روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1 - صفحه 4 (به ترتیب امتیاز)

4447 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    عشق گفته:
    مدت عضویت: 2354 روز

    سلام استاد عزیزم🤴🏻 و مریم قشنگم👸🏻

    من چند وقتیه که عضو این سایت الهیم و خداروشکر تغییر و تحولات زیادی تو زندگیم داشتم..

    و این تنها سایتیه که همیشه زیرو روش میکنم، اصلا میدونی چیه بهتره بگم باهاش زندگی میکنمممممم😊❤️

    من همه فایلهای دانلودی شما رو دیدم اونهم نه یکبار و ده بار، بلکه چندباااااار..و همیشه هم برام تازگی داره😍🦋⭐️⭐️🌺 و الان هم توی مسیر خرید دوره دوازده قدمم😍😍 و تا اونموقع که میخوام خریدمو انجام بدم دوست داشتم منم همسفر این سفر پر خیر برکت بشم💙

    همینطور که خودتون میگین ما همیشه باید روی خودمون کار کنیم، و این طور نیست که یه مدت کار کینم بعد ولش کنیمو بگیم دیگه من اصلاح شدم…

    استاد قشنگم میدونی میخوام چی بگم؟

    من از وقتی که باهاتون آشنا شدم یه روزم نیست که فایلهاتون رو گوش نداده باشم.. همه لحظه ها در هنگام دوچرخه سواری، راه رفتن، خوابیدن، تمیز کردن خونه.. همیشه این فایلها و حرفهای خداگونه تو گوشمه و هی تکرار و تکرار میشه و جالبیش اینجاست همیشه تازگی و جذابیت خودش رو برام داره💎💫😊🦋

    امروز ۹۹.۴.۲۳ روز اول این سفر لذتبخش من است و به خودم همینجا تعهد میدم که هر روز انجامش بدم و تا جای ممکن ردپایی از خود ارزشمندم بزارم☀️🌟

    خیلی روزا گذشته از این سفر پرخیرو برکت و دعای خیرم برای دوستان همسفرم که زودتر از من شروع و حالا هم تموش کردن اینه که انشلا خیلی زیاد ثروتمند، خوشبخت، سلامت و خداگونه تر شده باشن و همیشه تو مسیر درست خدا حرکت کنند❤️😊

    استاد میدونی وقتی خواستم این سفر رو شروع کنم اولش بدون اینکه فایلهای ۱تا۴ اعتماد بنفس رو ببینم، رفتم متن زیبای خودتو و مریم جان رو خوندم، اولش هیچ حسی نداشتم ، مثلا من با دقت میخوندمش اما تو مغزم نمیرفت ، مثل یه زبان خارجی بود که مثلا تو خوندنش هیچ مشکلی نداری و قشنگ همه کلمات رو با تلفظ درستش میگی ولی معنیشو نمیدونی..

    اما بعدش فایلها رو کامل دیدم و دوباره اون متنو خوندمممممممممم،

    وااااااااااای اصلا انگار که داشتم حروف الفبا میخوندم اینقدر برام قابل فهم و درک بود، چون تو اون مسیره بودم…

    استاد عزیزم، حالا میخوام دیدگاه خودم رو نسبت به عزت نفس در قالب خودم براتون بگم 💙😊

    من دقیق نمیدونم به چه حد از این عزت نفس رسیدم اما یه جوری شدم که هرجا میرم سرم بالاست، همیشه لبخند رو لبامه حتی وقتی تنهام، همه رو یه جور خاصی دوست دارم، برای موفقیتهای دیگران از ته دلم ذوق میکنم.. برای هرکسی که میبینم دعای خیر میکنم بدون اینکه حتی خودش بفهمه..

    تو هر جمعی میتونم راحت نظر خودمو بیان کنم، هرکسیو که میشناسمو نمیشناسم بهم خوبی میکنه و خیلی دوسم داره ، بخدا استاد هرکاری که میخوام انجام بدم از طریق دستای خدا اون کارو زودتر و خیلی آسون برام انجام میدن، حتی اگه یه جایی هم خیلی شلوغ باشه، کار منو زود راه میندازن بدون اینکه حتی از کسی بخوام که کار منو زودتر انجام بده..

    همه به من روی قشنگشونو نشون میدن از بچه توی بغل مامان باباش گرفته که بهم لبخند میزنه تا آدمهایی که از نظر بعضیا خیلی جدی و مغرورن..

    استاد باورتون میشه؟ منکه قبلا همچین آدمی نبودم و چون به خودم تعهد دادم که روی نکات منفی توجه نکنم، اینجاهم در مورد گذشته ام هیچی نمیگم.. و خدا رو شکر بخاطر این آرامش و زندگی عالی که دارم😍😊🦋❤️

    استاد میدونی چیه، خدا خییییلی منو دوست داره، بخدا همه چیو برام آسون کرده، اصلا دلم هرچیو بخواد زود بهم الهام میکنه که اگه میخوای اینو داشته باشیف این راهشه..

    بعد منم اون الهامه رو عملی میکنم..

    و وقتی نتیجه رو میبینممممممممم ناخودآگاه گریه م میگیره، اصلا دیوااااااانه میشم.. هم گریه میکنم هم میخندم.. که ببین خدا چقدر بهم نزدیکه، چقدر زود همه چیو برام میسازه.. چقدر دوستیمون قشنگه😍😍😍

    استاد زندگی خییییییییییییلی قشنگه خیلی بخدا.. اصلا من اون دختری که هر روز براش تکراری بودو نمیشناسممممم اصلا وقتی بهش فکر میکنم یه تصویر خیلی خیلی بی کیفیت و تار و سیاه سفید میاد تو ذهنم و کم کم میخواد کلا حذف شه و یه تصویر رنگی و با کیفیت FHD از یه دختر شاد و پرانرژی و ثروتمند و سالم و خوشبخت در تمام جنبه های زندگیش، جایگزینش شده😍❤️💙❤️💙🦋🦋🦋💎

    خدای عزیزم سپاسگذارم بخاطر این دو دست قدرتمندت مریم و استاد جان🌺🌸

    راستی استاد یه خبر خوبو هیجانی که میخوام بگممممممممممم 😍 من همونطور که تو داستان هدایتم گفتم، عاشق طبیعت و همیشه در سفر بودنم.. و دارم یه کارایی براش انجام میدم که خیلی ذوق دارم براش😍😍😋😋

    میدونی قسمت جذابش کجاست؟ اینکه میخوام یه نقشه بزرگ بخرم و هدایتی سفرمو شروع کنممممممم😍🌿☘️🍀🌲🌳🌱🔥🔥🌙⭐️🌍🌏🏕⛺️🏕

    و بازم خدا رو شکر که هر لحظه خدا منو هدایت میکنه.. استاد این طبیعتگردی و سفر کردنم که من الان میخوام شروع کنم ، چند سال قبل هم حتی توی خوابم نمیتونستم ببینم که همیچین کاریو میتونم انجام بدم.. حتی نمیتونستم به زبان بیارم چون خانواده با من مخالف بودن.. اما حالا ببیییین استاد😍 الله و اکبر… خدا خودش اصلا همه دلها رو برام نرم کرده که با من موافق باشن و خودش انسانها و شرایط رو برام جور کرده😍😊❤️❤️ خدایا شکرت

    و در آخر استاد دلنشین و مریم بانو جانم.. خیلی خیلی خوشحالم خیلی دلم آرومه خیل احساسم خوبه.. مرسی برای این کار الهیتون .. خدا رو شکر که شما در هر جنبه ای از زندگیم برام الگو شدین💙 و صادقانه با دلی پاک ازتون سپاسگذارم که قلب من و همه دوستان این سایت رو به زیبایی ها باز کردید و باعث شدید خدا رو قشنگ بشناسیم❤️😊

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
    • -
      وریا گنجی گفته:
      مدت عضویت: 2430 روز

      سلام

      حدودا یکسال پیش هدایت شدم به فایلهای سفرنامه و این سفر برام خیلی درسها داشت

      باز هم هدایت شدم به دوره ی سفرنامه (در کنار دوره ی دوازده قدم) البته با یک دیدگاه جدید نسبت به سال گذشته ، کاملا تغییر رو در جنبه های مختلف زندگی احساس میکنم ، یکی دو روز پیش بود که زد به سرم یه مروری کنم ببینم چه نتایجی گرفتم در طول این ۵۱۷ روز که عضو سایت هستم : در کمال ناباوری برای خودم متوجه شدم حدود ۳۰ تا از آرزوها و رویاهام برآورده شده و الان توی زندگی دارمشون و کاملا برام بدیهی هستن ، یادمه یه مدتی که تغییر و تحولات درونی ام خیلی زیاد بود نگران بودم که این احساس و حال خوب نکنه کم بشه و تا میتونستم شروع به نت برداری کردم (تایپ ده انگشتیم خوب هست ) شاید نزدیک به چندصد صفحه تایپ کردم در طول این یکسال ، بیش از ۹۰ درصد الهاماتی که بهم شده رو روی سایت نذاشتم فقط زمانی کامنت روی سایت میذارم که بهم گفته بشه ، خیلی وقتها بوده که آگاهی هایی بهم گفته شده حالا یا از طریق فایلها بوده یا درونیات خودم اما این رو حس میکردم که یه چیزی در درونم دنبال تایید گرفتن هست و از منتشر کردن اون متن ها خودداری کردم

      احساس میکنم همه ی پرده ها کنار رفته به هرچی توجه میکنم حتی اتفاقات به ظاهر بد یه آرامش خاصی رو در بک گراند همه چی حس میکنم ، توی این مدت چندین مورد مراسم ختم پیش اومد و زمانیکه در این مراسمات حضور داشتم ، با اینکه اقوام و بستگان اون شخص مرحوم در غم و ماتم و اندوه بودن اما من در زیرلایه های اونهمه غم که دیگران داشتن ، آرامش عجیبی رو حس میکردم

      قبلا احساس میکردم خدا در بیرون من هست ولی همیشه با من هست و نمیبینمش اما هست

      اما الان احساس میکنم خدا در درون من هست ، احساسی سرشار از سپاسگزاری و تصدیق و قدردانی همه ی وجودم رو فرا گرفته ، دیگه مثل قبل مقاومت درونی زیادی ندارم

      خلاصه خوش خوشم ، بدون اینکه تلاش خاصی کنم تا خودم رو خوشحال نگه دارم ، این خوشحالی که دارم اتوماتیک هست

      به قول عطار :

      ره میخانه و مسجد کدام است / که هر دو بر من مسکین حرام است

      نه در مسجد گذارندم که رند است / نه در میخانه ، کین خمار خام است

      ورای مسجد و میخانه راهیست / بجویید ای عزیزان کین، کدام است

      برو عطار کو خود میشناسد / که سرور کیست ، سرگردان کدام است

      احساس میکنم به ورای مسجد و میخانه هدایت شدم ، از خداوند برای شما گشین عزیز و همه ی عزیزانی که عاشق و سرگشته ی راه توحید و یکتا پرستی هستید آرزومندم هر روز خدای درونتون رو بیشتر و بیشتر احساس کنید ، بخدا کلید گنج های آسمانها و زمین همش پیش خداست و خدا هم در درون ماست ، نیازی نیست راه دوری بریم ، خدا همین الان و همینجاست…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      لیلا سنگونی گفته:
      مدت عضویت: 1927 روز

      سلام عزیزم خیلی لذت بردم از نوشته تون خیلی عالی بود واز صمیم قلبم برات آرزوی آرامش سلامتی ثروت وشادی دارم عزیزم وخوشحالم که دربین شما دوستان عالی ودوفرشته خدایی هستم خدایا هزاران مرتبه شکر

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    فاطمه عشق است گفته:
    مدت عضویت: 2609 روز

    سلامممم به همه ی عزیزان هم فرکانسی و استاد عزیز و خانم شایسته عزیز

    ساعت 2 شبه و من میخوامممم بلند بگممم خدایا عاشقتممممم خدایا دوستت دارمممم

    چند روزی بود برگ دوم سفرنامه رو میخواستم بخونم ولی نمیخوندم امشب دقیقا مناسب ترین زمان برای خوندنش بود شرایطی که در بدترین حال ممکن بودم حس بدی داشتم حس قربانی بودن حس مظلوم واقع شدن همش پرخاشگری و بحث با همه دارم و اونهارو قصر میدونم و دقیقا میخوام صاب حق باشم ، حس جهنم شدن زندگی حس تنهایی و فقط اشک میریختم ته دلم میگفتم خدایا واقعا حس تنهایی میکنم ودلم شدیدا تو رو میخواد و همینطورم شد من هدایت شدم به خواندن برگ دوم سفرنامه همین خواندن متنش چنان آرامشی بهم داد که قابل وصف نیست

    واقعا استاد پاشنه آشیل من همین توحید در عمله

    اوایل باور نمیکردم که فقط به حرف دارم میگم که آره من مسولیت تمام اتفاقات و شرایط زندگیم رو به عهده میگیرم و همه چیز برمیگرده به احساس و فرکانسی که من دارم ولی باز دیگرانو مقصر میدونم در عمل ، وگرنه چرا باید ناسازگاری داشته باشم بحث کنم پرخاشگری کنم و خودمو در احساس بد نگه دارم با اینکه قوانین رو میدونم !!!!!!!!

    امشب هم خدا آرامش دهنده قلب من بود و بهم گفت که تنها نیستم و در کنارمه خدایا دوستت دارممممممممممم

    خدایا شکرت که هستی شکرت که دارمت

    خدایا شکرت بخاطر قوانین ثابتت

    خدایا شکرت بخاطر وجود استاد عباسمنش بخاطر این فضای آرامش دهنده بخاطر دوستانی با کامنت هایی مثل گوهر ارزشمند

    خدا جونم من خیلی به هدایتت نیاز دارممممم هر روز هر لحظهههه بهت نیاز دارمممم

    خدایا مرسی از اینکه اینقدر واضح نشونه هایت را برمن آشکار میکنی

    به امید حذف همه ی حاشیه های زندگیم به امید توحیدی شدن به امید عمل کردن به همه ی باورهای توحیدی

    در پناه الله یکتا

    شاد باشید

    سلامت باشید

    ثروتمند باشید

    و سعادتمند در دنیا و آخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
    • -
      نرگس پرورش گفته:
      مدت عضویت: 2296 روز

      سلام بر خواهر نازنین عباس منشی ام 🌼

      فاطمه صلح بین عزیزم 🌸

      چه اسم زیبایی!

      من هم امشب هدایت شدم به نوشته ی ارزشمند تو نازنین .

      و باید بگم :👇

      جانا ! سخن از زبان ما می گویی …

      « امشب هم خدا آرامش دهنده قلب من بود و بهم گفت که تنها نیستم و در کنارمه

      خدایا دوستت دارممممممممممم

      خدایا شکرت که هستی شکرت که دارمت

      خدایا شکرت بخاطر قوانین ثابتت»

      و چقدر قشنگ دعا کردی که به امید حذف شدن تمام حاشیه های زندگی م و توحیدی شدن م .🙏🌸

      سپاسگزارم عزیزم هم از تو و هم از خدای تو 🌼🙏

      دوستت دارم⁦❤️⁩

      خداوند عاشق توست⁦❤️⁩

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    نرگس پرورش گفته:
    مدت عضویت: 2296 روز

    به نام خداجان مهربان من 💜

    خیلی روز بود که این فکر ذهن من رو به خودش مشغول کرده بود که من باز هم به همون دوره ای که برای اولین بار فک کنم حدود یک سال پیش هدایت شدم که تجربه ش کنم نیاز دارم .

    اصلا برام یه دوره ی ناب بود ، سفرنامه ی خانواده ی صمیمی عباس منش ، فصل اول و تجربه ش . واقعا مثل یک سفر جادویی بود .

    تعهدم به فایل ها ، نوشتن ردپاهایی که قدم به قدم بیشتر لایک می خورد و من بیشتر هماهنگ می شدم با خودم و خداوند . و اون صلح ناب .

    حس کردم که درک و اجرای قانون مثل یک

    رودخانه ای جاری ه و تو مثل یک مشاهده گر تمام عیار که پاهات رو تا ساق در این رودخانه فرو کردی و هرلحظه پوستت آب تازه ای رو داره حس می کنه . هر لحظه این رودخانه همون رودخانه هست و نیست و هر لحظه تو همون انسان هستی و نیستی . و این بی نظیر ه .

    این همون تعبیر ساده و روشن استاد از بزرگ شدن ظرف ه . از بیشتر شدن گنجایش وجودت برای درک و دریافت آگاهی ها .

    و من اگر دارم از اون روز ها به شکل «کاش» استفاده می کنم و از احساس های ناب ش میگم چون مثل یه مشاهده گری هستم که خود قبل رو داره تماشا می کنه و من می تونم خیلی خوب بفهمم احساس های الان اون خود را و احساس های اون روز هاش رو . خیلی خوب می تونم ببینم گنجایش الان وجود اون انسان رو و آنچه قبل بود و مسیری که طی شد تا در این نقطه ایستاده باشه . …

    من همین صبح ، قبل از هدایتم به این سرزمین جادویی و به این صفحه ی جادویی ، در سپاسگزاری جادویی م شکر گفتم برای در این جمع صمیمی بودن و داشتن این خانواده .

    واقعا شکر خدای خودم رو ، برای این اعجاز .

    و اما شرح من و اینجا هدایت شدن … بعد از روزها مشغولیت فکری ، این خواسته به زبان ذهنم جاری شد و از خدا خواستم .از خدا خلوتی خواستم و فرصتی . برای تماشا کردن فایل ، برای خوندن دیدگاه عزیزانم ، برای نوشتن دیدگاه و برای وقت صرف کردن در این جادوی جاری سایت و باز هم پاسخگویی سریع پروردگارم رقم خورد و من از خودم متعجب شدم که چرا زودتر نخواستم ؟! چرا زودتر این مشغله ی فکری به یک جمله ی خواستاری تبدیل نشد تا برای خلق ارسال بشه ؟

    و خب اینجا هاست که خوب می فهمم ذات وجودم رو که « فراموش کاری ه » و می فهمم ارزش « ذکر » و تکرار رو حتا برای اوج نشین های این راه مثل محمد یا استاد و اهمیت غار حرا ها و مناجات های همیشگی و تکرار اصل ها رو که تو رو رها می کنه از درگیر « چگونگی ها» شدن …

    اما حتمن «من بعد» به این فکر خواهد کرد که «من الان» چه در تجربه ی دوره ی قبل و به این نقطه رسیدن دیده بود که باز هم خواست اینجا باشه و این مسیر رو و « روزشمار تحول زندگی من » رو روز به روز ورق بزنه و پیش بره و از اعجاز هر صفحه در زندگی ش به شگفت بیاد .

    من ِبعد حتمن این جمله ی من رو خوب می فهمه چرا که با ادبیات من آشنا هست یک عمر :

    نرگس تغییر کرده .

    نرگس خیلی تغییر کرده .

    نرگس خیلی نتایج درونی دیده و حس کرده و لمس کرده و چشیده که در بیرون ش هم متجلی شدن …

    و از همه ی اینها بگذرم :

    نرگس وقتی اینجا هست

    وقتی این صفحات رو ورق می زنه،

    وقتی حقیقت ها در خلوت با صدای دلنشین استاد در گوشش زمزمه میشه ،

    وقتی نوشته های الهی عزیزان ش در سایت رو می خونه ،

    وقتی داره می نویسه ، آخ ، وقتی داره می نویسه ،

    همون لحظه تو اوج ه ،

    همون لحظه انگار بالای ابرهاست و بال درآورده و داره شگفت انگیز ترین حس زندگی ش رو تجربه می کنه .

    همون لحظه نتیجه ی تحول زندگی ش رو با گوشت و پوست و استخوان حس می کنه

    و به قول استاد :

    « حالش خوبه »

    و خب مگه همه چی این نیست :

    مگه همه چی برای رسیدن به این حس و تجربه ی این حال نیست ؟!

    من کلی راه اومدم که از اینجا بودن و از شنیدن حقیقت ها و از تکرار اصول و از خلوت و سکوت و آرامش و با خودم و خدا گفتن و از خودم و خدا شنیدن لذذذذذت برم و حال خوب داشتن رو بفهم م.

    من کلی راه اومدم که« یقیقنا» حال خوب در وجودم متجلی بشه

    و الان هست .

    بدون هیچ فلسفه و پیچیدگی میشه این حال رو حس کرد و فهمید .

    و من می فهمم ش .

    مثل یه تشنه ی رسیده به چشمه ی زلال و گوارای شفاف .

    ‌…

    و من با همه وجودم این حس و حال رو می خوام .

    با همه ی روح م لازم ش دارم .

    لازم م هست تجربه ی این لحظه های اتصال و یگانگی با خداوند .

    لازم م هست که اینقدر بدو بدو و تند تند بنویسم که دست هام بارها از آنچه در ذهنم گفته میشه ، عقب بیفته و آرزو کنم کاش یه نرم افزار اختراع بشه که وحی رو در لحظه تایپ کنه . همون وحی تعریف شده در مقاله ی ابراهیم مدیر فنی عزیزم .

    لازم م هست این جای بی نظیر بودن .

    و خدا رو شکر که هستم .

    خدا رو شکر که خدای سریع الاجاب من رو در این نقطه قرار داد . در این جا که بشینم و مشاهده کنم روزهای چندین باره ای رو که در گذشته این مسیر رو طی کردم و من خوب می دونم که نه این مسیر اون مسیر قبل هست و نه من اون کسی که این مسیر رو قبلاً برای اولین و دومین و سومین و چندمین بار تجربه کرده بود .

    گرچه آگاهی همون آگاهی ه ، اما تو تماما تازه گی رو در اون تجربه و حس می کنی .

    و این یعنی مهم تر از آگاهی دریافت شده ، « تو » هستی .

    مهم تر و مهم ترین « من » هستم .

    و همین اهمیت باعث میشه تا استاد « کار کردن روی این من » رو اصلی ترین کار زندگی هر آدمی می دونن .

    نمی دونم چقدر باور پذیر هست که من وقتی متن رو خوندم و از ردپا خوندم حتا ذره ای تصور نمی کردم که چه قرار هست گفته بشه . اما گفته شد .

    و من نوشتم .

    و خدا رو شکر که دست به قلم شدم .

    من اعجاز دست به قلم شدن در این تعهد نوشتن ردپا رو عمیقأ تجربه کردم با تمام وجودم و دیگه نیاز نیست مریم عزیزدلم یا استاد برای اثبات ارزش و اهمیت ش قسم و آیه بیارن تا بپذیرم و بگم: خب حالا باشه ، اینقدر اصرار می کنی می نویسم !

    نه ! من می فهمم که چه کسی در این معامله قرار هست سود کنه . اینجا جایی هست که بها پردازنده لذت تمام سود رو تجربه خواهد کرد .

    هنوزم که هنوز ه ، وقتی دکمه ی آبی کنار اسم م روشن میشه و یکی از پاسخ های عزیزانم به نوشته هام رو می بینم پر از شور و حال و افتخار میشم و مباهات می کنم از کلامی که بر نوشته ی من جاری شد تا ثبت بشه و برای عزیزانم یه نشانه ی ارزشمند بشه . من عاشق تجربه ی این فخر و مباهات م .

    خدا رو شکر که تکامل ابعاد مختلفی داره .

    و خدا رو شکر که همه ی من رو در بر می گیره و رشد میده .

    خدا رو شکر 🙏

    روزی در همون روزهای خردسالی م در این سرزمین شگفتی، جمله ای رو در ابتدای نوشته ی یکی از عزیزانم در این سرزمین شگفتی خوندم که مو رو بر تنم سیخ کرد و اون جمله این بود :

    « باور کردن استاد سکوی پرتاب شماست »

    اون موقع هم به اندازه ی ظرف م درک کردم

    ولی الان فک می کنم اون موقع اصلا درک نکرده بودم حالا که درک م رو مقایسه می کنم با گذشته …

    خدا رو شکر 🙏

    دوستتان دارم ❤️

    خداوند عاشق ماست ❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
    • -
      امامی گفته:
      مدت عضویت: 2756 روز

      سلام نرگس خدایی و زیبا دست خدای مهربان روی زمین. چقدر فوق العاده و با عشق مینویسی دوست خوبم. چقدر عاشقتم که مرتبا ما رو عزیزانم خطاب میکنی.. چقدر تو پر از عشقی نگرس جان. خوشحالم که کامنت الهیت رو خوندم. خوشحالم که الله این فرصت رو بهم داده که تو عشق الهی رو تحسین کنم. دوستت دارم، و واقعا همینه هر کسی که مینوسه و بهاش رو پرداخت میکنه سودشم دریافت میکنه. و البته برای کسانی که سختشون هست کامنت خوندن و نوشتن ابن جمله بهم الهام شد بگم وقتی قراره در روز تعدادی قورباغه زشت رو بخوری، زشت ترین قورباغه رو بخور دیگه باقی قورباغه ها اسون تر هستن. و البته جای قورباغه میتونین کلمه مقاومت رو هم بگذاریم. این اگاهی ها الماسه ولی برای ذهن چموشی که داره رام میشه قورباغه. عاشقتم نرگس جان. امیدوارم بی نهایت موفق بشی و به تمام خواسته هات برسی و امواج رزونانس قلبت همواره کوک و هدایتگرت باشه به سمت مسیرهای زیبا و دوست داشتنی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    محدثه گفته:
    مدت عضویت: 2991 روز

    سلاممممممم به استاد عزیزمممممم سلام به شما دوستان عزیز سلام به عزیزدل استاد ?

    معرکه بود فوق العاده عالی بود حرف نداشت این فایل خیلیییییی خوب بود خیلی زیاد من که کلی انرژی گرفتم که بلند شدم و با تیکه اخر فایل فقط میپریدم تو خونه?

    خیلی خیلی سپاس گزارم بابت تمام زحمت هایی که برای ما میکشید از خدا هم سپاسگزارم که منو تو این مسیر اورده و داره بهم کمک میکنه که این راه رو بهتر بشناسم و بهتر عمل کنم

    من اسکین کر هستم (یعنی دوره های مراقبت پوست رو گذروندم )و بیست و هفتم این ماه میشه دوماه که شروع به کار کردم من یکی از شهرستان های استان بوشهر زندگی میکنم من قبل از اینکه وارد این کار بشم میگفتم این کار خیلی جواب میده و خیلی استقبال میشه و من هیچ تبلیغی هم انجام نمیدم خدا رایگان برای من این کارو انجام میده ماه اول خداروشکر خوب بود و شروع ماه دوم شد که تا نصف های ماه من هیچ مشتری نداشتم و همش مد نظرم بود که برم تو خود استان کار کنم میگفتم اونجا بیشتر بها میدن و بیشتر با این کار اشنایی دارن که این یه باور غلط من بود و تصمیم گرفتم برم بوشهر و با یکی از صاحب سالن های زیبایی صحبت کنم و مطمئنم برم خدا یه سالنی رو برای من جور میکنه با خواهرم رفتم و بعد از چندجا سوال پرسیدن بالاخره اونجایی که خدا برام مهیا کرده رو پیدا کردم و صاحب سالن هم گفت اتفاقا من دنبال همچین کسی هستم خب خلاصه ما با هم صحبت کردیم و قرار شد من خبر صد درصد و بهشون بگم اومدم خونه و با خواهرم با هم صحبت کردیم میگفتم اره دیگه من باید برم باید حرکت کنم اشکال نداره کع سختی میکشم چون یه ۴۵دقیقه فاصله داشتم با بوشهر و باید همش رفت و امد میکردم میگفتم خب اینم بها کارم هستش و میگفتم اره استاد گفته باید حرکت کنید و بهایی چیزی رو که میخواید بپردازید و همین طور که با خواهرم حرف میزدم گفتم بزار حالا یکی از فایلا استاد رو پلی کنم گوش بگیریم شاید یه نکته ای چیزی خدا بهمون الهام کرد چون ته دلم دودل بودم برم خب یه فایلی از استاد باز شد که گفت اگه شما همین جایی که هسنید با همین شرایط تونستید درامدتون رو چندبرابر کنید پس مطمئن باشید هر کجا که برید میتونید درامد زیادی داشته باشید و اینجا بود که خداروهزار مرتبه شکر فهمیدم من اشتباه فکر میکردم و اشتباه برداشت کردم از حرفای استاد و فهمیدم من باید همینجا با همین امکاناتی که دارم روی باورهای خودم کار کنم تا درامد و مشتری بیشتر بشه و توی بهترین موقعیت مهاجرت کنم نه اینکه از این شرایطی که الان هستش فرار کنم و تصمیم گرفتم بمونم و فردا صبح به من زنگ زدن و گفتن مشتری داری بیا و باز عصر هم زنگ زدن و گفتن مشتری داری بیا….اره اگه قانون رو درک کنی و بهش عمل کنی صد درصد جواب های عالی میگیری اگه با باور غلطم میرفتم بوشهر خیلی سختی میکشیدم ولی الان خداروشکر فهمیدم و از همین جا هستم راحت میتونم درامدم رو افزایش بدم و چندبرابر کنم خدارو هزار مرتبه شکررررررر????.

    در پناه الله یکتا شاد ،سالم،خوشبخت و سعاتمند در دنیا و اخرت باشید?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  5. -
    ابراهیم خسروی گفته:
    مدت عضویت: 1465 روز

    سلام به دوستان عزیزم.

    امروز روز چهارم تعهد روز شمار منه.

    من با خوندن متن خانم شایسته ی عزیز متوجه جواب سوالی شدم که کمتر از 5 دقیقه پیش از خدا پرسیدم و اونم این بود که من تو روزشمار چی باید بنویسم و بهم الهام شد که هر شب 20 مورد از مواردی که تو امروزت اتفاق افتاده رو بنویس و بابتشون شکرگزاری کن تا روز آخر تعهد 60 روزه ی خودت.

    و من از همین امشب شروع میکنم

    1/خدایا هزاران مرتبه شکرت که جواب سوالم رو دادی و چه جواب زیبایی که بیام و 20مورد شکرگزاری بنویسم از اتفاقات خوبی که در طول روز برام میوفته

    2/خدایا هزاران مرتبه شکرت که دوستم محمد حاجی زاده گفت که نمیخواد کتاب رو بفرستی تهران هر وقت خودت اومدی بیارش و هزینه نکردم

    3/خدایا هزاران مرتبه شکرت که دوستم پدرام از تهران بهم زنگ زد و کلللی تحسینم کرد بخاطر تغییراتم و بارها بهم اینو گفت که تو از زمییین تا آسمون تغییر کردی از نظر شخصیتی اصلاً یکی دیگه شدی

    4/خدایا هزاران مرتبه شکرت که هدایتم کردی به قسمت عقل کل و جواب سوالا دو تا از دوستان را دادم و قلبم را باز کردی و خودمم لذت بردم از اون جواب ها و از طرفی هدایتم کردی به درست جواب دادن

    5/خدایا هزاران مرتبه شکرت که برادرم و همسر عزیزش رفتن پیشه پدر و مادرم و الان پدر و مادرم و برادر وهمسرش خیییییلی خیییییییییییلی خوشحالن که کنار همدیگه هستن و از بودن کنار هم لذت میبرن

    6/خدایا هزاران مرتبه شکرت که خیلی خیییییلی احساسم خوبه از اینکه دارم از تو شکرگزاری مینویسم و تو را سپاسگزاری میکنم

    7/پروردگارا از تو شکرگزارم که بقد ی قلبم رو پاک و دست و دلباز آفریدی که دوست دارم دیگران را خوشحال کنم و امروز به دوتا از راننده تاکسی ها خارک دادم

    8/خدایا هزاران مرتبه شکرت امروز بلافاصله بعد از اینکه رسیدم چهارشیر، ماشین سوارم کرد و رفتیم سه راه فرودگاه و ماشین خیییییلی تمیزی بود و راننده ی مؤدبی داشت و وقتی بهش گفتم اهنگ رو کم کن بلافاصله اهنگ رو تا آخر کم کرد

    9/خدایا هزاران مرتبه شکرت که پویا همکارم بسیار آدم مسئولیت پذیری هست و امروز بعنوان پاس یک رفت بالا

    10/خداوندا از تو ممنون و شکرگزارم که مهدی آزادی در نهایت ادب و محبت باهام رفتار میکنه و صحبت میکنه

    11/خدایا هزاران مرتبه شکرت که امروز فایل دوره قانون افرینش رو نگاه کردم وقلبم خوشحال شد

    12/خدایا هزاران مرتبه شکرت که اهنگه زیبای گل سنگ رو تونستم به شیوه ی صحیح بنوازم

    13/خدایا شکرت که کسی که سازم رو درست کرد خیییییلی آدمه منصفی بود و قیمت کم از من گرفت

    14/پروردگارا از ممنونم که امروز وقتی خواستم برم چهارشیر و برگردم ماسین سریع گیرم اومد و تو گرما اذیت نشدم

    15/پروردگارا از تو شکرگزارم که امروز یک بسته نون تو یخچال شرکت بود و با خیار و گوجه نوشه جانم کردم

    16/پروردگارا از تو شکرگزارم که روی 2 تا از مهم ترین اهداف زندگیم 1/اعتملد به نفس2/روابط دارم تمامه تمرکزم رو میزارم و سراغ حاشیه نمیرم

    17/پروردگارا از تو شکرگزارم که در شرکت فولاد خوزستان به قورت قراردادی با شرایط حقوقی و کاری من رو استخدام کردی و بسیار بسیار راضی هستم

    18/خداوندا هزاران مرتبه شکرت که حالم خیلی خوبه و ارامش دارم و من رو امروز هدایت کردی به جایی که متوجه شدم باید برم رامسر

    19/پروردگارا از تو ممنون و شکرگزارم که هر روز من رو هدایت میکنی و قلبم رو آروم میکنی و ایمانم رو قوی میکنی به نور قدرت خودت

    20/خداوندا هزاران مرتبه شکرت که امروز وقتی عصری از خواب بیدار سدم و کمی احساسم بد بود، در احساس بد نماندم و حالم رو تغییر دادم و میدونم با همین روند کم کم بر ذهنم مسلط میشوم وان موقع است که اتفاقات خوب رقم میخورد.

    خدایا هزاران مرتبه شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  6. -
    نیلوفر ابراهیمی گفته:
    مدت عضویت: 2459 روز

    سلام خانواده عزیزم

    از بارگاه خداوند به استاد عزیزم عباس منش طلب دعای خیر دارم برم مثل پدر و مادرم عزیز هستن مثل والدینم احترام دارم

    استاد خیلی دوستان دارم

    شما اینه نما و توحید و یکتا پرستی هستین

    استاد شما سر روح و روانم تاثیراتی عمیق دارین

    روح مرده من را با فایل ها و گفتارتان دوباره زنده کردین

    عشق شور نشاط و با توحید یکتاپرستی به وجودم ارمغان آوردین

    شما نیلوفر سابقم را یعنی خودم را به خودم هدیه دادین

    شما دست از خدا به سمتم هستین

    شما پیام اور خدا برم هستین

    استاد دیشب با شنیدن از قسمت اول الی ششم فایل های باورهای توحیدی در مورد خداوند و از دیشب تابه حالا از قسمت اول سفرنامه الی قسمت چهارم متواتر گوش دارم بدون کدام وقفه با عشق

    یک عشقی عجیبی از اعماق قلبم نسبت به خداوند نشعت گرفته قادر مطلق خداوند خداوند که رزاق است خداوند پدرم مادرم دوستم همه چیزم است خداوند وعده که برم داده از رگ گردن برم نزدیک است مرا اجابت می‌کند به شرط که من اجابت کنم

    و من از طی قلب با خدایم خلوت کردم و اجابتش پذیرفتم با عشق

    ‌باور کنید خدا را خیلی از نزدیک احساس کردم همرایم گب میزد

    استاد عزیزم خداوند برم وعده داده مراهدایت می‌کند آنقدر ثروت نعمت خوشبختی روابط حسنه در رابطه به معنویت و مالی سلامتی می‌دهد که بی انتها نا محدود

    که همه گواه باشند مخصوص خودم که خداوند به وعده خود وفا می‌کند

    هر زمانی به دلم خواهش هدف عشق پیدا شود با آن کنون بدست آوردنش هم پیدا می‌شود

    من آغاز سفر نامه خودم یا رد پاهایم را در این سفرنامه مینویسم بخاطر یاد آوری خودم

    من عاشق نویسنده گی هستم

    من به زودترین فرصت به اراده خودم خدایم

    به پرفروش ترین نویسندگان جهان و فلم نامه نویس جهان مبدل می‌شوند البته با طی نمودن تکاملم

    و عزت شهرت محبوبیت معنویت و اقتدار قدرت را بدست میاورم من نیلوفر ابراهیمی یکی از ثروت مند وپر قدرت و فرد تاثیر گزار در جهان میباشم که کمکم وحمایتم اول به خودم بعد خانواده و بعد میلیون ها افراد را در حمایت می‌کنم

    و حالا دانمارک زندگی می‌کنم

    هدفم رفتن امریکا است ودوم استقلال مالی ثروت بی حدومرض

    از مسجد موسسات خیریه مهم تر به نام پدر عزیزم شفاخانه میسوزم خانه ماشین وسایل تقلبه هواپیمای شخصی با میدان هوایی شخصی و جزیره در اروپا یعنی از تمام امکانات به خودم مهیا می‌کنم تا زنده هم باشم زنده گی را به خوشی زنده گی می‌کنم ‌تسلیم خدا میباشم

    خداوند ثروت سلیمان نبی و قانون برم وعده داده ثروت که خدمات بیشتر به خودم و خانواده هم و افرادی زیادی در جهان کمک کند

    البته خواسته من پیش خداوند ناچیز است

    این تقدیر است تا لحظه آخر عمرم با خوشی سلامتی معنویت روابط عاشقانه و ثروت بی حد مرض سپری کنم این وعده خدا به من و وعده من به خودم است که میسازم خوابی که به چشمان باز دیدیم بر آورده کنم در اروپا و امریکا و آسیا ملک های مختلفم باشد

    گرچه حالا نسبتا وضعیت مالی خوب است بد نیست اما من به استقلال مالی و ثروت بی حد و مرض میخواهم چون باور دارم خدای من خدای عباس منش خدای حضرت محمد ص. و خدای ابراهیم و خدای سلیمان یکی است اگر قانون خداوند بدون تغییر و تبدیل است اگر قانون بر آنها کار داد به من هم کار می‌دهد

    من هم میخواهم این افراد موفق را تایید و تعریف و توصیف می‌کنم نعمت ها را از خدایم میخواهم چون چیزی که من در ذهنم بسازم با باورهایم آن چیز بدون شک رخ می‌دهد

    این تعهد من به خودم تعهد خداوند به من است

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  7. -
    بی نام گفته:
    مدت عضویت: 2519 روز

    روز ۱۹ و ۲۰ و ۲۱ سفرنامه

    واقعا شگفت انگیز بود انگار با اینکه بارها و بارها این ح ف ها رو در دوره ها شنیده بودم کلام استاد جور دیگه ای به من فهموند

    که باید مسئولیت پذیر تر از قبل باشم

    فهمیدم خیلی چیزها و باورها در وجودم وجود داره که مخیانه جلوی ورود ثروت بی نهایت به زندگیم میشه

    مثل دروغ های مصلحتی که کاهی برای پیش رفتن کار میگیم

    که نشون میده شرک خفی داریم و به جای که زندگیمون دست خدا بدونیم فکر میکنیم بقیه میتونن شرایط ما رو متاثر کنن

    وقتی احساس لیاقت کنیم هیچ گاه دروغ نمیگیم

    چون مطمعنیم همینطور که هستیم لیاقت خوشبختی رو داریم با همین ویژگی ها بدون نیاز به هیچ تغییری در کیفیت استعداد ها تغییر شهر یا هر چیزی

    وقتی این تعهد ها رو مینویسیم انگار چیزی از درون میگه قطعا شدنیه

    پیش برو

    من از درون با تو هستم

    وقتی حذف میکنیم ورودی های اشتباه رو کم کم نتایج خودشو نشون میده

    منم بارها این مسیر رو رفتم اما به قول دوستمون اونقدر اتفاقات خوب از راه های بدیهی میاد که کم گم فراموش می کنیم و دوباره وارد روال عادی زندگی میشیم و با همون سرعت که رشد کردیم سقوط میکنیم

    اما امروز میخوام به خودم

    به رویاهام

    به خدا قول بدم که ثروتمند بشم

    بی نهایت

    تا بتونم ببخشم

    تا بتونم خدمت کنم

    تا بتونم از بهترین نعمتها استفاده کنم

    تا بهش نزدیک باشم

    و تا اخر عمر این مسیر رو ادامه بدم

    چون خستم از این بالا و پایین های مداوم

    یک بار برای همیشه میخوام به جای تقلب قانون رو یاد بگیرم

    و از خدا میخوام بهم نیروی الهی بده

    همانطور که وقتی زکریا به دیدار مریم و ازش پرسید مریم این طعام از کجاست مریم گفت این رو خدا داده و به هر کی میخواد میده

    و زکریا هم بلافاصله از خدا فرزند خواست و خدا بهش داد

    چون اون دعا رو میشنوه کافیه باور کنی تا پاسخشو ببینی از راه های ساده و طبیعی

    خداوندم

    دوستت دارم

    هدایتم کن به راه کسایی که به اون ها نعمت دادی و نوری که در میان مردم راه برن و حق از باطل تشخیص بدن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  8. -
    زهره سلطانی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 2969 روز

    سلام به

    استاد عزیز ،شایسته جان عزیز و خانم فرهادی عزیز و گروه تحقیقاتی

    سلام به همه عزیزانم

    ساعت ۲و ۳۰ دقیقه بامداد و من خوابم نمیبره امروز تمام وقتم را داشتم به فایل سپاسگزاری استاد گوش میدادم کلی منقلب شدم منظورم اینکه از شادی داشتم پر در میآوردم کلاحضورمو خودمو در اون جلسه احساس می کردم پا به پای استاد میرفتم قدم به قدم دستم رو روی قلبم میگذاشتم و با استاد پیمان میبستم تکرار جملات یه حال عالی نمیشه توصیف کرد یکبار چشمم به گوشی موبایل افتاد بازش کردم دیدم استاد فایل گذاشته طاقت نیاوردم بازش کردم چه لذتی بردم از طبیعت از سبزه و چمنهای سبز خوش رنگ از دریاچه و درختان از بازی بچه ها از فیلمبرداری عزیز دل استاد بخصوص آهنگی که تماما در وصف استاد م بود از خود استاد و از سخنانش که بدل می شینه استاد جان من همسفرشایسته جان و دیگر عزیزان هستم در این سفر خانم فرهادی عزیز دوبار بامن تماس گرفت که چقدر به من انرژی داد و تا حال چند دیدگاه هم گذاشتم استاد عزیز و دوستانم در این گروه سینرژی وجود داره یعنی از انرژی بالاتر از خوندن دیدگاه کلی آگاهی کسب میکنم و خدا رو شکر میکنم که مرا به اینجا هدایت کرد تا به حال چندین دفتر از این آگاهی ها جمع کردم می نویسم از آموزه های استاد از شما دوستان عزیز از همفکری ها از تضاد ها از ترمز ها از باور های قدرتمند کننده از سپاسگزاری از شادی از خواستها ووووخدایا ازت متشکرم دارم رو به جلو میرم برای رسیدن به هدفم، آرزوهایم، خواسته هایم

    کوشش میکنم باورهایم را اصلاح کنم یکی از مواردی که از خودم ناراحتم اینه که عجله میکنم و میخوام همه چی بر وفق مرادم باشه اگه یه مشکل یا ناخواسته ای پیش میاد شروع میکنم به حرف زدن و شکایت کردن یک هفته پیش عصبانی بودم و پشت هم اتفاقاتی رخ داد ماشین پخشمون خراب شد یخچال خراب شد ویزیتور قهر کردو من هم مدام غر میزدم یک ساعت خوب می شدم بعد دوباره میرفتم به وضعیت قبل دو روز مداوم رفتم کنار ساحل دریا برای ساعتها حال خوب و انرژی میگرفتم سپاسگزاری میکردم فایلهای استاد رو گوش میدادم به یه نقطه از ثبات ذهنی می رسیدم ولی بعد از چند ساعت دوباره بر می گشتم به حال قبلی تا که دیروز نشستم خودمو بررسی کردم و دلیل اصلی این حالتهای خودمو پیدا کردم من ترس داشتم تر س از قرضهایی که دارم و که نتونم به تعهد خودم عمل کنم با رها شده خدا برام رسونده اما فراموش میکنم امروز استاد گفت همه چیزهای ریز و درشت که برات اتفاق میفته یاداشت کن تا یادت نره مرور کن و به خودت بگو دیدی خدا اینجا این کارو برات کرد یا هدایت شدی باید عجله رو بزارم کنار آرامتر شوم باید یاد بگیرم فقط و فقط روی خدا حساب باز کنم باید یکبار دیگه بر م اول خط و این سفر رو از نو شروع کنم باید به خودم کمک کنم دوستان و استاد عزیز اگه تجربه منو دارین برام بنویسد که دیگه باید چکار کنم من میخوام به رو یاهام برسم وخیلی امیدوارم

    دوستون دارم و برایتان آرزوی شادی و فراوانی و ثروت میکنم در پناه یکتای بی همتا باشید ???

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
    • -
      الهام مسکرانیان گفته:
      مدت عضویت: 2716 روز

      سلام خانم سلطانی نژادعزیز

      من اکثر کامنتهای شما رو خوندم ولذت بردم، من هم شرایطم مثل شماست بدهی دارم و مسائلی که عنوان کردین رو درک میکنم من تجربه خودم رو میگم امیدوارم که کمکتون کنه قبل از آشنایی با استاد ۲۴ساعت شبانه روز رو به بدهی فکر میکردم همراه با بدترین اتفاقاتی که همیشه از آینده برای خودم به تصویر میکشیدم و لیست بدهی رو به به دیواری زده بود که از هر طرفی می چرخیدم باهاش برخورد میکردم و به خیال خودم خیلی کار خوبی کردم وهمیشه احساسم بدبود همراه با ترس و نگرانی، با اینکه زیاد کار می‌کردم نمی تونستم هیچ بدهی رو پرداخت کنم ولی الان با اینکه هنوز بدهی دارم تمام عادت‌ها وعملکردم تغییر کرده تمام بدهی ها رو به خدا سپردم خودم فقط وفقط روی باور فراونی و احساس لیاقت و باورهای توحیدی کار میکنم، اولش سخت بود که در لحظه زندگی کنم ولی الان بیشتر زمان‌ها رو در لحظه زندگی میکنم و برای خودم این قانون رو گذاشتم و تکرار میکنم که یه دقیقه بعد من رو همین الان مشخص میکنه و هر زمان که چیزی ناراحتم میکنه سریع با سپاسگزاری داشته‌هام دوباره خودم رو به مسیر برمیگردونم واقعا داشتن احساس خوب در هر لحظه شده چراغ سبز زندگیم و سپاسگزاری و تایید نشانه ها، مشکل من این بود که همیشه ترس از آینده داشتم و نگران بودم وهمیشه عجله داشتم که پس کی درست میشه و اینطوری بود که همیشه از خواسته هام دور میشدم ولی الان خدا رو شکر آروم آروم دارم بدهی ها رو پرداخت میکنم و ایمان دارم که با توکل به خدا سرعتش هر روز بیشتر میشه و یه روز زیبایی هست که همه اونها پرداخت شده با توکل به خدای مهربونم

      در پناه خدا شاد وثروتمند باشید

      ???

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
      • -
        زهره سلطانی نژاد گفته:
        مدت عضویت: 2969 روز

        الهام جان سلام ?

        ممنونم از پیشنهادت بسیار عالی و کار ساز یاد آوردی که باید فقط برای امروز و این لحظه زندگی کنم خودم این رو تو یکی از دیدگاهام نوشته بودم باید تمرین کنم بایدسپردن به خدای ثروت و فراوانی رو تمرین کنم باید احساس خوب در لحظه رو تمرین کنم باید داشته هامو بیشتر ببینم و موانعی و که تونستم به یاری خدا از سر راه بردارم اتفاقا امروز خواهرم با من تماس گرفت و کمی که صحبت کردیم براش در مورد خرید این موبایلم توضیح دادم که چگونه من فقط درخواست کردم و خدا از راههای عالی خودش برا م به انجام رساند و به من گفت پس چرا نگرانی این همون خداست پس سپردن به خدا رو از یاد مبر آره باید خیلی تمرین کنم باید مداوم به خودم یا دآوری کنم برای استاد شدن فقط باید تکرار کرد و تکرار از شما متشکرم بابت در اختیار گذاشتن تجربه تان و اینکه دوباره ذهنم رو باز کردید ?

        چه جای خوبی هستیم ?

        برایتان آرزوی شادی و فراوانی و ثروت میکنم در پناه یکتای بی همتا باشید ?

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  9. -
    میلاد آمای گفته:
    مدت عضویت: 2246 روز

    بنام اللّه مهربان

    .

    .

    سلام به استاد عباس منش و خانواده دوست داشتنی ام 😍

    💢 روز بیست و دوم سفرنامه 💢 ۱۳۹۹/۰۱/۲۲

    آیا من خوش شانش هستم؟؟

    یکسال بعد….

    من امروز در عید سال ۱۴۰۰ هستم

    بله درست متوجه شدید یکسال به آینده اومدم و ازین جا دارم باهاتون صحبت میکنم پس خیلی خوب توجه کنید…

    امروز سر سفره هفت سین با خانواده کنار هم نشستیم و مادرم بهم میگه که میلاد تو چقد خوش شانس بودی و چقد پیشرفت کردی ،آفرین سال ۹۹ و محل کارت برات خوش یُمن بوده و جیبت پر از پوله و شادی ولی من سکوت کردم و بعدش ادامه دادم که

    من خوش شانس نبودم👍

    سال ۹۹ برایم خوش یُمن نبوده 👍

    محل کارم و شغلم برایم خوش یُمن نبوده👍

    بلکه من خودم پارسال

    خواستم که شرایطمو تغییر بدم و زندگیمو بسازم

    یادتونه وقتی من تو اتاق قرنطینه بودم شماها میگفتید این پسر چش شده ، از آدم به دوره و همش مسخره ام میکردید، که چرا تی وی نمیبینی و فلان و بسار ولی من داشتم روی خودم با شدت زیاد کار میکردم و شب ها تا نیمه های شب بیدار بودم و داشتم روی باورهام کار میکردم👌

    دقیقا اون موقع وقتی توی سفر نامه بودم وقتی به قسمت ۲۲ سفرنامه رسیدم روز جمعه ۲۲ فروردین ۹۹

    ، منم مثل استاد نشستم با خودم تصمیم گرفتم که

    میخوام چیکار کنم؟؟

    و استاد رو الگوی خودم قرار دادم و زندگی خودمو با استاد عباس منش مقایسه کردم که

    استاد مانند من‌ در حال” پول خرج کردن ” هستش اما با این تفاوت که :

    📌استاد پولش رو برای لذت بیشتر خرج میکنه ولی من برای رنجِ کمتر

    📌استاد پولشو برای خرید ملک هزینه میکنه ولی من به زور پولی رو که در میارم برای بدهی دادن و قرض و …

    📌استاد پولشو برای توسعه کسب و کار هزینه میکنه ولی من برای ضرر نکردن توی شغلم و تبلیغات و…

    📌استاد درامد و پولشو برای مسافرت به جاهای زیبا دنیا مثل سفر به دور آمریکا و اروپا و…. هزینه میکنه ولی من هزینه الکی روز مره و بیهوده

    📌استاد پولشو برای خرید قایق های تفریحی و ماشین های لوکس دنیا هزینه میکنه ولی من

    پولمو برای خرابی ماشینم

    📌استاد پولشو برای خرید هدیه های گرانبها وطلا و الماس برای عزیزدلشون و مادرشون هزینه میکنه ولی من آرزو دارم که برای تولد و روز مادر برای مادرم یه گرم طلا بگیرم😢

    📌استاد پولشو برای خوردن بهترین غذاها در بهترین رستوران ها هزینه میکنه ولی من از اینکه پول ندارم از رفتن به رستوران همش غصه میخورم و ناراحتم

    📌استاد زمانشو برای بازی با پسرش و گشتن با اتوبوس آر ، وی به مسافرت میگذرونه ولی من باید در انتظار این باشم که کدوم هفته و کدوم ماه میاد که پول دستم باشه تا با مادرم وپدرم و یا حتی تنهایی به مسافرت برم

    📌استاد زمانشو برای ایده پردازی برای گسترش کسب و کارش هزینه میکنه ولی من برای بی پولیام و عقب موندگیام

    📌استاد قهرمانِ زندگی فرزند و عزیزدلشون و خانواده شون و تموم خانواده صمیمی عباس منشه ولی من شرمنده خودم و خدای خودم و خانوادم😢

    👌👌بله این مقایسه به من خیلی کمک کرد تا درباره هزینه کردنِ زمانم و انرژیم و پولم تصمیم جدی و قاطع بگیرم و زندگی جدیدی رو بسازم که …

    ✔️زمانم رو برای لذت بردن از سلامتی، ثروت ، تفریح و سفرهای مختلف هزینه کنم

    ✔️پولمو رو برای خرید هایی که نیازمه و با ارزش هستش هزینه کنم بدون پرسیدن قیمت

    و اون شب تصمیم گرفتم وقت و زمان و انرژیم وپولم رو برای کار کردن روی باور هام و تغییر برنامه های ذهنم و کنترل آگاهانه ذهنم هزینه کنم و این یکسال تموم کامنت بچه ها رو مو به مو خوندم و نُت برداری کردم و صدای استاد رو جاهای مهم و باور سازشون ضبط کردم و صبح تا شب تو گوشم بود و همیشه در حال شکرگزاری و توجه به نکات مثبت بودم تا منم بتونم مثل استاد عباسمنش تموم زندگی رو عوض کنم و دیگه هیچ ربطی به اون میلاد با ذهن فقیر نداشته باشم

    و این لحظه رو بارها و بارها میدیدمش.

    بله من زندگیم ازین جا تغییر کرد که خواستم و عمل کردم و الان به این همه موفقیت رسیدم مادر مهربانم

    و هرکه با خداوند خودش باشه و تسلیم خداوند باشه و بندگی خدارو بکنه ، بله که همیشه خوش شانسه

    و دست به هرچی بزنه طلا میشه😍😍

    و همیشه هم در این مسیر خواهم ماند چون به کوهی از الماس رسیدم که هیچوقت تمام نمیشود و بی نهایت هستش!💎

    پرودگارا سپاسگزارم ، سپاسگزارم ، سپاسگزارم

    سپاسگزارم از تمام دوستان و استاد عباسمنش که وقت گذاشتید بیست و دومین روز سفرنامه من را خواندید🙏

    با من همراه باشید تا ردپای بعدی ام😍

    👣

    👣

    👣

    ادامه دارد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
    • -
      نرگس پرورش گفته:
      مدت عضویت: 2296 روز

      سلام بر میلاد آمای عزیزم 🌸🌼

      باز هم عالی بود این روز ۲۲ سفرنامه در روز ۲۲ فروردین 👌👏

      ایده ی سفر به آینده عالی بود 👍👏

      شرح و مقایسه ی خرج کردن پول ها عالی بود بین ما و استاد مون 👌👏

      بلکه من خودم پارسال

      خواستم که شرایطمو تغییر بدم و زندگیمو بسازم

      بله این مقایسه به من خیلی کمک کرد تا درباره هزینه کردنِ زمانم و انرژیم و پولم تصمیم جدی و قاطع بگیرم و زندگی جدیدی رو بسازم که …

      و هرکه با خداوند خودش باشه و تسلیم خداوند باشه و بندگی خدارو بکنه ، بله که همیشه خوش شانسه

      و دست به هرچی بزنه طلا میشه😍😍

      خدا رو شکر برای این قوانین عالی و بدون تغییر ش 🙏🌸

      به امید اینکه همه مون در لحظه به لحظه ی زندگی مون خوش‌شانس ترین باشیم 🙏🌸

      دوستت دارم⁦❤️⁩

      خداوند عاشق شماست⁦❤️⁩

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      وحیده فرشباف گفته:
      مدت عضویت: 2365 روز

      سلام آقا میلاد من امروز با نشونه م به این قسمت هدایت شدم کامنت شما رو خوندم خیلی عالی بود منم مدتی که سفرنامه رو شروع کردم و به طور جدی روی ذهنم کار میکنم ان شالله که موفق میشید و همه آرزوهاتون محقق میشه حق با شماست هرکس تسلیم خداوند باشه و بندگی کنه همیشه خوش شانسه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        میلاد آمای گفته:
        مدت عضویت: 2246 روز

        سلام دوست عزیز،

        میدونم که حالت عالیه چون خدارو یه جور دیگه شناختی ،😍👌

        خدارو صدهزار مرتبه شکر🙏 که در این سایت تموم اعضای سایت دست به دست هم دادیم برای تسلیم شدن در برابر خداوند و به معنای واقعی ثروتمند شدن .

        فقط باید هر روز

        کمی بهتر از دیروز باشیم 👌

        کمی بیشتر تسلیم باشیم 👌

        کمی بیشتر باور کنیم 👌

        تا برای رسیدن به موفقیت تکامل رو طی کنیم 😍

        و میخوام یه شعر نو در باره تسلیم بودن خدا بنویسم که بیشتر به این موضوع پی ببریم

        🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

        سلام… به اوج تنهایی..

        سلام به نور چشمان تر ….در سکوت وتاریکی شب….

        تاریکی را.. کنار خواهم زد.

        پشت مهتاب مه آلود دل….شمعی روشن است

        شمعی که.. غروبش پیدایش طلوع عشق است

        تجلی عشق.. ز شمع باید آموخت

        برای معشوق … آب باید شد…جاری باید گشت….

        تا به… شمعدان وجود رسید

        و اینک شمع سوخت.. و شب رفت و ..لحظه وصال نورو… شمعدان

        چه زیباست

        شوق لحظه اولین دیدار

        دیدارنور.. و مهتاب

        دیدار شمع …و شمعدان..

        دیداردل در آغوش مهتاب

        لحظه اولین دیدار…

        بنگر تاوان عشق را …

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      nashmil گفته:
      مدت عضویت: 2532 روز

      سلام و درود…

      آقای میلاد عزیز خیلی خیلی از خوندن کامنت شما به وجد اومدم.

      خیلی نکته داشت توی کانتتون.

      ممنونم به خاطر این همه توجه زیباییتون و اینکه اینقدر موفق شدین..در ضمن منم تو این یکسال مثل شما روی خودم و باورهام خیلی کار کردم و دارم چمدونامو میبندم که انشالله راهی آمریکا بشیم..

      من هم از عید 99 تا به امروز اینقد روی خودم و باورهام کار کردم که اصلا برام خنده دار بود وقتی اطرافیانم با اصراااار زیاد میخواستن بهم قوانین جدید مهاجرتی آمریکا رو بگن و من تنهای تنها خدا رووو شاهد میگیرم که فقط به خودش توکل کردم و ادامه دادم کار کردن روی باورهامو و الان دارم نون این کار کردن روی خودم رو میخورم..

      مرسییییییی که باعث شدین منم این تجسم زیبا رو در مورد خودم انجام بدم.😃😃😃

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        میلاد آمای گفته:
        مدت عضویت: 2246 روز

        سلام دوست عزیز،

        انشاا… که حالت عالی باشه 👌😍

        خدارو صدهزار مرتبه شکر که کامنت من باعث شد که شما هم تجسم کنید و ببینید که دستیابی به آرزوها بسیار آسان است.

        فقط باید تسلیم اللّه بود و تعهد خودمون رو برای تغییر زندگی و باورهامون رو هیچوقت فراموش نکنیم.👍

        انشاا… که تو آمریکا ببینمتون😍✈️🇺🇸

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    میلاد آمای گفته:
    مدت عضویت: 2246 روز

    بنام پرودگار جهانیان

    .

    .

    سلام به استاد عباس منش و خانواده دوست داشتنی ام 😍

    💢روز نهم سفرنامه 💢 ۱۳۹۹/۰۱/۰۹

    داستان هدیه تولد استاد عباس منش

    🌹سوره نمل ، آیه ۶۲

    [کیست آن کس که درمانده را چون وی بخواند، اجابت میکند و گرفتاری را بر طرف میکند.]

    🌹سوره بقره ، آیه ۱۸۶

    [و هر گاه بندگان من ، از تو درباره من بپرسند ، بگو: من نزدیکم و دعای دعا کننده را به هنگامی که مرا بخواند ، اجابت میکنم پس باید فرمان مرا گردن نهند و به من ایمان آورند باشد که راه یابند.]

    🌹سوره ق ، آیه ۱۶

    [و ما از شاهرگ به او نزدیکتریم]

    🌀خیلی حرفا در این جمله پنهانه و یک آلارم بسیار عالی برای ما انسان هاست که میگه داری از مسیر دور میشی ، کجا میری ؟ برگرد ؟ بگرد به درون خودت ! برگرد همه چی رو من بهت میدم ، توی بیرون دنبال چی میگردی ؟

    میخوام توی این سفر نامه یه جوالدوز به خودم بزنم و یه سوزن به شما (درسته که تو همه جا میگن یه سوزن به خودت بزن و یه جوالدوز به دیگران ولی …

    وقتی احساس گناه میکنم ، دیگه در صلح بودن با خودم چه معنی میده؟؟

    وقتی احساس فقر و نداری میکنم ،دیگه در صلح بودن با خودم چه معنی میده؟؟

    وقتی احساس بیچارگی و درموندگی میکنم ،دیگه در صلح بودن با خودم چه معنی میده؟؟

    وقتی احساس بی ارزشی میکنم ، دیگه در صلح بودن با خودم چه معنی میده؟؟

    وقتی احساس عدم اعتماد به نفس میکنم ، دیگه در صلح بودن با خودم چه معنی میده؟؟

    وقتی همش غُر غُر میکنم ، دیگه در صلح بودن با خودم چه معنی میده؟؟

    وقتی همش عجله میکنم ،دیگه در صلح بودن با خودم چه معنی میده؟؟

    وقتی عصبی میشم ،دیگه در صلح بودن با خودم چه معنی میده؟؟

    وقتی از همه گله و شکایت میکنم ،دیگه در صلح بودن با خودم چه معنی میده؟؟

    وقتی همیشه غمگینم ، دیگه در صلح بودن با خودم چه معنی میده؟؟

    وقتی غیب میکنم و دروغ میگم و تهمت میزنم ، دیگه در صلح بودن با خودم چه معنی میده؟؟

    وقتی سپاسگزار خداوند نیستم ، دیگه در صلح بودن با خودم چه معنی میده؟؟

    و…….

    میلاد

    واقعا چقد خدا رو باور داری ؟

    چقد توی دلت با ایمان حرکت میکنی؟

    چقد روی خدا حساب باز میکنی؟؟

    چقد خدا رو توی وجودت احساس میکنی؟

    چقد با خودت در صلحی؟؟؟ پسر؟

    آیا توی دلت خداست یا شیطان؟؟؟

    به نظرم این سوالات رو باید از خودمون هر روز بپرسیم تا همیشه به صلح بودن با خودِ درونمون بیشتر پی ببریم و ایمانمون به خدا بیشتر بشه و تنمون با یه تضاد به لرزه در نیاد ، واقعا خیلی از جا ها به خودمون ظلم کردیم ، ازینکه خدا رو ندیدم و بهش ایمان نداشتیم و هر روز از خواسته و هدفمون دور شدیم و به خواسته ها و چیزای بیرون چسبیدیم

    باید به خدا بچسبیم و ولش نکنیم ، اگه مثل اون کسی که میره حرم امام رضا به ضریحش قفل میزنه و زار زار برای امام رضا گریه میکنه ما بیاییم دلمون رو به یاد خدا قفل بزنیم و احساس شادی کنیم دیگه هیچکسی نمیتونه بازش کنه جز خودمون .

    این سفر نامه نهم باز مثل سفر نامه هشتم یه تلنگر بسیار بزرگی به من زد که دلت رو به خدا بده و برگرد به درونت و با خود درونت صلح و آشتی کن.

    الان میفهمم که واقعا رمز زندگی عالی فقط ایمان واقعی به خدا داشتنه نه به حرف بلکه به عمل کردنش ، خیلی از ما ها فقط به حرف میگیم ایمان به خدا ایمان به خدا ، ولی موقع عمل میشه همش بهونه و پشت گوش انداختن و این چیزا میاد وسط .

    واقعا یکبار برای همیشه بیایم این

    ❤️ ایمان به ربّ ❤️

    رو در سر تا سر وجودمون از نو بسازیم اونقدر این باور رو محکم بسازیم که هیچ چیزی نتونه خرابش کنه ، تا به جایی برسیم که به خودمون بگیم

    با خدا باشی پادشاهی میکنی

    و باز هم این آیه ۱۸۶ سوره بقره

    وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ ۖ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ۖ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ

    و چون بندگان من از تو پرسند، بگو من به آنها نزدیکم، هرگاه کسی مرا خواند دعای او را اجابت کنم. پس باید دعوت مرا بپذیرند و به من بگروند، باشد که راه یابند.

    این آیه موی تنمو راست میکنه ، آخه مگه ازین آیه توحیدی تر هم داریم ، اللّه اکبر!

    خدا جونم واقعا نمیدونم با چه زبونی ازت سپاسگزاری کنم .

    پرودگارا سپاسگزارم ، سپاسگزارم ، سپاسگزارم 🙏

    سپاسگزارم از تمام دوستان و استاد عباسمنش که وقت گذاشتید نهمین روز سفرنامه من را خواندید🙏

    با من همراه باشید تا ردپای بعدی ام😍

    👣

    👣

    👣

    ادامه دارد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
    • -
      زهرا کریمی گفته:
      مدت عضویت: 1113 روز

      سلام همسفر

      اونجا که گفتین وقتی از زندگیت راضی نباشی و همش غر بزنی . در صلح بودن با خودت چه معنی میده

      من تو ذهنم یه جرقه زد که درسته خیلی جاها راضی و داری خودتو تو بدترین شرایط کنترل میکنی ولی به بچه ات ک میرسی همش غر میزنی همش میگی از مادر بودنم پشیمونم همش میگی من بچه نمیخواستم همش میگی پس تو کی بزرگ میشی من راحت بشم و کلی حرفای زشت دیگه ک الان روم نمیشه بگم

      واقعا چقدر داشتم خراب میکردم مسیر چقدر گند میزدم و خبر نداشتم

      احساس گناه میکنم ولی میدونم اگه خودم خودم رو ببخشم و فرصت جبران بدم خدا هم رحیم و راهم رو عوض میکنه

      خداجونم هدایتم کن به مسیری که توش از دست بچم عصبانی نشم و قیافه حق بجانب بگیرم . چون الان فهمیدم گذراندن وقت با پسرم هم یک تجربه عالی و یک نعمت بزرگ

      که باید قدرش بدونم .

      بجای اینکه همیشه سعی کنم از سر خودم بازش کنم .

      سعی کنم از کنارهم بودن لذت ببریم

      وقتی تلاش کنم از تمام جنبه های زندگیم لذت ببرم قطعا در های بیشتری از سعادت و نعمت و لذت بروم باز میشه .

      مچکرم دوست همفرکانسی

      خدایا شکرت

      مچکرم استاد جان مریم خانم

      خدارو تصاعدی شکر

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: