کسب تجربه های دیگران مفید است ؟ - صفحه 2

دسته بندی: رشد و توسعه فردی

جواب‌های «عقل‌کل»دسته بندی: رشد و توسعه فردیکسب تجربه های دیگران مفید است ؟
0

سلام
از تجربیات دیگران باید استفاده کنیم یا فقط روی باورهای خود کار کنیم حتی اگر برعکس تجارب دیگران باشه

نمایش:  به ترتیب تاریخ   |  به ترتیب امتیاز   
0

سلام …قطعا تجربیات دیگران که در جهت  اهداف خودمون باااشه خیلی میتونه کمکمون کنه ….خوب هممون داریم درحال حاضر از تجربیات استاد عباسمنش استفاده میکنیم ….چون ایشون رو به عنوان الگو پذیرفتیم…ودر کنارش رو باورهامون هم کاار میکنیم..


0

سلام
هر دو گزینه
یعنی هم روی باورهای خودتون و هم از تجربه دیگران استفاده کنید
مثلا میخواهید در بورس سرمایه گذاری کنید علاوه بر کسب اطلاعات دراون زمینه ٰ  کارکردن روی باورهای خودتون باید از تجربه افراد صاحبنظر و یاکسانی که در آن زمینه فعالیت دارن استفاده کنید
موفق باشید


0

سلام دوست من همانطور که میدانید تک تک اتفاقات زندگیمان را خودمان با باورهایمان به وجود میاریم. حالا اگر تجربه فردی دارای باورهای خوب و قوی است و باعث پیشرفت شما میشود از آن استفاده کنید و باور های قوی در وجود خود بسازید با توجه به باورها وتجربه افراد اما اگر تجربه آن فرد دارای باورهای محدود کننده است اصلا به آن توجه نکنید و روی باورهاتون کار کنید. برای مثال اگر فرد ثروتمندی را میشناسید که با شکستهای زیاد به ثروت رسیده و بارها زمین خورده تا موفق شده و ثروتمند شده این باور خوبی را در ذهن شما به وجود نمی آورد زیرا باعث میشود شما هم باور کنید برای موفقیت باید شکست بخورید و از همین جنس اتفاقات را برای خودتون به وجود میارید .


0

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به شما دوست گرامی
۱-استفاده کردن از تجارب افراد موفق بسیار عالی می باشد وبه شما کمک می کند که شما هم موفق شوید.سعی کنید زندگینامه های افراد موفق را بخوانید وفیلم های در این حوزه را هم ببینید.بسیار به شما کمک می کند.
۲-ولی پیشنهاد می کنم از شکست افراد ناموفق استفاده نکنید چون یک راه واخد برای موفقیت وجود دارد ولی بینهایت راه برای شکست وجود دارد که ما نمی توانیم هیچگاه همه آن ها را پیدا کنیم.دنبال  دلیل شکست افراد شکست خورده نباشید چون ممکن است شما را به راه اشتباه ببرد.
۳-وقتی زندگینامه افراد موفق را هم مطالعه می کنید فقط ازآن قسمت های مثبتش استفاده کنید واگر باور اشنباهی هم آنها دارند از آنها تبعیت نکنید.باورها هرچقدر قوی تر باشند نتیجه بهتر خواهد بود.
شاد وسالم وموفق باشید.


0

باسلام خدمت شما
دوست عزیزم شما به نتایج نگاه کن..اگر کسی هست که نتایج عالی در زندگی گرفته از همه جوانب مثل ثروت،روابط،سلامتی،ارامش و…بی شک الگوی خوبی میتونه باشه اگر بتونی از باورهای اون شخص برای خودت باورسازی کنی…و درکنارش هم باید روی باورهای محدود خودت کارکنی وباورسازی رو انجام بدی…تابه یک رشد و تعالی در مسیر موفقیت برسی.
شادو پیروزباشید


0

با درود فراوان 
من کلا برای شما توضیح میدم که بزرگان بازار، هر‌یک موفقیت خود را به دلایلی چند، نسبت می‌دهند. فیلیپ کاتلر، پدر بازاریابی مدرن، در‌میدان‌بودن و آموختن از آن را دلیل موفقیت خود می‌داند، لستر ووندرمن از بزرگان روش بازاریابی مستقیم، یادگرفتن از حرفه‌ای‌ها و حس‌یادگیری و سرآمدی مداوم؛ جک تروت، مطالعه و آموختن از کتابها؛ پاتریشیا سی‌بولد، متخصص در زمینه‌ی تجربه‌ی مشتری، کنجکاوی برای مشاهده و یادگیری از رفتارهای مردم و اعتقاد به دانش انسانی و روحانی؛ دان شولتز، مبتکر ارتباطات بازاریابی یکپارچه، نقش استادی خلاق و نوآور؛ و آل ریس، شوق به آموختن همیشگی را مایه موفقیت خود می‌داند.
اهمیت یادگیری، در ارتقای عملکرد انسان نهفته است. یادگیری، آموزشی است که منجر به تغییر رفتار می‌شود. بنابراین آموزش، ابزاری برای رسیدن به هدف یادگیری است. شرط توسعه سازمانها و انسانهای مدرن، یادگیری است. زیرا که یادگیری، موضوع توسعه و زمینه‌ساز آن است. از این‌رو انسانهای آگاه و یادگیرنده، همواره در تکاپوی بهبود رفتارهای خویش بوده و موانع مُخلّ یادگیری را از سر راه برمی‌دارند. انسانهای یادگیرنده، عضلات ذهنی منعطفی دارند. همانگونه که داروین بیان می‌دارد، “نه قوی‌ترین موجودات و نه هوشمندترین‌شان نیستند که بقای خود را حفظ می‌کنند، بلکه انطباق‌پذیرترین موجوداتند که می‌توانند حیات آینده خود را تضمین کنند.”
انسانهای یادگیرنده افزون بر این، سرآغاز سازمانهای یادگیرنده هستند؛ سازمانهایی که یکایک پرسنل آن از قابلیت‌هایی منحصربه‌فرد برخوردار بوده و هر یک از ایشان از مدیرعامل گرفته تا نیروهای میزپذیرش، به شکل مداوم در حال یادگیری و مهارت‌افزایی‌ هستند. یادگیری در این قبیل سازمانها در اولویت بوده و خردجمعی سازمان مبتنی بر یادگیری سیستمی افزایش می‌یابد. این سازمانها رسالت و آرمانی مشترک داشته و در جهت دستیابی به این اهداف، تلاشی جمعی  صورت می‌دهند و در این مسیر ضمن شکستن الگوهای ذهنی فاقدکارایی و پارادایمها و چارچوبهای قدیمی، جور دیگر دیدن و اندیشیدن را می‌آموزند و خود را در چارچوب بسته‌ی ذهن محصور نمی‌کنند.
انسانهای یادگیرنده فارغ از میزان تجربه و آشنایی خود با علوم مختلف، اسیر دام غرور و موفقیت نشده و فروتنانه همچون میوه‌ای کال از درخت پربار دانش ارتزاق می‌کنند.
اهمیت یادگیری تا بدانجا است که حتی مکانیزم آن در برخی جانداران نظیر زنبورهای عسل که مهندسین طبیعت لقب گرفته‌‌اند نیز مشاهده می‌شود. چند روز قبل، خبری را خواندم که دانشمندان مبتنی بر مکانیزم یادگیری در زنبورعسل، رباتی یادگیرنده ساخته‌اندکه توانایی فکرکردن و یادگیری را تا حدی دارا است. زنبورها برای یادگرفتن مشاهده می‌کنند و این ربات نیز براساس همین سازوکار طراحی شده است. تلاش‌های این‌چنینی ناشی از درک اهمیت یادگیری است.
انسان یادگیرنده، سازمان یادگیرنده را بوجود می‌آورد و سازمانهای یادگیرنده جامعه یادگیرنده را بنا می‌کنند. پیتر سنگه، بزرگ نظریه‌پرداز سازمانهای یادگیرنده، تأکید دارد که تمامی انسانها در اعماق وجودشان یادگیرنده هستند و نظام هستی و کائنات در حال حرکت به سوی ایجاد جامعه‌ای یادگیرنده است. چرا که ادامه بقا و حیات بشر در گرو آموختن بوده و یادگیری، نوعی از لذت درونی و اساساً الزامی اجتماعی است که گنج درون بشر محسوب می‌شود. به قول بزرگی، انسان یادگیرنده هرگز دانا نمی‌شود (چون همیشه در مسیر دانایی است). و هرگز نادان نمی‌ماند. پس در مقام یک فعال کسب‌وکار و یا در هر کسوت و لباسی، همواره خود را دانشجو و شاگرد همیشگی بازار و دیگر ارکان هستی بدانیم.
از این‌رو، یادگیری بویژه در محیط آشفته و دریای متلاطم کسب‌وکار عنصری ضروری و حیاتی است، که ‌می‌تواند به مزیت رقابتی افراد و سازمان‌ها تبدیل شود. هرچند که به قول ارسطو، “ریشه‌های آموختن به تلخی‌گراید، اما به طور حتم میوه آن شیرین است”. با این وجود، آموخته‌های دیروز، دوای فردا نخواهند بود و به‌سرعت رنگ می‌بازند. اماآموختن روش یادگیری، مهارتی بدون تاریخ انقضاء و مادام‌العمر است. هرچند که  این مهم بویژه از دید برنامه‌ریزان آموزشی کشور مغفول مانده است و مدارس و آموزشگاهها، چگونه آموختن را به کودکان نمی‌آموزند.
اما چرا این مسأله تا به این حد دارای اهمیت است؟
عموماً پدربزرگهای ما در تمام زندگی خود یک شغل داشتند که از کودکی وارد آن شده بودند. یکی کشاورز بود و دیگری نجار، و کمتر اتفاق می‌افتاد که فردی شغل خود را ترک کند و به حرفه دیگری بپردازد. پدران ما اما به چندشغله بودن روی آوردند و به عنوان مثال پدر من که کشاورز بود. زمستانها از روستا به شهر می‌آمد و در کارخانه‌ی ایران دوچرخ به کار جوشکاری می‌پرداخت. اما فارغ‌التحصیلان کنونی مراکز آموزشی در طول عمر کاری خود و ظرف چند ماه، چندین مسیر شغلی را امتحان می‌کنند که نمی‌توان نام آن را اشتغال گذاشت. به اعتقاد کارشناسان امر، این مسأله به دلیل انقلاب عصر دیجیتالیسم و تأثیر آن در فرایندهای کار حرفه‌ای است.
اما این آمار قابل‌تأمل را هم در نظر بگیریم: طبق آمار موثق، حدود یک سوم از کسب‌وکارهای مندرج در فهرست فورچون۵۰۰، هر ۱۵ سال یک‌بار از صحنه روزگار و گردونه رقابت محو می‌شوند. در طرف دیگر طیف، از هر ۱۰ کسب‌وکار نوپا، ۹ مورد ظرف سه سال شکست می‌خورند. عامل اصلی زوال زودهنگام کسب‌وکارها، می‌تواند ناکامی در یادگیری و شکست در انطباق با شرایط باشد. به همین دلیل است که آینده‌ی تجارت را از آن سازمانهای اصطلاحاً آفتاب‌پرستی و یادگیرنده می‌دانند؛ سازمانهایی که به سرعت خود را با شرایط وفق می‌دهند وبه‌علاوه دانشجوی خوبی برای بازار هستند.
چگونه انسانی یادگیرنده باشیم و سازمانهای یادگیرنده بوجود آوریم؟
سازمان‌های یادگیرنده وابسته به وجود انسانهای یادگیرنده‌اند. نمی‌توان تنها با داشتن مدرک تحصیلی، به رشد و پیشرفت در کسب‌وکار امید بست، چرا که آموخته‌های دانشگاهی رفته‌رفته با تغییر شرایط رنگ می‌بازند. ولی بازاریانی که یک دست، در دست دانش داشته و با دست دیگر نبض بازار را دارند، می‌توانند به موفقیت خود امیدوار باشند. انسانهای یادگیرنده، سبک آموختن خود را می‌دانند. سبک آموختن یعنی راهی که ما از طریق آن یاد می‌گیریم. برخی از ما، به شکل دیداری و بصری می‌آموزیم. به این معنا که از طریق مشاهده یاد می‌گیریم. ما با دیدن تصاویر و نمودارها، مطالب زیادی می‌آموزیم و به‌علاوه به فیلم‌ها علاقه‌مندیم. برخی دیگر از ما به شیوه شنیداری یاد می‌گیریم. به‌ این‌ معنا که از طریق شنیدن می‌آموزیم. ما دوست داریم به نوارها و پادکست‌ها و نیز صدای ‌رادیو گوش کنیم.
یادگیرندگان شنیداری، وقتی بهترین یادگیری را دارند که اطلاعات به شکل زبان شنیداری به آنها ارائه شود. بنابراین، این عده بویژه درکلاسهایی که تأکید روی سخنرانی  و بحث کلامی باشد، یادگیرندگان قابل هستند. حال آنکه یادگیرندگان دیداری وقتی بهترین عملکرد در یادگیری را دارند که اطلاعات را در قالب تصاویر و نمودارها و فیلم‌ها دریافت کنند. این افراد درکلاسهایی که مدرس از ویدیو پروژکتور، فیلم، تصویر، متن پرینت شده، نگارش روی تخته … استفاده زیاد می‌کند بیشتر می‌آموزند.
و اما یادگیرندگان دسته آخر، یادگیرندگان لمسی – جنبشی هستند که در محیط‌های آزمایشگاهی و هنگامی که بتوانند چیزی را از نزدیک لمس کنند، عملکرد خوبی را به نمایش می‌گذارند. بنابراین آنها در محیطهای عملی و کارگاهی بهترین نتیجه را می‌گیرند. لذا مشخص است که سبک یادگیری افراد، به نوعی استعداد ذاتی آنها است و افراد باید در هنگام انتخاب تخصص وشغل خویش به شیوه‌ی یادگیری خود نیز توجه داشته باشند. البته گاهی برخی از تمامی شیوه‌های یادگیری به نسبت‌های مختلف بهره می‌برند، اما به هر ترتیب تمایل به یک جانب بیش‌تر است. شناسایی دقیق شیوه‌ی یادگیری و بهره‌گیری بهینه از آن، می‌تواند به وجه تمایز برندهای شخصی مبدل شود. بنابراین برندهای شخصی نیز همانند برندهای سازمانی باید به بهترین طریق ممکن یادگیری را تمرین کنند.
مدل MASTER در یادگیری
تبدیل‌شدن به یک انسان یادگیرنده می‌تواند در قالب مدل masterr  انجام گیرد. این مدل، روشی علمی برای مهارت‌یافتن در زمینه‌های مختلف بویژه در حوزه کسب‌وکار است که از سرواژگان معادل عبارات انگلیسی زیر استخراج شده است:
•    انگیزش ذهنی  :(Motivating your mind)
انگیزش، مقدمه‌ی یادگیری است و نگرش غلط و یا منفی نسبت به یادگیری، در فرآیند آن ایجاد اختلال خواهد کرد. به این معنا که اگر نخواهیم یاد بگیریم، نمی‌توانیم بیاموزیم.
•    کسب اطلاعات (Acquiring the information)
همانطور که  پیش‌تر گفته شد، کسب و ذخیره‌سازی اطلاعات باید به شیوه‌ای که کاملاً متناسب با ترجیحات حسی یادگیرنده باشد انجام گیرد.
•    کنکاش معنا (Searching out the meaning)
از برکردن و حفظ بی‌قاعده مطالب، منجر به ایجاد دانش نمی‌شود. بلکه دانش، زاییده‌ی جست‌وجو و ذهنی جویش‌گر است. لذا باید با بازارگردی و تجربه آموخته و پیاده‌سازی آنها در کسب‌وکار ، اطمینان حاصل کنیم که موضوع را به شکل تمام و کمال آموخته‌ایم.
•    آزادکردن ظرفیت ذهن(Triggering the memory)
استراتژی‌های بسیاری برای آزادسازی ظرفیت نامحدود ذهن وجود دارد. ارتقای مهارتهای شخصی از جمله راهکارهای تبدیل ظرفیت‌های بالقوه ذهنی به ظرفیت بالفعل است که تقاضا می‌کنم در این خصوص به کتاب ۴۰ گفتار پیرامون ارتقای مهارتهای شخصی در کسب‌وکار مراجعه کنید. جالب آنکه در اخبار آمده بود که محققان توانسته‌اند یک بالگرد را تنها به کمک نیروی ذهن انسان و انتقال امواج از طریق کلاه EEG به پرواز درآورند، که این دستاورد نشانگر ظرفیت بسیار بالای ذهن آدمی است. برای آشنایی بیشتر با ابزارهایی نظیر EEG که در پزشکی و نیز بازاریابی کاربرد یافته‌اند، به کتاب نورمارکتینگ: نظریه  وکاربرد، مراجعه کنید.
 
•    به نمایش درآوردن دانسته‌ها (Exhibiting what you know)
دانسته‌های خود را در اشکال مختلف مثل سخنرانی برای دیگران (حتی یک نفر) و یا آوردن روی کاغذ، تجلی دهید. این روش هم به عمیق شدن دانش آدمی و هم خودآزمون‌گری مهارتهای شخصی، کمک شایانی می‌کند.
•    تأمل در خصوص روش یادگیری(Reflecting on how you’ve learned)
در خصوص تجربه یادگیری خود ( نه آن چیزی که آموخته‌ایم، بلکه چگونگی یادگیری‌مان) کمی بیندیشیم، تا به یک روش جامع  و کامل برای یادگیری دست یابیم. تفکر عمیق و درون‌نگری به این شیوه، موجب روشن شدن نقاط ضعف می‌شود.


0

سلام دوست عزیز
تجربیات دیگران براساس باورهاشون هست و باورهاشون ممکنه محدود کننده باشه.پس تجربیات شون هم محدوده .
تجربیات دیگران واقعیت اوناست و اگر میگن نمیشه برای اونا این واقعیت هست نه شما.شما یه جور دیگه باور کن ببین نتیجه جدید میگیری و تجربیات دیگه ای داری.
حتی اگه کل جهان بگن نه ولی تو بگی آره همون میشه.
 سعادتمند در دنیا و آخرت باشید. 


0

سلام
اگر میخواهید سریعتر به خواسته هاتون برسید داستان های افرادی که خواسته هاشون به خواسته شما نزدیکه رو مطالعه کنید و این روش باعث تغییر باورها میشه .
موفق باشی


0

سلام دوست خوبم
وقتی من باور جدیدی در خودم ایجاد می کنم به عنوان مثال برای ثروتمند شدن نیازی نیست تخصص خاصی داشته باشم یا برای ثروتمند شدن نیاز نیست که سن من بالا یا پایین باشد به دنبال افرادی میگردم که بااین شرایط ثروتمند شدن و تجارب اونها مثل اینکه چه کارهایی انجام دادن یا چه باور هایی داشتن البته باور های درست رو فقط استفاده می کنم …………..


0

سلام دوست عزیز ? 
استفاده از تجربه های خوب بقیه درسته و خیلی هم خوبه ما الان داریم از تجربه های زیبا و ارزشمند استاد و دوستان عقل کل استفاده میکنیم و درس میگیریم یه جمله خوب هست میگه
انسان سه راه دارد :
راه نخست از اندیشه می گذرد ، این والاترین راه است
راه دوم از تقلید از تجارب دیگران می گذرد ، این آسان ترین راه است !
راه سوم از تجربه های خود می گذرد ، این سخت ترین راه است !
من راه دومش رو در جواب سوال شما انتخاب میکنم .
بهتره وقتی کسی تجربه خوبی داره استفاده کنیم و کسی از اشتباهاتش هم تجربه کسب کرده ما اون اشتباه رو انجام ندیم حتما نباید خودمون بریم و طعمشو بچشیم بعد بگیم این تجربه بود میتونیم از تجربه افراد موفق استفاده کنیم و وقت و انرژی مون هدر ندیم تا یاد بگیریم باید چیکار کنیم…
موفق باشید


0

با سلام….
دوست عزیز از تجربیات مفید دیگران ک ب شما امید و ایمان و انگیزه بیشتر برای حرکت ب سمت اهدافتون میدن استفاده کنید….
اما ب هیچ عنوان اجازه ندهید ک تجربیات تلخ آنها در شما تاثیر بگذارند…
 باورها نه درست هستند و نه غلط….بلکه صرفا یک نوع جنس فکر کردن هستند….
باورها و حرف هایی رو باور کن ک در شما احساس امید و شادی و شجاعت و قدرت ایجاد کند و باورها و تجربیات و حرفهایی ک  ب شما احساس ترس و ناامیدی و دلسردی میدن رو باور نکن حالا هر کی ک میخواهد بگه بگه …هر فردی حتی موفق ممکنه در زمینه هایی برخی باورهای غلط و محدود کننده داشته باشه…
موفق باشید.


0

سلام دوست عزیز
تجربیات دیگران حاصل مشکلات و اتفاقاتی که برای اون افراد بوجود آمده و می تواند باورهای زیبایی برای شما درست کند و راه گشای خوبی برای آینده شما می باشد .
موفق باشید


0

سلام 
از هر دو استفاده کنین
اما معیار توی برخورد با مسائل خودتون هستین ما انسانها همه مون روش های مخصوص به خودمون رو در برخورد با مسائل داریم البته روش های اساسی برخورد در تجارب انسان های موفق هست که اونها کلید هستن اما مهم اینه که شما چه برخوردی دارین چه واکنشی دارین
 


0

سلام ودرود 
دوست عزیز شما باید از تجربیات کسانی استفاده کنید که اهداف و خواسته هاشون مطابق با اهداف و باورهای شماست و از اونا الگو بگیرید 
ضمنا شما بهتره از راهنمای درونتون یعنی احساستون کمک بگیرید 
اگر حس شما در مورد تجارب دیگران خوب بود و هم جهت با باورهای شما بود و در تضاد نبودند شما میتونید از اون تجارب استفاده کنید در غیر این صورت نباید بهش توجه کنید و نادیده بگیریدش  


0

سلام دوستان با تجربه و قدرتمند
شما هم باید روی باورهای خودتون کار کنید هم از تجربه دیگران استفاده کنید به ینصورت که باورهای ضعیف و اشتباه خودتون رو در هر زمینه ای ثروت و سلامتی و روابط شناسایی کنید و در عین اینکه با تکرار شبانه روزی عبارات  تاکیدی و تجسم و توجه به چیزهایی که برعکس اون باورهای اشتباه هستن کم کم تضعیف میشن و رنگ میبازن ولی یکی از چیزهایی که کمک خیلی زیادی میکنه مصاحبه و صحبت با افراد موفقی هست که تو در اون زمینه ها باورهای اشتباه یا ضعیف داری و با دیدن و صحبت با اون اشخاص و شنیدن تجربیات و باورهای صحیح درونشن کم کم روی تو هم تاثیر میزاره که تغییر میکنی و باورهای اون شخص در تو شکل میگیره و این عالیه و ره صد ساله رو یک شبه میری یعنی عمر ۶۰ ساله یه آدم با تجربه با شنیدن تجربیات و باورهای درستش در تو نفوذ میکنه و بعد از چند ماه باورهات مثل اون میشه و راه ۶۰ ساله اون طرف رو چند ماهه میری
خدایااااااااااااااااااااااااااااا شکرت


0

سلام خانم راد اکبری
سوال کمی قدیمی هست اما از آنچه که دوست دارم قوانین برام مرور بشه پاسخ میدم . و به احتمال ۱۰۰% تا کنون پاسخ را گرفته اید
تجربه در واقع نتایجی هست که افراد از انجام کاری با رفتن مسیری ، با باورهای خودشون رفتن ، پس دلیلی نداره اون نتیجه ، نتیجه کارهای ماهم باشه چون باورهای ذهنی ما میتونه متفاوت باشه
بله ما میتوانیم از تجربیات استاد عباس منش استفاده کنیم ، چرا ؟ چون یک انسان به معنای واقعی کلمه موفق هستیند و تجربیات و نتایج ایشان دلالت بر باورها و مسیر درسته ایشان است ، آیا ما میتوانیم از ایشان بهتر هم نتیجه بگیریم ؟ بله ؟ بدتر چی؟ بله
چون نتیایج اعمال ما به باورهای ذهنی ما بستگی داره
یعنی وقتی تجربه فردی خوب است ، قطعا بهتره ازش استفاده کنیم و سعی کنیم تجربه ای قوی تر بسازیم
اما اگر تجربه های نا موفقی داشتن و به ما هم پیشنهاد میکنن که تجربیات آنها را ببینیم و راهی که رفتن را نرویم ، به هیچ وجه نباید به حرفشان گوش دهیم چون اونها با باورهای خودشون اون نتایج رو گرفتن و قطعا با باورهای متفاوت نتایج متفاوتی میشود گرفت


0

به نام خدای مهربون
سلام
همه ی ما تجربیاتی داریم که میتونیم به هم دیگه یاد بدیم یه وقتایی من ی سری تجربه ها رو تو زندگی خودم کسب می کنم یه وقتایی از بقیه افراد 
وقتی شما رو باورهاتون کار می کنید کم کم الگوهایی که بهش بر میخورین عوض میشن یا حتی اگر با الگوهای قبلی در ارتباط باشین جنس صحبت ها عوض میشه
من خودم یادمه قبل از اینکه با قانون آشنا بشم تو گوشم پر بود از این حرفا که آدم های موفق تا وقتی به هدفشون برسن صبح تا شب کار می کنن – مسافرت تعطیل – شادی تعطیل – خنده تموم فقط کار کار کار – و همیشه با افراد موفق که در ارتباط بودم همین حرفا رو میزدم همش داستان های محدود کننده من پول نداشتم کفشم پاره بود کرایه تاکسی نداشتم پاهام شکست پیاده میرفتم باید بها داد باید تا موفقیت مثل تراکتور کار کنی
اما کم کم که اومدم با فردی آشنا شدم که کلا دیدگاهش متفاوت بود کلا نگاهش فرق می کرد و جالبه وقتی صحبت هاش رو گوش میدادم همینطور اطلاعات اضافی از ذهنم خارج میشد
تاحالا یک درخت رو هرس کردین ؟ می بینید بعد از اینکه کار رو انجام میدین چقدر قشنگتر میشه چقدر تر تمیز دقیقا ذهن من همونطور شد – ساده ساده – اینقدر ذهنم آروم شد که نگو – به یه فردی رسیدم که بهم گفت این حرفا چیه و ی جایی خیلی جدی صحبت کرد گفت من درک نمی کنم این حرفا یعنی چی میگه من که موفق شدم دیگه به من که نگن این حرفا رو – بهم گفت موفقیت خیلی ساده اگه بدونی چقدر ساده باورت نمیشه فقط کافیه ذهنت و خاموش کنی نشنوی هر چی حرف چرت و پرته 
و من واقعا ی مدت به طور کل رو حالت استندبای بودم می گفت خدایا …..
و وقتی داشت توضیح میداد بازی چقدر ساده گفت همین تمام – تو ۵ دقیقه توضیح داد گفت همینه دیگه – ولی ۳ ساعت داشت توضیح میداد که چطور ذهن پیچیده میشه – قشنگ و واضح اومد گفت خیلی ها پشت سرم میگن این اینجوری بوده موفق شده این فلان بوده و وامد گفت من از وقتی یاد گرفتم که نبوغ تو سادگیه لذت بردم موفق شدم 
هیچ وقت این جملش رو یادم نمیره -گفت : من صبح ساعت ۹ بلند میشم ورزش می کنم صبحانه دل انگیزم رو میخورم روزی ۳-۲ تا کار موثر انجام میدم ۲  ساله که بالاترین درآمد رو هم دارم

هر فردی هر حرفی رو بهتون میزنه اگه میبینید که قدرت رو داره اززتون می گیره داره حستون رو بد میکنه داره نگرانتون می کنه تمووم بزارید کنار
یادمه ی بنده خدایی می گفت من الان ۱۰ سال تو کارم موفقم همین الانش از کلی آدمه دیگه پر کارترم – الآن شب یلدائه ولی پیش خانومم نیستم و ….
بعد دیدم واقعا حسم یه جوریه و دوست داشتم یه چیز دیگه رو باور کنم این تضاد این رو بهم نشون داد که من میتونم هوشمندانه کار کنم میتونم لذت ببرم اصلا لازم نیست من برای موفقیت شب تا صبح برم این ور و اون ور 


0

سلام دوست عزیز
برای تقویت باور و ایمان خودتون میتونید از تجربیات دیگران استفاده کنید.اما همیشه تجربیات دیگران تنها راه ممکن نیست .


0

سلام دوست عزیزم 
به نظر بنده هرجفتشون رو باید درنظر بگیریم بعضی وقتها شده من کاری رو میخوام انجام بدم و قطعا دوست دارم با باوری که به اون کارم دارم افرادی رو جلوی راهتون قرار میده که دقیقا از تجربه اونها میتونستم استفاده کنم و به هدفم برسم .
قطعا هرجفتش رو باید با هم در نظر گرفته شود به اهدافمون سریع تر خواهیم رسید .
انشالله سلامت و موفق و ثروتمند باشید .


0

سلام دوست عزیز
فقط روی خودتون کار کنید و اگر نتایج موفقیت امیز دیگران در جهت تثبیت باورهای شما بود و به شما کمک میکرد استفاده کنید.


رفتن به بالا