گام به گام برای به ثمر رساندن خواسته های نیمه تمام | بخش اول - صفحه 2 (به ترتیب امتیاز)

68 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    منصوره علوی گفته:
    مدت عضویت: 1804 روز

    سلام وخدا قوت به استاد عزیزم که الگوی تمارعیار برای من توی این مسیر خداییه

    سلام به دوستان عزیزم که با خوندن کامنتاشون هر روز دارم امیدوارتر از قبل میشم

    تو اولین جلسه هم جهت شدن با جریان خداوندانقدر آگاهی ها زیاد بود که 20روزه من استپ کردم ‌ودارم مومنتوم مثبت رو تو ذهنم پررنگ میکنم

    وخیلی حواسم هست که تومومنتوم منفی قرارنگیرم

    انصافا تمرین سختیه

    وبا قرارگرفتن در حال خوب ‌توجه نکردن به مواردی که حالمو بد میکنه اتفاقای عالی داره میفته که به خودم یاداوری میکنم مسیر ت درسته ادامه بده ویک موردکه میخوام براتون بگم به متنهایی بر میخورم که من رو هل میده به مومنتوم مثبت ودر مورد خواسته هام امیدوارتر میشم که رسیدن بهشون خیلی ساده وراحته

    وقتی خدا بخواهد محال ممکن میشود

    هیچ چیز از قدرت خداوند خارج نیست

    اراده خداوند بالاترین ونافذترین اراده هاست

    خداوند راه را از جایی باز میکندکه هیچ کس تصور نمیکند

    خداوند بر همه چیز تواناست

    وچند روزیه ایده ای که خیلی بهش علاقه دارم بهم گفته شده ودارم قدمهای کوچک ‌پیوسته وپایداررو برمیدارم

    به امید خدا

    ممنون استاد عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  2. -
    محمدرضا مرادی گفته:
    مدت عضویت: 2583 روز

    سلام به هم اعضای خانواده صمیمی استاد عباس منش

    من این دوره رو تهیه کردم دوره واقعاً عالی هست مقاله‌ای رو که خوندم دقیقاً جلسات برای من دوباره دوره و تداعی شد

    دقیقاً مقاله رو زمانی خوندم که داخل ماشین هستم و منتظر هستم همسرم داخل هایپر مارکت خریدش رو انجام بده، تو این فرصت کوتاه برای اینکه افکار منفی مومنتوم نگیرند من داخل سایت شدم و تایم اوت گرفتم و شروع کردم به خواندن مقاله، واقعاً مقاله بسیار بسیار عالی بود

    جا داره که یه تشکر ویژه از خانم شایسته و استاد عباس منش که این دوره رو توی سایت قرار دادند داشته باشم.

    اولش می‌خواستم دوره رو نخرم و به خودم می‌گفتم من که تقریباً همه دوره‌ها رو خریدم و می‌دونم استاد می‌خواد چی بگه، همون قانون کلی رو می‌خواد بگه،

    ولی وقتی دوره شروع شد

    اولین نتیجه‌ای که گرفتم، احساس آرامش بود همچنان سعی می‌کنم این احساس آرامش رو در خودم به وسیله قانون مومنتوم زنده نگاه دارم،ذچون مهمترین چیز احساس آرامش است

    البته به طور ملموسی نتایج مالی من هم رشد کرده،

    برخورد با مشتری‌هایی که راحت خرید می‌کنند،

    خسته نشدن در محل کار و افزایش بالای انرژی در من، و روان شدن چرخ زندگیم

    ممنونم از گروه تحقیقاتی عباس منش بابت آگاهی‌هایی که در سایت منتشر می‌کنند

    و خدا را بسیار شکر می‌کنم که با گروه تحقیقاتی عباس منش آشنا شدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  3. -
    بهاره صرام گفته:
    مدت عضویت: 1233 روز

    به نام خداوندی که هرچه دارم و ندارم از آن اوست ، خدایا غرور و از من بگیر و چشم گفتن در برابر خودت و بهم اضافه کن….

    چقدر من فصل بهار و دوست دارم علاوه بر زیباییش فصل رویش در من شروع میشه ، پارسال همین موقع ها بود که تصمیم گرفتم عاقلانه تر و متمرکز تر روی دوره های رایگان استاد کار کنم که کار کرذم و نتایج بسیار زیبا و بزرگی گرفتم، امسال هم دوباره شروع کردم و حس خیلی خوبی دارم ، الان انقدر ذوق کردم که این مقاله رو خوندم مطمعنم امسال سال بسیار زیبا و بزرگی برای من خواهد بود ،

    سال گذشته دوتا از دوره های مهم استاد و خریدم که از دیروز دوباره شروع کردم متمرکز تر روی عشق و مودت کار میکنم و میدونم و منتظر نتلیح ارزشمندش هستم ،

    خدای من شکرت برای حال خوب این روزهایی که تصمیم گرفتم زیباتر بسازمش شکرت خدای من

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  4. -
    انیس دیده بان گفته:
    مدت عضویت: 1333 روز

    ای ک مرا خوانده ای ،راه نشانم بده

    مگه میشه ازش بخوای چراغ راهت باشه و او بی اعتنا عبور کنه؟؟

    سلام استادِ جان

    همیشه دوست داشتم مثل اساتید حرفه ای یه استاد پروازی باشم و دایم ازین شهر به شهر دیگه ازین کشور ب کشور دیگه برم و آموزش بدم و ب ثروت و نعمت بیشتری برسم درحالی ک دارم نهایت لذت رو میبرم از سفرم،من عاشق سفرم وقتی استاد رو میدیدم ک هم سفر میکنن و هم ثروت خلق میکنن باخودم میگفتم توی کار من چطور میشه این کارو کرد چطور میتونم یه مربی باشم اما در سفر باشم

    چون در بحث قهرمانی داستان متفاوت میشد یکم ، خلاصه الان 3هفته س ک با شنیدن دوره هم جریان با جهت خداوند و داستان مومنتوم ب حرفه مربی گریم برگشتم و هرهفته سفر میکنم برای آموزش و برمیگردم تهران

    و چقدر نعمت و ثروت داره برام میباره از در و دیوار از جایی ک حساب نمیکردم

    هرچی اراده میکنم مینویسم و میخوام ب راحتی تهیه میشه یجورایی برام عادت شده و وقتی دارم مینویسم دیگه با شک و تردید نیست

    میدونم ک دارمش

    بقول استاد اگه هرروز بخودم یادآوری نکنم انگار همیشه از بدو تولدم این شرایط بوده

    این مدت ک وقتی اول روز بیدار میشم مستقیم میام سراغ سایت و کامنت میخونم و متعهد شدم ک هرروز یک کامنت بذارم کلی چرخ زندگیم روونتر شده نعمتها سرازیر شدن

    حال دلم خیلی خوبه

    مدتی ک میام مشهد برای آموزش پارتنرم کار فروش رو انجام میده من شب میخوابم صب پولا میاد تو حساب بدون هیچ زحمتی یا دغدغه ای همیشه دوست داشتم ی درآمد نیمه فعال یا غیر فعال داشته باشم الان دارم

    و همش لطف اوست خدای من شکرت هزاران بار برای تمام آنچه ک دارم هرچه دارم از تو دارم

    تو آسانم کن برای آسانیهای بیشتر و هدایتم کن ب راه کسانی ک ب آنها نعمت داده ای و ن گمراهان

    استاد عزیزم ،مریم بانوی عزیز ازتون یدنیا ممنونم برای وقتی ک میزارین

    عاشقتونم و سپاسگزار خداوندم ک من رو ب مسیر شما و این خانواده با اراده هدایت کرد

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  5. -
    علی میرفخررجایی گفته:
    مدت عضویت: 1496 روز

    با نام و یاد خداوند وهاب

    سلام به استاد عزیزم سلام به مریم خانوم دوست داشتنی که عاشقانه دارن رسالتشونو به درستی انجام میدن

    می‌خوام چیزی بنویسم که نمی‌دونم شاید اینجا جاش باشه شاید هم نباشه

    اما گفت و گوی درونیم بود که خداوند داشت بهم میگفت و دیدم چقدر این موضوع اصله

    استاد جان من با توجه به شناخت خودم و الهامی که از طرف خداوند دریافت کردم

    با توجه به شناخت ارزش های درونیم ،و خودم و چیزی که قلب من همیشه بهش توجه داشته و همیشه از بچگی میخواستمش هم تو وجود خودم هم تو وجود دیگران هم تو همه ی کارهام و الان فکر میکنم آمادش باشم

    عزت نفس اعتماد به نفس ارزش قائل بودن برای آدم ها ارزش قائل بودن برای خودم شجاع بودن دلیر بودن نترس بودن چیزی که سااااالها میخواستمش و براش تلاش کردم و بارها و بارها رفتم تو دل ترسهام،

    من رسالتم رو پیدا کردم

    و به امید خداوند مسیرمو شروع کردم،

    من همیشه آدم ها خیلی برام ارزشمند بودن

    خیلی رفتار ها برام مهم بودن

    همیشه به دنبال رفتار هایی بودم که اعتماد به نفس توش می‌دیدم خود باوری توش می‌دیدم

    و همیشه یه ارتباطی بین خداوند و این موضوع حس میکردم،

    من تنها راه ارتباط با این انرژی رو نماز و قرآن میدونستم

    با اینکه ترس داشتم از مسخره شدن توی خانوادم اما شروع کردم چون میخواستم تغییر کنم میخواستم حالم تو تنهاییام با خودم خوب باشه

    من نمی‌تونستم هیچ احساس گناهی هیچ ترسی هیچ رفتار ناشایستی هیچ غمو ناراحتی هیچ خشمی رو بپذیرم

    خب از بچگی خیلی به ما احساس گناه دادن به خاطر خیلی از کارهایی که به صورت طبیعی وجودمون می‌خواسته تجربش کنه

    خیلی به ما گفتن اگر این کارو کنی اگر اون کارو نکنی انسان پاکی هستی انسانی هستی که مورد توجه خداوند قرار میگیری

    خیلی به ما نشون دادن و شنیدیم و که آدم های ثروتمند انسان های بدی هستن و از خداوند جدا هستن خلاف کارن دزدن مغرورن و …

    و از اونجا که من تو زندگیم یه انتخاب داشتم همیشه

    خداوند

    و با این که خیلی ها مخالف بودن یا مسخرم میکردن

    ولی من یک انتخاب داشتم

    خداوند

    شروع کردم هر کاری که حداقل تا اون موقع میدونستم منو به اون نزدیک تر می‌کنه رو انجام دادم

    نماز قرآن روزه ترک گناه ترک نگاه به نا محرم ترک حرف های زشت و رکیک ترک تهمت ترک غیبت

    مهربان بودن امید داشتن غصه نخوردن ناراحت نبودن

    هر چیزی که به خاطر ورودی هام باور کرده بودم که منو به خداوند نزدیک می‌کنه رو انجام دادم

    وقتی رزمی رو شروع کردم به خاطر خواسته های درونیم و علاقم

    از روز اول نمیتونستم بپذیرم که ترسو هستم

    از روز اول که من وارد باشگاه رزمی شدم رفتم وسط و مبارزه کردم

    و این رفتارم هم به خاطر تقویت ایمانم بود

    به لطف خدای مهربان

    درسته نمیشناختمش درست

    اما در همون حدی که درکش میکردم و به خیال خودم کارهایی که منو لایق توجه خداوند می‌کنه انجام داده بودم می‌دیدم که اتفاقات زندگی من رفتار آدم ها با من شرایط مالی من همیشه خیلی بهتر از اطرافیانم بوده،

    شرایط مالی هم نه اینکه ثروت مند باشم، با اینکه شرایط خیلی عالی نداشتیم اما به لطف خدا و ایمانی که همیشه تو وجودم بود حداقل ترسها و نگرانی ها و غصه هایی که بقیه میخوردن رو نداشتم و هرچه جلوتر اومدم نتایج من زمین تا آسمون با کل فامیل متفاوت بود

    من با قهرمانیم توی بوکس ثابت کردم که اون حرفهایی که بقیه میزدن که نمیشه سخته، ثابت کردم که من خدایی دارم که حواسش به من هست،من با موفقیتم توی درسهام توی دانشگاه ثابت کردم که خدای من حواسش به من هست که مادرم همیشه پسر عمه ی درسخون مارو تو سر ما میزد ،ثابت کردم که من ارزشمندم، وقتی ماشین خارجی خریدم که تو کل فامیل ما تا اون روز نداشتن حتی پسر عمه ی درسخونم و به خودم و به همه ثابت کردم که من خدایی دارم که حواسش به من هست ،

    از بچگی احساس ارزشمندی میکردم تا حد قابل قبولی بخاطر خدایی که تو وجودم حس میکردم برای همین هم همیشه رفتارها و دوستها و اتفاقات خوب رو تجربه کردم

    من مسیرمو انتخاب کردم و اگر الان هم دارم می‌نویسم به خاطر اونه و هروز داره بیشتر ماموریت زندگی منو شفاف میکنه،

    ،

    من هر روز بیشتر دارم میفهمم که ما روزانه میلیارد ها بار

    چه خودمون با خودمون چه ما با دیگران چه دیگران با ما به خصوص افراد نزدیک توی خانواده پدر مادر دوست همسر هر روز و هر لحظه داریم عزت نفس هم دیگرو تخریب میکنیم هر لحظه داریم همدیگرو قضاوت میکنیم از همه طرف

    ما

    از همه طرف مورد حمله ی اگر های دیگران قرار گرفتیم

    اگر این کارو کنی آدم خوبی هستی

    اگر این کارو کنی بدی

    اگر این کارو بکنی پیش خدا محبوبی

    اگر اون کارو نکنی خداوند نگاهتم نمیکنه

    اگر این کارو کنی موفق میشی

    اگر نکنی نمیشی

    اگر درس بخونی پولدار میشی

    اگر نخونی نمیشی

    اگر این تبلیغو بکنی مشتری ها میان سمتت

    اگر نکنی کسی تو رو نمیبنه

    اگر اینطور تو اینستاگرام رفتار کنی موفق میشی

    اگر نکنی نمیشی

    اگر اگر اگر …

    از طرف پدر مادر هر روز داره به ما احساس گناه و احساس بی لیاقتی تزریق میشه

    هر روز پدر داره مادرو تخریب می‌کنه مادر داره پدرو تخریب می‌کنه

    خواهر داره برادرو تخریب می‌کنه برادر خواهرو

    هیچ‌‌ کس انگار مارو همینطوری که هستیم دوست نداره قبول نداره هییییچ‌کس انگار نمیتونه کس دیگه ای رو همینطوری که هست بپذیره و دوست داشته باشه اگر… اون طوری که اون دوست داره یا اون فکر میکنه رفتار کنه

    رفتار

    رفتار

    رفتار

    من فهمیدم مهم ترین ارزش درونی من رفتار درسته

    برای همین هرجا رفتار مخالف روحم دیدم اذیت شدم

    که اینم به خاطر احساس ارزشمندی درونیم بوده

    هر جا خودم با کسی رفتار اشتباه انجام میدادم اذیت شدم

    هرجا رفتار مخالف روحم دیدم از مادرم با پدرم از پدرم با مادرم از خواهر از برادر از دوست

    هرجا حتی رفتار مخالف روحمو دیدم آزرده شدم

    نه فقط با خودم،

    خودم از بچگی انگار به خاطر همین موارد به خاطر اون ارزش درونم با خودم خوب رفتار کردم، نمیگم عالی بودم ولی خدارو شکر ، عشق خداوند همیشه تو وجودم و زندگیم بوده،و به دیگران هم بخشیدم

    ،

    حالا نمی‌خوام تقصیرو گردن کسی بندازم،

    و نمی‌تونیم جلوی این اپیدمی رو بگیریم

    ،

    اما هر روز دارم بیشتر به این میرسم که چقدرررررررر همه ی ما شرطی بزرگ شدیم و چقدرررررررر احساس بی لیاقتی در عمق وجودمون رخنه کرده در مورد همه چی ،

    و از همه مهم تر

    خودمون هم خیلییییییی خوب داریم این کارو با خودمون میکنیم خیلی خوب ،

    هر نعمتی رو که تو زندگیمون می‌خوام درخواست کنیم خودمون هم برای خودمون شرط میگذاریم،به خاطر هزاران هزار بار ورودی های غلط ،و رفتار اشتباه آدم ها با ما

    ،

    داشتم با خودم فکر میکردم خدایا من خدارو شکر تو خیلی از جنبه های زندگیم بهتر شدم چرا هنوز ثروتو به صورت ملموس حسش نمیکنم ؟ ندارمش؟

    چرا وقتیم ازت می‌خوام درخواست کنم حس میکنم حتما باید یه کاری انجام بدم بلکه تو به من یه ذره پول بدی؟ چرا من وهابیت تو رو نمیتونم باور کنم؟!

    چرا هر کاری می‌خوایم بکنیم هزااااااار تا ترمز تو ذهنمون هست که حتما باید اون کارو انجام بدم بلکه لایق بشم اون کارو شروع کنم؟

    چرا اینقدر ذهن ما گره خورده به عوامل بیرونی ؟

    چرا احساس ارزشمندی ما گره خورده به این همه عوامل بیرونی؟؟؟؟

    آره

    به خاطر همین رفتار های که هر روز داریم با خودمون با دیگران ،و برعکس دیگران با ما ، و بقیه ی آدمها با هم دیگه انجام میدن

    ،

    مهم ترین عاملی که اجازه ی ورود خیلی از نعمت هارو به زندگی ما نمیده فقط و فقط احساس بی لیاقتیه،

    ،

    و تو وقتی خودتو دور میکنی از آدما ، از کتابا، از فیلم ها، از صحبت های درونی ذهنی قبلی خودت،

    و آروم آروم وصل میکنی خودتو به گوهره ی وجودت به روح پاک درونت

    وقتی میای و توجه میکنی به خداوند و فکر می‌کنی و فکر می‌کنی و فکر میکنی و سوال می‌پرسی

    که من چی هستم؟ کی هستم؟ خدای من کیه؟ کی منو خلق کرده؟ کی این جهان رو آفریده؟ طبیعت چطور داره کار میکنه؟ جهان از چی داره تغذیه میشه؟ ثروت چطور خلق میشه؟

    وقتی شروع می‌کنی به سوال پرسیدن برای پیدا کردن حقیقت

    اون وقت تموم جواب ها به قلبت الهام میشه به بی نهایت طریق هدایت میشی به جواب

    همون‌طور که ما الان اینجا هستیم

    و میبینی که چقدر تو ارزشمند بودی و تو گم‌ کرده بودی این الماس رو

    میبینی که چقدرررررررر تو دور شده بودی از اصل خودت از خدای خودت از هدف زندگیت

    ،

    و اینجا لحظه‌ی آگاه شدن هست،

    لحظه ای که تو آگاه میشی از قانون این بازی

    از قانونی که توی جهان وضع شده

    وقتی سوال میپرسی

    او هدایت می‌کنه و جواب تموم سوالاتتو بهت میده،

    آیا تا به حال فقط به همین بخشندگی خداوند فکر کردیم که در مورد هرچی که سوال داشتیم به ما گفته؟!

    هر چی که در اطرافمون میبینم که به وجود اومده

    از بخشندگی ایده های اون بوده از فراوانی ایده های اون بوده

    هر دانش یا مهارتی کسب کردیم یا میبینم به خاطر درخواستی بوده که از جهان کردیم و داریمش

    ،

    و من وقتی همین چند دقیقه پیش داشتم به این فکر میکردم که خدای من چرا هنوز من ثروتو لمس نکردم؟

    گفت خب عزیزم معلومه ،تو دقیقا مثل همه‌ی این رفتار های که داری از دیگران میبینی

    تو خودت شرط گذاشتی برای ورود نعمت ها به زندگیت

    میگی بزار تا این کارو بکنم تا بالاخره پول بیاد

    بزار تا اون ایده رو شروع کنم

    بزار تا این موضوع رو درست کنم تا بلکه لایق بشم برای ثروت،

    بزار اون شغلو شروع کنم، بزار برم فلان شهر، بزار برم تو اینستا، بزار برم تو فلان جای شهر ،بزار فلان دکور بزنم بزار بزار بزار …

    خب وقتی تو اییین همه دلیل تو ذهنت هنوز داری چه انتظاری داری نعمت بیاد تو زندگیت

    من که نعمتمو از روز اول بهتون تموم کردم!

    منم گفتم آره خدای من منو ببخش

    منو ببخش که هزار تا دلیل هنوز تو ذهنم هست برای همه چی و بعد هم میگم چرا پس نمیشه؟!

    ،

    استاد جانم شما مربی و استادی بودید که به خاطر درخواست من از خداوند بهترین نسخه ی موجود رو به سمت من هدایت کرد تا من به جواب تموم سوالاتم برسم ، و اون از طریق شما منو با خودش آشنا کرد،

    شما احتمالا بهترین و صادق ترین فردی بودین که خداوند می‌تونست سر راه من قرار بده چون اون همیشه برای من بهترین هارو خواسته و همیشه ازش ممنونم

    می‌خوام استاد باز هم از شما تشکر کنم که منو رشد دادید ، نمیه ی تاریک وجود منو به من شناسوندین

    و وقتی اون قسمت روشن شد ، خدای درونم رو پیداش کردم،

    کسی که از هر چیزی در دنیا به من نزدیک تره ،حتی رگ گردن

    من همیشه شمارو مثال رزق بی حساب از طرف خداوند می‌دونم ،به خودم میگم کی تو رو با یک نفر که اون کله ی کره ی زمینه آشنا کرد و به تو جواب سوالاتتو داد؟! همون می‌تونه از جایی که فکرشو نمیکنی بهت ثروت بده

    ،

    و من می‌دونم هر چیزی می‌خوام و ندارم یه خاطر کم کاریه خودمه،

    و به خودم میگم همون‌طور که تموم چیزایی که خواستم و بابتش مقاومت نداشتم وارد زندگیم شده

    بقیه ی چیزهایی هم که می‌خوام مقاومتمو کم میکنم تا بیاد تو زندگیم

    و از همه مهمتر

    من احساس ارزشمندیمو گره نمییییییییزنم به ثروت

    من احساس ارزشمندیمو گره نمی‌زنم به تعاریف موفقیت از دید دیگران

    من همینطوری ارزشمندم من همینطوری لاااایقم

    من همینطوری که هستم لایق دریافت عشق و احترام هستم با همین چیزی که هستم با همین شرایطم

    اینو اینقدر میگم تا این ذهنو پاک کنم از اگر هایی که دیگران کردن توش

    همه چیز توی وجود خودم هست،

    ،

    از امروز تموم تلاشمو میکنم که خودمو ارزشمند بدونم بی غیدو شرط و کمک میکنم دیگران هم احساس ارزشمندیشونو پیدا کنن،من عاشق این هستم

    من سعی میکنم بالاترین حد از ارزش و احترام رو برای خودم برای کانون توجهم برای وقتم برای فرصتی که خداوند به من داده برای زندگیم قائل باشم و هررررررر کاری هرچیزی که وجودم میخواد تجربش کنه بهش اجازه بدم خودشو ابراض کنه

    و

    همینطور تموم تلاشم این هست که آگاهانه از این موضوع آگاه باشم که تقریبا 100 درصد آدمها این رفتار تو وجودشون هست که هم با خودشون هم با دیگران رفتار اشتباه رفتار تخریبگر انجام بدن

    و من باید سعی کنم آگاهانه پذیراشون باشم اعراض کنم و در قبالش حداقل خودم اون آدمی نباشم که عزت نفس دیگران رو تخریب می‌کنه

    اون کسی بشم که به دیگران ارزش میده اعتماد به نفس میده خود باوری میده

    .

    من خودم رو هم بخشیدم به خاطر هر بار که باعث تخریب عزت نفس یک‌ نفر شدم،

    خیلی سخته که بتونی با آدمی که برای خودش ارزش قائل نیست و رفتاری با تو می‌کنه که تو مجبور بشی رفتار ناشایست رو با اون شخص بکنی ،

    اون به خاطر بی ارزشی درونی اون فرد،

    اما هرچقدر بتونیم از این موضوع اعراض کنیم ،و ببخشیم ،و رها کنیم

    طبق قانون خداوند مارو در فضایی با آدمهایی قرار میده که ما نبینیم همچین مواردی رو،

    من سعی میکنم فقط به خاطر موهبت و لطفی که خداوند به من داشته پیام رسان این موضوع باشم،

    کاری که ازش لذت میبرم،

    ،

    همین امروز از طرف پدرم، البته نه از وجود پدرم، از طرف ذهن پدرم مورد قضاوت قرار گرفتم ، ولی من آروم و ساکت بودم، کنترل ذهن انجام دادم، و نتیجه چی شد؟! اصلا موضوعی که اون فکر میکرد در مورد من و با قاطعیت هم اعلام کرد نبود،

    اما اصلاااااا نه خواستم اعلام کنم و نه خواستم ثابت کنم و نه خواستم تخریب کنم،

    فقط گفتم خدارو شکر،

    و از خداوند خواستم کمک هممون کنه که هم دیگه رو قضاوت نکنیم، خودمونو قضاوت نکنیم،

    هر روز باید سعی کنیم روی این احساس ارزشمندیمون در تمامی موارد کار کنیم،

    فقط و فقط به خاطر اینکه پا به این دنیا گذاشتیم،

    ،

    و بیایم واقعا برای خودمون ارزش قائل باشیم،

    ببندیم گوش و چشمون رو روی چیز هایی که عزت نفس مارو تخریب میکنه، بگیریم جلوی این نجوای های خودتخریبی رو، حذف کنیم آدمها مطالب فیلم ها برنامه های که مارو دور می‌کنه از خودمون از اصل وجودمون،

    که این یکی از بزرگترین ترمز هاییه که در انجام کار ها و ورود نعمت ها روی ما تاثیر مخرب میگذاره و مارو به احساس بد میرسونه،

    ,

    عااااااشق خودمون بشیم بی غیدو شرط، و عااااااشق دیگران باشیم بی غیدو و شرط،

    شاید سخت باشه واقعا،

    اما از خداوند کمک بخواهیم که اون هررررچی بخوایم بهمون میده

    خدارو شکر ،

    استاد جانم خیلی از شما ممنونم که عاشقانه رسالتتونو خیلی خوب انجام دادین،

    شما وصل شدید به منبع

    برای همین اینقدر تاثیر گذار هستین

    برای همین همچین شاگردی پرورش دادید، و من باید همیشه قدر دان و سپاسگذار شما باشم ،شما هدیه ی خداوند به من بودید، و من همیشه سعی میکنم سپاسگذار باشم،

    و سعی میکنم استفاده کنم از این همه لطف و موهبتی که خداوند به من داده در جهت رشد جهان

    الهی شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  6. -
    فاطمه ۱۴۰۳ گفته:
    مدت عضویت: 652 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام و سپاس از مریم جان عزیزم برای نوشتن این مقاله

    لذت بردم از خوندن مقاله ونتایج بچه ها

    و این ها باور درمن ایجاد میکنه ک من هم میتوانم ب فروش عالی محصولاتم برسم فقط باید بیفتم روی دور مومنتوم

    توکل ب خدا امسال این دوره رو میخرم

    متوجه شدم جاهایی که من ب اهداف قبلی رسیدم ادامه دادن واستمرار بوده

    ومن توی این زمینه خیلی خوب عمل میکنم اینقد ادامه میدم ک نشانه ها میات دارم ب خاستم میچسبم از بس فرکانسش رو ارسال میکنم وقتش رسیده باید رهاش کنم و چندروز فقط چندروز خداشاهده رهاش میکردم اتفاق میفتاد

    الان هم خاسته ای دارم ک بارها درموردش تو کامنتها نوشتم احساسم میگه خیلی خیلی نزدیک شدم بهش و در مدارش قرار گرفتم

    اینجا از خدا میخام برام شفاف کنه باید رهاش کنم یا اینکه بازهم ادامه بدم ب ارسال فرکانسش

    ب جایی رسیده من دنبال ارسال فرکانسش نمیرم خود ب خود میبینم درموردش می‌شنوم همه جا

    ب من پیشنهاد می‌شود

    اما ب نقطه ی اصلی نرسیده ک خلق شده باشه

    فقط،منتظر اون لحظم

    و اینقد فرکانسش ارسال شده احساس میکنم برام عادی داره میشه

    چ اسم عالی انتخاب کردی مریم جون واسه این دوره گام ب گام برای رسیدن ب خاسته های نیمه کاره

    دیدن همین جمله خودش یک نشانه هست برای من

    دیشب احساسم بهم گف تو بیشتر باید ورودیاتو کنترل کنی مراقب ورودیات باشی اینجا مهمه چون اینجا احساستو بد میکنه

    دوسه روزه همش ب این فکر میکنم اگر خدا وارد این مسیرم نمی‌کرد الان من کجا بودم چ سختی هایی داشتم چون قبل آشنایی بااین مباحث و استاد عزیزم من زندگی پراز مسائل و مشکلات داشتم

    و الان 3 سالی ک گذشت وارد سال 4 ام شدم ک هرسال درحال پیشرفت وبهبود دادن ب زندگی وشخصیتم هستم

    من شخصی بودم ک هیچ هدفی نداشتم تمام زندگیم وارزوهام برای نشان دادن ب بقیه و راضی کردن اطرافیانم بود

    برای دیگران زندگی میکردم

    من سلامتی نداشتم وداروهای آرام بخش میخوردم ک الان 3 ساله حتی اسمشون یادم نمیات

    هیچ مهارتی نداشتم والان خیلی پیشرفت کردم و تبدیل ب یک هنرمند شدم

    من هیچ دوستی نداشتم اخلاق نداشتم

    با خانواده پدر مادر برادر همسر فرزند خانواده همسر مشکلات زیادی داشتم

    هرروز از یکی متنفر بودم بایکی جنگ داشتم

    الان پدرمادرم عاشقانه خودشون بامن تماس میگیرن و میگن توروخدا بیا ببینیمت

    همسر وفرزندم دورم می‌چرخن و دوست دارن باهاشون حرف بزنم بخندم

    خیلیا میان بدون چشم داشت ب من چ خدمتهایی میکنن ومیرن

    چقد زندگیم کارهام راحت انجام میشه

    همزمانی ها چقد برای من رخ میده

    چقد فرزندانم مورد حفاظت خدا قرار گرفتن

    فرزند بزرگم چقد مستقل شده

    وفرزند دومم خدا بهم هدیه داده بارها از آنها محافظت کرد و آنها را از خطر دور کرده

    این باور هرروز در من قوی تر میشود

    خدا از فرزندانم مراقبت می‌کند

    الخیر فی ما وقع خیلی خوب توی ذهنم جا افتاده

    گاها ناخاسته ای رخ بده بازهم آخرش ب نفع من میشه بخاطر این باور

    وقتی دنبال خاسته ای میرم بعداز گذشت یکمدت دیگه جهان خودش،هلم میده ک اون خاسته رو بیشتر ببینم درموردش بشنوم وبخونم بیشتر وارد مدارش بشم بیشتر باور پذیر بشه برام

    قبل آشنایی با استاد ورودی مالی من صفر بود درحدیکه فقط مخارج من لباس وخوراک بود ک همسرم هزینه می‌کرد

    والان ورودی مالیم رسید ب جایی ک اول دوره 12 قدم نوشته بودم میخام برسه

    و مطمئنم این خاسته موفقیت توی کسب وکارم

    هنری ک خدا بهم داده وخودش،هدایتم کرده ب این هنر ب این لذت بردن

    برام براحتی جفت وجور میشه

    سپاسگذارم از مریم جون عزیزم واستاد عزیزم

    چقد من با این سایت زندگی کردم واقعا چ جاهایی فقط،شنیدن یک فایل من رو نجات داده بخدا

    یعنی علاوه بر ایجاد نتایج. من رو از مشکلات و خطرات نجات داده این سایت واین مسیر توحیدی و خدا پرستی

    بعضی روزها دکمه نشانه ی من بهم گفته اینکاری ک میخای انجام بدی درست نیست ومسیر مو عوض کردم سریع و دوباره گفتم خدایا شکرت وگرنه من چقد این جاها لطمه میخوردم

    برای همگی دوستانم استاد عزیزم مریم جان

    تمامی دوستانم ک عضو سایت هستن دوره هارو تهیه کردن واقعا ما یک خانواده هستیم خانواده ای ک روح هامون ب هم نزدیکه تو یک فرکانسیم

    برعکس اعضای خانوادمون ک فقط فیزیکی باهم خانواده ایم

    برای همگی شماها عزیزان دلم آرزوی موفقیت وثروت وشادی و سلامتی دارم

    از ته دلتون بخندید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
    • -
      رضا ملتفت گفته:
      مدت عضویت: 1979 روز

      سلام به شما فاطمه خانم عزیز، امیدوارم از ته دلتون بخندید.

      یه جایی از متن که گفتید: هر بار بیشتر به این باور میرسم که خداوند از فرزندانم مراقبت میکند‌.

      یاد خودم افتادم. تا حالا این داستان رو جایی از سایت تعریف نکردم.

      خیلی مواقع شده که مادرم این داستان رو برام تعریف کرده، که خیلی کوچک بودی و تازه یاد گرفته بودی با کالسکه حرکت کنی، یه روز درب حال خونه باز بود و تو تو از درب رفته بودی بیرون، (بیرون درب حال یه ایوونی میخوره و بعد سه تا پله میخوره به پایین که وصل میشه به حیاط خونمون) بعد داداشت تو رو میبینه، اون موقع داداشم مثلا هفت یا هشت سالش بوده، میاد برای اینکه از ایوون خونه و از پله‌ها نیوفتی پایین، تا تو رو میبینه، کالسکه رو با یه دستش میگیره و اون دستش رو هم درب حال رو سفت می‌چسبه و صدای من (مامانم) میزنه. که بیام کمکش کنم.

      خدایا شکرت که اونجا و اون روز از طریق برادرم کمکم کردی، خدایا شکرت که مراقبم بودی، خدایا شکرت که مراقب همه اعضای خانواده‌ام و همه دوستای گلم در این سایت الهی هستی. خدایا شکرت.

      خدایا عاشقتم‌.

      خدایا شکرت به خاطر همه نعمت‌هات.

      ممنونم از شما بخاطر یادآوری این موضوع که خدا مراقب ماست، چندین بار شده که سوار موتور یا ماشین، درحد چند ثانیه دیدم همه چیز اکی شده و ختم به خیر شده و تصادف یا مسئله‌اس پیش نیومده و من چقدر زود فراموش کردم و سپاسگزار نبودم بخاطر این نعمت خداوند، بخاطر حفاظتش، خدایا صد هزار مرتبه شکرت.

      ممنونم از شما دوست عزیزم، فاطمه خانم عزیز و همه دوستان که با کامنت‌هاشون به این آگاهی کمک میکنند.

      الخیر فی ما وقع.

      خدایا شکرت.

      چقدر این فضا متفاوته، چقدر راحت میتونم حال درونی و عشق خودم رو به دوستان در این سایت نثار کنم، من عاشق این کارم.

      خدایا صد هزار مرتبه شکرت.

      شاد و سلامت باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        فاطمه ۱۴۰۳ گفته:
        مدت عضویت: 652 روز

        سلام آقا رضای عزیز

        اشک تو چشمم جمع شد تجربه ی مادر عزیزتون رو خوندم

        چون خیلی برای من ک یک مادر هستم اتفاق افتاده

        یک داستانی میخام بنویسم برای شما در مورد هدایت

        خدایی ک همه مارو هدایت میکنه تمام موجودات وگیاهان جانوران

        اون روز من توی اتاق در حال خیاطی بودم

        دخترم 8 سالشه پیشم نشسته بود داشت تکالیفش رو انجام می‌داد

        پسرم 11 ماهشه توی روروک توی پذیرایی تنها بود البته خیلی تنها میذارمش

        همه میگن خطرناکه اما من چون خیلی انجام دادم اینکارو ترس‌هام کمترشده والبته از نظر بقیه مادر بیخیالی هستم ..

        یدفه منو دخترم دیدیم که این نی نی تپلی وبامزه با حالت خنده وارد اتاق خیاطی من میشه بااینکه روروک نداشت و گاگله می‌کرد خودشو ب اتاق رسونده بود اصلا منو دخترم فقط ب همدیگه نگاه میگردیم مات ومبهوت بودیم این بچه چطور از روروک اومد بیرون روی زمین گاگله کرد و اومد تو اتاق

        چطور خدا ازش محافظت کرد وبعد هدایتش کرد ب سمت اتاق

        چطور نرفت توی آشپزخونه

        چطور نرفت توی حمام

        وصاف اومد ته راهرو توی اتاق

        اصلا چطور از روروک اومد روی زمین

        خداااای،من

        اصلا نمیدونستم بخندم یا گریه کنم

        صددر صد اگه واسه اطرافیانم ازینجور اتفاقات زندگیم تعریف کنم میگن تو چطور اینقد بیخیالی یا بی رحمی یا همینجوری سپردی ب امان خدا ؟؟؟؟؟

        معمولا این سپردی ب امان خدا میدونید دیگه کجا ازین جمله استفاده میکنن

        نمیدونن سپردن ب امان خدا یعنی زندگی کردن یعنی رها بودن

        یعنی دوربودن از ترسها ونجواهای شیطان

        چقد جالبه من توی این کامنت از خدا خاسته بودم خاستمو بیشتر دنبالش باشم وفرکانسشو ارسال کنم یا رهاش کنم ب امان خدا

        ههههه

        الله اکبر ازین هدایت

        خدا با کامنت شما ب من گف رهاش کن دست من

        من برات انجامش میدم

        کافیه …

        دیگه هیچ کاری نمیخات انجام بدی فقط،بسپار بهم و خوش بگذرون از روزهات لذت ببر ک نوبت من رسیده دست ب کار بشم ودیروز نشانه هاش اومد احساس خیلی خوبی دارم

        احساسی ک برای شما دوست عزیز آرزومندم

        سپاسگذارم ک برام نوشتی و باعث شدی یبار دیگه کامنت خودمو بخونم و یادم بیات درخواستم چی بوده و متوجه نشانه بشم از کامنت شما

        برای شما آرزوی سلامتی وخوشبختی ثروت دارم

        هرروزتون پراز هدایت های الله

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      فهیمه گفته:
      مدت عضویت: 1212 روز

      سلام به استاد عزیزم که منو از خواب چهل ساله بیدارم کرد

      سلام به فاطمه خانم عزیز

      من کامنت های شما رو دنبال میکنم چون یه بار خداوند منو هدایت کرد نوشته هاتونو خوندم دیدم تقریباً سرنوشتتون شبیه منه

      منم سه ساله که با سایت استاد هستم و حدود یکساله که شروع به کار خیاطی کردم ، خواهرم خیاط بود ولی من اصلا حوصلم نمیکشید تا اینکه پارسال خواهرم گفت چرا بیکار میشینی خونه حداقل بیا با من بریم مزون دوستم تا بگو بخند یکم انرژی بگیری یه چیزایی رو هم یاد بگیر منم رفتم گفتم باشه هفته ای دو روز میام… به زور میرفتم چون زود خسته میشدم و هی میگفتم وقتم تلف میشه نمیتونم فایل های استاد گوش بدم …یواش یواش یاد گرفتم… یعنی من هم یاد می‌گرفتم و هم برای دوخت هام پول دریافت میکردم و منی که هفته ای دو روز میرفتم الان کل روزهارو میرم بغیر از پنج شنبه و جمعه، خدا منو به جایی هدایت کرد که صاحب مزون یه خانم نازنین و بسیار با حوصله که هر چی بلده به من یاد میده بدون اینکه پولی از من بگیره و جالبه که برای دوخت هام پول هم بهم میده … قبلاً بقدری یواش و لاک پشتی میدوختم که به زور ماهی دو میلیون میشد حقوقم … الان حقوق ماهیانه ام شده ده میلیون…و خواهرم اعتراف می‌کنه تو از من سریع تر و با سلیقه تر میدوزی … البته من هنوز کامله کامل یاد نگرفتم که مثل شما بتونم خودم مستقل کار کنم …

      فاطمه جان منم مثل شما تا یکسال پیش هیچ درآمدی نداشتم و الان خیلی خوشحالم که هم هنر یاد گرفتم و هم درآمد دارم و محیط کارمم فوق العاده عالیه ،هشت نفریم و همه باهم خیلی محترمانه و صمیمانه رفتار میکنند و همه همکارام هر چی میپرسم ازشون با جان و دل بهم یاد میدن ، هر لحظه از خداوند سپاسگزاری میکنم

      فاطمه جان همیشه براتون بهترین ها رو میخوام و هر لحظه منتظرم بیایید بنویسید اینجا که به تمام خواسته هاتون یکی یکی رسیدید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        فاطمه ۱۴۰۳ گفته:
        مدت عضویت: 652 روز

        سلام ودرود خدمت دوست عزیزم فهیمه جانم

        خوشحالم که برام نوشتی

        چندبار کامنتت رو توی این دوسه روز خوندم

        لذت بردم از اینکه این هنر زیبا رو یادگرفتی

        و ب درآمد رسیدی ودرامدت ب 10 میلیون تومان رسیده

        این نشانه پیشرفت شماست هم در زمینه ی مهارت هم در تغییر باورهات ظرف ذهنت بزرگتر شده

        و با استمرار قطعا درامدت هربار بالاتر میره

        خداروشکر میکنم برای وجود دوستانی مثل شما ک قدم برمی‌دارید تغییر میدین شرایط،کنونی رو هربار زندگیتون باکیفیت تر میشه

        خداروشکر میکنم برای تمامی اتفاقات زیبایی ک این اخیر برام رخ داده نشانه ی تغییر باورهای منه

        زندگی هربار با کیفیت تر میشه

        فهیمه جان من هیچوقت بار اولی ک برای دیگران دوخت لباس انجام دادم رو فراموش نمیکنم ازشدت ترس دست وپام می‌لرزید بخدا

        عرق شدید میکردم میگفتم خدایا کمکم کن براین ترس غلبه کنم

        وارد ترسم شدم و الان ترس‌هام کمتر ودوخت هام باکیفیت تر شده اجرت دوختهامو بالاتر بردم

        من بهای این هدفمو پرداخت کردم اطرافیانم شاهد این موضوع هستن و میگن تو زحمت زیادی برای این موضوع کشیدی

        اما اینا زحمت نبوده اینا قدم برداشتن در راستای رسیدن ب هدف با حال خوب بوده تکامل طی کردن بوده

        وهنوز هم دارم تکامل طی میکنم تا برسه ب اون نقطه ای ک من تولیدی خودمو و برند خودمو تو شهرمون میزنم

        سپاسگذار خدایی هستم که هرروز پیغامی از طریق دستانش ب من میرسونه ومن رو امیدوارتر ب روزهای زیباتر میکنه

        فهیمه جان برات آرزوی موفقیت وثروت

        و رشد وپیشرفت توی کسب وکارت میکنم

        بازهم سپاسگذارم عزیزم

        شاد باشی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    الهام گفته:
    مدت عضویت: 2785 روز

    بنام خدای فراوانی ها

    خدایا سپاسگزار توهستم برای حضورم در این مسیر زیبا .

    خدایا سپاسگزار توهستم برای حضورم در این دوره فوق العاده .

    خدایا سپاسگزار توهستم برای حضورم در این سایت توحیدی .

    خدایا سپاسگزار توهستم برای حضور استاد عباس منش در زندگی ام .

    خدایا سپاسگزار توهستم برای حضور خانم شایسته در زندگی ام .

    خدایا سپاسگزار توهستم برای حضور این خانواده صمیمی در زندگی ام.

    خدایا سپاسگزار توهستم برای کامنتهای زیبای دوستان .

    استاد عزیزم بی نهایت سپاسگزار شما هستم بابت این دوره زندگی ساز .

    خانم شایسته عزیز سپاسگزار شما هستم بابت زمان و وقت وانرژی برای این سری مقالات سایت .

    امروز خیلی روز عالی و زیبایی را دارم تجربه میکنم .

    از فایلهایی که توسط خداوند هدایت میشم و گوش میکنم و روی آگاهی های آن ها تمرکز میکنم تا شرایط عالی که در تنهایی و سکوت و آرامش و امنیت و فراوانی نعمتها در زندگی ام ،که اعتبار این همه فضل و فراوانی را فقط به خداوند شکور می دهم .

    این روزها خیلی به نشانه ها حساس شدم و خیلی حواسم به نشانه ها هست و به خودم یادآوری میکنم که دارم به خواستم نزدیکتر میشم .

    دیدن کامنتم در این صفحه از سایت ، نشانه ای قویتر که من دارم به خواستم نزدیک و نزیکتر میشم . هر بار که من این مومنتوم مثبت را قویتر میکنم نشانه ها هم به همون نسبت بیشتر میشن و این پیغام به من میدن که الهام تو لایق بی نهایت نعمت و ثروت و خوشبختی و سعادت و سلامتی خداوند هستی ، باور داشته باش .

    خدایا سپاسگزار توهستم بابت این شرایط عالی زندگی ام.

    من الان دارم به خوبی درک میکنم حرف استاد را که وقتی با جریان خداوند هم مدار می شوم از در و دیوار نعمت جاری میشه و نیاز به هیچ تلاش فیزیکی نیست . چون لاجرم وارد زندگی میشه . چون طبیعی اینکه نعمتها بیان . چون هم فرکانسی با فرکانس خداوند نتیجه اش فراوانی و رزق به غیر حسابه .

    خدایا فرمان دادی که بنویسم . من هم تسلیم توهستم .

    خدایا از هر خیری که از تو به من برسد من فقیرم .

    خدایا هر آن چه که دارم از آن توست و تو به من دادی .

    خدایا می پذیرم که من در برابر عظمت تو هیچی نیستم .

    دوستون دارم

    در پناه الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  8. -
    کیوان حداد گفته:
    مدت عضویت: 928 روز

    سلام استاد خوبم

    حدیثم

    قبلا گفتم و باز هم میگم دوره هم جهت با جریان خداوند پراز خیرو برکت برام چون بعد از هفت سال امسال به مسافرت رفتیم…طی این سالها هم بابت اینکه بچها کوچیک بودن و می‌گفتیم اذیت میشیم و هم با توجه به شرایط مالی امکان مسافرت نداشتیم با وجود اینکه درآمد خوبی داشتیم اما ظرفمون سوراخ بود وفقط جوابگوی هزینه های ضروری بود و گاهی هم اصلا جوابگوی همون ضروریات هم نبود خلاصه که امسال با جیپ پرپول رفتیم مسافرت با آدم های خوب و همراه و با کلی انسان های بی نظیر و نازنین هم آشنا شدیم که درواقع مهمونشون بودیم چقد همزمانی های خوبی برامون اتفاق افتاد در واقع در زمان مناسب در مکان مناسب بودیم جایی که دوس داشتیم بریم هواشناسی اعلام بارندگی کرد تصمیم گرفتیم به جنوب بریم که بارونی نبودولی بازم نمیدونم چی شد که همه تصمیم گرفتیم به همون جایی که قرار گذاشتیم بریم من مرتب با خودم تکرار میکردم خدایا ما رو هدایت کن به بهترین مکان که بارندگی هم نباشه و در زمان مناسب مکان مناسب باشیم خلاصه رفتیم جایی که دوس داشتیم از اول بریم و هواشناسی هم پیش بینی بارون کرده بود استاد ما رفتیم و هوا عالی بود بدون بارون و برعکس جنوب بارون اومده بود چند روز اونجا بودیم و بعدش اومدیم جنوب که بارونش تموم شده بود و هوا عالی بود…خداروشکر حسابی خوش گذشت آزادی مالی داشتیم راحت خرید کردیم بعد از سفر هم کلی همزمانی برامون اتفاق افتاد تمام چیزایی که دوس داشتم ولی نمیدونستم بابد چکار کنم اتفاق افتاد در واقع همش میگفتم خدایا من نمیدونم چطور ولی تو درستش کن تو جواب همه چیزو میدونی تو همه چیزو برام درست میکنی..الان خداروشکر از نظر مالی خیلی خیلی بهتریم نسبت به قبل از دوره…راحت خرید میکنیم هزینه ها رو راحت پرداخت میکنیم و مطمئنم که این روند خیلی خیلی بهتر میشه و کلی هم طلب داریم که بزودی همه رو خداوند برامون نقد میکنه…فقط باید با دقت به حرف های شما گوش بدیم و تکرار کنیم و تمرین انجام بدیم و بقیه حواشی رو بزاریم کنار…خدایا شکرت بابت استاد خوبم شکربابت دوره هم جهت …شکر بابت همه چیزو همه کس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
  9. -
    سعیده گفته:
    مدت عضویت: 415 روز

    سلام به دو استاد نازنینم.

    سلام به رفقای توحیدی ام.

    با نام و یاد خدا شروع میکنم.

    اول کامنتهایی که تا الان منتشر شده رو خوندم و انگیزه گرفتم که منم بیام از نتایجم بگم.

    قبلش ذهنم میگفت نتایجت کوچکه.

    ولی من نباید تسلیم بشم.

    من سمت خودمو انجام میدم.

    همین نتایجی که گرفتم قبلا نبودها.

    الان اتفاق افتاده.

    برای جهان که بزرگی یا کوچکی خواسته ها فرقی نمیکنه.

    هرچقدر باورها عوض بشه به همون مقدار هم نتایج عوض میشن.

    اگر نتایج همون نتایج قبلی هست،باید بدونیم که باورهامون هم همون باورهای قبلی هست.

    موقع لانچ دوره من فقط 3 میلیون پول داشتم.500 تومن هم بابت خرید های قبلم توی سایت هدیه داشتم.

    از خدا میخواستم پولش رو خودش جور کنه تا بتونم زمان تخفیف تهیه اش کنم.

    یعنی من 3 تومن دیگه کم داشتم.

    خلاصه همون زمان یه مشتری اومد برام که دقیقا 3 برابر مبلغی که کم داشتم یعنی 15 میلیون اومد به حسابم.

    من از خدا 3 تومن دیگه خواسته بودم.

    ولی خدا 3 برابرشو بهم داد.

    این اولین معجزه فقط با تصمیم به خریدن دوره.

    و کار مشتری هم یکی از ساده ترین کارها بود برای من.و هییییچ فشاری روم نداشت.

    خلاصه من فوری دوره رو خریدم به لطف خودش.

    خب بعد خرید دوره چه اتفاقاتی افتاد؟

    الان تقریبا یک وونیم برابر پولی که برای خرید دوره هزینه کردم توی حساب دوستی با پول دارم.

    که خیلی سریع داره هی بهش اضافه میشه.

    خدایا شکرت.

    اولین باره که موفق شدم این حساب رو به دوستی با پول اختصاص بدم.

    من 7 ماه پیش از استاد در مورد حساب دوستی با پول شنیده بودم ولی نتونسته بودم عملیش کنم تا دقیقا بعد از خرید دوره هم جهت با خداوند شجاعت پیدا کردم.

    خب من تقریبا یک هفته قبل از سال جدید دوره رو خریداری کردم.

    امسال اولین سالی بود تو زندگی مشترک 14 ساله ام،همسرم تونست برای شروع سال جدید اینقدر برای خونه مواد غذایی تهیه کنه.

    تونست به راحتی برای بچه ها لباس بخره.

    با وحود اینکه خودم توی حسابم پول داشتم،برای خرید شلوار بهم یک میلیون پول داد.

    قبلا وقتی میگفتم میخوام موهام رو رنگ کنم مقاومت نشون میداد.و کلی دلیل می اورد که این کار رو نکنم.

    ولی امسال من اصلا چیزی نگفتم و تصمیم به رنگ کردن موهام‌ هم نداشتم.ولی همسرم روزی چند بار خودش میگفت برو موهاتو رنگ کن.چرا موهاتو رنگ نمیکنی؟

    که من تو دلم خندم میگرفت.

    این برای من یعنی بهبود رابطه.

    ماه فروردین اولیییین ماهی بود که بعد از 2 سال و 9 ماه که من اجاره خونه پرداخت میکردم،همسرم توان پرداخت داشت و پرداخت کرد.

    ایا این نتیجه نیست؟؟؟

    همسرم خودش پیشنهاد مسافرت به بوشهر رو داد و رفتیم و کل هزینه های سفر رو خودش متقبل شد.

    در صورتیکه پارسال و دوسال پیش،کل هزینه مسافرت و خرید برای شروع سال جدید با من بود!

    و اینکه توی مسافرت به جاهای رویایی هدایت شدیم که یکیش هم رفتن به روستای زیبا و سرسبز ابوالحیات روز 13 بدر بود.

    اینکه همسرم توی مسافرت چایی دم میکرد،صبح رخت خواب ها رو جمع میکرد و به راحتی برای بچه ها خرید میکرد.

    اینکه همسرم مدام توی مسافرت بهم میگفت اینو برات بخرم؟این یعنی بهبود رابطه.قبلا اینها نبودا.

    خدایا واقعا شکرت.

    اینکه مدت زیادی بود میخواستم برم کلاس شنا ولی باورهای محدود کننده جلوم رو گرفته بودن ولی بعد دوره و همین 3 شنبه،جلو باورهام ایستادم و به خواسته ام رسیدم و جلسه اول رو رفتم.

    نتایج خیلی خیلی زیادن.

    واقعا ادم نمیدونه کدوم رو بنویسه.

    خدایا شکرت بابت وجود استادان نازنینم،این سایت بهشتی و تمام هم خانواده ای توحیدی ام.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای:
  10. -
    رامش فردوسی گفته:
    مدت عضویت: 684 روز

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

    به نام خداوند رحمتگر و مهربان

    الر کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ ﴿1﴾

    الف لام راء کتابى است که آن را به سوى تو فرود آوردیم تا مردم را به اذن پروردگارشان از تاریکیها به سوى روشنایى بیرون آورى به سوى راه آن شکست ناپذیر ستوده (1)

    اللَّهِ الَّذِی لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَوَیْلٌ لِلْکَافِرِینَ مِنْ عَذَابٍ شَدِیدٍ ﴿2﴾

    خدایى که آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آن اوست و واى بر کافران از عذابى سخت (2)

    الَّذِینَ یَسْتَحِبُّونَ الْحَیَاهَ الدُّنْیَا عَلَى الْآخِرَهِ وَیَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَیَبْغُونَهَا عِوَجًا أُولَئِکَ فِی ضَلَالٍ بَعِیدٍ ﴿3﴾

    همانان که زندگى دنیا را بر آخرت ترجیح مى‏ دهند و مانع راه خدا مى ‏شوند و آن را کج مى ‏شمارند آنانند که در گمراهى دور و درازى هستند (3)

    سوره 14: إبراهیم – جزء 13

    سلام به استاد نهایت گرامی

    و درود بر استاد شایسته عزیز (واقعین که شما شایسته همچین مقام شایسته هستین )

    امید که هر کجایی دنیا باشید خوش و آرام باشید

    تمام این دوره نتایج است

    تا همین حالا که 7 جلسه از این دوره روی سایت قرار گرفته از بی نهایت طریقه برایک نتایج آمده

    ولی باز هم ذهن میخایه که نتایج بزرگ که تا هنوز رخ نداده

    مثل همین که چرا تا هنوز مهاجرت نکردی

    و یا اینکه چرا فلا کار نیمه و نا تمام شده

    ووو

    ولی حالا از همان اول جلسه هم جهت با جریان خداوند تا همین لحظه

    بی نهایت سپاسگذار تر شدیم

    وقتی میبنیم جای سرو صدا میباشه عاجل شکر میگم که گوشم فعال است و صدایی را میشنویم

    و یا جای میبنیم که غالمغال و مردم میخنده و می رقصه به خود میگم بیبین رامش چقدر مردم شاد هستن

    و یا سابق فرد کهن سال را میدیدیم کار میکرد نا راحت میشدم ولی حالا خوشحال میشم چوند میگم اینقدر انرژی دارد که کار میکند

    و یا در بسیار از جای ها وقتی در مومنتوم منفی قرار میگرفتم تا آخرش میرفتم (البته بعد از دوره فهمیدم بحث مومنتوم را )

    و بسیار از جای ها بسیار راحت میتوانم time out بگیرم بسیار راحت

    و چقدر در هر لحظه که سپاسگذار هستم ایره خودم میدانم

    خدا را بی نهایت شکر در تمام لحظات زندگیم

    در حفظ الله باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای: