الگویی مناسب برای کسب و کار - صفحه 6

764 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهرا جوانمرد گفته:
    مدت عضویت: 1008 روز

    سلام و درود بر استاد عباسمنش عزیز و مریم جانم

    خدایا شکرت که هر وقت من دچار چالشی در زندگی ام میشوم ، خداوند از طریق استاد جان راه رو به من نشان میده

    من نقاش هستم و چند ساله که آموزشگاه دارم و به درآمد خوبی هم از آن رسیده ام

    الان مدتیه که احساس میکنم از آموزش دادن حضوری خسته شدم چون همیشه به دنبال آزادی مکانی و زمانی و مالی هستم و اینروزا تعداد هنرجوهام کمتر شده و همانطور در آمد مالی ام

    و حدود سه ماه پیش اقدام کردم واسه مجوز آموزش مجازی و زدن سایت که الان شرایط سایت و مجوز اوکی شده

    و من با دیدن این فایل استاد و ماجرای دوست عزیزمون از کشور افغانستان

    به نتیجه ی جالبی رسیدم وقتی من دنبال آزادی زمانی هستم اینکه الان هنرجوها و درآمد حضوری من کم شده یعنی من باید تغییر و حرکت کنم

    آموزش مجازی میتونه دسترسی من رو به میلیون ها هنرجو باز کنه

    و در هرجا و هر مکانی آزادانه درآمد زایی داشته باشم

    و نکته ی بعدی که مریم جان گفتند

    شروع کردن با همین امکاناتی که دارم

    و طی کردن مرحله به مرحله و رشد تدریجی که کلی به آدم درس و تجربه میده

    به گفته ی استاد عزیز

    طی کردن تکامل

    در کل من این روزها انگیزه و انرژی پایینی دارم

    چون میدونم مدتی از مدار خارج شدم و تمرکزم از روی رشد خودم برداشته شده

    و چند روز پیش تصمیمات مهمی گرفتم با وجودیکه که یه پیج ده هزار تایی در اینستا دارم گذاشتم ‌کنار و از فضای مجازی فاصله گرفتم

    و دوباره رفت و آمد هام و کلامم رو دارم کنترل میکنم

    و اولین نشانه ی خوبش همین فایل استاد بود که راه رو به من نشون داد

    و از خداوند میخواهم انرژی سابق رو بهم برگردونه به امید روزی که پر قدرت شروع کرده باشم و با حال و خبر های خوب از نتایجم اینجا بنویسم

    خانواده بزرگ عباسمنش دوستتون دارم

    اگه دوستی حرف و راهنمایی واسه من داره ممنون میشم برام بنویسه امید که سریعتر انرژیم بهم گرده️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  2. -
    نفیسه گفته:
    مدت عضویت: 2114 روز

    به نام تنها ابر قدرت حاکم بر جهان هستی

    سلام استاد نازنینم چقدر دلم برایتان تنگ شده بود، قره الأعینی بر دیدگانم جاری گشته و دیدنتان برایم همچون امر الهی چشم روشن دار شد.

    بخور بیاشام و چشم روشن دار

    پس از پیاده روی صبحگاهی و کارکردن روی فرکانسهایم و دست و پنجه نرم کردن با مهمترین طرحواره زندگی ام یعنی ترس از گناه و جذابیت دیدن این فایل چه به موقع و سر بزنگاه بر زندگی ام نازل شد.

    آن پرادایس زیبا،صدای چهچه پرندگان ،قوقولی قوقوی خروس های محل و بی محل صدای مرغابی ها ،آن فرکانس رضایت درونی تان آن جنگل و سرسبزی هایی که سالها آگاهانه کانون توجه مرا معطوف خویش کرده بود اینک جزئی از زندگی ام است.

    و چقدر لذت بخش است که اینقدر زیبا دقت فرکانسهایت در زندگی ات تجلی پیدا کرده است.

    دقت و زیبایی داستان اینجاست که تجربه این طبیعت زیبا را همان زمان هم مأنوس شده با فرکانس لوکس بودن میخواستم ، همان شد که مرغابی ها و مرغ و خروس ها دسترسی فرکانس به محل سکونت من نداشته و فقط از دیدن و صدا و تخم هایشان نهایت لذت و بهره وری را میبرم.

    ریخت و پاش هایشان برای همسایه ، لذتهایش برای من.

    این همان کدی بود که در هنگام دیدن پرادایس زیبا همیشه با خود تکرار میکردم ، در نتیجه آن را خلق کردم.

    این پیغام را زمانی مینویسم که در تکه ای از بهشتی مشابه با پرادایس شما با اندکی اختلاف ،زیر نم باران زیبای بهتری در روف گاردن نشسته ام، و بعد از 17 ساعت فستینگ کد بخور بیاشام چشم روشن دار را زده و عاشقانه برای بهترین استاد معنوی جهان ، پدری مقدس مینویسم.

    میدانید که من شب و روزم را به دیدن فایلهایتان بستم ، شب و روز تحسینتان کردم و در نتیجه از پرادایسی زیبا در امنیت و آرامش برایتان مینویسم.

    تحسین کردم مرضیه نازنین را که چه زیبا با وجود تمام موانع و تضادها مسیر الهی اش را طی کرده است. ایستاده کف زدن برایش کمترین کار دنیاست تقدیمش باد.

    خواندن کامنت این دختر قدرتمند مرا به یاد مسیر خودم انداخت. گرچه مسیر من متفاوت تر پیش رفت ، اما یادآوری اش سرشار از نشانه و هدایت الهی است.

    چند ماه قبل از پندمیک بود ،سلانه سلانه با قانون آشنا شده بودم و شیفته دبی فورد و کاترین پاندر و فلورانس اسکاول شین.

    خوره کتاب بودن از نوجوانی در من نهادینه شده بود، اما امان از مدار جهل و گمراهی که وقتی در آن قرار میگیری لاجرم کتاب‌هایت هم گمراهی و جهل بیشتر را برایت به ارمغان دارد.

    بامداد خمار ، شب سراب ،رمان های فهیمه رحیمی و دانیال استیل شب و روز نوجوانی ام را پر کرده بود.

    نتیجه هم که کاملا مشخص.

    چک و لگد ها که محکم شده بود و کمی مرا در مدار هدایت قرار داده بود و مشمول نگاه خاص خدا شده بودم، اصول کافی و مجمع البیان وتفسیر جامع و نمونه و علل الشرایع بود که روز و شبهایم را پر کرده بود.

    پیشرفت خوبی بود بخشی از تکاملم.

    اما وقتی توحیدت ایراد دار باشد قطع و وصلی ها امانت را بریده و تو را به جاده های خاکی میبرد که روزی به خود می آیی و میبینی همچون حمالی شده ای که فقط بار علم این کتب را حمل میکنی.

    با کلی زور و تقلا و ادا اصول بازی و زیر بار شرط و شروط رفتن ،رضایت همسر سابق را جلب کرده بودم تا بتوانم کسب و کار خود را در زمینه طراحی و دوخت لباس با مشارکت خواهرم در یکی از بهترین گالری های منطقه 1 تهران راه اندازی کنم.

    در پوست خود نمیگنجیدم ، رویایم به حقیقت پیوسته بود. اینکه یک بیزنس شخصی به صورت مستقل از مردان قوام زندگی ام داشته باشم، که آرزویش از نوجوانی همه وجودم را پر کرده بود.

    پدری داشتم بسیار مخالف با کارکردنمان برای دیگران ،و مادری که مینشست و بلند می‌شد و پدرم را مانعی میدید برای ادامه کارش در بنیاد مسکن در یک پست اجتماعی عالی.

    همان فرکانس ها جذبی در همسر سابق من نیز نمود پیدا کرده و خط قرمزی ساخته بود که شوخی اش هم امکان پذیر نبود.

    حرفشان تمام مدت این بود ،حاضریم تا آخر عمر نوکریت رو بکنیم ولی بمیریم اجازه نمیدیم زیر دست کسی کار کنی.

    آری درست میگفتن ، مدار من محصنات مومنات بود و جهل و گمراهی ام دلش میخواست مرا در مدار ملکت أیمانهم ببرد.

    روزی به خود آمدم و دیدم باورهای مادرم در ناخودآگاهم نقش بسته و در ذهنم از همسر سدی ساخته که فقط میخواهند مانع موفقیت و رشد و استقلال مالی من شوند.

    اما اینطور نبود تازه الان متوجه شده ام ، آنها مأمورین الهی بودند تا من در مدار محصنات مومنات باقی بمانم.

    همان که تاپ لول ترین زنان عالم را خدا در آن دسته قرار داده است.

    مدتی گذشته بود که خواهرم با توجه به تضادها و بچه داری که برایش دست و پا گیر شده بود اعلام انصراف کرده و من ماندم که چه تصمیمی بگیرم.

    باورهای بسیار مخرب در مورد کار خیاطی و عدم درک قانون تکامل و انتظار یک شبه درخت بیزنسم به بار نشستن یک طرف و از طرف دیگر فضای پر از شرک راضی نگه داشتن همسر سابق هم که مزید بر علت شده بود تا نتوانم نتیجه قابل قبولی بگیرم.

    نوشته های دبی فورد قلبم را پر از شور و شعف میکرد ، مخصوصا که میدیدم دنیای مد و پوشاک را رها کرده و پا در عرصه روانشناسی موفقیت گذاشته است.

    خواندن همان یک پاراگراف از کتاب شجاعتش کافی بود تا مرا مصمم کند برای یک تصمیم شجاعانه.

    فضای آشنایی با قانون ، خواندن کتابها آنقدر حالم را خوب کرده بود که انصراف خواهرم را نشانه ای دیدم و قلبم آرام گرفت تا دست از تقلا برداشته و در خانه ام آرام بگیرم و با توجه به اتمام فصل ،کلا محصولاتم را از گالری جمع کنم.

    چند ماه از جمع کردن کارهایم نگذشته بود که پندمیک شد و آن زمان بود که خیریت آن انصراف را درک کردم.

    در آن زمان بود که در یک فضای عالی و بدون دغدغه پر از سود در بورس تاخت و تاز میکردم و همزمان ایده نوشتن کتاب آموزش خیاطی ام را اجرا میکردم وخود را به سایت و دوره ها و قرآن بسته بودم.

    این روزها وقتی میگویید با توجه به شرایط حال حاضرتان، سعی میکنم حتما فرکانس مردان قوام زندگی ام را نیز در نظر بگیرم.

    نه اینکه مطیع و تسلیم محض آنها باشم ،اما سعی میکنم همچون سابق به اسم توحید پا روی قوامیت آنها نگذارم.

    این روزها با خود یادآوری میکنم عن تراض منکمهمان رضایت طرفین در تصمیمات مهم زندگی مشترک یا تجارت همان توحید عملی است که حتی در مورد شیر دادن بچه نیز به آن تأکید شده است.

    همان که کج فهمی اش تو را با صورت به دیواری محکم میکوبد.

    و اتفاقا هم شیطان عصیان گر از همین نقطه خودمحوری غیر توحیدی وارد شده تا تو را همچون خودش به اسم توحید به هبوط بکشاند.

    پارسال بود که با یکی از بهترین دوستانم به یکی از بهترین گالری های لباس تهران رفتیم ، همان که در آن زمان در تجسمهایم غرق شده و خود را هم چون آنها بیلبوردی میدیدم.

    بماند که همین نفیسه عشق بیلبوردی شدن به خاطر باورهای مخرب و احساس گناه هایی که از خانواده مذهبی اش در مورد زیبایی ها و جذابیت های طبیعی زنانگی اش به ارث برده است ،در کل زندگی اش پشت پرده ها خود را قایم کرده است نکند مردی شیفته اش شود و بار گناهش را نفیسه بر دوش کشد.

    و از همین روی بود که تصمیم گرفته بود عطای بیلبوردی شدن خود را به لقایش بخشیده و پشت پرده ها و حجاب‌ها خود را مخفی کرده و کمک کند همسر سابقش بیلبوردی شود.

    همان طرحواره ای که مرا همچون یوسف به دل زندان میکشاند و همسری جذب میکند که حتی اجازه نمیدهد اسمش روی لوگوی برندش بخورد مبادا نامش بلند مرتبه شود.

    اما قانون اینگونه کار نمیکند ، اگر قرار بر و رفعنا لک ذکرک باشد ، چنان نامت بلند مرتبه می‌شود که هیچ احد و ناسی نمیتواند جلویش را بگیرد.

    اگر امر الهی بر عزیز دل‌ها شدنت باشد ،پشت هر پرده و حجاب و زندانی خود را قایم کنی نور علی نوری در وجودت جاری شده و بچه و پیر و جوان و زن و مرد را شیفته و از خود بیخود میکنی.

    روزی به خود می آیی و میبینی در هر رده سنی مرد و زن شیفته تماشا کردن و صحبت کردن با تو هستند.

    اینها را هر بار میگویم ، اما تا سربرگردانده به خود می آیم و میبینم هنوز هم ترس از گناه جذابیت و میل به جذابیت امانم را چنان بریده که برایم گاز و ترمزی ساخته که جدالی است بر سر آن هر روز و هر لحظه.

    آنچنان که خود را ناسپاسی میبینم به در یک نگاه عزیز دل‌ها شدن، و ناراحت که چرا آقای مجرد ویلای همسایه با سگهایش مینشیند ،صندلی گذاشته و مرا در حال پیاده روی تماشا میکند و هزاران تلاش و تقلا برای جلب توجه من.

    آری در جهان برتری داده شدن را میخواهم و این هم وضعیت ترس ها و احساس گناه هایم نسبت به مورد توجه قرار گرفتن.

    به گالری سوییت دلچه باز میگردیم، دوست عزیزم مشغول خرید بود ، نیرویی مرا کنار پنجره کشاند، دیدن خیابان اقدسیه برایم یادآور پیاده روی های قانون سلامتی ام بود.

    گویی خدا مرا گوشه ای دنج کشاند تا به من یک یادآوری کند.

    حاضر بودی الان بهترین گالری لباس دنیا برایت بود اما از این حجابی که از قرآن و قوانین از چشمانت برداشتم و کن فیکون ها و اوتو العلم و حکمتی که تجربه کردی محروم میماندی ؟

    به صداقت وعده هایش یقین داشتم ، آنقدر که اگر قرار بر سر انتخاب بین بیزنسی هزار میلیارد در ماهی و بودن در مسیر نوشتن و نشر آگاهی های الهی باشد ،اگر باز هم برگردم به عقب باز هم همان تصمیم را میگرفتم و با همه تخصص و توانمندی و شرایط عالی باز هم اوتوالعلم و الحکمه قرآنیو نشر آن را انتخاب میکردم.

    همان که فضلا عظیما است و خیرا کثیرا

    ماه پیش بود برای تمدید قرارداد اجاره خانه ام به تهران رفتم ، مستأجر بینظیرش اولین هدیه در خانه ام و در مدار محصنات مومنات آرام گرفتن و از مسیر معماری انصراف دادن بود، برای تنظیم قرار داد حتی لازم نبود به جایی مراجعه کنم.

    از فضل الهی پدرم در مقام مشاور حقوقی در کنارم از طبقه دهم برج باغی لاکچری خانه خواهرم دکمه آسانسور را زده به لابی مجلل خود را رساندیم.

    مستأجر نیز در ساعت مقرر خود را به محل قرار که همان لابی بود رساند.

    همزمان صدای پیانو همسایه نیز شروع به نواختن کرد.

    در یک فضای لوکس و مجلل بدون کوچکترین اذیتی در اوج عزت و احترام به بهترین شکل قرارداد بسته شد ، بدون هیچگونه پرداختی برای حق مشاور ، پس از امضای قرارداد ،دکمه آسانسور را زده خود را به طبقه دهم رساندم ،مائده های آسمانی کریمانه روی میز چیده شده آماده ،من هم که به واسطه زن بودنم و پذیرش بارهای قاعدگی و زایمان شیردهی و زایمان هیچ اذیت و حمل سنگینی را بر دوش نمیپذیرم و به کمتر از رزق به غیر حساب رضایت نداده همانطور که مردان هرگز پایشان را در قاعدگی و بارداری و شیردهی و زایمان زنانه نکرده اند من هم پایم را از کفش مردان در می آورم عاشقانه به قوامیتشان احترام گذاشته و اجازه میدهم ذمه ای که بر گردنشان قرار گرفته را به بهترین شکل بر گردن بگیرند.

    به این فکر میکنم هر کسی را بهر کاری ساخته اند.که اگر به هر دلیل و برهانی نتواند جای خودش را پیدا کند با پرونده ای از این شاخه به آن شاخه پریدن های بی سرو ته مواجه شده و زمانش را به بطالت میگذراند.

    از همه عزیزانی که عاشقانه با پاسخ های الهی شان مرا هر روز مشتاق تر به نوشتن می‌کنند بینهایت قدردان و سپاسگزارم.

    دیدن و خواندن پاسخهایتان شور و شعف را در لحظاتم جاری میکند و مرا به نقطه لعلک ترضی میرساند.

    همان نقطه ای که راضی میشوم که از آن مسیر ها انصراف داده و درک قوانین و نشرش را انتخاب کردم.

    این روزها تمام تلاشم این است با احترام کامل به دیدگاه ها و سبک شخصی بقیه خود را رصدی کرده ببینم با توجه به عنصر وجودی و گروه خونی ام چه تجربه ای مرا راضی میکند.

    با احترام کامل به آقای تلگرام میبینم من شیفته مدار ملکهای سلیمانی و کاخهای بلورین هستم فارغ از نگاه بقیه

    پس کدهای زندگی لاکچری داشتنم را بیشتر ادامه میدهم.

    با احترام کامل به هرکسی که دوست دارد کارهایش را خودش انجام دهد خود را رصد کرده میبینم با نفیسه ای طرف حساب هستم که از بچگی آرزویش داشتن رباتی بوده که برایش حتی آب هم بیاورد و او درس بخواند و لذت ببرد. و باز هم همان فرکانس سلیمانی که آن تخت آورده شود کلمح بصر را ادامه میدهم.

    میدانید در این مدار تمام سعی ام این است فارغ از اینکه موفق ترین آدم های دنیا چه باور و عملکردی دارن دو چیز را در نظر گرفته و سپس آن دیدگاه را به خورد فرکانس هایم بدهم.

    1 -آیا جنسیتش با من یکی است؟

    2-آیا عنصر وجودی اش با من هماهنگ است؟

    مبادا خود را در قالب افرادی برده که خدا از همان ابتدا با نشانه هایی از قبیل تفاوت جنسیتشان ،تفاوت عنصر وجودی شان و تفاوت گروه خونی و هورمون هایشان بما فضل الله بعضهم علی بعض را فریاد زده و من خود را با یک اشتباه شناختی وصله ناجور و ناهماهنگ با طبیعت الهی کرده ام.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 86 رای:
    • -
      محمد جواد اسدی گفته:
      مدت عضویت: 866 روز

      به نام الله یکتا

      اینکه خودت رو شرح میدی و برات نظر دیگران مهم نیست قابل تقدیره

      تنها راه گذر از ثروت گذر از ثروت است و هر کسی بگه من ثروت رو دوست ندارم قطعا باورهای محدود کننده ای داره که ثروت رو در نظرش بد جلوه داده و یا با تلاش‌های زیاد نتونسته به اوت ثروت برسه و الان به ظاهر اون رو بد میدونه در صورتی که نتونسته بهش برسه اینجوری وانمود میکنه تا درپوشی بذاره روی بی عرضگیش…

      در حالت درست ثروت یک نعمتی است مثل سلامتی و ثروت داشتن باعث خوشنودی بیشتر الله به بنده اش میشه و تنها راه رسیدن به خداوند از ثروت میگذره و اینکه شما اینگونه زندگی رو میپسندی خیلی عالیه

      خیلی خوبه،منم دوست دارم تجربه اش کنم و اون موقع که تجربه اش کردم میتونم انتخاب کنم که آیا دوست دادم ادامه اش بدم یا نه

      اما الان به نظرم خیلی جذابه که جاهای بزرگ و لاکچری زندگی کنم و بی ریا پول خرج کنم و لذت بیشتری ببرم،این حس،خیلی حس خداگونه ای داره تا بخوای مثل بقیه لنگ اجاره خونه ات باشی و هی مشرک بشی و بدبخت و ادای آدمهای به ظاهر خوب رو دربیاری…

      با آرزوی بهترین ها برای شما

      خدایا شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      ندا رنجبری گفته:
      مدت عضویت: 3356 روز

      سلام خدمت دوست عزیزم نفیسه جان، من بسیار از خوندن کامنت های شما لذت میبرم، برای منی که توی خانواده ای بزرگ شدم که پدری بیکار و بی خیال داشت و مادری که مثل مرد کار میکرد و همواره حمایتگر بود و بعد وارد زندگی با مردی شدم که باید نقش حمایتگر رو براش بازی میکردم و دقیقا باورهای مادرم نقش بسته بود توی وجودم کامنت شما خیلی من رو به گذشته ی خودم برد، نفیسه جان این قسمت کامنت شما تلنگری بود برام:

      “آری در جهان برتری داده شدن را میخواهم و این هم وضعیت ترس ها و احساس گناه هایم نسبت به مورد توجه قرار گرفتن.”

      این ترمزی هست که من سال ها با خودم در حال حمل اش هستم و هنوز نتونستم منطقی رو پیدا کنم که خیالم رو راحت کنه، چهره ی معمولی ای دارم اما نمیدانم کدام باور یا احساس گناهی هست که مرا مردگریز کرده و کمی ارتباط با اجتماع به سرعت مرد رو به سمتم جذب میکنه و خیلی مزاحمت برام ایجاد میشه به شکلی که هم شغل سابقم و هم شغل کنونی ام (آرایشگری) رو طوری انتخاب کردم که محیط کاملا زنانه باشه.

      میخواستم بدونم شما راه حل یا تفکر خاصی دارید در مورد این جمله ای که نوشته بودید تا برای من که فردی به شدت درونگرا هستم لین ترمز رو برداره که میشه هم بی نهایت موفق بود و هم پرایوسی بالایی داشت؟؟

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        فاطمه فضائلی گفته:
        مدت عضویت: 1239 روز

        به نام خدای مهربان

        سلام به شما دوست عزیزم

        وقتی کامنتت رو خوندم دیدم این حسو منم قبلا داشتم تا دوسه سال پیش ولی حلش کردم, با این چهره به قول شما معمولی ولی دانشگاه که بودم یا هرجایی که میرفتیم به شدت بهم زل میزدند یا در حد بیرون رفتن و ایناهم این قضیه بود, هم اذیت میشدم هم خوشم نمیومد کسی دنبالم بیفته, ارایش خاصیم ک اون روزام نبود یک رژ و ریمل, ولی پذیرشش شاید سخت باشه ولی این شرایط رو هم خودمون به وجود اوردیم, شاید به ادم برخوره ولی من همون روزهای اول خواستم این مسئله رو حلش کنم چون من کارم تو بازاره مرد زیاد هست, تو فامیل هم پسر زیاد داریم پس باید حلش میکردم با خودم وگرنه به قول شما اجتماع گریز میشدم , استاد تو دوره لیاقت هم میگفتند که یه سری خانمها هرجا برن مزاحم دارند ولی یه سری یه فرکانسی رو ارسال میکنند که راحت همه جا میرند و هیچ کسم مزاحمشون نمیشه, اصلا ربطی به قیافه و تیپ و اینام نداره, یه سری هستن صبح ها میان پارک ناژوون با تیشرت و بدون روسری میدوند هیچ کسم کاری بهشون نداره, ما خودمون ساعتها دوچرخه سوای میکنیم تو شهر و پارک کسی کاری بهمون نداره حتی گاهی اوقات صبح زود جمعه که هیچ کسم نیست, شب میریم کوه و میاییم پایین کسی کارمون نداره, شبها با ماشین میریم بیرون کسی بازم کاریمون نداره, سخته ادم باور کنه ولی فرکانسش انقدر قویه که اطرافیانت احساسش میکنند, همه چی تو باور میگنجه اصلا کاری به اینکه چقدر ارایش کردیم و چه تیپی زدیم نداره, بستگی داره به اینکه چقدر قانون فرکانس رو درک کنیم

        من خودم اولین کاری ک کردم البته این همون دوسال پیشه که تازه با قانون اشنا شده بودم, اولین این بود که به هییییچ به وجه ادمهایی که مزاحم میشند توجه نکنم, اولش هنوز ادم تو فرکانسشون هست چون توجه کرده باهاشون برخورد داری ولی اولین کار اینه توجه نکنی ,بعد باور اینو بسازی که من انقد شخصیتم بالاست که فقط اقایون های حسابی وباشخصیت با من برخورد دارند, اقایونی که حریم خودشون رو میدونند, بعد اطمینان به خودت اینو خیلی ارزشمند بدون که اگه با هرکسی صحبت کنم اون فرکانسمو حس میکنه و هیچ فکر اضافه ای پیش خودش نمیکنه و پاشو از حدش فراتر نمیزاره ,ازینجور قبیل باورهارو بساز و مطمئن باش جوری اطرافت عوض میشه که خودتم باورت نمیشه , دیگه هرچقدرم تیپ بزنی کسی جرئت نداره حتی زل بزنه چه برسه بخواد مزاحمت بشه

        خود من الان چندتا مشتری دارم اقا هستند کاااملا حریم خودشون رو دارند و چقدرم ادمهای متشخص و فوق العاده ایند, استاد نقاشیام اکثرا اقا هستند و هنوز سوالی باشه راحت میپرسم , با پسرخاله هام راحت والیبال و پاسور بازی میکنیم و انقدر اطمینان دارم به خودم که هیچ کس حتی اجازه نمیده بخودش شوخی اشتباه کنه, اینا همون قضیه جلسه سوم لیاقته که استاد میگه وقتی حدو مرزهات درونی بشه فرکانسش خود بخود ارسال میشه

        خود خانم شایسته عزیزمون تو این همه کلیپ بودند, ماشالله انقدرم زیبا هستند ولی هر کامنتی که میخونیم راجبشون فقط صحبتهای خوبه , اینا از فرکانس اطمینان و حدو مرزهای خود خانم شایسته ست

        خیلی صحبت کردم, امیدوارم تونسته باشم منظورم رو به وضوح رسونده باشم و کمکی بهت کرده باشم دوست خوبم

        در پناه خدا باشی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
      • -
        نفیسه گفته:
        مدت عضویت: 2114 روز

        به نام تنها ابر قدرت حاکم بر جهان هستی

        سلام ندای نازنین

        سپاسگزارم از نگاه پر از عشق و محبتی که به بنده و کامنتهایم دارید.

        با عشق و ذوق و شوق برای عزیزانی چون شما مینویسم.

        ابتدا لازم است که یادآوری کنم ،صورتگر عالم ما را به أحسن ترین شکل صورتگری کرده است.

        فارغ از اینکه چه ظاهر و رنگ پوست و جنسیتی داریم ،ما سلیقه خاص خدا هستیم.

        همان که مشمول فتبارک الله أحسن الخالقین شده است.

        گویی پس از اتمام کار ایستاده و سرتاپایمان را با لذت نگاهی کرده و ایستاده برایمان کفی زده و ما را بدرقه جهان مادی کرده است.

        پس ابتدا با خودمان یادآوری کنیم خدا در دم و دستگاه خلقتش معمولی ندارد، کارش أحسن هست.

        حال چشمان من اگر صورتی را معمولی میبیند ، لازم است از خدا بخواهم مهرها را از چشمانم برداشته و نوری بر دیدگانم جاری کند تا با نگاه خریدارانه تری این شاهکار خلقت را به نظاره بنشینم.

        پس ابتدا لازم است با فتبارک الله أحسن الخالقینبودمان به صلح برسیم و دست از کفر ورزیدن برداریم.

        این ها را به نه عنوان کسی که با مورد توجه مردان قرار گرفتن به صلح رسیده است مینویسم، بلکه در جایگاه کسی مینویسم که دوست دارد با یادآوری این آگاهی های الهی، آن را به بند بند وجودش تزریق کرده تا نجوای محزون کننده شیطانی ام را که با احساس گناه دادن سعی میکند باز هم مرا در پستو ها و پشت پرده ها مخفی کند ساکت کنم.

        ابتدا لازم است متذکر شوم شاکله وجودی بنده برونگرا بوده است ،همچون یوسف از فضل الهی از همان کودکی همچون الماس در همه جمع‌ها اعم از خانواده ، مدرسه دانشگاه و خانواده همسر سابق درخشیده و مورد توجه خاص و عام بوده ام.

        پس نیاز من مورد توجه بودن و مورد تحسین قرار گرفتن و دیده شدن است و کودک درون من با ارضای این نیاز حالش خوب میشود و بسیار هم نیاز طبیعی و سالمی است تا وقتی که من از فضای حدود الهی و صلح درونی خارج نشده و به خاطر جلب توجه بقیه بر خلاف عرف و خط قرمزها و کبائر الهی رفتار نکنم.

        از همان کودکی بلندگوهای مدرسه به دست سر صف قرآن خوانده و در تالار مدرسه دکلمه هایی اجرا کرده ام و همیشه مورد تشویق و تحسین و ایستاده کف زدن.

        حال این نفیسه جلوه گر وقتی از بک زمانی به بعد به خاطر احساس گناه و ترس خود را در پستو و پشت پرده قایم میکند تا مورد توجه مردها نباشد مبادا به خاطر زیبایی کلام و صورتش مردها به گناه کشیده شوند و یا خودش سوتی دهد ،چه اتفاقی می افتد؟

        وقتی خود را با زنان پیغمبر اشتباه می‌گیرد و خود را به زور در قالب آنها جای می‌دهد آنچنان به خود سخت می‌گیرد که جهان هم با همسری متعصب و کنترلگر به او سخت می‌گیرد چه اتفاقی می افتد؟

        تنظیمات کارخانه به هم ریخته و از هماهنگی با شاکله وجودی اش که درخشیدن است خارج میشود.

        البته که همه آن کنترل گری ها لازم بوده است تا من به درک بهتر خود مراقبتی برسم و به اسم شجاعت و جسارت خود را وارد مدار حماقت و فضاهای نا امن نبرم.

        زیرا من خانم هستم و برای اینکه بتوانم در بخش خانواده،همسرداری و فرزندپروری بهترین خود را ارائه دهم امنیت مهمترین اصل برای من است ،به همین دلیل هم بار جهاد و قتال از دوش زن برداشته شده و با مقرر شدن مهریه ،نفقه و اجرت المثل و در خانه آرام گرفتن از طرف خدا فضایی امن به او داده شده است.

        پس شاید با شمایی که درونگرا هستید بسیار متفاوت باشم.

        اما زمانی که ما تک بعدی شده و درونگرایی مطلق و یا برونگرایی مطلق را در پیش میگیریم ، از اعتدال همان امر الهی خارج شده و چرخه طبیعی عملکردمان با مشکل مواجه میشود.

        اگر درونگرا هستید پس لازم است چاشنی برونگرایی را به عملکردتان اضافه کرده و یک بالانس رفتاری در نحوه عملکردتان ایجاد کنید.

        حتی حضرت مریم س هم که اصل درونگرایی در وجودشان آنقدر نقش بسته بوده که از اهلشان فاصله میگرفته و به مکانی شرقی میرفتند و حجاب‌ها بین خودشان و آنها قرار میدادند، به وارکع مع الراکعین امر میشدند.

        تعادل هست که وجوه شخصیتی انسان را زیبا و الهی میکند.

        قاطعیت نرم ویژگی و لازمه شخصیتی خانمی هست که دوست دارد هم در اجتماع باشد و با قدرت از فعالیت های اجتماعی بهره مند باشد و و هم در اوج عفت و پاکی و حدود الهی زندگی کند.

        قدرت نه گفتن، داشتن خط قرمزهای پر رنگ که تحت هر شرایطی از آن کوتاه نیاییم به ما کمک میکند در اوج زیبایی و دلبری بتوانیم در جهان درخشیده و از مورد توجه قرار گرفتن و تحسین شدن لذت ببریم.

        این نیاز طبیعی یک انسان است.

        میدانی چرا؟

        او اولین جمله ای که شنیده است، همان فتبارک الله أحسن الخالقین است

        گویی همیشه دلش برای تکرار آن زمزمه دلنواز تنگ است و مشتاق به تکرارش از بلندگوهایی که در دهان ها قرار گرفته و پیغام الهی را برایش تکرار میکند.

        زیبایی را همه تحسین می‌کنند ، گل زیباست همه محو تماشای زیبایی هایش می‌شوند و دهان به تحسینش باز می‌کنند.

        یک خانم خود آگاه خلق شده تا نور چشم باشد، حال من میخواهم به این خلقتم کفر بورزم و خودم را از صلح درونی خارج کنم ، خب به خودم ظلم کرده ام.

        من اگر فراموش میکنم که کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام می‌دهند الرحمن ودا خب به خودم ظلم میکنم.

        پرونده ایمان و عمل صالحم را بررسی میکنم و این را حق الهی ام میدانم که توسط خاص و عام مورد عشق و تحسین قرار بگیرم فارغ از جنسیت و سن و سالشان ، وعده اش محقق شده است.

        کفر ورزیدن را کنار گذاشته و با این حقیقت الهی در صلح قرار بگیریم.

        زیرا تا زمانی که من با این حقیقت در صلح نباشم مزاحمت جهان اطرافم را جذب کرده و در آخر همچون یوسف خودم برای خود زندانی ساخته تا در امان باشم.

        اما آیا برای من امانی آورد؟ هرررررگز

        چرا؟؟؟

        چون من از شاکله وجودی ام خارج شده و به جای کارکردن روی نقطه ضعف هایم ، که همان قاطعیت نرم داشتن بوده است ، قایم شدن پشت ترس‌هایم را انتخاب کرده بودم.

        خانمی که شل باشد، توانایی گفتن نه قاطعانه اما نرم را نداشته باشد، قطعا در اجتماع آسیب پذیر شده و گرگ درون آدم ها را بیدار میکند.

        لازم هست به یک صلح درونی با مردان قرار گرفته و از پیر و جوان و صالح و ناصالح آنها را قوام بدانیم.

        این همان نقطه ای است که همه ما خانم ها در آن ضعف داشته و از همین نقطه نیز به خودمان آسیب میزنیم.

        پدری دارم که به خاطر عشقش به من با ترس‌های یعقوب گونه اش از بچگی از مردها در ذهنم گرگی ساخته بود که به زن حامله هم رحم نمیکنند.

        حق داشت دختری داشت زیبا جذاب و بی پروا ، لازم بود اینگونه ترس را در دلش بیاندازد ، اما کودک درون من آن زمان درکی از این آگاهی ها نداشته و گرگ درون مردها را دیده است.

        اما از زمانی که سعی کرده ام فارغ از سن و سالشان آنها را قوام بدانم و در ذهنم تحسینشان کنم از قاضی و وکیل و هر قشری به تسخیر من درآمده و عشق بی قیدو شرطشان را نثارم کرده اند.

        قرار نیست همچون شنگول و منگول پشت درها قایم شده تا از گرگ ها در امان باشیم، قرار است روی صلح درونی ،قوام دانستن مردها، شجاعت و جسارت نه گفتن و روی خط قرمز ها تا پای جان ایستادن کار کرده و به میدان بازی برویم و بهترین خود را به عرصه نمایش بگذاریم.

        مهم است که ایمان داشته باشم وقتی من در مدار الهی باشم حتی ناصالح ترین مردها هم فقط فزت و رب الکعبهمن خواهند بود.

        الرجال قوامون علی النساء

        وقتی این باور در وجودمان نهادینه شوند همچون سلیمان ،شیطان صفت ترین مردها هم فقط می‌توانند به تسخیرمان در آمده رایگان در خدمت مان کار کنند.

        وقتی در مدار قانتات و صالحات و حافظات بودن هر روز بهترین خود را ارائه دهم ، لااااجرم همان مرد مزاحم گرگ صفت برای من همچون مومی میشود مسخر و رام در دست که خیرا کثیراییمیشود فراموش نشدنی.

        من ایمان به این قانون را به وضوح لمس کرده ام و لازم است هربار با خود یادآوری کرده و از دقت قانون لذت عالم را ببرم.

        البته که لازم است چاشنی پوشش مناسب هر مکان داشتن که استاد عزیزمان به بهترین شکل در 7 فایل بینظیر در مورد حجاب با ما به اشتراک گذاشتن را نیز به چهارچوب ها و اصول و استانداردهایمان اضافه کنیم.

        این مقوله بسیار گسترده ای است که تمام سعی ام را میکنم با هدایت الهی بیشتر در موردش بنویسم.

        برایتان بهترین های دنیا و آخرت را آرزومندم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 33 رای:
        • -
          ندا رنجبری گفته:
          مدت عضویت: 3356 روز

          نفیسه جان بسیار سپاسگزارم از وقتی که گذاشتید و چنین پاسخ جامعی برام نوشتید پاسختون خیلی کامل بود و لازم هست ذخیره کنم و بارها مطالعه کنم چون نکته ها و کلیدهای زیادی را از کامنتتان دریافت کردم، متوجه شدم که دلیل اینکه از سن خیلی کم تقریبا هفده سالگی وارد اجتماع و فضای کار شدم همین میل به بروز دادن خودم و توانایی هام بود اما از یک سنی به بعد تفاله های اشتباه مذهبی رشد کرد و غلبه کرد بر وجود الهیم و نتونستم تفاوت بین درونگرایی و ترس هایی که به واسطه ی باورهای اشتباه مذهبی به خورد ذهنم رفته بود رو تشخیص بدم و دچار سوبرداشت درباره ی قانون شده و متوقف شدم.

          “با یادآوری این آگاهی های الهی، آن را به بند بند وجودش تزریق کرده تا نجوای محزون کننده شیطانی ام را که با احساس گناه دادن سعی میکند باز هم مرا در پستو ها و پشت پرده ها مخفی کند ساکت کنم.”

          این قسمت از کامنتتون من رو نسبت به جنس نجواهای ذهنی آگاه کرد و متوجه شدم که دلیل اجتماع گریز بودنم همین فرار از احساس گناه هایی بوده که با فعالیت در اجتماع مثل دُمل چرکین سر باز میکردن و من به جای درست کردن باورهام برای رفع احساس گناه،، سعی در پاک کردن صورت مسئله داشتم.

          “بسیار هم نیاز طبیعی و سالمی است تا وقتی که من از فضای حدود الهی و صلح درونی خارج نشده و به خاطر جلب توجه بقیه بر خلاف عرف و خط قرمزها و کبائر الهی رفتار نکنم.”

          با این قسمت کامنتتون متوجه شدم که من ناخودآگاه سعی در انکار ویژگی طبیعی تایید طلبی و علاقه به مورد توجه قرار گرفتن داشتم و با این کفور شدن فقط مانع رشد خودم و خارج شدن از صلح درونی شدم و این سختگیری نسبت به خودم خیلی احساس ارزشمندیم رو دچار آسیب کرده.

          “پرونده ایمان و عمل صالحم را بررسی میکنم و این را حق الهی ام میدانم که توسط خاص و عام مورد عشق و تحسین قرار بگیرم فارغ از جنسیت و سن و سالشان ، وعده اش محقق شده است”

          این قسمت کامنتتون رو خیلی دوست داشتم و با بررسی کارنامه ی ایمان و عمل صالحم متوجه شدم که اجازه دادن به خودم برای نوش جان کردن تحسین ها و مورد عشق قرار گرفتن ها کمترین لطفیه که میتونم به سپاس از این پرونده ی سنگین اعمال صالحم انجام بدم و میخوام بگم اینقدر حرفاتون تاثیرگذار بود که تصمیم گرفتم از همین سایت شروع کنم و بیام مفصل درباره ی موفقیت ها و ویژگی های خوب شخصیتم و مهارت ها و توانایی هام توی تمرین جلسه ی یازده دوره ی احساس لیاقت بنویسم و یه سپاسگزاری مفصل درباره ی نعمت های درونیم انجام بدم و فرمان  فاما بنعمه ربک فحدث پروردگار‌ مهربان رو به این شکل اجرا کنم.

          “قرار نیست همچون شنگول و منگول پشت درها قایم شده تا از گرگ ها در امان باشیم، قرار است روی صلح درونی ،قوام دانستن مردها، شجاعت و جسارت نه گفتن و روی خط قرمز ها تا پای جان ایستادن کار کرده و به میدان بازی برویم و بهترین خود را به عرصه نمایش بگذاریم.”

          این روی خط قرمزها تا پای جان ایستادن که فرمودید موردی هست که باید خیلی روش کار کنم چون من همواره نقش قربانی رو بازی کردم، در نوجوانی طعمه ای سر به قلاب برای پدری اسیر شیطان بودم که دختر بزرگش رو دستاویز کرده تا مردای دیگه رو تلکه کنه و تازه دارم متوجه میشم که از کجا دارم ضربه میخورم و این شرک ورزیدن و قدرت دادن به غیرخدا چطور باعث شده گرگ درون مردان رو بیدار کنه، باید با پدر خدابیامرزم به صلح برسم، باید یه تعریف جدا از توحید به شکلی ریزبینانه تر در وجودم بسازم و قدرت رو از غیرخدا بگیرم و به دل ترس های مخفی وجودم بتازم، جالبه که همیشه فکر میکردم کل الفبای توحید رو بر‌ کردم و شجاعت بارزترین صفت شخصیتیم هست  اما انگار خداوند به دلم انداخت با پرسیدن سوال از شما بتونم قسمت هایی از شجاعت و توحیدم که زنگار داشت و من متوجه اش نبودم رو بتونم تشخیص داده و صیقل بدم.

          نفیسه جان لازم بود به رسم سپاسگزاری یک پاسخ مفصل برات بنویسم و بگم که کجاها و به چه شکل کامنتتون بهم‌ کمک کرده، از خداوند برات بهترین ها رو میخوام انرژی و جریان آگاهی که با کامنتتون وارد وجودم شد رو خداوند به بهترین شکل به زندگیت جاری کنه عزیزم، شاد باشی و پیروز، سپاس فراوان.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
          • -
            نفیسه گفته:
            مدت عضویت: 2114 روز

            به نام تنها ابر قدرت حاکم بر جهان هستی

            سلام ندای عزیزم سپاسگزارم از نگاه پر از عشق و محبتی که من دارید.

            بسیار از پاسخ آگاهی بخشتان لذت بردم.

            لازم دانستم با توجه به هدایت قلبی ام نکاتی را ابتدا به خودم و سپس به شما یاد آوری کنم.

            رب أغفرلی و لوالدی و ألحقنی بالصالحین و المتقین

            عبارت تأکیدی ام است، زیرا به وضوح دریافته ام همه باورها و الگوهای مخرب ذهنی که از والدین و آبا و اجدادم در ذهنم نقش بسته است، مرا در سیکل معیوب اتفاقات و شرایط نادلخواهی قرار داده است که همچون دنبی هر چند وقت یکبار سر و کله اش پیدا شده و لحظات زیبایم را مخدوش میکند.

            به این نتیجه رسیده ام تا آن الگوهای ذهنی که از خاطرات نازیبای کودکی در ذهنمان نقش بسته است پاکسازی نشود ، شفایی صورت نمیگیرد.

            و کل زندگی ات فقط تکرار یک سکانس با بازیگرهای مختلف میشود.

            لازم است شفا را در خانه کودکی تان جستجو کنید و طعم کن فیکون های الهی را تجربه کنید.

            اگر والدی حمایتگر نداشته اید ، خودتان بهترین والد حمایتگر خود شده و در عوض برای والدی که به خاطر فرکانسهایش قرین شیطان بوده است طلب مغفرت کنید.

            لازم است در اعماق قلبتان ، هر لحظه و هر لحظه او را به خاطر هر سوء استفاده و عدم حمایتگری و قوامیتش ببخشید و در ذهنتان به او حق بدهید. زیرا کسی که در جهل و گمراهی غوطه ور باشد نمیییییتواند بهتر از آن عمل کند.

            بخشش همان نقطه شفای درونی شماست.

            و تا وقتی که آن بخشش قلبی همان که خدا از آن به عنوان صفح یاد کرده است ،عمیقا اتفاق نیوفتد، لاجرم شما بدترین وجه مردان را جذب خواهید کرد.

            و همیشه چالش با مردان را تجربه خواهید کرد ، زیرا بوی خشم و کینه مهمترین مرد زندگی تان که همیشه از وجودتان پخش میشود ، شما را. در مداری قرار می‌دهد که خشم و کینه بیشتری از مردان تجربه کنید.

            زیرا با مهمترین مرد زندگی تان به هر دلیل که البته هم صد در صد حق دارید به صلح درونی و بخشش نرسیده اید و بار ذنوب آن خشم و کینه و آن خاطرات منفی را همواره ناخودآگاه آگاه به دوش میکشید.

            ویژگی صفح بودن را از خدا طلب کرده تا خدا نیز در لحظه هایتان جاری شده و رحمتش را بر شما تمام کند.

            فراموش نکنید، ابراهیم با همان پدر مشرک که به خاطر اطاعت نکردن ابراهیم از باورهای شرک آلودش قصد سنگسار کردن او را داشته و در نهایت او را طرد میکند، به مقام خلیل الله می‌رسد.

            وقتی ابراهیم با قالوا سلاما و استغفاری او را بازخورد می‌دهد و از او عزلتی پیشه کرده و از فرکانس ها و باورهایش برائت میجوید ،به سرزمینی برکت یافته منتقل شده و به او اسحاق و یعقوب داده میشود.

            شاید قرار بوده که همین پدر قرین شیطان موهبت زندگی شما شده تا با برائت جستن و عزلت پیشه مردن از فرکانسها و باورهایش و طلب مغفرت کردن شما هم در مدار خلیل الله شدن قرار بگیرید.

            ابراهیم بزرگ بازی کردن را یاد گرفته بود زیرا او موحد بود نه قربانی بقیه.

            شما یک بانوی قدرتمند هستید نه یک قربانی که توانستید با آن والد پا در مسیر توحیدی گذاشته و‌ مشمول نگاه خاص خدا شوید.

            برایتان قدرت بخشش و پاکسازی خانه ذهنی کودکی تان را از خدا طالب هستم.

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  3. -
    بانو زهرا گفته:
    مدت عضویت: 931 روز

    سلام به استاد بزرگوار و عزیز

    سلام به روی ماه مریم جان

    سلام به پرادایس زیبا

    سلام به دوستان عزیز

    سلام به بهار زیبای خداوند

    سلام و صد سلام به خداوند عزیزم

    الهی شکر استاد جان که رو نمایی کردین از خودتون از پرادایس،از بهار زیبای بهشتتون

    خدا رو هزار مرتبه شکررررر که حال دلتون خوبه،

    خدا رو شکررر که دیدمتون شاداب و پرانرژی و سرحال مثل همیشه

    خدارو شکرررر که به زودی دوره جدید رو میزارین

    منتظر معجزات خداوند و دوره ی بی نظرتون هستیم استاد جان

    به به از این همه زیبایی

    به به از این همه هوای عالی

    به به از این بنده های خوب خداوندم

    به به از این سایت بی نظیر

    خدا رو شکرررر که هستم تا ببینم و لذت ببرم

    خدا رو شکرررر که خداوند بنده های خوبش رو به سمت من هدایت میکنه

    خدا رو شکرر که خداوند عزیزم منو به سمت بنده های خوبش هدایت میکنه

    استاد جان خیلی خیلی خوشحال شدم از دیدن شما،از صدای دلنشین مریم جان،از دیدن بهشت زیبا،خدایا شکرررررت که استادم حالش خوبه

    استاد جانم قدم برمیدارم به سمت موفقیت های بیشتر،با دوره های عالی و بی نظیر شما و هدایت خداوند عزیزم

    پیش به سوی موفقیت

    استاد عزیزم خداوند یار و نگهدار شما و عشق نازنینتون،

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  4. -
    نگار گفته:
    مدت عضویت: 2151 روز

    بنام خدای مهربانی ها

    استاد عزیزم خوشحالم که دوباره فایل جدید گذاشتین و خداروشکر برای داشتن گوشی خوب، و اینترنت و هم مدار شدن برای بودن و استفاده از سایت با ارزش عباسمنش دات کام

    استاد این روزا ذهنم بهم ریخته

    و این فایل تلنگر برای من بود

    چیشده ک من ذهنم ب هم ریخته

    عوامل بیرونی،

    با استفاده از فایلها و دوره هاتون یادگرفتم که وقتی نامیزون هستم از خودم‌سوال بپرسم

    الان چ احساسی دارم

    چرا این‌احساس دارم

    چطور میتونم یکم احساسم بهتر کنم

    حالا

    عوامل بیرونی من چیه درحال حاضر که حالم خوب نیس

    بچه هام و ی جاهایی هم همسرم

    احساس میکنم

    من تک‌و تنها باید فقط به این س نفر خدمت کنم

    و این حالم خراب میکنه

    اینکه من توی انجام‌کارها و رسیدگی ب بجه ها دست تنها هستم

    دلم میخواد در طول روز ی زمانی رو داشته باشم که راحت خوشنویسی کنم

    نقاشی کنم

    فایل گوش بدم

    ولی انگار اصلا جور نمیشه

    صب تا بیدار میشم میرم پای کدنویسی

    و از خدا میخوام‌ک کمکم کنه برای داشتن روز پر برکت و ارامش

    ولی ب محضی که پسرم بیدار میشه

    مود من بهم میریزه

    چرااا

    چون دائم نق شکم میزنه

    صبحانه نمیخوره

    و فقط دنبال هله هوله اس

    بعد دخترم شروع میکنه ب پیچیدن ب برادرش و صداشون میره هوااا

    و من مستاصل تر از همیشه میشم

    که بابا کی این وضع میخواد درست بشه

    اصلا درست میشه؟؟؟

    الان‌متوجه شدم من نداشتن ارامش و نظم رو از چشم همسر و‌بچه هام میبینم

    پروسه ای تکراری

    واقعا نمیدونم ترمز ذهنیم چیه

    که دائم دارم سرویس میدم و بازهم از من متوقع اند و انگار که کاری نکردم

    اذعان میکنم ک اکر بخوام ب خوشنویسی و نقاشیم برسم میتونم از اخر شب و یا صبحهای خیلی زود استفاده کنم

    و بچه هام رو کردم بهانه

    ک اگه شب بیدار باشم پسرم هم نمی خوابه و مزاحمم میشه پس مجبورم برم بخوابم

    و صبح زود دخترم بیدار میشه ببینه تو اتاقم نیستم

    میاد دنبالم و نمیخوابه

    دوست ندارم برم تو لاک قربانی شدن

    باید این سیکل معیوب قطع بشه

    2) اونجا که استاد درمورد مدار فقر گفتن

    ب عینه درمورد مشتری های خودم میبینم

    و ی الکوش رو دیروز خدا بهم دوباره نشون داد

    ک تو فرکانس و باورت خرابه

    ک این مشتری که از قضا ی جورایی دوست هم‌هستیم

    تو پرداخت دستمزد تو

    کِنِس بازی در میاره

    وقتی 10 جلسه تمام شد پولت میده

    ( قانون اینه که قبل از جلسات هزینه پرداخت بشه)

    ولی حاهای دیگه مث ریگ پول خرج میکنه

    و دیشب نمونه اش رو دیدم که یهو رفت تو همون جلسه اول خوشنویسی و تازه شروع کرده ی بسته 200 تایی برگه گلاسه برای خوشنویسی خرید

    دنبال مرکب امیران هستش و قلم خوب و ..

    همون جلسه اول پول کلاس خوشنویسی رو‌پرداخت کرد

    ولی نوبت تو‌ ک میشه

    بعد از تمام خرجها و حساب کتاباشون

    میاد با تو حساب میکنه

    مدار من خرابه که مشتری اینطوری اذیت میکنه

    یا قدرنشناس درمیاد

    ی زمانی ک تو در و دیوار بودم من دوره های روانشناسی ثروت استاد رو داشتم حتی اپدیت روانشناسی ثروت 1

    ( بصورت غیر مجاز )

    گوش میدادم ولی درکی پشتش نبود و عملا اتفاقی هم‌نمی افتاد

    و ب جرات میگم از وقتی تعهد ب پاک کردن تمام دوره های استاد دادم

    با اینکه شغلی نداشتم

    پول رسید و‌دوره کشف قوانین خریدم

    و بعدش دوره لیاقت

    و بعد از دوره لیاقت توی 5 ماهه اخر سال 402

    ب نسبت کل سالهایی ک کار میکردم

    درامدم بیشتر بود همراه با لذت

    از کارهای مورد علاقه ام

    اونجا ک استاد گفت تو کارت خوب انجام بده

    مشتری برات مشتری میاره و میشه دست خدا

    این تجربه کردم

    بارهاااا

    خدارو شکر برای داشتن این الگو و تحربه عالی و باز هم دلم میخواد تجربه اش کنم

    و بهم الهام شد که برای هر درس از کتابهایی ک تدریس میکنم

    متن مکالمه و ریدینگ اماده کنم و با زبان اموزام کار کنم

    استاد سپاسگزارم از شما و خانم شایسته عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  5. -
    کیارش گفته:
    مدت عضویت: 1402 روز

    به نام خالق بی همتا الهی هزاران بار شکر و سپاس برای بودن در این مسیر الهی هزاران بار شکر و سپاس برای وجود شما استاد عزیز.سلام درود خدمت استاد عزیز و مریم بانو و تمام دوستان هم مسیر.ماشاالله ب مرضیه خانوم ب این اراده فولادیم ماشالله ب این کنترل ذهن در اون شرایط ک واقعا تجسم کردنشم سخته.ماشالله.الهی صد هزار مرتبه شکر برای این همه رشد.این فایل خب نکات طلایی خیلی زیادی داشت ولی ی نکته ک من خودم چندین وقته ک دارم بهش فکر میکنم بحث تکامل هست و من به جای تکامل میگم نداشتن ترمز.من تمام اموزهای استاد رو با دل جان قبول دارم و بعد از حدودا 3 سال در این مسیر بودن به لطف الله .ترمزم این مبحث تکامل است.اگه چه ک این بحث بسیار تخصصی است ک تجسم هم خودش یک بخشی از بحث هست .استاد عباسمنش قبل از اینکه از ایران مهاجرت کنید تا جایی ک من میدونم یک ویلا در شما کشور داشت و چن وقت بعد از اومدن ب امریکا دو زمین ب مساحت 24 هزار و اگه اشتباه نکنم 68 هکتاری خریدن.و وقتی ایران بودن یک خودرو سانتافه داشتن و متورسیکلت هم نداشتن ولی بعد از مهاجرت ب امریکا چندین خودرو موتور سیکلت و اتوبوس ار وی خریدن.و از همه مهمتر وقتی در تهران بودن چندین میلیارد تومان بدهی داشتن و هیچ پولی برای خودشون نداشتن بعد از کار کردن روی باورهای ثروت با دوره تند خوانی چندین میلیارد تومن پول ساختن و کل بدهی هارو صاف کردن ب لطف الله.و این جا ترمز من هست درباره تکامل با اتفاقاتی ک برای استاد رخ داده.برای خدا از صفر به هزار رسیدنت یک بشکن کار داره.در پناه الله باشید خوش سلامت و با جیب پر از پول.اگر واقعا به الله اعتماد داشته باشید و بنده درستی باشید براتون معجزه میکنه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  6. -
    سمیه زمانی گفته:
    مدت عضویت: 2227 روز

    سلام به روی ماهتون استاد! سلام به روی ماه مریم بانو پشت دوربین! و سلام به دوستان گل.

    چقدر دلمون براتون تنگ شده بود. و برای مریم جان که ای کاش چهره ی زیباش رو می دیدم و برای پردایس! به به با اون تعریفی که کردین قشنگ بوی خوب و عطر هوا رو حس کردم. خدا رو شکر برای فصل بهار که همه جا زیبا و با طراوت میشه. چقدر این روزا از هوا لذت می برم عالیه… استاد من این کامنت مرضیه ی عزیز رو یکماه پیش بود که خوندم و چقدر تحسینش کردم. به تازگی شروع کردم روی ثروت 1 دارم کار می کنم و هرازگاهی کامنت و نتایج دوستان رو می خونم تا باورم محکمتر بشه. خیلی خیلی زیاد تحسین می کنم دوستان رو از جمله مرضیه جان که واقعا همونطور که گفتین خلاصه ای از همه چی باهم تو تجربه ش هست. تو تمرین جلسه ی اول ثروت 1 گفتین دنبال الگوهایی بگردیم برای نقض اثر جنسیت یا کشور محل زندگی و یا موارد دیگه بر درآمد یا کسب و کار، و مرضیه ی عزیز مثال خیلی خوبیه. خودم رو که جاش میذارم می بینم واقعا سخته کنترل ذهن بخصوص تو مورد آخر که کشور سقوط کرده… واقعا چه ایمانی می خواد که آدم اسیر نجوای ذهن نشه که همه چی تموم شد ملت دارن می رن فرار می کنن دیگه کسی محصول منو نمی خره، آرامش ذهنیت رو حفظ کنی و بعد هدایت بشی به این ایده ی عالی که محصولات سنتی افغانستان رو بفروشی و اینهمه مشتری براش باشه… اینها همه هدایتهای خداست که باید آرام باشیم تا دریافتش کنیم.

    یه نکته ی خیلی مهم که چندماهه الان به خودم دارم یاداوری می کنم اینه که من باید رو خودم رو شخصیتم کار کنم تا مدارم بره بالاتر چگونگیش رو من نمی دونم و با این کار خود بخود ولاجرم مسیر بهم گفته میشه هدایت می شم به ایده هایی که خواسته م بوجود میاد. این خیلی مهمه اینکه هی بشینم منتظر و امید داشته باشم که خدایا شرایط مالیم بهتر شه و به زعم خودم فایلم دارم روزی یه دونه گوش می دم و خوش بین باشم (خوبه ولی) کافی نیست، باید لیزر فوکس بذارم رو شخصیتم رو باورهام و کار کنم تمرین کنم تا مدارم ارتقا پیدا کنه. آرام باشم و شاخکام تیز باشه تا هدایتها رو بشنوم و بعد عمل کنم به هدایتها. اون موقع س که نتیجه می گیرم.

    البته هی به خودم این رو یاداوری می کنم که من همین از نظر مالی هم که هی فکر می کنم خوب نتیجه نگرفتم، وقتی برمیگردم و نگاه می کنم کلی پیشرفت بوده تو درآمدم از چندسال پیش تا الان، ولی آدمیزاد همینه دیگه بدست میاری عادی میشه و بعد بیشتر می خوای، دوست دارم باورای درستی ایجاد کنم و پیشرفت مالیم خیلی بیشتر از این حرفا باشه. با توجه به شرایط الانم می دونم که کلی نشتی انرژی دارم و باید کار کنم و اونها رو پیدا کنم.

    استاد عزیز یک دنیا ممنون که اومدین جلو دوربین و چشم ما رو روشن کردین، استاد شایسته ی عزیز سپاس فراوان از این فیلم برداری عالی در حین حرکت، مثل همیشه.

    امیدوارم همگی در پناه خداوند وهاب و مهربان در این مسیر ثابت قدم باشیم و روز به روز مدارمون بالاتر بره.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
  7. -
    حسین رجب پور گفته:
    مدت عضویت: 1974 روز

    بنام الله که تنها روزی دهنده و نجات دهنده اوست …

    سلام ب استاد عزیز…خانم شایسته عزیزو بچه های عزیز….

    قبل از هر چیز تبریک میگم ب دوست عزیزمون که چنین باورهایی رو در خودش شکل داد و تونست نتایج زیبایی رقم بزنه …

    جنگیدنی درکارنیست لذت از مسیر هدف ماست جنگیدن برای ذهن خوداگاه تحلیلگر ماست …

    ما ادما با انکه بارها پاسخ اعتماد کردن ب خداوند رو ب خوبی تجربه کردیم و بارها دیدیدم …شنیدیم و لمسش کردیم اما باز ب خداوند اعتماد نمیکنیم و فقط در حد حرف هست وقتی پای عمل میرسه ایمان پرواز میکنه …

    چرا ؟ ….چون میترسیم …میترسیم اگه جواب نده چی ؟

    مثالهای زیادی داریم وقتی ب خداوند اعتماد کردیم کارها انقدر خوب پیش رفته که انگار چیزی شبیه ب معجزه رخ داده اما با این حال میترسیم دوباره بهش اعتماد کنیم

    اکثر انسانها میخوان همه چی رو با ذهن منطقی و استدلالی شون انجام بدن…اونا میخوان مسیر رو از اول تا اخر ببینن و بعد حرکت کنن در صورتیکه این اسمش ایمان نیست این اسمش باور نیست

    ایمان یعنی اینکه چیزی که با چشم نمیبینی اما درونت حسش میکنی …ب همین دلیل هست که همه افراد موفق نیستن گاهی اوقات با انکه میترسیم اما قدم برمیداریم و موفق هم میشیم این همان باوره…

    همه چی ب ذهن و باورهایی که داریم برمیگرده …اما گاهی اوقات انقدر شوق و ذوق برای انجام کاری زیاده که نیاز ب باور کردن نیست و اقدام میکنیم و وقتی جلو میریم اتفاقات یکی یکی ب نفع ما رقم میخوره ان وقت باور میکنیم

    ما در واقع چیزی که میبینیم رو باور نمیکنیم بلکه چیزی که باور میکنیم رو میبینیم …باور رو هم ما خودمون ایجادش میکنیم بنابراین ما خالق اتفاقات زندگی مون هستیم همه چی برمیگرده ب ذهن ….

    در حقیقت قدرت در دستان ذهن ناخوداگاه ماست ( باورها ) همان ذهنی که قدرت تشخیص واقعیت از خیال رو نداره و منفعلانه عمل میکنه

    بعنوان مثال موضوعی که تمام شده ولی بابتش نگرانی خودت خوب میدونی که اون موضوع برای ماهها پیش بوده یا پرونده اش بسته شده اما تو هروقت که یادش میفتی نگران میشی چرا ؟

    چرا از ذهن منطقی یا همون عقلت کمک نمیگیری برای اینکه بهش فکر نکنی ؟ پس چرا داری بهش فکر میکنی و احساست رو بد میکنی ؟

    موضوع اینجاست که ذهن منطقی و استدلالی تو در این مورد اصلا کاره ای نیست قدرت دست ناخوداگاه تو یا همان باورهای توست که کنترلش دست تو نیست تو فقط میتونی بسازیش ….

    عقل و منطق ما از یه کار ب این سادگی بر نمیاد بعد میخوای شمارو ب هدفتون برسونه ؟!

    نمیشه با ذهن منطقی بدنبال اهداف و خواسته ها بود در اینصورت فقط دست و پا زدن های بیهوده ست ….باید بسپاری ب نیروی برتر …یکی دیگه هست که داره کارها رو انجام میده این یک توهمه که خیال کنیم ما داریم کاهارو انجام میدیم

    عقل ومنطق ب این دلیل ب ما داده شده تا باهاش خواسته هامون رو انتخاب کنیم اما قدرت رسیدن ب خواسته هامون دست باورهامون یا همون ناخوداگاه ماست که با منطق ما کاری نداره ..

    ب همین دلیل هست از نظر افراد منطقی و استدلالی افرادی که خیلی موفق هستن قابل باور نیستن چون منطق اونا نمیتونه بپذیره

    همه چی ب ایمان …باور…و اعتماد ما ب خداوند ربط پیدا میکنه که جایگاه شکل گیری انها درون ذهن ناخوداگاه ماست

    ما انرا ایجاد میکنیم نمیتونیم هم ایمان داشته باشیم هم ترس درون مون باشه وقتی میگیم ایمان داریم یعنی تسلیم و رها هستیم یعنی حال مون خوبه ….اگه ب خداوند ایمان داریم باید شاد باشیم فارغ از اینکه در دینای بیرون چه میگذره …ایمان همیشه با شادی همراهه…نمیشه هم ایمان داشته باشیم هم بترسیم

    ایمان یعنی راه میانبر برای رسیدن ب خواسته ها از طریق ذهن

    ما هستیم که این باور را درونمون ایجاد میکنیم که میتوانیم ب هدفی که در زندگی داریم برسیم

    ما هستیم که این باور را درون مون ایجاد میکنیم که فردی ارزشمند هستیم ….فردی لایق هستیم فردی هستیم که لیاقت رسیدن ب خواسته هامون رو داریم

    چیزی از بیرون بدست نمیاد همه چی درونمون هست…. درون مون رو هم ما خودمون با باورهامون ایجاد میکنیم …

    وقتی حال مون خوبه تاکید میکنم داشتن حال خوب اکتسابیه ان وقت اقدام میکنیم …اقدام نتایج رو ب وجود میارن

    شما نمیتونید شوق و ذوق داشته باشین اما حرکت نکنین

    شما نمیتونین امید داشته باشید اما حرکت نکنید

    شما نمیتونین ایمان داشته باشد اشتیاق داشته باشین شوق و ذوق داشته باشین اما اقدام نکنین …

    همه چی ب ایمان …اعتماد بخداوند …امید و انگیزه و شوق وذوق ما برمیگرده

    نتایج شگفت انگیز زندگی شما در صورت داشتن واژه های بالا شکل خواهند گرفت بدون داشتن انها شما حتی یک قدم هم بر نمیدارید …

    در حالت های احساسی متفاوت نگاه ما ب زندگی تغییر میکنه اما این وظیفه ماست که ذهن رو کنترل کنیم و نگذاریم احساس بد مارو ناامید و متوقف کنه و از هدفی که انتخاب کردیم دور کنه ….

    بارها دیدیم افرادی خیلی از ما کوچیکتر و خیلی از ما کم تجربه تر اما نتایج مالی بهتری در زندگیشون گرفتن چون باورهای مالی بهتری در ذهنشون ایجاد کردن نه انکه زور بیشتری زده باشند

    همه چی ب ذهن و ذهنیت ما بر میگرده …

    ثروت و فقر …موفقیت و شکست همگی درون ذهن ما هستن و ب بیرون و شرایط بیرونی ارتباط ندارن واقعیت چیزیه که ما انرا خلق میکنیم چیزی ب اسم واقعیت وجود نداره ….

    واقعیت درون ذهن مون ساخته میشه البته ذهن ناخوداگاه یا همون ذهن احساسی ما …

    باید بدانیم که هر نگرش و ذهنیتی که داشته باشیم همان نیز برایمان اتفاق میفته…

    همه چی ب ذهنمان برمیگرده …ما با تنظیم ذهن خود میتونیم شاهد معجزات در زندگی مان باشیم

    امیدوارم از کنترل ذهن خوبی برخوردار باشیم

    تشکر ….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  8. -
    یاسمن اسدنژاد گفته:
    مدت عضویت: 1894 روز

    سلام بر عزیزانم

    استاد جان خیلی دلمون براتون تنگ شده بود خدارو شکر که من امروز شمارو دیدم

    استاد عزیزم الان چند وقته که ذهن من درگیر شروع شغل جدیده چون دوماه دیگه قرداد من تموم میشه و هر چند که کارفرمای من تمام تلاشش رو میکنه که به کارم ادامه بدم اما من باید برم و خودمو به چالش بکشم

    استاد جان هدایت وجود داره و من بهش ایمان دارم و این روزا خیلی عالی دریافتش میکنم البته در مسائل کوچیک

    من در سال 96 وارد یه شغلی شدم با درآمد ماهی 200 هزار تومن بعد از دو سال که یه کمی اعتماد به نفسم رفته بود بالا یه جسارتی به خرج دادم و اون شغلو ترک کردم و وارد یه شغلی شدم که نه در اون زمینه تحصیل کرده بودم نه مهارت خاصی داشتم نه تجربه داشتم فقط با این حس که من دوست دارم این کارو تجربه کنم رفتم و اصلا برام مهم نبود آخرش به کجا میرسه فقط احساس میکردم میتونم از پسش بر بیام و وقتی وارد شغل جدید شدم اولا که درآمدم از ماهی 200 تومن به ماهی 2میلیون و 100 تومن رسید و بعد انقدر از کار من راضی بودن که اصلا دوست نداشتن از پیششون برم

    من چند سالی توو اون شغل موندم و از لحاظ مالی پیشرفت کردم و بعد که با شما آشنا شدم یه کمی جو گیر شدم و تصمیم گرفتم یه کسب و کار برای خودم راه بندازم بدون در نظر گرفتن قانون تکامل هرچی پول پس انداز کرده بودم وارد کار کردم و در نهایت هم بعد از یک سال تلاش و سختی به جایی نرسیدم و تنها مزیت این عملکردم این بود که تجربه کسب کردم و ایمانم به درستی برنامه های شما بیشتر شد

    وقتی فایل چگونه درآمد خود را در یک سال سه برابر کنیم رو گوش دادم اولین اتفاقی که افتاد این بود که یک تماس از طرف یکی از کارفرماهام در شغل قبلی دریافت کردم که اصلا و اصلا انتظارش رو نداشتم و ایشون منو به کار دعوت کردن با شرایط بهتر از قبل و این هدایت واضحی بود که باید به شغل قبلیم برمیگشتم اما من قبول نکردم و باز هم به خاطر عجله و گوش ندادن به الهامات وارد نتوورک شدم و در اونجا هم یه مقدار دیگه از پولهامو از دست دادم بعد که دیگه به صفر رسیده بودم و جای شکرش باقیه که حداقل به کسی بدهکار نبودم ، چون در نتورک خیلی اصرار داشتن که من برای ادامه کار از اطرافینم پول قرض بگیرم اما من با توجه به برنامه های شما این کارو نکردم و باز هم دست خالی و با تجربه بیشتر از نتورک کشیدم بیرون و نشستم حدود یک سال صبح تا شب فایلهای باورهای ثروت ساز سایت رو گوش دادمو نکته برداری کردم و در نهایت به نتیجه رسیدم که باید به شغل قبلیم برگردم و به وقتش ایده های جدید بهم الهام میشه

    و استاد جان من الان یک ساله که دارم در شغل قبلیم با آدمهای جدید کار میکنم و نمیدونید که چقدر کارم نسبت به کارهای قبلیم برام آسونتر شده و چقدر معجزه ها توو این یک سال برام اتفاق افتاده و در حال حاضر موجودی حسابم به جایی رسیده که اطرافیانم اصلا باور نمیکنن که من انقدر پول داشته باشم

    استاد جان در حال حاضر همه چی خوب و آرام داره پیش میره و من احساس میکنم که باید وارد یه چالش جدید بشم

    استاد جان کارفرمای من چندوقت پیش پیشنهاد یک وام با شرایط خوب رو بهم داد و من یه کمی وسوسه شدم که قبولش کنم اما با این فایل مطمئن شدم که نباید این کارو کنم ، هرجایی که به حرف شما گوش نکردم و فکر کردم خودم بلدم بدجوری چک و لگد خوردمو ضایع شدم و بازم برگشتم سمت برنامه های شما

    استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزم خیلی ازتون سپاس گذارم برای این فایل بی نهایت ارزشمند که توو این شرایط بسیار میتونه به من کمک کنه و از مرضیه خانم هم تشکر میکنم که تجربیاتشونو در اختیار ما گذاشتن و چقدر من احساس خوب و امید بخشی گرفتم از این کامنت

    خدارو شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  9. -
    بهروز مروی گفته:
    مدت عضویت: 3173 روز

    بنام رب وهاب مالک جهانیان

    سلام و صد سلام خدمت استاد زیبایی ها و خانم شایسته مهربان

    و دوستان ارزشمند سایت

    خدارو شکر که خبر تهیه شدن دوره جدید رو به ما دادین و همه سرمست و خوشحال که ان شالله بزودی یه مدار جدید بالا میرویم و ثروت و نعمت و سلامتی و هر چی چیز خوبه در یک مدار بالاتر منتطر ماست.

    ممنونیم از شما استاد زیبایی ها

    چقدر این فایل به موقع بود و خدا رو هزاران مرتبه سپاسگزارم که دیشب تا ساعت 4 صبح خوابم نبرد و تا همون 4 صبح در مکالمه ام با ربم از او خواستم نشونه ای به زودی به من نشون بده تا روشنگر راهم باشه.صبح که بیدار شدم همسر عزیزم گف بهروز بدو که فایل جدید اومده و گفتم اینم نشونه خداوند

    اللهی الحمدالله که سریع الاجاب هستی و خواسته بنده ات رو کمتر از 4 یا 5 ساعت پاسخ میدی….

    اللهی صد هزار مرتبه شکرت

    در این بهار زیبا و بوی گل های یاس میخوام بنویسم که چقدر این فایل مخصوص حال حاضر من بود.

    من معدنکارم و از زیر صفر از یک شهر دور افتاده شروع به کار کردم، با آژانس شروع کردم و از پولی که از آژانس میساختم رفتم جی پی اس خریدم و کارم رو شروع کردم و اونقدر ذوق و شوق داشتم که خدا میدونه.

    خرد خرد تو کوه با مردم محلی افتادم دنبال پیدا کردن معدن و ثبت معدن و خداوند از همون اول معدندارم کرد در سن 22 سالگی اما چون با قوانین اشنا نبودم برای راه اندازی اون معادن شرک ورزیدم و نعمت خدادادی خداوند رو اومدم با بنده هاش شریک شدم و خوب مشخص بود نتیجه اش چی میشه و بعد 8 یا 9 سال دوندگی فقط به مبلغ کمی بسنده کردم وتونستم ازدواج کنم و زندگی تشکیل بدم.

    بعد ازدواجم یه شب از خدا خواستم به من معدنی بده که صفر تا صدشو خودم بتونم انجام بدم و لازم نباشه با کسی مشارکت کنم و خودم و شرایط کنونی خودم جوابگوی کار باشه و از توانایی های خودم راه اندازیش کنم و ازش پول بسازم.

    بصورت کاملا معجزه وار خداوند یه معدنی خیلی عالی با عیار و ذخیره عالی در مرکز کشور بهم داد و کارای ثبت و امور اداریش رو هم فرماندهی کرد و بصورت معجزه وار اون درخواست منو به عمل رسوند و من لحظه ای نبوده که شکر گذارش نباشم و اصلا دوستان و همکاران معدنیم باورشون نمیشه بشه تو این موقعیت از خود معدن داشت اما به لطف خدای بزرگ این معجزه برام رقم خورد.امور اداریش رو تا مرحله بهره برداری جلو بردم و در حال اخذ پروانه بهره برداریش هستم و در عین حال روی دوره های لیاقت و سلامتی و کشف قوانین و فایل های رایگان و دوره ثروت 1 در حال کار کردن هستم و این لیاقت رو داشتم که از سال 95 عضو سایت باشم و در این خانواده توحیدی و باصفا زندگی کنم.

    چند وقته هست به یه تضاد خوردم و اونم همشون عوامل بیرونی بود و این چند وقته در حال کار روی توحید عملی هستم و باورهای توحیدی میسازم و با خداوند حرف میزنم و تنها میرم کوه و دشت و خلاصه خیلی هم صحبتی ها داریم با رب الارباب.

    اینم بگم که من نهبندانی هستم که یه شهرستان دور افتاده تو خراسان جنوبی هست و بعدش مهاجرت کردم بیرجند مرکز استانمون و الان مهاجرت کردم مشهد مقدس و در حال زندگی با همسر زیبام هستم.

    من برای راه اندازی معدن با یه کارخونه بزرگ تولیدی شیشه صحبت کردم و از بار معدنم بهشون دادم و توافقات اولیه هم انجام شد و از خدا یاری خواستم به محض شروع بهره برداری معدن با این کارخانجات کار کنم و پول بسازم‌.چندی پیش از کارخونه تماس گرفتن و گفتن باهام کار نمیکنن و باید بارم رو به قیمت خیلی ارزون بهشون بدم یا به قول خودشون منو گذاشتن تو اب نمک به قول خیلیا و فعلا باهام کار نمیکنند.

    – خوب این معدن رو خدا در یک شب تابستانی دوسال پیش در اوج ناباوری بهم عطا کرد، نمیدونم تو سایت، معدنی داریم یا نه ولی اگه معدن کار تو سایت داریم میتونن درک کنن معدن ثبت کردن تو این موقعیت فقط یه معجزست و بس…

    – معدن رو خدا داد

    – ذخیره معدن رو خدا خلق کرده میلیون ها سال پیش

    – عیار معدنم رو خداوند برام تنظیم کرده از قبل

    – میلیون ها سال قبل تولدم خدا این معدن رو ساخته که یه روزی برسه به من

    – امور اداری معدن و استعلامای این معدن رو خدا بصورت معجزه وار برام پیش برد و هفت خان رستم رو بساده ترین شکل ممکن پیش برد و تمامی استعلاما مثبت پیش رفت

    – این که عیار و ذخیره معدن من جوابگوی یه سری نیازهای کارخانجات باشه رو خداوند برام از قبل اوکی کرده بوده

    – این رشته کوهی که معدنم توش قرار گرفته یه کمربند کوهزایی هست که بهش کمربند گسل درونه یا کرمان-کاشمر میگن و طولش بالای 1000 کیلومتره اما معدن من از معدود معادنی هست که عیار عنصر آهن کانسنگ اونقدر پایین هست و میشه تو صنعت شیشه ازش بخوبی استفاده کرد…

    و صد ها منطق دیگر که خداوند چگونه کار و زندگی خودشو رها کرده که منو معدندارم کنه و ثروت ها رو از بینهایت روش وارد زندگیم کنه

    بعد من بیام بترسم از اینکه یه کارخونه گفته بارمو نمیخره؟!

    یا حاضر نیست باهام کار کنه؟!

    مگه زمانیکه همه عوامل بیرونی میگفتن غیر ممکنه، اول بشه معدنی ثبت کرد و دوم اینکه بشه معدن کاری کرد بدون پول اولیه ولی خداوند بر خلاف تمامی منطق عوامل بیرون برای من برنامه چید و کن فیکون کرد، خوب بی انصافی نیست بیام قدرت رو بدم به عوامل بیرونی؟!!!

    با قوت این رد پا رو از خودم میذارم و میرم سراغ اخذ مجوز بهره برداریم و الباقی کار رو میسپرم به خداوند

    این معدن چه راه اندازی بشه یا فروخته بشه بهر حال از بینهایت روش خداوند همونجوری که تا الان کاراشو پیش برده برام پیش میبره و از بینهایت روش خداوند میتونه ثروت وارد زندگیم کنه و من بنده اون هستم نه بنده عوامل بیرونی.

    این فایل خیلی به موقع و نشونه ای بود از سمت ربم که بهم یادآوری کنه اگه یه زن تونسته تو شرایط افغانستان به این درجه از ثروت برسه با درک و باور عدم تاثیر عوامل بیرونی پس منم میتونم به این رشد برسم….

    اللهی شکرت که جواب درخواستمو به‌سرعت مثل همیشه دادی و اینقدر سریع الاجاب هستی

    سپاسگزارم از استاد زیبایی ها و این فایل عالی و مریم عزیز….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  10. -
    علیرضا فدائی گفته:
    مدت عضویت: 919 روز

    به نام یگانه خالق هر آنچه که هست و نیست

    سلاااااام به استاد عزیزم ، خانوم شایسته مهربون و همه اعضای گل سایت

    استاد ماشالله به این اراده و تعهد و پشت کار ، فک کنم 60 70 روزی هست روی سایت فایل جدید نزاشتین ها

    امروز صبح که از خواب پا شدم سایت رو باز کردم و روی بنر سایت این عکس قشنگ از شما رو دیدم، داشتم از خوشحالی بال در میاوردم

    این روز ها همه چیز داره بر وقف مرادم پیش میره ، روابطم با اطرافیانم فوق العاده شده به حدی که فک نکنم تا حالا اینجوری بوده باشه

    انرژیم خیلی خیلی بیشتر شده ، انگیزه ی فوق العاده دارم و با تعهد و اشتیاق مطالب درسیم رو مطالعه می کنم

    رژیم غذاییم رو اصلاح کردم و روزانه ورزش می کنم

    خلاصه بگم همه چیز همون جوری که می خوام داره پیش میره و من برای تک تک اینا ها روزی چندین بار خداروشکر می کنم

    وقتی این فایل رو نگاه می کردم نمی دونستم به زیبایی های پرادایس توجه کنم یا به صحبت های ارزشمند شما و نتایج دوست عزیزمون

    واقعا تحسین شون کردم ، با اینکه کلی بهونه برا جا زدن و ادامه ندادن داشتن ولی بازم توکل کردن و به مسیر خودشون ادامه دادن ، وقتی این الگو هارو در کنار شما می بینم برام باور پذیر تر میشه که قانون برای همه جواب میده ، حالا می خوای استاد باشی یا شاگرد ، هیچ فرقی نمی کنه

    استاد من شما رو توی تمام جنبه های زندگیم نحوه عملکرد شما رو الگو قرار دادم و انصافا الگوی فوق العاده ای هم هستین ، از سلامتی گرفته تا ثروت ، روابط ، شخصیت و معنویت ماشالله توی همه زمینه ها موفق هستین

    گاهی اوقات بعضی از کامنت های دوستان رو میخونم که به این مرحله از زندگی رسیدن که الان معنویت خیلی براشون مهم تره و می خوان خودشون رو بهتر بشناسن

    وقتی به زندگی شما هم نگاه می کنم این سیر تکاملی رو می بینم ، اوایل کلی خونه بزرگ و ماشین اسپورت توی جاهای مختلف امریکا داشتین ولی چند سالی هست که به قول خودتون به سادگی رسیدین و همه اون ملک ها و ماشین هارو فروختین و روی چیز های دیگه ای تمرکز می کنین گر چه که ماشالله همین الانشم به بهترین شیوه دارین زندگی می کنین

    اوایل به خودم می گفتم مگه چی می خوام از زندگی ؟ همین قدر بسه دیگه ، مهم ترین چیز توی زندگی همین توحیدی بودنه دیگه

    ولی بعد نشستم و درست با خودم فکر کردم و به قول شما افکارم رو ریختم روی صفحه و فهمیدم نه خیر ! اینجوری هام نیست و در واقع ذهن من داره سعی می کنه من رو به کم قانع کنه

    من هنوز از ته قلبم خیلی خواسته های بزرگ مادی دارم ، از ماشین و خونه گرفته تا مسافرت های خارجه

    وقتی هنوز به هیچ کدوم از خواسته های بزرگ نرسیدم چطور می تونم بگم نمی خوام شون؟ حرف شما رو به یاد آوردم که می گفتین تنها راه گذر از ثروت رسیدن به آن است

    الان وقتی دیدم این دوست عزیزمون از اون شرایط توی کابل به اینجا رسیدن و الان کانادا زندگی می کنن خیلی ایمانم قوی تر شد

    استاد با اینکه همین الانشم از نتایجم راضی ام و حالم خیلی خوبه ولی به لطف خدای مهربون منم تا چند وقت دیگه میام و از نتایج بزرگتر و ملموس تر خودم براتون می نویسم

    از رویا هایی که دیگه برام رویا نخواهند بود…

    استاد عزیزم خیلی ممنونم بابت این فایل زیبا و آموزنده ، بابت به اشتراک گزاشتن تصاویر این بهشت زمینی

    ماچ به اون کله براق و خوشگلت

    هر کجا که هستین در پناه الله یکتا شاد ، سلامت ، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای: