«هم_مدار شدن با خواسته» به کمک استعاره گاز و ترمز - صفحه 3 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-70.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-11-08 07:11:452024-07-17 15:56:29«هم_مدار شدن با خواسته» به کمک استعاره گاز و ترمزشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
باسلام خدمت استاد عباس منش و همه ی دوستان هم فرکانسیم.
من دوساله عضو سایت عباس منش هستم و از محصولات و همه ی فایلهای رایگان استفاده میکنم و بسیار عاشق این سایت و آموزه هاش هستم.
ولی تو این دوسال شاید حدود دو یا سه بار نظر گذاشتم. چون همیشه فکر میکردم و میکنم من که مث این بچه ها حرفه ای نیستم و از محصولات ثروت و … استفاده نکردم تا بلد باشم نظر بدم!اینا با من فرق دارن.متفاوت از من هستن و…(ترمز)
ولی این فایل رو که دیدم تصمیم گرفتم نظر بذارم و به خودم اعتماد کنم و به خودم ثابت کنم که همه این دوستان مث من آدمن همه مون مخلوق یک خالق هستیم و اگه اونا میتونن پس منم میتونم. (گاز)
من تو زندگیم ترمز های خیلی زیادی دارم. و همش دارم گاز میدم تا به هدف برسم! و چقد این فایل باعث شد من فکر کنم!تامل کنم و ترمزهامو دونه دونه پیدا کنم!
یکی از چندتایی که پیدا کردم مینویسم تا هم اعتماد بنفس پیدا کنم هم شفافتر شه برا خودم و هم اینکه شاید بعضی هام مث من باشن و بدردشون بخوره :
1- همیشه چیزهای ارزون و با کیفیت متوسط رو بخر چون لزومی نداره اینقد پول داده بشه.وقتی میشه اینو خرید چرا چیز گرونتر و با کیفیت تر بخری؟(ترمز)
همیشه تو زندگیم چیزایی میخرم که از لحاظ قیمت مناسب باشه و کیفیت متوسطی داشته باشه. و اگه از چیزی خوشم بیاد و قیمتش بالا باشه نمیتونم بخرم حتی اگه پولشو داشته باشم!واقعا چرا؟ چون خودمو لایق چیزای خوب نمیدونم. خیلی پیدا کردن این ترمز زمان برد از من. چون واقعا فکر نمیکردم همچین ترمزی داشته باشم.
گاز: جهانی که خدا خلق کرده دارای بهترین و باکیفیت ترین چیزهاس. و من هم چون اشرف مخلوقات هستم پس من لیاقت بهترین و با کیفیت ترین چیزهارو دارم. همانطور که خدا فرمود ما همه چیز را مسخر شما کردیم.
این بزرگترین ترمز زندگیه منه که فکر میکنم میشه با این چیزا پول پس انداز کرد! یا من خیلی آدم خوبی ام که اسراف نمیکنم ! یا انقد خوبم که مراعات حال دیگرانو میکنم!
از خدای بزرگ میخوام که هیچوقت منو به حال خودم رها نکنه و مث همیشه هوامو داشته باشه.
خیلی احساس خوبی دارم. و به زودی میام و از همه ی موفقیت هام مینویسم. شروع خوبی بود :)
دلتون شاد و لبتون خندون.
به نام خدایی که تو قلب منه
سلام استاد عزیزم سلام مریم مهربانم
سلام دوستان هم فرکانسی من
میخواستم برم تو قسمت سریال زندگی در بهشت کامنت بذارم ولی هدایت شدم به این فایل و انقدر زیبا بود که دلم نیمد ننویسم
من قبلا این فایل و گوش داده بودم ولی انگار الان اولین بارم بود که گوش میدم چقدر درس داشت برام
یکی از ترمزهای من و عشقم تو کارمون همین مالیات بود که اگه مشتری مبلغ بالا کارت بکشه ما باید مالیات بیشتری بدیم و باورمون این بود که دستگاه وصل به اداره مالیات
وقتی مشتری میخواست کارت بکشه یه شماره حساب دیگه میدادیم بهش و میگفتیم برامون واریز کن
حتی یادمه یه بار یه قرار داد خیلی خوب اوکی کردیم که مشتری باید تقریبا ۱۵ میلیون واریز میکرد و ما انقدر به فکر این بودیم که این پول چطوری بیاد تو حسابمون و به حساب من واریز بشه که به دستگاه وصل نباشه به خاطر فرار از مالیات که اصلا اون قرار داد فسخ شد
ما اون موقع نمیدونستیم چه بلایی داریم سر خودمون میاریم و جالب اینجاست که مبالغی هم که تو دستگاه کارت میکشیدیم خیلی کم بود و مشتری انقدر خورد خورد پول میداد که اصلا نمیفهمیدیم چی میشه
ما حتی جوازمون رو هم نمیگرفتیم که مالیات ندیم
ولی از وقتی ترمزهامون رو پیدا کردیم همه چیز عوض شد
به راحتی جواز گرفتیم و اصلا سبک مشتریامون عوض شد و درآمدمون چندین برابر شد
الان به راحتی مبالغ بالا کارت میکشیم بدون اینکه مشتری حرفی بزنه و خیلی راحت تسویه حساب میکنه
و این موضوع دیگه برامون بدیهی شده واقعا خدارو شکر
همین اداره مالیات رفتن همین جواز گرفتن با جلسه ۱ دوره عزت نفس انجام شد استاد بی نهایت ازت سپاسگزارم تو فریاد میزدی ولی ما نمیشنیدیم
من نمیدونستم مشکل از ماست فکر میکردم مشکل از خداست
میگفتم اصلا بعضی ها شانس دارن ما که نداریم ما که نمیتونیم پولدار بشیم سلامتی باشه پول میخوایم چی کار
ولی الان یاد گرفتم که همه چیز و باهم بخوام الان به یه جایی رسیدم که میگم آخه خداااااااااااااایا تو منتظر بودی من بگم تو هم بگی بفرما
چی بگم از مشرک بودنمون از رو انداختن به این و اون که مشتری بفرستن برامون ………………… ولی از وقتی از خدا خواستیم که مشتری بفرسته وقتی فهمیدیم ای بابا ما داشتیم شرک میورزیدیم باران مشتری بارید اونم چه مشتریایی هم فرکانسی پولدار با فرهنگ یکی از بیشترین سپاسگزاریهای من بابت مشتریان خوبمون هست
الان دیگه مشتری میاد نمیپرسیم معرفت کیه چون میدونیم معرفش خداست
استاد ازت بی نهایت سپاسگزام که خدا رو به ما نشون دادی فریاد زدی که بابا فقط از خدا بخواه
یادمه یه بار خواهرم برای برادرزادم یه عروسک کادو خرید بعد وقتی بهش هدیه داد برادر زادم که حدودا ۴ سالش بود به شدت ذوق کرد و مامانش به خواهرم گفت آخه تو از کجا فهمیدی که این همین عروسک و میخواسته ؟؟؟؟؟ عین عین همون عروسکی رو که میخواسته هدیه گرفته بود
من اون موقع نفهمیدم جریان چیه فکر کردم حالا خواهرم شانسی این عروسک و انتخاب کرده برای هدیه دادن ولی الان میفهمم که ای خدا من کجا بودم اینا همه قانون رو داره ثابت میکنه
اون بچه از خدا این عروسک و درخواست کرده بود و خدا هم بهش داده بود چون باور داشته که به دستش میاره
به قول استاد دیدن بچه ها بهترین مراقبه ست
الان میبینم که همه ی این اتفاقات برای همه ی ما هم میفته فقط باید پامون رو از روی ترمز برداریم
یکی از ترمزهای دیگه که باعث میشه خیلی از افراد به سمت ساختمون های لوکس هدایت نشن اینه که میگن شارژ ساختمون ماهیانه چقدره ؟؟؟ بارها من دیدم که میگن بابا بیخیال میدونی تو این ساختمونا چقدر باید ماهیانه شارژ بدی ؟؟؟ یا مثلا هدایت نمیشن به سمت یه ماشین لوکس چون همیشه میگن میدونی اگه یه چراغش بشکنه چقدر باید پول بدی ؟؟؟؟؟ میدونی یه روغن این ماشین و بخوای عوض کنی چقدر هزینه میشه ؟؟؟؟؟؟؟؟
اون راحتی و لذتی که اون ماشین یا اون خونه براشون ایجاد میکنه رو نمیبینن ولی اون هزینه شارژ یا هزینه تعویض روغن ماشین بیشتر به چشمشون میاد و این میشه فرق بین آدم پولدار و آدم فقیر
خدارو شکر که با آموزش های استاد شدیم جزو یک درصد آگاه جامعه
خدایا ازت سپاسگزارم تا ابد و تورا بی نهایت شکر میکنم
به نام خدا
سلام استاد
استاد مثل همیشه خیلی عالی بود. مخصوصا پارک بِی فِرانت و غرفه تپه ها ی تینا که محلی اختصاصی برای تمرین یوگا هست. استاد اگه ممکنه یه روز برید باغ گیاه شناسی Fairchild و برامون از اونجا فایل تهیه کنید مخصوصا برای بچه های جهان بینی توحیدی 1. من خیلی تعریفشو شنیدم. فاصله ش با این پارک حدود نیم ساعت هست.
استاد خیلی دوستت دارم.
سلام به استاد عباس منش عزیز که این سایت رو برای ما مدینه فاضله کردین اینجا همه چیز خوب و مثبت و پر از عشق و انگیزه و ایمان و امیده خدا رو صد هزار مرتبه شکر به خاطر این فضای معنوی و انرژی بخش که هر میام تو سایت وقتی دلتنگم شاد میشم هر وقت ناامید میشم امیدوار میشم بی انگیزه میشم دوباره قدرت میگیرم و هر وقت ایمانم ضعیف میشه دوباره خدا رو پیدا میکنم اینجا مثل خونه امید من شده که هر وقت بهش سر میزنم حالم عوض میشه انگار یه تکیه گاه دارم …من تو تهران تنها زندگی میکنم هیچ قومی و اشنایی و کسی رو ندارم حتی یه دوستی که باهاش اشنا باشم و در ارتباط دائم باشم ندارم فقط با یه نفر که از طرف خدا اومد که ازم حمایت کنه در ارتباط هستم اونم شرایط خاص خودش رو داره که هیچ رابطه ای نمیتونه با من داشته باشه گاهی چند هفته یکبار میبینمش ، ولی با این شرایط خدا رو شکر حال خوب و مثبتی دارم در رابطه با این قانون به ایمان رسیدم که جواب میده به همین خاطر خیالم راحته چون هزاران اتفاق برام افتاده که بهم ثابت شده این دنیا فقط در حال اجابت خواسته های ماست ، چند هفته پیش تصمیم گرفتم پیاده روی اربعین شرکت کنم برم کربلا حالا کار ندارم که پشیمون شدم و برام معنای شرک میداد این کار و در حد یه تجربه بهش نگاه کردم …اخه چه معنایی داره وقتی خدا رو داریم بریم به یه ضریح بچسبیم و زیارتش کنیم اونجا داشتم تو عراق قدم میزدم که پر از اشغال و خرابی بود با خودم میگفتم کاش شما خدا رو باورکنید که شرایط شما رو تغییر بده و از این جاهلیت بیرون بیان کاش با قانون این دنیا همه اشنا بودن که حداقل اخرتون مثل دنیا جهنم نبود …من گفتم اخه چرا باید این همه سختی بکشم راه برم تو خاک و اشغال بشینم غذا بخورم نه میتونم حموم برم نه استراحت کنم که برم سلام بدم به امام حسین بگم من پیرو راهت هستم! راه پیامبرها درست بوده ولی ما نباید اونا رو جایگزین خدا کنیم من فقط از خدا کمک میخوام و تو دلم جای اینکه بگم لبیک یا حسین میگفتم الهم لبیک …
حالا به هر حال میخواستم اینو بگم که قبل از رفتن به یاد پسر عربی افتادم که چند سال پیش تو اینترنت باهاش اشنا شده بودم دانشجو بود تو ایران و اهل کربلا بود من در حد یه سلام و احوالپرسی ساده باهاش در ارتباط بودم قضیه مال دو سال پیش بود من همون زمان شمارم رو خاموش کرده بودم و با اون پسر هم کاملا رابطه ام تموم شده بود و چون یاد این حرفش افتادم که گفته بود هر وقت خواستی بیای زیارت حتما بیا خونه ما تو کربلا و من ناخوداگاه یادش افتادم گفتم کاش میتونستم زید رو پیدا کنم بریم کربلا برم خونه اونا و همش تو دلم یادش افتادم و با خودم گفتم راستی زید عجب پسر خوب و با معرفتی بود کاش بدونم الان کجاست…خلاصه من اون خط ایرانسلم رو بعد از دو سال روشن کردم و تلگرام رو وصل کردم و تنها کسی که به من پیام داد زید بود و چقدر حس خوبی بود چون واقعا به همین نیت خطم رو روشن کرده بودم بهش گفتم من میخوام برم کربلا و گفت من خودم تهران زندگی میکنم و ازدواج کردم ولی خونه پدرم هست تشریف ببرید، خلاصه بعد از چند روز راهپیمایی و خستگی بلاخره کربلا رسیدم و زنگ زدم زید برادرش رو فرستاد دنبال من و چند نفر همراهم و دیدم یه پسر قد بلند خوش تیپ با بوی ادکلن و ماشین شاسی بلند خارجی اومد دنبال ما که سرتا پا خاک الود و خسته و شلخته بودیم ، چقدر خانواده زید از ما پذیرایی کردن و استراحت کردیم و حموم رفتیم و بعدش زیارت رفتیم حالا بماند که تو این دیدار کوتاه برادر زید عاشق من شد و دم به دقیقه به عربی برام پیام میفرسته که ازت خوشم اومده ههههههه همش بوس و قلب و اهنگ عاشقانه میفرسته….خلاصه اینکه این اتفاق خیلی بهم چسبید دوست داشتم براتون بنویسم
دیدگاهت نسبت به کربلا و پیاده روی چی بود ؟؟
رفتی کربلا به حرم بزرگترین و برترین ادم روی زمین .به محلی که بالاترین فرکانس و ارتعاش داره
در کلامت توهین و تحقیر دیده میشد
سلام خانم اسماعیلی عزیز من نشستم کلی برا شما تایپ کردم ولی متاسفانه یه هو همش پاک شد سر فرصت دوباره دوست دارم اون برداشت خودم رو برات بنویسم که هم برام قوانین خداوند مرور بشه و هم شما ازش یه الگو بگیرید…در ضمن فکر کنم اینکه شما میگید کربلا بالاترین فرکانس و ارتعاش رو داره اصلا درست نیست تا اونجایی که من میدونم فقط موجودات زنده ارتعاش دارن و اینکه ما یه مکان رو مقدس میدونیم بستگی به باورهای دینی ما داره و اون باورها باعث میشن ما اون احساس رو نسبت به اون مکان خاص داشته باشیم و احساس کنیم اونجا مقدسه مثال خیلی واضح و روشن اینه که تو بیشتر کشورهای اسیایی که بت پرست هستن حیوانات رو میپرستن هزاران اداب و رسوم خاص دارن که هر کدوم نسبت به باورهای دینی خودشون خیلی متعصب هستن فقط کافیه شما تو یه منطقه گاو پرست هند برید و نگاه چپ کنید به اونا بعدش متوجه میشید ما چقدر نسبت به باورهامون متعصب هستیم …
من نسبت به پیامبرها و امامانی که داریم سالها با دید تعصب و سخت گیری نگاه میکردم و عکس ضریح امام حسین سالهاس تو اتاق من هست و من باهاش گریه میکردم و میرفتم کربلا ولی تازگیها اون دید عمیق متعصبانه رو ندارم من سعی میکنم از باورهای توحیدی و دعاهای امامان معصوم درس خداشناسی و توحید بگیرم ولی اونا رو برای خودم بزرگ نمیکنم و به شکل انسانهای عادی بهشون نگاه میکنم که فقط باورهای توحیدی تری از ما داشتن ما باید سعی کنیم طرز فکر اونا رو الگو کنیم نه رفتن به زیارت و چسبیدن به ضریحی که معلوم نیست حتی مال خود امام حسین باشه چون من شنیدم بارها حرم امامها رو با خاک یکسان کردن و اثری از اونا باقی نزاشتن من هیچ باور نمیکنم همون جایی که میگن قتلگاه امام حسین بوده دقیقا همون نقطه اس یا منزل امام علی دقیقا همونجا باشه اینا ساخته دست بشره و ما نباید خاک پرست و اهن پرست باشیم من خودم شیعه ام ولی دوستان سنی مذهب زیادی دارم که خیلی ام براشون احترام زیادی قائلم این راهپیمایی فقط جنبه سیاسی داره و سو استفاده از باورهای دینی مردم ساده لو هست که بخوان جمعیت شیعه رو به رخ سنی ها بکشن و جز تفرقه اندازی من چیزی توش ندیدم و چقدر اسراف اونجا بود به اندازه ای که حکومت ایران به هئیتهای عراقی پول دادن که ریخت و پاش کنن میتونستن خرج خود مناطق ایران کنن اینقدر برنج و گوشت ونون کنار خیابون دیدم مردم از یس میخوردن که دیگه جا نداشتن یه غذا رو میگرفتن میزاشتن کنار خیابون دیگه کسی نمیتونست بخوره چقدر اشغال درست شده بود نه سرویس بهداشتی نه حموم نه جای خواب فقط مردم مثل گوسفند راه افتادن برن برسن کربلا اونجام از بس شلوغ بود درهای حرم رو بسته بودن من از ساعت یک شب تا 6 صبح سرپا بودم که فقط برم دستم به ضریح بخوره و چقدر زنهای بدبختی بودن که این همه ساعت بچه بغلشون بود و از شدت خستگی و ضعف غش میکردن…خلاصه ما باید خود خدا رو تنها منبا قدرت بدونیم و هیچ وقت کسی رو واسطه نکنیم که فکر کنیم اون ادم برا خدا ارزشش بیشتره و به واسطه اون بتونیم به حاجت خودمون برسیم چون بین ما و خدا هیچ فاصله ای نیست اینکه من فکر کنم اون پیامبر ارزشش از من برای خدا بیشتره من رو از خدا دور میکنه و احساس گناه و ضعف و دوری حقارت از خدا میکنم و نمیتونم ارامش داشته باشم چون میگم منکه گناهکارم و مثل پیامبرها نمیتونم باشم در نتیجه هیچ وقت تو زندگیم پیشرفت نمیکنم و درجا میزنم احساس بی ارزشی باعث میشه ما هیچ وقت موفق نشیم
خانم فروتن ممنون که وقت گذاشتید
افراط وتفریط در هر کاری درست نیست شاید قبلا هم افراط میکردید و الان هم به نوع دیگر
اینکه یه سری ادم عاشق رو گوسفند خطاب میکنید واقعا متاسف شدم و مقایسه این مسله با هندیه گاو پرست ?
پیامبر و ایمه رو خدا به عنوان الگو و پیشوا برای انسانها فرستاده و اینکه نمونه کامل یک انسان هستند
من انسان عادی برای پیشرفت و موفق شدن نیاز به الگو داریم
اینکه ارتعاش فقط مربوط به انسانههای زنده است خدا در قران میفرماید شهدا زنده اند پس حرفی دیگه ندارم
ان شالله موفق باشید
سلام
دوست عزیز
من با استاد عباس منش خدا رو بهتر شناختم و هدف اهل بیت علیهم السلام را که توحید و یکتاپرستی است را شفاف تر فهمیدم و خودم شخصا برای رفع زنگار افکار ذهنم، خیلی مجموعه زندگی پس از زندگی را می بینم و بیشتر خدا و نمایندگانش را می فهمم، منی که افتخارم شرکت در تکایا و مجالس اهل بیت علیهم السلام بوده و هست ولی توسط استاد اعتقاداتم محکم تر، قوی تر، زلال تر شده و بیشتر عاشق این انوار الهی شده ام و ارتباط قلبی بیشتری باهاشون پیدا کردم و پیشنهاد می کنم حتما مجموعه “زندگی پس از زندگی” را در خلوت خودتون ببینید تا به ایمانی راسخ دست پیدا کنید
در نهایت احترام
برای شما عزیز بهترین ها رو از رحمن درخواست میکنم
منم وقتی تا مرز افسردگی میرم فایل های عباس منش که نگاه میکنم حالم خوب میشه!
درمان افسردگی من آقای عباس منش هست.
بدون تعصب میگم
سلام دوستای عزیزم….امروز توی قسمت نظرات دوره راهنمایی عملی رسیدن به رویاها کامنت دوستمون سمانه رو خوندم که خ خ عالی بود و انرژی و انگیزه زیادی ازش گرفتم. با اجازه این دوست عزیزم اینجا براتون به اشتراک میذارمش که شماها هم کلی انرژی بگیرید…
سلام به روی ماه همه تون
اومدم اعتراف کنم و بگم: اگه این روزا کمتر به سایت سر میزنم و کمتر نظر میذارم اتفاقا به قول استاد به خاطر اتفاقات خوبی هست که خدا رو شکر پشت سر هم دارن منو سوپرایز میکنن .
این روزا بارون تو زندگی من خیلی میباره ” باران اتفاقات خوب” حتی گفتن این عبارت حالمو خوب و خوب تر میکنه . امروز فهمیدم خییییلی قانون رو خوب یاد گرفتم . شنیدم استاد میگه تو باور خیلی ها این هست که واسه موفقیت باید زجر بکشی و حتی قبلا خود استاد عباس منش هم یه همچین باوری رو داشته که برای موفقیت باید شدیدا تلاش کنه و حتی چند بار زمین بخوره و از صفر شروع کنه و به قول خود استاد که فکر میکرده اگه یه آدم چند بار زمین بخوره و دوباره از صفر شروع کنه آدم بهتریه ، یه مرد واقعیه …… خدا رو شکر من از همون روزای اول حتی وقتی که استاد راجب خودش صحبت میکرد و راجب مسافرخونه و از صفر شروع کردن و اینها …. همیشه با خودم میگفتم به قول خود استاد همه ی ما انسان هستیم و هیچ کس تو جهان نیست که ۱۰۰ در ۱۰۰ باورهاش درست بوده باشه . پس من با اینکه استاد رو شدیدا دوست دارم و ازش خییلی چیزها یاد گرفتم اما تو مسیر پیشرفت و موفقیتم اصلا دلم نمیخواد هیچ گونه سختی ای رو تحمل کنم . همیشه به خدا میگفتم من موفقیت رو میخوام ولی بهای موفقیت من خوش گذرونیه . به خدا میگم باشه منم بهای موفق شدن و رسیدن به اهدافم رو میدم اما بهای من خوش گذرونیه . لذته . تفریحه . خندیدنه . کتاب خوندنه . فایل گوش دادنه . جت اسکیه . رستوران رفتنه . فایلهای استاد رو نوشتنه . کتاب خوندنه . نقاشی کردنه . ….. و یه عالمههههههه کارهایی که من ازشون لذت میبرم .بهای موفق شدن من این چیزاست که اتفاقا خییییییلی هم دارم بها میدم ههههههههههه یووووووهوووووووووو
قدرتمند شدم . باورتن نمیشه هرررر اتفاقی میفته هرررررر چی پیش میاااااد هرررر چی رو که میخوام به اولین چیزی که فکر میکنم اینه : بمیخوامش پس باور رسیدن بهش رو میسازم . دنیا مال منه چون هر چیزی رو میخوام درباره ش باور میسازم . تو باور ساختن خیلی قوی شدم . باورهایی رو میسازم که شاهکاره .
بچه ها من خوشحالم تو جمعتون هستم تو دوره ی عشق و مودت من بارها تو نظراتم نوشتم کتاب اثر مرکب دارن هاردی رو بخونید . الآنم همینو میگم اون کتاب بهم یاد داد تکرار کنم و تکرار کنم و تکرار . دارن هاردی تو اون کتاب میگه تو از همه قوی تری چون با تمرین و تکرار میتونی به هرررررررر چیزی برسی و حتی اگه فردی توی فلان کار استعداد مادرزادی هم داشته باشه باز هم تو جلوتری . چون تو این راز رو میدونی که با تمرین و تمرین و تکرار میتونی از همه بهتر و جلوتر باشی. دارن هاردی میگه اگه تمرین و تمرین و تکرارا کنی میبینی که تو روزای اول نتایج خیلی کمه اما اگه فقط و فقط ادامه بدی و باز هم تمرین کنی و تکرار کنی اون موقع به تصاعد میرسی . به معجزه ی تصاعد به چیزی که استاد میگه : که هر سال زندگیش نسبت به سال پیش دو برابر بهتر نمیشه بلکه چند برابر بهتر میشه . بچه ها راجب تصاعد بخونید چون دونستن و درک قانون تصاعد تو مسیر کمکتون میکنه بهتون صبر کردن با امید رو یاد میده .
راجب معجزه ی سپاسگزاری هم میخوام بگم . به نظر من سپاسگزاری معجزه میکنه تو زندگی من که معجزه کرد .
راجب روابط هم میخوام اینو بگم که هررررر چیزی رو که دوست داری تو رابطه ی عاشقانه طرف مقابل بهت بگه به خدا بگو . تمااااااااام قربون صدقه هاتو، تمام جملات عاشقانه تو ، تمام احساسات خوبت رو ، تمام شیطنت هاتو ، تمام دلبری هاتو به خدا تقدیم کن ….. ببین چی میشه …… ببین که خدا عاشقانه های تو رو چند برابر میکنه و از طرف کسی که دوسش داری بهت برمیگردونه . و اتفاقا همین ها باعث میشه رابطه و تو با خدا خوشگل تر شه .
به خدای آسمون قسم اگه به این باور برسی که اولویت اول و آخرت تو زندگی خدا هست . خود خدا یه کاری میکنه که اولویت اول همه بشی .
به خدای آسمون قسم که اگه از خدا تشکر کنی و دائما به یادش باشی و همییییشه بهش چشمک بزنی و با حرف زدن باهاش دلبری کنی و ازش مشورت بخوای به جایی میرسی که دیگران آماده به خدمت تو می ایستن. دیگران میشن دستهای خدا روی زمین که به تو خدمت کنن . فقط بعدش یادتون باشه که وقتی با این همه خوشی روبه رو شدین به این جمله که ” همیشه همه چیز خوب نمیمونه ” فکر نکنید و اتفاقا با خودتون دائما تکرار کنید که من لایق بهترین ها هستم . خدا ی من همییییشه به من بهترین ها رو میده چون من لیاقت دریافت عشق رو دارم . باور کنید که دنیا برای ما همیییییشه بهترین میمونه .
یه کار قشنگ دیگه: یه دفتر خوشگل بردارین و توش راجب چیزای خوب بنویسید . من یه عالمه ماژیک رنگی و روان نویس رنگی خریدم و دفترهای خوشگل و فانتزی رو انتخاب میکنم و توشون مشق مینویسم
یادتونه کلاس اول که بودیم باید مداد مشکی و مداد قرمز میداشتیم و بین کلماتمون خط تیره میذاشتیم ؟ یادتون میاد اون مشق ها چه احساس قشنگی به ما میدادن
حالا من دفتر مشق دارم توش مینویسم : سمانه بهترینه – سمانه عالی ترینه – سمانه بنده ی خاص خداست – سمانه اولویت اول خداست – خدا اولویت اول سمانه هست – زندگی من هررررر روز از هر لحاظ بهتر و بهتر میشه – من دست به خاک بزنم طلا میشه -اتاق من نورانی ترین جای دنیاست – کارای منو خود خدا شخصا پیگیری میکنه – آدمها آرزوشونه به من خدمت کنن و هر کاری از دستشون بر میاد فقط واسه یه ” لبخند رضایت من” انجام بدن – هر جااااایی من میرم هوا خوبه – من آفریده شدم فقط و فقط لذت ببرم – خدا منو آفریده فقط واسه خوش گذرونی – اصلا من شادی میکنم و تفریح میکنم خود خدا شخصا خوشحالی میکنه – هر چی من بخوامه هر چی من بگمه هر چی من آرزو کنمه – من موشک خواسته هامو به جهان میفرستم و خدا بشکن میزنه و میگه ” موجود باش” – مینویسم و با روان نویس قرمز بینش خط تیره میذارم . یکی از فانتزی هام شده دفتر مشقم .
مشق مینویسم و همش مشتاقم تا دفترم رو با نوشتن خواسته هام پر کنم و برم یه دفتر خوشگل دیگه بخرم . مشق مینویسم و لذت میبرم . مشق مینویسم و وقتی به دفتر مشق قبلیم که قبلا پر کرده بودم نگاه میکنم از شوق اشک میریزم . مشق مینویسم و میبینم که به اهدافم میرسم . مشق مینویسم و موزیک بی کلام گوش میکنم و موشک خواسته هامو به جهان میفرستم . مشق مینویسم و دونه دونه اهدافمو تیک میزنم .
منم دارم بهای رسیدن به اهدافمو میدم . بهاش رو با خوش گذرونی میدم . با مشق نوشتن . با همیشه فایل گوش دادن . با کتاب خوندن . با فقط و فقط راجب خواسته ها حرف زدن . با تفریح . با خوش گذرونی . با اینکه تو اوج لذت و خنده هم یهو به خدا چشمک بزنم و بگم خدای نازم حواسم هستاااااااا که الآن هر چی دارم تو بهم دادی . حواسم هستااااااا که تمام خنده ها و انرژی ای که تو زندگی دارم رو تو بهم دادی . منم دارم بهای رسیدن به اهدافم رو میدم . بهاش رو با تلاش برای اینکه همیشه با یاد خدا باشم دارم میدم . با تلاش برای اینکه ثانیه های بیشتر و بیشتر یادم بمونه که باید ایمان داشته باشم . و سپاسگزاری کنم . دوستای خوبم قانون و عمل کردن به قانون سراسرش سود بردنه . استاد میگه باید همیشه حستون رو خوب و خوب تر کنید و همییییییشه از هرررر چیزی که ” الآن ” دارید لذت ببرید تا لذت و شادی بیشتری نصیبتون بشه . به نظرم بهای موفقیت همینه . اینکه حسمون رو خوب نگه داریم . اینکه از هررررر چیز کوچیکی لذت ببریم تا جهان لذت های بزرگتری رو به ما تقدیم کنه .
وقتی این طوری به جهان نگاه میکنم همه چیییییییز تو تمام زمینه ها و تا همیییییشه خوب خوبه .
استاد بزرگوارم شما همیشه میگین یکتا پرستی هدفتونه . راجب من به این هدف رسیدین . من واقعا یکتا پرست شدم . تو لحظه هایی یاد خدا میکنم و حواسم هست که قدرت مطلق خداست که خودم باورم نمیشه . بنده ی خوبش شدم و کلی دوسم داره و دارم تلاش میکنم بیشتر و بیشتر بهش “ایمان” بیارم و “باورش” کنم .
استاد خوبم پاداش خوبی ها و راهنماییهاتون رو گذاشتم رو دوش خدا که خودش هرررر طوری خوشگل تر و قشنگ تره بهتون بده .
راستی بچه ها استاد عباس منش میگه یه خدای درون داره که بهش کمک میکنه . ما هم داریم . کافیه باورش کنیم . الآنم خودش گفت بیام و اینجا براتون نظر بذارم .
دوستون دارم دوستایی که هیچ وقت ندیدمتون ولی به شدت احساس راحتی میکنم که تو جمعتونم .
اینجا ….. توی این سایت ….. همه چشم دیدن خوشحالی و شادی دیگران رو دارن …. همه از خوشحالی هم لذت میبرن …… همه تو مسیر موفقیت ها و یگانگی گام بر میدارن …….
اینجا …… درست همین سایت …… درست همین جا…… مثل یه جزیره میمونه که فقط عباس منشی ها میتونن توش زندگی کنن .
اینجا تو جزیره ی ما با احساس خوب داشتن و تفریح و لذت بردن از زندگی میتونی به آرزوها و اهداف بیشتر و بیشتری برسی .
اینجا قوانینش همه به نفع ما هست .
اینجا همه از هم الگو میگیرن و آرزوشون موفقیت خودشون ودیگران هست.
اینجا ….. نقطه ی عطف زندگی منه .
استاد بزرگوار و دوستای خوبم الهی روز به روز خوش تیپ تر و شاداب تر شید و جووووووون و شاد بمونید
سلام به همه همراهان و همسفران عزیزم و استاد بی نظیرم که باهم در این سفر هستیم و سراسر لذته.امروز یه حسی بهم گفت بیام واسه همسفرام از اتفاقهای چند روزم بنویسم .هفته پیش بود که برخلاف اینکه یک سره از وقتی بیدار میشدم تا وقت خواب داعم فایل گوش میکردم و … ولی هیچ اتفاق خوبی در زمینه کسب درامد واسم نمیفتاد.تا رسیدم به یک حسی که حرف استادو بهم میگفت : کدوم فایلارو دوست نداری گوش کنی همونارو دنبال کن و گوش کن جوابت اونجاس.این حس رو دنبال کردم همین فایل استاد که ارزوها به سرعت محقق میشوند یک پتکی بود که تو سرم میخورد واصلا منطقم بدش میومد و رد میشدم شروع کردم به نگاه کردن گوش کردن یک بار دوبار چند بار یه حسی بهم گفت برو نظرات رو بخون اونجا عالیه اومدم و نظرات رو باز کردم فایل اول از مهران مهرالحسینی ،مهرداد مرادی نظیف نازنیننن واییییییی روانی شدم من که اصلا و ابدا اهل نوشتن نبودم شروع کردم به نوشتن اولین ترمزشو خوندم بعد شروع کردم از خودم نوشتن و چگونگی کار کرد اون ترمز رو رو خودم دراوردم .پاراگراف دوم سوم و… بعد نظرات دریا خانوم نازنییین واییییی کلا کن ف یکن شدم یه حسایی در درونم شروع به پایکوبی کرده بودن نمیدونم شماهم تجربه کردین یا نه اصلا قلبم تند تند میزد انگار اگاهی هایی بهم نازل شده بود اونشب گذشت فرداش ساعتهای ۱۱ ظهر بیدار شدم .اینو بگم اول من ارایشگاه دارم کنار خونمه و معمولا درش رو میبندم ولی اطلاعات کامل رو در زدم که بدونن زنگ خونه رو بزنن و شماره تماس و … همیشه یه حس بدی که حالا فهمیدم ترمز اول شماره یکم همین بوده:تو توخونه ای مشتری واست نمیاد .دومین ترمز؛باید از اول صبح در ارایشگاهت باشی تا مشتری بیاد .سومین ترمز ؛اینقد ارایشگاه شلوغ همه میرن اونجا.چهارمین ترمز:ملتواسشون سخت شده واسه ارایشگاه هزینه کنن.پنجمبن ترمز :مکانت کوچیکه تو دید نیستی.این ۵ تا ترمز والا کفایت میکرد واسه کل عمرم که چیزهایی با فایل وارد میکردم رو مثل پرس له میکرد پرت میکرد بیرون و جواب نمیگرفتم .میرم به روز بعد از دریافت اگاهی هام ظهر ۱۱ بیدار شدم پیام اومده بود مشتریم من ساعت ۱ ظهر میام ارایشگاه .من? چشام شیش تا شده بود همونجا همون حس خوبه اومد و گفت باورم کن فقط تو تا هر وقت گیخوای استراحت کن من بعدش ولست مشتری میفرستم نگران نباش و لذت ببر رفتم ارایشگاه یک دونه مشتریم اندازه سه چهارتا مشتری خدمات خواست دیدم چقدر جالب حتی بدون اینکه با اومدن چند تا مشتری بخوام خیته بشم یک نفر اندازه ۴ نفر ایجاد درامد کرد ولست داعم شکرگذاری میکردم .اومدم خونه یه حسی بهم گفت دفترتو بردار بنویس دفترو برداشتم و قسم به هر انچه که شما میپرسین دو صفحه خط در چفت فقط میگفت و من مینوشتم یه جایی شک کردم گفتم بابا خودت داری فکر میکنی و مینویسی توهم نزن یک جمله اومد و این بود؛شک نکن تویی که واسه نوشتن دوتا خط شکر گذاری کلی فکر میکنی تا یادت بیاد ببین چندین خط بی وقفه داری مینویسی پس بدون که من دارم میگم و تو مینویسی .نمیدونم باور میکنید یا نه ولی هر روز داره این اتفاق تکرار میشه .روز بعد دوباره ساعت ۱۱ بیدارشدم بازم مشتری پیام داده بود ۱۲ میام اینجا حسه باز اومد گفت وقتی من بخواهم مشتری ها غیر حضوری به سمتت میان همونطور که تو با سایت عباسمنش اشنا شدی این بار مشتریم نیومد و گفت یه روز دیگه ولی حسم عالی بود روز بعد دوباره مشتری گفت عصر میام و اندازه دو نفر واسم درامد داشت اینا منو محکم کرد خیلی تازه یک سری وسایل داشتم که یک ساله تو ارایشگاه گذاشتم واسه فروش ولی خاک میخوردن کلی ازونا خرید کرد با اینکه همیشه میدید اونارو ولی نمیخرید فهمیدم و ایمان اوردم که دست رب رزاقم تو کاره.شاید بارتون نشه روز بعد مشتری بازم واسه ساعت۲ نوبت گرفت و تو دوسه ساعت مبلغ ۲۰۶هزار تومن کاسبی کردم شاید خیلی کوچیک باشه ولی واسه من خیلی جهاد بزرگی رو طلبید .عصرش واسه پرداخت پولی به مغازه ای باید میرفتم تو راه همش یه حسی میگفت بی دلیل امروز نیومدی بیرون چیزی میبینی که ایمانت رو قوی میکنه مغازه لباس فروشی این خانوم تو یک پاساژ متروکس ته پاساژ و زیر پله ای مخروبه که از بیرون اصلا کسی فکر نمیکنه اونجا کسی بره یا کسی باشه رفتم این مغازه شاید سه در سه بشه اینقدر شلوغ بود که من نیم ساعت واستاده بودم نوبت بشه پولو بدم بهش فرصت جواب به مشتری رو نداشت سه نفر پشت دخل داشتن مشتری راه مینداختن با خودم گفتم ایا ترمزی میمونه با این صحنه که نه جا مهمه نه چیزی که میفروشی نه دکورت نه کیفیت نه ساعت نه هیچچچچچچچچچ چیز دیگه فقط اینکه روزی تو هر روز و هر روز امادس و بیشتر و بیشتر میشه فقط تو باید هر روز باور کنی که هست همین باور کنی از هر جایییبببیییی به زورم که شده به تو داده میشود حتی تو نخوای .خدارو عاشقونه حس میکنم وقتی اروم اروم باهام حرف میزنه من شک میکنم و بهم میگه حتی شک نکن نشونه بهت نشون میدم و میدهد الله واکبر مو به تنم سیخ شد خیلی بزرگه این دم و دستگاههی که باهاش زندگی میکنیم ولی به اسونی در نازو نعمت قرارمون میده فقط بخوایم و باور کنیم و ایمان بیاریم ترمزها همه شرکهای خفی در وجودمون هستند اگه فکر کنن خدا فقط وقتی مشتری میفرسته که ساعت فلان بری در مغازه بخدا اینا شرکه و من بهش رسیدم و از رب وهابم هر لحظه میخوام در مسیر هدایت شدگان قرارم بده و از نعمتهای فراوانش بر من نازل کنه .واقعا دلم نیومد این همه حس خوبو به شما نگم شاید خیلی ها این ترمزهارو دارن دوستون دارم استاد دوست دارم مرسی که هستی .
فوق العاده بود اشکم دراومد امیدوارم همیشه همینطور حستون و درآمدتون خوب باشه.
به نام سیستمی قانونمند که قدرت خلقکنندگی تمام اتفاقات زندگیم را به من داده تا بتوانم از راههای لذتبخش و آسان، و به سرعت، به تمام آرزوها و شرایط دلخواهم برسم
به نام انرژی معجزهگر و قدرتمندی که از رگ گردن به من نزدیک تر است
و به خوشبختی و ثروتمندی و داشتن زندگی رویایی برای من بیشتر از خودم مشتاق است
و جهانی سرشار از عشق و فراوانی و نعمت و فرصت و ثروت و خوبی و آدمهای خوب را به بینهایت مقدار آفریده
و مرا نیز موجودی بسیار لایق و ارزشمند خلق کرده که لیاقت تجربه همه نعمتهایش را دارد.
سلام به همه زیباییها، خوبیها، آدمهای خوب، سلامتی، آرامش، آبرومندی، عزتمندی، ثروتمندی، آسایش، رفاه، موفقیت، خوشبختی و سعادتمندی
سال نو مبارک
به قول استاد عباسمنش، امیدوارم امسال بهترین سال زندگی هممون تا به امروز بشه. برای شما و خودم آرزو میکنم که امسال به همون شخصیت دلخواهی که میخوایم تبدیل بشم، احساس خودارزشمندی بسیار بیشتری پیدا کنیم، سلامتی و آرامش کامل داشته باشیم، به موفقیتهای تحصیلی و شغلی که مدنظرمون هست برسیم، پیوسته از کارهامون و شغلی که داریم لذت ببریم و هر روز ثروتمندتر از روز قبل باشیم، اگر هم مثل من مجرد هستین به لطف خدا به فرد ایدهآل، عشق پاک و زندگی فوقالعاده عاشقانه خودمون برسیم و تشکیل خانواده بدیم و در یک کلام امسال از همه سالهای زیبایی که گذشت، خوشبختتر و خوشحالتر باشیم.
الهی آمین
*
خدا رو هزار بار شکر که تونستم از آگاهیهای دوره کشف قوانین زندگی سود ببرم، البته این روند همچنان ادامه داره و با اینکه وقتی دوره داشت روی سایت قرار میگرفت، همزمان با روی سایت قرار گرفتن هر جلسه خوب نکتهبرداری کردم و تمرینات رو انجام دادم و پیشرفت هم کردم، باز هم الان نیازه برم هم جلسات رو ببینم و هم کامنتها رو بخونم. این دوره هم ی گنجی هست مثل بقیه دورهها. به دوستانی که این دوره رو هنوز تهیه نکردن، پیشنهاد میکنم حتما تهیه اون رو توی برنامشون قرار بدن؛ چون قراره چیزهایی رو کشف کنین که مانع رسیدن شما به خواستههاتون هستن و احتمالا مثل من، تا قبل از بررسی این دوره، اصلا متوجهشون نبودید.
این ی معجزه هست که هر زمان نیاز به راهنمایی و هدایت دارم، وقتی وارد سایت میشم بهم جواب داده میشه. فکر کنم دوستان دیگه هم از این معجزه باخبر هستن و مثل من از این موضوع خیلی لذت میبرن.
ی زمانی هست که باورهای قدرتمندکننده و صحیح ساختی و فقط نیازه که ی تلنگر ریزی بهت بخوره که آیا در مورد این خواسته جدید، حواست به ترمزها هست یا نه! توی نگاه اول شاید تقریبا هیچ ترمزی دیده نشه، اما اگه به حرفهای استاد عباسمنش با دقت گوش کنیم و متوجه باشیم که ترمزها میتونن در کنج ذهن جا خوش کرده باشن و حتی اصلا ظاهرشون به ترمز نخوره اونوقت یکم فکر میکنیم، شروع میکنیم به نوشتن، بیشتر فکر میکنیم… کمکم ترمزها ظاهر میشن، میان جلو و خودشون رو لو میدن. اگر ترمزها برطرف بشن، کار تمومه، اون چیزی که میخوای خیلی راحت و سریع شدنیه. چقدر این قانونها خوبن، چقدر این جهان خوبه، چقدر خدا خوبه، چقدر زندگی شیرینه. خدایا شکرت.
بیایید نکاتی که استاد عباسمنش بیان کردن رو یکبار دیگه با همون مرور کنیم:
گاز یعنی چی؟
یعنی «به سمت خواسته حرکت کردن»
ترمز یعنی چی؟
یعنی «وجود باورهایی که جلو حرکت کردن به سمت خواستهها را میگیرند»
نکته مهم در مورد ترمزها چیه؟
اینکه ترمزها در 99 درصد مواقع ناخودآگاه هستند؛ بنابراین باید درک شوند، کشف شوند و در حقیقت بفهمیم که کجاها باورهایمان ایراد دارند.
این خیلی خوبه که جهان زیبای ما (در مقیاس اتمی تا کیهانی) بهگونهای طراحی شده که پاسخ خواستهها را خیلی سریع میدهد؛ یعنی «جهان سریع الاجاب است».
در حقیقت «اگر ترمز یا باورهای متضاد با خواستهها را نداشته باشیم, به محض اینکه اراده میکنیم، آن خواستهها را بدست میآوریم.»
سیستم جهان اینگونه است که «بخواهی بشود».
خداوند بزرگ و مهربان، این جهان سخاوتمند را مسخر ما کرده است و این جهان زیبا تماما گوش به فرمان ماست.
این خیلی خوبه که جهان بسیار منظم و دقیق دارد ما را به خواستههایمان میرساند.
چراکه خداوند بینهایت دست دارد برای اینکه اتفافات را برایمان رقم بزند.
بنابراین «اگر باورهای درستی در مورد خواستههایمان داشته باشیم و ترمزی نداشته باشیم، به سرعت و سهولت به خواستههایمان میرسیم.»
حالا چه کسانی میتوانند این کارها را انجام دهند:
– کسانی که باور دارند که افکارشان اتفافات زندگیشان را رقم میزند،
– کسانی که باور دارند که خداوند سریع جواب میدهد
– کسانی که باور دارند که جهان به گونهای طراحی شده که اگر بخواهی میشود.
پس حواسمون باشه که ترمزها در ظاهری بیایراد دارند کار خودشون رو میکنند.
وقتی قانون جهان هستی این است که «افکار ما اتفاقات زندگی ما را رقم میزند»، بشین ببین چه افکاری داری، اونوقت دیگه به دولت، مملکت، خانواده، پدر و مادر، قیمت دلار و… اصلا کاری نداری.
چراکه وقتی میدانم جهان بدوننقص داره فرکانسهای من را دریافت میکند و «اتفاقات مشابه و همسنگ با فرکانسها و باورهای من را وارد زندگیم میکند»،
آن زمان دیگه به این فکر نمیکنم که خدا برای من میخواد یا نمیخواد، اتفاقا دقیقا به این فکر میکنم که من چی دارم به جهان میفرستم.
با گذشت زمان و تمرین کردن روی این زمینه، طبیعتا در شناسایی افکاری که به جهان ارسال میکنیم و باورهایی که از ما خارج میشود، قویتر میشویم.
بنابراین وقتی باورهای درست ساخته شد، روی ترمزها کار کن، و مطمئن باش که نتایج فوقالعاده، هر روز بزرگتر و بزرگتر میشوند.
این قانون معجزهآسای جهان زیبایمان را فراموش نکن که:
«اگر بخواهی میشود»
پس «بخواه تا بشود»
و باور داشته باش که «میخواهی و میشود».
بچههای کوچک را نگاه کن که چطور به محض خواستن چیزی، آن را بدست میآورند. چرا؟ چون در زمان کودکی باورهای محدودکننده آنها کمتر بوده، مقاومتهایشان کمتر بوده و در حقیقت، ترمزهایشان خیلی کمتر بوده است.
نتیجه اینکه:
اگر بعد از ایجاد باورهای قدرتمندکننده و صحیح،
بتوانیم ترمزها را برداریم (با صرف زمان و تمرین)،
هر آنچه بخواهیم به سرعت و سهولت در زندگی ما اتفاق میافتد و در یک کلام، تمام خواستهها خودبهخود رخ میدهند.
به عبارتی «اگر باورها درست باشند، به محض برداشتن ترمزها، اتفاقات دلخواه پشت سر هم رخ میدهند».
*
من باور دارم که به این جهان زیبا آمدهام تا
زندگی فوقالعاهای رو تجربه کنم،
آبرومند باشم،
عزتمند باشم،
ثروتمند باشم،
شاد و خوشحال باشم،
قوی و قدرتمند باشم،
سالم و سلامت باشم،
زیبا و دوستداشتنی باشم،
آرامش و آسایش داشته باشم،
در رفاه کامل باشم،
لذتهای پاک و مختلف رو تجربه کنم،
در همه ابعاد زندگیم موفق و کامیاب باشم،
بسیار عاشق باشم،
بسیار عاشقم باشن،
تا خوشبخت و خوشبخت و خوشبخت زندگی کنم،
به دنیا آمدهام تا به گسترش این جهان زیبا و سخاوتمند کمک کنم،
تا به لطف خدا، اثر بسیار خوبی از خودم به جا بزارم،
تا برسم و لذت ببرم و شکرگزار باشم.
به نام الله که بخشاینده و با رحمت است
سلام خدمت استاد عزیز وخانم شایسته بزگوار
سلام به خانواده گرم وصمیمی خودم
وسلام به مریم عزیز
امیدوارم در پناه الله مهربان شاد وثروتمند وسعادتمند در دنیا وآخرت باشید
من هدایت شدم به کامنت های شما وحس وحالم خیلی بالا رفت با خوندن کامنت شما در مورد باور های مختلف در زندگی در تمام جنبه ها وبعد هدایت شدم به فایل استاد عزیز که فرکانس منو بی نهایت برد بالا وامید وارم در همین مدار ماندگار باشم من هنوز این دوره را نخریدم یل بهتره بگم وارد این مدار نشدم ولی احساسم به من میگه که من آماده شدم تا وارد این دوره فوق العاده و بی نظیر بشم انشالله هرچه زودتر وارد این مدار بی نهایت از شادی سعادتمندی خوشبختی وثروتمند میشوم واز پیشرفت های زندگیم با شما خانواده عزیز شیر خواهم کرد
سلام احمد عزیز
خدا رو هزار بار شکر که کامنت من برای شما سودمند بوده و حس و حالتون رو خوب کرده. امیدوارم همیشه در احساس خوب بمونی و اتفاقات خوب زیادی برات رخ بدهند.
بله، دوره کشف قوانین زندگی یک دوره ارزشمند و پر از آگاهیهای ناب و تمرینات فوقالعاده و سرنوشتساز هست که باعث میشه نهتنها در مورد خواستهها به وضوح برسیم، بلکه باورهایی که از آنها با عنوان موانع رسیدن به رویاها و یا ترمزها یاد میشود را به خوبی بشناسیم؛ که نتیجه این رویه، ورود سیلآسا نعمت به زندگی ما خواهد بود و رویاهای ما به تجربه زندگیمان مبدل خواهند شد.
واقعا هیچ چیز در این دنیا اتفاقی نیست، و هیچ نشانهای در این سایت توحیدی نیز ابدا اتفاقی نبوده و حقیقتا ما را هدایت میکنند به چیزی که دقیقا نیاز داریم در همون لحظه بخونیم یا بشنویم.
به همین خاطر امیدوارم بتونی به زودی این دوره فوقالعاده ارزشمند و حیاتی رو تهیه کنی و ازش نهایت استفاده رو ببری و زندگی که آرزوشو داری برای خودت بسازی.
دوست من، برات آرزوی سلامتی، موفقیت، ثروتمندی و خوشبختی در هر دو جهان رو دارم.
پاینده و پیروز باشی.
باسلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته ی زیبا
روز 57 ام و تعهد من
خواسته ها تا اعلام میشن اتفاق میفته
به اندازه ی باورها و نبودن ترمزها
من توی طبیعت ،وقتی دیدم پروانه ای زیبا داره همینطور پرواز میکنه،دلم خواست که ایکاشش میشد بیاد بشینه روی دست من
یکم نگاش کردم و اروم نزدیکش شدم
اما پرواز کردو رفت
یکمی ک گذشتو اومد نزدیکتر بمن وروی صخره نشست
به خودم گفتم ،عالیه
چقدر خوبه ک نزدیکتر شد
شاید فرکانسای من ضعیف بوده که نزدیکتر نشد
و البته اینم توی ذهنم گذشت:که شاید هنوز باور نداری به قدرت خالق بودن اتفاقای زندگیت
شاید هنوز نمیدونی که چه قدرتی درون توست
شاید فقط اطلاعاتتو از طریق سایت بردی بالا و هنوز ایمان نداری که شانس وجود نداره و ایمان نداری ک میتونی اون موجودو نزدیک کنی به خودت
شاید هنوز به عمق هماهنگی فرکانسات و فرکانسای طبیعت پی نبردی
شاید هنوز خیلی دور میدونی که بگی بشو و بشود
ته ذهنم این ک امکان نداره بیاد نزدیکتر
رومو چرخوندم به سمت ابجیم ک باهاش حرف بزنم،در لحظه نگاهم به ناخن پام افتاد
دیدم پروانه نشسته روی شصت پام
چنااااان جیغو ذوق زده شدم که گفتم ابجی من جذبش کردم
خیلی خوشحال بودم
تو راه برگشت، به ابجیم گفتم نکنه چون طراحیه ناخنم گل بوده اومده نسسته،یا نکنه چون پا برهنه بودم و چیزی روی پام بوده به ضائقش خوش اومده
در واقع با دیدن اون صحنه،بازم داشتم به بیرون از خودمو فرکانسام قدرت میدادم،ترمز بزرگ من…
ابجیم سریع گفت بببیین باز زدی جاده خاکیا
خودت فرکانس فرستادیو هماهنگ شدی
در واقع همون لحظه با مرور اینکه چرا فکر میکنم اون پروانه نمیاد پیشه من،در لحظه اومد
شناسایی ترمزها،گاهی با همین سرعت میتونه مارو به خواسته ها برسونه
به خودم یاداوری میکنم که
من خالق زندگیه خودم هستم
!هیچ عوامل بیرونی در زندگیه من تاثیری ندارن جز خودم و افکار و باورهام
در جهت همون خواستم برای استقال کاری،امروز بعد از داراباد رفتیم برای دیدن همون ملکی که شب قبل نشونش اومد(بعد از کنترل ذهنم)
اون ملک عالییی بود
صاحبششش عالی بود
و رفتارش جوری بود که انگار من قراردادو بستمو الان شروعه کاره
اما اندازه ی سرمایم نبود
سرمایه من یک بیستم اونجا هم نیست
صادقانه بهشون گفتم
و البته که از ایشون شنیدم که چه کسایی برای بازدید رفتن و ایشون تایید نکرده
اما رفتارشون با من ،جوره دیگه ای بود
به ابجی و همسرشون گفتم ،من صادقانه میگم که قدرت مالیه این باشگاه و راه اندازیشوندارم
اما
این تواناییو دارم که بهترین عملکرد و شاگرد هارو بسازم (طبق تجربه های قبلیم در باشگاهایی که کار کاردم )
نمیدونم چی پیش بیاد ولی بودن در اون مکان و دیدن اون اقا و شنیدن حرفا و ارامش وجودشون ،برای من خیلی نشونه بود و خدارو شکر که در مدار همچین موردی قرار گرفتم
قطعا که با طی کردن تکاملم ،این اتفاق و هم صحبتی با همچین ادمهای ارزشمندی اتفاق افتاده
موقع برگشت،همسر ابجیم هی میگفت بابا وام میگیری ،منو داداشا کمکت میکنیم بابا بهت پول میده
بهشون گفتم داداش،من دارو ندارم اینیه که دارم میکم
و اصلا نمیخوام رو کسی حساب کنم
فقط با قدرت خودم و ظرفیته الانم
دنبال وامو قسطم نمیتونم باشم چون حالم بد میشه و استرسی میشم
این حرف استادم مرور شد توی ذهنم
که وقتی موقع مرگ ،اومدن بهت گفتن اماده ای بریم؟ بگم اره بریم
نه اینک قسطو بدهکاریو کارای نیمه تموم مونده باشه
چون ما زمان مرگو که نمیدونیم
خلاصه ممکنه هزاران اتفاق بیفته که من ازش خبر ندارم
فقط احساسه خوبه بودن در اون مکانو هم صحبتی با اون اقا رو مرور میکنم و میدونم یکروزی قطعا با همچین ملکی هم فرکانس میشم
توی یک جمع بی حوصله نشسته بودم
طبق عادت همیشگی مجله را ورق زدم تا به جدول رسیدم
یکی گفت : بلند بگو
گفتم : یک کلمه سه حرفیه
ازهمه چیز برتر است
تو جمعمون یه بازاری بود سریع گفت: پول
تازه عروس مجلس گفت: عشق
شوهرش گفت: یار
کودک دبستانی گفت: علم
بازاری پشت سرهم گفت : پول، اگه نمیشه طلا، سکه
گفتم: ارباب! اینا نمیشه
گفت: پس بنویس مال
گفتم: بازم نمیشه
گفت: جاه
خسته شدم با تلخی گفتم: نه نمیشه
مادر بزرگ گفت: مادرجان، عمر!
سیاوش که تازه از سربازی آمده بود گفت: کار
دیگری خندید و گفت: وام
یکی از آن وسط بلندگفت: وقت
خنده تلخی کردم و گفتم: نه
اما فهمیدم
تا شرح جدول زندگی کسی را نداشته باشی
حتی یک کلمه سه حرفی آن هم درست در نمی آید !
هنوز به آن کلمه سه حرفی جدول خودم فکر میکنم
شاید کودک پا برهنه بگوید: کفش
کشاورز بگوید: برف
لال بگوید: حرف
ناشنوا بگوید: صدا
نابینا بگوید: نور
و من هنوز در فکرم
که چرا کسی نگفت:
خدا
بســـیار زیبا بود.
چقدر آن خداوند زیباست ،
آن خدایی که بازاریان را پول و طلا و سکه و مال و جاه میشود
تازه عروسان را عشق میشود و نو دامادان را یار
مادر بزرگان را عمر میشود و بیکارانِ تازه از سربازی برگشته را کار
افراد خنده رو را وام میشود و بلندگویان را وقت
کودکان پا برهنه را کفش میشود و کشاورزان را برف
افراد لال را حرف میشود و ناشنوایان را صدا و نابینایان را نور
چقدر آن خداوند زیباست،
آن خدایی که پاسخ سه حرف جدول تو میشود.
آن خدایی که همه چیز میشود همه کس را.
داش مسلم جان اینها رو حسم گفت و گرنه من تا بحال دو بیت شعر هم نگفتم.
هر کجا هستی موق باشید.
چاکرِ دایــی.
ممنونم دوست عزیز
درود بر داش مسلم عزیز خیلی دلنشین بود تشکر
سپاسگزارم دوست گرامی
به نام خالق زیبایی
سلام به همه همسفران عزیزم💕
روز شمار۵۷:
#گاز،ترمز:
۱-تعریف گاز: زمانی که داریم به سمت خواسته مون حرکت می کنیم، ترمز: باورهایی که جلوی رسیدن ما بهخواستهمون میگیره و این ترمز ها ۹۹ درصد ناخوادگاهه…… یعنی باید درکش کنید، کشفش کنید وبفهمید کجاها باورهای شما ایراد داره.
۲-جهان جوری طراحی شده که پاسخ خواسته ها رو خیلی سریع میده، اگر در مقایس اتمی وکیهانی جهانروببینم،پاسخ خواسته ها روخیلی سریع و راحت میده،به سلولهای بدن پاسخ میده، به خواسته های موجودات پاسخ میده، به خواستهای جهان پاسخ میده، در واقع جهان به قول قران خیلی سریع اجابت می کند،یعنی اگر ما ترمز (باور متضاد با خواسته) نداشته باشم، به محز اراده کردن به دستش میاریم.
۳-جهان کلا سیتمش اینجوریه کهمیخواهی ومیشود ،اگر میخواهی ونمی شود، یا به سختی می شود، یا دیر می شود، بر می گردیم به همون ترمزها……
۴-یعنی اگر باور نامناسب نداشته باشیم اراده میکنیمواتفاق می افتد، چونخدا گفته ما جهان رو مسخر شما کردیم، یعنی جهان ( زمین و آسمان) گوش به فرمان شماست…..مسخر یعنی گوش به فرمان…..
۵-خداوند بی نهایت دست داره برای این که این اتفاقات رقم بزنه ، بی نهایت دستان خدا هستتت ونمی توانیم فکر کنیم چطور این اتفاقات می افته… اما ما این می دونیم که اگر خواستهای مناسب در مورد خواسته مون داشته باشیم وترمز همنداشته باشیم، به سرعت وبا اسانی به خواستهامون می رسیم…
۶- همه ما ترمز داریم، ترمزهای سفت و سخت، ترمز که اصلا زنگ زده، سالهاست که چرخ زنگ زده، که مثل سنگ تکون نمی خورن…..اما به محز برداشتن ترمز….ماشین شروع می کنه به حرکت…..
۷-به نسبتی که بتوانیم ترمز ها رو پیدا کنیم، باورهاش درست کنیم،تغییرش بدیم ،به نسبتی که بتوانیم این کارها رو انجام بدیم سرعت رسیدن به خواستهای ما وحجم رسیدن به خواستهای مابیشتر میشه….. اما چه کسی می توانه این کار انجام بده ،کسایی که باور دارن افکارشون که داره اتفاقات رقم می زنه، باور دارن که خدا سریع جواب میده، باور دارن جهان جوری طراحی شده که می خواهی و می شود…. و باور دارن اگر میخواهی ونمی شود ایراد از تو نه از جهان…..
۸- مثلا من می خوامپول بیشتر بسازم و این باور دارم هر چقدر پول بیشتر بسازی باید مالیت بیشتر بدی…….این باور ناخوادگاه مانع رسیدن به خواسته ام که ثروته میشه….
۹- اگر روی باورهات کار کرده باشی و باورهات درست باشه، اگر این کار در مورد خواستهات کرده باشی به محز این که ترمز بر میداری اتفاقات بم بم رخ میده…..
۱۰- این باور مذهبی خدا برای یک سری ها میخواد ، و برای یکسری ها نمیخواد، مانع رسیدن به خواسته هامون میشه…
۱۱-وقتی شما قانون می دونی، وقتی می دونی که قانون جهان اینه که افکار شما اتفاقات رقم می زنند وقتی اتفاقات رقم نمی خورن، میای میبینی چه افکاری من دارم، دیگه به بابا، ننه، دولت، دلار، خدا به هیچکس کاری نداری، میگی ببینم این خروجی که من ارسال می کنم به جهان هستی این چه ایرادی داره…..
۱۲- قانون جهان اینه که می خواهی ومی شود، نه در مورد شما،در مورد جهان، حیوانات، بدنت….. اگر اتفاق نمی افته مشکل از ترمز هاست…..
۱۳- قبل از هر چیزی باید باور کنی که ترمزهاست که مانع رسیدن تو به خواستهات میشه…
۱۴- قانون اینه که اگر ترمزهات برداری خواستهات به صورت طبیعی رخ میدن…..
سلام راضیه جانم
ممنونم عزیزززززززم
یکبار دیگه کل مباحث کلیدی فایل برام مرور شد. و همین تکرار ها و مرورهاست که باعث درک بهتر مون میشه
ممنونم دست خیررسان خدا
دوستت دارم عزیزززززززم
از تنها فرمانروای جهانیان بهترینها را برایت خواستارم 😘😘🌹🌹🌹