گام به گام برای به ثمر رساندن خواسته های نیمه تمام | بخش اول - صفحه 3

68 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سعیده گفته:
    مدت عضویت: 412 روز

    سلام به دو استاد نازنینم.

    سلام به رفقای توحیدی ام.

    با نام و یاد خدا شروع میکنم.

    اول کامنتهایی که تا الان منتشر شده رو خوندم و انگیزه گرفتم که منم بیام از نتایجم بگم.

    قبلش ذهنم میگفت نتایجت کوچکه.

    ولی من نباید تسلیم بشم.

    من سمت خودمو انجام میدم.

    همین نتایجی که گرفتم قبلا نبودها.

    الان اتفاق افتاده.

    برای جهان که بزرگی یا کوچکی خواسته ها فرقی نمیکنه.

    هرچقدر باورها عوض بشه به همون مقدار هم نتایج عوض میشن.

    اگر نتایج همون نتایج قبلی هست،باید بدونیم که باورهامون هم همون باورهای قبلی هست.

    موقع لانچ دوره من فقط 3 میلیون پول داشتم.500 تومن هم بابت خرید های قبلم توی سایت هدیه داشتم.

    از خدا میخواستم پولش رو خودش جور کنه تا بتونم زمان تخفیف تهیه اش کنم.

    یعنی من 3 تومن دیگه کم داشتم.

    خلاصه همون زمان یه مشتری اومد برام که دقیقا 3 برابر مبلغی که کم داشتم یعنی 15 میلیون اومد به حسابم.

    من از خدا 3 تومن دیگه خواسته بودم.

    ولی خدا 3 برابرشو بهم داد.

    این اولین معجزه فقط با تصمیم به خریدن دوره.

    و کار مشتری هم یکی از ساده ترین کارها بود برای من.و هییییچ فشاری روم نداشت.

    خلاصه من فوری دوره رو خریدم به لطف خودش.

    خب بعد خرید دوره چه اتفاقاتی افتاد؟

    الان تقریبا یک وونیم برابر پولی که برای خرید دوره هزینه کردم توی حساب دوستی با پول دارم.

    که خیلی سریع داره هی بهش اضافه میشه.

    خدایا شکرت.

    اولین باره که موفق شدم این حساب رو به دوستی با پول اختصاص بدم.

    من 7 ماه پیش از استاد در مورد حساب دوستی با پول شنیده بودم ولی نتونسته بودم عملیش کنم تا دقیقا بعد از خرید دوره هم جهت با خداوند شجاعت پیدا کردم.

    خب من تقریبا یک هفته قبل از سال جدید دوره رو خریداری کردم.

    امسال اولین سالی بود تو زندگی مشترک 14 ساله ام،همسرم تونست برای شروع سال جدید اینقدر برای خونه مواد غذایی تهیه کنه.

    تونست به راحتی برای بچه ها لباس بخره.

    با وحود اینکه خودم توی حسابم پول داشتم،برای خرید شلوار بهم یک میلیون پول داد.

    قبلا وقتی میگفتم میخوام موهام رو رنگ کنم مقاومت نشون میداد.و کلی دلیل می اورد که این کار رو نکنم.

    ولی امسال من اصلا چیزی نگفتم و تصمیم به رنگ کردن موهام‌ هم نداشتم.ولی همسرم روزی چند بار خودش میگفت برو موهاتو رنگ کن.چرا موهاتو رنگ نمیکنی؟

    که من تو دلم خندم میگرفت.

    این برای من یعنی بهبود رابطه.

    ماه فروردین اولیییین ماهی بود که بعد از 2 سال و 9 ماه که من اجاره خونه پرداخت میکردم،همسرم توان پرداخت داشت و پرداخت کرد.

    ایا این نتیجه نیست؟؟؟

    همسرم خودش پیشنهاد مسافرت به بوشهر رو داد و رفتیم و کل هزینه های سفر رو خودش متقبل شد.

    در صورتیکه پارسال و دوسال پیش،کل هزینه مسافرت و خرید برای شروع سال جدید با من بود!

    و اینکه توی مسافرت به جاهای رویایی هدایت شدیم که یکیش هم رفتن به روستای زیبا و سرسبز ابوالحیات روز 13 بدر بود.

    اینکه همسرم توی مسافرت چایی دم میکرد،صبح رخت خواب ها رو جمع میکرد و به راحتی برای بچه ها خرید میکرد.

    اینکه همسرم مدام توی مسافرت بهم میگفت اینو برات بخرم؟این یعنی بهبود رابطه.قبلا اینها نبودا.

    خدایا واقعا شکرت.

    اینکه مدت زیادی بود میخواستم برم کلاس شنا ولی باورهای محدود کننده جلوم رو گرفته بودن ولی بعد دوره و همین 3 شنبه،جلو باورهام ایستادم و به خواسته ام رسیدم و جلسه اول رو رفتم.

    نتایج خیلی خیلی زیادن.

    واقعا ادم نمیدونه کدوم رو بنویسه.

    خدایا شکرت بابت وجود استادان نازنینم،این سایت بهشتی و تمام هم خانواده ای توحیدی ام.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای:
  2. -
    انیس دیده بان گفته:
    مدت عضویت: 1331 روز

    ای ک مرا خوانده ای ،راه نشانم بده

    مگه میشه ازش بخوای چراغ راهت باشه و او بی اعتنا عبور کنه؟؟

    سلام استادِ جان

    همیشه دوست داشتم مثل اساتید حرفه ای یه استاد پروازی باشم و دایم ازین شهر به شهر دیگه ازین کشور ب کشور دیگه برم و آموزش بدم و ب ثروت و نعمت بیشتری برسم درحالی ک دارم نهایت لذت رو میبرم از سفرم،من عاشق سفرم وقتی استاد رو میدیدم ک هم سفر میکنن و هم ثروت خلق میکنن باخودم میگفتم توی کار من چطور میشه این کارو کرد چطور میتونم یه مربی باشم اما در سفر باشم

    چون در بحث قهرمانی داستان متفاوت میشد یکم ، خلاصه الان 3هفته س ک با شنیدن دوره هم جریان با جهت خداوند و داستان مومنتوم ب حرفه مربی گریم برگشتم و هرهفته سفر میکنم برای آموزش و برمیگردم تهران

    و چقدر نعمت و ثروت داره برام میباره از در و دیوار از جایی ک حساب نمیکردم

    هرچی اراده میکنم مینویسم و میخوام ب راحتی تهیه میشه یجورایی برام عادت شده و وقتی دارم مینویسم دیگه با شک و تردید نیست

    میدونم ک دارمش

    بقول استاد اگه هرروز بخودم یادآوری نکنم انگار همیشه از بدو تولدم این شرایط بوده

    این مدت ک وقتی اول روز بیدار میشم مستقیم میام سراغ سایت و کامنت میخونم و متعهد شدم ک هرروز یک کامنت بذارم کلی چرخ زندگیم روونتر شده نعمتها سرازیر شدن

    حال دلم خیلی خوبه

    مدتی ک میام مشهد برای آموزش پارتنرم کار فروش رو انجام میده من شب میخوابم صب پولا میاد تو حساب بدون هیچ زحمتی یا دغدغه ای همیشه دوست داشتم ی درآمد نیمه فعال یا غیر فعال داشته باشم الان دارم

    و همش لطف اوست خدای من شکرت هزاران بار برای تمام آنچه ک دارم هرچه دارم از تو دارم

    تو آسانم کن برای آسانیهای بیشتر و هدایتم کن ب راه کسانی ک ب آنها نعمت داده ای و ن گمراهان

    استاد عزیزم ،مریم بانوی عزیز ازتون یدنیا ممنونم برای وقتی ک میزارین

    عاشقتونم و سپاسگزار خداوندم ک من رو ب مسیر شما و این خانواده با اراده هدایت کرد

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  3. -
    محمدرضا روحی گفته:
    مدت عضویت: 1311 روز

    به نام هدایت الله

    سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته گرامی و همه دوستان خوبم در این سایت الهی

    خدا را شکر می‌کنم امروز هم با خواندن این کامنت های خوب دوستان چقدر ذوق زده شدم وانرژی خوبی گرفتم میکنم بابت این مقاله بینظیرکه انقدر درباره دوره هم جهت شدن با جریان خداوند زیبا و کامل توضیح دادید و من خیلی لذت بردم و کلی اموزش گرفتم از نتایج دوستان و نظراتشون لذت بردم

    و همینطور که الان داشتم این مقاله رو میخوندم خداوندو هزاران بار شکر کردم بابت وجود شما استاد بزرگوار در زندگیم من الان تمام تمرکزم روی دوره روانشناسی ثروت 1 و12 قدم هست و نتایج فوق لعاده ای گرفتم احساس میکنم هنوز باید بیشتر روی این دوره کار کنم از خانم شایسته عزیز سپاسگزار هستم بابت زمان و وقت وانرژی برای این سری مقالات سایت امروز خیلی روز عالی و زیبایی را دارم تجربه میکنم از فایلهایی که توسط خداوند هدایت میشم و گوش میکنم و روی آگاهی های آن ها تمرکز میکنم تا شرایط عالی که در تنهایی و سکوت و آرامش و امنیت و فراوانی نعمتها در زندگی ام ،که اعتبار این همه فضل و فراوانی را فقط به خداوند مهربان می دهم

    به نظرم این دوره همون کلیدیه که درهای بسته رو برامون باز می‌کنه. ان‌شاءالله به‌زودی خودمم بیام و توی این سفر شگفت‌انگیز همراهتون بشم، چون نمی‌خوام از این قطار معجزه‌ها جا بمونم

    در پناه الله یکتا شاد سلامت و ثروتمند باشید انشاالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  4. -
    محمد اکبری گفته:
    مدت عضویت: 3633 روز

    سلام به همه

    می‌خوام داستان مومنتوم مثبت و منفی رو با آیات قرآن بررسی کنم و همچنین درکی که از خوندن این مقاله داشتم رو هم به اشتراک بزارم و استفاده ای که ازش کردم.

    اعراف 123 :

    قَالَ فِرۡعَوۡنُ ءَامَنتُم بِهِۦ قَبۡلَ أَنۡ ءَاذَنَ لَکُمۡۖ إِنَّ هَٰذَا لَمَکۡرٞ مَّکَرۡتُمُوهُ فِی ٱلۡمَدِینَهِ لِتُخۡرِجُواْ مِنۡهَآ أَهۡلَهَاۖ فَسَوۡفَ تَعۡلَمُونَ

    ترجمه: فرعون گفت: پیش از آن که به شما اجازه داده باشم به او ایمان آوردید؟ حتما در این شهر توطئه کرده‌اید تا مردمش را بیرون کنید. به زودى خواهید دانست

    ببینید اینجا جایی هست که خداوند به حضرت موسی الهام کرد که عصایت رو بنداز و بعدش این عصا تمام جادوی ساحرین رو نیست و نابود کرد و بعد اونا گفتن ما به فرمانروای موسی و هارون ایمان آوردیم. بعدشم که این آیه بالا هست که فرعون که خودش رو رب می‌دونه و فکر می‌کنه صاحب اینهاست، این حرفو میزنه و جمله بعدی که میگه خیلی برام جالب بود چون دقیقا داره پیش فرض منفی ای رو برای خودش ایجاد می‌کنه که ریشش برمیگرده به اینکه ترس داره که نکنه مردم شورش کنن و اینجا میشه واضح تر شرک درونش رو دید.

    میگه: حتما در این شهر توطئه کرده‌اید تا مردمش را بیرون کنید. یعنی ببینید فرعون زمان موسی که میگن رامسس دوم هست، با این جمله که از باور شرک آلودش میاد، مومنتوم منفی رو شروع کرد و خب وقتی باور مرجعت شرک آلود باشه، همینطور این مومنتوم منفی ادامه پیدا می‌کنه و نهایتا این شد که فرعون و لشکریانش، غرق در دریا شدن. یعنی اینقدر فرو رفته بود در شرک و اینقدر این فرکانس قوی شد در ادامه و یک زمانی گذشت و زمان موعود برای هردو گروه یعنی هم فرعون هم موسی فرا رسید.

    یک نکته هم این وسط در مورد ساحرین بگم که تحت تاثیرم قرار داد. وقتی فهمیدن مسیر درست چیه، دیگه ایمان آوردن، نه یک ایمان به حرف، بلکه ایمان با عمل که وقتی شنیدن فرعون گفت دست و پاهاتون رو خلاف یکدیگر قطع میکنم، گفتن ما به سمت خدای خودمون برمیگردیم و خدایا به ما صبر عنایت کن و ما را مسلمان بمیران. ایمان یعنی این که وقتی به درستی یک مسیری می‌رسی و میفهمی قدرت واقعی از آن کیه یا کلا هر مسیر درست دیگه ای، به این شکل قوی در اون پیش بری که حتی تهدید به مرگ منجر به پا پس کشیدن نشه و اتفاقا قویترت کنه به مسیرت.

    در ادامه سوره اعراف 127 :

    وَقَالَ ٱلۡمَلَأُ مِن قَوۡمِ فِرۡعَوۡنَ أَتَذَرُ مُوسَىٰ وَقَوۡمَهُۥ لِیُفۡسِدُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَیَذَرَکَ وَءَالِهَتَکَۚ قَالَ سَنُقَتِّلُ أَبۡنَآءَهُمۡ وَنَسۡتَحۡیِۦ نِسَآءَهُمۡ وَإِنَّا فَوۡقَهُمۡ قَٰهِرُونَ

    ترجمه: اشراف قوم فرعون گفتند: «آیا موسى و قومش را رها مى‌کنى که در زمین فساد کنند؟ تو و معبودهایت را به حال خود گذارند؟» گفت: «در آینده‌اى نزدیک پسرانشان را مى‌کشیم و زنانشان را زنده نگهمیداریم؛ ما بر آنها چیره‌ایم

    یعنی ببینید اون مومنتوم منفی‌ای که فرعون شروعش کرد، داره توسط خداوند که وعده مدد و یاری به هرکسی در هر مسیری داده، تقویت میشه با حرفهای اشراف قومش و یک قدم جلوتر هم میرن این اشراف قوم فرعون و میگن پسرانشون رو میکشیم و زنانشون رو زنده نگه میداریم‌، ما بر اونها چیره هستیم.

    یعنی نه تنها تقویت مومنتوم منفی بلکه راهکارهایی که باز از همون باور مرجع که شرک آلود هست میاد و بیشتر کمک می‌کنه به فرو رفتن بیشتر فرعون در منجلاب. حالا تصور کنید که یک کسی که خودش رو خدا میدونه، اینا رو بشنوه و چقدر خشمگین تر هم میشه و میخواد خدایی خودش رو ثابت کنه.

    وای خدای من، آیه بعدی دیوونم کرد که حضرت موسی چطور پیش فرض مثبت و نقطه شروع مومنتوم مثبت رو برای همراهانش ایجاد کرد.

    اعراف 128 :

    قَالَ مُوسَىٰ لِقَوۡمِهِ ٱسۡتَعِینُواْ بِٱللَّهِ وَٱصۡبِرُوٓاْۖ إِنَّ ٱلۡأَرۡضَ لِلَّهِ یُورِثُهَا مَن یَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦۖ وَٱلۡعَٰقِبَهُ لِلۡمُتَّقِینَ

    ترجمه: موسى به قومش گفت: از خدا یارى بجویید و شکیبا باشید که زمین از آن خداست، آن را به هر کس بخواهد وامى‌گذارد و آینده از آن پرهیزگاران است

    داره همون باور مرجع توحیدی رو تکرار می‌کنه که زمین از آن خداست و اون قدرت واگذاری داره نه فرعون و هرکسی که در مسیر درست قدم برداره و ایمان داشته باشه و کنترل ذهن کنه، این زمین رو بهش میده و شما باید از خدا یاری بجویید. چقدر زیباست. الان بهتر میشه فهمید که چرا اونجا که حضرت موسی قتل کرد و افتادن دنبالش، این دعا رو کرد که خدایا هر خیری از جانب تو به من برسه، من بهش فقیرم. چون تنها قدرت رو خدا میدونست.

    خیلی دوست دارم روند مومنتوم مثبت در به پیامبری رسیدن حضرت موسی رو ببینم.

    اعراف 129 :

    قَالُوٓاْ أُوذِینَا مِن قَبۡلِ أَن تَأۡتِیَنَا وَمِنۢ بَعۡدِ مَا جِئۡتَنَاۚ قَالَ عَسَىٰ رَبُّکُمۡ أَن یُهۡلِکَ عَدُوَّکُمۡ وَیَسۡتَخۡلِفَکُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَیَنظُرَ کَیۡفَ تَعۡمَلُونَ

    ترجمه: گفتند: «پیش از آن که به سوى ما بیایى در آزار بودیم و پس از آمدنت هم آزار مى‌بینیم.» گفت: «امید است پروردگارتان دشمنانتان را هلاک کند و شما را در روى زمین جانشین آنها گرداند تا ببیند چگونه عمل مى‌کنید

    ببینید که اینجا تفکر یا پیش فرض قوم موسی، منفی بوده ولی حضرت موسی سعی می‌کرده بهشون امید و ایمان و پیش فرض با باورهای توحیدی بده و حضرت موسی سعی داشته بهشون بهشتی رو نشون بده که اگر این پیش فرض های مثبت توحیدی رو در خودشون بسازن و ادامه بدن تا به آستانه فرکانسی برسه، بهش میرسن.

    اعراف 130 :

    وَلَقَدۡ أَخَذۡنَآ ءَالَ فِرۡعَوۡنَ بِٱلسِّنِینَ وَنَقۡصٖ مِّنَ ٱلثَّمَرَٰتِ لَعَلَّهُمۡ یَذَّکَّرُونَ

    ترجمه: پیروان فرعون را به قحط سالى و کمبود محصول گرفتار کردیم تا پند گیرید

    اینجا هم خداوند میگه اونا رو به قحطی و کمبود دچار کردیم تا بفهمید که قدرت کیه و فرعون اگر قدرت داشت که کاری میکرد که دچار قحطی و کمبود محصول نشه. یعنی ببینید که این یک روند بوده تغییر افکار قوم موسی ولی چون مومنتوم مثبت با حضرت موسی شروع شده بوده، کم کم با این نشانه ها مردم بیشتر باورشون عوض می‌شده.

    اعراف 131 :

    فَإِذَا جَآءَتۡهُمُ ٱلۡحَسَنَهُ قَالُواْ لَنَا هَٰذِهِۦۖ وَإِن تُصِبۡهُمۡ سَیِّئَهٞ یَطَّیَّرُواْ بِمُوسَىٰ وَمَن مَّعَهُۥٓۗ أَلَآ إِنَّمَا طَـٰٓئِرُهُمۡ عِندَ ٱللَّهِ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَهُمۡ لَا یَعۡلَمُونَ

    ترجمه: زمانى که نیکى به آنها رسید، گفتند: «این از خود ماست.» و اگر رنج به آنها مى‌رسید فال بد به موسى و کسان او مى‌زدند. آگاه باش که طالع نیک و بد آنها نزد خداست لکن اکثر آنها نمى‌دانند

    اعراف 132 :

    وَقَالُواْ مَهۡمَا تَأۡتِنَا بِهِۦ مِنۡ ءَایَهٖ لِّتَسۡحَرَنَا بِهَا فَمَا نَحۡنُ لَکَ بِمُؤۡمِنِینَ

    ترجمه: گفتند: هر معجزه‌اى بیاورى که ما را جادو کنى به تو ایمان نمى‌آوریم

    باورهای شرک آلودشون که کاملا مشخصه و این اشراف قوم فرعون هم، بر مسیر غلط خودشون سخت ایستاده بودن.

    اعراف 133 :

    فَأَرۡسَلۡنَا عَلَیۡهِمُ ٱلطُّوفَانَ وَٱلۡجَرَادَ وَٱلۡقُمَّلَ وَٱلضَّفَادِعَ وَٱلدَّمَ ءَایَٰتٖ مُّفَصَّلَٰتٖ فَٱسۡتَکۡبَرُواْ وَکَانُواْ قَوۡمٗا مُّجۡرِمِینَ

    ترجمه: آن گاه طوفان، ملخ، شپش، قورباغه و خون را که هر کدام به تنهایى معجزه‌اى بود بر آنها فرستادیم، باز سرکشى کردند که مردمى مجرم بودند

    دوباره خداوند طبق قانون بدون تغییرش، نه برای تغییر دادن باور قوم موسی و نه برای هلاک کردن فرعون به خاطر اعمال بدش، به خاطر قانونمندی ای که وضع کرده که هرکسی قدرت رو از خدا بگیره بده دست خودش یا دیگری، بلا سرش میاد، این طوفان، ملخ، شپش، قورباغه و خون رو به صورت عذاب بر سر فرعونیان نازل کرد تا شاید از این تضادها درس بگیرن و مسیرشون رو تغییر بدن ولی مردمی مجرم بودند و سرکشی کردند و درسی برای قوم موسی شدن که بازهم ایمانشون تقویت بشه

    در نهایت هم فرعونیان به موسی به دروغ میگفتند که اگر این عذاب از سر ما برداشته بشه و به اون عهدی که با خدا داری، از خدا بخوای، ما ایمان میاریم به تو(شرک، ایمان نمیارن به خدا بلکه به موسی) و میزاریم شما با بنی اسرائیل برید ولی چون اعتقاد به خدای رب العالمین نداشتن و حضرت موسی رو به عنوان یک جادوگر می‌دیدن که باز هم به دلیل همون شرکی که داشتن، فکر میکردن قدرت خاصی داره، بعد از اینکه عذاب ازشون دفع شد، پیمان شکستن و در نهایت عذاب انتهایی آمد و غرق شدن.

    یعنی یک روندی بوده این کامل نابود شدن فرعونیان و تا اینکه بخوان به آستانه فرکانسی مرگ برسن، کلی اتفاقات رو تجربه کردن و یک شبه چیزی رخ نداده.

    اعراف 137 :

    وَأَوۡرَثۡنَا ٱلۡقَوۡمَ ٱلَّذِینَ کَانُواْ یُسۡتَضۡعَفُونَ مَشَٰرِقَ ٱلۡأَرۡضِ وَمَغَٰرِبَهَا ٱلَّتِی بَٰرَکۡنَا فِیهَاۖ وَتَمَّتۡ کَلِمَتُ رَبِّکَ ٱلۡحُسۡنَىٰ عَلَىٰ بَنِیٓ إِسۡرَـٰٓءِیلَ بِمَا صَبَرُواْۖ وَدَمَّرۡنَا مَا کَانَ یَصۡنَعُ فِرۡعَوۡنُ وَقَوۡمُهُۥ وَمَا کَانُواْ یَعۡرِشُونَ

    ترجمه: شرق و غرب زمین پربرکت را به آن طایفۀ مستضعف واگذار کردیم و وعدۀ نیک پروردگارت بر بنى اسرائیل به سبب شکیبایى آنها تحقق یافت و آنچه فرعونیان ساختند و آنچه را برافراشتند در هم کوبیدیم

    اینجا هم که قشنگ خداوند میگه به خاطر صبر این گروه مستضعف، بهشون شرق و غرب زمین پر برکت رو واگذار کردیم. دو تا درس داره: 1. قضیه استمرار در فرستادن فرکانس مناسب تا خلق خواسته 2. مهم نیست چقدر ذهنت فقیره و مستضعفی، مهم اینه که اگر فرکانس ذهن ثروتمند رو به اندازه کافی تکرار کنی و صبر داشته باشی و وعده خداوند رو باور کنی، به هرآنچه بخوای می‌رسی.

    شعراء 61 :

    فَلَمَّا تَرَـٰٓءَا ٱلۡجَمۡعَانِ قَالَ أَصۡحَٰبُ مُوسَىٰٓ إِنَّا لَمُدۡرَکُونَ

    ترجمه: وقتى دو گروه با هم رو به رو شدند، یاران موسى گفتند: (به چنگال فرعونیان) گرفتار آمدیم

    شعراء 62 :

    قَالَ کَلَّآۖ إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهۡدِینِ

    ترجمه: گفت: هرگز، فرمانروایم با من است و به زودى هدایتم خواهد کرد

    دوباره پیش فرض مثبت حضرت موسی نسبت به خدا رو ببینید که باعث شد، مومنتوم منفی ناامیدی ازشون دور و اون مومنتوم مثبت ادامه پیدا کنه و این حال خوب باعث دریافت هدایت شد که گفت عصایت رو بزن به دریا و دریا باز شد و نجات یافتند و فرعونیان غرق شدند. حتی جالبتر اینکه در آیات قبلی خداوند میگه فرعون هرکسی رو از هرجایی فراخواند تا بیافتن دنبال موسی و قومش و به این شکل تمام اونها به یکباره نابود شدن. یعنی همزمانی و کار خداوند بی نقصه و باید روی خدا حساب کرد و با آرامشی که داریم، بزاریم خداوند کارشو بکنه، مثل حضرت موسی که باور داشت رب باهاشه و هدایتش می‌کنه و آروم شد.

    بعد از اینکه حضرت موسی در وادی طوی وارد شد و به دنبال اون آتش آمد تا بلکه آتشی برای خانواده یا راهی در تاریکی پیدا کنه، خداوند هدایتش کرد و صحبت کرد باهاش و بهش معجزاتش رو نشون داد و بعدش گفت: برو پیش فرعون که طغیان کرده.

    از اینجا به بعد حضرت موسی یک سری دعاها از خداوند می‌کنه که نشون میده یک پیش فرض مثبتی در مورد خدا داره و انتظار داره که خدا چیزایی که میخواد رو بهش بده که همینم میشه و خداوند بهش میگه ما یک بار دیگر بر تو نعمت بخشیدیم.

    برای درک این دعاها میتونید آیات 25 تا 37 سوره طه رو مطالعه بفرمایید.

    طه 45 :

    قَالَا رَبَّنَآ إِنَّنَا نَخَافُ أَن یَفۡرُطَ عَلَیۡنَآ أَوۡ أَن یَطۡغَىٰ

    ترجمه: گفتند: «پروردگارا! از این مى‌ترسیم که بر ما پیشدستى کند یا سر به طغیان برآورد»

    طه 46 :

    قَالَ لَا تَخَافَآۖ إِنَّنِی مَعَکُمَآ أَسۡمَعُ وَأَرَىٰ

    ترجمه: فرمود: نترسید، من با شمایم، مى‌شنوم و مى‌بینم

    اینجا قشنگ میشه دید که چطور خداوند نگذاشت تا مومنتوم منفی برای حضرت موسی و هارون، شکل بگیره و در نطفه خفه اش کرد. این قضیه از همون مومنتوم مثبتی هست که حضرت موسی در مورد خدا شروع کرده که خدا رو تنها قدرت می‌بینه که بعد از قتلی که کرد و آواره شد، نه تنها پاکش کرد و نجاتش داد بلکه بهش همسر و زندگی آرام و ثروت هم داد و این باور خوب در مورد خدا، باعث شد که این پیام خدا رو بشنوه که نترسید که من با شمایم و می‌شنوم و می‌بینم و قلبش رو محکم کرد.

    سوره طه

    وَلَقَدْ أَوْحَیْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِی فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِیقًا فِی الْبَحْرِ یَبَسًا لَا تَخَافُ دَرَکًا وَلَا تَخْشَى [77]

    به موسى وحى کردیم که بندگان ما را شب‌هنگام بیرون ببر و برایشان در دریا گذرگاهى خشک بجوى، و مترس که بر تو دست یابند و بیم به دل راه مده. (77)

    یعنی ببینید که چطور هر لحظه خداوند با ما هست و هدایتمون می‌کنه و ما فقط باید به هدایتش عمل کنیم. اگر حضرت موسی به اون هدایت اولی که بیاد به سمت فرعون، عمل نمی‌کرد، اینهمه اتفاقات‌ خوب بعدش نمی‌افتاد و قطعا دچار ترس و غم میشد ولی در بهترین زمان که فرعونیان به خاطر قحطی و کمبود محصول و آفت و ملخ و چندین مورد دیگه، ضعیف شده بودند و زمان مناسبی برای غربال شدن بود، خداوند موسی رو فرستاد و موسی هم گوش داد، هرچند که خداوند نیازی به حضرت موسی نداشت و در نهایت به طرقی قوم فرعون نابود میشدن ولی موسی ضرر میکرد و قوم موسی هم احتمالا دوباره مورد ظلم ظالمی دیگه قرار می‌گرفتن.

    قصص 10 :

    وَأَصۡبَحَ فُؤَادُ أُمِّ مُوسَىٰ فَٰرِغًاۖ إِن کَادَتۡ لَتُبۡدِی بِهِۦ لَوۡلَآ أَن رَّبَطۡنَا عَلَىٰ قَلۡبِهَا لِتَکُونَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ

    ترجمه: و قلب مادر موسى از تاب و توان تهى شد و اگر قلبش را با ایمان محکم نمى‌کردیم احتمال داشت آن راز را افشا کند

    این ایمان که مادر موسی قلبش بهش محکم شد، حاصل بارها و بارها توکل کردن در موضوعات مختلف ایجاد شده که از خداوند خواسته و هدایت شده و انجام داده و اون نتایج اینقدر این مومنتوم مثبت رو تقویت کرده که به جایی رسیده که رشته های عصبی جدید در مغزش ایجاد شده و باور کرده که خداوند هدایت می‌کنه و اگر عمل کنم، همه چی خوب پیش می‌ره و اگر عمل نکنم، ضرر میکنم و همین میشه که وعده خداوند مبنی بر بازگشت موسی به دامان خودش و رسیدنش به پیامبری رو باور می‌کنه و کاری که بهش گفته میشه رو انجام میده و در ادامه هم با یادآوری همین وعده، قلبش محکم میشد که خدای جهانیان بهش اینو گفته و اون خلف وعده نمیکنه. مثل استاد که وعده خداوند مبنی بر اینکه بهش بینهایت ثروت میدهد رو باور کرد و اول نشانه هاش و بعد به صورت فیزیکی در زندگیش دید.

    در داستان مادر حضرت موسی، تا این حد خداوند برنامه رو دقیق چیده بود که حتی بچه از دایه دیگری شیر نمی‌خورد. ما هم در مسیر خودمون اگر تا این حد ایمان داشته باشیم به وعده خداوند و ادامه بدیم، با برکات بینهایت این خدای رزاق و وهاب روبرو میشیم.

    قصص 21 :

    فَخَرَجَ مِنۡهَا خَآئِفٗا یَتَرَقَّبُۖ قَالَ رَبِّ نَجِّنِی مِنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلظَّـٰلِمِینَ

    ترجمه: ترسان و نگران از شهر بیرون رفت، گفت: پروردگارا! مرا از این گروه ستمگر نجات بده

    قصص 22 :

    وَلَمَّا تَوَجَّهَ تِلۡقَآءَ مَدۡیَنَ قَالَ عَسَىٰ رَبِّیٓ أَن یَهۡدِیَنِی سَوَآءَ ٱلسَّبِیلِ

    ترجمه: چون رو به مدین آورد، گفت: امید است پروردگارم مرا به راه راست هدایت کند

    قبل این دو آیه، حضرت موسی به محض ارتکاب به قتل می‌فهمه که کار اشتباهی کرده و از مجرم حمایت کرده و جالبه تو آیه زیر حرفی رو میزنه که نشون از پیش فرض مثبت و انتظارات مثبتی هست که داره:

    قصص 17 :

    قَالَ رَبِّ بِمَآ أَنۡعَمۡتَ عَلَیَّ فَلَنۡ أَکُونَ ظَهِیرٗا لِّلۡمُجۡرِمِینَ

    ترجمه: و نیز گفت: پروردگارا! به شکرانۀ نعمتى که به من عطا کردى هرگز پشتیبان بدکاران نخواهم شد

    این آیه دقیقا بعد از آیه ای هست که از خداوند طلب بخشش می‌کنه و خداوند هم میگه من بخشیدمش چون غفور و رحیم هستم و بلافاصله بعدش، حضرت موسی که خودش رو پاک میدید و مورد رحمت خداوند، گفت به شکرانه نعمتی که به من عطا کردی، هرگز پشتیبان بدکاران نخواهم شد. یعنی چی؟ کدوم نعمت؟ بنظرم (البته برداشت شخصی هست و ممکنه درست نباشه) اینجا توجهش به قدرت جسمانی ای هست که داره که با یک ضربه طرف رو ناکار کرده و ببینید که چقدر توجهش به نکات مثبت هست و چقدر خودش پاک می‌بینه و مورد رحمت می‌بینه که آینده ای واسه خودش تصور می‌کنه که هرگز پشتیبان بدکاران نباشه و از این قدرت در جهت خیر استفاده کنه و اتفاقا دوباره همون فردی که کمکش کرده بود، ازش کمک میخواد ولی اینبار موسی میگه تو آشکارا گمراهی.

    یک تضاد که خیلی ها رو از هم میپاشونه، در مورد حضرت موسی به دلیل کنترل ذهن و قدرت ندادن به مومنتوم منفی و در نطفه خفه کردنش، باعث شد در مسیر درست و پیامبری قرار بگیره.

    چطور؟ با این جملات که این از کارهای شیطانی بود که او آشکارا دشمن گمراه کننده ای هست و بعدش گفتن اینکه من به خودم ستم کردم که دوباره همین کلی درس داره که می‌دونه به کسی ظلمی نکرده و به خودش ستم کرده چون هرکسی نتیجه فرکانسهای خودش رو میگیره و به این شکل احساس گناه رو از خودش دور می‌کنه و در ادامه درخواست مغفرت که بخشیده میشه.

    در ادامه هم به خاطر کنترل ذهن، توسط دستی از دستان خدا هدایت میشه که از شهر بره که در پی کشتنش هستن.

    حالا تازه رسیدم به آیه 21 که دعا می‌کنه حضرت موسی که مرا از این گروه ستمگر نجات بده و در آیه بعدی میگه امید است که فرمانروایم مرا به راه راست هدایت کند. یعنی به این شکل پیش فرض مثبت رو برای خودش تکرار می‌کنه و انتظار داره که خداوند دستش رو بگیره.

    در ادامه بعد از کمک به دختران حضرت شعیب، زیر سایه میشینه و میگه فرمانروایا، هر خیری که نازل فرمایی نیازمند هستم و به این شکل کلا پیش فرض خودش در مورد اینکه چطور میخواد هدایت بشه، پاک می‌کنه و تسلیم خداوند میشه.

    بعدشم که حضرت شعیب میخواد ازش تشکر کنه و داستانش رو می‌شنوه و با مشورت دخترانش، قراری با حضرت موسی می‌زاره که 8 الی 10 سال(2 سال آخر اختیاری) براش کار کنه و یکی از دخترانش رو به همسری حضرت موسی دربیاره که درنهایت عهد و پیمان بسته میشه و با خانواده راه میافتن به سمت کوه طور و بقیه داستان.

    یعنی به پیامبری رسیدن حضرت موسی هم از اونجایی شروع شد که یک اتفاق به ظاهر بد افتاد ولی ذهنش رو کنترل کرد با اون باورهای مرجع قدرتمند کننده و مومنتوم مثبت رو ادامه دار کرد با تکرار دعاها و ایمانش به خدا و به آستانه فرکانسی مشخص برای رسیدن به پیامبری دست پیدا کرد. هرچند که کلی هم از کودکی تحت تعلیم مادرش بوده و تکاملش رو طی کرده که اینگونه باورهای توحیدی در وجودش هست و در این نقطه از زندگیش که به جوانی و بالندگی و حکمت و دانش رسیده، آماده طی کردن مسیر پیامبری هست و ظرفش به اندازه کافی بزرگ شده.

    این مقاله رو که خوندم، چند سوال واسه خودم درآوردم از توش که خیلی کمکم کرد:

    چگونه ذهنم رو برای تقویت ارسال فرکانس خواسته و تداوم در ارسال فرکانس خواسته، تربیت کنم ؟

    باور یا باورهای مرجعی که مومنتوم منفی درباره عمل به دانسته هام رو، در من شروع و تقویت می‌کنه چیه و چطور میتونم عوضش کنم؟

    باور یا باورهای مرجعی که مومنتوم مثبت درباره عمل به دانسته هام رو، در من شروع و تقویت می‌کنه چیه و چطور میتونم ایجادش کنم؟

    بهترین فکری که کمک می‌کنه ذهنم بپذیره که عادت غلطم بهم آسیب میزنه، چیه؟

    و در‌ نهایت سوالهایی برای شکل دادن به مومنتوم مثبت، به این صورت که محدودیت های عادت مخرب رو بنویسم و بگم اینطوری محدودم یا وقتی دارم عادت سازنده رو انجام میدم، محدودم؟؟؟ و سعی کنم توجه کنم به نکات مثبتی که انجام یک عادت سازنده داره.

    خدایا شکرت

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  5. -
    ابراهیم گفته:
    مدت عضویت: 1392 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام

    رب العالمین ،از تو تقاضا دارم هر چه سریعتر نسبت به واریز وجه این دوره به حسابم اقدام کنی،شدیدا دوست دارم وارد دوره بشم و صبرم تموم شد.

    خدایا شکرگزارم که مرا وارد دوره خودت کردی

    استاد عزیزم سپاسگزارم از شما بابت این دوره

    استاد شایسته عزیزم سپاسگزار از شما بابت آگاهی‌های این دوره.

    چقدر خوشحالم برای دوستانی که دوره رو دارن و نتایج ریز و درشت گرفته اند.

    تحسین میکنم دوستانی که مدارشون همزمانی با ارائه بوده و در حال دانشجویی و سوال هستند

    چقدر دوره خوبیه که فرکانس رو در حالت جریان دائمی نگه میداره و نمیزاره قطع بشه.

    یکی از نکات اصلی عدم رسیدن ،قطع فرکانس ها ست و بماند که بعضی اوقات قطع و برگشت مسیر ناخوبه.

    برای من هم کنترل ذهن بعضی اوقات با مسئله مواجه میشه .

    امیدوارم خداوند لطف کند و از فضلش مرا وارد دوره استاد کند.

    استاد شایسته عزیز متن رو مطالعه کردم و کلی انرژی گرفتم و منم مومنتوم درخواستم رو ادامه میدم تا به شما برسم به امید خدا

    سپاسگزار استاد عزیزم هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  6. -
    نرگس گلی گفته:
    مدت عضویت: 1826 روز

    سلام سلام

    هیچ کلمه ای من برا این دوره پیدا نکردم و نمیکنم کارایی کردم با وجود این دوره که قبلا حتی با وجود دوره های خفن دیگه نکرده بودم

    قبلا هم گفتم این دوره برام مشعله پرادایسه منطقاش میچسبه کف ذهنت واقعا خفنه مطمعنم این دوره اگه نبود چقدر باز میخواستم سینوسی پیش برم چون تا میومدم نا امید بشم سریع مومنتومو یاداوری میکردم و ادامه میدادم امشب برام انفاقی افتاد که دوس داشتم بنویسم میخواستم با همکارم که قبلا ماجراشو تعریف کردم تو همین دوره برم بیرون نجوا اومد که نه و فلان و بمان به خودم که اومدم دیدم دارن شدت میگیرن منم یادم افتاد گفتم تایم اوت بگیر اصلا میدونی چیه هر اتفافی بیفته ب نفع منه و اروم شدم همون احظه همکارم پیام داد که فلان جا ساعت فلان و منم رفتم چقدر بعم خوش گذشت چقدر ترسای الکی تو ذهنم داشتم و از همه مهمتر دیدم چقدر تغییر کردم اولش فکر کردم اون خیلی تغییز کرده چون قبلا دو باری رفته بودیم بیزون و اون بشدت ساکت بود ولی الان انقد حرف زد باهام که باخودم گفتم نرگس تو تغییر کردی تو مومنتومو قطع نکن درسته طرف نیومد رگشو برات بزنه ولی مومنتومو اگه قطع کنی دوباره از اول پس ادامه بده با ادامه دادنه که الان حرف زد فردا میاد یه وجهه مثبت دیگشو رو میکنه که باز تو‌میخکوب شی واقعا اگه این دوره نبود همونجا ناامید میشدمو میگفتم پس چرا نشدو این حرفا ولی هی میگم نشونست قطعش نکن و دقیقا جلسه دو دوره برام زنده شد گفتین وقتی رو‌کسی مقاومت داری اونم رو‌تو داره چون ب محض اینکه من گاردمو از روش برداشتم اصلا یکی دیگه شد تازه هنوز اون وجهه عالیشو من ندیدم البته قبلا یه بار دیده بودم اونم بخاطر اون اوایل داشتم رو عزت نفس کار میکردم که چه کارایی برام کرده بود و الان گفتم خدا میدونه با قطع نکردن‌مومنتوم چی میخواد بیاد

    خودم یه کارایی کردم که واقعا باورم نمیشه کار منه ادما وجهه ای از خودشون رو‌نشون دادن که تاحالا ندیده بودم خودم به ادما بیشتر میخندم قبلا انقدر بهشون اخم میکردم که خدا میدونه خودم متوجه نمیشدم از اینکه وسط پیشونیم درد میگرفت متوجه میشدم که چقدر اخم دارم ولی الان خیلی بهتر شدم حتی لبخند میزنن بهم و‌منم با ابخند جواب میدم

    چه احترامایی از چه افرادی گرفتم مدیرم زنگ زد بهم از من اجازه میگرفت که میشه فردا بیای سرکار فلان کارو انجام بدی چون من پنجشنبه ها تعطیلم و‌نمیرم مدیری که کل بازار میشناسنش و میگن مغروره و فلانه برا اینکه من کارشو انجام بدم ازم اجازه میگیره

    کارام‌مثل اب خوردن پیش میره

    رفتارم با خودم یکم بهتر شده

    قدرت تجسمم چقدر تغییر کرده قبلا جرعت نمیکردم یه ماشین مدل پایین تصور کنم یه گوشی ایفون حالا الان یه جور از خدا طلبکارم که رفتم جا برا وسیله هام باز کردم که طلا میاد ماشین میاد اونم مدل خارجی قبلا انقدر خودمو لایق عشق نمیدونستم که خندم میگرفت الان با اعتماد بنفس میگم میدونم طرف عاشقم میشه تو رو‌خودت کار کن نرگس ول کن اونو ینی در این حد :) ب قول بچه ها ما الان جلسات اولیم اینه نتایج برسیم به مبحث سپاسگزاری که دیگه چیییی واقعا واقعا هرروز در اگاهی ایشالا روتون باز باشه استاد قشنگ من که انقدر ساده همه چیو از زبون خدا میگید ومریم عزیزم که برامون مقاله مینویسی و دوستان عزیزترم که کامنتاتون خداست خود کامنت بچه ها خودش صدتا دورست یعنی من میلیاردها زمان میخوام که فقط رو کامنت یکیشون فکر کنم دمتون گرم خدایا شکرت بابت این بهشت و بهشتیانش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  7. -
    محمد علیزاده گفته:
    مدت عضویت: 1493 روز

    به نام خدای مهربانم .

    الهی شکرت که یک روز دیگه در جهان زیبای تو هستم و بهم فرصت تجربه رشد و لذت بردن را دادی .

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته بی نظیر با این مقالات فوق العاده و رویایی که انگیزه بسیار زیادی

    ایجاد میکنه انقدر که فرکانس نوشته های مقالات شما بالاست من ناخوداگاه تمام انها را میخونم و پر از انرژی

    میشم مثل دوره گام به گام شما خانم شایسته که بی نظیر بود و در من مومنتوم مثبت را استارت زد و با کمک

    خدای مهربونم خالق زندگی خودم شدم و از ان زمان نتایج عالی اومدن و من هم از اون تایم به بعد کامنت

    نوشتنهایم استارت خورد و تا به امروز که در این مقاله در خدمت شما هستم من همچنان در دروه ثروت 1 و دوازده قدم

    تا قدم ششم رفتم بعضی اوقات هم گریزی به فایلهای دانلودی و کامنت خوندن و نوشتن میزنم که کلا به صورت هدایتی

    اتوماتیک انجام میشه همین بحث ادامه مومنتوم مثبت که ادامه ان شکل گیری در رشته های عصبی ذهن در خود

    تثبیت میکنه و دیگه ذهن خودش میاد اتوماتیک کمکت میکنه و ادامه مومنتوم مثبت بهت دست همکاری میده من

    این لول مومنتوم را تجربه کردم تا زمانی که به صورت پیوسته ادامه دادم و حالم را با کنترل ورودی ها خوب نگه داشتم

    نتایج عالی گرفتم ولی در زمانهایی که ادم مغرور میشه و دیگه با اون شور و شوق کار نمیکنه دقیقا نتایج برمیگرده

    اصللا این ارتباط اتفاقات خوب و منفی را دارم بیشتر درک میکنم که خودش تکامل داشت تا بفهمم که این روند

    تکامل به قول استاد عزیزم ناتمام هست و باید در این مسیر باشم و ادامه بدم و در تمام لحظاتم لذت ببرم از این

    زندگی زیبا زیاد درگیر نتیجه نباشم با ادامه روند مومنتوم مثبت به صورت پیوسته نتیجه خود به خود به وجود میاد

    از جایی که اصلا فکرشم نمیکنی زمانی معجزات که در روند مومنتوم مثبت رخ میده احساس بسیار عالی دارد و نمیشه

    توصیفش کرد و جالبش اینه که اصلا زمانی معجزاتی که سوپرایزت میکنه که کاملا رها بودی از نتیجه و بی خیال

    علی بی غم بودی نتیجه ها بوم بوم بوم میاد و باید درگیر نتیجه نشیم و این مسیر را ادامه بدیم تا بی نهایت و

    فقط لذت و لذت و لذت هست هم ادامه دادن این مسیر زیبا خودش نتیجه است و روندش که در انتهای مومنتوم

    هم معجزات چشمانت را خیس میکنه بدون تقلا و زجر با رها بودن و احساس خوب زندگی در بهشت را تجربه میکنیم

    الهی شکرت استادان عزیزم بی نهایت دوستون دارم همیشه در هر لحظه برای شما آرزوی سعادت احساس عالی

    واقعی درونی را از خدایم آرزومندم برایتان عاشقتونم

    خدا نگهدارتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  8. -
    کبری مشتاقی گفته:
    مدت عضویت: 904 روز

    به خدای زیبا و قدرتمندم

    سلام به اساتید عزیزو مهربانم و توحیدیم

    سلام به دوستانی که همه جا همراه و راهنمای من هستن ممنونتون هستم

    خدایا شکرت شکرت شکرت که این روزها بیشتر با تو هستم با تو زندگی میکنم حضورتو حس میکنم

    خدایا شکرت چقدر این حس آرامش خوبه

    خدایا شکرت چقدر این حسی که در آغوش تو هستم بی نظیره

    خدایا شکرت که تو رو این روزها صدات میزنم و جواب مثبت میشنوم

    خدایا شکرت چقدر این روزها خوبه که با قوانین قدم برمیدارم

    خدایا شکرت چقدر تغییر کردم چقدر متفاوت شدم

    چون باورت کردم قدرتتو باور کردم بهت اعتماد کردم چقدر فرکانسم بالاست چقدر انرژی دارم برای هر روز با خدا حرف زدن و عشق بازی

    خدایا شکرت چقدر خوبه که کارهامو بهت می‌سپارم و رها و لذت میبرم از زندگیم چقدر راحت خواسته هامو ازت میخوام

    مینویسم با ایمان و بعد شکر بجا میارم که دادی به من

    استاد عزیزم من هنوز تهیه نکردم این فایل رو اما ایمان دارم در زمان مناسب هدایت میشم برای خریدش الهی شکرت سپاسگزارتم

    در پناه خداوند باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    فروغ جعفری گفته:
    مدت عضویت: 1458 روز

    به نام خداوند بینهایت بخشنده و مهربان

    سلام به استاد عزیز و دوستان

    این دوره به نظرم نیمه ی گمشده ی و مکمل همه ی دوره هاست هر جلسه که نگاه می کنم میگم این جلسه بی نظیره، بهترینه بعد جلسه بعد میاد میگم نه این جلسه عالی هست خلاصه همه جلسات گوهر گرانبهایی هستن که هر چقدر استفاده کنیم و قدرش رو بدونیم به نتایج بهتری میرسیم .

    وقتی به زندگی خودم و نتایجی که رسیدم فکر می کنم من قبلا نابینا بودم و فقط نتایج بزرگ رو نتایج میدونستم و چشمم رو روی نتایج کوچیک بسته بودم و باید از زندگی لذت ببرم و سپاسگزار نعمت های بی شمار خداوند باشم .

    کوچکترین و لذت بخش ترین نتایج من از گوش دادن و انجام تمرین های دوره هم جهت با خداوند آرامش و خیال راحت داشتن و رها بودن هست که مطمئن تر شدم خودم با افکارم زندگی خودم رو رقم میزنم وقتی اتفاقی میفته کنترل بهتری بر اوضاع دارم و میدونم همه چی به نفع من میشه و حتی امروز که قرار بود بازرس بیاد به کارهام رسیدگی کنه بقیه استرس گرفته بودن ولی من آرامش داشتم و با خیال راحت باهاشون صحبت کردم و هرچی داشتم با خیال راحت در اختیارشون گذاشتم و گفتم هرچی شد خیره بعد از این موضوع فهمیدم چقدر تغییر کردم و پیشرفت داشتم .

    در زندگی خودم کاوش های بیشتری کردم و بررسی های زیادی کردم که کجاها باید اصلاح کنم و جالبه این دوره خیلی از سوالات بی جواب من رو به بهترین صورت جواب داد.

    سپاسگزار هستم از استاد گرامی برای این دوره عالی .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  10. -
    امین زندی گفته:
    مدت عضویت: 1043 روز

    به نام خداوند رحمان

    سلام استاد جانم

    سلام استاد شایسته عزیز و دوستان خوبم

    من به عنوان دانشجوی این دوره باید بگم واقعا چقد دوره هم جهت با این جریان خیر و برکت چقد منو نرم تر کرده واقعا دوستان عزیزم درست میگن که نمیفهمی پول چطوری میاد تو زندگیت

    فقط از اتفاق های عالی دیروز و امروزم میگم که هرروز دارم ماشینی که دوس دارم رو میبینم

    با دکتر مشاوری آشنا شدم که تو سوئد دارن تحصیل میکنن و چقد باورهای فکری ایشون مثل استاد بود تو جلسه مشاوره ای که داشتم

    به راحتی دارم میرم بیرون شام میخورم

    کدهایی که میزنم به راحتی ران میشن

    چقد رها نر شدم و ذهنم کمتر درگیر قید بند دنیا شده

    و چقد خوندن همین مقاله داره اتفاق های خوبی که برام رخ داده رو هماهنگ میبینم با این جریان

    و به راحتی خرج دوره سلامتی رو تامین می‌کنم

    و چقد راحت این دوره رو هماهنگ کردم با دوره روانشناسی ثروت و می‌خواد دوره 12 قدم رو استارت بزنم

    و از اون آگاهی ها هم بهره ببرم و

    پاشنه اشیلم هم که باور کمبود هست رو عمیق با جلسه 7 برطرف کنم هرروز گوش بدم این جلسرو

    استاد عزیزم ممنونم

    و مرسی از خانم شایسته همیشه در صلح با خودش

    در پناه حق شاد سالم سلامت و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای: