گام به گام برای به ثمر رساندن خواسته های نیمه تمام | بخش اول - صفحه 3 (به ترتیب امتیاز)

68 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ناهید رحیمی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1148 روز

    سلام و درود فراوان به استاد عزیز و بزرگوارم و مریم جان عزیزم و تمامی دوستان گرامی.

    البته که « دوره هم جهت با خداوند » دوره ی بی‌نظیری بوده و خواهد بود .

    7 جلسه ی پر باری رو کار کردیم و من مطمئنم در ادامه جلسات پربار تر با محتوهای عالی تری از استاد عزیز آموزش ببینم .

    منم مثل خیلی از دوستان از اینکه این دوره رو خریداری کردم خیلی خوشحالم چون مطمئنم تو دل هر کدوم از دوره‌ها ، استاد عزیز به علم و آگاهیم اضافه خواهد کرد.

    کلاً کسی که دوره ای رو میخره به خاطر هزینه‌ای که داده بیشتر اهمیت میده و باعث میشه تمریناتش رو جدی‌تر بگیره که به دنبالش موفقیت بیشتری کسب می‌کنه .

    خوبی کارکرد دوره‌ها با توجه به تمریناتی که داره اول اینکه نقاط ضعفمون پیدا میشه ، بخصوص جاهایی که مقاومت داریم و اینکه تمرکز ما رو سمت تغییراتش میبره .

    جالبه هر چقد بیشتر دنبال بهبود شخصیتی و تغییراتی در زمینه های مالی و سلامت جسمی باشی با اتفاقاتی روبرو میشی که باید خودتو محک بزنی که اگر درست پیش بری با نتایج خوب مواجه میشی .از همه قشنگت تر اینه که رشد و بزرگ شدن خودتو حس می‌کنی و این بیشتر حالتو خوب می‌کنه اینکه تونستی تغییرات مثبتی داشته باشی و مثل گذشته عمل نکنی .

    یکی از جلسات این دوره در مورد هماهنگی بین ذهن و روح بود که البته در دوره کشف قوانین هم استاد عزیز اشاره کرده بودن اما تو این دوره توضیحات بیشتری دادن که برای من ، به شخصه بیشتر جا افتاد که هر روز گوش کردنش رو الزامی میدونم از این جهت که ملکه ی ذهنم بشه و قدرت باور پذیریمو بالا ببره که بتونم در عمل بهتر انجامش بدم .

    یاد گرفتم هر زمانی به تضادی برخوردم و هرجایی که شک و تردید برای انجام کاری داشتم‌ به اون موضوع از زاویه ی روح خدایی که در وجودمون دمیده شده نگاه کنم تا اول اینکه آرامشم رو حفظ کنم و در مقابل گفتگوها و نجواهای ذهنی بتونم مومنتوم منفی خودم رو کنترل کنم و افکارمو جهت دهی کنم سمت مومنتوم مثبت.

    شاید خیلی جاها به دلیل فشار عصبی و خشمی که در درونم به خاطر برخورد با تضادی ، در لحظه نتونم واکنش و عملکرد مثبتی داشته باشم اما آموزش این مطالب و کار کردن این دوره باعث میشه به عانی احساساتم تغییر کنه و غلبه بر ترسها و نگرانیهام داشته باشم و آرامش رو به خودم برگردونم .

    خدا را سپاس میگم به خاطر اینکه شروع این دوره با شروع سال جدید همخونی داشت که منو بیشتر ترغیب ، تغییرات مثبت میکنه و انگیزه ی خیلی زیادی برای بدست اووردن آرامش و دنبال کردن اهدافم هستش .

    تو همین چند هفته اخیر دو بار خواب استاد عزیز رو دیدم و هر دو بار با خوشحالی و حال خوب از خواب پا شدم .

    از اینکه اینجا هستم از اینکه این دوره رو کار میکنم خوشحال و سپاسگزار خداوند هستم .

    از اینکه خداوند در هر مرحله از زندگیم چیزی رو سر راهم قرار میده که باعث پیش بردن بهتر ، تکاملم میشه از استاد عزیز و از خداوند سپاسگزارم .

    خیلی خوب درک می‌کنم به میزان ذوق و هیجان و علاقه‌ای که به کسب آگاهی بیشتر دارم خداوند از بهترین راه ممکن در وقت و زمان معین خودش منو تو مسیری هدایت میکنه که این مسیر باعث پیشرفت و روند تکاملم تو همه ی زمینه ها میشه .

    یادمه سالهای اولی که با استاد عزیز آشنا شده بودم و دوره‌های مختلف رو کار میکردم همین ذوق و شوق و هیجان رو داشتم اما بقدری عجول بودم که این عجله اجازه ی رشد و پیشرفت بهم نمیداد .

    و اون آرامشی که دلم می‌خواست رو بدست نمیووردم اما از زمانی که خودم رو رها کردم و پذیرفتم که باید آرام و پیوسته پیش برم در هر مرحله از زندگیم با اتفاقاتی مواجه شدم که شاید گاهی ظاهر تلخی داشته ولی درسها و پیامهای خوبی به دنبال داشته .

    خیلی وقتا برای تغییرات مهم زندگیم و برای وارد شدن در مومنتوم مثبت اولش درد کشیدم بعد وارد مسیری شدم که آرامشم داشتم.

    تو زمینه ی مالی خیلی جاها به طور محسوس و موذیانه باورهای کمبود روم کار میکرد که هر بار با دیدن تضادی متوجه شدم هنوز تو این زمینه نیاز به تقویت باورهام دارم و خیلی جا ناآگاهانه وارد مومنتوم منفی شدم که بودن در این مومنتوم آرامش منو به هم ریخته و باعث شده نتونم رشد بهتری داشته باشم .

    تو زمینه ی روابط چ روابط با همسرم و چ در روابط با دیگران هم همینطور !

    هر باری که سر موضوعی با همسرم به تضاد بر می‌خورم یه تشنجی بینمون رخ داده که بعد از وقوعش ، تازه متوجه ی اشتباهاتم میشم .

    اینکه چ افکار و باورهایی باعث ایجاد خلق چنین تضادهایی بینمون شده .

    چیزی که هست اینه که خدا رو شکر اول اینکه از این تشنجها و بحث و گفتگوها بینمون خیلی کم پیش میاد و هر وقتم که پیش میاد به چن ساعت نمیکشه که تموم میشه و احساسات خوبمون بر میگرده .

    در گذشته بعد از دیدن این تضادها ، نگاهم فقط این بود که همسرم مقصره . طوری تراز قضیه رو می‌گرفتم که به وضوح باور می‌کردم همسرم مقصره !

    نتیجه چی میشد ؟!! اینکه بارها و بارها به شکلهای مختلف از اون اتفاقها میفتاد و هیچ وقت اون جریان تموم نمیشد .

    از نگاه همسرم من مقصر بودم و از نگاه من همسرم مقصر بود.

    ولی از زمانی که یاد گرفتم دنبال مقصر نگردم و تو روابطمون با وقوع هر اتفاقی دنبال راه حل مسئله باشم و بیشتر تمرکزم روی افکار و باورها و واکنشهای خودم باشه خب خیلی بهتر با موضوعات کنار میام و حلش میکنم که با گذر زمان هر تشنجی بابت موضوعاتی که حلشون کردم از بین رفته .

    این یعنی اینکه تونستم خودمو رشد بدم و بیشتر در مومنتوم مثبت باشم و احساساتم نسبت به همسرم به مراتب خیلی بهتر از قبل بشه.

    یادمون باشه اگه بتونیم تحت هر شرایطی خودمونو در مومنتوم مثبت نگه داریم هیچ وقت با وقوع هیچ اتفاقی باخت نمیدیم .

    شک نکنید به این موضوع فکر نکنید اگه جایی تونستید خودتونو به مومنتوم مثبت ببرید ممکنه طرف سوء استفاده کنه یا ممکنه یه چیزی از دست بدید یا ممکنه طرف پررو بشه یا ممکنه اتفاقات بر وفق مرادتون نچرخه !! به هیچ وجه این اتفاقا نمیفته و اتفاقاً که همه چیز به بهترین شکل ممکن به نفع شما پیش میره . شاید اون لحظه به هر دلیلی خشم وجودتون رو گرفته باشه و افکار منفی اجازه نده ، شما به اون قضیه از زاویه بهتری نگاه کنید اما اگر بتونید این افکار رو کنترل کنید و خودتون رو به مومنتوم مثبت ببرید اول اینکه همون لحظه آرامشتون حفظ میشه چن لحظه بعد احساساتتون بهتر میشه و اینکه خداوند در کنارمون ،ما رو به مسیری هدایت می‌کنه که همه چیز به بهترین شکل ممکن پیش بره .

    حتی کسانی که به هر دلیلی به شما خرده یا جبهه می‌گیرن طوری تغییر می‌کنن که شگفت زده میشید در واقع بودن در مومنتوم مثبت باعث میشه شما وجه خوب آدمها رو دریافت کنید و کمتر با تضادها مواجه بشید. حتی باعث میشه اتفاقاتی که در طول روز باهاش مواجه هستید خوب پیش بره .

    اگه بتونیم در طول روز آگاهانه به ترسها و نگرانیهامون تو هر زمینه ای که میخاد باشه با رفتن به مومنتوم مثبت غلبه کنیم و در لحظه از خداوند کمک و مسئلت بگیریم اینجاست که بین ذهن و روحمون هماهنگی به وجود میاد و ما به احساس خوب میریم .

    تو دوره زمونه ای زندگی می‌کنیم که داشتن آرامش و بودن در احساس خوب مهمترین فاکتور خوشبختی هستش که با بودن در این مومنتوم می‌تونیم به نیازها و خواسته‌های دیگمون برسیم .

    بنابراین بهتره به آموزه‌ها و درسها و پیامهای استاد عزیز اعتماد کنیم و همین مسیرو ادامه بدیم .

    من که تا حالا هرچی از درسهای استادعزیز رو تجربه کردم نه تنها چیزی از دست ندادم بلکه خیلی چیزهای خوب تو زندگی بدست اووردم که همه رو مدیونشون هستم .

    کسی که دنبال نور هستش حتماً سمت نور هدایت میشه .

    خدا رو شکر می‌کنم که تو این سالها از این شاخه به اون شاخه نپریدم و فقط با آموزه های استاد عزیز دنبال نور و هدایت خداوند بودم که هر بار بهتر از گذشته با اتفاقات خوبی مواجه بودم و خیلی خوب سیقل شدنم رو حس میکنم .

    عباس منش عزیز و دوست داشتنی ، استاد بزرگوارم دنیای منو تغییر دادن ، ناهید ترسو رو به ناهید شجاع تبدیل کرد.

    ناهیدی که از هر چیزی ترس و واهمه داشت الان دیگه با اعتماد به قدرت خداش ، راحت قدم بر میداره و از زندگیش بیشتر لذت می‌بره .

    تمام زندگی و تمام آرامشمو مدیون حضور استاد عزیز هستم از همه ی اینا گذشته کسی که جرأت و شهامت منو برای رفتن به سمت توانمندیها و مهارتهام برد استاد عزیز بودن .

    کسی که باعث شد خودمو بیشتر از هر کسی بشناسم و بیشتر از هر کسی به خودم بها و ارزش بدم ، باز استاد عزیز بودن .

    کسی که ایمان واقعی به خداوند بزرگ و بخشنده رو بهمون آموزش میدن و ما رو به سمت مسیر الهی مسیری که رحمت و نعمت فراوونی توام با آرامش و خوشبختی درش هست ، هدایت می‌کنه استادعزیز هستن .

    سلامتی و بودن در حال خوب رو همیشه برای استاد عزیز ، از خداوند خواستارم .

    استاد جونم مرسی .

    ممنون که هستی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  2. -
    تینا گفته:
    مدت عضویت: 271 روز

    به نام الله یکتا

    سلام ب استاد عزیز و مریم بانو عزیز

    سلام ب همه دوستان هم فرکانس

    1404/1/23

    ساعت 01:55

    چند روزیه ک فکرم درگیر این ک چطور بتونم شروع کنم ب فروش محصولی ک تازه استارتشو زدم

    دنبال تبلیغ دادن ب آپ روبیکا بودم ک با 200 هزار تا بازدید فقط 70 نفر جذب کانالم شدن

    وقتی موضوع با برادرم در جریان گذاشتم بهم گفتم ک تو منتظر بودی ک اون مبغلی ک بابت تبلیغات دادی برات کارو حل کنه و هیچ تمرکزی خودت ب کارت نداشتی و با خودت گفتی اون مبلغ ک هزینه کردم کارو می‌کنه

    امروز خیلی فکرم درگیر شد بابت صحبت برادرم و این شرایط الآنم

    ساعت یک اومدم تو سایت و دیدم بنر جدید گذاشتن استاد

    با خودت گفتم بزار اول نشانه امروزم و ببینم بعد میام مقاله رو میخونم

    وقتی نشانه ام تموم شد و چیزی ک میخواستم و ازش دریافت کردم ،

    اومدم تو مقاله گام به گام برای به ثمر رساندن خواسته های نیمه تمام | بخش اول ، وقتی رسیدم ب تجربه آقا امیر عزیز دیدم دقیقااااااا مشک و نقطه ضعف منم همین موضوع و هر بار خاستم دوباره اقدام کنم ترسیدم ک مثل قبل باز عمل نمیکنم و ول میکنم و دوباره با تضاد هایی ک برام پیش اومده جهان مجبورم کرده شروع کنم و بعد از ی مدت خیلی کوتاه باز هم سرد شدم از ادامه مسیر

    خداوند منو هدایت کرد ب این مقاله و خواندن این کامنت تا بفهمم ک منم میتونم با داشتن همچین شرایطی شروع ب اقدام مجدد کنم ولی ن مثل هر بار ک باز بعد ی تایمی بیخیال بشم ، بلکه این بار ادامه بدم و با آموزش های دوره هم جهت با جریان خداوند و درک ممنتوم بتونم این نقطه ضعف و از بین ببرم و پاشنه آشیل این مشکل و از ریشه حل کنم

    بعد از درخواست هایی ک از خداوند برای هدایتم ب مسیر درست و راحت داشتم خداوند این کامنت و این دوره رو سر راه من قرار داد تا شروعی دوباره اما بی توقف و داشته باشم

    از خداوند برای تک تک دوستان هم فرکانسی و دوستانی ک با این مسئله مواجه هستن هدایت میخام و ازش میخام مسیر و برای همه ما روان کنه و هدایتمون کنه ب راحت ترین شیوع حل مسائلمون

    با قلبی پر امید اولین کامنت خودمو تو این سال های ک با استاد عباس منش اشناییت دارم ثبت میکنم

    ب امید روزی ک برگردم رد پامو ببینم و از تغییراتی ک ایجاد کردم اما ذوق خودمو ببینم ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  3. -
    نرگس گلی گفته:
    مدت عضویت: 1832 روز

    سلام سلام

    هیچ کلمه ای من برا این دوره پیدا نکردم و نمیکنم کارایی کردم با وجود این دوره که قبلا حتی با وجود دوره های خفن دیگه نکرده بودم

    قبلا هم گفتم این دوره برام مشعله پرادایسه منطقاش میچسبه کف ذهنت واقعا خفنه مطمعنم این دوره اگه نبود چقدر باز میخواستم سینوسی پیش برم چون تا میومدم نا امید بشم سریع مومنتومو یاداوری میکردم و ادامه میدادم امشب برام انفاقی افتاد که دوس داشتم بنویسم میخواستم با همکارم که قبلا ماجراشو تعریف کردم تو همین دوره برم بیرون نجوا اومد که نه و فلان و بمان به خودم که اومدم دیدم دارن شدت میگیرن منم یادم افتاد گفتم تایم اوت بگیر اصلا میدونی چیه هر اتفافی بیفته ب نفع منه و اروم شدم همون احظه همکارم پیام داد که فلان جا ساعت فلان و منم رفتم چقدر بعم خوش گذشت چقدر ترسای الکی تو ذهنم داشتم و از همه مهمتر دیدم چقدر تغییر کردم اولش فکر کردم اون خیلی تغییز کرده چون قبلا دو باری رفته بودیم بیزون و اون بشدت ساکت بود ولی الان انقد حرف زد باهام که باخودم گفتم نرگس تو تغییر کردی تو مومنتومو قطع نکن درسته طرف نیومد رگشو برات بزنه ولی مومنتومو اگه قطع کنی دوباره از اول پس ادامه بده با ادامه دادنه که الان حرف زد فردا میاد یه وجهه مثبت دیگشو رو میکنه که باز تو‌میخکوب شی واقعا اگه این دوره نبود همونجا ناامید میشدمو میگفتم پس چرا نشدو این حرفا ولی هی میگم نشونست قطعش نکن و دقیقا جلسه دو دوره برام زنده شد گفتین وقتی رو‌کسی مقاومت داری اونم رو‌تو داره چون ب محض اینکه من گاردمو از روش برداشتم اصلا یکی دیگه شد تازه هنوز اون وجهه عالیشو من ندیدم البته قبلا یه بار دیده بودم اونم بخاطر اون اوایل داشتم رو عزت نفس کار میکردم که چه کارایی برام کرده بود و الان گفتم خدا میدونه با قطع نکردن‌مومنتوم چی میخواد بیاد

    خودم یه کارایی کردم که واقعا باورم نمیشه کار منه ادما وجهه ای از خودشون رو‌نشون دادن که تاحالا ندیده بودم خودم به ادما بیشتر میخندم قبلا انقدر بهشون اخم میکردم که خدا میدونه خودم متوجه نمیشدم از اینکه وسط پیشونیم درد میگرفت متوجه میشدم که چقدر اخم دارم ولی الان خیلی بهتر شدم حتی لبخند میزنن بهم و‌منم با ابخند جواب میدم

    چه احترامایی از چه افرادی گرفتم مدیرم زنگ زد بهم از من اجازه میگرفت که میشه فردا بیای سرکار فلان کارو انجام بدی چون من پنجشنبه ها تعطیلم و‌نمیرم مدیری که کل بازار میشناسنش و میگن مغروره و فلانه برا اینکه من کارشو انجام بدم ازم اجازه میگیره

    کارام‌مثل اب خوردن پیش میره

    رفتارم با خودم یکم بهتر شده

    قدرت تجسمم چقدر تغییر کرده قبلا جرعت نمیکردم یه ماشین مدل پایین تصور کنم یه گوشی ایفون حالا الان یه جور از خدا طلبکارم که رفتم جا برا وسیله هام باز کردم که طلا میاد ماشین میاد اونم مدل خارجی قبلا انقدر خودمو لایق عشق نمیدونستم که خندم میگرفت الان با اعتماد بنفس میگم میدونم طرف عاشقم میشه تو رو‌خودت کار کن نرگس ول کن اونو ینی در این حد :) ب قول بچه ها ما الان جلسات اولیم اینه نتایج برسیم به مبحث سپاسگزاری که دیگه چیییی واقعا واقعا هرروز در اگاهی ایشالا روتون باز باشه استاد قشنگ من که انقدر ساده همه چیو از زبون خدا میگید ومریم عزیزم که برامون مقاله مینویسی و دوستان عزیزترم که کامنتاتون خداست خود کامنت بچه ها خودش صدتا دورست یعنی من میلیاردها زمان میخوام که فقط رو کامنت یکیشون فکر کنم دمتون گرم خدایا شکرت بابت این بهشت و بهشتیانش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  4. -
    ابراهیم گفته:
    مدت عضویت: 1398 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام

    رب العالمین ،از تو تقاضا دارم هر چه سریعتر نسبت به واریز وجه این دوره به حسابم اقدام کنی،شدیدا دوست دارم وارد دوره بشم و صبرم تموم شد.

    خدایا شکرگزارم که مرا وارد دوره خودت کردی

    استاد عزیزم سپاسگزارم از شما بابت این دوره

    استاد شایسته عزیزم سپاسگزار از شما بابت آگاهی‌های این دوره.

    چقدر خوشحالم برای دوستانی که دوره رو دارن و نتایج ریز و درشت گرفته اند.

    تحسین میکنم دوستانی که مدارشون همزمانی با ارائه بوده و در حال دانشجویی و سوال هستند

    چقدر دوره خوبیه که فرکانس رو در حالت جریان دائمی نگه میداره و نمیزاره قطع بشه.

    یکی از نکات اصلی عدم رسیدن ،قطع فرکانس ها ست و بماند که بعضی اوقات قطع و برگشت مسیر ناخوبه.

    برای من هم کنترل ذهن بعضی اوقات با مسئله مواجه میشه .

    امیدوارم خداوند لطف کند و از فضلش مرا وارد دوره استاد کند.

    استاد شایسته عزیز متن رو مطالعه کردم و کلی انرژی گرفتم و منم مومنتوم درخواستم رو ادامه میدم تا به شما برسم به امید خدا

    سپاسگزار استاد عزیزم هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  5. -
    امير باباخاني گفته:
    مدت عضویت: 292 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز

    از شما تشکر میکنم بابت این مقاله بینظیرکه انقددددددررررررررر درباره دوره هم جهت شدن با جریان خداوند زیبا و کامل توضیح دادید و من خخخخیلی لذت بردم و کلی اموزش گرفتم از نتایج دوستان و نظراتشون لذت بردم و همینطور که الان داشتم این مقاله رو میخوندم خداوندو هزاران بار شکر کردم بابت وجود شما 2بزرگوار در زندگیم من الان تمام تمرکزم روی دوره روانشناسی ثروت 1هست و نتایج فوق اااالعاده ای گرفتم احساس میکنم هنوز باید بیشتر روی این دوره کار کنم و یک سری باورهای مرجع و کلیدی مثل (فراوانی) که میتونه دریایی از نعمت و ثروت و وارد زندگی هر کسی بکنه بیشتر کار کنم و بعد دوره بعدیم و رو تهیه کنمکه قطعاااا این دوره بینظیر و تهیه میکنم عاشقانه شما دو بزرگوارو دوست دارم چون «عشق» و «خداوند» و «ایمان» و «تمرکز » و «هدایت» و… در وجودتون صحبتهاتون کلماتتون موج میزنه ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  6. -
    یاسمن اسدنژاد گفته:
    مدت عضویت: 1894 روز

    سلام بر عزیزانم

    سلام بر استاد عزیزم

    سلام بر خانم شایسته عزیزم

    چی قشنگتر از اینکه صبحا با صدای پرندگان بهاری بیدار شی ، من عاشق فصل بهارم که بینهایت زیبایی درش وجود داره خدارو شکر که زنده ام

    خانم شایسته عزیزم خیلی ازتون سپاسگذارم برای این مقاله ارزشمند که وقتی خوندمش یه احساس امیدی در من شکل گرفت که میتونم با لذت به خواسته هام برسم

    استاد جان فکر میکنم این دوره واقعا کولاک میکنه و از خداوند میخوام که به آسان ترین شکل ممکن در زمان مناسب منو وارد این دوره کنه تا منم مثل بقیه دوستان با جریان خداوند هم جهت بشم

    من این مقاله رو با اشتیاق خوندم و منتظر قسمت دوم هم هستم و خیلی از شما استا. عزیز و خانم شایسته عزیزم سپاسگذارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  7. -
    محمدرضا روحی گفته:
    مدت عضویت: 1317 روز

    به نام هدایت الله

    سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته گرامی و همه دوستان خوبم در این سایت الهی

    خدا را شکر می‌کنم امروز هم با خواندن این کامنت های خوب دوستان چقدر ذوق زده شدم وانرژی خوبی گرفتم میکنم بابت این مقاله بینظیرکه انقدر درباره دوره هم جهت شدن با جریان خداوند زیبا و کامل توضیح دادید و من خیلی لذت بردم و کلی اموزش گرفتم از نتایج دوستان و نظراتشون لذت بردم

    و همینطور که الان داشتم این مقاله رو میخوندم خداوندو هزاران بار شکر کردم بابت وجود شما استاد بزرگوار در زندگیم من الان تمام تمرکزم روی دوره روانشناسی ثروت 1 و12 قدم هست و نتایج فوق لعاده ای گرفتم احساس میکنم هنوز باید بیشتر روی این دوره کار کنم از خانم شایسته عزیز سپاسگزار هستم بابت زمان و وقت وانرژی برای این سری مقالات سایت امروز خیلی روز عالی و زیبایی را دارم تجربه میکنم از فایلهایی که توسط خداوند هدایت میشم و گوش میکنم و روی آگاهی های آن ها تمرکز میکنم تا شرایط عالی که در تنهایی و سکوت و آرامش و امنیت و فراوانی نعمتها در زندگی ام ،که اعتبار این همه فضل و فراوانی را فقط به خداوند مهربان می دهم

    به نظرم این دوره همون کلیدیه که درهای بسته رو برامون باز می‌کنه. ان‌شاءالله به‌زودی خودمم بیام و توی این سفر شگفت‌انگیز همراهتون بشم، چون نمی‌خوام از این قطار معجزه‌ها جا بمونم

    در پناه الله یکتا شاد سلامت و ثروتمند باشید انشاالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  8. -
    محمد اکبری گفته:
    مدت عضویت: 3639 روز

    سلام به همه

    می‌خوام داستان مومنتوم مثبت و منفی رو با آیات قرآن بررسی کنم و همچنین درکی که از خوندن این مقاله داشتم رو هم به اشتراک بزارم و استفاده ای که ازش کردم.

    اعراف 123 :

    قَالَ فِرۡعَوۡنُ ءَامَنتُم بِهِۦ قَبۡلَ أَنۡ ءَاذَنَ لَکُمۡۖ إِنَّ هَٰذَا لَمَکۡرٞ مَّکَرۡتُمُوهُ فِی ٱلۡمَدِینَهِ لِتُخۡرِجُواْ مِنۡهَآ أَهۡلَهَاۖ فَسَوۡفَ تَعۡلَمُونَ

    ترجمه: فرعون گفت: پیش از آن که به شما اجازه داده باشم به او ایمان آوردید؟ حتما در این شهر توطئه کرده‌اید تا مردمش را بیرون کنید. به زودى خواهید دانست

    ببینید اینجا جایی هست که خداوند به حضرت موسی الهام کرد که عصایت رو بنداز و بعدش این عصا تمام جادوی ساحرین رو نیست و نابود کرد و بعد اونا گفتن ما به فرمانروای موسی و هارون ایمان آوردیم. بعدشم که این آیه بالا هست که فرعون که خودش رو رب می‌دونه و فکر می‌کنه صاحب اینهاست، این حرفو میزنه و جمله بعدی که میگه خیلی برام جالب بود چون دقیقا داره پیش فرض منفی ای رو برای خودش ایجاد می‌کنه که ریشش برمیگرده به اینکه ترس داره که نکنه مردم شورش کنن و اینجا میشه واضح تر شرک درونش رو دید.

    میگه: حتما در این شهر توطئه کرده‌اید تا مردمش را بیرون کنید. یعنی ببینید فرعون زمان موسی که میگن رامسس دوم هست، با این جمله که از باور شرک آلودش میاد، مومنتوم منفی رو شروع کرد و خب وقتی باور مرجعت شرک آلود باشه، همینطور این مومنتوم منفی ادامه پیدا می‌کنه و نهایتا این شد که فرعون و لشکریانش، غرق در دریا شدن. یعنی اینقدر فرو رفته بود در شرک و اینقدر این فرکانس قوی شد در ادامه و یک زمانی گذشت و زمان موعود برای هردو گروه یعنی هم فرعون هم موسی فرا رسید.

    یک نکته هم این وسط در مورد ساحرین بگم که تحت تاثیرم قرار داد. وقتی فهمیدن مسیر درست چیه، دیگه ایمان آوردن، نه یک ایمان به حرف، بلکه ایمان با عمل که وقتی شنیدن فرعون گفت دست و پاهاتون رو خلاف یکدیگر قطع میکنم، گفتن ما به سمت خدای خودمون برمیگردیم و خدایا به ما صبر عنایت کن و ما را مسلمان بمیران. ایمان یعنی این که وقتی به درستی یک مسیری می‌رسی و میفهمی قدرت واقعی از آن کیه یا کلا هر مسیر درست دیگه ای، به این شکل قوی در اون پیش بری که حتی تهدید به مرگ منجر به پا پس کشیدن نشه و اتفاقا قویترت کنه به مسیرت.

    در ادامه سوره اعراف 127 :

    وَقَالَ ٱلۡمَلَأُ مِن قَوۡمِ فِرۡعَوۡنَ أَتَذَرُ مُوسَىٰ وَقَوۡمَهُۥ لِیُفۡسِدُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَیَذَرَکَ وَءَالِهَتَکَۚ قَالَ سَنُقَتِّلُ أَبۡنَآءَهُمۡ وَنَسۡتَحۡیِۦ نِسَآءَهُمۡ وَإِنَّا فَوۡقَهُمۡ قَٰهِرُونَ

    ترجمه: اشراف قوم فرعون گفتند: «آیا موسى و قومش را رها مى‌کنى که در زمین فساد کنند؟ تو و معبودهایت را به حال خود گذارند؟» گفت: «در آینده‌اى نزدیک پسرانشان را مى‌کشیم و زنانشان را زنده نگهمیداریم؛ ما بر آنها چیره‌ایم

    یعنی ببینید اون مومنتوم منفی‌ای که فرعون شروعش کرد، داره توسط خداوند که وعده مدد و یاری به هرکسی در هر مسیری داده، تقویت میشه با حرفهای اشراف قومش و یک قدم جلوتر هم میرن این اشراف قوم فرعون و میگن پسرانشون رو میکشیم و زنانشون رو زنده نگه میداریم‌، ما بر اونها چیره هستیم.

    یعنی نه تنها تقویت مومنتوم منفی بلکه راهکارهایی که باز از همون باور مرجع که شرک آلود هست میاد و بیشتر کمک می‌کنه به فرو رفتن بیشتر فرعون در منجلاب. حالا تصور کنید که یک کسی که خودش رو خدا میدونه، اینا رو بشنوه و چقدر خشمگین تر هم میشه و میخواد خدایی خودش رو ثابت کنه.

    وای خدای من، آیه بعدی دیوونم کرد که حضرت موسی چطور پیش فرض مثبت و نقطه شروع مومنتوم مثبت رو برای همراهانش ایجاد کرد.

    اعراف 128 :

    قَالَ مُوسَىٰ لِقَوۡمِهِ ٱسۡتَعِینُواْ بِٱللَّهِ وَٱصۡبِرُوٓاْۖ إِنَّ ٱلۡأَرۡضَ لِلَّهِ یُورِثُهَا مَن یَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦۖ وَٱلۡعَٰقِبَهُ لِلۡمُتَّقِینَ

    ترجمه: موسى به قومش گفت: از خدا یارى بجویید و شکیبا باشید که زمین از آن خداست، آن را به هر کس بخواهد وامى‌گذارد و آینده از آن پرهیزگاران است

    داره همون باور مرجع توحیدی رو تکرار می‌کنه که زمین از آن خداست و اون قدرت واگذاری داره نه فرعون و هرکسی که در مسیر درست قدم برداره و ایمان داشته باشه و کنترل ذهن کنه، این زمین رو بهش میده و شما باید از خدا یاری بجویید. چقدر زیباست. الان بهتر میشه فهمید که چرا اونجا که حضرت موسی قتل کرد و افتادن دنبالش، این دعا رو کرد که خدایا هر خیری از جانب تو به من برسه، من بهش فقیرم. چون تنها قدرت رو خدا میدونست.

    خیلی دوست دارم روند مومنتوم مثبت در به پیامبری رسیدن حضرت موسی رو ببینم.

    اعراف 129 :

    قَالُوٓاْ أُوذِینَا مِن قَبۡلِ أَن تَأۡتِیَنَا وَمِنۢ بَعۡدِ مَا جِئۡتَنَاۚ قَالَ عَسَىٰ رَبُّکُمۡ أَن یُهۡلِکَ عَدُوَّکُمۡ وَیَسۡتَخۡلِفَکُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَیَنظُرَ کَیۡفَ تَعۡمَلُونَ

    ترجمه: گفتند: «پیش از آن که به سوى ما بیایى در آزار بودیم و پس از آمدنت هم آزار مى‌بینیم.» گفت: «امید است پروردگارتان دشمنانتان را هلاک کند و شما را در روى زمین جانشین آنها گرداند تا ببیند چگونه عمل مى‌کنید

    ببینید که اینجا تفکر یا پیش فرض قوم موسی، منفی بوده ولی حضرت موسی سعی می‌کرده بهشون امید و ایمان و پیش فرض با باورهای توحیدی بده و حضرت موسی سعی داشته بهشون بهشتی رو نشون بده که اگر این پیش فرض های مثبت توحیدی رو در خودشون بسازن و ادامه بدن تا به آستانه فرکانسی برسه، بهش میرسن.

    اعراف 130 :

    وَلَقَدۡ أَخَذۡنَآ ءَالَ فِرۡعَوۡنَ بِٱلسِّنِینَ وَنَقۡصٖ مِّنَ ٱلثَّمَرَٰتِ لَعَلَّهُمۡ یَذَّکَّرُونَ

    ترجمه: پیروان فرعون را به قحط سالى و کمبود محصول گرفتار کردیم تا پند گیرید

    اینجا هم خداوند میگه اونا رو به قحطی و کمبود دچار کردیم تا بفهمید که قدرت کیه و فرعون اگر قدرت داشت که کاری میکرد که دچار قحطی و کمبود محصول نشه. یعنی ببینید که این یک روند بوده تغییر افکار قوم موسی ولی چون مومنتوم مثبت با حضرت موسی شروع شده بوده، کم کم با این نشانه ها مردم بیشتر باورشون عوض می‌شده.

    اعراف 131 :

    فَإِذَا جَآءَتۡهُمُ ٱلۡحَسَنَهُ قَالُواْ لَنَا هَٰذِهِۦۖ وَإِن تُصِبۡهُمۡ سَیِّئَهٞ یَطَّیَّرُواْ بِمُوسَىٰ وَمَن مَّعَهُۥٓۗ أَلَآ إِنَّمَا طَـٰٓئِرُهُمۡ عِندَ ٱللَّهِ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَهُمۡ لَا یَعۡلَمُونَ

    ترجمه: زمانى که نیکى به آنها رسید، گفتند: «این از خود ماست.» و اگر رنج به آنها مى‌رسید فال بد به موسى و کسان او مى‌زدند. آگاه باش که طالع نیک و بد آنها نزد خداست لکن اکثر آنها نمى‌دانند

    اعراف 132 :

    وَقَالُواْ مَهۡمَا تَأۡتِنَا بِهِۦ مِنۡ ءَایَهٖ لِّتَسۡحَرَنَا بِهَا فَمَا نَحۡنُ لَکَ بِمُؤۡمِنِینَ

    ترجمه: گفتند: هر معجزه‌اى بیاورى که ما را جادو کنى به تو ایمان نمى‌آوریم

    باورهای شرک آلودشون که کاملا مشخصه و این اشراف قوم فرعون هم، بر مسیر غلط خودشون سخت ایستاده بودن.

    اعراف 133 :

    فَأَرۡسَلۡنَا عَلَیۡهِمُ ٱلطُّوفَانَ وَٱلۡجَرَادَ وَٱلۡقُمَّلَ وَٱلضَّفَادِعَ وَٱلدَّمَ ءَایَٰتٖ مُّفَصَّلَٰتٖ فَٱسۡتَکۡبَرُواْ وَکَانُواْ قَوۡمٗا مُّجۡرِمِینَ

    ترجمه: آن گاه طوفان، ملخ، شپش، قورباغه و خون را که هر کدام به تنهایى معجزه‌اى بود بر آنها فرستادیم، باز سرکشى کردند که مردمى مجرم بودند

    دوباره خداوند طبق قانون بدون تغییرش، نه برای تغییر دادن باور قوم موسی و نه برای هلاک کردن فرعون به خاطر اعمال بدش، به خاطر قانونمندی ای که وضع کرده که هرکسی قدرت رو از خدا بگیره بده دست خودش یا دیگری، بلا سرش میاد، این طوفان، ملخ، شپش، قورباغه و خون رو به صورت عذاب بر سر فرعونیان نازل کرد تا شاید از این تضادها درس بگیرن و مسیرشون رو تغییر بدن ولی مردمی مجرم بودند و سرکشی کردند و درسی برای قوم موسی شدن که بازهم ایمانشون تقویت بشه

    در نهایت هم فرعونیان به موسی به دروغ میگفتند که اگر این عذاب از سر ما برداشته بشه و به اون عهدی که با خدا داری، از خدا بخوای، ما ایمان میاریم به تو(شرک، ایمان نمیارن به خدا بلکه به موسی) و میزاریم شما با بنی اسرائیل برید ولی چون اعتقاد به خدای رب العالمین نداشتن و حضرت موسی رو به عنوان یک جادوگر می‌دیدن که باز هم به دلیل همون شرکی که داشتن، فکر میکردن قدرت خاصی داره، بعد از اینکه عذاب ازشون دفع شد، پیمان شکستن و در نهایت عذاب انتهایی آمد و غرق شدن.

    یعنی یک روندی بوده این کامل نابود شدن فرعونیان و تا اینکه بخوان به آستانه فرکانسی مرگ برسن، کلی اتفاقات رو تجربه کردن و یک شبه چیزی رخ نداده.

    اعراف 137 :

    وَأَوۡرَثۡنَا ٱلۡقَوۡمَ ٱلَّذِینَ کَانُواْ یُسۡتَضۡعَفُونَ مَشَٰرِقَ ٱلۡأَرۡضِ وَمَغَٰرِبَهَا ٱلَّتِی بَٰرَکۡنَا فِیهَاۖ وَتَمَّتۡ کَلِمَتُ رَبِّکَ ٱلۡحُسۡنَىٰ عَلَىٰ بَنِیٓ إِسۡرَـٰٓءِیلَ بِمَا صَبَرُواْۖ وَدَمَّرۡنَا مَا کَانَ یَصۡنَعُ فِرۡعَوۡنُ وَقَوۡمُهُۥ وَمَا کَانُواْ یَعۡرِشُونَ

    ترجمه: شرق و غرب زمین پربرکت را به آن طایفۀ مستضعف واگذار کردیم و وعدۀ نیک پروردگارت بر بنى اسرائیل به سبب شکیبایى آنها تحقق یافت و آنچه فرعونیان ساختند و آنچه را برافراشتند در هم کوبیدیم

    اینجا هم که قشنگ خداوند میگه به خاطر صبر این گروه مستضعف، بهشون شرق و غرب زمین پر برکت رو واگذار کردیم. دو تا درس داره: 1. قضیه استمرار در فرستادن فرکانس مناسب تا خلق خواسته 2. مهم نیست چقدر ذهنت فقیره و مستضعفی، مهم اینه که اگر فرکانس ذهن ثروتمند رو به اندازه کافی تکرار کنی و صبر داشته باشی و وعده خداوند رو باور کنی، به هرآنچه بخوای می‌رسی.

    شعراء 61 :

    فَلَمَّا تَرَـٰٓءَا ٱلۡجَمۡعَانِ قَالَ أَصۡحَٰبُ مُوسَىٰٓ إِنَّا لَمُدۡرَکُونَ

    ترجمه: وقتى دو گروه با هم رو به رو شدند، یاران موسى گفتند: (به چنگال فرعونیان) گرفتار آمدیم

    شعراء 62 :

    قَالَ کَلَّآۖ إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهۡدِینِ

    ترجمه: گفت: هرگز، فرمانروایم با من است و به زودى هدایتم خواهد کرد

    دوباره پیش فرض مثبت حضرت موسی نسبت به خدا رو ببینید که باعث شد، مومنتوم منفی ناامیدی ازشون دور و اون مومنتوم مثبت ادامه پیدا کنه و این حال خوب باعث دریافت هدایت شد که گفت عصایت رو بزن به دریا و دریا باز شد و نجات یافتند و فرعونیان غرق شدند. حتی جالبتر اینکه در آیات قبلی خداوند میگه فرعون هرکسی رو از هرجایی فراخواند تا بیافتن دنبال موسی و قومش و به این شکل تمام اونها به یکباره نابود شدن. یعنی همزمانی و کار خداوند بی نقصه و باید روی خدا حساب کرد و با آرامشی که داریم، بزاریم خداوند کارشو بکنه، مثل حضرت موسی که باور داشت رب باهاشه و هدایتش می‌کنه و آروم شد.

    بعد از اینکه حضرت موسی در وادی طوی وارد شد و به دنبال اون آتش آمد تا بلکه آتشی برای خانواده یا راهی در تاریکی پیدا کنه، خداوند هدایتش کرد و صحبت کرد باهاش و بهش معجزاتش رو نشون داد و بعدش گفت: برو پیش فرعون که طغیان کرده.

    از اینجا به بعد حضرت موسی یک سری دعاها از خداوند می‌کنه که نشون میده یک پیش فرض مثبتی در مورد خدا داره و انتظار داره که خدا چیزایی که میخواد رو بهش بده که همینم میشه و خداوند بهش میگه ما یک بار دیگر بر تو نعمت بخشیدیم.

    برای درک این دعاها میتونید آیات 25 تا 37 سوره طه رو مطالعه بفرمایید.

    طه 45 :

    قَالَا رَبَّنَآ إِنَّنَا نَخَافُ أَن یَفۡرُطَ عَلَیۡنَآ أَوۡ أَن یَطۡغَىٰ

    ترجمه: گفتند: «پروردگارا! از این مى‌ترسیم که بر ما پیشدستى کند یا سر به طغیان برآورد»

    طه 46 :

    قَالَ لَا تَخَافَآۖ إِنَّنِی مَعَکُمَآ أَسۡمَعُ وَأَرَىٰ

    ترجمه: فرمود: نترسید، من با شمایم، مى‌شنوم و مى‌بینم

    اینجا قشنگ میشه دید که چطور خداوند نگذاشت تا مومنتوم منفی برای حضرت موسی و هارون، شکل بگیره و در نطفه خفه اش کرد. این قضیه از همون مومنتوم مثبتی هست که حضرت موسی در مورد خدا شروع کرده که خدا رو تنها قدرت می‌بینه که بعد از قتلی که کرد و آواره شد، نه تنها پاکش کرد و نجاتش داد بلکه بهش همسر و زندگی آرام و ثروت هم داد و این باور خوب در مورد خدا، باعث شد که این پیام خدا رو بشنوه که نترسید که من با شمایم و می‌شنوم و می‌بینم و قلبش رو محکم کرد.

    سوره طه

    وَلَقَدْ أَوْحَیْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِی فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِیقًا فِی الْبَحْرِ یَبَسًا لَا تَخَافُ دَرَکًا وَلَا تَخْشَى [77]

    به موسى وحى کردیم که بندگان ما را شب‌هنگام بیرون ببر و برایشان در دریا گذرگاهى خشک بجوى، و مترس که بر تو دست یابند و بیم به دل راه مده. (77)

    یعنی ببینید که چطور هر لحظه خداوند با ما هست و هدایتمون می‌کنه و ما فقط باید به هدایتش عمل کنیم. اگر حضرت موسی به اون هدایت اولی که بیاد به سمت فرعون، عمل نمی‌کرد، اینهمه اتفاقات‌ خوب بعدش نمی‌افتاد و قطعا دچار ترس و غم میشد ولی در بهترین زمان که فرعونیان به خاطر قحطی و کمبود محصول و آفت و ملخ و چندین مورد دیگه، ضعیف شده بودند و زمان مناسبی برای غربال شدن بود، خداوند موسی رو فرستاد و موسی هم گوش داد، هرچند که خداوند نیازی به حضرت موسی نداشت و در نهایت به طرقی قوم فرعون نابود میشدن ولی موسی ضرر میکرد و قوم موسی هم احتمالا دوباره مورد ظلم ظالمی دیگه قرار می‌گرفتن.

    قصص 10 :

    وَأَصۡبَحَ فُؤَادُ أُمِّ مُوسَىٰ فَٰرِغًاۖ إِن کَادَتۡ لَتُبۡدِی بِهِۦ لَوۡلَآ أَن رَّبَطۡنَا عَلَىٰ قَلۡبِهَا لِتَکُونَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ

    ترجمه: و قلب مادر موسى از تاب و توان تهى شد و اگر قلبش را با ایمان محکم نمى‌کردیم احتمال داشت آن راز را افشا کند

    این ایمان که مادر موسی قلبش بهش محکم شد، حاصل بارها و بارها توکل کردن در موضوعات مختلف ایجاد شده که از خداوند خواسته و هدایت شده و انجام داده و اون نتایج اینقدر این مومنتوم مثبت رو تقویت کرده که به جایی رسیده که رشته های عصبی جدید در مغزش ایجاد شده و باور کرده که خداوند هدایت می‌کنه و اگر عمل کنم، همه چی خوب پیش می‌ره و اگر عمل نکنم، ضرر میکنم و همین میشه که وعده خداوند مبنی بر بازگشت موسی به دامان خودش و رسیدنش به پیامبری رو باور می‌کنه و کاری که بهش گفته میشه رو انجام میده و در ادامه هم با یادآوری همین وعده، قلبش محکم میشد که خدای جهانیان بهش اینو گفته و اون خلف وعده نمیکنه. مثل استاد که وعده خداوند مبنی بر اینکه بهش بینهایت ثروت میدهد رو باور کرد و اول نشانه هاش و بعد به صورت فیزیکی در زندگیش دید.

    در داستان مادر حضرت موسی، تا این حد خداوند برنامه رو دقیق چیده بود که حتی بچه از دایه دیگری شیر نمی‌خورد. ما هم در مسیر خودمون اگر تا این حد ایمان داشته باشیم به وعده خداوند و ادامه بدیم، با برکات بینهایت این خدای رزاق و وهاب روبرو میشیم.

    قصص 21 :

    فَخَرَجَ مِنۡهَا خَآئِفٗا یَتَرَقَّبُۖ قَالَ رَبِّ نَجِّنِی مِنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلظَّـٰلِمِینَ

    ترجمه: ترسان و نگران از شهر بیرون رفت، گفت: پروردگارا! مرا از این گروه ستمگر نجات بده

    قصص 22 :

    وَلَمَّا تَوَجَّهَ تِلۡقَآءَ مَدۡیَنَ قَالَ عَسَىٰ رَبِّیٓ أَن یَهۡدِیَنِی سَوَآءَ ٱلسَّبِیلِ

    ترجمه: چون رو به مدین آورد، گفت: امید است پروردگارم مرا به راه راست هدایت کند

    قبل این دو آیه، حضرت موسی به محض ارتکاب به قتل می‌فهمه که کار اشتباهی کرده و از مجرم حمایت کرده و جالبه تو آیه زیر حرفی رو میزنه که نشون از پیش فرض مثبت و انتظارات مثبتی هست که داره:

    قصص 17 :

    قَالَ رَبِّ بِمَآ أَنۡعَمۡتَ عَلَیَّ فَلَنۡ أَکُونَ ظَهِیرٗا لِّلۡمُجۡرِمِینَ

    ترجمه: و نیز گفت: پروردگارا! به شکرانۀ نعمتى که به من عطا کردى هرگز پشتیبان بدکاران نخواهم شد

    این آیه دقیقا بعد از آیه ای هست که از خداوند طلب بخشش می‌کنه و خداوند هم میگه من بخشیدمش چون غفور و رحیم هستم و بلافاصله بعدش، حضرت موسی که خودش رو پاک میدید و مورد رحمت خداوند، گفت به شکرانه نعمتی که به من عطا کردی، هرگز پشتیبان بدکاران نخواهم شد. یعنی چی؟ کدوم نعمت؟ بنظرم (البته برداشت شخصی هست و ممکنه درست نباشه) اینجا توجهش به قدرت جسمانی ای هست که داره که با یک ضربه طرف رو ناکار کرده و ببینید که چقدر توجهش به نکات مثبت هست و چقدر خودش پاک می‌بینه و مورد رحمت می‌بینه که آینده ای واسه خودش تصور می‌کنه که هرگز پشتیبان بدکاران نباشه و از این قدرت در جهت خیر استفاده کنه و اتفاقا دوباره همون فردی که کمکش کرده بود، ازش کمک میخواد ولی اینبار موسی میگه تو آشکارا گمراهی.

    یک تضاد که خیلی ها رو از هم میپاشونه، در مورد حضرت موسی به دلیل کنترل ذهن و قدرت ندادن به مومنتوم منفی و در نطفه خفه کردنش، باعث شد در مسیر درست و پیامبری قرار بگیره.

    چطور؟ با این جملات که این از کارهای شیطانی بود که او آشکارا دشمن گمراه کننده ای هست و بعدش گفتن اینکه من به خودم ستم کردم که دوباره همین کلی درس داره که می‌دونه به کسی ظلمی نکرده و به خودش ستم کرده چون هرکسی نتیجه فرکانسهای خودش رو میگیره و به این شکل احساس گناه رو از خودش دور می‌کنه و در ادامه درخواست مغفرت که بخشیده میشه.

    در ادامه هم به خاطر کنترل ذهن، توسط دستی از دستان خدا هدایت میشه که از شهر بره که در پی کشتنش هستن.

    حالا تازه رسیدم به آیه 21 که دعا می‌کنه حضرت موسی که مرا از این گروه ستمگر نجات بده و در آیه بعدی میگه امید است که فرمانروایم مرا به راه راست هدایت کند. یعنی به این شکل پیش فرض مثبت رو برای خودش تکرار می‌کنه و انتظار داره که خداوند دستش رو بگیره.

    در ادامه بعد از کمک به دختران حضرت شعیب، زیر سایه میشینه و میگه فرمانروایا، هر خیری که نازل فرمایی نیازمند هستم و به این شکل کلا پیش فرض خودش در مورد اینکه چطور میخواد هدایت بشه، پاک می‌کنه و تسلیم خداوند میشه.

    بعدشم که حضرت شعیب میخواد ازش تشکر کنه و داستانش رو می‌شنوه و با مشورت دخترانش، قراری با حضرت موسی می‌زاره که 8 الی 10 سال(2 سال آخر اختیاری) براش کار کنه و یکی از دخترانش رو به همسری حضرت موسی دربیاره که درنهایت عهد و پیمان بسته میشه و با خانواده راه میافتن به سمت کوه طور و بقیه داستان.

    یعنی به پیامبری رسیدن حضرت موسی هم از اونجایی شروع شد که یک اتفاق به ظاهر بد افتاد ولی ذهنش رو کنترل کرد با اون باورهای مرجع قدرتمند کننده و مومنتوم مثبت رو ادامه دار کرد با تکرار دعاها و ایمانش به خدا و به آستانه فرکانسی مشخص برای رسیدن به پیامبری دست پیدا کرد. هرچند که کلی هم از کودکی تحت تعلیم مادرش بوده و تکاملش رو طی کرده که اینگونه باورهای توحیدی در وجودش هست و در این نقطه از زندگیش که به جوانی و بالندگی و حکمت و دانش رسیده، آماده طی کردن مسیر پیامبری هست و ظرفش به اندازه کافی بزرگ شده.

    این مقاله رو که خوندم، چند سوال واسه خودم درآوردم از توش که خیلی کمکم کرد:

    چگونه ذهنم رو برای تقویت ارسال فرکانس خواسته و تداوم در ارسال فرکانس خواسته، تربیت کنم ؟

    باور یا باورهای مرجعی که مومنتوم منفی درباره عمل به دانسته هام رو، در من شروع و تقویت می‌کنه چیه و چطور میتونم عوضش کنم؟

    باور یا باورهای مرجعی که مومنتوم مثبت درباره عمل به دانسته هام رو، در من شروع و تقویت می‌کنه چیه و چطور میتونم ایجادش کنم؟

    بهترین فکری که کمک می‌کنه ذهنم بپذیره که عادت غلطم بهم آسیب میزنه، چیه؟

    و در‌ نهایت سوالهایی برای شکل دادن به مومنتوم مثبت، به این صورت که محدودیت های عادت مخرب رو بنویسم و بگم اینطوری محدودم یا وقتی دارم عادت سازنده رو انجام میدم، محدودم؟؟؟ و سعی کنم توجه کنم به نکات مثبتی که انجام یک عادت سازنده داره.

    خدایا شکرت

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  9. -
    منیر گفته:
    مدت عضویت: 1906 روز

    به نام خدا

    سلام به استاد عزیزم

    چقدر این مقاله حس خوب داد به من با خوندن کامنت ها ذوق میکنم استاد جان و اینکه تمام این روزهایی که روی این دوره هستیم برای من یه مرور شد هم دوره رو مجدد مرور کردم هم اتفاقات این 3 ماهه چقدر خداروشکر تغییر داشتم چقدر تونستم این حس خوب رو در لحظه لحظه حس کنم چقدر فراوانی خدا جاری بوده برام تو هر زمینه ای از رابطه عاشقانه با همسر از رابطه زیبا با فرزند از ورودی پول و درآمد خلاصه اینکه همه چیز همین ممنتوم مثبتی شده که توی جلسه اول شما ازش گفتید

    چقدر این تعطیلات عید امسال برای من برکت داشته که یکسره روی درس ها بودم مرور دوره های قبل خوندن کامنت های زیبای دوستان و خوندن دست آوردهای لذت بخش دوستان و هر لحظه با سایت بودن یه حال خوشی رو به من القا کرده که قابل وصف نیس

    خدایا شکرت بابت این مقاله زیبا و پر محتوا

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  10. -
    حمیدرضا محمدی گفته:
    مدت عضویت: 3771 روز

    سلام به استاد و خانم شایسته عزیزم، که انقدر باعشق در این مسیر زیبا تلاش می کنید و سلام به همه‌ی دوستان نازنین این خانواده‌ی بی‌نظیر!

    استاد جان، همین اول کار بگم که این مقاله مثل یه بمب انرژی توی قلبم منفجر شد! با اینکه هنوز توی دوره‌ی «هم‌جهت با جریان خداوند» شرکت نکردم، اما فقط خوندن این چند خط کافی بود تا بفهمم چه گنجی رو داری با دستای پرمهرت بهمون تقدیم می‌کنی. واقعاً نمی‌دونم چطور ازت تشکر کنم که نه فقط برای من، بلکه برای میلیون‌ها آدم توی این کره‌ی خاکی، یه چراغ روشن کردی توی تاریکی‌ها. شما با این دوره‌ها و آموزش‌هات، انگار داری تک‌تک ما رو می‌ذاری رو شونه‌های خداوند و می‌گی: «بپرید، پرواز مال شماست!»

    این مقاله رو که خوندم، قلبم تندتند می‌زد از هیجان! اینکه چطور با این همه تجربه‌ات، داری یه راهکار ریشه‌ای می‌دی تا اون خواسته‌های نصفه‌نیمه‌مون رو ببریم تا خط پایان؛ اینکه چطور قانون مومنتوم رو مثل یه نقشه‌ی گنج برامون باز کردی که دیگه توی یه قدمی موفقیت، زمین نخوریم… استاد، این فقط یه دوره نیست، این یه انقلاب تو زندگی آدم‌هاست! یه فرمول طلایی که از صفر تا صد خلق خواسته‌ها رو بهمون یاد می‌ده و این مزیت نابش رو هیچ‌جای دنیا نمی‌شه پیدا کرد.

    به نظرم این دوره همون کلیدیه که درهای بسته رو برامون باز می‌کنه. ان‌شاءالله به‌زودی خودمم بیام و توی این سفر شگفت‌انگیز همراهتون بشم، چون نمی‌خوام از این قطار معجزه‌ها جا بمونم!

    استاد عزیز، شما برای من و خیلی‌ها یه فرشته‌ی زمینی هستی که با هر کلمه‌ات، با هر آموزش‌ات، داری دنیا رو قشنگ‌تر می‌کنی. ازت ممنونم که این‌قدر بی‌نظیری، این‌قدر متفاوتی، و این‌قدر بهمون یاد دادی که خدای واقعی و دوست داشتنی رو بشناسیم و خودمون هم می‌تونیم انقده متفاوت و عالی باشیم.

    همین الان که دارم این کامنت رو با عشق می‌نویسم، یه لبخند رو صورتمه و دلم پر از امیده و از صمیم قلب تحسینتون می کنم. بی‌صبرانه منتظر روزی‌ام که بیام و از نتایج خودم توی این دوره براتون بنویسم!

    در پناه خدای مهربان شاد، پیروز و پر روزی باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای: