یکی از ملموس ترین جاهایی که «باور احساس عدم لیاقت» خود را نشان میدهد، رفتاری است که نسبت به پرداخت بهای خواستههایمان داریم.
از ملموسترین لحظاتی که میتوانیم «باور احساس عدم لیاقت» و «باور به کمبود» را در خود شناسایی نماییم، لحظاتی است که به شدت بر سر بهای کالای مورد علاقهمان چانه میزنیم یا بدتر از همه، با اینکه توان تهیهاش را داریم، اما به دنبال راهی برای نپرداختن قیمت واقعی آن و تخفیف گرفتن هستیم. یعنی همیشه داشتن خواستههامان را موکول به زمانی میکنیم که یک جنس تخفیف بخورد.
در یک کلام، پرداختن بهای خواستههامان برای ما کاری بسیار سخت است.
به خاطر این کد مخرب در ذهن، وقتی بابت کالا یا تجربه ای پول می پردازیم که دوست داریم، گویی جان از بدنمان خارج میشود و به شدت احساس بدی پیدا میکنیم و این بدترین فرکانس درباره «کمبود ثروت» است که یک آدم به عنوان خالقی که با فرکانسهایش، تجربههایش را خلق میکند، میتواند ارسال کند. فرکانسی که از یک طرف ما را وارد مدار کمبودهای بیشتر میکند و همزمان از نعمتهای بیشتری دور میکند.
اگر خوب خودمان را بشناسیم و ریشه ی رفتارها و واکنش هایمان را بدانیم، می فهمیم که موضوع تخفیف گرفتن نیست بلکه پای چند ترمز جدی در میان است که خودشان را به شکل تلاش برای به دست آوردن خواسته هایمان با تخفیف، نشان میدهند.
به همین دلیل دوست دارم یک نکته اساسی را اول از همه به خودم و سپس به همه افرادی که این متن را میخوانند و به دنبال موفقیتهای مالی پایدار هستند، یادآور شوم و ترمزی را به آنها نشان دهم که شناختن و رفع کردنش، از هر تخفیفی که بخواهی بدست بیاوری، سودمندتر است و می تواند عاملی باشد برای ورود ثروتهای بسیار به زندگی ات.
در واقع این جنس از رفتار که برنامه ریزی می کنیم تا تجربه خواسته هایمان را به زمانی موکول کنیم که یک جنس تخفیف می خورد یا به طور کلی به دنبال داشتن خواسته هایمان به صورت رایگان، تخفیف و… هستیم یعنی پرداخت بهای خواستههایمان برایمان سخت است، این رفتار خبر از دو باور بسیار مخربی می دهد که سرمنشأ تمام کمبودها و نداشتن هایی است که در زندگی خود تجربه می کنیم.
سردسته ی این دو باور، «باور به کمبود» است.
باور به کمبود نعمت، ثروت، عشق، موفقیت و هر چیزی است که ما آن را ارزشمند میدانیم.
سپس در ادامه کار به همین جا ختم نمیشود و این باور مثل یک دستگاه مولد، شروع به تولید هزاران باور محدود کنندهی دیگر نیز مینماید که در تمام تار و پود وجودمان ریشه میدواند و ما را وارد مداری میکند که از مدار ثروت فرسنگها فاصله میگیریم.
به همین دلیل، حتی تجسم کردن ثروتمند بودن هم برایمان سخت میشود.
قانون این است که مدار تخفیف خواستن، با مدار خواستنِ ثروت، از هم جدا هستند. نمیتوانی هم به دنبال تخفیف باشی و هم باور فراوانی را بسازی.
نمیتوان به فراوانی باور داشت اما مرتب به دنبال تخفیف نیز بود. این دو مسیر، خلاف جهت هم هستند به همین دلیل تو مرتبا در این مسیر در حال رفت و برگشت هستی.
دومین باور محدود کننده در این باره، «باور احساس عدم لیاقتِ داشتن ثروت» است. به این معنا که، درباره تجربهی نعمتهای بیشتر، احساس لیاقت نداری. خصوصاً هرچه آن نعمتها تجملیتر باشند، به خاطر احساس عدم لیاقت، راضی کردن خودت برای تجربهی آن نعمتها سختتر خواهد بود، حتی اگر مشکلی در پرداخت بهای آن نداشته باشی.
در واقع این باور، یعنی احساس عدم لیاقت، زاییدهی باور به کمبود است. یعنی باور به اینکه پول درآوردن، کار سختی است. حتی اگر آدمهایی را ببینی که به راحتی در حال پول ساختن هستند، به خودت خواهی گفت:
خوب، من آنقدرها خلاق نیستم که از عهدهی این کار بر بیایم(که خودش نشانهای محکم از عدم لیاقت و باور نداشتن تواناییهایت است). در نتیجه تنها راهکار برایت این خواهد بود که :
مراقب باشی در خرج پول، از هرگونه اسراف پرهیز نمایی و با این نگاه، آنقدر خودت را در مدار کمبود ثروت پش میبری که، ترجیح میدهی فقط برای نیازهای فوق ضروری هزینه نمایی. سپس آنقدر درباره نیازهایت دچار سوء تفاهم میشوی که نیازهای ضروری را نیازهایی تعیین میکنی که به زندهماندن وابسته است و هرگونه تجاربی که مربوط به روح و روانت است و اصلاً برای تجربهی آن نعمتها به این جهان آمدی را غیر ضروری میدانی مثل:
تجربه اقامت در یک هتل زیبا برای چند روز
یا تجربه خوردن غذا در یک رستوران که بهایش به اندازه هزینه یک ماه غذا در منزل است
یا تجربه سفر با بلیط فرست کلاس که بهایش به اندازه چندین سفر است
یا تجربه …
یا حتی تجربه استفاده از مبلمان چرم به جای اجناس چینی.
در حالیکه بی خبری دلیل اینکه هر روز از تجربهی این نعمتها فاصلهی بیشتری میگیری، همین نوع نگاه است و نه عدم توانایی ات در ساختن ثروت!
سپس باور محدود کنندهی «احساس عدم لیاقت در تجربه نعمت و ثروت» بیشتر در تو ریشه میدواند و تو را بیشتر در مدار عدم لیاقت فرو میبرد.
مثلاً ترجیح میدهی خودت از وسایل بیکیفیت استفاده نمایی و وسایل گرانبها و با ارزش را برای میهمان بگذاری…
به همین دلیل وسایل زندگیِ تو شامل دو دسته است:
ظروف دَمِ دستی بیکیفیت برای خودت و ظروف لاکچری زیبا برای میهمان
ملافه پاره و پوره و بی کیفیت و قدیمی برای خودت و ملافه نخی و خوشبو و خوشرنگ برای میهمان
و…
یا حتی بدتر از آن، این رفتار را درباره خودت و اعضای خانواده مثل همسر و فرزند نیز تعمیم دادهای
مثلا در خرید لباس موارد غذایی، مواد شوینده و تمیز کننده و … اولویت را با سایر اعضای خانواده قرار میدهی و سعی میکنی همواره نیازهای خودت را کاهش دهی و کمخواهتر شوی.
مثلا از آنجا که همسر و فرزندانت زیاد از دستمال های یکبار مصرف برای خشک کردن دست و … استفاده میکنند، تو ترجیح میدهی برای برقراری تعادل در مصرف دستمال حولهای، برای تمیز کردن خانه از دستمال های پارچهای استفاده نمایی.
یا لباس های ارزانقیمت و بیکیفیت بخری و به هر ترتیبی همواره هزینههای خودت را کاهش دهی تا کمتر اذیت شوی. چون به اندازه کافی احساس لیاقت تجربه بهترینها را نداری.
چون درباره لایق بودن و انسان خوب و باگذشت بودن، دچار سوء تفاهم شدهای. چون همواره برای راضی کردن خودت در استفاده از یک نعمت، به دنبال یافتن دلایل قانع کننده هستی. یعنی خودت را لایق نمی دانی تا برای خودت تا این حد هزینه کنی و فکر میکنی آنقدر ارزشمند نیستی که پول نازنینات را صرف این خواسته نمایی. در نتیجه یا از آن چشم میپوشی و یا به دنبال شیوههایی هستی تا دلایلی منطقیتر از لایق بودنت، پیدا کنی. یعنی به این شکل که:
«من توانستم تخفیف بگیریم
من رایگان این را به دست آوردم
من بهای واقعی اش را نپرداختم و …»
این احساس گناه را که برای خودت پول خرج کردهای، از خود دور می کنی و یا به خاطر این کار احساس قدرت هم میکنی در حالیکه نمیدانی ریشه این رفتار که در اصل باور کمبود و باور احساس عدم لیاقت است، چه نعمتهایی را از زندگیات دور نموده است.
نعمتهایی که قابل مقایسه با هیچ تخفیف و هدیه ای نیست. و تازه ماجرا به همین جا نیز ختم نمیشود و حتی اگر به خاطر یک باور قدرتمندکنندهی دیگر، نعمتی وارد زندگیات شود، این باورِ محدودکننده، به شکل یک اتفاق غیر مترقبه، آن نعمت را از زندگیات حذف میکند.
من داستانهای بسیاری درباره این موضوع از افراد زیاد داشتهام که نوشتهاند، ماشینی که آن همه سال دوست داشتم سوار شوم را خریدم اما اوضاع به گونهای پیش رفت و هزینههای غیرمنتظره به گونهای روانه زندگیام شد که مجبور شدم به خاطر آن هزینههای غیرمترقبه، که اصلا هیچ وقت در زندگیام وجود نداشتند، نهایتا ماشینم را بفروشم.
و بسیار حسرت میخورَد که ای کاش حداقل از امکانات آن ماشین مثل کولر و… استفاده کرده بود… ای کاش حداقل کاور پلاستیک صندلیها را در آورده بودم و لذت نشستن روی چرم صندلی را تجربه کرده بودم و…
در حالیکه خبر نداشت، همین رفتارها که نشانهی باور احساس عدم لیاقت و در نگاه وسیعتر، باور به کمبود است، آن نعمتها را از زندگیاش خارج ساخته است.
در واقع، « مأموریت باور احساس عدم لیاقت»، دور کردن نعمتها از زندگی شماست و حتی اگر به خاطر یک باور درست، نعمتی وارد زندگیات شود، این باور کاری میکند که آن نعمت بار و بنه اش را از زندگیات بَربندد و به شکلی باورنکردنی و غیرمنتظره از زندگیات بیرون برود.
این رفتار که همیشه به دنبال یک تخفیف ویژه هستیم تا به خواستههایمان برسیم، معنایش دقیقا این است که:
«من که به صورت طبیعی امکان تهیه این جنس را ندارم. مگر اینکه تخفیف بخورد. مگر اینکه ارزان شود. مگر اینکه وام بگیرم. مگر اینکه قسطی بپردازم.»
یعنی از یک طرف آن خواسته آنقدر شدید است که نمیتوانی بی خیالش شوی، از طرفی آن باورها آنقدر مخرب است که نمیتوانی به داشتنش به صورت طبیعی فکر کنی. به همین دلیل به جای تغییر این کد مخرب و این ترمز قوی، خودت را با این کد مخرب، هماهنگ میکنی.
درحالیکه این ماجرا نهتنها کمکی به افزایش توان مالیات نخواهد کرد، بلکه شروع به، برباد دادن نتایج سایر باورهای قدرتمندکنندهات نیز میگردد.
دلیل اینکه افراد پس از اینکه نعمتی را به دست میآورند و پس از مدت کوتاهی به شکلی عجیب و غیر منتظره آن را از دست میدهند، همین باور عدم احساس لیاقت است.
به قول استاد عباس منش که می گوید “بیشتر افراد، باورهای خود را تغییر نمیدهند بلکه، می خواهند خواستههای جدیدشان را بر آن باورها منطبق سازند” و این اصلا امکان ندارد و نتیجهاش ساخته شدن یک باور محدودکنندهی دیگر است که باید بپذیری چنین چیزی در سرنوشت تو نیست و این برای از-ما-بهتران است!
به نظر شما، «از ما بهتر هم مگر هست!».
اگر همهی ما به یک اندازه به منبع ثروت وصلیم و به یک اندازه توان خلق زندگیمان را داریم، از ما بهتر کیست؟ چه کسی لایقتر از خودم برای استفاده از این نعمت میتواند وجود داشتهباشد.
بنابراین، اگر به دنبال تجربهی موفقیت مالی پایدار هستی، توصیه میکنم، خیلی جدّی تعهدی غیر قابل مذاکره را برای ریشه کن کردن این باورها و این رفتارها شروع کن.
خصوصاً در مواردی که مربوط به آموختن قوانینی است که زندگیِ ما را متحول میکند، حتی پرداخت تمام دارییمان نیز در برابر نتیجهای که کسب می شود، مبلغ ناچیزی به حساب میآید و حتی یک دقیقه به تعویق انداختنِ شروعِ این آموزشها نیز زمان زیادی به حساب میآید، چه برسد به اینکه منتظر بمانیم تا تخفیف بخورد.
خشت اولِ موفقیت پایدار، از ساختن «باور به فراوانی و باور به لیاقت داشتن ثروت»، شروع میشود.
باور احساس عدم لیاقت در تجربه ثروت، یک شاهترمز است که، اگر بتوانی روی این ترمز کار کنی و آنرا اصلاح نمایی ترمزهای بسیارِ دیگری، به خودی خود برداشته میشود.
زیرا باور احساس لیاقت، شاهکلید عزت نفس است و از آنجا که عزت نفس، مهمترین توانایی است که به شما قدرت میدهد تا خودت را باور کنی و تواناییهایت را ببینی و ارزشمند بدانی و بخواهی از آنها ثروت بسازی، وقتی این ترمز برداشته میشود به مداری هدایت میشوی که میتوانی از تواناییها و علائقت ثروت خلق کنی.
به همین دلیل استاد عباسمنش همیشه شروع موفقیتهایش را به ساختن عزت نفسش مرتبط میداند و به این دلیل، صرف نمودنِ وقت برای ساختن باور احساس لیاقت، تا این حد برای شما مهم است.
خصوصاً اگر صاحب کسب و کار خودت هستی، داشتن راهنمایی مثل روانشناسی ثروت۳، برای رونق کسب و کارت، یک ضرورت است. در جلسات این دوره، استاد عباسمنش بهتر از هر جای دیگری، چگونگی ساختن باور احساس لیاقت را آموزش داده است.
زیرا تا زمانی که باور احساس لیاقت را بعنوان مدیر کسب و کارت نسازی و این باور را به روح و روان کسب و کارت منتقل ننمایی، فارغ از انیکه چقدر خدماتت عالی است و چقدر محصولت باارزش است، هیچ راهی به مسیر کسب و کارها سودآور نداری.
پس واقعاً ارزشش را دارد که چنین سرمایهگذاری سودآوری برای خودت و کسب و کارت انجام دهی.
زیرا این، مهمترین سرمایهی اولیه تو برای شروع و رونق دادن به کسب و کارت است.
زیرا اگر میدانستی نداشتن باور احساس لیاقت، مانع ورود چه نعمتهای بزرگی به زندگیات شده، اگر آب دستت بود، آن را کنار میگذاشتی و جهادی اکبر برای ساختن باور احساس لیاقت، به راه میانداختی.
فقط مسئله این است که ما هنوز هم درک نکردهایم که ما، خالقی هستیم که تمام اتفاقات لحظات بعدی را با فرکانسهای این لحظه خلق میکنیم. فرکانسهایی که خود را به خوبی در رفتارها و واکنش ما به موضوعات مختلف افشاء می کنند و حقیقت باورهای ما را به ما نشان میدهند .
اگر برای ریشهکن کردن این باورهای مخرب جهاد به راه نیاندازی، هر دقیقه و ثانیهای که با این باورها پیش میروی، این ریشههای محدودکننده، در وجودت عمیقتر میشود و شاخ و برگهای بیشتری تولید میکند و نتیجهاش این است که:
احساس میکنی سالهاست که در یک سطح متوقف ماندهای و هنوز پس از اینهمه تلاش، اوضاع مالی رضایتبخشی نداری. نتیجهاش این است که همیشه درگیر پرداخت قسطهای تمامنشدنی میشوی.
نتیجهاش این است که همیشه درگیر جور کردن هزینههای زندگیات خواهی بود. همیشه درگیر تلاش برای اخذ یک وام دیگر برای پرداخت قسط چند وام قبلی هستی و به این شکل اوضاع مرتباً پیچیدهتر و غیرقابلکنترلتر میشود و نمیدانی که این موضوع اول از همه از اینجا شروع شد که مشتاق داشتن خواسته هایت به صورت رایگان، ارزان و یا بهره مندی از یک تخفیف ویژه بودی.
این مانع خیلی ریز است و خودش را در قالب سود، زرنگی و زیرکی نشان میدهد اما خودمان بهتر میدانیم که این حقیقت ندارد.
حقیقت این است که هیچ لذتی بالاتر از این نیست که آنقدر ثروتمند باشیم که برای داشتن خواستهای، نیازی به حتی دانستن قیمت آن نداشته باشیم و فقط اگر آن را نیاز داریم، تهیهاش نماییم.
خصوصاً کالاهایی که ارزش افزودهشان بینهایت است. مثل کالاهایی که روح و روان ما را متعادل میکند و ما را به طبیعت ثروتمند و بینیازمان باز میگرداند و آن را به یادمان میآورد و ما را در مدار آن ثروتها قرار میدهد.
به همین دلیل تأکید میکنم حتی یک دقیقه به تعویق انداختن شروع این آموزشها نیز زمان زیادی به حساب میآید چه برسد به اینکه منتظر بمانیم تا تخفیف بخورد. زیرا هر ثانیهی شروع نکردن تغییر این باورها، بسیار برایمان گران تمام میشود و در هر ثانیه، ما را از ثروتهای بیشتری دور میکند و به ضررهای بیشتری نزدیک میکند.
فقط وقتی این ریشه را در وجودت دنبال میکنی، می فهمی که چه شاخ و برگهای تمامنشدنی ای دارد.
به همین دلیل است که استاد عباس منش در دوره ثروت ۱ و جلسات اولیهی ثروت ۳، تا این اندازه بر ساختن باور فراوانی تاکید دارد و می گوید وقتی این باور ساخته می شود، هزاران باور محدودکننده خود به خود از وجودت حذف می شود.
تا زمانی که این باور در وجود ماست، راهی به سوی موفقیت مالی پایدار و استقلال مالی پایدار به معنای واقعیِ بینیازی، نخواهیم داشت. زیرا ثروت یک امر ذهنی است؛ اول ذهن شما ثروتمند میشود و سپس آن ذهن ثروتمند، ثروت را وارد زندگی شما میکند.
ذهن ثروتمند، یعنی ذهنی که فراوانی را باور دارد و میداند که بینهایت ثروت برای همه در جهان وجود دارد، هرگز برای داشتن خواستههایش انتظار تخفیف را ندارد و با عشق، بهای خواستههایش را تمام و کمال میپردازد.
ذهن ثروتمند هرگز تجربهی خودش را به خاطر گرفتن تخفیف، به تعویق نمیاندازد.
ذهن ثروتمند هرگز داشتن خواستهاش را منوط به گرفتن تخفیف نمیداند و چنین ذهنی سبب هدایت فرد به مسیر ایدههای ثروتساز میشود.
به شما هم توصیه می کنم که اگر میخواهی که به موفقیت مالی پایدار برسی و به مدار ثروت دسترسی داشته باشی، کلا از همین حالا ذهنت را به روی دنبال تخفیف بودن برای داشتن خواستههایت ببند و آن را جزو خطوط قرمز زندگیات بدان.
بهتر است همیشه به جای اینکه بخواهی چیزی ارزان یا رایگان شود تا بتوانی آن را بخری یا داشته باشی، این باور را بسازی و این درخواست را از جهان داشته باشی که توان مالی تو بیشتر شود تا بتوانی هر چیزی را که میخواهی بخری. نه فقط دربارهی محصولات ما، بلکه در مورد همهی مسائل زندگیات و همه خواستههایت این باور را بساز.
زیرا وقتی این کار را انجام میدهید، و جهان جدیت شما در این موضوع را میبیند، دیگر شما را در مداری قرار میهد و شرایطی را تجربه میکنید که اول به شما توانایی خرید را میدهد و بعد آن خواستهی مورد نظر را به شما نشان میدهد.
زیرا این باور به تو احساس قدرت بیشتری میدهد و تو را به مسیرهایی هدایت میکند؛ و به استقلال مالیای میرسی که میتوانی در هر زمان، هر آنچه که مورد نیازت هست را بخری، بی آنکه نگران قیمتش باشی یا اصلا حتی به قیمتش نگاه کنی.
در هر صورت، اگر درباهی برداشتن این ترمز و ساختن باور احساس لیاقت، متعهد و مصمم هستی، دوره روانشناسی ثروت۳، منبعی کامل از آگاهیها خالص و ورودیهای مناسب برای ساخته شدن باور لیاقت داشتن برای نعمتها است.
هرچه بیشتر روی ساختن این باور کار کنی، احساس خودارزشی بیشتری میکنی. و این احساس به شما کمک میکند تا خودت و تواناییهایت را ببینی و ارزشمند بدانی و مهمتر از همه، به این فکر کنی که چطور می توانی از این توانایی ها ثروت بسازی و مهم تر از آن، ایده هایی را جدی بگیری و اجرا کنی که به خاطر این طرز تفکر به ذهنت خطور می کند.
حتی نمیتوانی تصور کنی که با ساختن باور خودارزشی،، چه سایه سنگینی از سر توانمندیهایت بر میداری که تا حالا اجازه شکوفا شدن به آن تواناییها را نداده بود.
زیرا بارها، خواستههایی در وجودت شکل گرفته بود تا بخواهی بخشی از توانمندیهایت را بروز دهی. هزاران ایده در راستای آن خواسته ها آمده بود، اما از آنجا خودت را ارزشمند نمیدانستی و از آنجا که فکر میکردی موفق ها همان از شما بهتران هستند، آن ایدهها و آن تواناییها را جدی نمیگرفتی که بخواهی برایشان اقدام نمایی. در نتیجه آنهمه شور و شوق که با آن خواستهها آمده بود، با سمّی به نام «باور احساس عدم لیاقت» در نطفه خفه میشد و به این ترتیب خواستههای بسیاری در وجودت تبدیل به رویایی دور و دراز شده است. صدهایی ایدهای که هرگز فرصت تحقق یافتن نیافتند و زیر سایهی سنگین باور عدم لیاقت ماندند و هرگز فرصت ابراز وجود نداشتهاست.
حالا زمان آن است که جهادی اکبر برای ریشه کن کردن کدی مخربی به نام «احساس عدم لیاقت در داشتن نعمتها» را در وجودت اصلاح کنی.
به همین بخش اعظمی از آموزش های دوره روانشناسی ثروت 1 اختصاص دارد به شناسایی این دو باور مخرب «باور به کمبود و باور احساس عدم لیاقت» و راهکارهای و تمریناتی برای تغییر این دو باور.
در دوره روانشناسی ثروت 1، شما به وسیله ی آموزش ها و تمرینات این دوره و خودشناسی ای که در این روند طی می شود، فرایندی تکاملی را طی می کنی برای تغییر شخصیت خود.
این تغییر ابتدا در ذهن و افکارت ایجاد می شود و سپس به اندازه ای که این نوع تفکر را جدی می گیری و در ذهنت می پرورانی و تمرینات را به همان شیوه ای که استاد از شما خواسته است انجام می دهی، رفتارها و راهکارهایت را تغییر می دهد. نگاهت به مسائل زندگی ات را تغییر می دهد. نگاهت به توانایی هایت را تغییر می دهد و مهم تر از همه ایمانت را برای قدم برداشتن، مسائل را حل کردن و مولد ثروت بودن تقویت می کند و در طی فرایندی تکاملی، به زندگی ات آنچنان کیفیت می دهد که ربطی به شرایط کنونی ات نداشته باشی.
اطلاعات کامل درباره محتوای آموزشی دوره روانشناسی ثروت 1 و نتیجه ای که می توانی با عمل به آنها بسازی
برای پاسخ به سؤالات، لازم است که عضو سایت باشید و (با ایمیل و رمز عبورتان) وارد سایت شوید.
سلام به استاد عزیزم و مریم خانم شایسته پر از انرژی
و دوستان هم فرکانس عزیزم
آنقدر این مطلب به من و باورهای فرسوده من در مورد ثروت چک و لگد زد که برق از سرم پراند …
که چقدر من باور های ریشه ای مخرب داشتم و انتظار ثروت هم داشتم با قدرت پا روی گاز و با قدرت بیشتر جفت پا روی ترمز
باور کنید از دیروز که فایل ۱۱ و ۱۲ دوره راهنمایی عملی دستیابی به رویا ها رو دیدم دنبال این بودم که خودم و باورهام رو تغییر بدم و شناسایی کنم باورهای مخرب و ترمزهای که باعث میشه ثروت نیاد تو زندگیم و امروز هدایت شدم به این جا که میتونم بگم فقط همین یه دونه پیام به اندازه تمام دوره ها ترانگل به من وارد کرد و چنان شکی به من وارد کرد که دوست دارم تا خود صبح تمام کامنت رو بخونم ….
من همیشه دنبال این بودم که حتی برای خرید میوه و…. بگردیم جایی که کمترین قیمت میدن حتی اگه چند روز طول بکشه و حالا دیگه تا تهش بخونید برای خرید دیگه چیزها چکار که نمیکردم ….
آنقدری که خیلی از اطرافیان برای خریدهاشون میگفتن من برم تا تخفیف بگیرم
الان واقعا نمیدونم بخندم به باورهام یا گریه کنم که چکارا که نکردم با خودم ….
ولی مهم الان هست دقیقا همین لحظه که من پذیرفتم که اشتباه کردم و میتونم بگم بزرگترین باور مخربم رو آگاهانه شناسایی کردم و تمام تلاشم رو میکنم که بازم باورهای بعدی هم پیدا بشن البته که همش توسط خدایم هدایت میشم و میسپارم بهش که به راحتی خودش شناسایی کنه و درستسون کنه …..
خیلی دوستون دارم استاد عزیزم و همه فرکانسی های من
آقا محمد سلام دوست خوبم
منم مثل شما همیشه افتخار میکردم که بهترین فردی هستم که میچسبم به فروشنده و تخفیف می گیرم و همه من رو با خودشون خرید می بردن و موقع حساب کتاب من رو می فرستادن جلو ، با این رفتار وقتی یه تخفیف کوچیک میگرفتم خودمو برنده می دونستم من خودم رو از درون عالی تصور میکردم .و می گفتم این رفتار درسته.
اما خدارو شکر دیگه اصلا تو هیچ خریدی تخفیف در خواست نمی کنم بار ها شده خود فروشنده به عنوان هدیه به من تخفیف داده .
خرید میوه میرم بیشتر خرید هام به قیمت توجه نمیکنم اندازه نیازم برمیدارم و جمعا کارت میکشم بار ها از من پرسیدن بلان میوه رو چند خرید میگم نمی دونم فقط کارت کشیدم تعجب میکنن اما من انقدر این رفتارو انجام دادم شدا برام بک عادت خداروشکر . اتفاقا پول هم برکتش بیشتر شده ورودی ثروت بیشتر شده .
و من برعکس شما ساعت ها دنبال محصول با کیفیت میگردم تا محصول ارزون که تخفیف خورده باش و این باور خیلی کمکم کرده تا فراوانی بیشتری رو تجربه کنم .
و همیشه از شهر خودم خارج میشم برای خرید به فروشگاه های بزرگ و لاکچری میرم و خریدام رو انجام میدم هم تنوع داره هم راحت بهترین اجناس رو خرید میکنم .
محمد جان فراوانی و ثروت رو برات در درگاه الله خواستارم موفق باشی
سلام مجدد دوستان عزیز
راهکاری که برای شناسایی و رفع ترمز ذهنیِ مخرب با نام «احساس عدم لیاقت» صد ردر صد در محصول جدید استاد به نام دوره ی احساس لیاقت هست ولی چیزی که من استفاده می کنم رو اینجا براتون میگم : من هر موقع میخوام ببینم در مورد چیزی این ترمز ذهنی مخرب را دارم یا نه، خیلی واضح از خودم می پرسمش به طور مثال وقتی یک خودروی لوکس خیلی شیک را میبینم که اتفاقا یک خانم پشت فرمونش نشسته از خودم می پرسم آیا میتونی بدون حسادت تحسینش کنی و براش بیشتر خیرو برکت بخوای؟ ایا میتونی بگی قطعا لیاقتشو داشته، و مهم تر اینکه از خودم میپرسم: آیا لیاقت چنین ماشینی رو داری پریا خانم؟ اگر داری چرا فکر می کنی لایقشی و اگر احساس می کنی لایقش نیستی چرا این حسو داری؟؟؟؟ بعد ذهنم خودش شروع می کنه به جواب دادن و بعد با خودم فکر می کنم اگر استاد بودن چطوری جواب میدادن، اگر خانم شایسته بودن چطور جواب می دادن؟ و اونوقت میفهمم که چطور ذهنمو هدایت کنم به سمت سوالهای قدرتمند کننده و جوابهای امید بخش. امیدوارم تونسته باشم منظورمو برسونم. از درگاه رب جلیل برایتان عمر مدید و عزت سدید مسئلت دارم. :)
سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته عزیز.
واقعا از شما بابت این مقاله سپاسگزارم. من چند روزی بود که از خدا در خواست میکردم هدایتم کنه تا بفهمم چرا به خواسته مالیم نمی رسم(من یکسال هست که به طور تمرکزی تر دارم با استاد وسایت کار میکنم وخدا روشکر نتایجی گرفتم ولی از لحاظ مالی برام قانع کننده نبود) خداروشکر خدای مهربان توی این دوسه روز منو متوجه اشتباهات وترمزهام کرد.
اول از طریق کامنت یکی از دوستان متوجه شدم باید تسلیم باشم ورها کنم ( ببینید دوستان دوست دارم داخل پرانتز یه چیزی اینجا بگم این تسلیم بودن ورها کردن رو خودم از مدتها قبل می دونستم وشاید خیلیا بگن آره منم می دونم ولی یه فرقی هست بین دونستن ودرک کردن. من قبلا شنیده بودم اما توی گوشت وپوست واستخونم نفوذ نکرده بود اما اون روز که کامنت دوستان رو خوندم یهو یه درکی تو وجودم اومد که متوجه شدم اشکال کار از کجاست من تسلیم واقعی نبودم ورها نمی کردم) وبعداز اون هم هدایت شدم به این مقاله ارزشمند از خانوم شایسته ومتوجه شدم خودم چقدر کمبود باور فراوانی واحساس عدم لیاقت دارم. البته اینو بگم از موقعی که با قانون جذب آشنا شدم خیلی بهتر شدم اما خوب به خاطر اینکه از کودکی خیلی باورهای غلط در ما ریشه دوونده ، ریشه کن کردن این باورهای مخرب نیاز به کار کردن بیشتر روی خودمون ونیاز به طی کردن تکامل داره. والحمدلله من خیلی بهتر از گذشته شدم ولی خیلی هنوز جای کار دارم.
منم هنوز دنبال تخفیف بودم . منم تا یکی دوسال پیش همش لباسهای خوبمو برای مهمونی میذاشتم ولی خداروشکر دیگه اینکارو انجام نمیدم و……..
از امروز در همین صفحه به خودم تعهد میدم که با تمرکز بیشتر روی این دوتا باور کار کنم وحتما میام از نتایجم همین جا میگم.
دوستان یک مطلبی الان به ذهنم رسید واین اونه که گاهی وقتی ما روی خودمون داریم کار می کنیم با توجه به شرایط مالیمون خداوند هدایتمون می کنه
به یک خریدی که نیازمون هست وبا قیمت مناسبتر!
یا قیمتی که ممکنه بهش تخفیف خورده باشه!
من فکر می کنم اگر روی خودمون کار کنیم خداوند ماروهدایت میکنه تا زمانی که ما به نتایج مالی بهتری برسیم وفکر نمی کنم همچین خریدی اشکال داشته باشه ولی اگر خودمون دنبال تخفیف واین چیزا باشیم حتما از عدم احساس لیاقت وکمبود باور فراوانی هست.صددرصد باید دنبال ریشه این کارها باشیم تا متوجه بشیم ترمز هامون چیه!
خدایا شکرت که در هر لحظه دستمونو گرفتی وهدایتمون می کنی به راه راست.
خدایا شکرت بابت وجود این سایت الهی وبابت وجود اساتید نازنینم استاد عباسمنش واستاد خانم شایسته عزیز.
دوست عزیزم چه زیبا گفتین که خیلی فرق هست بین دونستن و درک کردن.
بعضی وقتا به یه آگاهی هایی تو کامنت دوستان میرسم که میخکوبم میکنه.
درسته ما خیلی چیزا رو میدونیم ولی تا درکش نکردیم نمیتونیم به نحو احسن عمل کنیم بهش.
لازمه اقدام صحیح درک درست آگاهی هاست با تمام وجود.
سلام
من از بچه های دوره ۱۲ قدم هستم و الان در آستانه خریدن قدم ۷ هستم.
در این مدت بسیار روی خودم کار کردم و بعد از گذشت شش ماه خدا رو شکر دارم نتایج مالی رو به آرامی تجربه میکنم.
دیشب خونه خواهر شوهرم بودیم که متوجه شدم به تازگی خونه خریدند در منطقه ای که هستیم بالای شهر بهشون تبریک گفتیم ولی من متوجه شدم که تبریکم از ته دل نیست و بعد از کار کردن روی خودم بعد از گذشت ۶ ماه چرا حالم بد شد؟
آخه ما خانواده ای ۵ نفره هستیم که مستاجرم و بسیار خانه خریدن خواهر شوهرم با اینکه میدونم وضع و اوضاع مالی خوبی دارند منو ناراحت کرد.
بسیار در تلاش بودم که جلوی نجواهای ذهنم و بگیرم که حالم و بد نکنه ولی خیلی سخت بود.
از خدا کمک خاستم امروز که از خواب بیدار شدم و دکمه نشانه ام رو زدم گفت برو عقل کل.
خلاصه وارد این صفحه شدم و متوجه ۲ ترمز قوی که در وجودم ریشه دارن.
سپاسگذارم خدا جونم
در زندگی من هم بسیار این ترمزها نمایان هست
اینکه دارم از خودم میزنم به خاطر بچه هام
اینکه مبادا شوهرم پولی برای من خرج کنه
چون دیگ بچه ها هستند،بسه
اینکه لباسهای کهنه بپوشم و چیزی نخرم برای خودم
اینکه از نیازهای ضروریم بزنم
خیلی خیلی چیزهای دیگ که اصلا شرم آوره که بگم
باید کار کنم.اول راهم.خیلی باید کار کنم.این باور قوی مخرب فقط در رفتارهام خودشو نشون میده
خدایا کمکم کن که ارزش خودمو بدونم همونطور که تو ارزش مرا دانستی و از روح خود در من دمیدی
شاد و ثروتمند باشید
سلام خواهر خوبم، همه ما همچین باگ هایی را در زندگیمان داشتیم ودارم هنوز خود استاد هم از همچین خانواده ای برخاسته شده بود، اما مهم اینکه که شما دارید خودتون را جراحی ذهنی میکنید وادارید نیفهمید از کجا دارید ضربه میخورید شرمساری نداره لین ، تنها شجاع بودن شما رو نشون میده که اعترافات خودتون رو صادقانه میآید مینویسید و این نه تنها بخودتانا کمک میکنه ،بلکه بناها هم کمک میکنه، تا دیگهای این نگرشا نداشته باشیم ونگاه ودیگاهمونو عوض کنیم ..خداوند یقینا وقتی تعهد وسهامت شما رو برای تغییر بفهمه راها رو باز میکنه براتون ، که خوده سایت یکی از این راهای خ خوب هست ..
سلام به ندای عزیزم من چند دقیقه پیش آفرینش ۵ رو گوش میدادم که تهیه کرده بودم و یکی از افراد از استاد پرسید
من با حسادت چکار کنم من وقتی پیشرفت بقیه رو می بینم حسادت میکنم بهشون
استاد در جواب گفتن : باید این دیدگاه رو درون خودمون به وجود بیاریم که اولا خداوند میخواهد که ما انسان ها پیشرفت کنیم چون این تنها راه رشد و گسترش جهان هست و پیشرفت دیگر انسان ها مساوی میشه با پیشرفت ما .
به این فکر کن که یک انسان چنان رشد میکنه که شرکتی میزنه برای ساخت وسایل نظافت خانه این وسایل از یک جهت به رشد ما هم کمک میکنه از صرفه جویی در زمان گرفته تا راحتی ما . . خیلی خوب هست که این دیدگاه
رو به افراد بالا مرتبه هم ربط بدیم
مثلا به جای این که بگیم فلانی چقدر پول داره و معلوم نیست از کجا آورده. با این نگاه ببینیم که اون داره به رشد جهان کمک میکنه کاری که خدا گفته .
سلام دوست عزیز دنیا خانم
دقیقا مثال خوبی زدید که منم چند روزی میشه این پاشنه آشیل خودم رو که خیلی پنهان بود شناسایی کردم حسادت و عدم لیاقت در پیشترفت دیگران رو
من از روزی که با استاد و سایت آشنا شدم دارم تلاش میکنم تا با قوانین و عمل کردن و بهبود ضعف های شخصیتی و توجه به توانمندی هام نتایج خوبی رو رقم بزنم
و تلاش کردن به توجه کردن به نکات مثبت تحسین کردن افراد چه کسب و کارشون چه بخاطر ظاهرشون هر چیزی که بتونم بابتش تحسین کنم .
و چون خودم کاسب هستم و بیزینیس خودم رو دارم افراد موفق که از صفر تونستن یه کسب. کاری رو رااه اندازی کنند رو با حال خوب تحسین میکنم و فوق العاده انگیزه میگیرم از اینکه احساس خوب میدم و احساس خوب دریافت میکنم .
اصل ماجرا و پاشنه آشیل و باور پنهان و مخربی که من رو دنبال میکرد این بود که افرادی که تو بیزینس خودم فعالیت میکردن رو شاید به ظاهر تحسین میکردم اما وقتی پیشترفتشون رو میبینم و میبینم که دارن پله های من و اهداف من رو خیلی عالی تیک میزنن احساس عدم لیاقت به من دست میده و این فاصله ایی که من با اون افراد دارم رو با ضعف هام و ناتوانی هام پر میکنم
و بعضی وقت ها حسادت هم سراغم میاد و خیلی بدتر احساس کردم که اگر تو کسب و کارشون آسیبی ببینن من خوشحال میشم .
این باور رو تازه شناسایی کردم و خیلی پنهان در کنار تمام حال خوبم تحسین کردنام و اجرای قوانین با من بود .
و متوجه شدم تو این دو سه سال که پیشترلت موفقیت آمیزی نداشتم بخاطر همین باور مخرب پنهان رود که از عدم لیاقت و کمبود بود .
و تعهد جهادی دادم تا پامو از این ترمز با کمک خدای مهربان بردارم و هدایت شدم به این قسمت از عقل کل .
خدارو میلیار ها بار شکر که کنار شما دوستان و دستان الهی هستم .
به امید الله
درود به خانواده صمیمی عباسمنش
حدود 15 روز هست که دوره دوازده قدم قدم اول را خریداری کردیم و از این بابت خداوند را بی نهایت سپاسگزاریم که به این مسیر هدایت شدیم. من و همسرم چند روزی ذهنمون درگیر این بود با توجه به اینکه در سال های گذشته درآمد خوبی داشتیم و زندگی خوبی هم داشتیم چرا از لحاظ مالی هنوز به چیزی که می خواهیم نرسیدیم؟!
این سوال رو مرتب از خودمون میپرسیدیم و از خدای خودمون خواستیم ما را هدایت کند و هدایت شدیم به این متن فوق العاده که پاشنه آشیل تمامی باورهای مان بود و احساس عجیبی سراسر وجودمان را فراگرفت که کلید را پیدا کردیم.
ما واقعا باور احساس لیاقت داشتن ثروت و نعمت را در خودمان ایجاد نکرده بودیم. هر چند که از نظر دیگران ما بهترین شرایط زندگی و روابط را داریم. تصمیم گرفتیم از امروز که 5 آذر 1400 هست روی این باور بنیادی کار کنیم.
فرمانروای کائنات را سپاس می گویم که اینچنین واضح پاسخ سوالات را در کمترین زمان می دهد. از استاد عباسمنش و خانم شایسته عزیز هم بی نهایت سپاسگزاریم که این مطالب ناب را برای استفاده کسانی که دنبال حقیقت هستند فراهم کرده اند.
خدایا هزار مرتبه شکرت که احساس بسیار خوبی داریم.
سلام دوستان عزیز وثروتمند این باور کمبود از زمانی که کودک بودم به من آموزش میدادن مخصوصاً برا آب برق وتلفن هروز بابام بمن میگفت که چرا باید بولت را به دولت بدهی و این باور کمبود رفت در ذهنم و الان دارم نتیجه اش را میبینیم ولی خدارا شکر توانستم که تا حدودی این باور را درست کنم فقط ذهن ما دلیل منطقی نیاز دارد که باور کند برای همین من شروع کردم به دیدن ماشین های توی خیابان به خودم می گفتم که چقدر ماشین هست و هرروز دارند تولید میکن یا قیمت این ماشین هارا حساب می کردم که اینقدر زیاد بود دیگه نمیتوانستم حساب کنم من با دیدن فراوانی موفق شدهام که تا حدودی این باور را درست کنم بس بیشنهاد میکنم که بروید توی خیابون و به مدت 5دقیقه ماشین هارا بشمارید یا حساب کنید این شکلی می توانی باور کمبود را از بین ببرید یا دیگر به سراغ شما نمیایدمن خداراشکر میکنم که در بهترین مکان و زمان قرارداده ومیتواتم این باور کمبود را به فراموشی بسپرم از اینکه متن من را خواندید متشکرم امید وارم که توانسته باشم به دوستانم کمک کرده باشم
سلام و درود آقای قائمی عزیز
دم شما گرم.
الهی روز به روز شادتر و ثروتمندتر باشید و هر روز در فرکانس و مدار بالاتر و جذب بیشتر ثروت ها و زیبایی ها قرار بگیرید.
مطمئن هستم الان از زمانیکه کامنت نوشتید در فرکانس و مدار جلوتر و بالاتری از نظر شادی و ثروت و توانگری هستید.
یک متن و دعایی رو در جواب کامنت خانم کاظمی فرد (قسمت بالاتر همین صفحه)، نوشتم که مربوط به همین کامنت شما هم میشه.
خوب باشید
سلام خدمت دوستان عزیز”
بی تعارف بگم چند ماه قبل که این مطلب رو خوندم گفتم که اینا نشستن واسه خودشون تبلیغ میکنن و این رو نوشتن که فقط بقیه رو تحریک کنن که بدون چک و چونه محصولاتشون رو بخرن و البته خودم رو هم کمی مقایسه کردم که آیا من باور عدم لیاقت دارم یا نه که نتیجه گرفتم نه. الان که باز مطلب رو خوندم دارم میبینم که من چند ماهه که علاقه دارم گوشی نوت ۹ بخرم بخاطر حافظه بالاش واسه فایل های دوره ها و کلا گوشی با قلم خیلی دوست دارم ولی هر باردکه میگم نوت ۹ ذهنم مقاومت نشون میده که این قیمت واقعی گوشی نیست و چون دلار رفت بالا شده اینقد و ارزش گوشی این نیست وگرنه من که راحت پول میدم و دست و دلبازم و … یا دوباره تا بگم نوت ۹ ذهنم میگه تو میخوای شروع کنی خونتو ساختن و ۱۰ تمن بدی گوشی مقداری از پول ساخت خونه میره و خلاصه هر بار یه بهانه. یا باز ذهنم اینطور گولم میزد که تو داری از قانون جذب استفاده میکنی و باید گوشی خودش یه طوری بیاد سمتت و صبر کن که به وقتش میاد(دنبال رایگان به دست اوردنش بودم) قشنگ الان متوجه میشم که هم باور عدم لیاقت رو دارم و هم باور کمبود و از همین لحظه تعهد میدم که سفت و سخت برم تو کار این دوتا باور و کلی فایل پر کنم و هرجا نیاز باشه بنویسم و دنبال دلایل منطقی باشم و از نتیجه کار رو خودم خبرتون کنم. مرسی خانم شایسته عزیز واسه این همه اگاهی ناب که منتشر میکنی. خدا رو شکر که مدارم رفته بالاتر و اینبار نه تنها قضاوت نکردم بلکه حرف های شما رو کاملا پذیرفتم و باورهای مخربم رو کشف کردم. البته این رو هم اضافه کنم همیشه دنبال خرید لباس های درجه یک و وسایل مورد نیازم هستم و واسه خودم اطرافیان راحت خرج میکنم و معروفم به دست و دلبازی و الان هم کلی لباس و وسایل دارم و هر گوشیی هم که خواستم تا اومده درجا خریدمش و به همین دلیل خدا رو شکر همیشه پول اومده سمتم به اندازه ظرفم و مشکل خاصی نداشتم ولی دارم میبینم که تو هزینه های بالاتر مشکل دارم و باور لیاقتم تا یه رنج خاصیه که نیاز به کار بیشتر دارم.
In god we trust
سلام مریم جان ازنوشتت معلومه که چقدر تو سیر تکاملیت جلو رفتی وچقدر از دل حرف زدی و درک کردی که ثروت جای مناسبی میخواد ظرف درست میخواد نه چیز دیگه
واقعا لذت بردم از نوشته هات و خیلی خیلی نظرم نزدیکه بهت من اولا جااار میزدم الان که واقعا یادم رفته که به بقیه بگم چون واقعا تو اقیانوس خودم غرق شدم و چقدر زیباااام من چقدر خوشم اومده از خودم و چقدر دنیای درونم بزرگه خداروشکررر که با خودم آشتی کردم این سفر رو شروع کردم خیلی لذت بخشه اولای آشناییم با استاد یادمه میگفت صفحه اجتماعی چیه من اصلا نمیفهمم چرا ادما اونجان…و الان بعد از گذشت ۴ قدم فقط واقعا نمیفهمم آدما چرا اونجان و چی میخوان همه چی تو اقیانوس خودم دارم بقیه چی دارن که دنبالش تو اونا بگردم یه کسی رو هم دارم که هرچی رو بخوام عاشقانه خودش برام میاره و بزرگترین دارایه دنیاست بزرگترین شگفتیه دنیاست و دیگه دنبال چی بگردم بهتر از اون یه چیز دیگم درباره دختر تون گفتید اینم بگم من به خواهرام دادم پیشرفتشون خوب بوده ولی راضیم نمیکنه اونا بیشتر از این باید اوج بگیرن فکر کنم دیگه بهشون فاییل ندم بهتره و این اسمای که گذاشتیم روهم خواهرم مادرم همچین مهم نیست هرکسی باید خودش برای خودش تلاش کنه و اینا بیشتر دست و پا گیره
بازم ممنون ممنون تشکر نشکر خیلی نظراتت دلنشین بود الهی بیشتر تو خودت فرو بری و حس کنی خالق بی همتا رو
ایاک النعبد و ایاک النستعین
اهدنالصراط المستقیم
صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم والضالین
انک انت الوهاب
سلام ب هدایت شدگان عزیز واستاد وبانومریم عزیز ک واقعا دستی مهربان از دستان خداوند هست برای تایپ این متن عالی و پروپیمان و نکات ریز ک روشن میکنه ک چقدر احساس لیاقت مهمه و من دوباره متوجه شدم خود ارزشی و داشتن لیاقت چقدر مهمه و یادآوری شد ک من اشرف مخلوقاتم من در جهان فراوانیها بدنیا اومدم من لایق داشتن بهترینها هستم و متوجه شدم وقتی باهمسرم ب خرید میرم دست روی اجناس ارزون میزارم ک ب ایشون فشار نیاد و اینجاست ک تازه متوجه شدم ب خودم و لیاقتم توهین میکنم و همش دوست دارم از طرف ایشون تأیید بشم ک من زن زندگیم و ب فکر جیب شوهرم هستم و هر درآمدیم ک دارم همه پولی ک وارد زندگیمون میشه دست ایشونه و من باید برای هر مبلغی از ایشون درخواست کنم و اینا همیشه منو آزار میداده و فقط میگفتم درست میشه بلاخره من ب استقلال مالی میرسم ولی متوجه نبودم ک باید باورهامو بسازم احساس لیاقتمو دست کاری کنم روی عزت نفس و خود ارزشیم کار کنم تا ب لطف خدا شرایطم تغییر کنه اونطوری ک من میخوام و خوشحالم ک باز باید میفهمیدم ک لیاقت دارم برای نعمتهای بیشتر و ثروت بیشتر ک ب این صفحه هدایت شدم تا مرور کنم خودمو و رفتارمو..
از همین امروز تصمیم گرفتم ی تمرین برا خودم بزارم ک ب ذهنم رسید ی دفترچه کوچیک ک همیشه همراهم باشه همه جا تا بنویسم نعمت و فراوانیهایی ک میبینم و بنویسم ک منم خالقی ثروتمند دارم و منو برای بهترین زندگی آفریده..
ب امید روزهایی پر از رفاه و ثروت در همه زمینه های زندگی..
شاد سالم ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید🤗
درود خانم کاظمی فرد عزیز.
مرسی بابت تجربه و کامنتی که گذاشتید.
آفرین به این آگاهی و اراده شما.
چه تمرین و اراده خوبی برقرار کردید که هر روز و هر جا هستید نعمتها و فراوانی ها و شکوه و عظمت و جلال و زیبایی های اطراف رو یادداشت بنویسید.
تا هی توجه و سیگنال بیشتر رو در مورد فراوان بودن و بیشتر شدن نعمات و زیبایی ها از هر چیز را ارسال کنید و به ذهن تون یادآور بشید.
از اتومبیل های گرانقیمت و شیک و راحت، از خونه ها و ویلا ها و آپارتمان ها، از بازارهای شلوغ و پر رفت و آمد،
از طلا و جواهرات زیبا و گرانقیمت،
از لباس های شیک و زیبا و گرانقیمت،
از لوازم خونه و آشپزخونه زیبا که راحتی و کارآیی بالا دارند،
از گوشی موبایل ها و لپ تاپ ها،
از مشتریان رو به افزایش، از معاملاتی که در املاک ها انجام می شود،
حتی از فراوانی عشق و علاقه و محبتی که در بین آدمها یا زوجین دیده میشود.
از طبیعت زیبایی که هر روز ممکنه بیشتر به چشم بخورند.
از روشنایی و برق که در شهر در ساختمانها و … مشخص است.
از تنوع مشاغل و کسب و کارهای جدید که هر روز تعدادشان بیشتر میشود چه در خیابانها و جامعه و چه در فضای آنلاین و اینترنت.
از فروش بلیط های مسافرتی هواپیمایی و سفرهایی که افراد می روند داخل و خارج،
از شادی ها و خنده هایی که همش بیشتر دیده میشوند.
از کودکان زیبایی که همش به چشم میخورند یا در حال بازی هستند یا در راه روهکی هستند که پدر یا مادرشان آنها رو راه می برند.
از پول هایی که در بانکها رد و بدل می شود که چقدر فراوانی است چقدر راحت ردوبدل می شوند.
چقدر ازدواج ها یا ماشین عروس هایی، در خیابان یا در هتلها دیده می شوند.
….
خداوندا شکرت
مدام و مدام ما را بیشتر و بیشتر به سمت زیبایی ها و فراوانی هایت، از هر مدل هدایت فرما.
چشمانم را گشوده کن تا آنها را بیشتر ببینم.
گوش هایم را باز کن تا بیشتر از فراوانی ها یت، بشنوم،
دستانم و قدرت لمسم، که بیشتر لمسشان کنم.
و قلبم را بازتر کن تا بهتر درک و احساسشان کنم و فقط و فقط در مورد نعمات و زیبایی های جهانت، که هر روز بیشتر میشود و ثروت به همراه شادی ها و آرامش ها و خوبی ها صحبت کنم. پس زبانم را هم به سمت فراوانی بچرخان.
اگه هر کس میخونه با هم بگیم
آآآمممییین
آمین. الهی آمین.
منتظر نتایج درخشان شما هستم.
خوب و ثروتمند و شاد و سلامت باشید.
همش باهم.
با سلام خدمت استاد نازنینم و مریم عزیز و تمامی دوستان فوق العاده م در این مکان زیبا(سایت)
این روزها بزرگترین سپاسگزاری من بخاطر عضو بودنم در این سایت فوق العاده هست و داشتن استادی بی نظیر که زندگی رو به من آموزش میده، خدارو هزاران هزار بار شکرمیکنم که این بار دارم به طور جدی از آموزه های سایت استفاده میکنم و هدف زدم برای خودم که به زودی دوره12قدم رو بگیرم و منو همسرم باهم بشینیم و متعهدانه جهادی رو که شروع کردیم خیلی مصصم تر ادامه بدیم.
تجربه ای اخیرا داشتم که رفته بودم میوه فروشی، کلی خریدکردم از چند جا و یه جایی رفتم که بیشترین خریدمو از اونجا کردم، در حین خریدکردن یه چیزی تو ذهنم میگفت پسر بسه دیگه ،تو که نمیدونی پول اینا چقدرمیشه،حداقل قبلش یه حساب کتاب بکن بعد بخر، من جدی نگرفتمو کارمو کردم،بعد که اومدم حساب کنم قیمت پرسیدم از فروشنده،یه مبلغی رو بهم گفت،همون لحظه تو ذهنم گفتم نکنه اشتباه حساب کرده باشه،سیستم ماشین حساب که نداره یا فاکتور سیستمی که بعدا بتونی چک کنی،برای همین با این ذهنیت به فروشنده گفتم برای شرکت خرید میکنم و فاکتور میخوام(درواقع اینوگفتم که بهم فاکتوربده که مطمئن شم درست زذه برام).
آقا رفتم مغازه بغلی خریدموکردمو برگشتم وقتی فاکتورو خواستم دیدم مبلغش بیشترشده،گفتم چرا بیشترشده؟ گفت دفعه قبل اشتباه حساب کردم
همون لحظه عین یه پتک خورد توذهنم که ببین وقتی با ترس هراقدامی بکنی نتیجه ش اینجوری درمیاد
خیلی زورم امد وقتی کارت کشیدم ولی همون لحظه به خودم یاداور شدم که ببین قانون چقدردرست عمل میکنه و وقتی اعتقاد داشته باشی به هدایت الله ،به احساس لیاقت و ثروتمندی، اولا با خیال راحت خرج میکنی و لذت میبری،دوما وقتی این باورارو داشته باشی همیشه هدایت میشی به بهترین جنس و با بهترین قیمت(اینو هم تجربه شو داشتم)
یه ترمز دیگه که بعد خوندن این ذهن یادم اومد اینه که آقا من بیشتروقتا برای خریدام و خرج کردنام موقعی که پولو پرداخت میکنم حس بدی بهم دست میده و اونجایی که مریم جان نوشته بود انگار جونت کنده میشه واقعا من الان میفهمم که بجای اینکه شکرگزارباشم که خدا این قدرت رو بهم داده که نیازها و خواسته هامو بخرم، توی اون لحظه ذهنم خودکارفرمان میداد که ببین پولت هی داره کم و کمترمیشه و با احساس بد خرید میکردم.
حالا میفهمم چرا پول اینقدر زود از پیش من میرفت، یوقتایی خیلی خوب پول درمی اوردما ولی به همون سرعت تمام میشد
این باور که از احساس کمبود و عدم لیاقت میاد باعث شده بود من ظرفم سوراخ بشه و حالا که دارم نگا میکنم میبینم چقدر جلوی پیشرفت منو گرفته
خدارو هزاران بار شکر که تصمیم گرفتم آگاهانه از این به بعد موقع پرداخت بهای هرچیزی لذت ببرم و شکرگزاری کنم
این تمرین منه که بعد خوندن این مقاله و کامنت های شما عزیزان تصمیم دارم به طورجدی انجام بدم. خدیا شکرت برای درک این آگاهی و هدایتم به اینجا و این لحظه
عاشقتونم در پناه رب
سلام به تو دوست عزیزم ببسیار ایدهذخوبیه وقتی که شما داری نیازهاتو تهیه میکنی به جای اینکه نگران باشی که پولت داره کم میشه شکر گزار باشی که پول داری ومیتونی نیازهاتو تهبه کنی ممنونم ازت به خاطر این راهکار.
با سلام و با سپاس فراوان از استاد عزیز ودوستداشتنی ام که نگرش جدید و لذتبخشی در زندگی ام ایجاد کردند و سپاس از شایسته ترین بانوی سایت که با توضیحاتشون باعث میشن تادرک قوانین راحت تر وساده تر بشه.و نیز از دوستان عزیزم که با نظراتشون انگیزه برای حرکت کردن ایجاد میکنند.
من قبل از اینکه در این سایت(که شباهت بسیاری به بهشت و صراط مستقیمی که در قرآن گفته شده داره) دوره های یک استادی رو خریده بودم وکار میکردم.در مورد ایجاد باور ثروتمندی یه جا گفتند که موقع خرید کردن،مثل پولدارها خرید کنید و نترسید و قیمت برایتان مهم نباشد واصلا نیازی به دونستن قیمت ندارید و …..که نمیدونم گفته ایشان کمی مبهم بود ویا اینکه من متوجه مطلب نشده بودم.خلاصه در مدت چند ماه پولهایی بدستم میرسید که واقعا لذت میبردم ولی با توجه به فهم اشتباهم در عرض چند روز تمام پولهارو خرج میکردم.(البته باید بگم ولخرجی میکردم تا تموم بشه ) و بعدش لنگِ پول میموندم….امروز که روز تولدمم هست خدارو شکر میکنم که هدایت شدم تا با بزرگترین و مهمترین ترمزهای ذهنی ام آشنا بشم.”عدم احساس لیاقت و عزت نفس و عدم باور به فراوانی”.که من تا الان نمیدونستم که منتظر اجناس تخفیف خورده موندن و دنبال اجناس ارزون قیمت رفتن و ….ترمز محسوب میشن و اینهمه مخرب و مانع بزرگی برای رسیدن ثروت و….هستند.تازه الان با خوندن این مطالب زیبا فهمیدم که دلایل اینهمه دست وپا زدن برای رسیدن به خواسته ها چی بوده(خیلی بنظر خودم روی خودم کار میکردم ولی نتیجه ای نمی دیدم).
خدارو شکر میکنم که رشد کردم.چرا که اگه رشدی نداشتم به این سایت هدایت نمیشدم.بقول استاد عزیزم؛” باید نشونه هارو ببینیم و تحسین کنیم و شکر کنیم” که من الان نشونه بزرگی که خداوند در مسیرم قرار داده میبینم و میگم خدایا واقعا شکرت! از وقتی که وارد سایت شدم و فایلهای رایگانو گوش میکنم چقدر احساس خوبی دارم.آرامش عجیبی دارم.و میدونم با استفاده از دوره ها و عمل کردن به آنها بزودی نتایج بسیار بزرگی رقم خواهم زد.استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز ممنونتون هستم.و بسیارخوشحالم که اینجام.خدارو بخاطر نعمتهای بسیار ارزشمندی چون شما سپاسگزارم.مرسی که هستید!🌹❤❤🌹
به نام الله یکتا
از شما بابت این نوشته زیبا بسیار متشکرم
کاملا هدایتی به این صفحه رسیدم اونم بعد چندشب که از خدا خالصانه درخواست کردم که منو هدایت کن به سمت ثروت یکساله دارم فایل های استاد رو دنبال میکنم می شنیدم لابه لاش چندتا کامنت هم می خوندم و سریع رد میشدم در این مدت خب خیلی تغییرات برام اتفاق افتاده ولی به لحاظ مالی قفل بودم
و تغییری اتفاق نمی افتاد تا اینکه از خدا خواستم خودش منو هدایت کنه
اول از همه تصمیم گرفتم به جای اینکه فقط فایل ها رو گوش بدم کامنت هم زیاد بخونم و بعد از اینکه امروز یک ترمز اساسی رو کشف کردم که در قسمت استعاره گاز و ترمز در سایت قرارش دادم و بعد از کشف این ترمز دارم پرواز می کنم مدام دارم تمرین انجام میدم و دیگه کارم رو به تعویق نمی اندازم
(لینکش : abasmanesh.com
از صبح فقط دلم می خواد کامنت بخونم و توی سایت بچرخم و بخونم و یاد بگیرم و ترمز پیدا کنم و دارم احساس می کنم قرار بزودی اتفاقات خیلی جدید و خوبی رو تجربه کنم
==========================================================
در مورد این مقاله هم باید بگم واقعا یکی از ترمز های اساسی منه چون از بچگی پدرم برای خرید هر چیزی تقاضای تخفیف می کرد و بعضی وقتا 5 -10 دقیقه با صاحب مغازه چونه می زد تا یه تخفیفی بگیره
هر وقتم که من یه چیزی می گرفتم بعد از نظرش گرون بود می گفت چرا اینو گرفتی بعد با مامانم حرف می زد که ببین بلد نیست خرید کنه سرش کلاه گذاشتن قیمتش و چند جا نپرسیدی رفتی خرید کردی حتی اگر مثلا یک کیلو گوجه می خردیم که 2 تومن اختلاف قیمت با یه جای دیگه داشت بازم اینو میگفت. البته برای بقیه هم میگفت و میگه که مردم میان خرید میکنن فروشنده داره با یه قیمت بالایی سرشون رو کلاه میذارن مردم هیچی نمی فهمن اصلا براشون اهمیت نداره همینطوری کارت میکشن و کلی غر دیگه
و الان و امشب فهمیدم این حس از کجا میاد که من همه همیشه از یه سنی به بعد دیگه خیلی علاقه ایی به خرید نداشتم و همیشه موقع خرید همین الانم احساس بدی پیدا میکنم و همش نگرانم که نکنه اینو الان من گرون بخرم و صاحب مغازه سرم کلاه بذاره بعد برم برای بابام تعریف کنم که و دوباره غر بزنه که چرا همچین چیزی خریدی و بلد نیستی خرید کنی حتی گاهی برا اینکه غرهاش رو نشنوم تصمیم به دروغ گرفتم تا بی خیال خرید به ظاهر اشتباه من بشه ولی من اصلا نمی دوستم این باور کمبود لیاقت و نعمت هست و یه همچین ترمز عجیبی در من ایجاد کرده ولی با هدایتم به لطف خداوند به این مقاله فکر کنم گام بزرگی در تغییر خودم برداشتم
=============================
البته می دونم پدرم هم مقصر نیست و این یه باور فراگیر توی فامیلم هست و قطعا پدرم هم از بزرگتر های خودش این رو دریافت کرده
========================
خدایا صد هزار مرتبه شکر که تصمیم گرفتم تا می تونم کامنت بنویسم و بخونم تا اینجوری تکاملم رو سریع تر طی کنم و خدا می دونه چقدر دارم تغییر می کنم شاید همین دو ، سه روزه بیشتر از این یه سالی که دارم روی خودم کار می کنم تغییر کردم اونم فقط با کامنت خوندن و کامنت نوشتن درکم از قانون می تونم بگم 1000 برابر شده و الان تازه فهمیدم قانون چیه البته هنوز خیلی کار دارم
======================================
واقعا اتفاق عجیبه وقتی یه دفعه قفل آگاهی ها برات باز میشه و یه دفعه کلی مطلب درک می کنی و الان که درست قانون رو درک کردم و قتی میرم فایل های گذشته می شنوم یا می بینم دهنم وا میمونه از این اطلاعات جدیدی که دارم دریافت می کنم .استاد می گفتن وقتی بری فایل های قبلی رو بشنوی چیزایی می شنوی که قبلا نشیدی من فکر می کردم منظورشون همون چند تا جمله هست که مثلا یه لحطه تمرکزت میرفته یه جای دیگه و اون لحظات رو توی فایل از دست میدی و سری بعد که روی اون لحظه تمرکز داری چیزی های جدید می شنوی ولی خدای من این فراتر ی لحظه است این فراتر چند جمله جدیده ، این یک جهان مجزاست این یک پوست اندازی اساسیه دیگه داره گریه م میگیره
اصلا قرار نبود انقدر بنویسم اونم این ساعت(1:22نصف شب ) ولی اصلا دلم نمی خواد بخوابم خدایا شکرت
از همه متشکرم به خصوص از شما خانم شایسته و استاد عزیز عاشقانه دوستون دارم و می بوسمتون ❤❤🌹🌹😘
انشالله بتونی هر روز بیشتر و بیشتر ازاین ترمزها دور شوی دوست خوبم محمدآقا دعا میکنم هممون همه ووهمه هرچه زودتر ازین بند فقر ازین مدار ترس و نگرانی و وحشت دور ودورتر بشیم طوری که انگار هیچوقت دراین مدار نبودیم غرق در ثروت و شادی و خوشی باشیم الهی آمیـن…موفق و پیروز باشی دوست خوبم
دمتگرم آقا مجید ممنون از دعای قشنگت
از صمیم قلب امیدوارم که این اتفاق بیفتد
و ایمان این اتفاق خواهد افتاد
موفق و سربلند باشید
سلام دوست عزیز، من هم در حال تجربه کردن این حس هستم.
این که توی این دو هفته اندازه یک سال از نظر آگاهی پیشرفت کردم. کلی کامنت خواندم و کلی مطلب توی عقل کل. البته که مطمئنا این تغییر نتیجه همون یک سالیه که روی خودمون کار کردیم و این آمادگی رو پیدا کردیم و الان داریم تکامل پیدا میکنیم. خدا رو بابت این حس و حال خوب سپاسگزارم،
سلام به شما چقدر عالی
خیلی خوشحالم که این اتفاق رو تو هم تجربه کردی دقیقا درست داری میگی شاید چند روزه که فقط این حس متفاوت رو تجربه میکنیم و مفاهیم رو عمیق تر متوجه میشویم اما این حاصل تکامل بوده و دراین چند روز خلاصه نمیشه
و از صمیم قلب برات آرزوی موفقیت و حال خوب می کنم
سلام بی کران
میدونید یه وقتا باورم نمیشه که قوانین رو فهمیدم و قراره زندگی عالی برای خودم بسازم
یه وقتا فراموش میکنم که من فرمولی برای سعادت دنیا و اخرت در دستم دارم و یه وقتا از شدت ذوق نمیتونم باور کنم یه وقتا میگم شبا نخوابم روی خودم کار کنم ولی چون باورم قوی نیست اخرش اگر یه ذره بیدار بمونم شل میشم میخوابم اما هر روز خدا بیشتر بهم ثابت میکنه که مسیر اصلی همینه و من بچسبم بهش و عوامل بیرونی که خیلی مهم نیستن خودشون جفت و جور میشن
و یه چیزی که بعد از کلی تجربه میخوام بهتون بگم اینه که تمام تجربه های بد و ضربه هایی که خوردم تو زندگیم بخاطر عزت نفس بوده
عزت نفس مهمتریییییییییییییییییییییین عامله
مهمترییییییییییین عامل موفقیت
مهمترییییییییییین عامل روابط عاشقانه
مهمترییییییییییین عامل ارامش و شادی
و قطعا مهمترین عامل ثروت مهمتریییییییییییین عامل ثروت
و همین طور سلامتی و …..
واقعا همینه ولی من نمیدونستم
به نام هدایتگر وهاب
سلام
ممنونم خانم شایسته عزیزم
چقدر این مطلب را به موقع منتشر کردید، و چقدر این ترمز مخفی بود در وجود من، جوری که اولش خوندم گفتم نه بابا من دنبال تخفیف نیستم، ولی کمی که به رفتار و عملکردم فکر کردم، دیدم،بلللللللللللله هنوز هم برای خرید بعضی از لوازم دنبال تخفیف هستم. مثلاً همین دیروز که فهمیدم نمایشگاه گل و گیاه، گل اطلسی آوردن و من تصمیم داشتم بخرم و توی حیاط بکارم، با خودم گفتم روز آخر نمایشگاه برم ، تا از تخفیف روز آخر بهره مند بشم و با قیمت کمتری بگیرم و یا وقتی که خرید محصولات استاد رو تصویر سازی می کنم، اونا رو با تخفیف ۴۰٪ تصور می کنم. واقعاً چقدر این ترمز تا حالا مانع ورود نعمت به زندگیم شده و خدا رو سپاسگزارم که هر لحظه منو هدایت میکنه و آگاهترم می کنه، همین جا تعهد میدم که از همین لحظه برای از بین بردن این ترمز عمل کنم. و هربار که قصد خرید چیزی را می کنم، این باور را با خودم تکرار کنم که توان مالی روز به روز بیشتر میشه و من هرچیزی که بخواهم را می توانم بخرم.
در مورد ترمز بعدی واقعاً درباره لایق بودن و انسان خوب و باگذشت بودن، دچار سوء تفاهم شده ام. شاید به این خاطره که این باور از بچگی توی من شکل گرفته که یک مادر خوب از گلوی خودش میزنه تا بچه هایش سیر ، بشن و این ریشه به قدری در من ریشه دار بوده که حتی اونو به عنوان یک ارزش هم می دیدم، اینکه اولویت اول زندگی ام فرشته کوچولو هایی که امانت خدا در دستم هستن، باشه، چقدر تا حالا منو توی مدار عدم لیاقت در تجربه نعمت و ثروت قرار داده، در صورتی که همان خدایی که اونا رو به من هدیه داده ، نیازهایشان را هم به بهترین شکل برآورده می کنه و اونا هم توانایی خلق خواسته هاشون رو دارند و نتیجه فرکانس های خودشان را می بینند.
چقدر این قسمت از متن تون ، امید و انگیزه داد به من:
«زیرا وقتی این کار را انجام میدهید، و جهان جدیت شما در این موضوع را میبیند، دیگر شما را در مداری قرار میهد و شرایطی را تجربه میکنید که اول به شما توانایی خرید را میدهد و بعد آن خواستهی مورد نظر را به شما نشان میدهد.
زیرا این باور به تو احساس قدرت بیشتری میدهد و تو را به مسیرهایی هدایت میکند؛ و به استقلال مالیای میرسی که میتوانی در هر زمان، هر آنچه که مورد نیازت هست را بخری، بی آنکه نگران قیمتش باشی یا اصلا حتی به قیمتش نگاه کنی.»
ممنونم ممنونم عزیزم، که اینهمه عشق را نثار ما می کنی.
دوستت دارم و برایت آرامش، شادی ، ثروت، روابط عاشقانه، سلامتی و سعادت و خوشبختی روز افزون آرزومندم.
ممنونم از کامنت تاثیر گذارتون، همین الان بهم الهام شد که نعمت بیا مسابقه بدیم و اون مسابقه اینه که خدا اونقدر نعمت بده که من نتونم بشمرم و من هم تلاش کنم اونقدر نعمتهاش را بشمرم و سپاسگزار باشم که بتونم امتیاز بیشتری بگیرم یوههههههههو یه چالش عالی بین من و خداااااااا
سلام قشنگ بود چالشتون گرچه ممکنه برخی سرسری ازش رد بشن چون ساده گفتی.چالشی عملی و کارا که جواب میده
باسلام خدمت خانم شایسته عزیز
سپاس فراوان بابت این آگاهی های خالص و ناب که با ما درمیان میزارین
من خودم اوایل که ازدواج کرده بودم و با همسرم خرید میرفتیم، معمولا چونه میزدم و سعی میکردم که تخفیف بگیرم،
ولی این چند سال اخیر دیگه درخواست تخفیف نمیکنم و حتی مغازهایی میرم که نوشتن ،، تخفیف نداریم،، و وقتی میبینم فروشنده ای این تابلو رو زده ، خیلی خوشحال میشم .
دلیل این عدم درخواست تخفیف رو هم این مسئله میدونم که این کار رو نوعی گدایی و اظهار فقر میدونم، و خیلی بهم برمیخوره که تخفیف بخام،
حتی شده که وقتی خریدی کردم یا کار تعمیراتی داشتم ، و بدون هیچ حرفی کارت کشیدم ، دیدم فروشنده یا اون تعمیرکار به نوعی جاخورده و تعجب کرده که چرا من درخواست تخفیف نکردم،
و در کل به خاطر این رشد شخصیتی ام به خودم افتخار میکنم.
شاد و پیروز باشین
سلام درود خدمت استادنازنینم و خانم شایسته گل بخاطر این مقاله ی زیباتون که امروزمو ساخت
درجواب صحبت های اقا ناصر خیلی خوشحالم براتون که به این حداز تواناییتون رسیدین که دیگه این ترمز نداشته باشین و یه زمانی هم من این ترمز بزرگ داشتم و به لطف خداوند و به لطف استاد عزیزم متوجه شدم این تخفیف خواستن و منتظرتخفیف بودن تا وسیله ی مورد نظر خودمونو تهیه کنیم این یه باور محدود کننده س و من سالها این باور مخرب و این ترمز بزرگ داشتم و ناخواسته از بزرگانمون درس گرفتیم و اموختیم و خداروشکر خیلی جاها الان میرم دیگه این کار نمیکنم و افتخارمیکنم
سلام خانم زینب بزرگوار
ممنون که کامنتم رو خوندین،
بهتون تبریک میگم و تحسینتون میکنم که شما هم موفق شدین این ترمز رو شناسایی و حذفش بکنین،
در این مورد یه مطلبی میخاستم بگم و اون اینه که آدم سعی میکنه دنبال تخفیف نباشه، خداوند انسان رو هدایت میکنه به مغازه های با انصاف ، چون به نظرم دلیل اینکه آدمها دنبال تخفیف گرفتن هستن این هست که فکر میکنن مغازه دار با قیمت گرونتری میخاد جنسش رو بفروشه، در حالی که اگه ما این قضیه رو از طرف خودمون حل بکنیم در نتیجه هدایت میشیم به مغازه های منصف .
این قضیه رو من الان دارم تجربه میکنم ، مثلا اخیرا رفته بودم لباس بخرم، تو دلم به خدا گفتم منو هدایت بکن به یه مغازه با انصاف که جنسش هم خوب باشه ، بعد به طور جالبی هدایت شدیم به یه مغازه که فروشندش اونقدر خوش اخلاق و متین و باشخصیت بود که من خودم تو دلم فقط شکرگزاری میکردم ، بعد موقع حساب کردن و بدون اینکه من چیزی بگم خود فروشنده از قلم جنس یه مقداری تخفیف داد و آخرش هم عذرخواهی کرد که نتونست زیاد تخفیف بده ، جالبه که بگم وقتی من لباس پرو میکردم یه مشتری دیگه داشت باهاش چونه میزد ولی مغازه دار حتی حاظر نبود ۵هزار تومن هم بهشون تخفیف بده و میگفت قیمتِ من همینه، ولی برای من حدود ۴۰۰هزار تومن تخفیف داد تازه آخرش هم عذرخواهی میکرد.
من هم شب اومدم و تو دفتر شکرگزاریم از رفتار عالی فروشنده و تخفیفاتش و جنسهای عالیش از خدا تشکر کردم و این کار روال هر روزمه یعنی اگه رفتار خوبی و اتفاق خوبی از طرف افراد نسبت به خودم ببینم تو دفترم شکرگزاری میکنم .
امیدوارم مطلبم کمک کننده باشه.
شادی ثروت آرامش سلامتی براتون آرزومندم
خدای من به چه صفحه ای هدایت شدم از صبح برنامه ام این بود که روی ” باور فراوانی ” بیشتر در ذهنم کار کنم. گفتم بیام عقل کل
اون موقع این صفحه در صفحه ی اولم نبود اصلا هیچ برنامه ای برای اومدن به این قسمت فراارزشمند از گنجینه که اسم عقل و کل هست نداشتم
4 تا سوال برام جالب به نظر اومد با هدایت خدای درونم و رفتم شروع کردم به خواندن سوالات و جاری کردن کلمات خدای درون ببینظیرمم که عاشقشممم و خودمم که البته عااشق خود ارزشمند و زیبارو فراثروتمند و سپاس گزارم هستم، کردم.
سوال چهارمی که را خواندم و پاسخم را نوشتم دقیقا صفحه ی گنجینه را یک رفرش کردم و بعد دقیقا فکر کنم بدونید خداوند یکتا که تنها منبع خوشبختی و ثروت و سلامتی منه و هر کسی که بهش ایمان و باور قلبی داره، هدایتتت کرد و این صفحه را در ابتدای عقل و کل آورد و من وقتی دیدمش یک لبخند به پهنای به قول عادله جان، به پهنای صورتم اومد و شروع کردم به خواندنش با جان دل الان فکر کنم 3-4 ساعتی هست توی همین قسمتم منتها خواندن این قسمت برای همیشه فرق داشت برای من اینکه من الان دفترم کنارمه و مثل یک کارگردان که دقیقا سناریوش را هر چیزی که به ذهنش میاد را مینویسه و در موردشون فکر میکنه تامل میکنه منم اینکارو کردم نتیجه کاغذیش شد وایسا ببینممم اووم دفتر جذابمو … خب شد 3 صفحه در مورد فراوانی و احساس لیاقت ثروتمندی توام با احساس سپاس گزاری که بالاترین فرکانس را شامل میشه.
خیلییی خیلیییی خوشحال تر و سپاس گزارتر از همیشه هستم
واقعا واقعاااا احساس خوشبختی میکنم، خوشبختی که در گروِ بودن در سپاس گزاری دائمی و لذت بردن از همون چیزهایی که داری از کوچک ترین داشته هات عزیز دلم
حالا قدم بعدی من اینه که این نوشته هایی که 3 صفحه شده فعلا را بارها و بارها بخوانم و بهشون به هر شکلی توجه کنم.
مریم جانِ عزیز شایسته دوست بینظیر و فرا ثروتمند و مهربون و خوش صدای من، از شما ممنونممم و سپاس گزارر به خاطر فقط این تامل و این درک و این اگاهی بالایی که داری و حال عالی دلت تجربه ی گران بهات را با ما هم خانواده ی عزیزت به اشتراک گذاشتی.
به راستییی که مننن عاااشقتمممم
خدایااا شکرتت خدایااا شکرت خدایاا صدهزار مرتبه شکرت
دوست دارم خدای مهربونم خدایی که در هر لحظه دست من را گرفتی و به سمت بهترین ها ” هدایت ” میکنی در هر لحظه و چقدر این هدایت زیباست و البته که از بنده ی بینظیرت یاد گرفتم که به هیچ به هیچ زیبایی هم نچسبم! چرا که زیبایی بیشتری ( هدایت ساده تر و زیباتری ) در انتظارمه ….
خدای من سپاس گزارممم سپاس گزار همیشگی تو.
سلام به استاد عزیز خانم شایسته مهربان و دیگر دوستان .
با خوندن مطالب بالا و نظر دیگر دوستان ترمز های زیادی رو درون خودم یافتم و اون هارو نوشتم خیلی به نوشته هام و اون ترمز ها فکر میکنم و دارم سعی میکنم هر یک از اون ترمز ها رو به جایجای زندگیم ربط بدهم از خرید خانه و ماشین گرفته تا لباس . از روابط گرفته تا ارتباط .
اولین ترمزی که من درون خودم پیدا کردم این بود که من اکثر لباس های زیبایی که برای خودم میخرم رو درون کمد قرار میدهم و فقط برای مهمانی های خاص اون ها رو استفاده میکنم این باور مخرب تا جایی درون من ریشه زده بود که الان که نگاه میکنم من فقط چند دست لباس را برای پوشش عادیم قرار داده ام که آن ها هم بسیار قدیمی شده اند
. این ترمز از یک طرف و باور مثبت دیگر از یک طرف که من وقتی کمدم را میدیدم بسیار سپاس گذاری میکردم بابت لباس های مارک و زیبایی که دارم . اما غافل از آن که آن ترمز و باور منفی چنان بزرگ بود که دیدگاه مثبت من درباره فراوانی را به طور کلی پوشانده بود و درون سیاهی خود غرق کرده بود .
سلام و درود به استاد عباسمنش عزیزم و استاد شایسته زیبا
اگر میخوایم ثروتمند بشیم یکی از خط قرمزهای ما باید تخفیف گرفتن باشه. و هر وقت خواستیم چونه بزنیم یا دنبال تخفیف باشیم یادمون نره که مدار ثروت از مدار تخفیف و چونه زدن جداست اگه چونه بزنیم یا تخفیف بگیریم از مدار ثروت دورتر میشیم. به جای دنبال چندرغاز تخفیف باشیم دنبال این باشیم که نقدر ثروتمند بشیم که هر چیزی رو که اراده کنیم حتی بدون نگاه کردن به قیمتش بخریم.
دوم اینکه بعد از خرید کردن باید قول بدیم که احساس خوبی داشته باشیم. این باور رو با خودمون تکرار کنیم که خرید کردن کار خیلی معنویه. چون مستقیم یا غیرمستقیم به ده ها یا صدها یاهزاران نفر آدم سود میرسونیم از همه مهمتر خودمون اون چیزی که میخوایم رو بدست میاریم و مسائلمون حل میشه.
پول معنویه پول ساختن معنویه پول خرج کردن هم معنویه چون ما رو به خواسته هامون میرسونه.
سلام و درود به استاد عزیز و استاد خانم مریم شایسته
خانم مصدق چقدر کامنت شما عالی بود ممنونم از شما بابت این کامنت زیباتون، واقعا ثروت و پول معنوی هستند، بهترین ها را از فرمانروای جهانیان برا شما خواستارم
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته مهربون و دوست داشتنی و همه دوستان هم فرکانسی متعهد برای تغییر در خودشون ایجاد کردن
چه قد این باور احساس عدم لیاقت خوب که فکر میکنم چه قدر در همه ما هست کم و زیاد و چه قدر شناخت این باور بااهمیت بود ممنون از هدایت به این مطلب خدایا شکرت
من بعد از خوندن این مطلب تودفترم نوشتموبعد خواستم اینجا هم با شما به اشتراک بذارمش
من سیده عاطفه علوی اشرف مخلوق خداوندم خدایی که من رو بالاترین مخلوق خودش خونده و زمان خلقت به خودش احسنت گفت پس ارزش من خیلی خیلی بالاست و بعد از خدا دومین موجود در کل جهان هستی وکائناتم پس درست مثل شاه یککشور یا مقام اول یک کشور یا ملکه باید رفتار کنم و نه کمتر به کمتر از زندگی شاهانه نمیتونم زندگیکنم من لایق بهترین ها از نعمت ها و ثروتها و لذت ها و تفریحها عشق و سلامتی و حس حال خوب و منبعی از همه مواهب الهی در اختیار من قرار داده شده پس چرا من به سراغ ضعیف نشوندادن خودم برم من در جهانی خلق شدم که فراوانی ها از همه چیز موجوده ومن که لایق بهره مندی از همه اونها و بهترینها روداشتن هستم به کمتر راضی نمیشم،من خالقی ثروتمند دارم که هرانچه از او طلب میکنم در اختیارمه پس میخوام و تومدارش قرار میگیرم و اون موقع است که همه این فراوانی ها در اختیارمه
به امید شروع تمرکز و تمرینروی تخریب باور احساس عدم لیاقت
سلام دوست خوبم
حتما همینطوره درود برشما درود،براین عزتمندی که در نوشتار شما هست برایتان آرزوی بهترینها را دارم موفق و پیروز باشین ملکه جهان زیبا
سلام خدمت استاد عزیزم، تنها الگوی زندگیم، و دوستان خوبم، واقعا این متن خیلی عالی بود،وقتی داشتم این فایل رو میخوندم دائما به ذهنم میومد که آره من فلان جا این کاره نادرست رو انجام دادم، اونجا که استاد میگه بخاطر یه سری باور درست ثروت وارد زندگیت میشه ولی بخاطر این باور عدم لیاقت وکمبود اون ثروت ونعمت اززندگی بیرون میره واقعاا حقه و زندگی من گواهه این موضوع، وخیلی ریز کار خودش رو میکنه این باور مخرب باید خیلی حواسمون باشه، حتی همین الان من یه هزینه ای باید واسه موتورم بکنم که لازمه بازم به تعمیرکار گفتم کمتر حساب کن بااین که من توان مالیش رو دارم باید متعهد بشم که تو جزئی ترین مسائل حواسم باشه به این موضوع، دوستان من تواین چندساله که از لحاظ درآمدی نسبت به دورووریام که بهم میگفتن چقدر حقوق میگیرن درآمدم بالاتر بود، ولی اصلا نفهمیدم چه جوری این پول حسابم میرفت، بااین که میتونستم سرمایه گذاری کنم، چیزی که واقعا لازم دارم رو بخرم اصلا به اونجا نمکشید و پول از حسابم رفته بود، بااین که توانش رو داشتم وخییییییلی زیاد دوست داشتم دوره تهیه کنم میگفتم نه من باید مثلا ۳برابر مبلغ این پول و داشته باشم که دوره رو خریدم پول کم نیارم، و این متن زیبای بالا
جواب سوالم رو داد که چرا از لحاظ مالی همیشه یه جای کارم میلنگه، این نوع نگاه باعث شد من به جایی برسم که حساب بانکیم انقدر پایین باشه که خرج یه روزم رو نداشته باشم،
چقدر بهم کمک کرد این متن زیبا استادعزیز، تصمیم گرفتم روی خودم کارکنم و تکاملم رو طی کنم تو بهبود این موضوع که خیلی مهمه، ممکنه ما با باورهای خوب داشته باشیم چیزی که میخواهیم رو به دست بیارم ولی چون ظرمون سوراخه، از دستش بدیم، و این موضوع باعث دلسردیمون بشه،، من مستاجر هستم و صابخونه امسال ۱ونیم برابر کرایه رو بیشتر کرده، نمیدونستم بمونم یا برمیه جای دیگه که طبیعتا لولش پایین تراز این خونه که الان داخلش زندگی میکنم، به خدا گفتم خودت من و هدایت کن تصمیم درست بگیرم، استخر بودم یهو به ذهنم اومد چرا به فکر این باشم که هزینه ام رو بیارم پایین؟ چرا به این فکر نکنم که درآمدم رو بیشتر کنم؟ پس این همه حرفای استاد که یادگرفتم چی میشه؟ چرا عمل نکنم؟ نتیجه عمل نکردنم و فقط شنونده بودنم رو دارم میبینم دیگه… باید قوی بود باید به آگاهی ها عمل کرد باید مراقب بود تا بااین نگاه عدم لیاقت خودمون رو از ثروت دور نکنیم…. این هارو به خودم میگم اول تا ذهنم قوی بشه و رد پا به جا بزارم، امیدوارم بتونم به اعضای خانوادمم کمکی کرده باشم، ممنون از نگاه زیباتون، امیدوارم غرق ثروت و نعمت باشید دوستون دارم❤❤❤
به نام خداوند بخشنده هدایتگرم
عرض سلام و احترام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربون و دوستان هم فرکانسم
من چند سال پیش یه معامله ملکی رو میخواستم انجام بدم که تو اون معامله پول خوبی گیرم میومد اگه معاملرو انجام میشد سه میلیارد گیرم میومد من خریدارم پیدا کردم یه قرار ملاقات هم گذاشتم همه
سر تموم میشد ولی نمیدونم چرا معامله انجام نمیشد اون بهم میخورد و میرفتم یه خریدار دیگرو پیدا میکردم میبردم سر معامله بعد یه مدت بازم بهم میخورد آنقدر این تراژدی ادامه پیدا میکرد که کلا من بی خیال این معامله میشدم این سوال همیشه تو ذهنم بود که چرا این اتفاق نیفته و مثبت یه فایل خوب پیدا میکردم بدو مشتری رو جور میکردم میبردم سر معامله بعد میدیدم یه ایرادی تو پرونده پیدا میشد و معامله فسق میشد آقا سرتونو درد میارم من دست به هر کاری میزاشتم یه جورایی از دستم در نیومد و من کلا دیگه بی خیال شدم پیش خودم گفتم به تو نیومده پول قلمبه دستت بیاد بدو برو دنبال بازیت بعد اینکه من با سایت آشنا شدم و این سوال و که سایت جواب داده بودو خوندم متوجه قضیه شدم چون من اصلا نمیتونستم باور کنم که من این معاملرو جوشش میدم و به پولم میرسم یه جورایی خودمو لایق اون همه پول نمیدونستم و همش ذهن نجواگر من میگفت تو مال این حرفا نیستی تو کجا پول میلیاردی کجا آنقدر این ذهن من منو تخریب میکرد که کلا بیخیال کارم شدم و تازه میفهمم که ما هر چی فکر کنیم همون تو زندگیمون رقم میخوره و احساس عدم لیاقت قشنگ تو من هویدا بود چون باور نداشتم که من هم میتونم این پولو به دست بیارم و با این تفکر میرفتم و همه چیز بهم میخورد و برمیگشتم و میومدم خونه . احساس عدم لیاقت و نداشتن عزت نفس چنان ضربه ای تو زندگی به من وارد کرده که وقتی اینارو متوجه شدم گفتم خدا منو چقدر دوست داشته که هدایتم کرده به سایت و منو با استاد آشنا کرده تا بدونم که تمام اتفاقات زندگیم و خودم رقم زدم با فرکانسم و حالا بسیار خوشحالم بابت آگاهی از قانون و اینو میدونم که من با آموزهای استاد پیش برم تمام اون اتفاقات نافرجاممو تو مدت کوتاهی جبران میکنم و از وقتی که با سایت آشنا شدم سپاسگزار خداوندم هستم که من و هدایتم کرد تا مسیر زندگیمو باآگاهی پیش برم و رو باورام کار کنم و حال خودمو خوب نگه دارم و از همه مهمتر توجه به نکات مثبت زندگیم و سپاسگزاری این دو کلید واژه موفقیت و موندن تو احساس خوبه
سلام دوست عزیز. من با خوندن متن زیبای شما یاد یه نکته ای افتادم که:
ساختن باورها هم نیاز به طی تکاملی دارند.. به عنوان مثال اگر شما تا دیروز معاملات چند صد میلیونی انجام میدادید، برای رسیدن به معاملات چند میلیاردی احتمالا مدت زمانی رو باید طی میکردید تا ذهنتون با اون مبالغ قبلی راحت بشه(احساس لیاقتشو بدست بیاره) و بپذیره بعد برسید به مبالغ بالاتر. در کل به میزانی که چیزی که برای ذهن باورش سخت باشه همونقدر برای داشتنش احساس عدم لیاقت میکنیم.
موفق و ثروتمند و میلیاردر باشید در پناه حق
سلام دوست عزیز و آگاهم
چقدر زیبا و با منطق توضیح دادین تکامل داشتن لیاقت رو
بدرستی که همینطوره ما باید حتی برای داشت لیاقت قدمهای کوچیک برداریم
یه عمر ما رو جوری بار آوردن و جوری باورهای منفی بهمون تلقین کردن که نمیشه با یه دکمه خودمونو عوض کنیم
ما باید با کوچکترین نتیجه مثبتی که بدست میاریم اینقدر احساس خوب و احساس لیاقت رو در وجود خودمون پرورش بدیم تا اتفاقات بزرگتر به واسطه ظرفمون که بزرگ شده برامون رقم بخوره