الگویی مناسب برای کسب و کار - صفحه 3

764 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    راضیه کریمی گفته:
    مدت عضویت: 686 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم وبانو محترمه مریم جان نازنین و دوستان عزیزی هممدارم

    اول ازهمه خداوند را بی نهایت سپاسگزارم که من دراین مدار قرار دارم و اگاهی های این فایل عالی رادریافت کنم. من مدت چند روزی هست که باخودم تعهد دادم که با پشتکار وتعهد بیشتر روی آموزه های استاد کار کنم و من هرصبح که دنبال نشانه ها هستم امصبح وقتی رفتم مره بسوی نشانه هام هدایت کن کلیک کردم و درجریان آنکه کدام فایل باز شه از خدایم خواستم که خدایا یکی از بهترین وکاربردترین نشانه را برام نشان بیدی که من دراین شرایطم نیاز دارم وقتی بعد چند دقه فایل باز شد که همون فایل تکراری دیروزم هنوز هست بعد باخودم گفتم حتمآ 24ساعتش تمام نشده آمدم صفحه اصلی دیدم یک فایل جدید است باخودم گفتم این حتمآ نشانه امروزم هست

    رفتم نگاه کردم وقتی استاد کمنت دوستی عزیزمارا خواند گفت مرضیه از افغانستان هست من چقدر باورم بیشتر شد که بلی این نشانه امروزم هست وچقدر یک الگوی مناسبتر و زیباتری بود برام چون من خودم هم یکی از دخترای افغانستان درایران هستم وچقدر به این مثال و الگو نیاز داشتم

    چون من هرموقع راجع به پیشرفت وخواسته هایم فکر میکنم این باور در ذهنم بود وهنوزم کمی هست که من دکشوری ایران هستم چون فامیلا ودوستای که اینجا دارم همه شان اینو بمن گفته که کشور ایران به افغانها هیچ نوع امکانات را نمیده ما اینجا نمیتونی پیشترفت کنی چون افغانی هستی واین باور در ذهنم جا گرفته بود هرچند بعد از مدتی که دراین مدار آمدم این باورها نسبتآ کمی کمرنک شده ولی بطوری کلی از بین نرفته و دارم بکمک خدا با تعهدی نسبتآ بالاتری روی خودم کار میکنم و اینکه کمنت مرضیه جان عزیز چقدر برایم الگوی مناسب شد تا بفهمم که‌:

    1 باور کنم هیچ عامل بیرونی مانع پیشرفت ما شده نمیتونه

    2 به هر اندازه که روی خودت کار میکنی ایده ها شرایط برایت داده میشود

    3 از همون امکانات کم و اولیه میتونی شروع کنی و نتیجه بگیری

    4 در شرایط به ظاهر بد باید مواظب ورودی هایم باشم ذهنم را کنترول کنم و اینجاست بقول استاد جهان انسان ها را غربال میکنه خودت را ثابت کردی جهان بشما پاداش میدهد

    5از همه مهمتر از سخنان ناب استاد قانون تکامل را درک کردم که با پیمادن پله های تکامل میشود به طوری بسیار اسان با لزت با پایه های محکمتر واساسی به آن قله خواسته ات بیرسی خدارابی نهایت سپاسگزارم بابت هممدار شدنم با این دوستان عزیزم،

    خداراسپاسگزارم بابت حضورم در جمع خانواده صمیمی ودوستداشتنی عباسمنشی

    خداراسپاسگزارم بابت حضوری استادی عزیزم در شبانه روز زندگیم که دستان خداوند برای نجاتم از ناخواسته و پیشترفتم در مسیری خواسته هایم شده

    و درآخر میخوام بگم استاد عزیزم من اینو با تمام وجودم باور دارم که میتونم به تمام خواسته هایم از کوچک ترین تا برزگترینش بیرسم البته بشرط درک کردن وبه کار گرفتن قانون کیهان

    ولی روی طی کردن قانون تکامل بیشتر مقاومت دارم (هرچند کار میکنم بهتر میشه ولی باز نجواه میاد سراغم) من با چی باور بهتر ازاین میتونم قانون تکامل را در روند این مسیر بهتر وبیشتر درک کنم ومقاومتم کمر بیشه؟ خیلی خیلی سپاسگزارم ودوستتان دارم

    انشالله همیشه و مثلی همیشه در پناه الله باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  2. -
    سیمین گفته:
    مدت عضویت: 2407 روز

    سلام استاد عزیز و مریم جون هر روز میام و توی سایت رو میبینم ک ابا امروز مریم جون فابل جدید گذاشتن یانه ‌تا امروز سریع کاداهمو انجام دادم که لا خیال راحت بشینم و ببینم تلنگر بزرگی بود برای استادت زدن .از همه بهتر بهار زیبای پردایس که دیدنش به ادم انگیزه میده ممنون برای پیگیری هاتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2161 روز

    بنام تنها فرمانروای آسمان ها و زمین

    سلامی گرم و صمیمانه خدمت شما استاد عزیز و گرانقدرم، خدمت شما مریم شایسته عزیز و ارزشمندم و سلام به همه ی دوستان بانگرش و در مسیر تغییر و بهبود و تحول زندگی شان.

    چقدر سپاسگزارم که امروز به محض آپدیت کردن صفحه اول سایت چهره ی استاد عزیزمون رو دیدم. استاد چند روز پیش توی خواب منو اومده بودید و یکجورایی از من ناراحت بودید و انگار عصبانی بودید اصلا محتوای خوابم یادم نیست ولی میدونم احساسم این بود که یک چیزی درست نیست که اینجوری خواب استاد رو دیدم.خیلی دارم فکر میکنم قضیه چیه اصلا کم درحال فکر کردن نبودم که اصلا الان دارم منفجر میشم اینقدر دارم فکر میکنم. گاهی فقط وسط فکرام به خدا میگم من عقلم نمیکشه خودت بهم راه رو نشون بده، خودت ایده مهاجرت به تهران رو به دلم انداختی، خودت گفتی اینجوری کنم اونجوری کنم. خودت گفتی بشین برای ارشد بخون، خودت یادم انداختی عاشق یادگرفتن و پژوهش کردنم، خودت یادم انداختی که الکی توی این دنیا نفس نمیکشم و اینجا رو الکی و بیهوده تجربه نمیکنم، الکی به من فرصت زندگی کردن ندادی.

    حالا میدونم که هیچی نمیدونم. حالا میدونم کلی داشتم بیراهه میرفتم و داشتم الاف میکردم خودمو یا یکجاهایی غره میشدم به خودم. اما الان که تسلیمم الان که جونی ندارم خودت بگو چطوری کسب و کار، چطوری پول بسازم، چطوری مولد ثروت باشم.چطوری از کجا. خداجون میدونم تو این چند وقت کلی آدم و اتفاق افتاد تا نشونه ها رو ببینم که راهم درسته تا یک ذره تردید هم نداشته باشم(چه کنم که انگار شیطان ذهن من نقطه ضعف منو میدونه، که با “شک و تردید” به راه و انتخاب و مسیری که دار میرم منو متوقف کنه.) خدا جون دستم رو گرفتی منو نشوندی سر یک کلاس آنلاین که مدرس دوره همون اول کار چندبار میگه اگر پژوهشگر پول نسازه از پژوهش هاش اصلا پژوهشگر نیست و ….

    بعد حالا استادجونم بعد مدت ها فایلی رو میزاره ک تیترش برای من کافیه که تو داری با من حرف میزنی.

    تو به من میگی فهیمه دبال الگوی مناسب در زمینه ایی ک میخوای بگرد و ببینش و الگو بگیر…

    و بازم الگو بگیر که هیچ عامل بیرونی مانع رسیدن تو به هدفت نیست این ذهن چموش و نجواگره که داره داستان سرایی میکنه.

    اومدم از نکات این فایل و داستان مرضیه عزیز بنویسم اما باید این ردپا رو میذاشتم تا یادم باشه این فایل رو درکجای مسیر دیدم و حالا بیشتر از همیشه نیاز دارم ذهنم رو در لول بالاتری کنترل کنم و نگذارم هیچی حواسم رو پرت کنه. نزارم هیچ شرک مخفی بیاد توی ذهنم رژه بره. نزارم که وابستگی هام دست و پای منو گره بزنه و نزاره حرکت کنم. نزارم ترس ها و تردیدهام منو زمین گیر کنه. آره من اینجام که هربار یک بهبود کوچولو توی شخصیت خودم وباورهام بدم به خودم سخت نگیرم و از مسیر لذت ببرم. من اینجام تا دیدن موفقیت ها و اتفاق های خوب و کوچولو کوچولو رو ببینم یاد بگیرم که ببینم خودمو، توانایی هامو، ارزش هامو،…

    خدای قهارم تنـها از تو یاری میجویم که:

    از مسیر لذت ببرم نه عجله کنم و نه به تاخیر بندازم.

    فقط هماهنگ با آهنگ تو حرکت کنم و

    تنهـا من 1% سهم بندگی ام را درست و به موقع انجام بدم.(تمرکز بر آنچه میتوانم بهبود ببخشم.)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  4. -
    آرزو گفته:
    مدت عضویت: 731 روز

    به نام الله یکتا

    با سلام به استاد عزیزم وخانوم شایسته

    وتمام دوستان

    امروز وارد سایت شدم که فایل به رویاهایت باور داشته باش رو سرچ کنم که این فایل رو دیدم که تازه روی سایت قرار گرفته و با خودم گفتم که بزار ببینمش

    وقتی فایل رو باز کردم واقعا از صمیم قلبم خدارو شکر کردم که هدایت شدم به سمت این فایل

    چون من تقریبا 6 یا 7 ماه است که روانشناسی ثروت یک رو خریدم و تنبلی میکردم که گوش کنم وتمرینات رو انجام بدم، یا توی ذهن خودم بهانه های مختلف میچیدم و عوامل بیرونی رو خیلی موثر میدونستم و به خاطر همین فقط سرسری گوش میکردم

    اما

    دیروز بود که با پارتنرم تصمیم گرفتیم که با تعهد شروع کنیم و تمرین ها رو انجام بدیم در مورد باور هامون با هم صحبت کنیم وباورهای درست رو جایگزین باورهای اشتباه قبلی کنیم

    و امروز هدایت شدم به این فایل خدارو شکر میکنم چون جواب خیلی از سوال هام رو گرفتم وهمینطور فهمیدم که چه باورهای اشتباهی داشتم

    برای مرضیه عزیزم واقعا خوشحالم و از صمیم قلبم براش آرزوی موفقیت روز افزون دارم

    از خدا میخوام که بهترین مسیرها هدایتم کنه

    مسیری پر از ثروت،پر از آرامش،پر از حال خوب و پر از خوشبختی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  5. -
    رضا دهنوی گفته:
    مدت عضویت: 2607 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام و عرض احترام

    آفرین به این خانم .. یه خانم افغانی در یک کشور جنگ زده با وجود پندمیک و همچنین ترکیدن حکومت اینجوری میتونه ذهنش رو کنترل کنه و ایده های الهامی رو اجرا کنه ..

    با وجود پندمیک به ذهنش میرسه که از دوچرخه باباش استفاده کنه ..

    و وقتی حکومت میترکه میاد زیور آلات سنتی میفروشه و در شرایطی که بقیه دارن از کشور فرار میکنن این خانم به راحتی مهاجرت میکنه به کانادا

    رعایت قانون تکامل و اجرای ایده با همان داشته ها ..

    یا مثلا اون فرد که خیلی سریع کارش رو گسترش داده و بقیه سرمایه گذار ها میگن نههه کارت ایراد داره و این سرعت گسترش اصلا طبیعی نیست و چون میدونن که این ممکنه بترکه توی کار اون شخص سرمایه گذاری نمیکنن چون این افراد قانون تکامل رو بسیار خوب درک کردن …

    بعضی وقت ها از اینو و اون میشنوم پاشو وام بگیر و فلان و بهمان و خوشحالم تا حالا اینکارو نکردم ..

    در مورد تبلیغات هم یه مبلغی خیلی کمی صرف تبلیغات به جهت جنبه اطلاع رسانی انجام دادم ولی سعی میکنم دیگ همین کار رو هم انجام ندم و پول صرف تبلیغات نکنم و سعی کنم کیفیت کارم رو بالا ببرم و همچنین این باور رو در خودم ایجاد کنم که کار من ارزشمنده..

    آفرین به مدیر تلگرام به جهت استمرار و عجله نکردن در مسیر … مثل جف بزوس خیلی خوب قانون تکامل رو رعایت کرده و الان دنیا رو گرفتن …

    جف بزوس در شروع کار تا اونجایی که اطلاع دارم وقتی که برای دسته بندی کتاب ها ایده ی میز به ذهنش میرسه که کتاب ها رو روش بذاره چقدررر خوشحال میشه و اصلا دنبال شعاف کردن نبوده و ادامه میده و الان به این حد از گسترش رسیده بدون اینکه شب و روزش بهم بدوزه !!! خیلی اروم و بدون عجله ادامه داده …

    یادم باشه هر حسی حاوی عجله و ترس و نگرانی و بدو بدو کردن و شعاف کردن و روی بقیه رو کم کردن وووو این ها از طرف شیطانه و قطعا نتیجش گمراهی و مشکلات بیشتر هست …

    موفق باشید ..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
  6. -
    آرزو ملک فر گفته:
    مدت عضویت: 1408 روز

    سلاااااام استاد عزیززززم ،واااای چقد دلم براتون تنگ شده بود خداروشکر که دوباره اومدید روی ماهتون رو دیدیم. اتفاقا همین امروز صبح، سر صبحانه داشتم به مادرم میگفتم که استاد خیلی وقته نیست، حتما یه سورپرایز دیگه داره واسمون… خداروشکر واقعا ،در زمانی که واقعااا دلتنگتون بودم شما این فایل رو گذاشتید رو سایت، البته هنوز 1 دقیقه ی اول فایل رو دیدم و با سلام گفتنتون منم با ذووق و شوق فراوان در یه مکان بهشتی که به لطف خدا و با آموزه های شما خلقش کردم با صدای بلند بهتون سلااام گفتم.. امیدوارم همیشه سلامت باشید و برای ما همیشه آگاهی های ناب وخالص تولید کنید و ما هم شاگردای خوبی باشیم و بتونیم توو این مسیر الهی و خودشناسی و خداشناسی هر روز قوی و قوی تر بشیم و رشد وپیشرفت رو درتمام جنبه های زندگیمون ببینیم، الهی آمین.

    این نوشته ها کاملا دلی بود و بخاطر دلتنگی بنده برای شما بود، برم که بقیه فایل رو ببینم که چه دُر و گوهرهایی قراره از زبان شما بشنوم… خداروشکر

    دوستون دارممممم(یه عالمه قلب وگل تقدیم شما)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  7. -
    زینب حاجتی گفته:
    مدت عضویت: 973 روز

    بنام خدای وهاب

    سلام به استاد عزیزم وسلام به مریم جون که بی نهایت دلم براشون تنگ شده بود،

    هر روز چندین بار به سایت سر میزدم

    ودرحین سرزدن به سایت با خودم میگفتم استادامیدوارم فایل جدید گذاشته باشی ،پس کجایی چرا نیستت ما بهت احتیاج داریم !!!!

    امروز صبح هم به محض بیدارشدنم به رسم عادت

    به سایت سرزدم،

    و ای جان فایل جدید اونم چی درمورد کسب وکار چیزی که من این روزا بشدت بهش نیاز دارم استاد فایل جدید گذاشتن

    کلی زیرلب زمزمه کردم خدایا شکرت خدایا شکرت

    این فایل رو تو برا من فقط برای چالش کاری من که این ماه فروشم کم شده فرستادی!!!!

    من سه ساله کسب وکار خودم رو راه آنداختم

    میخام اینجا داستانش رو بگم

    من زینبم از شهر شوش خوزستان

    ازسال 98شروع کردم به بیرون از خونه کار کردن برای اینکه فقط یه پول تو جیبی داشته باشم،

    من مدرک مهندسی بهداشت حرفه ای دارم ولی هیچ وقت ازش استفاده نکرده بودم و بیرون خونه کار نکرده بودم

    وقتی در پاییز سال 98 اینترنت به مدت چند روز در کل کشور قطع شد و تلگرام فیلتر شد من هدایت شدم به برنامه دیوار واز سر وقت گذراندن چرخی تو برنامه دیوار میزدم واگهی های استخدام منشی ونیرو رو میدیدم اونجا بود که یه سرم زد برم دنبال کار وبه یکی از این آگهی ها زنگ بزنم

    واینجورشد که من بعد چند روز هدایت شدم به کار کردن در فروشگاه بزرگی در چند قدمی خونمون که من حتی تا اونموقع نمیدونستم که همچین فروشگاهی نزدیکمون وجود داره

    من به عنوان فروشنده و همچنین مسئول جذب مشتری وبستن قرارداد با مشتری ها وناظر بر کار نیروهای اجرایی مشغول به کار شدم

    واینجا من با وجه جدیدی از خودم روبرو شدم که چه توانایی های دارم

    خیلی زود به کار مسلط شدم وهم کارفرما وهم مشتری ها ازم راضی بودن و میگفتن خیلی خوب و حرفه ای ارتباط برقراری میکنی فروش رو بلدی البته که کلی اشکال هم داشتم

    اونجا بود که فهمیدم باید روی یسری ویژگی های اخلاقیم کار کنم مثلن زود عصبی شدنم

    بعد یکسال کار کردن اونجا چون هم کار سخت بود وهم حقوقش پایین با خودم گفتم من باید برای خودم کار کنم اینجوری نمیشه ادامه داد تاکی برا کسی که از خودم سنش پایینتره کار کنم؟؟

    با اینکه خیلی این کار منو پر تجربه کرد وخیلی چیزها ازش یاد گرفتم عید1400به کارفرما اعلام کردم من فقط تا آخر فروردین با شما همکاری میکنم به فکر نیروی جدید باشید

    کارفرما گفتن چرا آیا با همکارهابه مشکل خوردی آیا مسئله مقدار حقوقته هرچی باشه ما حلش میکنیم

    من گفتم خیر هیچ مشکلی نیست ولی من باید برم باید فکری برا خودم کنم باید یه کاری کنم در جهت رشد خودم

    اونموقع با قانون جذب آشنا شده بودم ولی با استاد خیر،فک کنم تو اینستا یکی دوبار کلیپ ازشون دیده بودم ولی پیگیرشون نبودم

    به هرحال من از اون کار اومدم بیرون و هدایت شدم به یه کار موقت وسبک که فقط هم ورودی مالی داشته باشم هم فک کنم چه کاری راه بندازم

    اینم بگم که من در حالی به کار شخصی فک میکردم که حتی یک میلیون هم پول نداشتم برای شروع کاری که بهم الهام بشه

    هر روز از خدا میپرسیدم خدایا چیکار کنم؟؟؟

    به سرم زد پیج فروش آنلاین مانتو بزنم

    عجله ای برا شروع کار نداشتم و داشتم ایده فروش آنلاین مانتو رو برسی میکردم که بهم الهام شد بنا به چه دلایلی مانتو ایده خوبی نیس ومن راحت پذیرفتم

    و همچنان تو ذهنم دنبال یه محصول بهتر می‌گشتم برا شروع فروش آنلاین وپیج زدن

    که بهم الهام شد یعنی واقعا خیلی سرراست خدا بهم گفت محصولت رو کتونی انتخاب کن بنا به این دلایل

    منم گفتم چشم وقلبم آروم شد دیگه من محصولم رو انتخاب کرده بودم ودنبال فرصت مناسب می‌گشتم که اجراش کنم

    بعد دوسه ماه در آبان 1400 هدایت های خدا از راه رسید ، دستان خدا وارد کار شدن، درهایی به روم بازشدن که من با وجود همه ترس هام با تمام وجود تمام نجواهای ذهنم قدم قدم اقدام کردم خیلی میترسیدم که اگه نشه چی میشه

    ولی من شروع کردم دونه دونه مسئله حل کردم

    نمیدونم چرا ته دلم میگفتم میشه شروع کن تهش موفقیته

    از دی ماه 1400با خرید فقط چند مدل کتونی ارزون قیمت زنانه پیج زدم بدون هیچ گونه امکانات ومهارتی درمورد اینستا وکار رو شروع کردم

    شروع خوبی نبود ومن بعد دوماه در اسفندماه به سرم زد یا بهتره بگم این ایده اومد که مغازه بزنم

    حالا با کدوم امکانات با کدوم سرمایه من هیچی نمیدونستم فقط بهم الهام شد مغازه بزن

    من بعد چند روز در عید 1401له خانواده اعلام کردم من مغازه میخام باید مغازه بزنم و فروش حضوری کتونی رو هم شروع کنم گفتن با کدوم سرمایه گفتم نمی‌دونم ولی می‌دونم خداکمک می‌کنه سرمایه جور میشه اونا لبخندی از سرتمسخر بهم میزدن

    خانواده در ابتدا حرفمو جدی نگرفتن وپیش خودشون گفتن بعد چند روز از سرش میفته

    ولی وقتی دیدن من جدی هستم مخالفت کردن به علت نداشتن سرمایه اولیه برا مغازه زدن

    ولی من کوتاه نیومدم بهم الهام شده بود راه درستیه ایمان داشتم راهم درسته هرچند پر از سختی وموانعه

    میدونستم راه دراز پر چالشی پیش رو دارم ولی ته دلم میگفتم میشه کوتاه نیا منصرف نشو ادامه بده راهها باز میشه مسائل حل میشن اگر بخای میشه

    اونموقع به آموزشهای ناب استاد دسترسی نداشتم که قوت قلبم بشن ولی دقیقا شیرجه زدم تو دل ترس هام گفتم ترس داره ولی باید انجامش بدم نباید این فرصت الهامی رو از دست بدم بخاطر ترس از شروع ومشکلات،اگر کوتاه بیام دیگه هیچ وقت به استقلال مالی نمیرسم

    به هرحال من شروع کردم به پرسجو و تحقیق در مورد اینکه چقدر سرمایه میخام وبالا و پایین کردن شرایط در صورتی که یک میلیون هم پول برا شروع نداشتم

    البته اینم بگم که ما دوتا مغازه داشتیم که دست مستاجر بودن البته جاشون برا مغازه کتونی زدن مناسب نبود چون وسط بازار مکانیک ها و تعمیراگاهها ومشاغل فنی اقایون بودن البته تو خیابون اصلی شهر بودن ورفت وامد به این خیابون بسیار بالاست فقط تو مرکز خرید لباس و پوشاک نبودن

    به خانواده اعلام کردم یکی از مغازه ها رو بدین به من برای شروع کارم

    مخالفت ها شروع شد که نمیشه سرمایه نداری مغازه مناسب کتونی نیست وهزار دلیل دیگه

    ولی من گفتم میشه میشه میشه خدایا میشه تو کارم رو درست کن درها رو باز کن

    به هرحال من بی نهایت چالش رو به تنهایی با کمک خدا حل کردم خانوادم راضی شدن ،چالش هایی مث اعلام به مستاجر برای بلند شدن چالش سرمایه شروع چالش تعمیرمغازه مکانیکی و تبدیل اون به مغازه شیک برا فروش کتونی ،نداشتن کولر برای مغازه درگرمای خوزستان

    به هرحال من برای هرچالشی راهی پیدا میکردم

    وبا دست خالی در مقابل مشکلات سرخم نکردم بهم الهام شده بود انجامش بده

    من یکی دوتا وام کوچیک جور کردم وکارم رو شروع کردم ولی این مبلغ برای خرید جنس و روبراه کردن مغازه کافی نبود من باید مغازه رو تعمیر حسابی میکردم فک کنید مغازه سیاه مکانیکی باید بشه مغازه جذاب کتونی

    کلی این پول اندکی که در اختیارم بود رو مدیریت کردم کولر اتاقم رو بردم برا مغازه با میزو صندلی کامپیوترم رو بردم داخل مغازه

    به هرحال تمام سعی ام رو کردم با چیزی که داشتم شروع کنم از جایی که هستم و هزینه گزاف رو دست خودم و خانواده نزارم وقدم به قدم رشد کنم

    به تنهایی مستاجر رو بلند کردم و دنبال بنا،سفیدکار رنگ‌کار برقکار لوله کش

    سرامیکارگشتم خودم رفتم گچ و سیمان و سرامیک خریدم تا مغازه بازسازی بشه با آقایون سر قیمت صحبت کردم رفتم رنگ خریدم ماسه سفارش دادم و هزاران کار دیگه

    اینه قدی ودوعدد پاف از تهران سفارش دادم به هرحال اون پول رو مدیریت بهینه کردم

    تمام تیرماه 1401من توی گرماخوزستان بالاسر کار بودم صفر تا صد کار خودم بودم ولی که به خدا گرم بود

    حتی آخرای کار دیگه پول نداشتم برای رنگ کردن در وکرکره مغازه خودم با گریه این کار رو انجام دادم ولی کوتاه نیومدم وتا اینکه با کمک خدا کارها انجام شدن ودر 6مرداد مغازه کتونی من بسیار شیک در حد وسعم افتتاح شد با حداقل جنسی که تونستم تهیه کنم

    شب افتتاحیه متوجه شدم که جنسام خیلی کم هستن واین شد چالش جدید

    دوستان گفتن ویترین رو با مدل های تکراری پر کن تا ظاهر مغازه بهتر بشه ومنم همین کار رو کردم

    از مرداد 1401من به پای این کسب وکار دارم تلاش فیزیکی و ذهنی میکنم واز آبان ماه 1401هم عضو سایت استاد عزیز شدم

    روز به روز مغازم داره پر تر میشه چون من هرمبلغی بفروشم همون رو تبدیل به جنس جدید میکنم

    بازخوردهای متفاوتی از مشتری ها گرفتم

    خیلی ها استقبال کردن وبهم بابت جراتم تبریک گفتن که همچین جایی مغازه زدم خیلی ها از من ایده گرفتن برای شروع کارشون وخیلی ها هم متعصبانه گفتن اینجا وسط مکانیکی ها دیگه چرا؟؟

    ولی من پر قدرت دارم ادامه میدم والان مغازم پر جنس شده و هیچ مدل تکراری تو پیترینم نیس و حدود یک میلیارد سرمایه تو مغازمه و بهترین وباکیفیت ترین مدل های ایرانی وخارجی کتونی رو برای مغازم میخرررم وبه هیچ وجه از جنس بی کیفیت استقبال نمیکنم چون معتقدم مغازه من ومشتری های من لایق بهترین کیفیت کتونی هستن

    وقتی استاد نداشتن یه کتونی مناسب رو مثال میزنن در سالهای بچگیشون والان اینقدر کتونی خوب اورجینال دراختیارشونه که در یکی از فایلها نشون دادن18جفت کتونی خریدن لبخند میاد رو لبم که محصول منم کتونیه

    ناگفته نماند که خانواده عزیزم از وقتی فهمیدن من جدی هستم با تمام توانشون از من وکسب وکارم حمایت معنوی ومالی کردن

    حرف درمورد این کسب وکار نوپایی که من شروع کردم زیاده ولی به همین ها بسنده میکنم

    انشالا در کامتی دیگه روی همین فایل جزییات بیشتری رو بازگو میکنم که شاید راهگشای عزیزی که ترس از شروع داره بشه

    خدایا شکرت بهم ایده شروع کسب وکارم رو دادی

    خدایا شکرت درها رو برام باز کردی

    خدایا شکرت الان پشت میز کار خودم نشستم ورییس خودم هستم

    خدایا شکرت بهم جرات شروع کردن دادی

    خدایا شکرت بهم کتونی رو الهام کردی

    الان بشدت از اینکه محصولم کتونیه راضیم روزی هزار بار میگم خدایا شکرت بهرای ایده کتونی،چیزی بهتر این نمیشد محصولم باشه

    من عاشق محصولی که میفروشم هستم

    خدایا شکرررت برای همه چیز

    زینب عزیزم از تو هم برای تمام جراتت، شهامتت، و پایمردی های که کردی وپای کار ایسادی وجا نزدی ممنونم وبهت افتخارمیکنم

    دوستای عزیزم در پناه رب العالمین باشین

    استاد عزیزم ومریم جان از شما هم بی نهایت بابت وجودتون سپاسگزارم

    دوشنبه24/2/1403

    فروشگاه کتونی مهروماه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 55 رای:
    • -
      شهلاحیدری گفته:
      مدت عضویت: 1251 روز

      سلام به شما زینب عزیزم

      کامنتت رو خوندم وچقدر لذت بردم وشمارو از ته قلبم تحسین کردم

      آفرین به شجاعتت دوست خوبم

      نوووش جونت باشه از هر چه که الان داری لذتش رو میبری وباکمک الله بهترینها برات رقم میخوره،شک ندارم

      خداروشاکرهستم که دوستانی مثل شما دارم

      منتظر شنیدن موفقیتهای بیشتر از شماهستیم ،نازنینم…

      در پناه حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
      • -
        زینب حاجتی گفته:
        مدت عضویت: 973 روز

        به نام خدای مهربان

        سلام دوست عزیزم

        من از شما سپاسگزارم که وقت گذاشتین وکامنت منو مطالعه کردین و برام دعای خیر کردید

        از خدای وهاب میخام زندگی شما دوست عزیز رو غرق در نعمت های به غیرالحساب کنه

        در پناه خدا روز به روز موفق تر باشین وما نتایج شما رو خیلی زود بخونیم

        شما رو به خدای منان میسپارم

        خدانگهدار

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      مجید کدخدایی گفته:
      مدت عضویت: 1969 روز

      سلام به زینب عزیز

      بهت تبریک میگم که چقدر با توکل به خدای یکتا و تلاش و فعالیت مستمر به نتیجه خوبی رسیدید و الان از کسب و کارتون رضایت کامل دارید ،بسیار عالی و بسیار خوشحال کننده بود برام که این همه انگیزه و توانایی رو برای خودتون ساختید .

      منم دقیقاً مثل شما شغل کتونی فروشی دارم و وارد کننده کتونی اورجینال هستم ،بسیار خوشحال میشم که در خدمتتون باشم و هر کمکی از دستم بر بیاد دریغ نخواهم کرد

      به امید موفقیت روز افزون شما زینب عزیز و هم خانواده دوستداشتنی ام

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1270 روز

    به نام رب العالمین

    سلام و درود خداوند بر استاد عباسمنش، خانم شایسته و همه عزیزانم

    «نپذیرفتن شرایط موجود»

    ممنون و سپاسگذارم از استاد گرانقدر و مریم جان بابت تهیه این فایل زیبا و این الگوی مناسبی که بهمون معرفی کردن. اومدن این فایل روی سایت برایم سورپرایز بود و هم تیک خوردن همزمان دو تا از خواسته هام در تمرین ستاره قطبی! امروز تو تمرین ستاره قطبی از خداوند درخواست کرده بودم که هدیه ای رو بمن بده که در همین لحظه که دارم این کامنت رو مینویسم خداوند گفت اینم هدیه ات! درخواست دیگه ام این بود که نشانه ای نشونم بده از ثروت و موضوع این فایل هم در مورد ساختن ثروت بود!

    استاد نوشتن این جملات این کلامتون رو تو ذهنم مرور کرد که: خداوند از بی نهایت طریق ما رو به خواسته هامون می رسونه و من الان پشت میز کارم نشستم و یبار به این فایل ارزشمند گوش دادم و دو خواسته من همزمان اجابت شده! آیا صبح که داشتم این خواسته ها رو می نوشتم، می تونستم تصور کنم که در همین اولین ساعات و اونهم در حالی که در محل کارمم این خواسته ها اجابت خواهد شد؟ برای همینست که همیشه تاکید می کنید به چگونگی اجابت خواسته هایمان فکر نکنیم و فقط نقطه پایانی رو تجسم کنیم زیرا خداوند از بی نهایت راه دارد همزمانی ها را انجام می دهد تا ما به خواسته هایمان برسیم.

    جمله کلیدی که در صحبت هاتون گفتید و چراغی در ذهن من روشن کرد و تصمیم گرفتم راجع بهش بنویسم نپذیرفتن شرایط موجود بود. این جمله رو من با پوست و استخوانم درک کردم و در زندگیم تجربه کرده ام. باور قدرتمندکننده دیگه ای که زندگی به من آموخته است اینست که هیچوقت تلاشهای ما هدر نمی رود، هرگز! و تجربه ای که میخواهم بیان کنم این دو باور رو تائید می کنند.

    ………………………………………………………………………………………………………………………………………

    توی کامنت های دوره احساس لیاقت به شرایطی که در دوران نوجوانی و تحصیلیم داشتم، اشاره کرده ام. دوره کارشناسی رو من رشته حسابداری خوندم در دانشگاه پیام نور. اصلا شور و ذوقی برای رفتن به این دانشگاه نداشتم و تنها گزینه من برای تعویق انداختن خدمت سربازی بود. روز اولی که رفتم ثبت نام کردم همه قیافه ها و ادم هایی که می دیدم تفاوت سنی بالایی با من داشتند و هنگام اتمام مراحل ثبت نام گفتند که ترم اول رو دانشگاه براتون انتخاب واحد کرده و اینها واحدهای ترم اولتون هستند. برگه رو که نگاه کردم دیدم 14 واحد ارائه شده و نصف واحدها هم پیش هستند و عملا 7 واحد رو داشتیم. از مسئول آموزش سوال کردم نمیشه واحدهای بیشتری بگیرم. گفتند نه سقف واحد دانشگاه همینه! در همین حین یه آقایی که مشخص بود دانشجوی ترم های بالاست از پشت سر با کنایه بهم گفت: عجله نکن تا 7 سال اینجایی! خیلی به غرورم که خدشه دار هم شده بود برخورد و همون لحظه تو دلم گفتم یا میمیرم یا 8 ترمه تموم میکنم. این در حالی بود که بعدها متوجه شدم بعلت نوع آموزش و سخت بودن درسها و نحوه آزمون و نمره دهی، خیلی ها همین تعداد واحدم نمیرسن بخونند و خودشون واحدها رو حذف می کنند. از طرف دیگه چارت درسی طوری ارائه میشد که اگه هیچ واحدی رو نمیفتادی، 9 ترمه میتونستی تموم کنی.یعنی این اتفاق اصلا غیر قابل انجام و تعریف نشده بود. کسانی که در دانشگاه پیام نور دهه 70 درس خوندن می دونند من چی میگم. سیستم دانشگاه پیام نور در تمام کشور بصورت یگپارچه بود. تمام دروس بصورت تستی برگزار میشد و به مناطق 7 گانه کشور ارسال میشد. و دقیقآ هر امتحانی به شیوه کنکور برگزار میشد و دانشگاه و اساتید نقشی نداشتند و اگه خطا یا اعتراضی هم میشد عملا دانشگاه از خودش سلب مسئولیت میکرد و نقشی نداشت که بتونه مثلا ارفاقی انجام بده یا اعتراضی رو بررسی کنه. و نمرات هم ابتدا پشت پنجره می زدن و فقط شماره دانشجویی مشخص بود. بعنوان نمونه یکی از صحنه هایی که همیشه تو ذهنم است مربوط به متون اسلامی بود که دانشجویی نمرش 9 و خورده ای شده بود و بخاطر فقط چند صدم افتاده بود. (اینم داخل پرانتز بگم که اگه انتظار داشتی مثلا 17 بشی نمرت میشد 9 دلیلش هم اشتباه در کلیدها یا استاندارد نبودن سوالات و مشکلاتی از این قبیل بود که سبب میشد یه دانشجو 7 سال درسش طول بکشه وگرنه خیلی دانشجوهای مستعد و تلاشگری هم تو این دانشگاه بودن). ولی من میخواستم متفاوت از بقیه نتیجه بگیرم و تسلیم شرایط موجود نشدم.

    تا ترم پنجم به همین روال طی شد و در ترم ششم بود که متوجه شدیم دانشگاه برای دانشجویانی که معدل بالای 14 دارند این امکان رو فراهم کرده که بتونند با رعایت پیش نیازها و به شرط ارائه واحد ها تا 20 واحد اخذ کنند. این خبر خیلی خوشحال کننده ای برای من بود و ترم ششم رو با 20 واحد شروع کردم و همه به دلیل فشردگی امتحانات که گاهی دو امتحان رو در یک روز داشتیم (من میگم امتحان شما بخونید کنکور خخخ) همه میگفتند چجور میخوای امتحان بدی؟! (اینم بگم در اونزمان بعلت همزمان بودن امتحانات اگه سنگم میبارید امتحان برگزار میشد و یروز بالای نیم متر برف اومده بود و ما خیلی از مسیر رو تا دانشگاه پیاده رفتیم. خلاصه درس خوندن با اعمال شاقه بود!) ولی این نیت و این هدفی که خداوند در دل من گذاشته بود بر هر مشکلی فائق می اومد. در همون ترم یه حساسیت عجیبی گرفته بودم که سرفه هایی میزدم که معدم میومد دهنم و کبود میشدم از شدت سرفه و هیچ علاجی نداشت ولی با همون وضیت امتحانات رو گذروندم. گاهی اوقات شب تا صبح پتو رو خودم میکشیدم و تا صبح درس میخوندم. هدفم انگیزه ای بمن می داد که هر مانعی سر راهم قرار می گرفت پودر میشد و من ادامه می دادم. بیشتر تلاش می کردم تا نتنها واحدهامو پاس کنم بلکه معدل بالای 14 بیارم (این نمره در ارزیابی و معادل سازی نمرات دانشگاه ها معادل نمره 17 دانشگاه تهران بود) و برای اینکه 14 میشدم باید فقط به 20 فکر می کردم. ترم های ششم و هفتم رو با موفقیت گذراندم و به ترم هشتم رسیدم. که ترم آخر تحصیل من بود . و طبق قوانین جدید دانشجویان ترم آخر می تونستند به شرط معدل بالای 14 تا 24 واحد بگیرند. من 23 واحدم مونده بود و همه واحدهامو برداشتم. مشکلی که داشتم این بود که دو درس محاسباتی من (حسابداری پیشرفته 2 + پژوهش عملیاتی 2) که 7 واحد بودن دقیقا در یک روز و در یک ساعت برگزار می شدند. و این چالش رو هیچکسی تجربه نکرده بود. و حتی کسی باور نمی کرد شدنی باشه. ذهنمو رو از همان ابتدای ترم باید جوری برنامه ریزی می کردم که بتونم از وقتم نهایت استفاده رو ببرم و بتونم به سوالات هر دو درس پاسخ بدم و این نیاز به تسلط کامل روی درسها داشت. وقتی که جلسه امتحان شروع شد و مسئول آموزشمون متوجه شد که من همزمان دو آزمون دارم با حالت تندی گفت شما چرا این دو واحد رو با هم انتخاب کردی؟ گفتم ترم آخرم. گفت حالا چجور میخوای امتحان بدی؟ حرفی نزدم و سریع مشغول آزمون شدم چون حتی نمی خواستم یه ثانیه ام بیشتر از این تلف بشه. نمرات رو که اعلام کردند خودم برای خودم کیف کردم یکی شونو 14 شده بودم و یکی رو 17 و جزء اولین دانشجوایانی بودم که تحصیلاتم رو 8 ترمه و با معدل بالای 14 تموم کردم و این اتفاق در تاریخ دانشگاه بی سابقه بود و حتی مسئولین آموزش هم چنین چیزی رو باور نمی کردند.

    ………………………………………………………………………………………………………………………………………

    این موفقیت مسیر زندگی منو تغییر داد. و دیدگاه همه رو به من کاملآ عوض کرد. تا قبل از اون هیچکسی روی من حساب نمی کرد. و همه منو به دید یه دانش آموز تنبل بیاد می آوردند. ولی این موفقیت به من اعتماد به نفسی داد که تو هر آزمونی شرکت میکردم جزء نفرات اول بودم .و همه تا منو برای آزمونی می دیدن ناراحت می شدن و میگفتند تو صد در صد قبولی و قبل آزمون نا امید میشدن و میگفتن تا تو استخدام نشی ما استخدام نمیشیم! و از اون روز به بعد همه دیدشون به من تغییر کرد و جور دیگه ای رو من حساب میکنن.

    اونروزها من سعادت آشنایی و استفاده از این آگاهی ها رو نداشتم. الان که دارم اونروزها رو مرور میکنم می بینم چقدر این اتفاقات منطبق بر قانون اند! و در حالی این کلمات رو می نویسم که دکمه های کیبورد جلو چشمام دارند رژه میرند و اشک از چشمام جاری شده.

    حالا که اون روزها رو با خودم مرور میکنم می بینم من واقعآ معجزه کردم . و این حاصل این بود که من نپذیرفتم همینیه که هست! نمیشه! منم بخوام اصلا سیستم نمی گذاره ؛ دانشگاه نمیگذاره! من سمت خودم رو عالی انجام دادم و جهان هم طبق قانون بدون تغییرش سمت خودشو برام عالی انجام داد و من به هدفم رسیدم.

    اینکه قوانین دانشگاه تغییر کنه؛ اینکه به من اجازه بدن تو یه ساعت دو آزمون بدم؛ اینکه من با عفونت شدید ریه و سرفه هایی که کبودم میکرد تونستم ادامه بدم و تسلیم نشم، همه و همه برام واضح میکنه که این شرایط نیستند که سرنوشت منو رقم میزنند، بلکه این منم که خالق زندگی خویشم یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 219 رای:
    • -
      شهلاحیدری گفته:
      مدت عضویت: 1251 روز

      سلام به رفیق ناب خودم

      این روزها مثل همیشه وهر روز پیگیر سایت هستم..

      ولی دست به نوشتنم خیلی کم شده البته که حس بدی اصلا ندارم

      اسداله جان این روزها یه وقتایی میشه از نزدیک بودن به خدا حس میکنم دارم پرواز میکنم ودر آغوش خودش از زندگی لذت میبرم

      حال عجیبی،استاد تو دوازده قدم یه جاهایی خودش این حال رو عنوان میکنه،اون روزها خیلی برام ملموس نبود فقط میشنیدم ،ولی الان این حس وحال رو دارم باتمام وجودم حس میکنم..

      این حالم رو پیشکش شما میکنم رفیق نازنینم

      خدارو شکر احوال خودت هم عالی،شاید به ظاهر خبری ازت نگیرم ولی پیگیر دونه به دونه کامنتت هستم

      خودمم هم نمیدونم چرا اینقدر احساس نزدیکی بهت دارم ولی هر چه هست خواسته ی قوانین جهان خداست….

      حسابی مشغول کار هستم باحالی عجیب وتوحیدی،خستگی برام معنا ومفهومی نداره وفقط باحال عالی روزهای به ظاهر سخت از دید بقیه وروزهای توحیدی از دید خودم رو دارم طی میکنم..

      اسداله جان کامنت های سعیده جان رو میخونم ،این روزها اون هم داره مسیر رو طی میکنه

      تقریبا من هم در همین مسیر هستم حالا با شکلی متفاوت،ولی هر چه هست توی اون جاده آسفالت داریم سوت زنان مسیر رو طی میکنیم

      من فقط دارم به الهامات گوش میدم وبی چون وچرا عمل میکنم چون آرامش دارم

      سهم خودم رو دارم انجام میدم بقیه ش رو سپردم به خدا

      وعجیب عجیب عجیب عجیب حال الهی وتوحیدی

      سکوتی تمام وجودم رو گرفته وفقط یه گوشه نشستم دارم سکان داری خدارو تو زندگیم نگاه میکنم ولذت میبرم ویه جاهایی مان ومبهوت میشم از این همه قدرت پروردگار

      که اگه به خودش بسپاری وفقط توکلت به خودش باشه ولاغیر تاکید میکنم ولاغیر،چه معجزه هایی که نمیبینی

      دلم خواست برات بنویسم این هم به فال نیک میگیرم که بعد ازمدتها تو سایت برای عزیزی کامنت نوشتم

      در کنار همسر نازنینت شینای قشنگم بهترینها رو از خدای قدرتمندم خواستارم

      در پناه حق رفیق نابم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 44 رای:
      • -
        اسداله زرگوشی گفته:
        مدت عضویت: 1270 روز

        سلام و درود خداوند بر رفیق عزیزم

        شهلا جان منم اینروزها زندگیم سایته و لابه لاش دارم به بقیه زندگیم میرسم! آگاهی های دوره 12 قدم بقدری برام زیاد و جذابه که واقعآ زمان کم میارم. اگه به خودت این جمله استاد و بگی که هیچ ورودی ای برای ذهن بهتر از کامنت خوندن و کامنت نوشتن تو سایت نیست آنوقت دستان مبارکت هم بیشتر دل به نوشتن میدن!

        جدا از شوخی مهم داشتن حال خوبه که خدا رو شکررر داری و این مهمترین چیزیه که باید در زندگی داشته باشیم. زیرا اصل همینه. اگه حالمون اوکی باشه؛ بقیه زندگیمونم اوکی میشه. اون حس و حال بی نظیر و زیبا و الهی ای که گفتید رو بارها تجربه کردم و خدا رو شکر که این نعمت شامل حال شمام شده چون خودت میدونی اون احساس رو نمیشه روش قیمت گذاشت یا بشه توصیفش کرد و این خدا رو شکررر از الطاف نزدیکی به سرچشمه حال خوب و انرژی منبع است.همین نگاه توحیدیه که سبب شده یه شیرزن باشی با استقلال فکری و کاری و مالی. این نیروست که سبب شده روی پای خودت بایستی و نیاز به هیچکسی جز خودش برای اداره زندگیت نیاز نداشته باشی. همین نیروست که هدایتگر توست با الهاماتش برای طی کردن مسیر درست زندگیت تا اینگونه سوت زنان شاداب و خوشحال در این مسیر زیبا بدون احساس خستگی در حال حرکت باشی. و لذت ببری از این زندگی.

        نمی دانی چقدر اینها برای من تحسین برانگیز و ستودنیست! و تفاوت ایجاد میکنه با عامه مردم. بخصوص وقتی که خیلی ها رو می بینیم که به ظاهر همه چیز دارند اما حالشون خوب نیست و احساس بدبختی می کنند. خیلی ها رو اگه جای شما بگذارند می گند از ما بدبخت تر هم مگه هست؟ و اینه که ارزشمنده! اینه تفاوت ظرف وجودی آدمها. این همان رزق خداوند در زندگیته. زیرا نعمت همواره بی نهایت هست. ما ظرفمون برای دریافتش کوچیکه. و دلیل احساس نزدیکی ها همین ارزشهای مشترکه! همین هم فرکانسیه! وقتی که خداوند به نوح میگه این پسر تو نیست! یعنی نسبت آدمها رو پدر و مادر مشخص نمیکنه! روابط سببی و نسبی مشخص نمیکنه! اونها فقط یه واسطه برای حضور ما در این دنیای مادی اند! ما روح های مستقلی هستیم که همه جزئی از خدائیم. برای همین است که خداونددر قرآن گفته اند:«انا لله و انا الیه راجعون» ما از آن خدائیم و به سوی او بازمی‌گردیم. ما متعلق به مادر و پدر و کسی نیستیم. از این آیه زیباتر مگه هست؟! ولی وقتی بزبان میاریمش که احساس میکنیم ته بدبختی های جهانیم! و برامون عجین شده با غم و اتفاقات به ظاهر ناگوار. مگه خوشحال کننده تر از این وعده و این خبر رو میشه به کسی داد؟! اینه تفاوت دیدگاه ها. اینه تفاوت زندگی توحیدی با زندگی باری به هر جهت.اینست تفاوت زندگی آگاهانه با زندگی غافلانه.

        حرفام طولانی شد از بالا منبر بیام پائین و کلامم رو کوتاه کنم. میدونم تعطیلات مدارس شروع شده و شلوغ ترین فصل کاری توئه. خدا رو شکر که انرژی بالایی دارید و احساس خستگی نمی کنید چون دارید از کارت لذت میبری و این خیلی ارزشمنده. اینکه دارید ارزش خلق می کنید و پول می سازید و به رشد جهان کمک می کنید کف مرتب نداره؟ اینکه دارید آموزش می دید اونم با احساس و حال عالی؛ کاری پیامبرگونه نیست؟ کف مرتب نداره! اینکه اینقدر مستقلید و چشم به کسی جز خدا ندارید این کف مرتب نداره؟ معلومه که دااااررررره. بزن اون کف قشنگه رو به افتخار خودت …

        سعیده عزیز هم مثل خودت نازنینی از نازنینان خداونده که داره مشق توحید مینویسه. قطعا خداوند پاداش شجاعتش رو میده و الگوی مناسب دیگری برای ما در این مسیر زیبا خواهند بود.( هر چند متوجه هم مسیری به نوع دیگرتون نشدم خخ) ممنونم با وجودیکه فرصت نمیکنی میای و برامون مینویسی و اینجور احساس ما رو بهتر میکنی. در پناه حق همسفر…یا حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 36 رای:
        • -
          سعیده شهریاری گفته:
          مدت عضویت: 1285 روز

          داداش اسدالله عزیز ،سلام

          خوندن کامنت شما،شد تمرین ستاره ی قطبی امشب من…

          ازت ممنونم که انقدر قشنگ مینویسی،انقدر روون و‌راحت و پر مغز …

          احساسم شدیدا منو کشوند برای نوشتن برای شما،ازون طرف ذهن خسته و بدو‌بدو‌بخواب که فردا درس داری ها…

          گفتم برم سروقت قرآن!

          اگر نشونه ای دیدم و خدا از نورش چیزی به من بخشید یعنی من میتونم بنویسم …

          میدونی بهش چی گفتم ؟گفتم هم‌بگو بنویسم ،هم یک‌چیزی بزار کف دستم ببرم براش …

          و این ایه ی بینظیر قرآن شد نشانه ی من …و هدیه ی الله برای شما …

          وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ ۖ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ۖ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ

          نوش جانِ قلب سلیمت برادر توحیدی زاگرس نشین من

          به امید دیدار شما و روی ماه خانواده ی قشنگتون …در بهترین زمان و‌مکان ….

          قلبِ فراوانِ فراوانِ فراوان

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 34 رای:
        • -
          عاطفه نوری گفته:
          مدت عضویت: 1956 روز

          «انا لله و انا الیه راجعون» ما از آن خدائیم و به سوی او بازمی‌گردیم. ما متعلق به مادر و پدر و کسی نیستیم. از این آیه زیباتر مگه هست؟! ولی وقتی بر زبان میاریمش که احساس میکنیم ته بدبختی های جهانیم! و برامون عجین شده با غم و اتفاقات به ظاهر ناگوار. مگه خوشحال کننده تر از این وعده و این خبر رو میشه به کسی داد؟! اینه تفاوت دیدگاه…

          سلام و درود و برکت و رحمت بینهایت به شما آقا اسدلله زرگوشی عزیز و گرانقدر الهی صد هزاران بار سپاس برای حال خوبتون و این آگاهی ها و این کامنت زیبا که میدانم برای من بوده میدانم هدایت الله بوده میدانم ک خداوند میداند و آگاه به حال مومنان است و به قلبهای مومنان آگاه هست…

          الهی صد هزاران بار سپاس

          الحمدلله رب العالمین

          الخیر فی ما وقععع

          من با تمام وجودم تسلیمم من تسلیمم تسلیم تو رب…

          آقا اسدلله وقتی اون قسمت کامنتتون رو مطالعه کردم گفتم ببین چقدر خدا قشنگ بهم گفت اون باورها ترمزها اون نگاههای شرک امیز حس گناه حس قربانی شدن رو از وجودت پاک کن عاطفه جهان تحت نظارت مدیریت و فرمانروایی من هست…

          اولیالله لا خوف علیهم و هم لا یحزنون…

          مگر ایمان نداری به قدرت پروردگار مگر در مسیر هدایت و درستی نیستی و در حال جهاد کردن نیستی عاطفه؟؟

          مگر نه اینکه این همه مدت از عضویت تسلیم بودی و ادامه دادی و نگرانی بابت هیچ چیز نداشتی پس از این به بعد هم پر قدرت تر ادامه بده توکل کن قوی باش ابراهیم باش تسلیم باش موحد باش متصل ترین حالت ممکن باش و…

          آقا اسدلله عزیز دوست ارزشمند گرانقدر ثروتمند توحیدی و صالح و بینظیر در بدترین شرایط روحی بودم با تلاش فراوان برای تقوی الهی و کنترل ذهن در شرایط بیماری مادر عزیزم فرشته ی نازنینم که هدایت شدم اول به کامنت سعیده جان فرشته ی الله و بعد هم کامنت مقدس و توحیدی شما و اون جمله ای ک گفتید پروردگار فرموده انا لله و انا علیه راجعون…

          و بعد به خودم امدم و حالم کمی بهتر شد و پناه آوردم به کامنت نوشتن و قهوه خوردن و توکل کردن بیشتر از بیشتر…

          گفتم چرا فکر میکنی این جمله و این تضادها و این بیماری یعنی بدبختی یعنی مصیبت پس الخیر فی ما وقع چی شد پس توحید و یکتا پرستی چی شد پس تقوی چی شد!!!!

          میبینی آقا اسدلله عزیز و گرانقدر توحیدی نگاه کردن عمل کردن چه جهاد الله اکبری لازم داره؟!

          میبینی چقدر خداوند عاشق این بندگان مومن عزیزش هست و چه وعده هایی داده و چقدر مورد احترام عزت و ارزشمندی هستن؟!!!

          میبینی آقا اسدلله عزیز ارزشمند، بودن در این مسیر یعنی چی و چه هدایت و فرکانس خالص و نابی رو لازم داره؟!!!

          میتونم ساعت‌های حرفهای وجودی ام رو بنویسم و به احساس توحید و سپاسگزاری برسم و همه چیز رو بسپارم به تنها قادر مطلق ولی این وسط باز هم نجوا کار خودش رو میکنه و می‌خواد این شرایط رو برای من قربانی شدن و بدبختی و مصیبت جلوه بده…

          ولی نه اصلا اینطور نیست جهان در مدار توحید و قدرت بینهایت رب العالمین در حال اداره شدن هست همان خدایی ک باران رحمت الهی اش هر لحظه در حال باریدن است و من حیث لایحتسب از نور خورشیدش بر ج‌هانیان میتاباندددد…

          پروردگارم من اعلام میکنم تسلیم ترین هستم عاجزترین هستم و من نمی‌دونم من نمیتونم من تسلیمم و همه چیز در دستان شماست یا رب ولاغیر…

          بینهایت سپاسگزارم آقا اسدلله عزیز و ارزشمند و بینظیر بابت این کامنت بابت وجود پاک شما بابت این آگاهی ها بابت تلاش کردن شما برای این مسیر توحیدی و زیبا تر زندگی کردن شما من از شما سپاسگزاری میکنم قدر دان هستم وتحسین میکنم و دعای برکت سلامتی تندرستی عشق بینهایت دارم براتون…

          کسانی ک گفتند پروردگار ما الله یکتاهست و سپس استقامت ورزیدند

          خداوند با صابرین است

          خداوند عاشق صابرین است

          کسانی ک گفتند ما از خداییم و به خدا برمیگردیم به آنها بشارت بده سلام درود و توجه پروردگار به آنهاست…

          الحمدلله رب العالمین.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 33 رای:
          • -
            سعیده شهریاری گفته:
            مدت عضویت: 1285 روز

            إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَهُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّهِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ﴿فصلت٣٠﴾

            بی تردید کسانی که گفتند: پروردگار ما خداست؛ سپس [در میدان عمل بر این حقیقت] استقامت ورزیدند، فرشتگان بر آنان نازل می شوند [و می گویند:] مترسید و اندوهگین نباشید و شما را به بهشتی که وعده می دادند، بشارت باد.

            عاطفه ی عزیز‌و‌مهربونم،نور خدا،دختر توحیدی

            درود الله بر فرشته ای که در سخت ترین تضادها،توکل و‌ایمان رو فراموش نکرده …

            نه عزیزتر از مادر کسی هست …نه سخت تر از دیدن بیماری مادر…

            درود و‌سلام و‌رحمت الله ،بر قلب صابرت

            نمیدونی چقدر دوستت دارم و با چه عشقی کامنتات رو میخونم…

            عاطفه ی قشنگم،خداوند در سوره ی بقره با تاکید میگه من حتما شمارو امتحان میکنم…

            و به صابران بشارت بده…

            بشارت چی؟

            ببین،من همیشه فکر میکنم مثلا اگر استاد یک پیام برای من بفرسته،بگه سعیده دمت گرم من چقدر خووشحال میشم؟قطعا بال درمیارم از خوشحالی …

            عاطفه…عاطفه ی قشنگم

            میدونم فرکانس این جمله هارو دریافت میکنی چون با چشمان خیس برات مینویسم…

            خدا میگه به صابرین این بشارت رو بده …

            که از سمت رب‌شون،اربابشون،مدیر کیهان و کهکشان ها ،براشون سلام میاد،رحمت میاد،تحسین میاد،عشق میاد ،نور میاد…

            حتی فکر کردن هم بهش آدم رو دیوونه میکنه …

            عاطفه ی عزیز و‌مهربونم،برای قلب سلیمت،نور الله رو درخواست میکنم تا به ایمان و‌صبرت بباره،تا بزودی بشارت الله رو دریافت کنی…

            خدا هیچ وقت دیر نمیکنه

            دوستت دارم و‌به دستان قدرتمند الله یکتا میسپارمت.

            قلبِ فراوانِ فراوان

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 44 رای:
            • -
              عاطفه نوری گفته:
              مدت عضویت: 1956 روز

              درود بینهایت الله بهت سعیده جان عزیزم

              چقدر خوشحال ترینم با این کامنت و این نشانه ی پروردگار و این همه آگاهی و حس فوق العاده…

              هرلحظه تکرار میکنم خدایا شما خودتون هدایت کنید

              خودتون آگاه کنید

              خودتون آسان کنید

              خودتون پروردگارم خودتون مارو از این مرحله از زندگی عبور دهید یا رب…

              چقدر عاشقتم سعیده جان عزیزم ک به زودی به ماموریت الهی خودت پیوند میخوری و در جزیره ی زیبای کیش ک من عاشقش هستم و جز خواسته هام هست سکنی میگزینی و زندگی توحیدی و سراسر ثروت و برکت رو آغاز میکنی و به صورت بینهایت تصاعدی رشد میکنی مدار به مدار و کشور به کشو من ایمان دارم سعیده جانم من مطمئنم فقط باش فقط بنویس فقط ادامه بده چقدر در حال رشد گسترش وسعت خودت من جهان توحیدی هستی اینو بدون سعیده جان عزیزم برای من یک الگویی الهام بخشی نور راهم هستی در لحظات خفقان …

              الهی صد هزاران بار سپاس

              الحمدلله رب العالمین

              چقدر زیبا گفتی سعیده جانم پروردگار به آنها بشارت داده همین یک جمله آنچنان دلم رو قرص و محکم کرد و درونم رو پر قدرت تر کرد که گفتم خدایا شکرت خدایا تسلیمم خدایا من نمی‌دونم خدایا من عاجزم شما قادر مطلقی و در دستان شماست مادرم و همه چیز این دنیا همه و همه در فرمانروایی شماست الله یکتا…

              بینهایت سپاسگزارم

              بینهایت تحسین میکنم

              بینهایت دعای خیر و برکت دارم براتون

              وهرلحظه باید تسلیم تر باشم و ادامه بدهم این مسیر توحیدی ک قطعا الخیرفی ما وقع هست و من تسلیمم و بنده ام…

              چقدر زیباست توحیدی زندگی کردن توحیدی ادامه دادن توحیدی نگاه کردن و به آرامش و اتصال رسیدن فارغ از هر عوامل بیرونی فارغ از هر نتیجه ای و مادیاتی ما فقط فقط باید سمت خودمون رو انجام بدهیم ولاغیر…

              من متعهدم قوی تر و متمرکز تر تلاش کنم و جهاد کنم و ایمان دارم که پروردگار برکت می‌دهد انرژی می‌دهد نیرو می‌دهد و آسان میکند و تنها اوست ک کافیست و نجات دهنده و عزت دهنده و روزی دهنده و شفا دهنده…

              عاشقتم سعیده جان عزیزم بدون ک خیلی دوستت دارم و هر جمله ای ک مینویسی چراغ راهم خواهد بود….

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
            • -
              عاطفه نوری گفته:
              مدت عضویت: 1956 روز

              خداوند در سوره ی بقره با تاکید میگه من حتما شمارو امتحان میکنم…

              و به صابران بشارت بده…

              بشارت چی؟

              ببین،من همیشه فکر میکنم مثلا اگر استاد یک پیام برای من بفرسته،بگه سعیده دمت گرم من چقدر خووشحال میشم؟قطعا بال درمیارم از خوشحالی …

              بارها وبارها این جمله رو مطالعه کردم سعیده جان عزیزم و چقدر نگاهم متفاوت تر شد به اتفاقات فقط الله گواه بر قلب و احساس آرامش من است و چقدر قرآن رو بیشتر در حال درک و یادگیری ام

              چقدر بیشتر با تمام وجودم دارم میفهمم ک قرآن هر کلامش بینهایت حقیقت محض است و بینهایت آگاهی و علوم درونش نهفته است و طبق کلام قرآن و پروردگار هرکسی هدایت نمیشه به مطالعه و درک قرآن مگر کسانی که پاک و صالح هستند و هدایت شده اند

              الهی صد هزاران بار سپاس

              الحمدلله رب العالمین

              پروردگارم من به هر خیری فقیرم من تسلیمم

              و چقدر در حال یادگیری و رشد بینهایتم

              کاملا حس میکنم رشد و تغییر مدار و فرکانسی ام رو کاملا این احساس رو دارم از کجا متوجه میشم؟

              از احساس اطمینان قلبی ام

              از احساس آرامشم

              از احساس تسلیم بودنم

              از احساس رهایی و شکرگزاری ام

              از احساس الخیرفی ما وقع که در وجودم رشد کرده…

              سعیده جانم کاملا درسته طبق کلام حقیقت محض قرآن ک خداوند میفرمایند ما حتما شمارا می ازماییم…

              اگر شخصیت گذشته ی من بود این اتفاقات رو مصیبت و بدبختی میدیدم روز به روز ضعیف تر داغون‌تر و بیچاره تر میشدم اما طبق شخصیت الانم فقط و فقط طبق قوانین و کلام به کلام قرآن حرکت میکنم امیدوارترم قوی ترم و توحیدی ترم و هرلحظه توکلم بیشتر است و تقوی الهی میکنم به عشق توحید به عشق رب و به عشق اینکه حکمت پروردگار چیست و من را برای چه چیزی آماده میکند و عاشقانه بشارت الله رو چشم انتظارم…

              من تسلیم ترم

              من متعهدترم

              من متمرکز ترم

              و من عاشقانه ادامه میدهم و بینهایت سپاسگزارم پروردگارم که در این مدارم و در این لحظه در حال صلات هستم در حال نوشتن توجه کردن و برعکس تمام دنیا عمل کردن هستم و این خود نعمت هدایت ثروت بیکران است…

              عاشقتم سعیده جان عزیزم ساعت‌ها تفکر میکنم راجب کامنتهای توحیدی و بینظیرت عاشقانه ادامه میدهم تلاش میکنم و جهاد میکنم…

              به تعالی رسیدن نیاز به جهاد کردن داره نیاز به تلاش عاشقانه داره

              تعالی رشد و تغییر شخصیت و ساختن شخصیت توحیدی فقط با نعمت هدایت امکان پذیر است و عشق به رب و توحید…

              عاشفتم الله زیبای من

              ایاک نعبد و ایاک نستعین…

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
            • -
              Zahra گفته:
              مدت عضویت: 1315 روز

              سلام سعیده جانم

              اومدم شروع کردم به نوشتن بعد از چندتا خط دیدم اگه بخوام تمام آنچه که توی ذهنم هست رو بنویسم قطعا چندین صفحه میشه

              من ساکن بابلسر هستم و خیلی خیلی مشتاقم که قبل از رفتنت یکبار ببینمت و ازت کلی الگو برداری و بارورسازی کنم برای هدف خودمم که مهاجرت هست.

              هم مهاجرت شغلی و هم مکان زندگیم

              اگه هستی و هنوز نرفتی بی صبرانه مشتاقم ببینمت

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
            • -
              عاطفه نوری گفته:
              مدت عضویت: 1956 روز

              درود الله بر شما سعیده جان

              سعیده من الان توی این دریای ایه قران غرق شدم

              مادرم پر کشید و به رحمت الله رفت در بهشت

              و من امدم سایت و مینویسم و مکتوب میکنم این لحظه و این احساس رو و از خدا کمک میخوام مدد الهی بفرسته و یاری ام کنه

              مادرم من روحت شاد مادر من برو در بهشت الله و من در این سایت با ایه های قران روحت رو به ارامش میرسانم

              پروردگارم مالک شمایی من دیدم به چشم خودم ک چقدر تسلیم ترین هستم معبوذم

              مادرم پر کشیدی و رفتی حلالم کن من با مدد الهی ادامه بدهم

              یا رب به هر خیری فقیرم یا رب کمکم کن

              امین

              سعیده جان قدمهای توحیدیت رو پر قدرت ادامه بده چیزی جز توحیدی نمیمونه و مهم نیست

              توحید

              توحید

              توحید

              در این لحظه در این شرایط با پر کشیدن مادرم من رد پا ب جای گذاشتم….

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
          • -
            اسداله زرگوشی گفته:
            مدت عضویت: 1270 روز

            سلام و درود خداوند بر عاطفه عزیز

            امیدوارم در پناه الطاف حق حال دلتون خوب باشد و خداوند به شما آرامشی از جنس خودش عطا نماید. و مادر عزیزتان هم شفا بخشد.

            ممنونم از خواهر عزیزم سعیده جان که پاسخ کامنتتون رو دادند. خداوند را شاکرم که فرصتی فراهم شده تا بتوانم چند جمله ای در جواب کامنتتان بنویسم هر چند با تاخیر.وقتی یکبار دیگر کامنت هاتونو خوندم کلی از نگاه توحیدی و شخصیت قویتان لذت بردم و تحسینتون میکنم که به چنین درکی از زندگی و قوانین و توحید رسیدید که هیچ جای صحبتی برای من باقی نمی گذارد.خداوند از بینهایت راه در حال پاسخ دادن به درخواست های ما و هدایتمان به مسیری است که می خواهیم. و هدایتتون به این کامنت هم پاسخ خداوند به درخواست های شما بوده است. در پناه الطاف بی کران الهی باشید دوست عزیز.یا حق

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
          • -
            سعیده شهریاری گفته:
            مدت عضویت: 1285 روز

            عاطفه ی عزیزم و مهربونم سلام

            با چشم های خیس ،قلب صبور و مومنت رو می‌بوسم و از نور آسمون ها وزمین می‌خوام همون‌طور که روح مادر عزیزت رو در آغوش خودش کشیده و در سرای بهشت پیچیده در لباس احرام سفید با عطر گل های که هیچ در این دنیا استشمام نخواهد شد،خودش…خود الله با هزاران فرشته ی پی در پی ارسال شده به کمک قلب نورانیت بیاد تا طعم صبرِتوحیدی رو مزه مزه کنی و بدونی که الله کنارت هست و یادت نره این دنیا بینهایت کوتاهه و همه ی ما به آغوش الله برمیگردیم.

            ماورای باورهای ما،

            ماورای بودن ها و نبودن های ما

            آنجا دشتی‌ست..

            فراتر از همه ی تصورات راست و چپ

            تو را آنجا خواهم دید.

            قلب عزیز درد کشیده ت رو‌میبوسم‌و‌برات از خداوند نور طلب میکنم عزیز مهربانم.

            کامنتت رو‌که خوندم با چشم های خیس و قلب باز از خدا خواستم به قلب کوچک من بباره تا بتونم برات هدیه ی بهشتی بیارم و قرآن رو به نیتت باز کردم وسوره ممتحنه اومد …نوش جانت این مقبولیت الله،نوش جانت این تبعیت از آئین ابراهیم …

            به دستان قدرتمند الله یکتا میپسارمت رفیق

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
            • -
              عاطفه نوری گفته:
              مدت عضویت: 1956 روز

              درود الله بر سعیده جان عزیزم سعیده ی زیبای زیباترین ها،

              درونی زیبا ظاهری زیباتر و از همه مهمتر باورهایی زیبا و خوش فکر و نگاه…

              الهی صد هزاران بار سپاس برای وجودت سعیده جان و قلم زیبایی ک داری و صورت و سیرت زیبایی ک داری

              الهی صد هزاران بار سپاس برای این سایت مقدس ایزوله توحیدی و پاک و امن و امان

              الهی صد هزاران بار سپاس برای توحید توحید توحید یکتا پرستی رب فرمانروای کیهان و این آموزه های طلای نایاب استاد ک فرکانس هرکسی بهش دسترسی نداره و ما چقدر خوشبخت ترین و سعادت مندترین هستیم در این غار حرااااا…

              عاشقانه ستایشت میکنم سعیده جانم و تحسینت میکنم به جرات میگم یکی از تمرین‌های من در این تضاد عمیق مطالعه ی کامنتای شما بود و قطعا ک رسالت خودتون رو چ زیبا عمل میکنید کمک ب گسترش و رشد جهان توحیدی و دراین تضاد و از دست دادن مادر عزیزم عشق زیبایم چ آگاهی ها حکمت ها انرژی ها ک نصیبم شد و هرلحظه سجده ی شکر رو ب جای اووردم و گفتم من تسلیمم پروردگار من در کار و فرمانروایی شما دخالت نمیکنم و از استاد یاد گرفتم بگم این مادر مال شما بوده مالک شما بودی پروردگار من عاجزم من تسلیمم من بنده ام و مطیع و به هر خیری و آرامشی فقیرم

              و چقدر خوشحالم ک توانستم توحیدی عمل کنم به اندازه ای ک روی خودم کار کردم و تلاش کردم خوب عمل کردم و پروردگار شاهد تلاش‌های کنترل ذهن من بوده و قطعا ک خودش به من برکت داده و با سپاه فرشتگان به مدد من آمده و نجاتم داده و قطعا ک اعتبار به پروردگار است و من نمی‌دونم من نمیتونم من تسلیمم من عاجزم من فقط توحید عملی رو ادامه میدهم پر قدرت پر عشق و اشتیاق و هرلحظه سپاسگزارترم و تسلیم تر…

              یکی از جملاتی ک بینهایت ب من کمک کرد سعیده جان در این مسیر تضاد و کنترل ذهن و دلتنگی برای مادرم این جمله ی شما بود توی یکی از کامنتها ک نوشته بودید خدایا من از لحاظ ذهنی هم خودم رو کاملا جدا کردم از بچه هام زمانی ک هجرت کردید به کیش و در شرایط سخت تضاد و دلتنگی بودید این کامنت رو نوشته بودید و چقدر به من کمک کرد چقدر هدایتم کرد و من هرلحظه تکرار میکنم خدایا من کامل از لحاظ ذهنی خودم رو جدا کردم رها کردم من تسلیمم شما مالکی شما ربی شما صاحب اختیاری حتی مالک مادرم صاحب اختیار مادرم عزیزترین زندگی ام من کی باشم دخالت کنم من تسلیمم من تسلیمم فقط از نیرو و مدد الهی ات یا رب بر من ببار و من سجده میکنم هرلحظه یا رب…

              من عاشقانه عاشقانه خاضعانه فروتنانه

              ابراهیمی و تسلیم ترین حالت ممکن توحید رو ادامه میدهم من عاشق توحیدم من عاشق ربم من عاشق این مسیرم و پر قدرت تر رد پای میگذارم و به مدد الهی و عشق رب ادامه میدهم دیدم ک در سخت ترین شرایط پرواز کردن مادرم توحید چطور نجاتم داد و به آرامش رسیدم بدون نیاز به هیچ عوامل بیرونی فقط و فقط توحید پس این وظیفه ی منه بندگی کنم و توحیدی ادامه دهم و بسازم تمام شخصیت و اساس زندگی ام رو با توحید…

              عاشقتم سعیده جانم عاشقتم الهی ک خیر و برکت دنیا و آخرت در تک تک سلولهای پاک و درخشانت جاری ترین باشه و هرنفس در پناه رب و هدایت رب بدرخشی قدم برداری و لذت ببری

              الهی ک قدمی ک برمیداری الله هزاران نیرو و قدرت ببخشه در قدمهایت پر قدرت تر استوارتر و پربرکت تر در جزیره ی توحیدی کیش ک من بینهایت تحسین میکنم و عاشقش هستم و طبق قانون بدون تغییر پروردگار هدایت میشوم عاشقانه …

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
        • -
          شهلاحیدری گفته:
          مدت عضویت: 1251 روز

          سلام به رفیق نابم

          اسداله نازنیم:

          باید اقرار کنم ،بار اول ودوم که پیامت رو خوندم،پهنای صورتم غرق در اشک شوق شد،اشکی که برام خیلی لذت بخش بود ومن رو مست غرور کرد..

          سپاسگزارم به خاطر تمام کف زدن هات

          سپاسگزارم که بهم یادآوری کردی کامنت بنویسم

          سپاسگزارم که باتمام وجودت برای ما کامنت مینویسی وبه تک تک کامنتهای ما جواب میدی

          سپاسگزارم که با نوشتن:انالله وانا الیه راجعون،در زمانی که واقعا دنبال نشونه بودم،شدی برام پیام خدا..باعمق وجودم فهمیدم که اگه لحظاتی رو هم غافل بشیم،به کسری از ثانیه به خودش برگردیم دنیا برامون بهشت میشه

          دلم میخواد خیلی بنویسم،با کلمات عاشقانه هارو بنویسم برای خدای قدرتمندم،وفریاد بزنم تمام سعادت وخوشبختی وابسته بودن ودلبسته شدن به خودش هست ولاغیر

          الهی من ودوستان نابم دراین سایت میدونیم در پس این عشق بین بنده ومعبود،چه اسراری وجود داره،که فقط غرق خودش میشی،فرزند ،همسر، دوست ،آشنا و…همه از دید من به نوعی میشن دستان خدا،امانتهای خدا،وابستگی نمیگم وجود نداره ولی کمرنگ،کمرنگ…

          نوشته بودی در سایت هستی ولابلای اون در زندگی سیر میکنی..

          من هم برات باتمام وجودکف میزنم وبهت افتخار میکنم، نازنینی دارم که رفاقتش باخدا زبانزد شده

          اسداله جان این روزها ،یه جایی نتونستم که قوانین رو اجرا کنم،نمیخوام برام تداعی بشه ،ولی بعداز چند روز پر از درد متوجه شدم،واقعا انسان هستم وفراموشکار

          به خودم قول دادم دوره ی احساس لیاقت رو از اول شروع کنم،چون بهش بد جوری نیاز دارم…

          ممنونم که هستی،ممنونم که باعث شدی بنویسم

          ممنونم که شدی برام نشونه از طرف خدا

          در پناه حق رفیقم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      فاطمه فضائلی گفته:
      مدت عضویت: 1236 روز

      سلام اقای زرگوشی عزیز

      ممنون که انقدر کامل برامون نوشتی و کلا حس کردیم اون دورانو, دلم برای روزهای سخت درس هم تنگ شد, بعد از دوسال همراه استاد بودن هرچی بیشتر میره بیشتر میفهمم این مسیر رسیدن با تلاش هاش و گاهی استرس هاش خیلیییی دلچسب تر از رسیدن به تهشه, انگار اون مسیر رسیدن به وزن خاص, تموم کردن مقطع درس, یاد گرفتن کارهای جدید, مسیر تغییر کردن,سرکار رفتن, رانندگی یادگرفتن, اصلا خود اون دوره لیاقت همش این مسیره بهتر بود تا خود مقصد و تموم شدنش, منظورم اون شور و اشتیاقه هست

      حالا که درمورد دانشگاه نوشتید دانشگاه ماهم کلاااا کسی درس نمیخوند یادش بخیر شیش هفت سال پیش ترم اول وقتی رفتم سر کلاس ریاضی یک همه ترم بالاییا بودن و استاد هم بهشون میخندید و اوناهم مصمم به ما میگفتند دفعه اولو که همه ریاضی یک میفتند خخخخ یا اصطلاح دانشگاه ما این بود که ساختمان فنی مهندسی با پول ریاضی یک ساخته شده ولی منم عجیب کنار نیمدم حالا بخاطر چی بود رو یادم نمیاد و یادمه حتی شیش تا درس گرفتم با بدترین استادها که از قصد بگم پاس میشند ,

      اون مسیری که میخوای ریاضی یک رو هم پاس کنی قشنگه اخه وقتی پاس شد که میگی خب که چی!

      یادش بخیر واقعا ,کامنتتون خیلی حس و حال دانشگاهو یادم اورد, ممنونم

      در پناه خدا باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
      • -
        اسداله زرگوشی گفته:
        مدت عضویت: 1270 روز

        سلام و درود خداوند بر فاطمه خانم فضائلی عزیز

        به نکته خیلی خوبی اشاره کردین که میتونه درسهای زیادی برامون داشته باشه.استاد همواره میگند با احساس خوبه که به خواسته هامون میرسیم نه اینکه رسیدن به خواسته هامون سبب احساس خوبمون بشه.

        شنیدن و پذیرفتن این جمله با تجربه و درکش خیلی تفاوت داره. نه اینکه رسیدن به آرزوها و خواسته هامون بد باشه، نه! بلکه مهم اینه که بدونیم اصل چیه؛ فرع چیه؟ اونوقت بهتر زندگی می کنیم و در مسیر درستری خواهیم بود. این جمله بما میگه اصل لذت بردنه؛ اصل شاد بودنه؛ اصل احساس خوبه. درست مثل یه کودک که براش فرقی نمیکنه عروسک دستش از طلا باشه یا پلاستیک! برند باشه یا معمولی! اون داره لذتشو میبره. ولی از بچگی به ما گفتن ان شاالله عروسیت انشاالله دامادیت. بزرگ میشی برات میخریم. مگه بچه ای؟ و ازین حرفا که گوشمان پر است. ولی هیچ کس نگفت از امروزت لذت ببر. امروزت و دریاب و نگران فردا و آیندت نباشو خدای امروزت، خدای فردات هم هست. و اینگونه یا ما در گذشته بودیم و غم و غصه داشتیم یا هولمون می دادند به آینده تا نگران آینده باشیم. برای همین از کودکی هی عجله داشتیم کی بزرگ میشیم؟ کی میریم راهنمایی؟ کی میریم دبیرستان؟ کی میریم دانشگاه؟ کی میریم سربازی؟ کی میریم سر کار؟ کی ازدواج میکنیم؟ کی بچه دار میشیم؟ کی بچمون بزرگ میشه؟ کی می میریم؟! و همش بدو جا نمونی.

        بابا یکم بشین ببین چی به چیه. اصلا نگاه کن داری راهو درست میری. تا اینجا اومدیم چی شد که عجله داریم برای بقیه اش! هر چی جلوتر میریم مگه نمیگیم یادش بخیرررر! پس بشین لذت الانتو ببر. بذار حال کنی با همین الانت. بذار لذت ببری از موقعیت الانت. فردا قرار نیست اتفاقی بیفته. امروزه که داره اتفاق میفته. آره امروزه که داره اتفاق میفته و فردا رو میسازه. پس اصل امروزه! امروز رو دریاب… یا حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 33 رای:
        • -
          مجید فقیه گفته:
          مدت عضویت: 1450 روز

          سلام و درود بی نهایت به شما جناب آقای زرگوشی عزیز

          خییییلی خداوند را شاکرم که بالاخره این فرصت و این حس و حال را برام فراهم کرد که منم بتونم در مدار پاسخگویی به یکی از صدها کامنت بی نظیر شما قرار بگیرم

          چقدر حس خوبیه وقتی در جمع خوبترین و ناب ترین افراد بتونی حضور داشته باشی و کلی چیز یاد بگیری و حست عالی بشه

          خیلی خداوندم را سپاسگزارم

          همیشه کامنتهاتون برام پر از نکته های قابل تامل بود

          تحسینتون میکنم بابت اینکه:

          1-دقت نظرتون به مطالب فوق العاده است

          2-دقتتون به جزئیات فوق العاده ست

          3-قلم ساده و روان و در عین حال خیلی جذابی دارید

          4-خیلی خوب تحسین می کنید

          5-شاگرد ممتاز کلاس هستید

          6-خیلی با حوصله و با طمانینه کامنت میذارید و پاسخ میدید

          7-همت و اراده بی نظیری دارید

          برادر عزیز و توحیدی ام

          شما مصداق (و ان لیس للانسان الا ما سعی) هستید

          من همیشه از خوندن کامنتهاتون لذت بردم و از تجربه شما درس گرفتم

          من فعلا مشغول صاف کردن این دیوار کج حاصل از باورهای غلط هستم که سالهاست شکل گرفته ، ولی از لحاظ شخصیتی تغییرات محسوسی را دارم میبینم خدا راشکر…

          اونقدری که خانمم چند وقت پیش میگفت تو از لحاظ کنترل ذهن و آرامشت و توجه به زیباییها خیلی فرق کردی و خودمم فهمیدم و خدا را شکر میکنم و این یعنی پیشرفت

          همینکه حضور و هدایت خداوند را بیشتر دارم میبینم این یعنی خوشبختی، این یعنی با همین داشته هام دارم سعی میکنم حالم را خوب نگه دارم

          بذارین یه خاطره تعریف کنم تقریبا حدود 2 سال پیش یک فرصت شرکت در مسابقه ای برام فراهم شد و من اونجا شرکت کردم و تا مرحله فینال پیش رفتم ولی جزو اون 8 نفر فینالیست نشدم نفر نهم شدم و من به خاطر همین، یه جایزه چند میلیاردی را از دست دادم و اینقدر ناراحت شدم که وقتی فهمیدم کلی دعوا کردم با خدا و کلی چیز گفتم جوری که خانمم جرات نمی‌کرد باهام حرف بزنه و کلا میگفتم این آموزشها همه ش مسخره بازیه اینا همش الکیه و… خدا منو دوست نداره و از این چیزا… و یه دو هفته ای هم سراغ سایت نمیومدم و کلیم شاکی بودم ولی کم کم که آروم شدم دوباره رو خودم کار کردم و دوباره تصمیم گرفتم برگردم تو همین مسیر

          چند وقت بعدش دوباره یه فستیوالی شد و من شرکت کردم ولی باز هم تا مرحله فینال رفتم و نشد ولی این بار میدونین چه اتفاقی افتاد؟؟

          این بار خودم خنده م گرفت و خیلی با آرامش اومدم به خانمم گفتم عزیزم من نرفتم فینال و قسمت و روزیم نبوده که برم فینال و ایشالا مرتبه بعدی خداوند خیرش شامل حالم میشه. اینقدر این واکنش من با اتفاق قبلم متفاوت بود که خانمم ماتش برده بود میگفت تو همون بودی که اون مسابقه اینطوری کردی؟

          این یعنی چی؟ آیا این آرامش الهی و بلوغ فکری پیدا کردن و فهم بیشتر قوانین، جزئی از موفقیت و پیشرفت نیست؟

          این یعنی الان بهتر میفهمم که مشکل از باورهام بوده با اینکه بهترین ورژن خودمم ارائه کرده بودم

          و الان باید باورهایی که به قول استاد سالهاست در وجودم نهادینه شده را کم کم و با همت و اراده تغییر بدم و همین الگوهای موفق مثل شما، مثل سعیده خانم. مثل وحید امیری ، رضا عطار عزیز و… قطعا انرژی بخشه برام

          امیدوارم خداوند کمکم کنه

          فکر نمی‌کنم هیچ لذتی در دنیا بالاتر از لذت یکی شدن با خدا باشه

          اونقدر که بیاد بهت بگه لا تخف، لا تحزن، بیاد بگه ولسوف یعطیک ربک فترضی

          امیدوارم همه ماها از این لذت بهره مند بشیم

          الهی رضًا بِرِضاک

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
          • -
            اسداله زرگوشی گفته:
            مدت عضویت: 1270 روز

            سلام و درود خداوند بر آقای فقیه عزیز

            خیلی لذت بردم از کامنت زیباتون مجید جان و ممنونم بابت لطف و محبتتون .

            خیلی اوقات ما برای اثبات چیزی نیازی نیست دنبال دلیل و مدرک خاصی باشیم. در واقع شرایط حاضر و وضعیت کنونی خودش گویای همه چیز است. کامنت شما خودش گواه روشنی است بر تغییرات مثبت و نگاه زیبایی که دارید. و ازین بابت بسیار تحسینتون میکنم.

            فاصله زیادی است میان آگاهی داشتن و عمل کردن. تغییر رفتار ، شخصیت و واکنش شما هنگام برخورد با یک موقعیت مشابه به خوبی نشان از تغییر تفکر و باورهایتان دارد. و این یعنی اینکه شما در مسیر درست هستید. از کامنتتون هم به خوبی میشه آنرا احساس کرد. که بهتون بابت این تغییرات مثبت و بزرگ تبریک عرض میکنم. برایتان در این مسیر زیبا سلامتی و نعمت و سعادت آرزو میکنم دوست عزیز. یا حق

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
            • -
              مجید فقیه گفته:
              مدت عضویت: 1450 روز

              سلام و درود بی کران بر شما آقای زرگوشی عزیز

              خیلی سپاسگذارم بابت وقتی که گذاشتید و پاسخ دادید …

              پاسخ شما در عین اختصار، بسیار مفید و پربار بود و کلی انرژی گرفتم

              زیباترین و بهترین جاده ها همیشه به خاطر زیر سازی و بستر مناسب و مصالح عالی هست که براش فراهم شده هرچند ممکنه ساخت این جاده ها زمانبر باشه اما حاصل و نتیجه ش جاده درست و موندگار خواهد بود … آموزه های استاد هم دقیقا حکم همین بستر سازی و مصالح عالی را داره اما به مرور ساخته و آماده میشه …

              مهم اینه که استوار و ثابت قدم بمونیم

              خیلی خوشحال و سپاسگذارم که خداوند من را در این مسیر قرار داده و دارم به قدر توانم روی خودم کار میکنم …

              لایُکَلّفُ اللهُ نفسًا اِلّا وُسعَها

              بازم از شما سپاسگذارم

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      فهیمه زارع گفته:
      مدت عضویت: 2973 روز

      به نام الله

      سلام ودرود فراوان به اسداله عزیز

      احسنت وهزار آفرین

      واقعا وقتی انسان هدف وانگیزه ای داشته باشد وآن هدف براش مهم باشد تمام تلاشش رو میکنه تا به آن هدف برسد

      اسداله جان موفقیت‌های روز افزونت رو بهت تبریک میگم

      ومهمترین تغییر، تغییر در شخصیت وویژگی های درونی است که شما ثابت شده هستید

      اسداله مطمئنا باور میکنید وقتی این فایل روی سایت قرار گرفت به خودم گفت این فایل چه نشانه خوبی برای اسداله عزیز هست که تمایل دارد کسب وکار شخصی خودش را داشته باشد

      وطبق کامنتت درخواست خودت در تمرین ستاره قطبی بود

      اسداله عزیز به امید روزی که نتایج فوق العاده ات از کسب وکار شخصی ات را برامون بنویسی

      بهترین بهترین ها را وموفقیت روز افزون همراه با ثروت وسلامتی وشادی را برات از الله خواستارم

      یاحق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
      • -
        اسداله زرگوشی گفته:
        مدت عضویت: 1270 روز

        سلام و درود خداوند بر همراه همیشگی در این مسیر زیبا

        فهیمه جان ممنونم از لطف و محبت و کامنت هاتون و وقتی که می گذارید و برامون می نویسید. قطعآ حرف شما رو تصدیق میکنم چون نتیجه هم فرکانسی چیزی غیر از این نمیتونه باشه و قبلآ هم موارد زیادی بوده که همزمان در کامنت هامون بهشون اشاره کردیم و قطعآ به خوبی بیاد دارید.

        خدا رو شاکر و سپاسگزارم بابت دوره 12 قدم که دقیقآ در بهترین زمان به آگاهی هاش نیاز داشتم.

        قبل از ورود به این دوره تمرکزم رو این مسئله بود که حتمآ باید شروع به کار فیزیکی کنم و از وقت و زمانی که پس از کار اداری دارم استفاده کنم و پول بسازم.

        ولی با آگاهی های قدم اول متوجه شدم کار فیزیکی انتخاب درستی برای رسیدن به خواسته ام نیست و من باید تمرکز بیشتری بگذارم و تلاش ذهنی ام رو با کنترل ورودی هام بیشتر کنم و باورهای همجهت با خواسته ام بسازم و برای ذهنم منطقی کنم. آنوقت است که ایده ها و الهامات بمن گفته میشه و من به خواسته ام میرسم.

        خدا رو باز هزار مرتبه شکر؛ ورودی های مالی من از راه های مختلف که تعدادی اش رو در جلسه 4 قدم 2 اشاره کردم ادامه داره و این نشون میده که در مسیر درستم و اینها نشانه های خوبی هستند که تائید می کنند سخنان استاد رو که من دارم با کار کردن روی خودم و بدون کار فیزیکی ورودی مالی جذب میکنم. که نمونه اش دعوت شدن به مسافرت شمال در اوایل این ماه بود اونهم بدون اینکه یک ریال هزینه کنم! یا اینکه میخواستم این ماه پنکه رومیزی بگیرم برای اتاق خواب و ایرپاد ریزتری که تو گوش معلوم نباشه زیاد و همین دیروز مادرم گفت که قراره پولی دستش بیاد که سهم منو بهم میده و من میتونم باهاش این دو وسیله رو بخرم. اینها همون رزق خداوند در زندگیم است و نتیجه کار کردن روی ورودی ها و باورهام.

        اومدن این فایل هم طبق فرمایش شما بهترین هدیه برای من بود و چقدر هم این فایل برام به موقع بود و برام خیر و برکت داشت و کامنت های بسیار زیبایی رو در این دو سه روز خوندم که حجم آگاهی هاش واقعآ کمتر از یک دوره نبود و الگوهای خیلی خوبی پیدا کردم تا برای ذهنم منطقی شود که می شود و می توانم و اتفاق خواهد افتاد کافیه بسازمش.آنوقت خودبخود دریافتش میکنم. این در حالیست که خدا رو شکررر با اینکه کارمندم ولی پادشاهی میکنم و از کارم خیلی راضیم و در محیط کارمم با ستاره قطبی زمان بیشتری رو برای کار روی خودم دارم و خوشبختانه یا متاسفانه تضادهای کاری در محیط کارم ندارم و بیش از 90% اوقات حالم خوب است.

        از وقتی پارسال عنوان و سمت کاریم عوض شد راحتترم و محیط کارم آرامتر و ساکتتر و خلوت تر و مناسبتر است و زمان بیشتری در اختیار دارم که اینهم نتیجه تلاش ها و کنترل ذهن های قبلی ام بود که تضاد بیشتری رو داشتم.

        در حال حاضررر خدا رو شکرررر به جای اینکه تضادهام بخوان منو به جلو هول بدن؛ این آگاهی های زیاد و جذاب دوره 12 قدمه که داره منو به جلو هول میده و تغییرات زندگیمو مثل روتین زندگیم و کم شدن خواب و زمان بیشتری رو اختصاص دادن به فایلها دارم تجربه میکنم.

        ممنونم که برام نوشتید و باعث شدید یبار دیگه شرایط این روزهامو با خودم مرور کنم تا ردپایی بشه برام در این مسیر زیبا. بهترینها نصیب دل پاک و قلب مهربانت باشه. با آرزوی سلامتی و سعادت و ثروت بی پایان الهی براتون.یا حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
        • -
          فهیمه زارع گفته:
          مدت عضویت: 2973 روز

          بنام الله مهربان

          سلام ورحمت ونور وعشق الهی به وجود ارزشمندت

          اسداله جان خدارو شکر که روز به روز در مسیر موفقیت قدم برمی‌دارید

          اشاره کردی به دوره 12 قدم به نظر من این دوره جادو می‌کند تمام دوره های استاد بی نظیره ولی دوره دوازده قدم آرامشی به همراه خود دارد که اصلا نمیتونی سریع از جلسات آن بگذری وبزرگترین اتفاقی که می افتد این است که قبل از اینکه تغییرات در زندگی ات رخ دهد از لحاظ شخصیتی رشد میکنی متفاوت تر عمل می‌کنی متفاوت تر رفتار میکنی ، خدارو شکر از برکات این دوره بهره‌مند هستیدکه اصلا قابل وصف نیست

          خدارا هزاران هزار مرتبه شکر که در این مسیر زیبا قرار گرفتیم

          احسنت به شما این خیلی خوبه قبل از اینکه باتضادی روبرو بشیم تصمیم بگیریم بر اساس آگاهی ها وقوانین حاکم برجهان هستی خودمان را تغییر دهیم خیلی خوشحالم وخداروشکر میکنم که در کنار دوستانی چون شما هرروز یاد میگیرم بهتر زندگی کنم

          زندگی سراسر عشق ،ثروت ،سلامتی ،شادی ،را برات از خداوند خواستارم

          یاحق

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      مهدی رجبی گفته:
      مدت عضویت: 3850 روز

      به به درود

      یعنی من عاشقتم آقا اسداله عزیزم.

      من چندین سال پیش یک ترم خوندم پیام نور ولی بعلت عدم تناسب با من و تغییر رشته انصراف دادم.

      دقیقا همین شکلیه امتحانات سراسری و برخی دروس هم غیرحضوریه.

      چقدر از جمله بندی تون

      از مرحله به مرحله ای که تعریف کردید برام جذاب و دلنشین بود

      و دم اون دانشجوی گرم که باعث یک حس انگیزه پیشرفت و سرعت و هل دادن شما شد. بعنوان یک نشونه از سمت خدا.

      چقدر واقعاً آدم اینجور موفقیت ها رو در تاریخ زندگیش می‌تونه بیاد بیاره و چقدر شیرین و زنده ان، و چقدر واقعاً همیشه قوانین درستند و چقدر واقعاً این حرف قشنگ و داستان و شعار نیستند این جملات که است شرایط نیستند که تعیین میکنند این منم با ذهن و عواطفم رقم میزنم.

      و این جمله همیشه انگیزه آدم رو حفظ می‌کنه که طبق وعده خداوند حتی ذره ای مثقالی عمل نادیده گرفته نمیشود

      و تلاش های خوب هدر نمی‌روند هررگز.

      خواست و قوانین ذهن من اولویت داره به کل قوانین کشور و دولت و دانشگاه ها و مجلس و شهرداری ها و اجتماع و مردم و فرهنگ و اقتصاد..

      ماشاالله

      زنده و برقرار و شاد باشید

      خدا همسر و فرزندتونو هم حفظ کنه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      فرشته کوهستانی گفته:
      مدت عضویت: 1310 روز

      سلام به اسدالله عزیزم

      خیلی زیاد لذت بردم از کامنت فوق العادتون

      برای منی که در تلاشم که بعد از پونزده سال که از آخرین سال تحصیلم میگذره….میخوام کنکور بدم و هدفم تک رقمی شدن رتبه ام هستش

      خیلیها منو دست میندازن و مسخره میکنن که ..‌‌برو بشین بچه ات و بزرگ کن…حوصله داری درس بخونی

      تو الان مغزت یاری میکنه که بخونی

      اما من سالهاست هر دفعه که از جلو بیمارستان یا مطب دکتری رد شدم

      آه کشیدم و حسرت خوردم که چرا من پزشک نشدم

      همیشه فکر میکردم من این آرزو رو به گور میبرم

      اما بعد از اومدنم به سایت و کار روی باورهام و دیدن الگوهایی که تو سن بالا شروع کردن و موفق شدند

      انگیزه درونم فوران کرد و استارت زدم

      خداوند مسیر موفقیتم رو برام هموار کرد و من همچنان در مسیر موفقیت قدم برمیدارم و تلاش میکنم که با رتبه ی تک رقمی وارد دانشگاه علوم پزشکی شوم

      خدایا شکرت برای حضور این عزیزان که انگیزه ام رو بیشتر میکنند

      موفق باشید برادرم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
      • -
        اسداله زرگوشی گفته:
        مدت عضویت: 1270 روز

        سلام و درود خداوند بر خواهر عزیزم

        تفاوت دیدگاه اعضای این سایت الهی با عوام جامعه، در همین تفاوت دیگاه هاست. اگر دیدگاه عوام با شما یکی بود باید تامل می کردی و به مسیرت شک می کردی!

        تفاوت زندگی آدمها؛ تفاوت اهداف آدمها؛ تفاوت نتایج آدمها، همه و همه در تفاوت آگاهی ها و عمل آنها نهفته است. فرشته جان اگه به شما بگند که سن و سال معنایی ندارد و کلا سن و سال حذف بشه از زندگی هممان، آیا آنوقت این حرف ها بازم ناامیدتان می کرد؟ آیا از این خواستتون دست می کشیدید؟ دیر و زود بودن با چه معیاری داره سنجیده میشه؟ اگه من جوان 18 ساله پزشکی که علاقمه قبول بشم زوده و شمایی که مثلا 40 سالتونه پزشکی قبول بشید، دیره؟ با چه معیاری داریم این دیر و زود بودن رو می سنجیم؟ حالا اگه من 19 سالگی فوت کنم و شما 120 سالگی چی ؟ آیا آنوقت هم برای من زوده و برای شما دیر؟

        اینها ناشی از باوریست که فکر میکنه با پایان این دنیا حیات ما هم نابود میشه! اگه باور ما این باشه که ما با مرگ فقط از یه دنیا به دنیای بعدی نقل مکان فیزیکی میکنیم و روحمون ادامه همین دنیا رو در دنیای بعدی میده چی؟ مگه خدا مردنیه که ما بمیریم؟ مگه از روح خدا در ما دمیده نشده و ما ذره ای از وجود خدا نیستیم؟ مرگی وجود نداره که ما بخواهیم بگیم دیره یا زوده؟ ابوریحان بیرونی در حال احتضار بود ولی باز در پی کسب آگاهی بود! غیر این میتونه باشه که ایشون هم باور داشته که با مرگ نیست و نابود نمیشه بلکه از آخرین دم هم برای افزایش ظرف وجودش استفاده میکنه تا بهتر ادامه بده و بیشتر رشد کنه! وقتی قوانین خداوند اینگونه اند که ما تا زمانی نتیجه می گیریم که داریم روی خودمان کار می کنیم، آیا این سیستم با چنین باورهایی همسو نیست! به قول خودتون بی شمار الگو است در جهان از کسانی که در سنین بسیار بالا وارد دانشگاه شده اند. ولی ما به محض ازدواج و بزرگ شدن فرزندانمان میگیم پامون لبه گوره! کی تضمین کرده بچه من از من بیشتر عمر میکنه؟ این باورهای غلط رو باید آگاهانه اصلاح کنیم و جاشون رو باورهای توحیدی بدیم تا هم در این دنیا بهتر زندگی کنیم و هم در دنیاهای بعدی. آرزو میکنم در مسیر علایقتون روز به روز پیشرفت کنین و همانگونه که تاکنون مولد بودید و منشاء خیر و برکت در جامعه، در آینده هم الگوی بسیار خوبی برای دیگران در زندگی و این مسیر زیبا باشید. بهترینها سهم دلتون.یا حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
        • -
          عاطفه نوری گفته:
          مدت عضویت: 1956 روز

          هزاران درود الله به شما اقا اسدلله عزیز گرانقدر توحیدی و پر از قدرت و شرافت و عزت…

          الهی صد هزاران بار سپاس من هدایت شدم به این کامنت توحیدی و بینظیر…

          با تمام وجودم از اعماق وجودم قدر دان هستم سپاسگزارم و بینهایت تحسین میکنم

          چقدر این خدا زیباست که هر لحظه در حال هدایت بندگان مومنش هست الهی صد هزاران بار سپاس…

          چقدر این کامنت زیبا و اگاهی دهنده بود چقدر پر از قدرت و انگیزه بود و چقدر ما سعادتمند هستیم که در این مکان توحیدی در حال هدایت رشد و گسترش وجودمان هستیم برای توحید برای رشد برای گسترش برای تجربه کردن خودمان برای درک کردن توحید و عشق پروردگار…

          دقیقا و کاملا با شما موافق هستم چه کسی تعیین میکنه زوده یا دیره کدام معیار جامعه؟!

          بدنه ی جامعه که سراسر شرک و فرع هست واقعا کدام معیار مشخص میکنه و چقدر این کامنت به من درک و اگاهی داد…

          من زیاد دیدم انسانهایی ک بخاطر همین باورهای غلط و بیمارگونه میگن پای ما لب گوره چقدر عمرمون در حال تلف شدن هست چقدر هیچ غلطی توی زندگی نکردیم چقدر از ما گذشته و هزاران حرف های سمی و بیمارگونه…

          چرا اینهارو میگن چون تفکر و وجود خودشون همین هست چون هیچ امید و انگیزه و درک از توحیدی رو ندارن…

          چون این کلام خداوند توی قران رو باور ندارن ک میفرماید ای بندگانی ک بر خود اسراف کردید از رحمت من ناامید نشوید…

          چون رحمان و رحیم بودن خداوند رو باور ندارن و قرانی که سراسر هدایت است رحمت است برکت است علم است و هزاران هزار اگاهی ک ما بیخبریم…

          چرا ندارن چون همه دنباله رو هم هستن و یکی که برخلاف جامعه حرکت کنه هم مسخره میکنن و طعنه میزنند…

          الهی صد هزاران بار سپاس برای نعمت هدایت و نعمت صلات…

          دوست عزیزم اقا اسدلله عزیز براتون بینهایت نعمت هدایت امید انگیزه قدرت توکل توحید و برکت الله رو ارزومندم چرا که نعمتهای روحانی بینهایت مهم تر و جاودانه تر و زیباتر است و ماندگاتر و قطعا ک سازنده تر و درخشان تر…

          الهی امین.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      روف رضایی گفته:
      مدت عضویت: 919 روز

      سلام خدمت شما دوست عزیز و هم فرکانسی ام

      چقدر این کامنت شما برای من جذاب و آشنا بود

      چقدر این کامنت شما لذت بردم و تحسین تون کردم

      چقدر شما با شور و شوق این دوران تحصیلات را به خوبی سپری کردید

      و این کار چقدر روی اعتماد به نفس شما تاثیر خوب گذاشته است

      چقدر کارهای غیر ممکن را ممکن کرده است برای شما

      با این کامنت شما منم دوران تحصیلی ام به ذهنم آمد

      من در افغانستان بزرگ شده ام و تحصیل کرده ام

      من به دلایل مختلف نتوانستم مکتب را بصورت منظم ادامه دهم .

      من به شیوه خودم می نویسم امید دارم که مطلب را بهتر برسانم

      من تا کلاس نهم درس خواندم و بعدش آمدم به کشور ایران و کار می کردم و کار های ساختمانی انجام می دادم

      اینجا به مدت سه سال بودم

      اما اشتیاق خلی زیادی به خواندن کتاب داشتم

      در همین سر کار بودن هم من کتاب همرام داشتم و در زمان های فراغت مطالعه می کردم

      قیمت کتاب اینجا خلی مناسب بود و شکر خدا کتاب همه جا یافت می شد برای خریدن و من از این کار لذت می بردم

      وقتی برگشتم افغانستان برادرم فقط این دیپلم مرا برایم فراهم کرده بود

      چون ابن امکان وجود داشت و به نحوی این همکاری ها در مدارس صورت می گرفت

      من حالا دیپلم داشتم اما این کلاس ها را نخوانده بودم .

      تنها راه برای من این بود که دانشگاه خصوصی را شروع کنم .

      و شروع کردم رفتم دانشگاه ثبت نام کردم و امتحان ورودی دادم و بلاخره درس ها شروع شد

      و از طرفی من آدم بسیار بسیار خجالتی بودم

      و از حظور در جمع خلی هراس داشتم

      وقتی شروع به درس دانشگاه کردم با توکل بر خداوند با جدیت مسیر را ادامه دادم

      فقط در نرم اول نمرات خوبی نگرفتم چون با سبک و رویش دانشگاه و درس خوندن زیاد آشنایی نداشتم

      اما در ترم های بعد بهترین نمرات را می گرفتم

      خلی مطالعات زیادی داشتم و در کلاس خلی خوب و منظم اشتراک می کردم و سوال می پرسیدم و هر روز بهتر و بهتر می شدم

      من در این وضعیت با استادانی روانشناسی آشنا شدم که روز جمعه برای مردم سمینار های روانشناسی برگذار می کردند

      منم اشتراک کردم و دراوایل حتی حظور داشتن در اینجا برایم سخت بود اما کم کم بهتر شدم

      چون خودم با تمام وجود تغیر کردن را دوست داشتم

      هر زمینه و شرایط که فراهم می شد می رفتم در حظور جمع صحبت می کردم و این کار خلی اعتماد به نفس مرا بالا برد

      در کلاس وقتی استاد می گفت آمادگی بگیرید بیاید در مورد فلان موضوعات سینمار بدهید من اولین فردی بودم که آمادگی می گرفتم

      و این کار ها خلی برای من نتایج رویایی داشت

      و وقتی امتحانات سپری می شد و نمرات را روی برد می زدند نمرات من بهترین بودند

      حتی هم کلاسی هایم قبل از اعلان نمرات می گفتند که نمرات شما معلوم است که بهترین است

      و شکر خدا من نمرات خلی عالی و باحال می گرفتم

      چون شور و شوق داشتم

      و باعشق و علاقه زیاد مطالعه می کردم و آمادگی می گرفتم

      و بعد از دانشگاه از من در خواست شد که بعنوان مجری در رادیو کارم را شروع کنم

      و منم قبول کردم و این مسیر مورد علاقه ام را ادامه دادم

      و نتایج های خلی باحال و جذاب هم کسب کردم

      این کامنت زیبایی شما را مطالعه کردم و منم این تجربیاتم را اینجا شریک ساختم

      دوست عزیز در پناه الله یکتا شاد و سلامت باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
      • -
        اسداله زرگوشی گفته:
        مدت عضویت: 1270 روز

        سلام و درود خداوند بر شما دوست عزیز

        واقعیتش تلفظ اسم شما یکم برایم دشوار بود. و با این کامنتتون متوجه شدم که از همزبانان عزیز افغانیمان هستید. هر بار به کامنتی از عزیزانی چون شما میرسم، بیشتر از خواندنش لذت می برم چون برایم باورپذیر تر می شود که مائیم که خالق زندگیمان هستیم. نه شرایط و ملیت و خانواده و…

        و وقتی بیشتر برایم تحسین برانگیز می شود که یه بانو اینگونه دارد تلاش می کند تا بتواند زندگیش را خلق کند. و به خواسته ها و آرزوهایش برسد و از زندگیش بیشتر لذت ببرد. و حکایت شما هم حکایت این عزم و اراده و شجاعت مردانه برای قدم برداشتن و ساختن و رسیدن است. و الگویی برای من بابت قدم برداشتن در این مسیر الهی و زیبا. که برایتان تمام قد می ایستم و برایتان کف میزنم و تحسینتان می کنم.

        ممنونم که با پیام زیبایتان سبب شدید بیشتر از کامنت هایتان بهره بگیرم و ایده کسب کنم. برایتان از خداوند بخشنده و مهربان سلامتی و سعادت و ثروت و شادکامی مسئلت می نمایم. در پناه خدا باشی دوست عزیز.یا حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
        • -
          روف رضایی گفته:
          مدت عضویت: 919 روز

          سلام خدمت شما دوست هم فرکانسی عزیزم

          منم از خواندن کامنت های شما بسیار لذت می برم

          امید وارم که همیشه پر شور و با انگیزه در این مسیر رویایی ثابت قدم باشید و به خواسته های تان برسید و از لحظه لحظه‌ای زندگی بهترین لذت ها را بی برید

          در پناه الله یکتا شاد و سلامت باشید

          دوست هم فرکانسی شما آقای روف رضایی

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
          • -
            اسداله زرگوشی گفته:
            مدت عضویت: 1270 روز

            سلام و درود مجدد آقای رضایی گل

            امیدوارم هر کجا که هستید حال دلتون عالی باشه. ممنونم از اینکه با کامنتتون اشتباه منو اصلاح کردین. از کامنتتون اینجور برداشت کردم که احتمالا اسم شما همون رئوف (روؤف) ما باشه که بمعنای شفیق و مهربان است.

            برایتان در این مسیر زیبا سلامتی و سعادت و ثروت آرزو میکنم دوست عزیز.یا حق

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      عارفه محمودی گفته:
      مدت عضویت: 1436 روز

      سلام و درود فراوان به برادر ایران زمین اسدالله عزیز ،برادر بزرگم توی این سایت الهی سلااام.

      کامنت دوستان برای این جلسه هر کدومشون حرف خدا با من بود

      اما وقتی رسیدم به کامنت شما به خصوص قسمت های دانشگاه تون نوشتید انگاری کل صحنه های زندگی جلوی چشمانم رژه رفت.

      «نپذیرفتن شرایط موجود»

      منم یادم رفت برای دانشگاه رفتنم چندسال با پدرم جنگیدم،سر ازدواج نکردنم با افرادی که پدرم برام در نظر داشت،سر ناراحتی روانی به خاطر ضعیف بودن خودم برای خودم بوجود آمد… یادم بعداز یه دعوای مفصلی که با پدرم کردم برادرم که عشق خواهر سیو توی گوشیم رفت کتاب های کنکور خرید بخونم گفت تو قبول بشو مسئولیت رفتنت با من به هیچ فکر نکن فقط به قبولیفکر کن ، بابا با من،خوندم یادم روزی که کنکور دادم،سر جلسه کنکور و توی مسیر برگشت خونه ناراحت این بودم شب که خاله ای قرار بیان خونمون چی کنم،چه بهانه ای بیارم برای نه گفتن، نمی دونم چرا توی اتوبوس آرزوی مرگ خودمو کردم نرسم خونه…

      بالاخره اونروز قرار کردم با پدرم که بزار جواب کنکورم بیاد بعدا… من قشنگ می دونستم آسمان به زمین بیاد جواب من نه،اما از دعواهای سنگین می تزسیدم همش می گفتم از این ستون به اون ستون فرجیه…

      جواب کنکور آمد من قبول شدم 3 مهر ثبت نام نهایی کردم،7 مهر کلاس هام شروع میشد من 5 مهر انصراف دادم…

      یادم 3 بار هم پیش دانشگاهی ثبت نام می کردم بابام متوجه میشد دعوا میشد ،دعوا هم درست زمانی میشد یه بنده خدایی پیشنهاد می داد من می گفتم نه و ایشون هم همه چی رو تحریم می کرد خلاصه عادت داشتم به لب چشمه رسیدن تشنه به آب نگاه کنم برگردم.

      جواب کنکور که آمد خاله مینا زنگ زدن بیان،بدون هماهنگی با پدرم مادرم مجبور کردم پای تلفن بشینه زنگ بزنه بگه عارفه نظرش نه، یعنی کلا نه خلاصه بدبیراهای خاله و دخترخاله ها پشت گوشی به مامانم بماند قهر کردهاشون بماند حق می دم بعداز یکسال این ماه به اون ماه کردن بهانه کنکور دارم بهانه جواب کنکور بیاد اجازه نمی دادم بیان….خلاصه شب که بابام آمد خونه متوجه شد جوری منو زد که ساعت 8نیم صبح روی تخت بیمارستان چشمام باز کردم، ساعت 11 اپرستارهای بیمارستان آمدن منو بدون همراه بردن یه اتاق مشاور بود درست نمی دونم،دلیل حالمو پرسیدن موندم چی بگم،و….

      بعداز کلی پرس جو که جوابی هم از من نگرفتن،و فقط با سکوت من مواجه شدن آمدن روی تختم.یه نوری در دلم تابید گفتم می رم دوبار پرقدرت شروع می کنم. به خواهرم گفتم کمکم کن بریم صورتم بشورم توی آینه بیمارستان که خودمو دیدم، گفتم من اگه زنده موندم یعنی به خواسته ام می رسم.

      رفتم پذیرش گفتم می خوام مرخص شم برگه مرخصی منو بدیر همراهم بره تسویه کنه،گفتن نمیشه داریم تخت خالی کنیم منتقلت کنیم بخش،گفتم من نمی خوام بمونم باید برم اونا بگو من بگو، آمدم روی تخت نشستم… چندتا دکتر آمدن بنده خدا دکتر با کت شلوار آمد لباسش عوض نکرده بود گفت بهم دخترم حالت خوب نیست وضعیت تپش قلب هات نرمال نیست،ریسکش بالاس که ما بخواهیم مرخصت کنیم،برای ماهم مسئولیت داره،هر آن ممکن یه اتفاقی برات بیفته. گفتم بهشون منو مرخص کنید اگه شب حالم بد شد می ام بیمارستان فقط من برم… خلاصه با رضایت کتبی خودم و برادرم مرخص کردن به شرطی فردا صبح برم بیمارستان یه نوار قلب بگیرند

      یادم کل شب که مامانم بالاسرم می آمد

      توی این فکر بودم برم انصراف بدم یا نه بعدش چی میشه… خلاصه من 5 مهر ساعت 11 صبح انصراف دادم برگه انصراف هم گذاشتم روی اپن آشپز خونه به پدرم گفتم از دانشگاه می گذرم اما شوهری رو که تو برام انتخاب کنی رو هم نمی کنم. مرگ می پذیرم اما تو بخواهی برام تصمیم بگیری نه….

      بعدازاون روز… تا یه مدت همه چی آروم شد سال بعدش کنکور دادم رفتم دانشگاه امسال 10 سال از اون روز اتفاق می گذره مرداد سال 93 من کنکور دادم و مهر 93 انصراف دادم.مهر 94 رفتم دانشگاه.

      الان کارشناسی و ارشدمو هم گرفتم،مهر نظام مهندس مو هم گرفتم…. رسیدم به چیزی که می خواستم خانم مهندس

      چیزی که رویای بچگیم بود بهم بگن خانم مهندس با تمام سختی با تمام رنج ها با تمام سردردها اما می خوندم چسبیده بودم به درس معدلم همیشه 18 نگه می داشتم.

      الان که می خوام پروژه بگیرم خودم همش به یک مسائلی که ورود به این حرفه سخت و…. منی که این پروژه ها رو خودم با 1دهم حق الزحمه برای شرکت ها انجام می دم وتسلط 80 درصد به بالا رو دارم….

      گفتم هیچ اشکالی نداره یه مدت کم کار می کنم میشینم روی فرکانس باورهام کار می کنم دوستم زنگ زد گفتم بهش قرار داد جدید نبستم اااا اما می خوام تنها باشم…..

      کامنت شما باعث شد یکبار مسیر خودمو مرور کنم کامنت سعیده عزیز کامنت سید حسن کامنت مرضیه عزیز انگاری خدا بهم گفت عارفه نگاه مگه تو همون عارفه یه دنده لجباز نبودی وقتی می گفتم می خوام چشمات رو روبه همه چیز می بستی و گوشهات کررمیشد حرف هیچ کس نمی شنویدی فقط می گفتی من می خوام.

      یا وقتی به چیزی می گفتی نه از هیچ نمی ترسیدی از دعواهای قهر فامیل بگیر تا خونه تو پیه خیلی چیزااا به تنت زدید اینها که دیگه چیزی نیست این بچه بازی ها خاله زنک بازی های اداری چیزی نیست،به قول رزا عزیز من پارتیم خداس اینا چی می گن اینا چیکارن؟ریس من من خداست،… من می خوام خودم کار بگیرم…. اینها چه می دونن من از چه راه مسیری رسیدم به اینجا

      بزارحرفهاشون بزنن بزار کار خودشون بکنن… خدای منم کار خودش می کنه،هر اتفاقی بیفته به نفع منه هر اتفاقی….

      من خدا رو پشت سرم دارم من کسی رو دارم قدرتش کل کیهان داره اداره می کنه. من خدایی دارم که هم مرگ رو بهم نشون داد هم زندگی رو هم عشق بهم نشون داد هم جدایی رو من خدایی رو دارم که وقتی بهم گفت هم پدرت میشم هم مادرت ، من فقط من ،وقتی که باور کردم دیگه نباید از پدرم ترسید دیگه نباید روی پدرم حساب کنم رشد کردم و به خواسته هام رسیدم،الانم هیچ فرق نکرده فقط مهره های بازی من عوض شدن…. من همان عارفه ام خدای منم همان خداست اما این عارفه متصلتر وابسته به نیرویی که عالمیان تسبیح گو ش هستند.

      دیشب با اینکه بارها اینستا می رفتم می دیدم استاد عرشیانفر لایو داره بی تفاوت بودم اما دیشب یهو دلم خواست برم توی لایوش یهو دیدم استاد عشق استاد توحیدیم استادجان توی لایو داره درمورد توحید حرف می زنه دقیقااااا داشت قسمتی رو می گفت چطور انروز نرفتن سرکار و تانکر منفجر شده و ایشون زنده موند…..

      اگه توی زنده بودن استاد حکمتی بود

      100 در1000 در زنده بودن منم حکمتی…

      استاد توی لایو در مورد هدایت و شهود حرف می زد…. اینکه من امروز اول صبح شروع کردم به کامنت خوندن و نوشتن که خلاف برنامه ام اصولا بعدظهر واکثر شبا این کار می کنم 100 در 1000

      هدایت الله بود هدایت الله بود کامنت شما برادر بزرگم بخونم بیام اینهارو بنویسم مسیرمو یکبار به یاد خودم بیارم و این هم می گذره این برهه هم می گذره و شرایط کنونی ام نپذیرم اینها می گذره خیلی زود هم می گذره و چیزی که از من به یاد می مونه ایمان و توکلی که به خدا کردم و حساب کردم روش توکل کردم بهش.عارفه جدیدی که ازم می سازه یه عارفه متوکلتر و قوی تر آره خدا می خواد یکبار ازم آزمون بگیره چقدر روش حساب کردم و چقدر به چیری که نمی بینم در دستان خداست ایمان دارم.

      وحی آمد: «کاین چه فکر باطل است؟ / رهرو ما، اینک اندر منزل است

      ممنونم به خاطر کامنت های خوبی می نویسید آگاهی هاتون با ما به اشتراک می زارید سپاسگزار شما و همه دوستانم هستم که کامنت می زارند

      ارادتمند شما عارفه.

      راستی به شینای عزیز سلام گرم منو برسونید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
      • -
        اسداله زرگوشی گفته:
        مدت عضویت: 1270 روز

        سلام و درود خداوند بر بانو مهندس عارفه عزیز

        امیدوارم در زیر الطاف الهی حال دلتون عالی باشه و غرق شادی و حال خوب و احساس عالی باشید. ممنونم از لطف و محبتی که ابراز کردی خواهر عزیز.

        همواره ایمانم و اعتقادم اینست که کسانی که هدایت می شوند به این مسیر بهشتی، اتفاقی نبوده و قطعآ گوهری در وجود داشته اند که مورد عنایت خاص خداوند که همان رحیمیت آنست قرار دارند. زیرا رحمن بودن خداوند شامل همه بندگانش است اما رحیم بودن خداوند فقط شامل افراد خاصی است که سوگلی خداوندند. و این کمترین پاداش خداوند به آنها در این دنیاست.

        تلاش و اراده شما در مسیر رسیدن به خواسته هایتان واقعآ الگو و ستودنیست. با فضایی که شرح دادی کاملا آشنام و چنین فضایی در خانواده های اکثر هم نسل های ما هم که به دهه 60 ای معروفیم وجود داشته است. و تتمه ای از آن به دهه ی بعد هم رسیده است. هر چقدر که مسیر رسیدن به خواسته ای دشوار باشد؛ اراده محکمتر و ایمان قویتری لازم است برای رسیدن به آن و خیلی خوشحالم که شما دارید آرزوهایتان را زندگی می کنید. منی که این مسیر را با اراده فراوان پشت سر گذاشته ام بخوبی درک میکنم که این دستاورد شما چقدر میتونه برگ برنده شما برای حضور موفق در هر زمینه دیگه ای باشه و قطعآ چراغ راهی برایتان خواهد بود در کسب نعمت ها و ثروت های بیشتر.

        عارفه جان ممنونم بابت کامنت قشنگی که نوشتید و خبر خوبی که دادید. استاد همواره در کلامشون میگن که اگه ما تمرکزمان روی خودمون باشه؛ خبری یا چیزی که نیاز باشه بدونیم بهمون گفته میشه و هدایت میشیم به سمتش و نیاز نیست که ما به سمتش بریم بلکه خودش به سمتمون میاد. و این خبر شما هم تائید دوباره ای بر این مطلب بود و قطعآ استاد بزودی لایوی که با استاد عرشیانفر که از شاگردهای خودشون بوده رو بزودی مثل قبل روی سایت قرار خواهند داد و ما استفاده میکنیم و لذتشو میبریم و از آگاهی های نابش بهره خواهیم گرفت.

        برایتان در این مسیر زیبا سلامتی و سعادت و ثروا آرزو میکنم و شینا جان هم یه بوس خشگل قشنگ تقدیم حضورتان می کند. در پناه خداوند باشی. یا حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  9. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1242 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    بسیاری از افراد فکر می کنند عوامل بیرونی تاثیر بزرگی در کسب و کار آن ها دارد عوامل بیرونی مانند بیماری زندگی در کشور خاص جنسیت سن ….. افراد بهانه های زیادی برای عدم موفقیت دارند.هر بار که مسئله ای را در زندگی خود حل می کنیم و در شرایط به ظاهر سخت مسیر را ادامه می دهیم و نتایج خوب می گیریم ایمان ما بیشتر خواهد شد و اگر اتفاقی در آینده برای ما رخ دهد می توانیم به مسیر درست باز گردیم و گذشته ی خود را به یاد اوریم همان گونه که در گذشته خداوند ما را هدایت و مسیرها را برای ما آسان کرد اکنون هم می تواند همان کارها را برای ما انجام دهد و ترس نگرانی و نا امیدی نخواهیم داشت.

    هر بار مسئله ای را حل می کنیم پیشرفت کرده قدمی رو به جلو بر می داریم نه تنها همان لحظه و زمان جوابگو است بلکه ایمان باور و اعتماد به نفسی می سازد که برای مسایلی که ممکن است در آینده به وجود بیاید ظرف ما بزرگتر شده و شخصیت قوی تری خواهیم داشت و به راحتی با یک مسئله ی کوچک زمین نخواهیم خورد.

    در هر شرایطی اگر به خداوند ایمان و باور خوب داشته نترسیم و کنترل ذهن داشته باشیم و فکر نکنیم راهی نیست و امید داشته باشیم که همیشه راه هایی وجود دارد که به ما گفته خواهد شد و هدایت می شویم مسیر برای ما بسیار ساده پیش خواهد رفت در حالی که مسیر برای سایرین به سختی پیش می رود اینگونه نیست که اگر عوامل بیرونی مانند اوضاع کشور تغییر کند برای همه ی افراد شرایط نامناسب خواهد شد بارها و بارها الگوهایی را دیده ایم که افراد موفقیت ها و پیشرفت های زیادی را هنگام بحران و تضادها کسب کرده اند.

    توجه به این نکته ضروری است :

    رزق و روزی ما تنها در دستان خداوند است نه عوامل بیرونی

    وقتی باور داشته باشیم که شرایط بیرونی برای ما تصمیم می گیرد ما شرک می ورزیم زمانی که باور داریم خداوند در همه حال می تواند به ما کمک کند و به هیچ وجه مهم نیست اوضاع کشور یا شرایط بیرونی چگونه است ما زندگی خود را خلق می کنیم خداوند زمین و آسمان ها را برای ما مسخر کرده برای اینکه بتوانیم زندگی خود را به شکل دلخواه رقم بزنیم قدرتی که خداوند به ما عطا کرده اما بسیاری از ما آگاهانه و نا آگاهانه قدرت را به دیگران و غیر خداوند می دهیم.

    به جای این که بر روی ایمان و باور خود کار کنیم دیگران را مقصر می دانیم.زمانی که در مسیر درست هستیم و ذهن خود را کنترل می کنیم که نتیجه و نشانه ی آن احساس آرامش است در شرایطی که دیگران نگران افسرده و ناراحت هستند خداوند مسیر درست را به ما الهام خواهد کرد و ما با ایمان و شجاعت حرکت می کنیم و قدم برمی داریم زمانی که حرکت می کنیم می بینیم چقدر در آن زمان ایده ی عالی و نتیجه بخشی به ما الهام شده و ممکن است خداوند راه دیگری به ما الهام کند با توجه به شرایط وضعیت داشته ها و مداری که در آن قرار داریم خداوند ایده هایی را به ما الهام خواهد کرد به میزانی که شرایط تغییر کرده و باورهای ما بهتر شود خداوند ایده های متفاوتی را به ما الهام می کند.

    اگر قانون مدارها را به درستی درک کنیم متوجه خواهیم شد که در هر مداری قرار داریم دسترسی به افراد ایده ها و شرایطی که هماهنگ با مدار ما باشد وجود دارد اگر در مدار فقر باشیم به ایده های ثروت ساز هدایت نخواهیم شد.زمانی که باورهای خود را بهبود می دهیم به تدریج شکل فکر کردن ما در مورد مسائل مادی و محدودیت ها تغییر خواهد کرد محدودیت ها ذهنی و غیر واقعی است ما در ذهن خود این محدودیت ها را ساخته ایم و باور داشته ایم که نمی توانیم ثروتمند شویم ثروتمند شدن بسیار سخت است ثروت ما را از خداوند دور می کند و انسانی نیست یا ثروتمند شدن را به عوامل بیرونی نسبت می دهیم.

    محدودیت ها تنها در ذهن ما است اگر ذهن خود را به تدریج و آرام آرام تغییر دهیم شرایط ایده ها موقعیت ها و افراد تغییر خواهند کرد .

    اگر در مدار فقر باشیم مشتریانی به سمت ما هدایت خواهند شد که همواره از ما تقاضای تخفیف خواهند داشت و خیلی سخت برای محصولات ما پول می پردازند اما زمانی که در مدار بالاتر می رویم مکان ما تغییر نمی کند اما به مشتریان بهتری هدایت خواهیم شد مشتریانی که نقدی و به صورت عمده خرید می کنند و نیاز به چانه زدن و قانع کردن آن ها نیست و متوجه خواهیم شد که اوضاع و شرایط به نفع ما تغییر کرده است.

    دیدن الگوهای موفق باید باعث ایمان قوی تر کم شدن تردید و شک های ما شود و به این باور دست یابیم که همیشه راهی وجود دارد حتی در شرایطی که همه چیز به ظاهر ناجالب است همیشه راهی وجود دارد.

    اگر داستان پیامبران را مطالعه کنیم خداوند همیشه در زمانی که اوضاع نامناسب و ناجالب بوده راه ها را باز کرده است.از داستان قوم موسی و بنی اسرائیل تا داستان حضرت نوح و پیامبر اسلام همیشه راه حل وجود داشته است.

    به شرطی که باور و ایمان درستی داشته باشیم و ورودی های ذهنی خود را به شدت کنترل کنیم چه چیزهایی می شنویم ؟با چه کسانی صحبت می کنیم؟ ….

    باید بتوانیم با همان امکانات و شرایط کنونی خود کسب و کار مان را آغاز کنیم کوچکترین امکانات خود را ببینیم و با داشتن باورهای درست ایمان و توکل قدم برداریم. تمام ما امکاناتی را در دسترس خود برای شروع کسب و کار داریم البته در صورتی که باورهای مناسب داشته باشیم اگر باورهای نامناسب داشته باشیم هرگز نمی توانیم با امکانات کنونی در دسترس آغاز کرده و همیشه به دنبال شرایط و امکانات بهتر یا بیشتر برای شروع کسب و کار خود هستیم .

    بسیاری از افراد موفق از دست فروشی کار خود را شروع کرده اند اما بسیاری از افراد دوست دارند بدون رعایت قانون تکامل یک شبه به اهداف خود دست یابند که چنین چیزی امکان پذیر نیست و تنها توهمات ذهنی است که باعث عدم موفقیت می شود.تمام افراد موفق قانون تکامل را به درستی درک کرده و می دانند که ظرف ما یک شبه بزرگ نخواهد شد آرام آرام و به تدریج رشد خواهیم کرد به میزانی که بر روی باورهای خود کار کنیم نتایج بهتر خواهد شد.

    زمانی که می خواهیم کسب و کار خود را آغاز کنیم از خود سوال کنیم با چه چیزی می توانیم شروع به کار کنیم که هم اکنون وجود دارد؟ زمانی که چنین باوری داشته باشیم به راه های آن هدایت خواهیم شد.به جای قرض کردن وام و شریک گرفتن با امکانات کنونی در دسترس خود شروع کنیم .

    اگر این نکات را رعایت کنیم شاید در ابتدای کار روند کند و آرام باشد اما حرص و طمع نداشته قدم ها را برداشته عجله نمی کنیم و به تدریج رشد خواهیم کرد و درآمد مان بیشتر و بیشتر خواهد شد. موفقیت مالی تنها باید برای خودمان باشد نه گرفتن تایید و ثابت کردن خودمان به دیگران تنها برای داشتن زندگی بهتر و رسیدن به احساس خوب بیشتر است.

    به اندازه ای که شخصیت ما قوی تر شود ثروتمندتر خواهیم شد.

    خدایا شکرت

    عاشقتونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  10. -
    سونا شریف نژاد گفته:
    مدت عضویت: 1510 روز

    بنام خداوند یکتا

    سلام به استاد قدرتمندم

    سلام به مریم جان عزیزم که خیلی دلم براش تنگ شده

    و سلام به دوستان گلم در این سایت بزرگ و قوی که همه هدفمون کسب موفقیت و خوشبختی هست.

    این کامنت دوستمون را منم هم خونده بودم و واقعا تحسینش کردم و درس هایی هم گرفتم اما چقدر استاد بصورت استادانه متن را بررسی و توضیح دادند و چقدر باز هم با خلوص نیت مسیر موفقیت را ساده و شیرین اما عمیق و کاربردی نشون دادند و قشنگ اصل گفتند .

    در این زمانی که دارم از کار معلمی و کارمندی جدا میشم و روزهای آخر کارمندیم هست و نیاز دارم تا قدم‌های بعدی بمن گفته بشه استاد از راه میرسه و با اینکه بارها هم قبلاً درس را یاد دادند تذکر میده و گوشمو می‌کشه که از همین جایی که هستی راهو شروع کن و تکاملت را طی کن فقط شروع کن و برو جلو نترس چون نتیجه ی نرسیدن و ایمان به خداوند پاداشی مثل سایت موفقیت عباسمنش و پلتفرم تلگرام هست .

    باید تمرکز داشته باشم ، باید اصل را ادامه بدم ، باید ایمان نشون بدم و زمان خرید دوره ی ثروت هم شده

    خدایا شکرت که روزم را با این فایل زیبا قشنگتر کردی.

    خدایا شکرت که صدای قشنگ مریم جون را شنیدم و تذکر یک اصل مهم که باعث شد استاد بیشتر توضیح بدهد

    خدایا شکرت که امروز شنیدم چیزی را لازم بود بشنوم اما لازمه که بارها و بارها بشنوم تا عمق مسئله در ذهن و روانم بشینه و باورهای درستش برام روشن تر بشه

    در پناه خداوند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای: