مصاحبه استاد عباس منش با مهندس شعبانعلی درباره قانون جذب - صفحه 15 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/1970/01/absmanesh-shabanali7.jpg
400
510
پشتیبانی سایت
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
پشتیبانی سایت2014-07-01 00:00:002020-08-28 09:23:47مصاحبه استاد عباس منش با مهندس شعبانعلی درباره قانون جذبشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
PART 2
استاد عباسمنش: قانون جذب میگه 3 تا مرحله هست برای فرآیند خلق. قانون جذب میگه تمام اتفاقات زندگیتونو شما خودتون خلق می کنید و (حالا یه ذره دید متافیزیکی بهش میدم) میگه که اصلا دلیل اینکه شما به دنیای مادی اومدید همینه. این قانون میگه که شما در دنیای غیر مادی یا دنیای ارواح یه جورایی این داستان “انا اقول له کن فیکون” بودید.
مثلا شما همین الان تو خواب این اتفاق داره براتون میفته که به محض اینکه اراده می کنی بری مثلا اسپانیا، این اتفاق میفته واقعا. یا مثلا به محض اینکه میخوای سوار کشتی بشی این اتفاق میفته. یعنی نیاز نداری به زمان یا پول یا هزینه یا هرچیز دیگه ای برای اینکه به خواسته ات برسی. ولی تو دنیای مادی این اتفاق به وجود نمیاد به این شکل.
اگه بخوایم دید بزرگتری داشته باشیم قانون جذب میگه شما آدما به این دلیل وارد دنیای مادی شدید که می خواستید خودتون خلق کنید آنچه را که خودتون می خواهید. وگرنه شما کمبودی نداشتید. شما آگاهی رو داشتید. شما نیاز به آگاهی نداشتید. شما از مرکز آگاهی اومدید به دنیا، به کره ی مادی. و دوباره برمیگردید از این کره ی مادی.
توی این فرآیند خلق وقتی که وارد میشی 3تا مرحله داره این چیزی که شما میخوای به وجودش بیاری:
1 – یکی مرحله ی درخواسته. مرحله ی اولش. که شما باید بگی چی رو میخوام اصلا. مثلا تو یه رستوران میری باید بگی من چی میخوام؟ نمیتونی بری تو رستوران بشینی بعد به گارسونه بگی آقای گارسون یه چیزی برام بیار. یا مثلا یه غذا برام بیار!
یا مثلا بری تو دفتر هواپیمایی بگی که من یه بلیط میخوام. مطمئنا اونا میگن به کجا؟
2 – مرحله ی دومش مرحله ی پاسخه.
قانون جذب میگه که حتما (حالا اسمشو خدا بذاریم یا کائنات یا هر چیز دیگه ای) حتما اون accept میکنه. یعنی اون همه چیو قبول میکنه. اصلا براش فرقی نمی کنه که درخواست تو منطقیه یا غیر منطقیه. در هر صورت پاسخ داده میشه.
من یه مثالی که تو کلاس هام خیلی زیاد میزنم در مورد مواد مخدره. من همیشه میگم که خدا هیچ وقت قضاوت نمی کنه در مورد درخواست ها. یعنی اینجوری نیست که مثلا اگه به صلاحم بود بشود یا اگه نبود نشود. در هر صورت به تو میده. به خاطر همین همیشه این مثال رو میزنم میگم معتادا خیلی راحت مواد مخدر رو بدست میارن. یعنی اصولا تو یه آدم معتاد رو تو 10 تا زندانم بذاری با چند لایه ی امنیت بازم اون به مواد مخدرش میرسه تو دل اون زندان. این دلیلش اینه که درخواستش خیلی شدیده. و خدا این وسط فکر نمی کنه که این براش خوب نیست، نباید بهش بدم. در مورد دزدها هم همینه. در مورد هم مثبت هم منفی.
برای مرحله ی دوم ما نیاز نیست کاری بکنیم. اون همیشه accept هست.
3 – ولی مرحله ی سوم که ما خیلی باید روش کار بکنیم مرحله ی دریافته یا answer. پاسخی که به ما میده.
مرحله ی پاسخ رو ما باید به وجودش بیاریم. درواقع ما موقعی به خواسته هامون می رسیم که فرکانس ما هم جهت باشه با فرکانس خواسته مون. یعنی مثلا یه موقع هست من میخوام برم طلوع خورشید رو ببینم ولی مسیری که دارم میرم به سمت غربه. خوب من اگه هزاران کیلومتر راه هم برم باز طلوع خورشید رو نخواهم دید.
خیلیا هستن که درخواستشون اینه که (مثلا تو بحث رابطه ی عاطفی یا بحث پول خیلی راحت میشه پیداش کرد قضیه رو) درخواستش یک رابطه ی عاطفی قشنگه. یک زندگی عاشقانس. ولی مرحله ی دریافتش نگرانیه، ترسه، اینه که مثلا پسر خوب کجا گیر میاد یا دختر خوب شاید نباشه، شاید به من خیانت کنه، ازکجا معلوم، اگر من تو این رابطه بمونم شاید بهش وابسته بشم و تنها بشم. میدونی؟ یه درخواستی داره ولی اون چیزی که داره نشون میده که داره به درخواستش نزدیک میشه یا دور میشه یه موضوع خیلی خیلی مهمه به نام “احساس”.
یعنی درواقع احساس ما داره نشون میده که آیا ما در مسیر درست داریم حرکت می کنیم یا در مسیر غلط حرکت می کنیم. یعنی اگر من در طول روز حالم خوبه یعنی احساسم خوبه یعنی مثلا شادم. حالا تو این scale میتونه شادی، لذت، آگاهی، عشق، شور، هیجان، هرچی که مثبته رو من داشته باشم در طول روز و من دارم خود به خود به خواسته هام نزدیک میشم بدون اینکه عملا بخوام کار فیزیکی خاصی براش انجام بدم و اگر من در طول روز احساس ناراحتی، افسردگی، عصبانیت، خشم، تردید یا هرچیز دیگه ای داشته باشم در واقع من دارم دقیقا برخلاف خواسته هام حرکت می کنم. از لحاظ فرکانسی و اتفاقی که میفته اینه که خواسته هام هرروز از من دورتر و دورتر میشه.
نکته ی خیلی قشنگ این داستان اینه که مرحله ی درخواست همچین آگاهانه هم نیست. تو قانون جذب یه چیزی که خیلیا نمیدونن اینه که ما موقعی درخواست می کنیم که به مشکل بربخوریم. بهش میگن وضوح از طریق تضاد. ما تا وقتی که به مشکل بر نخوریم اصولا درخواستی نمی کنیم.
اگه دقت کنی تمام آنچه که جهان بشریت به وجود آورده تماما از طریق تضاد به وجود اومده. اگر مثلا من الان روی صندلی نشستم این صندلی یه روز وجود نداشته. یه روزی ما خسته می شدیم، کمرمون درد می گرفت، به یه مشکلی برخوردیم و درخواستمون این بود که این مشکل رو حل کنیم. در مورد عینک همینجور. در مورد لب تاب، تبلت، در مورد تلسکوپ، در مورد هرچی که فکرشو بکنی که انسان ساخته. هر چیزی که ساختیم وجود نداشته تا وقتی که ما به مشکل برخوردیم و ما برای رفع مشکل، اون رو به وجود آوردیم و جهان مادی ما به این شکل داره حرکت می کنه.
اگر برگردیم حتی به تئوری داروین و قبل از اون که موجودات مثل پروانه، پشه، زرافه و …. همه ی اینا که به وجود امدن فقط از طریق تضاد به وجود اومدن. یعنی این تک سلولیه رشد کرده، بعد به یه مشکل برخورد کرده، مثلا آب کم شده، اون موقع تو آب بوده، بعد مجبور شده برای خودش شش به وجود بیاره، یا مثلا یه جورایی خودش رو با این شرایط محیطی جدید وفق بده و این از آبشش به شش تبدیل شده، بعد مثلا شده لاک پشتی که میتونه هم تو دریا باشه هم تو خشکی باشه.
اینو خیلیا درکش نمی کنن. خیلیا فکر میکنن که درخواست های ما آگاهانه هست. یعنی من مثلا میام میشینم فکر میکنم میگم من اینو میخوام و می شود. نه! اینجوری نیست. ما در گذر زمان با تضادهایی که بهش برمی خوریم درخواست هامون رو به جهان هستی ارسال می کنیم و جهان هستی هم همیشه اونها رو accept می کنه. ولی کی اون درخواست ها به ما میرسه همش بر می گرده به حال عمومی ما که چقدر حالمون خوبه. حالا نظر تو در این باره چیه؟
مهندس شعبانعلی: ببین نکاتی که به ذهن من میرسه باز من اگه بخوام اینا رو ترجمه کنم به زبان خودم و بعد با همدیگه فکر کنیم اینه که یه واقعیتی وجود داره. البته من اینجوری فکر می کنم که انسان قوی انسانیه که حتی قبل از اینکه به تعارض، مشکل، بحران یا تضاد بخوره بتونه برای خودش خلق خواسته یا خلق تصویر بکنه.
ولی یه واقعیتی رو هم باید بپذیریم که عموم ما انسان ها همون طور که تو گفتی انقدر توانمند نیستیم. من فکر می کنم اون آدم های خاصن که اینطورین. عموم ما انسان ها معمولا تا همه چی همون طور که داره میگذره دلیلی نمی بینیم که از توانمندی فکریمون و ذهنیمون استفاده بکنیم و به نظر من مغز ما عین یه کامپیوتره که در حالت ایده آل کار می کنه و همه چی داره پیش میره. زندگی امروزم هم مثل دیروز و پریروز داره پیش میره. اما زمانی که احساس می کنیم با یه بحران، با یه سختی، با یه تضاد، با یه تعارض مواجه میشیم زمانیه که مغز تازه شروع می کنه به نظر من با حداکثر کارایی کار کردن.
این چیزیه که اتفاقا از اون ور هم اگه نگاه کنی روانشناسان خیلی راجع بهش صحبت می کنن که اصولا به وجود اومدن تعارض هست که کارایی مغز رو بالا می بره. چنان که از اون ور هم میگن اگر بیش از حد بشه مغز دیگه کار نمی کنه.
پس اولین نکته ای که منم مثل تو قبول دارم اینه که ما و تمام انسان ها در زمانی که با این تضادها و تعارض ها مواجه میشیم قطعا حداکثر کارایی مغزی رو داریم.
و اون چیزی که تو راجع به حس خوب میگی باز من فکر می کنم همون چیزیه که در حوزه ی تصمیم گیری به اسم شهود می شناسنش.
سالیان سال بود که واقعا اهمیت منطق در ذهن انسان ها بیش از حد ارزیابی می شد. اینکه دارم میگم نه خیلی دور، شاید تا همین 7-8 سال پیش انسان به شدت یک موجود منطقی بود. یک حیوان منطقی تصور می شد. و توی اون فضا ادبیاتی که به کار برده میشد به نام اینکه آقا حس عمومیم خوب هست یا نه؟ حالم خوب هست یا نه؟ خیلی معنایی پیدا نمی کرد.
اونجا یه هدف وجود داره، یه وضعیت موجود وجود داره و یه گپ و فاصله بین وضعیت موجود و هدف. اما امروزی که ما داریم باهم حرف می زنیم تو چند سال اخیر حداقل، علم هم خیلی سعی کرده که مفهومی مثل شهود رو تعریف کنه و در واقع بگه که ما مغزمون یک سری فعالیت ها و تحلیل هایی داره که ما می تونیم بفهمیمش.
برای مثال من به تو میگم که من فکر می کنم که این گوشی موبایل بهتر از این یکی گوشیه. اگر بهم بگی چرا؟ برات دلایلی دارم که بگم. اما قسمت عمده ی قضاوت های ما انسان ها قضاوت هاییه که ما راحت نمی تونیم تحلیلش بکنیم.
یعنی مثلا من میگم آقا من این آدم رو بیشتر از این آدم دوست دارم. بهم میگن می تونی لیست بدی؟ میگم نه نمی تونم بر اساس این مثلا 10 تا فاکتور بگم ولی من اینو بیشتر دوسش دارم.
من حال امروزم بهتر از حال دیروزمه. می تونی برای ما مشتقات اینو بگی؟ چرا امروز بهتر از دیروزی؟ نمی تونم!
امروز این پذیرفته شده هست که مغز ما به دلیل یه قسمت خیلی بزرگی که در واقع فعالیت ناخودآگاه داره، عملا یک سری تحلیل ها و قضاوت هایی انجام میده که خروجیش به شکل حس خوب یا حال خوب یا حال بد یا حس بد میاد بیرون. و این کاملا پذیرفته شده از نظر آدم هایی که این کار رو می کنن و به عنوان یه فیدبک پذیرفته شده هست.
بنابراین من میخوام بگم که ادعای اینکه شما تا زمانی که احساس می کنید حال خوب دارید و امروز حالتون بهتر از دیروزه نشون میده در یک مسیر خوب هستید و برعکس.
این یه واژه یا یه استعاره نیست، یه واقعیت دقیق علمیه که تو این سال های اخیر هم به شدت روش بحث شده و به نظر من هم کاملا جای بحث داره. من فکر می کنم کسی اگر میخواد با این منتال مدل و با مدل ذهنی جذب یا هر مدلی فکر کنه این بزرگترین فیدبکی هست که ما داریم می گیریم که آیا من در مسیر درست دارم حرکت می کنم یا نه، دارم از مسیر درست دور میشم؟ چون قطب نمای دیگه ای در درون من ظاهرا قرار داده نشده.
استاد عباسمنش: آفرین. همین اسم قطب نما رو که میاری یه جورایی اونایی که در مورد قانون جذب صحبت می کنن همین اسم رو میارن. میگن که یه قطب نمایی تو وجود ما هست که داره مسیر درست رو از غلط برای ما مشخص میکنه و نشونش هم فقط حال خوبمونه. البته این حال خوبه به قول خودت با اون دیدگاهه به وجود میادا.
من یه مثالی بزنم مثلا من در طول روز به یه مشکلی برمیخورم. مثلا موبایلم می افته و میشکنه. حالا اینجا من هستم. منی که اعتقاد دارم به قانون جذب و اعتقاد دارم که اتفاقات زندگیمو خودم دارم به وجود میارم و در واقع جنس احساس من مشخص میکنه که آیا اتفاقات خوبی میخواد برام بیفته یا اتفاقات بد. اینجا باید خودم تکلیفم رو مشخص کنم.
من با یه واقعه روبرو شدم مثلا خراب شدن موبایلم. واکنش من به این قضیه نشون دهنده ی اینه که آیا این قضیه ختم به خیر میشه یا به نفعم میشه یا نه. اصلا این قضیه یک زنجیره ای از اتفاقات منفی رو پشت سر هم برای خودش به وجود میاره.
اگر من اینجوری فکر کنم که چه وضعشه؟ حالا من باید برم دنبال درست کردنش. حالا باید هزینه کنم. حالا الان میخواستم زنگ بزنم، الان دیگه اینجوری نمی تونم زنگ بزنم. چقدر بد شد. خدیا این چه زندگیه؟ چرا فلانی مواظب نبود که مثلا این موبایل من خراب نشه یا اصلا کاشکی نمی آوردمش یا هر چیز دیگه، هر فکر دیگه ای که نتیجه ش احساس منفی باشه در واقع ما رو تو مسیری می بره که اتفاقات بدتر هم برامون رخ میده. و جهان این وسط یه جورایی اینجوریه که مثلا یه فرکانسی رو از ما دریافت می کنه (مثلا فرکانس منفی) و طبق اون فرکانس منفی که دریافت میکنه اتفاقاتی مشابه با اون فرکانس دوباره برامون به وجود میاد.
این نکته ی خیلی مهمیه که وقتی ما فرکانس منفی می فرستیم، جهان چون قضاوت نمی کنه اون رو دریافت می کنه و اتفاقاتی رو میاره که هم سنگ و هم عرض با همون فرکانسه.
ولی من می تونم یه جور دیگه نگاه کنم که آدم های موفق اینجوری نگاه می کنن، که بگم اصلا بهتر شد که اینجوری شد. شاید یکی می خواسته زنگ بزنه حالمو بگیره، الان موبایلم خراب شده باعث میشه صدای اونو نشنوم. یا مثلا شاید تو این مسیری که من میخوام برم موبایلمو درست کنم آدمی رو ببینم که نیاز داشتم و تو کارم بهم کمک می کنه. یا شاید اصلا بهتره که یه موبایل قشنگ تر یا بهتری رو بگیرم، یا هر جور دیگه ای که بتونم به این قضیه نگاه کنم که حالمو بهتر کنه.
اینکه من چقدر می تونم تو این قضیه موفق عمل کنم نشون دهنده ی اینه که آیا من کاملا زندگیمو در دست خودم دارم یا من یه آدم واکنشی ام که فقط اتفاقات زندگی منو داره رقم میزنه.
حالا از دیدگاه قانون جذب و اگه خیلی حرفه ای بخوایم به این قضیه نگاه کنیم قانون جذب میگه که اتفاقاتی که تو زندگی تو میفته هم در راستای هدف هاته. یعنی اینکه موبایل تو خراب بشه یا حتی اینکه مثلا کارتو از دست بدی یا حتی عزیزتو از دست بدی هم در همون راستای خوبه. ولی اگر تو تونستی دیدگاهتو نسبت به اون قضیه خوب کنی تو دروازه ای از اتفاقات خوب رو برای خودت باز کردی. دروازه ای از نعمت ها رو. اگر نتونستی این کار رو بکنی پس تو در مسیری قرار می گیری که اون اتفاقی که می تونست برای تو خیریت باشه برای تو شر میشه.
حالا احتمالا (من که خیلی مثال دارم) ولی احتمالا مثلا خودت هم از این مثال ها داری که مثلا یه اتفاق به ظاهر بد افتاد تو زندگیت یا تو کارت، بعد تو اون روز استثنائا تونستی قشنگ به این قضیه نگاه کنی و دیدی که اون اتفاق ها برات اتفاقا خوب هم شد. یا مثلا توی بازه ی بلند مدت که بهش نگاه می کنی میگی اصلا این موفقیت های من از اون روزی شد که من رو از کار اخراج کردن و اتفاقا خیلی هم بهم برخورد.
مهندس شعبانعلی: اینجا واقعیتی که وجود داره (حالا یه ذره شخصی میشه بحث) ولی واقعیت اینه که من کلا بلد نیستم توی زندگی تاثیر منفی از اتفاق ها برای خودم در نظر بگیرم واقعیتش. شاید هم تو زندگی خیلی کمکم کرده ولی یاد نگرفتم که این کار رو بکنم و حالا اسمشو هر قانونی که میخوای بذاری خیلی بهش اعتقاد دارم.
یه جمله ای هست که خیلی از دیگران نقل شده که میگه: هیچ رویدادی به خودی خودش هیچ معنایی نداره مگر معنایی که تو بهش میدی. من خیلی به این اعتقاد دارم.
یعنی در واقع میخوام بگم که (با مثال تو میرم جلو) مثلا خراب شدن موبایل به خودی خود نه معنای خوب داره نه معنای بد داره. من میتونم یه معنا رو به این متصل بکنم.
یه زمانی هم من در وبلاگم یه نقل قولی از علامه جعفری نوشته بودم که به من خیلی کمک کرده. میدونی ته خیلی از این دیدگاه ها، ته تهش می بینی خیلی به هم نزدیک میشن یعنی می بینی یه نفر (فرض کن من) دارم از یه مسیر کاملا مادی میام جلو، تو از یه مسیر کاملا به شکل دیگه ای داری میای جلو با محوریت انرژی و بحث هایی از این دست، یه نفر دیگه از محور معنویت مثلا حالا مذهبی میاد جلو، تهش واقعا به یه جا میرسه.
علامه جعفری یه مثالی داشت که من همیشه نقلش کردم سر کلاس هام. می گفت که هروقت یه مشکلی براتون پیش اومد نگید که این مشکل چی بود یا نگید که چه فرصت هایی ازم گرفت. بگید میوه ی درخت مشکلات چی بود؟ این درخت برای من چه مشکلاتی داشت؟
تو فایل های رادیو مذاکره ی منو گوش دادی دیگه. من همیشه می گم رادیو مذاکره میوه ی این بود که من تصادف کردم پام شکست. تو خونه بودم. یه راه حل این بود که من برگردم بگم من پام شکسته نمی تونم کار بکنم. از کار افتادم، از زندگی، از درآمد، از پیشرفت، از همه چی.
یه نگاه دیگه این بود که خوب من بعد از این که پام خوب شه باید یه میوه ای بیرون اومده باشه که من بتونم به مردم تا آخر عمرم بگم میوه ی پا شکستنم چی بوده؟ هرچی فکر کردم دیدم خوب پام که شکسته، کتاب که نمی تونم بخونم، دسترسی به هیچی که ندارم، بیرون که نمیرم، voice recorder رو گذاشتم جلوم گفتم خوب شروع می کنم حرف هایی که سر کلاس ها می زنم ضبط می کنم میذارم همه گوش بدن. نتیجه این شد که من که مثلا قبلا شاید 50000 تا شاگرد داشتم در عرض کمتر از یک ماه شاید 400000 تا شاگرد یهو دانشجوی دوردست پیدا کردم که شاید ندیدمشون.
بنابراین من این اعتقاد رو دارم و همیشه از دوستان هم می پرسم. به نوعی هم راستا با حرف تو میشه که اگه این مشکل پیش اومد سریع میگم بیا میوه شو پیدا کن. ببین چه میو ای می تونه بده؟
خراب شدن موبایل یه اتفاقه. من اولین نتیجه ای که ازش می گیرم اینه که من این فرصت رو دارم که 4-5 ساعت بدون اینکه دخالت و اتفاق بیرونی باشه برای خودم راحت باشم. فرصت آرامشی که ما خودمون میدونیم ماها به صورت خودخواسته به خودمون یا نمیدیم یا نمی تونیم بدیم. یعنی خیلی سخته موبایل خاموش کردن تو زندگی امروز. باید موبایلت خراب بشه تا این لذت رو تجربه بکنی. وگرنه با وجودی که لذتش رو میدونی تجربش نمی کنی.
واقعیت اینه که از همه ی حرفایی که تا الان زدیم من بیشتر از همه شاید به این اصلی که الان داری میگی اعتقاد دارم. اینکه یه آدم برای اینکه مسیر زندگیشو با موفقیت و رشد و پیشرفت طی بکنه هیچ گزینه ای غیر از این نداره.
مثلا سابقه ی تحصیلی منو همه میدونن که من اخراج از دبیرستان داشتم و دوم دبیرستان اخراج شدم از علامه حلی چون من درس نمی خوندم، نمره ام کم بود، چون نظام آموزشی رو قبول نداشتم. ولی بسیاری از کسان دیگری که می شناسم در اون مقطع اخراج شدن و مشکل داشتن، بسیاری از دوستان من که اخراج شدن واقعا اصلا زندگی شون تو مسیر بدی رفت.
ولی من اعتقادم این بود. من یه ذره فکر کردم و گفتم احتمالا مثلا این شاید یه فرصتیه که من بتونم ثابت کنم که تنها نظام آموزشی نخبه پروری که داره انجام میشه بهترین نظام آموزشی نیست و میشه از کانال نظام آموزشی عادی هم این مسیر رو رفت. تزی که بعدها اساس کارهای آموزشی من شد که من به نخبه پروری اعتقاد ندارم. به اینکه یه سری از آدما رو جدا بکنیم و بگیم آقا اینا استعداد دارن به اینا برسیم اصلا اعتقاد ندارم و در تمام این سال ها سعی کردم هیچ وقت سر کلاس هام، در شرکت، در سازمان ها، نخبه پروری نکنم. هرکی میخواد بیاد یاد بگیره بیاد. هرکی میخواد پیشرفت بکنه، بکنه.
میوه ی اخراج من این بود که من یه مسیر آموزشی متفاوتی رو برای خودم و برای تمام کسانی که با من درگیرن در واقع ایجاد کردم. من فکر می کنم اگر با این نگاه، نگاه کنیم می تونیم خودمونو عادت بدیم و بپذیریم که هیچ رویدادی نمی تواند نتیجه ی بدی داشته باشد مگر اینکه من بهش اجازه بدم که این اتفاق بیفتد. اگر با این دید نگاه بکنیم اصلا به نظر من غیر ممکنه که اتفاق بد بخواد بیفته. اصلا غیر ممکنه.
استاد عباسمنش: دقیقا! خیلی نکته ی قشنگی رو بهش اشاره کردی. قانون جذب دقیقا همینو میگه و حتی یه جورایی میخواد همین رو هم باز رویایی تر نشون بده. میگه که اگر تو بتونی به اتفاقات یه جور مثبت نگاه کنی نه تنها اون اتفاقه خوب میشه که هیچ، کلی اتفاق خوب دیگه ای هم وارد زندگیت میشه که یه جورایی دیدگاه قرآنی و مذهبیش مثلا بحث سپاسگزاریه. یا همون “الخیر فی ماوقع”
مثلا تو زندگی خودم این اتفاق افتاد که من فرزندم رو وقتی از دست دادم و از دنیا رفت من انتخاب می تونستم بکنم که چه جوری به این قضیه نگاه کنم. چون خودم داشتم اینا رو تدریس می کردم، بعد خودم با یه همچین اتفاقی روبرو شده بودم.
اولش خیلی به هم ریخته بودم مثلا چند ساعت اول. بعد به خودم گفتم این همون جائیه که تو باید خودتو ثابت کنی که آیا واقعا تو اتفاقات خیلی سخت و سهمگین هم میتونی جور دیگه ای نگاه کنی؟ بعد من گفتم که خوب من میتونم سپاسگزار باشم بخاطر اون چیزایی که دارم نه اون چیزایی که ندارم و به محض اینکه تونستم این نگاه رو داشته باشم غیر از اینکه حال من خوب شد خیلی اتفاقات خوب دیگه ای هم تو زندگیم افتاد که شاید حاصل اون نگاهم بود.
من با خیلی آدمای موفق مصاحبه می کنم. با آدمایی که چه از لحاظ مالی خیلی ثروتمندن چه از لحاظ معنوی (مثلا پدر چندتا شهیدن) یا هر کسی که تو این فضاهاس. یعنی از دیدگاه من تونسته یه ذره برخلاف جریان بقیه ی آدما حرکت کنه که خودتم از اون افراد هستی.
از دیدگاه من همه ی اونا اینجوری به قضیه نگاه کردن. یعنی اگر که مثلا محمدرضا توی مذاکره ای شکست میخوره توانایی اینو داره که بگه عوضش این تجربه رو کسب کردم و وقتی که میتونه این کار رو بکنه حالش بد نمیشه. یعنی میاد خونه شب میتونه بخوابه. و اگر محمدرضا نتونه این کار رو بکنه مذاکره ی بعدی هم به شکست، مذاکره ی بعدی هم به شکست و …. یک زنجیره ای از اتفاقات منفی براش رخ میده.
اینکه ما چقدر می تونیم به این ایمان داشته باشیم (حالا به دید متافیزیکی) که آیا واقعا جریان اینجوری رخ میده که اگر من به قضیه خوب نگاه کنم خوب رخ میده؟ اتفاقات بهتری رخ میده؟ چون آدما اینجوری نیستن. آدما خیلی به قول خودت منطقی به قضیه نگاه می کنن. میگن که نه اصلا اینجوری نیست. هیچ دلیلی نداره که اگر من به قضیه خوب نگاه کنم خوب رخ بده یا اتفاقات آینده خوب باشه. نه این یه تصادف بود. یه اتفاق بود و ممکنه این اتفاق دوباره بیفته.
ولی از دیدگاه قانون جذب اصلا اینطور نیست و در تمام لحظات زندگی ما داره همین شکل از اتفاقات رخ میده که مثلا یک موضوعی رخ میده مثل اختلاف بین زن و شوهر. بعد مثلا زنه میتونه از این موضوع خیلی ناراحت باشه که چرا شوهرم با من اینطوری برخورد کرد؟ چرا اینجوری بود؟ این اصلا فلان مشکل رو داره. بعد اتفاقی که میفته اینه که اون رفتار بده بیشتر میشه. بعد اون رفتار بده تو شرکتش هم باهاش میشه.
تو رابطه های عاطفی خیلی این موضوع واضحه. من چون تو کارم اینجوریه که خیلی تو این زمینه مشاوره میدم خیلی اینو می بینم.
اگه حتی خودت هم دقت کرده باشی می بینی که مثلا یه دختری میاد یه شکست عاطفی سنگین خورده. بعد با این احساس منفی، با این احساس ناراحت وارد یه رابطه ی دیگه ای میشه و دقیقا دوباره همون رو تجربه می کنه. مثلا اگر اون آدم اولی که باهاش تو رابطه بوده اسمش “علی” بوده، و آدم دومی مثلا اسمش “جعفر” بوده، اون آدم دومیه فقط اسمش با اولی فرق می کرده. دقیقا همون اتفاقات، همون رفتار، همون دیدگاه و همون اذیت ها و همون ناراحتی ها رو برای این دختره به وجود میاره. بعد دوباره این از این رابطه خارج میشه میره وارد یه رابطه دیگه میشه و اون فقط اسمش عوض میشه و دقیقا کپی!
بعد میاد به من میگه که استاد باورت نمیشه این آدما عین همن! من نمی دونم تو این همه آدمی که تو ایران هست چرا این جنس آدم داره وارد زندگی من میشه؟ و اون خودش خبر نداره که خودش با دیدگاه خودش داره این آدما رو وارد زندگی خودش میکنه.
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به پرسیا عزیزم
به لطف الله 1ساعته دارم کامنت های شما رو میخونم و پارت سوم و دوم رو تموم کردم
واقعا بی نهایت بار از شما سپاس گذارم
خیلی به من کمک کرد که بهتر بفهمم
سپاس گذارم که با عشق و شوق وقت گذاشتین و نوشتین
در پناه خداوند بخشنده مهربان باشید
سلام استاد جان.خیلی خوبه که انسان راهنمای درونی به اسم احساس خوب یا بد داره.من وقتی فایل های شما رو گوش میدم حس متفاوتی بهم دست میده که تابحال از هیچ استاد دیگه ای چنین حسی رو نگرفتم. اگه بخوام توصیفش کنم اینجوری بگم که بعد از شنیدن صحبت های شما این حس بمن القا میشه که چقدر زندگی اسونه و چقدر میشه راحت تر ازین ها زندگی کرد چون من شخصن خیلی سخت می گیرم همه چی رو. وقتی حرفاتونو می شنوم حس رهاایی می کنم، حس نامحدود بودن، حس ناتمام بودن، حس خوشحالی ازینکه می تونم زندگی خودمو بسازم.و هیچ عجله ای نیست. حس قدرت ازینکه دیگه میتونم نگران حرف یا قضاوت مردم نباشم چون عزت و قدرت زندگی من دست یکی دیگست و بعدش دست خودم. نا خودم نخوام هیچی نمیشه. قبلن از چشم مردم تا حدودی نگران بودم، نمی گم الن نیستم اما خیلی کمتر شده.خداروشکر که چنین تغییراتی رو دارم متوجه میشم. امروز 5 مرداد 1400 هست.
واااای این مصاحبه مشخصه برای ۱۰ سال پیشه، ولی چقدر قوانین و صحبتها انگار برای این لحظه است….
برای اولین بار دارم این مصاحبه رو میشنوم
چقدر عالی در مورد قانون صحبت کردید استاد. ماشاله به شما
ماشاله به تمرکزتون
ماشاله …
خود من با آموزههای شما کسب و کار شخصی خودم رو راه انداختم و تنها کسی که الگوی من هستید، شمایید
توحیدیتر از شما وجود ندار
بنام خداوند مهربان
سلام بر پادشاهان توحیدوآگاهی وعمل
سلام بر پادشاهان ثروت وسلامتی
فایل شماره3 🚶 سوم
چقدر جذاب بود این فایل شما استاد جان
قانون جذب جهت رو تعیین میکنه
قانون جذب میگه اون تصویر که میسازی مهم نیست
فقط وفقط افکار قالب ما همه چیز رو رقم میزنه
فرض کنید به دزد حساسیت دارم
یقینا دزدیهای بیشتری رو میبنم
ورفتارهای که انجام میدم
دزد بیشتری رو جذب میکنم چقدر زیبا وشیوا بیان کردن استادشعبانعلی عزیز
ویژگی قالب افراد خوش شانس بی خیالی هست
یعنی رها باش تا بیاد طرفت
حرص نزن همه چی سر وقتش رقم میخوره
قانون جذب میگه واسش فرقی نمیکنه درخواستت منطقی هست یا غیر منطقی
موقعی به خواسته هامون میرسیم که هم فرکانس خواستهامون باشیم
درخواست دیدن عشق اما احساس نگرانی
انسان تاوقتی به تضاد نخوره خواسته به وجود نمیاد
حالا اون تضاد هرچی میتونه باشه
عموم انسانها با روبه رو شدن با تضادها
مغزشون بیشتر کار میکنه
دیدگاه خیر به اتفاقات درنهایت نتیجه را خیر میکند وبه العکس
جهان قضاوت نمیکنه وفقط فرکانس رو دریافت میکنه وپاسخ میکنه
مثالی در مورد خودم میزنم
هرهفته باهمکارهام میرفتم فوتبال
وباتمام وجودم بازی میکردم وخیلی حس خوبی بهم میداد
دریک بازی رباط صلیبی من دچار پارگی شد
همون اول به ذهنم رسید اگه تو یه پولدار بودی نیاز نبود بعد از آسیب خودت فردایش بری سرکار
گفتم اگه پولدار بودی پیش بهترینها میرفتی واسه رفع این تضاد
بعدش گفتم این تضاد اومده که آدمهای جدیدی وارد زندگیم بشن
این تضاد اومده که من بیشتر با آنانتومی بدن آشنا بشم
این تضاد آخرش برام خیره
ویقننا هم همینطوره
درسته هنوز پاهام خوب نشده ولی من براین باور هستم که رباطم خودش خودش رو ترمیم میکنه
ودرهمین اول مسیر با انسانهای خیلی موفقی آشنا شدم ویقینا درمسیر رسیدن به هدفم کمکم خواهند کرد
دیدگاه نسبت به اتفاقات خوب باشه نتیجه خیرخواهد شد
ته این دیدگاه خیلی بهم نزدیک میشن
میوه درخت مشکلات چی بود
میوه پا شکسته چی خواهد بود
خدای من این جملات چقدر زیباست
سریع دنبال میوه مشکل باش
چقدر این جمله زیبا بود
دقیقا من هم بعداز آسیب اینو به خودم گفتم که واسه بقیه باید چی تعریف کنم
ازاینکه این آسیب باعث شد من به فلان هدفم برسم خداروشکر از این همه آگاهی
چقدر احساس خوبی دارم خدای خوبم شکرت شکرت
اگر یک اتفاق چند بار رخ بده یکی تو یک باور رو در اون زمینه ساختی
توانایی احساس خوب با فکر
وسپس بازنجیره ای از اتفاقات خوب
رقم خواهد خورد
کلمه حزون حدودا30بارتکرار شده با لا اومده
یعنی غمیگن نباش
چقدر زیباست این جملات
به محض اینکه احساس پیامبر میخواد بد بشه آیه نازل میشه میگه غمگین نشو
هیچگونه بی عدالتی وجود نداره
با دیدگاهی که جنگ به وجود اومده صلح نخواهد آورد
ناراضی حرکتی برای رضایت میکنه
شکایتی نداره اما میتونه شرایطی بهتره بسازم
ادمها شاکی هستند که همه چیز رو بیرون از خودش میبنه ومیگن بقیه براش تلاش کنن
واقعا باید این جمله رو باید با طلا نوشت طلا ویک قاب جواهری براش ساخت ویک تاج الماسی
اگر دیر رسیدی سرکار چیزی جز خودت رو مسئول نبین
میتونی زودتر بیداری بشی وحرکت کنی
چقدر آخر این مصاحبه بود جالب شدبرام بودآسیب ورزشکار ژیمناستیک قبل از مسابقات
حتما باید این فیلم رو دانلود کنم
اقلیت که زندگی رو برای خودشون ودیگران میسازن
اکثریت کله وار زندگی میکنن
(من باید معمار وار زندگی کنم)
تمرین ودرسهای قدم سوم فایل(3)
مصاحبه استاد با شعبانعلی
1-مسئولیت پذیری درهمه مسائل
وقدرت ندادن به عوامل بیرون
2-تمرکز روی نکات مثبت افراد
3-به محض به وجود اومدن تضاد به میوه های اون تضاد فکر کن
4-دیدن فیلم جنگجو درون
خیلی خیلی ممنونم ازتون استادعباسمنش عزیز ومهندس شعبانعلی
به نام خالق زیبایی ها
سلام به همگی و استاد عزیزم
من بعد چند ماه الان دوباره این فایل رو گوش دادم و چقدر به ذهنم خوب اومد منظورم خوب درک کردم.
الان من دنبال ی هدفی هستم و تضادی برام پیش اومد و از خدا درخواست هدایت کردم و اتفاقی توی مسیری فایلی مربوط به قانون جذب از زبان استاد عباسمنش اومد و اون لحظه در مدار شنیدنش بودم چون باعث شد چند بار گوش بدم و خیلی من رو به فکر فرو برد و با خودم گفتم از فردا روی فایل قانون جذب تمرکزی کار میکنم که با این فایل روبرو شدم
و چقدر الان درکم فرق میکرد با قبلا که این فایل رو شنیده بودم.
انگار کل حرف هایی که از استاد قبلا تو فایل ها شنیده بودم توی این فایل برام مرور شد
چقدر لذت بردم و نکته برداری کردم و فکر کردم.
و تصمیم گرفتم قانون جدب رو از فایل های استاد بفهمم و درک کنم و حرفه ای بشم و بتونم تغییر کنم
بتونم رابطه بین اتفاق های زندگی ام رو با قانون جذب بفهمم و درک کنم و بنویسم در موردشون.
حالم خیلی عالی شد
ووجایزه من دیدن فایل جدید سفر به دوره امریکا قسمت ۱۵۶ 😍😍😍😍☺️☺️🎉❤
سلام استاد عزیزم وقت بخیر سلام ب خانوم شایسته ی بزرگوار ،هر دوی شما سوگلی خداوند هستین ،دستان خداوند روی زمین هستین ک دارید عشق را توی جهان گسترش میدید ،ممنونم بابت این فایل پراز آگاهی من از دیشب چندبار گوش،کردم ولی تقریبا سه چهارساعت دارم مطالب این فایل را مینویسم و تازه دوازده دقیقشو تونستم بنویسم ,یعنی واقعا یجاهایی مغزم ازبس ازش کار نکشیدم ،استپ میکنه چون تحلیلش واسه ی مغزم یه کم سنگینه ،خواستم پیام بدم و
از،شما سپاسگذار باشم بابت این همه آگاهی ناب و خالص ک دراختیار من وبچههای سایت قرار دادید ،
خدایا سپاسگذارم بابت نعمت دستی از دستانت همچون استاد سید حسین عباس منش
خدایا سپاسگذارم بابت نعمت خانوم شایسته عزیزم
خدایا سپاسگذارم بابت خانوم فرهادی و آقا ابراهیم مدیر فنی عزیز
خدایا سپاسگذارم بابت این همه نعمت ک بمن هدیه داده ای
استاد عااشقتونم
مریم بانو جذاب عاااشتمم بانو
خدایاشکرت بخاطرقوانین ثابت وبدون تغییرت
خدایاشکرت بخاطرشعوروقدرت انتخابی که توی وجودم قراردادی تاخودم ازطریق فرکانسهام زندگیم روخلق کنم
خداونداشکرت بخاطرعدالتت که بدون هیچ قضاوتی فقط پاسخگوهستی وهیچ ظلمی به هیچ کس نمیکنی
خدایاشکرت بخاطرتمام تضادهایی که بهشون برمیخورم چون این تضادهاتعیین کننده خواسته های من هستندوهدایتم میکنندبه سمت چیزای دلخواهم
خدایاشکرت بخاطرنعمت «احساس» توی وجودم این لیدروراهنمای درونی ام
خدایاشکرت بخاطروجودسیدحسین عباسمنش که راه سعاد،خوشبختی ،آرامش ودریک کلام نشانی توروبه من دادومنوبه تووصل کرد،توکه عاشق رشدمنی،عاشق پیشرفت منی،عاشق ثروتمندشدن منی…
خدایاشکرت که هدایتم کردی به سمت وجهتی که خودم «معمار»زندگی خودم باشم و«گله وار»که خالی ازشعوروآگاهی است به زندگی ادامه ندهم
خدایاشکرت که هستی وبرام خدایی میکنی
نازنین استادم دوست دارم متشکربخاطرهمه آگاهی های نابت🫂️
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام و درود فراوان خدمت استاد عزیزم و تمام همراهان خوبم توی این سایت بی نظیر الهی
وَلایَتَمنَّونَهُ اَبَداً بِما قَدَمَت اَیدیهِم واللهُ عَلیم بِالظالِمین
ولی آنان هرگز تمنای مرگ نمی کنند بخاطر اعمالی که از پیش فرستادند و خداوند ظالمان را به خوبی می شناسد.
چقدر فایل بی نظیری بود چندین بار گوش دادم و نُت برداری کردم ..یعنی کیف کردم و به قول آقای مهندس شعبانعلی که از نظر عقلی و منطقی این موضوع رو توضیح میدادن و هم از نظر علمی شاید کلمات وجوابها باهم فرق داشته باشه ولی در اصل به یه نقطه میرسن …
چقدر جالب خداوند، با بشر حرف میزنه خیلی راحت.
خداوند ظالمان را میشناسد
بله درسته خداوند که به کسی ظلم نمیکنه این من هستم که با بازی کردن با کلمات و رفتن توی حاشیه از اصل موضوع دور میشم ..و ذهنم را شلوغ میکنم .واقعا من بر اساس تجربهایی که از دنیای ناطق بینظیر کسب کردم متوجه شدم همه چی خودم هستم جالبه وقتی ذهنم شلوغ میشه و از مسیر دور میشم تمام زندگیم هم بهم میریزه ..وقتی ذهنم دیگر موضوعی هست دوستان کمد لباسهام هم بهم میریزه ،به طرز عجیبی میز کارم نامنظم میشه ..
ما اگه مراقب ورودیها نباشیم و فرکامسهای اشتباه بفرستیم چطور میتونیم از خداوند توقع خیر وخوبی راداشته باشیم ..الانا میفهمم که خداوند واقعا عادله آرا خیلی خدارا شکر میکنم که توی این مسیر بینظیر قرارم داد تا جواب سوالهام رو درست دریافت کنم …
خدایا شکرت بخاطر این مسیر ..استاد عزیزم ازتون ممنونم وواقعا سپاسگزارم از شما که اینقدر دقیق و راحت ،وراحت بله راحت برامون توضیح میدید قانونهارو …من بارها وبارها شده وقتی یه کوچولو از مسیر خارج میشم همون لحظه جواب میگیرم وخدارا صدها هزاران بار شکرش وقتی متوجه میشم و تلاش میکنم برگردم همون لحظه دوباره جواب مثبت میاد …چقدر خداوند عادله …خدایاشکرت..
بله درسته همه وازجمله( خود قبلیم) اینجور فکر میکنن که خوشبین باشی دیگه کار حله چشاتو ببند و برو فضا،، مگه میشه من داشتم دیوانه میشدم بخدا دوستان من اینقدر این کارهارو کردم که نمیدونیدشما..ولی بازم میگم از بس که سوال پرسیدم از خداوند منو به این مسیر هدایت و حمایت کرد …
هرجا استاد مواردی رو برای توضیح قانونها مثال میزنن آقای مهندس هم جور دیگه مثال میارن ودر نتیجه تایید میکنن صحبتهای استاد رو ..من خیلی از صحبتهای آقای مهندس شعبانعلی لذت بردم ولی صدها هزاران بار خداوند رحمان خودم رو شکر کردم که با استاد همراهم چون نتنها داره راحت و روان این مسیر را توضیح میده بله به نظر من شیرینتره .جذابتر ،و نمیدونم منطقی تره ..
مثلا اونجا که استاد عزیزمون میفرمایند از هرچی بترسی سرت میاد خوب من خیلی راحت تر میتونم بپذیرم و حتی بر اساس تجربیات گذشتم هم واقعا تایید میکنم صحبتهای استاد رو که میگن اگه بیخیالتر باشی خوشبختتری ..واقعا ما داریم تو اطرافیانمون و این موارد چون منطقی توی ذهن(زهرای) چند سال قبل حل وفصل نشده بود داشت دیوانم میکرد و تضاد وحشتناکی پیدا کرده بودم با خداوند وعدل خداوند ..وقتی استاد با اون بیان راحت وسلیسشون میان وبرای من توضیح میدن ودلیل ومنطق درست میارن من راحت شدم و به عادل بودن خداوند ایمان آوردم…خدایا این مرد بزرگ رو حفظ کن برای ما که اینقدر قشنگ هزاران چیز رو میتونه توی یه مورد بگنجونه و انسانهارو بیدار بکنه مثلا توی همین بیخیال بودن من توحیدی بودن رو دیدم ..من اعتماد به منبع بزرگ جهان هستی رو دیدم چرا که نه،، من شده بود بارها از اون اشخاصی که تو نظر من کاری بدرد بخور انجام نمیدادند و(میگفتن دنیا رو آی ببره فلانی رو خواب میبره)ولی همه زندگیشون وفق مراد دلشون بود..ازشون سوال میکردم .، میپرسیدم مثلا درمورد موضوعی که پیش آمده بود باور کنید بارها من ازشون شنیدم که میگفتن《 خدابزرگه،یا درست میشه،یا منکه نمیتونم الان کاری بکنم خودش خود به خود حل میشه،یا چرا من خودم رو اذیت کنم،یا میگفتن حالا من بخوام خودم رو اذیت کنم مگه میتونم به نتیجه برسم…》
من اون زمان کلم سوت میکشید میخواستم از جوابهای این تیپ آدمها فریاد بکشم ولی الان فهمیدم باید یه دور پیششون کلاس پاس کنم ..(ایموجی هم که نمیتونم بذارم )خنده
وای چقدر جالب بود اونجایی که صحبت شد درمورد سنسورهای مغزیمون که اطلاعات رو خودش خود بخود فیلتر میکنه کیف کردم ..و استاد عزیزم جاهای دیگه هم توضیح دادند که بایدسیمپیچی مغزت روتغییر بدی کیف کردم وواقعا اینو تجربه کردم وبهش رسیدم که بله باید ذهنم را کنترل کنم و سیمپیچی مغزیم رو تغییر بدم ..وقتی اجرا کردم به وضوح نتایج رو دیدم خدایا شکرت …
وای خدایا اینجا که استاد درمورد فرایند خلق برامون صحبت میکنن ..من چندین بار خُب هم توی فایلهای رایگان استاد وهم توی دو هایی که خریدیم (من ودخترم)بارها وبارها فرایند خلق رو شنیدم ولی توی این فایل که یه جور یادآوری شد برام واشاره به قطب نما هم که درموردش صحبت شد چقدر برام جالب بود و چقدر به آموزهام اضافه کرد..
من دیگه براساس این فرایند خلق آرامش دارم کیف میکنم از زندگیم ومنتظر نتیجه ها هستم ..خیلی با خدا وخودم وجهان به صلح رسیدم هرچی روکه میخوام میرم وروی خودم کار میکنم فایلهای مرتبط رو پیدا میکنم خوب گوش میدم اگه تمرین داره انجام میدم ،اگه بتونم براش تمرین میسازم، ودرکل دارم عشق میکنم خیلی خوشحالم خیلی دیگه نگران نیستم خداوند گنج با ارزشی رو بهم داده که میتونم زندگیم رو بهشت کنم واقعا چرا که نَ خدایا چقدر خوبه ..خداجونم شکرت چقدر حس وحال معرکه ای دارم ..خیلی خوشحالم که مدارهارو یادگرفتم ،تکامل رو یادگرفتم ،،الانم که توی مدار نوشتن کامنت قرار گرفتم حالم وصف ناشدنیه …ای کاش بتونم با کلمات یه کوچولو احساسم رو بیان کنم …خدایاشکرت شکرت
از خداوند منان رحمت وبرکت روز افزون وحس وحال بسیار عالی رو آرزو میکنم برای همه واز جمله خودم …
به نام خداوند جان و خرد
سلام به زهرای عزیزم
کامنت شما رو مطالعه کردم و لذت بردم واقعا بی نهایت بار سپاس گذارم هستم
رها بودن خیلی حرفه ای عمل میکنه و خیلی خوب جواب میده من از وقتی یه خورده رهاتر هستم خیلی زیاد نتیجه گرفتم وواقعا لذت میبرم
اصلا من نباید اذیت بشم توی هیچ موضوعی حالا میخاد ثروت باشه یا زن بچه من باید همواره در احساس خوب باشم
و احساس خوب مساوی اتفاقات خوب
برای خودت و دختر خانمت وخودم و همه اعضای این سایت آرزوی بودن در مسیر ابراهیم رو دارم
در پناه خدا شاد و موفق باشی
سلام به استاد عزیز و گرامی
مصاحبه ی شما با مهندس شعبانعلی
در مورد اینه که قانون جذب و مصداق هاش از نظر کاملا مادی هم قابل اثباته و میشه درکش کرد… یعنی کاملا نمود منطقی و علمی و فیزیکی هم داره این قانون…
یکی از نکاتی که تو این فایل گفته شد و خیلی مهمه اینه که فرکانس و افکار غالبه که تعیین کنندست در این قانون، نه فرکانس و افکار موقت و لحظه ای… یعنی باید جوری تغییر کنیم که فرکانس های جدید و دلخواه بشن غالب
این قانون میگه که هرچیزی که توجه تورو جلب کنه و تو بهش توجه کنی باعث میشه در اینده ی تو اتفاق بیفته، اینده ی نزدیک…
یا به تعبیری دیگه، هرچیزی که روش حساسیت داشته باشیم برامون اتفاق میفته، ممکنه به دروغ خیلی حساس باشیم و خیلی عصبانی بشیم ازش… این باعث میشه بیشتر دروغ بشنویم…
در کل یعنی هرچیزی که باعث بشه توجه ما به سمت چیزی جلب بشه، این یعنی بازم در اینده ای نزدیک از اون دست اتفاق برای خودمون رقم میزنیم…
این قانون میگه تمام اتفاقات زندگی من بدون هیچگونه استثنایی، توسط خودم خلق میشه… حتی اینکه کلیدم رو گم کنم هم دلیلش خودمم…حتی اگه از اون دسته کلید، یدونه از کلید هام گم بشه بازم بخاطر فرکانس منه… یعنی تمام اتفاقات، تمااااام اتفاقات دلیلش فرکانس خودمه نه هیچ چیز دیگه ای…
اقای شعبانعلی چه مثال جالبی زدن، میگه که اگه من توجهم همیشه روی مثلا دزدی باشه، این باعث میشه رفتارهایی از من سر بزنه به صورت ناخوداگاه که جاذب دزد هاست…یعنی من چون همیشه توجهم روی دزدیه، باورم کم کم این میشه که من در جامعه ای از دزدها زندگی میکنم و اگه تو خیابون راه برم، وسایلم رو سفت میچسبم و اگه دزدی هم باشه، میاد از من دزدی میکنه چون میگه حتما چیز باارزشی داره که انقدر سفت چسبیده بهش…
نکته ی دیگه این فایل این بود که خداوند یا جهان هیچوقت قضاوتی نمیکنه در مورد درخواست ها، یعنی هردرخواستی باشه قبول میشه و داده میشه به فرد، اگر که در مدار دریافتش باشه… اینم همون بحث سیستمی بودن و عادل بودن خدا و داشتن اختیار تام توسط انسان هست…
خداوند یک سیستمه که داره جواب درخواست هارو به هرکسی میده، چون باعث گسترش جهانه، و اصلا مهم نیست که به نفع ماست یا به ضرر ما، هرچیزی که باشه به ما داده میشه…
نکته ی بعد اینه که مرحله ی درخواست اگاهانه نیست اغلب موارد، ما به تضاد ها میخوریم و خواسته ها درون ما شکل میگیره خود به خود حتی شاید بدون اینکه متوجه باشیم، و بعد به مقداری که احساسمون خوبه و به منبع وصل هستیم، به همون مقدار درخواست های ما به ما داده میشه و ما میرسیم به خواستمون… حتی بدون اینکه کار فیزیکی خاصی کنیم…
نکته ی خیلی مهمی که مهندس شعبانعلی اشاره کردن اینه که انسان قوی کسیه که قبل از اینکه به تضاد بخوره برای خودش خواسته ایجاد کنه و به سمت خواسته ش حرکت کنه… چقدر مهمه اینکار… یا همون موضوعی که همیشه میگید اینکه هر روز بهتر از دیروز باشیم و قبل از سخت شدن شرایط بهتر کنیم اوضاع رو یا در بهترین شرایط تغییر کنیم… اینجوری لذتبخشه تغییر، اینجوری آسونه تغییر… و اینجوری جهان دیگه تضاد نمیده بما…
و قطب نمای دیگه ای جز احساس درون ما قرار داده نشده، و اگه احساس خوبی داریم مطمئن باشیم که در مسیر درستی هستیم…
وقتی این حقیقت رو باور میکنیم که من هستم که شرایطم رو خلق میکنم، دیگه مسئولیت همه رو باید به عهده بگیریم و طبق این قانون حرکت کنیم، یعنی اینکه شاید مثلا یک اتفاق به ظاهر منفی بیفته برای ما، منی که میدونم خالق زندگیم هستم، میتونم با نگاه مثبت بهش، با نگاهی که احساس خوبی بهم میده، به اون شرایط به ظاهر منفی نگاه کنم و اگه اینکارو کنم اون داستان به نفعم میشه و ختم به خیر میشه، ولی اگه نتونم حالم رو خوب کنم، نه تنها اون اتفاق بد میشه، بلکه زنجیره ای از اتفاقات بد برام میفته، چون میرم تو احساس بد…
در واقع نگاه ما به مسائل هست که تعیین میکنه چه نتیجه ای بگیریم، به قول استاد عباسمنش که اتفاقات مهم نیستن، باور تو مهمه…
یعنی واکنش منه که نشون میده ایا من واقعا کنترل زندگیم رو میخوام دستم بگیرم یا نه، و در نگاه خیلی پیشرفته تر، قانون میگه که اتفاقاتی که برات میفته هم در راستای هدف هاته… یعنی در مسیر پیشرفت هر اتفاقی بیفته، اون همون اتفاق خوبه هست و اگه بتونی حالت رو خوب کنی دروازه ای از اتفاقات عالی به روز باز میشه و اگه نتونی اینکارو کنی برات شر میشه…
یعنی من نوعی اگه خواستم سلامتی جسمی کامله، خواستم ارامشه، خواستم استقلال و ازادی مکانی و زمانیه، خواستم توحیدی شدن و ایمان قویه،و یا خواستم هرچیز دیگه ای هست، اتفاقات به ظاهر منفی ممکنه بیفته که تنهاااااااااااا هدفش اینه که من رو به اون خواسته هام برسونه…یعنی اتفاقات به ظاهر منفی که میفته، تضمین کننده ی خواسته های منه، هدفش اینه که خواسته هام رو بهم بده… هیچ هدف شری نداره با خودش… اصلا این اتفاقات به ظاهر منفی چیزی نیست که جهان انتخاب کنه و بخواد حال منو بگیره یا چیزی خارج از فرکانس من بهم بده… اصلا اینجوری نیس که این اتفاقات به ظاهر منفی، چیزی خارج از فرکانس من باشه، دقیقا همون چیزیه که من با فرکانس هام گفتم… یعنی اتفاقات به ظاهر منفی میخواد منو به چیز دلخواهم برسونه و هدفش کاملا بهتر کردن شرایط و بیشتر کردن سلامتیم و ثروتم و ارامشم و اعتبارم و ایمانمه…
استاد من تو این مورد هم اشکال دارم و باید خیلی فکر کنم بهش… تو درک موضوع اتفاقات به ظاهر منفی من مشکل دارم و درکم خوب نیست هنوز…
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به استاد عزیزم و مریم خانم عزیز و تمامی دوستان توحیدی این سایت گرانبها
خیلی صحبت ها زیبا بودن و با وجودی که کلمات فرق میکرد ولی نتیجه یکی بود و این هم خودش زیبایی جهانه هرکس یه رنگ رو میپسنده و هرکس یه درکی از این نیرو حاکم بر جهان داره که اسمش در قرآن به نام الله آمده کلمه قانون جذب برای من خیلی جذاب نیست ولی کلمه قوانین حاکم بر جهان برای من خیلی جذاب تره و پس این قوانین به این شکل عمل میکند که به باور های بنیادین ما پاسخ میدهند و کار من فقط ارسال فرکانس هست و کار جهان یا خدا یا نیرو کار اون فقط پاسخ هست و
جهان کاری به کلمات من نداره جهان به باور های بنیادین من پاسخ میدهد و این چیزی که الان دارم تجربه میکنم آینه درون منه و از دید من انسانی زرنگ هست که کاملا با نهایت تلاش به نفع خودش کار کنه یعنی چیز هایی رو بشنوه که بهش احساس خوب بده چیز هایی رو ببینه که بهش احساس خوب بده حرف هایی بزنه که بهش احساس خوب بده چیز هایی لمس کنه که بهش احساس خوب بده جوری گفتگو های ذهنیشو بهش جهت بده که بهش احساس خوب بده و در کل ادمی که برای خودش ارزش قاعله تمام تلاششو میکنه تااااااا
احساسش خوب بمونه
و احساس خوب مساوی اتفاقات خوبه
کنترل ذهن مهم ترین موضوع برای منه چون که اگر ذهن رو افسارشو رها کنم ذهن به بیراهه منو میبره و زمان هایی که من کنترل این ذهن روگرفتم در دست و نتیجش احساس خوب شده معجزه رخ داده برای من پس من باید افسار ذهنمو در دست بگیرم چون اگر نتونم کنترلش کنم شرایط خیلی بد میشود و من اصلا تحمل شرایط بد رو دیگه ندارم
و میترسم که در احساس بد بمونم و تلاش میکنم تا احساسم خوب باشه در حداقل بیشتر مواقع یکی از مهم ترین توجهات من که دارم انجامش میدهم توجه کردن به نکات مثبت افراد دور و برم هستن که خیلی نتیجه شگفت انگیزی تا به الان که عمل کردم برام داشته است خیلی زیاد دوست دارم که تمامی تاکید میکنم تمامی اتفاقات زندگیم رو کنترل کنم و خیلی باید رو خودم کار کنم خیلی که چه عرض کنم تا لحظه مرگم باید رو خودم کار کنم یعنی خیلی برام مهم هست این که پادشاه زندگی خودم باشممممممم
تمامی نجوا هایی که در ذهن میاد توهم هست و اصلا قرار نیست اتفاق بیفتد ولی زمانی که من افسار ذهنمو رها کنم این توهم ها اتفاق میفتد پس خیلی مهمه که کنترل کنم ذهنمو و اگاهانه بهش جهت بدم مسیر بدم هدف بدم
حالا من یه خاسته ایی دارم مثلا موفقیت مالی مسیرشو من میتونم تایین کنم یعنی من میتونم تصمیم بگیرم که به راحتی به موفقیت مالی برسم یا به سختی که اونم بر میگرده به باورهای بنیادین من
تا به الان مشکل من این بوده که من کنترل میخاستم بکنم همه چیز رو ولی الان اینو بهتر درک کردم که نیازی نیست زور الکی بزنم باور ها که عوض بشوند در مداری قرار میگیرم که شرایطی هست که منو به راحتی به خاسته هام میرسونه یعنی باید بسپاریش به خدا تسلیم ترین باشی
و اگر تاریخ رو زیر و بالا کنیم متوجه میشیم که خداوند هر درخاستی که داشته باشیم رو مهر تاییدیشو میزنه و توی تاریخ زندگی افراد میشه این موضوع رو درک کرد یعنی قسمت وجود نداره منم که دارم میسازم پس از این لحظه به بعد بیام قشنگ و دلخواه بسازم من یه رابطه عاطفی خوب میخام و من باید خودم خوب بشوووم که اون دختر خوبه در کنار من قرار بگیره الان دارم میفهمم که تا کوچکترین اتفاقات رو هم میشه کنترل کرد اگر تکرار و تمرین کنم و ادامه بدهممممم
و از خداوند متعال سپاس گذارم که نقشه راه بهم داده این قطب نما این نقشه راه که اسمش احساسه
احساس خوب مساوی اتفاقات خوب
خداوند همون چیزی رو بهم داده که تا الان خاستمش اما به صورت ناآگاهانه ولی الان میتونم آگاهانه خاسته هامو بخام و خلق کنم با استفاده درست از قوانین با هماهنگ شدن با این نیرو چون اگر من هماهنگ بشوم نعمت و برکات طبیعی وارد زندگیم میشود و این خیلی زیاد منو راضی و خوشحال کرده که میتوانم به تمامی خاسته هااام برسم با احساس خوب
الان من راضیم از همه چی چون میتوانم همه چی رو به راحتی تغییر بدم با لذت بااحساس خوب و آینده یه سی دی خامه که من میتوانم این سی دی رو با هر نوع فایلی پر کنم و میتونم معنا بدم در کل
و از زمانی که دارم معنای بهتری میدم خیلی اتفاقات بهتری رو دارم لمس میکنم
و با تمام قدرت این راه روادامه میدم
خدایا سپاس گذارم
استاد سپاس گذارم
در پناه خدا شاد باشید