«هم_مدار شدن با خواسته» به کمک استعاره گاز و ترمز - صفحه 53
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-70.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-11-08 07:11:452024-07-17 15:56:29«هم_مدار شدن با خواسته» به کمک استعاره گاز و ترمزشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
ممنون استاد عزیز من بعد از سالها دارم پامو میزارم روب ترسهام و اومدم سراغ ترمزهام
دارم تلاش میکنم از تاریکی، جای جدید، تنهایی نترسم
تمام مدت تلاش میکنم بیاد بیارم خدا هستذو این مسیر فقط شما میتونستید برام ایجادش کنید با همین حرفها
خواسته من سفر کردن و لذت بردنه اما بخاطر ترمزهام نه سفرهام دلپسب بود نه واقعا لذت میبردم بلکه همش درگیر ترس و استرس میشدم
الان که این کامنت مینویسم وسط یک روستام توی یک خونه روستایی بازم ترسها اومد اما اینبار ویس ها شما را پلی کردم و اومدم وسط حیاط تنها نشستم و تلاش کردم خواسته هام بگم و زیبایی ها را ببینم شکر کنم
و اون حس ترس از بین رفت جاش به ارامش داد
واقعیت اینه تا وسط ترسها نری رشد نمیکنی
اینو وقتی مطمین شدم که مزیم جان تنهایی پرادایس موند شب وسط جنگل قدم زد و نشون داد ایمان یعنی این،
من اگه میترسم یعنی به خدای خودم ایمان ندارم
من اگه میترسم یعنی نگران بقیه هستم بااینکه خدا هست
این دومین بار این تمرین میکنم نسبت به قبل بهتر شدم
همش هم تو ذهنم میگم دیدی استاد وسط جنگل، وسط بیابون موند هیجیش نشد چون خدا را باور داره دیدی استاد همه جا میره مردمان خوب سرراهش قرار میگیرن دیدی خدا همیشه همراهشه مراقبشه
و خداوند هست همیشه هست و هدایت میکنه
ممنون استاد یک حس ارامش پیدا کردم
ممنون که هستید
ومن یتوکل علی الله فهو حسبه.
سلام.
روز 57.
بعد از شناخت قوانین جهان برای رسیدن به خواسته ها وارزوهامون باید ترمز ها یعنی موانعی که ما را از خواستمون دور می کنند رو از بین ببریم .
این ترمزها به وسیله باورهایی هست که از خانواده وجامعه گرفتیم وگرنه در ابتدا که کودک بودیم هر آنچه رو می خواستیم به دست می اوردیم.
وگاز که همون میل واشتیاق ما برای رسیدن به خواسته وایمانمون به خداست واینکه می تونیم به اون خواسته برسیم هر چه این دو در ما بیشتر باشه زودتر به مقصد می رسیم.
ما در کارمون ترمزهایی داشتیم مثل اینکه شهر کوچیکه مگه مردم چقدر احتیاج به کار ما دارند وامثال کار ما هم زیاد شده وچون کار ما خدمات کامپیوتری هست می گفتیم دیگه هر کس خودش بلده این کارها رو انجام بده وهمین ترمزها باعث شده بود درامدمون خیلی پایین بیاد.
اما با اموزشهای استاد فهمیدیم که دنیا یک دنیای فراوانی هست وثروت در همه جای این دنیا به صورت بی نهایت هست ونوع کار ومکان تاثیری در درامد ندارد مهم نیست شهرت کوچیک یا بزرگ باشه مهم باورهات هست ممکن هست یک نفر در یک شهر بزرگ با باور کمبود درامد انچنانی نداشته باشه اما یکی در شهر کوچیک با باور فراوانی وایمان به خدا وخواستن روزی از خداوند درامدش چند برابر ان شخص باشه وخداوندی دستانش رو که مشتری ها هستند از هر جایی وبرای هر کاری می فرسته تا درامد این شخص بالا بره.
حتی گاهی هم به صورتهایی خودش پول وهدیه بهت می ده که من این معجزات رو دیدم و اتفاقاتی که فقط باعث می شه شکرگزار تر بشی.
حالا دیگه می دونم بی نهایت راه برای هدایت ورسیدن روزی به ما هست که البته باز هم گاهی مشرک می شم ویا ترمزهای ریز مخفی به وجود می یاد که باعث افت درامد می شه.
ولی دیگه حالا می دونم بعد از هر اتفاق ناخواسته باید در خودم وافکارم دنبال دلیلش باشم نه در بیرون وجامعه.
خدایا شکرت.
استاد متشکرم.
در پناه خدا.
1403/6/11
روز57
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به استاد ومریم عزیز و دوستان گل
خدایاشکرت بخاطر یک روز بی نظیر و هدایتی
میخوام اینجا بنویسم و متوجه بشم دقیقا کجاها ترمز دارم ؟ سفر دبی که رفتم یه حسی درمن شکل گرفت که دوست دارم برم دبی کارکنم اما یه دوستی صحبت هایی کرد که باورهامو تغییر داد بهم گفت دبی زندگی کردن کار هرکسی نیست زندگی توی دبی اگر پول زیاد نداشته باشی پوزت به خاک میخوره و برمیگردی دبی برای آدمای خیلی ثروتمند طراحی شده و….. خیلی احساسم بد شد اما بعدش دوباره امید خودمو و بدست آوردم وگفتم هیچ کاری برای خدای من نشد نداره و از اون روز به بعد دارم روی زبانم کارمیکنم و مهارتهای تخصصی امو بهبود میدم اما خب هنوز ترمزهایی توی ذهنم هست که تو ثروتمند نیستی تو به اندازه ی کافی مهارت نداری و… همین باعث شده اصلا تا حالا اقدامی برای رفتن و مهاجرت کردن نکنم وهمین که فکرمیکنم چون مهارت ندارم چون ثروتمند نیستم شرایط برام محیا و آسون نمیشه یا اینکه درمورد اینکه همش میگم چرا پس مشتری ندارم با اینکه من تخصص دارم و افرادی و میبینم که به اندازه من تخصص ندارن اما کلی مشتری دارن من یه ترمزی توی ذهنم هست اونم اینه که هنوز خودمو و توانایی هامو باور ندارم هنوز خودم و لایق پروژه های زیاد و مشتری های زیاد نمیبینم چون میترسم و میگم اگر بلدنباشم مدیریت کنم باید چیکارکنم؟اگر نتونم درست طراحی کنم چی میشه؟ اگر فکرکنن بلد نیستم چی میشه؟ یجورایی چون از اشتباه کردن و قضاوت شدن توسط دیگران میترسم پام روی ترمزه و میگم پس چرا مشتری وپروژه نیست یا اینکه همش میگم فلانی اگر اینقدر پروژه داره دور و برش کلی آشنا و معرف داره اما هیچ کس منو نمیشناسه و ….
سلام به استاد عزیزم و مریم خانم
امروز روز 22 است که داخل سایت هستم و واقعا خوشحال هستم که در این سایت بی نظیر حضور دارم.
خدایا ازت متشکرم که من را به این فایل هدایت کردی .
من وقتی می خواهم یکی از فایل هارو گوش بدم چشمانم رو می بندیم و میگذارم ناخودآگاهم فایل رو انتخاب کند.
من توانستم چند تا از ترمز هامو کشف کنم در مورد ورزشم ولی نمی دانم چطوری باید عوضشان کنم ممنون میشم مرا راهنمایی کنید.
مثلاً یکی از ترمز هام اینه که حتما باید تو فوتبال پارتی داشته باشی
حتما باید پول زیادی داشته باشی تا موفق شوی
مثلاً تیم های اروپایی که به ما ها نگاه نمی کنند
من حتما برای بازی کردن در تیم اروپایی باید با قوانین آن کشور آشنا باشم
مثلاً اگر از کشورم یا شهرک خارج شوم اتفاقی بدی می افتد برام .
حتما باید عوامل خارجی خوب باشد مثل زمین و استوک
من که برای اینکه برم خارج باید دردسر بکشم
اگر فوتبالیست شوم آزادی زمانی ندارم
اگر فوتبالیست شوم باید به دیگران کمک کنم
فوتبالیست همیشه در دید هستند تا سوتی هاشون پخش شود
ممنون میشم دوستانم من را کمک کنند
استاد عزیز این فایل های رایگان واقعا گنج های در درونش خوابیدست
انشالله همیشه همتون سالم باشید
در پناه الله
سلام جناب قربانی بزرگوار خداقوت ایام به کام
من خیلی خیلی خیلی میزان آگاهی هام کم هست اما با همون اندک آگاهی و درکی که از صحبت های استاد دارم بعد از خوندن کامنت و سوالات یا همون ترمز های شما تنها چیزی که صد البته با بهره گیری کامللل از آموزش های استاد درونم گفته شد رو خواستم بهتون بگم و اون هم اینکه برای رفع تک تک ترمزهاتون و تغییر باورتون به دنبال پیداکردن مصداق های بیرونی خلاف افکار فعلیتون باشید
اگر بخوام با مثال توضیح بدم
مثلا برای باور غلط حتما باید پول و پارتی داشته باشید تا در فوتبال موفق باشید
زندگینامه افردا مثل رونالدو رو مطالعه کنید
با تمام جزئیات زندگیش آشنا بشید
و دائم برای ساکت کردن نجواهای ذهنتون بهش یادآوری کنید این مصداق بارز رو تا قدم به قدم به یاری الله عزیز بتوتید پاتون رو از این ترمز رو بردارید
به نام خداوند مهربان وهدایتگر
سلام وقت همگی بخیر وشادی
گاز و ترمز
اول اینو بگم که دوره کشف قوانین زندگی دوره بینظیری هست و خودم ازش نتیجه گرفتم پارسال برج 10 موقع کریسمس، که یکی از خواسته های شدید من مسافرت به ترکیه بود با استفاده از دوره کشف قوانین زندگی اتفاق افتاد و واقعا لذت بردم .
من علاقه داشتم برم به استانبول ، این خواسته من بود و اصلا اتفاق نمی افتاد، چون ترمز داشتم
ترمز ها نوشتم :
زبان بلد نیستم ، شاید گم بشم، قیمت بالاست، تنها هستم کشور غریب، شاید مریض بشم
بعد الگوهای مناسب و منطقی را نوشتم و ترمز مخفی خنثی شد و من به خواسته خودم رسیدم
والان دارن روی ثروت کار می کنم و می دونم به زودی ثروتمند میشم .
خدایا شکرت
علیرضا یکتای مقدم
مشهد مقدس
به نام خداوند بخشنده
روز 57 سفرنامه
سلام به استاد گرامی و بانو شایسته عزیز
استاد من امروز چند تا ترمز خودمو پیدا کردم
پول در آوردن سخته
من نمیتونم به اون جایگاهی که مد نظرم هست برسم
اگه به شهر خوش آب و هوا مهاجرت کنم همه فامیل تو کل سال میان خونم
اگه پولدار بشم باید به همه کمک کنم
پولدار شدن من رو از خدا دور میکنه
پیدا کردن شغل مناسب پارتی میخواد
کلی باورهای غلط داشتم در مورد ثروت پاهام روی ترمز بوده و هی گاز دادم
ممنونم استاد گرامی با این آموزشهای بینظیرتون. 2 بار این فایل و گوش دادم میدونم کمه باید بارها و بارها گوش کنم تا حسابی درکش کنم و عمل کنم
در پناه الله
به نام خدای هدایتگرم
سلام به استاد و دوستان هم فرکانسی
چقدر خوشحالم که امروز این فایل زیبا را دیدم و در مسیر خواسته هام قرار گرفتم
من درخواست داشتم به یه جایی برم سرشار از آزادی و امنیت و عشق را تجربه کنم ،چقدر تلاش کردم برای رسیدن ،تلاش فیزیکی ولی هر چی جلوتر رفتم موانع بیشتر شدن،ترمزها و مقاومت های ذهنی ماشین را از حرکت انداخت بعضی وقت اینقدر ترمزها خشک و زنگ زده هستند که باید روغن بزنیم یعنی تکرار باورهای درست ،
ترمز های من تمرکز روی اینکه چطور بروم و چطور اقامت بگیریم،با چه پروازی بروم ،چقدر اونجا گرونه ،یا چه کاری داشته باشم،یا اصلا میتوانم تنها بمونم ،توجه روی کمبودها دیر داره میشه تند تند زبان یاد بگیر ،کمبود زمان داریم ،38 سالت شد،اونجا تورمه…..از اون طرف رابطه ام با خانوادهام مشکل داشت ،باید کدهای جدید بنویسیم و هر روز تکرار کنم تا در مسیر خواسته هام قرار بگیریم ،اول سعی کردم پامو از روی گاز بردارم و به خودم آرامش بدهم و رهایش کنم،و حالا باید باورهای جدید بسازم.
چقدر آمریکا زیباست و مردمش صادق و مهربانند ،استاد تبریک میگم که اینقدر ثروتمند هستید که میتونید اونجا با آرامش زندگی کنید
سپاس
سلام استاد عزیز و تمام بچه های عزیز سایت
خیلی صحبت هاتون منو تحت تاثیر قرار داد که ترمز چقدر در نرسیدن یا رسیدن ما به خواسته هامون تاثیر داره و چقد چیزهای کوچیکی میتونن ترمز باشن و ما خبر نداریم ولی آخه من چند وقته دنبال ترمزمم ولی پیداش نمیکنم حالا اینجا مینویسم باورهامو در مورد خواستم تا ببینم ترمزمو پیدا میکنم یا نه اگه کسی ترمزمو پیدا کرد ممنون میشم ریپلای بزنه و بهم بگه .
خواسته من مهاجرت به یک شهر بزرگتره
من معلمم و دوست دارم وسط اون شهر توی یکی از مدارس خوب کار کنم الان چند ساله فرم پر میکنم ولی با انتقالیم موافقت نمیشه پس خواستم اینه انتقالی بگیرم . اول یکی از بچه های سایت گفت که باید برای اونایی که انتقالی میگیرن خوشحال بشی و تحسینشون کنی و حسادت از خودت دور کنی این مورد خیلی روی خودم کار کردم و سعی کردم برای همه آرزوی خوب بکنم و تحسینش کنم .
سعی کردم برای خدا شریک قائل نشم و قدرتو به بندش ندم و همش فایلهای توحیدی گوش داد و با خودم هی گفتم که دست خدا بالای همه ست و خدا دوست داره من به خواستم برسم
بعد سعی کردم در مورد خواستم رها باشم و به خدا اعتماد. کنم که هر اتفاقی بیفته الخیر فی ما وقع و خدا بهترینو برام در نظر گرفته
بعد اومدم نوشتم که چرا میخوام برم شهر بزرگتر بعد فهمیدم من از شهر بزرگ امکانات زیاد میخوام
ورودی هامو دارم کنترل میکنم روی حرفام دارم کنترل میکنم زیپ دهنمو میبندم به قول استاد .
سعی میکنم از زندگی لذت ببرم ولی آخر از نجواهای ذهنم ایقد صدای ذهنم زیاده که صدای الهامات خدارو نمیشنوم من واقعا هر لحظه دارم تلاش میکنم به تمام اتفاقات اطرافم به شکل بهتری نگاه کنم نجواهای ذهنم کنترل کنم.
آیا ترمزی هست که من هنوز کشفش نکرده باشم یا اینکه نه ترمزی نیست فقط باید اعتماد کنم به رب؟
ممنون میشم بهم کمک کنید
سلام عزیزم
وقتی کامنتت رو خوندم احساس کردم شاید احساس لیاقت و باور واقعی نداری که خدا واست این کار رو انجام بده
از خدا درخواست کن که این کار رو واست حتما انجام بده و خودتو لایق دریافت بدون
از خودت بپرس چرا من نباید راحت منتقل شم ؟ چرا شک دارم ؟ چرا مطمئن نیستم ؟ چرا ایمان ندارم که خدا حتما و 100٪ واسم انجام میده ؟
لطفا بنویس و روجواب هاش تأمل کن و با تمرکز بالا جواب هاشو بنویس
بعد که نوشتی ، حالا جوابشون رو به نحوی بده که اشتباه هستن وبه این دلایلی که در جوابش میدی تو لایق این هستی که راحت انجام بشه
موفق باشی عزیزم
سلام وقت بخیر این که تمرز ها رو دیگران بهت بگن شاید درست نباشه چون این ها از احساس و فکر شما هست که ترمز درست میشه و فقط باید روی خودت تمرکز کنی تا کشف کنی ترمز هارو و به نظر من جای این که تمرکزت روی انتقالی باشه همون جا که هستی به زیبای های کارت و محل کارت و فکر کن وببین چقدر زیبا هست و در لحظه لذت ببر و رشد کن تا تکامل شکل بگیره و در ان زمان هست که انتقالی با کلی حس و اتفاق زیبا برات رخ خواهد داد ولی شما باید فرکانس انتقالی رو ارسال کنی تا در بهترین زمان ومکان شکل بگیره
سلام عزیزدلم
امیدوارم احوالت عالییی باشه
من کامنت شما و پاسخ خانم صادقی و جناب کرامتی عزیز رو خوندم
به نظرم جواب شما تو جلسه 2یا گفتگو با دوستان توسط سپیده جون و شیرین جون که با استاد صحبت کردن داده شده و از همه مهم تر خانم شایسته عزیز در توضیحات یوی از فایل ها گفتن که باز هن برمیگرده به همون گفته های استاد عزیز که منشا و ریشش همون شرک خفی هست
ذهن ما به صورت کاملاا زیرکانه مارو گول میزنه و خودمون هم اوایل متوجهش نمیشیم
چون به ظاهر داریم با توجه به آگاهی هایی که دریافت کردیم روی خودمون کار میکنیم
به قول اون اصطلاح معروف
شرک در وجود انسان مثل راه رفتن مورچه روی سنگ سیاه در شب های بیابان هست
و به معنای واقعی به همین میزان کشفش سخت
اما به قول استاد جان خبر خوب اینکه وقتی عمیقاااا به دنیای سکوت درمونمن بریم
فلرغ از هر گونه منیت و وابستگی
درکمال آرامش قدم به قدم متوجه میشیم ایرادمون رو
اینوه شما در ظاهر همه کار هارو انجام میدید اما نتیجه هنوز حاصل نشده
خودش یک شرک
خانم شایسته عزیز درتوضیحاتی که برای فایل که نوشتن دقیقا به همین موضوع اشاره کردن
و جناب کرامتی هم به نوعی به همین نکته اشاره کردن
یکی دیگه از دوستان در کامنتی به تمرین ستاره قطبی دقیقا به همین موضوع اشاره کردن و استاد هم خوندن اون کامنت رو
وقتی ما خواسته ای داریم و داریم در مسیر رسیدن بهش روی خودمون کار میکنیم
همین کفایت
حالا اینکه هی بگیم اا منکه این کار رو هم کردم چرا پس نشد
برم ببینم بقیه چکار کردن که شده چرا برا من نشد
میشه حس و حال بد
و این یعنی ما روند رو درست درک نکردیم
وقتی روند درست
که خوب من هرکاری که بهش هدایت شدم رو انجام دادم
پس خوشحالم
ادامه میدم تا یا از ادامه نتیجه بگیرم
یا باز هدایت بشم به انجام کار دیگه
اما نکته مهمش داشتن حال خوب
احساس عالی
لذت بردن از داشته ها و عشق کامل
به نظرم رها کردن یعنی عشق کردن با همین چیزهای موجود
امیدوارم درست تونسته باشم منظورم رو برسونم
نور و عشق به مسیرتون️️
سلام دوست عزیز
خیلی ممنون وقت گذاشتید و به سوالم پاسخ دادین فک کنم جوابمو گرفتم و دقیقا چیزی که شما گفتید درسته و من اینو نمیدونستم ولی خبر خوب اینکه به طرز جادویی اتفاقات خوب داره میوفته و کارم درست میشه که منتظرم کارم تموم شده و بیام برای استاد و بچه ها کامنت بزارم
به نام یکتای بی همتا
درودفراوان به اساتید عزیزم
درود به دوستانم
خدایاشکرت،،خدایاشکرت،،*
که منرالیاقت دادی وهدایتم کردی به مسیر یادگیری قوانین جهان هستی وبهترزیستن
استادعزیزواقعا که چقدراین فایلتون بهم انرژی خوبی دادوچقدرمنرو درموردترمزهای ذهنیم آگاهترم کرد
چقدرکه درطول سالهای گذشته بعلت همین ترمزهای ذهنم وازطرفی هم پام روی گاز بود اما فقط درجا میزدم
نه یکی وچندتا هزاران تا ترمزی که تابه امروز به لطف وهدایت خداوندوباآموزشهای شمااستادعزیزم تونستم برطرفشون کنم وبابرداشتن هرکدوم ازترمزهایه قدم روبه جلو حرکت میکنم ولذت میبرم وبخودم تعهد دادم که اینقدر تمرکزی روی باورهام کاربکنم تاکه بتوانم روزی آنقدرباسرعت حرکت بکنم که دیگه ترمزی درذهنم وجود نداشته باشه وفقط گازبدم وبسمت اهدافم پیش بروم واکنون هم خداوندروسپاسگذارم که خوب تونستم باکنترل ذهنم واحساس خوبم وتغییر باورهای مخربم نتیجه های خوبی بدست بیاورم وازهمین نتیجه ها دارم الگوبرداری و مستنداتی برای ذهنم میسازم که
ببین امیر اینجا شد
ببین امیرفلان کاروکردی شد
فلان باورتو تغییردادی پس شدومیشه هنوزهم بهتر بشه
خدایاشکرت،،خدایاشکرت،،
بقول فرمایش استاد
هرکسیدرهرجاوموقعیتی که الان هست درست همونجایی هست که باید باشه
واگر جایش نامناسب است به دلیل وجودترمزهایی هست که درذهنش داره
وگرنه قوانین بدون تغییر جهان هستی خیلی دقیق ودرست داره کارمیکنه ونتیجه هرعملمون بسته به افکارمون است
وبازهم هزاران مرتبه به درگاه پروردگارم سپاسگذارم که این لیاقت رابمن وکسانیکه دراین مسیرزیبای الهی قراردارندولذت میبریم از زندگیمان وخودمون خالق زندگی مان هستیم
هراتفاقی چه خوب وچه بد حاصل توجه خودمونه
وکلیداصلی پیداکردوردبه بهشت عمل کردن به قوانین جهان است
اینکه بعضی ازافراد به قوانین اعتقاد دارند یاندارند اصلا مهم نیست وفقط باید عمل کرد
احساس خوب مساوی است بااتفاقات خوب
به هرچیزی که توجه کنیم از اصل واساس همون را درزندگیمان وارد میکنیم
خدایاشکرت،،خدایاشکرت،،
من اززمانیکه تونستم قوانین را درک کنم وکانون توجه خودمو ببرم به سمت خواسته هام
خیلی خوب با هرکسی که ارتباط کلامی برقرارم میکنم میفهمم که چطوری داره با کلامش توجه هشو میبره بسمت ناخواسته هاش
حدود چندروز پیش توی محل کارم دونفر ازهمکارانم باهم دعواوبحث لفظی کردن وبعدازتمام شدن یکنفرشون اومده بود پیش من وتامیخواست شروع بکنه به شکایت کردن وگله
من بهش گفتم الان تنهاکاری که میتونی بکنی حالتو خوب کن،،میتونی؟
وهمکارم باناراحتی بسیاربالایی گفت نه نمیتونم ولش کن بابا تودلت خوشه وفلان ورفت همچنان باناراحتی وحدود2ساعت بعد برگشت دیدم دستش تا مچ پانسمانه وبازهم باناراحتی بیشتر واومد پیش من گفتم چیزیت شده گفت اره ازپیش شمارفتم محل کار یکی از دوستام یکم باهاش دردودل کنم رففتم پای ظرفشور لیوان بشورم آب بخورم لیوانه توی دستم ترکید ویه تیکه شیشه رفت توی دستم وششدونه بخیه خورد
اونوقت من باخودم گفتم الله واکبر ازاین قوانین که چقدر زودودقیق جواب میده احساسش بد بود باز براش اتفاق بد افتاد
خدایاشکرت،،خدایاشکرت،،
دوستان عزیزم دوستتان داروم وباآرزوی بهترینها براتون
استادومریم خانم سپاسگذارتونم
بسم االه الرحمن الرحیم
یه چیزی الان یادم اومد بذار ثبتش کنم یادم بمونه از قدرت باورها
کامنت قبلی رو که نوشتم در پی اون افکار اومد که متوجه شدم باور کمبود چطور شکل میگیره در مورد یه موضوعی
خیلی جالبه برام ..اصن قانونی که استاد میگه و کاملا حرفش حقه
قدرت باور…کنترل کانون توجه..تمرکز..
استاد جان
دقیقا دو سه روز پیش شرکت توانیر 2 بار پیام داد که اقا مصرف برق مناطق خوزستان خیلی زیاده و اینا..
بعد منم ناخوداگاه برقای ساختمون یکی درمیون خاموش کردم که کمکی کنم به اینکه برق به بقیه مناطق برسه(همینش خودش یعنی من میخوام بقیه رو تغیر بدم یا نفع و ضرری برسونم به کسی یا کسانی یا کشوری)
دقت میفرمایی محسن جان!؟
حالا ببین امروز پشت سرهم من چی دیدم؟
فکر کنم بتونید حدس بزنید!
یه فایل فروش خونه بهم دادن که برم بازدید
ادددد نزدیک همون خونه که دنبالش بودم یعنی ده متر اینور ترش،نیسان که جک داره اومده بود کابل های اون مسیر رو تعمییر کنه ..این یک
دو:
قبلش بگم که
من خوداگاه دنبال اینا اصلا نبودم..همینطور که نگاه میکردم به مسیر سرم و چشمم نا خوداگاه میرفت سمتشون..
اینکه منو وادار به نوشتن و تعجب زیاد کرده و دررس
دو:
در مییر برگشت،یک عدد ترانس ناقابل ترکیده بود و کابل های اتصالش رو از مدار جدا کرده بودند.
سه:
بنگاه ماشین به اون بزرگی و شیکی که همش بنز و bmw بود،خاموش بودن چراغاش باز به چشمم اومد ناخوداگاه..با اینکه مغازه ش باز بود..چون الان بعد 6 ساعت که داشتم کامنت میذاشتم انگار علت و معلول جلو چشمم اومدن..
حالا جالبیش اینکه
امروز عصر وقتی میخواستم تمریناتمو بنویسم،خواستم چراغو روشن کنم یه حسی گفت تو انقدر لیاقت داری که همه چراغارو روشن کنی و توب ببینی که چی مینویسی..
ینی خودم رو ارزشمند بدونم..
حالا علت اون پیامکارو الان متوجه میشم..
چون همش تبلیغ میکردن هرکی مصرف بار برقش کمتر بشه ماشین بهشون میدیدم..فلان رقم پول میلیاردی بهشون میدیم..
حالا این که میگین کانون توجه رو بزار روی چیزی که احساس خوب بهت میده ،دقیقا همون چیزیه که احساس لیاقت بهت میده…احساس ارزشمند بودن..احساس ازادی از استفاده کردن هرچیزی به هر مقداری..اگر برقه هرچقدر که راحت میشه زندگی کرد استفاده کن فقط فکر کمک کردن و اینکه بخای شرایط زندگی بقبه رو تغییر بدی یا فکر میکنی قضیه برق چیزی جدای از کانون توجه و این قوانینه ..اصلاااااااا
واقعا همه چیز فرکانسیه و انرژیه
و یه ذره بیشتر این موضوع برام جا افتاد که این کانون توجهِ و تمرکز گذاشتنه حتی یکی دو ثانیه اگه احساس ارزشمندی و لیاقت از یه نعمتی رو ازت میگیره واقعا باید کانون توجه و تمرکز رو تغییر بدم و گرنه نتیجه همون دوسه ثانیه و دو تا پیامکه میشه دیدن اون عیب و ایراد ها در دنیای بیرون..
حالا یه چبز جالب تر
توانیر میاد از یه عامل تحریک کننده و جذب کننده استفاده میکنه که تو هم باور کنی کمبود رو و فقط پنج شیش راه فقط بدای یه خواسته و پول بدست اوردن هست که شرک هست و اینکه احساس لیاقت و ارزشمند بودن رو ازت میگیره و هم اینکه داره تورو از درک درست قانون و خودِ قانون دور دور دور میکنه..
حالا اینجور اتفاقات که افتاد برام قطعا بخاطر همون کانون توجه های گذشته ی بابا برقیه و لامپ اضافی خاموش چون هروز و داره نعمت کمتر میشه و ما میتونیم به دیگرات کمک یا ضرر برسونیم و اصن فرمانروای عالم فقط مائیم نه خدا..
و خدا نمیتونه و عاجزه که بخواد کمک بقیه بکنه در صورتیکه اگر جایی از نعمتی کم هست به این معنی نیست که نعمت ها تموم شدن،بلکه قانون و اصل یادمون رفته و گرنه کل جهان این پتانسیل رو داره بهشت بشه ..
ولی چه کنیم که خدا میکنه تعداد کمی از مردم شاکرند..و اگر من حواسم نباشه و توی این تله گیر بیوفتم قطعا سر خودم میاد نه بقیه..
اینو بعنوان یه چراغ احتیاط برا خودم گذاشتم تا حداقل به ذهنم بگم درکم یه ذره از قانون بیشتر شده…
این یه ذره ،سالهای سال نعمت های بزرگ و آزادی های دلچسبی رو از من دور کرده و جوابش توی چیزیه که بهش فکر میکنم ..توجه میکنم…ومیبینم و میشه توجه و کم کم میشه یا مسیر برای ورود باورهای کمبود و محدود کننده..