سپردن کارها به خداوند - صفحه 17

دسته بندی: توحید و هم‌جهت‌شدن با خداوند

181

سلام به دوستان عزیزم
دوستان یک سوال به بهم گفته شد بپرسم و اینه که کارهای که تا حالا به خداوند سپردی و به طور معجزه آسا انجام شده و همزمانی ها صورت گرفته رو در زیر این سوال بنویسید تا از اینکه ایمانمان نسبت به سپردن کارها به خداوند وانجام شدنش به نحوه احسن بیشتر بشه ومصداق این آیه قرآن رو که آیا خداوند برای تو کافی نیست بهتر درک کنیم ودیگه این همه زور نزنیم و وا بدیم و کارها رو به کاردون بسپاریم و از گذر عمر لذت ببریم
دوستان مطمنا هر کدوم از ما از سپردن کارها به خداوند مثالهای داریم حتی مثالهای کوچک رو هم بنویسید مثل پیدا کردن یک آدرس مثل کمک گرفتن برای بردن یک بازی منچ و خیلی مثالهای بزرگتر یا برنده شدن در یک قرعه کشی
اگه هر کدوم از ما آگاهانه مثالی از کمک خداوند در زندگی روزانه بزنیم چه کولاکی میشه برای قدرتمند کردن این باور عالی و توحیدی

قبلا از تمام دوستان عزیزم که در جواب دادن به این سوال من و تمام دوستان را همراهی میکنن سپاسگزارم

نمایش:  به ترتیب تاریخ   |  به ترتیب امتیاز   
4

به نام عشق ابدی

سلام به همگی

مادیشب مهمون خونه مادرشوهرم بودیم وبه دلیل سبک غذاییه من شام یا مرغه یا کباب ماهی تابه ایی

منهرروزازخدامیپرسم که بگو چی بخورم وامیدوارم که هرباربیشترو بهتر هدایتهاشودریافت کنم
دیروز وعده غذاییم رو که طبق قانون سلامتیه نخوردم چون گفتم شب خونه مادرشوهرم میخورم

بعد نزدیکای رفتن بود که همسرم گفت مامان بهم زنگ زده گفته امشب شام خونه بابا حاجی هستیم(ما تهرانیم ومادرشوهرم اینا وهمه فامیلهای همسرم قم هستن )
گفتم خداکنه مرغ باشه که من بتونم بخورم
همسرم گفت مامان گفته شام قورمه سبزیه

اومدم غربزنم که چراخوب مامان زودترنمیگه دعوت شدیم
اگه میگفت من غذامو خورده بودم تا الان که یه دفعه توذهنم گذشت زهرا اگه قراربوداینجاغذاتوبخوری حتما خدا یه جوری بهت میگفت پس هیچی نگو ..سکوت کردمو گفتم شاید نباید امروز غذابخورم

شب سرسفره همه نشستن وقورمه سبزی خوشمزه عمه جان رو خوردن منم ماست خوردم
اومدیم خونه مادرشوهرم برای خوابیدن همسرم گفت زهرا اکه گرسنه ایی پاشو تخم مرغی چیزی بخور گفتم نه الان سیرم و واقعا هم سیربودم
یه دفعه مادرشوهرم گفت راستی ت یخچال کباب داریم(حالا شماببینید چه کبابی:کبابی که گوسفند وکشتن وگوشته تازه و درجه یکشو دادن کبابی بمزه برای نذری نه کبابهای این کبابیه گا که معلوم نیست جه گوشای میپزن)

گفتم وای خدا دمت گرم بعدشم سریع گشنم شد انچنان ضعفی منو گرفت خخخخخخ

خلاصه رفتم سریخچال و دوتاسیخ ازاون کبابهایی که خدابرام پخته بود وخوردم جاتون خالی چه طعمی داشت
سرنیز که داشتم نیخوردم به این فکر کردم که خدایا واقعا تو چه جوری هستی من ساعت یکه شب نشستم توخونه مادرشوهرم ودارم کباب گوسفندیه خوشمزه رو میخورم ..درصورتی که اگه غذا خورده بودم سیر بودم نمیتونستم بخورم

خدایا واقعا دمت گرم که اینقدر خوبو مهربونی اینقدر حواست به هممون هست
دمت گرم ای روزی رسان بی حساب
سپاسگزارم ای رب رزاقم


4

با سلام
من اعتقادی به سپردن کارها به دست خدا با شیوه مرسوم که تو جامعه ما هست ندارم و برام اصلا قابل پذیرش نیست.
سپردن کارها به دست خدا یعنی دونستن و بلد بودن قانون و نظامات در هر زمینه ای.
من خودم اگه مشکلی داشته باشم هیچوقت نمیگم خدایا سپردم به خودت،خودت حلش کن، بلکه میگم خدایا خودت قانونشو بهم بگو چجوریه.
الان شما کشته های جاده ای ما رو ببین،اینا همون اونایی هستن که موقع مسافرت میگن خدایا توکل به خودت،خودمون رو سپردیم بهت.اینا همونایی هستن که بدون اینکه قوانین مسافرت،رانندگی و خیلی چیزای دیگه رو بدونن همینجوری پشت فرمون میشینن و میرن مسافرت و همه چیزو به خدا میسپارن.
اگه جایی مشکلت حل میشه به خودی خود به خاطر رعایت کردن اون قوانین به طور ناخودآگاه هست نه اینکه خدا بگه بزار یه حالی بهش بدم سوپرایزش کنم.
خیلیا چندین ساله تو مشکلات غرق هستن بعد یه اتفاقی میوفته میگن نمیدونیم چطور ، ولی به طور معجزه آسایی خدا مشکلمون رو حل کرد،خب خدا تو این چند سال کجا بود،نمیدید مشکل داری،یهو خواست خدایشو نشون بده و یه حالی بهت بده.نه اینجوریا نیست.
اینا همش باور و ذهنیتی هست که از گذشته بهمون راجب خدا دادن.
۲ سال بعد از جدا شدن از همسرم چنان دچار افسردگی شده بودم که هر چی التماس خدا رو میکردم هر چی کارها رو بهش میسپردم وضع که بهتر نه ، بدترم میشد.فکر میکردم همه چی خداس هر چی اون بگه،من کی هستم،اونقدر له و لورده شدم تو این سال ها که از لج رفتم مدتی آتئیست شدم.
خدای قرآن منو نجات نداد خدای قانونها منو نجات داد.همون کسی که قانون ضمیر ناخودآگاه رو بهم فهموند که بدونم مشکلم از چیه و کجاست.خدایی که قانونش میلیاردها سال هست. اما این کتاب و خدایی که معرفی میکنه ۱۴۰۰ ساله بوجود اومده.یعنی قوانین و نظامات خیلی قبل تر وجود داشتن جلوتر از قرآن .من قصد توهین و بی احترامی به احدی ندارم،نظر شخصیمو دارم میگم.این جهان رو خدا بر طبق قوانین و نظامات داره اداره میکنه نه تقدیر و سرنوشت و حکمت و کتاب و قضا و قدر و…
خدا یعنی قوانین و نظامات.
جهان غیر از قوانین و نظامات چیزی حالیش نیست
کمک خدا طبق قوانین و نظامات هست.
توکل یعنی درست انجام دادن کارها،یعنی وقتی میری مسافرت قوانین راهنمایی و رانندگی رو رعایت کنی،یعنی بلد باشی رانندگی کنی،یعنی ایرادات ماشینت رو رفع کنی و خیلی چیزای دیگه.نه اینکه با ماشین خراب ۱۸۰ بری بعد بگی توکل به خدا ، خدایا سپردم به خودت زن و بچمو.

سپردن کارها به دست خدا یعنی طبق قوانین و نظامات عمل کردن.

ارادت



3

مَنْ کَانَ یَظُنُّ أَنْ لَنْ یَنْصُرَهُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَهِ فَلْیَمْدُدْ بِسَبَبٍ إِلَى السَّمَاءِ ثُمَّ لْیَقْطَعْ فَلْیَنْظُرْ هَلْ یُذْهِبَنَّ کَیْدُهُ مَا یَغِیظُ

آن کس که پندارد خدا هرگز او را در دنیا و آخرت یاری نخواهد کرد پس طنابی به سقف بندد و خود را از آن بیاویزد تا خفه شود، آن گاه بنگرد که آیا این حیله و کید او خشمش را از بین می‌برد

 

سوره حج آیه ۱۵


1 سال پیش

دوست عزیز شما نه یکبار بار ، بلکه صد بار دیگه کامنت بنده رو مطالعه کن ببین من چی گفتم،هر چند که فکر نکنم منظورمو متوجه بشی تا تو مدارش نباشی.

کمک خدا به بنده اش به نظرت چجوری میتونه باشه؟

به نظرت این مثالهایی که دوستان زدن از سپردن کاراشون به خدا،خدا هم سوپرایزشون کرده، اون خدای انسانگونه رو تو ذهنت تداعی نمیکنه؟

خدا بیکاره؟

یا به قول دوستان خدا سادیسم داره؟

الان مردم غزه تو خاک و خون خودشون میغلتن به نظرت همه چیزو نسپردن به خدا؟

خدا چطور تو بازی منچ برندت میکنه ولی تو خون غلتیدن یک بچه رو نمیبینه؟

جز اینه که کوچکترین کارها هم برا خودش قوانینی داره.

الان دو نفر زهر بنوشن، یکی مومن باشه یکی کافر ، به نظرت خدا میگه بزار اونی که مومنه رو نجات بدم،بزار اون کافره بمیره؟

مگه خدا با مومنان نیست،مردم غزه چی هستن به نظرت؟کافرن؟

هر روز میبینیم که خدا و قرآن از دهنشون نمیوفته،خدا کجاست؟

جز اینه هر چیزی قانون و نظامات داره

جز اینه کمک و یاری خدا بر طبق قانون و نظامات هست.

من تو کامنتهای قبلیمم گفتم بله همه چی خداس منم به این خدا ایمان دارم ولی طبق قانون و نظامات.

تو ژاپن ۵۰ طبقه میسازن به نظرت به خدا میسپارن؟،میگن خدایا ما یه چیزی ساختیم خودت نگهش دار، یا بر اساس یه سری قوانین معماری میسازن؟

چرا اونجا ۱۰ ریشتر میاد ساختمون نمیریزه،ولی اینجا ۴ ریشتر میاد با خاک و خون یکسان میشیم،مگه خدا با مومنان و مسلمین نیست؟

به نظرت کسی که قوانین خدا رو میدونه و رعایت میکنه توحیدی تر از اون کسی نیست که هر روز قرآن میخونه و همه کارها رو به خدا میسپاره خودشم هیچ غلطی تو زندگیش نمیکنه.

ما هم خودرو میسازیم اونا هم میسازن اونا قوانین خودرو سازی رو رعایت میکنن ما یه قرآن میزاریم داخلش که اتفاقی برامون نیوفته.

به نظرت خدا طبق قوانین و نظامات جان کدوم رو نجات میده، پراید سوار یا تویوتا سوار؟

لُپ کلام من اینه:

خدا کمکت میکنه ، خدا باهاته،همراهته،کنارته،تو وجودته، اما:

طبق قانون و نظامات.

به قول استاد :

بیشترین شکرگزاری من برای خدا ، بابت قوانین ثابت خداست.

دوست عزیز من خدایی غیر از خدایی که قوانین رو بنا نهاده نمیپرستم.

ارادتمند شما

سلام دوست عزیز

منظور از سپردن کارها به خداوند این نیست که هیچ حرکتی نکنی و بگی خدایا درستش کن توی مثالها اگه دقت کرده باشی تا تو درخواست از خدا نکنی نمی تونی کار درست رو بفهمی همون گفتن قانون توسط خدا به شما مثال فوتبال رو براتون زدم من گفتم ۱۴ ساله فوتبال بازی نکردم من با توکل خدا رفتم توی زمین بازی نتیجه طوری میشد که توپ میومد جلوی پای من با دروازه خالی و قبلها که من جوان تر بودم توانایی دویدن در زمین رو داشتم به خودم مغرور بودم آرزویم زدن گل بود ولی اتفاق نمی افتاد ولی دیروز من توی زمین پیاده روی میکردم و اصلا نمی تونستم استارت بزنم با بچه های که حداقل ده پانزده ساله که هفته ای دو بار فوتبال دارن فوتبال بازی میکنن توی شرایطی قرار میگرفتم که راحتی به گل می رسیدم

درسته قوانین قبل از قرآن وجود داشتن ولی کسی از اونها اطلاع نداشته و خدا به وسیله قرآن قوانینش رو گفته و گفته بعد از قرآن دیگه هدایتگری نخواهد آمد حالا هر که خواهد پند بگیرد و هرکه خواهد بی راهه رود

منظور من همون یاد کردن خداوند در ریز ریز جزئیات زندگیمان است که یاد خداوند رو فراموش نشود

چون ذهن انسان چموشه و خداوند بارها میگه انسان فراموش کاره و یادش میره میخواستم به این ذهن چموش با مثالهای دوستان بفهمانم که بابا همه هم زمانی ها کار خداوند است فراموش کار نباشیم

دوست من اگه شما با عمل به قوانین به نتایجتون می رسید پس حتما باید بابت قوانین ثابت خداوند سپاسگذار باشی نه اینکه همه رو به خودت نسبت بدی

فرعون هم به قوانین خداوند عمل کرد تا قدرتمند شد ولی همون خدا به چشم به هم زدنی نابودش کرد

منظور این سوال همش شکر نعمت است ولا غیر

در مورد مردم غزه اصلا نظری ندارم چون همین جوری که ما حق قضاوت کردن نداریم در مورد دیگران و فقط خداوند هست از افکار و قلب انسانها آگاه است

من فقط اینو خوب درک کردم وقتی با این نیرو هماهنگ باشی انجام کارها برایت آسان میشود و سختی در مسیر نیست و با مثالهای که دوستان گفتن به خودم بفهمانم همین طوری که برای هر کاری جواب میده برای انجام کارهای بزرگ هم میتونم به این نیرو توکل کنم و حرکت کنم

به طور کل دارم برای خودم یک باور قدرتمند کننده میسازم

دوست من آرزوی سلامتی و تندرستی

وثرتمندی و سعادتمندی براتون دارم

الله اکبر

الله اکبر

3

سپردن کارها به دست خدا
من این روزا دو کار سپردم دست خدا
کار اول پیدا کردن هنزفری هام بود من 3 تا هنزفری گم کرده بودم و دیگه رغبتی نداشتم هنزفری بخرم
اینجا یه نفر کامنت کرده بود که متری گم کرده و سپرده دست خدا و براش پیدا شده و منم گفتم بزار امتحان کنم ببینم هنزفری هام کجان ؟ از خدا خواستم برام پیدا شون کنه
بعد یه حسی بهم گفت جیب کت کوهنوردی ام رو بگردم گشتم هنزفری سیمی پیدا شد
بعد یه هنزفری تو گردنی داشتم که سیم شارژش گم کرده بودم و نمیشد ازش استفاده کرد رفتم تو سالن یه حسی بهم گفت کیف قران رو باز کن کیف قرآن باز کردم دیدم داخلش یه قلم قرانی هست و یه پاکت که توش شارژر بود اون پاکت شارژر قلم قرانی بود و دقیقا به اون هنزفری تو گردنی من میخورد چون تایپ سی براش بزرگ بود این شارژر کوچیک تر بود
اما مهم ترین بخش که یه هنزفری انکر بود که خیلی گرون خریده بودمش و ورزشی بود و به درد شنا هم میخورد اون رو جا باتری اش گم کرده بودم و یک گوشش هم گم کرده بودم گفتم خدایا دمت گرم 2 تا رو پیدا کردی برام میشه این سومی رو هم پیدا کنی که باکس انکر کجا گذاشتم یه حسی درونم گفت فعلا قدر همین دو تا رو بدون بعدا دوباره بیا سروقت انکر
باورت میشه ؟
در کسری از ثانیه دو هنزفری ام اوکی شد ؟
امشب هم عهد کردم اتاق خواب خودم رو و سالن مون رو و آشپزخانه ام رو کامل تمیز کنم شاید امشب خدا بهم بگه انکر کجا گذاشتم اش
یه سپردن دیگه هم داشتم به خدا که راستش درک اش نکردم ولی می نویسم اینجا
میخواستم برم روستا پیش پدر و مادرم ویدیو ها دوره ام قرار بود شب فیلمبردار بزاره روی سایت
نمی شد بزاره میگفت اپلود نمیشه ای بابا
بعد گفتم داخل فلش بریز بفرست برای یگی از بچه های تیمم مشهد
فرستاد ایشون هم گفت اصلا اپلود نمیشه
یک روز گذشت و هیچ کس نتونست ویدیو ها رو اپلود کنه
از طرفی بچه های دوره هم شاکی شده بودن و میگفتن ای بابا یعنی چی ؟
چرا اینطوری هست
یکمی استرس گرفته بودم ولی گفتم شاید میخواد خدا محکم بزنه کار به این سادگی اینقدر پیچیده شده
کار سپردم به خدا و می فهمیدم باید کامنت و دایرکت های بچه ها رو نخونم و بی توجه باشم
فرداش یه ماشین از روستا داشت می یومد مشهد من هم باهاش اومدم و رفتم فلش تحویل گرفتم و در کسری از ثانیه ویدیو ها اپلود شد روی سرور سایت بدون هیچ اذیتی به راحتی
راستش خوب نگرفتم چرا مصلا دست بچه ها اپلود نمیشد
درسش برای من چی بود ؟

لیست کارهای جدیدی که میخوام بسپردم دست خدا
یه فضا برای نیروهای جدید و خودم و تولید محتوا و تماس تلفنی میخوام که به راحتی بشه صحبت کرد جلسه تیمی برگزار کرد جایی که تلویزیون داشته باشه و یا اجازه نصب تلویزیون رو بده ، یه فضا که زیبا باشه به درد تولید محتوا بخوره ، بسیاری از وسایل اش باشه و نیاز نباشه مجدد من هزینه کنم
میخوام کارگاه حضوری این دوره  اول رو به راحتی ، با برگزاری عالی ، با حس و حال خوب و با رضایت واقعی از ته دل مخاطب هام خدا برگزارش کنه
میخوام دور جدید خشت اول دو کلاسه با ظرفیت 100 دانش پذیر خدا برام پر کنه و منو هدایت کنه چه کاری رو چه ریلزی ؟ چه سبک استوری ؟ بزاریم که به آسانی و عزت مندانه این ظرفیت کامل بشه
میخوام نیرو های جدید و نحوه تعامل با خودم و اینکه هر دو رو نگه دارم یا یکی رو برام خدا روشن کنه هر کدوم رو تو کجای خشت اول بزارم؟
خدا میخوام ببینم با نیروهای جدید چجوری بهره وری رو ببرم بالاتر ؟