سوال:
در یکی از فایلها از استاد شنیدم که می گفت:
“من خودم رو خوب می شناسم و تلاشم کار کردن روی ضعف هام و بهبود خودم هست…
در آموزش های ایشان نیز به خوبی می شود این را فهمید که ایشان خیلی خوب خودشان را شناختهاند که توانستهاند چنین تحولی در زندگیشان بوجود بیاورند.
این در حالی است که من بشدت در شناخت خودم ضعف دارم. حتی نمی دانم چطور باید به خودشناسی برسم.
لطفا راهنماییم کنید که از کجا باید شروع کنم و اگر منبع خاصی سراغ دارید، لطفا معرفی کنید.
پاسخ گروه تحقیقاتی عباس منش:
اگر بخواهم تعریفی از خودشناسی داشته باشم، باید از یادآوری این قانون شروع کنم که:
جهان به گونه ای طراحی شده که به فرکانس های ما واکنش نشان دهد و بازتاب فرکانس های غالب ما(باورها) را وارد زندگی مان نماید.
پس خودشناسی یعنی تلاش برای یافتن ارتباط میان:
«رفتارها یا عکس العمل هایی که در برابر اتفاقات زندگی مان از خود بروز می دهیم»، با «باورها و نگرشی که درباره دلیل اتفاقات یا شیوه بوجود آوردنشان داریم»
سپس تلاش آگاهانه برای اصلاح آن باورها به منظور ایجاد رفتارها و عکس العمل های بهتر.
زیرا همیشه باورهای ما خود را در رفتارمان نشان می دهد و تنها راه تغییر آن رفتارها، تغییر آن باورهاست.
به نظر من کاری که استاد عباس منش انجام می دهد نیز یافتن این ارتباط، به منظور شناسایی ترمزها و موانع ذهنی و نیز تلاش آگاهانه برای برداشتن آن ترمز به وسیله تغییر نگرش.
این همان یافتن ترمزها و تبدیل آنها به گاز است که در دوره کشف قوانین زندگی راه و روش آن مفصلاً شرح داده شده است.
خودشناسی یعنی درک رابطه ما با جهان. درک رابطه ما با منبعی که جهان از او خلق شده و درک رابطه ما با سیستمی که جهان بر اساس آن کار میکند.
خودشناسی یعنی درک موجودیت فرکانسی خودمان و توانایی که برای خلق شرایط دلخواهمان به کمک این خاصیت فرکانسی داریم.
خودشناسی یعنی تلاش برای کنترل ذهن به منظور دریافت الهامات و هدایتهای قلب.
مهم ترین ابزار های کار برای خودشناسی از دیدگاه من کار کردن روی این موضوعات است:
1. تلاش برای کنترل نجواهای ذهن:
راه حل های این موضوع به صورت بسیار مفصل در دوره جهان بینی توحیدی 1 خصوصا جلسه ششم، توسط استاد عباس منش آموزش داده شده است.
زیرا تا زمانی که ذهنت و نجواهایش را نشناسی و روش برخورد با ذهنت را ندانی و در یک کلام نتوانی دست ذهنت را بخوانی، راهی به سوی خودشناسی پیدا نمی کنی زیرا نمی توانی از عهده نجواهای ذهنت برآیی و در یک کلام نمی توانی صدای قلبت را بشنوی و هدایت اش را دریافت نمایی
زیرا ما در هر لحظه یا در حال گوش دادن به نجواهای ذهن مان هستیم یا در حال گوش دادن به صدای قلب مان.
یا در حال پیروی از شیطان ذهن هستیم یا در حال پیروی از هدایت خداوند.
دریافت هدایت الهی نیز از ساختن این باور توحیدی شروع می شود که ” به هیچ چیز جز خداوند، به عنوان نیرویی که برگی به اذن او به زمین نمی افتد، وابسته نشویم”
این موضوع، همان بستری است که باید در وجودمان ایجاد و سپس همه جنبه های زندگی مان را روی این بستر بچینیم.
در واقع به اندازه ای که این نگاه توحیدی ساخته می شود، بهتر موجودیت فرکانسیمان و تواناییمان در خلق هر خواستهای را درک میکنیم و به همان اندازه نیز، حریف نجواهی ذهن مان خواهیم شد و به همان میزان نیز می توانیم نسخه بهتری از خودمان ایجاد نماییم و این یعنی خودشناسی.
آگاهیهای دوره جهانبینی توحیدی، یک گنج حقیقی است برای درک این بخش مهم از خودشناسی یعنی درک توحید واجرای آن در عمل.
2. ایجاد مهم ترین رابطه زندگی مان که همان رابطه درونی ما با انرژی است که تمام هستی را مدیریت می کند و او را خدا نامیده ایم.
قوانین این موضوع را نیز استاد عباس منش تحت عنوان “هماهنگی میان ذهن و روح” هم در فصل سوم کتاب رویاهایی که رویا نیستند و هم به صورت کاملاً مفصل در دوره عشق و مودت در رابط، توضیح داده و چگونگی ساختن باورهایی که سبب ایجاد این رابطه می شود را، آموزش داده است و از آنجا که یک فرایند است، توضیح آن در قالب یک نوشته، نمی گنجد.
در حقیقت، به اندازه ای که فاصله فرکانسی میان ذهن مان و روح کمتر می شود، به همان اندازه قادر به دریافت هدایت الهی می شویم. به همان اندازه صفات مان خداگونه تر شده و می توانیم از آن دیدگاه، به همه مسائل و جوانب زندگی مان بنگریم و در یک کلام، خداگونه تر عمل نماییم و ان اقول کن فیکون بشویم.
منابع پیشنهادی ما برای رسیدن به خودشناسی:
محتوای آموزشی دوره عشق و مودت در روابط
برای پاسخ به سؤالات، لازم است که عضو سایت باشید و (با ایمیل و رمز عبورتان) وارد سایت شوید.
با سلام :
از شناختِ خویشتن و شناخت و درکِ احساسات شروع می شود
چون همه چیز شناختِ این منِ درون و این منبع است :
دروازه یِ خود شناسی ، شناختِ احساسات خود است
چون هیچ راهنما و هیچ چراغی بهتر از احساس نمی تواند ما را به پیش ببرد
دیده ها
شنیده ها
نوشتن ها
گفتن ها
همه ابزارهایِ زنده یِ دستِ تو هستند
با احساسات و عواطف خود بر آنها نظارت کن
آنها را مُتمایل به خواسته ها و آرزوها و رویاهایت کن
آنها ابزارهایِ هدایتِ تو هستند
آنها ایجاد کننده یِ افکار و فرکانس هایت هستند
آنها تولید کننده یِ ثروتهایِ درون و برونِ تو هستند
آنها را بشناس
آنها را رها نکن
آنها نیروهایِ به کار انداختنِ ذهن هستند
خود را به جایی برسان که من درونت تو را فرا بگیرد
همه چیز از این (خود) آغاز می شود ،
باید بدانیم که ما وصلیم به یک نیروی بی نهایت
به یک انرژی بی نهایت
به یک شکوه بی نهایت
و آن هم خدای درون است
و آن هم منبع درون است
باید درک کنیم که درون ما چه دنیای بی نهایتی نهفته است باید درک کنیم که درون ما چقدر نامحدود است
باید درک کنیم که تنها خدا در درون ماست
باید درک کنیم که به این نیروی بینهایت تکیه کنیم
نیرویی که دیده نمی شود
نیرویی که لمس نمی شود
اما باید آن را با قدرت در کمان در درون خود حفظ کنیم
و تصور کن هر جا که می روی این نیروی بی نهایت با توست این خدای بی نهایت همیشه با توست
و می توانید در واقع دست به هرکاری بزنی آن را درک کنی
به هر چیزی که نگاه کنی آن را درک کنید
زمانی که صحبت می کنی آن را درک کنید
زمانی که با بچه ها بازی می کنی آن را درک کنید
زمانی که عملی را انجام میدهی آن را درک کنید
زمانی که نشسته ای آن را درک کنید
زمانی که بلند می شوی آن را درک کنی
زمانی که میخوابی آن را درک کنی
و تصور کن اگر این نیروی بی نهایت اگر این خدای درون را در هر شرایطی و در هر مرتبه و در هر جا و مکانی که هستید آن را در درون خود درک کنی به چه خوشبختیهای بی نهایتی تو وصل می شوی ؟؟؟
اگر در این (من درون) تنها خدا را قرار دهید
و از چشم این منبع درون
و از دیدگاه این منبع درون
و از بینش این منبع درون
هر عملی که از تو سر میزند انجام دهی
آرام آرام این (من درون) تمام تو را فرا میگیرد و این یعنی عدالت اصلی در اعتماد بنفس
و این یعنی تسلط بر خویشتن
و این یعنی شناخت خویشتن
در اداره ای دونفر هستند هر دو ۱۰ سال سابقه دارند و هر دو کارشان دقیقاً یکی است
یکی از آن ها در کمر درد شدید و علت آن را کارش می داند
و دیگری بدون هیچ دردی
با اینکه کار و عمل این دو یکی است
این کار آنها نیست که باعث درد می شود
این دقتی که به خدای درون و من درون دارند معیار سعادت و سلامتی و تندرستی آنهاست
یکی با این ابزار جلو رفته که به خدا اعتقاد داشته ولی آن را از خود جدا دیده
دیگری به خدا اعتقاد داشته ولی آن را دائم در درن خود دیده است
زمانی که آن را جدا درک کنی ، یقینا در این تلاش و کوشش قرار می گیری که باید دردی باشد و تلاشی باشد تا سلامتی ای بدست آید
اما اگر آن را درون خود ببینی ، دائم تنها خدا را که عین سلامتی است را خودت می بینی و تنها تلاشت این است که آن را جُدای از خود نبینی .
اینکه گفته می شود من درون تو را فرا بگیرد :
یعنی همون اعتقادی که به خداوند و انرژی که دیده نمی شود داشته باشی
این یک هنر است که تو اعتقاد داشته باشی به چیزی که خیلی ها به آن اعتقاد ندارد
این یک هنر است که اعتقاد داشته باشید به چیزی که اصلاً دیده نمی شود
اعتماد کنی به یک انرژی که همه چیز میتواند برای تو تشکیل دهد ، همه چیز را میتواند به تو بدهد ، و همه جور مکان و جایگاهی را میتواند برای تو برقرار کند.
چقدر زندگی شگفت انگیز می شود که از دید همان( من درون) ، آن من برتر ، آن خود واقعی ، همه چیز را نظاره گر باشیم.
☘️☘️
در طول روزهای زندگی به هر اتفاقی که بر میخوری از من درون آن را تفسیر کن
درطولِ روزهای زندگی هر مسئلهای برای تو پیش میآید در هر زمینهای ،
از دیدگاه آن من درون و آن خدای درون و آن خود برتر آن را تفسیر کن
و میتوان در این مورد مثال هایی زد برای اینکه روشن شود (من درون) کیست :
هر جایی که شاداب بودی بدان که داری از مخازن درون استفاده می کنی
هر جا که در حال احساس خوب هستی بدان که داری از دارایی های منبع درون مستفیذ می شوی.
☘️☘️☘️
من درون همیشه در سعادت است
من درون همیشه خوشبخت است
اگر با من درون حرکت کنی همیشه در برداشت عالی ترین حال و احساس خوب هستی
وقتی با من درون باشی ، مهم نیست کجا باشی
وقتی با من درون باشی ، مهم نیست در چه شغلی هستی وقتی با من درون باشی ، مهم نیست در چه کوی و درچه کوچه و شهری هستی
وقتی با من درون باشی ، مهم نیست با چه کسی رابطه عاطفی داری
وقتی با من درون باشی ، مهم نیست در چه جایگاهی هستی وقتی با منبع درون باشی :
میدانی که دسترسی دائمی به خداوند داری
میدانی که دسترسی دائمی به انرژی بی نهایت داری
میدانی که دسترسی دائمی به بی نهایت ثروت و سعادت داری
وقتی با من درون باشی در واقع در حال دسترسی هستی به عالیترین پولها و ثروتها و مکنت ها و زیبایی ها و سلامتی ها و تندرستی ها
من درون همان خدای درون است
و همان خدایی که هر ثانیه به آن دسترسی داری است.
شاد و سلامت و سعادتمند و ثروتمند باشید .
با سلام بر تمام دوستان عزیز در گروه بزرگ عباسمنش سلام بر علی آقای گل مثل همیشه امشب هدایت شدم که کامنت زیبای شما را بخونم وسیوش کنم . یه سوال داشتم امیدوارم که راهنمایی شما راهگشا باشد .سوال من این است که همه ازاین من درون صحبت مکنند ازجمله شما در این کامنت این من درون چیست/ ؟یک احساس است که باید به اون برسی؟یا حالتی هست؟واقعا این من چیست ؟چطوری میتوان آن را شناخت؟لطفا بیشتر راهنمایی فرمایید برای شناخت من درون چکار باید کرد؟با این توصیف های جنابعالی آرزوی رسیدن به این حالت در ما فوران میکند .بازم سپاسگزارم به خاطر وقتی که میگذارید وصمیمانه ما را راهنمایی میکنید/ در پناه حق باشید.
سلام دوست عزیز
بسیار زیبا توصیف کردید این من درون رو من از شما بسیار سپاسگذارم که با صحبتهاتون توجه من رو به درون خودم بردید و خیلی واضح شناخت خودم رو توضیح دادید
خداوند رو هزاران بار شکر میکنم برای ای آگاهی و از شما سپاسگزارم
درود بر تو واقعا زببا توزیع دادی و من دارم به تک تکشون عمل میکنم و دارم نتیجشون میبینم دوستان قسم میخورم که همون چیزی میشه که من میخوام میگم وقتی رو خودمون کار کنیم انوقت همون شرایط که در نظر داریم برامون اتفاق می افته انوقت عاشقانه میریم دنبالشون و زندگیمون میسازیم و سپاس خدای را که اینگونه ما را خلق کرده
به نام خدای معجزه ها
سلام خدمت همگی
با تشکر از علی آقای عزیز بابت کامنت های زیبا و تاثیرگزارشون.
آقا منوچهر نمیدونم کامنتم رو میبینی یا نه ولی اگه دیدی، یه توضیحی درباره درکی که نسبت قوانین پیدا کردی برامون بده.
واقعا پاسخ های خانم شایسته روی سوال های بچها گنجی هس که باید همش خونده بشه.
استاد عزیزم و مریم بانو و بقیه دوستان ازتون سپاسگزارم
سلام آقا شبخیر…
کامنت عالی گذاشتین پر معنی بود ،،
ولی واضح نبود برادر .من ۳ ساله دارم شبانه روز بت خدا صحبت میکنم
نمیدونم جریان چیه که جواب نگرفتم تا به حال
و یه جورای احساس میکنم اوضاع بدترم شده
واقعا نمیدونم چطوری باید به خدا وصل بشم
نمیدونم چیزی که شما میگیو چه جوری عملی کنم
چون واقعا همیشه باهاش صحبت میکنم ..ولی نتیجه نمیده
خودشناسی ابتدا ویران کند
جان رها از دست این وآن کند
این و آن چون باز شد از پای جان
روح آنگه خدمت جانان کند
سلام به دوستان نازنینم این شعر خودش داره میگه اول از خودت و درونت تغییر رو شروع کن تا خودتو نشناسی نمیتونی قدم برداری اولین تغییر از ذهنت باید شروع بشه خودشناسی یعنی اول خودتو بشناسی با خودت چند چندی بعد مراحل بعدی
اگر درون رو درست کنیم بیرون خود به خود درست میشود ما نمیخوایم کاری برای بیرون انجام بدیم چون از عهده ما خارجه و به ما ربطی نداره ما مسول خودمون هستیم
چون همه چیز در ذهن اول ثبت میشه چه درست چه نادرست باید اولین قدم بپذیریم که مسؤل تمام اتفاقات و شرایط خودمون هستیم تا نپذیریم رشد نمیکنیم
پس مرحله اول پذیرفتن و قبول کردن است وقتی میپذیری ذهن یه جورایی توانشو از دست میده برای اینکه بیاد تو رو گمراه کنه
تکرار یه فکری رو میگویند باور
الان که آگاه شدیم بوسیله دستان خداوند که استاد و عزیزدلشون هست بیایم به چیزهایی که دوست داریم و میخواهم داشته باشیم فکر کنیم و توجه کنیم هر چه این افکار رو تقویت کنیم افکار و باورهای اشتباهه قبلی کمرنگ میشوند
خیلی خوشحالم که در کنار این استاد عزیز از درون تغییر کردم خودمو تا حدود زیادی شناختم فرق ترمز و گاز رو فهمیدم و بیشتر پامو روی گاز دارم فشار میدم و پا از روی ترمزها دارم برمیدارم و هر چه تلاش کنم ترمزهامو پیدا کنم و رفعشون کنم با سرعت بیشتری به خواسته هام میرسم اینم به خودم بستگی داره
خدایا شکرت که داری هدایتم میکنی هر دقیقه بیشتر به سمته این اقیانوس آگاهیها
سپاسگزارتم ای رب قدرتمند من
ممنونم از همه عزیزان و دوستان ناب الهیم
استاد ممنونتم که این فضا رو برامون ایجاد کردی
دوستتون دارم یاحق درپناه خداوند توانا و قدرتمند باشین
برای شروع خودشناسی، میتوانید مراحل زیر را دنبال کنید:
1. تفکر درونی: زمانی برای خودتان اختصاص دهید و به احساسات، افکار و تجربیات خود فکر کنید.
2. نوشتن یادداشت: احساسات و افکارتان را در یک دفترچه بنویسید. این به شما کمک میکند تا الگوها و نقاط قوت و ضعف خود را شناسایی کنید.
3. سوالات کلیدی: از خود بپرسید: “من چه کسی هستم؟ چه چیزهایی برای من مهم است؟ چه اهدافی دارم؟”
4. مشاوره و گفتگو: با افراد مورد اعتماد خود در مورد خودتان صحبت کنید یا از یک مشاور حرفهای کمک بگیرید.
5. آزمونهای شخصیت: میتوانید از آزمونهای مختلف شخصیت شناسی استفاده کنید تا دید بهتری درباره خود پیدا کنید.
6. تجربههای جدید: به فعالیتها و تجربیات جدید بپردازید تا سامانههای مختلف خود را کشف کنید.
با پیروی از این مراحل، میتوانید مسیر خودشناسی را آغاز کنید.
به نام سیستم هدایتگر بشر
سلام
اینجا در خود شناسی قبلی خودم فرد عصبی می دانستم ولی چرا من مرضیه انقدر عصبی شدم چرا انقدر پرخاشگری میکنم چرا یهو و ناگهانی برون فکنی می کنم و می ریزم خودم بیرون؟ چرا من عصبی هستم و چرا اصلا پرخاشگری به وجود میاد چرا یک نفر دیگه ارام هست اما من مرضیه نه نمی توانم آرام باشم آیا فقط تقصیر من هست ریشه این عصبانیت از کجا نشات میگیره چرا نمی تونم وقتی که شرایط دلخواهم نبست و دیگران اذیتم می کنن انقدر بهم می ریزم؟
بریم سراغ ناهشیارم
اولا دلایل زیادی داره اینکه من به دلیل باورهای اشتباه که خانوادم بهم منتقل دادن و تعریفشان از دختر خوب دختری که همیشه خانه است مثل یک زندانی مثل یک برده نه مسافرت بره نه دوست رفیق داشته باشه نه اهل هیجان باشه نه اهل گردش باشه .دختر خوب از دیدگاه خانوادم دختری که تو هرکشوری باشه بهش میگن افسرده باید دارو مصرف کنه کم کم باورهای اونا در من نهادینه شد که دختر خوب دختری که حرف گوش کنه و همیشه خانه است و این باور و ترمز باعث میشد کائنات شرایطی به وجود بیاره من از کار بیکار بشم و بمونم خانه
از اون جهت که بیکار بودم خوب دستم تو جیب پدر باید باشه و این خودش سبب کلی مشکلات مالی میشه که برای رفع هرکدام از نیازهای خودت باید دستت جلو خانواده دراز کنی و بعد از،شنیدن جواب نه اونها باعث میشه نیازت از نظر مالی بر طرف نشه خودش عامل عصبانیت هست. فکر کن نتونی وسایل مورد نیاز شهریه دانشگاه شهریه باشگاه پوشاک و لباس و این موارد نیازها اولیه رفع کنی بعد سبب چی میشه اینکه فشار روحی زیادی تحمل کنی و درون خودت بریزی
پس این باور اشتباه که دختر خوب دختری که نباید کار کنه تو خانه باشه سبب ساز شده کلی فشار روحی بهم وارد بشه .
دلیل دوم باورهای محدود کننده خانواده وجامعه که دوست رفیق خوب نیست همیشه صحبت های خانوادم راجب اینکه نباید رفیق داشت رفیق فقط خانواده نباید با دوستای دخترت بری بیرون حق نداری رفیق داشته باشی دختر نجیب خوب باید فقط با خانوادش باشه که چی برم کافه با دوستام که چی بری با دوستات تهران که چی دوست رفیق داشته باشی دختری که خوبه فقط باید تو خانه باشه یا با پدرش یا همسرش بره بیرونه .ما آبرو داریم اگر تنها بری بیرون آبروی ما میبری .جامعه گرگ شده ما صلاح تو میخوایم دختر خوب بشین توخونه مگه هرزه ایی بری بیرون مگه ولگردی مگه باخانواده ایی بری بیرون .بری بیرون مزاحمت بشن که شر درست کنی. جامعه نا امن میبرن می دزدنت بلا سرت میارن بهت تجاوز می کنن. این حرفهایی که من شنیدم و مدام تو ذهنم تکرار شده.خانوادم دختر برده می دانن که چی موهات بریزی بیرون ومانتو کوتاه بپوشی آبروی ما ببری .همین مونده مثل ولگردها بچرخی.همیشه شنیدم دختر حوب دختر هست که فقط توخانه انقدر شنیدم شنیدم که از جامعه بیرون می ترسم و ۹۹ درصد مواقع داخل خانه هسنم .آنقدر شنیدم که تا شوهر نکنم حق زندگی ندارم می ترسم از اینکه تنها برم بیرون حتی الان نامزد دارم خانوادم نمیزارن با نامزدم برم بیرون بعد هی باورها تو ذهنم تقویت شده که بیرون همه گرگن همه بدن همه قاتل دزدن برم بیرون ممکن هزارتا بلا سرم بیاد .پس عملا نه دوستی دارم نه رفیقی حتی یک رفیق صمیمی ندارم.و همیشه خانه ام
باشگاه نمی روم
پس چی شد دلیل دوم اینکه من هیجانم هیچ جا نیست که تخلیه کنم که آرام بشم .وقتی نه شهربازی میرم نه باشگاه نه جنگل نه دوست رفیق پس این دائم خانه نشینی کنج عزلت برام فراهم کرده بالاخره باید انسان یک جا هیجان های درونش خالی کنه وقتی بیش از حد تنهایی و هیچ راهی برای خروج احساسات خودت نداری میشه مثل آتش فشان هی پر میشه میشه میشه و یک جا منفجر میشه و این انفجار خودش به شکل پرخاشگری نشان میده .که همون احساسات سرکوب شده همون نیاز به همدم نیاز به تفریح نیاز به آسایش آرامش هست .
دلیل سوم محدود بودن در یک مکان بسته و رفع نشدن نیازهای مالیم
دلیل بعدیش بیکاری هست وقتی همیشه همش توخانه هستی کاری نداری جز نشخوار فکری جز افکار بیهوده جز افکار شیطانی همش می شینی به گذشته فکر می کنی یا حوصله ات سر میره باید پرحرفی کنی با دیگران صحبت کنی پس بیکاری و تایم زیاد و همیشه در دسترس بودن باعث مشکلات زیادی میشه که یکیش پرخاشگری
بعدشم چون هر انسانی نیاز به محبت داره که از حامعه همسر خانواده دوست طبعیت و حیوانات برطرف میشه
وقتی همیشه خانه بیکار هستی
آیا راه حلی هست جز اینکه گدایی محبت کنی از همسرت از خانوادت؟
دلیل دیگه پرخاشگری من این می توانه باشه که انقدر از بچگی مادرم و پدرم گفتی تو عصبی تو پرخاشگری تو اینجوری خدا به داد دیگران برسه با تو هم صحبت میشن
باعث شده این یک باور بشه که خوب من عصبی هسنم همینه که هست یه ویژگی درونی غیرقابل تغییر هست .
دلیل دیگر اینکه من احساس قربانی بودن خودم با عصبی بودن سرکوب میکنم .
دلیل دیگر اینکه از رنج کشیدن لذت می برم .
سلام مرضیه جان
آفرین که اینقدر خوب روی خودت اعمال افکارت تعمق کردی و قانون پیداکردن باور های مخرب را خوب فهمیدی و آفرین که اینقدر خوب تشریح کردی و بابت اینکه وقت گذاشتی بنویسی تشکر میکنم واقعا زیاد چیز یاد گرفتم عالی بود به امید موفقیت های بیشتر.
خودشناسی را میتوانید با مراحل زیر شروع کنید:
تفکر درباره خودتان: زمان بگذارید و به ویژگیها، احساسات، و تجربیات خود فکر کنید.
نوشتن journal: روزانه احساسات و افکار خود را بنویسید تا به الگوهای رفتاری و احساسیتان پی ببرید.
مدیتیشن و mindfulness: تمرینهای آرامشبخش و آگاهی از لحظه حال میتواند به افزایش شناخت خود کمک کند.
بازخورد از دیگران: نظرات دوستان و خانواده را درباره خودتان بپرسید تا دیدی جدید پیدا کنید.
کتابهای خودشناسی: مطالعه کتابهای مرتبط با خودشناسی میتواند اطلاعات و ابزارهای جدیدی به شما بدهد.
مشاوره یا رواندرمانی: یک مشاور میتواند به شما کمک کند تا درک بهتری از خود پیدا کنید.
با این مراحل میتوانید به تدریج به خودشناسی عمیقتری دست پیدا کنید.
به نام سیستم هدایتگر بشر
سلام
خودشناسی کلید اول برای رسیدن به حقیقت هست.
برای رسیدن به خواسته
خوب اگر خودمان بشناسیم می توانم باورهای خودمان متوجه بشیم بعد باور درست بزاریم جاش و شخصیت خودمان را تغییربدهیم وجهان اطرافمان هم عوض می شود .
شخصیت من مرضیه چی هست بزارید به چشم یک فرد سوم شخص جواب بدهم انگار که یه سوال امتحانی است و مرضیه شخصی هست که من سال ها باهاش زندگی کردم و الان می خوام توصیفش کنم.
اگر در یک کلام بخواهید مرضیه را توصیف کنید چه می گویید؟مرضیه چه دختری هست چه باورهایی دارید اکثرا علاقه مندی های او چی هست چه مذهبی داره عادت روتین اونچی هست ؟چه رفتارهایی تو عصبانیت از خودش بروز می دهد؟وقتی شرایط خیلی افتضاح میشه چه واکنشی از خودش نشان می دهد ؟
سلام
مرضیه اکثرا اوقات هیجانی عمل می کند و توانایی سرکوب احساسات خودش نداره یعنی نمی توانی یک تصمیم منطقی بگیره و به اون عمل کنه. همیشه در تصمیمات خودش مردد هست.هیجانی به شدت توانایی مدیریت احساسات نداره. هیچ وقت نمی تواند گریه و خنده خودش کنترل کنه نمی تواند احساس های درونیش پنهان کنه .تمام احساسات خودش بروز میده.پرحرف و این زیاد صحبت کردن باعث میشه که نتونه مدیریت روی رفتارش داشته باشه چرا چون وقتی آدم برون گرا هست و پرحرف .نتیجه میشه که سریع تمام رازهای دلش به همه میگه باهمه درد ودل میکنه و این پرحرفی حتی تو روابط با خانواده و دوستان و همسر چالش برانگیزه چرا چون هر حرفی به ذهنش میاد بدون فکر کردن روش همون لحظه به زبان میاره و باعث میشه که بحث پیش بیاد .این برون گرایی و پرحرفی باعث میشه توجه بیش از حد به همسر خودش نشان بده و هی تو چند دقیقه کلی پیام بده و نتونه خودش کنترل کنه و هیجانی عمل کردن باعث میشه که مثلا ساعت ۱۲ با همسرش بحثکنه و حق هم باهاش باشه ولی ساعت ۱۲و۳۰ پشیمان بشه چرا حرفی زده چرا از حق خودش دفاع کرده و بره مجدد پیام بده عذر خواهی بی مورد کنه.همیشه وقتی حتی حق باهاش هست از حق خودش بگذره چرا چون آدم هیجانی هست یک لحظه با عصبانیت شدید همه چی بهم میرزه با حرفاش و خودش ۱۰ دقیقه بعدش پشیمان میشه .و چون نمی توانم مرز بین عصبانیت آرامش خودش کنترل کنه متناقض هست.ادم ۰ و ۱۰۰ هست و هیجانی طور و یکهو یک نفر میبره بالا و یکهو میاره پایین. کلی از یک نفر تعریف میکنه محبت میکنه باهاش خوب هست از حق خودش میگذره و حالا خدا نکنه طرف یک کاری کنه باب میلش نباشه با طرف دشمن میشه .زود قهر آشتی میکنه.
دشمنی هاش با یک نفر در حد چند ساعت هست.کینه ایی نیست اما همون عصبانیت لحظه ایی باعث خراب شدن همه چی میشه .عجول وقتی یک نفر حرف میزنه می پره وسط حرف طرف نمیزاره حرف اون تمام بشه .به شدت عجول هست.همیشه نیمه خالی لیوان می بینه یعنی حتی یک لیوان ۹۰ درصدش پر باشه ۱۰ درصد خالی می بینه.
یعنی تو هر چیزی دنبال عیب اون میگرده.طرف ۱۰۰ تا اخلاق خوب داشته باشه اونیکاخلاق منفی طرف هایلات میکنه.
مدیریت هیجانی نداشتن برونگرا بودن با تن بلند صحبتکردن عیب هاش هست.و اینکه خیلی زود عصبی میشه .نقطه ضعف بزرگش ابن از دورانکودکی ادمپرخاشگری و عصبی هست با کوچیکترین حرفی زود بهممیرزه و مرضیه زودم آرام میشه اما تو همون چند دقیقه عصبانی بودن همه چیز به باد میده.خودش از عالم آدم ایراد میگیره و انتقاد میکنه و اگر قضاوتش کنن و بهش بگن اینجوری و انتقاد کنن ازش بهش برمیخوره .از انتقاد بدش مباد ولی همه رو انتقاد میکنه بدش میاد راجبش غیبت کنن ولی از همه غیبت میکنه .
دائم توجه اش روی نکات منفی دیگران هست.
مدیریت خشم نداره .کمال گرایی شدید داره توقع داره همه مثل خودش رفتار کنن و میخواد تمام آدم های روی زمین عوض کنه .تا مثل خودش باشن به خودش بی نهایت سخت میگیره و آینده نگری و منطقی فکر کردن بیش از حد داره.
کمال گرایی باعث شده ایرادگرفتن شدید از همه کنه.و نمی توانه بپذیره آدم ها متقاوت اخلاق های متفاوت دارن و نمیشه باعث بشه همه شبیه اون فکر کنن.
هرکس عقاید خودش داره .
ویژگی های منفیش به شرح زیر
۱عصبانی شدن
۲ هیجانی رفتار کردن
۳ انتقاد شدید از دیگران
۴ منفی نگری و توجه روی نکات منفی
۵ غیبت کردن
۶ پرحرفی و بیان رازهای شخصی خودش و احساس قربانی بودن
۷ کمال گرایی
۸اینکه همه مثل اون فکر کنن
سلام ب استاد و بچه های سایت
منم امروز خودمو میخواهم توصیف کنم
من آرزو هستم 35 سالمه
من مهربونم و دلسوزم .پر حرفم . تقریبا ب حرف بقیه را گوش میدم سریع بعضی حرف ها روم تاثیر میزاره حتی اگه امتحان کرده باشم و بدونم سم هستش
از بعضی رفتار ها زود ناراحت میشم
خیلی پر حرفم از همه چیز حرف میزنم
تمام اتفاقات برای کسایی که پیشم کار میکنند میگم در صورتی که لوزومی نمیبینم
من خیلی برام مهم احترام گذاشتن ولی بعضی موقع ها بی احترامی میشم
من تو کار و زندگی و روابط عالیم و واقعا امتیاز عالی ب خودم میدهم
ولی بعضی مواقع حرفم راحت نمیتوانم بگم و اون نگفتن حرف باعث میشه منو ناراحت کنه و من عصبانی کنه
من در تربیت بچه و همسر داری و کار عالیم ولی نقطه ضعف هایی دارم که منو ب صفر میرسونه
من دوست دارم کمتر حرف بزنم و بیشتر عمل کنم کسی حرف زد که باعث ناراحتی من شد سریع اون جا را ترک کنم بیشتر حواسم ب خودم باشه تا بقیه بیشتر خودمو خوشحال کنم تا بقیه
باید تو کار بیشتر تمرکز کنم بیشتر مطالع و تجربه کنم
من باید زندگی کنم آدم های منفی گرا را حذف کنم
برای خودم و زندگیم وقت بزارم چیز هایی که دوست دارم را ادامه بدم و چیز هایی که دوست ندارم را خط قرمز بکشم
هر جا بهم آرامش میده همون کار را بکنم هر جا حالم بد میکنه اصلا نرم یا رفتم سریع بر گردم
وقتم را برای خودم و چیز های که حالم عالی میکنه بزارم من تو این دنیا اومدم تا بهترین لذت ها و تجربه های قشنگ کسب کنم من میخواهم شاد سالم وثروتمند باشم و موفق ترین در حوضه خودم باشم
سلام ب استاد عزیز و قشنگم عاشقتم استاد و سلام ب خانم شایسته عزیز که همیشه مهربون خون گرمه
از اونجا که حس خوبی دارم و چند روزی که سوال بچه ها را میخوانم و تمرکزم روی جواب سوال ها میزارم خیلی حس خوبی دارم و در نتیجه اتفاقات خوب برای خودم رقم میزنم خیلی خوشحالم
یه چیز خیلی عالی که استاد توی یه فایل ها گفت این بود که بچه ها زندگی خودتونو . خودتون رقم میزنید مدت ها فکر میکردم آخه مگه میشه ولی بعد ب خودم میگفتم استاد توانسته منم میدونم شدنی
یه ماجرا از خودم بگم
من تازه دارم متوجه میشم من جذب آدم ها با فرکانس منفی غیبت و تهمت و قضاوت داشتم حس خوبی نداشتم و واقعا حرفش پیش میومد منم از رو عادت شروع میکردم ب نظر خودم یکم کمتر شده آدم ها و شرایطم دارم رو خودم کار میکنم و از این جریان خوشحالم من فکر میکردم زندگی خواهر یا مادر و اعضای درجه یک من و ناراحتی ها و خوشحالیاشون ب من ربط داره ولی من هیچ وقت جذب خوشحالیاشون نداشتم و بیشتر جذب ناراحتی بوده یه بار بچه برادرم که خونه مامانم بودیم ی موضوعی پیش اومد که شروع شد بحث از این جور چیزها که بچه برادرم گفت زندگی هر کسی ب خودش ربط داره انگار جرقه ای بود تو مغز من البته تو فایل ها بار ها و بارها استاد گفته بود تو ذهنم بود ولی عملی نمیکردم تازه دارم عملی میکنم من این روزها ب خودم میگم که واقعا ما زندگی خودمون رقم میزنیم و زندگی بقیه ب من ربطی نداره و من تو ناراحتی ها هیچ کاری از دست من بر نمیاد چون اونا خدا را دارند و اون تضاد ب اونا کمک میکنه که عالی عمل کننند و پیشرفت کنند البته من خودم اصلا قبلا این طور فکر نمیکردم الان ب تضاد بر میخورم سریع ب خودم میگنم آرزو اومد تو را قوی تر کنه تو باید تو این موضوع پیشرفت کنی و واقعا مسیر پیدا میکنم حرکت میکنم قبلا کلنجار میرفتم و همش غر و اوضاع بدتر بود الان عالی شدم استاد خدا رو شکر اما هنوز برای پیشرفت هم جا دارم باید از این که هست بهتر بشم ولی دارم خودم پیدا میکنم و تازه دارم میفهمم کی هستم خیلی خوشحالم روی نقاط قوت کار کردن و نقاط ضعف پیدا کردن محشره من چقدر دارم پیشرفت میکنم خدا رو شکر استاد من هر باری باهاتم همه چیز عالی ی بار نیام تو سایت همه چیز بهم میریزه خدایا شکر که فرشته ی آسمانی سر مسیرم قرار دادی خدایا شکرت من چند سال پیش همچین دوست و خانواده ایی را آرزو کردم الان همون جایی که دوست دارم اومدم خدایا شکررررررررررت
بنام خداوند دانا و توانای من
سلام به مریم جان همیشه شایسته و استاد عزیزم و دوستان قشنگم در این سایت توحیدی .
چیزی که من درک کردم خودشناسی یعنی پیدا کردن ارتباط خودمون با احساس مون ،
وقتی من احساس خوبی دارم یعنی توکلم به خداست و دارم مسیر درست رو میرم و وقتی احساسم بد میشه یعنی ورودی هام رو کنترل نکردم و افکار منفی منو احاطه کردند .
باید درک کنم که خودم با باورهای و فرکانس هام دارم زندگیم رو خلق میکنم ، پس باید بتونم کنترل ذهن انجام بدم که البته کار راحتی نیستی ولی توی این مدت متوجه شدم که هر بار ذهنم رو کنترل میکنم از دفعه قبل بهتر انجامش میدم و یه جورایی افسار این اسب چموش رو بدست میگیرم .
من یه آدمی بودم که خیلی زود از کوره در میرفتم و گیرهای الکی به بچم میدادم نشستم با خودم فکر کردم و متوجه شدم ریشه در بچگی من داره ، چون مادری داشتم که همیشه باید طبق خواسته اون رفتار میکردم و اگر گوش نمیدادم کلی بد بیراه بارم میکرد یا کتک میخوردم ، اومدم روی این موضوع کار کردم و هر بار خودم رو کنترل کردم و تمرکزم رو از روی بچه ام و رفتاری که بنظرم اشتباه بود برداشتم و دیدگاهم رو تغییر دادم ، قبول دارم که کار راحتی نبوده و نیست و انجام دادنش کلی بهم کمک کرد و الان بهتر میتونم خودم رو کنترل کنم و در حال خوب بهتر و بیشتر بمونم ، درک کردم که این خود کنم که با عصبانیت باعث انرژی منفی بیشتر میشم و اتفاقات رو خلق میکنم .
از وقتی که متوجه شدم جهان مثل اینه عمل میکنه بیشتر مواظب رفتارم هستم و کم کم آرامشم بیشتر شده و روحم به خدا نزدیک تر …
وقتی آدم روی خودش کار میکنه و مدام در احساس خوب باقی می مونه خیلی چیزها تغییر میکنند ، وقتی به گذشته نگاه میکنم میبینم چقدر رشد کردم. دیگه برام مهم نیست که فلانی اذیتم کرد پشت سرم بد گفت ، میگذرم می بخشم چون ارزشمند هستم .
وقتی باورها تغییر میکنه قطعا آرامش به روح جسم میاد و وقتی آرامش میاد احساس خوب همراه داره و میشه حال خوب که اتفاقات خوب رو رقم میزنه .
خودشناسی یعنی من میدونم کجاها ضعف دارم و کجاها قوی تر عمل میکنم و میام روی نقاط قوتم کار میکنم ضعف هام رو با کنترل ذهن و ریشه یابی حل میکنم و به شناخت بهتری از خودم میرسم.
منم که باعث میشم با چه آدم هایی رو به رو بشم
منم که باعث میشم آدم ها چطور باهام برخورد کنند
منم که لحظه هام رو خلق میکنم
پس آگاهانه میام روی خودم کار میکنم .
قبلا از اینکه خواهرم پیشم غیبت اینو اون رو میکرد ناراحت میشدم و با اینکه بهش گفته بودم نمیخوام بشنوم ولی بازم ادامه میداد، چرا ؟
چون خود من در این مدار بودم و میخواستم از بیرون این موضوع رو حل کنم و از یه جایی به بعد متوجه شدم که این من هستم که باعث میشم این حرف ها پیشم زده بشه و باید خودم رو اصلاح کنم ،
بقول یکی از دوستان گاهی آنقدر برای خودمون ارزش قایل نیستیم که وقتی مهمان میاد و شروع میکنه غیبت کردن تهمت زدن یا بحث سیاسی کردن خیلی راحت همراهیش میکنیم ، دلمون میخواد نگیم ولی از اونجایی که خودمون رو دوست نداریم میگیم مهمان هست زشته .. اگه به خودمون به ارزشمند بودن مون فکر کنیم همراهی نمیکنیم و کلا اگه روی خودمون کار کنیم با چنین آدم هایی اصلا رو به رو نمیشیم و اگر شدیم باید آگاه باشیم و از اون مهمون درس بگیریم بدونیم کجای کارمون ایراد داره ،
وقتی من درون خودم رو بشناسم و سیستم جهان رو درک کنم ، باورها و فرکانس ها رو درک کنم به خودشناسی میرسم.
سلام دوستان عزیزم
درک جدیدی که به خودشناسی پیداکردم برای خودم هم جالبه
خودشناسی یعنی کندوکاو کنی خودتو یعنی با خودت روبروبشی یعنی با تمام چیزهایی که یه عمر فرار کردی روبروشی و قبولشون کنی
خودشناسی خیلی درداوره چون قراره با خودت روبروشی قراره تمام دروغ هایی که به خودت گفتی روبشه اینکار جرئت میخواد اما وقتی از ترس عبور کنی رها میشی
نسبت به احساستون هوشیار باشید وقتی درمورد چیزی حساس میشید و احساستون بد میشه ازش فرار نکنید با جملات تاکیدی مثبت اشغالارو نخواین بریزین زیر فرش تو اون حال یکم صبر کنید ازش فرار نکنید از خودتون بپرسید چرا حالم بده از خدا هدایت بخواید و برین تو اقیانوس درونتون مثل یه قواص بگردید چی باعثش شده شاید تو گذشته های دور باشه شاید به یه خاطره برسید ازش فرار نکنید خودتونو تو اون موقعیت قرار بدید یبار دیگه تجربش کنید اسعی کنید حسش کنید چشماتونو ببندید و اروم بشید اگر گریتون گرفت اگر خشمگین شدید اگر هر حسی سراغتون اومد فقط اروم باشید و تجربش کنید
بعد اینکار انگار یه باری از رو دوشتون برداشته میشه انگار به یه ریشه رسیدین انگار با این کار اون ساقه رو قطع میکنید انگار زنجیری رو پاره میکنید که اون خاطره بهتون حس بد میداده انگار اون اتفاق اثرش رو از دست میده و پوچ میشه فقط باید با خودتون روراست باشید باید به خاطر بیارید چرا هر وقت در اون موقعیت هستین یک کد مخرب در ناخوداگاه ران میشه
بخاطر همین استاد میگه با خودتون روراست باشید خودتونو به عنوان انسان بپذیرید
سعی کنید از خودتون فرار نکنید از خود واقعیتون فرار نکنید فقط اینطوری میشه اصلاحش کرد
باسپاس ازرویای عزیز،چقدر زیبا نوشتید کاملاً درسته،لذت بردم از خوندن کامنت شما ،خودشناسی که شما برامون تعریف کردیدکامل وعالی بود ممنون از مطلبی که گذاشتید ،موفق،سربلند،شاد،سلامت،پرازآرامش خیروبرکت ،نعمت ثروت باشید.خداروشکر سپاسگزارم.
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به استاد عزیزم، سلام به خانم شایسته مهربون و دوستداشتنی و سلام به همه دوستای عزیزم، امیدوارم حال همگی عالی باشه.
خودشناسی یعنی چی؟
یعنی بدونی که خودت هستی که داری اتفاقات و شرایط زندگیت رو خلق میکنی و بدونی افکارهای غالب و باورهات هستن که دارن شرایط زندگیت رو رقم میزنن. بدونی یه موجودیت فرکانسی داری.
خودشناسی یعنی اینکه همینطور که یه کامپیوتر برای اینکه یه کاری رو انجام بده، نیاز به کدهای برنامهنویسی در قالب یه برنامه داره، اگر من هم دارم یه کاری رو انجام میدم، این رفتار از یه باوری داره میاد، اون برنامه داره توی ذهن من اجرا میشه، بیام این ارتباط رو کشف کنم، ارتباط بین رفتارها و اتفاقات زندگیم رو با باورهایی که درباره موضوعات مختلف دارم کشف کنم. خودشناسی بعبارتی یعنی حرکت از درک قانون هستی به سمت اینکه بخوایم خودمون رو با این قانون هماهنگ کنیم که نتیجه دلخواهمون رو بگیریم. چون قانون خودش رو با احدی هماهنگ نمیکنه، وقتی به دلیل اتفاقات توی زندگیمون پی میبریم، تلاش میکنیم خودمون رو با قانون هماهنگ کنیم، همون هماهنگی میان ذهن و روح در فصل سوم کتاب رویاهایی که رویا نیستن.
حضرت علی (ع) یک حدیث زیبا دارن که میفرمایند:
مواظب افـکارت باش که گفتارت میشود،
مواظب گفتارت باش که رفتارت میشود،
مواظب رفتارت باش که عادتت میشود،
مواظب عادتت باش که شخصیتت میشود،
مواظب شخصیتت باش که سرنوشتت میشود.
از این حدیث زیبا و از قانون جهان هستی در این مقاله زیبا میشه فهمید که لازمه رسیدن به خودشناسی اینه که ما ارتباط بین افکار و رفتارهامون رو بشناسیم، از این حدیث مشخص میشه که سرنوشتی از قبل برای ما تعیین نشده، مرحله اول افکاره که در مرحله آخر میشه سرنوشت، پس خودمون داریم سرنوشت خودمون رو رقم میزنیم.
استاد در دوره عزت نفس گفتن: خیلی مهمه که نقاط قوت خودت رو بشناسی، نقاط ضعف شخصیتیت رو بشناسی بدونی چطور باید نقاط ضعف رو تبدیل کنی به نقاط قوت.
چطور میتونیم به باورهامون پی ببریم، به این صورت که به نتایج زندگیمون نگاه کنیم، نتایج ما چیزی جدا از باورهامون نیستن.
درواقع هر رفتاری که از ما سر میزنه خودش رو در یک یا چند باور نشون میده، باید ببینیم آیا اون باور که دلیل رخ دادن اون رفتار خاص بوده، آیا محدودکننده است یا قدرتمندکننده، اگر باوری محدودکننده باشه، احساس و فرکانس ما بد میشه و خودش رو در حال بد به ما نشون میده، درواقع اون عمل به خودی خود مهم نیست، باورها هستن که کار اصلی رو انجام میدن، ممکنه یک عمل یکسان رو دو نفر با دو باور متفاوت انجام بدن، نتیجه برای یک نفر که باور محدودکننده باشه اصلا جواب نده، اما برای کسی که باور قدرتمندکننده داشته نتیجه عالی بشه.
به یاد آیه زیر افتادم که خداوند مثال میزنه به پشه، مثال یکسانه، اما نتایج افراد از این مثال کاملا متفاوته، یه گروه با باور درست هدایت میشن، یک گروه با باور غلط گمراه میشن.
إِنَّ اللَّهَ لَا یَسْتَحْیِی أَنْ یَضْرِبَ مَثَلًا مَا بَعُوضَهً فَمَا فَوْقَهَا ۚ فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا فَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ ۖ وَأَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا فَیَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَٰذَا مَثَلًا ۘ یُضِلُّ بِهِ کَثِیرًا وَیَهْدِی بِهِ کَثِیرًا ۚ وَمَا یُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِینَ
خداوند از اینکه پشه و حتی کمتر از آن، مثال بزند شرم نمیکند. آنان که ایمان آوردهاند، میدانند که آن، حقیقتی است از طرف پروردگارشان؛ و اما آنها که راه کفر را پیمودهاند، میگویند: «منظور خداوند از این مثل چه بوده است؟!» خدا جمع زیادی را با آن گمراه، و گروه بسیاری را هدایت میکند؛ ولی تنها فاسقان را با آن گمراه میسازد!
سوره البقره – آیه 26
شاد و سلامت باشید.
سلام دوست عزیز. سپاس از کامنت عالی که نوشته اید خیلی نکات پر رنگ و طلایی داشت برایم مخصوصا مثال کامپيوتر که به جا و عالی بود.بهترین ها را از هر لحاظ براتون آرزومندم
سلام و درووووود
شناخت خود مهم ترین رسالت ماست
ما قبل از اینکه بیاییم زمین اگاه بودیم کی هستیم و نقشه مون چیه از سفر به زمین
الان ک دارم تایپ میکنم خیلی دوست دارم یک لحظه به یاد بیارم اون لحظه ای رو که انتخاب کردم روی زمین رو به یاد بیارم
اینکه بشناسیم قدرتی در درون داریم او همیشه با ماست همراه ماست یار و یاور ما هست
سرمایه ما هست همه چیز ما هست
درک کنیم فقط ب او قدرت بدیم
مثل ابراهیم که دوست خدا بود نشان میدهد ابراهیم خوب درک کرد و خودش رو شناخت و هم نشین خدا شد
اره این مسیر درست خودشناسی هست که بتونیم توحیدی باشیم
ما امده ایم تجربه کنیم تجررررررررربه کنیم نیومدیم که زور بزنیم بدبختی بکشیم و در حقارت زندگی کنیم
خداوند این رو از ما نخواسته
خداوند ما را پی کاری فرستاده است
سلام دوست عزیز
واقعا که خیلی خیلی قشنگ و کامل توضیح دادید من به درک خیلی خوبی رسیدم خیلی قشنگ متوجه منظورتون شدم واز نوع گفتار شما لذت بردم خداروشکر که توی این سایت هستم و میتونم از نظرات دوستان دیگه توی ایجاد باورهای درست استفاده کنم ممنونم از راهنمایی عالی تون
به نام خداوند بخشنده ومهربان
خداوند هدایتگر و روزی فراوان ،خداوندی که همهچیز از آن اوست
چهچیزهایی دریافتکردماز این مقاله ؟؟
خودشناسی یعنی من محدود به اینجسم نیستم ،جسمیکه همینظاهر همین صورت وهمیناندام هست با اینجایگاه فیزیکی
خیر من فرکانسهستمو با پذیرفتن این مسئولیت پا به این جهانمادیگذاشتم
و با فرکانسها وکانون توجه خودم زندگی خودم روخلق میکنم
اگر خودم رو بشناسم و ماهیت کار کردن ذهن و جایگاه اون و ماهیت وجود قلب و جایگاه خداوند
و با ایمان قلبی به خداوندی که برگی بدون اذنش بر زمین نمیافتد میتونم کار خودم و راه بندازم و برگ برنده رو دست خودم داشته باشم وتمام اتفاقات رو به نفع خودم رقم بزنم
نباید فکر کردکه اینکاره خیلی راحتی هست و ما حتما باید کار خاصی انجام بدیم
خیر کنترل ذهن کار بسیار مهمی هست که تو بتونی تصویر بزرگتر رو ببینی
و ایمان داشته باشی به خدای و هدایتهای اون
ذهنهمیشه میخادکارهای ما روبی ارزش نشون بده و ما رو دچاره هول و ولا بندازه
البته که یه سری از کارها هم مهمه انجام دادنش
در همین لحظه سجده شکر ب جا میارم برای درک اینموضوع بسیار مهم خداوندا سپاسگذارم ازت
چیزی که قبل پایان سال توجه من روجلب کرد اینموضوعه که من باید همیشه شکرگذار داشته ها باشم و باید نعمتها و ویژگی های اطرافیان برام همیشه بلدباشه
و خودم اگاهانه خودم رو رشد بدم
همیشه جایگاه شیطان وخداوند رو برای خودم توضیح بدم
حالا بهتر متوجه میشم که گفته شده انسان فراموشکاره واحتیاج به یاداوری داره
به نام خدا.
سلام
خودشناسی از دوره عزت نفس شکل می گیرد یعنی به گونه ای میشوی که دیگه آدم قبلی نیستی حتی بهتر از قبل
خودشناسی واژه ای است که در درون تعریف شده است اما باید از همین درون خودت بشکافی تا برون ریزی ها نمایان شود
خودشناسی من با خودشناسی فرد دیگه خیلی متفاوت است اما نکته ای که مهمه این است که اصل چیه و فرع چیه ؟
با دانستن اصل و با کنار گذاشتن فرع به خودشناسی می رسیم
اصل در همه ی زمینه ها مهمه
شاید ما خیلی از راه ها را رفتیم ولی نادرست بوده و امر اصل را می دونستیم وار راحتر پیش می رفت
دوره عزت نفس استاد خودشناسی را از پایه به من و شما نشون میده
اینکه شما چقدر جسارت داری که وقتی وارد هر جمعی میشوی بتونی خود واقعیت خود حقیقت خودت را نشون بدهی
سلام عرض ادب خدمت دوستان خودم بهنام خدا جمله معروفی هست که میگه کس نخوارد پشت من جز ناخن انگشت من همین جمله معنی های زیادی داره که میگه فقط خودتی خودت باید بجنگی برای اهدافت قوانین الهی رو یاد بگیرید تمرین کنین شکر گزاری کنید خداجونم شماهارو سربلند میکنه انشالله که موفق و موید باشید خدیا میلیارد هابارشکرت
خلاصه خودشناسی
ازدیدگاه خودم یعنی نقاط ضعف و قوت خود را بشناسیم.
بدانیم تاب و تحمل چه چیزهایی را داریم و چه چیزهایی را نداریم.
واکنش ما نسبت به وقایع مختلف چیه؟
عادات خوب و بد و زشت ما چیه؟ و سعی کنیم آنها را اصلاحش کنیم.
مثلا اگر دروغ میگوییم سعی کنیم دیگر دروغ نگوییم و …
بنظرم این چکیده خودشناسی است
با سلام و وقت بخیر خدمت استاد گرامی و خانم شایسته گل و همه دوستان خوبم:
به نظر من خودشناسی یعنی اینکه از هیچ کس هیچ توقعی نداشته باشیم و هیچ وقت رنجیده خاطر نشویم بلکه تمام تمرکزمان را روی خودمان بگذاریم و ببینیم چه باورهایی داشتهایم که این نوع رفتار و عکس العمل را در دیگران دیدهایم ببینیم چه باورهایی در درون ما است که باعث جایگاه فعلی ما شده است.
یعنی بدون سرزنش خود و قبول تمام مسئولیت زندگیمان سناریوی جدید زندگیمان را بنویسیم که البته در شروع کار خیلی مواقع ممکن است حتی ناامید شویم .
مثلاً در حالی که پدر مادر خود یا همسرمان دارای تمکن مالی هستند ولی به ما کمکی نمیکنند ،احساس بدی به آنها داشته باشیم و در ذهنمان آنها را کاملاً محکوم کنیم، اما اگر این باور را جایگزین کنیم که تنها خودمان هستیم که شرایط زندگیمان را میسازیم پس دیگر کاری به مال و اموال دیگران نباید داشته باشیم ، حتی اگر این دیگران پدر و مادر ما و یا همسرمان باشند .
یا مثال دیگرش اینکه من در زندگی متاهلی خود همیشه از آمدن مهمان بسیار واهمه داشتم به طوری که دچار استرس فراوان میشدم تپش قلب میگرفتم، اما از وقتی که با این مباحث آشنا شدم و یک درک کوچکی رسیدم سعی کردم ریشه این رفتار را در خودم بشناسم که به این نتیجه رسیدم از آنجایی که از کودکی تا سن ازدواجم در خانه پدرم ،همواره به خودمان بسیار سخت میگرفتیم و گاهاً تا چند روز و حتی تا چند هفته درگیر اومدن مهمانها بودیم این در حالی بود که اون مهمانها اصلاً توقع خاصی نداشتند ،اما خانواده من به خودشان سختی میدادند. به طوری که فقط طرف مقابلمان از این مهمانی سود میبرد و ما فقط مثل کارکنان هتل زحمت میکشیدیم و من متوجه شدم که این باور اشتباه است که باید از روند طبیعی زندگی مان را بزنیم تا فقط مهمانمان لذت ببرد و از ما راضی باشد .وجود چنین باور ریشهای در من باعث شده بود که من نیز چنین احساسی را نسبت به آمدن مهمان داشته باشم که خدا را شکر چون خانواده همسرم بسیار پرجمعیت هستند و رفت و آمد خیلی دارند و بسیار به خودشان آسان میگیرند باعث شد که من نیز خیلی آسانگیرتر بشوم و خودم را مسئول ایجاد احساس خوب در مهمانم ندانم در صورتی که قبلاً واقعاً وظیفه خودم میدانستم که به هر طریقی باید و باید به مهمانم احساس خوب بدهم حالا حتی شده با همراهی او در باورها منفی، شده با شرکت در بحثهای سیاسی و منفی که در نهایت بعد از رفتن مهمان خود من دچارسرزنش و مریضی میشدم، به خاطر اون غیبت یا تهمت یا بحثهای سیاسی که داشتیم یعنی من از اول میدانستم که نباید وارد این چالشها بشوم ،اما فقط به خاطر این باور اشتباه به هر طریقی با مهمانم همراهی میکردم که برای او کم نذاشته باشم و این فقط یک نمونه از شناختی است که من از خودم به دست آوردم که البته حالا خیلی بهتر شدهام، جالب اینجاست که همین مهمانها ی ما به خانهشان میرفتیم آن هم ۱۰ سال یکبار، بسیار به خودشان آسان میگرفتند و فقط این مسئله برای خانواده ما بود.
سلام به استادعزیزودوستان گرامی.
کارکرد هر کدوم از دوره ها سطح آگاهی شما رو به یه درجه ای میرسونه.
این دوره هایی که شما گفتید رو من کار کردم.
ولی باز نیاز دیدم دوره های دیگه را خریداری کنم وسطح آگاهیمو بالاتر ببرم.
الان که اکثر دوره ها رو کار کردم .خوب متوجه میشم که کدوم تغییراتم به خاطر کدوم دوره بوده.
وازاین بابت خوشحال هستم که مراحل بالاتری روتجربه کردم.
هرچند انقد افکار وباورهای تضعیف کننده داشتیم که با یه بار یا چند بار کار کردن ،موضوعات ومسائلمون حل نمیشه.
وباید خیلی بیشتر از این حرفا وخیلی سال روی تغییراتمون کار کنیم تا خیلی از نگاههامون تو زندگی فرق کنه .
پس فکر نکنید با چند بار گوش کردن فایل ،دگرگون شدید.
تا زنده هستیم باید این مسیر رو ادامه بدیم.
وتمام تمرکزمون روی تغییرات خودمون باشه.
هرچی که هست تو دنیای درونی ماست.
پس، از کنترل کردن عوامل بیرونی دست بکشید.
از محکوم کردن دیگران هم دست بکشید.
وبه خودتون بپردازید که شناخت اصلی خودتون در صلح بودن خودتون با جهان هستی وهماهنگ شدنتون با خدای خودتونه.
وقتی به این مرحله برسید دیگه راحتر خودتون رو میشناسید وراحتر راهکارها جلو نظرتونمیاد.
چون کسیو پیدا کردید که با تکیه وایمان بهش از هر سختی وبندی ،رهایی وآزادی پیدا میکنید.
خدا تووجود شماست وشما در سرشت خداوند نهادینه شدید.
پس هر دو باهم دنیایی پر از آرامش ،سلامتی،خوشبختی وسعادت رومیتونیدبسازید.
با توکل وامید وصبوری به نتایج عالی دست پیدا خواهید کرد.
پس از طریق رعایت ضوابطه قوانین جهان هستی ،شما میتونید راحتر خودتون رو بشناسید.
ببینید در طول روز با چه افکاروباورهایی سر وکار دارید ؟
تمرکزتون رو چیا هستش؟
آیا بابت داشته هاتون سپاسگزاری میکنید؟
حواستون هست چ فرکانسهایی ارسال میکنید؟
آیا میدونید در طول روز با چ احساساتی دست و پنجه میزنید؟
احساسات ما مهمترین ملاک رشد وپیشرفت وشناخت درونی ماهستن.
استاد که تاکید فراوان به نوع احساس ما دارن.وهمه ی مسائل رو بر اساس احساس میسنجن .
احساساتی مثل نفرت ،غم ،ترس ونگرانی ،کنترل کردن،حسادت ،عجله،تصورات باطل همه نشات گرفته از حس منفی هستن .
واحساساتی مثل شادی ،امیدواری ،توکل،صبر،سکوت ،پذیرش ،کنترل ذهن احساسات مثبت هستن.
که مواجه شدن ما با هر گونه مسئله ای باید با احساس خوب باشه تا اتفاقات خوب رخ بده.
پس شناخت احساس یکی از عوامل مهم شناخت درونی خودته.
هرچقدر این احساسات رو بشناسی بهتر میتونی با هر موضوعی مقابله کنی.
در واقع عملکرد بهتری خواهید داشت.
بها دادن به خودت.
دوست داشتن خودت.
شناخت ارزشهات.
دیدن توانمندیهات .
عشق به خودت همه وهمه باعث شناخت بهتر خودت میشه.
داشتن شهامت برای انجام هر کاری هم ازعوامل مهمی هستش.
اجازه ندید احساساتتون جریحه دار بشه.در لحظه دنبال راه حل باشید.
ودر آخر با هدایت خدا پیش رفتن خیلی تو شناخت خودتون کمکتون میکنه .
سلام دوست عزیز م خیلی سپاسگزارم از متن زیبایی که نوشتید پدر ک درستی که از قوانین دارید و احساس خود ارزشمندی که دارید و یا نوشتن آن یادآور من هم شد
سلام دوست عزیز .سپاس و قدر دانی به خاطر کامنت فوق العاده تان که کلی آگاهی داشت وهمچنین سپاس مجدد که من و سایر عزیزان از نوشته های خوبتان استفاده بردیم در این مدت .سپاس از استاد جان و مریم جان عزیز وهمچنین از همه دوستان فوق العاده و فعال در سایت الهی. دوست دانا، روز به روز در تمام جوانب مد نظرتون بدرخشید.
به نام خداوند آگاهی و عشق
پاسخی فوق العاده دیگه👌
من از زمانی که شروع کردم به دوست داشتن خودم به خداوند رسیدم
اینکه میگن از خودشناسی به خدامیرسی برای من حقیقت محض بود هرچی بیشتر عاشق خودم شدم بیشتر عاشق خدام شدم
و بیشتر در آرامش ذهنی قرار گرفتم
هرچی بیشتر تو مسیر خودشناسی و خودسازی قرار گرفتم نگاهم به زندگی و رفتارام نسبت به قبل توحیدی تر شده ومسئولیت پذیر ترشدم…
یکی از مهم ترین کارای زندگی مون باید خودشناسی مون باشه چرا که دراین مسیر احساست فوق العاده ای مثل شکوفا شدن وآرامش روحی و روانی و آسایش تجربه میکنیم .
خودشناسی قشنگترین مسیری هست که توزندگیم میخوام برای همیشه و تازمانی که زنده ام موفق و روبه جلو باشم
چون میبینم که چطور باعث تعالی روحم و رشد شخصیتم و آگاهی
بیشترم و در نهایت بالارفتن کیفیت و کمیت زندگیم شده.
شکر خدا به خاطر این سایت که خیلی زیبا با فایل های و سوال جواب شما دوستان به رشد بالایی میرسم
من باگوش دادن بارها بارها فایل های رایگان در حال بالا بردن کیفیت زندگیمم.
من ایمان دارم خودمم که میسازم
پس بهترینا رو میسازم.
زندگیم به فرم فوق العاده ای فرمش میدم
و قول میدم به خودم و خدای خودم که نهایت بهره رو از دنیای قشنگش از قدرتی که تو وجودم برای تجربه این قشنگی ها گذاشته ببرم.
الله یارتون دوستان عزیز.
بنام نامی حق پروردگار جهانیان
سلام وعرض ادب خدمت استاد عباس منش عزیز وبانوشایسته گرامی وهمه دوستان خانواده بزرگ وتوحیدی عباس منش
دوستان خودشناسی ازآنجا آغاز میشود که عملا بدون هیچ تعصب به تماشای افکار وباورها ورفتار خود ونتایجتان بعنوان یک ناظر بنشینی و بدون قضاوت وبهانه نیک بنگرید دقیقا مانند قدم اول استاد عباسمنش در دوره دوازده قدم حال باید بیدیشی که چه ترمزهایی باعث ناکامی وچه باورهایی باعث رشد و تعالی شما شده است البته واقعا دشوار است اگر خود خواسته باشید بدون راهنما ومثل استاد با آزمون وخطا بخش برسید چون خیلی از باورهای اشتباه بسیار مستترند حتی زمانیکه روی ترک و جایگزین کردن باورهای مناسب کار میکنید ناخودآگاه در برخورد باتضادها باشرایط خاص یهویی فراموش میشوند وگاها به شیوه نامناسب قبل رفتار میکنید خدای مهربان را شاکرم که با استاد عباسمنش آشنا شدم وتوحیدی ابراهیمی ودروس زندگی را از ایشان می آموزم سپاسگزارم از استاد بزرگوار که تجربیات گرابهایشان را مشعل راه ما کرده آمد.
باعرض سلام وادب به گروه هم فرکانس وهم انرژی ومثبت اندیش عباس منش قبل از هر چیز به خاطر این سوال خوب و رک شما وپیدا کردن نقطه ضعفتان به شما تبریک میگم همین الان با طرح همین موضوع اولین قدم برای خودشناسی را خودتان وحسهای خوبتان برای شناخت برداشته است یعنی به این درک رسیده اید که برای یو حرکت ذهنی وفرکانسی باید درون وضمیر ناخودآگاه خود را به بهترین شیوه ها شناسائی کنید وبدونید دراین دنیای فوق هوشمند وبا شعور به عنوان خلیفه الله قدم اول همین خودشناسی است حضرت علی علیه السلام میفرماید که هرکسی خودرا شناخت خدای خودرا خواهد شناخت یعنی عزیزم به زبان ساده هرکسی دنیای درونش را شناخت به شناخت قوانین الهی وخواست الهی میرسد در خودشناسی بدانید که شما در یک جهان انرژی فرکانس وارتعاشی هستیم همان چیزی که دیده نمیشود مثل ریشه درخت که نمیبینیم ولی میدانیم که ریشه دارد این انرژی وارتعاش وفرکانس همان ایمان به غیب است وبدان آن چیزهایی که دیده نمیشود خیلی خیلی بز گتر وقوی تر وعظیم تر است وشما برای شناخت خودت باید بپذیری که خدایی در درونت است که در هر لحظه باید اونو بشناسی ودر این بین اون ساختار ذهنی تو که برپایه باورهای تو باورهاییکه آنچنان در تو قوی هستند که برایت به ایمان تبدیل شده اند ودر نهایت بواسطه همین باورها وایمانی که داری درهرلحظه انرژیها وفرکانسهایی وارتعاشاتی منفی یا مثبت از باورهای منفی یامثبت به جهان هستی ساطع میکنی وطبق قانون جذب از همین جنس ویا مشابه آنرا دنیا وکائنات بخودت با هر شدت وضعفی به خودت برمیگرداند بدون دخل وتصرف وکم و کاستی پس برای خودشناسی نگاهی عمیق به درون خودت وباورهای ریزودرشتی که داری بیانداز وبدان که منابع خودشناسی در درون خودت میباشد فقط باید شروع کنی حواست به نشانه ها هرچند کوچک باشد و از هر اتفاقی که چه درگذشته وچه در حال برایت می افتد تعبییر مثبت داشته باشی واصرار ا فقط به دنبال تعبییر مثبت باشی تا راه خودشناسی ودنیای درونت هموارتر شود وحتما باورهای منفی را شناسایی کنی وهمیشه ودر هر لحظه احساسات شما نشانگر احوالات شماست وخودش میگوید که باورهای شما چگونه است بهتر است راه خودشناسی را با ایمان به قوانین الهی بر روی جهان هستی شروع کنی وبدانی که تو چیزی نیستی جز آنکه فکر میکنی درپناه ایزد یکتا هستیم قطعا
به نام خدای مهربان، بخشنده، زیبا، عاشق، توانا و ثروتمند
به نام انرژی معجزه گری که از رگ گردن به من نزدیک تر است و اگر با او دوستی کنم، هر چیزی را که بخواهم برایم مهیا می کند
سلام به تمام آدم های خوب دنیا در تمام دوران ها
سلام به هر چی خیر و نیکی و خوبی و تجربه های ناب و لذت های کوچک و بزرگ است که در دنیای فرکانسی ما در جریانه
سلام به خانواده خوشبخت و خوش فرکانس عباسمنش
قبل از اینکه برخی نکات متن بالا رو بنویسم، باید بگم که «قدم اول» دوره «۱۲ قدم» هم یک تمرینی داره که استاد عباسمنش با یکسری سوالات باعث میشن خودمونو کندوکاو کنیم و ببینیم با خودمون چندچند هستیم. (در مورد مابقی قدم ها نمیتونم نظری بدم چون هنوز باید صبر کنم تا زمانش برسه بتونم اونها رو هم گوش بدم.)
برخی نکات این متن:
* خودشناسی یعنی تلاش برای یافتن ارتباط میان: رفتارها یا عکس العمل هایی که در برابر اتفاقات زندگی مان از خود بروز می دهیم، با باورها و نگرشی که درباره دلیل اتفاقات یا شیوه بوجود آوردنشان داریم.
سپس تلاش آگاهانه برای اصلاح آن باورها به منظور ایجاد رفتارها و عکس العمل های بهتر.
*همیشه باورهای ما، خود را در رفتارمان نشان می دهد و تنها راه تغییر آن رفتارها، تغییر آن باورهاست.
*خودشناسی یعنی درک رابطه ما با جهان. درک رابطه ما با منبعی که جهان از او خلق شده و درک رابطه ما با سیستمی که جهان بر اساس آن کار میکند.
*خودشناسی یعنی درک موجودیت فرکانسی خودمان و توانایی که برای خلق شرایط دلخواهمان به کمک این خاصیت فرکانسی داریم.
*خودشناسی یعنی تلاش برای کنترل ذهن به منظور دریافت الهامات و هدایتهای قلب.
*برای خودشناسی می توان کارهای زیر را انجام داد:
1. برای کنترل نجواهای ذهن تلاش کنیم.
2. ایجاد مهم ترین رابطه زندگی مان که همان رابطه درونی ما با انرژی است که تمام هستی را مدیریت می کند و او را خدا نامیده ایم.
به امید قرارگیری در فرکانس های بالاتر و عالی تر برای هممون
با عشق و احترام، مریم
سلام مریم عزززیزم هم فرکانسی خوبم ممنون از پاسخی که به این متن دادین و اینقدر خلاصه شده و چکیده و بسیار شفاف خودشناسی رو بیان کردین که من بسیار لذت بردم از کامنت شما و سپاسگزارم برای شریک شدن در پاسخ این سوال معنوی و امیدوارم در تمام جهات زندگی همیشه بهترین آگاهی ها به قلب مهربونتون الهام بشه