راهکارهایی برای شناسایی و رفع ترمز ذهنیِ مخرب با نام «احساس عدم لیاقت»‌ - صفحه 3

دسته بندی: پاسخ به مسائل زندگی

جواب‌های «عقل‌کل»دسته بندی: پاسخ به مسائل زندگیراهکارهایی برای شناسایی و رفع ترمز ذهنیِ مخرب با نام «احساس عدم لیاقت»‌
956

یکی از ملموس ترین جاهایی که «باور احساس عدم لیاقت» خود را نشان می‌دهد، رفتاری است که نسبت به پرداخت بهای خواسته‌هایمان داریم.
از ملموس‌ترین لحظاتی که می‌توانیم «باور احساس عدم لیاقت» و «باور به کمبود» را در خود شناسایی نماییم‌، لحظاتی است که به شدت بر سر بهای کالای مورد علاقه‌مان چانه می‌زنیم یا بدتر از همه، با اینکه توان تهیه‌اش را داریم، اما به دنبال راهی برای نپرداختن قیمت واقعی آن و تخفیف گرفتن هستیم. یعنی همیشه داشتن خواسته‌هامان را موکول به زمانی می‌کنیم که‌ یک جنس تخفیف بخورد.
در یک کلام، پرداختن بهای خواسته‌هامان برای ما کاری بسیار سخت است.

به خاطر این کد مخرب در ذهن، وقتی بابت کالا یا تجربه ای پول می پردازیم که دوست داریم، گویی جان از بدنمان خارج می‌شود و به شدت احساس بدی پیدا می‌کنیم و این بدترین فرکانس درباره «کمبود ثروت» است که‌ یک آدم به عنوان خالقی که با فرکانس‌هایش‌، تجربه‌هایش را خلق می‌کند‌، می‌تواند ارسال کند. فرکانسی که از یک طرف ما را وارد مدار کمبودهای بیشتر می‌کند و همزمان از نعمت‌های بیشتری دور می‌کند.
اگر خوب خودمان را بشناسیم و ریشه ی رفتارها و واکنش هایمان را بدانیم، می فهمیم که موضوع‌ تخفیف گرفتن نیست بلکه پای چند ترمز جدی در میان است که خودشان را به شکل تلاش برای به دست آوردن خواسته هایمان با تخفیف، نشان می‌دهند.
به همین دلیل  دوست دارم یک نکته اساسی را اول از همه به خودم و سپس به همه افرادی که این متن را می‌خوانند و به دنبال موفقیت‌های مالی پایدار هستند‌، یادآور شوم و ترمزی را به آن‌ها نشان دهم که شناختن و رفع کردنش‌، از هر تخفیفی که بخواهی بدست بیاوری، سودمندتر است و می تواند عاملی باشد برای ورود ثروت‌های بسیار به زندگی ات.
در واقع این جنس از رفتار که برنامه ریزی می کنیم تا تجربه خواسته هایمان را به زمانی موکول کنیم که یک جنس تخفیف می خورد یا به طور کلی به دنبال داشتن خواسته هایمان به صورت رایگان، تخفیف و… هستیم یعنی پرداخت بهای خواسته‌هایمان برایمان سخت است، این رفتار خبر از دو باور بسیار مخربی می دهد که سرمنشأ تمام کمبودها و نداشتن هایی است که در زندگی خود تجربه می کنیم.

سردسته ی این دو باور‌، «باور به کمبود» است.
باور به کمبود نعمت، ثروت، عشق، موفقیت و هر چیزی است که‌ ما آن را ارزشمند می‌دانیم.
سپس در ادامه کار به همین جا ختم نمی‌شود و این باور مثل یک دستگاه مولد، شروع به تولید هزاران باور محدود کننده‌ی دیگر نیز می‌نماید که در تمام تار و پود وجودمان ریشه می‌دواند و ما را وارد مداری می‌کند که از مدار ثروت فرسنگ‌ها فاصله می‌گیریم.
به همین دلیل‌، حتی تجسم کردن ثروتمند بودن هم برایمان سخت می‌شود.
قانون این است که‌ مدار تخفیف خواستن‌، با مدار خواستنِ ثروت‌، از هم جدا هستند. نمی‌توانی هم به دنبال تخفیف باشی و هم باور فراوانی را بسازی.
نمی‌توان به فراوانی باور داشت اما مرتب به دنبال تخفیف نیز بود. این دو مسیر‌، خلاف جهت هم هستند به همین دلیل تو مرتبا در این مسیر در حال رفت و برگشت هستی.
دومین باور محدود کننده در این باره‌، «باور احساس عدم لیاقتِ داشتن ثروت» است. به این معنا که‌، درباره تجربه‌ی نعمت‌های بیشتر‌، احساس لیاقت نداری. خصوصاً هرچه آن نعمت‌ها تجملی‌تر باشند‌، به خاطر احساس عدم لیاقت‌، راضی کردن خودت برای تجربه‌ی آن نعمت‌ها سخت‌تر خواهد بود‌، حتی اگر مشکلی در پرداخت بهای آن نداشته باشی.
در واقع این باور‌‌، یعنی احساس عدم لیاقت‌، زاییده‌ی باور به کمبود است. یعنی باور به این‌که‌ پول درآوردن‌، کار سختی است. حتی اگر آدمهایی را ببینی که به راحتی در حال پول ساختن هستند‌، به خودت خواهی گفت‌:
خوب‌، من آنقدرها خلاق نیستم که از عهده‌ی این کار بر بیایم(که خودش نشانه‌ای محکم از عدم لیاقت و باور نداشتن توانایی‌هایت است). در نتیجه تنها راه‌کار برایت این خواهد بود که :
مراقب باشی در خرج پول‌، از هرگونه اسراف پرهیز نمایی و با این نگاه‌، آنقدر خودت را در مدار کمبود ثروت پش می‌بری که‌، ترجیح می‌دهی فقط برای نیازهای فوق ضروری هزینه نمایی. سپس آنقدر درباره نیازهایت دچار سوء تفاهم می‌شوی که نیازهای ضروری را نیازهایی تعیین می‌کنی که به زنده‌ماندن وابسته است و هرگونه تجاربی که مربوط به روح و روانت است و اصلاً برای تجربه‌ی آن نعمت‌ها به این جهان آمدی را غیر ضروری می‌دانی مثل:
تجربه اقامت در یک هتل زیبا برای چند روز
یا تجربه خوردن غذا در یک رستوران که بهایش به اندازه هزینه یک ماه غذا در منزل است
یا تجربه سفر با بلیط فرست کلاس که بهایش به اندازه چندین سفر است
یا تجربه …
یا حتی تجربه استفاده از مبلمان چرم به جای اجناس چینی.
در حالیکه بی خبری دلیل اینکه هر روز از تجربه‌ی این نعمت‌ها فاصله‌ی بیشتری می‌گیری‌، همین نوع نگاه است و نه عدم توانایی ات در ساختن ثروت!
سپس باور محدود کننده‌ی «احساس عدم لیاقت در تجربه نعمت و ثروت» بیشتر در تو ریشه می‌دواند و تو را بیشتر در مدار عدم لیاقت فرو می‌برد.
مثلاً  ترجیح می‌دهی خودت از وسایل بی‌کیفیت استفاده نمایی و وسایل گران‌بها و با ارزش را برای میهمان بگذاری…
به همین دلیل وسایل زندگیِ تو شامل دو دسته است:
ظروف دَمِ دستی بی‌کیفیت برای خودت و ظروف لاکچری زیبا برای میهمان
ملافه پاره و پوره و بی کیفیت و قدیمی برای خودت و ملافه نخی و خوشبو و خوش‌رنگ برای میهمان
و…
یا حتی بدتر از آن‌، این رفتار را درباره خودت و اعضای خانواده مثل همسر و فرزند نیز تعمیم داده‌ای
مثلا در خرید لباس‌ موارد غذایی‌، مواد شوینده و تمیز کننده و … اولویت را با سایر اعضای خانواده قرار می‌دهی و سعی می‌کنی همواره نیازهای خودت را کاهش دهی و کم‌خواه‌تر شوی.
مثلا‌ از آنجا که همسر و فرزندانت زیاد از دستمال های یکبار مصرف برای خشک کردن دست و … استفاده می‌کنند‌، تو ترجیح می‌دهی برای برقراری تعادل در مصرف دستمال حوله‌ای‌، برای تمیز کردن خانه از دستمال های پارچه‌ای استفاده نمایی.
یا لباس های ارزان‌قیمت و بی‌کیفیت بخری و به هر ترتیبی همواره هزینه‌های خودت را کاهش دهی تا کمتر اذیت شوی. چون به اندازه کافی احساس لیاقت تجربه بهترین‌ها را نداری.
چون درباره لایق بودن و انسان خوب و باگذشت بودن‌، دچار سوء تفاهم شده‌ای. چون همواره برای راضی کردن خودت در استفاده از یک نعمت‌‌، به دنبال یافتن دلایل قانع کننده‌ هستی. یعنی خودت را لایق نمی دانی تا برای خودت تا این حد هزینه کنی و فکر می‌کنی آنقدر ارزشمند نیستی که پول نازنین‌ات را صرف این خواسته نمایی. در نتیجه یا از آن چشم می‌پوشی و یا به دنبال شیوه‌هایی هستی تا دلایلی منطقی‌تر از لایق بودنت‌، پیدا کنی. یعنی به این شکل که:
«من توانستم تخفیف بگیریم
من رایگان این را به دست آوردم
من بهای واقعی اش را نپرداختم و …»
این احساس گناه را که برای خودت پول خرج کرده‌ای‌، از خود دور می کنی و یا به خاطر این کار احساس قدرت هم می‌کنی در حالیکه نمی‌دانی ریشه این رفتار که در اصل باور کمبود و باور احساس عدم لیاقت است‌،  چه نعمت‌هایی را از زندگی‌ات دور نموده است.
نعمت‌هایی که قابل مقایسه با هیچ تخفیف و هدیه ای نیست. و تازه ماجرا به همین جا نیز ختم نمی‌شود و حتی اگر به خاطر یک باور قدرتمندکننده‌ی دیگر‌، نعمتی وارد زندگی‌ات شود‌، این باورِ محدودکننده‌، به شکل یک اتفاق غیر مترقبه‌، آن نعمت را از زندگی‌ات حذف می‌کند.
من داستان‌های بسیاری درباره این موضوع از افراد زیاد داشته‌ام که نوشته‌اند، ماشینی که آن همه سال دوست داشتم سوار شوم را خریدم اما اوضاع به گونه‌ای پیش رفت و هزینه‌های غیرمنتظره به گونه‌ای روانه زندگی‌ام شد که مجبور شدم به خاطر آن هزینه‌های غیرمترقبه‌، که اصلا هیچ وقت در زندگی‌ام وجود نداشتند، نهایتا ماشینم را بفروشم.
و بسیار حسرت می‌خورَد که ای کاش حداقل از امکانات آن ماشین مثل کولر و… استفاده کرده بود… ای کاش حداقل کاور پلاستیک صندلی‌ها را در آورده بودم و لذت نشستن روی چرم صندلی را تجربه کرده بودم و…
در حالیکه خبر نداشت‌، همین رفتارها که نشانه‌ی باور احساس عدم لیاقت و در نگاه وسیع‌تر‌، باور به کمبود است‌، آن نعمت‌ها را از زندگی‌اش خارج ساخته است.
در واقع، « مأموریت باور احساس عدم لیاقت»، دور کردن نعمت‌ها از زندگی شماست و حتی اگر به خاطر یک باور درست، نعمتی وارد زندگی‌ات شود، این باور کاری می‌کند که آن نعمت بار و بنه اش را از زندگی‌ات بَربندد و به شکلی باورنکردنی و غیرمنتظره از زندگی‌ات بیرون برود.
این رفتار که همیشه به دنبال یک تخفیف ویژ‌‌ه هستیم تا به خواسته‌هایمان برسیم‌، معنایش دقیقا این است که:
«من که به صورت طبیعی امکان تهیه این جنس را ندارم. مگر اینکه تخفیف بخورد. مگر اینکه ارزان شود. مگر اینکه وام بگیرم. مگر اینکه قسطی بپردازم.»
یعنی از یک طرف آن خواسته آنقدر شدید است که نمی‌توانی بی خیالش شوی‌، از طرفی آن باورها آنقدر مخرب است که‌ نمی‌توانی به داشتنش به صورت طبیعی فکر کنی. به همین دلیل به جای تغییر این کد مخرب و این ترمز قوی، خودت را با این کد مخرب‌، هماهنگ می‌کنی.
درحالی‌که این ماجرا نه‌تنها کمکی به افزایش توان مالی‌ات نخواهد کرد‌‌، بلکه شروع به‌، بر‌باد دادن نتایج سایر باورهای قدرتمندکننده‌ات نیز می‌گردد.
دلیل اینکه افراد پس از اینکه نعمتی را به دست می‌آورند و پس از مدت کوتاهی به شکلی عجیب و غیر منتظره آن را از دست می‌دهند‌، همین باور عدم احساس لیاقت است.
به قول استاد عباس منش که می گوید “بیشتر افراد‌، باورهای خود را تغییر نمی‌دهند بلکه‌، می خواهند خواسته‌های جدیدشان را بر آن باورها منطبق سازند” و این اصلا امکان ندارد و نتیجه‌اش ساخته شدن یک باور محدودکننده‌ی دیگر است که باید بپذیری چنین چیزی در سرنوشت تو نیست و این برای از-ما-بهتران است!
به نظر شما‌، «از ما بهتر هم مگر هست!».
اگر همه‌ی ما به یک اندازه به منبع ثروت وصلیم و به یک اندازه توان خلق زندگی‌مان را داریم، از ما بهتر کیست؟ چه کسی لایق‌تر از خودم برای استفاده از این نعمت می‌تواند وجود داشته‌باشد.
بنابراین‌، اگر به دنبال تجربه‌ی موفقیت مالی پایدار هستی‌، توصیه می‌کنم‌، خیلی جدّی تعهدی غیر قابل مذاکره را برای ریشه کن کردن این باورها و این رفتارها شروع کن.
خصوصاً در مواردی که مربوط به آموختن قوانینی است که زندگیِ ما را متحول می‌کند، حتی پرداخت تمام داریی‌مان نیز در برابر نتیجه‌ای که کسب می شود، مبلغ ناچیزی به حساب می‌آید  و حتی یک دقیقه به تعویق انداختنِ شروعِ این آموزش‌ها نیز زمان زیادی به حساب می‌آید‌، چه برسد به اینکه منتظر بمانیم تا تخفیف بخورد.
خشت اولِ موفقیت پایدار‌، از ساختن «باور به فراوانی و باور به لیاقت داشتن ثروت‌»، شروع می‌شود.
باور احساس عدم لیاقت در تجربه ثروت‌، یک شاه‌ترمز است که‌، اگر بتوانی روی این ترمز کار کنی و آن‌را اصلاح نمایی‌ ترمزهای بسیارِ دیگری‌، به خودی خود برداشته می‌شود.
زیرا باور احساس لیاقت‌، شاه‌کلید عزت نفس است و از آنجا که عزت نفس‌، مهم‌ترین توانایی است که به شما قدرت می‌دهد تا خودت را باور کنی و توانایی‌هایت را ببینی و ارزشمند بدانی و بخواهی از آن‌ها ثروت بسازی‌، وقتی این ترمز برداشته می‌شود‌ به مداری هدایت می‌شوی که می‌توانی از توانایی‌ها و علائقت ثروت خلق کنی.
به همین دلیل استاد عباس‌منش همیشه شروع موفقیت‌هایش را به ساختن عزت نفسش مرتبط می‌داند و به این دلیل‌، صرف نمودنِ وقت برای ساختن باور احساس لیاقت‌، تا این حد برای شما مهم است.
خصوصاً اگر صاحب کسب و کار خودت هستی، داشتن راهنمایی مثل روانشناسی ثروت۳‌، برای رونق کسب و کارت‌، یک ضرورت است. در جلسات این دوره‌، استاد عباس‌منش بهتر از هر جای دیگری‌، چگونگی ساختن باور احساس لیاقت را آموزش داده است.
زیرا تا زمانی که باور احساس لیاقت را بعنوان مدیر کسب و کارت نسازی و این باور را به روح و روان کسب و کارت منتقل ننمایی، فارغ از انیکه چقدر خدماتت عالی است و چقدر محصولت باارزش است، هیچ راهی به مسیر کسب و کارها سودآور نداری.
پس واقعاً ارزشش را دارد که چنین سرمایه‌گذاری سودآوری برای خودت و کسب و کارت انجام دهی.
زیرا این‌، مهم‌ترین سرمایه‌ی اولیه تو برای شروع و رونق دادن به کسب و کارت است.
زیرا‌ اگر می‌دانستی نداشتن باور احساس لیاقت‌، مانع ورود چه نعمت‌های بزرگی به زندگی‌ات شده، اگر آب دستت بود‌، آن را کنار می‌گذاشتی و جهادی اکبر برای ساختن باور احساس لیاقت‌، به راه می‌انداختی.
فقط مسئله این است که ما هنوز هم درک نکرده‌ایم که‌ ما‌، خالقی هستیم که تمام اتفاقات لحظات بعدی را‌ با فرکانس‌های این لحظه خلق می‌کنیم. فرکانس‌هایی که  خود را به خوبی در رفتارها و واکنش ما به موضوعات مختلف افشاء می کنند و حقیقت باورهای ما را به ما نشان می‌دهند .
اگر برای ریشه‌کن کردن این باورهای مخرب جهاد به راه نیاندازی‌، هر دقیقه و ثانیه‌ای که با این باورها پیش می‌روی‌، این ریشه‌های محدودکننده‌، در وجودت عمیق‌تر می‌شود و شاخ و برگ‌های بیشتری تولید می‌کند و نتیجه‌اش این است که:
احساس می‌کنی سال‌هاست که در یک سطح متوقف مانده‌ای و هنوز پس از این‌همه تلاش‌، اوضاع مالی رضایت‌بخشی نداری. نتیجه‌اش این است که‌ همیشه درگیر پرداخت قسط‌های تمام‌نشدنی می‌شوی.
نتیجه‌اش این است که‌ همیشه درگیر جور کردن هزینه‌های زندگی‌ات خواهی بود. همیشه درگیر تلاش برای اخذ یک وام دیگر برای پرداخت قسط چند وام قبلی هستی و به این شکل اوضاع مرتباً پیچیده‌تر و غیرقابل‌کنترل‌تر می‌شود و نمی‌دانی که این موضوع اول از همه از اینجا شروع شد که مشتاق داشتن خواسته هایت به صورت رایگان، ارزان و یا بهره مندی از یک تخفیف ویژه بودی.
این مانع خیلی ریز است و خودش را در قالب سود، زرنگی و زیرکی نشان می‌دهد اما خودمان بهتر می‌دانیم که این حقیقت ندارد.
حقیقت این است که هیچ لذتی بالاتر از این نیست که آنقدر ثروتمند باشیم که برای داشتن خواسته‌ای، نیازی به حتی دانستن قیمت آن نداشته باشیم و فقط اگر آن را نیاز داریم، تهیه‌اش نماییم.
خصوصاً کالاهایی که ارزش افزوده‌شان بی‌نهایت است. مثل کالاهایی که روح و روان ما را متعادل می‌کند و ما را به طبیعت ثروتمند و بی‌نیازمان باز می‌گرداند و آن را به یادمان می‌آورد و ما را در مدار آن ثروت‌ها قرار می‌دهد.
به همین دلیل تأکید می‌کنم حتی یک دقیقه به تعویق انداختن شروع این آموزش‌ها نیز زمان زیادی به حساب می‌‌آید چه برسد به اینکه منتظر بمانیم تا تخفیف بخورد. زیرا هر ثانیه‌ی شروع نکردن تغییر این باورها‌، بسیار برایمان گران تمام می‌شود و در هر ثانیه‌، ما را از ثروت‌های بیشتری دور می‌کند و به ضررهای بیشتری نزدیک می‌کند.
فقط وقتی این ریشه را در وجودت دنبال می‌کنی، می فهمی که چه شاخ و برگ‌های تمام‌نشدنی ای دارد.
به همین دلیل است که استاد عباس منش در دوره ثروت ۱ و جلسات اولیه‌ی ثروت ۳‌، تا این اندازه بر ساختن باور فراوانی تاکید دارد و می گوید وقتی این باور ساخته می شود، هزاران باور محدودکننده خود به خود از وجودت حذف می شود.
تا زمانی که این باور در وجود ماست، راهی به سوی موفقیت مالی پایدار و استقلال مالی پایدار به معنای واقعیِ بی‌نیازی، نخواهیم داشت. زیرا ثروت یک امر ذهنی است؛ اول ذهن شما ثروتمند می‌شود و سپس‌ آن ذهن ثروتمند‌، ثروت را وارد زندگی شما می‌کند.
ذهن ثروتمند، یعنی ذهنی که فراوانی را باور دارد و می‌داند که بی‌نهایت ثروت برای همه در جهان وجود دارد، هرگز برای داشتن خواسته‌هایش انتظار تخفیف را ندارد و با عشق‌، بهای خواسته‌هایش را تمام و کمال می‌پردازد.
ذهن ثروتمند هرگز تجربه‌ی خودش را به خاطر گرفتن تخفیف‌، به تعویق نمی‌اندازد.
ذهن ثروتمند هرگز داشتن خواسته‌اش را منوط به گرفتن تخفیف نمی‌داند و چنین ذهنی سبب هدایت فرد به مسیر ایده‌های ثروت‌ساز می‌شود.
به شما هم توصیه می کنم که اگر می‌خواهی که به موفقیت مالی پایدار برسی و به مدار ثروت دسترسی داشته باشی‌، کلا از همین حالا ذهنت را به روی دنبال تخفیف بودن برای داشتن خواسته‌هایت ببند‌ و آن را جزو خطوط قرمز زندگی‌ات بدان.
بهتر است همیشه به جای اینکه بخواهی چیزی ارزان یا رایگان شود تا بتوانی آن را بخری یا داشته باشی، این باور را بسازی و این درخواست را از جهان داشته باشی که‌ توان مالی تو بیشتر شود تا بتوانی هر چیزی را که می‌خواهی بخری. نه فقط درباره‌ی محصولات ما، بلکه در مورد همه‌ی مسائل زندگی‌ات و همه خواسته‌‌هایت این باور را بساز.
زیرا وقتی این کار را انجام می‌دهید، و جهان جدیت شما  در این موضوع را می‌بیند، دیگر شما را در مداری قرار می‌هد و شرایطی را تجربه می‌کنید که اول به شما توانایی خرید را می‌دهد و بعد آن خواسته‌ی مورد نظر را به شما نشان می‌دهد.
زیرا این باور به تو احساس قدرت بیشتری می‌دهد و تو را به مسیرهایی هدایت می‌کند؛ و به استقلال مالی‌ای می‌رسی که می‌توانی در هر زمان، هر آنچه که مورد نیازت هست را بخری، بی آنکه نگران قیمتش باشی یا اصلا حتی به قیمتش نگاه کنی.
در هر صورت‌، اگر درباه‌ی برداشتن این ترمز و ساختن باور احساس لیاقت‌، متعهد و مصمم هستی‌، دوره روانشناسی ثروت۳‌، منبعی کامل از آگاهی‌ها خالص و ورودی‌های مناسب برای ساخته شدن باور لیاقت داشتن برای نعمت‌ها است.
هرچه بیشتر روی ساختن این باور کار کنی‌، احساس خودارزشی بیشتری می‌کنی. و این احساس به شما کمک می‌کند تا خودت و توانایی‌هایت را ببینی و ارزشمند بدانی و مهم‌تر از همه‌، به این فکر کنی که چطور می توانی از این توانایی ها ثروت بسازی و مهم تر از آن، ایده هایی را جدی بگیری و اجرا کنی که به خاطر این طرز تفکر به ذهنت خطور می کند.

حتی نمی‌توانی تصور کنی که با ساختن باور خودارزشی‌،‌، چه سایه سنگینی از سر توانمندی‌هایت بر می‌داری که تا حالا اجازه شکوفا شدن به آن توانایی‌ها را نداده بود.
زیرا بارها‌، خواسته‌هایی در وجودت شکل گرفته بود تا بخواهی بخشی از توانمندی‌هایت را بروز دهی. هزاران ایده در راستای آن خواسته ها آمده بود‌،  اما از آنجا خودت را ارزشمند نمی‌دانستی و از آنجا که فکر می‌کردی موفق ها همان از شما بهتران هستند‌، آن ایده‌ها و آن توانایی‌ها را جدی نمی‌گرفتی که بخواهی برای‌شان اقدام نمایی. در نتیجه آنهمه شور و شوق که با آن خواسته‌ها آمده بود‌،‌ با سمّی به نام «باور احساس عدم لیاقت‌» در نطفه خفه می‌شد و به این ترتیب خواسته‌های بسیاری در وجودت تبدیل به رویایی دور و دراز شده است. صدهایی ایده‌ای که هرگز فرصت تحقق یافتن نیافتند و زیر سایه‌ی سنگین باور عدم لیاقت ماندند و هرگز فرصت ابراز وجود نداشته‌است.
حالا زمان آن است که جهادی اکبر برای ریشه کن کردن کدی مخربی به نام «احساس عدم لیاقت در داشتن نعمتها» را در وجودت اصلاح کنی.

به همین بخش اعظمی از آموزش های دوره روانشناسی ثروت 1 اختصاص دارد به شناسایی این دو باور مخرب «باور به کمبود و باور احساس عدم لیاقت» و راهکارهای و تمریناتی برای تغییر این دو باور.

در دوره روانشناسی ثروت 1، شما به وسیله ی آموزش ها و تمرینات این دوره و خودشناسی ای که در این روند طی می شود، فرایندی تکاملی را طی می کنی برای تغییر شخصیت خود.

این تغییر ابتدا در ذهن و افکارت ایجاد می شود و سپس به اندازه ای که این نوع تفکر را جدی می گیری و در ذهنت می پرورانی و تمرینات را به همان شیوه ای که استاد از شما خواسته است انجام می دهی، رفتارها و راهکارهایت را تغییر می دهد. نگاهت به مسائل زندگی ات را تغییر می دهد. نگاهت به توانایی هایت را تغییر می دهد و مهم تر از همه ایمانت را برای قدم برداشتن، مسائل را حل کردن و مولد ثروت بودن تقویت می کند و در طی فرایندی تکاملی، به زندگی ات آنچنان کیفیت می دهد که ربطی به شرایط کنونی ات نداشته باشی.

اطلاعات کامل درباره محتوای آموزشی دوره روانشناسی ثروت 1 و نتیجه ای که می توانی با عمل به آنها بسازی

نمایش:  به ترتیب تاریخ   |  به ترتیب امتیاز   
5

سلام ممنونم از توضیحات خوب و جامعتین واقعا شرح حال منو گفتین که هم باور به فراوانی از استاد شنیدم ولی هنوز که هنوز روی باورهای خودم به عدم فراوانی و عدم لیاقت خودم پافشاری میکنم شما دقیقا درست حرف استاد عزیز زدین که گفت میخواهین در شوره زار برنج بکارید نمیشه در شوره زار برنج کاشت وقتی که شرایط مناسب برای برنج مهیا نکردیم


62

با سلام خدمت همه ی شما عزیزان و اساتید محترم استاد عباسمنش و سرکار خانم شایسته جواب گروه را مطالعه کردم عالی توضیح داده شده بود ضمن اینکه الان محصول جدید استاد در رابطه با همین موضوع است احساس لیاقت که با توجه به توضیحاتی که استاد برای معرفی دوره در قالب 3فایل صوتی تصویری در روی سایت بنر کرده اند کاملا مشخص است که بهترین جوابها و بهترین راهکارها را در خود دارد و از خدا میخوام منو به شکلی هدایت کنه تا بتونم این محصول را از سایت تهیه کنم ولی با توجه به دانسته های خودم و توضیحات سایت،؛ بیاین در همین لحظه به تمام داشته‌هایمان فکر کنیم به خصوص آن‌هایی که خیلی برایمان مهم هستند. هرچیزی که در اطرافمان می‌بینیم، خانه‌ای که در آن زندگی می‌کنیم، شغلی که داریم، میزان درآمدمان، کیفیت روابطمان با دیگران، احترامی که برایمان قائل هستند و… همه این‌ها همانقدر خوب هستند که ما برای داشتن آن‌ها احساس لیاقت داشته‌ایم، نه بیشتر… .
احتمالا همین حالا ذهن با نجواهایش شما را سوال‌پیچ می‌کند: «مگر اینکه در چه خانواده‌‌ای و چه کشوری به دنیا بیایم دست من بوده؟ مگر قیافه ام دست من بوده؟ مگر دین من دست من بوده؟ مگر اینکه چه زمانی به دنیا بیایم دست من بوده؟مگر خیلی از این‌ها به اختیار من انتخاب شده‌اند که احساس من در آن‌ها نقشی داشته باشد؟» پاسخ دادن به این سوال به سادگی گفتن یک «بله» یا «خیر» نیست.
احساس لیاقت همان باوری است که فارغ از داشته‌ها و دستاوردهای فعلی‌تان، به شما تلقین می‌کند که آدم ارزشمندی هستید یا نه. همان تکه گمشده پازلتان که باعث می‌شود امکانات عالی بخواهید اما به آن‌ها نرسید، درآمد بیشتر بخواهید اما نداشته باشید.
بسیاری از این ناکامی‌ها تقصیر همان صدایی است که در گوشتان می‌گوید: «تو لیاقتش رو نداری! مگه تو کی هستی؟» واقعا ما چه کسی هستیم و لیاقت چه چیزی را داریم؟
حدس من این است حالا که داری این متن را میخوانی و توجه ات به آن جلب شده، احتمالا در مسیر تلاش برای دستیابی به موفقیت یا بهبود و رشد فردی‌ ات هستی اما به موانعی برخورد کرده‌ای. احتمالا بعضی چیزها باهم جور در نمی‌آیند.
گاهی حتی خود را لایق موفقیتی که به آن رسیده‌اید هم نمی‌دانید! گمان می‌کنید این بار شانس آوردید! یا اگر فلانی نبود هرگز موفق نمی‌شدید! این در میانه جشن پیروزی‌تان، سروکله این احساس ناخوشایند ناگهان از کجا پیدا می‌شود و همه چیز را زیر سوال می‌برد؟
رسیدن به هر موفقیتی در دنیای بیرون را باید بتوانید ابتدا در ذهن‌تان ببینید و باور کنید. هرگز کسی را نخواهید دید که خود را لایق چیزی ندیده باشد اما به آن رسیده باشد.
این احساس صرفا با تلقین جمله «من لایق بهترین‌ها هستم» به وجود نمی‌آید! بلکه طی یک فرآیند خودآگاهانه باید برای رسیدن به این احساس تلاش کنید. در غیر این صورت متاسفانه این بار با «حلوا حلوا گفتن، دهانتان شیرین نمی‌شود!».
به نظر من احساس لیاقت، ثمره احساس ارزشمندی است و احساس ارزشمندی، همان عزت نفس سالم است که باعث می‌شود برخیزید و برای رسیدن به آنچه شایسته آن هستید، تلاش کنید.
برخی به اشتباه تصور می‌کنند اگر لایق شرایط خاصی هستند، پس باید بنشینند و انتظار بکشند تا همای سعادت روزی از راه برسد. همین باور غلط، می‌تواند فرصت‌های ارزشمند و زمان طلایی‌شان را مانند یک سارق بی‌وجدان از میان دستانشان برباید و آن‌ها را در منطقه امن زندگی نگه دارد.
نمی‌خوام بگویم هرکس دارایی بیشتری دارد لایق‌تر است و دیگران راهی جز تماشای او با چشمانی حسرت‌بار ندارند چون لایق زاده نشده‌اند.
برعکس، می‌خوام بگم چگونه شخصیت لایقی از خودمان بسازیم. اینکه فارغ از دستاوردهایتان چقدر خودتان را ارزشمند و لایق می‌دانید، مگر نه اینکه تکه ای از روح خدا در شما دمیده شده؟ چه چیزی ارزشمندتر از روح خدا میشناسید؟ واقعا چه چیزی؟
اما چه اتفاقی افتاد که عده‌ای از ما خودمان را لایق خیلی از اتفاقات خوب، ثروت زیاد، روابط عالی و… دیدیم و عده‌ای دیگر نه؟
بگذارید به زبان قرآن که زبان مثال هست من هم مثالی بزنم: تصور کنید
در خانه‌ای چندین ست پذیرایی از ظروف و قاشق و چنگال‌های شیک وجود دارد، در حالی که همیشه تمام اعضای خانواده از ظروف معمولی استفاده می‌کنند؛ تنها زمانی آن ظروف به زیر دست اهالی خانه می‌آید که مهمانی از راه برسد.
یا کمد لباس فردی را تصور کنید که پر از لباسهای شیک نو و تمیز است ولی همیشه او را با یک دست لباس قدیمی می بینید مگر برای یک مهمانی خاص که او از لباسهای شیکش استفاده کند یا بر عکس کسی که لباس شیک و تمیز دارد اما فقط برای اینکه در یک مهمانی اگر همان لباسها را بپوشد تکراری است، یا خود را در قرض انداخته و با هر سختی ای هست یک دست لباس جدید می خرد یا به دوست و خواهر و آشنا رو می اندازد تا لباس مهمانی آنها را برا جشن پیش رو قرض بگیرد که نکند مجبور شود لباس تکراری خودش را بپوشد یا شخصی که از کولر خودروی خود استفاده نمی کند حتی اگر از گرما هلاک شود ولی وقتی همکارش سوار بر خودرو می شود فوری کولر را برای او روشن می کند یا مادری که اول همسر و فرزندان خود را سیر می کند و اگر چیزی باقی ماند آن را برای خود استفاده می کند و پیش خود فکر می کند فداکاری کرده و بهترین کار را انجام داده در صورتیکه حاکی از این است که برای خودش به اندازه ی فرزندان و همسرش ارزش قائل نبوده…. آیا مثال‌هایی مشابه  موارد مذکور در ذهنتان نقش بست؟ این صحنه‌ها همان قسمت‌هایی از داستان زندگی شما هستند که بذر «لیاقت» یا «بی‌لیاقتی» را در ذهن ناخودآگاه شما کاشته‌اند.
بهترین غذاها و خوش طعم‌ترین مزه‌ها، بهترین کافه‌ها و.. را تنها زمانی تجربه کرده‌اید که شخص دیگری در طرف دیگر داستان حضور داشته است.
چند بار برای خودتان یک مهمانی مفصل ترتیب داده اید که مهمان و میزبان، هر دو خودتان باشید؟ معمولا هدایایی که برای دیگران می‌خرید ارزشمندتر یا گرانترند اما در تهیه لوازم مورد نیاز خودتان صرفه‌جویی می‌کنید؟
اینها به این معنی است که زنگ‌های هشدار فقدان «احساس لیاقت» در وجود شما به صدا درآمده‌اند. نمی‌توان منکر این شد که ریشه بسیاری از مشکلات روانی امروز ما ناشی از دوران کودکی است. زمانی که بهترین لباس‌ها، ظروف و خوراکی‌ها تنها برای مهمانان است، ناخودآگاه این باور به شما تلقین شده که لیاقت بهترین‌ها را ندارید.
احساسات و باورهایی که پدر، مادر یا اطرافیان ما از دوران کودکی در ضمیر ناخودآگاه ما باقی گذاشتند، اثراتش را به نوعی دیگر در بزرگسالی نشان می‌دهد. روان و ضمیر کودک همچون لوحی نانوشته است که هر چه در دوران کودکی روی آن بنویسند، در او ریشه می‌دواند و همراه با او رشد می‌کند.
اگر در کودکی مدام در گوش‌مان بخوانند که «تو نمی‌توانی.. تو به اندازه کافی خوب نیستی… تو نباید از این وسیله استفاده کنی، چون برای مهمان است و هزار عامل دیگر که در به وجود آمدن این احساس وجود دارد
علی ایحال اگر نمی‌توانید به درستی تصمیم بگیرید،
برای هرکاری دنبال تایید دیگران هستید،
مدام در حال مقایسه خودتان با دیگران هستید،
شما به محصول جدید استاد عباسمنش یعنی دوره ی احساس لیاقت احتیاج دارید…


36

سلام به استاادم بقیه عزیزان

درموردعزت نفس شایسته جان بسیاارعالی توضیح دادن واقعاا

وقتی مریض میشی وخودتوشل ووارفته ترمی گیری یعنی داری لطمه می زنی به عزت نفس
یعنی ای ملت من گناه دارم ضعیفم برام دلبسوزونین

وقتی همششش مشکلاتتومی گی برای همه که برات دل بسوزونن

وقتی حتی ازخستگی چشات نمی بینه ولبخند روی لباته

یعنی خودتونمی بینی
وقتی
ازهمون کودکی تابحال همممیشه موردتخسین قرارگرفتی

وتو اون حرفا روبه خودت نگرفتی

ولی وقتی مادرت یه حرفی زد

تومچاله شدی زجرکشیدی واونوپذیرفتی
یعنی نهال عزت نفس سوخت

وقتی می خوای پول خرج کنی وعصبی میشی یعنی اینکه خودتولایق این پولی که دراوردی نمی دونی

والبته برای اطرافیان خوب خرج می کنی

فراوانی روهم باورنداری

وقتی مهرومحبت پددر ومادری که الان برای بقیه فرزندانشون ابدیت شدن می بینی

وزجرمی کشی میری توگذشته ها وخودتوقربانی وناکام می دونی این یعنی داری تخریبش می کنی عزت نفسو

وقتی می بینی همسراونجورکه حقته نبوده ونیست اتیش می گیری وقصه می خوری
وبازخودتوقربانی می دونی
وبرای خودت دل می سوزونی
این فاجعه است

بایدبدونی که همیشه راهی هسست

وقتی خودتودرچهارچوب سنت ببینی وبپذیری همینی که هست

یعنی توخودتوعاجزوناتوان دیدی وتوقربانی شدی

وقتی برای خودت کسی بشی ازنظرمالی وبازبخاطرحرف مردم شرایط روابطی افتضاح روبپذیری یعنی خودت رولایق نمی دونی وترس ازحرف مردم داری شرک داری وخودتومی پذیری که این شرایطوتحمل کنی

وقتی به این نسعله فک کنی که اینده ی بچه ها وحتی خواهران مجردم باطلاق من تهت شعاع قرارمی گیره

یعنی اصلا توداری یه خط دورخودت می کشی که تونمی تونی لایق فراترازاین نیستی

وقتی باوجودزیبایی وخوشتىپ بودن
ویک شخص که تونسته توی اجتماع برای خودش کسی باشه بازم می گی می میاد سراغ من اخه

وقتی همسرت هییییچ چیزی درزندگیت نیست جزیک هم خانه

اونم خونه وزندگی که همش بادستان هنرمند وتوانای توساخته شده

داره زندگی می کنه خیییلی عادی

انگارهمه چی براش عادی وعااالیه

وتوفقطط به دلیل اینکه بگم بره ازاینجا جایی رونداره

این حس دلسوزی

چیکارت کرد

جزبی احترامی ومعذب بودن خودت چیکارت کرد؟!!
وقتی نی بینی حتی شناسنامه ات مال خودت نیست

!!!
وتواصلااا نمی دونی کی بدنیا اومدی

چه تولدها که ندیدی ونسوختی

رفتی ازپیرزنها وپیرمردها پرسیدی واونها گفتن تقریبا قبل عیده بوده

وقتی می بینی سفف این خونه یورهست وفشارش روی یه ستونه

ومی گی اشکالی نداره حتما خداخواسته

وقتی هییییچ وقت هیییییچ درخواستی ازکسی نداری
واحساس می کنی زشته
ولی به محض درخواست یکی

چقدباسرعت عمل می کنی

این یعنی چه
جزاینکه خودت رولایق نمی دونی

وبرای همین وقتی گفتی وخواستی برای خودت کاری کنی همممه روبرگردوندن

قهرکردن
طلبکارشدن

پشت سرت حرف زدن

وهزالران نکته ی دیگه که اشک محلت نمی ده

حتی همین اشک
اصلا توچته؟

چرابرای خودت اشک می ریزی؟!!!

بگوببینم تووو توانایی کدوم کارونداری؟!!!!
بگو

اصلا بگوببینم ایابه کسی جزخداااحتیاجی داااری؟!!

تاحالا شده جایی کم بیاری؟!!

تاحالا شده ازپس یه کاری برنیای
اونم کارهایی که مثلا زنانه نیستن!؟؟

الله اکبر

تودیگه کذت نیستی
تودخترهمون خدایی هستی
که اومدبه خوابت وگفت شااادباش
رهاا باش

دیگه خدابایدچیکارکنه که بفهمی چقددبراش مهمی

اصلا چقدتومهمی

تویه بنده ی خوب خدایی

یه خالق قدرتمند

کلی خدمت کردی

پس عزیزترهم هستی

تازه توحتی اگه گناه هم بکنی باز خدادوستت داره

بابا توخییلی خوشبختی

قدرخودتوبدون

تودردونه ی خدایی



1

2 سال پیش

سلام ترلان زیبای من

هیچ کار خدا بی حکمت نیست رو امروز از هدایت معجزه آسای خودم به کامنت زیبای تو که انگار تک تک جملاتش رو با پوست و خون و رگ درک کردی و نوشتی، فهمیدم

واقعا تک تک ابن جملات ، تک تک شون من بودم الّا اون جمله خواهران مجرد که من خواهر ندارم

انگار خدا این روزها داره ترمز رسیدن من به خواسته هام رو احساس عدم لیاقت میدونه و میگه برو روی احساس لیاقتت کار کن

من همه ی اون چیزایی که خواستی رو برات فرستادم پشت در خونه ت بسته های پستی من تلمبار شده

ولی درب آهنین عدم احساس لیاقت چنان قفل شده که قفلهاش زنگ‌زده

برو زنگار از اون قفل‌ها بردار و راه رو باز کن برای سرازیر شدن نعمتهایی که خواستی و فرستادم

اونوقت ببین که چطور نعمت از در و دیوار سرازیر میشه برات عزیزم

از شما ترلان زیبادل و زیبا سیرت بسیار بسیار ممنونم که دستی شدی از دستان پرمهر خدای رحمان مهربانم که ترمز بزرگ من رو به من نشون دادی

و

از خدای مهربونم میخوام که تماااااام راههای برداشتن سریع و راحت این ترمز رو بهم نشون بده و واضح و بلند بهم بگه که چیکار کنم تا قفلهای این درب آهنین و محکم زنگار گرفته عدم لیاقت رو باز کنم و سرازیر شدن نعمتهاش رو با چشمهای بسیار زیبایی که بهم داده ببینم و غرق لذت بشم

خداااایااااا شکرت

خدایااااا شکرت

الحمدلله کما هُوَ اَهلُه بِعَددِ ما اَحاطَ بِهِ عِلمُک

خدایا شکرت همانگونه که سزاوارش هستی به تعداد عددی که خودت به آن ( آخرین عدد هستی ) علم داری

18

Ms. Shayesteh, you are truly a master at explaining the rules. I wonder how you have such a deep understanding of the rules. I admire you.

When I was talking about this brake, I suddenly found out that wealth is like a cycle. When you spend money, this money would go into someone else’s pocket, and like this, you are helping the world to grow and then you’ll see that more money would come back to you.

Last week, I wanted to go to a dentist and I was so sad when I found out how much I should pay. I was supposed to pay for it myself. But I read this article and tried to stay positive and pay it happily. A few minutes later, I saw a message showing a money transfer to my account. Then my husband called me to tell me that he had transferred that money to pay the cost of my dental treatment. I got my reward so soon!

Thanks to all my friends for sharing your valuable experiences.



1

9 ماه پیش

خانم شایسته من تعجب می کنم که چگونه شما چنین درک عمیقی از قوانین دارید. من شما را تحسین می کنم.

وقتی در مورد این ترمز صحبت می کردم، ناگهان متوجه شدم که ثروت مانند یک چرخه است. وقتی پول خرج می‌کنید، این پول به جیب دیگران می‌رود، و به این ترتیب، به رشد دنیا کمک می‌کنید و سپس خواهید دید که پول بیشتری به شما برمی‌گردد.

هفته پیش می خواستم برم دندانپزشک و وقتی فهمیدم چقدر باید بپردازم خیلی ناراحت شدم. قرار شد خودم هزینه اش را پرداخت کنم. اما من این مقاله را خواندم و سعی کردم مثبت بمانم و آن را با خوشحالی پرداخت کنم. چند دقیقه بعد پیامی مبنی بر انتقال پول به حسابم را دیدم. سپس شوهرم با من تماس گرفت و به من گفت که آن پول را برای پرداخت هزینه درمان دندان من واریز کرده است. من خیلی زود جایزه ام را گرفتم!

با تشکر از همه دوستان برای به اشتراک گذاشتن تجربیات ارزشمند شما

9

خانم شایسته عزیز سلام
واقعا پاسخ فوق العاده زیبایی بود و من رو به سمت مسیر درست زندگیم هدایت کرد آنقدر زیبا بود که هر بندش رو چندین بار میخوندم و ازاین همه آگاهی لذت میبردم من تقریبا یک سالی هست که با سایت شما اشنا شدم ولی متعهد به دوره ها نبودم ولی الان به طور جدی شروع کردم و با خوندن پاسخ شما تازه فهمیدم که چقدر باورهای اشتباهی دارم که توی این یک سال هیچ اگاهی نسب به اونها پیدا نکرده بودم ممنونم بابت این که اگاهی تمام و کمالتون رو دراختیارما میذارید امیدوارم منم به این اگاهی مثل شما دست پیدا کنم.



2

2 سال پیش

سلام به عاطی عزیز

من هم مثل شما یک سال داخل سایت چرخیدم فایل ها رو دیدم و شنیدم اما تغییر اساسی برام اتفاق نیافتاده

و نتوانستم دوره ایی بخرم ولی چند هفته پیش که سعی کردم همه چیز رو با آرامش پیش ببرم تازه متوجه قانون شدم و بعد که هدایت شدم به این فایل فوق العاده خانم شایسته واقعا فهمیدم مشکل اصلیم کجاست

و الان دارم روی خودم کار می کنم

یه توصیه که برای شما دارم اینه فایل های گفتگو با دوستان رو گوش کنید اونجا وقتی نوع تمرینات دوستان و بعد نتایجی که گرفتن رو مقایسه کردم با خودم دیدم من واقعا کاری نکردم و همین باعث شده نتیجه ای نگیرم البته عتقاد قلبی من اینه این جز تکامل مون بوده که باید این یکسال طی می‌شده که الان به نقطه ایی برسیم که بگیم کاری نکردیم و الان که مدارم بالا تر رفته میگم من کاری نکردم والان آرامشی وصف نشدنی دارم و مطمئنم بزودی بذری که کاشته شده رشد میکنه اونم به سمت بی نهایت

با آرزوی موفقیت برای شما دوست عباس منشی


2 سال پیش

سلام به تمام هم فرکانسی های عزیز. ومریم جان موحد. این مغاله یکی از با ارزش ترین و کامل ترین اگاهی ها یی بود که می شدخوند. من هم این باگ بزرگ را در هر لحظه ای که زندگی کردم تجربه کردم و هیچ وقت این اگاهی را نداشتم. وبه خودم افتخار می کردم. که تونستم تخفیف بگیرم. با این کار باور کمبود رو به زندگی ام و ارد می کردم. سپاس فراوان از مریم جان و استاد عزیز که در هر لحظه با این اگاهی ها زندگی رو برای همه زیبا و پر از ارامش میکنند. در پناه الله یکتا.🌺 ورسیدن به تمام خاسته های زیبا برای همه 🌼

39

سلام خدمت استاد عزیزم و تموم دوستان
میخوام یه تجربه ای را بگم که بعد از خوندن متن فوق العاده خانم شایسته و کامنت های بچه ها به ذهنم رسید اون هم راجب پول خرج کردن..
من تازه دوره دوازده قدم را شروع کردم و اونجا استاد از فرآیندی صحبت می کرد که طی کرده تا با پول و ثروت زیاد تو زندگیش راحت تر بشه..
یکی از باور هایی که چند وقته دارم روی بهتر شدنش کار می کنم اینه که خیلی از ما آدم ها عادت داریم برای تموم پولی که در میاریم برنامه ریزی کنیم..
یعنی زندگی من همیشه این مدلی بوده که هر چی پول در میاوردم تا آخر خرج می کردم و همیشه آخر ماه کفگیرم به ته دیگ می خورد..
وقتی کامنت بچه ها را در مورد احساس لیاقت و رابطش با پول خرج کردن دیدم و قبلا هم که یه سری از کامنت های سایت را خونده بودم دیدم یه الگوی مشابهی تو خیلی از طرز فکر ها هست..
استاد تو قدم اول دوره 12 قدم گفت برای اینکه بتونه با وسوسه خرج کردن پول کنار بیاد و با پول دوست باشه ،
یه اسکناس 500 تومنی را توی جیبش گذاشته و قرار شد هر اتفاقی بیفته این پول را خرج نکنه..
بعدش این پول کمتر زیاد تر و زیاد تر شده و رسیده به چند میلیارد تومان و همین طور بیشتر و بیشتر..
حالا یه سوال پیش میاد :
شما چه زمانی احساس بهتری دارید؟
_ زمانی که همیشه یه مبلغی را تو حسابتون دارید و هر روز داره بیشتر و بیشتر میشه؟
_ یا زمانی که میرید بیرون و با خودتون میگید امروز میخوام تموم پول هام را خرج خودم کنم چون احساس لیاقت بیشتری می کنم؟
یه مرز خیلی باریکی بین باور فراوانی و عمل کردن به اون وجود داره که حس می کنم باید خیلی بیشتر روش کار کنیم،
اینکه ما برای خودمون خرید کنیم و نیازهامون را با بالاترین کیفیت برآورده کنیم خیلی خوبه
ولی باید تکامل را توش رعایت کنیم…
یعنی اینکه همیشه یه مبلغی پول نقد تو زندگیمون داشته باشیم خیلی بهمون حس قدرت میده و نشون میده ما با داشتن پول تو حسابمون خیلی راحتیم..
نمیخوایم سریع از دست پول هامون راحت بشیم..
نیازهامون را برآورده کنیم ولی یادمون بمونه خود استاد همین الان هم بار ها تو صحبت هاش گفته که خرید هایی که می کنه خیلی خیلی کمتر از ورودی های مالی زندگیشه..
الگو های سرمایه گذاری را تو ذهنمون پرورش بدیم و ذهنمون را عادت بدیم تا با داشتن پول و ثروت زیاد راحت باشه..
دوستان اگر کسی تجربه ای تو این مورد داره حتما برام بنویسه؟
خیلی دوست دارم این روند را مدام اصلاح کنم و به باور های بهتری برسیم، کامنت هاتون خیلی بهمون کمک می کنه و مرسی…



5

2 سال پیش

سلام دوست عزیز

این تمرین رو استاد در دوره روان شناسی ثروت یک جلسه ۲۵ توضیح دادن ، که یک اسکناس ۵۰ هزار تومنی تو کیفشون گذاشتن وبه هیچ وجه خرجش نکردن حتی شرایطی براشون پیش اومده که تو تاکسی نشستن و یادشون رفته بوده پول بردارن ، ولی به اون اسکناس دست نزدن، تا این حد متعهد بودن ،

و این پول رو برای دوستی ذهنمون و منطقی کردن ذهن که همیشه پولداره ، باید داشته باشیم

و من هم مثل شما رابطه بین این کار و باور فراوانی و براورده کردن ارزوهامون رو متوجه نمیشدم تا اینکه انقدر فایل رو گوش کردم تا به این نتیجه رسیدم و همین رو زیر فایل ۲۵ ثروت کامنت گذاشتم و الان برای شما هم مینویسم:

سلام به استاد عزیزم و عزیزدلشون

که شبانه روز تو خواب و بیداری هم با ما هستن و دارن به ما اموزش میدن

در مورد این فایل، اوایل که گوش میدادم مقاومت داشتم

از یه طرف میگفتم خوب ، خوده استاد میگن پول رو نزارید راکد بمونه که طبق تئوری ظرف اب میگنده، و تو یه فایل دیگه میگن ما باید آیویش هامون( ارزوهامون) رو براورده کنیم ، یعنی اگه پول تو حسابمون داریم و چیزی رو دلمون میخواد بخریم و از طرف دیگه طبق باور فراوانی انقدر پول زیاده که ما هرچقدر برداشت کنیم بازم میاد تو حسابمون…

ذهن من نمیتونست بین این باورها رابطه ایجاد کنه …

تا اینکه یه عالمه از کامنتهای بچه هارو خوندم و این فایل رو چندین بار دیگه گوش کردم

اونجاییکه استاد میگه با پول دوست باشین رو خوب متوجه شدم و در مورد رابطه بین اون چندتا باور که بالا گفتم تونستم اینطوری ارتباط برقرار کنم که اقاجان ذهن ثروتمند باید بین این باورها تعادل برقرار کنه یعنی صفرو یکی به قضیه نگاه نکنیم

استاد بعضی جاها مجبورن برای اینکه یه سری چیزهارو برای ذهن ما منطقی کنن این مثال دوستی با پول رو میزنن

این باور این طوریه که:

«طبق گفته استاد ،ذهن برای باور پذیری دنبال فکت و منطق میگرده ، وقتی تو حساب من هیچ پولی نباشه چجوری میخواد خودشو ثروتمند بدونه؟ ذهن فقیر من که سالها حسابش خالی بوده باید یه فرقی با الانش که میخوا‌د ثروت رو باور کنه داشته باشه ، حالا هزاری بیا بگو فراوانی هست … پول باید جاری بشه… و از این حرفها..، ذهن این چیزا حالیش نیست ،

میگه اغاجان به من پول واقعی نشون بده ، حساب بانکی نشون بده … »

و اینطور میشه که ذهن با دیدن پول ، اونو باور میکنه و بعد که تکامل کم کم طی شد ، جاری کردن پول رو هم یاد میگیره و مثل یه ذهن ثروتمند بین این باورها تعادل برقرار میکنه…

این برداشت و طریقه یادگیری خودم از این جلسه بود خواستم با دوستان به اشتراک بزارم که بتونه بهشون کمک کنه…


2 سال پیش

سلام دوست عزیز

در این مورد سوال منم بود که واقعا چه موقع باید خرج کنیم و چه موقع باید پول رو تو حسابمون نگه داریم!

من این چند وقته خیلیی راحت از طرق مختلف تونستم پول بدست بیارم و خیلی با احساس خوب هم خرج کردم و کلی هم لذت بردم از خرج کردن پول و حس میکنم تونستم درخصوص خرج کردن برای خودم و احساس لیاقتم کمی بهتر عمل کنم. اما خب همیشه حسابمو به صفر صفر میرسوندم و همیشه ی حس استرس و نگرانی تو وجودم بود برای اینکه تو حسابم چیزی نیست. تا اینکه این ماه تصمیم گرفتم پولی که بدست اوردم رو خرج نکنم (یعنی اول براش برنامه ریخته بودم که طلا بخرم و باز حسابمو به صفر برسونم) و الان با موجودی که تو حسابم هست حس خوبی دارم. اما بازم به شک افتادم که اینکارم نکنه باعث بشه باز به احساس لیاقتم صدمه ای بزنه! و بعد از خوندن کامنت شما دوستان متوجه شدم دقیقا من داشتم بهش به دید صفر و یکی نگا میکردم. یا همه موجودی حسابم رو خرج میکردم یا کلا بهش دست نزدم! الان میدونم که باید تو ی حساب دیگم که استفاده چندانی ندارم مبلغی رو بعنوان پس اندازم نگه دارم و مابقی رو با خیال راحت خرج کنم. خدایا شکرت برای دریافت این اگاهی.


2 سال پیش

سلام به استاد و بچه ها

الان که دارم این کامنت را مینویسم تقریبا دو ماه از کامنت قبلی گذشته..

میخوام بگم اون 50 هزار تومنی که گذاشتم کنار به طرز جادویی که اصلا نمیتونم توضیح بدم تبدیل شده به دو میلیون تومن..

اولش تو کیف پولم بود ولی بعد از یک هفته اونقدر زیاد شد که مجبور شدم بریزم تو یک کارت بانکی جدا..

حالا همین پول ها تو این 50 روز تاحالا سه بار منو راهی بانک کرده، چون اینقدر پول نقد جذب می کردم که مجبور می شدم برم بانک بریزم به حساب..

نکته جالب اینه که منی که قبلا هیچ پولی تو کارتم نبود الان به غیر از این حساب که بحثش فرق می کنه..

تو حساب روزمره خودم هم 4 تا 5 برابر قبل پول دارم..

پولی که حتی بعد از خرج های روزمره بازم داره هر روز بیشتر میشه..

تو کامنت قبلی گفتم که ظرف من سوراخ بود و هنوزم هست ولی حالا یک خورده دارم بهتر تعادل را احساس می کنم..

یعنی خرج های روزانه را با حال خوب انجام میدم نه با این باور که پولم داره تموم میشه..

و از طرفی فایل های مربوط به سرمایه گذاری را هم دارم تو مغزم دسته بندی می کنم یعنی باور های مربوط به حفظ پول بیشتر را تو ذهنم میسازم..

اینکه وقتی پول بیشتری دارم چقدر به خدا نزدیکتر میشم و کمتر نگران میشم..

و همون اهرم رنج و لذتی که تو دوره ثروت استاد گفت..

من اصلا فکر نمی کردم وقتی کامنت قبلی را نوشتم چجوری قراره این موجودی زیاد بشه ولی حالا شده..

مرسی..


2 سال پیش

مرسی دوست نازنینم که اومدی و بازخوردی که از این تمرین گرفتی رو زیبا برامون نوشتی و من هم هدایت شدم به کامنت شما و انجام این تمرین


2 سال پیش

سلام آقای شهیکی

از شما سپاسگزارم به خاطر این کامنت زیبا و مفیدتون، من هم این تمرین رو انجام خواهم داد، چون من هم تو این قضیه مشکل دارم و تا حالا نشده که تا سر ماه تو حسابم پولی بمونه، یعنی وقتی حقوق رو واریز میکنن فقط نگرانم که باز حقوقم تموم میشه و باز تا آخر ماه لنگ پول میمونم و استرس میکشم تا سرماه بیاد. خدایا شکرت که منو یه این کامنت دوست عزیز هدایت کردی.

28

با سلام خدمت استاد نازنینم و مریم عزیز و تمامی دوستان فوق العاده م در این مکان زیبا(سایت)
این روزها بزرگترین سپاسگزاری من بخاطر عضو بودنم در این سایت فوق العاده هست و داشتن استادی بی نظیر که زندگی رو به من آموزش میده، خدارو هزاران هزار بار شکرمیکنم که این بار دارم به طور جدی از آموزه های سایت استفاده میکنم و هدف زدم برای خودم که به زودی دوره12قدم رو بگیرم و منو همسرم باهم بشینیم و متعهدانه جهادی رو که شروع کردیم خیلی مصصم تر ادامه بدیم.
تجربه ای اخیرا داشتم که رفته بودم میوه فروشی، کلی خریدکردم از چند جا و یه جایی رفتم که بیشترین خریدمو از اونجا کردم، در حین خریدکردن یه چیزی تو ذهنم میگفت پسر بسه دیگه ،تو که نمیدونی پول اینا چقدرمیشه،حداقل قبلش یه حساب کتاب بکن بعد بخر، من جدی نگرفتمو کارمو کردم،بعد که اومدم حساب کنم قیمت پرسیدم از فروشنده،یه مبلغی رو بهم گفت،همون لحظه تو ذهنم گفتم نکنه اشتباه حساب کرده باشه،سیستم ماشین حساب که نداره یا فاکتور سیستمی که بعدا بتونی چک کنی،برای همین با این ذهنیت به فروشنده گفتم برای شرکت خرید میکنم و فاکتور میخوام(درواقع اینوگفتم که بهم فاکتوربده که مطمئن شم درست زذه برام).
آقا رفتم مغازه بغلی خریدموکردمو برگشتم وقتی فاکتورو خواستم دیدم مبلغش بیشترشده،گفتم چرا بیشترشده؟ گفت دفعه قبل اشتباه حساب کردم
همون لحظه عین یه پتک خورد توذهنم که ببین وقتی با ترس هراقدامی بکنی نتیجه ش اینجوری درمیاد
خیلی زورم امد وقتی کارت کشیدم ولی همون لحظه به خودم یاداور شدم که ببین قانون چقدردرست عمل میکنه و وقتی اعتقاد داشته باشی به هدایت الله ،به احساس لیاقت و ثروتمندی، اولا با خیال راحت خرج میکنی و لذت میبری،دوما وقتی این باورارو داشته باشی همیشه هدایت میشی به بهترین جنس و با بهترین قیمت(اینو هم تجربه شو داشتم)
یه ترمز دیگه که بعد خوندن این ذهن یادم اومد اینه که آقا من بیشتروقتا برای خریدام و خرج کردنام موقعی که پولو پرداخت میکنم حس بدی بهم دست میده و اونجایی که مریم جان نوشته بود انگار جونت کنده میشه واقعا من الان میفهمم که بجای اینکه شکرگزارباشم که خدا این قدرت رو بهم داده که نیازها و خواسته هامو بخرم، توی اون لحظه ذهنم خودکارفرمان میداد که ببین پولت هی داره کم و کمترمیشه و با احساس بد خرید میکردم.
حالا میفهمم چرا پول اینقدر زود از پیش من میرفت، یوقتایی خیلی خوب پول درمی اوردما ولی به همون سرعت تمام میشد

این باور که از احساس کمبود و عدم لیاقت میاد باعث شده بود من ظرفم سوراخ بشه و حالا که دارم نگا میکنم میبینم چقدر جلوی پیشرفت منو گرفته
خدارو هزاران بار شکر که تصمیم گرفتم آگاهانه از این به بعد موقع پرداخت بهای هرچیزی لذت ببرم و شکرگزاری کنم
این تمرین منه که بعد خوندن این مقاله و کامنت های شما عزیزان تصمیم دارم به طورجدی انجام بدم. خدیا شکرت برای درک این آگاهی و هدایتم به اینجا و این لحظه
عاشقتونم در پناه رب



1

2 سال پیش

سلام به تو دوست عزیزم ببسیار ایدهذخوبیه وقتی که شما داری نیازهاتو تهیه میکنی به جای اینکه نگران باشی که پولت داره کم میشه شکر گزار باشی که پول داری ومیتونی نیازهاتو تهبه کنی ممنونم ازت به خاطر این راهکار.

18

سلام به استاد عزیزم ومریم زیبا وهمه دوستان عباسمنشی چقدر خوشحالم که دراین سایت هستم مدت کوتاهی هست که خداوند من رو به این سایت هدایت کرد وقتی لایو دوستان با استاد رو می دیدم خیلی خوشحال می شدم دیشب از خدا خواستم من رو هم مثل این دوستان هدایت کنه گفتم بهم بگو مشکل من کجاست وهدایت شدم به این متن زیبای خانم شایسته وکامنتهای دوستان وقتی کامنتها رو می خونم چقدر در خودم ترمز پیدا می کنم وتعجب می کنم چون من فکر می کردم اینها نکات مثبت من هست وچقدر برای دوستان خوشحالم که اینقدر پیشرفت کردید وهدایت شدید وامیدوار می شم که من هم مثل شما هدایت بشم وترمزها رو از بین ببرم این اولین کامنتی هست که می نویسم حتی برای همین هم می ترسم بد نوشته باشم هر چند خط به خودم می گم حذفش کنم باز می گم مگه نمی خوای ترمزهات رو از بین ببری این یکیش حتی از کامنت گذاشتن می ترسی پس حذف نمی کنم یکی دیگه اینکه من برای خودم می رم خرید همیشه دنبال جنس ارزون هستم بعد هم چقدر تلاش می کنم تخفیف بگیرم موهام رو خودم رنگ می کنم چون فکر می کنم پول هدر دادنه برم ارایشگاه در حالی که اونها زیباتر این کار رو انجام می دن خوراکی ها رو تا به بچم ندم خودم نمی خورم وهمیشه سعی می کنم همه کارهای مادرم رو من انجام بدم حتی اگه سختم باشه نمی تونم به خواهرهام بگم چند تااز کارها رو اونا انجام بدن دیگه همه عادت کردن وای چقدر ترمز فکر می کنم هی زیاد وزیادتر می شه واقعا از خدا می خوام حالا که من رو به این جمع زیبا و دوست داشتنی هدایت کرده کمکم کنه تا این ترمزها رو از بین ببرم دلم می خواد همه ی وقتم رو توی این سایت بگذرونم
ازخدا برای همه دوستان شادی ارامش وموفقیت و ثروت ارزو می کنم دوستتون دارم



2

2 سال پیش

سلام فاطمه ی عزیز ….خوشحالم از اینکه اولین کامنت تون رو توی سایت گذاشتید و براتون آرزوی موفقیت میکنم…من هم با خواندن مطلبی که خانوم شایسته گذاشتن و کامنتایی که دوستان گذاشتند ،متوجه بخشی از ترمز هام شدم اما توی کامنت شما یک مطلبی ، مثل زدن پتک به سرم بود،،جایی که نوشتید موهاتون رو خودتون رنگ میکنید تا پول به آرایشگاه ندید ،من متوجه شدم که مشابه این ترمز رو منم دارم ،من حدودا هر چهل روز میرم اصلاح و موهام رو کوتاه میکنم در صورتیکه اگه این مدت رو کوتاه تر کنم ، موهام همیشه مرتب و خوش حالت میمونه اما همون باور به کمبود و عدم احساس لیاقت باعث شده این سیستم رو سالهای سال ادامه بدم…مقوله تخفیف گرفتن و چونه زدن و خرید اجناس ارزان هم متاسفانه از کودکی در وجود همه مون بوده که من مدت هاست روش کار میکنم و خیلی بهتر شده ام…از اینکه خداوند متعال من رو به کامنت شما هدایت کرد تا یکی از مهم ترین ترمزهام رو بشناسم و در جهت رفع اون بخوام اقدام کنم سپاسگزارم …اتفاقا دیشب از خدا خواسته بودم که یکی از ترمز هام رو که مانع رشد مورد نظرم شده رو بهم نشون بده که با بزرگواری من رو به کامنت شما که از قضا اولین کامنت شما هم بود هدایت کرد.

براتون آرزوی سلامتی و ثروت و حال دل خوب میکنم …در پناه خداوند باشید


2 سال پیش

سلام بر استاد گرانقدر وخانم شایسته عزیز که ما را با قوانین خداوند آشنا واگاهمون کرد خداوندی که کل جهان هستی را براساس‌ یه سیستم هدایت می‌کند حالا ما هر افکاری مداوم وقوی درباره اش زیاد فکر وتوجه کنیم آن را آرام آرام‌ وارد زندگی خود میکنیم وبه قول استاد عزیز این جهان بر اساس قانون تکامل شکل گرفته پس ما هرکاری بخواییم انجام دهیم به شرط اگاهانه میتوانیم ارام ارام وارد زندگی خود کنیم حالا فرقی‌ نمی کنه کسی که مثل من حس لیاقتش تقریبا پایین بوده سریع عوض نمیشه ولی اگر اگاهانه قانون طی کنیم در تمام جنبه های زندگی رشد می‌کند که احساس لیاقت یکی از بهترین احساسها است‌ که‌ ما میتوانیم رشدش دهیم وبه سایر جنبه های زندگی هم سرایت کند

50

به نام خداوتد یکتا
خداروشکر میکنم که اینجا هستم و میتونم نظر خودم رو بنویسم
واقعا احساس لیاقت چیز عجیبی، باید هرثانیه روش کار بشه چون زود فراموش میشه من با اینکه روی این موضوع خیلی کارکرده بودم ولی چند ماه پیش علارقم دونستن این باور آخر هفته ها که تعطیل بودم همش دنبال لاستیک دولتی توی بازار لاستیک فروش ها بودم و با اینکه لاستیک دولتی زیاد بود ولی لاستیک مورد نظر من به طرز عجیبی پیدا نمیشدو هیچ کدوم از مغازه ها یا نداشتن یا پیش پای من آخرین جفتش رو فروخته بودن،
دنبال لاستیک دولتی بودم چون همش یک میلیون تومان تفاوت قیمت داشت و منی که این قانون رو میدونستم ولی هنوز داشتم تلاش میکردم که لاستیک دولتی بخرم،
حتی کار بجایی رسید که بخاطر این عدم احساس لیاقت و دنبال ارازان تر خریدن لاستیک بودن نزدیک بودن لاستیک درجه دو گیرم بیاد ولی همش یه صدایی میگفت بابا تو یعنی درگیر یه میلیون پولی که اینقدر داری تلاش میکنی لاستیک دولتی بگیری!!!
خدارو شکر میکنم که پروردگار هدایت کرد و رفتم لاستیک مورد نظرم رو به قیمت آزاد خریدم روزی صدبار به خودم گفتم امید تو لیاقتت خیلی بیشتر از این حرفاست، باورم نمیشه وقتی لاستیک رو آزاد خریدم وقتی با این کار احساس لیاقت و فراوانی و حس کردم که من پول دارم و میتونم و در شان من نیست که بیوفتم دنبال لاستیک دولتی واسه یک میلیون تومن ارزون خریدن، بعدا از دوهفته قسمت کاری م عوض شد و در آمدم بیشتر شد با کار خیلی کمتر با آرامش و آسایش بیشتر.
چقدر بودن زمان هایی که یه چیزی رو با احساس اشتیاق و عالی خریدم و فرداش به طور معجزه آسا پولش یا حتی دوبرابرش اومد به حسابم و چقدر بودن روزایی که بعد از خرید یه چیزی خودم رو سرزنش کردم از اینکه یه چیزی خریدم و پولم کم و شد و ما بقی سرزنش هایی که دوستان میدونن داستان چیه و بعد ا اون همون پولی هم که داشتم و نگران تموم شدنش بودم به صورت خرابی ماشین خرابی وسایل خونه از دستم رفت و بی پول تر شدم،
دوستان حس مون موقع خرج کردن پول واقعا خیلی مهمه من که خیلی روش دارم کار میکنم، بعد از هر پول خرج کردنی خدارو صد هزار مرتبه شکر میکنم که تونستم به اون فروشگاه به فروشنده ها به تولیدکنندگان کمک کنم، به گسترش جهان کمک کنم، خداروشکر کردم که توان مالی داشتم برای خرید اون جنس، واقعا خیلی خیلی خیلی مهمه قبل از خرید با حس عالی و ثروت خرید کنید و بعد میبینید که به طور عجیبی اون پول یا برمیگرده به زندگیتون یا میبینید با اینکه اصلا نمیدونستید اون جنس رو خیلی ارزان خریدید یا مثال هایی از این قبیل،
پارسال به یکی ۵۰۰هزار تومن کمک کردم با حس فوق العاده و بدون چشم داشتن به برگشتش، فردای اون روز خونه ای اجاره کردم که قیمتش با اینکه بالا بود ولی صاحب خونه ، اون خونه رو به من خیلی ارزون داد و حتی رنگش هم زد برام و یه سرویس کامل برام انجام داد، آقا احساس مهم ترین چیز تو زندگی همه مونه ، احساس تون رو خوب نگه دارید در هرلحظه



1

2 سال پیش

سلام و درود خدمت همه دوستان

خداروشکر چندروزی دارم روی احساس لیاقت کار میکنم و مسیرهای جدیدی میبینم الان که کامنت خودم رو خوندم چقدر لذت بردم و چقدر حس افتخار داشتم نسبت به خودم چقدر برای خودم ذوق کردم،

البته کمتر کسی اینکارو میکنه که واسه کامنت خودش دیدگاه بنویسه و از خودش تشکر کنه ولی من به خاطر احساس خوب و عالی که به لطف الله به خودم دارم همینجا بابت کامنت خوب خودم از خودم تشکر میکنم و چقدر درس هامو به خودم یادآوری کردم با خوندن کامنت خودم، برای همه دوستان آروزی خوشبختی و سعادت میکنم و ان شاالله خداوند هممون به راه راست هدایت کنه

22

مریم جان عزیزم
خانم واقعا شایسته سلام
مرسی از وقتی که می‌گذارید و اینقدر زیبا می‌نویسید
بله دقیقا تخفیف گرفتن از باور کمبود و ایمان به کمبود در دنیا ناشی میشه ینی من از پول درآوردن ناتوانم و یا بهتر بگم فراوانی نیست به نظر من باور کمبود از عدم ایمان به خدا ناشی میشه
هر وقت توانستیم بگوییم خدا نیست باید بگوییم پول نیست آب نیست بارندگی نیست هیچ ثروتی نیست
و این باور مخرب از بی ایمانی مطلق ناشی میشه
اینو برای خودم مینویسم هرجا خواستم پول خرج کنم باید با این باور که خدا هست و هی الحی القیوم… خدای من زنده و پاینده است…
تخفیف خواستن از بی ایمانی می آید و دقیقا درست فرمودید مریم عزیزم که این تخفیف خواستن باعث توجه به ناخواسته ای میشه که من نمیتونم بهترین رو بخوام و بخرم و خود توجه به ناخواسته ناخواسته های بیشتری رو جذب میکنه…
و عدم انتخاب بهترین چیزها برای خودم مثل بهترین ظرف ها عین احساس عدم لیاقت هستش
چرا چون من خودم‌ را لایق بهترین ها نمی‌دانم و باز هم به باور کمبود برمیگرده که اگر توی ظرف آنچنانی غذا بخورم و کهنه بشه یا بشکنه من پولی ندارم دوباره بخرم…
و چقدر به ساحت خدای خودمون توهین کردیم هر جا خدا هست ثروت هم هست
ممنونم از مقاله فوق العاده زیباتون که خیلی بمن درس داد



2

2 سال پیش

اگر پول نیست خداهم نیست چه نگاه دندان شکنی لذت بردم سپاس


2 سال پیش

سلام خانم سامیه عزیز

ممنون بابت کامنت زیبا و مفیدتون

استفاده کردم از تک تک جملات زیباتون

خصوصا اون جمله بسیار کلیدی که گفتین :

هر وقت توانستیم بگوییم خدا نیست باید بگوییم پول نیست آب نیست بارندگی نیست هیچ ثروتی نیست.

واقعا جمله تاثیرگزار و مهمیه که به نظرم ترمزهای زیادی رو درباره باور فراوانی از ذهن انسان حذف میکنه.

براتون بهترینهای دو جهان رو آرزومندم.

شاد،ثروتمند،سالم و موفق باشین.

10

سلام به استاد بزرگوار و سرکار خانم شایسته عزیز با این متن فوق العاده و بیدار کننده که به نظر من این متن الهی بود واقعا
سلام به دوستان هم فرکانسی

درسته من هم با این ترمز بزرگ مواجه بودم ، که صد البته بی خبر از اینکه این افکار سمی ترمز هستند و ما را از نعمت‌ها بی کران الهی محروم می‌کنند.
تلنگری بود برای من ، تلنگر بزرگ امروز از ساعت ۸ صبح تا الان متن زیبای خانم شایسته عزیز را سه بار خواندم و همچنین تعداد زیادی از کامنتهای دوستان را .
برای خودم باور کردنی نبود که من که اینقدر مقید به رعایت اصول و دست و دلبازی برای خودم هستم درگیر این ترمز بزرگ ( تخفیف گرفتن ، و خرید برای همه اعضا خانواده به جز خودم و … ) خیلی خیلی ممنون از خانم شایسته عزیز که چقدر ظریف و دقیق توضیح دادند و در واقع برای من افشاگری کردند از درون خفته من ( انگار تمام این سالها با من بودید و در طول این مدت آبرو داری می‌کردید و دم نمی زدید و حالا ناگهان من را از خواب غفلت و گمراهی بیدار کردید ) . البته خاطر نشان کنم که من هنوز یک سال است که‌ از فایل های دانلودی و کامنت های دوستان استفاده میکنم .
از ته قلبم و از تمام وجودم از شما و از استاد عزیز و بزرگوارم که این محیط خدایی و آسمانی مهیا کرده اید سپاسگزارم . سپاسگزارم . سپاسگزارم

برای همه دوستان کهکشانی حاضر در این سایت آرزوی سلامتی ، شادی ، ثروتمندی و موفقیت دارم .


66

سلام ب دوستان عزیزم، خانم شایسته عزیز سپاسگزارم بابت این مقاله ارزشمند
باور کمبود ک همه ما از بچگی یک جورایی درگیرش بودیم و باورها و عقاید پدر و مادر مون رو الان تجربه میکنیم و این ماییم ک باید این باورهای محدودکننده رو با باورهای فراوانی جهان و رزاق بودن خداوند جایگزین کنیم.
برای من مثال هاش زیاده از کاغذ خرید چک کردن مادرم بعد از خریدش، حساب کتاب کردنش، اینکه همیشه احساس میکنه اشتباه حساب میکنن و پول بیشتری میگیرن و بارها براش اتفاق افتاده بخاطر حساسیت زیادش. یا حتی به مهمان ارزش بیشتر دادن غذای بهتر را ب مهمان دادن و یا حتی مثلا برای پدرم گوشت بیشتری میزاشت و از خودش میزد و ب ما میداد ولی من خودم ک آشپزی میکردم برای همه به یک اندازه غذا میرختم حتی بین پدرم فرق نمیگذاشتم.
من خودم موجودی کارتم رو خیلی دیر ب دیر چک میکنم و آگاهانه نمیزارم چشمم بخوره و میگم خدایا من این وسایل رو نیاز دارم میخرم و حساب کتاب هم نمیکنم. و جالبه مثلا وقتی نمک صورتی میخواستم و گفتم میخرم هدایت شدم ب آخرین موجودی اون جنس و میگفتم ببین ناعمه لیاقت تو اینه ک از رزقی ک ب کارتت اومده استفاده کنی و نترسی. و تصمیم گرفتم ک هر پولی اومد ب کارتم نه ب طور ولخرجی ولی هر نیازی ک داشتم رو برطرف کنم و نگران بعدا نباشم و خداوند رو روزی رسان خودم بدونم.
یه اتفاق دیگه ک این اواخر متوجه اش شدم اینکه خواهر کوچیکه من هر وقت پول بخواد براش جور میشه و یک جور طلبکارانه درخواست میکنه جوری ک اصلا حتی اگر شرایط اجابت اون خواسته از لحاظ مالی از قبل اصلا مهیا نباشه .مثلا برای پس فردا حدود n  تومان پول بخواد و قبلش اصلا هیچ خبری از اون مبلغ نباشه ولی تو ذهن خواهر من اینجوریه ک من کاری ندارم از یه جا جور میشه و خودش رو آماده میکنه تو ذهنش ک اون پول رو گرفته و مثلا باشگاه اش رو ثبت نام کرده و قرارش رو با دوستاش میزاره و شک نمیکنه ک شاید نشه. و اتفاقا مادر و پدرم با کمال میل بهش پول رو میدن حتی شده پدرم از یه جا جور کرده و کارش رو راه انداخته. به همین خاطره آدمای ولخرج همیشه پول برای ولخرجی شون جور میشه چون نگران نیستن.
بعد ب خودم گفتم خوب منم همین رفتارو میخوام انجام بدم و از خدام بخوام، بدون هیچ ترسی بدون شک و دودلی.
در مورد تخفیف گرفتن من قبلا فقط یک بار میگفتم اگر تخفیف هم داره حساب کنید ممنون و به هیچ وجه اصرار و تکرار نمیکردم حس ضعیفی میگرفتم و اصلا این رفتار درست نیست چون خودم یه مدت فروشنده بودم و خیلی حس خوبی میگرفتم نسبت ب اون آدم اگر روی اجناس من تخفیف نمیخواست و قدر اجناس من رو میدونست و احساس میکردم اون فرد خیلی باشخصیتی هست، پس هر چه برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند. بعد اصن ب خود میگم مثلا اون ۱۰،۲۰ تومن تورو ب کجا میخواد برسونه ولی همین تخفیف نگرفتن منو ب خیلی جاها میرسونه و ب من میگه تو توانایی پرداخت بهای نیازهات رو داری و احساس قدرت میکنم، احساس شخصیت بالاتری میکنم. و چند باری پیش اومده برام ک موقعی ک هیچی نگفتم خود فروشنده برام تخفیف زده و خیلی حس خوبی گرفتم.
یه باگ دیگه ام این بود ک مثلا میگفتم خدایا من فلان خواسته رو دارم ولی خودم ک نمیتونم پول ندارم ک بهاش رو بپردازم پس خودت ب طور معجزه آسایی آدمهایی رو بفرست ک به عنوان هدیه برام تهیه اش کنن یا مثلا بگن بیا بریم فلان جارو بگردیم، خدای من الان متوجه ایراد بعدی ام شدم ک حتی در مورد مکان هایی ک دوست داشتم برم میگفتم مثلا یه آدمی پیدا میشه میگه بیا بریم اون جای دیدنی، همون مثال استاد ک میگفتن یک فردی ب من کلید ۲۰۶ آلبالویی رو میده، بله اینا شرکه من شرک داشتم چرا فکر نمیکردم خودم بتونم بهای اون مکان اون وسیله ای ک دوستش دارم رو بپردازم، چرا فکر نمیکردم خداوند میتونه ب من ثروت مالی(پول) بده از جایی ک فکرشم نمیکنم. فکر میکردم میشه به طور معجزه از طریق دستانش این اتفاقات رخ بده(چون قبلا تجربه اش کردم) ولی خودم ک نمیتونم بها بپردازم.
پس خدایا من این درخواست ها رو دارم و میخواهم خودم بهایش را بپردازم و من لایق تجربه اش هستم چرا ک کلیییی آدم اون تجربه ای ک دوست دارم رو تجربه کردن پس من چرا نتونم پس میخواهم از خودت تنها خودت نمیدونم از کجا فکر کردن ب اون وظیفه من نیست.
یه باگ دیگه اینکه مثلا در خرید میوه ما از مغازه میوه فروشی خیلی خیلی کم خرید می کردیم و همیشه منتظر وانت بودیم تا میوه ارزان بخریم و فکر میکردم ک چه کاریه پول بیشتر بدیم درصورتی ک می دیدم اون میوه ای ک گرون تر خریده میشه چقدر باکیفیت تره و لذت بیشتری داره و آدم اتفاقا خاطره خوبی بیادش می مونه تو ذهنش مثلا اون غذا خوشمزه هه ک خوردیم رو یادته اون اقامتگاه خوشگل و باکیفیته، اینا تو ذهنم خاطرات خوب ساختن و هروقت ب خودم ارزش دادم حس خوب گرفتم، جالبه اگر برای خودت بهترین اش رو تهیه نکنی و جنس ارزون تر بگیری اصلا نمیفهمی اون مابه التفاوت ک به زعم خودت سود کردی و زرنگی کردی کجا خرج شده چه جوری از دستت رفته ؟ و تو میمونی و تجربه یک میوه بی کیفیت غذای بی کیفیت و یا مسافرت سطح پایین.



2

2 سال پیش

ناعمه‌‌ عزیزم خیلی لذت بردم از مثال هایی که زدی، کاملا ملموس و قابل درک بودن برام.

چ بسا که من هم در خیلی از مسائل اینگونه عمل کردم و الان متوجه باور مخربم شدم.

از کامنت پر از آگاهیت ممنونم مهربان.


4 ماه پیش

سلام به دوست عزیزم

جالبه اگر برای خودت بهترین اش رو تهیه نکنی و جنس ارزون تر بگیری اصلا نمیفهمی اون مابه التفاوت ک به زعم خودت سود کردی و زرنگی کردی کجا خرج شده چه جوری از دستت رفته ؟ 

این جمله آخرت رو بارها وبارها من تجربه کردم که وقتی به ضعم خودم تخفیف گرفتم وزرنگی کردم ولی از اون ور اگه همونقدرش نگم ،چندین برابرش از دسم رفته

یه موقعی موتور داشتم ویه قسمتی از موتورم خراب شد ومن برای اینکه تعمیرگاه نبرم وپول به اصطلاح الکی به تعمیر کار ندم اومدم رفتم قطعه و خریدم وخودم تعویضش کردم،فک میکنید چی شد؟ نتیجه این شد که قطعه رو بد تعویض کردم ودوباره اون قطعه خراب شد ومن رفتم دوباره قطه نو خریدم ودادم تعمیر کار برام درست کرد

36

با نام خداوندی کا خالق تمام عالم هستی هست
سلام عرض میکنم خدمت اساتید عزیزم
و تمام دوستانی که این متن رو میخونن
من دیروز به این مقاله زیبا هدایت شدم و تمام ۱۲۴ کامنتی که تا الان اومده رو خوندم چون برام مهم بود ترمزامو شناسایی کنم و از زاویه های مختلف به رفتارام نگاه کنم
منم مثل تموم بچه ها این ترمز و عدم احساس لیاقت رو دارم در واقع کسی تو دنیای مادی نیست که این احساس رو نداشته باشه بهتر از قبل خودش میتونه باشه اما نهایتی نداره
و چن وقتی هست شروع کردم به این تمرین احساس ارزشمندی و عمل کردن با دانسته هام
وقتی یادم میاد که بهترین رستوران رفتیم و بهترین غذاشو سفارش دادیم اون خاطره بهترین خاطره من هست
وقتی یادم میاد رفتم بهترین باشگاه شهرمون ثبت نام کردم و بهترین مربی رو واسه خودم با برنامه گرفتم اون لحظه ها و یادآوریش برام احساس شجاعت جسارت ایمان توکل احساس ارزشمندی داره
وقتی میرم بهترین کافی شاپ های شهرمون و گرونترین آپشن توی منو رو سفارش میدم اون لحظه و یادآوریش برام واقعا احساس ارزشمندی و جسارت شجاعت ایمان توکل در من زنده میشه
وقتی میرم بهترین پاساژ های شهرمون و از بهترین مغازه ها سعی میکنم بهترین لباس رو بگیرم واقعا احساس فوق‌العاده ای دارم
این تمرین ها برای خیلیا که از قانون باخبر نباشن یجور حماقت هست.
اما منی که سعی میکنم روی خودم کار کنم و ایمان به غیب داشته باشم فوق‌العادس
دوستای عزیزم موفقیت یه مقصد نیست یه مسیره
ما از این مسیر باید لذت ببریم
با هر ترمزی که پیدا می‌کنیم و به اندازه درک اون لحظمون بهش عمل می‌کنیم باید لذت ببریم که داریم رشد می‌کنیم
مهم نیست تا الان چقدر اشتباه کردیم یا نتیجه خواستی نداریم مهم اینه که الان متوجه شدیم و سعی کنیم با هر قدمی که برای تعقییر شخصیتمون برمیداریم خوشحال باشیم و لذت ببریم
مگه از این همه آدم دوره بره خودمون چن نفر از این مباحث باخبرن و دارن جدی روی خودشون کار میکنن
واقعا وقتی فک میکنم که چقدر از انبوه آدم های دور برم دارن مسیر رو اشتباه میرن و اصلا از این صراط مستقیم خبر ندارن خیلی به خودم افتخار میکنم که فرکانس هایی فرستادم که الان اینجام و دارم آگاهانه روی خودم کار میکنم وسرمایه گزاری میکنم
میخام بگم سعی کنیم با لذت مسیر رو طی کنیم
خیلی سخته یه باوری رو پیدا می‌کنیم که خودمون یه عمر جلوی ورود نعمت ها رو سد کرده بودیم و در واقع ظلم کردیم در حق خودمون فقط با ذهن خودمون
اما باید بتونیم تقوا کنیم و جلوی ورود شیطان برای نجوای احساس قربانی شدن رو بگیریم
و با جدیت سعی در حل مسله خودمون باشیم
و خودمون هستیم تنها خودمون هستیم که باید به خودمون انگیزه بدیم و ادامه مسیر رو پر قدرت تر پیش بریم
دوستان عزیزم تک تک کامنت های شمارو خوندم و لذت بردم از اینکه انقدر صادقانه خود افشایی کردین و خیلی از رفتار های اشتباه خودم رو تو کامنت های شما پیدا کردم
واقعا ازتون سپاس گزارم
دیروز وقتی این مقاله رو میخوندم بلافاصله رفتم و دوتا برگه آچار گفتم چاب کنه
با احترام قیمت ها مقطوع میباشد و لطفا تقاضای تخفیف نفرمائید
و زدم دیوار مغازه
که گفتم نه دیگه تخفیف میدم و نه تخفیف میگیرم و علت تخفیف دادن رو هم تو ذهنم برسی کردم از ترس و کمبود بود
همین الان که داشتم تایپ میکردم یه مشتری اومد قیمت پرسید و قیمت دادم بهش گفت تخفیف نداره گفتم نه دوباره گفت ما مشتریتون بودیم ازتون خرید کردیم
منم گفتم غیر خواهم قیمت ها مقطوع هست برای تمام مشتریها میبینین که من روی دیوار برگه هم زدم
خدایا مارا به راه راست هدایت کن
به راه کسانی که به آنها نعمت دادی
نه به راه غضب شدگان
و نه گم راهان


16

سلام بر استاد عزیز و دوست داشتنی،و خانم شایسته گل همتونو دوست دازم هم خانواده هایم را دوست دارم و خوشحالم که اینجام شکرگزارم که اینجام حالم اینجا خیلییییی خوبه نمازجماعت به زیبایی در اینجارو دوست دارم..
خیلی،لذت بردم ازین مقاله عالــــــــــی تون بیگ لایک
عدم لیاقت احساس کمبود هر دوتا شبیه بهم هستن وقتی به کمبود باور داشته باشی عدم لیاقتم باهاش میاد که ول کن الان پولم اگه تموم بشه با خرید فلان وسیله ای که دوست دارم بعدا فردا چیکار کنم پول ندارم در این قسمت احساس کمبود داشتن عدم لیاقتم با خودش آورد که قبلانا خیلــــــــــی ازین مورد توزندگیم داشتم که خداروشکر الان خیلی،کمتر شد قبلا که میخواستم چیزی بخرم اینقدر حالم بد میشد اینقد حس بدی بهم دست میداد که عصبی میشدم ترس وجودمو میگرفت میگفتم پولم اگه تموم بشه چی و همین چی گفتن کمبود،بیشتری رو بهم جهان نشون میداد و یوقتی بچهام ازم پول میخواستن خیلی عصبی میشدم همسرم زنگ میزد داری میای فلان چیزو بخر اگه پولشو نداشتم واااااای خیلی بهم میریختم ولی خداروشکر با وجود،اینکه اوضاع مالیم هیچی تغییری نکرد ولی دیگه حسم اونجوری بد،نمیشه و این نشانه موفقیت منه البته هنوز نتونستم دوره ای رو بخرم فعلا با کمک کامنت ها و مقاله ها و فایل های رایگان استاد جان و سایت بینظیرش دارم خودمو رشد میدم تا انشالله بزودی توان مالیم عالی میشع که بتونم بدون نگاه کردن به حساب بانکیم برم خرید و اصلااااا اسم تخفیف و نیارم هر چتد الان خداروشکر چند وقته میرم خرید اصلاااا اسمی از تخفیف نمیارم و اگه حتی بفهمم گرون خریدم مثل قبل ناراحت نمیشم یه راه حل از خودم یاد گرفتم اینجور موقعها به ذهنم میگم نوش جونش ازین جیب،به اون جیب وقتی پول از جیب من رفت تو جیب فلان مغازه دار اونم واسه زن و بچهاش یا خودش خرج میکنه که انگار زن و بچهای اون زن و بچهای من هستن و این طرز فکر که تازه گی ها یادگرفتم حالمو خوب میکنه و دیگه نمیزاره ذهن منفی اذیتم کنه که چرا بهم گرون فروخت و نجواهای دیگه خداروشکر جلوشو اینجوری میگرم
بازم سپااااااس ازاین مقاله بسیاااااار آموزندتون خانم شایسته عزیز سپااااااس که کدهای عالی بهم داد تا ازین بعد بیشتر در خریدهام دقت لازم و بکنم و با ذهنم جلوی رودخانه رحمت خدارو سد نکنم متشکررررررررم از شما دوستتون دارم



1

یه راه حل دیگه الان به ذهنم رسید،برای خودم و اون دسته از دوستانی که میگن سخته وقتی پول نداری یا کم داری موقع خرج کردن حالت بد میشه چیجوری حالمونو خوب کنیم برای اینکه به عمل برسه هر کار درست یا غلطی اول تو ذهن با تکرار مکرررررر یا با دیدن فیلمی شنیدن بحثی در محفلی مهمونی جمعی یا خوندن مطالبی مقاله ای شکل میگیره بعد ما بصورت عمل در زندگیمون تجربه اش میکنیم و برای اینکار باید سعی کنیم مطالب در این باره که فراوانی هست بیشتر بخورد ذهنمون بدیم و نباید با دیدن فیلمهای بیخود و نشستن تو محفلهایی که همش دارن از گرونی جنسها مینالن و از ضعف مالی کسادی بازار مینالن نشست و به حرفاشون گوش داد تا میتوتیم باید مطلب بخونیم بخونیم بخونیم تا ذهن ما فراوانی رو باور کنه و میایم بیرون هرچی و نیبینیم و نمیبینیم بگیم ببین چقد از همه چی اینجا زیاد حتی یک درخت یه بوته گل کلی شاخ و برگ داره رو میشه نمونه فراوانی قرار داد چه برسه آدما که از بینهایت سلول ساخته شدیم و ماشین و مغازه و خونه و ابرها و آسمون و نور و ……که یواش یواش با تکرار ذهنت که قبول کنه دیگه موقع خرید اگه حتی رشد مالی هم نداشته باشی با پول کم حالت خراب نمیشع با ته کشیدن پولت حالت بد نمیشه و این یواش یواش درهارو برومون باز میکنه من دقیقا الان فهمیدم چرا با وجود حل نشدن مسله مالیم دیگه مثل قبل حالم بد نمیشه وقتی پولم ته میکشه دیگه نمیترسم نگران نمیشم بخاطر همین تکرارها و مطالب زیاد،دراین باره خوندنه دقیقا همینطوره چون امروز مطلبی خوندم درکامنت عزیزی نمیدونم کی بود همینجا بود گفت….

ثروت *یک امر ذهنی است، اول ذهن ما ثروتمند میشود و سپس آن ذهن ثروتمند،

ثروت را وارد زندگی ما میکنـد

دقیقا همینطوره صدرصد اینه

پیروز باشید

28

به نام الله یکتا
از شما بابت این نوشته زیبا بسیار متشکرم
کاملا هدایتی به این صفحه رسیدم اونم بعد چندشب که از خدا خالصانه درخواست کردم که منو هدایت کن به سمت ثروت یکساله دارم فایل های استاد رو دنبال میکنم می شنیدم لابه لاش چندتا کامنت هم می خوندم و سریع رد میشدم در این مدت خب خیلی تغییرات برام اتفاق افتاده ولی به لحاظ مالی قفل بودم
و تغییری اتفاق نمی افتاد تا اینکه از خدا خواستم خودش منو هدایت کنه
اول از همه تصمیم گرفتم به جای اینکه فقط فایل ها رو گوش بدم کامنت هم زیاد بخونم و بعد از اینکه امروز یک ترمز اساسی رو کشف کردم که در قسمت استعاره گاز و ترمز در سایت قرارش دادم و بعد از کشف این ترمز دارم پرواز می کنم مدام دارم تمرین انجام میدم و دیگه کارم رو به تعویق نمی اندازم
(لینکش : abasmanesh.com
از صبح فقط دلم می خواد کامنت بخونم و توی سایت بچرخم و بخونم و یاد بگیرم و ترمز پیدا کنم و دارم احساس می کنم قرار بزودی اتفاقات خیلی جدید و خوبی رو تجربه کنم
==========================================================
در مورد این مقاله هم باید بگم واقعا یکی از ترمز های اساسی منه چون از بچگی پدرم برای خرید هر چیزی تقاضای تخفیف می کرد و بعضی وقتا 5 -10 دقیقه با صاحب مغازه چونه می زد تا یه تخفیفی بگیره
هر وقتم که من یه چیزی می گرفتم بعد از نظرش گرون بود می گفت چرا اینو گرفتی بعد با مامانم حرف می زد که ببین بلد نیست خرید کنه سرش کلاه گذاشتن قیمتش و چند جا نپرسیدی رفتی خرید کردی حتی اگر مثلا یک کیلو گوجه می خردیم که 2 تومن اختلاف قیمت با یه جای دیگه داشت بازم اینو میگفت. البته برای بقیه هم میگفت و میگه که مردم میان خرید میکنن فروشنده داره با یه قیمت بالایی سرشون رو کلاه میذارن مردم هیچی نمی فهمن اصلا براشون اهمیت نداره همینطوری کارت میکشن و کلی غر دیگه
و الان و امشب فهمیدم این حس از کجا میاد که من همه همیشه از یه سنی به بعد دیگه خیلی علاقه ایی به خرید نداشتم و همیشه موقع خرید همین الانم احساس بدی پیدا میکنم و همش نگرانم که نکنه اینو الان من گرون بخرم و صاحب مغازه سرم کلاه بذاره بعد برم برای بابام تعریف کنم که و دوباره غر بزنه که چرا همچین چیزی خریدی و بلد نیستی خرید کنی حتی گاهی برا اینکه غرهاش رو نشنوم تصمیم به دروغ گرفتم تا بی خیال خرید به ظاهر اشتباه من بشه ولی من اصلا نمی دوستم این باور کمبود لیاقت و نعمت هست و یه همچین ترمز عجیبی در من ایجاد کرده ولی با هدایتم به لطف خداوند به این مقاله فکر کنم گام بزرگی در تغییر خودم برداشتم
=============================
البته می دونم پدرم هم مقصر نیست و این یه باور فراگیر توی فامیلم هست و قطعا پدرم هم از بزرگتر های خودش این رو دریافت کرده
========================
خدایا صد هزار مرتبه شکر که تصمیم گرفتم تا می تونم کامنت بنویسم و بخونم تا اینجوری تکاملم رو سریع تر طی کنم و خدا می دونه چقدر دارم تغییر می کنم شاید همین دو ، سه روزه بیشتر از این یه سالی که دارم روی خودم کار می کنم تغییر کردم اونم فقط با کامنت خوندن و کامنت نوشتن درکم از قانون می تونم بگم 1000 برابر شده و الان تازه فهمیدم قانون چیه البته هنوز خیلی کار دارم
======================================
واقعا اتفاق عجیبه وقتی یه دفعه قفل آگاهی ها برات باز میشه و یه دفعه کلی مطلب درک می کنی و الان که درست قانون رو درک کردم و قتی میرم فایل های گذشته می شنوم یا می بینم دهنم وا میمونه از این اطلاعات جدیدی که دارم دریافت می کنم .استاد می گفتن وقتی بری فایل های قبلی رو بشنوی چیزایی می شنوی که قبلا نشیدی من فکر می کردم منظورشون همون چند تا جمله هست که مثلا یه لحطه تمرکزت میرفته یه جای دیگه و اون لحظات رو توی فایل از دست میدی و سری بعد که روی اون لحظه تمرکز داری چیزی های جدید می شنوی ولی خدای من این فراتر ی لحظه است این فراتر چند جمله جدیده ، این یک جهان مجزاست این یک پوست اندازی اساسیه دیگه داره گریه م میگیره
اصلا قرار نبود انقدر بنویسم اونم این ساعت(1:22نصف شب ) ولی اصلا دلم نمی خواد بخوابم خدایا شکرت

از همه متشکرم به خصوص از شما خانم شایسته و استاد عزیز عاشقانه دوستون دارم و می بوسمتون ❤❤🌹🌹😘



4

انشالله بتونی هر روز بیشتر و بیشتر ازاین ترمزها دور شوی دوست خوبم محمدآقا دعا میکنم هممون همه ووهمه هرچه زودتر ازین بند فقر ازین مدار ترس و نگرانی و وحشت دور ودورتر بشیم طوری که انگار هیچوقت دراین مدار نبودیم غرق در ثروت و شادی و خوشی باشیم الهی آمیـن…موفق و پیروز باشی دوست خوبم


2 سال پیش

دمتگرم آقا مجید ممنون از دعای قشنگت

از صمیم قلب امیدوارم که این اتفاق بیفتد

و ایمان این اتفاق خواهد افتاد

موفق و سربلند باشید


2 سال پیش

سلام دوست عزیز، من هم در حال تجربه کردن این حس هستم.

این که توی این دو هفته اندازه یک سال از نظر آگاهی پیشرفت کردم. کلی کامنت خواندم و کلی مطلب توی عقل کل. البته که مطمئنا این تغییر نتیجه همون یک سالیه که روی خودمون کار کردیم و این آمادگی رو پیدا کردیم و الان داریم تکامل پیدا میکنیم. خدا رو بابت این حس و حال خوب سپاسگزارم،


2 سال پیش

سلام به شما چقدر عالی

خیلی خوشحالم که این اتفاق رو تو هم تجربه کردی دقیقا درست داری میگی شاید چند روزه که فقط این حس متفاوت رو تجربه میکنیم و مفاهیم رو عمیق تر متوجه میشویم اما این حاصل تکامل بوده و دراین چند روز خلاصه نمیشه

و از صمیم قلب برات آرزوی موفقیت و حال خوب می کنم

30

سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته عزیز.
واقعا از شما بابت این مقاله سپاسگزارم. من چند روزی بود که از خدا در خواست میکردم هدایتم کنه تا بفهمم چرا به خواسته‌ مالیم نمی رسم(من یکسال هست که به طور تمرکزی تر دارم با استاد وسایت کار میکنم وخدا روشکر نتایجی گرفتم ولی از لحاظ مالی برام قانع کننده نبود) خداروشکر خدای مهربان توی این دوسه روز منو متوجه اشتباهات وترمزهام کرد.
اول از طریق کامنت یکی از دوستان متوجه شدم باید تسلیم باشم ورها کنم ( ببینید دوستان دوست دارم داخل پرانتز یه چیزی اینجا بگم این تسلیم بودن ورها کردن رو خودم از مدتها قبل می دونستم وشاید خیلیا بگن آره منم می دونم ولی یه فرقی هست بین دونستن ودرک کردن. من قبلا شنیده بودم اما توی گوشت وپوست واستخونم نفوذ نکرده بود اما اون روز که کامنت دوستان رو خوندم یهو یه درکی تو وجودم اومد که متوجه شدم اشکال کار از کجاست من تسلیم واقعی نبودم ورها نمی کردم) وبعداز اون هم هدایت شدم به این مقاله ارزشمند از خانوم شایسته ومتوجه شدم خودم چقدر کمبود باور فراوانی واحساس عدم لیاقت دارم. البته اینو بگم از موقعی که با قانون جذب آشنا شدم خیلی بهتر شدم اما خوب به خاطر اینکه از کودکی خیلی باورهای غلط در ما ریشه دوونده ، ریشه کن کردن این باورهای مخرب نیاز به کار کردن بیشتر روی خودمون ونیاز به طی کردن تکامل داره. والحمدلله من خیلی بهتر از گذشته شدم ولی خیلی هنوز جای کار دارم.
منم هنوز دنبال تخفیف بودم . منم تا یکی دوسال پیش همش لباسهای خوبمو برای مهمونی میذاشتم ولی خداروشکر دیگه اینکارو انجام نمیدم و……..
از امروز در همین صفحه به خودم تعهد میدم که با تمرکز بیشتر روی این دوتا باور کار کنم وحتما میام از نتایجم همین جا میگم.
دوستان یک مطلبی الان به ذهنم رسید واین اونه که گاهی وقتی ما روی خودمون داریم کار می کنیم با توجه به شرایط مالیمون خداوند هدایتمون می کنه
به یک خریدی که نیازمون هست وبا قیمت مناسب‌تر!
یا قیمتی که ممکنه بهش تخفیف خورده باشه!
من فکر می کنم اگر روی خودمون کار کنیم خداوند ماروهدایت میکنه تا زمانی که ما به نتایج مالی بهتری برسیم وفکر نمی کنم همچین خریدی اشکال داشته باشه ولی اگر خودمون دنبال تخفیف واین چیزا باشیم حتما از عدم احساس لیاقت وکمبود باور فراوانی هست.صددرصد باید دنبال ریشه این کارها باشیم تا متوجه بشیم ترمز هامون چیه!
خدایا شکرت که در هر لحظه دستمونو گرفتی وهدایتمون می کنی به راه راست.
خدایا شکرت بابت وجود این سایت الهی وبابت وجود اساتید نازنینم استاد عباسمنش واستاد خانم شایسته عزیز.



1

2 سال پیش

دوست عزیزم چه زیبا گفتین که خیلی فرق هست بین دونستن و درک کردن‌‌.

بعضی وقتا به یه آگاهی هایی تو کامنت دوستان میرسم که میخکوبم می‌کنه.

درسته ما خیلی چیزا رو میدونیم ولی تا درکش نکردیم نمیتونیم به نحو احسن عمل کنیم بهش.

لازمه اقدام صحیح درک درست آگاهی هاست با تمام وجود.

84

به نام خدای مهربان، بخشنده، زیبا، ثروتمند و توانا
سلام به تمام آدم های خوب دنیا در تمام دوران ها
سلام به هر چی خیر و نیکی و خوبی و تجربه های ناب و لذت های وصف نشدنی که در جهان فرکانسی ما در حال جریانه
سلام به خانواده خوشبخت عباسمنش

داشتم درس می خوندم که با کلی ذوق اومدم ببینم تو سایت چه خبره. نمی دونم چی شد به این صفحه کشیده شدم. واقعا این عالیه که این همه نکته ظریف ‌و فوق العاده نصیبم شده.

* من بیشتر فایل های رایگان رو گوش دادم و از حرف های استاد که برام حکم گنج رو دارن، استفاده کردم.
اولش واقعا نمی تونستم فایل ها رو خریداری کنم، ولی همون موقع هم بدون توجه به قیمتشون و اینکه درآمدم اصلا اجازه خریدشون رو بهم نمی داد، خیلی ذوق داشتم که بتونم بخرمشون. از ته دلم می خواستم پول دستم برسه که اینکار رو بکنم. واقعا تخفیف داشتن یا نداشتنشون برام اهمیت نداشت، من فایل ها رو بخاطر آموزه های استاد می خواستم.
احساس می کردم هر روز که می گذره، داره دیر میشه. یعنی در واقع می دونستم هر چی دیرتر شروع کنم، روند تکاملی من و در نتیجه رسیدن به خواسته ها و شرایط ایده ال هم به زمانی جلوتر موکول میشه.
خدا رو هزار بار شکر که ظرف همین مدت کوتاه، پولی دستم رسید و تونستم کار رو شروع کنم. اونقدر از شنیدن حرف های ارزشمند استاد لذت می برم و حالم اکی میشه که برخلاف گذشته، موقع قدم زدن و انجام کارها به جای گوش دادن به موزیک های مورد علاقم، فایل های استاد رو گوش می دم.
شاید خنده دار باشه براتون که اشکالی هم نداره، اما وقتی به نکته خاصی استاد اشاره می کنن، به ضمیر ناخوداگاهم می گم «خوب گوش کن عزیزم این حرف ها رو، با تو هستند، کمتر با من لج بازی کن :)، بیا با هم دوست باشیم، تو از منی، بخواه با هم زندگی خوبی رو تجربه کنیم ….»

خلاصه اینکه، وقتی داشتم یک دوره رو بارها گوش می دادم تا صحبت های دلنشین و محرک استاد، ملکه ذهنم بشه، باز هم شرایط طوری شد که تونستم یک دوره دیگه رو خریداری کنم. حتی همین دیروز به لطف خدا یک پولی که قرار بود از جیبم بره، از جیبم نرفت و تونستم باهاش ی دوره دیگه رو خریداری کنم.

یعنی می دونین اینطوری نیست که فقط بخوام فایل ها رو بخرم و داشته باشم. من از اون زمان که فایل های دانلودی رایگان رو گوش می دادم، خیلی ذوق داشتم و با تمام وجود حاضر بودم اگر پولی دستم باشه، محصولات فوق العاده استاد رو بخرم. من بذ تمتم وجود حاضرم بهای زندگی ایده ال آیندم رو از هم اکنون بپردازم و اصلا تخفیف خوردن یا نخوردن محصولات، در مقابل داشتن احساس خوب و ارزشمند بودن زندگی برام و همچنین داشتن آرامش و نیروی محرکی که در جسم و جانم بوجود اومده، اصلا کوچکترین اهمیتی نداره.

تخفیف و ارزونی و رایگان بودن، چیزی نیست که توی سایت عباسمنش داد کام دنبالش اومده باشم. من دنبال لذت بردم از زندگی خودم هستم، دنبال دوست داشتن خودم و خدای قشنگی که استاد عباسمنش باهاش آشنا شده و منم می تونم داشته باشمش. من دنبال آرامشم، دنبال خوشبختیم، موفقیت رو می خوام، عشق و دوستی ناب می خوام، من دنبال ثروتم، من دنبال به جا گذاشتن تاثیر خوب تو این دنیا هستم، من دنبال عاقبت نیکو در این دنیا و اون دنیا هستم.

این آموزه ها و تجربیات استاد که هر لحظه عطش دارم که بهشون گوش بدم، واقعا انگار توی یک صندوقچه ارزشمند قرار داشتن، که من هم پس از مدت ها جستجو، بالاخره پیداشون کردم. مثل فیلم ها می مونه که نشون میدن بعضی افراد مثل دزدهای دریایی :) با نقشه دنبال گنج هستن، دقیقا انگار منم به همون اندازه گنج پیدا کردم. البته نه نه، خیلی بیشتره. چرا که میشه اون طلاها و سکه ها رو فروخت و احتمالا فقط خونه و ماشین و لباس ‌و غذا و… خرید، اما این گنجینه صحبت های استاد، علاوه بر همه اونها، مسیر رسیدن به خوشبختی و آرامش و عشق و موفقیت و حال خوب و دل خوش و امید و… خیلی چیزهای دیگه رو هم به ما نشون میده. انگار توی صندوقچه پر از گنج استاد، هزاران نقشه گنج دیگه هم نهفته هست که با دنبال کردن اونها، کلی گنج دیگه پیدا می کنیم.
(نمی دونم چرا، ولی احساس می کنم خیلی قشنگ صحبت کردم:) مرسی که صبورید و همراه من دارید متن رو می خونید)

من هر روز دارم دوره ها رو گوش میدم، چون با تمام وجود پذیرای حرف های استاد هستم و چون از قبل به خیلی چیزها فکر کرده بودم و برای برخی از اونها به جواب هایی رسیده بودم، حرف های استاد مثل مهر تاییدی بود که به افکارم می خورد و حتی خیلی جالب تر، پاسخ های جدیدی رو برام رونمایی می کرد که با خودم می گفتم، «اره درسته همینه، من قبول دارمش، چه خوب بالاخره متوجه این موضوع شدم …»

خدای دانای من، ازت ممنونم که خاطر اینکه هوامو داری و هدایتم نی کنی. متشکرم بابت چیزهای مفیدی که از این متن یاد گرفتم.

اگه دوست دارید بیایید با من بعضی نکات رو مرور کنیم:

* یکی از ملموس ترین جاهایی که «باور احساس عدم لیاقت» خود را نشان می‌دهد، رفتاری است که نسبت به پرداخت بهای خواسته‌هایمان داریم.

* قانون این است که‌ مدار تخفیف خواستن‌، با مدار خواستنِ ثروت‌، از هم جدا هستند. نمی‌توانی هم به دنبال تخفیف باشی و هم باور فراوانی را بسازی.

* اگر همه‌ی ما به یک اندازه به منبع ثروت وصلیم و به یک اندازه توان خلق زندگی‌مان را داریم، از ما بهتر کیست؟ چه کسی لایق‌تر از خودم برای استفاده از این نعمت می‌تواند وجود داشته‌باشد.

* بنابراین اگر به دنبال تجربه‌ی موفقیت مالی پایدار هستی‌، توصیه می‌کنم‌، خیلی جدّی تعهدی غیر قابل مذاکره را برای ریشه کن کردن این باورها و این رفتارها شروع کن.

* خشت اولِ موفقیت پایدار‌، از ساختن «باور به فراوانی و باور به لیاقت داشتن ثروت‌»، شروع می‌شود.

* باور احساس لیاقت‌، شاه‌کلید عزت نفس است و از آنجا که عزت نفس‌، مهم‌ترین توانایی است که به شما قدرت می‌دهد تا خودت را باور کنی و توانایی‌هایت را ببینی و ارزشمند بدانی و بخواهی از آن‌ها ثروت بسازی‌، وقتی این ترمز برداشته می‌شود‌ به مداری هدایت می‌شوی که می‌توانی از توانایی‌ها و علائقت ثروت خلق کنی.

* اگر می‌دانستی نداشتن باور احساس لیاقت‌، مانع ورود چه نعمت‌های بزرگی به زندگی‌ات شده، اگر آب دستت بود‌، آن را کنار می‌گذاشتی و جهادی اکبر برای ساختن باور احساس لیاقت‌، به راه می‌انداختی.

* ما‌ خالقی هستیم که تمام اتفاقات لحظات بعدی را‌ با فرکانس‌های این لحظه خلق می‌کنیم. فرکانس‌هایی که خود را به خوبی در رفتارها و واکنش ما به موضوعات مختلف افشاء می کنند و حقیقت باورهای ما را به ما نشان می‌دهند.

* حقیقت این است که هیچ لذتی بالاتر از این نیست که آنقدر ثروتمند باشیم که برای داشتن خواسته‌ای، نیازی به حتی دانستن قیمت آن نداشته باشیم و فقط اگر آن را نیاز داریم، تهیه‌اش نماییم.

* وقتی باور فراوانی ساخته می شود، هزاران باور محدودکننده خود به خود از وجودت حذف می شود.

* ثروت، یک امر ذهنی است؛ اول ذهن شما ثروتمند می‌شود و سپس‌ آن ذهن ثروتمند‌، ثروت را وارد زندگی شما می‌کند.

* ذهن ثروتمند، یعنی ذهنی که فراوانی را باور دارد و می‌داند که بی‌نهایت ثروت برای همه در جهان وجود دارد، هرگز برای داشتن خواسته‌هایش انتظار تخفیف را ندارد و با عشق‌، بهای خواسته‌هایش را تمام و کمال می‌پردازد.

* ذهن ثروتمند هرگز تجربه‌ی خودش را به خاطر گرفتن تخفیف‌، به تعویق نمی‌اندازد.

* ذهن ثروتمند هرگز داشتن خواسته‌اش را منوط به گرفتن تخفیف نمی‌داند و چنین ذهنی سبب هدایت فرد به مسیر ایده‌های ثروت‌ساز می‌شود.

* بهتر است همیشه به جای اینکه بخواهی چیزی ارزان یا رایگان شود تا بتوانی آن را بخری یا داشته باشی، این باور را بسازی و این درخواست را از جهان داشته باشی که‌ توان مالی تو بیشتر شود تا بتوانی هر چیزی را که می‌خواهی بخری.

* وقتی این کار را انجام می‌دهید‌ و جهان جدیت شما در این موضوع را می‌بیند، دیگر شما را در مداری قرار می‌هد و شرایطی را تجربه می‌کنید که اول به شما توانایی خرید را می‌دهد و بعد آن خواسته‌ی مورد نظر را به شما نشان می‌دهد.

* حتی نمی‌توانی تصور کنی که با ساختن باور خودارزشی‌،‌ چه سایه سنگینی از سر توانمندی‌هایت بر می‌داری که تا حالا اجازه شکوفا شدن به آن توانایی‌ها را نداده بود.

* حالا زمان آن است که جهادی اکبر برای ریشه کن کردن کدی مخربی به نام «احساس عدم لیاقت در داشتن نعمتها» را در وجودت اصلاح کنی.

خیلی ممنونم که با من تا انتهای مطلب بودی،

با آرزوی بودن در فرکانس های عالی و بالاتر برای هممون

با عشق و احترام، مریم



5

2 سال پیش

سلام مریم عزیزم خیلی ممنون از کامنت ساده و دلنشینت خیلی لذت بردم و همچنین باعث شدی که من این متن عالی رو دوباره بخوانم و برایم یاد آور ی بشه.

و هواسم باشه که کجای کارم و فکر نکنم با چند بار خواندن این متن دیگه باور و رفتارم اصلاح شد.

خدارو شکر به خاطر شما دوستان عزیز که با هر بار کامنت گذاشتن یک پله فرکانس من و خودتون بهتر میشه.

در پناه رب ثروتمند و سلامت باشید…


2 سال پیش

مرسی ازت عزیزم چ همزمانی جالبی با این پیامت داشتم دقیقا الان پولی ب کارتم قراره واریز بشه و داشتم برنامه می‌ریختم ک چطور ب نحو احسن خرج کنم ک پیام شما رو دیدم مدتها بود منم دنبال پول بودم ک دوره هارو بخرم اما یادم رفته بود ک با این پیام هدایت ب خریدن دوره ها شدم ❤️


2 سال پیش

سلام به مریم عزیز

خیلی ممنون که تجربیاتت رو با ما به اشتراک گذاشتی و با نوشتن نکات به من واقعا کمک بزرگی کردی که مفیدترین خلاصه از این متن زیبا داشته باشم و حواسم رو بیشتر به نکات نوشته معطوف کنم

انشالله موفق و ثروتمند ، همراه با روابط عالی باشی

سلااااام دوست خوبم مریم خانم گل خواهر عزیزم

درود بر این طرز نگاه و رشد عالی تون ممنونم که با کامنتتون بیدارمون کردی خیلی لڌت بردم و از خداوند رشد و پیشرفت روزافزون شما و دیگر برادر وخواهرای گلمو میخوام

پیروز و شاد باشید همیشه


8 ماه پیش

سلام عزیزم ممن نم که یاد اوریم کردی که همچنان دنبال تخفیف نباسم چون خودم از تخفیف بیزارموحس بدی میگیرم اگر تخفیف بخواهم ولطف کردی که بهم یاد اوری کردی که از دنیا بخام درامدم رو بیشتر کنه تا به خواسته هام راحتر ب سم

42

سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته ی مهربان و دوستان همفرکانسی م

واقعیتش من هم یک باگ بزرگ و مخرب رو همین الان با خوندن این متن در خودم کاوش کردم.
من در خانواده ی پر جمعیت و فقیری بزرگ شدم که همیشه سر پول پدرو مادرم با هم جنگ و دعوا داشتند.
مادرم مثل مورچه ذره ذره پول جمع میکرد و در مواقع لزوم به پدرم همون پولها رو قرض میداد …و به قول خودش همیشه بابام باهاش بدحسابی میکرد.
الان ۴۳ سالمه و از وقتی که بچه بودم یادمه مادرم همیشه من و خواهر بزرگمو میفرستاد در خونه ی افراد پولدار که ازشون پول و آذوقه گدایی کنیم.(فطریه،خمس،ذکات،و حتی لباس و کفش های دست دوم)
در واقع عزت نفسم رو از بچگی له کردند و تا الان هر کاری می کنم که برای خودم برای خرید لباس و کفش و…خرج کنم نمی تونم.انگار اپیدمی شده در من که از دوستام و‌خانواده ی همسرم لباس و کفش طلب کنم.
حتی الانم که دیگه زندگی خودمو دارم ،مادرم به عناوین مختلف از من پول و همون لباسهای دست دومی که اقوام و دوستانم به من دادند رو می گیره و پخش میکنه بین بقیه ی خواهربرادرهام و بچه هاشون.
حتی بیشتر اوقات لیست میده که مرغ و گوشت و برنج و ….براش بخرم ببرم.تازه علاوه برهمه ی این کمک هایی که بهش می کردم،احساس گناه هم می کردم و هیچی از گلوم پایین نمی رفت…

شاید باورتون نشه مادرم از ۷ سالگی منو فرستاد سرکار.
هم درس میخوندم هم کار میکردم.و پولهای دستمزدمم همشو ازم می گرفتند…
دریغ از یه شکلات که برای خودم بخرم…

من خیلی براش گذاشتم ولی از یه جایی به بعد دیدم خیلی دارم تحقیر میشم چون حس می کردم منو فقط برای چیزایی که می بردم میخواد نه برای خودم.
طوری بهم القا کرده که هیچی رو توی زندگیم برای خودم نخام و همیشه فداکاری کنم…
و متاسفانه ثمرش این شده که من با وجود توانایی های منحصر بفرد و شخصیت خلاقی که دارم،خودمو باور نداشته باشم و الان هم توی زندگی مشترکم از خودم و خواسته هام بزنم بخاطر همسر و فرزندم.اونام دیگه اینطوری عادت کردند…همه ی اینا ریشه در بچگی من داره…
اما اما از این ثانیه به بعد از خواسته هام بخاطر هیچ موجودی صرف نظر نمی کنم.
خدا رو شکر می کنم که امروز به این متن آموزنده هدایت شدم.
خداروشکر که با این سایت توحیدی همراه شدم.
خوشحالم که اینجا قضاوت نمیشم.
دوستتون دارم.



3

سلااااام دوست قدرتمندم هستی جان

بهت تبریک میگم که اولا بابت این تصمیم عالـــــــــــی که گرفتی و دوما اینکه تبریک که اینحایی اینجا بودن خودش قدرتتو نشان میده که تو اون شرایط بد مالی و روحی در مدار عدم لیاقت بودی تونستی خودتو بالا بکشی این خودش یه لطف بینهایتی است که خداوند در حق شما داشت و توانایی و لیاقت خودتم براین لطف افزوده که تونستی الان اینجا باشی خیلیییییییی خداروشکر میکنم تونستی ازاون فقر لجن ازون مرداب گندیده خودتو بیرون بکشی بخدا خیلی قوی و قدرتمندی که تونستی خودتو بیرون بکشی که کمتر کسی،میتونه اینکارو بکته درود بر توانایی درونیت درود برخدای درونت که ترو به بهترین مکان هدایت کرد اینجا سرزمین وحی الهی است اینجا مکه هست خانه اصلی خدا اینجا همه جاش سراسر عشق هست و مهربانی و صلح و دوستی به خانه خودت خوش اومدی و واقعا شکرگزارم که تصمیم بزرگی گرفتی و اصلا شک نکن بع تصمیمت نزار عذاب وجدان بیخود و احساس گناه که اول زن و بچه بعد خودت این نجوای شیطانه چون اول وحودت بعد سجود که عزیزان تو و بقیه اطرافیانت هستن تصمیم عالی گرفتی منم همچین احساس گناه و عذاب وجدانی داشتم دارم از خودم دورش میکنم و خداروشکر میکنم برای کمکش …موفق باشی دوست خوبم

درود بر مرد بی ادعا.

امیدوارم که خوب باشید.

کامنتتون اشکمو درآورد.

راستش اول رفتم کامنت خودمو خوندم و بعد کامنت شما رو.

واقعیتش وقتی داشتم کامنت خودمو میخوندم دیدم یه حال عجیبی دارم .دیگه ناراحت و خشمگین نبودم.

یهو یاد حرفهای استاد افتادم که می گن بعد از مدتی که توی مدار صحیح قرار می گیرید،باخودتون به صلح می رسید و دیگه احساس قربانی بودن نمی کنید.چون ظرفتون بزرگتر شده و عزت نفستون تقویت شده.در واقع خلق کردین این موقعیتی رو که الان داخلشید و چیزایی که قبلا باعث ناراحتی تون میشده دیگه الان ناراحتتون نمی کنه.

چند روز پیش هدایت شدم به فایل وضوح از طریق تضاد توی دوره ی عزت نفس و

دریافتم که اگر اون تضادهای بچگیم نبود الان من اینجا توی این سایت توحیدی و در کنار شما دوستان هم مدار و استاد عزیزم نبودم.

خداروشکر بخاطر همه ی تضادهایی که تو زندگیم وجود داشته.

از شما دوست خوب و آگاهم هم سپاسگزارم از کامنت زیباتون که واقعا موتورم رو امروز روغن کاری کرد.

از خداوند براتون ثروت و حال خوب و سلامتی خواستارم.

سلام دوست خوبم خیلی خوشحالم تونستم باعث دلگرمی شما دوست عزیزم بشم خداروشکر که اینجا همه بهم نور و انرژی مثبت تزریق میکنیم تا بتوانیم راحتتر و بهتر از تاریکی ها عبور کنیم منم از کامنت شما از موفقیت شما انرژی و دلگرمی گرفتم پیروز باشی همیشه دوست خوبم

10

با سلام به همه
من به تازگی دوره حل مسایل رو خریدم ‌‌تازفهمیدم که هر میله در زندگی من هست بخاطر باور کمبود .باور عدم احساس لیاقت است اونم بخاطر شنیدن صد ها با که دختر به در نمی خو ره .هزاران مورد دیگه که برمژ کرده به این باور. ها که نود درستش از مادر بزرگ و مادر شنیدم واین باور. همه ما دا ریم وبخاطر این باور ها ما خودمون. ارزشمند نمی دونیم همیشه دیگران حتی خودمن این باور دارم که هر .ی درک می کنم حتی عمل نکردن .نتیجه نگرفته می خوام به خواهر هام .دیگران بگم اونا استفاده کنند .عمل کنند من انسان نیستم من که پول دادم دوره خریدم که پیش رفت کنم خودم نتیجه نگرفته می خوام دیگران استفاده کنند اونها لیاقت دارند واین مالی انرژی منو می گرفت با این که استاد می گفت در باره این مطالب با کسی صحبت نکنید ولی این باور. آنقدر قوی بود که منو قانعه می کرد که دولت علمی که آموختی من بشخسه .قتی برای خودم خرجی میکنم اونم از .ژ احتیاج عذاب .جدان میگیرم .از هم.ن پول برای کسی دیگه از بچه عروس شوهر مادر ‌‌. کس دیگه خرج کنمحالم خیلی بهتر از خرج کردن برای خودموای که چه ظلمی به خودمون کردیم با این باور کمبود .عدم احساس لیاقت ورز خدا می خوام ما رو به راه راست هدایت کنهبه راهی که اونجا هم آرامش وهم ثروت .هم سلامتی وسپاگزاری باشه
انشالله بعد مدتی که. .ی این باور. نام کار کردم میام از نتیجه ها می نویسم انشالله


5

سلام به استاد عزیز ،چقدر این متن عالی بود بارها خوندمش هربار که خوندمش متوجه شدم من چقدر باورهای اشتباه دارم با ایکنه شغل خودم کاسبی هست و الان مدتهاست درآمدم روی یک محور میچرخه و اصلا تغییری نمیکنه و این خواست خداوتد بود من به این متن عالی هدایت بشم و نظرهای دوستان رو بخونم ودرس بگیرم مرسی استاد عزیز مرسی که هستید و به ما کمک میکنید


رفتن به بالا