پاسخ به سوالات تان درباره سریال زندگی در بهشت | قسمت 2 - صفحه 19 (به ترتیب امتیاز)

259 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مریم رشیدی گفته:
    مدت عضویت: 521 روز

    به نام خدای بخشاینده

    تعهد203

    نگاهمون به زندگی باید لذت بردن و تجربه کردن زندگی باشه و داشتن احساس خوب باشه

    فکر نکنیم رسیدن به هدفها به ما احساس خوب میده اتفاقا احساس خوبه که باعث رسیدن به اهداف میشه یعنی در لحظه زندگی کردن

    این احساس عجله این احساس بدو دیر شد این احساس مسابقه این احساس از بقیه عقب نمونم این احساس سنم داره میره بالا این احساسیه که از کمبود میاد از باور کمبود

    خدایا ایمانمو به خودت قوی کن امین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    بتول و زهرا گفته:
    مدت عضویت: 249 روز

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته دوستداشتنی

    و به همه همراهانی که این کامنت و میخونن

    من بتول هستم

    چقدر جالب بود این موضوع که گفتین اگر هر کدوم از دو طرف در موضوعی بهتر از دیگری عمل کنه بهش اعتماد کنیم تا توازن و تعادلی در تمام امور زندگی برقرار بشه و اینطوری آسان بشیم برای آسانی ها و چرخ زندگیمون روانتر بگرده، یعنی این برداشتی هست که من از صحبت شما دارم

    و اینکه اگر هم هیچکدوم در اون مورد تجربه‌ای نداریم و یکی از طرفین رو لیدر میکنیم نگاه سرزنش وارانه نداشته باشیم

    و در کنار هم تجربه کنیم و در لحظه باشیم و لذت ببریم از زندگیمون

    استاد اینو خیلی میبینم درباره موضوعاتی که شما دربارش صحبت می‌کنید که با قلبم و با یک حس درونی اون موضوع رو خودم بهش رسیده بودم اما به حسم اعتماد نکردم و دربارش عمیق فکر نکردم تا اینکه اینقدر زیبا و کامل و دقیق از زبان شما می‌شنوم و مهر تایید بهش میخوره

    واقعا خوشحال می‌شوم و لذت می‌برم

    خدارو هزاران مرتبه شاکرم به خاطر این هدایت‌های به موقع و ناب

    از شما هم سپاسگزارم

    در پناه الله یکتا شاد و سلامت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    صبا گفته:
    مدت عضویت: 2365 روز

    سلام استاد ومریم جون چقدراین فایل عالیه به قدری نمای بیرون زیبا بود واون وچراغ های رنگی بسیارزیبا ورنگ آتیشی که درانجا روشن بود وحس نسیمی که به اونجا میوزیدوفضای زیبای دریاچه وآهنگ بسیارعالی آدمو به زندگی امیدوارتر میکرد .

    وقتی سریال نگاه میکردم انگار دور آتیش نشسته بودم وداشتم بهشتی که خداوندبرای بنده اش نقاشی کرده رانگاه میکردم.

    استاد فکرنمیکنم اگه اون لذت بردن ازاون فضاظاهری بود من حسش میکردم واونقدرغرق حرف هاواونجا میشدم. اصلاحس نمیکردم اونحانیستم زمانیکه به سوالات پاسخ میدادید انگارخدامیگفت:سودابه اینم جواب سوالهات دیدی گفتم صبرکن وبهم اعتماد کن ومنودعوت کن من همه جوره بهت کمک میکنم .استادهنوز اون نسیم دلنشین را توی وجودم حس میکنم. نمیدونم شایدنسیمی نیوده ولی من از این فایل انرژی بسیارعالی گرفتم .راستش فکرکنم آماده نبودم تاحالااین فایل ندیده بودم وامشب به این فایل هدایت شدم واقعاسپاسگزارم ..

    خدایا شکرت خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    مهاجر موفق گفته:
    مدت عضویت: 1021 روز

    اومدم سلام کنم ، از جنس نور و روشنایی و آگاهی ، اول نمیخواستم چیزی بنویسم اما الان دیدم نمیشه . مینویسم که یادم بمونه اولین روز تغییر خیلی بزرگ درونیم رو . حدود 5 ماه میشه که وارد این آگاهی ها شدم و باهاشون آشنا شدم . استادجانم و مریم نازنین از جنس بلور ، شفاف و اصیل ، هر وقت میخوام بیام سایت میگم دارم میرم محصول اوریجینال استفاده کنم . آنقدر که حس ناب بودن میده و آنقدر که مشخصه اصله و کپی نیست . من از کپی ها خیلی استفاده کردم . کسانی که ماه‌ها باهاشون جلو رفتم . نمیگم نتیجه نگرفتم اما این کجا و آن کجا . کمی هم مرا سر دواندن، بعد از پیدا کردن اینجا متوجه شدم اونها کپی کار اینجا بودن و بخاطر همین اصلا این عمیق بودن رو با یکسال کار کردن با اون اساتید درک نکردم . آخرین محصولی هم که ازشون خریده بودم استفاده نکردم چون مثل فایلهای رایگان اینجا هم نبود . به هر حال من داغون رو اون موقع خیلی بالا کشید… تا بتونم این آگاهی ها رو درک کنم. دو روز فایلهای جدیدی رو گوش کردم که نمیدونم یهو چی شد . دیروز و امروز ،،، من قبلا هم نظر گذاشتم و تو نظراتم مشخص بود که با وجود تغییرات اساسی زندگیم ، اما فکرهای مزاحم کارهای دو نفر از اطرافیان نزدیکم که خیلی آزارم داده بودند و میدهند، رو نمیتونستم فراموش کنم . حدود یک سال هست که با وجود تغییرات زیادی که کردم اما این فکر و درگیری با خودم دست از سرم برنمی‌داشت و توان مدیریتش رو هم نداشتم . از دیروز دو فایل آموزشی استاد که یکیش سفر به دور آمریکا قسمت 187 بود و دیگری 188 و آخری که امروز گوش کردم همین فایل ، و خلاصه نویسی کردم اما روم خیلی اثر گذاشت ، نفهمیدم باهام چه کرد که اصلا از دیروز از این فکرها دراومدم. بعد از یک سال. کاملا برام حل شد و ناآگاهانه دیدم دیگه فکر نمی‌کنم. نمیدونم در درونم و با فرکانسم چه اتفاقی افتاد اما دیروز این رهایی و آزادی برام تازگی داشت بعد گفتم شاید موقت باشه و جوگیر شدم اما الان ظهر هست و اصلا انگار ازش گذر کروم. نه یادآوری دارم نه تو ذهنم میجنگم نه جوابشون رو میدم نه نقشه میکشم . فقط واسم جالبه . گاهی کامنتها رو اسکرین شات میگیرم ، بعضی ها رو باید با طلا نوشت. خلاصه که فهمیدم فرکانسم حسابی عوض شده و حس راحتی و بیخیالی دیروزم موقت نبوده . من حتی از شش ماه قبل ، یه آدم جدید شدم . فقط اسمم اسم قبل هست و قیافه ام . خودم کس دیگه ای هستم . همسرم تقریبا دیگه احبار نمیبینه . تغییرات آنقدر غیرقابل باور هستن که گاهی فکر میکنم خوابم . الان به قول استاد همه جور دستاوردی داشتم جز مالی . چقدر اون جمله تون تو سرم نهیب میزنه که گفتید من به همه چیز رسیده بودم جز دستاورد مالی و این منو خیلی آزار میداد . منم عین شما شدم و دلیلش باورهای نامناسب در مورد عزت نفس هست . پدر من آدمی بود که هر کس وضع مالی خوبی داشت تا میشنید اولین جمله اش باریک الله و آفرین بود. من به پول حی خوبی دارم اما به بدست آوردنش خیلی بدبین هستم و فکر می‌کنم کار سختیه . و حس لیاقت ندارم . این موارد هم درست میشه همونطور که معجزات قبلی اتفاق افتاد . مطمئنم . این کامنت بمونه از دومین روز آگاهی من که تونستم ذهنم رو در مورد آدمهای اطرافم کنترل کنم و به قسمت‌هایی از وجودشون که خودم برانگیخته کردم فکر نکنم . کلا بهشون فکر نکنم . قدم بزرگی بود و واقعا خوشحالم که حس بدم کنترل شد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    حسل گفته:
    مدت عضویت: 2323 روز

    خیلییی انرژی گرفتم از این فایل. اتفاقا سوالی بود که دنبالش بودم رو جواب دادین. دیروز بابت موضوعی به یه سایت سر زدم که نوشته بودن باید با طرف بشینی و صحبت کنی و متقاعد کنی که این خواسته او اشتباه است! وقتی این جمله رو دیدم، استرس گرفتم و با خودم گفتم اخه چرا باید بخوام راجب چیزی که طرف دوست داره و من دوست ندارم طرف رو متقاعد کنم که انجام ندیم!! مگه این امکان پذیره. بعد با خودم فکر کردم و به اگاهی ها و اموزه هایی که یاد گرفتم رجوع کردم و گفتم راهش اینه که خودم رو خیلی دوست داشته باشم و از وابسته بودن به افراد دست بکشم و رو خودم کار کنم و از خدا درخواست کنم فردی رو برام بیاره که دقیقا اون چیزایی که من دوست دارم رو اونم دوست داشته باشه و جزو علایقش باشه. که مطمئنم یا این ادم عوض میشه و یا یه فرد دیگه میاد. و من باید فقط رها و ازاد باشم و تنها به خدا توکل کنم و از اون درخواست کنم نه از بندش که بخوام با التماس کردن یا صحبت کردن و متقاعد کردن بخوام نظرش رو عوض کنم یا اون بخواد نظر من رو عوض کنه.

    خانم شایسته حرف قشنگی رو گفتن، جمله زندکی رو باید ساخت و برای یه رابطه درست داشتن باید تلاش کرد و صحبت کرد و …. تا بحال دقت نکرده بودم به این جمله. واقعا ادم نمیتونه با چنگ و دندون یه کسی یا یه زندگی رو نگه داره. باید اجازه داد زندگی جریان داشته باشه و رها بود. باید اجازه بدیم ادمهایی بیان که هم فرکانس ما هستن و البته اگه دیدیم افرادی تو زندگیمون هستن که مطابق میل ما نیستن، به فرکانس های ارسالی خودمون شک کنیم و اونا رو اصلاح کنیم.

    الان تازه دارم میفهمم که استاد همیشه میگفت وقتی تو مدار درستی همه چی برات اسون و ساده رخ میده! اصلا نمیتونستم باور کنم که یه همچین زندگی هم میتونه باشه! زندگی که طرف مقابلت عاشق دقیقا علایق توعه. نه بخاطر من، بلکه خودش اینجوری افریده شده. علاقمندیاش عین منه و با هم لذت میبریم. واقعا که میشه ساده و در راحت ترین شکل ممکن زندگی کرد و من عاشق این نوع تفکر و زندگیمممم. خدایا شکرتتتت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1273 روز

    سلام و درود ، این فایل نشانه ام بود

    و آگاهانه توجه کردم که چقدر من این سبک زندگی رو میخوام، و دوست دارم تجربه اش کنم.

    خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر این همه زیبایی و فراوانی نعمت و هزاران مرتبه شکر بخاطر آزادی زمانی و مالی و مکانی که در زندگی شما هست.

    من امروز داشتم به یه موضوعی فکر میکردم که الان جوابهای شما در مورد دریاچه پرورش ماهی به نوعی منو به چیزی که فکر میکردم نزدیک تر کرد.

    خدا رو شکر، خدا رو صد هزار مرتبه شکر.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    لیلا توسلی گفته:
    مدت عضویت: 778 روز

    به نام خدا وسلام به خالقم 109مین مدارالهی که انتخاب خودم هست راقدم های تکاملی گذاشته ام.

    به خودم آفرین میگم باری کلالیلادمت گرم که اینجاتاالان دوام آوردی خداقوت.

    سلام به استاددانشگاه آگاهی های ناب الهی ‌که اول خودش باعشقش تجربه میکنندوتمام سدهارامیشکنندوراههای سعب والعبورراپاکسازی میکنندوماروصدامیزنندکه بیاپیداکردیم مسیربازشد!

    سلام به کل شاگردهای تشنه ی آگاهی های ناب الهی که مدام درغارتنهایی روی خودشون کارمیکنندوبمب ،بمب ،انرژی مثبت الهی رابه خواسته هاشون تبدیل می‌کنند.

    استادعزیزومریم جون وکل خانواده میخوام امشب تمرینم راباسوال کردن ازخودم شروع کنم ویک تغییرتوروش عمل کردنم انجام بدم!

    1_خوب چرا برای پیداکردن نشتی های انرژی داری دست وپنجه نرم میکنی!؟

    توکه میگی به خداایمان داری پس چرانتیجه ی دلخواهت رونمی گیری!!!؟؟؟؟

    2_چرابرای تعمیرترمزهای ذهنت ازباورهای منفی بخودخدارجوع نمیکنی!!!؟؟؟؟

    3_توکه ادعاداری به خدااعتمادداری پس چراهیچ ایده ی ثروت سازسرراهت قرارنمیگیره!!!!؟؟؟؟؟

    4_چرابرای پاک کردن باورهای کمبود،هیچ عملی انجام نمیدی که اعماق وجودت پاک شودوبه آرامش وشادی برسی!!!!!؟؟؟؟؟

    5_توکه میگی جاده ی قلبم روپاک سازی کردم خداواردبشه! چراگاهی توگذشته ی بی اعتبارسیروسیاحت میکنی! و دنبال چیزی هستی که دیگه نیست !وحتی ازیک چک برگشتی هم بی ارزشتراست!!!؟؟؟؟

    6_چرایهوی میپری توآینده ای که هیچ کس نه دیده نه خبرآورده ونگران چیزی هستی که به وجودنیامده!!!!؟؟؟؟؟بگوتویِ اونجاچه غلطی میکنی که اصلانه اعتباری داردونه اعتمادی برای وجودتوهست بگونگران چی هستی!!؟؟؟؟؟

    7_توکه میگی خداعالیترین آزادی مکانی، رابه من هدیه داده پس چراحرص خانه داشتن توی مکان دلخواهت رامیزنی!!!؟؟؟

    8_توکه به خداایمان داری میگی خدایاشکرت که به من عالیترین آزادی زمانی راداده ای چرانگران عمرتی که خدایاکی به خواسته هام میرسم چون عمردنیاکوتاهِ!!!!؟؟؟؟؟خخخخخ چراصبرنمیکنی چراازخدادرخواست برکت عمرت رانداری!!؟؟؟؟

    9_توکه خداروشکرمیکنی که عالیترین روابط بین خودت وخداوطبیعت واطرافیانت روداری چرااحساس مناسبی بین خودت وخواهرجون جونیت دیگه وجودنداره!!!!؟؟؟؟

    10_ خدایاشکرت که هنوزنگفتم که ما درعالیترین آزادی استقلال مالی قرارگرفته ایم!!!!چون هنوزاصلا، اصلا، اصلا، شرایطدلخواهم رونگرفتم ازنظرپولی ولی شکرخدارابه جامیارم!!!!!!

    11_توکه اموزش دیدی که مغزت داروخانه وشفاخانه است چراهنوزدردکمرودردپاوشکستگی ودررفتگی غضروف داری!¡!؟؟؟?؟؟

    خدایابگومن کجای این اقیانوس بی کران هستم.!!!؟??

    باخودم گفتم: ازاین سمت دروازه که سوال کردن است واردشوم به امیدگرفتن جوابهای بهترازخدا!

    خدایامن کیستم!!!؟؟؟؟

    خدایاتوکیستی!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟

    خدایاشکرت که به ما(نی نی)بخشیدی ماراصاحب اولین نوه کردی حالاجنسیتش چیست خود. دانی!!!!؟؟؟؟

    خدایاشکرت که ماخانوادگی آچارفرانسه هستیم کارزن ومردمان خیلی ازهم جدانیست همه مون دستمون به کل کارهامیگیره!!!

    خدایاشکرت که بچه های ما فصل بهاربه دشت میرن وکنکرمیزنن میارن وحتی برای پاک کردنش وشستشووسرخ کردن وبسته بندی همه باهم همکاری میکنیم.

    خدایاشکرت که توی قرمه سبزیهای ماهمیشه کنگرداره!

    خدایاشکرت توغذاهای سنتی که ازمادم یادگرفتم درست میکنم حتماکنگراضافه میکنم.

    خدایاشکرت به بچه‌هام قوت دادی که فصل بهارکلی سبزیجات کوهی جمع آوری میکنندوغذاهای لذیذدرست میکنم.

    خدایاشکرت امروزپیاده روی نرفتم ولی کل خانه راجاروکردم وهمه جاتمیزشد.

    خدایاشکرت که دیگه چشمام به استراحت نیازداره!

    همیشه مادرخدابیامرزم میگفت :خداتخته تراش وبهم اندازاست!!! دروتخته روباهم جورکرده ومنوعزیزدلم به هم میایم خیلی خوابکی هستیم!!!!

    عاشقتونم برای همه آرزوی سعادت وخوشبختی وثروتمنددارم یاحق.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    نسترن فضیلت گفته:
    مدت عضویت: 2360 روز

    به نام یگانه خالق و صاحب اختیار جهان و جهانیان

    سلام استاد و خانم شایسته ی عزیز و دوستان عزیزم در این خانواده ی گرم و صمیمی

    چقدر خوبه اینجا باشی پای صحبتای گرم و دوستانه و پر از شور و عشق یه بزرگمرد که طی مسیر کرده و داره از تجربیاتش می گه

    داره می گه بچه ها پا جای پاهای من بذارین و قدم به قدم دنبال من بیاین. مطمئنا اگر این مسیر رو بیاین حتما شما هم مثل من به قله می رسین و بعد قله های بلند تر رو نشانه می گیریم.

    چقدر خوبه که بدور از وابستگی و دلبستگی تجربه کنی و بگذری

    چقدر خوبه لذت بردن و در لحظه بودن

    وقتی صحبت از تجربه و لذت بردن از لحظه شد، با خودم گفتم آخخخ این فایل برای منه. داره مستقیم به من می گه .

    می گه من الآن از این شراطیم لذت می برم. الآن اینطوری ام و دوست دارم تجربه کنم و بگذرم.

    همیشه ترس و تردید و شک جلوی قدم برداشتنمون رو می گیره و ترس از باور کمبود میاد . و باور کمبود قطعا و یقیناً وعده ی شیطان هست.

    بارها و بارها شده هدفی گذاشتم و هول ولا داشتم برای رسیدن اما یا نرسیدم یا دیر رسیدم یا به سختی رسیدم زمانی که دیگه فکر می کردم دیگه باید دست از سرش بردارم.

    بارها شده که فرصت لذت بردن برام به وجود اومده اما چون عجله داشتم که به خواسته هام برسم دست از لذت بردن برداشتم و نتیجه این شده که حسرت خوردم چرا اون روز لذت نبردم. چرا در لحظه نبودم. چرا با خودم و خدای خودم اونقدر در صلح قرار نگرفتم که از یک ثانیه ی زندگیم به بیهودگی نگذرم و تجربه ش نکنم؟

    من آرامشی رو می خواستم که توی وجود شما بود ولی وقتی می گفتین بچه ها از زندگی لذت ببرین، اونقدر برام غیر قابل لمس و درک بود که نمی فهمیدم قضیه چیه؟ می گفتم باباعمرم داره می گذره، به فلان هدف نرسیدم ، فلان سفر رو تجربه نکردم، فلان درآمد رو، فلان رابطه رو اما یک روز به خودم گفتم بیا و باور کن و با اطمینان و با احساس خوب جا پای قدم های استاد بذار .

    بیا و ببین چقدر جهان زیباست.

    دیدن یه پرنده در حال پرواز زیباست.

    دیدن یه جوونه ی تازه سر بر آورده از خاک زیباست.

    دیدن یه مورچه وقتی داره دونه کشی می کنه زیباست.

    بیا و ببین جهان به این گستردگی و به این عظمت مسخر من شده، مسخر چشمان و تمام وجودم برای لمس تجربه ای لذت بخش از دیدن و شنیدن و لمس کردن و گذشتن تا رسیدن به زیبایی های بیشتر.

    از وقتی اعتماد کردم، آرامش بیشتری دارم.

    دیشب وقتی توی خلوت عاشقانه با خودم و خدای خودم قدم می زدم، با خودم گفتم راستی چی شد اون همه هول و ولا، کجا رفت اون همه عجله ؟ چه اتفاقی افتاد که اتفاقات زیبا دارن پشت سر هم و زنجیره وار اتفاق می افتن و نوید پیروزی و خوشبختی می دن؟

    چی شد اون ذهن نجواگری که می گفت زود باش، عجله کن؟ دیر شد؟ به تو نمی رسه؟

    گفتم : از وقتی یاد گرفتم ذهن نجواگرم همواره و هموراه وعده ی فقر می ده که این وظیفشه رو بشناسم و با خودم بگم ببین خدا با منه، در منه، منو راه می بره، عجله ای در کار نیست. اون کارارو انجام می ده . خودش گفته وظیفه ی من هدایته من به اون توکل کردم.

    منم قبول کردم وظیفه ی من سختی کشیدن و رنج بردن نیست بلکه در لحظه بودنه، کار کردن رو خودمه و قدم هارو برداشتن. من وظیفه م رو انجام می دم و از در لحظه بودن لذت می برم، خدا هم کارشو انجام می ده.

    دیگه نیازی نیست کار خاصی کنم آدم های خاصی از زندگیم برن و آدم های خاصی به زندگیم بیان، من روی خودم کار می کنم و کاری به بقیه ندارم، موقعیت ها و آدم ها عوض می شن و آدم های بهتر خودبخود میان چون با تمام وجووود باور کردم خدا همواره و هموراه قانون کبوتر با کبوتر و باز با باز رو رعایت می کنه.

    چون باور کردم زندگی همین در لحظه بودن هاست، باور کردم کسی مهم تر از من توی زندگیم نیست چرا من رو خوشحال نکنم و جلوی تجربه هایی که می تونه داشته باشه رو ازش دریغ کنم؟

    چرا بذارم توی ترسهاش بمونه و فقر، بیماری و … وجودشو بگیره وقتی لایق بهترین حال و احساسه.

    یکم سخت بود از ترس ها گذشتن، از عجله کردن دست کشیدن اما می دونین چیه استاد، ارزشش رو داشت و داره که باز هم این زنجیر اعتماد رو به حرفای شما که بی شک از خدای درونتونه محکم ترش کنم و دلم رو وصل کنم به خدایی که همواره وعده ی مغفرت و رحمت می ده. خدایی که واسع و تواناست. خدایی که وهّابه.

    همیشه به خودم می گفتم چطور می شه یه رابطه ی عالی داشت، همیشه توی وجودم این سوال بود که واقعا چقدر باید از خودگذشتگی کرد یا کاری کرد که رابطه خوب باشه، هر رابطه ای! این همیشه برای من یه علامت سوال بزرگ بود که چطور واقعا؟ من نمی پذیرفتم که یه رابطه رنج آور و آزار دهنده باشه . همیشه به خودم می گفتم بایدددد یه راهی باشه و بخاطرش خدا می دونه چقدر مطالعه کرده بودم و آزمون و خطا …

    اما اینجا با شما یاد گرفتم از خودگذشتگی یعنی رنج بی پایان و خودخواه بودن به معنای درست شرط اوله که لازمه ش نگاه توحیدی هست، لازمه ش سرمایه گذاری روی خود هست.

    اینجا خیلی چیزا با شما یاد گرفتم و می گیرم ان شاالله

    اینجا یه مدرسه س. مدرسه ی توحید نمی شه جدی نگرفت این حرفارو. نمی شه ساده گذشت و رد شد.

    نمی شه چشمامون رو به روی وجودی که درون ماست و تمام عالم از اون سرچشمه گرفته، ببندیم و نبینیمش . بخدا نمی شه. من نمی تونم .

    از وقتی سعی کردم با خودم بیشتر در هماهنگی باشم، حتی قوانین رو بهتر درک کردم و از وقتی بهتر درک کردم، احساس و تجربه ی من بهتر و بهتر شد و می شه ان شاالله.

    وقتی حرف از کار کردن روی خود می شه گل از گلم می شکفه، انگار کلید گنج بهم دادن چون هر بار به این نکته رسیدم که فقط روی خودم باید کار کنم بهتر دست از اون بیرون کشیدم و کمتر سختی کشیدم از تغییر بیرون و وقتی با خودم هماهنگ تر شدم، اون بیرون هم به مراتب بهتر شده.

    به دنیای بیرونم نگاه می کنم به خودم می گم زشت یا زیبا، تو خالقشی. اگر می خوای فقط زیبایی ببینی باید روی خودت تمرکز کنی.

    بخدا دنیای قشنگیه و اگر بیشتر و بیشتر درکش کنم زیباترم می شه.

    من آدمی بودم که به شدت روی خیلی مسائل حساس بودم، روی سلامتی، روابط، معنویت و ثروت که همه ی اینا با باورهایی احاطه شده بود که اصلا نمی دونم چی بگم ولی اینجا قدم به قدم پاک شد و هر بار بهتر دارم می شم.

    از این سریال خیلی چیزها یاد گرفتم، خیلی چیزها اما یه جمله با یه احساس خوب به من تلنگر بزرگی زد.

    یه روز خانم شایسته داشت همزمان با فیلم گرفتن از طبیعت و استاد صحبت می کردن درباره ی اینکه می خوان برن بیرون و یه سری کارار رو انجام بدن.

    و گفتن : بریم ببینیم چه معجزه ها و اتفاقات خوبی در راهه و داره انتظارمونو می کشه و استاد تأیید کردن که آررره. بریم به لطف الله بریم ببینیم چه چیزهای خوبی در انتظارمونه.

    اینکه اول هر کاری، اول هر روزی، اول هر تصمیمی یادت باشه اصل انتظار (یعنی اعتماد کردن به خدا، یعنی در پی خوبی ها جستن و رفتن ) رو در نظر داشته باش و با فال نیک کارت رو شروع کن.

    مرسی از اینکه این زیبایی های درونی تون و نمای زیبای زندگیتون رو با عشق با ما به اشتراک می ذارین.

    واقعا زندگیتون گواه تمام اون صحبتایی که می کنین هست و بقیه ش به این بستگی داره که من چقدر از این صحبت ها و به قولی گنجینه ها برداشت کنم.

    مریم خانم عزیز واقعا مرسی. شما عالی هستین.

    تحسینتون می کنم.

    خداروشکر که با شمام. خداروشکر که با شما هم مسیرم. هم سفرم. هم نوردم.

    در پناه رب العالمین همواره شاد، سلامت و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.

    یا رب

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    پرنیا نظری گفته:
    مدت عضویت: 1768 روز

    باسلام ووقت بخیر امروز خیلی مطالب عالی بود و بسیار زیبا و آموزنده وشاید باورتون نشه که من هر موقع چیزی رو برای راهنمایی درخواست میکنم به موقع میبینم واز خداوند سپاسگزارم که استاد وخانم شایسته هستند تا بتوانم زندگیمو هرروز بهتر از روز قبل بکنم وحرف دیگران واسم مهم نباشه البته هرروز تلاشمو برای بهتر زندگی کردن میکنم با سپاس فراوان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    اکبر ابراهیمی گفته:
    مدت عضویت: 2847 روز

    سلام دوستان عزیزم در خانواده صمیمی عباس منش

    این فایل که من هنوز دانلودش هم نکردم شده نشانه امروز نمی‌دونم چی بگم

    من به دستان خدا خیره شدم معجزه کرد،

    چون مطمئن هستم و همیشه هم منتظر اتفاقات عالی در زندگیم هستم و اتفاق افتاده، و پروردگارم از قبل از اتفاق افتادن خبرها رو بهم میده،

    نه با اخبار( چون من اصلاً اخبار رو دنبال نمیکنم) نه با رسانه‌ها با هزاران هزار دستش

    خدایا شکرت که با هزاران دستت از هزاران راه برام ثروت و نعمت میفرستی

    خدا را سپاسگزارم که من رو به این مسیر هدایت کرده و همواره پشتیبان منه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: