کسب تجربه های دیگران مفید است ؟ - صفحه 2

دسته بندی: رشد و توسعه فردی

جواب‌های «عقل‌کل»دسته بندی: رشد و توسعه فردیکسب تجربه های دیگران مفید است ؟
0

سلام
از تجربیات دیگران باید استفاده کنیم یا فقط روی باورهای خود کار کنیم حتی اگر برعکس تجارب دیگران باشه

نمایش:  به ترتیب تاریخ   |  به ترتیب امتیاز   
0

سلام خانم راد اکبری
سوال کمی قدیمی هست اما از آنچه که دوست دارم قوانین برام مرور بشه پاسخ میدم . و به احتمال ۱۰۰% تا کنون پاسخ را گرفته اید
تجربه در واقع نتایجی هست که افراد از انجام کاری با رفتن مسیری ، با باورهای خودشون رفتن ، پس دلیلی نداره اون نتیجه ، نتیجه کارهای ماهم باشه چون باورهای ذهنی ما میتونه متفاوت باشه
بله ما میتوانیم از تجربیات استاد عباس منش استفاده کنیم ، چرا ؟ چون یک انسان به معنای واقعی کلمه موفق هستیند و تجربیات و نتایج ایشان دلالت بر باورها و مسیر درسته ایشان است ، آیا ما میتوانیم از ایشان بهتر هم نتیجه بگیریم ؟ بله ؟ بدتر چی؟ بله
چون نتیایج اعمال ما به باورهای ذهنی ما بستگی داره
یعنی وقتی تجربه فردی خوب است ، قطعا بهتره ازش استفاده کنیم و سعی کنیم تجربه ای قوی تر بسازیم
اما اگر تجربه های نا موفقی داشتن و به ما هم پیشنهاد میکنن که تجربیات آنها را ببینیم و راهی که رفتن را نرویم ، به هیچ وجه نباید به حرفشان گوش دهیم چون اونها با باورهای خودشون اون نتایج رو گرفتن و قطعا با باورهای متفاوت نتایج متفاوتی میشود گرفت


0

سلام 
از هر دو استفاده کنین
اما معیار توی برخورد با مسائل خودتون هستین ما انسانها همه مون روش های مخصوص به خودمون رو در برخورد با مسائل داریم البته روش های اساسی برخورد در تجارب انسان های موفق هست که اونها کلید هستن اما مهم اینه که شما چه برخوردی دارین چه واکنشی دارین
 


0

سلام دوست عزیز ? 
استفاده از تجربه های خوب بقیه درسته و خیلی هم خوبه ما الان داریم از تجربه های زیبا و ارزشمند استاد و دوستان عقل کل استفاده میکنیم و درس میگیریم یه جمله خوب هست میگه
انسان سه راه دارد :
راه نخست از اندیشه می گذرد ، این والاترین راه است
راه دوم از تقلید از تجارب دیگران می گذرد ، این آسان ترین راه است !
راه سوم از تجربه های خود می گذرد ، این سخت ترین راه است !
من راه دومش رو در جواب سوال شما انتخاب میکنم .
بهتره وقتی کسی تجربه خوبی داره استفاده کنیم و کسی از اشتباهاتش هم تجربه کسب کرده ما اون اشتباه رو انجام ندیم حتما نباید خودمون بریم و طعمشو بچشیم بعد بگیم این تجربه بود میتونیم از تجربه افراد موفق استفاده کنیم و وقت و انرژی مون هدر ندیم تا یاد بگیریم باید چیکار کنیم…
موفق باشید


0

با درود فراوان 
من کلا برای شما توضیح میدم که بزرگان بازار، هر‌یک موفقیت خود را به دلایلی چند، نسبت می‌دهند. فیلیپ کاتلر، پدر بازاریابی مدرن، در‌میدان‌بودن و آموختن از آن را دلیل موفقیت خود می‌داند، لستر ووندرمن از بزرگان روش بازاریابی مستقیم، یادگرفتن از حرفه‌ای‌ها و حس‌یادگیری و سرآمدی مداوم؛ جک تروت، مطالعه و آموختن از کتابها؛ پاتریشیا سی‌بولد، متخصص در زمینه‌ی تجربه‌ی مشتری، کنجکاوی برای مشاهده و یادگیری از رفتارهای مردم و اعتقاد به دانش انسانی و روحانی؛ دان شولتز، مبتکر ارتباطات بازاریابی یکپارچه، نقش استادی خلاق و نوآور؛ و آل ریس، شوق به آموختن همیشگی را مایه موفقیت خود می‌داند.
اهمیت یادگیری، در ارتقای عملکرد انسان نهفته است. یادگیری، آموزشی است که منجر به تغییر رفتار می‌شود. بنابراین آموزش، ابزاری برای رسیدن به هدف یادگیری است. شرط توسعه سازمانها و انسانهای مدرن، یادگیری است. زیرا که یادگیری، موضوع توسعه و زمینه‌ساز آن است. از این‌رو انسانهای آگاه و یادگیرنده، همواره در تکاپوی بهبود رفتارهای خویش بوده و موانع مُخلّ یادگیری را از سر راه برمی‌دارند. انسانهای یادگیرنده، عضلات ذهنی منعطفی دارند. همانگونه که داروین بیان می‌دارد، “نه قوی‌ترین موجودات و نه هوشمندترین‌شان نیستند که بقای خود را حفظ می‌کنند، بلکه انطباق‌پذیرترین موجوداتند که می‌توانند حیات آینده خود را تضمین کنند.”
انسانهای یادگیرنده افزون بر این، سرآغاز سازمانهای یادگیرنده هستند؛ سازمانهایی که یکایک پرسنل آن از قابلیت‌هایی منحصربه‌فرد برخوردار بوده و هر یک از ایشان از مدیرعامل گرفته تا نیروهای میزپذیرش، به شکل مداوم در حال یادگیری و مهارت‌افزایی‌ هستند. یادگیری در این قبیل سازمانها در اولویت بوده و خردجمعی سازمان مبتنی بر یادگیری سیستمی افزایش می‌یابد. این سازمانها رسالت و آرمانی مشترک داشته و در جهت دستیابی به این اهداف، تلاشی جمعی  صورت می‌دهند و در این مسیر ضمن شکستن الگوهای ذهنی فاقدکارایی و پارادایمها و چارچوبهای قدیمی، جور دیگر دیدن و اندیشیدن را می‌آموزند و خود را در چارچوب بسته‌ی ذهن محصور نمی‌کنند.
انسانهای یادگیرنده فارغ از میزان تجربه و آشنایی خود با علوم مختلف، اسیر دام غرور و موفقیت نشده و فروتنانه همچون میوه‌ای کال از درخت پربار دانش ارتزاق می‌کنند.
اهمیت یادگیری تا بدانجا است که حتی مکانیزم آن در برخی جانداران نظیر زنبورهای عسل که مهندسین طبیعت لقب گرفته‌‌اند نیز مشاهده می‌شود. چند روز قبل، خبری را خواندم که دانشمندان مبتنی بر مکانیزم یادگیری در زنبورعسل، رباتی یادگیرنده ساخته‌اندکه توانایی فکرکردن و یادگیری را تا حدی دارا است. زنبورها برای یادگرفتن مشاهده می‌کنند و این ربات نیز براساس همین سازوکار طراحی شده است. تلاش‌های این‌چنینی ناشی از درک اهمیت یادگیری است.
انسان یادگیرنده، سازمان یادگیرنده را بوجود می‌آورد و سازمانهای یادگیرنده جامعه یادگیرنده را بنا می‌کنند. پیتر سنگه، بزرگ نظریه‌پرداز سازمانهای یادگیرنده، تأکید دارد که تمامی انسانها در اعماق وجودشان یادگیرنده هستند و نظام هستی و کائنات در حال حرکت به سوی ایجاد جامعه‌ای یادگیرنده است. چرا که ادامه بقا و حیات بشر در گرو آموختن بوده و یادگیری، نوعی از لذت درونی و اساساً الزامی اجتماعی است که گنج درون بشر محسوب می‌شود. به قول بزرگی، انسان یادگیرنده هرگز دانا نمی‌شود (چون همیشه در مسیر دانایی است). و هرگز نادان نمی‌ماند. پس در مقام یک فعال کسب‌وکار و یا در هر کسوت و لباسی، همواره خود را دانشجو و شاگرد همیشگی بازار و دیگر ارکان هستی بدانیم.
از این‌رو، یادگیری بویژه در محیط آشفته و دریای متلاطم کسب‌وکار عنصری ضروری و حیاتی است، که ‌می‌تواند به مزیت رقابتی افراد و سازمان‌ها تبدیل شود. هرچند که به قول ارسطو، “ریشه‌های آموختن به تلخی‌گراید، اما به طور حتم میوه آن شیرین است”. با این وجود، آموخته‌های دیروز، دوای فردا نخواهند بود و به‌سرعت رنگ می‌بازند. اماآموختن روش یادگیری، مهارتی بدون تاریخ انقضاء و مادام‌العمر است. هرچند که  این مهم بویژه از دید برنامه‌ریزان آموزشی کشور مغفول مانده است و مدارس و آموزشگاهها، چگونه آموختن را به کودکان نمی‌آموزند.
اما چرا این مسأله تا به این حد دارای اهمیت است؟
عموماً پدربزرگهای ما در تمام زندگی خود یک شغل داشتند که از کودکی وارد آن شده بودند. یکی کشاورز بود و دیگری نجار، و کمتر اتفاق می‌افتاد که فردی شغل خود را ترک کند و به حرفه دیگری بپردازد. پدران ما اما به چندشغله بودن روی آوردند و به عنوان مثال پدر من که کشاورز بود. زمستانها از روستا به شهر می‌آمد و در کارخانه‌ی ایران دوچرخ به کار جوشکاری می‌پرداخت. اما فارغ‌التحصیلان کنونی مراکز آموزشی در طول عمر کاری خود و ظرف چند ماه، چندین مسیر شغلی را امتحان می‌کنند که نمی‌توان نام آن را اشتغال گذاشت. به اعتقاد کارشناسان امر، این مسأله به دلیل انقلاب عصر دیجیتالیسم و تأثیر آن در فرایندهای کار حرفه‌ای است.
اما این آمار قابل‌تأمل را هم در نظر بگیریم: طبق آمار موثق، حدود یک سوم از کسب‌وکارهای مندرج در فهرست فورچون۵۰۰، هر ۱۵ سال یک‌بار از صحنه روزگار و گردونه رقابت محو می‌شوند. در طرف دیگر طیف، از هر ۱۰ کسب‌وکار نوپا، ۹ مورد ظرف سه سال شکست می‌خورند. عامل اصلی زوال زودهنگام کسب‌وکارها، می‌تواند ناکامی در یادگیری و شکست در انطباق با شرایط باشد. به همین دلیل است که آینده‌ی تجارت را از آن سازمانهای اصطلاحاً آفتاب‌پرستی و یادگیرنده می‌دانند؛ سازمانهایی که به سرعت خود را با شرایط وفق می‌دهند وبه‌علاوه دانشجوی خوبی برای بازار هستند.
چگونه انسانی یادگیرنده باشیم و سازمانهای یادگیرنده بوجود آوریم؟
سازمان‌های یادگیرنده وابسته به وجود انسانهای یادگیرنده‌اند. نمی‌توان تنها با داشتن مدرک تحصیلی، به رشد و پیشرفت در کسب‌وکار امید بست، چرا که آموخته‌های دانشگاهی رفته‌رفته با تغییر شرایط رنگ می‌بازند. ولی بازاریانی که یک دست، در دست دانش داشته و با دست دیگر نبض بازار را دارند، می‌توانند به موفقیت خود امیدوار باشند. انسانهای یادگیرنده، سبک آموختن خود را می‌دانند. سبک آموختن یعنی راهی که ما از طریق آن یاد می‌گیریم. برخی از ما، به شکل دیداری و بصری می‌آموزیم. به این معنا که از طریق مشاهده یاد می‌گیریم. ما با دیدن تصاویر و نمودارها، مطالب زیادی می‌آموزیم و به‌علاوه به فیلم‌ها علاقه‌مندیم. برخی دیگر از ما به شیوه شنیداری یاد می‌گیریم. به‌ این‌ معنا که از طریق شنیدن می‌آموزیم. ما دوست داریم به نوارها و پادکست‌ها و نیز صدای ‌رادیو گوش کنیم.
یادگیرندگان شنیداری، وقتی بهترین یادگیری را دارند که اطلاعات به شکل زبان شنیداری به آنها ارائه شود. بنابراین، این عده بویژه درکلاسهایی که تأکید روی سخنرانی  و بحث کلامی باشد، یادگیرندگان قابل هستند. حال آنکه یادگیرندگان دیداری وقتی بهترین عملکرد در یادگیری را دارند که اطلاعات را در قالب تصاویر و نمودارها و فیلم‌ها دریافت کنند. این افراد درکلاسهایی که مدرس از ویدیو پروژکتور، فیلم، تصویر، متن پرینت شده، نگارش روی تخته … استفاده زیاد می‌کند بیشتر می‌آموزند.
و اما یادگیرندگان دسته آخر، یادگیرندگان لمسی – جنبشی هستند که در محیط‌های آزمایشگاهی و هنگامی که بتوانند چیزی را از نزدیک لمس کنند، عملکرد خوبی را به نمایش می‌گذارند. بنابراین آنها در محیطهای عملی و کارگاهی بهترین نتیجه را می‌گیرند. لذا مشخص است که سبک یادگیری افراد، به نوعی استعداد ذاتی آنها است و افراد باید در هنگام انتخاب تخصص وشغل خویش به شیوه‌ی یادگیری خود نیز توجه داشته باشند. البته گاهی برخی از تمامی شیوه‌های یادگیری به نسبت‌های مختلف بهره می‌برند، اما به هر ترتیب تمایل به یک جانب بیش‌تر است. شناسایی دقیق شیوه‌ی یادگیری و بهره‌گیری بهینه از آن، می‌تواند به وجه تمایز برندهای شخصی مبدل شود. بنابراین برندهای شخصی نیز همانند برندهای سازمانی باید به بهترین طریق ممکن یادگیری را تمرین کنند.
مدل MASTER در یادگیری
تبدیل‌شدن به یک انسان یادگیرنده می‌تواند در قالب مدل masterr  انجام گیرد. این مدل، روشی علمی برای مهارت‌یافتن در زمینه‌های مختلف بویژه در حوزه کسب‌وکار است که از سرواژگان معادل عبارات انگلیسی زیر استخراج شده است:
•    انگیزش ذهنی  :(Motivating your mind)
انگیزش، مقدمه‌ی یادگیری است و نگرش غلط و یا منفی نسبت به یادگیری، در فرآیند آن ایجاد اختلال خواهد کرد. به این معنا که اگر نخواهیم یاد بگیریم، نمی‌توانیم بیاموزیم.
•    کسب اطلاعات (Acquiring the information)
همانطور که  پیش‌تر گفته شد، کسب و ذخیره‌سازی اطلاعات باید به شیوه‌ای که کاملاً متناسب با ترجیحات حسی یادگیرنده باشد انجام گیرد.
•    کنکاش معنا (Searching out the meaning)
از برکردن و حفظ بی‌قاعده مطالب، منجر به ایجاد دانش نمی‌شود. بلکه دانش، زاییده‌ی جست‌وجو و ذهنی جویش‌گر است. لذا باید با بازارگردی و تجربه آموخته و پیاده‌سازی آنها در کسب‌وکار ، اطمینان حاصل کنیم که موضوع را به شکل تمام و کمال آموخته‌ایم.
•    آزادکردن ظرفیت ذهن(Triggering the memory)
استراتژی‌های بسیاری برای آزادسازی ظرفیت نامحدود ذهن وجود دارد. ارتقای مهارتهای شخصی از جمله راهکارهای تبدیل ظرفیت‌های بالقوه ذهنی به ظرفیت بالفعل است که تقاضا می‌کنم در این خصوص به کتاب ۴۰ گفتار پیرامون ارتقای مهارتهای شخصی در کسب‌وکار مراجعه کنید. جالب آنکه در اخبار آمده بود که محققان توانسته‌اند یک بالگرد را تنها به کمک نیروی ذهن انسان و انتقال امواج از طریق کلاه EEG به پرواز درآورند، که این دستاورد نشانگر ظرفیت بسیار بالای ذهن آدمی است. برای آشنایی بیشتر با ابزارهایی نظیر EEG که در پزشکی و نیز بازاریابی کاربرد یافته‌اند، به کتاب نورمارکتینگ: نظریه  وکاربرد، مراجعه کنید.
 
•    به نمایش درآوردن دانسته‌ها (Exhibiting what you know)
دانسته‌های خود را در اشکال مختلف مثل سخنرانی برای دیگران (حتی یک نفر) و یا آوردن روی کاغذ، تجلی دهید. این روش هم به عمیق شدن دانش آدمی و هم خودآزمون‌گری مهارتهای شخصی، کمک شایانی می‌کند.
•    تأمل در خصوص روش یادگیری(Reflecting on how you’ve learned)
در خصوص تجربه یادگیری خود ( نه آن چیزی که آموخته‌ایم، بلکه چگونگی یادگیری‌مان) کمی بیندیشیم، تا به یک روش جامع  و کامل برای یادگیری دست یابیم. تفکر عمیق و درون‌نگری به این شیوه، موجب روشن شدن نقاط ضعف می‌شود.


0

سلام
هر دو گزینه
یعنی هم روی باورهای خودتون و هم از تجربه دیگران استفاده کنید
مثلا میخواهید در بورس سرمایه گذاری کنید علاوه بر کسب اطلاعات دراون زمینه ٰ  کارکردن روی باورهای خودتون باید از تجربه افراد صاحبنظر و یاکسانی که در آن زمینه فعالیت دارن استفاده کنید
موفق باشید


0

با درود
هم باید روی باور های خودمون کار کنیم و هم اینکه از افراد موفق در هر زمینه ای الگوبرداری کنیم. موفق باشید.


0

سلام دوست عزیزم
احسنت، این یه سوال خیلی مهم و زیرکانه است. معلومه خیلی روی خودتون کار کردین.
استاد در بسته روانشناسی ثروت ۲ می گن شما روی باورهای خودتون کار کنین. و از تجربیات افراد موفق استفاده کنین. اصلا سراغ افراد شکست خورده نرین چون بینهایت راه و بی نهایت باور هست که شما رو به مسیر اشتباه راهنمایی می کنه و باعث شکست شما می شه ولی راههای رسیدن به پیروزی که شما مد نظرتونه محدوده. و ما نمی دونیم که اون فرد در زمانی که شکست خورده دارای چه باورها و در چه فرکانسی بوده که این اتفاق براش افتاده.
اما نکته، از کجا بفهمیم یه چیز تجربه است یا یه باوره؟!
این گونه که آیا کسی بوده که این طوری عمل کنه و نتیجه معکوس بگیره؟! اگر بله بدونین این از باورهای اون فرد نشات گرفته و اگر نه احتمالا این یک تجریه ارزشمند و یک قانونه که شماهم باید در کسب و کارتون رعایت کنین.


0

سلام
الگو برداری خب یکی از موارد بحث nlp می باشد
ازموارد مثبت و خوب افراد و تجربه شون الگوبرداری کن


0

سلام دوست خوب
تجربیات دیگران نشان دهنده باورهای انها و نتایجی است که بر اساس باورهایشان بدست اورده اند لذا استفاده از انها و مطالعه انها برای ما بسیار مفید خواهد بود
ما باید بتوانیم در همه افراد اطرافمان بدنبال باورهای قوی و انگیزاننده ای باشیم که بتواند برای ما نیز مثمر ثمر باشد 
چرا ما کتابهایی را میخوانیم که بیوگرافی افراد موفق دنیاست ؟ چرا فیلمهایی را میبینیم که بیگرافی ثروتمدان جهان است ؟ 
دلیل این است که میخواهیم در پس اتفاقات زندگی انها باورهایی را شناسایی کنیم که زندگی رویای انها را برایشان رقم زده 
تجربه انها برای بکارگیری این باورها و بکارگیری باورهای صحیح میتواند بهترین الگوی کاربردی در پیشرفت ما باشد
از سویی زمان دست یابی به خواسته ها را برای ما کوتاهتر خواهد کرد
استاد همیشهمثال میزنند که ایشان الگوهای درستی در ایتدای موفقیت خود نداشتند وبرای ساختن باورها و تجربه انها زمان زیادی را صرف کرده اند اما ، همه ما با استفاده از نتیجه تجربیات ایشادن در فایلها مسیری هموارتر و کوتاهتری در پیش رو داریم که ازمون و خطا در ان راه ندارد و ازموده است 


0

سلام ای یار موفق
ما باید از تجربیات و باورهای کسانی استفاده کنیم که برعکس باورهای ما به موفقیت رسیده اند نه تمامی کسانی که باورهایشان برخلاف ما است گاهی ممکن است باورهای کسی برعکس باورهایمان باشد ولی اصلا موفق نباشد پس این فرد به درد ما نمیخورد.
موفق باشید.


0

سلام دوست عزیز
برای تقویت باور و ایمان خودتون میتونید از تجربیات دیگران استفاده کنید.اما همیشه تجربیات دیگران تنها راه ممکن نیست .


0

سلام دوستان با تجربه و قدرتمند
شما هم باید روی باورهای خودتون کار کنید هم از تجربه دیگران استفاده کنید به ینصورت که باورهای ضعیف و اشتباه خودتون رو در هر زمینه ای ثروت و سلامتی و روابط شناسایی کنید و در عین اینکه با تکرار شبانه روزی عبارات  تاکیدی و تجسم و توجه به چیزهایی که برعکس اون باورهای اشتباه هستن کم کم تضعیف میشن و رنگ میبازن ولی یکی از چیزهایی که کمک خیلی زیادی میکنه مصاحبه و صحبت با افراد موفقی هست که تو در اون زمینه ها باورهای اشتباه یا ضعیف داری و با دیدن و صحبت با اون اشخاص و شنیدن تجربیات و باورهای صحیح درونشن کم کم روی تو هم تاثیر میزاره که تغییر میکنی و باورهای اون شخص در تو شکل میگیره و این عالیه و ره صد ساله رو یک شبه میری یعنی عمر ۶۰ ساله یه آدم با تجربه با شنیدن تجربیات و باورهای درستش در تو نفوذ میکنه و بعد از چند ماه باورهات مثل اون میشه و راه ۶۰ ساله اون طرف رو چند ماهه میری
خدایااااااااااااااااااااااااااااا شکرت


0

سلام دوست عزیز
تجربیات دیگران حاصل مشکلات و اتفاقاتی که برای اون افراد بوجود آمده و می تواند باورهای زیبایی برای شما درست کند و راه گشای خوبی برای آینده شما می باشد .
موفق باشید


0

سلام
اگر میخواهید سریعتر به خواسته هاتون برسید داستان های افرادی که خواسته هاشون به خواسته شما نزدیکه رو مطالعه کنید و این روش باعث تغییر باورها میشه .
موفق باشی


0

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به شما دوست گرامی
۱-استفاده کردن از تجارب افراد موفق بسیار عالی می باشد وبه شما کمک می کند که شما هم موفق شوید.سعی کنید زندگینامه های افراد موفق را بخوانید وفیلم های در این حوزه را هم ببینید.بسیار به شما کمک می کند.
۲-ولی پیشنهاد می کنم از شکست افراد ناموفق استفاده نکنید چون یک راه واخد برای موفقیت وجود دارد ولی بینهایت راه برای شکست وجود دارد که ما نمی توانیم هیچگاه همه آن ها را پیدا کنیم.دنبال  دلیل شکست افراد شکست خورده نباشید چون ممکن است شما را به راه اشتباه ببرد.
۳-وقتی زندگینامه افراد موفق را هم مطالعه می کنید فقط ازآن قسمت های مثبتش استفاده کنید واگر باور اشنباهی هم آنها دارند از آنها تبعیت نکنید.باورها هرچقدر قوی تر باشند نتیجه بهتر خواهد بود.
شاد وسالم وموفق باشید.


0

سلام دوست گرامی. 
تجربیات دیگران به شما درس میدهد. و تجربیات خوب باورهای خوب در شما میسازد. 


0

با سلام
حضرت امیرالمونین علی ع می فرماید: آدم باهوش کسی است که از تجربه دیگران استفاده کنه وعاقل کسی است که از تجربه خودش بهره ببره،
و نادان کسی است که نه از تجربه خودش ونه از تجربه دیگران استفاده نکنه.
موفق باشید.
خدایا به خاطر نعمت وجود وتمام نعمات بیکرانت ترا شکر می کنم….


0

انجامِ هردوتایِ این کارها بینهایت تغییرات ایجاد خواهند کرد.
تجربه هایِ دیگران بینهایت احساسِ خوبی به من میده.سیستم عصبی ما به شکلی طراحی شده که اگه ببینیم یکی با یک روشی به خواستش رسیده ما هم باور میکنیم با این روش میتونیم به خواستمون برسیم.
باور ها هم که مهمترین اصل در تغییر ورسیدن به موفقیت هستند.


0

سلام دوست عزیز 
البته استفاده از تجربیات از زندگی افراد موفق و پیشرو همواره می تواند برای ما سازنده باشد و از آن تجربیات به عنوان یک الگو استفاده کرد 
حتی می توان از انسان هایی که بر اثر اشتباه نیز تجربه کسب کردند درس گرفت این ضرب المثل را شنیده اید که از لقمان پرسیدند ، ادب را از که آموختی ، گفت از بی ادبان ، یعنی وضوح از طریق تضاد 
اما بالاترین الگوهای تجربی را می توان در قرآن یافت ، اکثر داستان های قرآنی پر است  از تجربیات زیبای زندگی پیامبران یا کسانی است که بر اثر اشتباهشان مانند حضرت یونس درس گرفته اند 
می شود با الگو گرفتن  از تجربیات دیگران  وعمل به آن فرامین  سریعتر پیشرفت کنیم و باورهایمان را به نحوی درست تغییر بدهیم 


0

سلام دوست عزیز
از تجربیات دیگران باید استفاده کرد که به خوبی اون کاررو درک کرد مثلا در حوضه قوانین حاکم بر جهان که ما از استاد عباس منش و تجربیات ایشون بهره میگیریم ولی اگه دیدیم اون شخص رفتار هایی بر خلاف باور ما داشت بهتره ازاون فرو پیروی نکنیم
شادوموفق باشید


رفتن به بالا