داستان سناریو نوشتن که یکی از تمرینات دوره قانون آفرینش برای «جهت دهی آگاهانه به کانون توجه» میباشد، از این اساس شکل میگیرد که
از آنجا که زندگی ما توسط فرکانسهای مان خلق میشود، یکی از راههایی که به ما کمک میکند تا آگاهانه کانون توجهمان را از ناخواستهها منحرف و متمرکز بر خواستههامان نماییم، این است که با نوشتن جزئیات فراوان درباره آن خواسته و توجه به آن، به احساس خوب برسیم.
افراد زیادی که می خواهند از این اصل برای خود یک تمرین مثل سناریو نویسی بسازند، بیشتر از آنکه تمرکزشان بر اجرای این اصل باشد که: برای رسیدن به یک خواسته، باید با آن خواسته همفرکانس بشوی،
اصل و اساس را کاملاً فراموش کرده و به حاشیه میچسبند. یعنی مرتباً میپرسند:
باید به کلمات را به زبان حال بنویسم یا گذشته؟
باید حتماً سپاس گزاریام را هم بنویسم؟
تا کی باید این تمرین را انجام دهم؟ …
از چه عبارتهای تأکیدی استفاده کنم؟
تا چه حد جزئیات را شرح دهم ؟
و سوالاتی از این دست.
برای پاسخ به این سوالات، لازم است ارتباط این تمرین را با بزرگترین و سادهترین قانون کیهانی یعنی قانون فرکانس درک کنی. تنها در این صورت است که در این باره دیگر هیچ سوالی برایت بوجود نمیآید.
ما در جهانی فرکانسی زندگی میکنیم. پس جهان به کلمات نوشته شدهات، کاری ندارد. آنچه برای او مهم است، فرکانسی است که هنگام نوشتن این کلمات ارسال میکنی.
جهان مثل یک دستگاه است که ورودیای را دریافت و بر اساس آن، خروجی مشخصی به تو ارائه میدهد. ورودی این دستگاه، فرکانسهای توست و خروجی این دستگاه، تبدیل آن فرکانسها به شکل اتفاق و تجاربی همجنس با آن فرکانسهاست.
یعنی جهان هیچ دخل و تصرفی در آن فرکانسها ندارد، تمامش همان است که خودت فرستادی. فرکانسهای تو حاصل باورها و کانون توجه توست. همهی ما در هر لحظهای که بیدار هستیم، در حال ارسال فرکانس هستیم و نکته اساسی که باید از خود بپرسی این است:
حالا که در جهانی زندگی میکنم که فقط به فرکانسیم واکنش نشان میدهد، چگونه فرکانس خواسته هایم را ارسال کنم؟
نوشتن سناریو میتواند راهی برای تنظیم فرکانسهای هماهنگ با خواستهات باشد. زیرا همانگونه که از نامش پیداست، سناریو یعنی تبدلی یک اتفاق به شکل کلمات و جملات.
فرض کن شما یک کارگردان هستی و میخواهی ماجرای رفتنت از خانه تا فروشگاه را بنویسی به گونهای که بازیگر آن نقش با خواندن آن جملات دقیقاً بتواند آن ماجرا را اجرا کند، بدون آنکه سوالی از شما بپرسد.
پس باید ماجرا را با تمام جزئیان بنویس به گونهای که بودن در آن فضا تو را به احساس خوب برساند. در واقع هدف از پرداختن به جزئیات، وسیلهای است برای تمرکز بر خواسته و بیشتر ماندن در احساس بهتر.
مهفوم سناریو نوشتن یعنی دیدن نکات مثب یک موضوع و تمرکز بر آنچه که رخ دادنش را دوست داری. در واقع تو با این وسیله از این خاصیت جهان که به فرکانسهایت واکنش نشان میده، آگاهانه به نفع خودت و در جهت رسیدن به خواستهات استفاده میکنی.
پس هر اتفاقی را که میخواهی برایت رخ دهد، برای خودت کارگردانی کن. زیرا در این جهان فرکانسی، ذهن فرق میان رؤیا و واقعیت را نمیداند. به این دلیل که فرکانس هر دوی آنها یکسان است.
یعنی چه شما تصویر کاملی از 10 دقیقه رانندگی با ماشین دلخواهت را در ذهنت بسازی و چه در واقعیت با همان ماشین به همان شکل و در همان خیابانها رانندگی کنی، دقیقاً برای جهان یک فرکانس را دارد و هیچ تفاوتی میان آنها احساس نمیکند و در نهایت یک نتیجه که تجربه لذت رانندگی با ماشین دلخواهت را وارد زندگیات میکند.
حالا که در چنین جهانی هستی که تنها به فرکانسهایت اهمیت میدهد ،پس هوشمندانهترین کار این است که فرکانسهای دلخواهت را به جهان ارسال کنی تا جهان هم اتفاقات دلخواه را وارد زندگیات نماید.
مهمترین نکته درباره سناریو این است که تو را به احساس خوب برساند. به احساس سپاسگزاری و بینیازی از خواسته.
به احساس یقین .
زیرا مگر میشود آدم در حال تجربه اهداف و رویاهایش باشد و احساس خوبی نداشته باشد؟
بهایی که باید برای تحقق هدفت بپردازی احساس خوب است. حال آنکه احساس خوب، خودش یک نتیجه است کما اینکه ماندن در این احساس هزاران نتیجه جانبی دیگر را نیز به شکل عشق، سلامتی و ثروت وارد زندگیات میکند.
یکی از مهمترین قوانین که باید در زندگیمان بشناسیم، قانون فرکانس است. اساس زندگی ما بر این قانون است. ما موجوداتی فرکانسی هستیم که وارد جهانی شدهایم که به فرکانسهای ما پاسخ میدهد.
به شما توصیه میکنم برای درک قانون فرکانس وتمرین سناریو نویسی و بهره بردن از این تکنیک در جهت ارسال فرکانس خواستههایت و کنترل کانون توجهات، حتماً جلسات6 و 9 و 10 دوره راهنمای عملی دستیابی به آرزوها و تمامی جلسات دوره کشف قوانین زندگی را بارها گوش بده تا این قانون را خوب درک کنی.
به نظرم این جلسات و این دوره، بهترین جا برای درک چگونگی عملکرد این جهان فرکانسی و چگونگی همراه شدن با سیستم جهان است. زیرا پس از این جلسات، می دانی چه قدرتی داری و می دانی چطورباید از آن برای رسیدن به خواستههایت بهره ببری و چطور دهنِ ذهنت را ببندی تا با نجواهایش مزاحم تمرکزت بر خواستهات نشود و گمراهت نکند.
برای پاسخ به سؤالات، لازم است که عضو سایت باشید و (با ایمیل و رمز عبورتان) وارد سایت شوید.
به نام خدای قشنگم که هرچه دارم از اوست
سلام به خانواده ی بزرگ عباسمتش
امیدوارم حالتون عالی باشه …
به صورت معجزه اسایی به این صفحه اومدم و کلی تجربه ی زیبا خوندم …
و این باعث شد تجربه های قشنگی که هی به سرم میاد رو بگم …
راسش من اصلا این سناریو نویسی و اینا رو به این شکل نشدت بودم …ولی چون همیشه تصور و نوشتن داستان ها و موقیت هلی دوست داشتنی بهم خس خوب و لذت میداد به صورت اوتومات از عید ۱۳۹۹ به بعد همینکارو میکردم …
اولا کمتر ولی بعدا که در مدار شادی بیشتری قرار گرفتم بیشتر شد …
ولی چیزی که می خام بگم درباره ی تقریبا مهر سال ۱۴۰۲ است …
بعد از کنکور …
البته بیاین یه فلش بک بزنیم به ۱۵ خرداد ۱۴۰۳ که کنکور دادم …و بازم یکم قبل تر به چند روز قبل از کنکور که من توی یکی از کلاسای کنکوری شرکت کردم و شب کنکور یک کلاس مشاوره انلاین برای همه گذاشته بودن و من چون کلاس داشتم و حالشو ندلشتم دیگه پای سیستم باشم نرفتم …
ولی یوهو به حسی بهم گفت برو
من رفتمو اون صفحه رو باز کردم و دیدم تقریبا دیگه اخرای مشاورس همینجور که بین مشاوره ها میچرخیدم (که همش به صورت لایو بود و تقریبا دو سه تا بودن ) از اولی که حالت خشک بود خوشم نیومد میخواستم ببندمش ولی حسم گفت برو حالا یه سر به اون کلاسم بزن …رفتم توش و اون یوهو گفت برو تاریخ امروز رو بنویس که هر روز برای خودت جشن بگیری چون امروز تولد دوباره ی توعه …مهم نیست فردا چی میشه ..تو دوباره متولد شدی و قراره بدرخشی …
اون لحظه انگار تمام این حرفا رو خدا داشت بهم میزد …
انگار یه حسی منو اروم میکرد …
بعد اون مشاور گفت بچه ها صبر کنید الان خودتون رو بعد از کنکور تصور کنید که چقدر خوب دادید …حس کنید که چقدر خوشحالید و سر بلند اومدین بیرون ….
من اون لحظه چشمام رو بستم …
خودمو دیدم …حس میکردم …که از در وارد میشم از پله ها میرم بالا …روی یک صندلی خوب میشینم …اونجا نورش کافیه هواش عالیه و هیچ چیز مزاحم من نیست و برگه ها رو میدن و من مثل اینکه یه هدیه به من داده باشن اون میگیرم و با کلی ذوق بازش میکنم و من با خوشحال تست ها رو میزنم …
و در اخر با رضایت کامل از کلاس خارج میشم …از پله ها میام پایین و میرم بیرون و هوا رو تنفس میکنم و با خوشحالی از اون دانشکده خارج میشم….
چشمام رو باز کردم …اینقدر حس خوبی داشتم که دوست داشتم دیگه هیچ کاری نکنم و فقط در دنیای تصوراتم غرق بشم …
توی سال کنکور بهم خیلی میگفتن تو خیالاتی هستی بهتره یکم واقع بین باشی …
ولی من توجهی نمیکردم ….
خب بریم روز کنکور …
دقیقا همونطور
عین تصوراتم …
که توی کامنتای قبلی گفتمش …
(کلا کامنتام جنبه ی داستان داره)
ولی تازه ازاینکه اصل حرفم شروع میشه …
بعد کنکور با چند تا از دوستام پیاده رفتیم و یکم دانشگاه اصفهان رو گشتیم …
که خیلی خوب بود …
خب بریم جلووووووووووووووووووو
تا برسیم به تقریبا ۲تا ۳ ماه بعد که نتایج قطعی اومد …
با اومدن نتایج اولیه خیلی ناراحت بودم چون رتبم اصلا خوب نبود ولی قبول دارم نسبت به تلاشم واقعا خوب بود
ولی خب یکم توهم داشتم نسبت بهش …
خلاصه با این حال اصلا به روی خودم نمیووردم و هر کی میپرسید میگفتم هنوز جواباش نیومده و دیگه انتخاب رشته کردم …
تا رسید به نتایج که من دانشگاه ازاد تهاران شمال اوردم …
دانشگاه تهران …من نمیدونستم چه فرقی داره ولی راسش یه جورایی فقط به خاطر اسم و رسمش اینکه من بگم دانشگاه تهران قبول شدم اونجا رو زدم و هدفم بیشتر تهران بود تا رشته و پزشکی …
توی سال کنکورم خمش ذوق تهران رو دلشتم تصویر سازی میکردم که با سر در دانشگاه تهران عکس میگیرم …
میرم برج میلاد …توی حیات دانشگاه قدم میزنم …توی محوطه دانشگاه میرم غذا میخورم …
و با کمال تعجب بعد از اون روزی که در ادامه تعریف میکنم همش شد …
.
.
.
وقتی جواب قبولی ها اومد …پیام اومد که برادرم که بورسیه تهران قبول شد باید ۴شنبه میرفته برای مصاحبه که نرفته و ما ۵شنبه فهمیدیم اون موقع انگاری هنوز جواب دانشگاه های ازاد نیومده بود ولی ما رفتیم تهران برای داداشم که گفتن نه و تموم شده و اینا …و یک روزه برگشتیم…
و اما جواب قبولی منم اومد ولی توی سایت دانشگاه نمیتونستم وارد بشمو اطلاعاتمو بزنم …به خاطر یه گزینه که نمیزدم ..و ما دوباره تصمیم گرفتیم بریم تهران …(مثل الان تهران رفتن برامون راحت نبود …به چند دلیل اول اینکه مامانم پرستاره و کلی شیفت داره و دوم ما تاحالا نرفته بودیم اصلا نمیدونستیم اونجا چه جوریه و کجاستو اینا …
و برای من اولین بار بود …
خلاصه اون روز بعد دانشگاه رفتیم برج میلاد …
توی راه من کلی فایلای استاد رو گوش دادم
اون روز همه با هم رفتیم برج میلاد و کلی خوش گذشت و پیتزا خوردبم و اینا
.
یکی از بزرگ ترین فانتزی ها و تصوراتم این بود که برم تهرانو بگردمو و برم بالای برج میلاد عکس بگیرم …
اون ذوزا باور بسیار محدود کننده من این بود فکر میکردم اونایی که توی تهران هستن موفق میشنو تهران جای پیشرفته …چون تمام دوستای هم سنو سال خودم توی فضای مجازی تهران بودن و دستشون توی جیب خودشون بود …
بعد از اون روز بهمون گفتن یک هفته دیگه بیاین و ما رفتیم و بعد یه هفته دوباره اومدیم تهران ولی این دفعه مادر بزرگم هم بردیم …
(تمام این سفر ها رو با ماشین خودمون رفتیم )
اون روز عالی بود …بی نظیر …ولی اولش به خاطر اینکه خودم تسلیم نبودمو با غرور و به کلام توکل بر خدا رفتیم توی دانشگاه به خاطر بی توجهی به نشانه های خدا کلی اذیت شدم و از اینجا به اونجا و ظهر بود وقتی با بدنی لرزان و خسته به خودم اومدم و گفتم خدایا غلط کردم من تسلیمم من نمیدونم تا اینجاش اینطوری و به این راحتی حل شد تو کردی اینم تو بکن من نمیدونم انگار راه ها باز شد …
(اینم بگم که این دفعه من برای انتقالی به اصفهان رفته بودم
چون دعه ی قبل دانشگاهو دیدمو و فهمیدم حتی خوابگاه هم نداره تصمیم گرفتم به دانشگاه ازاد نجف اباد که نزدیک اصفهانه انتقالی بگیرم که به راحتی با درخواستم موافقت شد و اصلا برای همین رفتیم که از تهران انتقالی کاملو بگیرم برم اصفهان …)
اون موقع که من تسلیم شدم انگار راه ها باز شد و من رفتم توی سوله ای که همون صبح خدا با تشانه هاش بهم گفت ولی من با خودم میدونم و خودم بلدم خودمو زدم به اون راه و اونا بهم گفتن که باید بری توی این قسمت سایت …
ولی ظهر بود و اینا هم مراکز اداری بودن و داشتن میرفتن مشکل سایتم حل شد ولی برای امضا و انتقالی باید یکسری افراد میبودن که رفته بودن و ما مجبور بودیم یه جا بریم …
که هبچ جایی هم نداشتیم …
اون روز بود که من قطره ای از مفهوم تسلیم بودن در برابر خدا رو فهمیدم گرچه این روند تکاملی همچنان ادامه داره و با فایل ایمان عملی ۱۰ این مفهوم بیشتر برام جا افتاد …
خلاصه چون ما توی اصفهان بکسری امام زاده و مسجد داریم که برای عیدو اینا میزارند توش بخوابیم تصمیم گرفتیم بریم امام زاده عبدالعظیم که مادرم و مامانم خیلی شنیده بودن …
اونجا رفتیم و فهمیدیم که نمیشه خوابید ولی این خداست که دل ها رو نرم میکنه و به ما اجازه دادن بخوابیم …
صبح شد و بعد صبحانه رفتیم دانشگاه و کارم به راحتی و اسونی تا قبل از ۱۲ تموم شد …اینقدر راهش راحت بود که به خودم گفتم ببین ملیکا این خودتی که خودت رو از راه درست و راحت محروم میکنی …پس خاشع باش در برابر خدا ….
شنیده بودم تهران خیلی شلوغه و ترافیک زیاد داره و این شنیده ها برام ثابت شد و ما انگار همش توی راه بودیم …
راسش اصفهان خیلی بزرگ تر و کم جمعیت تره …من تا به حال ترافیم اینجوری ندیده بودم ولی تهران زیباتر از چیزی بود که شنیده بودم …
خیلی سرسبز و زیبا بود و هیلی ساختمون ها مخصوصا از بالا که نگاه میکردی منظم بودن …
اون روز برگشتیم و به فکر مامانم افتاد که بره روپوش سفید پرستاری بخره چون همیشه توی اصفهان یه مدل هست و همشون میگفتن تهران فلان جا خیلی مدلایی که شما می خاین رو به قیمت تولید داره …
خلاصه ما که تا ۷۰ تا ۸۰ تا سرعت توی اصفهان میرفتیم توی تهران فکر نکنم بیشتر ۴۰ با حتی ۵۰ تا سرعت رفته بوذیم ولی من از این فرصت ها استفاده میکردمو و فایلای استاد رو گوش میدادم …
خلاصه همینجور که به طرف اون تولیدی رو پوش میرفتیم من زیبایی های تهران رو میدیدمو تحسین میکردمو یه جورایی چون داشتم خداحافظی میکردم سعی میکردم با تک تک سلول هام از اون شهر که رویای من بود لذت ببرم …
که رسیدیم به سر در دانشگاه تهران …با نوشحالی گفتم عه نگاه کن جلوش دارن روبیک درست میکنن مامان ما میریم اونجا ….مامانم هم چون روپوشه همون نزدیکیا بود گفت باشه …
همیشه تصویر سازی میکردم که توسط رتبه شدن توی کنکور معروف میشم و میرم توی تلویزیون و اونجا …جلوی سر در دانشگاه تهران …یه عالمه روبیک و چندین بچه بودن و منم چون عاشق بازی روبیکم با داداش کوچیکم بهشون پیوستیم …
اونا دلشتن با درست کردن روبیک یک عکس به نشانه ی حمایت از بچه های غزه درست میکردن ولی من که نمیدونستم همینجوری رفتیم برای اینکه عاشق درست کردن روبیک بودیم و می خواستم فقط لذت ببرم و زیباییش اینکه با همون روش ساده و مبتدی حتی با کمتر از اون هم میشد کمک کرد …
مسوولا با تعجب به منو داداشم نگاه میکردن که اینا کجا بودن …من با یه مانتو سنتی کرنی و یک شال ارغوانی و یک شلوار راحتی طرح جین طوسی با خوشحال داشتم روبیک درست میکردم که بوهو یکی از خانم های مسئوول اومد و گفت شما خودتون اومدین با خوشحالی گفتم بله من عاشق روبیکم خیلی ایده ی قشنگیه …از ذوق من خیلی تعجب کرده بود منو به مسوول اصلی معرفی کرد و گفت این خانواده هم به قورت خودجوش اومدن ….
بعد یوهو گفتن از تلویزیون اومدن و مصاحبه کردن …اینا که توی اون مصاحبه متوجه شدم من واقعا برای لذت بردن اومدم…
ولی اونجا باید میگفتم من برای حمایت اومدم دلم اینو نمیگفت ولی باید تمومش میکردم …
(با سر در دانشگاه عکس گرفتم )که این یکی از تصویر سازیام بود با اینکه تازه اون روز بود که فهمیدم خیلی سال پیش دیگه این درو باز نکردن …)
بعد از طرف اونا وارد خود دانشگاه شدیم و رفتیم توی غذا خوری و جوجه خوردیم و من با برادرم رفتیم کبی دانشگاه ها رو گشتیم …من اونقدر ذوق زده میدیدم که همه چپ چپ نگاه میکردن ولی بی توجه به هر کسی میدویدم و لذت میبردم …
دقیقا همینطور که خودمو تصور کرده بودم که اونجا راه میرم غذا میخورم عکس میگیرم توی تلویزون میان باهام مصاحبه میکنن …و….
اصلا خودمم باورم نمیشه که چطور خدا همش رو پشت سر هم چیده بود …
امیدوارم که از خوندن پیامم لذت برده باشید …
شما رو به خدای بزرگم میسپارم …
در پناه الله یکتا شاد و سالم و ثروتمند و سلامت باشید …
چقدر اتفاق های قشنگی برات افتاده و لذت بردم که انقدر با جزئیات نوشتی و از نوشته ت ایده گرفتم
واقعا خداروشکر که ما توانایی خلق خواسته هامونو داریم
فقط من یه سوالی داشتم بنظرت اینکه رتبه مورد نظرت نشدی دلیلش تلاش هایی بوده که فکر میکردی ناکافیه ؟
ممکنه خواست خدا بر این بوده باشه ….
یا ممکنه باور های اشتباهی داشتی …..
ممکن هم هست فرکانس حضور در اون مکان رو نداشتی یا هدفت دقیقا واضح نبوده …..
البته که اینهایی که گفتم فرضیه بود
و دوست دارم جواب بدین و راهنمایی بشم
چون من هم قبلا البته که به قوانین آگاه نبودم
چیزی رو تصور میکردم مدام
و درنهایت اون اتفاق افتاد ولی نه در آن مکان و شرایطی که مد نظر من بود
حتما نظرتونو به اشتراک بذارید ممنون میشم
سلام مليكا عزيز
بسيار لذت بردم از خوندن اين داستان زيبات اشگام جاري شد كه انقدر جالب تصوير سازيت جواب داده
بهت تبريك ميگم كه در روزهاي شاد و بهار زندگيت با اين سايت و قوانين جهان آشنا شدي و داري زندگيت رو خلق ميكني
مشتاقم كامنت هاي بيشتري ازت در سايت بخونم
موفق باشي
به نام خالق این همه زیبایی
الان یکه می خوام این سناریو رو بنویسم احساس فوق العاده ای دارم خدایا شکرت
صبح ساعت ۵ از خواب بیدار شدم یه لیوان آب می خورم یه ربع نرمش میکنم دفترمو برداشتم تمرین ستاره قطبی رو انجام میدم
میام رو به روی اینه خدایا شکرت چه قدر خوشتیپ و جذاب و دوستداشتنیم لایف استایل ورزشکاریم لباسی رو که پوشیدم خیلی دوست دارم عطر فوق العاده ای که از دبی خریدمو میزنم خدایا شکرت چقدر همه چی عالی
اومدم بالکن ساختمونم چه منظره قشنگی چه آدم های ورزشکاری چه هوای صاف و رویایی خدایا هزاران بار شکرت به خاطر این همه زیبایی
از راه پله میرم پایین که کارگر دامداری زنگ میزنه میگه یه صبحانه دلچسب برامون بیار منم میگم چشم حتما
میام پایین ماشینمو روشن میکنم
خدایا شکرت چه ماشین فوق العاده ای دارم اصلا وقتی لوگو ی Kia رو میبنم حس و حالم فوق العاده میشه
ریموت پارکینگ میزنم میرم به به چه ماشین های قشنگی رو میبینم چه شهر تمیز و فوق العاده ای
تو راه دامداریم دارم میرم چقدر همه جا سر سبز و باصفای میرسم دامداری صبحونه کارگرای دامداریمو میدم اوناهم ازم تشکر میکنن
خدایا شکرت چه کارگرای فوق العاده ای دارم لباسمو عوض میکنم میام داخل گوسفندام خدایا شکرت چقدر گوسفندای خوشگل و عالی دارم چه کارگرای فوق العاده ای دارم به بهترین نحوه ممکن کارشون انجام میدن
اون یکی کارگر صدام میکنم میگه برو زایشگاه شماره ۷۷
یه گوسفندامون ۵ قلو زایمان کرده خدایا شکرت
چقدر همه چی عالی وضعیت دامداریم فوق العاده ی
همسرم زنگ میزنه میگه بیا برات گوشت گذاشتم چون ما دو تامونم داریم قانون سلامتی رو انجام میدم میرم خونه خدایا شکرت چه هم سفر فوق العاده ای دارم چقدر خوشتیپ و دوست داشتنی و مهربون و مستقل
چه دست پخت فوق العاده ای خدایا شکرت
گوشی s24 چک میکنم میبنم واریزی ۸۰۰ میلون خدایا شکرت
چقدر آرامش دارم و خوشبختم
به نام خدا
این رو مینویسم که باورم تقویت بشه از قانون : دوماه پیش نوشتم توی دفترم برای اهداف ماهانه « با داییم اینا رفتیم دریا و سوار شاتل شدم » اون ماه اتفاق نیفتاد و منم کامل فراموشش کرده بودم تا اینکه چند روز پیش خیلی جدی جدی یکی از اطرافیانمون پیشنهاد داد و همه با اینکه احتمالش صفر بود به دلیل کارهایی که داشتن اما حاضر شدیم و رفتیم و کلی بازی کردیم تو دریا من کامل اون متن که نوشته بودم فراموش کرده بودم اما وقتی معجزه رو به چشم خودم دیدم که عصر اون روز یکی از قایق ها شاتل به خودش وصل کرده بود یعنی هدایت شدیم واقعاً به اون جا که اون قایقم باشه من تو فکرش نبودم اصن تا اینکه خواهرم خواست بره سوار بشه اما من هزینه اش برام زیاد بود نخواستم برم ترجیح دادم نرم و گفتم نمیام اوناهم گفتن باشه خلاصه دقیقاً لحظه ای که سوار شدن همون لحظه یکهو انگار خدا دل ها رو برات نرم میکنه به چشم دیدم خالم ازم خواست که برم سوار شم گفت برو من حساب میکنم چند روز دیگه چون تولدته این باشه هدیه تولدت باورتون نمیشه منی که اصن تو فکرشم نبودم و برامم مهم نبود زیاد، اما خدا هم یادش بود هم هزینه اشو تقبل کرد هم منو در زمان و مکان مناسب قرار داد هم هدایت کرد به اونجا واقعا این برای من شبیه یک معجزه بود خواستم بنویسمش که باورم تقویت بکنه.
سلام دوست عزیز
با خوندن کامنت شما نمیدونم چرا ولی خیلی حس خوبی بهم دست داد و تاخوداگاه لبخند اوند رو لبم
خوشحالم برات عزیزم
درود برشما
برای نوشتن خواسته ها و درخواست کردن از خداوند نباید حالت التماس گونه باشدبلکه به صورت عزتمندانه درخواست شود ، نباید وقتی که حال و حس خوبی ندارید بنویسید بلکه با حس امیدواری و خوشحالی از این که خداوند شما را به آن خواسته می رساند انجام دهید.
موفق و پیروز باشید و امضای خداوند پای آرزوهایتان
به نام انرژی قدرتمندی که بیشتر از خودم به خوشبختی، ثروتمندی و داشتن زندگی عاشقانه برای من مشتاق و مصر است
و قدرت خلقکنندگی تمام اتفاقات زندگیم را به من داده
تا بتوانم از راههای لذتبخش به تمام آرزوها و زندگی رویاییام برسم و عشقی فوقالعاده و ناب را تجربه کنم
به نام سیستمی قانونمند و خالقی قدرتمند، هدایتگر و حامی که از رگ گردن به من نزدیکتر است
و جهانی سرشار از عشق و فراوانی و نعمت و فرصت و ثروت و خوبی و آدم های خوب را به بینهایت مقدار آفریده
و من را نیز موجودی بسیار عزتمند و ارزشمند خلق کرده که لیاقت تجربه همه نعمتهایش را دارد.
*
سلام به تمام:
آدم های خوب دنیا در تمام دوران ها
خیر، برکت و خوبیهای کوچک و بزرگ
خوشبختی و آرامش
موفقیت و ثروتمندی
تجربههای فوقالعاده و ناب
لذتهای متنوع و وصفنشدنی
سلامتی و زیبایی
آسایش و رفاه
آبرومندی و عزتمندی
عشق و محبت و وفاداری
موفقیت و رشد و پیشرفت
سعادتمندی و عاقبت به خیری
*
اومدم تا دوباره ی سناریوی زیبا و لذتبخش برای خودم بنویسم؛ اما این دفعه شرایط یکم فرق داره، حالم ی طور دیگس، از همیشه بیشتر ذوق دارم، باور و ایمان من بیشتر از قبل شده، اطمینان و یقین بیشتری پیدا کردم، دلم قرصتره، با خوشحالی تمام اومدم برای نوشتن، اصلا بیشتر از قبل, جرات خواستن و آرزو کردن دارم، جرات پیدا کردم که آرزوهای بزرگ رو بدون ترس و با اطمینان و با خوشحالی بیان کنم و از خدا بخوام، حتی باز هم بیشتر از قبل و عمیقتر خودم رو دوست دارم و واقعا دارم خودمو لایق این همه نعمتهای جورواجور و بزرگ میبینم.
حالا این همه احساس خوشحالی و یقین و اطمینان از کجا اومده. میخوام بهتون بگم هر کاری دارید رها کنید و ۳۰ دقیقه این فایل استاد رو گوش بدید. باور کنید اون زمان مثل من اونقدر خوشحال و امیدوار میشید که نگو و نپرس.
لینک جلسه:
abasmanesh.com
حالا چه گوش دادید یا نه میخوام قبل از سناریوی جدید، چند تا از نکاتی که حکم گنج رو دارن و استاد عباسمنش عزیز به شیوایی هر چه تمامتر بیان کردن (و قطعا به همه ما انرژی و امید و ایمان میدن که بیپروا از خدا درخواستهای بزرگ داشته باشیم) رو باهاتون مرور میکنم (ولی گوش بدید چون استاد معرکه توضیح دادن، بطوریکه با جان و دلتون پذیرای این نکات طلایی میشید):
۱- 100 بار اگر توبه شکستی باز آ. خداوند مهربان، بخشنده و رحمان است، پس حتی اگر چندبار توبه کردی و شکستی باز هم خداوند رو غفور مییابی، پس باز هم برگرد پیش خدا.
خداوند بسیار مهربان و بخشنده است، خداوند صبور است و اجازه میدهد تا تجربه کنیم، اجازه میدهد تا خطا کنیم، اجازه میدهد تا به شهود برسیم و راه را پیدا کنیم. وقتی توبه میکنیم خداوند برایمان خیلی ارزش قائل است و بسیار دوستمان دارد.
خداوند بسیار مهربان است. خداوند برای ما که توبه میکنیم و از گناه برمیگردیم رو به سویش، بسیار ارزش قائل است. نیکی، بدیها را از بین میبرد. پس بابت اشتباهات و گناهان گذشته خودت را سرزنش نکن و مایوس نباش، توبه کن و اونقدر کار خوب انجام بده که تمام اشتباهات گذشتهات پاک شود. ایمان داشته باش که خداوند توبه تو را میپذیرد و کارنامه قبلی و گناهان گذشتهات را پاک میکند. همه انسانها خطا میکنند، مهم اینه که برگردی از گناهان، توبه کنی و به خدا ایمان داشته باشی. خداوند ما را پاک میکند، چراکه او مهربان و بخشنده است، چراکه او غفور و رحیم است.
۲- باید از خزانه رحمت الهی درخواست کرد، هر چه بیشتر از خداوند بخواهی یعنی او را بیشتر باور کردهای، در مورد خداوند جاهطلب باش، از خداوند زیاد بخواه تا زیاد به تو عطا کند. اگر روت نمیشه یا کم میخوای، خدا رو موجودی محدود یا ضعیف دیدی، اتفاقا خدا میخواد که تو درخواستهایت بیشتر و بزرگتر باشد، چراکه نشاندهنده ایمان تو به قدرت و توانایی خداوند است.
پس بیشتر از خدا بخواه، زیاد بخواه، بزرگ بخواه، قانع نباش، هر چه دلت طلب میکند، هر چه در ذهنت آرزو داری، همه و همه را از خداوند بخواه. عمر بیشتر بخواه، روزی بسیار بخواه، ثروت بسیار بخواه، سلامتی بخواه، عشق بی چون و چرا بخواه، آبرو و عزت بسیار بخواه، موفقیتهای بزرگ بخواه. قناعت در پیشگاه خداوند اصلا کار درستی نیست و این اشتباه را نکن. تو از خدا زیاد بخواه تا ببینی که خداوند آنقدر به تو نعمت میدهد که فقط میتوانی از خوشحالی در پیشگاه او سجده کنی و سپاسگزاری کنی.
۳- هرگز دلسرد و نامید نباش و یادت باشه به اندازه نیت و باورت به تو داده میشود. به اندازهای که به خدا ایمان داری به تو داده میشود. اگر از خداوند میخواهی ولی فکرت این است که از فلان کس میگیری، به تو داده نمیشه. از خدا میخواهی، فکرتم باید پیش خدا باشه و به خدا فقط باور داشته باشی. بخشش الهی به اندازه باور و نیت توست، این قانون الهی است. خدا رو رزاق بدان، خداوند رو وهاب و قدرتمندترین بدان.
۴- بعضی مواقع که رسیدن به خواستهها کمی طول میکشد بخاطر این است که خداوند میخواهد نعمت و پاداش بیشتری به تو بدهد، میخواد خودت شناخت بیشتری نسبت به خواستهات داشته باشی، تا پاداشت کاملتر و بزرگتر و بیشتر باشد. ناامید نشو، چراکه خداوند میخواهد تو پختهتر شوی، ظرف وجودت بزرگتر شود، میخواهد تو آماده دریافت آن نعمت شوی، میخواهد نعمت بزرگتر و بیشتری به تو بدهد.
بنابراین وقتی نعمت به تو داده میشود که آماده دریافت آن باشی، وقتیکه باورش کنی، وقتی که حالت خوب باشد، و وقتی دعا میکنی با خوشحالی دعا میکنی.
اگر داری با غم و ناامیدی دعا میکنی به تو داده نمیشود، مانند هزاران نفری که با گریه و یاس از خدا میخواهند. زیرا این افراد ایمان ندارند چراکه اگر ایمان داشتند دیگه غمی نداشتن، دیگه نگران نبودن، دیگه مایوس نبودن، دیگه غصه نمیخوردن. پس وقتی خواستهات را به خدا میگویی ناراحت نباش، امیدوار باش، خوشحال باش و یقین داشته باش.
۵- چیزی را بخواه که زیباییات را بیشتر کند، رنج و سختی را از تو دور کند. چیزی بخواه که به تو سلامتی بیشتر بدهد، شادی بیشتر بدهد، آرامش و آسایش بیشتر بدهد. یادت باشد که هر درخواستی که بکنی اجابت میشود. وقتی برای مال دنیا خیلی اهمیت قائل نباشی، از در و دیوار برات مال دنیا و نعمت میاد و هم آخرتت را داری. اگر همه ما بدانیم که یک روزی این دنیا را ترک میکنیم، اینقدر دیگه نگران مال دنیا نیستیم. پس از خدا بخواه، زیاد هم بخواه، خیلی خوبه که بخوای، اما یادت باشه که یک روزی اینها رو میزاری و میری، پس فک نکن این دنیا ابدیه، تا مال دنیا اسباب آرامش و آسایش و رفاه و لذت تو باشد نه اسباب رنج و بلای جونت. پس خدا را بیشتر باور کن، زیاد بخواه، با امید و خوشحالی بخواه، ایمان داشته باش به اجابت خدا، نگران نباش، حالت را خوب نگه دار و شاد باش تا به تو بیشتر و بهتر از آنچه که میخواهی داده شود.
*
حالا که این قانونها و آگاهیها رو میدونم:
خودم رو میبخشم
خودم رو دوست میدارم
میدانم خدا هم من را دوست دارم و برایم ارزش قائل است
میدانم خدا من را به خاطر غفور و رحیم بودنش بخشیده
با جرات از خدا زیاد میخوام، بزرگ میخوام، بیشتر میخوام چون نشانه ایمان به خداست
ایمان دارم که خدا قدرتمندترین و تواناترینه، پس با اطمینان و یقین از خدا میخوام و خیالم راحته، دلم قرصه
چون باور دارم و خیالم راحته که خدا من رو به آرزوهام میرسونه، با خوشحالی و ذوق و شوق درخواست میکنم
و صبر میکنم تا زمان مناسب فرا رسد و آن نعمت و نعمتهای بزرگتر وارد زندگیم شوند و اسباب آسایش و آرامش و لذت برای من شوند.
*
خب الان بنظرم همه چی مهیاست.
بعد از ی روز به ظاهر معمولی که کلی اتفاقات خوشایند برام رخ داد، وقت پاداش به خودمه.
چون از صبح به زیباییها توجه کردم. به خاطر آسمان آبی، به خاطر هوای پاک، به خاطر وجود مادرم و بقیه اعضای خانواده، به خاطر غذای خوشمزه و مفیدی که داشتیم، به خاطر اینکه به طرز معجزهآسایی با تمرکز روی قدرت بدنم و حفظ روحیهام، در عرض ۱ روز سلامتی بهم برگشت، به خاطر نکتههای مفیدی که امروز یاد گرفتم، به خاطر هدایت شدنم، به خاطر نزدیک شدنم به خودم، خدا و زندگی رویاییم، خدا رو هزار بار شکر کردم. چون امروز خوب کار کردم و کارم رو با لذت انجام دادم. چون حالم رو خوب نگه داشتم، چون متوجه شدم خدا برام ارزش قائله و واقعا دوستم داره، چون از دیدن خودم در آینه لذت بردم، چون احساس قدرت کردم، احساس خلقکنندگی کردم، چون احساس کردم زندگیم در کنترل خودمه، چون احساس زنده بودن کردم، برای همه اینها خوشحالم.
چون امروز ی روز کاملا عادی بود که واقعا فوقالعاده بود :)
ساعت ۲۲:۳۹ شنبه شب هست.
موزیک زیبای A Comme Amour از Richard Clayderman توی گوشم در حال پخشه.
روی تخت گرم و نرم دراز کشیدم
و چون تقریبا به درازای تخت، پنجره داریم، اون رو کمی باز کردم تا هوای تازه و خنک وارد اتاق بشه.
میخوام دورانی رو تجسم کنم که باردار هستم. قراره اولین بچهام باشه. اره دوست دارم مادر بشم.
من میدونم مادر خوبی میشم, چون مادر خوب و مهربونی داشتم.
اولین چیزی که به بچهمون یاد میدم صداقته.
روی باورهاش کار میکنم، خدایی که تازه باهاش آشنا شدم رو بهش معرفی میکنم، جهان رو زیبا و سخاوتمند براش توصیف میکنم، بلور به فراوانی و ثروت رو در ذهنش میپرورونم، روی عزتنفس و احسای لیاقتش کار میکنم، بهش نیروی انکارناپذیر درون وجودش رو یادآور میشم…
نمیدونم اولین بچهام دختر هست یا پسر؛ شاید اصلا دوقلو باشن. هر چی که هست، سالمه، قویه، و من و همسر فوقالعادهام عاشقانه دوستش داریم. ما ی خونواده صمیمی و دوستداشتنی هستیم.
اره من مادر خیلی خوبی میشم.
مادرم بچه من رو خواهد دید.
نمیدونم اسمش رو چی میزاریم، ولی حتما ی اسم قشنگ و بامعنای زیبا میزاریم. فرقی نمیکنه انتخاب من باشه یا همسرم، من همشون رو دوست دارم و از در کنار هم بودن و صدا زدن اسمهای همدیگه لذت میبریم.
من مادر فوقالعادهای میشم، چون همسر فوقالعادهای هم هستم.
اون روز که خبر بارداریم رو به همسرم میخوام بدم، در پوست خودم نمیگنجم که همسر مهربونم از سر کار برگرد خونه. اون روز ی روز طولانی اما خیلی قشنگه. وقتی همسرم متوجه حاملگیم میشه، به قدری خوشحال میشه که منو بغل میکنه و میبوسه. ما خیلی خوشبختیم. خدا رو شکر.
دوران حاملگی خیلی راحتی رو خواهم داشت. چون همسر فهمیده، بافکر و مهربونی دارم. چون همیشه حواسش به من هست، همیشه مراقب من هست.
وقتی خسته میشم، سرمو میزارم روی پاهاش و چشمهامو میبندم.
همسر بامحبت و نازنین من، دست نوازش روی موهام میکشه و من پیوسته در کنارش احساس خوشبختترین زن دنیا رو دارم. همونطور که همسرم پیوسته به من عشق میورزه، من هم به همسر عزیزم پیوسته عشق میورزم و ما همیشه به هم احترام میزاریم.
من هر روز خدا رو برای داشتن چنین همسر فوقالعادهای شکر میکنم.
من خانوادهای خواهم داشت که هر روز برای داشتنشون خدا رو شکر میکنم.
آره من مادر خوبی میشم، همونطور که همسر خوبی هستم.
همه چی خوب پیش میره.
من بچههام رو خوب تربیت میکنم، اونها آدمهای درستکار و آزادی خواهند بود.
چون خودم آدم خوبی هستم، چون همسرم آدم خوبی هست.
آره همسر من خصوصیات عالی داره.
نیکوکاره، ثروتمنده، قدرتمنده، باسواده، بااخلاقه، با خداست، باوجدانه، مرد خانواده هست، خوشتیپه، خوشصداست، خوش لباسه، خوش سلیقه است، تمیز و مرتبه، محترمه، بالیاقته، ارزشمنده، شخصیت کاریزماتیک، قوی و باصلابتی داره، قشنگ صحبت میکنه، زیبا راه میره، راستگو هست، راز داره، بافکره، تو کارش جدیه، با من خیلی مهربونه، موفقه، ذهن برنده داره، باهوشه، حواسش به همه چیز هست، ذهن قدرتمندی داره، درست تصمیم میگیره، همه فن حریفه، باتجربه هست، قابل اعتماد و تکیه کردنه، حامیه منه، خیلی هم جذاب و دوستداشتنیه، به سفره خیلیها نون میرسونه، خیلیها براش کار میکنن. از اون دسته از آدمهاست که به گسترش جهان کمک میکنه و در مدار خوبی قرار داره.
اصلا همسر من استثناییه. همسر من بسیار عاشق منه و من رو دوست داره؛ من هم خیلی زیاد عاشق او هستم و دوستش دارم و بهش احترام میزارم.
ما بچههامونو در کنار هم، توی خونه بزرگ و زیبامون بزرگ میکنیم.
خونه که نه ی عمارت بزرگ داریم. حیاط بزرگ داره، استخر داره، باغ داره، باغچه با گلهای رنگارنگ و گل hydrangea سفید، صورتی و آبی داره که هر روزی بهشون سر میزنم. گاهی اوقات صبحانه و شام رو توی باغچه و روی میز صندلیهای چوبی یا سفیدرنگمون میخوریم. خونمون اتاق زیاد داره، اتاقهاش همه پنجرههای بزرگ دارن، خصوصا اتاق من و همسرم نورگیر خوبیه، از پنجرهاش ویو زیبایی به آب و درختها داریم.
توی عمارت چند طبقه ما، پلههای چوبی هم وجود داره. که وقتی روش راه میرم، صدای زیبای قرجقروچ چوب رو میتونی بشنوی. همسرم ی اتاق بزرگ و مجهز برای کار و مطالعهاش داره که من هر از گاهی با ی فنجون چای یا شیرینی که خودم پختم، میرم اونجا و سورپرایزش میکنم. کمی شونههاشو ماساژ میدم، میبوسمش، کتابهاشو یکم جعبهها میکنم، میشینم روبروش و وقتی داره کار میکنه عاشقانه بهش خیره میشم و خدا رو هزار بار برای داشتنش شکر میکنم.
با اینکه چند تا خدمتکار خوب و معتمد داریم ولی بیشتر اوقات خودم برای همسرم چیزهایی که دوست داره رو میپزم و به کارهای شخصیش رسیدگی میکنم. ما توی خونمون پیانو داریم، و من بلدم پیانو و ویولنسل بزنم. گاهی قطعه آهنگهای آروم و زیبایی که یاد گرفتم رو مینوازم و به هر چیزی که دلم بخواد فکر میکنم و آرام میگیرم.
ما چند تا ماشین زیبا داریم، رنجروور، آئودی، فورد، بنز. ما yacht و RV هم داریم. خونه ما امکانات زیادی داره، حتی helipad هم داره. ما حیوانات زیادی هم توی محوطه عمارتمون داریم؛ اسب داریم، سگ، گربه، گاو، مرغ، خروس، اردک، غاز، بوقلمون … ما درختهای میوه داریم مثل درخت سیب سرخ، پرتقال، هلو، انجیر، گیلاس، حتی درختهای کاج و بید داریم … توی باغچه علاوهبر گلها، آلاچیق هم داریم…
چون هم خودم آدم موفقی هستم و هم همسر من خیلی ثروتمند و قدرتمنده و صاحب ی کسب و کار بزرگ و موفقه. هر دوی ما در مدار خوشبختی، ثروت و فراوانی قرار داریم، به خاطر همین پول و ثروت از راههای لذتبخش و مختلف به سادگی وارد زندگیمون میشه و ما جز اون دسته از آدمهای خوبی هستیم که به گسترش جهان کمک میکنیم و اثر خوبی از خودمون به جا میزاریم.
خدایا برای این زندگی زیبا و رویایی، هزاران بار شکرت.
*
من به دنیا آمدهام تا زندگی عالی در این دنیا داشته باشم،
آبرومند باشم،
عزتمند باشم،
ثروتمند باشم،
شاد باشم،
قوی باشم،
سلامت باشم،
زیبا باشم،
آرامش داشته باشم،
در رفاه باشم،
لذتهای مختلف رو تجربه کنم،
موفق باشم،
عاشق باشم،
عاشقم باشن،
تا خوشبخت زندگی کنم،
به دنیا آمدهام تا به گسترش این جهان زیبا و سخاوتمند کمک کنم،
تا اثر خوبی از خودم به جا بزارم،
تا برسم و لذت ببرم و شکرگزار باشم.
*
من باور دارم که در جهانی بسیار زیبا، غنی و سخاوتمند زندگی میکنم که
در آن بیشمار نعمت و فرصت و ثروت و آدمهای خوب وجود دارد و
من قرار است سفری بسیار لذتبخش و عاشقانه را در این جهان داشته باشم و
در کمال خوشبختی و سعادتمندی، پیوسته شکرگزار خالق بخشنده و مهربانش باشم.
خدایا، خداوندا
من فقط و فقط به تو ایمان دارم
و تنها تسلیم تو هستم
و تنها به تو توکل میکنم
و تنها از تو یاری میجویم
و میدانم تو برایم کافی هستی
و با یاد تو قلبم آرام میگیرد.
خدای بزرگ و زیبای من، برای اینکه امروز هم مرا به سمت زندگی بهتر و شرایط ایدهآل و رویاییام هدایت کردی، ازت هزاران بار ممنونم.
خدای سخاوتمند من، من آمادگی دریافت برکات، نعمات، آگاهیها و هر خیر و برکتی رو از جانب تو دارم و پیشاپیش برای همشون ازت هزاران بار ممنونم.
ای خدای بخشنده، به خاطر همه شرایط و عوامل ریز و درشتی که در مسیر رسیدن من به خوشبختی و داشتن زندگی ایدهال و رویاییم ترتیب میدی، هزاران بار ممنونم.
خدای قدرتمند و عادل من، بخاطر تمام نعمتهای کوچیک و بزرگی که به من عطا کردی، از اولین روز زندگیم تا حال حاضر و همچنین اونهایی که در آینده دور و نزدیک به من خواهی داد، هزاران هزار بار متشکرم.
خدایا، به خاطر همه چیزهای ریز و درشت خوبی که من عطا کردی، ولی من هیچوقت متوجه اونها نشدم،
یا اون دسته از نعمتهایی که بهم بخشیدی ولی فراموش کرده و از یاد بردم،
حتی اون خوبیهایی که الان هم متوجه اونها نیستم
و اون نعمتهایی که در آینده به من خواهی داد و ممکنه متوجهشون نشم یا باز هم از یاد ببرم
هزاران هزار هزار بار شکرت.
خدایا
بخاطر سلامتی و امنیتی که برایم مهیا کردی و میکنی،
بخاطر آدمهای خوبی که وارد زندگیم کردی و همچنان میکنی،
بخاطر همسر فوق العادهای که نصیبم میکنی،
بخاطر موفقیتهای گذشته و آیندهام،
بخاطر فرصتهای خوبی که جلوی پاهام گذاشتی و میگذاری،
به خاطر وضع مالی خوبم و نیز ثروت عظیمی که نصیبم میکنی،
به خاطر عزت و احترام و ارزش و لیاقت و آبرویی که بهم بخشیدی و میبخشی،
بخاطر تمام تجربههای شیرین و ناب گذشته و
لذتهای وصفنشدنی و فوقالعادهای که به من عطا خواهی کرد،
به خاطر رفاه و آسایشی که به من بخشیدی و همچنان میبخشی،
بخاطر خیر و برکتی که به زندگیم دادی و همچنان ازم دریغ نمیکنی،
بخاطر احساس خوب و آرامش و خوشبختی که برایم فراهم کردی و میکنی،
بخاطر داشتن شرایط دلخواه و زندگی رویایی و ایدهآلم،
بخاطر رسیدن به خواستهها و رویاهای کوچک و بزرگم،
برای تکتک این خوبیها، زیباییها و نعمتها
پیوسته و پیشاپیش، میلیونها بار سپاسگزار و ممنون تو هستم.
خدایا شکرت
مریم جان سلام
امیدوارم خوب و خوش باشی
مریم جان امروز خیلی اتفاقی به کامنت شما هدایت شدم و چقدرررررررر کامنت فوق العاده ای بود.. هر خطش رو که میخواستم توی فایل خودم کپی کنم، میگفتم نه بزار خط بعدی رو هم باهاش کنم، دوباره خط بعدی… دوباره خط بعدی.
چقدر تمرین سناریو رو قشنگ و دلنشین انجام دادی… خونه ات رو، همسرت رو، بچه ها، جزئیات وسایل و اتفاقات روزمره توی عمارتتون… خیلی لذت بردم… اصلا نمیشد وسط کامنت ولش کرد…
بجز سناریو، قسمتهایی که سپاسگزاری کردی هم خیلی به دلم نشستن و ازشون یاد گرفتم… کلی ازشون کپی گرفتم برای خودم.
من تازه میخوام تمرین سناریو نویسی رو شروع کنم و معجزاتش رو ببینم.
خوشحالم که در شروع کارم به چنین کامنت پر احساس و پر انرژی هدایت شدم که این همه حس و حال فوق العاده رو بهم منتقل کرد…
عزیزم برات آسانیها، شادیها و لذتهای فراوان از نور آسمانها و زمین آرزو میکنم…
شاد باشی
سلام مهشید عزیزم
چقدر ازت ممنونم برای اینکه خط به خط پیامم رو خوندی و لطف کردی احساس فوقالعاده خوب و دلنشینت رو با ارسال پیام به من هم منتقل کرد.
تو و کلام زیبات از جمله اتفاقات خوب امروز من هستین که بابتش از خدای بزرگ خیلی ممنون هستم.
من هم برات آرزوی رسیدن به خیلی بیشتر از سقف تمام آرزوهات رو دارم
و امیدوارم زندگی عاشقانه و فوقالعادهای رو تجربه کنی، سلامت باشی، موفق باشی، ثروتمند باشی، عزتمند باشی، در آسایش و رفاه زندگی کنی
و در هر دو جهان، بسیار خوشبخت و سعادتمند باشی.
سلام رفیق چقدر با دقت کامنتت خوندم و باهاش همزاد پنداری کردم
خیلی سرشار از حس خوب و سرزندگی بود امیدوارم که براتون به حقیقت بپیونده 😍
سلام دوست خوبم
خیلی ممنونم از شما
من هم برای شما آرزوی زندگی سرشار از عشق، آرامش، ثروت، سلامتی و خوشبختی رو آرزو میکنم
سلام بر تو مریم عزیز
از بابت کامنتهای زیباتون سپاسگزارم ممکنه بابت نتایج سناریو نویسی بیشتر بنویسید و نحوه نوشتن سناریو رو توضیح بدین منم دوست دارم یاد بگیرم و بنویسم.
سلام حمیده عزیز
برای نوشتن سناریو، اول از همه همین متن بالا رو بارها بخون.
موقع نوشتن سناریو خواستهها به شرایط دلخواه و خواستههای واقعیت فکر کن، به اونهایی که احساس خوبی بهت میدن؛ یادت باشه که احساس خوب = اتفاقات خوب.
بنابراین فقط به چیزهایی که دوست داری وارد زندگیت بشن فکر کن؛ چون به هر چیزی توجه کنی، بیشتر از جنس همون چیز وارد زندگیت میشه. نترس و برای خودت چیزهای خوب بخواه، نعمت بخواه، ثروت بخواه، خوشبختی بخواه، آرامش و آسایش بخواه؛ یادت باشه که فقط خودِ تو با کانون توجهات، خالق شرایط و اتفاقات زندگیت هستی.
فکر نکن کم بخوای بهتره، نه اصلا. به قول استاد، قناعت در پیشگاه خداوند اصلا کار درستی نیست.بنابراین کم نخواه. یادت باشه ما در جهان سخاوتمند و زیبایی زندگی میکنیم که نامحدوده و سرشار از نعمت و فرصت و برکت و ثروت و آدمهای خوبه.
جرات کن و تمام رویاهات رو برای خودت بخواه؛ چون ما از بدو تولد موجودی ارزشمند و بالیاقت خلق شدیم که لیاقت تجربه بهترین نوع زندگی و خوشبختی و ثروت پایدار رو داریم.
همچنین با ناراحتی از خدا چیزی نخواه، با خوشحالی و اطمینان و ایمان قلبی از خدا بخواه.
در واقع اگر به قدرت و بخشندگی و مهربانی خدا ایمان داشته باشیم، از خدا تمام آروزهای کوچیک و بزرگمون رو میخوایم، اونم با خوشحالی، با خوشحالی از اینکه حتما تمام اونها رو بهمون میده.
بنابراین موقع نوشتن سناریو خواستههات، تمام رویاهات رو بنویس، تجسمشون کن، به احساس خوب برس و ایمان داشته باش خدا بهت همشونو میده، چون تو در جهان فراوانی نعمتها زندگی میکنی و لایق رسیدن به تمام رویاهات هستی. پس پیوسته حالت رو خوب نگه دار، خوشحال باش و از لحظه کنونیات لذت ببر.
برات آرزوی خوشبختی و ثروتمندی دارم دوست من.
درود …خداقوت .درقسمت وسط دیدگاه نوشته بودید حتما فایل ۳۰ دقیقه باورهای توحیدی درنامه امام علی به امام حسن ازاستاد راببینید .این فایل ۳۰ دقیقه فوق العاده بود درزمان مناسب من الان دیدم شاید درماههای گذشته چندین بار به سمت دیدن فایل میرفتم وهربار مسیرم تغییر میکرد چون آماده پذیرش این سطح آگاهی نبودم الان که شما نوشته بودید حتما ببینید خداوند من رااماده پذیرش این سطح ازاگاهی دانست ومن دیدم .خیلی به رشد من کمک کرد سپاسگذارم بانوی بزرگ امیدوارم درهمایش باشکوه استاد که درآینده نزدیک درتهران برگزار خواهد شد همه شما انسانهای بزرگراازنزدیک ببینم ..خدایا ازبابت وجود استاد عباسمنش واین خانواده بزرگوقدرتمند وباشکوه بی نهایت سپاسگذارم خدایا سپاس خدایا سپاس خدایا سپاس
به نام خداوند عشق، ثروت و خوشبختی
سلام به جهان غنی و سخاوتمندی
که توش آدمهای خوب زیادی زندگی میکنند
سلام به جهان دوستداشتنی و زیبایی
که فراوانی و فرصت و ثروت توش موج میزنه
که پر هست از خوبی و زیبایی و لذت و احساس خوب
سلام به انرژی معجزهکننده و قدرتمندی که من رو خالق تمام اتفاقات زندگیم خلق کرده تا بتونم از راههای آسون و لذتبخش به آرزوهام برسم
سلام به سیستم قانونمندی که جهان به این زیبایی رو با این همه نعمت و فرصت و فراوانی و ثروت و آدمهای خوب رو به بینهایت مقدار خلق کرده و اتفاقا از رگ گردنم به من نزدیکتره
*
دفعات پیش که سناریو مینوشتم، برای دادن پاداش به خودم میاومدم. یعنی اونقدر حس خوبی از نوشتن رویاهام بهم دست میداد که مثلا به خودم میگفتم اگر فلان کار رو تموم کردی میتونی بری سناریو بنویسی. اما این بار یکم فرق داره شرایط؛ یکم کسالت دارم، اما دیشب که داشتم به فایلهای استاد گوش میدادم، ی جا گفتن مهم اینه که توی هر شرایطی که هستی سعی کنی حالتو خوب نگه داری، حتی شده با دوش آب گرم. بخاطر ناخوش احوالیم از صبح توی رختخوابم و الان ساعت از ۳ بعدازظهر گذشته. فک کنم دچار مسمومیت شدم، حتی قادر نیستم سرپا بشم. البته میدونم به زودی خوب میشم، چون بدن قوی دارم. اصلا همین که میتونم گوشی دستم بگیرم و بنویسم خدا رو شکر. خلاصه اینکه برای اینکه تمرکزم رو از درد و بیحالی بردارم و بزارم روی ی چیز خوب، ی موزیک لایت بسیار آرامشبخش با پیانو گذاشتم توی گوشم؛ اسمش هست life is beautiful و اومدم تا ی سناریو زیبا بنویسم، تا روح و روانم شاد بشه :)
من هم مثل بیشتره آدمهای این سایت، اینجا نوشتن رو خیلی دوست دارم، بهم آرامش میده، احساسم خوب میشه، ذوق میکنم.
اصلا انگار وقتی اینجا مینویسم، مهر تاییدی میخوره به نوشتههام که حتما باید خواستههام برام مهیا بشن. برای همین با عشق و لذت و احساس خوب اینجا مینویسم و بعد، همونطور که استاد توی جلسه اول دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها گفتن، بهش نمیچسبم و رهاش میکنم؛ همچنین با توجه به حرف استاد، خودم رو تسلیم خدایی که خالق جهانه و داره هدایتش میکنه میکنم تا خودش من رو به سمت اون مسیرها و شرایط درست هدایت کنه. حتی به چگونگی رسیدن به خواستههام فکرم نمیکنم دیگه؛ چونکه ذهن من فقط ی تعداد معدودی راه رو میبینه، اما خدای بزرگ و مهربون که خودش منشا و مبدا همه چیزهای خوبه، بیشمار راه بلده، اصلا بینهایت راه میسازه تا من به اون خواستهها برسم. خب حالا به خودم میگم چرا از همچین گنجی چشمپوشی کنم؟ چرا بترسم که آرزو کنم و بخوام؟
نمیدونم چقدر حس و حالم رو درک میکنی دوست نادیدهی من :)
اما امیدوارم هم تو و هم من در لحظه زندگی کنیم، برای خودمون زندگی کنیم و با آرامش، لذت ببریم از داشتههامون و آینده رو بسپاریم به خدا.
*
سناریوی خانه رویایی من:
من توی ی خونه خیلی بزرگ زندگی میکنم. ی عمارت خیلی بزرگ، که همه اسباب آرامش توش پیدا میشه. اتاق زیاد داره، بالکن چند تا داره، اتاق زیرشیروونی داره، استخر بزرگی هم داره. از پنجرههاش نمای زیبایی به طبیعت و دیگر خونهها داره. خونه ما حیاط بزرگ و زیبایی هم داره. همه جا سرسبزه. باغی داریم که توش درختهای زیادی هست، از درختهای میوه بگیر تا کاج و بید. باغچه هم داریم، توش گل زیاده و من گل موردعلاقهام hydrangea رو توش کاشتم. بهخاطر خاک باغچه، این گل هم به رنگ سفید، هم صورتی و هم آبی توی باغچهمون رشد کرده. میز و صندلی چوبی و سفیدرنگ هم توی باغچهمون داریم که بیشتر اوقات صبحانه رو اونجا میخوریم. با اینکه خدمتکارهای خیلی خوب و مهربونی داریم، اما بیشتر اوقات خودم برای همسرم با عشق غذا درست میکنم.
امروز هم یکی از اون روزهای خوبه؛ موهامو شونه کردم، ی آرایش ملیحی دارم، لباس ساده و زیبایی پوشیدم، به خودم عطر زدم و دارم از اتاق نورگیر و دنجمون میرم بیرون. دستم رو روی نرده چوبی پله گذاشتم و دارم با شادی از پلهها میرم پایین. صدای چوب رو میشنوی :) عطر خوشایند غذا همه جای این عمارت رو برداشته. میرم آشپزخونه، به خدمتکارها و بقیه آدمها سلام میکنم، ی نگاهی به غذا میندازم تا مطمئن شم همه چی عالیه. خدا رو شکر. مثل اینکه ی صداهایی میشنوم، اره همسر عزیزم اومده، داره وارد عمارت میشه. سریع میرم به پیشوازش. از دیدن من خوشحال میشه و لبخند رو لبهاش میاد، آغوشش رو باز میکنه و من هم عاشقتر از همیشه بغلش میکنم و با بوس بهش خوشامد میگم.
قبلا گفتم که همسر من مثل خیلی از آدمهای خوب و ثروتمند دیگه، ویژگیهای جذاب و خوشایند بسیاری داره. خوشتیپه، قدرتمنده، ثروتمنده، باسواده، صدای قشنگی داره و وقتی حرف میزنه من لذت میبرم؛ حتی راه رفتنش رو دوست دارم؛ خوشپوشه، مرتبه، منظمه، آدم تمیزیه، خوش سلیقه هست. شخصیت کاریزماتیک، قوی و محکمی داره، باصلابته، بافکر و باوجدانه؛ خیلیها براش کار میکنن، به خیلیها نون میرسونه، دستش به خیره. درستکاره، چشم پاکه، حلال خوره، خداشناس، خانواده دوسته، صادق و راستگو هست، حواسش به همه چیز هست، ی حمایتکننده واقعیه، همه چیز رو میتونه تحلیل کنه و برای مسائل مختلف راهحلهای درست پیدا میکنه. ما خیلی عاشق هم هستیم. همیشه به همدیگه راست میگیم، از همدیگه چیزی رو پنهون نمیکنیم، به هم اعتماد کامل داریم، موجب آسایش همدیگه هستیم، ما با هم خیلی خوشبخت هستیم. خدا رو میلیونها بار شکر. من زندگی عاشقانه واقعا رویایی رو دارم تجربه میکنم. من به لطف خدای مهربون واقعا شرایط دلخواه و رویاییم رو دارم زندگی میکنم. خدایا هزاران بار شکرت.
*
میگن وقتی ی آرزویی یا خواستهای داری، خدا اونو به دلت انداخته و دستیافتنیه و میتونی بهش برسی. پس هرچقدر رویایی هم که باشه، هر چقدر هم دور باشه، میدونم شدنیه، دستیافتنیه؛ چون ی زمانی حتی جرات خواستن و آرزو کردن این چیزها رو هم نداشتم؛ اما حالا بهشون زیاد فکر میکنم، تقریبا ساعتها توی هر روز. کانون توجهام رو روی این زیباییها و نعمتها گذاشتم، احساسم خوبه، میدونم جهان در حال گسترشه، خیلی سخاوتمنده، پر از ثروته، پر از آدمهای خوبه، پر از زیبایی و خوبی و پاکیزه، پر از عشق و آرامشه. الان جرات خواستن دارم، حالم خوبه، امید دارم، خوشحالم. الان از ی قانونهایی باخبر شدم که میگن این منم که شرایط زندگیمو خلق میکنم.
میدونم که لیاقت این زندگی رو دارم؛ چون آدم خوبیم، چون دارم روی خودم کار میکنم، چون میخوام هر روز بهتر و بهتر باشم. چون خصوصیات اخلاقی خوبی دارم، دوست دارم همیشه راست بگم، قابلاعتماد باشم، مهربونم، سختکوشم. چون سپاسگزار خدا هستم برای همه چیزهای خوبی که بهم داده.
چون با قدرت کانون توجه، باورهای قدرتمندکننده و احساس خوب و توکل به خدا آشنا هستم و دیدم که با از ته دل خواستن، بارها و بارها به چیزهایی رسیدم و اتفاقاتی افتاده که اصلا احتمالشو نمیدادم… پس به لطف خدا این خواستهها رو هم میتونم خلق کنم. خدایا شکرت.
*
خدایا برای تمام نعمتهای کوچک و بزرگی که به من دادی از اولین روزی که به دنیا اومدم، نعمتها و داشتههایی که همین حال حاضر دارم و اون نعمتهایی که در آینده دور و نزدیک خواهی داد، میلیونها بار شکرت.
خدایا هزاران بار شکرت که پیوسته من رو به سمت شرایط دلخواه و زندگی رویاییام هدایت میکنی.
خانم مریم شما خیلی خوب فکر تون رو تصور ذهنی تون رو روی کاغذ آوردید و همانطور گفتید با تجربه هستید،قطعا که هر انچه به ذهن آدمی بیاد محقق شدنی
چرا که خداوند د ر قران گفته
ما هیچ کسی رو بیشتر از ظریفتش تکلیف نمیکنیم
من اینطور برداشت کردم که همانطور ما ادم ها به جسم ها و روح های متفاوتی خلق شدیم پس تکلیفی به اندازه وجودمون داریم و اگر مشکلی داریم توانایی حل کردن اون هم رو داریم چنانچه که از لحاظ فیزولوژی هر فردی در هر کجای دنیا با اون منطقه زندگی سازگاری بهتری دارد
بنابراین آرزو های اصیل ما محقق شدنیست بشرط هدایت یافتن از خدا
سلام علی آقا
خیلی ممنونم که سناریوی من رو مطالعه کردین و انرژی مثبت برام فرستادین
حال خوب من رو خوندن پیام شما خیلی خوبتر کرد، خصوصا اینکه به نکات خوبی اشاره کردین.
من هم برای شما آرزوی رسیدن به خیلی بیشتر از سقف تمام آرزوهاتون رو دارم
خوشبخت و سعادتمند در هر دو جهان باشین
سلام مریم جان خیلی زیبا نوشتی
سناریوت رو ک میخوندم ، حس خوبی داشت مثل ی داستان زیبا ک آدم رو با خودش همراه میکنه و میبره
و چقدر زیبا شکرگزاری کردی ممنون
خدایا برای تمام نعمتهای کوچک و بزرگی که به من دادی از اولین روزی که به دنیا اومدم، نعمتها و داشتههایی که همین حال حاضر دارم و اون نعمتهایی که در آینده دور و نزدیک خواهی داد، میلیونها بار شکرت
خدایا شکرت
سلام رها عزیزم
پیام زیبا و خوشایندی که برام گذاشتی، ی جورایی امروز من رو ساخت و بهم انرژی خوبی داد
ممنونم که احساست رو با من به اشتراک گذاشتی
خیلی متشکرم ازت و برات آرزوی رسیدن به زندگی ایدهال و رویاییات رو از خدای مهربون دارم و امیدوارم در هر دو جهان خوشبخت و سعادتمند باشی
به نام الله یکتا
سلام به همه عزیزان
سپاسگذارم از خانم شایسته عزیز با این متن فوقالعاده ای که نوشتن
این متن باعث شد برم توی حال و هوای کارهایی که ذهنم انجام داده
توی روزمره الآنم میبینم ناخودآگاه به موضوعی فکر میکنم و انجام میشه بعدش
خدایا شکرت
اما این موضوع باعث شد که فکر کنم به موضوعاتی که سبب شد به خواسته هام برسم به شکل خیلی طبیعی و بدیهی و البته راحت
خوب درگیر فایل های استاد بودم به طور شبانه روز و کلا کار میکردم درخواستهای رو مینوشتم با جزییات توی ی درخواستی کارمندی رو میخواستم که اون ویژگی که دوست دارم رو داشته باشه همه کاره باشه زرنگ باشه صادق باشه متین باشه خوب شروع میکردم نوشتن و صد البته اون رفتار رو در خودم ایجاد کردن
یعنی میگفتم که من باید اینجوری باشم که اون هم بیاد بعد مدتی به شکل کاملا طبیعی و دور از انتظاری که داشتم اون آدم اومد کلی بهم کمک کرد و واقعا بیشتر از اون چیزی بود که میخواستم
الان به خودم میگم یا بارها به خودم میگم که میتونم باز خواسته هام رو اول توی ذهن بسازم و بعد در واقعیت ببینمشون
خیلی این اتفاقات افتاده حالا شاید فرصت نشه همه رو یکجا اینجا بنویسم اما چندتاشون رو از جمله همین کارمند رو نوشتم که یاد آوری بشه برای خودم و دوستانم که چجوری میشه به خواسته ها رسید
به نام انرژی معجزهکننده و قدرتمند:
که از رگ گردن به من نزدیکتر است
و به خوشبختی، سعادتمندی، آرامش، سلامتی، ثروتمندی
و داشتن زندگی سرشار از عشق و وفاداری
و تجربه لذت های ناب و وصف نشدنی
و بودن در آسایش و رفاه برای من،
بیشتر از خودم مشتاق و مصر است
به نام سیستمی قانونمند:
که جهانی سرشار از نعمت و ثروت و برکت و فرصت و آدم های خوب و هر چیز خوبی را به بی نهایت مقدار خلق کرده
و من را خالق زندگی خودم آفریده
تا بتوانم از راه های ساده و لذت بخش
به تمام خواسته ها، آرزوهای کوچک و بزرگ و زندگی دلخواه و رویاییام برسم
به نام خدایی که مرا بسیار دوست دارد
و من را موجودی بالیاقت، ارزشمند، عزتمند، شایسته و لایق نعمت هایش خلق کرده
و هر روز بر عزت نفس و میزان لیاقتم برای دریافت نعمت هایش میافزاید.
*
سلام به خوبیها و زیباییها
سلام به هر ذره و جریانی از خوبی که در جهان زیبا و غنی ما در جریان هست
سلام به تمام آدم های خوب و باوجدان در همه جای جهان، از گذشته های دور تا همین حال حاضر و آینده
سلام به تمام افراد و عوامل و راههای هموار و لذتبخشی که به فرمان خداوند برای رسیدن من به خواستهها و آرزوها و شرایط دلخواه و رویایی ام برایم مهیا میشوند
سلام به:
خوشبختی و آرامش
موفقیت و ثروتمندی
سلامتی و زیبایی
امنیت و ایمنی
عزتمندی و آبرومندی
لیاقت و شایستگی
آسایش و رفاه
مهربانی و محبت
عاشقی و وفاداری
فراوانی و ثروت
نعمت و فرصت
راهنمایی و هدایت خداوند
احساس ارزشمندی و اعتمادبهنفس
زندگی سرشار از عشق و محبت و وفاداری
زندگی مملو از تجربههای ناب و لذتهای وصفنشدنی
سعادتمندی و عاقبت به خیری
*
الان ساعت ۰۱:۵۰ صبح هست.
داره برف میباره. ی برف رویایی.
ی موزیک زیبا انتخاب کردم از Otnicka با نام where are you.
همه چیز مهیاست برای ی عشق بازی دیگه.
حالم و احوالم عالیه عالی.
اونقدر ذوق و شوق دارم برای نوشتن سناریوی دونه دونه خواستههام که نگو و نپرس.
این سناریو نوشتن چون بهم احساس خیلی خوبی میده، اصلا شده برام مثل پاداش.
برای همین هر موقع میخوام خودمو تشویق کنم و به خودم پاداش بدم، میام اینجا تا بنویسم از چیزهایی که دوست دارم و در لحظه، لذت میبرم.
من الان خیلی خوشحالم، خیلی احسای خوشبختی میکنم.
خدایا شکرت برای این احساس خوب.
دارم خودمو میبینم که جلوی آینه ایستادم، ی دختر زیبا و خوشاندام.
من خودمو خیلی دوست دارم. به خودم افتخار میکنم.
به موهای سرم نگاه میکنم که خوش حالت و پرپشته و مدل ساده و زیبایی داره.
به چهرهام نگاه میکنم که خیلی دوستداشتنیه و با کمترین آرایش هم خیلی زیباست.
لباسی رو پوشیدم که همسرم برام خریده، که در عین سادگی بسیار شیک و زیباست.
گردنبندی رو به گردن دارم که همسرم برام هدیه خریده و همیشه همراهمه.
واقعا احساس میکنم که من در کمال آرامش و خوشبختی هستم.
منتظرم همسر فوقالعادهام بیاد و با هم بریم به مهمونی. چه انتظار شیرینی.
چقدر خوبه که همچین همسری خدا بهم داده. اخه میدونی همسرم آدم بااخلاق، حلالخور، خداشناس، باوجدان، بافکر، خوشتیپ، خوشهیکل، جذاب، باسواد، باهوش، ثروتمند، قدرتمند و دوستداشتنیه هست که شخصیت تحلیلگر، قوی، محکم، باصلابت و کاریزماتیکی داره که خیلی حامی، وفادار، رازدار و قابلاعتماده و از دیگری خصوصیات اخلاقیش میتونم بگم که بسیار خوشقول، راستگو، بالیاقت، عزتمند، آبرومند، صادق، مهربان، تلاشگر، مدبر، مدیر، سخاوتمند، خوشبرخورد، منظم، پاکیزه، خوشسلیقه، خوشپوش، صبور و با اعتمادبهنفسه.
همسر ثروتمند و قدرتمند من، به آدمهای زیادی کمک میکنه و به خیلیها نون میرسونه.
همسر وفادار و مهربون من، هم صداش قشنگه، هم مدل موهاش و هم طرز راه رفتنش.
همسر خوشاخلاق و خوشتیپ من، بسیار بسیار عاشق من هست و من هم بسیار بسیار عاشق او هستم.
زندگی من با همسرم ی زندگی رویاییه، فوقالعادهاست،
چون به هم خیلی احترام میزاریم
چون با هم روراست هستیم و همیشه حقیقت رو به هم میگیم
چون تحت هر شرایطی همیشه هوای همدیگه رو داریم
ما به همدیگه اعتماد کامل داریم.
ما طوری زندگی میکنیم که انگار اون ی پادشاهه و من ملکه.
خدایا من هر روز برای داشتن این زندگی فوقالعاده رویایی با این همه لذت و تجربههای شیرین، ازت ممنونم.
خدایا میلیونها بار شکرت.
*
اره، من از خدای بزرگ ی همچین همسر فوقالعادهای که شاید تو فیلمها فقط دیده باشم میخوام،
اما خوب میدونم که دنیا پر از آدمهای باوجدان، وفادار و خوشرفتاره
خوب میدونم که ثروتمند بودن جز معنویترین کارهاست
خوب نمیدونم جهان هر روز در حال گسترشه و پر از نعمت و فرصت و برکته
و خیلی خوب میدونم که این جهان زیبا و غنی رو یک خالق زیبا و سخاوتمند خلق کرده
خوب میدونم که خدا، ی سیستم قانونمند و ی انرژی قدرتمنده که از همه چیز و دل همه کس آگاهه و اتفاقا از رگ گردن به من نزدیکتره
و میخواد من خوشبخت باشم و به آرزوهام برسم
برای همین، با استفاده از قانونهای زیبای خداوند، از خود خودش همچین همسر و زندگی رو میخوام
و
وقتی کانون توجه من به خوبیهاست
وقتی با نوشتن و تجسم کردن و صحبت کردن در مورد این خواستهها، به احساس خوب میرسم
وقتی با این تداوم من باور دارم که لایق این خوشبختی هستم
وقتی وجودم پر از ذوق و شوقه
وقتی امید دارم
وقتی شکرگزار خدا هستم
جا برای ترس و غم و ناامیدی نیست،
جا برای به کم راضی شدن نیست،
چون من هر چیزی رو که باور کنم در زندگیم رخ میده،
بنابراین اینجا فقط صحبت از رسیدن و لذت بردن و شکرگزاریه.
خدایا پیشاپیش برای همه نعمتهای کوچیک و بزرگی که به من خواهی داد، هزاران بار ممنونم.
خدایا شکرت تا ابد
*
من باور دارم که در جهانی بسیار زیبا، غنی و سخاوتمند زندگی میکنم که
در آن بیشمار نعمت و فرصت و ثروت و آدمهای خوب وجود دارد و
من قرار است سفری بسیار لذتبخش و عاشقانه را در این جهان داشته باشم و
در کمال خوشبختی و سعادتمندی، پیوسته شکرگزار خالق بخشنده و مهربانش باشم.
خدایا، خداوندا
من فقط و فقط به تو ایمان دارم
و تنها به تو توکل میکنم
و فقط از تو یاری میجویم
خدای بزرگ و زیبای من، برای اینکه امروز هم مرا به سمت زندگی بهتر و شرایط ایدهآل و رویاییام هدایت کردی، ازت هزاران بار ممنونم.
خدای سخاوتمند من، من آمادگی دریافت برکات، نعمات، آگاهیها و هر خیر و برکتی رو از جانب تو دارم و پیشاپیش برای همشون ازت هزاران بار ممنونم.
ای خدای بخشنده، به خاطر همه شرایط و عوامل ریز و درشتی که در مسیر رسیدن من به خوشبختی و داشتن زندگی ایدهال و رویاییم ترتیب میدی، هزاران بار ممنونم.
خدای قدرتمند و عادل من، بخاطر تمام نعمتهای کوچیک و بزرگی که به من عطا کردی، از اولین روز زندگیم تا حال حاضر و همچنین اونهایی که در آینده دور و نزدیک به من خواهی داد، هزاران هزار بار متشکرم.
خدایا، به خاطر همه چیزهای ریز و درشت خوبی که من عطا کردی، ولی من هیچوقت متوجه اونها نشدم،
یا اون دسته از نعمتهایی که بهم بخشیدی ولی فراموش کرده و از یاد بردم،
حتی اون خوبیهایی که الان هم متوجه اونها نیستم
و اون نعمتهایی که در آینده به من خواهی داد و ممکنه متوجهشون نشم یا باز هم از یاد ببرم
هزاران هزار هزار بار شکرت.
خدایا
بخاطر سلامتی و امنیتی که برایم مهیا کردی و میکنی،
بخاطر آدمهای خوبی که وارد زندگیم کردی و همچنان میکنی،
بخاطر همسر فوق العادهای که نصیبم میکنی،
بخاطر موفقیتهای گذشته و آیندهام،
بخاطر فرصتهای خوبی که جلوی پاهام گذاشتی و میگذاری،
به خاطر وضع مالی خوبم و نیز ثروت عظیمی که نصیبم میکنی،
به خاطر عزت و احترام و ارزش و لیاقت و آبرویی که بهم بخشیدی و میبخشی،
بخاطر تمام تجربههای شیرین و ناب گذشته و
لذتهای وصفنشدنی و فوقالعادهای که به من عطا خواهی کرد،
به خاطر رفاه و آسایشی که به من بخشیدی و همچنان میبخشی،
بخاطر خیر و برکتی که به زندگیم دادی و همچنان ازم دریغ نمیکنی،
بخاطر احساس خوب و آرامش و خوشبختی که برایم فراهم کردی و میکنی،
بخاطر داشتن شرایط دلخواه و زندگی رویایی و ایدهآلم،
بخاطر رسیدن به خواستهها و رویاهای کوچک و بزرگم،
برای تکتک این خوبیها، زیباییها و نعمتها
پیوسته و پیشاپیش، میلیونها بار سپاسگزار و ممنون تو هستم.
خدایا شکرت
عالي بود عالي يا تمام حس خوبي كه در جملات جريان داشت همراه شدم و وجودم پاسداران از ارامش شد و ايمان به خداي مهربانم هر لحظه بيشتر
سپاسگزارم
سلام هدیه عزیز
خوشحالم که حس خوبم به شما هم انتقال پیدا کرد
برات آرزوی خوشبختی و ثروتمندی میکنم و امیدوارم به خیلی بیشتر از تمام خواستههات برسی.
سلام مریم جان مرسی از سناریوی قشنگی که نوشته بودی .
واقعا خیلی تاثیر گذار بود و خیلی بهم کمک کرد که چجوری رویاهامو به تصویر بکشم .
سلام زکیه عزیز
خوشحالم که سناریوی من برات خوشایند و الهامبخش بوده
امیدوارم تمام سناریوهایی که مینویسی به بهترین شکل ممکن برات به حقیقت بپیوندند
باسلام
سناریو نویسی اخرین ماه سال ۱۴۰۲یعنی ۲۵روزمونده تاعید۱۴۰۳
بنام خداوندوهاب
میخام این روزهای اخرسال چندتا فروش به چنتا مشتری مثبت وثروتمند وتجربه کنم
تواین روزا میخام چند خریدار ثروتمندومثبت به دفترم هدایت بشن وازمن خرید کنن
البته که مشتریهای من خوشرو،خوش اخلاق وثروتمند هستن ودوست دارن ازمن خرید کنن
ومیخام باخریدشون نیازشون برطرف بشه
ومشتری دایمی من بشن
وازاین طریق ثروت واردزندگیم میشه،پول میادبحسابم
اینها دستان خداهستن که برای کمک وحمایت من اومدن
میخام عیدامسال تعطیلات خوب وخوشی باخانوادم داشته باشم
باحساب پر پول وباخیال اسوده از نظر مالی هرجا دلمون خواست بریم وتفریح کنیم،هرچی خواستیم بدون حساب وکتاب باخیال اسوده بخریم
میخام این چندروز باقیمانده از سال و با اتفاقات خوب ومثبت سپری کنم
قبلا ازاین قوه تخیلم چیزهایی جذب کردم ولی ازقانون اگاهی نداشتم وتعجب میکردم که اع گفتم شد،خواستم شد
ولی این اگاهی رو اینجایادگرفتم
میخام دروازه ثروت به زندگیم بازبشه میخام ی زندگی غنی با ازادی مالی عالی وتجربه کنم
درپناه الله متعال ثروتمندوثروتمندوثروتمندوثروتمندباشید
سلام آقای فراهانی
من هم امیدوارم که دروازه ثروت به روی شما و زندگیتون باز بشه
و به خیلی بیشتر از سقف تمام آرزوهاتون برسین
خوشبخت و ثروتمند باشین
به نام انرژی معجزهگر و قدرتمندی که از رگ گردن به من نزدیک تر است و به خوشبختی، سعادتمندی، آرامش، سلامتی، ثروتمندی و داشتن زندگی سرشار از عشق و وفاداری و تجربه لذت های ناب و وصف نشدنی و زندگی در آسایش و رفاه برای من، بیشتر از خودم مشتاق و مصر است
به نام خدای مهربان و بخشنده ای که جهانی سرشار از نعمت و فرصت و ثروت و فراوانی آدم های خوب و هر چیز خوبی را به بی نهایت مقدار خلق کرده
و من را خالق زندگی خودم آفریده تا بتوانم از راه های ساده و لذت بخش به خواسته ها، آرزوهای کوچک و بزرگ و زندگی دلخواهم برسم
به نام خدایی که مرا بسیار دوست دارد و من را موجودی بالیاقت، ارزشمند، عزتمند، شایسته و لایق نعمت هایش خلق کرده و هر روز بر عزت نفس و میزان لیاقتم برای دریافت نعمت هایش می افزاید.
*
سلام.
سلام به هر ذره و جریانی از خوبی که در جهان زیبا و غنی ما در جریان هست
سلام به تمام آدم های خوب و باوجدان در همه جهان از گذشته های دور تا همین حال حاضر و آینده
سلام به تمام عوامل و راههای هموار و لذت بخشی که به فرمان خداوند برای رسیدن من به خواسته ها و آرزوها و شرایط دلخواه و رویایی ام برایم مهیا می شوند
سلام به:
خوشبختی و آرامش
موفقیت و ثروتمندی
سلامتی و زیبایی
امنیت و ایمنی
عزتمندی و آبرومندی
لیاقت و شایستگی
آسایش و رفاه
مهربانی و محبت
عاشقی و وفاداری
فراوانی و ثروت
نعمت و فرصت
راهنمایی و هدایت خداوند
احساس ارزشمندی و اعتمادبهنفس
زندگی سرشار از عشق و محبت و وفاداری
زندگی مملو از تجربههای ناب و لذتهای وصفنشدنی
سعادتمندی و عاقبت به خیری
*
مرور نکات:
– تمرین سناریو نوشتن برای «جهت دهی آگاهانه به کانون توجه» میباشد.
– زندگی ما توسط فرکانسهای ما خلق میشود.
– یکی از راههایی که به ما کمک میکند تا آگاهانه کانون توجهمان را از ناخواستهها منحرف و متمرکز بر خواستههامان نماییم، این است که با نوشتن جزئیات فراوان درباره آن خواسته و توجه به آن، به احساس خوب برسیم.
– در تمرین سناریو نویسی، باید تمرکز بر این اصل باشد که «برای رسیدن به یک خواسته، باید با آن خواسته همفرکانس بشویم.»
– در هنگام نوشتن یادت باشد که ما در جهانی فرکانسی زندگی میکنیم.
– پس جهان به کلمات نوشته شده کاری ندارد. آنچه برای او مهم است، فرکانسی است که هنگام نوشتن این کلمات ارسال میکنی.
– جهان مثل یک دستگاه است که ورودیای را دریافت و بر اساس آن، خروجی مشخصی به تو ارائه میدهد.
– ورودی این دستگاه، فرکانسهای توست و خروجی این دستگاه، تبدیل آن فرکانسها به شکل اتفاق و تجاربی همجنس با آن فرکانسهاست.
– یعنی جهان هیچ دخل و تصرفی در آن فرکانسها ندارد، تمامش همان است که خودت فرستادی.
– فرکانسهای تو حاصل باورها و کانون توجه توست.
– همهی ما در هر لحظهای که بیدار هستیم، در حال ارسال فرکانس هستیم.
– نوشتن سناریو میتواند راهی برای تنظیم فرکانسهای هماهنگ با خواستهات باشد. زیرا همانگونه که از نامش پیداست، سناریو یعنی تبدلی یک اتفاق به شکل کلمات و جملات.
– باید خواسته ات را با تمام جزئیات بنویسی، به گونهای که بودن در آن فضا تو را به احساس خوب برساند.
– در واقع هدف از پرداختن به جزئیات، وسیلهای است برای تمرکز بر خواسته و بیشتر ماندن در احساس بهتر.
– مهفوم سناریو نوشتن یعنی دیدن نکات مثب یک موضوع و تمرکز بر آنچه که رخ دادنش را دوست داری.
– در واقع تو با این وسیله از این خاصیت جهان که به فرکانسهایت واکنش نشان میده، آگاهانه به نفع خودت و در جهت رسیدن به خواستهات استفاده میکنی.
– پس هر اتفاقی را که میخواهی برایت رخ دهد، برای خودت کارگردانی کن.
– در این جهان فرکانسی، ذهن فرق میان رؤیا و واقعیت را نمیداند. به این دلیل که فرکانس هر دوی آنها یکسان است.
– حالا که در چنین جهانی هستی که تنها به فرکانسهایت اهمیت میدهد ،پس هوشمندانهترین کار این است که فرکانسهای دلخواهت را به جهان ارسال کنی تا جهان هم اتفاقات دلخواه را وارد زندگیات نماید.
– مهمترین نکته درباره سناریو این است که تو را به احساس خوب برساند. به احساس سپاسگزاری و بینیازی از خواسته. به احساس یقین .
– بهایی که باید برای تحقق هدفت بپردازی احساس خوب است.
– اساس زندگی ما بر پایه قانون فرکانس است.
– ما موجوداتی فرکانسی هستیم که وارد جهانی شدهایم که به فرکانسهای ما پاسخ میدهد.
– ما موجوداتی قدرتمند هستیم و می توانیم از این قدرت برای رسیدن به خواستههایمان بهره ببریم.
*
الان ساعت از ۱۲ نیمه شب گذشته. کتابم جلوم بازه و باید برم ادامه درسمو بخونم. اما دلم خواست بیام یکم رویا بازی واقعی انجام بدم :) در واقع بهعنوان پاداش به خودم اومدم ی سناریو بنویسم دلم شاد بشه. ذوق دارم نمی دونم سناریو کدوم خواسته رو بنویسم.
می خوام در مورد ویژگی های همسر آیندم و ی سری از اتفاقات خوشایند بنویسم.
من نشستم پشت ی میز چوبی براق و نور از سمت پنجره کاملا افتاده روی صورتم، گرمای خوشایند خورشید رو روی صورتم حس می کنم. ی لباس سفید رنگ ملیح و زیبا تنمه. ی آرایش ملایم دارم. حالم خیلی خوبه، منتظر همسرم هستم که برگرده خونه. با دست راستم، با گردنبندی که هدیه همسرمه و همیشه گردنمه، بازی می کنم.
خدا رو شکر می کنم که همچین همسر فوق العاده ای دارم.
اون ی آدم پخته، بافکر و با وجدانه.
شخصیت قوی، محکم و باصلابتی داره.
خوشتیپه، چهره مردونه و مهربونی داره و به خودش می رسه.
با سواد و با کمالاته و آگاهی های زیادی داره.
آدم مرتب و تمیزیه و به بهداشت خودش خیلی اهمیت میده.
قوی، شجاع و البته مهربونه.
آدم عزتمند، آبرومند، ارزشمند و محترمی هست.
اعتماد به نفس خیلی بالایی داره.
خوب زیادی داره، مثلا حلال خوره، چشم پاکه، خانواده دوسته، وقت شناسه، قولش قوله، برای آدم ها ارزش قائله، به آدم های ضعیف کمک می کنه و مشکلاتشون رو حل می کنه.
خوش هیکل، ورزیده و خوشتیپه،
حتی زیبا و استوار هم راه می ره.
موهای سرش پرپشته و همیشه من براش موهامو شونه می زنم. صدای گرم و دلنشین و البته مردونه ای داره.
از شنیدن صداش و طرز صحبت کردنش، خیلی لذت می برم.
چشم های مهربونی داره و جز من هیچ زن دیگه ای رو نمی بینه. ( توی چشم های من هم کسی جای اون رو نمی گیره.)
قدش از من بلندتره و سنش هم از من بیشتره.
ثروتمنده و به آدم های زیادی نون می رسونه.
قدرتمنده و آدم های زیادی براش کار می کنند.
وقتی میاد خونه، صدای پاشو می شنوم و با شادی میرم به استقبالش.
بغلش می کنم و با لبخند و نگاهی گرم از من تشکر می کنه.
من همسرم رو خیلی خیلی دوست دارم و همسرم من رو خیلی خیلی دوست داره.
ما بسیار عاشق هم هستیم و در عین حال، به همدیگه خیلی احترام میزاریم.
هوای همدیگه رو داریم، البته او شخصیتش طوری هست که بیشتر هوامو داره و ساپورتم می کنه.
ذهن تحلیل گر و قدرتمندی داره و همیشه بهترین تصمیم ها رو می گیره.
با سلیقه و خوش ذوقه و لباس های شیک و زیبایی برای خودش و من می خره.
ما همیشه راست هر چیزی رو به همدیگه می گیم و چیزی رو پنهان نمی کنیم.
ما سر قول هایی که به همدیگه میدیم، می مونیم.
اونقدر شخصیت همسرم قوی، محکم و قاطع هست که وقتی کنارش می ایستم، دلم قرصه قرصه.
با همه با قاطعیت و جدیت رفتار می کنه ولی با من با ملایمت و نرمی.
او برای من بس هست و من برای او.
او از من راضی هست و من از او.
او قلبش تنها برای من میتپه و من قلبم تماما برای او.
ما به همدیگه اعتماد کامل داریم.
همسرم آدم خیلی فهمیده و با فکری هست.
همیشه برای داشتن همچین همسری از خدا سپاسگزارم.
خدا رو شکر
*
من باور دارم که در جهانی غنی و سخاوتمند زندگی میکنم که
در آن بیشمار نعمت و فرصت و ثروت و آدمهای خوب وجود دارد و
من قرار است سفری بسیار لذت بخش در این جهان داشته باشم و
در کمال خوشبختی و سعادتمندی، پیوسته شکرگزار خالق بخشنده و مهربانش باشم.
بنابراین:
خدای بزرگ برای اینکه امروز هم من را به سمت زندگی بهتر و شرایط ایدهآل و رویاییام هدایت کردی، ازت هزاران بار ممنونم.
خدای مهربان، من آمادگی دریافت برکات، نعمات، آگاهی ها و هر خیری رو از جانب تو دارم و پیشاپیش برای همشون ازت ممنونم.
خدای بخشنده من، به خاطر همه شرایط و عوامل ریز و درشتی که در مسیر رسیدن من به خوشبختی و داشتن زندگی ایده ال و رویاییم ترتیب میدی، هزاران بار ممنونم.
خدای قدرتمند من، بخاطر تمام نعمت های کوچیک و بزرگی که به من عطا کردی، از اولین روز زندگیم تا حال حاضر و همچنین اونهایی که در آینده دور و نزدیک به من خواهی داد، هزاران هزار بار متشکرم.
خدایا
بخاطر سلامتی و امنیتی که برایم مهیا می کنی،
بخاطر آدمهای خوبی که وارد زندگیم می کنی،
بخاطر همسر فوق العاده ای که نصیبم می کنی،
بخاطر موفقیت های آینده ام،
بخاطر فرصت های خوبی که جلوی پاهام می گذاری،
به خاطر ثروت عظیمی که نصیبم می کنی،
به خاطر عزت و ارزش و احترام و آبرویی که بهم می بخشی،
بخاطر تجربه های ناب و لذت های وصف نشدنی که به من عطا می کنی،
به خاطر رفاه و آسایشی که به من می بخشی،
بخاطر برکتی که به زندگیم دادی و میدی،
بخاطر احساس آرامش و خوشبختی که برام فراهم می کنی،
بخاطر داشتن زندگی دلخواه و ایده آلم،
برای رسیدن به خواسته ها و رویاهای کوچک و بزرگم،
پیوسته و پیشاپیش، میلیون ها بار سپاسگزار و ممنون تو هستم.
به نام خدا
همه ما این مثال شندیدم نور خورشید وقتی متمرکز میشه آتش 🔥درست میکنه و می سوزونه خیلی از ما که تازه آشنا شدیم با این سایت میون این همه آگاهی گم شدیم نمی دونیم کدوم انجام بدیم تجسم کنیم یا با سپاسگزاری حالمون خوب کنیم یا سناریونویسی ، یا تمرین آگهی بازرگانی یا درخواست کردن و یا ستاره قطبی ……سردرگم و گاهی هم ناراحتیم از اینکه نمی تونیم به همشون عمل کنیم چکارکنیم ؟
اگر بگم یک تمرین رو لیزری انجام بدیم که بتونه همه قوانین پوشش بده اون سناریونویسی هست چرا ؟
چون ذهن ما به صورت تصویری فکر میکنه وقتی میگیم گل رز کلمه اش نمیاد توی ذهن شکلش میاد پس وقتی سناریونویسی می کنیم ناخودآگاه داریم تجسم هم می کنیم =تجسم
وقتی سناریو رو آگاهانه به روی نکات مثبت می نویسیم احساسمون خوب میشه ناخودآگاه =احساس
وقتی سناریو رو می خونیم داریم بهش فکر هم میکنیم و فرکانسش میفرستیم =فرکانس
وقتی حالمون خوبه احساس سپاسگزاری داریم =شکرگزاری
بنابراین اگر بخواییم فقط یک تمرین رو تمرکزی و همیشه کار بکنیم و ازش نتیجه بگیریم و بقیه قوانین هم زیر مجموعه ای از اون باشن من فکر میکنم قطعاً اون تمرین سناریونویسی هستش
شاد و سلامت :)
سلام به خانواده ی هم فرکانسی عزیزم
من با سناریو نویسی همین جا تو عقل کل اشنا شدم
و همیشه اول هفته که میشه یک سناریو مینویسم برای کل هفته که چی میخوام تو طول هفته برام پیش بیاد
اگر برای مثال ده مورد بنویسم هشت موردش دقیقا عین اون چیزی که نوشتم برام انجام میشه
برای مثال این هفته دخترم امتحان ریاضی داشت و نمرات ریاضیش همیشه ١٣ و ١۵ میشد من نوشتم که خدایا شکرت دخترم امتحان ریاضیشو عالی داد
باورم نمیشه امروز جوابش اومد و دخترم ١٩ گرفته بود
من راننده سرویسم و نوشتم خدایا شکرت که این هفته سرویس و عالی بردم و یکی از روزا دو نفر نیومدن و من سرویس و به راحتی بردم ،
به خدا قسم علاوه بر اینکه هر روز یه نفر نیومد ، یکی از روزا سه نفرشون نیومدن یعنی مدرسه نرفتن که من بخوام برسونمشون
قرار بود دکتر پوست برم و پولی نداشتم
اینم نوشتم که رفتم و کارم انجام شده نمیدونم چه جوری خدا تو حلش کن
خیلی عالی پولش جور شد و من رفتم
حتی نوشته بودم خدایا برای ایمانم که این هفته خیلی تقویت شد شکرت
و من تو سایت به کامنتهایی برخورد کردم که اونقدر ایمانم و قوی کرد که من اشک میریختم
من با سناریو نویسی که داستانش مفصله صاحب گوشی ایفون ١٣ و ایرپاد شد خیلی معجزه بود برام و باور نکردنی
برای اخر هفته ها مینویسم که خیلی بهم خوش بگذره و من در مکان و شرایط مناسب باشم
یه بار که اینجوری نوشته بودم خدا من و به جایی رویایی هدایت کرد که چقدر بهم خوش گذشت
خیلی خیلی جواب میده حتی الان به دخترمم یاد دادم اونم مینویسه و براش انجام میشه
واقعا خدا رو شکر برای هدایتش به بهترین راه و مسیر
سلام دوست عزیز چه حس خوبیه رسیدن به خواسته ها من اولین روزه که هدایت شدم به عقل کل جالبه که چند وقتی بود دوست داشتم راجب به این سناریو نویسی ورسیدن به خواسته ها بدونم وچه زیبا خداوند من را به این سمت هدایت کرد ممنون بابت اینکه تجربه های خودتون را میگید وباعث شد جهان میشید🙏
سلام
ما در جهانی هستیم که به فرکانس های ما پاسخ میدهد
پاسخی که درست همان هست که ما داریم هر لحظه به جهان هستی میفرستیم
من با تمرکز بر روی خواسته هایم هر روز دارم شرایطی را در زندگیم درست میکنم که هر ثانیه دارم به آنها توجه میکنم مثلا من ماشین تویوتا لندکروز را دوست دارم
وکلی در رویاهایم دارم آن را میسازم
وگه گاهی هم پشت فرمان ماشینم دارم حس میکنم که الان دارم با تویوتا لندکروز میروم به شرکتم
واین تمرکز نتیجه را این گونه نشان میدهد
من با این احساس که تویوتا را دارم
درست هر روز چندین و چند بار این ماشین زیبا را میبینم
همانجا با خودم میگم بیا ببین این نشانه است
چون خدا با زبان که نمیاد با ما صحبت کند با نشانه ها صحبت میکند مثبت اگر من الان تویوتا لندکروز را دوست دارم اول تصویر آن را هر روز داره به من نشان میدهد ودر نهایت قانون فرکانس آن را به زندگی من وارد میکند
من این که الان در چه شرایطی هستم هیچ ربطی ندارد برای اون خواسته هیچ حسابی هم نیست که من بیام دودوتا چهارتا کنم
فقط جهان به این گونه جواب خواسته من را میدهد کانون توجه وارسال فرکانس هایی است که در هر لحظه دارم میفرستم به جهان هستی
به نام خدا
اون هایی که تازه با قانون آشنا شدند سناریو نویسی خیلی به باور سازیشون کمک میکنه اول هر ماه بنویسی چه اتفاقاتی دوست داری تجربه کنی و چه تغییراتی ایجاد کنی بهتره که برای مدت زمان کم نوشتن زیاد بلند پروازانه نباشه مثلاً برای مدت یک ماه ننویسی سفر به آمازون در حالی که تا ۱۰۰ کیلومتری شهرتون نرفتی خواسته هایی کمی غیر منتطقی تر از قبل من نوشتم این ماه که دوست دارم برم باشگاه فقط نوشتم چند روز بعد چند تماس داشتم و درخواست چند نفر که بریم باشگاه و باهم بریم بدون اینکه من چیزی به کسی بگم فقط توی دفترم نوشتم انگار که معجزه شده و همه اطرافیان من عزمشون جزم کردن یهو برن باشگاه و هر جا میرفتم صحبت بود خیلی جالبه هدایت شدم به جایی عالی و ثبت نام کردم و مشکلم که رفت آمد بود و خدا خودش حل کرد خدایا شکرت برای دستانت
شاد و سلامت :)
به نام خدا
من این ماه سناریویی که نوشتم دلم یک سفر تنها میخواست به جاهایی که برف هم بیاد چون خودم توی شهر کویری هستم و برای سفر هم که اجازه پدر مادرم لازم داشتم که اصلا اجازه نمیدن / ۲ روز بعد نوشتن دوستم بهم پیام داد و پیشنهاد سفر و من چون شرایطش نداشتم از نظر مالی خب کنسل شد و سپردم به خدا خودش درستش کنه یک هفته گذشت پول به حسابم واریز شد و با یک درخواست ساده از پدر مادرم باورم نمیشد که قبول کنند اونم پدر مادر من که سخت گیر ترین بودن و بعد که رفتم هواشناسی چک کردم حکمت اون یک هفته تأخیر من به این دلیل بود اون شهری که میخواستیم بریم برف بیاد دقیقا اون روزی که من میخواستم برم و اینکه چقدر خدا عزیزه که به همه خواسته ها پاسخ میده هر چقدر غیر منتطقی
شاد و سلامت :)
سلام
من فکر میکنم از اونجا که ما آفریننده زندگی خودمون هستیم و اصلا اینجا هستیم که جهان رو گسترش بدیم پس نباید این موهبت الهی رو ناچیز ببینیم و خودمون رو از داشتن یک زندگی خوب محروم کنیم.
که اگر چنین قدرتی به ما داده نمیشد چرا اصلا به این دنیا اومدیم؟
این دنیا یک فرصت هست برای ما تا در نقش خالق به چیزهایی که میخواهیم برسیم و خودمون رو توسعه بدیم.
لازمه روح ما متعالی بشه و پیشرفتی به دست بیاریم چون نمیدونیم دقیقا تا کی تو این دنیا هستیم و زمان مرگ ما کی فرا میرسه.
پس نباید فکر کنیم که حالا حالاها زمان هست و به این دلیل تنبلی کنیم.
من خودم هر روز این نکته رو به خودم یادآوری میکنم چون متاسفانه این موضوع در ما نهادیتنه نیست و مرتبا فراموشش میکنیم.
و فراموش کردنش باعث لطمات زیادی به ما میشه و ازون قدرت خدایی که به ما داده شده استفاده نمیشه.
پس باید اینو آویزه گوشمون قرار بدیم و فراموشش نکنیم این مهمترین اصله.
شاد و سلامت باشید.
به نام خدا
باسلام من واقعا خوشحالم که در عقل کل شرکت کرده و میکنم
بحث خالق زندگی خودم بودن واقعا موضوعی جدی و مهم است که باید مورد توجه قرار گرفته بشه و به قول دوستمون مریم میری نباید این موهبت بزرگ را نادیده گرفت زیرا به میزانی که خودمون را اصل زندگی ببینیم. بدونیم که خداوند این لیاقت را به عنوان اشرف مخلوقات داده به ما پس به همون اندازه این اصل را جدی و روش کار میکنیم ،
استاد توی فایلهای زیادی گفتن که اصلا توحید اینه که من خالق زندگیم هستم و کسی نمیتونه روی زندگی من تاثیری داشته باشه و من این قدرت را از پروردگارم دارم که دوست داره من موفق ،ثروتمند ،سلامت،و همه نعمتها را با هم دراختیار داشته باشم پس همیشه به خودمون بگیم که خالق هستیم و باید باورها را در راستای تحقق این مهم تنظیم و بسازیم چراکه جهان به فرکانس و باورهای ما پاسخ میده
من و شما خالق زندگیمون هستیم به هر حال یا در راستای تحقق اهداف یا عکس این موضوع وبه جز این مسیرها انتخابی نداریم
استار عزیز سپاسگزارم بابت این قوانین که بهم آموزش دادی
به نام خدا
یکسال پیش که با این قانون آشنا شدم از خدا خواستم که با یک نتیجه به من نشون بده که این قانون واقعاً جواب میده.
رفتم توی تلگرامم یک کانال زدم و دوست داشتم ارتودنسی کنم در حالی که یک ریال نداشتم و برای من این خواسته قد کوه بزرگ بود .
یک عکس از اینترنت انتخاب کردم که رنگ ارتودنسی هاشم فیروزه ای بود و یک جمله تأکییدی هم نوشتم زیرش هر موقع که می اومدم توی تلگرام بهش نگاه میکردم و عبارت تکرار میکردم
و چشمام میبستم و چند دقیقه تصورش میکردم و بعد پای در راه نهادم حتی پول ویزیت دکتر نداشتم یادمه با فروختن چیزی رفتم و با خودم میگفتم من سهم خودم میرم بقیه اش با خدا قدم قدم رفتم و به طرز معجزه آسا قسط بندی و شد و هر دفعه از هر دری خدا تسویه میکرد و جالب تر این هست روز اول که گذاشتمشون دکتر از من سوال نکرد چه رنگ بزارم منم چیزی نگفتم مطمعن بودم همون رنگ میزاره وقتی اومدم خونه و توی آیینه نگاه کردم باورم نمیشد چجوری همچین چیزی ممکنه دقیقا همون رنگ گذاشته بود این معجزه بزرگ من بود که خدا نشونم داده
شاد و سلامت :)
سلام
ما در جهانی هستیم که فقط جواب میدهد به فرکانس های ما
وبراش فرقی نمیکند که این فرکانس را چه کسی ارسال میکند
اون درست همان چیزی را برایمان بازگو میکند که ما داریم به جهان هستی ارسال میکنیم
ما در مدار موفقیت هستیم یا شکست
در مدار ثروت هستیم یا فقر
در مدار بیماری هستیم یا سلامتی
در چه مداری هستیم
نمیشود در مدار فقر باشی وبعد ثروت را بدست آوری
درست مانند این میمونه کلید برق و بزنی بعد شیر آب بیاد
مگر میشه
پس این را باور نداری که کلید برق رو بزنی وشیر آب بیاد چون این را باور نداری
پس جهان به فرکانسها که پاسخ میدهد به باورها هم جواب میدهد
وقتی باوری ساخته میشه بعد تبدیل میشه به فرکانس وبعد فرکانس تبدیل میشه به خواسته
حالا ما چطور داریم فرکانس میفرستیم بعد از جهان چه چیز را انتظار داریم
همین کامنت هایی که مینویسیم یک برنامه نویسی هست
یک باور سازی هست
یک جهت دهی فرکانس هست
وهر آنچه که مارا به حال خوب برساند
فرکانس قویتر میشود
جهت این که بخواهیم سناریو نویسی کنم باید اول به اون چیزهایی فکر کنم که برای ذهنم منطقی هست
وچیزهایی مارا به خواسته هامون میرسونه احساس خوب هست
چیزهایی که میخواهم سناریو کنم این هست که جلوگیری کنم از توجه ام به نکات منفی
وبعد این سناریو نویسی راحت تر میشه
هرچه سناریو را با احساس خوب بنویسم قویتر هست
ممنون از این متن بسیار زیبا و همچنین تشکر فراوان
آقای عباسمنش عزیز استاد تمام ما ممنون
من تا حدی تجربه کرده ام
کار میکنه مانند ساعتی که کوک میکنی کاش همه جهانیان درک میکردن که هیچ چیزی بهتر از این حقایق در این جهان نیست
سلام به استادعباسمنش عزیزم وتمام دوستان عزیزم درسایت عباسمنش ازخداوندمنان بهترینهای خواستهاتون راآرزومندم.سال84که دانشگاه راانصراف دادم رفتم توکاربنایی ولی یهروزمیرفتم ویه روزنمیرفتمـ.پدرومادرم مدام میگفتن فلان شرکت نیرومیخوادولی جواب من این بودکه من اولانمیتونم سریه ساعت مشخص برم وبیام ودوم اینکه من بیکاربچرخم این پولادرمیارم.همیشه پدرم میگفت تواصلانمیتونی خرجی یه زندگی رابدی ونمیتونی زن بگیری ولی من همیشه برعکس فکرمیکردم تااینکه بعدکلی شغل عوض کردن راننده ماشین شدم وزن عقدکردم.چندسال قبل ازعقدیه کارگاه تولیددستکش داشتم که ضررکرده بودم وجمع کردم.بعدعقدتصمیم گرفتم دوباره باخانمم دوتایی دستکش بزنیم.درآمدش اینقدرکم بودکه فقط پول یه بیرون رفتن ویه بستنی میشدوپول توجیبی.بهرحال ازاونجاکه من تصورم ازجوانی پولدارشدن بوداونم به راحتی هدایت شدم به فروش دستکش تازه حتی بدون یه هزارتومنی سال89بود.کم کم تکامل طی شدوهمیشه دوست داشتم مثل یکی ازبزرگترین پخش ابزاروایمنی شهرمون بشم تورویاهام تججسم میکردم ولی چیزی ازقانون جذب نمیدونستم وپله های ترقی راده تایکی میرفتم پولدارشده بودم ماشین خریدم کلی طلاخریدم ویه مغازه پخش زدم ومعروف شده بودم ولی اینجاس که اکثرآدمادیگه خودشون رارهامیکنن.دیگه هدف بزرگتری برای خودم تصورنکردم همه چیزداشتم ماشین خارجی وایسوزووموتورسنگین وکلی جنس تومغازه.ازدوستان خواهش میکنم درصورت رشدسریع یاآهسته همیشه یه هدف بزرگتربرای خودت تصورکن فکرنکن دیگه تمومه وتویه کسی شدی اشتباهی که من کردم.اونوقت باقانون واین مسیرآشنانبودم ولی اینابگم درعرض 4ماه نشدکه همه چیز رفت عزیزان من سرعت برگشت به نقطه اول یابدترازاول خیلی تاخیلی بیشتره ازسرعت جلورفتن وساختن.هرمعامله که میکردم بجااینکه درست تربشه ولی بدترمیشد.خلاصه طوری شدکه دیگه میترسیدم تصمیم بگیرم چیکارکنم وبخاطرهمین ازاطرافیان مشورت میگرفتم وهرکی هرچی میگفت انجام میدادم.میگم درعرض کمتراز4ماه سال93بودکه210میلیون هم بدهی داشتم درصورتی که دیگه هیچی حتی ماشین یاموتورم نداشتم ولی الان خداراشکرمیکنم بدهیارادادم ویه کارگاه تولیدلباس کارکه همون سالهاخریده بودم البته بیشتروسایلشوهمون سالفروخته بودم ولی دوباره یه سری وسیله دست وپا کردم وباهمین کاربدهیارادادم وبعدشروع به به روزکردن وسایل کارگاه کردم والان خداروشکر ماشین دارم ویه پس اندازبراکارکردن.حرفم اینه دوستان وقتی چیزی راباتمام وجودمیخ.ای وبهش فکرمیکنی داری دعوتش میکنی ولی بعدرسیدن به خواسته هات اگه مسیررافراموش کنی یافکرکنی مثلابه این ماشین یامغازه دیگه رسیدی به طرزغیرقابل باوردوباره برمیگردی نقطه اول یاعقبترازنقطه اول وسرعت برگشت خیلی تاخیلی بیشتره.همیشه تومسیرباش وهمیشه اهداف یارویاهات راآبدیت کن.فدای تمام عزیزان ودوستان گلم.دوستدارهمه عزیزان سایت رسول
سلام دوست عزیز ، واقعاً خیلی ممنون برای دیدگاهی که دادین ،این خیلی بهم کمک میکنه که همیشه وقتی ب هدفم رسیدم ی هدف بزرگتر بذارم که از مسیر خارج نشم واقعاً خیلی ممنون ،
من خودم تو کار تولید و پخش لوازم یدکی ماشین سنگین هستم و عاشق شغلمم و دوست دارم تو شغلم خیلی موفق بشم و برند شغلم رو معروف کنم و فروش بالایی داشته باشم ، الآن هدف گذاشتم فروشم رو در ماه ب ۵۰۰ملیون برسونم ،و براش همیشه عبارات تأکیدی میگم، خدایا شکرت که ماهی ۵۰۰ملیون فروش دارم