شروع همه ی دستاوردهای بزرگ بشری با یک آرزو، یک هدف، یک خواسته و یک ایده ی ساده بوده است. یعنی لحظهای که یک فرد توانسته توانایی خودش را در تحقق یک هدفیا آرزو باور کند، برای تحقق شان تصمیم بگیرد و به خاطر آن باورهای قدرتمندکننده، تصمیم گرفته شده را عملی کند.
قبل از اینکه آرزویی در دلمان شکل بگیرد، «توانایی تحقق آن آرزو» در وجودمان ساخته شده است و منتظر است تا فرصت بروز بیابد. در حقیقت اینکه یک آرزو در قلب مان شکل می گیرد و به میان کلام مان نفوذ می کند و تمام وجودمان را مشتاق می کند برای داشتن و تجربه ی آن آرزو، یک نشانه ی مهم است از اینکه تواناییِ لازم برای تحقق آن آرزو اکنون در وجود ما آماده و منتظر بروز است. این قانون خداوند است. این خاصیت انسان است و ویژگی ای که خداوند برای انسان ساخته تا بتواند با تحقق خواسته هایش جهان را رشد بدهد. بنابراین اگر این ارتباط معنا دار بین داشتن یک آرزو یا خواسته و آماده شدن امکانات لازم درونی برای تحقق آن خواسته را بفهمی، دیگر رویاهایت را آرزوهایی دور و دراز نمی دانی بلکه یک نشانه می دانی از اینکه توانایی مورد نیاز برای آن خواسته اکنون آماده ی بهره برداری است.
اما مسئله این است که خیلی از افراد تواناییهایی را فراموش کردهاند که همین حالا در وجودشان خاک میخورد و می تواند آرزوهایی را محقق کند که سالهاست به عنوان رویایی دور از دسترس به آن نگاه می کنند. به همین دلیل برای خیلی از افراد سالها زمان میبرد تا بخواهند تصمیمی بگیرند و برای خیلیها هم مدتها زمان میبرد تا برای تصمیمی که گرفتهاند، عملا اقدام کنند. یعنی آنها همچنان در صف انتظارِ همان شنبه ی معروفی هستند که بالاخره یک روز از راه می رسد…
تمام زندگی ما روی این اصل استوار است که: «تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثناء بازتاب باورهای خودمان است.»
درست است که ساختن باور یک فرایند تکاملی است و باور یک شبه ایجاد نمیشود؛
درست است که نتایج ما همواره به اندازه باورهای مان است؛
درست است که «به تعویق انداختنِ اخذ یک تصمیم»، نشانهی این است که هنوز باورمان به اندازهای قدرت نگرفته تا خودش را به شکل «یک تصمیم اخذ شده» نشان دهد؛
درست است که «به تعویق انداختن اجرای یک تصمیم» نشانهی این است که تغییرات درونی ما فقط تا همین جای کار را جواب داده است و آنقدرها قدرت ندارند که منجر به اقدام هم بشود.
درست است که تا آن باور ساخته نشود و آن میزان از ایمان ایجاد نشود، در مدار آن خواسته قرار نمیگیریم و به راهحلها، ایدهها و فرصتهایی که اهدافمان را محقق نمایند، دسترسی نداریم؛
همه اینها درست! اما قرار گرفتن در مدار خواسته، خود به خود صورت نمیگیرد. باید خودت را در مدار خواسته قرار دهی. تغییر یک مسابقه یک نفره با خود قبلیات است.
تکامل خود به خود رخ نمیدهد، باید خودت را در مسیر تکاملی قرار دهی و تعهدی غیر قابل مذاکره برای برداشتن قدمها داشته باشی. زیرا باورهای تو همزمان با قدمهایی که برمیداری رشد میکنند. تکامل تو با ناشناخته هایی که تجربه می کنی، مهارت هایی که کسب می کنی و حتی اشتباهاتی که انجام می دهی و درس هایی که از آن اشتباهات می آموزی طی می شود.
باور ساختن مثل پروسه تولید یک کالا نیست که اول صبر کنی تا فرایند تولید به اتمام برسد و سپس از کالا استفاده نمایی. یعنی نمیتوانی بگویی من یک گوشه مینشینم و روی باورهایم کار میکنم و آنها را به اندازه کافی قدرتمندکننده میکنم و سپس این پروسه را متوقف و تمام میکنم و از محصول ساخته شده، بهره میبرم.
زیرا باور ساختن یک فرایند همیشگی است. زیرا جهان در هر لحظه به فرکانسهای تو پاسخ میدهد و در هر لحظه در حال اجرای همان میزان باور ساخته شده هستی.
ماجرای جهان ما به این شکل است که، در هر لحظه نتیجه آنچه را در زندگیات میبینی که، در ذهنت در حال ساختنش هستی.
این نتیجه اول در قالب شک کردن به شیوه ها و راهکارهای قبلی کار خود را آغاز میکند، سپس اطمینان از اینکه شیوه قبلی اشتباه بوده بیشتر میشود، سپس تصمیم برای فراموش کردن شیوه قبلی، سپس تصمیم برای نگرش به شیوه آگاهیهای جدید، سپس فکر کردن به تواناییهایت و باور کردن آنها و فکر کردن به اینکه میتوانی این توانایی را جدی بگیری، میتوانی داشتن این هدف و رویا را ممکن بدانی و از این توانایی برای تحققاش استفاده کنی،
سپس کم کم همه ی روند برای شما ذهن شما منطقی تر می شود و به خاطر برداشته شدنِ مقاومت های ذهنی ای که حاصل غیر ممکن بودن داشتن آن خواسته یا ناتوان شمردن خودت در تحقق آن خواسته بوده است، ایدههایی از راه میرسند برای تحقق آن خواسته.
از آنجا که همه چیز در ذهنت منطقی شده است، تصمیم میگیری آن ایده ها را عملی کنی؛
از طرف دیگر از آنجا که در حال تغذیه ذهن با ورودیهای مناسب هستی، باورهای قدرتمندکننده بیشتر قدرت می گیرند و ایمان و عزت نفس تو را بیشتر میکنند تا برای اجرای آن ایده قدم برداری. سپس آن قدم جواب میدهد و آن نتیجه اعتماد به نفس و انگیزههایت را رشد میدهد تا به خودت بگویی: اگر برای این خواسته جواب داده، پس برای آن یکی خواسته هم باید جواب بدهد. و به این شکل نرم و آرام و بدیهی، روند تغییر شرایط زندگیات شروع میشود.
اما مسئله این است که جنس از ورودیها باید ادامه دار باشند تا تا آن جنس از خروجی ها نیز ادامه داشته باشد. یعنی ذهن همیشه باید تغذیهای مناسب داشته باشد تا به مدار هماهنگ با خواسته ات دسترسی پیدا کنی، بتوانی وارد مدار بشوی، در آن مدار بمانی و در آن مدار به ثبات برسی و سپس به مدار بالاتر صعود کنی. وگرنه اگر این ورودیهای قطع شود، خروجی نیز قطع میشود و به مدارهای پایینتر سقوط میکنی.
در همین چند وقته تجربهای داشتم که خیلی خوب ثبات یا عدم ثبات در یک مدار را به من آموخت. به مدت چند هفته بود که هر روز مسیری طولانی را با دوچرخه میپیمودم و هر بار این مسیر برایم کوتاهتر به نظر میرسدو هر روز رکاب زدن با دوچرخه برایم راحتتر میشد. به گونهای که گاهی مثل برق و باد با سرعت از کنار عابران رد میشدم.
مدتی در روند دوچرخه سواریام تعویق افتاد و نتوانستم این کار را به شکل هر روز ادامه دهم. شاید کمتر از یک ماه. تا اینکه چند روز پیش دوباره سراغ دوچرخه رفتم تا مثل همیشه مثل برق و باد و با سرعت دوچرخه را برانم.
کمی که پیش رفتم احساس کردم رکاب زدن برایم به راحتی قبل نیست.
اول از همه به خود گفتم حتماً به دلیل سربالایی است. لذا کم کردن بی وقفه دنده را شروع کردم و از آنجا که عجله داشتم تا زودتر به حالت ساده رکاب زدن برسم، بی وقفه دنده را از ۶ به ۱ تغییر دادم و فهمیدم رکاب دوچرخه خیلی بیش از حد روان شده.آنقدر زیاد که دیگر چیزی در کنترل من نیست. یعنی فقط رکاب میزنم اما دوچرخه حرکتی ندارد. در واقع قانون تکامل اینجا خودش را نشان داد. وقتی پیاده شدم، متوجه شدم به خاطر عدم رعایت این قانون در کم کردن دنده، زنجیر دوچرخه افتاده.
زنجیر را درست کردم و به راهم ادامه دادم. اما خبری از راحتی رکاب زدن به شیوه روزهای قبل نبود. سرانجام به این نتیجه رسیدم که، حتماً دوچرخه اشکالی پیدا کرده و به نرمی قبل نیست.
از آنجا که در چند روز گذشته، میکائیل از دوچرخه استفاده میکرد، قضاوت ذهن هم شروع شد که، بله حتماً کار کار اوست و اشکالی رخ داده است.
یعنی همه عوامل را در این ماجرا لحاظ کرده بودم الا خودم را. حتی به این موضوع فکر هم نکردم که، این وقفه یکماهه موجب شده تا ماهیچههای من تکرار و تمرینی نداشته باشند. یعنی ورودی مناسبی دریافت نکنند. پس بدیهی است که نتوانم به راحتی قبل رکاب بزنم.
این موضوع را در چند روز آینده متوجه شدم. یعنی وقتی به خاطر تکرار روند، دوباره پاهایم عادت کرد و رکاب زدن برایم به روانی قبل شد، ماجرا را فهمیدم.
دوچرخه همان دوچرخه با همان کیفیت چند روز پیش بود، اما من به خاطر تکرار و تمرین دوچرخه سواری، به مدار بالایی برگشته بودم. در یک کلام، تعویق و تآخیر قبلی در روند تمریناتم، مرا به مدار قبلی برده بود.
باورهای ما نیز به همین شیوه عمل میکنند و در هر لحظه و هر روز نیاز به تغذیه مناسب دارند. پس انتظار نداشته باش اگر مدتی بی وقفه روی باورهایت کار کنی، برایت کافی است.
کنترل ذهن و تغذیه آن با ورودیهای مناسب، یک کار همیشگی است.
اما در شروع کار باید یک جهاد اکبر به راه اندازی تا این چرخهای زنگ زنده را که در یک سربالایی قرار دارد، اول بتوانی حرکت دهی و کم کم آن را به سطح برسانی و سپس به سوی سراشیبی روانه شوی.
این جهاد اکبر را زمانی میتوانی شروع کنی که این اصل را درک کنی که:
تمام اتفاقات زندگی تو به وسیله فرکانسهای خودت رقم میخورد. اقدامات تو برای اجرای تصمیمات به تعویق افتاده یا اخذ تصمیمات به تعویق افتاده، به اندازهای است که میتوانی این اصل را جدی بگیری.
اگر میخواهی در تله به تعویق انداختن ایدههایت نیفتی و تصمیمهایت را فقط در حد یک تصمیم باقی نمانند، باید قوانین جهان و موجودیت فرکانسی خودت را درک کنی.
یادت باشد که ما به دنیا آمدیم تا جهان را تجربه کنیم، اتفاقات را تجربه کنیم و با این تجارب به شناخت بهتری از خودمان و خواسته هامان برسیم. این همان کار خاص و مهمی است که باید انجامش دهی.
خواستههای واقعی تو در این مسیر کم کم مشخص میشوند. حتی با قدم برداشتن برای هر هدف لحظهای و به نظر غیر مهم، یک قدم به خواستهی واقعیات نزدیک تر میشوی.
ما با تجربه هر خواسته رشد می کنیم ، حتی اگر بدانیم که این خواسته واقعی مان نبوده، کمترین نفعش این است که درباره خواسته واقعی مان واضح تر شده و به مسیر آن خواسته هدایت می شویم.
هرگز اینگونه نیست که شما یک گوشه بنشینی و فکر کنی که کدام کار برایت بهتر است یا کدام تصمیم مهمتر است یا ارزش بیشتری دارد که همان تصمیم را بگیری و نخواهی وقتت را برای اجرای این تصمیم یا این ایده که الان داری، هدر دهی.
راهش برداشتن اولین قدم برای اجرای اولین ایدهای است که به تو الهام می شود. نباید اجازه دهی آن ایده به شکل یک تصمیم نگرفته و یا یک تصمیم گرفته شده اما اجرا نشده، باقی بماند.
زیرا به اندازهای که میتوانی این ایدهها را مهم و الهام شده از جانب خداوند بدانی، راههای ارتباط با او را باز نگه میداری و
بیشتر هدایت پروردگار را در قالب الهام یک ایده یا نشانهی واضح تر، دریافت می کنی.
این مراحل رشد شماست و همیشه قدم بعدی زمانی به شما گفته می شود که قدم قبلی را برداشته باشی و تصمیم قبلی را اجرا کرده باشی و ایدهی الهام شدهی قبلی را عملی کرده باشی.
و مهمتر از همه، این تو هستی که آن ایده یا نشانه را درک می کنی و میشناسی، به همین دلیل انتظارهم نداشته باش تا دیگری به شما بگوید که باید چکار کنی.
اصلا آن ایده آمده تا شما را هدایت کند و اگر به آن توجه نکنی و خیلی سریع اجرایش نکنی، شیطان ذهنت زودتر از آنچه فکرش را کنی دست به کار و تو را در همان ابتدای راه متوقف می کند. این کار شیطان ذهن است. در حالیکه قلب شما، با ایده ها و الهاماتش شما را هدایت می کند.
راه دریافت این هدایت، برداشتن اولین قدم است
شما در مسیر تصمیمهایی که آنها را به تعویق نمیاندازی و برایشان قدم برمیداری، تجاربی کسب میکنی که شما را رشد میدهد و درباره اهداف و قدمها و تصمیمات بعدی، به وضوح بیشتری میرساند و تواناییهای بیشتر را برای اجرای تصمیمات مهمتر بعدی، در وجودتان شکوفا میکند.
پس به بهانه انجام یک کار خاصتر یا یک تصمیم مهمتر، گرفتن یک تصمیم و اجرای آن را به تعویق نینداز و بیهوده منتظر یک فرصت مناسب یا یک شنبهی دیگر نباش. زیرا راهش این است که این جهاد اکبر را شروع کنی و از دل تضادها، خواسته هایت را با وضوح بیشتری بشناسی.
یکی از مهمترین راهکارها که حکم قدم اول و مهم ترین قدم را دارد برای «جهادی اکبر به پا کردن» برای «انجام کارهای مدتها به تعویق افتاده»، آگاهی ها و تمرینات جلسه دوم | دوره روانشناسی ثروت 1 است.
این جلسه دو اهرم بسیار مهم و اساسی را یادآور میکند که برای ساختن هر هدفی لازم داریم. زیرا قرار نیست ما در مسیر اهدافمان سختی بکشیم. قرار است اهرمهایی را بشناسیم و از آنها استفاده ببریم که مثل کاتالیزور، روند را برایمان ساده و به مسیر صحیح هدایتمان میکنند. این دو اهرم، اهرم رنج و لذت نام دارد.
یعنی خواستههایی که ذهنت آنها را جزو غیرممکنها دسته بندی نموده، به گونهای که بیخیالشان شدهای یا نزدیک است، برای همیشه بی خیالشان بشوی، نتیجهی ارتباطات نامناسبی است که در ذهن دربارهی رنج ها و لذتهای پیرامونِ تحقق آن خواسته در ذهن شما شکل گرفته است. به عبارت سادهتر در ذهن تو، جای اهرم رنج و لذت درباره آن خواسته، درست نیست. اهرم رنج و لذت نام دارد.
شرایط کنونی ما، خروجیِ تصمیماتی است که گرفتهایم یا به تعویق انداختهایم. هر تصمیمی که میگیریم یا به تعویق میاندازیم، راهکار ذهنمان است برای دور شدن از یک رنج یا کسب یک لذت و به طور خلاصه، تبعیت ذهن از اهرم رنج و لذتی که برایش تعبیه شده است.
این اهرم که ساختار ذهن شما را پیکرده بندی میکند، عصاره ی فکر شماست. یعنی ذهن با این اهرم برنامه ریزی میشود و ناخودآگاهانه ، رفتارهایمان را در کنترل میگیرد، بر تصمیمات و ایدههایمان اثر میگذارد، اولویتهایمان را تعیین میکند، افسار زندگیمان را به دست میگیرد و به ما در جهت ساختار آن اهرم، خط میدهد و تجربههای زندگیمان را پیرامون این برنامه شکل میدهد.
دلیل اینکه آدمها در شرایط متفاوت، عکسالعمل های متفاوتی دارند، «اهرمها رنج و لذت متفاوت» در ذهنشان است که انگیزاننده و محرک ذهن است برای فرار از آن رنجها و بدست آوردن آن لذتها.
بنابراین اگر این اهرم بر علیه تو باشد، یعنی برنامه ای بر علیه خودت، در ذهنت نصب کردهای.
برای همین بسیار مهم است که عملکرد این اهرم را در ذهنت بشناسی تا دلیل واکنشهای ذهن و بازتاب آن واکنشها در رفتار و سپس تجربهات را درک کنی. یعنی بدانی:
چرا از انجام« بایدهای همجهت با خواستهات» (اقداماتی که ارزش میآفریند) فرار میکنی؛
و چرا سرگرمِ انجام «نبایدهایی» هستی که بین تو و کیفیت زندگی مورد دلخواهت، فاصله میاندازد؛
و مهمتر از همه، فرایند نصب شدنِ این رنج و لذتها را در ذهنت درک کنی تا بتوانی جای رنج و لذت را در این اهرم به گونهای قرار دهی که همجهت با خواستههایت کار کند.
زیرا خواستههایی که ذهنت آنها را جزو غیرممکنها دسته بندی نموده، به گونهای که بیخیالشان شدهای یا نزدیک است، برای همیشه بی خیالشان بشوی، نتیجهی ارتباطات نامناسبی است که در ذهن دربارهی رنج ها و لذتهای پیرامونِ تحقق آن خواسته در ذهن شکل گرفته است. به عبارت سادهتر در ذهن تو، جای اهرم رنج و لذت درباره آن خواسته، درست نیست.
این جلسه از دوره روانشناسی ثروت 1 به شما چگونگی طراحی رنج و لذت در این اهرم را به گونهای که با خواستهات هم جهت بشود، یاد میدهد.
در این جلسه شما میآموزی که چگونه با پرسیدن سوالات اساسی و پرداختن به «آیاها و چراهایی» که از جنبههای مختلف به «منطقِ رنج و لذتهای تعریف شده در ذهنت» حمله میکند، میزان ارزشی که میآفرینند را بررسی کنی و میزان پایداری نتایجشان را محک بزنی و به این شکل و طی این پروسه به وسیلهی متوقف ساختن لذتهای موقتی و ناکارایی که تو را در خلاف جهت خواستهات پیش میبرد و مشتاق شدن برای انجام اقدامات کارا و هدایتگرانهای که به اشتباه در ذهنت با رنج مساوی شده بود، قدرت نهفته در آن رنجها و آن لذتها را به گونهای برمیانگیزانی و رهبری میکنه که:
موجب هُل دادن تو به سمت آن خواسته و همزمان کشیدنِ تو به سمتِ آن خواسته بشود. به عبارت سادهتر، جای رنج و لذت را در این اهرم، هم جهت با خواستهات میکنی و ذهنت را با خودت و خواستههایت هم-جهت و هم-کار میکنی.
زیرا درست نشاندن جای رنج و لذت در این اهرم، تنها ابزار است برای: «ذهنت را با خودت همیار و همکار کردن» و نیرویش را به نفع خودت به کار گرفتن و با او تشریک مساعی کردن.
از آگاهیهای این جلسه از دوره روانشناسی ثروت 1 کمک بگیر و این دو اهرم قدرتمند را در وجودت بیدار کن و در جای مناسب قرارشان بده.
برای من، جلسه دوم از دوره روانشناسی ثروت 2، یکی از مهم ترین آگاهی هایی است که باید هر چند وقت یک بار برای خودم تکرار کنم. خصوصا وقتی که احساس می کنم در یک جایی از مسیر بهبود، متوقف مانده ام و هیچ راهکاری ندارم.
استاد عباسمنش در این جلسه نقش اهرم رنج و لذت را در حل معظل کارهای به تعویق افتاده یا به ظاهر غیرممکن به خوبی شرح داده است. هر کدام از تمرینات این دوره، به گونهای طراحی شده تا عادتهای فکری و رفتاری قدرتمندکنندهای در شما ایجاد شود تا:
اولاً: هدف داشته باشید
ثانیاً: باورهای قدرتمندکننده و هماهنگ با آن اهداف را بسازید تا بتوانید به مدار آن اهداف هدایت شوید.
داشتن هدف های واضح و مشخص و ساختن باورهای هماهنگ با آن اهداف، تنها راه رسیدن به هر هدفی است. برای رسیدن به این نقطه، کار شما جدی گرفتن تک تک آموزشها و تمریناتی است که در این دوره آمده است. خصوصاً جلسه دوم این دوره، مختص حل معظل کارهای به تعویق افتاده یا قدمهای برداشته نشده است.
تک تک تمریناتی که استاد عباسمنش در این دوره ارائه داده است را جدی بگیر، حتی اگر به نظر برسد که به موضوع مورد نظر شما و هدفی که داری بی ربط است.
زیرا قطعا هدف بسیار مهمی پشت آن تمرین است و برای ایجاد باور قدرتمندکنندهای طراحی شده که لازمه قرارگرفتن شما در مدار اهدافتان است.
انجام این تمرینات و زندگی کردن، واکنش نشان دادن و رفتار کردن به شیوه این تمرینات، باورهای قدرتمندکننده و عادتهایی در شما می سازد تا همواره ایده هایت را جدی بگیری و قطعا آنها را به مرحله اجرا و عمل در آوری.
زیرا وقتی روی باورهایت کار میکنی، ایده هایی که مسائلت را حل و نعمت ها را وارد زندگی ات می کند، به شما الهام می شود
اما از آنجا که افراد زیادی درگیر مسئله نادیده گرفتن ایده ها و عمل نکردن به آنها به دلیل تنبلی، عدم احساس لیاقت و جدی گرفتن خودشان و هر دلیل دیگری… هستند، با نادیده گرفتن ایده هایی که به آنها الهام می شود، با دست خود، راه ورود نعمت ها را به زندگی شان می بندند.
مهم نیست هدف تان چقدر بزرگ است، زیرا تواناییهای شما خیلی بیش از آنچه است که فکرش را بکنید. امکاناتی که خداوند در اختیارتان گذاشته خیلی وسیعتر از اینهاست. فقط کافی است این تواناییهایی که برای خلق اهدافتان در شما نهادینه شده را باور کنید تا بتوانید به امکاناتی وصل شوید که مسخر شما شده و وارد مداری شوید که اهدافتان آنجاست. زیرا وقتی در مدار اهدافتان قرار می گیرید، راه کارها و الهاماتی برای عملی ساختن و محقق کردن هدف تان از راه می رسد. سپس قدم به قدم در این مسیر هدایت میشوید.
استفاده از جلسه دوم دوره روانشناسی ثروت 1 را برای حل معظل هر فردی توصیه میکنم که تا کنون تصمیمات زیادی را نگرفته و تحقق اهداف زیادی را به تعویق انداخته است. آگاهیهای این دوره برای همه افرادی است که هنوز نتوانستهاند اهداف واقعیشان را بشناسند. آنهایی که در تله یافتن یک هدف مهم گیر کردهاند و هر ایده و الهامی را نادیده میگیرند و غیر مهم میدانند؛
آنهایی که به جای برداشتن قدم های پیش رو و پیروی از الهامات همین لحظه، منتظر یافتن یک رسالت جادویی و دهن پر کن هستند و نمیدانند که این آبشخور این معظل، همان برنامهی ناکارایی است که بر علیه خودشان در ذهنشان نصب کردهاند. برنامهای که جای رنج و لذت در آن به گونهای طراحی شده تا آنها را مرتباً از هدفشان دور تر کند و، تحقق آن را غیرممکنتر جلوه دهد.
اما وقتی برای تغییر این برنامه مصمم میشوی و از آگاهیهای این دوره کمک میگیری، اقداماتات، ایدههایت، علائقات و رنج ها و لذتهایت، همجهت و هممسیر با خواستهات میشود. زیرا این قانون ذهن است که وقتی جای رنج و لذت را در این اهرم در ذهن درست میکنی و سمت خودت را انجام میدهی، ذهن قطعاً سمت خودش را خودکارانه انجام میدهد. به گونهای که ناممکن ترین چیزها را ممکن میسازد.
ذهن اصلا اهمیت نمیدهد چه چیزی را رنج یا لذت میدانی، او فقط متمایل به حرکت به سمت لذت و فرار کردن از رنج است. ذهن همیشه راهی به سوی آن لذتها و دوری جستن از آن رنجها، در آستینش دارد.
برای همین است که وقتی این اهرمها در ذهنت درست میشود یعنی هم-راستا با خواستههایت میشوند، آنوقت اهرم رنج، شما را از هر آنچه فراری می دهد که ناهماهنگ با خواسته ات است و اهرم لذت به منظور کسب آن لذت، شما را به سمت آن خواسته میکشاند و این برنامهی ذهنی نیرویی را در وجودت زنده نگه میدارد که ناخودگاه به سمت رفتارهای کارساز که در راستای خواستهات است- همان رفتارهایی که قبلا انجامشان برایت رنج آور میبود- مشتاق میشوی و ناخودگاه متنفر میشوی از رفتارها و کارهای ناکارایی که فقط به خاطر درست نبودن جای رنج و لذت در این اهرم، به سمتشان گرایش داشتی.
به اندازهای که این اهرم در ذهنت درست میشود و به ثبات میرسد، نتایج دلخواهِ زندگیات نیز به ثبات میرسد و ادامه دار میشود
برای پاسخ به سؤالات، لازم است که عضو سایت باشید و (با ایمیل و رمز عبورتان) وارد سایت شوید.
سلام و خدا قوت به تک تک معجزه های زندگیم. ❤
من اولین باره که کامنت می ذارم ، راستش با خوندن مطالب اینقد اتسالی می کنم که با وجود قدرت کلامی بالایی که دارم ولی خنگ میشم چی بنویسم از کجا بنویسم! وقتی حرفای استاد رو می شنوم و خانم شایسته با کلام قشنگشون یادآوری و تکرارش می کنه و شما دوستای مهربونم با نظراتون این آغوش گرم خدایی رو محکم تر می کنید ، من یا دارم از شوق گریه می کنم یا ضربان قلبم تو کل سلول هام دیسکو راه میندازه یا ریلکس می کنم و اینقد خدا رو شکر می کنم که ، هر لحظه با خودم میگم دختر الآنه که دیوونه بشی! ? البته راضی هستما ، اینارو گفتم که مدل اتسالیمو باز کرده باشم واستون که چرا دستم تا الآن به کیبورد نرفته. راستی رو حساب زبون قدیمیم اسم این حالت هامو اتسالی گذاشتم وگرنه هممون می دونیم که در اصل دارم نشونه های تعادل رو تجربه می کنم. ?? از طرف دیگه هم از اون جایی که ما در اصل یک کل هستیم میشه گفت تا این لحظه شماها با دست منم نوشتین و منم نوشته هاتونو با چشم و گوشتون خوندم و الآن ناخودآگاه هممون واسه این آیینگی و کلیت خدارو شکر کرده. خداجونم ازت متشکرم.
خب برم سر اصل مطلب. من هدف اصلی زندگیم مربوط به سلامتیم میشه که با انرژی و حال و هوایی که از خودم می بینم ایمان دارم خواستم با سرعت برق تو مسیر متجلی شدن داره میاد تو زندگیم که حالا ایشالا به موقش با جزییات واستون تعریف می کنم چون الآن واسه کامنت این فایل حکم یه کتاب تو جاده خاکی میشه.
عاملی که منو جمع و جور کرد که واستون بنویسم اول جمله ای بود که تو ابتدای این مقاله گفته شده و من متوجه شدم اینو تو جملات تاکیدی شخصیم که خودم نشستم هرچی حالمو خوش می کرد نوشتم هستش :
” هر خواسته ای که در ذهن من شکل می گیرد برای من وجود دارد ، چون خدا برای من همانی را می خواهد که من می خواهم. و خواسته ی من از آسان ترین و سریع ترین راه ها به کمک ذهن ، کلام و رفتارم در زندگی ام متجلی می شود. و برای خدا همه چیز شدنی است پس به خود آگاه می شوم که برایم همه چیز ممکن و شدنی است. من هر روز با احساس خوب رکورد روز قبلم را می زنم تا سریع تر این مسیر تکامل را طی کنم. تکامل من زمان می برد اما طول نمی کشد چون من یاد گرفته ام انتظاری شیرین را صبوری کنم نه تحمل. پس داشته ها و زیبایی های خود را می بینم ، می چشم و لبریز از حس سپاس می شوم. با این خود کلی که به شکل یک دنیا پر از انسان می بینم ، در هر ظاهری ، آشتی می کنم چرا که خوب ها مرا جذب کرده و به خوشبختی می رساند و بد ها تضاد هایی می شود که اعراض کنم و باز به خوشبختی جذب شوم. هرچه هست را به چشم ظاهر می بینم که اگر بد است خیری در آن است و اگر خوب است نعمت نیکوتری در آن است تا نه خودم را سرزنش کنم نه دیگران را قضاوت. خدایا سپاس گزارم”
بچه ها من یه عالمه جمله دیگه شبیه به اینا دارم که نسبت به هدف و روحیم بهم آرامش میده ، به هر شکلی که بگید دارم می خورمشون ، نوشتم ، رو موزیک ضبط کردم که همش گوش بدم ، خودم با خودم با همه مدل صدا و لحنی میگم ، حتی وقتایی که مود زبون خارجه رو دارم هم از این جمله سازی ها می کنم ، تو بحصایی که با خط فکریم متضاده سکوت می کنم و تو دلم باور های درست رو جایگزین می کنم.
خب من هنوز هدف اصلیم متجلی نشده و شغلی هم ندارم و شاید خواسته های کوچیک موچیک دیگه ای هم بتونم مصال بزنم که حتی روشون متمرکزم نشدم اما ، وقتی شاهد این هستم که بعد از 12 سال پریشون خوابیدن الآن یک ساله که هرشب تا صبح خوابای خوب می بینم یا اینکه بدون هیچ خوابی فقط با آرامش چشمامو در حد یه پلک زدن بسته و باز می کنم و صبح با یه لبخند و کش و قوس میگم اوووففف چه خوابی کردما ، اینو نشونه می بینم که راهم درسته. وقتی یه آلرژی 2 سال و نیمی که دکتر و دارو هیچ اثری نداشت تو کمتر از یک ماه یهو ناپدید شده و از بدنم خارج شده ، میگم پس هدف بزرگ ترم هم به موقش متجلی میشه. وقتی می بینم منی که از همه لحاظ نسبت به خدا و آدما رسما بی شعور بودم ، نه اعصاب داشتم نه اخلاق نه آرامش ، خودمو که از هیچ نظر آدم حساب نمی کردم ، ولی الآن تو بهترین و خوش ترین وضعیت روحی و شخصیتی با خودم خدام و آدما هستم ، میگم پس بهتر از اینم هست. حالا جرقه ی دومی که بخاطرش خواستم بنویسم رو بگم. مقاله رو که می خوندم خط به خط خودمو می سنجیدم ، دیدم با اینکه من جز فایل های رایگان تازه نه همش ، و محصول تسلط ذهن بر جسم دیگه هیچ دوره ای رو نگذروندم ولی ، تو هدف مشخص کردن ، تصمیم قطعی گرفتن و سریع با امید و انرژی عمل کردن خیلی خوب شدم تو این 6 ماهی که با خانواده ی عباس منش هستم. البته یه ساله که دارم خودم رو می شناسم ولی تو این 6 ماه دوم علاقه و استعدادمو بدون هیچ تردیدی انتخاب کردم ، با یه لیسانس حقوق از دانشگاه دولتی و تجربه ی کار پیدا نکردن محکم و قاطعانه تصمیم گرفتم برم سمت بازیگری که از بچگی رویاشو داشتم. تصمیم گرفتم و با قدم های کوچیک که فعلا ازم برمیاد شروع کردم واقعا نفهمیدم چی شد که جسارتشو به خودم دادم چون پدرم به حدی با این حرفه مخالفت نشون می داد که من با فکر بازیگری فقط حس ترس بهم دست می داد. با خوندن این مقاله فهمیدم چی شد که من محکم قدم برداشتم ، فهمیدم چرا همون پدری که من یه غول خشن می دیدمش که مانع سر راهمه الآن انگار خورشید از مغرب طلوع کرده و داره منو حمایت می کنه؛؛؛ فهمیدم چرا هنوز هیچی نگذشته یه گروه که تو این زمینه می تونن فانوس راهم بشن دارن با عشق و پیگیری بهم کمک می کنن تا سریع تر رشد کنم. چون من در همون حدی که می تونستم و از دستم برمیومد شروع کردم به پاکسازی و خونه تکونی ، ذهنمو عمل جراحی کردم هرچند تو بیمارستان عمومی ، و یادم میاد اون اوایل هیچ نشونه ای ندیده بودم که ، فقط من بودم و خدایی که تازه شناختم و هنوز باهاش غریبه بودم و یه امید گنده که تازه فهمیدم تو قلبم زندونی بوده و همون شرایط همیشگی که داد می زد عجله داره واسه تغییر. ولی الآن عااالی ام عالی ، اصن در این حد که ، هر کس رو که می بینم اینقد خصوصیت خوب درونش پیدا می کنم دیگه به خودم ایول میگم ، از رفتار و گفتار بعضی ها دلم می خواد برم بپرسم نکنه توهم با بچه های عباس منش زندگی می کنی!
واسه تصمیم گیری و عمل بهش جریان بازیگری رو مصال زدم ، در صورتی که هر لحظه تو شبانه روزم دارم نشونه ی مصبت کشف می کنم و تاییدشو می زنم و واردش میشم ، حتی مواردی که مربوط به شغل دیگرون میشه و در حال حاضر واسه من یه تجربه ی بدون مزایای مادی هستش اما خدا رو شکر می کنم همینا رو با عشق انجام میدم و ایمان دارم که خیر و برکت هزار برابر واسم می فرسته.
سپاس گزارم که این نشونه ها باعث شد منم خطی داشته باشم تو سفرنامه ی لذت بخشمون.
امیدوارم همگی روز به روز بیشتر و زیباتر زندگی رو آگاهی کنیم که تمام جنبه های خوشبختی تو همین آگاهیه.
دوستتون دارم ❤❤❤
سلام ماهیسا
خیلی دیدگاهت زیبا بود و اون جمله ای رو که برای خودت نوشتی رو کپی کردم تادر دفتر عبارات تاکیدیم بنویسم باز هم بنویس و باما به اشتراک بگذار
امیدوارم با احساس خوبی که داری هر روز به سمت موفقیت وپیروزیه اهدافت گام برداری خیلی عالی نوشته بودی دوستی و صلحت رو با آدمها و خودت
موفق باشی
سلام ماهیسا عزیز.
حس خوبی گرفتم از کامنتت.
به خصوص که گفتی لیسانس حقوق از دانشگاه دولتی بودی
منم همینطورم والبته بیکار و هنوز نمیدونم به چی علاقه دارم واقعا و راهمو پیدا نکردم
خوشحالم که علاقه و رسالتت رو فهمیدی انشالله شاد و موفق باشی.
سلام ماهیسادوست همفرکانسی عزیزم خیلی خوشحالم که قوانین روخوب درک کردین ان شاالله که روز به روزبه مداربالاتربرسید…
اتصالیم به غلط املایی اتسالیت گیر کرده کلن اتسالیاتو دوس داشتم برای مثال این مصال و نکات مثبتی که گفتی به خصوص نکته مصبت اخریت
Everything is a Game
Yeah, A GAME
Everything is a game. OMG
Just You learn the rules of the game.
ماهیسا دختر پرانرژی و شاد، دوست ثروتمند و زیباروی من
واوو کلییی انرژِیی مثبت ازت گرفتم. خدایا شکرت، هزاران مرتبه شکرت شکر شکر شکر و ممنونم ای بهترین دوست و یارر مهربونم خدا جونننم عاشقتمممم دوست دارم شدیدی واووو، بوس بوس ( رابطه ی من و منبع اینجوریه – Wink – )
به هر آنچه که میخوای میرسی بی شک.
ما انقدررر قدرت داریم ما انقدر عزیز و محبوب هستیم نزد خداوند.
ما انسان های ثروتمندی هستیم
ما انسان های خوشبختی هستیم
ما فوق العاده ایم
ما بینظیریم
تو میتونی
چون شجاعی و قوانین را داری بیشتر از همیشه یاد میگیری جوری که جزیی از وجود لایتناهی مقدس تو شده.
برات بهترین ها را آرزوم میکنم دختر هنرمند موفق.
دوست دارم.
ماهیسای عزیز ورودت به دنیای تغییر رو تبریک میگم و واقعا خوشحالم که در این مسیر قرار گرفتی و دازی زندگی دلخواهتو اونجوری که میخای میسازی .
وقتی یکبار یاد میگیری و خواسته ای رو وارد زندگیت میکنی مثل درمان بیماری و برگشت سلامتی به زندگیت این یعنی تو بلدی چطوری به خواستت برسی و تو قهرمان زندگی خودت هستی بهت تبریک میگم ماهیساجان تو همیشه برنده ای.با همین فرمون برو جلو .
ایمان و امیدت رو به خواسته هات تحسین میکنم و برات آرزوهای بی نظیری رو دارم .برات آرزو میکنم توی سینما یا تلویزیون ببینیمت و بهت افتخار کنیم ??
همیشه موفق تراز دیروز باشی دوست من?
سلام عزیزم جانا سخن از زبان مامی گویی
خییییییلی عالی بود ماهیسای عزیز
کلی انرژی و ایده گرفتم واقعا نوشتت حال خوبی داشت بازم مرسی دوست خوبم
از دیدگاهت لذت بردم دوست خوبم
خیلی خوب نوشتی
خیلی زیبا و ساده توضیح دادی
سلام
برای این هم خانواده مون که حرفاش به دل میشینه و با تمام وجودش حرفاشو زد ارزوی هر چه بهتر و بیشتر شدن اگاهی هاشو دارم
و منم لذت بردم از این سادگی و روان بودن کلمات وواقعا باید سپاسگزار باشیم که تمام دوره های استاد عزیز در همه جنبه ها و برای تمامی افراد که البته بستگی به درک هر شخص داره
مفیده و ثمر بخش
هم خانواده عزیز از تو هم ممنونم که ثلیث و راحت حرفاتو زدی و منو تحت تاثیر قرار دادی
از خدا میخوام که در این مسیر به اکاهی هایی هر چه بیشتر برسی
سپاس و درود
ماهیسای عزیز دو سال پیش این مطلب بسیار زیبا رو نوشتی امیدوارم الان به چیزی فراتر از خواسته هات رسیده باشی چون لایق بهترین هایی.
من امشب با اینکه خوابم میومد گفتم فقط یه مطلب کوتاه توی عقل کل بخونم بعد زود بخوابم که اول مطالب بسیار عالی و مفید مریم بانوی عزیز بعد هم مطلب پر انرژی شما ترجیح من رو برای خواب از بین برد. خدا رو شکر که توی این سایت خوب امکان دسترسی به مطالب حتی دو – سه سال پیش هم وجود داره، خدا رو شکر که همیشه من به سمت پاسخ هایی که نیاز دارم هدایت میشم. خدایا سپاسگزارم که من رو به این سایت، به این آگاهی ها هدایت کردی.
درسته که این دیدگاه برای ۳ سال پیشه و من الان خوندمش و از اونجایی که هیچ اتفاقی اتفاقی نیست… فقط خواستم بگم انرژی و حال خوبتون رو حسش کردم و باعث شد حال منم خوب بشه.سپاسگزارم 🥰🙏🏻🌱
به نام الله
سلام بر شما بانوی پر انرژی
خیلی خوب نوشته بوید
من دوباره باید بخونمش و یاد بگیرم
سپاس فراوان
خدایا صد هزار مرتبه شکرتت
سلام ماهیسا جان دوست همسفر من ،چند سالی از این کامنت و دیدگاه قشنگت میگذره و مطمئنم الان به کلی نتیجه رسیدی بیا و از جذب های قشنگت برای من و بقیه دوستان بگو 😍😍😍
چقدر زیبا نوشتی
کلماتت واقعا وارد قلبم شد
مخصوصا جایی که از کل بودن حرف زدی
حرفات همونایی بود که باید میشنیدم
.
خدا همونی رو میخواد که من میخوام👌
ماهیسا یه سلام پرانرژی بهت
و یه بغل خیلی سوفلایی بزرگ برای تو عزیزدلم
میخوام بهت بگم بی نهایت تحسینت میکنم توی نوشتن و توی ابراز بیانت چرا که هر خطی که رد میشد مشتاق تر میشدم که بیام و ببینم بعدش چی گفتی و چی نوشتی آخ که چقد لذت بردم دختر
بعدش میخوام بگم که این کامنتتو بعد از ۴سال دارم میخونم نمیدونم الان توی چه سطحی هستی اما قلبم میگه در بهترین حالت خودت هستی و داری اسکای راکت میری بالا
وقتی برگشتی گفتی هنوز رسالتمو پیدا نکردم و نمیدونم چیه اما اومدی موفقیت های کوچیکتو مثال زدی چقد کیف کردم چقد لذت بردم چون تو اومدی توجه کردی به عادت هایی که هر چند کوچیک در زندگیت تغییر کردن کاملا اومدی توجهتو بردی روی نکات مثبت زندگیت و اتفاقاتی که رخ داده و تو لمسشون کردی و این بی نهایت تاثیرگزاره و من ازت یاد گرفتم و میخوام بهت بگم افرین و احسنت بر تو عزیزدلم حالا بریم سراغ اون قسمتی که نوشتی مدت هاست میخوام برم توی دل بازیگری ولی ترس مانع رفتن من میشد
تو وقتی تمرکز و تمام قدرتو جمع کردی به طور شگفت انگیزی انسان ها شرایط موقعیت ها برات راهگشا شدن و تو این مسیر و راحت تر از اون چیزی که فکر میکردی استارت کردی و وارد دلش شدی و اینکه اینقد راحت برات همه چی اوکی شد یه طرف
از طرف دیگه نزاشتی نجواها خیمه بزنن روت که همین راهی که جلو روت هشت و بری
خیلی سریع اقدام گردی و انجامش دادی و خودتو از راکت بودن دور کردی
این نشون میده که تو اصلی ترین عامل عزت نقس و داری که به تعویق نینداختن کارهاست
یک آدم با عزت نفس و با اعتماد به نفس هیلی سریع تصمیماتی که بهش گفته میشه رو انجام میده و میره سمتش حتی به غلط اما میره توی دلش و خودشو به خودش ثابت میکنه چرا که قدرت تصمیم گیری درونش افزایش پیدا میکنه که این اصلی ترین و مهم ترین پارامتر موفقیت هست
ماهیسا من عاشقانه شکرگزار بودن چنین دوستایی هستم که دارم
و بی نهایت خدشحالم از اینکه دارم یاد میگیرم از خانوادم که شماها باشین
عاشقتم دختر قدرتمند
در پناه الله یکتا باشی🎯💫🚀🥊❄
سلام عزیز،ممنون بابت کامنت زیبات،لذت بردم و استفاده کردم،اول از مقاله ی خانم شایسته عزیز ودز ادامه از کامنت مفید و زیبای شما،مخصوصا اون جمله های تأکیدیت ک خیلی باش ارتباط برقرار کردم و دست منو بحرکت درآورد برای نوشتن.
برای شنیدن خودم،برای حرف زدن خدا با خودم :
-درخواستی هدفی رؤیایی که در ذهنم شکل میگیره به معنای اینه که توانایی درک و دریافت رو دارم چرا که خواست من خواست خداست و خواست خدا خواست من
-من هیچ وقت در حال بد باقی نمی مانم چرا که ریموتم رو دادم دست خدا و به محض خارج شدن از مسیر آلارم می ده
-من لایق بهترین ها هستم چون از بهترینم
-من به قوی ترین منبع وصلم و در هر لحظه من رو راهنمایی می کنه
راهنمایی ب بهترین کار در آن لحظه چرا که ازش خواستم و با «أستجب» ضمانت کرده خواستمو، و بارها و بارها و بارها این رو بم نشون داده ک منطقیش کنه برا این انسان ناطق
اما شیطونم بیکار ننشسته شاید اونم توی ستاره قطبی امروزش نوشته خارج کردن احمد از مسیر
سالهاست که این تمرین رو انجام میده و کاملا خبرست تو کارش و این مهمترین هدف و رسالتش هست کاری که ازش لذت میبره
اما من هم سالهاست که با خدا آشنام، فرق من و اون توی اینه که من نماینده خدا روی زمینم و قدرتم ازون بیشتره
همه جهان مسخر منه و این توانایی های عالی منو میبینه و بم حسادت میکنه شاید اون خیلی بهتر از من منو میشناسه و توانایی هامو میدونه که انقدر حسادتش شدیده که دشمن آشکارم شده،ولی خب دستش برام رو شده اون تمام تلاششو میکنه که با هر کیدی منو بندازه تو حال بد ولی من کانکشنم خیلی قوی تره با خدا از کانکشن اون
آیا وزیر راحت تر میتونه با پادشاه ارتباط برقرار کنه یا سایر کارگرا؟
درسته که هزاران سال داره تمرین میکنه کارشو و توش خبرست ولی من هم وصل به منبعیم که خیلی از اون خبره تره
اصلاً یه کارایی می کنم بعضی وقتا که خود خدا به فرشته هاش میگه نگاه کن نگاه کن ببین! ببین قدرتشو ببین چجور دست شیطونو خوند و داره به راهش ادامه میده دیدید؟! حالا فهمیدید چرا فرستادمش رو زمین به عنوان جانشین خودم ؟
یک صدم شیطانم نیست عمرش و تجربش ولی دیدید چه کرد؟
الان فهمیدید اصلاً چرا شیطانو آفریدم یادتونه هی اعتراض می کردید که اینو دیگه چرا آفریدی؟
اگه این نبود چه جوری منو می شناختند و با من ارتباط برقرار می کردند؟
چه جوری به تضاد میخوردن قدرت هاشون با خلق خواسته هاشون بروز میدادن؟
– من روح مقدس خدام،خدایی که سبح له ما فی السماوات و مافی الارض
خدایی ک له ما فی السماوات ومافی الارض و ما بینهما
خدایی ک عالم الغیب والشهاده
خدایی ک علیم و قدیر و بصیر و عزیزه
خدایی ک إذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکونه
من ازونم و با اونم و در اونم ،خدایی ک صمده و لم یکن له کفوا احده
پی منم باید صمد باشم به غیرش و منم منحصر به فردم
خدایی که لا تأخذه سنة و لا نوم
منم ۳۰سال نخوابیدم. حتی وقتی که خوابیدم بیدارم و دارم سیر می کنم توی یه جای دیگه قلبم میزنه نفس میکشم سی سال بی وقفه داره میزنه و نفس میکشم و یک آنم نخوابیده…
اگر ک یار نداری چرا طلب نکنی
وگر به یار رسیدی چرا طرب نکنی
چرا طرب نکنم و لذت نبرم؟
به خاطر اونی که تو سرم داره حرف میزنه اونی که میندازتم تو دام مقایسه اونی که هی میخواد ببرتم تو گذشته و آینده؟
چرا به خاطر اونی که تو قلبمه شادی نکنم و به صدای ذهنم گوشمو کر نکنم؟
اونی که میگه من عاشقتم،نمونهاش مادرت که بی قید و شرط عاشقته از اول بوده، نه ماه تو شکمش نگهت داشته دوسال شیرت داده با خنده هات خندیده با بیداریات بیداری کشیده با دردات غصه خورده بارشد کردنت کیف کرده و میکنه انگار رسالت خودش میدونه ک بهت خدمت کنه بدون قید و شرط و دوست داشته باشه
اون مادرو من گذاشتم برات اون یکی از چیزهایی هست که برات گذاشتم پدرو من بت دادم
چشمت گوشت دستت مغزت استخونات پوستت دندونات معده و روده پاهات کمرت همه رو من بهت دادم
آسمون زمین گیاهان حیوانات خوردنی ها و نوشیدنی ها دوستات همسر فرزند نوه نتیجه فامیل آشنا خونه رختخواب، خود خواب
زیباییها و چشمی که ببینیشون صدا های روح انگیز و گوشی که بشنویشون کلمات معجزه گر و زبانی که بگیشون فکرای لذتبخش و ذهنی که تصورشون کنی باورهای زندگی ساز و وجودی که باورشون کنی و مسیر لذت بخش و اراده ای که توش قدم برداری
همه و همه و همه رو من بهت دادم همه چی برات فراهم کردم که کیف کنی و از اون کیفی که می کنی یک کیف دیگه برات میسازم با فرکانسی ک داری میفرستی
هیچی هم ازت نخواستم در قبالش
کلمه ی «بی قید و شرط» رو اگه خواستی معنا کنی اینجا میتونی جامع ترین و مانع ترین تعریف رو براش گیر بیاری
بعضیا فکر میکنن اینارو دادم و در قبالش گفتم منو شکر کنید تا با این شکر کردن با این دولا راست شدن یه حالی بکنم یه نفعی ببرم انگار من محتاج اینم به همین خاطر هم هست فکر میکنند من نشستم تو کمین که اگه دولا راست نشدن یه چوبی بکنم لا چرخ زندگیشون
و می کنم البته
میدونی چرا؟ چون خودش میخواد خودش اینو باور کرده و چاره ای نیست جز تجربه کردن باوراش
نتیجه باوراشو بش میدم فقط
چون اگه باور نداشته باشه و بهش بدم توهّم میزنه و میره تو جاده خاکی و از مقصد دور میشه
ولی من همه بچه هامو دوست دارم عاشقانه دوستشون دارم به همین خاطر هم هست همه چی براشون فراهم کردم و البته زورشونم نمی کنم، میگم:
انا هدیناه السبیل إما شاکرا و اما کفورا
شیطون کار خودشو میکنه تو هم کار خودتو بکن فقط حواست باشه مسخرت نکنه چون میدونم دوست نداری مسخره شی ،بعضی وقتا که میره تو جلدت و دم به تلش میدی میشینه قاه قاه میخنده میدونی چرا چون داره میبینه که مثل یه نوزادی که نمیدونه چی به چیه و چنگ میندازه تو صورت خودش، تو هم یه دفعه ای یه چنگی میندازی تو صورتت و میشینی زار میزنی که آی صورتم و گریه می کنی یه مدت میگذره و جاش خوب میشه و شاد و خندان داری میری دوباره یه چنگ میندازی تو صورتت و میشینی به گریه و از زمین و زمان می نالی که ای بابا این چه وضعشه کدوم فلان فلان شده ای داره چنگ میندازه تو صورتم و شیطونم میزنه زیر خنده
حواستو جمع کن
در واقع چیزی که توی این مسیر بهش میرسی اینه که رسالت واقعیت، نه یه کلمه خاصه، نه یه شغل خاص، بلکه یه حالت درونیه؛ یه همراستایی با الهامهای لحظهای خداوند. اونجاست که تو، حتی با سادهترین قدمها مثل تمیز کردن اتاقت یا جواب دادن به یه پیام الهامبخش، توی رسالتت هستی.
ذهن، تا وقتی تعریف رنج و لذتش بر اساس مقایسه، تایید دیگران، ترس یا راحتطلبیه، تو رو از انجام کارهای درست دور میکنه. ولی وقتی با خودآگاهی وتمرین، جای این اهرمها رو عوض میکنی، یعنی لذت رو در پیشرفت، دیسیپلین، نظم، صداقت با خودت و اتصال به الهامها میبینی، اون موقع اتفاقی جادویی میافته:
ذهنت از دشمنِ مخفی، به یار وفادار تبدیل میشه.
اون موقع دیگه کار کردن برات آسونه، نظم گرفتن برات خوشاینده، سحرخیزی برات شیرینه، چون لذتهات رو از نو تعریف کردی… و اونوقت تمام زندگیت میشه مسیر رسالتت، نه فقط یه لحظه خاص یا دستاوردی بزرگ.
رسالت، همون بودنِ در مسیر با رضایت و شور الهیست.
و این، از اون لحظهای شروع میشه که اهرمهای ذهنیتو به نفع خواستههات بازسازی میکنی.
پس کار همه بجههای دوره روانشناسی ثروت درسته 😊، دارن درستترین جا کار میکنی: ذهن.
و از اونجا به بعد، خودش همه چی رو میسازه… به وقتش، با سبک خودش، و خیلی هم نرم و خفن!
یه نام خدای بخشنده مهربان
خدای هدایتگرم
سلام به استاد و خانم شایسته عزیزم، سلام به دوستای گلم، امیدوارم حال همگی عالی باشه.
دوست دارم بیشتر بیام این قسمت از سایت و مقالهها رو بخونم، الان بیشتر توی عقل کل فعالیت میکنم و یه حسی بهم میگه توی عقل کل از چیزی که یاد گرفتی مینویسی و توی این مقالهها به خودت ورودی مناسب میدی، هر دو تا نیازه.
توی این مقاله یاد میگیریم که ما خالق بی چون و چرای زندگی خودمون هستیم، هر اتفاقی رو تجربه میکنیم رو خودمون با افکار و فرکانسهامون خلقش کردیم. این رو به این شکل برای خودم منطقی میکنم که من باور دارم خداوند عادل مطلقه، عدالتش ایجاب میکنه که من خودم خالق زندگیم باشه و هیچ عاملی کوچکترین تاثیری نداره، اگر عامل دیگهای باشه، یعنی من باور کردم که خدا یه جایی سلیقهای رفتار کرده و مورد دیگه اینکه به خودم میگم من خالق صد در صد زندگی خودم هستم چون قرآن بارها تاکید میکنه، آنچه توب زندگیتون تجربه میکنید بما کسبت ایدیهمه، بما کانوا یعملونه، بما قدمت ایدیهمه.
وَأَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَىٰ
و اینکه برای انسان بهرهای جز سعی و کوشش او نیست،
سوره النجم – آیه 39
وَأَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُرَىٰ
و اینکه تلاش او بزودی دیده میشود،
سوره النجم – آیه 40
ثُمَّ یُجْزَاهُ الْجَزَاءَ الْأَوْفَىٰ
سپس به او جزای کافی داده خواهد شد!
سوره النجم – آیه 41
وَأَنَّ إِلَىٰ رَبِّکَ الْمُنْتَهَىٰ
که همه امور به پروردگارت منتهی میگردد؟!
سوره النجم – آیه 42
در ادامه درباره کارهای به تعویق افتاده یاد گرفتم که اهرم رنج و لذت رو در سر جای درست خودش استفاده کنم و به اولین ایده الهامی عمل کنم و بگم این ایدهها از طرف خدای منه به من گفته برای اینکه برم به مرحله بعدی و راه دریافت هدایتهای بعدی خداوند اینه که قدم اول رو بردارم.
خدایا شکرت که این مطلب برام مرور شد که یک کاری که تمام بشه و پروندهاش بسته بشه، بهتر از هزاران کاریه که نصفه و نیمه و نیمه کاره رها بشه.
از این جمله هم خیلی لذت بردم که تنها مسابقه من با خود قبلیم هست و سعی میکنم هر بار بهتر از قبلم بشم، واقعا مثال دوچرخه که زدید فوقالعاده بود برای اینکه همیشه باید روی خودمون کار کنیم و بحث تکامل رو به خاطر بیاریم.
از شما استاد عزیزم و خانم شایسته مهربون تشکر میکنم که این آگاهیها رو در اختیار ما قرار میدید، از خودم تشکر میکنم که آمدم این مطلب رو مطالعه کردم و کامنتش رو گذاشتم.
موفقیت انجام یه سری اقدامات درست و در عین حال انجام ندادن یه سری کارهای غلط و اشتباهه و باید این روند همیشگی باشه اگه میخوام نتایج هم پایدار باشه.
خدایا صد هزار مرتبه شکرت.
شاد و سلامت باشید.
بنام انرژی بی پایان جهان هستی بخش
سلام وادب واحترام
(ببخشیددوست عزیزاین پیام رواشتباهی برای شما بزرگوارفرستادم حتما خیری توش بوده///)
استادعزیزم بازم مثل همیشه عباس نوربخش برنده میشه/خخخ/یادتون هست دوران بچگی بازی هایی که میکردیم"سرکوچه یاخیابان یامدرسه؟من یادم میادهمیشه خودم توذهنم میگفتم بازم مثل همیشه عباس برنده میشه وشایدباورکسی نشه استادبخداوندی خودش قصم برنده میشدم /الان هم به صورت هدایتی اومدبه ذهنم اینومطرح کردم..
خواستم اول ازهرچیزی بابت این نکات باارزشی که بااین نوشته ها یادگرفتم وبقول همان زمان بچگیم {بازم مثل همیشه عباس نوربخش برنده میشه/خخخ}بگم که بی نهایت ازتون استادسپاسگزارم وهمچنین ازخداوندسپاسگزارم که همیشه وقتی که ازش هرچیزی رو میخوام بهم به راحت ترین شکل استادشایددراین موضوع شما هم به شک بیفتیدامابخداوندی خودش قصم به راحت ترن شکل بدون زره ای سختی یا خرج پولی بهم همه چی رومیده///من همیشه ازاون زمانی که معنی قرآن رودرک کردم /وقتی که ازخدام میخواستم به شکل راحت وصحیح وبه آسانترین شکل ممکن میداد..اصلا بزارراحت بهتون بگم یکی ازخواسته هام (دعاهام)ازخداوند این بود:خدایا من نمیدونم چجوری وچه شکلی استادعباس منش به این ثروت درتمام ابعادزندگیش دست پیدا کرده فقط منودرمسیر همین راحش قراربده ودوست دارم بهش برسم همین/خخخ/استادباورتان نمیشه فقط بهم میگه فایلهای استادرو گوش بده وبهم قشنگ چراغ میزنه میگه این فایل برای جواب این سوالت ؟اصلا جوری باخداارتباط گرفته ام که بقول بچه ها بیاوببین ونپرس /خخخ/خلاصه استاداینقدرازفایلهای رایگانتون نتیجه گرفته ام که حاضرم همینجا دست روقرآن بزارم وبگم هیچ کدام ازدوستانی که حتی تمام فایلهای پولیتون روگرفته ان "نتیجه مثل من نگرفته اندواینوحاضرم بامدرک نشان بدم/وخواستم این موضوع روبهتون بگم واول اینکه ازخدام سپاسگزارم وبعدازشما استادعالی سپاسگزارم وبگم استادجان میدونم که خوشحالی شاگردهات وموفقیتشون شماروکمترازاون فردخوشحال نمیکنه وخواستم این موضوع روبگم وباصدای بلندبگم استادعزیزم بی نهایت سپاسگزارم که دستان خداوندشدی برای منه عباس نوربخش که بی نهایت خوشبخت وخوشحال درتمام ابعادزندگیم رسیدم وتاآخرعمرم ازخداوندم سپاسگزارم
وازراه دورباعشق وباتمامی احساس قلبی ام میبوسمت وبهترینهاروبرات ازخالق یکتا خواستارم
دوستون دارم به امید دیدار/یاحق//
سلام وادب واحترام
ببخشید دوست عزیزم متوجه شدم این پیام روبه اشتباه برای شما بجای استادعباس منش عزیزم ارسال کرده ام “اما چون مطمئن هستم کارهای خداوندبی حکمت نیست /شما هم دوست داشتید پیام رومطالعه کنید..
یاحق///
سلام بر مریم شایسته عزیزم. من از صفحه روزشمار تحول زندگی ام برگ 36 ام هدایت به این مقاله مهم و کارا تون شدم. و احساس میکردم که دقیقا خداوند از زبان شما با من صحبت میکنه و من شدیدا به این آگاهی ها احتیاج داشتم.
از صمیم قلبم ازتون سپاسگزارم ، چقدر جالب اشاره کردین که ذهن انسان خنثی هستش و رنج و لذت براش فرق نمیکنه شامل چه مواردی باشند و فقط طبق تعریف ما، اون رو بصورت خودکار اجرا میکنه.
این بدین معنی هستش که ذهن ما، دشمن ما نیست، فقط درست برنامه ریزی نشده و ما میتونیم اون رو تبدیل به یک همراه خوب کنیم.
مریم عزیزم بابت توضیحات مفصل و کارامد تون عاشقانه ازتون سپاسگزارم. و ترغیب شدم که منم باید برای خودم اهرم های جدیدی تعریف کنم.
مریم جانم بابت کپشن های روزشمار، مقاله هاتون که سرشار از آگاهی هست و بابت عشقی که پشت همه این تدوین هاست ازتون متشکرم.
همگی در پناه الله یکتا باشیم.
سلام و درودبه دوستان وخانواده ی بزرگ عباسمنش نمیدونیدچقدرعاشقتونم
این سوال و جوابهاوحتی کامنتهای شمادوستان واسه دفعه ی دوم ک باهاشون مواجه شدم…اخه یه مدت ازهدفم و تلاش برای هدفم دورشده بودم و همش تنبلی میکردم و شورو شوق روزهای اول رو نداشتم و ذهنم یجورایی انگارفرارمیکردازاینکه بخوادبره سمت کارهای ک برای تحقق اون هدف بایدانجام میدادم تااینکه بعدازچندوقت واردسایت شدم و این کامنت هاروخوندم و تمرین اهرم رنج و لذت ک حتی شایددقیق و واضح نمیدونم چطوربایدانجامش دادولی به هرحال بعدازخوندنش انجامش دادم بعدازاون یخورده عملکردم بهترشدو باخوندن سوالهاوکامنتهای دیگ و ساختن باورهای بهتربرای رسیدن به هدفم
الان ک برای دفعه دوم این کامنت ناخواسته باهاش برخوردکردم و کامنت ماهیساجان روخوندم اشکام جاری شدو یادخودم افتادم ک ازوقتی باقانون اشناشدم و خودم روتغییردادم چقدراتفاقات فوق العاده برام افتادچقدرشخصیتم عوض شدچقدراروم ترشدم چقدرخداروبهترشناختم و چقدربهش نزدیکترشدم و قلبم اروم ترشدچون میدونم درتک تک ثانیه های من حضورداره واین به من امیدمیده،امیدبه اینده به اینکه نگران چیزی نباشم چون خداهمیشه همراهمه و اون همیشه برای من بهترینهارومیخواد..
خداجونم ازت ممنونم ک چقدرمنودوستداشتی ک منوتواین مسیرقراردادی وسعی میکنم روحم روبزرگترکنم و خودواقعیم رومتجلی کنم من ایمان دارم به این ک منوبه هرانچه ک لیاقتش رودارم میرسونی چون هرانچه راک درذهنم خلق کردم بصورت فیزیکی برایم متجلی کردی قلبم اروم شده ازروزی ک قبول کردم و پذیرفتم ک خواسته ای ک من ارتعاشم رابه جهان ساطع کردم درون منه و متعلق به من است و من دیگ نگران نیستم و دلهره و استرس ندارم چون مثل تموم خواسته های ک بهشون رسیدم میدونم به خواسته ی قلبیم ک تحصیل دربهترین دانشگاه س میرسم…چقدرجهان میتونه زیباترباشه اگرنگاه مازیباتربشه…
دوستدارشمااسماء….
به نام خدا
چقدر مطالب بی نظیر و مهمی در این مقاله گفته شده بود
دقیقا اکثریت ما همواره به جای اینکه در موقع مشکلات یا بهتر بگم پیش امدن یک مسئله – کلا دنبال پیدا کردن مقصر در بیرون هستیم در حالی که مشکل از خود ماست – از درون ماست – از ذهنیت ماست – از باورهای ماست
خدا را شک این مثال دوچرخه چقدر عالی و بی نظیر این مطلب را بولد میکند که دقیقا همه ما در مورد بخورد به یک مسئله جدید مانند دوچرخه عمل میکنیم و سریعا میگیم مشکل از دوچرخه هست و.. در حالی که مسئله فقط فقط خودمان هستیم.
و واقعا اهرم رنج و لذت خیلی خیلی میتونه تاثیر گذار باشه – چرا که مغز ما از رنج فرار میکنه و به سمت لذت میره
خدا را شکر بابت هدایت به این مقالعه بی نظیر و دوست داشتنی..
سلام و خداقوت به گروه تحقیقاتی عباسمنش
بی نهایت شکرگزار بودنتون هستم و بی کران شکرگزار پروردگارم که هر آنچه عمیق تر میشم توی قانون به درک بیشتری از هر مبحث میرسم و دقیقا به گقته شما هر آنچه که بهم گفته میشه و هر الهامی که در همون لحطه دریافت میکنم شروع میکنم به عمل کردن بهش و این چنین میتونم اروم اروم تکامل و در مقاوت های ذهنم کم کنم و اجازه بدم که جریان سعادت کار خودشو انجام بده
امروز با شروع تحقیقاتم در سایت به دنبال جستجو بیشتر در قوانین هستم برای درک بیشتر خودم و نشانه ها هر روز برام واضح تر میشن که مائده
بیرون ز تو نیست هر آنچه در عالم هست
از خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی
همه چی از استارت قوی من از کیک بوکس شروع شد
که مدت هاست دنبال احساسم نرفتم ک خاکش کرده بودم
امروز از کامنت بچه ها من جمله حمید امیری عزیز و دوست خوبم محمد درخشان هوره یادآور این شد که مائده
تو باید خیلی بیشتر از آنچه که فکر میکنی روی خودت گار گنی
اما لین روند و برای خودم سخت کرده بودم به طوری گه اونقد سخت کخ حتی طرفش هم نمیتونستم بیام
دو سه روزی هست که هدایت شدم به سمت اهرم رنج و لذت با جرئت میتونم بگم مائده از این تمرین فقط یه بار استفاده کرد و حتی درست متوجه لین تمرین نشدم اما الان دارم میفهمم که باید هر تمرینی که بهش هدایت میشم
درست و اساسی تمرکز بزارم روش و ریز و درشت این تمرین و در بیارم و تحقیقات سوفلا گونه مائده استارت خورد
و شکرگزار خداوند هستم برای اینکه هر لحظه گوشمو میگیزه میگه دختر خوب اینجا راهت درست نیست
داری بیراهه میری
برو از سمتی که صدای پرنده شنیدی اونجاست راه و مسیر صدق
گروه تحقیقاتی عباسمنش
خانم شایسته عشق مریم گلی من
استاد عزیزتر از جان
الهام جون قشنگم
ابراهیم قدرتمند و متمرکز که بی نهایت از شما و استاد قدرت تمرکز و یاد گرفتم
شکرگزار تک تک شماها هستم عجیب سوفلایی
و نمیدونم جطور جلوی اشکامو بگیرم
فقط میخوام داد بزنم بگمممم الله بی نهایت تو بزرگی
تو کریمی تو رحیمی تو نماینده فضلی
تو سزاوار ثنایی
من خود پای در راه نمودم
تو خود به من گو چه کنم یا رب…
عاشقتونم دوستون دارم زیاااااادایه سوفلاهاااااا
در پناه الله یکتا❄❤
سلام مجدد.
واقعا عالی بود و چقدر نیاز داشتم. آگاهی های جدید بهم رسید.اینکه سرسری از فایل ها نگذریم، اینکه چقدر استاد عباسمنش زحمت کشیدن، اینکه واقعا ایشون انتخاب شدن، آخه این حجم درک از نیاز ما بدون هیچ شناختی از اکثر ماها، اعجاب انگیزه و لطف الهی.
من هنوزم میگم ایشون پیامبر زمان ما هستن.
باید کلامش ن رو با جان گوش کرد تا نتیجه بگیری.
خدایا بی نهایت از وجود این دستان پر مهرت سپاسگزارم.
خدایا از مسیری که منو قرار دادی سپاسگزارم
خدایا سپاسگزارم، سپاسگزارم،
به نام آنکه ما را به این سایت هدایت کرد
سلام به خانواده هدایت شده استاد عزیز عباسمنش
ابتدا خوشحالی زائدالوصف خودمو از اینکه در این گروه بسیار پر شور و پر معنویت هستم ابراز میکنم
واز خداوندم بسیار سپاسگزارم که فرصت داد تا در مورد صحبت های فاطمه عزیز مطلبی را عنوان کنم
اولا از فاطمه سپاسگزارم که حرفهای دلش رو به راحتی به زبون اورده و ازش تشکر و قدر دانی میکنم
دوما اینکه خود استاد عزیز بارها در صحبتهاشون گفتن که همه ما ادمها شبیه هم هستیم و هیچ تفاوتی با هم نداریم الا در مورد کنترل ذهنمون و نتایجی که از این کنترل بدست میاریم و هر چه این کنترل بیشتر باشه نتایج حاصله مسلما بیشتر میشه
همین طور استاد عزیز گفتن که نه تنها از من بلکه از هیچ کس برای خودتون بت نسازین
ووابستکی نداشتن به کسی رو در زندگیمون ایجاد نکنیم
بلکه فقط به خداوند تکیه کنیم و با تمام قدرت به ذات مقدس او اعتماد و عمل کنیم
اون وقته که هر انجه که بخواهیم به نسبت اعتقادمون و ایمانمون و توکل مون به خداوند به ما داده میشه
امیدوارم که خداوند این توفیق رو به همه دوستان عزیز و خود من در سایت استاد عنایت کنه
امین
سلام به خانواده صمیمی عباسمنش
چقدر این حرفا درسته،بایدباطلا نوشت، به نظرمن اصلا خودتون رو سرزنش نکنید، اگر ایده ای داشتید و هدفی گذاشتید برای رسیدن بهش و اون و عملی نکردید چون هنوز به اندازه خواستتون نشدید، چون تمرکز شما رو عوامل بیرونی بوده، کافیه فقط شما تمرکزتون رو بزارید رو خودتون رو ساخت باورهای درست وبی رحمانه هرچی که به هدفتون مربوط نیست رو حذف کنید وقتی باتمرکز وتعهد حرکت کنی خدا هدایتت میکنه، این تجربه زندگیه منه
واین حرفای استاد طوریه که انگار تو زندگی من بوده که انقد دقیق میگه…ولی استاد فقط از قوانین حاکم برجهان همه چیزرو میسنجه و انقدر حرفا به دل آدم میشینه و نمیشه منکرش شد
دوستان تکامل خیلی مهمه، اونجا استاد میگه اول به صورت شک به باورهای قبلیت شروع میشه بعد میخوای دیگه اون کارهارو انجام ندی بعد میگی میخوام به شیوه جدید زندگی کنم بعد…. به نظرم همه این شرایط رو تجربه کردیم من قبل اینکه این متن رو بخونم میگفتم چقدر ایده عملی نکردم واینا… ولی الان میگم آماده نبودم اون موقع اگر بازم به عقب برگردم انجامشون نمیدم چون این یه روند تکاملی و باید طی بشه تا به جایی برسی که تصمیم بگیری و عمل کنی …بگی چیو میخوام.. تصمیم بگیری وعمل کنی و به توانی هات دراین حد ایمان داشته باشی
ازگذشته فقط درس بگیرید و بهترعمل کنید
من از گذشته درس گرفتم…
من واسه شروع کسب کارم واسه قدم اول راهکارهایی به ذهنم اومد که باشرایط فعلیم که سرمایه ندارم ازکجا شروع کنم…
بهم الهام شد که برم به کسی که تو این صنفِ پیشنهاد بدم من محصول شما میفروشم هیچ درصدی ام نمیخوام… بااینکه صفحه مجازیم رو هنوز استارت نزدم چون نیاز به محصول داره که تو پییج بزارم (هی این ذهن منو میخواست منصرف کنه که کسی قبول نمیکنه، اصلا چی میخوای بگی…)
فقط حرکت کردم کردم و توراه میگفتم خدایا کمکم کن از ترس هام عبور کنم… من قدم اول و برمیدارم بقیش باتو
به چندتا مغازه پیشنهاد دادم، قبول نکردن… اون لحظه انگار تو یه جهان دیگه بودم جسمم فقط اونجا بود هی به ذهنم راهکار جدید میومد منم تو نوت گوشیم مینوشتم
که این شجاعتی که به خرج به دادم باعث شد بهم الهام بشه خب تو اول فلان کارو بکن بعد بیا پیشنهاد بده رو هوا قبول میکنن،
اگر حرکت نمیکردم و اجازه میدادم مثل گذشته ذهن منطقی من جلو انجام این کارو بگیره. من نمیفهمیدم ازکجا شروع کنم این کارم کلا بیخیال میشدم
ودوستان مطمئنم به هدفی که دارم میرسم
ومیام توسایت راجبش حرف میزنم
مطمئنم که میشه چون دارم روند پیشرفتم رو میبینم
چون دارم نشانه های خداوند رو میبینم
من به این مسیری زیبایی که دارم حرکت توش حرکت میکنم ایمان دادم
وخداوند را سپاسگزارم که به من فرصت زندگی کردن داد
و من و تو مسیر درست رسیدن به خواسته هام قرار داد
دوستون دارم خانواده من امیدوارم پرو پرو باشید برسید به خواسته هاتون☀️❤❤❤
سلام و درود به همه دوستان عزیز و استاد گرانقدر
امیر حسین عزیز ممنونم و سپاسگزار از حرفات لذت بردم و معلومه که در مسیر خوبی در حرکت هستی چون به قول استاد عزیز از نتایج هر کس میشه نتیجه گرفت که چقدر رو باور هاش کار کرده
امیدوارم که در مسیر هدایت خدا وند بهترینها رو بدست
بیاری شاد پیروز و موفق باشی
انشالله
سلام به همه دوستای گلم واستادعزیزومریم جون .
بله میشوددوباره سراغ تصمیماتی که به وقوع نپیوسته رفت ومیشه هدفهایی که به ثمرنرسیده رو،دوباره بازسازی کرد.
امایه چیزی به ذهن من خطورکردواون اینه که آیاالان توشرایط وموقعیت امروزت هم دلت میخاددنبال اجرای اون تصمیمات گذشته وهدفهای گذشته بری؟
آخه شایداگه بررسی کنی می بینی که امروزهدفها وتصمیمات بهتری داری فقط به خاطرمروربه گذشته ،ذهنت درگیرشون شده والان نیازی به انجام اونها ،ممکنه نداشته باشی .البته این مطلبی که گفتم بایه، ترازومرورساده ،به نتیجه ی درست می کشونتت یعنی میخام بگم یه وقت اتلاف وقت نباشه ولی اگه صددرصدپی بردی که نیازه اونهاراانجام بدی ،پس بایدبایه برنامه ریزی درست ،شروع به عمل کنی .
اول ازهمه که نیازی نیس بشینی وافسوس گذشته رابخوری که چراوبه چه دلیل انجامشون ندادی .چون همین احساس بدی بهت میده وبازتوروسرجای خودت باذهن منفی نگه میداره .
اینکه اشتباه کردی یانه ،راول کن وبپذیرکه گذشته ،گذشته وتوالان میتونی اگه بخای کاری روانجام بدی .
بعدبرنامه ی دقیق بامشورت براخودت بچین وطبق شرایطت الویت بندی کن .
شروع کن باکمک ویاری خدا،حرکت کن ،باززمان وقوع هدفت برات مهم نباشه بلکه سعی کن روزانه تلاشی که بایدانجام بدی راانجام بدی .
امیدوارباش وباانگیزه وذوق وشوق دنباله روهدفت باش .
باورکن که میتونی بهش دست پیداکنی .
بدون کنترل خودت ،ازروزت لذت ببر،باتغییرباورهات وعوض شدن دیدگاه ونگرشت به زندگی .
ایمان داشته باش ،خودتووخدای خودتو،رودست کم نگیرازچیزی نترس وهراسی نداشته باش به قضاوتهای دیگران کاری نداشته باش البته سعی کن قبل رسیدن به هدفی تاجایی که میتونی برای کسی بازگونکنی چون صددرصدموردقضاوت قرارمی گیری ونظردیگران درسست، شدنت شایدتاثیرمنفی بزاره .
خودت برای خودت مهم باش وبه سن وسالت هم کاری نداشته باش .
قانون تکامل استادرافراموش نکن ،نخواه که ازپله اول به پله آخربپری .
شکست وزمین خوردنهاراهم ،تجربه های شیرین ودرسهای بزرگ زندگیت بدون وناامیدنشو.
احساس خوب راهمیشه توخودت نگه دارتااتفاقات خوب برات رقم بخوره .
گوش کردن فایلهای استاد توروز،ترک نشه ،خودش کلی پیام بهت میده اصلن صداش انگیزه بخشه ،پس بهتره همراه وهم گام باهاش باشی .
ازهمین لحظه وهمین حالاشروع واقدام به عمل نکن ،نگوهفته بعدیاماه بعدو…..
شهامت خودتومحک بزن ووقتی که بدسش اوردی به خودت آفرین وتبریک بگوویه جشن بزرگ حتی شده توخلوت خودت براخودت بگیرتادرسی باشه برات که میتونی .واین انگیزه ی بزرگی باشه برای رسیدن به اهداف دیگت .
موفق باشیددوستان خوبم .
باآرزوی بهترینهابرای همگیمون .
سلام سلام.
دقیقا دقیقا با پوست و گوشت و استخونم میفهمم این مقاله رو.
یک ماه پیش بود که با یه تعهد قوی حسابی داشتم روی خودم کار میکردم روی باورهام و نتایج بوم بوم بوم داشت میومد تو زندگیم اما من ادامه ندادم و وقفه بینش افتاد…اینقدر آروم این اتفاق افتاد که من حتی نفهمیدم چرا من دیگه رو خودم کار نمیکنم…واقعا واضحه، اون همه کار کردم رو خودم بایدم اون نتایج عالی رو میگرفتم. و الان اگر حالم بعضی وقتا خوب نیست وقتی با خودم در صلح نیستم و فرار میکنم از کار کردن روی خودم مثلا میرم فیلم یوتیوب نگاه میکنم حتی منی که اصلا تلویزیون نگاه نمیکردم این مدت با این حال که میدونستم کلی انرژیمو میگیره باز میدیدم…
وقتی به این فکر کردم که چرا روی باورهای قدرتمند کننده راجب خواستت کار نمیکنی جوابش این بود که چون وقفه بینش افتاد توانایی هامو فراموش کردم و باورهای مخرب قدیمی نفوذ کردن…
به لطف خدای قشنگم فهمیدم که باید روی خودم کار کنم مستمر مستمر مستمر. آره اولش یکم زور بیشتری میخواد اما بعدش اینقدر لذت بخش میشه که دوست نداری یک لحظه به کار دیگه ای مشغول بشی…
سلام دوست عزیز فاطمه جان منظور کار کردن روی باورها یعنی شما یکسره یک سری جملات می گویید این کار انرژی بر هست وقتی سر کار هستی که نمی شه با خودت تکرار کنی من متوجه نمی شوم چه طوری کار می کنید ممنون میشم با جزییات برام شرح بدهید.
سلام دوست قشنگم❤️
من روزانه یک تا دو ساعت و تمرکزی میذارم برای فایلای استاد و یاد داشت برداری میکنم و عمل میکنم، مثلا سعی میکنم در هفته آدمایی که توی هدف من موفق شدن و تحسین کنم یا هر موفقیت کوچیکی که بدست میارم بلند بلند با خودم راجبش حرف میزنم و ذهنمو مغذی میکنم انگار. همین کار و اگر انجام بدم و البته در کنارش به گفته های استاد عمل کنم و تمرکز کنم روی نکات مثبت باعث میشه توی کل روز حالم خوب باشه و تحت تاثیر همون حرفای استاد باشم و این کار کردن اگر بطور مداوم و هر روز باشه به مرور هی نتایج پررنگ تر میشه و کنترل ذهن هم راحت و در واقع شاد بودن راحت تر میشه,
البته در کنارش صبح که از خواب بیدار میشم داشته های زندگیمو مینویسم و سعی میکنم با تموم وجودم احساس سپاسگزاری داشته باشم و شب هم قبل از خواب اتفاق های مثبت روزم رو مینویسم و بخاطرش از خداوند سپاسگزاری میکنم..
امیدوارم بهتون کمک کنه❤️
منم اولا فکر میکردم کار کردن روی خودم ینی هیچ کار فیزیکی که در رابطه با هدفم هست و انجام ندم و فقط بشینم فایل ببینم اما متوجه شدم روزانه یه تایم و مشخصا برا فایل بذارم و عمل کنم و عمل کنم و سپاسگزاری کنم و ذهنم و به دیدن زیبایی ها شرطی کنم و در کنارش برای کار و هدفمم وقت بذارم و بهاشو بپردازم..
به نام خداوند بخشنده و مهربان
واقعا خدایا شکرت که هدایت شدم و جواب سوالم رو گرفتم
من چند روزی یعنی شک میاد که از ناحیه شیطان هست اما قلبم پر از الهامات هست که میگه آقای علی برو این ایده که من بهت الهام کردم رو انجام بده من قدم برداشتم اما دوباره تو مسیر ایده هایی میاد که میخواد منواز مسیر برگردونه اما انرژی من۷۰درصده یعنی نقطه لیزر رو گذاشتم
بعدش من هدایت شدم کاری انجام بدم همیشه من انجام دادم نتیجه گرفتم همش خیر بوده برام و همش درگیر اینم نکنه کارم اشتباه باشه اما خدا بازم میگه برو رفتم همون کارو انجام دادم اما من نشانه ها رو دریافت کردم که من باید انجامش بدم اگر شد چه خوب من خوشحال میشم اگر نه ناراحت نمیشم درجای بهتر اینکارو انجام میدم اما نمیزارم ایده بیاد انجام ندادم من ایمان دارم نتیجه میده میام مینویسم اینجا
خیلی ممنون خانوم شایسته
بابت این تایپ اینقدر قوانین رو خوب توضیح میدین
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته آگاه و مهربان و دوستان خوب و ثروتمندم
چقدر مقاله خوبی بود
واقعا سپاسگذارم
و نکته ای که توجه منو به خودش جلب کرد اینه که چقدر این مباحث به هم مربوط و در هم تنیده هستند
من میخوام یک قدم عقب تر برگردم
چرا ما حرکتی نمیکنیم
چون آرزوی مشخصی نداریم
مثلا بطور کلی دنبال ثروث و سلامتی و غیره هستیم
ولی این قدرتو ندارن که ما رو به راه بندازن
حالا چرا
چون تاثیر خودمون رو در سرنوشتمون کمرنگ یا بی رنگ میبینیم
مثلا ازدواج میکنیم
و مسئولیت رسیدن به آرزوهامون رو روی شونه های همسرمون میذاریم
هم خودمون حرکتی نمکنیم
و هم کسی هست که مسئول تمام ناکامی های ما باشه
یعنی میگم باید از یه پله پایین تر پایه های فکری ما تغییر کنه
که تو همه کاره زندگی خودت هستی
و فقط همینکه حس قربانی بودن رو از خودت دور کردی مدار تغییر میکنه
و نشونه ها ظاهر میشن
چقدر این مسیر دو دوتا چهارتا و منطقیه
چقدر برعکس اون چیزی که فکر میکردیم پیشتر ، همه چیز بطور کلی قابل پیش بینی هست
خب پس من همه کاره زندگی خودم هستم
حالا میتونم رویاهایی داشته باشم که قهرمان اصلیش خودمم
نه همسرم،پدرو مادرم،مسئولین و غیرو
الان امید زنده میشه حتی اگر در حد یه کور سو باشه
و حرکت میکنی و میبینی یه جوابایی میاد
پیش خودت میگی این شانسی بود
دومی هم
سومی هم
ولی دیگه دهمیه قانع میشی که بابا جان قانون داره کار میکنه
انقدر این اتفاقا نرم میوفته و تو روال طبیعیه زندگیه که خودتم گول میخوری بعضی وقتا
مثل اون بنده خدا که همش از خدا میخواست براش جا پارک پیدا کنه و وقتی خدا لطف گرد و پیدا کرد براش ، گفت خدایا ممنون دیگه زحمت نکش خودم پیدا کردم
الهی قربون خدا برم که همه کار برای ما میکنه
صفر تا صد رسیدن به اهدافمونو به عهده گرفته و انقدر ما ناشکریم
شکرت خدای مهربون و حلیم و علیم و حکیمم
شکرت برای بینهایت خیری که در زندگی ما جاری میکنی همیشه
خدایا ما رو جزو شاکران قرار بده
برای خودم و همه دوستان عزیزم آرزوی رشد و موفقیت در تمام جنبه های زندگی رو دارم…
خانم شایسته
مرسی هستین
در پناه خدا باشید
سلام به خانواده عزیز و دوست داشتنی
من چند ساله که با این خانواده آشنا هستم تایه مدت منم خوب پیش رفتم وتا حدی جلو رفته بودم راضی بودم روند آروم بود ولی خوب بود اما متاسفانه دچار روزمرگی شدم د بازم یادم رفت که من با کار کردن اون نتایج رو گرفته بودم اما به لطف خدای مهربانم دوباره به خودم اومدم دیدم دارم به عقب برمیگردم تا یه مدت گیج شده بودم ولی کم کم به خودم اومدم فهمیدم مشکل از منه تصمیم گرفتم به شدت دوباره روی خودم کار کنم دقیقا از اون روز که من تصمیم گرفتم نشانه ها شروع شدن و چقدر این قانون جواب میده فقط به این شرط که ما هم حواسمون جمع باشه از اون روز که روی خودم کار میکنم به قدری حالم خوبه که چی بگم و ایمان دارم به خدای خودم در حین کار کردن روی خودم ایده ای اومد به ذهنم و چون این ایده علاقه من بود استارت رو زدم خیلی تصمیم گرفتن سخت بود ولی شد گفتم باید قدم اول رو بردارم که قدم بعدی بهم گفته بشه میدونم که هدایت میشم میدونم که اون خودش هوامو داره فقظ باید من بخوام منم اومدم یه مختصری نوشتم که تا چند ماه دیگه بیام اینا رو ببینم و به خودم بگم آفرین و احسنت به تو که شروع کردی
برای همتون بهترین هارو از خدای مهربانم میخوام
به نام یگانه خالق هستی و سلام به همه عزیزان
مریم عزیزم خدا قوت
همواره از مقالات ارزشمند شما استفاده میکنم و حتی چند تاییشون رو هم پرینت گرفتم تا هر زمان که حتی کانکت نیستم هم دم دستم باشن و مطالعه کنم و همواره ورودی مثبت بدم به ذهنم
برای اینکه ما ها قدم برداریم در هر کاری، باید اول کار هدف انتخاب کنیم. تا ما هدف و انگیزه و خواسته نداشته باشیم کلا قدم برداشتنی وجود نخواهد داشت
تا من نخوام به یه مقصد برسم که حرکت نمیکنم
و مورد دیگه این هست که وقتی هدف انتخاب کردم باید باورها و کانون توجهی در راستای اون اهداف و یا خواسته هام داشته باشم
نمیشه که من بخوام برم اصفهان و بعد توی جاده برم بسمت شیراز
درست هدفم مشخصه، اما مسیر ی که دارم میرم و اقدامی که دارم انجام میدم، خلاف هدف من هست
در مورد هر هدفی چه مالی باشه چه روابط، چه تغییرات متفاوت شخصیتی، این باور سازیه یه اصله که گاهی ماها یا نمیدونیمش یا اینقدر سر سری میگذریم از کنارش که بعد نتیجه نمیگیریم و شاکی میشیم که چرا؟؟
چون قضیه خیلی راحته و فقط موضوع فراموشی یا سهل انگاری در کاره، نتیجه تغییر اساسی میکنه و بعد من ، ناامید میشم و فکر میکنم که قانونی وجود نداره و یا اگه داره، فقط برای عده خاصی جواب میده
چقدر عالی گفتید که: تغییر، یه مسابقه 21 نفره با خودمونه
این تغییر چطور حاصل میشه؟؟
با تغییر نوع باورهای ما و نوع دید ما به مسائل زندگی و وقتی باورها اساسی تغییر کنن باعث تغییر در رفتارها و کارهای ما میشه و ما از طریق کارهای متفاوتی که انجام میدیم نسبت به قبل میفهمیم که باورهامون تغییر کردن و با ادامه دادن و طی کردن تکامل که گاهی نیازمند ایمان و تعهد قوی هست، این تغییر ایجاد میشه
این یه رونده
این یه جریانه که مداومه
این تغییره همیشگیه
مثل غذا خوردنمون که همیشگیه
نمیشه بگیم چند روز پشت سر هم غذا میخورم و بعد دیگه نیاز نیست
نه، چنین تفکری از بیس مشل داره
روند ساختن باورها، تغییر اعمال و رفتارها همیشگیه
همینه که خودمون شاید بارها تجبه کردیم که یه مدتی که خوب روی خودمون و ورودی هامون و باورهامون کار میکنیم، نتایج میان آروم آروم و گاهی فراتر از تصورمون
اما بعدش شل میگیریم، درگیر روزمرگی میشیم ی حتی فراموشی، و بعد اون جریان قطع میشه و نتایج دوباره خراب میشن و اون روند معیوب گذشته تکرار میشه و میگیم پس چی شد نتایج قبلی؟؟ چی شد نتایج اون کار کردنا؟؟
به خودم میگم، نتایج تا وقتی تغییر میننو مطابق میل من میشن و هستن که من دارم آگاهانه کار میکنم، باور میسازم، ورودی جدید میدم به ذهنمو اعمال متفاوت انجام میدم
این اهرم رنج و لذت هم چیز خیلی جالبیه چون خیلی از ماها نادانسته هم داریم انجامش میدیم و فقط اسمش رو به این شکل نمیدونیم
دیدید گاهی میخوایم یه کار انجام بدیم که قبلا انجام ندادیم یا یه ایده جدید رو اجرا کنیم و بعد هی ذهن اقاومت میکنه و میگه نمیتونی و شرایط سخته و نجواهای منفی میاره و بعد ما شروع میکنیم توی همون ذهن به طور نا خودآگاه در مورد اینکه اگه اون کاره یا ایده انجام بشه چه فایده هایی برامون داره و چه موارد و نتایج مثبتی داره فکر میکنیم؟؟؟ این همون ساختن اهرم لذت هست و همزمان اگه فکر کنیم به اینکه اگه انجامش ندیم چه ضررهای میکنیم و به چه نتایجی که میخواستیم نمیرسیم، اینا هم میشن همون اهرم رنج
یعنی کلا به خودم بگم اگه اون کار رو انجام بدم چه سودهایی داره و انجام ندادنش چه ضررهای داره، اینا ساختن اهرم رنج و لذت در ذهن هستن که برای همه مدل اهداف و خواسته باید باید بسازیمشون
و آگاهانه این کار رو انجام بدیم تا به یه عادت مناسب و مثبت در وجودمون تبدیل بشه، یعنی همون تغییر مثبته که باید در شخصیتمون ایجاد بشه تا نتایج مثبت متفاوت رو رقم بزنه
ان شالله همواره هممون بتونیم توی این مسیر سراسر لذت، قوی و با اراده بریم جلو و بسازیم اون شخصیتی که لیاقتش رو داریم و سلامتی شادی آرامش و ثروت های بی انتها رو برای خودمون بسازیم.. ما میتونیم فقط باید بخوایم تا بشه
خدایا شکرت
12فروردین. ۵:۳۶ عصر
سلام به خانواده ی عزیزم ❤امیدوارم هرجا که هستید قلبتون پر از شادی و ارامش باشه
من هم برای اینده ام یک هدفی دارم اما ازش مطمئن نبودم , و میگفتم ممکنه این هدف اصلی من نباشه , اگر هدف اصلیمه پس چرا قدمی براش برنمیدارم؟ چه چیزی مانع اقدامات عملی میشه؟
چون سایر ادم ها با طرز تفکری که دارن نمیتونن رویاها رو درک کنن پس من این رویامو با خواهرم و یکی از دوستام در میون گذاشتم و حرفای اونا دو دسته میشد , یکی میگفت تو میتونی انجامش بدی و هنوز دیر نشده و میتونی مهارت هایی که میخوای رو کسب کنی و دیگری میگفت تو میتونی اما هنوز به چیزی عمل نکردی شاید این هدف اصلیت نیست
تا به امروز شاید ۱۰۰ درصد به هدفم مطمئن نیستم اما این چیزی بود که از بچگی رویاشو داشتم و هنوز هم در دلم دارمش برای همین این اطمینان ۹۰ درصدی رو دارم که این رویا و هدف منه
این مقاله کمک بزرگی بهم کرد که دلیل قدم برنداشتنم رو متوجه بشم , من یه مدت به دنبال مفهوم اهرم رنج و لذت بودم و خیلی دوست دارم یادش بگیرم و ازش استفاده کنم و امروز که به این مقاله هدایت شدم متوجه شدم دلیلی که من رو از عمل کردن باز میداره و ذهنم همش بهونه میاره که به سمت انجامش نره رنج هایی هست که در ذهن من تعریف شده
میدونیم که ذهن ما به دنبال راحتی و انجام کارهای لذت بخشه
اما من در کنار هدفم کلی رنج برای خودم ایجاد کردم
و درس خوندن رو در ذهنم یک غول سخت میدونم که لذتی نداره هیچ کلی هم رنج میکشی
پس چطوری میتونم با رنج به خواسته ام برسم؟؟؟
این یعنی اهرم رنج و لذت در ذهنم برای این خواسته بدرستی تعریف نشده
به لطف الله مهربان همین گونه که تونستم این مشکل رو پیدا کنم , ❤میتونم راه حلش رو هم پیدا کنم و گام هایی برای رسیدن به خواسته هام بردارم
خدایا ازت سپاس گزارم
دیدگاهی که الان می نویسم نمیدونم چندماه دیگه چقدر بهش معتقدم ولی می نویسم تا ردپایی از حرکتم بمونه و بعدا دوباره هم مرور کنم. من بعد چندسال بلاخره علاقه م رو پیدا کردم به خاطر مقاومت هایی که داشتم نمی خواستم قبول کنم و باوجودیکه استتعداد و علاقه م همیشه همراهم بود اما به خاطر تعاریف و عرف نمی خواستم بپذیرم.
دیدگاهی که الان گذاشتم درمورد اینه که من اصلا مستقل نبودم . کارای شخصیم رو خودم انجام نمی دادم و مسئولیت زندگیم رو نمی پذیرفتم. شغل مورد علاقه م رو تازه پیدا کرده بودم و اما ذهنم خیلی مقاومت می کرد و انگار از تلاش کردن هم می ترسیدم.. و درکنارش بدهی داشتم که باعث میشد نتونم خیلی مثبت بمونم. من توانایی های دیگه داشتم اگر چه خیلی بهشون علاقه نداشتم اما حاضرنبودم بخشی کوچیک از روزم رو اختصاص بدم به کار کردن تا حداقل بدهیام رو صفر کنم و در کنارش کسب و کار موردعلاقه و شخصیم رو هم رشد بدم. اما خوب کم کم شروع کردم و این باور رو تقویت کردم که خودم باید بتونم یک سازنده باشم و به سمت شغل پاره وقتی هم هدایت شدم بخاطر مقاومت ذهنم می خواستم رها کنم ولی نشونه ها میگفت ادامه بده و می دونستم باید ادامه بدم برای اینکه خودم را بسازم و می دونستم اون رنجی که حس می کنم از سختی کار نیست از باورهای غلطم بوده. به نظرم ذهن من بیکاری را ترجیح می داد. ثروت نساختن را ترجیح می داد. و میل داشت به هیچ کاری نکردن. اما الان میدونم به هرحال باید شرایط فعلیم را بپذیرم و از یه جایی به خلق شرایط دلخواهم پیش برم و اگرچه الان همه چیز کاملا ایده ال نیست و من تمام وقت از علاقه م ثروت نمیسازم اما باید کم کم مدار و تکاملم را به درستی طی کنم. الان به سمت شرایطی پیش رفتم که زمان بیشتری دارم برای گسترش کار موردعلاقه م و اون شغل پاره وقتم که موقتا در اون هستم هم به سمت راهکارهایی هدایت شدم که برام آسانتر انجام میشه و من سریع تر و راحت تر ازش پول میسازم. هنوز ته دلم از دست دادنش می ترسم که نکنه اخراج بشم هرچند ککه میدونم اگر از اون شغل پاره وقت خارج بشم موهبت پروردگارمه چون الان اعتماد به نفس بهتری دارم. الان باورهای ثروتساز بهتری دارم و اعتماد بیشتری به پروردگارم. و اجرای همزمان ایده هام و هدایت درست به مسیر علاقه سبب شده تا مهارتم برای کار موردعلاقه م خیلی بهتر شده و با اجرای ایده ی الهامی آخر باعث شد در کارم موردعلاقم شناخته تر بشه کارم. و میدونم همه چیز به زیبایی و در وقت درست اتفاق میفته اما من باید با تصمیمات درست و به موقع خودم را وارد مدارهای بالاتر و طی کردن تکاملم کنم.
سلام خدمت خانم شایسته عزیز من درروزشمار تحول زندگیم رسیدم به این مقاله گفتم اول این مقاله را مطالعه کنم الان ساعت 4صبح هست ومن با ذهن باز این مقاله ی بینظیر خواندم خیلی عالی درست است جای اهرم رنج ولذت درذهنم درست نیست که نمیتونم تصمیم بگیرم وبهانه می آورم من از خیلی وقت پیش دوست داشتم که کارآفرین باشم وتجربه ی کوچکی هم داشتم که برام خیلی لذتبخش بود حالا چه بهانه ای هست که نمیتونم روی هدفم بمونم اینه که من یک زن هستم وظیفه ی همسرم هست که خرج مرا بدهد غافل از اینکه دراین کیهان زن ومرد وجود ندارد وهمه ی ما انرژی هستیم که باید این جهان راگسترش بدیم ورسالتمون راانجام بدیم وبه جایی که بخاطرش به این جهان اومدیم برسیم من خودم برای انجام هر کاری همیشه دو دوتاچارتا میکنم ودرنیمه ی راه میمونم کاری راشروع میکنم ولی تااخر نمیرم بخاطر ترمزهای که دارم شاید درمسیر رسیدن به هدفم رنج هم باشد ولی دیدن نتیجه خیلی برام لذتبخشه، وظرف وجودم بزرگتر میشه واعتماد به نفسم بالاتر میره وخودم از خودم راضیم، این بود نظرمن، بدست خداموفق باشید
خانم شایسته ی عزیز ، این دقیقا همون چیزی بود که در این لحظه بسیار بسیار بهش نیاز داشتم و به صورت هدایت خداوندی بهش رسیدم، ممنونم که بسیار دقیق و زیبا این متن را نوشتید، من این تکه از متن شما را به دیوار اتقام خواهم چسباند
ذهن اصلا اهمیت نمیدهد چه چیزی را رنج یا لذت میدانی، او فقط متمایل به حرکت به سمت لذت و فرار کردن از رنج است. ذهن همیشه راهی به سوی آن لذتها و دوری جستن از آن رنجها، در آستینش دارد.
من در حال خواندن درس برای امتحان میان ترم بودم و واقعا بسیار بسیار سختم بود که درس بخوانم با اینکه میدانستم باید امروز درس بخوانم، و دنبال این بودم که چه چیزی در ذهن من انقدر مقاومت دارد و متوجه شدم که اهرم رنج و لذت در ذهن من درباره ی درس درست تعریف نشده، امروز می نشینم و اهرم رنج و لذت را دوباره در ذهن خودم می سازم و وقتی که شما این اهرم را به درستی در ذهن خودت تعریف کنی میتوانی کوه ها را جابجا کنی،
دقیقا مثالی که از قانون اهرم رنج و لذت در ذهن من تداعی می شود مثال باتری است ، وقتی که باتری درست در جای خودش نباشد و اشتباه وصل شده باشد آن وسیله هرگز کار نخواهد کرد، شما باید باتری را درست در جای خودش وصل کرده باشی
بسیار بسیار لذت بردم و استفاده خواهم کرد و امیدوارم روزی با اجرای قانون تکامل بتوانم دوره ی روانشناسی ثروت 1 را بخرم و از آن استفاده کنم و زندگی ام را ارتقا دهم
درو بر شما که زنگی ما را زیباتر ساختید و ما را با خدای خودمان آشنا کردید
خانم مریم عزیز شایسته
سپاس فراوان از این که موشکافانه و خالصانه زمان و انرژی و عشق میزارین و این آگاهی ها رو در اختیار ما می ذارین. شما و استاد و این سایت همیشه توی لیست شکر گزاری های من هستین و هر بار که توسط شما به آگاهی من اضافه میشه با اشک شوق برای شما از ته دلم از خدا شادی و تندرستی و سعادت همیشگی می خوام. شما یکی از الگوهای من هستین.
با آرزوی هرچه خوبی برای شما
سلام دوست من .
من هم واقعا از این اگاهی های ناب که توسط خانم شایسته عزیز .استاد وسایت ارائه میشه بینهایت سپاسگزارم
میگویم خدایا دیگه اینجا همه چیز رو تموم میکنم ویاد میگیرم اون کسی باشم که میخواهم واون جایی که میخواهم برسم
از استاد وشما همراهان عزیز بینهایت ممنونم
با سلام به استادومریم عزیزم
اگر کسی بخوادبه موفقیت برسه این سایت بهترین راهنمای عملی در رسیدن به موفقیت است من مدت کوتاهیه با این سایت اشنا شدم قبل از اینکه با این سایت اشنا بشم ناخوداگاه قانون رو رعایت میکردم
ولی فقط فقط80 روزه با استادومریم عزیز و کامنتهای دوستان دارم روی باورهام کارمیکنم و درهمین مدت کوتاه تونستم سلامتیم رو بدست بیارم
و بادوره عزت نفس استادکه درنوع خودش یک دوره بینظیره هم خیلی در مسائل مالی پیشرفت کردم
هم سلامتیم رو به دست اوردم
هم خداوند رو در لحظه لحظه زندگیم همراهم هست
هم با قران مانوس شدم
واز همه مهمتر حالم خیلی خوبه
وهر صبح وشب دردفتر سپاسگزاری بابت تمام داشته هایم خداروشاکرم
واقعا از این نتایج بالاترهم مگه داریم اون هم توی این مدت کوتاه
خدایا شکرت خدایا شکرت خدایاشکرت