«توانایی کنترل ذهن»‌، نقش این توانایی در تحقق خواسته ها و چگونگیِ پرورش این توانایی - صفحه 2

دسته بندی: پاسخ به مسائل زندگی

جواب‌های «عقل‌کل»دسته بندی: پاسخ به مسائل زندگی«توانایی کنترل ذهن»‌، نقش این توانایی در تحقق خواسته ها و چگونگیِ پرورش این توانایی
467

سوال:
من از روانشناسی ثروت ۱ استفاده کردم و طبق تعهدم درآمدم ۳ برابر و بیشتر شد ولی روند آموزش ها را ادامه ندادم و ۲ سال هیچ تمرینی انجام ندادم.
اما الان تصمیم گرفته ام تا دوباره شروع کنم و این مسیر را ادامه دهم. دوباره تمرینات ثروت۱ را از سر گرفته ام و ایده هایی هم دارم که تصمیم به اجرای آنها گرفته ام. اما به محض اینکه درباره اجرایشان جدی می شوم، چیزی در درونم می‌گوید:
ایندفعه نمی توانی نتایج قبلی را تکرار کنی.
چطور می‌توانم از این سردرگمی رها شوم و به ثبات فرکانسی برسم؟


پاسخ گروه تحقیقاتی عباس منش
هر چه «باورها» را به عنوان اصل‌ و تنها عامل ایجاد و خلق اتفاقات درک کنی‌، برای ساختن باورهایت تعهد بیشتری به خرج می‌دهی و در این مسیر ثابت قدم‌تر می‌شوی و به همان میزان از فرع و حواشی‌ای که حواست را پرت و تو را از مسیر گمراه می‌کند‌، دور می‌مانی.
هرچه بیشتر سعی کنی ارتباط میان گفتگوهای غالب ذهنت (باورها) و احساسی که به واسطه آنها تجربه می کنی را‌، با اتفاقات زندگی‌ات و شرایطی که در آن قرار داده می شوی بیابی، بیشتر و بیشتر این قانون را درک می کنی و جدّی می‌گیری که:
« تمام اتفاقات زندگی ات را خودت با افکار غالبت خلق می کنی. بدون هیچ استثنائی»
رسیدن به این درک، مثل یافتن کلید صندوق گنجی گرانبها و تمام نشدنی است.
اما زمانی می توانی از این کلید برای دستیابی به گنج استفاده نمایی‌، یعنی زمانی می‌توانی این کلید را برداری و در قفل این صندوق بچرخانی و آن را باز نمایی که‌، قادر به کنترل ذهنت در همین مواقع شوی.
وگرنه خیلی از ما ها همین حالا این کلید را در اختیار داریم‌، خیلی از ما فایلهای و دوره‌های زیادی از استاد عباس‌منش را خریده‌ایم و این آگاهی و این گنج را در اختیار داریم اما به جای سپردن سکّان زندگی‌مان به دست آنها‌، باز هم به شیوه ذهن‌مان پیش می‌رویم.
یعنی فقط این کلید گنج را در دستمان گرفته‌ایم. یعنی فقط به آن گنج خیره شده‌ایم و به درخشندگی‌اش نگاه می‌کنیم و هیچ استفاده‌ای از آن نمی‌کنیم چون افسار زندگی در دست ذهن‌مان است.
هرچه در مسیر شناختن قوانین زندگی و خودشناسی پیش برویم، بیشتر درک می کنیم که مهم ترین توانایی ما به عنوان انسان، توانایی کنترل ذهن است.
هر فردی که در هر زمینه ای به موفقیتی دست یافته، بدون شک و با وضوح کامل‌، رد پای این توانایی‌- یعنی توانایی کنترل ذهن‌- به‌عنوان مهم ترین عامل، در روند موفقیت‌اش دیده می‌شود.
افراد زیادی با قوانین زندگی آشنا شده‌اند و اطلاعات زیادی در این باره کسب کرده‌اند. افراد زیادی با دیدگاه های استاد عباس منش و نقش باورها در میزان موفقیت شان‌، آشنا هستند.
افراد زیادی این قانون را فهمیده اند که‌، اگر با هر دلیل و برهانی، در احساس بد بمانند، اتفاقات بد را تجربه می کنند. اما با این حال، افراد کمی توانایی اجرای این قوانین را دارند. به خاطر اینکه افراد بسیار کمی‌، مهارت کنترل ذهن شان را کسب نموده اند.
این مهارت با تکرار و تکرار و ادامه دادن و تکرار و وفادار ماندن به ادامه زندگی به این شیوه‌، «به مرور » ایجاد می‌شود.
نکته کلیدی این ماجرا همین‌جاست. یعنی حتی درک این موضوع یک فرایند تکاملی است.
سپس مقدار کمی از آنچه درک کرده‌ای را می‌توانی باور کنی و به همین دلیل اجرایش می‌کنی. سپس آن عمل به ثمر می‌نشیند و ایمانی می‌سازد تا با شوق و ایمان بیشتر‌، دوباره آن روند درک را تکرار کنی. و این ماجرای تکاملی به همین شکل پیش می‌رود. اما از جایی که به میزان خوبی قدرت بگیرد‌، به صورت توانی رشد می‌کند و آنقدر شما را در مدارهای بالاتر قرار می‌دهد و آنقدر فاصله فرکانسی و مداری‌تان را با زندگی قبلی و نتایج قبلی زیاد می‌کند‌، که هرگز راهی به سوی مدارهای پایین‌تر و برگشت به عقب نخواهید داشت.
اما معظل از اینجا شروع می‌شود که ما در ابتدای راه و تا رسیدن به مرحله ثبات‌، نمی‌توانیم آنقدر وفادارانه این فرایند را دنبال کنیم به این دلیل که نتوانسته‌ایم تنها اصل و عامل را باورها بدانیم. به این دلیل که نتوانسته‌ایم از عهده کنترل ذهن‌مان بربیاییم.
این اتفاق برای من‌، شما و برای افراد زیادی رخ داده است.
شما نیز تنها قسمتی از‌، درک خود از آگاهی‌های دوره روانشناسی ثروت ۱ را توانستی اجرا کنی و بر طبق آن عمل کنی.
یعنی به اندازه‌ای که توانستی باور کنی‌، به همان میزان در مدار آن باورها قرار گرفتی و به همان اندازه در آن مدار ماندی و به همان اندازه با اتفاقات و نتایج موجود در آن مدار برخورد کردی و سپس به خاطر ادامه ندادن و تغذیه نکردن ذهنت‌، دوباره از آن مدار خارج شدی و در مدارهای پایین‌تر قرار گرفتی.
کنترل ذهن مثل تولید یک کالا نیست که‌، فقط یک فرایند مشخص از آغاز تا پایان داشته باشد و سپس کار تمام شود.
کنترل ذهن یک کار همیشگی است. تا زمانی می‌توانی در شرایط دلخواهت بمانی که‌، این فرایند را ادامه می‌دهی.
اما تفاوت «تلاش آگاهانه برای کنترل ذهن» و «رها کردن ذهن برای تاخت و تاز در زندگی‌مان» این است که‌،
کنترل ذهن آنقدر به تو آرامش می‌دهد‌، آنقدر وجودت را در صلح و هماهنگی با همه زندگی قرار می‌دهد که‌، برای‌ انجامش نیاز به پاداش نداری.
چون صرف انجام دادنش خودش پاداش است.
یعنی احساس آرامشی که در این فرایند تجربه می‌کنی‌، مهم‌ترین پاداش این ماجراست. حتی لازم نیست منتظر این پاداش بمانی. چون این پاداش در همان لحظه به تو هدیه داده می‌شود و سپس وقتی ادامه بیابد‌، هدایای جانبی‌اش مثل:
استقلال مالی‌، آزادی زمانی و مکانی‌، رابطه عاشقانه‌، سلامتی‌ و… را نیز وارد ماجرای زندگی‌ات می‌کند.
یعنی تمام بهایی که باید برای تجربه زندگی دلخواهت بپردازی‌ این است:
«توانایی لذت بردن از هر لحظه از زندگی». راهکارش هم‌، «مهارت در کنترل ذهن» است.
مأموریت ذهن این است که در هر لحظه و از هر فرصتی برای نگران کردن و ترساندن و در یک کلام، قرار دادنت در احساس بد، استفاده نماید. این طبع ذهن است.
مثل یک گرگ درنده، که خلق و خویش درندگی است و هیچ فردی انتظار رحم و مرودت از گرگ را ندارد و این موضوع را می پذیرد.
موضوع این هست که زندگی ما به‌ وسیله افکاری رقم می‌خورد که‌، هر لحظه در ذهن‌مان زمزمه می کنیم. تک تک اتفاقات زندگی ما به وسیله واکنش نشان دادن جهان به گفتگو‌های درونی‌مان رقم می‌خورد.
اگر کمی به اتفاقات زندگی‌ات توجه کنی، می تونی به راحتی ارتباط مستقیمی میان گفتگوهای درونی ای که اکثرا با خودت داری و اتفاقات و شرایطی که تجربه می کنی، پیدا کنی
این یک نشانه‌ است که می‌گوید: راه تغییر آن شرایط، تغییر این گفتگوهای درونی هست.
یعنی نجواهای ذهنی‌ای که نتیجه احساسی اش ترس، نگرانی، دلشوره، نا امیدی و … هست، همان چیزی است که شیطان نامیده‌ایم.
کار همیشگی ذهن ترساندن و نگران کردن است.
تا به یاد داریم‌، ذهن همیشه برای شروع هر کاری‌، ما را در کمبود و محدودیت نگه داشته با این منطق که:
فرصت دیگر تمام شد.
قبلاً ممکن بود اما الان اوضاع تغییر کرده.
قبلاً شرایطی موقتی پیش آمده بود که تمام شد.
ذهن همیشه فرصت‌های تمام شده را به یادمان انداخته تا افسوس را جایگزین امیدی نماید که به تازدگی در دلمان جوانه زده.
ذهن همیشه با کلکی نخ نما به نام: «فرصت‌های تمام شده»‌، نگاه ما را به الهامات‌مان و فرصت‌های جدید‌، تردید برانگیز نموده و شکهای خودش را جایگزین یقینی کرده که در الهامات مان به وضوح احساس کردیم.
اما نیرویی در وجودمان به نام قلب است که، جایگاه خداست و کارش امید دادن به ماست.
فقط مسئله این هست که شما به کدام صدا در وجودت بیشتر توجه می کنی؟
بیشتر به قلبت که جایگاه الهامات الهی هست و تو را به سمت خواسته‌ات هدایت می‌کند توجه می‌کنی یا به نجواهای ذهنت که می خواهد با نگرانی‌ها‌، ترس‌ها و افسوس‌ها‌، گمراهت کند؟!
انتخاب با خودت است. به هر کدام که توجه کنی، صدایش را بیشتر می‌شنوی و شرایطی که تجربه می‌کنی به آن احساس شبیه‌تر می‌شود.
یعنی می خواهم بگویم، ذهن ما مثل یک حیوان درنده است که طبع و خلق و خویش درندگی است.
کارش این است که ما را از مسیر خواسته هامان گمراه کند و به وسیله متمرکز کردن کانون توجه‌مان بر ناخواسته ها، بر کمبودها بر ترس ها و بر بیماری‌ها‌، بر بدهی‌ها‌، بر قضاوت‌ها‌، بر مشاجراتی که با همسر‌، دوست و … داشتیم و تلاش برای ثابت کردن برحق بودن‌ خودمان و برناحق بودن فرد مقابل‌ و… ما را از مسیر و مداری که آنهمه برای ورود به آن تلاش ذهنی به خرج دادیم‌، خارج کند.
باید بپذیریم که این طبع ذهن هست. یعنی همان موضوعی که در قرآن توضیح داده شده و خدا درخواست شیطان را پذیرفته تا برای گمراه کردن‌مان تلاش کند.
ماجرای توضیحاتی که نوشته شده و مثالهایی که زده شد‌ه، ماجرای این آیه است:
الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشاءِ وَ اللَّهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَهً مِنْهُ وَ فَضْلاً وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ (۲۶۸)
و شیطان ذهن این موضوع را اقرار نموده که:
وَ قالَ الشَّیْطانُ لَمَّا قُضِیَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ وَ ما کانَ لِیَ عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لی‏ فَلا تَلُومُونی‏ وَ لُومُوا أَنْفُسَکُمْ ما أَنَا بِمُصْرِخِکُمْ وَ ما أَنْتُمْ بِمُصْرِخِیَّ إِنِّی کَفَرْتُ بِما أَشْرَکْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمینَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ (۲۲)
هنگامى که کار تمام شود شیطان بگوید: «خداوند به شما وعده راست داد و من نیز به شما وعده‏اى دادم و تخلف کردم، من بر شما سلطه‏اى نداشتم جز این که دعوتتان کردم و شما پذیرفتید، بنا بر این مرا سرزنش نکنید، خود را ملامت کنید، نه من فریادرس شما هستم و نه شما فریادرس من، از این که شما از پیش مرا شریک خدا ساختید، بیزارم، و براى ستمکاران عذاب سختى است.» (۲۲)
ماجرا فقط انتخاب ماست. ما در هر لحظه دو انتخاب در دو جهت مختلف داریم.
می‌توانیم به مسیر فقر برویم یا ثروت‌، مسیر سلامتی برویم یا بیماری‌، مسیر عشق برویم یا نفرت‌، مسیر آرامش برویم یا نگرانی‌، مسیر یقین بریم یا شک!
ما هر لحظه روی این گزینه‌ها کلیک می‌کنیم و باید مراقب این کلیک‌ها باشیم.
زیرا به قول خداوند‌، شیطان دسترسی به بندگان با ایمان ندارد. شیطان راهی به مدار ایمان آوردندگانی که در هر لحظه به تلاش برای ایمان آوردن اقرار می‌کنند‌، ندارد.
بنابراین همانطور که نمی خواهیم یک ببر وحشی را تربیت کنیم تا حیوان خانگی‌مان باشد‌، نمی خواهیم ذات و طبع ذهن را تغییر بدهیم و نباید هم بخواهیم انرژ‌‌ی خود را صرف انجام این کار کنیم که: چرا اصلاً ذهن باید باشد و…
به قول استاد عباس‌منش: اگر می‌خواهی فرنی درست کنی‌، فقط شکر را بردار و به نمک کاری نداشته باش زیرا ا و قدرتی برای ورود خودکار به فرنی تو ندارد.
ما بز و گوسفند و مرغ و خروس را می‌پرویم که همین حالا طبعشان اهلی است و دردسری برای‌مان ندارد.
ما سعی می کنیم وارد مسیرهایی امکان وجود حیوانات وحشی هست، نشویم. یا جاهایی زندگی نکنیم که قلمرو این حیوانات هست.
باید همین کار را هم با ذهن انجام دهیم.
یعنی باید سعی کنیم اولاً بپذیریم که ترساندن‌، نگران کردن‌، دلیل و استدلال آوردن برای محدودیت و کمبود‌، کسب و کار ذهن است.
باید فقط او را نادیده بگیریم. باید ترس و تشرهایش را نشنویم. باید از خط و نشان‌هایش روی برگردانیم و به امیدهایی روی آوریم که قلب‌مان به ما می‌دهد.
باید به یقین‌ها‌، خوشبینی‌های او دل خوش‌ کنیم.
البته در ابتدای مسیر و حتی گاهی در طول مسیر‌، به این دلیل که سالیان سال افسار زندگی در دست ذهن بوده‌، صدای خیلی بلندتری نسبت به قلب‌مان دارد و بیشتر بر ما مسلط است و راحت‌تر می‌تواند رأی‌مان را بزند.
اما هرچه بیشتر سعی کنیم آگاهانه به قلب‌مان توجه کنیم و با خوش‌بینی وعده و وعید‌هایش را باور کنیم، کم کم صدای قلب بلندتر می‌شود و بر صدای ذهن غالب می‌شود. نشانه این کار هم‌، میزان آرامش ماست. به میزانی که خیال‌مان راحت می‌شود و آرام می‌شویم‌، به مان اندازه توانسته‌ایم از عهده انجام این کار برآییم و روی پیشنهادات قلب‌مان کلیک کرده‌ایم.
یعنی باید به هر روشی که می تونیم‌، در لحظاتی که ذهنمون نجواهایش را شروع می‌کند‌، سعی کنیم این شکل از گفتگوها را ادامه ندهیم و در این جنس از احساس بد نمانیم.
نشانه‌ موفق شدن‌مان هم‌ این است که احساس‌مان بهتر می‌شود.
«میزان»‌، بودن ما در احساس بهترِ است. هرچه بیشتر بتوانی خودت را در احساس بهتر و احساس آرامش نگه داری، با وضوح بیشتری الهامات قلبت را می‌شنوی.
سپس قلبت آرام آرام ، تو را به مسیر راهکارهایی هدایت ات می کند که‌ وقتی در دراز مدت به نتایج‌ات نگاه می‌کنی‌، متوجه می‌شوی هیچ توجیهی برای آن نتایج نداری. چون مسیر هدایت الهی‌، خیلی آرام و نرم رخ می‌دهد.
این اتفاقی است که به معنای واقعی کلمه من در زندگی‌ام تجربه کرده‌ام. و واقعاً هیچ توجیهی برای بسیاری از نعمت‌های زندگی‌ام ندارم جز اینکه تصمیم گرفتم خوش‌بینی بیش از حد الهامات قلبم را باور کنم و روی آنها حساب کنم.
امیدوارم توانسته باشم آنچه را که خودم از آموزش‌های استاد عباس‌منش در این باره خصوصاً آگاهی‌های دوره جهان‌بینی توحید‌ی ۱‌ آموخته‌ام و سعی بر انجامش دارم و از آن نتیجه می‌بینم را بیان کرده باشم.
چون یقین دارم‌، میزان رضایت ما از زندگی‌مان و میزان تجربه شرایط دلخواه‌مان‌، به اندازه ای هست که می توانیم ذهن‌مان را نادیده و به قلبمان که جایگاه خداوند هست، دل خوش کنیم.
اثبات این موضوع خیلی ساده است. یعنی هر فردی خودش می‌تواند خیلی زود از طریق تجاربش متوجه این قانون ساده اما اصلی بشود.
شما هم باید با ذهنت همین کار را انجام دهی. یعنی اول بپذیر که کار ذهن ناامیدکردن تو از مسیر درست است.
و گویا درباره شما موفق هم شده است. زیرا با اینکه قبلا از این آموزش ها به نتیجه رسیده ای، اما باز هم از طرق مختلفی مثل:
«دفعه قبل شانس آوردی، اما این دفعه دیگر خبری از شانس نیست»
«دلیل موفقیت دفعه قبل این بود که در آن زمان فرصتی پیش آمد که دلار ارزان شد، یا آن معامله جور شد، یا آن مشتری خاص سر راهت قرار گرفت و …»
یعنی به هزار دلیل و منطق کاری می کند تا باور کنی دلیل موفقیت گذشته ات، یک شانس یا عاملی بیرون از تو بوده که‌، هیچ کنترلی بر آن نداشته ای.
اینجا نقطه ای است که افراد زیادی، گمراه شده‌اند و دست از اجرای ایده های الهام شده شان یا قبول کردن فرصت هایی برداشته‌اند که‌، به خاطر ساختن باورهاشان با آن فرصت‌ها‌، ایده‌ها و الهامات برخورد کردند.
به همین دلیل نیز‌، به موفقیت های پایدار نمی رسند و موفقیت های شان بسیار موقتی است.
زیرا موفقیت پایدار، به وسیله ادامه دادن مسیر‌، کم کم ساخته می شود و آرام آرام مدارهای تو تغییر می‌کند و از مدارهای قبلی فاصله می‌گیری.
یعنی در اول راه‌، فقط یک مدار بالاتر می‌روی. یعنی فاصله تو با مدار قبلی‌، خیلی زیاد نیست و امکان سقوط خیلی زیاد است. پس باید از کانون توجه‌ات مثل نوزادی مراقبت کنی که تازه متولد شده و در برابر بیماری‌ها خیلی حساس و ظریف است.
به همین دلیل در روزها و ماه‌های اولیه تولد‌، ده ها واکسن دریافت می‌کند تا از آن خطرات اولیه دور بماند و در طی زمان خودش را جمع و جور کند و قوی شود و از عهده خودش برآید.
به همان شکل نیز‌، واکنسی که باید در مدارهای اولیه مرتباُ تزریق کنی‌، کنترل کردن ذهنت است.
تنها راه ثابت قدم بودن در این مسیر، توانایی کنترل ذهن است.
این موضوع آنقدر مهم است که اگر بتوانی همین یک توانایی را در خودت ایجاد نمایی، یعنی بتوانی در چنین لحظاتی، ذهنت را نادیده گرفته و به صدای قلبت گوش دهی، چیزی در جهان نیست که بخواهی اما نتوانی آن را داشته باشی.
دلیل اینکه در جلسه ششم دوره جهان بینی توحیدی، استاد عباس‌منش تا این حد‌، به ساختن این مهارت تاکید دارد، نقش این مهارت در کسب هر موفقیتی در هر جنبه ای است.
ساختن مهارت کنترل ذهن، مثل هر مهارت دیگری، با تمرین و تکرار بسیار و همیشگی، حاصل می شود. پیشنهاد می کنم از آموزش های این دوره، خصوصا این جلسه کمک بگیر و این مهارت را بیاموز.
اگر من فقط می خواستم از یک فایل استاد عباس منش برای زیستن زندگی دلخواهم، استفاده نمایم ، بدون شک، آن فایل، جلسه ششم دوره جهان بینی توحیدی ۱ بود.


منابع بیشتر:

راهکارهای دوره جهان بینی توحیدی برای بهبود کیفیت زندگی 

فایلهای مرتبط با موضوع «توانایی کنترل ذهن»

نمایش:  به ترتیب تاریخ   |  به ترتیب امتیاز   
11

سلام به همه کسایی که هدایت شده الله هستن و به این متن هدایت شدن.
من تو ایران زندگی خیلی خوبی داشتم،کار رسمی با حقوق عالی تو یکی از پر درامدترین ارگانای دولتی تهران.مزایا و حقوق عالی،خونه پدرم تو نیاوران و ماشین و همه امکانات رو داشتم،هرروز خرید و عشق و حال.
تا اینکه با جراتی که استاد بهم داد پا رو همش کذاشتم و دلم خواست از ایران مهاجرت کنم.
من با اینکه کار رسمی با حقوق عالی داشتم اما استعفا دادم و از ایران مهاجرت کردم .
نمیدونستم اون موقع که کار درستی کردم یا نه ،اما یه ندایی تو قلبم میگفت تو برو راه برات باز میشه.
و منو با اعتماد به نفس هل داد به سمت جلو.
الان پنج ساله که از ایران مهاجرت کردم
من همیشه مستقل بودم و هیچوقت نمیتونستم دستمو جلوی پدرم دراز کنم.
با یه فردی آشنا شدم که روابط عاشقانه خوبی باهم داشتیم.
اما بعد از مدتی دچار بحران مالی شد،اون دلش نمیخواست کار کنم و منم گوش کردم.
الان که دارم این متن رو مینویسم به جایی رسیده پارتنرم که نمیتونه حتی یه آب بخره.
امروز پولمون برای هتل بودنم تموم شد.
من کشور غریب هستم. خارج از ایران.
جایی که هیچ دوست و آشنایی ندارم که ازش کمک بخوام. حتی سقفی بالا سرم نیست و نمیدونم امشب باید کجا بخوابم .حتی نمیخوام از پدرم کمک بگیرم.
یه حسی توی قلبم همش بهم میکه کم نیار ، اما در مقابل یه حسی هم بهم میکه که جمع کن برگرد ایران،نونت کم بود آبت کم بود،تو دختری بودی که همه چیزت براه بود،تو اون منطقه تهران بزرگ شدی،پدرت شهردار یکی از مناطق تهرانه،ماشین و همه امکاناتی داری،برگرد.
ولی نمیدونم چرا اون حسی که میگه وایسا ادامه بده کم نیار ،ویزای امریکات درست میشه و میری میرسی به هدفت،یکم تحمل کن ، نمیدونم جرا این خس بهم ارامش بیشتری میده.
شاید هرکسی جام باشه استرس داشته باشه که الان چکار کنه تو این کشور بدون حتی یک دلار پول و بدون جا،اما من حس میکنم خدا کنارمه و داره همه چیزو برام انجام میده.
من الان خیلی ارومم، استرس و نگرانی ندارم. چون میدونم خدا حواسش بهم هست . اون صدایی که تو قلبمه همش بهم میکه نگران نباش من کنارتم عزیزم،بارتو روی زمین نمیزارم، پاداش همه این اوارگیا و سختیارو میبینی عزیزم.
کم نیار.منی که تورو تا به اینجای کار اووردم از اینجا به بعدم میبرمت. دستت تو دست منه، تو فقط رکاب بزن ،فرمون دست منه.
دو شب پیش این متن اومد جلوی چشمم و عمیقا فهمیدم ندایی که به من استرس میداد و میکفت برگرد ایران پیش خانوادت از سمت الله نبود.
چون بهم احساس پسرفت،احساس کم اووردن از مسیر رسیدن به هدفام،هرچی بود احساس خوبی بهم نمیداد.
باور دارم که خدا با منه،یاد فایل استاد افتادم که میگفت اومدن تهران و جا نداشتن تا اینکه شاگردشون تو خیابون دیدشون و خونشونو بهش داد.
منم مثه استاد عزیزم کم نمیارم و صبر میکنم تا خداوند با دستاش به من کمک کنه و راه رو برام باز کنه .
امیدوارم ندای الله انقد توی هممون پررنگ بشه که دیگه هیچ صدایی نشنویم و ارامش تو وجودمون همیشکی بشه.



1

11 ماه پیش

سلام لیلا جان ، امیدوارم الان در بهترین حالت ممکن باشی چون یکسال از کامنتت میگذره و من اتفاقی به این پیج و کامنت شما هدایت شدم .

منم دقیقا الان تو شرایط بسیار سختیم بسیار سخت ، و کنترل ذهن برام خیلی سخته ، قبلا دختری بودم زیاد پیش مادر و خواهرم درددل میکردم . ولی الان به خودم قول شرف دادم اگه نمیتونی جلو ذهنتو بگیری جلو دهنتو میتونی بگیری . و بخاطر همین برای این درد و دل ها میام تو همین پیج و شماهارو میبینم ، و یکی مثل تو که بهم انگیزه ادامه دادن دادی تو این روزایی که جز خدا کسیو ندارم . میخوام منم مثل تو بجنگم ، میخوام ذهنمو کنترل کنم . و میدونم نتیجه اینکارمو میبینم .

برات ارزوی بهترینهارو میکنم

11

واقعا این جواب دیگه غوغا به پا کرد برای من چه قیدر سوالات بی جواب داشتم که اینجا جوابش را پیدا کردم من الان که منویسم روز دوم است که من دارم فقط این جواب خانم شایسته عزیز رو که به یه دوست مون داده رو میخونم و واقعا چیقدر واضع خالص توضع داده که باید کلمه به کلمه این جواب را درک کنیم تا بیفهمیم که چیقدر این جواب جواب کامل است من اصلا عادت نداشتم که اینقدر به روی یک جواب سوال توجه کنم و با این تمرکز متالعه اش کنم من دیروز حالم خیلی بد بود و سوالات خیلی زادی داشتم که دنبال جوابش میگشتم چون تصمیم گرفتم که از شغل فعلی ام استعفا بیدم و یه کاری دیگه رو شروع کنم ولی خیلی تو این چند روز دلشوره داشتم نگران بودم که چه اتفاق خاهد افتد بعد ازین چون تا بحال ازین جور جرعتارو نمدیدم در خودم و امنیتی شغلی خیلی برام مهیم بود که با استفاده از دوره روانشناسی ثروت تصمیم گرفتم که شغل مو عوض کنم و در آلمان اگه بیخای از شغلت استعفا بیدی تا ۳ ماه هیچ پول دریافت نمیکنی و این قانون اینجاست ولی من گفتم نه من که نیاز به اینا ندارم یا به پول اینا من خودم زندگی مو خلق میکنم قانون برای من وجود نداره که بیخاد منو در محدودیت قرار بیده. البته اینو براتون بیگم که من در حال انجام Ausbildung یا همون کاری آموزیشی که ۳ سال تول میکشه که باید مدرسه بری درسشو بیخونی و سری کار هم بیری. وقتی من به اساتید مدسه ام وبه دوستانم گفتم اصلا گفت تو دیونه شودی تو همه رو با این کارت گیج کردی و خودت هم نمیدونی چه کار میکنی ولی من باهاشون بحس نکردم به خودم گفتم اونا که در مدار من نیست که درک کنه ولی من کاری رو که میخام انجام میدم
واقعا در شرایط خوبی بودم و هسم ولی من تغیر میخام دیروز و امروز رو که باید مدرسه میرفتم هم نرفتم و فردا هم به صاحب کارم میگم که من دیگه نمیام و واقعا خدا شایده هیچ راه حلی ندارم فعلا که بعدش چه میشه اگه قبلا بود میگفتم بد بخت شودم فلان این چه کار احمقانه بود که کردی ولی من یه آرامش دارم که احساس میکنم راه که انتخاب کردم درسته. اینو هم بیگم که من فقط ۲تا۳ هفته میشه که دارم از بسته روانشناسی ثروت ۱ استفاده میکنم نتیجه که تا الان گرفتم آرامش منه ولی میدونم که باید تکملم رو طی کنم تا برسم به نتایج بهتر من فعلا تنها کاری که باید کنم ایدامه دادن وایمان داشتن به قوانین الاهی است قانون باورها.
فکر میکنم این اولین بارمه که تو سایت منویسم.
خیلی خوشحالم که درجمع شما قرار دارم و در مسیر درست با راهنماه عالی در حال حرکتیم. واقعا خیلی خوشحالم ازین بابت.
بخدا چه لذت بخشه این آرامش در پناه الله یکتا باشید خدا نگهدار


10

سلام
من یه نظر توی اون مقاله” راهکاری قطعی برای اجرای تصمیمات به تعویق افتاده ” نوشتم و در مورد اجرای ایدم و قدم اولش نوشتم.یه جای صحبتم با یه بنده خدایی جالب بود که خواستم اینجا مطرحش کنم و ربط داره به موضوع.من با یه نفر ک وارد صحبت شدم و خودم و کاری که میخوام بکنم رو مطرح کردم،ایشون سریع فاز نصیحت گرفت و گفت ببین پسر اصلا مردم بهت اعتماد نمیکنن و تو باید بری مجوز بگیری از فلان جا،مدرک داری اصلا!!!؟؟؟ منم گفتم نه.یعنی ته حرفش این بود که با این شرایطی که داری نمیشه.بعد من اصلا باهاش بحث نکردم.خیلی ریلکس بودم.آروم بودم.گذاشتم حرفش رو بزنه.میدونستم قراره یه اتفاق دیگه ای بیافته و قلبم داشت بهم میگفت نگران نباش.همه چی جور میشه و واقعا حسم خوب بود.جالبه ایشون معاون یه مدرسه بود و گفت اگه جایی نیازت داشتیم بهت خبر میدم و شمارم رو گرفت و جدا شدیم.امروز بعد آمدن به خونه بعد از تمرین با خودم فکر کردم که چقدر آروم بودم.این خودش یه نتیجه بزرگه.که در نهایت اگه با همین فرمون برم جلو که قطعا میرم،نتایج یکی یکی خودنمایی میکنن.نمیدونم قراره چی بشه قدم بعدی.امروز قدم اولش بود و در روزهای آینده هم تکرار میشه این روند ولی میدونم همه چی ب نفع من رقم خواهد خورد.
اینو میدونم که خداوند همه چیز میشود همه کس را به شرط ایمان به شرط پاکی دل.خدا برام محبت افراد به من میشه،مشتری میشه،اعتماد میشه،مدرک نداشته اگه لازم باشه میشه که میدونم نیاز نیست،خدا برام حسی تو دل افراد میشه که بیان به طرف من.همه چی میشه.هرچی نیاز باشه.اونه که صاحب قدرته و من از اون میخوام و اونم اجابت میکنه.
خدا رو شکر



1

6 سال پیش

سلام اقای اکبری پیشنهاد میکنم اگر هدفی رو پیش گرفتید اصلا از کسی درموردش سوال و مشورت نکنید چون شما در این مسیر هستی و باورهای درحال درست شدن

اما مردم عادی که با این راه اشنا نیستند وفقط باورهای مخربشون رو بهتون انتقال میدن

شما فقط برو جلو اروم اروم مسیر برات باز میشه و اگه کاری باید انحام بدی هم سر راهت قرار میگیره دقیقا من میخام یه کاری رو شروع کنم و حداقل مدرکش دیپلم بود منم ۳ تا درس عربی و زبان و تاریخ ایران و جهانم رو تجدید شدم و دیگه ادامه ندادم با توکل به خدا رفتم جلو و وقتی رفتم برای ثبت نام امتحاناتم سپردم بخدا بعد از ۱۵ سال وچون هیچ چیز از زبان و عربی نمیدونم و همیشه رد میشدم .مسعول مدرسه ی شبانه روزی بهم گفت زبان و عربیت تک ماده س فقط درس تاریخت رو بخون بیا خرداد امتحان بده ینیا من دلم میخاست پرواز کنم معجزه بود معجزه خیلی راحت همه چیز داره جور میشه واسه هر کی میگم تعجب میکنه و همین طور وقفه ای که بین کارهام میفته الان میفهمم که به نفع منه وخیییلی خداروسپاسگذارم بابتش که میتونم توی این وقفه بیشتر روی خودم کار کنم و باتمام قوا پیش برم .چون زمانبندی خدا بی نظیره ومنم بهش اعتماد دارم اونوقت مردمان نازنینی سر راهم قرار میگیرن که فقط بهم لطف دارند و اسباب موفقیتم میشین .

امیدوارم بهتون کمک کرده باشم

10

سلام
واقعآ لذت میبرم از تک تک مقاله هاتون..که این همه با حوصله و دقیق پاسخگو هستید.سپاسگزارم
بخشی که مهم دونستم مینویسم تا یادآوری بشه برای خودم و دوستان عزیز

//کنترل ذهن یک کار همیشگی ست.//تلاش آگاهانه برای کنترل ذهن باعث آرامش در ما میشود و این آرامش وجود ما را در صلح و هماهنگی با همه ی زندگی قرار میدهد.
و احساس آرامش پایدار برایمان استقلال مالی،سلامتی،روابط عاشقانه می آورد.
تمام بهایی که برای زندگی دلخواه باید پرداختتوانایی لذت بردن از هر لحظه زندگی ست.
راهکارش هممهارت در کنترل ذهن است.

در پناه الله شاد و موفق باشید دوستان


10

به نام الله مهربان
سلام خانوم شایسته عزیز.
تحسین میکنم شما رو برای نوشتن این مقاله آکنده از آگاهی که از سرشاری درک و عمل کردن به قوانین نشات گرفته
چه زیبا گفتین که همه چیز باوره و اگر به این درک برسیم که هر آنچه برایمان اتفاق مییوفته تنها و تنها به خاطر باورهای ما است،در این صورت با جدیت بیشتری روی باور هامون کار میکنیم تا چیزی در زندگی ایمون وارد نشه که اون رو ناخواسته قلمداد کنیم…
چه زیبا گفتید که دو صدا در وجودمون هست که یکی هدایت گر هست به سمت خواسته ها که صدای قلب امون هست ‌‌و‌دیگری ذهن که گمراه کننده است به سمت ناامیدی،ترس و….
و اینکه باید به صدای قلب گوش دهیم و‌کنترل ذهن رو در دست بگیریم و این کار نیاز به مراقبت همیشگی داره و تکرار و‌تکرار و‌تکرار…
استاد عزیز تو صحبت هاشون در دوره دوازده قدم بارها گفتن که آیات محکم که اصل و اساس قرآن هست رو به این صورت میشه تشخیص داد که بارها در این کتاب تکرار شده…پس اصل رو باید بارها تکرار کنیم تا نتایجش رو در تمام لحظات زندگی ایمون شاهد باشیم به روشنی و وضوح.
خانوم شایسته عزیز من بار چندمی هست که این مقاله رو خوندم و‌احساسم به این مقاله احساس شخصی هست که قصد داره از روی یک پل چوبی که بر روی رودخانه ای که در ارتفاع بلندی نصب شده بگذره و با شادی و سوت زنان رد میشه بدون اینکه فوکوس کنه به تک تک پله های چوبی و یا به محکم بودن یا نبودن اون…و برعکسشم بوده ،زمان هایی که ذهن درگیر افکار منفی میشه و از کنترل خارج میشه در این مثال نوعی که نکنه پل پوسیده باشه و یا طناب پاره بشه ،با خوندن این مقاله به سرعت از ذهن به قلب فرود اومدم و‌ باز هم سوت زنان با تکرار قوانین به مسیر مستقیم برگشتم.


10

به نام خدای مهربان، بخشنده، عاشق، ثروتمند، زیبا و قدرتمند
سلام به تمام آدم های خوب دنیا در تمام دوران ها
سلام به هر چی خیر و نیکی و خوبی که در جهان ما در جریانه
سلام به خانواده خوشبخت عباسمنش

* هرچه در مسیر شناختن قوانین زندگی و خودشناسی پیش می روم، بیشتر درک می کنم که مهم ترین توانایی ما به عنوان انسان، توانایی کنترل ذهن است.

* تمام بهایی که باید برای تجربه زندگی دلخواهم بپردازم‌ این است:
«توانایی لذت بردن از هر لحظه از زندگی» وراهکارش هم‌، «مهارت در کنترل ذهن» است.

* تمام اتفاقات زندگی ام را خودم با افکار غالبم خلق می کنم. بدون هیچ استثنائی


10

سلام به خانوم شایسته عزیزم که اینقدر زحمت میکشند و این مقاله های بی نظیر رو مینویسند و برای اگاهی بیشتر ما منتشر میکنند،
وقتی کامنت های باقی دوستان رو میخونم و اون لحظه خیلی بهم کمک میکنه و درک بیشتری بهم میده تصمیم گرفتم منم از تجربه ام که مربوط به این متن بنویسم..
من توی شرایطی بزرگ شدم که باور های محدود کننده خیلی زیادی داشتم و کلا شرایط خیلی سختی رو تجربه کردم و از همون سن کم خیلی کتاب میخوندم و تا حدودی با این مسائل اشنا شده بودم سعی میکردم که ذهنتم کنترل کنم و به ارامش بیشتری برسم و مسیر دور و درازی طی کردم تا به فایل های استاد رسیدم و تازه دارم اصل رو از فرع تشخیص میدم و تازه دارم درک میکنم قانون و روی مسائل مالیم کار میکنم و میدونم که باور های محدود کننده خیلییی زیادی دارم ..
و این واقعا یک مسیره یک مسیر تکاملی که اولش واقعا سخته و بدترین سد برای من عجله کردن بوده ،عجله کردن نمیذاره که به درستی قوانین درک کنی و نمیذاره لذت ببری و ادم توی سطح نگه میداره ،فک میکنی همه چی فهمیدی و میخای بزرگ بپری اما با مخ میخوری زمین و تازه میفهمی چه خبر بوده..
و یک سد بزرگ دیگه برای من چسبیدن به خواسته بوده اینکه نمیتونستم به خدا و جهان اعتماد کنم و همش میخاستم به زور خودمو ببرم توی اون فرکانس مدادم فکر میکردم به خواسته ام اما نمیفهمیدم که همین خودش حس نیاز ،حس شک ،عدم اطمینان و متو پایین نگه میداره باید یه جا اعتماد کنیم و بذاریم خدا درستش کنه مثل شنا یاد گرفتن میمونه تا یاد نگیری به جریان اب اعتماد کنی که تورو نگه میداره نمیتونی روی اب واستی باید یه لحظه انقباض ها رو باز کنی و خودتو رها کنی اون موقع مییای روی اب …
و مهم ترین و مهم ترین سد من احساس عدم لیاقت که توانایی های خودمو نمیدیدم خودمو مدادم سرزنش میکردم خودمو با بقیه قیاس میکردم و ارزش خودمو درک نمیکردم و وقتی اینو بفهمی خودتو بزرگ تر از تمام خواسته هات میدونی و دیگه دست و پا نمیزنی میدونی که به سمت تو مییان میدونی که وقتی لایقی بهترین ها برات مییان دیگه نمیترسی ..
و برای من رسیدن به این تله های ذهنیم که نتیجه اش ارامش ،نترسیدن ،ایمان و نهایتا هدایت شدن و رسیدن به خواسته هامه تکامل زیادی میخاست انگار اول فقط یک متن از رو میخوندم و فک مکردم من همه چی فهمیدم پس چرا زندگیم عوض نمیشه و زووورر میزدم و بیشتر تو حس های بد غرق میشدم که خب این هم جز تکامل برای گرفتن بعضی درس ها اول باید غرق شی تا یاد بگیری ..و امیدوارم این متن بتونه به دوستانی که توی مسیر هستن کمکم کنه و بدونین که تداوم تداوم کلید همه چی



2

1 سال پیش

هدیه جان ممنونم بابت کامنت زیبایی که نوشتی فکر میکنم خدامناهدایت کردکه نظرتورابخونم که بفهمم منم دقیقا مثل توام.بفهمم این راه غلطه واینکه تواگه همیشه به خواسته هات فکرنمیکنی الآن احساست چطوره ؟مگه نمیگن که باآرزوهات زندگی کن ومرتب تجسم کن تواون شرایط هستی.منم فکرمیکنم زوری یه چیزی رو میخام یااینکه خیلی عجولم درکل خیلی شبیه کامنتی که گذاشتی هستم واحساس خوبی ندارم


5 ماه پیش

درود بر شما هدیه

تحسینت میکنم بابت این درک زیبا و پرمفهومت

و قلم رونت که زیبا و عالی کلمات رو بغل هم

گذاشتی و انقدر ب دل بشینه

اینکه رها باشیم نسبت به خواسته هامون و بسپاریم به اوس کربم و ایمان داشته باشیم در بهترین زمان اون خواسته رو سر راهمون قرار میده

و قسمت دوم کامنتت در مورد احساس لیاقت و ارزشمندی نوشتی موذدی هست که منم در گیرشم با اینکه دوره عزت نفس رو دارم و چندین و چند بار تمریناتشو انجام دادم ولی چندوقت که حواسم به این اگاهی نیست و یا تمرکز بر میدارم و روی یه موضوع دیگه یا دوره دیگه کار میکنم دوباره درگیرمقایسع و خودکم بینی و…این مورد ها میشم ،با اینکه واقعا دوره عزت نفس عالیه و خیلی کمکم کرده وخیلی بهتر شدم اما بازم خیلی جای کار دارم

امیدوارم که همه دوستان به قد ت درونی و اون لیاقت و ارزش درونی دست پیدا کنیم و زندگی باب میلمون رو زندگی کنیم

ممنون ازت بابت توضیحات قشنگشون

10

با سلام و احترام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و هم فرکانسی های نازنینم واقعا جواب های عالی به سوالات مطرح شده میدین واقعا لذت بردم از این متن واقعا اگر این متن رو با خیلی از کتاب های موفقیت مقایسه کنید به مراتب تاثیر این متن بیشتر است ممنونم از شما که وقت میزارین و به سوالات من و دوستان پاسخ های زیبایی میدین من خودم تعهد دادم تا به کمک خدا و آگاهی هایی که شما و استاد عزیز میدین افکارم رو کنترل کنم و اتفاقات زندگی ام رو اونجوری که دوست دارم خلق کنم و هیچ عجله ای برای رسیدن به خواسته هام ندارم چون واقعا دارم از مسیر زیبای رسیدن به خواسته هام لذت میبرم و میدانم با کنترل ذهنم و تمرکز به نکات مثبت و کار کردن بر روی باور هایم نتایج به مرور واضح تر و بزرگتر میشوند
باتشکر از شما واستاد عزیز.


10

سلام دوست عزیز اقا مجید،باید بگم کنترل ذهن یه روند تکاملی توی مسیر هدایته وبرای رسیدن به خواسته ت لازمه که حتما به درکش برسی چون مهمترین ابزار برای رسیدن به خواسته هامونه،چون ذهن یه شمشیر دولبه س که یا باعث صعود تو میشه یاسقوط چطوری؟؟وقتی تویه ارزویی خواسته ای داری ذهن میاد مانع ایجاد میکنه،ازنشدن وسختی اون مسیر میگه یادت باشه ذهن هوشمنده وکاملا ازترسها ونقاط قوت وضعفت اگاهه،این توهستی که انتخاب میکنی تسلیم بشی یا ادامه بدی،کنترل ذهن درابتدا یه کار سخت وغیر ممکن بود برام هربار تلاش میکردم مثل اسب چموش منو زمین میزد،لازم بود یاد بگیرم آرومش کنم نجنگم به قول استاد با منطق ارومش کنم ،ولی ازاونجا که تمام عمرم رها شده بود به این راحتی نمیتونستم کنترلش کنم ،پیشنهاد میکنم قسمت کنترل ذهن که توی فایل‌های دانلودی هست رو برای تمرین مدام گوش کنی مجید عزیز یادت باشه مدام گوش کنی نه یک روز ویک هفته ،استاد تو قدم ها ازاینکه خدا میگه جهان رو مسخر ادم کرده صحبت میکنه که نا ممکن ها روممکن کرده وتونسته وحشی ترین حیوانات رو رام کنه پس اینو بدون توانایی ما زیاده ولازمه خودتو باورکنی وبه افکارت دستور بدی چطور عمل کنند،فقط کافیه بر خلاف ذهنت عمل کنی عبارات تاکیدی گوش کنی،ذهنتو رها نکنی،سعی کن فقط برای امروز ذهنتو عاطل نزاری ومطالبی روبخونی که نیاز به سعی تفکر وتمرکز داشته باشه کاری که ذهنت باهاش مقاومت میکنه ولی کم کم میبینی تونستی هدایتش کنی ،امیدوارم به همه خواسته هات برسی وازتجربه خودت برام بگی که تونستی روز به روز موفق بشی،برات بهترین‌ها روارزو میکنم😊🙏❤️🌹


10

به نام خالق هدایتگر
سلامممممم بر بانوی عشق
بر بانوی مهربانی
من عاشقتممممممممم
خدایاشکرت
صبحم را چه زیبااااا اغاز کردیییی
خداوند من
وایییییییی پر از احساس عالیم
هزاران بار شکرت
اینقدر زیبا هدایت میکنییی
عاشقتم خداجونم
چقدر زیبا توضیح دادی که کنترل ذهن غوغا میکنه
که احساس خوب غوغا میکنه
دقیقا مریم جان جانانم عزیزدلم
دقیقا که تنها راهش همینه
چون قانون یکیه
چون قانون ثابته
و قانون یعنی احساس خوب
قانون یعنی توجه رو زیبایی ها و شادی و نشاط از توجه کردن رو این زیبایی ها
و راهشم تنها در کنترل ذهنه
خدارو هزاران بار شاکرم
که درست در زمان مناسبش هدایت میکنه به دریای عقل کل
واقعا دریا
دریایی که دونه دونه الهاماتم رو از اینجا میگیرم و جوابایی که خداوند از هزاذان.طریق و هزاران دستان نازنینش به سمتم روانه میکنه
چرا که من در زمان و مکان مناسبم
چرا که روح و جسمم رو قط به یگانه فرماروایم سپرده ام
چرا که عاشششسسسقققاینم که لحظه به لحظه روی خودم کار کنم
و هر لحظه پر از نتیجه است ب ام
همین احساس ارامشم
همین احستس خوبم
همین که اینقدر زیباااااااااااا با این احساس عالی بیدار شدم با بوسه ی خداوندم
خدایاشکرتتتت هزاران بار شکرت
برای این همه فراوانی برای این همه زیبایی ک عشق و عشق و احساس خوب
عالییییی بود مریم عزیزدلم
من عاشقتممممممممم
عاشقتمممممم
سپاسگذارم برای وقتی که گذاشتی و این اگاهی های نابتو در اختیارمون گذاشتی بانوی زیبایی ها در پناه الله یکنا همیشه شاد شاد شاد باشین


9

سلام به همگی منم میخوام بنویسم
بنویسم از روزی که دارم آگاهانه کنترل ذهن میکنم چه آرامشی نصیبم شده
و هنوز چقدر کار دارم با این ذهن چموش ،وقتی باورهام رو یکی یکی بیرون میکشم میبینم چقدر پوسیده هستن و سال‌های سال دارم اثرات همین باورها رو تو زندگیم میبینم .الان به مرحله ای رسیدم که حتی برای یک دقیقه نمیخوام افکار منفی بیاددسراغم و سریع مچش رو میگیرم و میگم نمیذارم بیچارم کنی
آره واقعا که اگر مراقب نجواهای ذهن نباشیم کاری میکنه کارستون،دقیقا افکار شیطانی میاد سراغمون و هی وعده ی کمبود وقت .کمبود امنیت .کمبود انسان های خوب کمبود انرژی .کمبود ثروت و امکانات .فقر ،تهی دستی ،نفرت ،خشم بهمون میده
اما در مقابل ندای خداوند …آرامش. امنیت .باور فراوانی از هر جهت .ثروت ،سلامتی .حس خوب ،امنیت ،زیبایی ها .وفور انسان های خوب ،رابطه های عالی ،رو بهمون یاد آوری میکنه
خداوندا کمکم کن و هدایتم کن .من چند روزی هست که با گذاشتن وقت بیشتر تو سایت راهایی داره برام باز میشه ،افکارم داره عوض میشه .مهربون تر، ‌آروم تر ،و با ایمان تر دارم میشم .خدایا الان تازه فهمیدم که فقط تو این دنیا . و اون دنیا و از ازل تا ابد فقط تو هستی که برام میمونی …و تصمیم گرفتم هر کاری انجام میدم فقط برای رضایت تو باشه …و فقط میخوام روی تو حساب کنم خدای مهربونم،
رد پای من در تاریخ ۳۱.۲.۱۴۰۳. خدانگهدار


9

باسلام
وقتی متنو چندبار خواندم جرات کردم نظر بنویسم،گرگ وحشی (که مثال ذهن و نجواهای شیطانه)بنظر من با اعراض( که استاد عزیز قبلاً تاکید کرده بودن) قابل کنترل میشه،منظورم اینه که مثلاً گرگی رو که توی قفسه اگه بهش توجه کنی و بها بدی هم آزادش کردی هم صداشو تقویت کردی ولی اگه اعراض کنی و محلش نذاری هم تو قفس نگهش داشتی، تغذیش هم که نکنی کم کم ضعیف میشه و تن صداشم آروم تر میشه.واقعا مثال خانم شایسته خیلی قشنگ بود،حالا من راحت تر میتونم مچ گرگ وحشی ذهنموبگیرم که ظاهرش برای من خیلی منطقی و متینه اما درونش دلهره و اضطراب اوره.خدایا صدای الهاماتتو توی قلبم زیاد کن



2

6 سال پیش

هاجر خانم عااالی بود. استفاده کردم، ممنون که با این کلماتت آموخته هایم را دوباره بیادم آوردی، و مخصوصا ممنون از دعای آخرت


6 سال پیش

خواهش میکنم.من خیلی وقت نیست که توی این جمع هستم اما اینقدر نتایج خوشگل گرفتم که گاهی میام برای ابراز تشکر از استادم که شده ردپایی میذارم،ممنونم از لطف شما آقای حسین

9

سلام مریم جانم
از وقتی استاد فایل راجب عقل کل گذاشتن،من به این قسمت از سایت هدایت شدم،چندروزی هرشب تووی عقل کل سوال و جوابهایی رو که سوالم منم بوده مطالعه کردم تا اینکه نمیدونم چی شد هدایت شدم به این قسمت،اها یادم اومد از خداوند خواسته بودم هدایتم کنه که ببینم ترمزهام چی هستن که همیشه از بچگی چندماه اوضاع مالیم خوب بوده چند ماه بد،که هدایت شدم به سوال یکی از دوستان که تقریبا شبیه سوال من بود از اونجا به مقاله ترمزههای مخرب راجب ثروت بود،که اونجا مطمئن شدم ترمزهام یکی باور کمبوذ و یکی عدم لیاقته،که از اونموقع خیلی دارم برای رفع این ترمزها تلاش میکنم،که خدارو شکر توو این دو سه روز چندتایی نشونه ام دیدم،خدایا شکرت
واقعا این سایت مثه گنج میمونه،هی که بیشتر جلو بری،بیشتر ثروت پیدا میکنی،دیگه میدونم سلامتی ثروته اینکه تنم سالم باشه هزینه ایی در راستای بیماری خرج نمیکنم این یعنی ثروت
معنویت ثروته
روابطه عالی ثروته
ثروت هم که ثروته
خیلی از مقالات رو تا الان خوندم واقعا هر کدومش اندازه ی یک کتاب مفید و پر اگاهی میمونه
من زیاد کتاب خوندم،اما این جملات جنسشون فرق داره واقعا من تا حالا تووی هیچ کتابی به جز چگونه فکر خدا را بخوانید،رویاهایی که رویا نیستند،همچین مطالبی رو نخوندم
چقدر لذت میبرم،میگم این جنس جملات زمانی روی کاغذ نوشته میشن که تو به منبعت متصل باشی
چقدر شما به منبع وصلی مریم جانم،واقعا اشک تووی چشمام جمع میشه وقتی به این اتصال فکر میکنم
ممنونم این مقاله هم مثه بقیه پر از آگاهی بود برای من


9

سلام و صد درود خدمت استاد عزیز و مریم عزیزدل

داشتم کامنت های دوستان خوش قلبمون رو میخوندم، در جایی دوستان نوشته بودن که ما باید کم کم مریم عزیز رو “استاد شایسته” صدا کنیم. الحق که چقدر درست گفتن⭐

مریم عزیز من تعدادی از جواب های بی نظیر و سرشار از آگاهی شما رو نه تنها مطالعه کردم، بلکه یادداشت برداری کردم تا بهتر در عمق جانم ریشه کنن.

مریم عزیز قدرت شما رو در بیان اینقدر شفاف و زیبای مسائل و پاسخ های فوق العاده کامل شما به پرسش های ما شاگردان استاد رو هزاران بار تحسین میکنم.

بارها با خودم گفتم آخه ایشون چقدر عااااالی قوانین رو درک کردند که اینقدر عاااالی تر و با مثال های کاربردی و ملموس برای ما توضیحات رو نه اینکه بیان کنند، بلکه در قالب کلمات نگارش کنند که البته انتقال مفاهیم از طریق نگارش به مراتب سخت تر از بیان لفظی اونه. مرحبا به شما، درود بیکران خداوند بر شما ملکه پرادایس

این متن بینظیر درست در زمان مناسب به دستم رسید. چند روزی بخاطر کاهش تمرکزم بر کنترل ذهن و ورودی های ذهنم دچار سقوط به مدارهای پایین تر شدم، متاسفانه. اما چون این مکان الهی همیشه به من انرژی میبخشه و حالمو دگرگون میکنه، اومدم در سایت و کلیدواژه‌ی ای رو جستجو کردم که منو به این صفحه و این پاسخ عالی و الهی هدایت کرد. خداروشکر، خدای وهاب و بینا و شنوایم را سپاس که فرشتگانی چون شمارو در مسیر زندگیم قرار داد و مکانی با این حجم عظیم از معنویت و انرژی و احساس خوب، در میان افرادی که همه از بهترین بندگان خداوند در جهان هستی، برایم فراهم کرد و در مسیر من قرار داد.
خداوند رو سپاسگزارم بابت این خانواده بزرگ و الهی
خداوند رو سپاسگزارم بابت قوانین و ساختار مستحکم جهان هستی
مریم شایسته عزیز، استاد بزرگوار سپاسگزارم از شما بابت وجودتون و لطفتون و مهربانیتون، و بخشندگی اتون و میل و اشتیاقتون برای رشد دیگران
سلامت، شاد، ثرتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید⭐⭐⭐⭐⭐


9

با سلام ، واقعا نمیشه با کلمات تشکر کرد، فقط با احساس میشه پاسخ داد، دیروز خیلی حالم خراب بود ، سوار ماشینم شدم گشتی در اطراف شهر زدم، کلی به طبیعت نگاه کردم اما گفتگوهای ذهنم امانم را بریده بود ، بخدا انقد بهم فشار اومد احساس کردم پوچ ترین زندگی دنیا رو دارم، اومده خونه فقط خوابیدم وقتی بیدار شدم دیدم همون آش و همون کاسه ، از درون داد زدم خدایا راهی باز کن بفهم جریان چیه، شب شد حال هیچی رو نداشتم دوباره خوابیدم ساعت ۵ صبح بیدار شدم که برم سرکار ، سایت استاد تو گوشیم همیشه بازه حتی وقتی که خوابم نمی بندم فقط مینیمایز میکنم، ندای از درونم گفت گوشی رو بردار، قسمت عقل کل من اولین باره واردش میشم با اینکه خیلی من تازه عضو نشدم، در قسمت جستجو عبارت کنترل ذهن را تایپ کردم، فقط میتونم بگم مرسی که هستین


9

سلام خسته نباشید چقدر عالیه وقتی متنی رو میخونی که ازش جواب گرفتی ،خانم شایسته محترم وگرامی ممنونم از شما واستاد عباس منش وبرادر خوب وموفق خودم که من وارد جهانی شدم که واقعا محل اصلی زندگی ما انسانها است ،من با کنترل ذهن درآمدم هنوز تغییر نکرده اما با استفاده از روانشناسی یک وتکرار هر ماهه این فایل الهی محیط کار وهمکارانم به طور شگف آوری تغییر کردهاند شرایط کاری بسیار آرامی نسیبم شده که سبب تمایل بیشتر من به این داستان کنترل ذهن میباشد وهر روزه من موفق تر وپیروز تر میشوم وایمان دارم که تا یکسال آینده با توجه به باورهایی که برایم به وجود آمده درآمدم رابه ماهی بیست ملیون در ماه به امید وقدرت خداوند که جان وقدرت وایده وتوان من است میرسانم
تازه جالبه من شرایط کاری ومحیط کاری وزندگیم عوض شده حالا بدون اینکه بگم کجاقرار دارم ذهنم وقلبم به من میگن خوب حالا که رسیدی به آرامش وآسایش با شغلی بهتر واسان پول ساختن پس به سوی بالا تر قدم بردار وحرکت کن ودخواست کن تا خداوند متعال برای شما آماده کرده وبه سوی شما جاری وروان سازد وتو با برخورد با آن بازهم درخواست بی

شتری بده تا بینهایت که ما هرچه ذهنمان رابهتر وبیشتر کنترل کنیم از کجا وبه چه طریق مشخص نیست ولی خیلی نرم آرام وزیبا تمام اتفاقات به سود ونفع ما رقم میخوره حتی تصمیمات حکومتی برای نفع ومنفعت ما تعویض ورقم میخورد ما باید تا لحظه ای که زندهایم ذهنمون را کنترل وحرکت به سمت جلو را به سرعت نور ادامه بدیم ،خدایا سپاس که من را لایق کرده ای که در برزگترین دانشگاه دنیا در حال گذران ترم وواحدهای توحید وپیشرفت وتکامل هستم
پیروز ،موفق وثروتمند باشید



1

6 سال پیش

سلام جناب روشنی ..چقدر نشانه های عالی دریافت کردید بدون شک راهتون درسته .با ارزوی بهترینها

9

سلام خانم ‌شایسته عزیزم بازم کولاک کردی 2بار متن خوندم و آرام شدم با اینکه در شرایط نامناسب بودم و به نظرم برا ذهن هم عین جسم باید وباید 3 وعده خوراک تزریق کرد و حتی حذف 1 وعده باز هم ما رو برمیگردونه سر خانه اول خدایا شکرت منو به این متن هدایت کردی با اینکه در اول مسیر هستم اما مطمئن هستم میتوانم و از عهده کنترلذهنم بر میام و می‌سازم بهترین آنچه را لایقم چون خداوند این توانایی بهم داده است الهیییی شکر


8

به نام الله یکتا
سلام به استاد و خانم شایسته عزیز، سلام به دوستای عزیزم، امیدوارم حال همگی عالی باشه.
این مقاله درباره توانایی کنترل ذهن بود، من باید به خاطر بیارم که این ذهن درمقابل تغییر مقاومت میکنه، این ذهن دوست داره به هزار شیوه و ترفند توی دایره امن خودش بمونه، چون درغیر این صورت ماهیت خودش رو از دست میده، چون دنبال راحتیه، چون کار راحت اینه که هیچ کاری نکنه، راه‌کارهای ذهن همیشه قدرت رو میده به شانس یا عوامل بیرونی، اگر میخوای مهاجرت کنی، ترس میندازه توی دلت که چی میشه، شغلی نداری، جای خواب نداری، اگه میخوای کسب و کار خودت رو راه بندازی، میگه پول نیست، کار نیست، تو نمیتونی، اوضاع اقتصادی خرابه، اگر میخوای ازدواج کنی، میگه تو لیاقت نداری، بلد نیستی، دختر یا پسر خوب کمه، اینها رو مینویسم که با طناب این ذهن توی چاه نرم و چقدر زیبا که خانم شایسته گفتن ما همیشه دو صدا رو میشنویم و راه موفقیت از توانایی کنترل ذهن میگذره که بتونیم به ترس‌ها و نجواهای ذهن بی‌محلی کنیم و بتونیم صحبت‌های خوشبینانه قلبمون رو باور کنیم و مدام اون‌ها رو با خودمون مرور کنیم تا به مدارهای بالاتر بریم.
هر زمان که خداوند وحی کرده، شیطان هم نجوای خودش رو گفته و ما باید انتخاب کنیم، ما باید به جای اینکه بدنبال یه راه‌حل باشیم و بدنبال این باشیم که الان چه کارهای بیشتری میتونم انجام بدم با توی این تضاد چه خاکی به سرم بریزم، بیایم بگیم من با چه فکری میتونم به احساس یه ذره بهتر از احساس قبلی برسم، یاد فایل گفتگو استاد با استاد عرشیان‌فر افتادم، استاد میگفت: اون خورشید و شهود درون وجود داره، اما به تو بستگی داره که بری پنجره رو باز کنی، با باورهای درست میتونی درب دریافت الهامات رو باز کنی، چون الهامات خداوند نمیتونه وقتی توی احساس بد هستیم بیاد، اون وحی و هدایت خداوند فقط توی موج آرامش میاد، باورهای مناسب اینکه هر اتفاقی بیوفته به نفع منه، هر آنچه مرا نکشد، قوی‌ترم خواهد ساخت، الخیر فی ما وقع. خداوند همیشه برای من خیر مطلق میخواد، من بهش اعتماد دارم. این باورها باعث میشه حالمون نسبت به قبل بهتر بشه و آروم آروم صدای خداوند رو بیشتر میشنویم. به این کار میگن توانایی کنترل ذهن، همون چیزیکه قرآن بهش میگه تقوا یعنی خودنگهداری.
این ذهن نجواگر، کارش بد کردن حال منه، اما توی این مقاله انگار یه درک جدیدی نسبت به کلمه امید پیدا کردم، امید به روزهای خوب، کلیک کردن روی سمت خدا، باور کردن وعده‌های خوشبینانه قلب، امید به اینکه اتفاقات خوب میوفته، امید به اینکه خداوند هوامو داره و به من در رسیدن به خواسته‌هام کمک میکنه، اینکه اگر من بنده خوبی باشم، خداوند ارباب خوبیه و میگه ایمان بیار به من و اجازه بده من کارها رو برات انجام بدم. چه کسی در شرایط به ظاهر بد حالش خوبه و ادامه میده، اونیکه باور کرده قدرت خداوند رو، اونیکه امید داره که خداوند ازش حمایت میکنه.
خدا رو صد هزار مرتبه شکرت.
خانم شایسته عزیز ازتون ممنون و سپاسگزارم بابت یادآوری این مطلب و نقش کنترل ذهن در زندگی.
امیدوارم همه دوستان گلم در پناه خدای بزرگ همیشه شاد، سلامت، ثروتمند، عاشق و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.


8

سلام خدمت استاد عزیز ومریم جان خیلی به خودم میبالم که خدا دوتا از دستان خوبش را بر سر راهم قرار داد دوتا فرشته مهربون و دوست داشتنی خدا را روزی هزاران بار شکر میکنم که مسیر راهم را پیدا کرده ام وهر روز ارامش خاصی دارم وهر روز حضور خدا را در کنار که نه در تک تک سلولهای بدنم احساس میکنم وخدارا شکر میکنم برای همه لحظه های زندگی ام والان هر لحظه احساس میکنم در یک هاله ای هستم که پر از نور ارامش وعشق . الان درک میکنم زندگی یعنی چی خدا یعنی چی که هر جا نگاه میکنم خدا هست وحضور خدا را میبینم و کامل میبینم یعنی خدا با هام حرف میزنه شاید خیلی ها بهم میگن دیوانه شدی اما من میدانم که چی میگویم خیلی حرف دارم که در یک جمله وچند جمله نمی گنجد فقط میگوییم خدایا سسسسسسسپاس


8

سلام
خانم شایسته ی عزیز دست مریضاد. اینقدر از خوندن این مقاله لذت بردم و اینقدر خودم رو بین سطر سطر توضیحات این مقاله پیدا کردم که خدا می دونه چقدر احتیاج داشتم به خوندن و شنیدن حرف های خدا که به وسیله ی قلم شما نوشته شده. چند روزی هست که دارم به کنترل ذهن فکر میکنم و انجام میدم و از در و دیوار برام نشانه میبارید انگار خدا قدم به قدم برای من تابلوی راهنما نصب میکنه تا گم نشم تا عقب نکشم اینقدر توی این چند روز خدا با من حرف زده که دیگه حجت رو بر من تمام کرده الان هم که اینجا هستم خدای من دستم رو گرفت و به این صفحه و این مقاله آورد حال عجیبی دارم انشاءالله به لطف خودش که همراه منه و همین الان هم داره منو میبینه به این آگاهی ها عمل کنم و مهارت کنترل ذهن رو کسب کنم انشاءالله. سپاسگذار خداوندم که دست همه ی ما رو گرفته و اینجا کنار هم جمعمون کرده سپاسگذار شما و استاد مهربان و سخاوتمندم هستم که بی دریغ همراه همه ی ماست الهی شکر به خاطر این خوان پرنعمتت الهی شکر به خاطر حال خوبم الهی شکر به خاطر هدایتم به این مسیر


رفتن به بالا