روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1 - صفحه 3

4447 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سعیده گیلانی» در این صفحه: 29
  1. -
    سعیده گیلانی گفته:
    مدت عضویت: 2497 روز

    با سلام

    روز سی ام از سفرم

    خداروشکر میکنم که سی روز رو با موفقیت پشت سر گذاشتم. البته این دوره سی روزه برای من بیشتر از سی روز شد و من احتیاج داشتم که در مدت زمان بیشتری این فایل ها رو گوش بدم و به دستاوردهای این دوره برسم. خدارو شاکرم چون در این لحظه آرامش دارم از نظر سلامت جسمی صد در صد در سلامتی کامل هستم. در طی سال گذشته خانه خریدم. برند خودم رو که ایده اش را داشتم راه اندازی کردم و محصولاتم تا یکی دو ماه دیگه ارایه میشه برای فروش. خدارو شکر که طراحی هایم رو به فروش رساندم و از طریق هنرم توانستم کسب درآمد کنم. خدارو شکر که با همسرم در آرامش هستم.

    من روز به روز ثروتمند تر میشم و این تازه شروع کار هست.

    خدایا کمکم کن و بهم بیشتر و بیشتر آرامش بده. دستم توی دستات هست.

    آمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    سعیده گیلانی گفته:
    مدت عضویت: 2497 روز

    روز بیست و نهم سفرم

    سلام و صد سلام. از دیروز که فایل روز بیست و هشتم رو گوش دا م و نقطه ضعف هایم رو شناسایی گردم به خودم قول دادم که با جدیت روشون کار کنم تا مهارشون کنم و از بین بروند. امروز روز خوبی بود چون واقعا درک کردم که کجاها ذهن موذی ام به سراغم می یاد و زیر زیرکی شروع می کنه به حرف زدن. سریع ساکتش کردم. خوشحالم نقطه ضعفم رو شناختم و می دونم چطور مهارش کنم. به نظرم این قدم خیلی بزرگی هست. همین شناسایی نقاط ضلع شخصیتی. این که دیگه برام مبهم نیست واضح هست. خیلی قدم مهمی هست برام فکر می کنم یک قدم فیلی بزرگ برداشتم 😊😊

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    سعیده گیلانی گفته:
    مدت عضویت: 2497 روز

    سلام

    روز بیست و هشتم از سفرم

    باور فراوانی یکی از مهمترین پاشنه آشیل های موفقیت هست. من که تصمیم‌گرفتم زندگیم رو متحول کنم و تقریبا بیشتر از یک ماه است که هر روز فایلها رو گوش میدم و حس های روزانه ام رو اینجا می نویسم. و گاهی حتی تفکرات منفی ام رو هم اینجا می‌گذارم تا رد پای خودم و روندم رو ثبت کنم تا سالهای بعد ببینم این مسیر را چطور و چگونه فراز و نشیب هایش را طی کردم.

    باور فراوانی یکی از مهمترین قدم ها هست گه باید هر روز و هر روز به خودم یادآوری کنم و خدارو شکر توش خوب پیشرفتم. هرروز که فایلها رو گوش میکنم نقطه ضعف های ریز وجودم بیشتر برام‌مشخص میشه و چاله چوله های وجودیم برام بیشتر دیده میشوند گه باید با باورهای درست پرشون کنم. این مسیر یک مسیر سازندگی درست و حستبی هست. انگار که از اعماق دارم خودم رو شخم می زنم و همه کرمها و خس و خاشاک رو می کشم بیرون. مطمینم که این شخم زدن های دردآور موید بخش روزهای طلایی آینده هستند برام.

    آمین

    خدایا دستم تو دستاتته محکم بگیرشون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    سعیده گیلانی گفته:
    مدت عضویت: 2497 روز

    سلام به همگی

    روز بیست و هفتم از سفرم

    فایل امروز رو دوبار گوش کردم خیلیییی مفید بود حتی دانلودش کردم که باز هم گوش کنم. این تمرین واقعا تمرینی اساسی هست. این که در لحظه زندگی کنم و در لحظه بیندیشم و فرکانس های مثبت دریافت کنم. واقعا گاری جهادی هست. این یکی از تمرین های هر روزه است کنترل ورودی ها واقعا جهاد اکبر هست و من مطمئن هستم اگر در این جهاد اکبر‌موفق بشم سهم عمده ای از مسائلم رو حل خواهم گرد. باید همت کنم و تمرین هر روزم را انجام بدم و کنترل کنم افکار منفی ام رو. جالب اینه که وقتی دارم این فتیل رو گوش می دم به جای اینکه حواسم به خودم باشه همش حواسم به خواهرم هست که همه این حرفهای استاد رو به اون بگم و به اون‌کمک کنم تا ذهنش آروم بگیره. می دونم این در تضاد با هستی هست و زندگی هر کس دست خودش هست و هرکس مسئول اعمال خودش هست و هرجایی که هست دقیقا جای درست زندگیش هست. اما نگرانی که برای اون دارم مانع میشه که بتونم حتی روی افکار خودم متمرکز باشم 😔

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    سعیده گیلانی گفته:
    مدت عضویت: 2497 روز

    سلام

    روز بیست و ششم از سفرم

    آخ که چقدر این فایل و این حرف های خانم شایسته به درد من خورد. چقدر مناسب بود. برای منی که سال ها است در اضطراب و نگرانی برملا شد راز زندگیم از مادرم و اطرافیانم زندگی میکنم. منی که نظر دیگران انقدر برام مهمه که سال هاست جور دیگه ای زندگی می کنم و دیگران چیز دیگه ای از من می دونند. البته که الان چند وقتی هست در حال کلنجار رفتن با خودم هستم که این راز مگو رو بگم و خیال خودم را راحت کنم. هر چه سد . شد. حداقل این هست که آرامش دارم. دیگران و به خصوص مادرم اگه من را دوست داشته باشند همینطور می پذیرند. اگر هم نه که هیچ.

    الان مدتی هست که دارم روی خودم کار می کنم تا جسارت پیدا کنم و حرف های دلم رو به مادرم بزنم و سبک بشم. دیگه خسته شدم از مخفی بازی. تمام توانم رو دارم جمع می کنم که بهش بگم می خوام سال آینده یعنی سال ۱۴۰۰ برای من سال سرشار از آرامش و موفقیت کاری باشه. خالی از هرگونه استرس و مخفی کاری. دیگران نباید برام مهم باشند. نباید روی سرنوشت و زندگی و تصمیمات من اثر گذار باشند.

    خدایا قوت بده بهم کمکم کن که جز تو هیچ و هیچ پناهی ندارم. خودت خوب می دونی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    سعیده گیلانی گفته:
    مدت عضویت: 2497 روز

    روز بیست و پنجم از سفر

    واقعا حقیقت داره این حرف و کاملا موافقم. من خودم باورهای محدود کننده زیادی دارم از جمله اینکه همش می خوام مصرفم بهینه باشه. می خوام به قول خودم اسراف نکنم. تو ناخودآگاهم همش فکرم اینه که زیاد مصرف نکنم. البته از وقتی این مسیله رو فهمیدم همت می کنم که اینطور نباشم. اما پاشنه آشیلم این مسیله هست. به همین دلیل هم هست که پول کم به دست می یارم. ولی مدتی هست که در حال تلاش گردنم که این تفکرات محدود کننده رو تبدیل به تفکر فراوانی بکنم. باید قدرت ذهنم رو بیشتر کنم . واقعا راست میگید که جهاد اکبر هست. چون جنگیدن با ذهن مرموز واقعا کار سختی خست و باید هوشمند بود.

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    سعیده گیلانی گفته:
    مدت عضویت: 2497 روز

    سلام

    روز بیست و چهارم از سفرم

    خدا همیشه در بزنگاه های حساس به چالش میکشه ادم رو. این که بفهمی و به خودت ثابت بشه که تو روزهای آروم و خوش که ادعای یکتا پرستی و توکل داری تو روزهای سخت و روزهایی که اتفاق بد برات می افته و ناراحت میشی و در مدارهای پایین قرار میگیری چقدر ثابت قدمی.

    من امروز با اینکه خبر بدی شنیدم و در مدار پایین قرار گرفتم فهمیدم که اونقدر که باید هنوز توحیدی نشدم

    اینو وسط احساس ناراحتی ام فهمیدم. وقتی احساس امنیت رو خواستم از همسرم بگیرم به جای خدا. وقتی به جای توکل به خدا سعی کردم از همسرم آرامش و توکل طلب کنم. یهو به خودم نهیب زدن گه چیکار می کنی؟ این رفتار اصلا از باور توحیدی نیست.

    خداروشکر شکر که سریع متوجه شدم و دوباره با خودم و خدا به نجوا نشستم و به خودش توکل کردم تا مسیله ام رو حل کنه.

    خدایا بغلم کن که محتاجم بهت

    آمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    سعیده گیلانی گفته:
    مدت عضویت: 2497 روز

    سلام به همگی

    روز بیست و سوم از سفرم

    این روزها خیلی دبر به دیر می اومدم و می نوشتم چون دیر به دیر قدم هایم را می زنم. یه فاصله زمانی احتیاج داشتم تا بتونم این حجم‌از مسایل رو کنم و بتونم قدم های بعدی رو با رامش بیشتری طی کنم. الان فکر می کنم که به مرحله پخته تری رسیدم و مسایل رو تونستم برای خودم درکشون رو اسون کنم و دوباره قدم هام رو روزانه بردارم. امروز فهمیدم که تاثیر این قدم ها توی زندگیم و آرامشم خیلی مهم هست. چون‌مسایل زندگی هنوز هست به همون‌پیچیدگی اما من خیلییییی آروم ترم. استرسم خیلی کم تر شده توکلم خیلی زیاد شده باور پذیریم به قدرت و یگانگی خدا خیلی بیشتر شده. در این حد که وقتی دو سه بار با خودم تکرار می کنم و از خدا توکل می گیرم واقعا آروم میشم واقعا دلم گرم‌میشه و واقعا معنی توکل و آرامش در نتیجه توکل رو دارم حس می کنم. قبلا اینطور بودم که عین طوطی جمله های مثبت رو تکرار می کردم و از خدا توکل می گرفتم ولی ایمانم انقدر پایین بود که هیچ تاثیری برام نداشت

    اما الان دارم می فهمم که وقتی از ته ته دلت از خدا مدد بخوای وقتی از اعماق وجودت خدا رو مسئول همه چیز بدونی و از خودش کمک و آرامش بخوای و همه چیز رو بیندازی گردن خودش چقدر آروم‌میشی.

    خدایا شکرت دستمو ول نکن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    سعیده گیلانی گفته:
    مدت عضویت: 2497 روز

    سلام به همگی

    روز بیست و دوم از سفرم

    این چند وقت با وقفه بیشتری می یام و پست می زارم چون احساس می کنم به زمان بیشتری نیاز دارم تا مطالب رو توی ذهنم بگنجونم. در کل ولی می فهمم که رو به پیشرفتم و این در همه جنبه ها هست. و این خوشحالم میکنه. امیدوارترم می کنه و قوی ترم می کنه. هر چند این حرکت رو به جلو آهسته باشه اما با هوشیاری و بیداری هست. من خودم رو با پارسال مقایسه می کنم با دو سال پیش یا سه سال پیش مقایسه می کنم که آروم ترم و دارم خوشحال تر میشم دارم قوی تر میشم تا بتونم با مسایلی که سال ها داشتم و دارم مقابله کنم و ازشون بیرون بیام. الان احساس یک مبارز رو دارم که داره خودش رو قوی می کنه تا زمان رویارویی با مسیلش برسه و بتونه با قدرت و اقتدار و آرامش حلش کنه. مسیله ای که نه سال هست عقب روندمش و یه جورایی ازش فرار کردم و نتیجه اش شده عدم آرامش و عدم شادی که دارم. منی که خوشحال ترین و با نشاط ترین ادم بودم. نه سال هست که یک بغض عظیم رو به دنبال خودم می کشم. اما دارم رو خودم کار می کنم تا دیگه این مسیله رو حل کنم و بشم همون سعیده شاد و خوشحال و با قدرت که زندگی رو عاشقانه دوست داره.

    خدایا دستم تو دستاته ولش نکن که آرامشم تویی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: