https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/12/abasmanesh-18.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباس منش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباس منش2020-12-20 10:03:142020-12-22 08:38:16پاسخ به سوالات تان درباره سریال زندگی در بهشت | قسمت 7
206نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
خدایا شکرت که باز برام فرصتی فراهم کردی که با جریان سیال بهشت همراه بشم و از آگاهی های نابش برخوردار بشم
استاد اور کنید اگر کسی قبلا توضیحات شما در مورد شستن لباسهاتون و اتو نکشیدن اونها رو نشنیده باشه باور نمیکنه که این تیشرت شما اتو نخورده از بس که صاف و مرتبه . تحسین میکنم مریم جان رو به خاطر دقت و تکنیکشون در شستن لباسها و هم سازنده اون ماشین لباس شویی های با کیفیت و پودرهایی که استفاده میشن
استاد اون صحنه ی زیبا پشت سرتون دقیقا در تضاد با باورهای غلط جامعه رسانه ها کتاب ها و داستان هاییه که در دوران بچگیمون شنیدیم و تصویر بدی از زمستان رو در ذهن ما ساختن با باورهای نامناسب اونم این بود که زمستان مساوی است با همه ی چیزهای ناخوشایند .اما الان دارم میبینم که میشه توی ی جایی زندگی کرد که حتی توی سرمای زمستان هم احاطه بشی با سرسبزی و فراوانی و همه ی چیزهای خوشایند.
خدای من اصلا انرژی که استاد من از ثانیه های اول این فایل از شما دریافت کردم قابل توصیف نیست درست مثل اون فایلتون که توش میگفتین توضیح ی چیزی مثل ی مداد هم جوری که ی فرد بتونه اونجوری که تو میبینش اون رو درک کنه سخته چه برسه به مسائل متافیزیکی .
عباس منش این فایل برا من ی عباس منش جدیده .انگار که اولین باره دارم میبینمش . فرکانس انرژیش واقعا من رو به وجد میاره. یادم میاد اون هدفگذاری استاد توی قدم اول دوره ی دوازده قدم رو. اینا رو برای خودم مینویسم که یادم باشه وقتی هدفی دارم و میخوام بهش برسم باید حرکت کنم. عباس منش اگر هدف بالا رفتن انرؤی رو مینوشت اما اقدامی براش نمیکرد و از صبح تا شب میخورد و میخوابید الان این اندام رو نداشت . هیچ هدفی توی هیچ کجای دنیا و برای هیچ کسی با ایستایی و سکون به دست نیامده و نخواهد آمد چون حرکت کردن قانون جهانه، قانون پیشرفت و رشده.
پس دوست عزیزی که در مورد کار کردن روی باورها سوال کردی هدف شما تغییر دادن باورهاست و برای رسیدن به این هدف باید حرکت کرد این نیست که ما از صبح تا شب بشینیم ی گوشه و فایل گوش بدیم و اسمش رو بذاریم کار کردن چون در اون صورت میگندیم. کار کردن روی باورها در طی زندگی کردن و حرکت کردن و انجام دادن کارهای روتین رخ می ده. ذات کار کردن روی باورها اینه که ذهنمون رو کنترل کنیم و ورودی مناسب به اون بدیم تا افکار مناسب رو در ذهنمون ایجاد کنیم و این کار باید در تمام لحظات شبانه روز اتفاق بیفته و چون ما انسان هستیم و به طبع یکسری نیازها رو داریم باید سعیمون این باشه که در تلاش برای برآورده کردن این نیازها اون کنترل ذهنه رو داشته باشم . یعنی اصلا کنترل ذهن زمان و مکان مشخصی نداره که ما بخوایم در یک قالب بذاریم اون رو. ی مثال میزنم که هم برا خودم و هم شما بهتر جا بیفته بحث کار کردن روی باورها:
فرض کنید که شما مواد غذاییتون تموم شده و باید برید خرید چرا ؟چون هر موجودی در دنیای مادی به غذا نیاز داره برای زنده ماندن و ما هم استثنا نیستیم .
خب اگر شما اقدام به خرید نکنین و به خودتون بگید اگر من برم خرید وقتم تلف میشه من باید بشینم و فایل گوش بدم و به اصلاح روی باورهام کار کنم از اون بالا چیزی واستون فرستاده میشه ؟
نه شما باید ی حرکتی بکنید . حالا فرض کنید که شما آماده شدید که برید خرید . خوب در وهله اول باید پول همراه داشته باشید .حالا اگر شما برای اینکه پول دارید و میتونید خرید کنید سپاسگزار خداوند باشد این یعنی کار کردن روی باور سپاسگزاری چون شما یاد گرفتید که شکر نعمت نعمتت افزون کند کفر نعمت از کفت بیرون کند
حالا مهم نیست شما چقدر پول دارید بابت همون هر چند کم هم سپاسگزاری میکنید و این یعنی اینکه شما در حال کار کردن روی باورهات هستی
اگر وقتی داری پول پرداخت میکنی با این نیت خرید کنی که خداوند چند برابرش رو وارد زندگیت میکنه چون برا اون محدودیتی نداره این یعنی کار کردن روی باور رزاق بودن خداوند
اگر وقتی میری خرید و خیابونها پر از آدمهایی هست که دارن خرید میکنن و شما اینها رو میبینید و تایید میکنید که مردم پول دارن این یعنی کار کردن روی باور فراوانی
اگر از خرید مردم لذت میبری و شاد میشی و حسادت نمیکنی این یعنی کار کردن روی باور ایجاد احساس خوب
اگر وقتی داری خرید میکنی به دولت و حکومت فحش نمیدی و اونها رو مسئول خرید کم و زیاد خودت نمیدونی این یعنی کار کردن روی باور مسئول بودن خودت
اگر وقتی توی ترافیک گیر میکنی توجهت رو میذاری روی ماشین های شیک و قشنگ و گرون قیمت و تحسین میکنی به جای اینکه غر بزنی این یعنی کار کردن روی باور تمرکز بر زیبایی
اگر وقتی میای خونه اون مواد غذایی رو با حال خوب مصرف میکنی و نگران فرداها و پس فرداهات نیستی این یعنی کار کردن روی باور در لحظه زیستن و لذت بردن از آنچه که هست
و ………………………………
میبینی دوست عزیزم هر کاری که ما انجام میدیم در طول روز و شب اگر با کنترل ذهن همراه باشه یعنی ما داریم روی باورهامون کار میکنیم.
حالا هر کاری که استاد انجام میده هم همین حالت رو داره پس کار کردن روی باورها جدای از زندگی کردن با کنترل ذهن در جهت مثبت و احساس خوب نیست
من توی کامنت های قبلیم هم گفتم و حالا هم میگم که دوستان عزیز من توی این مدت آشنایی دو ساله با استاد به اندازه ی تمام اون ۴۰ سالی که از خداوند عمر گرفتم پیشرفت داشتم از همه لحاظ چرا؟
چون از استادم یاد گرفتم که روی خودم متمرکز بشم . و کاری به زندگی دیگران نداشته باشم .اگر چیز مثبتی توی زندگی دیگران هست که من میتونم از اون الگو بگیرم برای بهبود خودم و بهتر کردن زندگیم و اگر چیز منفی هست به اون توجه نکنم و سعی کنم روی نکات مثبتش متمرکز بشم. حالا در مورد استاد هم که ۹۹ درصد مواقع همش نکات مثبته حالا اگر یک زمانی چیزی میبینم که خوشم نمیاد که از دید من تایید میکنم از دید من منفیه نه از دید استاد به اون توجه نکنم. در موردش حرف نزنم
دوست عزیزم اگر میخواین بفهمین چرا استاد نذاشت مریم جان به اون اردکه غذا بده برین فایل رایگان دلسوزی بیجا نکنیم به کبوتر ها غذا ندهیم رو چند بار گوش بدین تا دلیلش رو بفهمین . .استادهمه چیزش رو توی زندگیش بر طبق قانون پیش میره و دلیل منطقی داره برا ی همه ی کارهاشون
دوست عزیز مقایسه غذا دادن استاد به اون پرنده ها و غذا ندادن به این اردک دم خونشون از اصل و اساس اشتباهه ..استاد توی اون لحظه و اون مکان اون کار رو انجام دادن چون اولا اون کار یکبار اتفاق افتاد و بعدش پرنده ها رفتن به دامان طبیعت و خودشون غذاشون رو از اون به بعد جستجو میکنن یعنی وابستگی و شرطی شدنی در کا رنبود که اونها رو از حرکت و تلاش برا زندگیشون باز بداره و بعدشم استاد از انجام دادن اون کار لذت میبردن یعنی نتیجه لذت بردن بود هم برا استاد و هم برای اون پرنده ها که تا حالا چنین تجربه ی شیرینی رو شاید نداشتن. اما در مورد اردک نتیجه وابستگی و شرطی شدن اردک و عدم تلاش برای بدست آوردن رزق و روزیشه و در نتیجه ضعیف شدن قدرت و توانایی یافتن غذا به مرور زمان . حالا این حرکت و تلاش ممکنه رفتن به سمت میز غذا در موعد مقرر و یافتن اون از بین اون همه جوجه و مرغ باشه نه لزوما رفتن به دامان طبیعت جایی که بهش تعلق داره و اون جا باید دنبال روزیش باشه . در مورد استاد و مریم جان هم نتیجه ایجاد رنج تمیز کردن هر لحظه ای دم در خونه بود .یعنی استاد آگاهانه در مورد اول لذت بردن رو انتخاب کردن و در مورد دوم رنج نکشیدن .
بقول مریم جان توی قسمت ۲۰ سریال سفر به دور آمریکا بین حرف ها ی استاد و رفتارشون فاصله ای نیست. وقتی که من این رو میبینم پس منم سعی میکنم گفتار و رفتارم رو با هم هماهنگ کنم و عملگرا تر باشم و این یعنی اجرای توحید در عمل .و سریال بهشت تمرین عملی اجرای توحید در عمله
نکته ی ناب این فابل که اصل و اساس تمام آموزشهای استاده:
این افکار ما باورهای ما فرکانس های ما و احاسا ماست که اتفاقات رو رقم میزنه نه کلام ما
وقتی مثل استاد به اندازه ی کافی روی خودت کار کرده باشی که از ریتم ی آهنگ خوشت بیاد و احساست رو خوب کنه دیگه خیلی به محتواش فکر نمیکنی البته اون آهنگ هم کامیک بود خودش و ی چیز منفی نبود
و اما رابطه استادو مریم جان:
استاد در قدم اول و قدم ششم دوره دوازده قدم راجع به هدایت شدن به یک رابطه ی خوب صحبت میکنن که ما وقتی یکسری ویژگیهایی که مد نظرمون هست و دوست داریم طرفمون داشته باشه رو داریم و روی خودمون کار میکنیم خداوند ی فردی رو با همون ویژگیها رو به سمت ما هدایت میکنه . خداوند مریم جان رو به سمت استاد هدایت کرد چون استاد کار انتخاب شریکش رو به خداوند واگذار کرده بود و بهش ایمان داشت و البته که ویژگیهای واضح و مشخصی رو هم مد نظر داشت و بازم البته که طرف خودش رو انجام میداد و روی خودش هم کار میکرد. استاد ی کسی رو میخواستن که با خودش در صلح باشه و وابسته نباشه و پایه باشه و خداوند هم این فرد رو وارد زندگیش کرد.
چقدر با اون سوال دوستمون در مورد آینده یادم اومد که من قبل از آَشنایی با استاد یا تو گذشته سیر میکردم یا در آینده و برا همین هم غمگین بودم و هم میترسدم دوتا چیزی که خدواند در مورد مومنین میگه که این دو ویژگی رو ندارن .اما خدا رو شکر بعد از َآشنایی تمام سعیم این بوده که در حال زندگی کنم .و بازم بقول استاد آدمی که در حال زندگی نکنه نمیتونه مفهوم عشق حقیقی رو تجربه کنه.
دوست عزیزم استاد گفتن در مورد سریال زندگی در بهشت سوال کنیم یعنی این چیزی که الان تو زمان حال داره اتفاق میافته .اونوقت اگر ما بچسبیم که استاد میخواد در آینده ای که هنوز نیومده چکار کنه که همه چیز خودمون رو میبریم زیر سوال . یعنی اصلا کار کردنی در کار نیست و داریم فقط حرف میزنیم و ادا در میاریم
استاد من هم دوست دارم جایی زندگی کنم که آزاد و رها باشم ی محیطی مثل آپارتمان و خونه های تنگ و وتاریک انگا خفم میکنم احساس میکنم اونجا اصلا انرژی جریان نداره .و الان که شما رو میبنم توی پردایس یا مشنوم که آمریکایی ها نود درصدشون توی خانه های ویلایی زندگی میکنند اصلا انگار قلبم باز میشه و احساس خوبی بهم دست میده .به خودم قوال دادم که خوب روی خودم کار کنم که به ی جایی سرسبز با خونه های ویلایی هدایت بشم
و استاد اون جایی که گفتین این شرایط باعث شده شما بیشتر اینجا بمونید و خودتون رو تجربه کنیو و اذت بیشتری ببرید قشنگ یادم اومد که ما وقتی خوب روی خودمون کار میکنیم و حالمون خوبه حتی اتفاقات بظاهر بد هم برامون سرشار از خیر و برکت میشه همونطوری که این شرایط به نفع من هم شد و آزادترم از لجاظ زمانی و کاری . و هم اینکه توی این مدت خیلی راحت تر زندگی کردم و حالم خیلی بهتر بوده بر خلاف اکثریت مردم ایران که دارن مینالن
خدایا شکرت به خاطر آگاهیهای ناب این فایل
سپاسگزارم استاد شاداب جوان و پر انرژیم
و سپاسگزارم از شما مریم جان که تو اون سرما باعشق سوالات رو خوندین تا استاد پاسخ بده شما رو که میبنم قشنگ یاد خودم میافتم من آدم سرمایی هستم . ان شا الله که ی روزی میرسه که شادابی من و در صلح بودنم با خودم هم خیلی بیشتر شبیه شما میشه
اصا آدم وقتی عکس این قسمتو میبینه انیقدر همین عکسش انرژیش بالاست که دلش میخواد هرجا که هست، هرکاری که داره بذاره زمین بیاد این فایلو گوش بده.
یادمه تو توضیحات قسمت پنجم مسابقه، گفتید از هیچ آدمی بت نسازید، حتی من!
و به نظرم این نگاه مو از ماست بیرون کشیدن، از همین بت سازی میاد که از شما انتظار دارن که بدون کوچکترین نقصی در تمام لحظات به دقیق ترین شکل ممکن به قانون عمل کنید. خب شما وقتی خودتون اینقدر محکم دارید میگید که آقا من که انسان به کمال رسیده ای نیستم، دیگه نمیدونم چرا باید این نگاه وجود داشته باشه دیگه، شما قبلا هم گفتید که سعی میکنید تا جایی که ممکنه به قانون عمل کنید، سعی میکنید توحیدی باشید، ما هم از همون صحبتها یاد گرفتیم که ما هم نباید از خودمون انتظار کمال داشته باشیم، ما باید سعی کنیم تا حد ممکن به قانون عمل کنیم.
در مورد اون رو باورها کار کردن میخوام جواب خودم رو بنویسم،
مگه ما روی باورهامون کار نمیکنیم که درک کنیم، باور کنیم، رفتارمون تغییر کنه و بعد زندگیمون تغییر کنه؟
خب مگه ما نمیخواییم یه جایی تو زندگیمون یه نتیجه ی ملموس و فیزیکی و عملی از تغییر باورامون ببینیم؟
مگه استاد نگفتن که منم تازگیا این نگاهم بهتر شده که حل مسئله کنم؟
خب اگه استاد حاصل تغییر باورهاشو نمیدید، اگر که هنوز هم دست به آچار نشده بود، خب این باور اصلا به چه درد میخورد که حالا تغییر کنه یا نکنه؟
یعنی نمیشه موقعی که داری کار مورد علاقه تو انجام میدی، با خدای خودت صحبت کنی؟
یعنی نمیشه از خداوند بخوایی که آگاهی ها رو بر زبان و روحت جاری کنه تا به صورت لایو در معرض آگاهی ها باشی؟
باورهاتو تغییر میدی که یه کاری بکنی دیگه، حالا شما بشین تو خونه ات صبح تا شب به خودت بگو ” من جهان اطرافمو زیباتر میکنم، من زندگیمو خلق میکنم من فلان میکنم…” بعد اگه یه جایی نیاز به دستمال کشیدن باشه، بگی نه من نباید وقتمو تلف کنم اونجا رو تمیز کنم چون باید رو باورهام کار کنم، خب این چه باوریه که نمیتونه مارو بلند کنه که یه دستمال به یه جا بکشیم، مگه هدف ما لذت بردن نیست؟ مگه نمیخواییم هم خوب زندگی کنیم هم جهانو جای بهتری برای زندگی دیگران کنیم؟
وقتی ما اطراف خودمونو، منظور از اطراف حداقل خونه خودمونه، اگه اونو جای بهتری برای زندگی کردن خودمون نکنیم، اگه نتونیم توی خونه خودمون خوب زندگی کنیم و لذت ببریم، پس این باورهای ناکارآمد که فقط حرفه، همون بهتر که ساخته نشه.
باورا مشکلی نداره ها، برداشت ما ازشون مشکل داره، قانون درسته ، سیستم ثابته، نگاه ما بهش اشکال داره.
انتظارمون از تغییر باور چیه مثلا؟ اینکه یه دفعه اون وسطای گوش دادن فایل فضا نورانی شه و جبرئیل نازل شه بگه ای بنده مومن، ای کسی که داری رو باورهات کار میکنی! دستتو بده میخوام ببرمت تو پنتهاوس منهتن و تمپا، بیا یهو طی الارض کنیم یه دفعه از این زندگی و خونه بپریم بریم اون بالا؟؟؟
همین کار انجام دادنه که موجب میشه بفهمیم چه باوری چه نتیجه ای برامون داشته، چه نگاهی موجب شده چه اتفاقی بیفته، اینجوریه که تو ذعنمون ثبت میشه، وگر نه مدام یه سری جمله رو بریزیم تو ذهنمون که چند روز ولش کنیم همش بپره که به چه درد میخوره؟
به خودمون باور فراوانی رو یادآوری کنیم ولی پانشیم بریم بیرون خونه ها و ماشین ها و نعمات و زیبایی ها رو تحسین نکنیم، خودمونو مسخره کردیم.
بریم ببینیم مغازه ها و فروشگاه هایی رو که پر از مشتری هستند، مردمی که همینجور دارن خرید میکنن، خونه های زیبایی که ساخته شدن، ماشینهای لوکسی که خریداری شدن، دست هرکسی یه موبایل گرون و خوب هست، هرکسی لباس خوب پوشیده، رستورانها، غذاها، خب باید یه جایی این چاشنی که گذاشتیم عمل کنه یا نه؟؟؟
ما اومدیم توی این خانواده که یه ورژن جدیدی از خودمونو به نمایش بذاریم، اومدیم که رفتارهای جدیدی رو تو خودمون بوجود بیاریم، کی رفتار جدید بوجود میاد؟ وقتی باور تغییر کنه.
کی باور تغییر میکنه؟ وقتی درکمون از یه چیزی تغییر میکنه.
پس اگه هنوز رفتارمون تغییر نکرده یعنی هنوز درک نکردیم.
هنوز به مفهوم و اصل نرسیدیم، هنوز به فرعیات چسبیدیم و غافلیم از اصل.
یادمه حدود 4-5 سال پیش بود، نمیدونم چندم بودم ولی راهنمایی بودم(شاید هشتم؟)
داشتیم وضو میگرفتیم، یهو یکی از بچه ها از یه جا صداش اومد گفت باطله!!
من هی گشتم ببینم از کجا اومد، دیدم یه نفر کنارم داره با یه حالت عاقل اندر سفیه میگه باطله!
من گفتم یعنی چی؟ گفت یه سانتی متر پایین تر آبو ریختی رو دستت، آقا منو بگو تو دلم هی میگفتم آخه بنده خدا ببین دنیا داره کجا میره اونوقت تو هنوز به فکر اینی که یه سانت پایین بالا باطله؟؟
خداروشکر اون موقع ها با اینکه همینا رو به ما هم میگفتن، ولی من کسی بودم که تعصبی نمیشدم، البته یه دوره ای همون کارارو با ما هم کردنا، موقع هایی که از احساس گناه میخواستیم بریم تو زمین، مواقعی که فکر میکردیم که الان خدا میاد مارو میخوره.
یادمه یه چند سال پیش، تو همون دوران راهنمایی نمیدونم، آقا ما تو یه جشنی بودیم، خانم یکی از همکارای پدرم که خیلی اتفاقا مهربون و خوش برخورد و انسان درستی بودن، آقا با من دست داد، منو بگو شبش زار زار گریه میکردم که خدایا منو ببخش، خدایا ببخشید، من غلط کردم، دیگه تکرار نمیشه، منو نخور..
خلاصه الان که سه چهار سال ازش میگذره و به لطف الله اون نگاه های تعصبی رو دیگه ندارم، فکر میکنم میبینم چقدر تباه بودیم😂🤣🤣 چقدر احساس گناه داشتیم، چقدر از اصل دور بودیم، چقدر خدارو واسمون شمر کرده بودن، چه مواقعی که فکر میکردم الان گرز خدا میاد تو سرم.
یکی میگفت نفرینت میکنم آقا چقدر نگران میشدیم، یه جوری میخواستیم بهش بگیم منو ببخش یه وقت نپکم😂😂
الان هرکی میگه نفرینت میکنم( که انصافا شاید سالی یه بار اونم بود شاید دیگه نیست) میگم یادت باشه زیاد نفرین کنی بعدا حسرت نخوری😂😂😂
همین وضو
بعد از این کلی سال دینی خوندن و قاری قرآن بودن و اینا وقتی رفتم سراغ قرآن تا بخونم ببینم چی میگه، تازه انگار چشمم باز شد که تو همون آیه، دقیقا همون آیه وضو خدا گفته منظورش از اینکار اینه که میخواد شما پاک باشید،
بعد از عمری رفتیم نمازو تو قرآن خوندیم ببینیم چیه، تازه آیه ولا صدق ولا صلی ، بل کذب و تولی رو دیدم ، آیات قرآنو انگار تازه دیدم، تازه هنوز کللللللللی چیز مونده تا ازش بفهمم و این پروسه تا ابد ادامه خواهد داشت، باید تا جایی که ممکنه قرآن بخوانیم.
آره اینجوری خلاصه
من خودم به قول استاد همیشه سعی میکنم بگم خداقوت و اینا ولی وقتی بقیه میگن خسته نباشید خداروشکر به لطف الله نمیپرم وسط بگم آی نگو، ای فلان، ای اینجا در مورد این نگو، پیش این نگو پیش اون بگو، اینو نگو اونو بگو.
خداروشکر
چه آسمون قشنگی، چه تابلوی نقاشی، چه پوستر رویایی، چه بهشت زیبایی
خدایاشکرت
چقدر ما جامون خوبه خداییش!!!، چقدر باحاله جامون.!! چقدر خوشبختیم!! چقدر ما خوش شانسیم!!! خدایاشکرت
با دیدن وشنیدن این فایل و تصور فردی که داره چنین موقعیت باورنکردنی از آزادی و فراوانی و زیبایی و عشق رو تجربه میکنه یه چند لحظه به فکر عمیقی فرو رفتم که چطور میشه در این دنیای مادی اینطوری زندگی کرد در حالیکه به ما در اون دنیا وعده شو داده بودند
یه چند لحظه فکر کردم و متوجه شدم تفاوت در نوع نگاه به خداونده که اینقدر نتایج رو متفاوت کرده
خدایی که به ما معرفی شده بود خدایی بود که لذت بردن بنده ش رو دوست نداشت میگفت خودت باید تلاش کنی جون بکنی تا نعمت به دست بیاری فکر میکنی برای چی فرستادمت اینجا که من کارهاتو انجام بدم زهی خیال باطل خودت باید تقلا کنی هر چه سختی بیشتری رو تاب بیاری و در برابر بلاهای من کم نیاری من اون دنیا جبران میکنم برات و شنیده بودیم که آدم های با خدا سختی و بلا و آزمایش بیشتری تو زندگی شون هست و خواسته خاصی ندارند و قانعند و خلاصه زندگی سختی رو باید دوام بیارن
و خدایی که استاد به ما معرفی کردند خدایی هست که میگه بنده من تو فقط بندگی کن و اجازه بده من خدایی کنم چطور؟
تو فقط لذت ببر آرامش داشته باش منو به عنوان تنها قدرت و منبع تمام ثروت و نعمت باور کن
تو فقط کافیه به الهاماتی که برات میفرستم عمل کنی تو همون یک قدم رو بردار هزاران قدم با من
تو اجازه بده من بارهاتو با عشق به دوش بکشم و کارهاتو انجام بدم
هر چه قدر توحیدی تر باشی و با حس خوب الهامات رو دنبال کنی زندگی راحتتر و ساده تر داری و هر چه قدر قدرت بدی به دیگران ازشون بترسی و روشون حساب باز کنی بلا و سختی و گره بیشتری تجربه میکنی
خلاصه اینکه اگر توحیدی و با خدا باشی بهشت رو در همه ابعاد تجربه میکنی
اونی که داره سختی میکشه و گره زیادی تو زندگیش داره حتما داره شرک میورزه که زندگیش اینه (عکس چیزی که من باور کرده بودم)
خدایی که فقط داره وعده فزونی و فراوانی میده وعده اینکه هر روز نعمت و ثروت داره بیشتر میشه و اوضاع جهان بهتر و بهتر میشه
اصلا این خدا با خدایی که من باورش کردم در تضاد کامله و اینه فرق شرک و توحید و باورهای عالی در مورد خداوند که همه چیز رو متفاوت کرده
استاد عزیزم و مریم جان بینهایت به خاطر این حد از آگاهی و نگاه زیباتون به خداوند سپاسگزارم
واقعا همه چیز باوره
چه قدر دوست دارم خدا رو اونطوری باور کنم که شما باور کردید
چقدر خوب از خداوند، از توحید و تنها لذت بردن و عمل به هدایتها نوشتید
چقدر خوب گفتید که ما ها خداوند رو اشتباه فهمیده بودیم چون تفکر نکرده بودیم
بله ما انگار مهری بر چشم و گوش و زبانمون بوده و فقط گفتیم بله درسته و فقط درد کشیدیم و حالمون بد شده اما انتظار نتایج مثبت داشتیم که هیچ گاه با چنین حالی، رخ نداه و نخواهد داد چرا؟؟؟
چون قانون چیز دیگه ایه
اگه بخوام بنویسم میشه یه کامنت طولانی اما خواستم ازت تشکر کنم که به نکات کلیدی اشاره کردی و یه درس مهم رو مجددا برام یادآوری کردهمچنین بهت تبریک میگم که عضویتت توی این سایت گرانبها، ۱ ساله شده،مبارکه👌👌
همواره در پناه رب و هدایت هاش، عاشق سالم و ثروتمند باشیم♥️🌹🌹
یه حرفی ک از خیلی وقت پیشه ب خودم میزنم و همش حاصل پیشرفت شده و منو ب جلو هل میده اینکه
مگه قراره بیشتر از یک بار زندگی کنی !؟
وقتی ب این جمله فکر میکنم و فقط برای چند دقیقه ب این فکر میکنم ک همین الان بمیرم با حسرت میمیرم یا با خوشحالی !؟
این سوال منو منجر ب کارهای زیادی کرده
مثلا وقتی فایلی از استاد گوش میدم نمیرم سراغ فایل بعدی
بلکه میرم سراغ انجام کاری ک استاد توی همون فایل گفته بود
اینکه روزی ده ساعت فایل گوش کنی خوبه ولی فقط اطلاعاتت میره بالا
ولی اگر روزی یک فایل گوش کنی و ده ساعت ب گفته های اون پادکست اموزشی عمل کنی یعنی اینکه باور کردی اون فایلو ،باور کردی حرفایی ک شنبدی و داری عمل میکنی…
و وقتی عمل کنی نتایج خودش میاد پیشت
تو فقط عمل کن.
خیلی وقت پیش فایل پاسخ ب سوالات زندگی در بهشت قسمت ۷ رو دیدم
ک منو واقعا یه جورایی ادم دیگه ای کرد
از این فایل ب بعد عملگرا تر شدم
وقتی ک استاد گفت ب جای اینکه میخواین مچ منو بگیرین یک هزارمشو بزارین برای مچ گرفتن خودتون زندگی تو عوض میشه
بخدا قسم راسته میگه
ب ولا راست میگه
البته من تاحالا نخواستم مچ استادو بگیرم چون ب تک تک حرفاش باور دارم
از وقتی ک دارم ب مدل های مختلف مچمو میگیرم و مجری قانون شدم برای خودم ن برای دیگران خیلی زندگیم عوض شده ب قران تو همین چند هفته
خیلی نتایج گرفتم
ارام تر شدم
صبور تر شدم
کنترل ذهنم بیشتر شده
احساس خوبمو بیشتر از قبل میتونم نگه دارم
و پیشرفت ها کردم در راستای علاقه ام واقعا پیشرفت های خوبی کردم و خیالمو راحت تر کرده این تکاملی ک طی کردم برای هدفام
ایمانم نسبت ب خدا خیلی خیلی بالاتر رفته
ایمان ،ایمان، واقعا خیلی چیز شیرینه خیلی شیرینه خیلی باحاله وقتی یه انسان با ایمانی وقتی شخصیت با ایمانی هستی که دارم الان روی معقوله ایمان و ثروت کار میکنم چون همه چیز با ایمان ب دست میاد
خلاصه.
میدونی وقتی عمل گرا باشی خیلی ایمانت میره بالا خیلی
چون ایمان داری قدم بر میداری در راستای خواستت
وقتی قدم بر میداری یعنی اون خدا بهت کمک میکنه چرا چون تو داری با قدم برداشتنت میگی خدا هست و خدا میگه این درخواست کرد مثبت کرد ااین بنده منو باور کرد ب عنوان خالق ب عنوان ستار ب عنوان بخشنده ب عنوان مهربان ب عنوان وهاب پس همون چیزی رو میده ک تو درخواست کردی
خیلی سادس
یعنی از همین چیزی که گفتم ساده تره
وگرنه ک این همه سال ترس داشتی حتی یه قدمم برنداشتی
خدا هم از سمت تو ترس دریافت کرده و باز دوباره بهت ترس بیشتری داده
چیزه خاصی ک نیست
ببین چی داری ب این جهان میدی همونو یا حول محور اونو بهت برمیگردونه حالا یا با پول یا با سلامتی و هزاران چیز دیگه
مثبت باشه مثبت میده بهت
منفی باشه منفی میفرسته بهت
همین
این حرفارو برای خودم میزنم
فقط برای خودمه
چون رد پایی بشه برای اینده ی خودم
و بفهمم ک از همین قانون ب موفقیت هایی رسیدم و باور هامو دارم تغییر میدم و منطقی میکنم.
و بعدش یکی از استاد پرسید که شما ک خونه واسه مرغا درست میکنین پس کی دارین باور سازی میکنین و این حرفا
و استاد خودش یه سوال طرح کرد ک مگه کارای شما جدا از باور های شماس
ک این سوال باعث شد که یکم تعقل کنم
برداشت من از این سوال اینکه
اگر داری هر کاری میکنی یعنی اون کار در ذهن تو باوری داره
یعنی اون درست کردن خونه یه باورایی توی ذهنت داره
مثلا
اینکه من توانایی انجام کارهای جدید رو دارم ک هیچ تجربه ای ندارم توی اون کار
یا اینکه من توانایی حل مسائل بالایی دارم
یا اینکه خداوند ب من در هر کاری کمک میکند
یا اینکه من کارهایم رو ب بهترین شکل ممکن انجام میدم
یا هر باور دیگری میشه توی ذهن ما باشه
البته این برداشت منه از این سوال ب من ک تا الان جواب داده و از دیدگاه و ذهن من سازندس
چون این چیزی ک من فهمیدم اینکه اگر من سرمو روی بالش میزارم ک با خیالت راحت میخوابم یعنی اینکه باور دارم که بیدار میشم و خدا بهم زندگی دوباره ای عطا میکند
یا اگر من در راستای هدفی حرکت میکنم و ادامه میدم و کارهای لازم رو برای هدفم انجام میدم یعنی اینکه من ب اون هدف میرسم
واقعا هیچ کاری در زندگی ما جدایی از باور هامون نیست
هر کاری انجام میدیم داریم باور اون کارو منطقی میکنیم توی ذهنمون حالا یا انجامش میدیم یا انجامش نمیدیم.
باور سازی جدایی از انجام دادن کار های ما نیست
با هر کاری ک انجام میدی میتونی باور هایی بسازی
واقعا این روزا تو دنیای دیگه ای زندگی میکنم از بس ک زندگیم شیرینه و همه چیز ب نفع منه
خدایا شکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
عملگرا تر شدم یعنی عملگرا برای اهدافم چون میدونم خدا بهم کمک میکنه همونجوری ک یه ادم بی هدف و اسو پاس بودن ولی الان این همه هدف دارم و خیلی هارو تیک زدم و درامدی دارم واسه خودم و از همه مهمتر واقعا از همه مهمتر سلامتی دارم و روابط خوبی دارم این همه رو بدست اوردم ب لطف خدا بقیه رو هم میده کافیه قدم بر دارم قدم بردارم و احساسمو خوب نگه دارم و از مسیر لذت ببرم
😊😊
این بود برداشت من❤️🤟🏿
در پناه الله یکتا میشه ب همه چیز رسید چون همه چیز هست فقط ما باید ب خدا نزدیک تر بشیم همین.
سلام بر خانواده ی صمیمی عباسمنش.دوست عزیز خیلی دیدگاه عالی داشتی وبه شخصه خیلی استفاده کردن واین حرف استاد خیلی به دلم نشست که به جای اینکه بخوایم مچ یکی دیگه رو بگیریم اگر درصد کمیشو در زندگی خودمون اجرا میکردیم به موفقیت های زیادی میرسیدیم.خدایا شکرت به خاطر تمام قسمت های این سایت الهی
درواقع تمام این ایمانِ عملی ای که شما میگید و نتایج بینظیری داره همون ایمان فعال یا ایمان به غیبه که قرآن گفته پاداشش بسیاار بسیار زیاده! ممنونم از اینکه آگاهیه نابتون و درسایی که گرفتیدو باهامون به اشتراک گذاشتید! روز به روز موفق تر و ثروتمند تر بشید!🌷🌸🌺
مرررررسی استاد بابت این لایک زیبا که ب خاطر این کامنت بهم دادین اینم هم اصافه میشه یه نشانه ب زیبا برای این که راهم درسته و مسیرمو خوب دارم ادامه میدم
امروز روز فوق العاده زیبایی بود مثل تمام این روزهایی که از قانون استفاده کردم
پر از اتفافات خوب
پراز ارامش و زیبایی
پر از سلامتی و خنده
وقتی داشتم این کامنتو مینوشتم میدونستم لایک میگیره چون با همین اگاهیی هایی ک درککردم و نوشتمشون ب خیلی جاها رسیدم و در مسیر علاقه ام پیشرفت کردم
و ب خودم قول دادم که خیلی جدی تر کار کنم و تمرکز لیزی بزارم برای تغییر تک تک جزئیات زندگیم تا اول از همه ب ایمان واقعی و تسلیم بودن نسبت ب خدا و قوانینش داشته باشم
خدا هم مثل همیشه پشت منه برای رسیدن من ب خواسته هام
سلام بر استاد عزیز شیرین تر از عسلم که چقدر این ترکیب رنگ سفید و قرمز بهشون میومد
سلام بر مریم بانوی عزیز یاور همیشه مومن و همراه و پایه
امروز داشتم تو خواب با یکی از ترسام میجنگیدم و اینقدر غرق شده بودم تو اون خواب و گفتگوی با خودم که وقتی بیدار شدم تا چند دقیقه نمیتونستم تشخیص بدم که الان که بیدار شدم این دنیا واقعی هست
یا اونی که داشتم میدیدم و درگیرش بودم خدارو شکر تو خوابم داشتم طبق قانون و حرفای استادم عمل میکردم
که البته این دنیا هم یه جور خوابه و یه روزی بیدار و هشیار کامل میشیم و چه خوبه تو همین دنیا بتونیم هر روز و هر لحظه بیدارتر از قبل بشیم
یه مشکلی پش اومده بود برای ساختمونمون و یه نویزی افتاده بود روی برد جک برقی پارکینگ ساختمون
و یه ایده به سرم زده بود برای حل مشکل و با اقتدا به استاد عزیز و داستان تراکتور
رفتم ایده رو عملی کردم
ایده این بود که باید برق همه واحدها رو قطع میکردم تا تست کنم و ببینم مشکل از تلفن بی سیم و یا مودم کدوم واحد هست که نویز انداخته
اگر قبلنم بود اول که هزارتا تا ترس میومد سراغم که
نکنه امین برقارو قطع کنی یکی تو حموم باشه پاش سربخوره و بیفته و …
نکنه این بشه و نکنه اون بشه و هزارتا ترس و نجوای شیطانی
ولی چون میدونستم نیتم چیه گفتم الهی به امید تو و برق همرو قطع کردم بدون هیچ ترسی
لاخوف علیهم و لایحزنون
خلاصه نتیجه این بود که مشکل از ساختمون ما نیست
حالا که جرئت بیشتری پیدا کرده بودم رفتم سراغ ساختمانم روبرویی که یک خانومی که مدیر بودن خیلی مقاومت کردن و حاضر به همکاری نشدن برای قطع برق واجدها
و من ضمن اینکه اصلا حسم رو بد نکردم و بهش حق دادم و قضاوتش نکردم گفتم این خانوم دست خداست و شاید من نباید برق این ساختمونر و قطع کنم یا مشکل ربطی به این ساختمان نداره و یا صلاح نیست
و گفتم چشم …
اینو نوشتم استاد عزیزم که بگم نتیجه این تغییر شخصیت و عمل حاصل نگاه کردت همین زندگی در بهشت و همین اعمال شماست
راستش رو بخواید وقتی گفتید سوال کنید از زندگی در بهشت من هیچ سوالی به ذهنم نرسید که خیلی ویژه باشه که من دنبال جوابش باشم تو پردایس
بلکه برای من نوع عملکرد و پاسخ شما به اتفاقات پرادایس خیلی جذابه و آموزنده
بزارید این طوری بگم برای من نوع دید استاد عباس منش مهمه به مسائل و نه خود اون لوکیشن و مسائل
مثلا اگر شما الان در خیابان شوش تهران زندگی میکردید تو اون شلوغی وآلودگی هوا و …
بازم با عشق میدیم که استادم به مسائل دارن چطور جواب میدن و چطور نگاه میکنن تا منم الگو بگیرم
حالا یه با ر مسئله گیرکردن تراکتور در امریکاست و یه بار نویز روی جک پارکینگ ما
شاید اصلا به هم ربطی نداشته باشند
ولی من روش حل مسئله استاد برام مهمه و به نظرم این مهمه و این اصله و این مهمه برام که من چه کار کنم که بتونم دیدم رو مثل استادم کنم
چون وقتی دیدم و توجهم عوض شه خود به خود مسائلم حل میشه هر چند متفاوت
این فایل رو دقیقا میشه اسمشو گذاشت تشخیص اصل از فرع
راستش دیروز یه کامنتی دیدم که برای کسی بود که ۹۰۰ روزه عضو سایت استاد هستند
و واقعا وقتی به چشمم خورد خیلی ناراحت شدم
یه سری حرف ها و ایران به استاد گرفته بودن
ایراد بنی اسرائیل که نمیدونم چطور شما بعد این همه مدت نمیتویند درست انگلیسی حرف بزنید و چرا شما کت شلوار کراوات نمیپوشیدو نمیدونم چرا مرغ نگه میدارید
اومدم اونجا جواب بدم
اصلا از حرفاش به استاد ناراحت نشدم ها
به خدا از این ناراحت شدم چطور یه نفر میتونه ۹۰۰ روز تو این سایت عضو باشه و این همه آگاهی رو ببینه ولی باز بیاد اینطوری بنویسه و فکر کنه
اومدم براش بنویسم
با خودم گفتم کسی که این همه فایل و زندگی در بهشت نتونسته دیدش رو عوض کنه آیا این چند خط میتونه کاری بکنه براش
و فقط از خدا خواستم برادارانه که هدایتش کنه چون به خدا حیفه
ای در طلب گره گشایی مرده
در وصل فتاده وز جدایی مرده
ای بر لب بحر تشنه در خواب شده
ای بر سر گنج وز گدایی مرده
امیدوارم اگر صلاحه یه جوری هدایت بشه و این چند خط رو بخونه و این شعری که نوشتم که واقعا حیفه بر سر گنج بودن و از گدایی مردن
استاد عزیزم چقدر این داستان شناسایی اصل از فرع مهمه
من سالها تو بیزنسم اصل رو ول کرده بودم و چسبیده بودم به فرع
با یه چسب بسیار بسیار سخت که حاصل باورهای اشتباهم بود و بدون اینکه رقبا کاری کنند
خودم با دست خودم خرخره این بیزنس رو فشار داده بودم و نمیزاشتم نفس بکشه….
برای اینکه اصل رو رها کرده بودم و سالها خودمو مشغول فرعیات و ترس هام و نجواهای شیطان کرده بودم
تا اون ندای الله از زبان ابراهیم سایت شما و از زبان شما شنیدم
که هر مسیر سخت مسیر اشتباهه
و بازهم از این ساده تر
یه روزی که بیزنسم به اون جایگاهی که تو ذهنم ساختم برسه میخوام بهتون پیام بدم و بگم استاد همین دو تا جمله شما به لطف الله یکتا
و هایتش این بیزنس رویایی رو برام ساخته
بیزنسی که دشات نابود میشد …
به دلیل باورهای غلط
استاد بارها گفتن همه چیز باوره و باوره …
من امروز که اومدم سر میزم اول از همه میزم رو مرتب کردم چون امروز و بعد از دیدن فایل دیروز زندگی در بهشت به باورهای خودم در بازه منظم بودن شک کردم و تصمیم گفتم که بیام و یه جور دیگه عمل کنم
بیام مثل شما و مریم بانو به نظم و منظم بودن نگاه کنم و بعدش نتایج رو مقایسه کنم
حالا داستان این دوستانی که این سوالات عجیب و غریب رو می پرسند همینه
یعنی این سوالات داره از همون باورهای غلط میاد و ذهن گرفتار میاد و نمیتونن سوال بهتری بپرسند
من به همه این دوستان احترام میزارم به خدا
ولی حیفه و به خدا حیفه اگر اصلا تو مدار این نبودید که بیاید و با مطالب استاد آشنا بشید که هیچی
ولی حالا که در همین قدر هدایت شدید که بدونید یه چنین سایت و مطالبی هست به خدا حیفه
بر در گنج و از گدایی مردن
شما رو نمیدونم
ولی به الله یکتا قسم میخورم
من اگر با این آگاهی ها بازم بشم همون امین قبل خودم خودمو نمیبخشم چه برسه به خدا …
استاد عزیزم چند روزه به این فکر میکنم که من همیشه آرزوی شاگردی کردن و بودن با آدمای متفاوت و تاثیر گذار تاریخ رو داشتم همیشه
و همش میگفتم کاش میشد خودم زمان زندگیم رو و مکانش رو انتخاب میکردم و میرفتم به زمان و مکان مولانا و یکی از شاگرداش میشدم
یعنی آرزوم این بود مثلا تو قونیه بودم و میتونستم مولانا رو ببینم و باهاش حرف بزنم و ببینم چطور رفتار میکنه
یا ادیسون
یا انیشتین
یا گاندی
……
حالا خدا این لطف رو به من کرده که من به خواست الله
که یک بانوی عاشقی بیاد در کنار استاد آگاهم قرار بگیره و ثمره این درو تخته شدن بشه زندگی در بهشت
و من هر روز بتونم ببینم و درس بگیرم
که به قول کیوین ترودو بالاترین آموزش
آموزش مستقیم استاد به شاگرد هست با دیدن زندگی روزمره اون استاد
حالا این گنج و این نمیدونم اسمشو چی میشه گذاشت رها کنم و برم سراغ فرع و برم سراغ ایراد گرفتن و …..
از اون گنج که چیزی کم نیمشه
من امین خودمو محروم کردم
من هیمن حالا اگه از امینی که عاشق استادشه بشم دشمن درجه یک استادم …..
استاد من که چیزی از دست نمیدن
من خودمو نابود کردم
این همه استاد تاکید دارن که تو زندگی با زن و بچه و دیگران اصل اول اینه تمرکز کنیم رو نکات مثبت
و تو خود همین فیلم میبینیم که استاد مست این غروب زیبا شده بودن و حتی تو ضبط این قسمت هم نتونستن خودشون رو کنترل کنند و اون غروب زیبا رو به ماهم نشون دادن و کلی تحسین کردن و خداروشکر کردن
و این همه چه عملی و چه گفتاری به شکل های مختلف دارن به ما میگن تمرکزتون رو بزارید رو زیبایی ها و خوبی های افراد
اصلا به فرض که اصلا استاد یه جایی اشتباه میکنند که مثلا در مورد اون اردک که باز مریم بانو توضیح دادن چرا …
ولی اصلا فر ض کنیم استاد دارن تو این مورد اشتباه میکنند
من چرا باید تمرکزم رو بزارم رو این مطلب
من چرا باید این همه درس و زیبایی و خوبی رو نبینم و باز بیام دست بزارم رو یک ثانیه از فیلم که اونم به خاطر باز نادانی خودمه که دارم قضاوت بی جا میکنم
این دوستان نکته بین و ایراد گیر رو دعوت میکنم به دیدن فایل رایگان هیچ کس را قضاوت نکنیم
شاید ان شالله یه فرجی شد
به خدا هیچ حرص و کینه ای به دوستانی که این سوال ها رو میکنن و به استاد ایراد میگیرند ندارم
و به خدا قسم فقط دلم میسوزه براشون
که باز هم میگم دارن بر سر گنج از گدایی میمیرن …..
اگرم من و یا هر کسی عیبی در کسی میبینیم به ظاهر
اون عیب در درون خود ماست که تو دیگران فکر میکنیم که میبینیم
مثل عکس ما در آیینه
پس من امین باید خودم رو تغییر بدم تا اون عکس درون آینه رو نبینم
به قول حضرت مولانا :
هرچه در وی می نماید عکس اوست
هم چو عکس ماه اندر آب جوست
وآن گنه در وی ز جنس جرم تست
باید آن خو را ز طبع خویش شست
خلق زشتت اندرو رویت نمود
که ترا او صفحه آیینه بود
چونک قبح خویش دیدی ای حسن
اندر آیینه بر آیینه مزن
من امین اگر در بین این همه نور و زیبایی این سریال الهی و این سایت نورانی
باز دارم عیب میبینم
باید برم تو درون خودم بگردم و اون رو پیدا کنم که از کجا داره میاد
من عاشق استاد عزیزم هستم
نه ایشون رو میشناختم و نه هیچ چیز دیگه ای تا همین چند ماه پیش
و الان نمیتونم رهاشون کنم و عاشقشون نباشم با این نایجی که از عمل به حرفاشون تو زندگیم دیدم
من عاشق این صداقت و این پاکی و این توحیدی بودن و این ابراهیم وار بودن و این شجاعت و هزاران خصلت خوب ایشونم
به هر حال اگر ایشون یه جایی اشتباهی کنند اولا که ایشون خدا که نیستند و خودشون میگن دارن رو خودشون هر لحظه کار میکنند و بارها و بارها شنیدم که استاد میگم منم اشتباه میکنم و منم عصبانی میشم
دقیقا تو همین فایل گفتن تو رابطه با مریم بانوی نازنین
ممکنه عصبانی بشن
ولی اینا به من امین ربطی نداره
من هزاران هزار حسن و آگاهی و زیبایی رو دارم تو استادم میبینم و از آگاه شدن به اونها هر لحظه به لطف الله یکتا داره زندگیم بهتر میشه
من دارم نتیجه رو میبینم
مریم بانو باز یه جمله طلایی گفتن مثل همیشه:
جهان به احساس ما جواب میدهد نه به کلمات
این جمله رو باید نوشت و قاب کرد
حالا احساس ما از کجا میاد از نوع توجهمون و دیدمون
این نوعه دیده که در یک مکان و یک زمان یکی همنشین حضرت محمد هست میشه مولا علی و یکی میشه دشمن سرسختی مثل بولهب
چون اون بولهب هم اون درون خودش رو در وجود نورانی حضرت مجمد میدید و مولا علی هم اون وجود نورانی خودشون رو
چون حضرت محمد آینه بود
استاد عزیزم من این سعادت رو نداشتم که با محمد و مسیح و علی و حسین و ادیسون و انیشتین و گاندیو و همه کسانی که دوست داشتم درکشون کنم و همه برگزدیگان تاریخ از آدم تا به حال
باشم و ببینم زندگی روزمرشون رو و درس بگیرم
ولی خدارو شکر میکنم که میتونم و این لطف رو خدا به من کرده به دلیل تشنگی همیشگیم برای یادگیری
که حالا میتونم زندگی شما رو ببینم صادقانه و بدون هیچ فیلتر و رنگی
استادم رو هم عریان ببینم و هم با لباس و در هر حالتی
من از دیدن توالت فرنگی تمییز و زیبای پرادایس درس میگیرم تا دیدن این غروب زیبا و بی نظیر
که امین اگر میخوای مثل استادت این غروب دل انگیز رو در یک مکان رویایی مثل پرادایس تجربه کنی
اولا از همین غروب زیبای روبروی آپارتمانت لذت ببر و خداروشکر کن
و ثانیا آگاهی های استادت رو که از یک خونه سیمانی تاریک چنین بهشتی ساخته رو رها نکن
و از راه رفتنشون بگیر تا همه کارهاشون و بر خوبی هاشون تمرکز کن تا تو هم بتونی
چون اگر استاد تونستن پس تو هم میتونی
و چه راهنمایی بهتر از خود استاد و رفتارشون برای این راه …
استاد و مریم بانوی عزیز بی نهایت قدرددانتونم برای تک تک ثانیه های این سریال الهی
مریم بانوی عزیز بی نهایت خداروشکر میکنم از عشق شما به فیلم گرفتن از زیبایی ها و خوبی ها که این همراهی شما با استاد عزیز من امین رو در هزاران کیلومتر دورتر داره از آگاهی های استاد عزیزم بهره مند میکنه
و واقعا شما یاور همیشه مومن هستید
و از خدا میخوام صدبرابر این کیفی که من و امثال من میکنیم جاری بشه تو زندگیتون و ایمان دارم که میشه
عاشقتونم و عاشقتونم
خدایا شکرت بازم توفیق دادی بنویسم و مست بشم و لذت ببرم و درس بگیرم
استاد همیشه تحسینتون کردم و تو خونه با اعضای خانواده م که باهام هم فرکانسن حرف میزنیم که چقدر شما به عنوان دست از دست های خدا سدهای ذهنی ما و باورهای غلط مذهبی رو تصحیح کردی خدای قرآن رو اون طوری که هست به ما معرفی کردی سبک زندگی جدیدی در ذهن ما ایجاد کردی که آرزوی داشتن پرادایس و آروی رو دور از دسترس ندونیم با دیدن سریال زندگی در بهشت سبک یک رابطه شاد توام با عشق رو از نزدیک لمس کردیم چیزی که در تمام سالیان سال حتی در اسطوره های عاشقی ادبیات کهن ما در داستان لیلی و مجنون رو ندیده بودیم و تعریف ما از عشق وابستگی شدید بود که با آموزش عملی در زندگی شما این باورها تصحیح شد. استاد من کارشناس تفسیر و علوم قرآن هستم که در دوره دوازده قدم من رو دوستان به نام احمد کندرانی میشناسن استاد عزیز منی که خوره تفسیر بودم به جرات میگم نگاه شما به قرآن ملا نقطه ای نبود شما فکر خدا رو در قرآن به من آموزش دادی که خدای درست رو بشناسم و برای اولین بار در تاریخ چنین سبک تفسیری رو من باهاش کار کردم و چیزی بود که کلام خود قرآن بود در حالی که تمام تفاسیر و کتب به حساب اسلامی فقط دنبال آیات احکام بودن و فکر میکردن که این احکام باید تا قیام قیامت پا برجا باشه که ناشی عدم شناخت خداونده .
این همه زیبایی که در نوع سبک زندگی شما هست که حاصل هماهنگ شدن با خداونده و عمل به اون الهاماته و هدایت کرده شما رو به این مسیر و دارید این اصل رو آموزش میدید ولی خیلی ها میان میگن برنامتون واسه آینده چیه ؟؟،یا تا کی تو پرادایس میمونید ؟؟در حالی که نمی دونند این نیرو اگه باهاش هماهنگ باشی تو رو هدایت میکنه در زمان درست ومناسب به مسیر عالی و بی نظیر و به جای پرسیدن از استاد که چطور خودمون رو با اون نیرو هماهنگ کنیم که استاد بارها اون رو توضیح داده می پرسید که چرا فلان آهنگ رو گوش دادید واقعا خنده م میگیره از این پرسش بعضی عزیزان !!!
استاد شما تغییراتی در سبک زندگی انسان ها ایجاد کردین قالب های زیادی رو شکستید ایمان رو در عمل آموزش دادید و باعث شد فردی مثل من در یکی از دهات های دور برای خودش هدفی جهانی بچینه و از اون نیرو یاری بخاد که با تکامل اون رو برسونه به خواسته ش که به زیبایی پلن ها رو واسم چیده و از چه شرایطی من رو هدایت کرد به مسیر علاقه م که از انجام هر ثانیه از اون کار عشق می کنم بعضی از دوستان فکر میکنن کار کردن رو باورها یعنی یه گوشه بشینیم و فقط عبارت تاکیدی گوش کنیم و نباید کسی مزاحممون بشه در حالی که استاد زمانی که داره لذت میبره از کار تمیز کردن پرادایس یعنی داره رو باورهاش کار میکنه وقتی قر نمی زنه و اعراض میکنه از زشتی ها در حال کار کردن رو باورهاشه زمانی که من دارم در مسیر علاقه م کار میکنم یعنی دارم رو باورهام کار میکنم چون در حال لذت بردن از اون شرایطم!!!
و استاد تو خونمون به شما لقب محی القرآن یعنی زنده کننده قرآن دادیم !!!
راستش کامنت شما رو خوندم یاد آیه یا ایها الذین آمنو آمنو …
افتادم
یعنی شمایی که کارشناس قرآن خودتون رو میدونستید همین که اومدید و دوباره از صفر نشستید و دیدتون رو عوض دارید میکنید
خیلی خیلی ارزشمنده برادر من
و من چقدر خوشحال شدم از کامنت شما و این شهامت و شجاعت شما رو که تو کاری که فکر میکردید استادید ولی مردونه و ابراهیم وار اومدید و قبول کردید که شاگردی کنید این خیلی ارزشمنده و تحسین بر انگیز
برادر عزیزم حالا که آگاهانه داری تلاش میکنی برای شناخت خودت و خدای خودت و کلام الله و این شهامت رو داشتی که از صفر دوباره شروع کنی
آرزو میکنم که خدا به بالاترین درجات از درک این کتاب آسمانی شما رو هدایت کنه
و همونطور که استاد با نور وجودش مارو آگاه کرده
شما هم چراغی باشید برای هدایت کسانی که باهاشون در ارتباط هستید
من در دوره 12 قدم بخصوص کامنتهایی که روی جلسات قرآنی میذاشتید رو با عشق میخوندم و لذت میبردم. خیلی وقت بود که کامنتی روی جلسات قرآنی نذاشته بودید و باورتون میشه 3-2 روز پیش داشتم فکر میکردم چرا دیگه کامنتی نذاشتین .چون کامنتهاتون که با استناد به آیات قرآن بود بسیار آگاهی دهنده بود و چقدر برای من جالبه که الان و اینجا کامنتتون رو دیدم و باز هم کامنتی بسیار عالی و پرمحتوا.
در پناه خدا باشید و خداوند علیم راهگشا و راهبر به سمت اهدافتون باشه
خدا رو هزار بار شکر که امروز هدایت شدم به سمت کامنت شما
چقدر این تاثیرگذاری بی نظیره. تفاوت نداره ساکن تهران یا خارج از کشور باشی یا طبق نوشته شما از یه دهات دور در ایران، مهم اینه که در همه جا و د هر شرایطی قوانین ثابته و خداوند با نوشتن این قوانین به ما اجازه داده با عشق توی میدانی که ما دنیا مینامیمش زندگی کنیم و هر چی قوانین رو بهتر یاد بگیریم لذت ببشتر میبریم. مثل همون بازی قارچ خور توز قدم ۲ جلسه ۷ که ذهن من رو اون جلسه واقعا کن فیکون کرده
الهی شکرت بابت شما عزیزان که هر بار مهر تاییدی میزنید بر این قوانین الهی
استاد با اجازتون میخوام قبل از اینکه بگم «روی باورامون کار کردن یعنی چی»، یک قدم به عقبتر برگردم و بگم «باور» یعنی چی! که بهتر بتونم به سوالتون پاسخ بدم.
اگه ازم بپرسید «باور» یعنی چی، بیدرنگ مثل یک بچه دبستانی که درساشو حفظ کرده جواب میدم …
«باور، یک فکری هست که خیلی زیاد تکرار شده باشه و ناشی از شنیدهها و دیدهها و تجربیات مختلف باشه»
این کلمه چهار حرفی، شاید جزء اولین کلماتی بوده باشه که من در این مسیر شنیدم و باهاش آشنا شدم. دیگه بهقدری این کلمهی نامآشِنا رو در جملات مختلف و فایلهای مختلف شنیدم که برام عادی شده! عادی شده یعنی، فقط شنیدم و نتونستم اون طور که باید درکش کنیم!
چرا اینو میگم؟! چون بارها و بارها برام پیش اومده وقتی یه کتابی، «قانون» رو از زبان خودش بیان کرده، انگار که از دریچه ای جدید به قانون نگاه کردم و این باعث شده بهتر درکش کنم. با خودم فکر کردم که علتش چی میتونه باشه؟ چرا این همه تکرار من از قانون مثل این جمله ی جدید این کتاب منو متاثر نکرده؟! به این نتیجه رسیدم که …
وقتی یک واژه ای رو زیاد تکرار کنی و درگیر اون واژه بشی، معناشو فراموش میکنی. دقیقا همون اتفاقی که برای اسامی افراد مختلف پیش میاد. ما وقتی اسم نزدیکانمون رو بارها و بارها صدا میزنیم، دیگه به معناش فکر نمیکنیم! این طبیعیه! و دقیقا همین روال عادی شدن و فراموشی معنا، برای کلماتی که به کار میبریم هم اتفاق می افته، اگر معناشو فراموش کنیم!
به همین خاطر برای خودم، این نسخهی شخصی رو پیچیدم که از این به بعد، سعی کن درگیر یک کلمه خاص نشی! این کلمات نیستن که کار میکنن بلکه فرکانس اوناست! توقع نداشته باشم با تکرار جملاتِ اپیدمی، در زندگی معجزه رخ بده چون این فرکانس منه که خالقه نه اون واژه ها! فرکانس مثل روحه! غیرقابل دیدن ولی حقیقت واقعی! مثل روح برای جسم! ما جسم رو مییبنیم در صورتی که این روحه به جسم جان میبخشه! برای ارسال فرکانس هر کلمه ای، باید بتونیم اون کلمه رو درک کنیم. امکان نداره به کسی الکی و از روی تکرار بگیم عاشقتم، و اون کلمه متاثرش کنه! زمانی اون کلمه تاثیر خودش رو میذاره که من بفهمم عاشقتم یعنی چی و چه مفهومی برام داره! اصلا من چرا از کلمات استفاده میکنم؟! برای انتقال پیام! پس چی شده این روزا کلمات تبدیل به ابزاری برای نقاب زدن یا چادر شده؟! شده به این مسائل به ظاهر پوچ فکر کنیم؟!
چه خوبه اولازهمه بیام صادقانه با خودم بنویسم که باور یعنی چی؟! اصلاً از این به بعد هر کلمهای رو که روی زبونم میارم، از قبل برای ذهن خودم تعریفش کرده باشم و درکش کرده باشم!
بعد از تعریفش، بیام و دنبال کلمات مترادف اون بگردم تا به فهم بیشترم کمک کنه و سعی کنم هر بار از معادلهای مختلف اون در جملاتم استفاده کنم نه اینکه همش بهصورت اپیدمی تکرار کنم باور باور باور … درصورتیکه هنوز به درک قابل قبولی نرسیدم!
باور ازنظر من یعنی، اون جور که به مسائل نگاه میکنم! یعنی اون عقیدهای که نسبت به مسئلهای خاص داریم. و این عقیده مسلماً از گذشته شکلگرفته و متأثر از عوامل مختلفی ازجمله خانواده و اطرافیان و رسانهها و … هست.
باور یعنی طرز نگاه ما به مسائل، یعنی اون جوری که به مسائل نگاه میکنیم. اون دیدگاه خاصِ ما و اون زاویهی دید ما!
چقدر بیشتر داریم درک میکنیم که باور یعنی چی. مگه نه؟!
چون برای خودم با مترادف های ذهن خودم ودایره لغات خودم تعریفش کردم. دقیقا مثل یک دیکشنری انگلیسی به انگلیسی!
مدت زیادی نیست که به این درک رسیدم اما از زمانی که برای ذهنم تعریف کردم نوع نگاه من به مسائل، زاویه ی دیدم و دیدگاهم نتایج رو رقم میزنه، انگار که بار اوله این قانون رو شندیدم! به طور خودش جوش و ناخوداگاه شروع کردم به بررسی نوع نگاه و دیدگاهم نسبت به تمامی مسائل!
با اونی شروع کردم که بیشتر از همه ذهنم رو درگیر کرده بود و دونه دونه، همه ی این مسائل زندگی رو، به مرور بررسی کردم. اما چی رو بررسی کردم؟! کیفیت اون مسائل رو با کیفیت دیدگاهم مقایسه کردم و یعی کردم یه سری عقاید و نگاه های جدید رو که بهم حسِ امنیت و ارامش میداد رو جایگزین کنم.
ولی نکته مهم اینجاست که من سعی نکردم برای این طرز نگاه به مسائل، از کسی تقلید کنم و نگاه کس دیگه رو کورکورانه تکرار کنم! بی ادبی منو ببخشید اما حتی اگر استاد عباس منشی باشه که استاد من هستن! چرا؟! چون استاد، مثل اساتید دانشگاه، میان شاکله ی اصلی رو برام توضیح میدن و دستشون دردنکنه. مثلا همین که به من میگن زاویه نگاه من، آینده من رو میسازه و اگه زاویه نگاهم بهتر بشه، آینده من هم بهتر میشه، این یعنی اصل و اساس و شاکله ی جهانی که توش زندگی میکنم! من این علوم اصلی و اساسی رو از استادم آموختم و سپاسگزارشون هستم.
اما این دلیل نمیشه بخوام سبک زندگی شخصی ایشون رو تقلید کنم و یا نسخهای که خودشون برای زندگی شخصی خودشون پیچیدن رو من کورکورانه تقلید کنم!
توی علم پزشکی هم به هیچ عنوان توصیه نمیکنن که نسخه ای که برای یک بیمار نوشته شده برای بیمار دیگه استفاده بشه وای به حال علمِ زندگی! استاد عباس منش، اصول نسخه نویسی رو یاد داد که من با فهم و درک اون اصول برای خودم، نسخه ی شخصی بنویسم. برای تمام مسائل ریز و درشتی که باهاشون برخورد میکنم. و فقط نسخهی شخصی من، برای خودم جوا بمیده. میدونین چرا؟! چون هر نسخهای که برای خودم بنویسم، با درک و فهمه! اما چیزی که قراره تقلید کنم صرفا تقلیده!
دوباره برمیگردیم به قضیه روح که به کلمات جان میده. مهم نیست من چه جملات و کلماتی که استاد در زندگی شخصیش به کاربرده رو تکرار کنم. چون این کار صرفا تکراره و تکراری که بر پایه ی درک نباشه، هیچ قدرتی برای تغییر آینده من نخواهد داشت! چون هیچ جانی نداره! مثل یک جسم بدون روح!
ولی وقتی من، شروع کردم متناسب با ظرفیت خودم، متناسب با اون درک و فهم خودم از کلاس استاد، برای خودم و مسائلم تمرین و راهکار ساختم، این طبیعیه تر از طبیعیه که اون مسئله هم دستخوش تغییر بشه و یا به عبارتی بهتر بشه!
دقیقا از زمانی که متوجه این کج فهمی خودم در مسیر شدم، فقط از زمانی که معنی «باور» رو برای ذهن خودم تعریف کردم، ذهن من، مشتاق تر از خودم، گفت حالا که اینجوریه بدو برو دفترت رو بیار ! دفترم رو آوردم و شروع کردم به بهتر کردن زاویه نگاهم، به تمام مسائلی که به عنوان تضاد یا خواسته و اهداف در زندگی من وجود داشت.
مثل عکاسی که برای ثبت یک تصویر بهتر باید زاویه نگاهش رو تغییر بده! مثل تیراندازی که برای زدن به هدف، باید زاویه نگاهش رو اصلاح کنه! خب طبیعی تر از طبیعیه که من با تغییر نوع نگاهم به مسائل، اونا تغییر کنن! چقدر دوست دارم د رمورد این شیوه ی طبیعی زندگی کردن بگم! همونطور که چقدر دلم میخواست تا فرصتی بشه و از این درک جدید و اصلاح مج فهمیم بکم!
بگم که چقدر طبیعی، از وقتی فقط مفهوم این کلمه ی چهار حرفی باور رو فهمیدم، به صورت ناخوداکاه و خودجوش، دیدگاه های جدید من متولد شدن! به نوعی که کامل درکشون میکنم! چون زاییده درون من هستن! از جنس خودم هستن! این دیدگاه های جدید به قدری برام عزیز هستن که ناخودگااه و خودجوش، هروز برای خودم ، کامل تر از روز قبل در دفترم مینویسمشون.
همین باعث میشه این دیدگاه های جدید که دارن برپایه درک و شعور در ذهنم ثبت میشن، منجربه قادامات عملی بشن و پشت بندش، به صورت طبیعی اتفاقات تغییر کنه!
استاد عزیزم …
قرار بود قبل از پاسخ گویی به سوالتون، سوال خودم رو جواب بدم که حسم میگه، ناخودگاه جواب سوال شما رو هم دادم. متشکرم از سوال خوبتون که فرصتی شد بتونم در زمان مناسب، این مطالب رو برای خودم مرور کنم.
برای درک بهتر، جمله به جمله نوشتم توی دفترم، مکث کردم، فکر کردم. و درک کردم، به قدری درک کردم که به شدت مشتاقم شروع کنم و بدین صورت روی فعالیت هام کار کنم…روی حرفام، روی اعمالم، از زاویه ای جدید ببینم، از زاویه ی جدید و الهی، از زاویه ای که تا به حال نبوده…
چقدر خوشحالم که زمانی این کامنت رو ثبت کردید که مشخصه مدتی به این صورت پیش رفتید و نتیجه گرفتید، جهان روی بهترش رو بهتون نشون داده…
مثل همین عمل ظرف شستن به ظاهر ساده، ولی از همین میشه باور ساخت، حس خوب ساخت، لحظات عالی ساخت، یه تمرین دلچسب ساخت.
قبلاً چرا ظرف میشستم: چون کثیف بودن، چون مجبور بودم، و برای اینکه کمی برام لذت بخش باشه، در حین شستن فایل گوش میدادم و به روزیی فکر میکردم که یه ماشین ظرفشویی بگیرم.
حالا میخوام نگاهم رو تغییر بدم، از زاویه ای به این عمل شستن نگاه کنم که قبلاً نبوده، یا گذری بوده، ولی اینقدر باید همین یک تمرین رو انجام بدم که در من درونی بشه، گذری نباشه.
دیدگاه جدید و الهی، منظور از الهی، حس خوب دادن این دیدگاه:
چقدر خوبه که این ظرف هارو دارم، چقدر کارمو راه میندازه، چقدر خوبه، چیزی هست، ظروفی هست به این زیبایی و شیکی که درونش غذا میخورم، چقدر خوبه که غذایی در درون این قابلمه و ظروف پخته شده، غذا، نعمت الهی دارم، چقدر خوب در کنار عزیزانم داخل همین ظروف غذا سرو شده، و پریروز همسر مهربانم داخل همین ظروف برام غذایی که دوست داشتم، از بیرون خرید و غافلگیر شدم، همین ظروف حامل اون غذا و عشق همسرم بود بهم…
این ظروف حقشونه تمیز باشن، برای تشکر ازشون با عشق میشورم و شکر میکنم که ظرفی برای شستن دارم. ظرف کثیف نشان از غذا (نعمت) پروردگار است، ردپای لطف خدا در زندگیم. من میشورم تا باز هم ردپای خدارو بیشتر ببینم، غذاهای باکیفیت تر و سالم و بهتر…من ظرف هارو تمیز و آماده نگه میدارم تا دوباره نعمت پروردگار درونشون جاری بشه…
از دیدگاه جدید، شستن ظروف حمد و ثنای پروردگار است…شکرگزاری…
اگر همینطور ادامه بدم شکرگزاری های بیشتری به ذهنم میرسه، حساب کنید، در همان بیست دقیقه شستن ظروف از ته قلب اینطوری آدم شکر خدارو به جا بیاره، غرق در شستشو بشه، چه فرکانس خوبی درحال ارساله؟؟!!!
و این عملی که تقریبا هر روز انجام میدیم، بصورت روتین اجرا بشه، چی میشه خدای من!😍😍😊
و با همین فرمون، به سراغ تک تک کارای دیگه، تک تک افکار، تک تک اعمال بریم…
و هر روزم در این سایت و در کنار خانواده ی آگاه، آگاهی های فوق العاده ای دریافت می کنم، و عمل میکنم به اندازه ای که درک کردم و نتیجه می گیرم به اندازه ای که عمل کردم…
سلام و درود بر استاد عزیز، مریم بانو، و دوست عزیز آقای نظری
شب یلدارو به همه عزیزان تبریک میگم 🍉🍉
دوست عزیز متشکرم بابت کامنت عالیتون، نکات بسیار آموزنده برای من داشت. از جمله این نکته رو به من گوشزد کرد که من صرفا نباید راه هایی که دیگران رفتند رو تقلید کنم، نباید روش های اونهارو کپی کنم، من باید اصل و شالوده رو بگیریم و متناسب با توانایی ها و شرایطم از روش های مناسب و مسیر صحیح به سمت خواسته هام حرکت کنم.
خدارو خیلی خیلی شاکرم اول برای وجود استاد واینک خدا دوست های خوب پر انرژی پراز انگیزه پر از شورو شوق احساس و امید فرواون ب خدای بزرگ.
و پر از ارزوهای بزرگ هدفهای عالی
خداروشکر میکنم ک خدا منو هدایت کرد ب سمت کامنت خودم هرموقع غرق در کامنت خودن میشم احساس میکنم در دنیای دیگ هستم احساس میکنم روهوا درحال پرواز کردن هستم
احساس میکنم تک تک دوستان عزیزم همگی خودشون یکپا استاد شدن
احساس میکنم با کلی استاد طرفم این حالمو خوب میکنه
اینک همه درک کردن فهمیدن نتیجیه گرفتن
و راهم درسته و منم یک روز جایی تک.تک عزیزان قرار میگیرم
منم.کلی کامنت میزرام
کامنت های طولانی کامنت های پرالهام بخش و پراز شکر گذاری
چقدر دیدگاه تون موشکافانه بود و این کلمه باور رو کالبدشکافی کرد برای من
با هر جمله شما بهتر درک کردم معنای این کلمه رو و دقیقا با تمام وجودم درک کردم مخصوصا اونجایی که گفتید که زمانی که یه کلمه زیاد تکرار میشه عادی میشه برامون و باید مجددا اونو برای خودمون تعریف کنیم
سلام به استاد عزیزم و سلام به بانوی عشق و و زیبایی مریم نازنین و مهربان
خدا رو شکر میکنم که یک روز دیگه فرصت دارم که طعم این زندگی لذت بخش رو در کنار شما بچشم خدایا شکرت خیلی خوشحالم که دارم با شما کار میکنم و درس ایمان با عمل رو یاد میگیرم خدایا شکرت شاید سه قسمت آخر از سریال زندگی در بهشت رو کامنتی ننوشتم ولی انقدر پر از درس بودن این قسمت ها که من فقط داشتم بهشون فکر میکردم بخصوص قسمت ۱۱۶ که من فکر میکنم مهمترین قسمت این سریال هست و استاد اون شالوده و اصل اصل قانون رو در عمل به ما نشون میده و با صحبتهایی که آخر قسمت ۱۱۶ در مورد ایمان با عمل و اجرای ایدهها کرد ذهن من هی بازتر و بازتر شد و درکم نسبت به قوانین بهتر و بهتر شد خدایا شکرت
اگر همراه با گوش دادن فایلها و دورهها زندگی در بهشت رو بصورت جدی دنبال کنید و وقت بذارید خیلی خیلی بهتر قانون رو درک میکنید و متوجه میشید قانون چطور داره عمل میکنه جهان چطور داره عمل میکنه خدایا شکرت
خدایا سپاسگزارم که در مدار دیدن این سریال و درسهاش هستم. خدایا شکرت
این قسمت هم پاسخ به سوالات دوستان در مورد زندگی در بهشت هست در واقع قسمت هفتم که یکسری سوالات در مورد زندگی در بهشت پرسیده شد و استاد جوابهای خودش رو فیالبداهه میدن خدایا شکرت که این قسمت رو هم دارم میبینم خدایا شکرت
اول بریم زیبایی و مناظر اطراف استاد رو ببینیم و لذت ببریم و شکرگزاری کنیم خدایا شکرت. خدای من ببین چقدر منظره پشت سر استاد زیباست چقدر زیباست خدایا شکرت حجمی از درختان بهشتی رو دارم میبینم که سرسبز هستند با اینکه هوا سرد هست اما این درختها انقدر زیبا هستند که آدم دوست داره ساعتها نظارهگره این بهشت وسیع و پهناور بشه. خدای من ببین چقدر زیباست اون ابرهای نازک که توی آسمون هستند و رنگ آبی آسمون، اصلا ترکیب اینها یک صحنه بینظیری رو بوجود آورده خدای من شکرت هزاران بار شکرت به خاطر این همه زیبایی این همه نعمت که توی این بهشت هست توی زندگی استاد هست خدایا شکرت. و نهرهایی که زیر این درختان جاری هست و پشت سر استاد روان هست و خیلی آرام و ساکت و خدای من شکرت به خاطر این همه فراوانی. استاد چقدر پر انرژی این فایل رو شروع میکنه و چهرش سرشار از آرامش و شادی و خوشحالیه و من میتونم این فرکانس رو دریافتش کنم خدایا شکرت خدایا شکرت به خاطر همچنین استاد فوق العادهای که من دارم خدایا شکرت به خاطر این بنده موحد و توحیدی که هیچ انگیزهای برای شرک نداره و تمرکزش فقط و فقط روی اصل هست و این همون ویژگی هست که من هم دوست دارم داشته باشم خدایا شکرت خدایا شکرت که هدایت شدم به سمت سیدحسین عباسمنش خدایا شکرت که خداوند هر لحظه در حال هدایت منه خدایا شکرت به خاطر وجود انسانهای موحدی که در این دنیا خوب زندگی میکنن و دنیا رو به جای بهتری برای زندگی میکنن خدایا شکرت خدایا شکرت. کلاه قرمز و تی شرت سفید رنگ استاد چقدر زیباست چقدر تمیزه چقدر منظمه خدایا شکرت. اصلا من که دارم استاد رو میبینم توی این فرکانس کلی حالم خوب میشه و احساس خنکی و فراوانی میکنم خدایا شکرت. خدای من ببین عکس درختان و آسمون همراه با ابرهاش افتاده توی دریاچه اصلا روح من داره پرواز میکنه خدای من این بهشت چقدر زیباست خدایا شکرت خدایا شکرت. رنگهای سبز آبی قرمز سفید با هم در این تصویر ترکیب شدند و احساس آدم رو خیلی خوب میکنه خدایا شکرت. همه چی آماده با موبایل هیولای آیفون ۱۲ پرو مکس هم داره فیلمبرداری میشه این قسمت و کیفیت واقعا بالاست و من لذت میبرم از کیفیت بالا از تکنولوژی از پیشرفت و همیشه دوست داشتم فیلم یا فایلی که دارم میبینم با بهترین کیفیت باشه و لذت ببرم. که خدا رو شکر سریال زندگی در بهشت داره با بهترین کیفیت گرفته میشه الان هم که به لطف آیفون ۱۲ کیفیت هزار برابر بهتر شده خدایا شکرت خدایا شکرت
خوب بریم سراغ سوالات
اولین سوال این هست که استاد شما خیلی راحت به کارهای روزانه خودتون در پرادایس رسیدگی میکنید در حین اینکه میگید من دارم هر روز روی خودم کار میکنم. بعد این دوستمون میگه که من کارهایی در طول روز برام پیش میاد و وقت کم میارم و احساس میکنم نتونستم روی خودم کار کنم میخوام بدونم که چقد طول میکشه ما هم مثل شما هم در حین اینکه داریم کارهامون رو انجام میدیم روی خودمون و باورهامون هم کار کنیم. حالا استاد از این دوستانی که این چنین سوالاتی رو پرسیدن میخواد که جواب این سوال رو بدن که: روی باور کار کردن اصلا یعنی چی؟
دوستانی که این سوال رو پرسیدین روی باورها کار کردن مگر چیزی جدا از عمل کردنه؟ که مثلا بشینیم یه جا یکسری عبارات تاکیدی آماده کنیم و یه صلواتشمار هم داشته باشیم بعد همینجوری تق تق بزنیم یکسری جملات رو تکرار کنیم؟ آیا این به معنی روی باور کار کردنه؟ به نظرم من که اینجوری نیست چیزی که من از سریال سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت و کلا فایلهای استاد یاد گرفتم اینه که ما در هر شرایطی که هستیم باید به موضوعات مختلف جوری نگاه کنیم که به احساس بهتری برسیم. وقتی به احساس بهتر میرسی در هر کاری که هستی یکسری ایدههای عملی بهت گفته میشه که باید انجام بدی. من به دوستانی که این سوال رو پرسیدن پیشنهاد میکنم قسمت ۱۱۶ سریال زندگی در بهشت رو بارها و بارها ببینند که بدونن روی باورها کار کردن یعنی چی. توی این قسمت عملکرد استاد رو ببینید و ایده بگیرید ازش برای کار کردن روی خودتون. من خودم نمیگم خیلی آدم پرفکتی هستم توی این قضیه و توی حل مسئله اما دارم تلاشم رو میکنم ذهنم رو کنترل کنم و ایدههایی که به ذهنم میرسه رو اجرایی کنم. روی باور کار کردن یعنی اینکه من شخصیتم رو تغییر بدم، روی باور کار کردن به این معنی نیست که یه گوشه بشینم و بگم الان من قانون جذب رو میدونم و الان من میخوام جذب کنم من میخوام رابطه عاشقانه جذب کنم من میخوام میلیاردر بشم جذب کنم من میخوام بنز جذب کنم. به نظرم اینها یکسری نگاه سطحی به قوانین هست که خب توی ایران خیلی هم مد شده. برای من تغییر باور یعنی تغییر شخصیت یعنی حرکت به جلو یعنی اجرا کردن ایدهها برای من حامد روی باور کار کردن یعنی با وجود اینکه مسئله هست توی زندگیم اما دنبال راه حل گشتن و توکل کردن. برای من روی باور کار کردن یعنی در حالی که دارم کارهای زندگی کارهای روزانه رو انجام میدم اما دارم از زندگی لذت میبرم و از همین موضوعات زندگی به دید و به چشم قوانین نگاه کنم. من درکم از قانون نسبت به ۴ ماه پیش ۶ ماه پیش یک سال پیش خیلی تغییر کرده. شاید من خودم هم اون اوایل اینجوری فکر نمیکردما نمیگم من خودم از همون اول اینجوری بودم اما یه اشتیاقی درونم بود که اصل قضیه رو درک کنم که بدونم استاد چی رو میخواد به من بگه چه چیزی اصله و همیشه از خدا هدایت خواستم که من رو هدایت کنه عملگرا باشم. خدایا شکرت. و این برای من روی باور کار کردنه: عمل به الهامات.
سوال بعدی که از استاد پرسیده میشه اینه که زمانی که اون داک اومده بود پشت در چرا اجازه ندادید مریم جون بهش غذا بده با خودتون چرا بهش غذا ندادید ولی مثلا در سفر به دور امریکا به حیوانات غذا میدادید و مشکلی نداشتید.
واقعیتش من خودم تعجب میکنم از این سری سوالات. من خودم یکی یادم نمیاد همچین سوالاتی رو از استاد پرسیده باشم، و هیچوقت هم به دنبال این نبودم که تناقضی در زندگی استاد پیدا کنم و بیام بهش بگم شما که اونجا اینجوری گفتی الان چرا اینجوری میگی. من اصلا وقت ندارم بیام به دنبال تناقض چه در زندگی استاد عباسمنش چه در زندگی دیگران بگردم چون من خودم هدف دارم توی زندگیم چون من به دنبال این هستم که خودم رو بهبود بدم چون من میخوام خودم بهتر بشم از دیروز خودم بهتر بشم. من به جای تناقض پیدا کردن در زندگی استاد میام فایلها رو گوش میدم زندگی در بهشت رو میبینم و ازشون ایده میگیرم برای بهتر زندگی کردن خودم برای بهتر شدن باورهای خودم که خدا رو شکر تا الان به اندازه ای که عمل کردم تونستم نتیجه هم بگیرم و من الان ربطی به حامد قبل از آشنایی با استاد عباسمنش ندارم. چرا؟ چون به دنبال تغییر و بهبود زندگی خودم بودم. چون به جای اینکه وقتم رو بذارم و بیام تناقض در زندگی دیگران بگردم وقت گذاشتم برای بهبود خودم و به همین روند هم ادامه خواهم داد و همیشه هم این سوال رو از خودم میپرسم که چطور میتونم از این بهتر بشم چطور میتونم توی فلان زمینه در زندگیم بهتر عمل کنم چطور میتونم شخصیت بهتری از خودم بسازم.
خدایا سپاسگزارم به خاطر این قسمت از سری پاسخ به سوالات که داره من رو آگاهتر میکنه که تمرکزم روی چه چیزی باشه. خدایا سپاسگزارم که هر لحظه در حال هدایت من هستی و با زبان نشانهها با من صحبت میکنی خدایا شکرت. خدایا شکرت
سوال بعدی اینه که ایده سریال زندگی در بهشت چطور به ذهن شما رسید؟ الهام بود از قبل بهش فکر کردید چطور بود؟
و جواب استاد اینه که ما هدایت شدیم یعنی با تجربه ای که از سریال سفر به دور امریکا داشتیم دیدیم که چقدر بازخورد خوب گرفتیم و چقدر استقبال شد و چقدر خیلی از دوستانی که دورهها رو داشتن قانون رو بهتر در عمل یاد گرفتن.
و من خودم نظرم اینه که ایده سریال زندگی در بهشت با هدایت خداوند بود. چون استاد و مریم بانو همیشه در زمان مناسب و در مکان مناسب هستند و چون این باور رو دارن خداوند هر لحظه در حال هدایت اونها هست. و کلا زندگی استاد بر پایه هدایت های خداوند هست به همین دلیل چنین سریال ها و فایلهای بی نظیری آماده میشه با بهترین کیفیت و با بهترین محتوا که قانون به صورت کاملا عملی و کاربردی از طریق زندگی استاد به ما نشون داده میشه. من خودم خیلی درسها از این سریالها گرفتم و به خصوص در زندگی در بهشت چون ما در این سریال میبینیم که استاد مسائل زیادی رو حل میکنه و اتفاقاتی که میفته توی پرادایس همهاش درسه همهاش قانون در عمله. خدا رو شکر میکنم که دارم این سریال بی نظیر رو میبینم و ورودیهای ذهنم رو فقط با این فایلها کنترل میکنم چون دارم ازشون نتیجه میبینم. چون دارم میبینم که با توجه کردن به زیباییها، به نکات مثبت، به حل مسائل، چطور دارم هدایت میشم به همین جنس از اتفاقات. و تازه دارم بهتر و بهتر قانون رو درک میکنم. تازه دارم درک میکنم منظور از حل مسائل چی هست. منظور از عمل به الهامات و ایده ها چی هست. و خدا رو سپاسگزارم که این سریال استارت خورد و الان تا قسمت ۱۱۷ روی سایت اومده و این همه درس یاد گرفتم. خدایا شکرت خدایا شکرت. خداوند در تک تک این قسمت ها پیام خودش رو به ما رسونده و این منم که باید مقاومت هام رو بردارم و عملگراتر و متوکل تر باشم و رو به جلو حرکت کنم. اصلا سریال زندگی در بهشت یعنی حرکت یعنی اقدام یعنی عمل کردن. یعنی ایمان با عمل صالح. خدایا شکرت که زندگی دو بنده موحد رو بدون هیچ ادا و اطواری دارم میبینم و صادقانهترین و لذت بخش ترین زندگی که من دیدم. که معنی رابطه عاشقانه بدون وابستگی رو فهیمدم که توحید و آزادی و توکل در رابطه عاشقانه رو من در این سریال فهیمدم و سپاسگزار خداوندی هستم که من رو هدایت کرد که زندگی شما رو در ببینم خدایا شکرت خدایا شکرت. به خاطر این زندگی سرشار از توکل و آزادی شما که عشق داره توش که ثروت داره که ایمان داره خدایا شکرت خدایا شکرت. خدایا سپاسگزارم که هدایتمون کردی که این سریال آماده بشه و اونهایی که در مدارش هستن بیان و ببین که زندگی واقعی همراه با توحید یعنی چی خدایا شکرت خدایا شکرت
در ادامه استاد در جواب دوستانی که پرسیده بودن شما آهنگ سندی گوش میدادی آیا این باور نامناسب به ذهن شما نمیده؟
باز هم برمیگردیم به اصل و اساس قانون که ما باید تمرکزمون روی چی باشه. که استاد خیلی خوب توضیح میده و راهکار رو به ما میده: و اونم اینه که شما باید تمرکز داشته باشید توی زندگی خودتون چون انتقادها برای من ارزشی نداره دلیلش هم اینه که من هزار برابر بیشتر از شما از خودم انتظار دارم تغییر کنم و نمیگم آدم کاملی هم هستم.
دیدگاه من به عنوان حامد: این همون دلیل موفقیتهای استاده که الان داریم توی سریال زندگی در بهشت میبینیم، که استاد سرش توی زندگی خودش بوده و به دنبال تناقض در زندگی دیگران نبوده و به جای اینکه سرک بکشه توی زندگی بقیه اومده خودش رو بهتر و بهتر کرده اومده روی خودش کار کرده روی باورهاش کار کرده و هدایت شده. این در صورتی هستش که استاد از یک شرایط سخت و نامناسب به اینجا رسیده، از فقر به ثروت، از بیماری به سلامتی، از دعوا و کتک کاری و روابط داغون به روابط عاشقانه و در مدار انسانهای فوق العاده بودن، از گرمای وحشتناک بندرعباس و راننده تاکسی بودن و به امید یک مسافر دربستی بودن تا آزادی زمانی و مالی و مکانی داشتن و زندگی در بهترین ایالت با بهترین آب و هوا و در این بهشت. دلیل خلق این ثروت ها و زیبایی ها در زندگی استاد این بوده که ایشون روی خودش کار کرده و تمرکزش به جای دیگران روی خودش بوده و اصل رو پیدا کرده و فقط روی اون تمرکز کرده. حالا اصل چیه؟ اینه که روی خودت کار کنی و کاری به بقیه نداشته باشی و دنبال تناقض نباشی. خدا رو شکر میکنم این فایل خودش کلی راهکار برای زندگی بهتر به ما میده پس دیگه چرا بیام دنبال تناقض در زندگی استاد عباسمنش بگردم؟ مگه این کمک میکنه من انسان بهتری بشم؟ قطعا خیر. چیزی که به من کمک میکنه اینه که فایلهایی رو که گوش دادم بیام بهشون عمل کنم تا من هم هدایت بشم به شرایط بهتر به ثروت بیشرت به سلامتی بیشتر به رابطه عاشقانه به معنویت به آرامش بیشتر
میرسم به صحبتهای استاد در مورد نگاههای ملانقطهای به قانون که برخی افراد دارن مثلا همین داستان که شما تعریف کردین از همکارتون در تهران که میگفت از کلمه خسته نباشید استفاده نکنید بار منفی داره.
اینها همون حاشیه رفتنهاست اینها همون تمرکز روی اصل برداشتن و روی فرعیات گذاشتنه. من خودم از این نگاهها رو خیلی دیدم که مثلا از کلمه منفی استفاده نکن حواست باشه چی میگی و انقدر ریز میشن. در صورتی که این احساسه که داره کار میکنه وگرنه خیلی ها هستن میگن خدایا شکرت یا غذا میخورن میگن الحمدالله ولی هیچ احساسی پشتش نیست. خب اگر به ورد گفتن بودن این اشخاص هم باید نتیجه میگرفتن و این خدایا شکرت گفتن ها و این الحمدالله گفتن ها جواب میداد پس چرا اتفاقی توی زندگیشون نمیفته؟ دلیلش اینه که این احساسه که داره کار میکنه مهم اینه که ما چه احساسی داریم. مثلا من خودم وقتی میام کامنت مینویسم و تمرکز میکنم روی زیباییهای زندگی در بهشت و سپاسگزاری میکنم احساس میکنم قلبم داره باز میشه و یه نفس عمیقی میکشم و یه آرامش خاصی من رو فرا میگیره و انگار همه چیز رو چه گذشته و چه آینده رو فراموش میکنم و فقط در لحظه زندگی میکنم، در حالی که دارم مینویسم و احساسم خوبه و هیچ وردی هم نمیگم. تازه بعدش میبینم اتفاقات خوب برام میفته و به این اصل و اساس جهان هستی میرسم که احساس خوب = اتفافات خوب
من این همه فایل از استاد گوش دادم هیچ کجا ندیدم استاد بگه قانون جهان هستی اینه که ورد خوب = اتفاقات خوب. ولی دیدم استاد این همه تکرار میکنه که احساس خوب = اتفاقات خوب. پس بنابراین اینها همه حاشیه هستش که بیام ملانقطهای نگاه کنم و ریز بشم که آره حواسم باشه چی میگم حواسم باشه چه بر زبان میارم.
هر چند شما وقتی اصل قانون رو درک و اجرا کنی اصلا ناخودآگاه همش حرف های خوب میزنی همش تمرکزت روی زیباییهاست و از زیبایی ها صحبت میکنی. به قول قرآن در بهشت هیچ سخن لهو و بیهودهای زده نمیشود. و توی سریال زندگی در بهشت هم باز هم میتونید ردپای این عمل رو ببینید ردپای این آیه رو در زندگی استاد و مریم بانو ببینید خدایا شکرت
سوال بعدی که از استاد پرسیده میشه اینه که شما با مریم جون وقتی کار میکنید و کلا کارهای روزانه پرادایس رو انجام میدید یا هر چیز دیگه آیا سر همدیگه غر نمیزنید یا خسته نمیشید؟
که جواب استاد به این سوال به نظرم خیلی درس داره و نکتههای قانون توش هست که: جهان شما رو هدایت میکنه به شرایطی به فردی که با همدیگه مچ باشید و با فردی رابطه عاشقانه خواهی داشت که اون هم کارهایی که شما انجام میدید رو دوست داره. این اصل و اساس یک رابطه عاشقانه هستش که وقتی شما روی خودت کار میکنی جهان فردی رو به زندگی شما میاره که اون هم با خودش هماهنگه و شرایط جوری پیش میره که از بودن با همدیگه لذت میبرید. مثلا هر دو زندگی در طبیعت رو دوست دارید پس جهان شما رو هدایت میکنه و کارها رو با عشق توی این طبیعت انجام میدید. مثل زندگی استاد و مریم بانو که میبینیم مریم جان مهربان همه جوره پایه هستش و پا به پای استاد پیش میره و دوست داره که تجربه کسب کنه. مثلا من میبینم که استاد اهل حرکت به جلو و رفتن تو دل ترسهاست میبینم که دقیقا مریم بانو هم همین ویژگی رو داره و میره تو دل ترسها. و این همون هماهنگی و هدایت جهانه که شما وقتی در مسیر درست قرار میگیری اتفاق میفته. که باز هم این قسمت از فایل و جواب استاد خودش راهکارهای زیادی داشت برای اینکه من چطور میتونم باورهای بهتری داشته باشم که در چنین مسیری قرار بگیرم تا یک رابطه عاشقانه فوق العاده زیبا و لذت بخش رو تجربه کنم. خدایا شکرت به خاطر درسهای این فایل خدایا شکرت
سوال بعدی که پرسیده میشه اینه که اگر شما ده سال پیش همین پرادایس رو میداشتی و پولی نداشتی آیا همینجوری لذت میبردی از پرادایس یا وقت میذاشتی روی باورهای ثروت ساز کار میکردی؟ و در ادامه میگه با باورهایی که من شنیدم سختمه که فقط فراوانیها رو توی پرادیس ببینم
و جواب استاد اینه که این نتیجه ای که شما دارید میبینید میوهها هست ولی شما ریشه ها رو نمیبینید. شما این رو نمیبینید من زمانی که بندرعباس توی اون گرمای وحشتناک بودم داشتم پیاده میرفتم و روی خودم کار میکردم. شما نمیبینید من زمانی که تهران بودم داشتم روی خودم کار میکردم و ایده هام رو عملی میکردم و نتیجه میگرفتم.
دیدگاه من به عنوان حامد: استاد زمانی که از بندرعباس به تهران مهاجرت کرد و اولین سمینارش رو برگزار کرد براش یک موفقیت بزرگ بود چون داشت به وضوح میدید که باورها چطور کار میکنن چون به وضوح داشت میدید که خودش با افکار خودش داره زندگی خودش رو خلق میکنه. پس به همین مسیر ادامه داد و نتایج بزرگتری کسب کرد. و الان هدایت شده به این شرایط در بهترین کشور دنیا در بهترین ایالت اون کشور. اینها قبلا نبوده اینها خلق شده. اینها نتیجه اون ادامه دادنهاست نتیجه اون کار کردن روی باورهای ثروتساز و فراوانی هستش. و تا زمانی که استاد به همین روند ادامه بده نتایج بزرگ و بزرگتر میشه. پس بنابراین من باید بیام نوع نگاهم رو تغییر بدم شخصیتم رو تغییر بدم تصمیمات جدی بگیرم و عمل کنم که هدایت بشم به شرایط دلخواهم.
خدای من دیوانه شدم استاد وقتی که دوربین رو چرخوندی این آسمون بکر رو نشون ما دادی، خدایا شکرت ببین خورشید داره غروب میکنه و اون تیکه های ابر زرد و نارنجی و قرمز شدن و اصلا من دیوانه شدم خدایا شکرت خدایا شکرت. خدایا سپاسگزارم ای خدای رزاقم که ما رو هدایت میکنی به همچین زیبایی هایی که ببینیم و شکرگزاری کنیم خدایا سپاسگزارم به خاطر تمام زیبایی های این جهان و این بهشت خدایا شکرت ببین آسمون چقد زیباست خدای من ببین عکس این آسمون افتاده توی دریاچه چقد شگفت انگیز شده این صحنه خدایا شکرت خدایا شکرت. ببین احساس سپاسگزاری و احساس خوب استاد رو من میتونم احساس کنم که از دیدن این زیبایی سرمست شده و روحش داره پرواز میکنه خدایا شکرت به خاطر این همه فراوانی این همه زیبایی در این بهشت پهناور که هر لحظه اش یه شگفتی داره. به خاطر همین استاد میگه زندگی در این بهشت و این طبیعت رو بیشتر دوست دارم تا شهر تمپا. چون اینجا آزادی بیشتری داره و تجربههای خارق العادهای میشه داشت. اصلا این درختهای سبز رو میبینی که اطراف دریاچه رو گرفتن و این نهرهایی که زیر اونها جاریه و این آسمون و این غروب زیبا و این احساس خوب همش دوست داری شکرگزاری کنی و لذت ببری. خدایا شکرت
خدایا سپاسگزارم به خاطر این قسمت از جواب به سوالات زندگی در بهشت که استاد کلی نکتههای قانون و اصل و اساس جهان رو به من یادآوری کرد که تمرکزم رو چی باشه که باعث بشه نتیجه بهتری بگیرم🌷
خدایا سپاسگزارم به خاطر این زیبایی و این آسمون زیبایی که آخر فایل دیدم خدایا شکرت خدایا میخوام که هدایتم کنی زیباییهایی بیشتری ببینم و فراوانی بیشتری تجربه کنم خدایا شکرت🌷
خدایا سپاسگزارم به خاطر تمام قسمتهای زندگی در بهشت که همش درس بود همش پیام خداوند بود خدایا شکرت🌷
خدایا سپاسگزارم که هر روز دارم بهتر و بهتر قانون رو درک میکنم خدایا سپاسگزارم که من رو هدایت میکنی و با زبان نشانهها با من حرف میزنی که تمرکزم روی چی باشه خدایا شکرت🌷
خدایا سپاسگزارم به خاطر حال و احساس خوبی که دارم به خاطر آرامشی که دارم خدایا شکرت🌷
خدایا سپاسگزارم به خاطر تمرین قدرتمند و فوق العاده ستاره قطبی که هر روز دارم به شناخت بهتری از خودم از قوانین جهان هستی با این تمرین میرسم خدایا شکرت🌷
خدایا سپاسگزارم به خاطر ایدههایی که بهم الهام میکنی و من باید عمل کنم و ثمره لذت بخششو ببینو توی زندگیم خدایا شکرت🌷
خدایا سپاسگزارم به خاطر اینکه من رو هدایت کردی و با استاد عباسمنش آشنا شدم و زندگی من به طور کلی تغییر کرد و مسیر زندگیم عوض شد و الان احساس میکنم در مسیر درستی دارم حرکت میکنم و یک ندایی که احساس خوبی به من میده در درونم میگه که فقط همین مسیر رو ادامه بده فقط روی خودت کار کن روی باورهات کار کن ورودیهات رو کنترل کن و صبر داشته باش خدایا سپاسگزارم که هر لحظه در حال هدایت منی خدایا شکرت خدایا شکرت🌷
خدایا سپاسگزارم و خیلی خوشحالم که وقت میذارم کامنت مینویسم فارغ از اینکه چقدر طول میکشه اما به من احساس خوبی میده و ورودیهام رو به این شکل کنترل میکنم خدایا شکرت🌷
خدایا سپاسگزارم که دارم با استادی کار میکنم که فقط درس ایمان با عمل صالح به من میده نه یکسری حرف قشنگ خدایا شکرت خدایا سپاسگزارم که جزء افرادی هستم که واقعا میخام زندگیم تغییر کنه و خودم رو بهبود بدم خدایا شکرت🌷
خدایا سپاسگزارم به خاطر فضای سایت به خاطر کامنت ها به خاطر فایل ها به خاطر تمام آگاهی هایی که دارم اینجا یاد میگیرم خدایا شکرت🌷
خدایا سپاسگزارم که هر زمان من حرکت کردم و توکل کردم تو من رو هدایت کردی، به شرایط بهتر به آدمهای فوق العاده خدایا شکرت که همیشه در زمان مناسب و در مکان مناسب هستم🌷
خدایا سپاسگزارم به خاطر چند قسمت اخیر سریال زندگی در بهشت که همش درس ایمان با عمل بود همش درس عمل کردن و اجرا کردن ایدهها بود خدایا شکرت خدایا شکرت🌷
خدایا سپاسگزارم به خاطر وجود استاد و مریم بانو در زندگیم خدایا شکرت🌷
خدایا سپاسگزارم به خاطر رابطه عاشقانه و توحیدی این دو بنده موحد که سراسر توکل و آزادی و اعتماد هست خدایا شکرت چقد من این جنس از رابطه عاشقانه رو دوست دارم چون هیچ وابستگی توش نیست چون خداوند در این رابطه حضور داره چون یک عشق الهی در این رابطه جریان داره خدایا شکرت خدایا شکرت🌷
خدایا سپاسگزارم به خاطر این بهشت و تمام زیباییهاش تمام نعمتهاش و تمام ثروتها و فراوانیهایی که توش هست خدایا سپاسگزارم سپاسگزارم به خاطر این باران رحمت الهی که همیشه داره میباره خدایا شکرت هذه من فضل ربی🌷
خدایا سپاسگزارم به خاطر سلامتی جسمانی که دارم به خاطر تنفس سالم قلب سالم دست و پاهای سالم خدایا شکرت به خاطر خواب راحت به خاطر دوش های آب گرم خدایا شکرت به خاظر غذاهای خوشمزه خدایا شکرت🌷
خدایا سپاسگزارم به خاطر تمام نعمت هایی که از فضل و رحمت خودت به ما عنایت کردی چون تو غنی و حمیدی چون تو وهابی چون تو رزاقی هذه من فضل ربی خدایا سپاسگزارم به خاطر تمام اتفاقات خوبی که تا به همین لحظه توی زندگیم تجربه کردم خدایا شکرت🌷
🌷 سپاس و ستایش مخصوص تو هست ای پروردگار جهانیان
خدایا نیکی های این دنیا و آخرت را به ما عطا کن
خدایا تو بهترین روزی دهنده هستی ما را در رده صالحان و کسانی که ایمان با عمل صالح دارن قرار بده
خدایا ما را به راه راست هدایت کن
راه کسانی که به آنها نعمت دادی 🌷
🌷🌷 خدایا تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم 🌷🌷
خدای من. خدای من چقدر چقدر بی نظیر بود حامد جانم چقدر. با تمام وجودممم این درک بی نظیرت رو این بی نهایت اتصال نابت رو با تمام قلبم تحسینت میکم جان من چقدر زیبا گفتی روی بلورا کار کردن یعنی شخصیتم عوض بشه چقدر زیبا اگاهی های هدی نابت رو برامون به اشتراک گذاشتی عاشققتم چقدرر بل تمام وجودم تحسینتت میکنم عزیزم بی نظیر بود
عاشقتم الهی که هرلحظه متعهد تر و مصمم تر و ثابت قوم تر تسلیم وار تر بریم جلوو الهی که هرلحظه غرق عشق و ارامش و نعمت بی نهایت فراوانی بی نهایت خداوندم باشی الهی که هدایت هرلحظه روشنی لحظه هات باشه
اومدم توضیحات این قسمت از سریال زندگی در بهشت رو بخونم.. اما دیدم هر چی صفحه رو اسکرول میکنم به آخرش نمیرسم. واسه همین بی خیال شدم..چند ساعت بعد گفتم بذار بخونم.. توجه به زیبایی ها کرده حتما..شکرگزاری کرده و کلا با دید توجه به نکات مثبت شروع کردم به خواندن کامنت..
البته قبلش بگم که من این قسمت رو ندیدم هنوز ولی گفتم قبلش توضیحاتش رو بخونم..
خوندم و خوندم و لذت بردم.. دوست داشتم تموم نشه کامنتت.
بسیار بسیار بابت وقتی که گذاشتی تا هم خودت هم ما یاد بگیریم و لذت ببریم ازت سپاسگزارم..
سپاسگزار خداوندی هستم که هر لحظه با هدایت و حمایتش مرا در مسیر مستقیم خودش ثابت قدم نگه می دارد.
خدایا شکرت برای دیدن این تصویر زیبا و این نمای رویایی از بهشت رویایی، آسمان آبی خوشگل با ابرهای سفید، درختان زیبا و استوار کاج، دریاچه بزرگ و پر آب و جاری که با انعکاس این همه زیبایی لذت دیدن این منظره رو صد چندان کرده، و استاد زیبا و دوست داشتنیم با این لباس سفید و کلاه قرمز خوش رنگ که بی نهایت بهش میاد ماشاالله، با لبخند از ته دلش، با صدای محکم و تاثیر گذارش.ان شاالله روز به روز ثروتمند تر، توحیدی تر، شادتر و موفق تر و خوشبخت تر باشین. خدا رو هزاران مرتبه سپاسگزارم که دیدن این فایل رو روزیم کرد.
خوب بریم سراغ یک سوال بی نظیر از طرف استاد روی خودمون کار کنیم یعنی چی؟
من عاشقتم استاد جونم که اینقدر عالی توی تمام فایل ها توضیح دادین برامون و این ماییم که هر چی مدارمون بالاتر میره بهتر درک می کنیم.
روی خودمون کار کردن یعنی گوش دادن همین آموزه ها و دیدن همین فایل ها و محصولات و بعد عمل کردن به اونا. که هر زمان با توجه به تکامل مون این کار کردنه فرق می کنه، مثلا من مدت خیلی خیلی زیادی از ۲۴ ساعت، حدود ۲۰ ساعتش فایل ها رو با هنزفری گوش میدادم ، یعنی از شب تا صبح هم فایل ها توی گوشم ریپیت می شد و هر کاری که انجام می دادم ، هر جا که می رفتم، یعنی کامل داشتم ذهنم رو با این ورودی ها بمباران می کردم، و معمولاً چندین ساعت اختصاصی هم می داشتم برای دیدن فایل ها ، نوشتن شون ، در آوردن تمریناتشون ، خوندن کامنت ها و تا حدودی عمل کردن، چون به قدری ذهنم من با باورهای منفی پر شده بود ، که نیاز داشتم تا اینقدر این آموزه های ناب رو بشنوم تا بتونم درکشون کنم و بعد بتونم عمل کنم ، که البته که برنامه ها و کارهای روتین زندگیم رو هم انجام می دادم، بعد که کم کم به درک بهتری رسیدم این فایل گوش دادن ها با عملکرد بهتر هم همراه شد و کم کم شد جزئی از زندگیم.
الان کار کردن روی باورهای یعنی هر لحظه از زندگیم لذت ببرم ، ورودیهای ذهنم رو کنترل کنم، سپاسگزاری کنم، به هر ایده ای که بهم میشه با توکل به خدا عمل کنم، وقتی که دارم کارهای خونه رو انجام میدم هم روی باورهای سلامتیم کار کنم ، هم روی باورهای فراوانی و تجسم خواسته هام .
اگربخواهم به صورت روتین بگم: به محض اینکه از خواب بیدار میشم یکسری تمرینات مثل شکرگزاری و تجسم و سناریو نویسی روزانه رو انجام میدم، بعد همزمان که دارم کارهامو انجام میدم از خودم و خدا سوالاتم رو می پرسم و برای هر کاری ازش راهنمایی و هدایت می خوام ، اینجوری دارم لحظه به لحظه تکاملم رو برای تسلیم هدایت خدا بودن رو طی می کنم. دو ساعتی رو با تمرکز می ذارم روی گوش کردن و نوشتن محصول عزت نفس و بعد به تمرینات اون عمل می کنم که دقیقا اونا هم عملکرد هستن و کارهایی هستن که باید انجام بدم . روی ایده ام کار می کنم و هر چی که الهام خداست انجام میدم، که این همزمان میشه با درس های دخترم که دقیقا ایده ام هم مربوط به این موضوعه، پس همش برام کار کردن روی خودم و روی ایده امه، خدا رو هزاران مرتبه شکر .
بعد زمان غذا درست کردن میشه، که همش همراه میشه با هدایت خدا ، عمل به اون، سپاسگزاری بابت نعمت های زندگیم، لذت بردن ، تایید و تحسین فراوانی ها که همراه با گوش دادن فایل و دیدن تصاویر زیبایی از طبیعت و خواسته هامه، که هر چند دقیقه وسط کارهام می بینم و احساس عالیم، عالی تر میشه. که بیشتر اوقات هم یک قسمت از سریال زندگی در بهشته و همین جوری که دارم کارهامون انجام میدم خودم رو هم توی بهشت خودم تجسم می کنم😍😍😍😍
وقتی دارم با فرشته کوچولو هام و همسرم وقت می ذارم، دارم روی روابطم و باورهای قدرتمند کننده ام در این حوزه کار می کنم و از بودن با اونا لذت می برم ، هر رفتار دلخواهی که می بینم رو تایید می کنم و تحسین می کنم و بابتش سپاسگزاری می کنم، و هر رفتار نادلخواهی که می بینم رو اعراض می کنم و با از خودم می پرسم من باید چه باور و بعد عملکردی داشته باشم تا اول برعکس اون ناخواسته یعنی خواسته من در وجودم نهادینه بشه ، بشه جزئی از عادت علی رفتاریم تا در آدمهای اطرافم هم اون رفتار و عملکرد رو ببینم.
وقتی دارم ظرف می شورم از داشتن آب گرم، سینک ظرفشویی توی آشپزخانه، آشپزخانه گرم و راحت و بزرگ، ظرف های خوشگل مون لذت ببرم و سپاسگزاری کنم برای داشتن شون و همین که با آبی که روی دستم حس می کنم و صدای آب آرامش بیشتری رو تجربه می کنم ، هم فراوانی آب و امکانات و ظروف و شرکت های سازنده و پولی که در پروسه طراحی و ساخت تا رسیدن به دست من جابجا شده رو تایید و تحسین می کنم ، هم تجسم می کنم که توی خونه رویایی خودم دارم ظرف می شورم و دارم از پنجره بزرگ شیشه ای پشت سینک بهشت روبروم که جزء ای از ملک منه رو نگاه می کنم.
بعد اگر بدنم به خواب و استراحت و تجدید انرژی نیاز داشته باشم می خوایم و بعد میشه زمان اختصاصی مراقبه و تمرکز بر زیبایی ها، درس گرفتن، وضوح خواسته، و کلاس الهی ام، یعنی دیدن سریال زندگی در بهشت با فایل جدید، با نوشتن کامنت همزمان یا بعد از چند بار دیدن که برام مثل یک جزوه عالی ، ردپا، ثبتش در ذهنم میشه. و درس هایی که می گیرم رو بعدش شروع می کنم به عمل کردن.
و بعد میشه کلی کارهای دیگه خونه یا بیرون یا ورزش کردن، که همه و همه اش با تکرار باورها ، درس و زیباییها همراه میشه ، بودن با دوستانی که همه هم مسیر و متعهد دارن روی خودشون کار می کنند که هم از بودن باهاشون درس می گیرم هم لذت می برم .خوندن کامنت ها و گاهی پاسخ نوشتن براشون و کار کردن روی ایده ام. همزمان هم ضمن اینکه کارهام رو انجام میدم شروع می کنم با صحبت کردن آگاهانه با خودم اینجوری به شناخت بهتری از خودم ، خواسته هام ، باورهام و ترمزهام می رسم، خدا رو هزاران مرتبه شکر شکر شکر
به هر تضاد یا مسئله ای که برخورد می کنم سعی می کنم با باورهای درست و دریافت هدایت های خدا به راه حل هایی که بهم میشه عمل کنم .
در کل بخوام بگم کار کردن روی خودم رو بگم، جزیی از زندگیمه، روتین زندگیمه، از صبح که بیدار میشم چه زمانی که فایل گوش می کنم می نویسم یا می بینم و چه زمانی که دارم تمریناتش رو انجام میدم و دارم کارهامون انجام میدم ، دارم با عزیزانم صحبت می کنم و همیشه و هر لحظه دارم روی خودم کار میکنم ، خدا رو هزاران مرتبه شکر شکر شکر.
کار کردن روی خودم یعنی همراه کردن هدایت خدا حالا در قالب،آگاهی، فایل، آموزه با عمل . و این یعنی قدر لحظاتم رو دانستن، یعنی در لحظه زندگی کردن ، لذت بردن و نگاه کردن به هر چیز از زاویه ای که احساس بهتری در من ایجاد می کنه که احساس خوب= اتفاقات خوب
بریم سراغ موضوع بعدی قضاوت کردن یا دقیق شدن روی کارهای استاد
استاد جان من فکر می کنم یکی از دلایل این موضوع اینه که افراد شما رو توی ذهن خودشون بت می کنند، و روی رفتارهای شما دقیق میشن، به همین خاطر کوچکترین چیزی که خیلی اش هم به خاطر برداشت اشتباه اوناست توی ذهنشون می مونه، در صورتی که هر لحظه ما باید روی اصل و قانون تمرکز داشته باشیم و اینکه هر کسی باید با سبک شخصی خودش زندگی کنه.نه اینکه حتی ما برای خودمون هم از سبک شخصی استاد استفاده کنیم. حتی نمی خوایم خودمون و سبک شخصی خودمون رو بشناسیم. و دقیقا عالی گفتین که وقتی ما تمرکزمون رو بذاریم روی مو از ماست کشیدن افکار ها و عملکرد های خودمون، مچ ذهن و باورهای خودمون رو بگیریم باعث میشه تا ترمزهامون رو پیدا کنیم و دونه دونه اونا رو رفع کنیم و مطمئناً نتیجه بسیار بسیار عالی تری خواهیم گرفت .
خدایا شکرت برای سریال زندگی در بهشت که همیشه و هر روز درس ها و لذت های بیشتری برای ما داره، خدا رو هزاران مرتبه شکر برای نعمت وجود مریم جانم و این عشقش به فیلمبرداری و خدا رو هزاران مرتبه شکر که شما رو هدایت کرد برای به اشتراک گذاشتن این فایلها تا ما اینقدر عالی قوانین الهی رو درک کنیم و خدا رو هزاران مرتبه شکر که دیدنش و درس گرفتن و لذت بردن ازش رو روزی ما کرد.
استاد جان تحسینت می کنم که تمام تلاشت رو کردین و اینقدر متعهد و عالی رو خودت کار کردین و این همه تغییر و نتایج عالی رو رقم زدین و همچنان هم دارین روی خودتون کار می کنیم و بهترین الگوی دنیا شدین برای من ، استاد جان قدردانی من می پذیرید توحیدی ترین الگوی دنیا؟
کلمات نیست که زندگی ما رو میسازه ، این کانون توجه، باورها و احساسات ماست که زندگی ما رو می سازه. و باید اصل قانون رو درک کنیم و تمرکزمون رو بذاریم روی اون نه حاشیه ها، مولا نقطه ای نگاه نکنیم به قانون. قانون تکامل که اصلی ترین قانون دنیاست رو درک کنیم. و تمام تمرکزمون رو بذاریم روی اصل قانون، اصل قرآن، اصل زندگی.
استاد جان و مریم جانم تحسینتان می کنم برای رابطه بی نظیر و عاشقانه تان ، استاد جان دیدن این سریال و رفتارها و عشق بین شما و مهمان ها و دوستانتان و همزمانی اون با فایل« قوانین الهی رو بهتر بشناسیم» به درکی بی نظیری من رو در مورد روابط رسوند، که من خیلی خیلی عالی در حوزه روابط رشد کردم خیلی زیاد. خدا رو هزاران مرتبه شکر.
استاد جان توضیحات تون در مورد ریشه ها و خلق این بهشت برام یادآور کلی آموزهای بی نظیرتان در تمام فایلها و محصولاتی که دارم شد ، تحسینتان میکنم.
استاد من عاشقتونم که اینقدر با عشق در مورد غروب آفتاب صحبت می کنید ما نمی بینی اما انعکاسش روی صورت شما ، و این برق چشمان شما و احساس مثبت و انرژی بی نظیر چهره تون نشون میده که چقدر غروب آسمان زیباست.
استاد جان برای تمام ثروت ها و خونه علی زیبایی که دارین و اینکه دارین به سبک خودتون زندگی می کنید تحسینتان میکنم.
خدای من ، خدای من، خدای من دیوانه شدم ، چقدر زیباست این غروب نگاه کن اون ابرهای چقدر خوش رنگ شده، انعکاس زیباش توی دریاچه.😍😍😍😍😭😭😭 خدایا شکرت شکرت شکرت
خدایا شکرت برای نعمت وجود زیبا و پر برکت براوانی که این همه ثروت و در زندگی شما سیو کرده.
استاد جونم و مریم جانم ممنونم برای وقتی که با عشق و سخاوت گذاشتین و به سوالات ما پاسخ دادین، من عاشقتونم
خدا جونم برای اینکه دیدن ، درس گرفتن و لذت بردن از این فایل و نوشتنش براش رو از فضل خودت روزیم کردی سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم 💖💖💖
در پناه خدا، شاد، سلامت، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید 🌹🌹🌹
سلام ابجی مرضیه مهربون و دوست داشتنیم خدارو سپاس گزارم بخاطر حضور ارزشمندت در زندگیم که دستی از خداوند شدی و الگوی بسیار بسیار عالی و تاثیر گزار واسم شدی سپاسگزار خدا و این اتصال نابت هستم ابجی مرضیه عزیزم
امروز صبح در تمرین ستاره قطبیم از خدا خواستم که فضایی رو واسم ایجاد کنه تا روی باورهام کارکنم وچقدر زود واقعا فراموش میکنیم که باور کار کردن جدا از عمل کردن و کارهایی که داریم در طول روز انجام میدیم نیست خدارو سپاسگزارم که هدایتم کرد به این فایل و جوابهای بی نظیر استاد و کامنت زیباوفوق العاده شما که جوابم رو گرفتم خدایا شکرت
ممنون وسپاسگزار خداوندم هستم که منو به این مسیر الهی هدایت کرد
تحسینت می کنم عزیزم برای کامنت زیبایی که نوشتی و این طور متعهدانه داری رو باورهات کار می کنی.
منم وقتی ظرف می شورم خودمو تصور می کنم که از پنجره خونه مورد علاقه ام دارم ملک شخصی و باغ مورد علاقه ام رو می بینم😊 ممنون از اینهمه انرژی مثبت و رد پایی که بر جا میذاری.
تا چندروز پیش واقعا داشتم ناامید میشدم از اینکه چرا منم ایییییین همه دارم فایل میبینمو گوش میکنم اما نمیتونم بشنوم و ببینم نشانه های خدارو!
توی تمرین ستاره قطبی مشکل داشتم،در جلسه دوم از بچه ها خواستم کمکم کنن که چیکار کنم با وجود اینکه هیچی وقت آزادِ شخصی ندارم برای روی خودم کار کردن!خیلی حالم بد بود
که بعد چند روز یکی از بچه ها لطف کرده بود خونده بود کامنتمو و جواب داده بود که از همون یک ساعت وقتت استفاده کن و نگران نباش چون همین زمان آزاد داشتنت هم تکامل میخواد و کلی توضیح مفید دیگه.
من گوشم صدا کرد که بله درسته همینکارو باید انجام بدم از همون یه ذره زمانم برای کار کردن رو خودم استفاده کنم،خوشحال شدم خیلی
دیشب زدم روی نشانه ام و گفتم خدایا خودت میدونی شرایطم چجوریه خودت فایلی رو بهم نشون بده که مناسب من باشه در حال حاضر!
فایلو باز کردم سوال پرسیده شد
خدایا باااااااااااورم نمیشد که خدای مهربون داره بهم جواب میده داره با من حرف میزنه
اصن کلی گریه م گرفت انقدر هیجان زده شده ساعت 2 شب که دلم میخواس فریاد بزنم
و جواب سوالی که از کامنت عالی شما دوست عزیزم گرفتم،
انگار روی صحبتتون شخصا با منه
وای خداجونم اصن نمیتونم باور کنم این حد از فرکانسای مشابه رو.
مرضیه جان یه عالمه درس گرفتم از کامنتتون
یه عالمه حالم خوب شد
یه عالمه ایده برای زندگی روزمره و کار کردن رو خودم گرفتم
حالا دارم میفهمم که چقدر زمان طولانی دارم برای کار کردن رو خودم
ما انسان را از نطفه آمیخته و مختلطی [از مواد و عناصر] آفریدیم و او را از حالتی به حالتی و شکلی به شکلی [از نطفه به علقه، از علقه به مضغه، از مضغه به استخوان تا طفلی کامل] درآوردیم، پس او را شنوا و بینا قرار دادیم.
ما راه را به او نشان دادیم یا سپاس گزار خواهد بود یا ناسپاس.
===================================
نشانه ی روزانه ی من:١4مردادماه ١4٠٣
سلام به استاد عباسمنش عزیزم
سلام به استاد شایسته جانم
سلام به رفیق های نازنین غارحرای من
هر نفس آواز عشق میرسد از چپ و راست
ما به فلک میرویم عزم تماشا که راست
ما به فلک بودهایم یار ملک بودهایم
باز همان جا رویم جمله که آن شهر ماست
خود ز فلک برتریم وز ملک افزونتریم
زین دو چرا نگذریم منزل ما کبریاست
نشانه ی روزانه نگو!بگو عصای موسی!بگو حلال مشکلات،بگو دریچه ی آگاهی! اگزکتلی باز هم الله مهربانم از زبان استاد باهام حرف زد!
این کلیده!این رمز پیروزیه،این رمز موفقیته،این رمز کسب نتایج ماورای تصوره!
بگو که من از غیب چیزی نمیدونم!بگو که من از آینده چیزی نمیدونم !بگو که من هیچی نمیدونم و اجازه میدم خدا هدایتم کنه!
آدم زرنگ اونیکه بزاره خدا کاراشو انجام بده!آدم زرنگ اونیکه به خدا بگه من بلد نیستم راه برم!من رو بزار روی دوشت! آدم زرنگ اونیکه روی عقل خودش حساب نمیکنه،روی توانایی های خدای خودش حساب میکنه،باج به دیگران نمیده ولی جلوی خدای خودش تسلیمه!
این جمله هارو از شما یاد گرفتم استاد،این یک قطره از اقیانوس آگاهی هایی که از شما یاد گرفتم این مدت،و روزی هزار بار با خودم تکرارشون کردم و سعی کردم به اندازه ای که میتونم بهش عمل کنم.
منم ترسیدم ،منم گریه کردم ،منم ناامید شدم،منم یک جایی استاک شدم و گفتم دیگه جواب نمیده …
اما با اینکه میترسیدم حرکت کردم.
گریه کردم اما ادامه ش ندادم.
ناامید شدم اما به خدا گفتم من تاریک بشم و تورو نبینم،تو توی دل این تاریکی هستی.
استاد خدا میدونه چه نشانه هایی داره از چپ و راست وارد زندگیم میشه،ریشه های زندگی توحیدی به سرعت هرچه تمام تر در حال رشده،من صدای خدارو میشنوم که میگه فقط ادامه بده،فقط روی مسیر درست بمون،بقیه ش با من!
یک وقتایی یادم میره من ایرانم استاد!همین الان رفتم سوپر مارکت،یک فورد ماستنگ هیولای آبی کاربنی دیدم،سریع ازش عکس گرفتم و تحسینش کردم.
دوسه روز پیش داشتم میرفتم مرکز تجاری،یک اف وان فیفتی فورد از کنارم رد شد ،یعنی من شدم شبیه تام توی فیلم تام وجری،همینجوری دهنم باز مونده بود که خداااااای من،اف وان فیفتی استاد !چه هیولاییه!چه قدر قشششنگه!چه قدر تحسین برانگیزه!یعنی تا لحظه ای که توی نقطهی دید من بود من نگاهش کردم و تحسینش کردم !
استاد ٢ فروشگاه که این روز ها بیشتر میرم اونجا ،صندلی که برام میزارن صندلی شماست ،همون برند و همون جنس!یک جا رنگ آبی کاربنی،یک جا قرمز خوش رنگ …تازه عذرخواهی میکنند که ببخشید صندلی های فروشگاه هنوز نرسیده،اینا مال کمپینگمونه،فعلا آوردیم اینجا !
من میگم باااابااا!!!شما نیاوردین که!خدا آورده ! خدا داره با من حرررف میزنه با زبون نشانه هااا!!!
استاد شما تو دوازده قدم میگید اگر آدم های اطرافتون عوض نشدن و توی فرکانس فقر هستند یعنی شما هنوز توی اون فرکانسید،اما من هدایت شدم به جایی که تا چشششم کار میکنه ثروت و نعمت و فراوانیه،خانوم های فروشنده ای میبینم که بینهایت توحیدی و مهربون و شریف و ثروتمندن،همه جا بوی عطر و ادکلن،همه جا آهنگ شاد و بزن و برقصه،همه جا زیبایی و جذابیت و خوشگذرونی و انرژیه مثبته!
گاها صدای خدارو میشنوم که میگه سعیده من کل زندگیت رو دارم عوض میکنم ،پس کی میخوای خودتو لایق بدونی؟کی میخوای اجازه بدی درها باز بشه ؟
دیروز از قلبم تبعیت کردم و رفتم یک فروشگاهی،بعد دیدم دوست اون خانم ،یک خانم ثروتمند زیبا ،مهربون اونجاست.
اولش مقاومت داشتم که نه من برم اینجا چیکار ،اینا پولدارن،اینا فلانن،من چه حرفی دارم باهاشون بزنم؟
بعد صحبت های شما رو به یاد خودم آوردم.
احساس ارزشمندی ما بی قیدوشرطه!
ما لایقیم،ما ارزشمندیم،همینجوری که هستیم!
خودت رو فقط با خودت مقایسه کن،از قبلت بهتری؟خداروصدهزار مرتبه شکر
با همین انرژی نشستم کنارشون،روی همون صندلی آبی معروف شما،درحالیکه داشتم چایی زعفرونی میخوردم به صحبت هاشون گوش میکردم و خودمم صحبت میکردم و بینهایت ازین گفت و گو لذت بردم!
و چی شد استاد؟
اون خانوم شغلش ویراستاری بود !
کلی منو تشویق کرد کتاب خودمو بنویسم.
بهم گفت تو استعدادشو داری،تو میتونی از الهامات کمک بگیری و یک کتاب فوق العاده بنویسی،الان کتاب ها جذابیت خاصی نداره چون طرف رفته صدتا کتاب خونده و یک چیزی هم خودش نوشته،ولی تو که استعدادش رو داری حتما میتونی یک کتاب خیلی خوب بنویسی و ازش استقبال میشه …
اصلا نمیدونید من دیشب چقدر حالم خوب شد،چقدر نشانه ها داشت باهام واضح حرف میزد ،چقدر بیشتر ایمان آوردم من باید فقط تسلیم خدا باشم و اجازه بدم هدایت بشم …
آره استاد جانم ،جهان همه چیز رو باید آسون و راحت به ما بده ،به شرط اینکه ما بپذیریم یک جریانی هست که داره مارو هدایت میکنه…نه مارو…کیهان رو داره مدیریت میکنه ،کهکشان هارو داره مدیریت میکنه،اون آگاهه و اون میتونه از مسیری مارو به خواسته هامون برسونه که بهترین مسیره!
سلام و درود فراوووووون به سعیده نورانی پروردگارم، انسان ارزشمند و دوست داشتنی. الهی که در پناه رب العالمین حالت عالی و مثبت و توحیدی باشه. و از بینهایت نعمت و ثروت و آرامش متنعم باشی، همواره قلب نازنینت نورانی و نورانی تر به نور الله مهربان باشه.
سعیده جان مثل همیشه یه کامنت بینظیر و توحیدی نوشتی که باعث میشه ایمان همه مون به این مسیر توحیدی بیشتر بشه. بینهایت تحسینت میکنم. یه وقتایی که نجوا میاد سراغم میشینم قصه انبیاء الهی رو مرور میکنم ، سرگذشت نوح و ابراهیم و اسماعیل و یوسف و یعقوب و یونس و موسی و عیسی و محمد … و میگم اکی شاید من به اندازه این پیامبران الهی ایمان نداشته باشم و توحیدی نباشم، ولی قوانین الهی که همون قوانینه، خدا که همون خداست. شاید من نوح نباشم ولی خدا همون خداییه که نوح رو از طوفان نجات داد، شاید من یوسف نباشم ولی خدای من همون خداییه که یوسف رو از دل چاه، عزیز مصر کرد، همون خدایی که موسی رو از توی صندوقچه چوبی روی آب به پیامبری رسوند.
«وحی آمد کاین چه فکر باطل است ؛ رهرو ما اینک اندر منزل است» ؛ «پرده شک را برانداز از میان ؛ تا ببینی سود کردی یا زیان» ؛ « ما گرفتیم آنچه را انداختی ؛ دست حق را دیدی و نشناختی»
یه وقتایی ذهن کفور میشه و یادش میره رب کیه. یادش میره هر کی بیاد و هر کی بره، هر اتفاقی بیفته، خداوند از خدایی ساقط نمیشه. خدا هست، در نهایت قدرت و عزت و کریم بودن. هر چی بشه خداست که داره زندگی مون رو مدیریت میکنه.
—————————————
چند دقیقه پیش توی اداره یکی از بچه ها بهم گفت: دلار شده نمیدونم چقدر چقدر هزار تومن، گفتم خدا رو شکر ، من که دارم به دلار حقوق میگیرم، هر چی بیشتر برای من بهتر، اگه منم، میگم بشه 200 هزار تومن، خدا بیشتر بهم میده. باورت میشه این حرف یهویی از دهنم پرید. اونم چون فکر کرد دارم شوخی میکنم ادامه نداد ؛ یاد همون صحبت استاد افتادم در مورد دوستش که ملوان کشتی بود، که همیشه میگفته : من که دارم میرم انگلیس، سید من دارم میرم انگلیس دارم وسایلم رو میفروشم. حالا منم مثل دوست استاد میگم ، من که دارم دلاری درآمد کسب میکنم. خدا هوای منو داره، خیرالرازقین اونه ، چرا نگران قیمت دلار و طلا و ریال و تومن باشم؟ آیا این نگرانی از شرک درونم نمیاد؟ آیا کفران نعمت نیست؟؟ آیا قدرت دادن به غیر خدا نیست؟ دلار و ریال رزق منو میده یا رب العالمینِ خیرالرازقین ؟؟
سعیده جان یه نشانه جالب توی کامنتت دیدم، اینکه این شعری که ابتدای کامنتت نوشتی آخر فایل نشانه امروزم بود. (هر نفس آواز عشق …)؛ یه نشانه دیگه هم اینکه چند روز پیش توی بوشهر من هم یه فورد اف وان فیفتی دیدم. هیوووولااااا ، کلی ذوق زده شدم و ایستادم ازش عکس گرفتم. اینقدر عکس گرفتم که فکر کنم صاحبش هم متوجه شد. چقدر توی دلم تحسینش کردم.
وقتی کامنتت رو خوندم دیدم قانون تکامل چقدر خودش رو داره نشون میده. همونجوری که برای همه پیامبران قانون تکامل وجود داشته. نکته جالبش اینکه وقتی از قرآن هدایت خواستم به این آیات هدایت شدم که خداوند میگه ما آیات و نشانه ها رو به ابراهیم نشون دادیم تا از یقین کنندگان شود. حالا مترجمان بزرگوار اومدن ترجمه کردن، ابراهیم برای به چالش کشیدن ستاره پرستان و ماه پرستان و خورشید پرستان اینو گفته. فرقی نداره، چه اینجوری باشه و چه خودش هر بار از خداوند درخواست هدایت کرده باشه، در هر صورت بازم تکامله. توی آیه 75 میگه «وَکَذَٰلِکَ نُرِی إِبْرَاهِیمَ مَلَکُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ» و این چنین ما نشانه های ملکوت آسمان ها و زمین رو به ابراهیم نشون دادیم و او از یقین کنندگان شد.
نکته « کلمه نری : عملکرد سیستمی قوانین ، ما نشان دادیم ، سیستم تکاملی کار میکنه »
نکته بعدی « و + لیکون» واو عطف همچنین به معنی سپس ، یعنی یه کاری و سپس نتیجه کار …
لام + یکون هم میتونه تاکید باشه و هم به معنی در نتیجه باشه.
گفته یکون من الموقنین یعنی از یقین کنندگان شد ، یعنی به مرور زمان یقین کننده شد؛ در ابتدا نبوده و مرور زمان اکتساب کرده
نگفته کان من الموقنین که معنی از یقین کنندگان بود.
فرق کان و یکون در اینه که یکی از قبل بوده، یکی به مرور زمان شده (تکامل)
اونجا که در مورد شیطان و سجده نکردن به آدم حرف میزنه، در مورد شیطان میگه: کان من الکافرین یعنی شیطان نه به خاطر سجده نکردن به آدم کافر شد ، نه خیر، این بزرگوار از قبل کافر بود. اینجا خدا فشارش داد تا کبر و غرورش بزنه بیرون. اینجا خدا شیطان رو امتحان کرد تا کفر درونش رو بریزه بیرون. چون از قبل فکر میکرد ایمان آورده ولی خدا میگه نه کان من الکافرین ، از ابتدا از کافرین بود. ما فقط ازش خواستیم سجده کنه ، سجده نکرد.
یاد صحبتهای استاد می افتم که میگه وقتی اوضاع گل و بلبله ، همه میگن ما تغییر کردیم ، ولی تا جهان میذاره شون زیر فشار ازشون همون آدم سابق میزنه بیرون.
پناه میبرم به خدا. خدایا خودت کمکون کن واقعا از درون تغییر کنیم.
———————
(راستی یه نکته جهت پیام بازرگانی کامنت : خورشید پرستان با آفتاب پرستان فرق دارن)
گفتم پیام بازرگانی یاد یه نکته افتادم. سعیده جان شما کامنتات خیلی ویو میخوره امتیاز بالا. همیشه تاپ کامنتی ، نظرت چیه وسط کامنتات تبلیغات بذاری. پول خوبی داره ها.
مثلا وسط ماجرای موسی و صندوقچه روی آب ، یهو بنویسی چیپس و پفک موتوری ، روغن پالم پاستوریزه و … وسط کامنت… بچه روی آبه… پیام بازرگانی پخش کنی خاندان فرعون حواسشون پرت بشه، یادشون بره صندوقچه رو بگیرن.
(صرفاً جهت خنده)
——————————————————————
سعیده جان بینهایت تحسینت میکنم، اون بنده خدایی که بهت گفته بنویسی ، از کجا بیاد هدایت بشه و این حرفها رو به شما بگه. شاید نشانه و هدایتی از سمت خداوند باشه.
آلردی کتاب شما همین الانش هم آماده است. پروفایلتو باز کن ، از قسمت کامنت های دانلودیها و محصولات کامنت های یکسال گذشته خودت رو یکی یکی بخون و یه سری نکاتش رو کپی پیست کن توی یه متن. و بعداً ویرایشش کن. این خودش میشه یه کتاب عالی که من خودم مشتاقم یه نسخه اش رو تهیه کنم.
اگه یه حسی ترغیبت میکنه به نوشتن، پاشو بنویس. هر بار یه پاراگراف ، یه صفحه و به مرور زمان کتاب تکمیل میشه. تو نیستی که مینویسی. خداست که از طریق قلب و دستان شما مینویسه. خود خدا هم ناشر میشه، خود خدا هم چاپش میکنه ، خود خدا هم مشتری میشه.
چند روز پیش هدایت شدم به کتابی به نام الهی نامه از علامه حسن زاده آملی. نیایش های خیلی دلچسبی داره، شبیه نیایش های خواجه عبدالله انصاری، بعد هر چی سرچ کردم بتونم خرید اینترنتی کنم نداشتن، موجود نبود. کتابفروشی های مذهبی هم نداشتن، میگفتن تموم کردیم. توی گوگل سرچ میکردم دیدم تا چاپ 52 روی صفحه اش نوشته شده. کتابی که هر بار چند هزار نسخه ازش چاپ شده ، تا 52 بار رو من دیدم شاید بیشتر تجدید چاپ شده.
چی اینجوری این کتاب رو پر فروش کرده، همینجوریش خیلیها علامه حسن زاده آملی رو نمیشناسن. ولی کتابش عجیب اینجوری پر فروش شده.
غیر از اینه که اون مناجات ها رو خود خدا الهام کرده بهش، و خود خدا داره هنوز اون کتاب رو گسترش میده؟
این ادم میسپاره زن بچش رو به کسی که غروب نمیکنه و هستی دستشه
الله اکبر شریکی که تا لحضه مرگت همراهته اون خداست پات می ایسته و ازت بدش نمیاد تردد نمیکنه ولت نمیکنه کارهات آزارش نمیده و قهر نمیکنه اون خداوندیه که مالک و صاحب ستارهها و ماه و خورشید و کل هستیه الله اکبر
اصلا طوری شدم اقا حمید عزیز با این ایه و این حرف تا خوندمش
سلام و درود به شما آقا مصطفی عزیز. الهی که حال دلتون عالی عالی عالی باشه و در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و متنعم باشید. از شما بینهایت سپاسگزارم بخاطر این نگاه توحیدی که به این آیه انداختین و برام مایه تذکر و توجه مجدد بود. عجب نکته ای بود که ابراهیم میگه افول کنندگان رو دوست ندارم. یه نگاهی به اطراف مون بندازیم، همه چیز و همه کس از افول کنندگان هستند مگر ذات پروردگار که باقی ازلی و ابدیه.
امروز دوستان عزیز برام کامنت گزاشته بودن نقطه آبی داشتم اومدم به بقیه جواب های که برام از گذشته بوده ی سر بزنم حسم گفت جواب شمارو بخونم چقدر لذت بردم از جوابتون سپاس از شما
باورتون میشه خودم لذت بردم از کامنتم با اگاهی الانم نوشتهای خودم ب دلم نشست واقعا نوشتها که همون نوشتهاست ولی درک من بالاتر رفته گفتم من اینارو نوشتم آیا
خدایا شکر و کامنتمم هدایتی و دلچسب بوده چقدر چقدر نعمت بزرگیه نوشتن و روح دادن ب کلمات
نوشتن خیلی حس خوبی داره خوش بحالتون من کمتر تو سایت مینویسم یکم مقاومت داره ذهنم برای نوشتن ولی تو نت گوشی فعالم بعضی موقع ها یچیزایی مینویسم خودم مبهوت میشم
ولی تو سایت مقاومت دارم این هم ربط پیدا میکنه به تکامل فکر کنم و گمال گرایی ولی حلش میکنم ان شاالله با دیدن الگوهایی چون شما دوستان و نتایج تون
یاد چند روز پیش خودم افتادم با خوندن اخر کامنت شما
برای کاری رفته بودم قزوین ی مسیری رو سوار تاکسی شدم ی اقای موادب و ساکت بود رانندش اینو اخرش فهمیدم چون تا مقصد نه ایشون حرفی زد نه من و نه نگاشونم نکردم البته سلام کردیم بهم :)
همینجوری داشتم ب زیبایی ها و نعمت ها توجه میکردم توی مسیر تو همین حین یک لحضه انگار یکی گفت اون سمت رو نگاه کن تا سرمو برگردوندم روی دیوار نوشته بود!؟
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ» بزرگ روی دیوار.
گفتم چی شد چی دیدم یاد شما افتادم و این آیه سرچش کردم تا معنیشو بدونم خوندم و چقدر لذت بردم . اینو یادمه مهربان ترین مهربانان بود معنی اخرش
لطفا معنیش رو هم بنویسد همراهش
رسیدیم به مقصد و تشکر کردم پرسیدم کرایه تون چقدر میشه یه چند کلمه با ی لحن و ارامش توی صداشون و صورتشون مواجه شدم
و خیلی انسان شریف و خوش فرکانسی بودن یجورایی حسش کردم این فرکانس ایشون رو تا دیدم چقدر انسان شریفی هستن کرایه شون رو دو دستی با ادب و احترام تقدیمشون کردم و گفتم تقدیم به شما و پیاده شدم و ایشون اصلا یک کلمه حرف نزد ولی جوری من فرکانس خوبش رو حس کردم که انگار صد ساله میشناختمش اصلا اینکه استاد میگن همچی فرکانسه دقیقا من اینو حسش کردم بدون حتی کلمه ای که بخاد بین ما رد و بدل بشه
(ما ب کانون توجهمون هدایت میشیم )
و دیدن این نشانه روی دیوار بهم اینو میگه که همچیکانون توجه ماست تا بیشتر روی این موضوع کار کنم چون نشانها داره من رو اگاه میگنه به قانون و کارکردش و ادامه دادن مسیر جذابمون.
هر کجا هستین زندگیتون پر از نعمت و ثروت حال خوب باشه دوست عزیزم
سلام و درود به شما آقا مصطفی عزیز. دوست گرانقدر. الهی که حال دلتون عالی عالی باشه و همواره به نور هدایت رب العالمین متصل باشید.
از شما متشکرم بخاطر این کامنت ارزشمند تون، مخصوصاً اینکه باعث شد ردپای گذشته خودمم رو بخونم.
چقدر بهش احتیاج داشتم.
بازم به یاد بیارم که نه تنها همه چیز و همه کس از افول کنندگان هست ، بلکه خودم هم از افول کنندگان خواهم بود …
پس یه کمی به درگاه خداوند خاضع تر و متواضع تر باشم.
خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر اینکه به این آیه «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ» هدایت شدین و براتون نشانه داشته.
این آیه بیانگر اون جمله ای هست که یعقوب پیامبر میگه وقتی قرار بر این میشه که بنیامین رو به همراه برادرانش بفرسته به سمت عزیز مصر. و میگه آیا به شما اعتماد کنم که بنیامین رو به شما بسپارم همونجوری که در مورد برادرش در گذشته این کار رو انجام دادم؟؟ پس خداوند بهترین نگاه دارنده و محافظت کننده ست و اوست مهربان ترین مهربانان.
زمانیکه جوونتر بودم وقتی میرفتم سر کار پدرم این آیه رو پشت سرم میخوند. و این آیه یه باور قوی رو در ذهن من ایجاد کرد که همه جا خداوند در هر زمینه ای محافظت کننده منه.
و من هم این رو انتهای کامنت برای دوستانم مینویسم. تا خودشون رو در پناه رب العالمین بدونن، اینکه خداوند در هر زمینه ای جسم و روح و ذهن و جانشون رو محافظت کنه و حتی فرکانسهای مثبت شون رو، و اونها رو از شر پارازیت های شیطان محافظت کنه.
از شما بینهایت متشکرم بخاطر کامنت ارزشمند تون و ممنونم که تجربه تون رو باهام به اشتراک گذاشتین.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
سلام و درود به حمید عزیز..حمید همین الان طبق مدارم تو اینروزا و کار کردن روی ایده الهامی که از طرف خداوند از اوایل ساختش تا به الان …هدایت شدم که بیام کامنت شما رو بخونم..
من سپاسگزار این خداوندم که از کله صبح داره پشت سر هم.،’بهم الهام میکنه…
چقدر کامنتتون عالی بود.چقدر همه چیز عالی بود نمیتونم این حجم از خوشبختی رو چجور سپاسگزار خداوندم باشم!
و الهامی که از کامنتتون گرفتم..که کارمو ادامه بدم..خداوند خودش برام مشتریا رو میاره…خداوند تبلیغات رو برام انجام میده..فقط باید ادامه بدم،’و استقامت داشته باشم.و بتونم در برابر نجواهایی که از طرف شیطان بهم میشه.نادیده بگیرم و با ایمان بیشتر ادامه بدم..
با تمام وجودم از شما دوست عزیز خوش تیپ بوشهریم تشکر میکنم.
حمید جان.یه عکسی تو گوشیم سیو کردم از شما.و همین عکس جدیدم سیو کردم.چقدر اعتماد بنفستون تو چهرتون،فوران میکنه..
چقدر زیبا هستین..بهتون تبریک میگم حمید عزیز..در پناه خداوند باشید..انشالله بازم بیشتر روی کامنتتون دقیق بشم.!و بیشتر توحیدی عمل کنم….
در پناه خداوند باشی.کاکای عزیزم!.
راسی خرماها هم تو فصل گرما رسیده..عجب کنترل ذهنی کردن این درختای خرما..نمیدونم نوش جان کردین این شیرینی بهشتی رو!.
سعیده توحیدی..سعیده ایی که تمام وجودش از عطر خداونده!
سعیده جان چند روز پیش یه نشانه ایی خداوند از گذشته ام بهم نشون داد…
میدونی چی بود..از افکاری که خودم میخاستم انجامشون بدم..افکار شیطانی و غلط.و روی دیگران حساب باز کردن..
افکاری که جز احساس بد و حس قربانی،’نداشت..
یدفعه یفرد بهم ملحق شد..گفت بفکرم یچیزایی رسیده..گفتم چی..و شروع کرد توضیح دادن..
همون لحظه منو به گذشته برد..که چقدر بعضی از افکار..که حس قربانی و حس نادانی داره…
و همون لحظه با گفتن اون شخص..یه احساس بدی تو درونم بوجود اومد..
و این نشانه پروردگار برام بود..
که بدونم..چقدر خوبه!زندگی توحیدی..این احساس بد..منو واردار نمود تا رنج افکارمو در گذشته،ببینم..و درکش کنم…
که چقدر…
زندگی توحیدی و ایمان بخداوند.
و روی عقل خودت حساب باز نکردن..
و روی الهامات پروردگار اینم با قانون تکامل گذراندن صحیح و درسته…
اینجا دقیق قوانین خداوند بیشتر برام واضح شد…
که زندگی من تو مسیر درست و صحیح خداوند،برنامه ریزی میشه…
نه زندگی که.روی عقل خودم.و فکری که گفتنشم ادم مورد تمسخر دیگران قرار میگیره..منظورم.مسیر نادرست هست..(نامبرده.بخاطر همین نوع تفکر .یحرفی بدوستم زدم.اینقدر تحقیر شدم که اب شدم رفتم زیر زمین.دقیقا شرکمو همون موقع قلبم بهم گفت..و شیطان پیروز شد)..
واین نگرش توحیدی و الهامات از طرف خداوند چقدر زندگی ،’شیرین و دلپذیره.!.چقدر حال خوب تو درونشه…چقدر نه ترسی داری و نه غمی داری…ناراحت نیستی…
که اگه من اینکار رو انجام بدم.میخاد اینده چی بشه…
چیزی که خیلی افراد دارن روی این موضوع کار میکنن.بهمین دلیل زندگیشون همیشه هشتشون گرو نهشونه..
خودم میگم..من چند سال بیزنس شخصی خودمو داشتم.بخاطر باورهای نادرست و تصمیمات نادرست و حساب باز کردن روی عقلم..ضررش بیشتر از سودش بود…
یجاهایی خوب بود..ولی یجاهایی بازم بهم میرختم..
پس چقدر خوبه افکارمون بر حسب الهاماتمون و تو مسیر توحید بشه..
مثل این چند ماه خودم واقعا لذت و حس حال خوبه…
چقدر چقدر میشه در مورد همین موضوع صحبت کرد…
توی یه فایلی استاد عزیز..میگفت…تو مسیر نادرست هر چقدر تلاش و زجر بکشی بهیجا نمیرسی..
فقط مسیر درسته..که وقتی شما توی اینراه قرار میگیرین با اولین قدم رگهای ثروت..(که همون کوه طلا )می باشد…پیدا میشه..
من از سال 94شروع به ساخت بیزنسم کردم تو همه حیطه ها کار کردم سعیده جان!..و برخوردهای مختلفی از مشتریان داشتم.برای ارگان دولتی کار کردم..
همه تجربه بودن.ولی مسیرم همون مسیر کوه تلاش و زجر و قربانی شدن بود.هیچ احساس خوب درونش نبود..
فقط داشتم باورای اشتباهمون بیشتر میکردم..
و امروز لطف خداوند شامل حالم شد..که منو برگردونه به گذشته و بهم یاداوری کنه…که بهم بگه اون موقع حالت خوب بود.و موفق بودی یا الان…
اینقدر سپاسگزار خداوندم.بعد از چند سال تجربه کاری و برخورد با مشتریانم..که نمیتونم تو این چند ماه درس توحیدی بگنجونمش..
واقعا زبانم قاصره از اینهمه بزرگ شدن شخصیت توحیدیم.
سعیده جان..زندگی توحیدی چیزیه که بزرگترین موفقعیت را در تمامی جنبه ها،’ ما رو خوشبخت و سعادتمند، در دنیا و اخرت رقم میزنه…
چیزی که بیشتر مردم بهش پایبند نیستند…و نمیدونن عامل موفقعیت چیه…
عامل موفقعیت..زندگی توحیدی ساختن و توحیدی ماندنه..اینم تو مسیر راست..
نه حساب کردن روی فکرهایی که فقط جز احساس بد و احساس قربانی شدن نیست!
سعیده جان بابت کامنت زیبات ازت ممنونم منم میخام گفته های زیباتو تا اونجایی که بتونم مرور کنم..
بگو که من از غیب چیزی نمیدونم!بگو که من از آینده چیزی نمیدونم !بگو که من هیچی نمیدونم و اجازه میدم خدا هدایتم کنه!
آدم زرنگ اونیکه بزاره خدا کاراشو انجام بده!آدم زرنگ اونیکه به خدا بگه من بلد نیستم راه برم!من رو بزار روی دوشت! آدم زرنگ اونیکه روی عقل خودش حساب نمیکنه،روی توانایی های خدای خودش حساب میکنه،باج به دیگران نمیده ولی جلوی خدای خودش تسلیمه!
اره..ادم باهوش اینه..که خداوند کاراشو براش انجام بده همزمانیهای رسیدن به خاسته هاشو قدم به قدم بهش بگه.!
اره استاد مدام تو فایلاشون از توحید میگه..وای خدای من این توحید پایانی نداره..
هر روز سر سفره توحید هر چی غذا میخوریم سبر نمیشیم..بجز سیر که نمی شیم..تشنه ترم میشیم…
بیشتر بیشتر دوستداریم روی شونه هاش باشیم…
باید پارو نزد وا داد.
باید دل رو به دریا داد
خودش میبرتتت هر جا دلش خاست
بهر جا برد بدون ساحل همونجاست..
پرروردگارا!خودم و دوستان توحیدیمو وارو منزلگاهی کن.که تو بهترین منزلگاهی.
خدایا
ربا
سرور من من به غیر تو هیچکسی را ندارییم همه امیدمون تویی..
خدایا هدایتمون کن به بهترین مسیر..مسیری که هر لحظه اش لعلک ترضی باشه..
الهی امین یا ربا العامین..
خدایا افکار من جز عجله و شتاب چیزی نداره..که فقط وعده فقر و بدبختی داره. و داره منو فریب میده .
خدایا تو گفتی کلام من بالاست..خدایا کلامتو تو قلبم گسترش بده..
با سلام:
پاسخ به سوالات ۷
خدایا شکرت که باز برام فرصتی فراهم کردی که با جریان سیال بهشت همراه بشم و از آگاهی های نابش برخوردار بشم
استاد اور کنید اگر کسی قبلا توضیحات شما در مورد شستن لباسهاتون و اتو نکشیدن اونها رو نشنیده باشه باور نمیکنه که این تیشرت شما اتو نخورده از بس که صاف و مرتبه . تحسین میکنم مریم جان رو به خاطر دقت و تکنیکشون در شستن لباسها و هم سازنده اون ماشین لباس شویی های با کیفیت و پودرهایی که استفاده میشن
استاد اون صحنه ی زیبا پشت سرتون دقیقا در تضاد با باورهای غلط جامعه رسانه ها کتاب ها و داستان هاییه که در دوران بچگیمون شنیدیم و تصویر بدی از زمستان رو در ذهن ما ساختن با باورهای نامناسب اونم این بود که زمستان مساوی است با همه ی چیزهای ناخوشایند .اما الان دارم میبینم که میشه توی ی جایی زندگی کرد که حتی توی سرمای زمستان هم احاطه بشی با سرسبزی و فراوانی و همه ی چیزهای خوشایند.
خدای من اصلا انرژی که استاد من از ثانیه های اول این فایل از شما دریافت کردم قابل توصیف نیست درست مثل اون فایلتون که توش میگفتین توضیح ی چیزی مثل ی مداد هم جوری که ی فرد بتونه اونجوری که تو میبینش اون رو درک کنه سخته چه برسه به مسائل متافیزیکی .
عباس منش این فایل برا من ی عباس منش جدیده .انگار که اولین باره دارم میبینمش . فرکانس انرژیش واقعا من رو به وجد میاره. یادم میاد اون هدفگذاری استاد توی قدم اول دوره ی دوازده قدم رو. اینا رو برای خودم مینویسم که یادم باشه وقتی هدفی دارم و میخوام بهش برسم باید حرکت کنم. عباس منش اگر هدف بالا رفتن انرؤی رو مینوشت اما اقدامی براش نمیکرد و از صبح تا شب میخورد و میخوابید الان این اندام رو نداشت . هیچ هدفی توی هیچ کجای دنیا و برای هیچ کسی با ایستایی و سکون به دست نیامده و نخواهد آمد چون حرکت کردن قانون جهانه، قانون پیشرفت و رشده.
پس دوست عزیزی که در مورد کار کردن روی باورها سوال کردی هدف شما تغییر دادن باورهاست و برای رسیدن به این هدف باید حرکت کرد این نیست که ما از صبح تا شب بشینیم ی گوشه و فایل گوش بدیم و اسمش رو بذاریم کار کردن چون در اون صورت میگندیم. کار کردن روی باورها در طی زندگی کردن و حرکت کردن و انجام دادن کارهای روتین رخ می ده. ذات کار کردن روی باورها اینه که ذهنمون رو کنترل کنیم و ورودی مناسب به اون بدیم تا افکار مناسب رو در ذهنمون ایجاد کنیم و این کار باید در تمام لحظات شبانه روز اتفاق بیفته و چون ما انسان هستیم و به طبع یکسری نیازها رو داریم باید سعیمون این باشه که در تلاش برای برآورده کردن این نیازها اون کنترل ذهنه رو داشته باشم . یعنی اصلا کنترل ذهن زمان و مکان مشخصی نداره که ما بخوایم در یک قالب بذاریم اون رو. ی مثال میزنم که هم برا خودم و هم شما بهتر جا بیفته بحث کار کردن روی باورها:
فرض کنید که شما مواد غذاییتون تموم شده و باید برید خرید چرا ؟چون هر موجودی در دنیای مادی به غذا نیاز داره برای زنده ماندن و ما هم استثنا نیستیم .
خب اگر شما اقدام به خرید نکنین و به خودتون بگید اگر من برم خرید وقتم تلف میشه من باید بشینم و فایل گوش بدم و به اصلاح روی باورهام کار کنم از اون بالا چیزی واستون فرستاده میشه ؟
نه شما باید ی حرکتی بکنید . حالا فرض کنید که شما آماده شدید که برید خرید . خوب در وهله اول باید پول همراه داشته باشید .حالا اگر شما برای اینکه پول دارید و میتونید خرید کنید سپاسگزار خداوند باشد این یعنی کار کردن روی باور سپاسگزاری چون شما یاد گرفتید که شکر نعمت نعمتت افزون کند کفر نعمت از کفت بیرون کند
حالا مهم نیست شما چقدر پول دارید بابت همون هر چند کم هم سپاسگزاری میکنید و این یعنی اینکه شما در حال کار کردن روی باورهات هستی
اگر وقتی داری پول پرداخت میکنی با این نیت خرید کنی که خداوند چند برابرش رو وارد زندگیت میکنه چون برا اون محدودیتی نداره این یعنی کار کردن روی باور رزاق بودن خداوند
اگر وقتی میری خرید و خیابونها پر از آدمهایی هست که دارن خرید میکنن و شما اینها رو میبینید و تایید میکنید که مردم پول دارن این یعنی کار کردن روی باور فراوانی
اگر از خرید مردم لذت میبری و شاد میشی و حسادت نمیکنی این یعنی کار کردن روی باور ایجاد احساس خوب
اگر وقتی داری خرید میکنی به دولت و حکومت فحش نمیدی و اونها رو مسئول خرید کم و زیاد خودت نمیدونی این یعنی کار کردن روی باور مسئول بودن خودت
اگر وقتی توی ترافیک گیر میکنی توجهت رو میذاری روی ماشین های شیک و قشنگ و گرون قیمت و تحسین میکنی به جای اینکه غر بزنی این یعنی کار کردن روی باور تمرکز بر زیبایی
اگر وقتی میای خونه اون مواد غذایی رو با حال خوب مصرف میکنی و نگران فرداها و پس فرداهات نیستی این یعنی کار کردن روی باور در لحظه زیستن و لذت بردن از آنچه که هست
و ………………………………
میبینی دوست عزیزم هر کاری که ما انجام میدیم در طول روز و شب اگر با کنترل ذهن همراه باشه یعنی ما داریم روی باورهامون کار میکنیم.
حالا هر کاری که استاد انجام میده هم همین حالت رو داره پس کار کردن روی باورها جدای از زندگی کردن با کنترل ذهن در جهت مثبت و احساس خوب نیست
من توی کامنت های قبلیم هم گفتم و حالا هم میگم که دوستان عزیز من توی این مدت آشنایی دو ساله با استاد به اندازه ی تمام اون ۴۰ سالی که از خداوند عمر گرفتم پیشرفت داشتم از همه لحاظ چرا؟
چون از استادم یاد گرفتم که روی خودم متمرکز بشم . و کاری به زندگی دیگران نداشته باشم .اگر چیز مثبتی توی زندگی دیگران هست که من میتونم از اون الگو بگیرم برای بهبود خودم و بهتر کردن زندگیم و اگر چیز منفی هست به اون توجه نکنم و سعی کنم روی نکات مثبتش متمرکز بشم. حالا در مورد استاد هم که ۹۹ درصد مواقع همش نکات مثبته حالا اگر یک زمانی چیزی میبینم که خوشم نمیاد که از دید من تایید میکنم از دید من منفیه نه از دید استاد به اون توجه نکنم. در موردش حرف نزنم
دوست عزیزم اگر میخواین بفهمین چرا استاد نذاشت مریم جان به اون اردکه غذا بده برین فایل رایگان دلسوزی بیجا نکنیم به کبوتر ها غذا ندهیم رو چند بار گوش بدین تا دلیلش رو بفهمین . .استادهمه چیزش رو توی زندگیش بر طبق قانون پیش میره و دلیل منطقی داره برا ی همه ی کارهاشون
دوست عزیز مقایسه غذا دادن استاد به اون پرنده ها و غذا ندادن به این اردک دم خونشون از اصل و اساس اشتباهه ..استاد توی اون لحظه و اون مکان اون کار رو انجام دادن چون اولا اون کار یکبار اتفاق افتاد و بعدش پرنده ها رفتن به دامان طبیعت و خودشون غذاشون رو از اون به بعد جستجو میکنن یعنی وابستگی و شرطی شدنی در کا رنبود که اونها رو از حرکت و تلاش برا زندگیشون باز بداره و بعدشم استاد از انجام دادن اون کار لذت میبردن یعنی نتیجه لذت بردن بود هم برا استاد و هم برای اون پرنده ها که تا حالا چنین تجربه ی شیرینی رو شاید نداشتن. اما در مورد اردک نتیجه وابستگی و شرطی شدن اردک و عدم تلاش برای بدست آوردن رزق و روزیشه و در نتیجه ضعیف شدن قدرت و توانایی یافتن غذا به مرور زمان . حالا این حرکت و تلاش ممکنه رفتن به سمت میز غذا در موعد مقرر و یافتن اون از بین اون همه جوجه و مرغ باشه نه لزوما رفتن به دامان طبیعت جایی که بهش تعلق داره و اون جا باید دنبال روزیش باشه . در مورد استاد و مریم جان هم نتیجه ایجاد رنج تمیز کردن هر لحظه ای دم در خونه بود .یعنی استاد آگاهانه در مورد اول لذت بردن رو انتخاب کردن و در مورد دوم رنج نکشیدن .
بقول مریم جان توی قسمت ۲۰ سریال سفر به دور آمریکا بین حرف ها ی استاد و رفتارشون فاصله ای نیست. وقتی که من این رو میبینم پس منم سعی میکنم گفتار و رفتارم رو با هم هماهنگ کنم و عملگرا تر باشم و این یعنی اجرای توحید در عمل .و سریال بهشت تمرین عملی اجرای توحید در عمله
نکته ی ناب این فابل که اصل و اساس تمام آموزشهای استاده:
این افکار ما باورهای ما فرکانس های ما و احاسا ماست که اتفاقات رو رقم میزنه نه کلام ما
وقتی مثل استاد به اندازه ی کافی روی خودت کار کرده باشی که از ریتم ی آهنگ خوشت بیاد و احساست رو خوب کنه دیگه خیلی به محتواش فکر نمیکنی البته اون آهنگ هم کامیک بود خودش و ی چیز منفی نبود
و اما رابطه استادو مریم جان:
استاد در قدم اول و قدم ششم دوره دوازده قدم راجع به هدایت شدن به یک رابطه ی خوب صحبت میکنن که ما وقتی یکسری ویژگیهایی که مد نظرمون هست و دوست داریم طرفمون داشته باشه رو داریم و روی خودمون کار میکنیم خداوند ی فردی رو با همون ویژگیها رو به سمت ما هدایت میکنه . خداوند مریم جان رو به سمت استاد هدایت کرد چون استاد کار انتخاب شریکش رو به خداوند واگذار کرده بود و بهش ایمان داشت و البته که ویژگیهای واضح و مشخصی رو هم مد نظر داشت و بازم البته که طرف خودش رو انجام میداد و روی خودش هم کار میکرد. استاد ی کسی رو میخواستن که با خودش در صلح باشه و وابسته نباشه و پایه باشه و خداوند هم این فرد رو وارد زندگیش کرد.
چقدر با اون سوال دوستمون در مورد آینده یادم اومد که من قبل از آَشنایی با استاد یا تو گذشته سیر میکردم یا در آینده و برا همین هم غمگین بودم و هم میترسدم دوتا چیزی که خدواند در مورد مومنین میگه که این دو ویژگی رو ندارن .اما خدا رو شکر بعد از َآشنایی تمام سعیم این بوده که در حال زندگی کنم .و بازم بقول استاد آدمی که در حال زندگی نکنه نمیتونه مفهوم عشق حقیقی رو تجربه کنه.
دوست عزیزم استاد گفتن در مورد سریال زندگی در بهشت سوال کنیم یعنی این چیزی که الان تو زمان حال داره اتفاق میافته .اونوقت اگر ما بچسبیم که استاد میخواد در آینده ای که هنوز نیومده چکار کنه که همه چیز خودمون رو میبریم زیر سوال . یعنی اصلا کار کردنی در کار نیست و داریم فقط حرف میزنیم و ادا در میاریم
استاد من هم دوست دارم جایی زندگی کنم که آزاد و رها باشم ی محیطی مثل آپارتمان و خونه های تنگ و وتاریک انگا خفم میکنم احساس میکنم اونجا اصلا انرژی جریان نداره .و الان که شما رو میبنم توی پردایس یا مشنوم که آمریکایی ها نود درصدشون توی خانه های ویلایی زندگی میکنند اصلا انگار قلبم باز میشه و احساس خوبی بهم دست میده .به خودم قوال دادم که خوب روی خودم کار کنم که به ی جایی سرسبز با خونه های ویلایی هدایت بشم
و استاد اون جایی که گفتین این شرایط باعث شده شما بیشتر اینجا بمونید و خودتون رو تجربه کنیو و اذت بیشتری ببرید قشنگ یادم اومد که ما وقتی خوب روی خودمون کار میکنیم و حالمون خوبه حتی اتفاقات بظاهر بد هم برامون سرشار از خیر و برکت میشه همونطوری که این شرایط به نفع من هم شد و آزادترم از لجاظ زمانی و کاری . و هم اینکه توی این مدت خیلی راحت تر زندگی کردم و حالم خیلی بهتر بوده بر خلاف اکثریت مردم ایران که دارن مینالن
خدایا شکرت به خاطر آگاهیهای ناب این فایل
سپاسگزارم استاد شاداب جوان و پر انرژیم
و سپاسگزارم از شما مریم جان که تو اون سرما باعشق سوالات رو خوندین تا استاد پاسخ بده شما رو که میبنم قشنگ یاد خودم میافتم من آدم سرمایی هستم . ان شا الله که ی روزی میرسه که شادابی من و در صلح بودنم با خودم هم خیلی بیشتر شبیه شما میشه
به نام الله یکتا
سلام
استاد چقدر خوشگل شدین
چقدر با طبیعت ست شدید.
اصا آدم وقتی عکس این قسمتو میبینه انیقدر همین عکسش انرژیش بالاست که دلش میخواد هرجا که هست، هرکاری که داره بذاره زمین بیاد این فایلو گوش بده.
یادمه تو توضیحات قسمت پنجم مسابقه، گفتید از هیچ آدمی بت نسازید، حتی من!
و به نظرم این نگاه مو از ماست بیرون کشیدن، از همین بت سازی میاد که از شما انتظار دارن که بدون کوچکترین نقصی در تمام لحظات به دقیق ترین شکل ممکن به قانون عمل کنید. خب شما وقتی خودتون اینقدر محکم دارید میگید که آقا من که انسان به کمال رسیده ای نیستم، دیگه نمیدونم چرا باید این نگاه وجود داشته باشه دیگه، شما قبلا هم گفتید که سعی میکنید تا جایی که ممکنه به قانون عمل کنید، سعی میکنید توحیدی باشید، ما هم از همون صحبتها یاد گرفتیم که ما هم نباید از خودمون انتظار کمال داشته باشیم، ما باید سعی کنیم تا حد ممکن به قانون عمل کنیم.
در مورد اون رو باورها کار کردن میخوام جواب خودم رو بنویسم،
مگه ما روی باورهامون کار نمیکنیم که درک کنیم، باور کنیم، رفتارمون تغییر کنه و بعد زندگیمون تغییر کنه؟
خب مگه ما نمیخواییم یه جایی تو زندگیمون یه نتیجه ی ملموس و فیزیکی و عملی از تغییر باورامون ببینیم؟
مگه استاد نگفتن که منم تازگیا این نگاهم بهتر شده که حل مسئله کنم؟
خب اگه استاد حاصل تغییر باورهاشو نمیدید، اگر که هنوز هم دست به آچار نشده بود، خب این باور اصلا به چه درد میخورد که حالا تغییر کنه یا نکنه؟
یعنی نمیشه موقعی که داری کار مورد علاقه تو انجام میدی، با خدای خودت صحبت کنی؟
یعنی نمیشه از خداوند بخوایی که آگاهی ها رو بر زبان و روحت جاری کنه تا به صورت لایو در معرض آگاهی ها باشی؟
باورهاتو تغییر میدی که یه کاری بکنی دیگه، حالا شما بشین تو خونه ات صبح تا شب به خودت بگو ” من جهان اطرافمو زیباتر میکنم، من زندگیمو خلق میکنم من فلان میکنم…” بعد اگه یه جایی نیاز به دستمال کشیدن باشه، بگی نه من نباید وقتمو تلف کنم اونجا رو تمیز کنم چون باید رو باورهام کار کنم، خب این چه باوریه که نمیتونه مارو بلند کنه که یه دستمال به یه جا بکشیم، مگه هدف ما لذت بردن نیست؟ مگه نمیخواییم هم خوب زندگی کنیم هم جهانو جای بهتری برای زندگی دیگران کنیم؟
وقتی ما اطراف خودمونو، منظور از اطراف حداقل خونه خودمونه، اگه اونو جای بهتری برای زندگی کردن خودمون نکنیم، اگه نتونیم توی خونه خودمون خوب زندگی کنیم و لذت ببریم، پس این باورهای ناکارآمد که فقط حرفه، همون بهتر که ساخته نشه.
باورا مشکلی نداره ها، برداشت ما ازشون مشکل داره، قانون درسته ، سیستم ثابته، نگاه ما بهش اشکال داره.
انتظارمون از تغییر باور چیه مثلا؟ اینکه یه دفعه اون وسطای گوش دادن فایل فضا نورانی شه و جبرئیل نازل شه بگه ای بنده مومن، ای کسی که داری رو باورهات کار میکنی! دستتو بده میخوام ببرمت تو پنتهاوس منهتن و تمپا، بیا یهو طی الارض کنیم یه دفعه از این زندگی و خونه بپریم بریم اون بالا؟؟؟
همین کار انجام دادنه که موجب میشه بفهمیم چه باوری چه نتیجه ای برامون داشته، چه نگاهی موجب شده چه اتفاقی بیفته، اینجوریه که تو ذعنمون ثبت میشه، وگر نه مدام یه سری جمله رو بریزیم تو ذهنمون که چند روز ولش کنیم همش بپره که به چه درد میخوره؟
به خودمون باور فراوانی رو یادآوری کنیم ولی پانشیم بریم بیرون خونه ها و ماشین ها و نعمات و زیبایی ها رو تحسین نکنیم، خودمونو مسخره کردیم.
بریم ببینیم مغازه ها و فروشگاه هایی رو که پر از مشتری هستند، مردمی که همینجور دارن خرید میکنن، خونه های زیبایی که ساخته شدن، ماشینهای لوکسی که خریداری شدن، دست هرکسی یه موبایل گرون و خوب هست، هرکسی لباس خوب پوشیده، رستورانها، غذاها، خب باید یه جایی این چاشنی که گذاشتیم عمل کنه یا نه؟؟؟
ما اومدیم توی این خانواده که یه ورژن جدیدی از خودمونو به نمایش بذاریم، اومدیم که رفتارهای جدیدی رو تو خودمون بوجود بیاریم، کی رفتار جدید بوجود میاد؟ وقتی باور تغییر کنه.
کی باور تغییر میکنه؟ وقتی درکمون از یه چیزی تغییر میکنه.
پس اگه هنوز رفتارمون تغییر نکرده یعنی هنوز درک نکردیم.
هنوز به مفهوم و اصل نرسیدیم، هنوز به فرعیات چسبیدیم و غافلیم از اصل.
یادمه حدود 4-5 سال پیش بود، نمیدونم چندم بودم ولی راهنمایی بودم(شاید هشتم؟)
داشتیم وضو میگرفتیم، یهو یکی از بچه ها از یه جا صداش اومد گفت باطله!!
من هی گشتم ببینم از کجا اومد، دیدم یه نفر کنارم داره با یه حالت عاقل اندر سفیه میگه باطله!
من گفتم یعنی چی؟ گفت یه سانتی متر پایین تر آبو ریختی رو دستت، آقا منو بگو تو دلم هی میگفتم آخه بنده خدا ببین دنیا داره کجا میره اونوقت تو هنوز به فکر اینی که یه سانت پایین بالا باطله؟؟
خداروشکر اون موقع ها با اینکه همینا رو به ما هم میگفتن، ولی من کسی بودم که تعصبی نمیشدم، البته یه دوره ای همون کارارو با ما هم کردنا، موقع هایی که از احساس گناه میخواستیم بریم تو زمین، مواقعی که فکر میکردیم که الان خدا میاد مارو میخوره.
یادمه یه چند سال پیش، تو همون دوران راهنمایی نمیدونم، آقا ما تو یه جشنی بودیم، خانم یکی از همکارای پدرم که خیلی اتفاقا مهربون و خوش برخورد و انسان درستی بودن، آقا با من دست داد، منو بگو شبش زار زار گریه میکردم که خدایا منو ببخش، خدایا ببخشید، من غلط کردم، دیگه تکرار نمیشه، منو نخور..
خلاصه الان که سه چهار سال ازش میگذره و به لطف الله اون نگاه های تعصبی رو دیگه ندارم، فکر میکنم میبینم چقدر تباه بودیم😂🤣🤣 چقدر احساس گناه داشتیم، چقدر از اصل دور بودیم، چقدر خدارو واسمون شمر کرده بودن، چه مواقعی که فکر میکردم الان گرز خدا میاد تو سرم.
یکی میگفت نفرینت میکنم آقا چقدر نگران میشدیم، یه جوری میخواستیم بهش بگیم منو ببخش یه وقت نپکم😂😂
الان هرکی میگه نفرینت میکنم( که انصافا شاید سالی یه بار اونم بود شاید دیگه نیست) میگم یادت باشه زیاد نفرین کنی بعدا حسرت نخوری😂😂😂
همین وضو
بعد از این کلی سال دینی خوندن و قاری قرآن بودن و اینا وقتی رفتم سراغ قرآن تا بخونم ببینم چی میگه، تازه انگار چشمم باز شد که تو همون آیه، دقیقا همون آیه وضو خدا گفته منظورش از اینکار اینه که میخواد شما پاک باشید،
بعد از عمری رفتیم نمازو تو قرآن خوندیم ببینیم چیه، تازه آیه ولا صدق ولا صلی ، بل کذب و تولی رو دیدم ، آیات قرآنو انگار تازه دیدم، تازه هنوز کللللللللی چیز مونده تا ازش بفهمم و این پروسه تا ابد ادامه خواهد داشت، باید تا جایی که ممکنه قرآن بخوانیم.
آره اینجوری خلاصه
من خودم به قول استاد همیشه سعی میکنم بگم خداقوت و اینا ولی وقتی بقیه میگن خسته نباشید خداروشکر به لطف الله نمیپرم وسط بگم آی نگو، ای فلان، ای اینجا در مورد این نگو، پیش این نگو پیش اون بگو، اینو نگو اونو بگو.
خداروشکر
چه آسمون قشنگی، چه تابلوی نقاشی، چه پوستر رویایی، چه بهشت زیبایی
خدایاشکرت
چقدر ما جامون خوبه خداییش!!!، چقدر باحاله جامون.!! چقدر خوشبختیم!! چقدر ما خوش شانسیم!!! خدایاشکرت
دستتون در دست الله یکتا
سلام به شما استاد موحدم و خانم شایسته عزیز
با دیدن وشنیدن این فایل و تصور فردی که داره چنین موقعیت باورنکردنی از آزادی و فراوانی و زیبایی و عشق رو تجربه میکنه یه چند لحظه به فکر عمیقی فرو رفتم که چطور میشه در این دنیای مادی اینطوری زندگی کرد در حالیکه به ما در اون دنیا وعده شو داده بودند
یه چند لحظه فکر کردم و متوجه شدم تفاوت در نوع نگاه به خداونده که اینقدر نتایج رو متفاوت کرده
خدایی که به ما معرفی شده بود خدایی بود که لذت بردن بنده ش رو دوست نداشت میگفت خودت باید تلاش کنی جون بکنی تا نعمت به دست بیاری فکر میکنی برای چی فرستادمت اینجا که من کارهاتو انجام بدم زهی خیال باطل خودت باید تقلا کنی هر چه سختی بیشتری رو تاب بیاری و در برابر بلاهای من کم نیاری من اون دنیا جبران میکنم برات و شنیده بودیم که آدم های با خدا سختی و بلا و آزمایش بیشتری تو زندگی شون هست و خواسته خاصی ندارند و قانعند و خلاصه زندگی سختی رو باید دوام بیارن
و خدایی که استاد به ما معرفی کردند خدایی هست که میگه بنده من تو فقط بندگی کن و اجازه بده من خدایی کنم چطور؟
تو فقط لذت ببر آرامش داشته باش منو به عنوان تنها قدرت و منبع تمام ثروت و نعمت باور کن
تو فقط کافیه به الهاماتی که برات میفرستم عمل کنی تو همون یک قدم رو بردار هزاران قدم با من
تو اجازه بده من بارهاتو با عشق به دوش بکشم و کارهاتو انجام بدم
هر چه قدر توحیدی تر باشی و با حس خوب الهامات رو دنبال کنی زندگی راحتتر و ساده تر داری و هر چه قدر قدرت بدی به دیگران ازشون بترسی و روشون حساب باز کنی بلا و سختی و گره بیشتری تجربه میکنی
خلاصه اینکه اگر توحیدی و با خدا باشی بهشت رو در همه ابعاد تجربه میکنی
اونی که داره سختی میکشه و گره زیادی تو زندگیش داره حتما داره شرک میورزه که زندگیش اینه (عکس چیزی که من باور کرده بودم)
خدایی که فقط داره وعده فزونی و فراوانی میده وعده اینکه هر روز نعمت و ثروت داره بیشتر میشه و اوضاع جهان بهتر و بهتر میشه
اصلا این خدا با خدایی که من باورش کردم در تضاد کامله و اینه فرق شرک و توحید و باورهای عالی در مورد خداوند که همه چیز رو متفاوت کرده
استاد عزیزم و مریم جان بینهایت به خاطر این حد از آگاهی و نگاه زیباتون به خداوند سپاسگزارم
واقعا همه چیز باوره
چه قدر دوست دارم خدا رو اونطوری باور کنم که شما باور کردید
به نام تنها خالق هستی
سلام دوست عزیزم
ممنونم بابت کامنت خوبت
چقدر خوب از خداوند، از توحید و تنها لذت بردن و عمل به هدایتها نوشتید
چقدر خوب گفتید که ما ها خداوند رو اشتباه فهمیده بودیم چون تفکر نکرده بودیم
بله ما انگار مهری بر چشم و گوش و زبانمون بوده و فقط گفتیم بله درسته و فقط درد کشیدیم و حالمون بد شده اما انتظار نتایج مثبت داشتیم که هیچ گاه با چنین حالی، رخ نداه و نخواهد داد چرا؟؟؟
چون قانون چیز دیگه ایه
اگه بخوام بنویسم میشه یه کامنت طولانی اما خواستم ازت تشکر کنم که به نکات کلیدی اشاره کردی و یه درس مهم رو مجددا برام یادآوری کردهمچنین بهت تبریک میگم که عضویتت توی این سایت گرانبها، ۱ ساله شده،مبارکه👌👌
همواره در پناه رب و هدایت هاش، عاشق سالم و ثروتمند باشیم♥️🌹🌹
سلام دوست عزیزم بسیار سپاسگزارم از توجه و لطفتت
شاد و سالم و ثروتمند باشید
سلام ب استاد عزیز و خانوم شایسته عزیز😘
و سلام ب خانواده ی بزرگ عباسمنش😘
و سلام به پرادایس زیبا که بزودی میبینمش
یه حرفی ک از خیلی وقت پیشه ب خودم میزنم و همش حاصل پیشرفت شده و منو ب جلو هل میده اینکه
مگه قراره بیشتر از یک بار زندگی کنی !؟
وقتی ب این جمله فکر میکنم و فقط برای چند دقیقه ب این فکر میکنم ک همین الان بمیرم با حسرت میمیرم یا با خوشحالی !؟
این سوال منو منجر ب کارهای زیادی کرده
مثلا وقتی فایلی از استاد گوش میدم نمیرم سراغ فایل بعدی
بلکه میرم سراغ انجام کاری ک استاد توی همون فایل گفته بود
اینکه روزی ده ساعت فایل گوش کنی خوبه ولی فقط اطلاعاتت میره بالا
ولی اگر روزی یک فایل گوش کنی و ده ساعت ب گفته های اون پادکست اموزشی عمل کنی یعنی اینکه باور کردی اون فایلو ،باور کردی حرفایی ک شنبدی و داری عمل میکنی…
و وقتی عمل کنی نتایج خودش میاد پیشت
تو فقط عمل کن.
خیلی وقت پیش فایل پاسخ ب سوالات زندگی در بهشت قسمت ۷ رو دیدم
ک منو واقعا یه جورایی ادم دیگه ای کرد
از این فایل ب بعد عملگرا تر شدم
وقتی ک استاد گفت ب جای اینکه میخواین مچ منو بگیرین یک هزارمشو بزارین برای مچ گرفتن خودتون زندگی تو عوض میشه
بخدا قسم راسته میگه
ب ولا راست میگه
البته من تاحالا نخواستم مچ استادو بگیرم چون ب تک تک حرفاش باور دارم
از وقتی ک دارم ب مدل های مختلف مچمو میگیرم و مجری قانون شدم برای خودم ن برای دیگران خیلی زندگیم عوض شده ب قران تو همین چند هفته
خیلی نتایج گرفتم
ارام تر شدم
صبور تر شدم
کنترل ذهنم بیشتر شده
احساس خوبمو بیشتر از قبل میتونم نگه دارم
و پیشرفت ها کردم در راستای علاقه ام واقعا پیشرفت های خوبی کردم و خیالمو راحت تر کرده این تکاملی ک طی کردم برای هدفام
ایمانم نسبت ب خدا خیلی خیلی بالاتر رفته
ایمان ،ایمان، واقعا خیلی چیز شیرینه خیلی شیرینه خیلی باحاله وقتی یه انسان با ایمانی وقتی شخصیت با ایمانی هستی که دارم الان روی معقوله ایمان و ثروت کار میکنم چون همه چیز با ایمان ب دست میاد
خلاصه.
میدونی وقتی عمل گرا باشی خیلی ایمانت میره بالا خیلی
چون ایمان داری قدم بر میداری در راستای خواستت
وقتی قدم بر میداری یعنی اون خدا بهت کمک میکنه چرا چون تو داری با قدم برداشتنت میگی خدا هست و خدا میگه این درخواست کرد مثبت کرد ااین بنده منو باور کرد ب عنوان خالق ب عنوان ستار ب عنوان بخشنده ب عنوان مهربان ب عنوان وهاب پس همون چیزی رو میده ک تو درخواست کردی
خیلی سادس
یعنی از همین چیزی که گفتم ساده تره
وگرنه ک این همه سال ترس داشتی حتی یه قدمم برنداشتی
خدا هم از سمت تو ترس دریافت کرده و باز دوباره بهت ترس بیشتری داده
چیزه خاصی ک نیست
ببین چی داری ب این جهان میدی همونو یا حول محور اونو بهت برمیگردونه حالا یا با پول یا با سلامتی و هزاران چیز دیگه
مثبت باشه مثبت میده بهت
منفی باشه منفی میفرسته بهت
همین
این حرفارو برای خودم میزنم
فقط برای خودمه
چون رد پایی بشه برای اینده ی خودم
و بفهمم ک از همین قانون ب موفقیت هایی رسیدم و باور هامو دارم تغییر میدم و منطقی میکنم.
و بعدش یکی از استاد پرسید که شما ک خونه واسه مرغا درست میکنین پس کی دارین باور سازی میکنین و این حرفا
و استاد خودش یه سوال طرح کرد ک مگه کارای شما جدا از باور های شماس
ک این سوال باعث شد که یکم تعقل کنم
برداشت من از این سوال اینکه
اگر داری هر کاری میکنی یعنی اون کار در ذهن تو باوری داره
یعنی اون درست کردن خونه یه باورایی توی ذهنت داره
مثلا
اینکه من توانایی انجام کارهای جدید رو دارم ک هیچ تجربه ای ندارم توی اون کار
یا اینکه من توانایی حل مسائل بالایی دارم
یا اینکه خداوند ب من در هر کاری کمک میکند
یا اینکه من کارهایم رو ب بهترین شکل ممکن انجام میدم
یا هر باور دیگری میشه توی ذهن ما باشه
البته این برداشت منه از این سوال ب من ک تا الان جواب داده و از دیدگاه و ذهن من سازندس
چون این چیزی ک من فهمیدم اینکه اگر من سرمو روی بالش میزارم ک با خیالت راحت میخوابم یعنی اینکه باور دارم که بیدار میشم و خدا بهم زندگی دوباره ای عطا میکند
یا اگر من در راستای هدفی حرکت میکنم و ادامه میدم و کارهای لازم رو برای هدفم انجام میدم یعنی اینکه من ب اون هدف میرسم
واقعا هیچ کاری در زندگی ما جدایی از باور هامون نیست
هر کاری انجام میدیم داریم باور اون کارو منطقی میکنیم توی ذهنمون حالا یا انجامش میدیم یا انجامش نمیدیم.
باور سازی جدایی از انجام دادن کار های ما نیست
با هر کاری ک انجام میدی میتونی باور هایی بسازی
واقعا این روزا تو دنیای دیگه ای زندگی میکنم از بس ک زندگیم شیرینه و همه چیز ب نفع منه
خدایا شکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
عملگرا تر شدم یعنی عملگرا برای اهدافم چون میدونم خدا بهم کمک میکنه همونجوری ک یه ادم بی هدف و اسو پاس بودن ولی الان این همه هدف دارم و خیلی هارو تیک زدم و درامدی دارم واسه خودم و از همه مهمتر واقعا از همه مهمتر سلامتی دارم و روابط خوبی دارم این همه رو بدست اوردم ب لطف خدا بقیه رو هم میده کافیه قدم بر دارم قدم بردارم و احساسمو خوب نگه دارم و از مسیر لذت ببرم
😊😊
این بود برداشت من❤️🤟🏿
در پناه الله یکتا میشه ب همه چیز رسید چون همه چیز هست فقط ما باید ب خدا نزدیک تر بشیم همین.
شاد باشید❤️❤️
سلام بر خانواده ی صمیمی عباسمنش.دوست عزیز خیلی دیدگاه عالی داشتی وبه شخصه خیلی استفاده کردن واین حرف استاد خیلی به دلم نشست که به جای اینکه بخوایم مچ یکی دیگه رو بگیریم اگر درصد کمیشو در زندگی خودمون اجرا میکردیم به موفقیت های زیادی میرسیدیم.خدایا شکرت به خاطر تمام قسمت های این سایت الهی
ممنونم دوست عزیز
همین روندی ک نوشتم رو هنوز دارم ادامه میدم و هی بیشترش میکنم و خیلی دارم ب لطف خدا و با توکل خدا خوب دارم نتیجه میگیرم.
عالی بود دوست عزیز خیلییی آگاهیاتون خالصانه بود!
درواقع تمام این ایمانِ عملی ای که شما میگید و نتایج بینظیری داره همون ایمان فعال یا ایمان به غیبه که قرآن گفته پاداشش بسیاار بسیار زیاده! ممنونم از اینکه آگاهیه نابتون و درسایی که گرفتیدو باهامون به اشتراک گذاشتید! روز به روز موفق تر و ثروتمند تر بشید!🌷🌸🌺
مرررررسی استاد بابت این لایک زیبا که ب خاطر این کامنت بهم دادین اینم هم اصافه میشه یه نشانه ب زیبا برای این که راهم درسته و مسیرمو خوب دارم ادامه میدم
امروز روز فوق العاده زیبایی بود مثل تمام این روزهایی که از قانون استفاده کردم
پر از اتفافات خوب
پراز ارامش و زیبایی
پر از سلامتی و خنده
وقتی داشتم این کامنتو مینوشتم میدونستم لایک میگیره چون با همین اگاهیی هایی ک درککردم و نوشتمشون ب خیلی جاها رسیدم و در مسیر علاقه ام پیشرفت کردم
و ب خودم قول دادم که خیلی جدی تر کار کنم و تمرکز لیزی بزارم برای تغییر تک تک جزئیات زندگیم تا اول از همه ب ایمان واقعی و تسلیم بودن نسبت ب خدا و قوانینش داشته باشم
خدا هم مثل همیشه پشت منه برای رسیدن من ب خواسته هام
خدایا شکرت
خدایاشکرت
به نام الله یکتا
سلام بر استاد عزیز شیرین تر از عسلم که چقدر این ترکیب رنگ سفید و قرمز بهشون میومد
سلام بر مریم بانوی عزیز یاور همیشه مومن و همراه و پایه
امروز داشتم تو خواب با یکی از ترسام میجنگیدم و اینقدر غرق شده بودم تو اون خواب و گفتگوی با خودم که وقتی بیدار شدم تا چند دقیقه نمیتونستم تشخیص بدم که الان که بیدار شدم این دنیا واقعی هست
یا اونی که داشتم میدیدم و درگیرش بودم خدارو شکر تو خوابم داشتم طبق قانون و حرفای استادم عمل میکردم
که البته این دنیا هم یه جور خوابه و یه روزی بیدار و هشیار کامل میشیم و چه خوبه تو همین دنیا بتونیم هر روز و هر لحظه بیدارتر از قبل بشیم
یه مشکلی پش اومده بود برای ساختمونمون و یه نویزی افتاده بود روی برد جک برقی پارکینگ ساختمون
و یه ایده به سرم زده بود برای حل مشکل و با اقتدا به استاد عزیز و داستان تراکتور
رفتم ایده رو عملی کردم
ایده این بود که باید برق همه واحدها رو قطع میکردم تا تست کنم و ببینم مشکل از تلفن بی سیم و یا مودم کدوم واحد هست که نویز انداخته
اگر قبلنم بود اول که هزارتا تا ترس میومد سراغم که
نکنه امین برقارو قطع کنی یکی تو حموم باشه پاش سربخوره و بیفته و …
نکنه این بشه و نکنه اون بشه و هزارتا ترس و نجوای شیطانی
ولی چون میدونستم نیتم چیه گفتم الهی به امید تو و برق همرو قطع کردم بدون هیچ ترسی
لاخوف علیهم و لایحزنون
خلاصه نتیجه این بود که مشکل از ساختمون ما نیست
حالا که جرئت بیشتری پیدا کرده بودم رفتم سراغ ساختمانم روبرویی که یک خانومی که مدیر بودن خیلی مقاومت کردن و حاضر به همکاری نشدن برای قطع برق واجدها
و من ضمن اینکه اصلا حسم رو بد نکردم و بهش حق دادم و قضاوتش نکردم گفتم این خانوم دست خداست و شاید من نباید برق این ساختمونر و قطع کنم یا مشکل ربطی به این ساختمان نداره و یا صلاح نیست
و گفتم چشم …
اینو نوشتم استاد عزیزم که بگم نتیجه این تغییر شخصیت و عمل حاصل نگاه کردت همین زندگی در بهشت و همین اعمال شماست
راستش رو بخواید وقتی گفتید سوال کنید از زندگی در بهشت من هیچ سوالی به ذهنم نرسید که خیلی ویژه باشه که من دنبال جوابش باشم تو پردایس
بلکه برای من نوع عملکرد و پاسخ شما به اتفاقات پرادایس خیلی جذابه و آموزنده
بزارید این طوری بگم برای من نوع دید استاد عباس منش مهمه به مسائل و نه خود اون لوکیشن و مسائل
مثلا اگر شما الان در خیابان شوش تهران زندگی میکردید تو اون شلوغی وآلودگی هوا و …
بازم با عشق میدیم که استادم به مسائل دارن چطور جواب میدن و چطور نگاه میکنن تا منم الگو بگیرم
حالا یه با ر مسئله گیرکردن تراکتور در امریکاست و یه بار نویز روی جک پارکینگ ما
شاید اصلا به هم ربطی نداشته باشند
ولی من روش حل مسئله استاد برام مهمه و به نظرم این مهمه و این اصله و این مهمه برام که من چه کار کنم که بتونم دیدم رو مثل استادم کنم
چون وقتی دیدم و توجهم عوض شه خود به خود مسائلم حل میشه هر چند متفاوت
این فایل رو دقیقا میشه اسمشو گذاشت تشخیص اصل از فرع
راستش دیروز یه کامنتی دیدم که برای کسی بود که ۹۰۰ روزه عضو سایت استاد هستند
و واقعا وقتی به چشمم خورد خیلی ناراحت شدم
یه سری حرف ها و ایران به استاد گرفته بودن
ایراد بنی اسرائیل که نمیدونم چطور شما بعد این همه مدت نمیتویند درست انگلیسی حرف بزنید و چرا شما کت شلوار کراوات نمیپوشیدو نمیدونم چرا مرغ نگه میدارید
اومدم اونجا جواب بدم
اصلا از حرفاش به استاد ناراحت نشدم ها
به خدا از این ناراحت شدم چطور یه نفر میتونه ۹۰۰ روز تو این سایت عضو باشه و این همه آگاهی رو ببینه ولی باز بیاد اینطوری بنویسه و فکر کنه
اومدم براش بنویسم
با خودم گفتم کسی که این همه فایل و زندگی در بهشت نتونسته دیدش رو عوض کنه آیا این چند خط میتونه کاری بکنه براش
و فقط از خدا خواستم برادارانه که هدایتش کنه چون به خدا حیفه
ای در طلب گره گشایی مرده
در وصل فتاده وز جدایی مرده
ای بر لب بحر تشنه در خواب شده
ای بر سر گنج وز گدایی مرده
امیدوارم اگر صلاحه یه جوری هدایت بشه و این چند خط رو بخونه و این شعری که نوشتم که واقعا حیفه بر سر گنج بودن و از گدایی مردن
استاد عزیزم چقدر این داستان شناسایی اصل از فرع مهمه
من سالها تو بیزنسم اصل رو ول کرده بودم و چسبیده بودم به فرع
با یه چسب بسیار بسیار سخت که حاصل باورهای اشتباهم بود و بدون اینکه رقبا کاری کنند
خودم با دست خودم خرخره این بیزنس رو فشار داده بودم و نمیزاشتم نفس بکشه….
برای اینکه اصل رو رها کرده بودم و سالها خودمو مشغول فرعیات و ترس هام و نجواهای شیطان کرده بودم
تا اون ندای الله از زبان ابراهیم سایت شما و از زبان شما شنیدم
که هر مسیر سخت مسیر اشتباهه
و بازهم از این ساده تر
یه روزی که بیزنسم به اون جایگاهی که تو ذهنم ساختم برسه میخوام بهتون پیام بدم و بگم استاد همین دو تا جمله شما به لطف الله یکتا
و هایتش این بیزنس رویایی رو برام ساخته
بیزنسی که دشات نابود میشد …
به دلیل باورهای غلط
استاد بارها گفتن همه چیز باوره و باوره …
من امروز که اومدم سر میزم اول از همه میزم رو مرتب کردم چون امروز و بعد از دیدن فایل دیروز زندگی در بهشت به باورهای خودم در بازه منظم بودن شک کردم و تصمیم گفتم که بیام و یه جور دیگه عمل کنم
بیام مثل شما و مریم بانو به نظم و منظم بودن نگاه کنم و بعدش نتایج رو مقایسه کنم
حالا داستان این دوستانی که این سوالات عجیب و غریب رو می پرسند همینه
یعنی این سوالات داره از همون باورهای غلط میاد و ذهن گرفتار میاد و نمیتونن سوال بهتری بپرسند
من به همه این دوستان احترام میزارم به خدا
ولی حیفه و به خدا حیفه اگر اصلا تو مدار این نبودید که بیاید و با مطالب استاد آشنا بشید که هیچی
ولی حالا که در همین قدر هدایت شدید که بدونید یه چنین سایت و مطالبی هست به خدا حیفه
بر در گنج و از گدایی مردن
شما رو نمیدونم
ولی به الله یکتا قسم میخورم
من اگر با این آگاهی ها بازم بشم همون امین قبل خودم خودمو نمیبخشم چه برسه به خدا …
استاد عزیزم چند روزه به این فکر میکنم که من همیشه آرزوی شاگردی کردن و بودن با آدمای متفاوت و تاثیر گذار تاریخ رو داشتم همیشه
و همش میگفتم کاش میشد خودم زمان زندگیم رو و مکانش رو انتخاب میکردم و میرفتم به زمان و مکان مولانا و یکی از شاگرداش میشدم
یعنی آرزوم این بود مثلا تو قونیه بودم و میتونستم مولانا رو ببینم و باهاش حرف بزنم و ببینم چطور رفتار میکنه
یا ادیسون
یا انیشتین
یا گاندی
……
حالا خدا این لطف رو به من کرده که من به خواست الله
که یک بانوی عاشقی بیاد در کنار استاد آگاهم قرار بگیره و ثمره این درو تخته شدن بشه زندگی در بهشت
و من هر روز بتونم ببینم و درس بگیرم
که به قول کیوین ترودو بالاترین آموزش
آموزش مستقیم استاد به شاگرد هست با دیدن زندگی روزمره اون استاد
حالا این گنج و این نمیدونم اسمشو چی میشه گذاشت رها کنم و برم سراغ فرع و برم سراغ ایراد گرفتن و …..
از اون گنج که چیزی کم نیمشه
من امین خودمو محروم کردم
من هیمن حالا اگه از امینی که عاشق استادشه بشم دشمن درجه یک استادم …..
استاد من که چیزی از دست نمیدن
من خودمو نابود کردم
این همه استاد تاکید دارن که تو زندگی با زن و بچه و دیگران اصل اول اینه تمرکز کنیم رو نکات مثبت
و تو خود همین فیلم میبینیم که استاد مست این غروب زیبا شده بودن و حتی تو ضبط این قسمت هم نتونستن خودشون رو کنترل کنند و اون غروب زیبا رو به ماهم نشون دادن و کلی تحسین کردن و خداروشکر کردن
و این همه چه عملی و چه گفتاری به شکل های مختلف دارن به ما میگن تمرکزتون رو بزارید رو زیبایی ها و خوبی های افراد
اصلا به فرض که اصلا استاد یه جایی اشتباه میکنند که مثلا در مورد اون اردک که باز مریم بانو توضیح دادن چرا …
ولی اصلا فر ض کنیم استاد دارن تو این مورد اشتباه میکنند
من چرا باید تمرکزم رو بزارم رو این مطلب
من چرا باید این همه درس و زیبایی و خوبی رو نبینم و باز بیام دست بزارم رو یک ثانیه از فیلم که اونم به خاطر باز نادانی خودمه که دارم قضاوت بی جا میکنم
این دوستان نکته بین و ایراد گیر رو دعوت میکنم به دیدن فایل رایگان هیچ کس را قضاوت نکنیم
شاید ان شالله یه فرجی شد
به خدا هیچ حرص و کینه ای به دوستانی که این سوال ها رو میکنن و به استاد ایراد میگیرند ندارم
و به خدا قسم فقط دلم میسوزه براشون
که باز هم میگم دارن بر سر گنج از گدایی میمیرن …..
اگرم من و یا هر کسی عیبی در کسی میبینیم به ظاهر
اون عیب در درون خود ماست که تو دیگران فکر میکنیم که میبینیم
مثل عکس ما در آیینه
پس من امین باید خودم رو تغییر بدم تا اون عکس درون آینه رو نبینم
به قول حضرت مولانا :
هرچه در وی می نماید عکس اوست
هم چو عکس ماه اندر آب جوست
وآن گنه در وی ز جنس جرم تست
باید آن خو را ز طبع خویش شست
خلق زشتت اندرو رویت نمود
که ترا او صفحه آیینه بود
چونک قبح خویش دیدی ای حسن
اندر آیینه بر آیینه مزن
من امین اگر در بین این همه نور و زیبایی این سریال الهی و این سایت نورانی
باز دارم عیب میبینم
باید برم تو درون خودم بگردم و اون رو پیدا کنم که از کجا داره میاد
من عاشق استاد عزیزم هستم
نه ایشون رو میشناختم و نه هیچ چیز دیگه ای تا همین چند ماه پیش
و الان نمیتونم رهاشون کنم و عاشقشون نباشم با این نایجی که از عمل به حرفاشون تو زندگیم دیدم
من عاشق این صداقت و این پاکی و این توحیدی بودن و این ابراهیم وار بودن و این شجاعت و هزاران خصلت خوب ایشونم
به هر حال اگر ایشون یه جایی اشتباهی کنند اولا که ایشون خدا که نیستند و خودشون میگن دارن رو خودشون هر لحظه کار میکنند و بارها و بارها شنیدم که استاد میگم منم اشتباه میکنم و منم عصبانی میشم
دقیقا تو همین فایل گفتن تو رابطه با مریم بانوی نازنین
ممکنه عصبانی بشن
ولی اینا به من امین ربطی نداره
من هزاران هزار حسن و آگاهی و زیبایی رو دارم تو استادم میبینم و از آگاه شدن به اونها هر لحظه به لطف الله یکتا داره زندگیم بهتر میشه
من دارم نتیجه رو میبینم
مریم بانو باز یه جمله طلایی گفتن مثل همیشه:
جهان به احساس ما جواب میدهد نه به کلمات
این جمله رو باید نوشت و قاب کرد
حالا احساس ما از کجا میاد از نوع توجهمون و دیدمون
این نوعه دیده که در یک مکان و یک زمان یکی همنشین حضرت محمد هست میشه مولا علی و یکی میشه دشمن سرسختی مثل بولهب
چون اون بولهب هم اون درون خودش رو در وجود نورانی حضرت مجمد میدید و مولا علی هم اون وجود نورانی خودشون رو
چون حضرت محمد آینه بود
استاد عزیزم من این سعادت رو نداشتم که با محمد و مسیح و علی و حسین و ادیسون و انیشتین و گاندیو و همه کسانی که دوست داشتم درکشون کنم و همه برگزدیگان تاریخ از آدم تا به حال
باشم و ببینم زندگی روزمرشون رو و درس بگیرم
ولی خدارو شکر میکنم که میتونم و این لطف رو خدا به من کرده به دلیل تشنگی همیشگیم برای یادگیری
که حالا میتونم زندگی شما رو ببینم صادقانه و بدون هیچ فیلتر و رنگی
استادم رو هم عریان ببینم و هم با لباس و در هر حالتی
من از دیدن توالت فرنگی تمییز و زیبای پرادایس درس میگیرم تا دیدن این غروب زیبا و بی نظیر
که امین اگر میخوای مثل استادت این غروب دل انگیز رو در یک مکان رویایی مثل پرادایس تجربه کنی
اولا از همین غروب زیبای روبروی آپارتمانت لذت ببر و خداروشکر کن
و ثانیا آگاهی های استادت رو که از یک خونه سیمانی تاریک چنین بهشتی ساخته رو رها نکن
و از راه رفتنشون بگیر تا همه کارهاشون و بر خوبی هاشون تمرکز کن تا تو هم بتونی
چون اگر استاد تونستن پس تو هم میتونی
و چه راهنمایی بهتر از خود استاد و رفتارشون برای این راه …
استاد و مریم بانوی عزیز بی نهایت قدرددانتونم برای تک تک ثانیه های این سریال الهی
مریم بانوی عزیز بی نهایت خداروشکر میکنم از عشق شما به فیلم گرفتن از زیبایی ها و خوبی ها که این همراهی شما با استاد عزیز من امین رو در هزاران کیلومتر دورتر داره از آگاهی های استاد عزیزم بهره مند میکنه
و واقعا شما یاور همیشه مومن هستید
و از خدا میخوام صدبرابر این کیفی که من و امثال من میکنیم جاری بشه تو زندگیتون و ایمان دارم که میشه
عاشقتونم و عاشقتونم
خدایا شکرت بازم توفیق دادی بنویسم و مست بشم و لذت ببرم و درس بگیرم
خدایا شکرت خدایا عاشقتم
سلام استاد عزیز و خانم شایسته مهربان!!!
استاد همیشه تحسینتون کردم و تو خونه با اعضای خانواده م که باهام هم فرکانسن حرف میزنیم که چقدر شما به عنوان دست از دست های خدا سدهای ذهنی ما و باورهای غلط مذهبی رو تصحیح کردی خدای قرآن رو اون طوری که هست به ما معرفی کردی سبک زندگی جدیدی در ذهن ما ایجاد کردی که آرزوی داشتن پرادایس و آروی رو دور از دسترس ندونیم با دیدن سریال زندگی در بهشت سبک یک رابطه شاد توام با عشق رو از نزدیک لمس کردیم چیزی که در تمام سالیان سال حتی در اسطوره های عاشقی ادبیات کهن ما در داستان لیلی و مجنون رو ندیده بودیم و تعریف ما از عشق وابستگی شدید بود که با آموزش عملی در زندگی شما این باورها تصحیح شد. استاد من کارشناس تفسیر و علوم قرآن هستم که در دوره دوازده قدم من رو دوستان به نام احمد کندرانی میشناسن استاد عزیز منی که خوره تفسیر بودم به جرات میگم نگاه شما به قرآن ملا نقطه ای نبود شما فکر خدا رو در قرآن به من آموزش دادی که خدای درست رو بشناسم و برای اولین بار در تاریخ چنین سبک تفسیری رو من باهاش کار کردم و چیزی بود که کلام خود قرآن بود در حالی که تمام تفاسیر و کتب به حساب اسلامی فقط دنبال آیات احکام بودن و فکر میکردن که این احکام باید تا قیام قیامت پا برجا باشه که ناشی عدم شناخت خداونده .
این همه زیبایی که در نوع سبک زندگی شما هست که حاصل هماهنگ شدن با خداونده و عمل به اون الهاماته و هدایت کرده شما رو به این مسیر و دارید این اصل رو آموزش میدید ولی خیلی ها میان میگن برنامتون واسه آینده چیه ؟؟،یا تا کی تو پرادایس میمونید ؟؟در حالی که نمی دونند این نیرو اگه باهاش هماهنگ باشی تو رو هدایت میکنه در زمان درست ومناسب به مسیر عالی و بی نظیر و به جای پرسیدن از استاد که چطور خودمون رو با اون نیرو هماهنگ کنیم که استاد بارها اون رو توضیح داده می پرسید که چرا فلان آهنگ رو گوش دادید واقعا خنده م میگیره از این پرسش بعضی عزیزان !!!
استاد شما تغییراتی در سبک زندگی انسان ها ایجاد کردین قالب های زیادی رو شکستید ایمان رو در عمل آموزش دادید و باعث شد فردی مثل من در یکی از دهات های دور برای خودش هدفی جهانی بچینه و از اون نیرو یاری بخاد که با تکامل اون رو برسونه به خواسته ش که به زیبایی پلن ها رو واسم چیده و از چه شرایطی من رو هدایت کرد به مسیر علاقه م که از انجام هر ثانیه از اون کار عشق می کنم بعضی از دوستان فکر میکنن کار کردن رو باورها یعنی یه گوشه بشینیم و فقط عبارت تاکیدی گوش کنیم و نباید کسی مزاحممون بشه در حالی که استاد زمانی که داره لذت میبره از کار تمیز کردن پرادایس یعنی داره رو باورهاش کار میکنه وقتی قر نمی زنه و اعراض میکنه از زشتی ها در حال کار کردن رو باورهاشه زمانی که من دارم در مسیر علاقه م کار میکنم یعنی دارم رو باورهام کار میکنم چون در حال لذت بردن از اون شرایطم!!!
و استاد تو خونمون به شما لقب محی القرآن یعنی زنده کننده قرآن دادیم !!!
شاد و سربلند باشید.
سلام بر شما برادر عزیزم
راستش کامنت شما رو خوندم یاد آیه یا ایها الذین آمنو آمنو …
افتادم
یعنی شمایی که کارشناس قرآن خودتون رو میدونستید همین که اومدید و دوباره از صفر نشستید و دیدتون رو عوض دارید میکنید
خیلی خیلی ارزشمنده برادر من
و من چقدر خوشحال شدم از کامنت شما و این شهامت و شجاعت شما رو که تو کاری که فکر میکردید استادید ولی مردونه و ابراهیم وار اومدید و قبول کردید که شاگردی کنید این خیلی ارزشمنده و تحسین بر انگیز
برادر عزیزم حالا که آگاهانه داری تلاش میکنی برای شناخت خودت و خدای خودت و کلام الله و این شهامت رو داشتی که از صفر دوباره شروع کنی
آرزو میکنم که خدا به بالاترین درجات از درک این کتاب آسمانی شما رو هدایت کنه
و همونطور که استاد با نور وجودش مارو آگاه کرده
شما هم چراغی باشید برای هدایت کسانی که باهاشون در ارتباط هستید
شاد و سلامت و ثروتمند در پناه الله یکتا باشید
ممنونم امین عزیز بسیار سپاسگزارم از این دعای عالیت و به لطف الله در راه روشنگری قدم برداشتم
سلام دوست عزیز
من در دوره 12 قدم بخصوص کامنتهایی که روی جلسات قرآنی میذاشتید رو با عشق میخوندم و لذت میبردم. خیلی وقت بود که کامنتی روی جلسات قرآنی نذاشته بودید و باورتون میشه 3-2 روز پیش داشتم فکر میکردم چرا دیگه کامنتی نذاشتین .چون کامنتهاتون که با استناد به آیات قرآن بود بسیار آگاهی دهنده بود و چقدر برای من جالبه که الان و اینجا کامنتتون رو دیدم و باز هم کامنتی بسیار عالی و پرمحتوا.
در پناه خدا باشید و خداوند علیم راهگشا و راهبر به سمت اهدافتون باشه
به نام الله یکتا
سلام برادر هم مسیر
خدا رو هزار بار شکر که امروز هدایت شدم به سمت کامنت شما
چقدر این تاثیرگذاری بی نظیره. تفاوت نداره ساکن تهران یا خارج از کشور باشی یا طبق نوشته شما از یه دهات دور در ایران، مهم اینه که در همه جا و د هر شرایطی قوانین ثابته و خداوند با نوشتن این قوانین به ما اجازه داده با عشق توی میدانی که ما دنیا مینامیمش زندگی کنیم و هر چی قوانین رو بهتر یاد بگیریم لذت ببشتر میبریم. مثل همون بازی قارچ خور توز قدم ۲ جلسه ۷ که ذهن من رو اون جلسه واقعا کن فیکون کرده
الهی شکرت بابت شما عزیزان که هر بار مهر تاییدی میزنید بر این قوانین الهی
همواره سعادتمند در آغوش رب 👌👌
سپاسگزارم زهرای عزیز
استاد با اجازتون میخوام قبل از اینکه بگم «روی باورامون کار کردن یعنی چی»، یک قدم به عقبتر برگردم و بگم «باور» یعنی چی! که بهتر بتونم به سوالتون پاسخ بدم.
اگه ازم بپرسید «باور» یعنی چی، بیدرنگ مثل یک بچه دبستانی که درساشو حفظ کرده جواب میدم …
«باور، یک فکری هست که خیلی زیاد تکرار شده باشه و ناشی از شنیدهها و دیدهها و تجربیات مختلف باشه»
این کلمه چهار حرفی، شاید جزء اولین کلماتی بوده باشه که من در این مسیر شنیدم و باهاش آشنا شدم. دیگه بهقدری این کلمهی نامآشِنا رو در جملات مختلف و فایلهای مختلف شنیدم که برام عادی شده! عادی شده یعنی، فقط شنیدم و نتونستم اون طور که باید درکش کنیم!
چرا اینو میگم؟! چون بارها و بارها برام پیش اومده وقتی یه کتابی، «قانون» رو از زبان خودش بیان کرده، انگار که از دریچه ای جدید به قانون نگاه کردم و این باعث شده بهتر درکش کنم. با خودم فکر کردم که علتش چی میتونه باشه؟ چرا این همه تکرار من از قانون مثل این جمله ی جدید این کتاب منو متاثر نکرده؟! به این نتیجه رسیدم که …
وقتی یک واژه ای رو زیاد تکرار کنی و درگیر اون واژه بشی، معناشو فراموش میکنی. دقیقا همون اتفاقی که برای اسامی افراد مختلف پیش میاد. ما وقتی اسم نزدیکانمون رو بارها و بارها صدا میزنیم، دیگه به معناش فکر نمیکنیم! این طبیعیه! و دقیقا همین روال عادی شدن و فراموشی معنا، برای کلماتی که به کار میبریم هم اتفاق می افته، اگر معناشو فراموش کنیم!
به همین خاطر برای خودم، این نسخهی شخصی رو پیچیدم که از این به بعد، سعی کن درگیر یک کلمه خاص نشی! این کلمات نیستن که کار میکنن بلکه فرکانس اوناست! توقع نداشته باشم با تکرار جملاتِ اپیدمی، در زندگی معجزه رخ بده چون این فرکانس منه که خالقه نه اون واژه ها! فرکانس مثل روحه! غیرقابل دیدن ولی حقیقت واقعی! مثل روح برای جسم! ما جسم رو مییبنیم در صورتی که این روحه به جسم جان میبخشه! برای ارسال فرکانس هر کلمه ای، باید بتونیم اون کلمه رو درک کنیم. امکان نداره به کسی الکی و از روی تکرار بگیم عاشقتم، و اون کلمه متاثرش کنه! زمانی اون کلمه تاثیر خودش رو میذاره که من بفهمم عاشقتم یعنی چی و چه مفهومی برام داره! اصلا من چرا از کلمات استفاده میکنم؟! برای انتقال پیام! پس چی شده این روزا کلمات تبدیل به ابزاری برای نقاب زدن یا چادر شده؟! شده به این مسائل به ظاهر پوچ فکر کنیم؟!
چه خوبه اولازهمه بیام صادقانه با خودم بنویسم که باور یعنی چی؟! اصلاً از این به بعد هر کلمهای رو که روی زبونم میارم، از قبل برای ذهن خودم تعریفش کرده باشم و درکش کرده باشم!
بعد از تعریفش، بیام و دنبال کلمات مترادف اون بگردم تا به فهم بیشترم کمک کنه و سعی کنم هر بار از معادلهای مختلف اون در جملاتم استفاده کنم نه اینکه همش بهصورت اپیدمی تکرار کنم باور باور باور … درصورتیکه هنوز به درک قابل قبولی نرسیدم!
باور ازنظر من یعنی، اون جور که به مسائل نگاه میکنم! یعنی اون عقیدهای که نسبت به مسئلهای خاص داریم. و این عقیده مسلماً از گذشته شکلگرفته و متأثر از عوامل مختلفی ازجمله خانواده و اطرافیان و رسانهها و … هست.
باور یعنی طرز نگاه ما به مسائل، یعنی اون جوری که به مسائل نگاه میکنیم. اون دیدگاه خاصِ ما و اون زاویهی دید ما!
چقدر بیشتر داریم درک میکنیم که باور یعنی چی. مگه نه؟!
چون برای خودم با مترادف های ذهن خودم ودایره لغات خودم تعریفش کردم. دقیقا مثل یک دیکشنری انگلیسی به انگلیسی!
مدت زیادی نیست که به این درک رسیدم اما از زمانی که برای ذهنم تعریف کردم نوع نگاه من به مسائل، زاویه ی دیدم و دیدگاهم نتایج رو رقم میزنه، انگار که بار اوله این قانون رو شندیدم! به طور خودش جوش و ناخوداگاه شروع کردم به بررسی نوع نگاه و دیدگاهم نسبت به تمامی مسائل!
با اونی شروع کردم که بیشتر از همه ذهنم رو درگیر کرده بود و دونه دونه، همه ی این مسائل زندگی رو، به مرور بررسی کردم. اما چی رو بررسی کردم؟! کیفیت اون مسائل رو با کیفیت دیدگاهم مقایسه کردم و یعی کردم یه سری عقاید و نگاه های جدید رو که بهم حسِ امنیت و ارامش میداد رو جایگزین کنم.
ولی نکته مهم اینجاست که من سعی نکردم برای این طرز نگاه به مسائل، از کسی تقلید کنم و نگاه کس دیگه رو کورکورانه تکرار کنم! بی ادبی منو ببخشید اما حتی اگر استاد عباس منشی باشه که استاد من هستن! چرا؟! چون استاد، مثل اساتید دانشگاه، میان شاکله ی اصلی رو برام توضیح میدن و دستشون دردنکنه. مثلا همین که به من میگن زاویه نگاه من، آینده من رو میسازه و اگه زاویه نگاهم بهتر بشه، آینده من هم بهتر میشه، این یعنی اصل و اساس و شاکله ی جهانی که توش زندگی میکنم! من این علوم اصلی و اساسی رو از استادم آموختم و سپاسگزارشون هستم.
اما این دلیل نمیشه بخوام سبک زندگی شخصی ایشون رو تقلید کنم و یا نسخهای که خودشون برای زندگی شخصی خودشون پیچیدن رو من کورکورانه تقلید کنم!
توی علم پزشکی هم به هیچ عنوان توصیه نمیکنن که نسخه ای که برای یک بیمار نوشته شده برای بیمار دیگه استفاده بشه وای به حال علمِ زندگی! استاد عباس منش، اصول نسخه نویسی رو یاد داد که من با فهم و درک اون اصول برای خودم، نسخه ی شخصی بنویسم. برای تمام مسائل ریز و درشتی که باهاشون برخورد میکنم. و فقط نسخهی شخصی من، برای خودم جوا بمیده. میدونین چرا؟! چون هر نسخهای که برای خودم بنویسم، با درک و فهمه! اما چیزی که قراره تقلید کنم صرفا تقلیده!
دوباره برمیگردیم به قضیه روح که به کلمات جان میده. مهم نیست من چه جملات و کلماتی که استاد در زندگی شخصیش به کاربرده رو تکرار کنم. چون این کار صرفا تکراره و تکراری که بر پایه ی درک نباشه، هیچ قدرتی برای تغییر آینده من نخواهد داشت! چون هیچ جانی نداره! مثل یک جسم بدون روح!
ولی وقتی من، شروع کردم متناسب با ظرفیت خودم، متناسب با اون درک و فهم خودم از کلاس استاد، برای خودم و مسائلم تمرین و راهکار ساختم، این طبیعیه تر از طبیعیه که اون مسئله هم دستخوش تغییر بشه و یا به عبارتی بهتر بشه!
دقیقا از زمانی که متوجه این کج فهمی خودم در مسیر شدم، فقط از زمانی که معنی «باور» رو برای ذهن خودم تعریف کردم، ذهن من، مشتاق تر از خودم، گفت حالا که اینجوریه بدو برو دفترت رو بیار ! دفترم رو آوردم و شروع کردم به بهتر کردن زاویه نگاهم، به تمام مسائلی که به عنوان تضاد یا خواسته و اهداف در زندگی من وجود داشت.
مثل عکاسی که برای ثبت یک تصویر بهتر باید زاویه نگاهش رو تغییر بده! مثل تیراندازی که برای زدن به هدف، باید زاویه نگاهش رو اصلاح کنه! خب طبیعی تر از طبیعیه که من با تغییر نوع نگاهم به مسائل، اونا تغییر کنن! چقدر دوست دارم د رمورد این شیوه ی طبیعی زندگی کردن بگم! همونطور که چقدر دلم میخواست تا فرصتی بشه و از این درک جدید و اصلاح مج فهمیم بکم!
بگم که چقدر طبیعی، از وقتی فقط مفهوم این کلمه ی چهار حرفی باور رو فهمیدم، به صورت ناخوداکاه و خودجوش، دیدگاه های جدید من متولد شدن! به نوعی که کامل درکشون میکنم! چون زاییده درون من هستن! از جنس خودم هستن! این دیدگاه های جدید به قدری برام عزیز هستن که ناخودگااه و خودجوش، هروز برای خودم ، کامل تر از روز قبل در دفترم مینویسمشون.
همین باعث میشه این دیدگاه های جدید که دارن برپایه درک و شعور در ذهنم ثبت میشن، منجربه قادامات عملی بشن و پشت بندش، به صورت طبیعی اتفاقات تغییر کنه!
استاد عزیزم …
قرار بود قبل از پاسخ گویی به سوالتون، سوال خودم رو جواب بدم که حسم میگه، ناخودگاه جواب سوال شما رو هم دادم. متشکرم از سوال خوبتون که فرصتی شد بتونم در زمان مناسب، این مطالب رو برای خودم مرور کنم.
سلام آقای نظری
عالی بود عالی…
چقدر آگاهی سنگین داشت این نوشته ی بی نظیر.
پاسخ سوالاتم بود.
چراغ راهم بود.
یک دنیا متشکرم که وقت گذاشتید و ثبت کردید…
برای درک بهتر، جمله به جمله نوشتم توی دفترم، مکث کردم، فکر کردم. و درک کردم، به قدری درک کردم که به شدت مشتاقم شروع کنم و بدین صورت روی فعالیت هام کار کنم…روی حرفام، روی اعمالم، از زاویه ای جدید ببینم، از زاویه ی جدید و الهی، از زاویه ای که تا به حال نبوده…
چقدر خوشحالم که زمانی این کامنت رو ثبت کردید که مشخصه مدتی به این صورت پیش رفتید و نتیجه گرفتید، جهان روی بهترش رو بهتون نشون داده…
مثل همین عمل ظرف شستن به ظاهر ساده، ولی از همین میشه باور ساخت، حس خوب ساخت، لحظات عالی ساخت، یه تمرین دلچسب ساخت.
قبلاً چرا ظرف میشستم: چون کثیف بودن، چون مجبور بودم، و برای اینکه کمی برام لذت بخش باشه، در حین شستن فایل گوش میدادم و به روزیی فکر میکردم که یه ماشین ظرفشویی بگیرم.
حالا میخوام نگاهم رو تغییر بدم، از زاویه ای به این عمل شستن نگاه کنم که قبلاً نبوده، یا گذری بوده، ولی اینقدر باید همین یک تمرین رو انجام بدم که در من درونی بشه، گذری نباشه.
دیدگاه جدید و الهی، منظور از الهی، حس خوب دادن این دیدگاه:
چقدر خوبه که این ظرف هارو دارم، چقدر کارمو راه میندازه، چقدر خوبه، چیزی هست، ظروفی هست به این زیبایی و شیکی که درونش غذا میخورم، چقدر خوبه که غذایی در درون این قابلمه و ظروف پخته شده، غذا، نعمت الهی دارم، چقدر خوب در کنار عزیزانم داخل همین ظروف غذا سرو شده، و پریروز همسر مهربانم داخل همین ظروف برام غذایی که دوست داشتم، از بیرون خرید و غافلگیر شدم، همین ظروف حامل اون غذا و عشق همسرم بود بهم…
این ظروف حقشونه تمیز باشن، برای تشکر ازشون با عشق میشورم و شکر میکنم که ظرفی برای شستن دارم. ظرف کثیف نشان از غذا (نعمت) پروردگار است، ردپای لطف خدا در زندگیم. من میشورم تا باز هم ردپای خدارو بیشتر ببینم، غذاهای باکیفیت تر و سالم و بهتر…من ظرف هارو تمیز و آماده نگه میدارم تا دوباره نعمت پروردگار درونشون جاری بشه…
از دیدگاه جدید، شستن ظروف حمد و ثنای پروردگار است…شکرگزاری…
اگر همینطور ادامه بدم شکرگزاری های بیشتری به ذهنم میرسه، حساب کنید، در همان بیست دقیقه شستن ظروف از ته قلب اینطوری آدم شکر خدارو به جا بیاره، غرق در شستشو بشه، چه فرکانس خوبی درحال ارساله؟؟!!!
و این عملی که تقریبا هر روز انجام میدیم، بصورت روتین اجرا بشه، چی میشه خدای من!😍😍😊
و با همین فرمون، به سراغ تک تک کارای دیگه، تک تک افکار، تک تک اعمال بریم…
و هر روزم در این سایت و در کنار خانواده ی آگاه، آگاهی های فوق العاده ای دریافت می کنم، و عمل میکنم به اندازه ای که درک کردم و نتیجه می گیرم به اندازه ای که عمل کردم…
بازهم سپاسگزارم 🌹
سلام دوست عزیزم
با ذکر مثال برای تغییر دید گاهتون باعث شدید که معنی باور زیباتر وکاملتر بشه از خداوند برای هدایتم سپاسگزارم واز شما ممنونم که تجربه اتون را نوشتید
ارزوی بهترین ها را دارم
سلام و درود بر استاد عزیز، مریم بانو، و دوست عزیز آقای نظری
شب یلدارو به همه عزیزان تبریک میگم 🍉🍉
دوست عزیز متشکرم بابت کامنت عالیتون، نکات بسیار آموزنده برای من داشت. از جمله این نکته رو به من گوشزد کرد که من صرفا نباید راه هایی که دیگران رفتند رو تقلید کنم، نباید روش های اونهارو کپی کنم، من باید اصل و شالوده رو بگیریم و متناسب با توانایی ها و شرایطم از روش های مناسب و مسیر صحیح به سمت خواسته هام حرکت کنم.
سلامت، شاد، ثروتمندترین باشید⭐⭐⭐⭐⭐
سلام دوست عزیز
خدارو خیلی خیلی شاکرم اول برای وجود استاد واینک خدا دوست های خوب پر انرژی پراز انگیزه پر از شورو شوق احساس و امید فرواون ب خدای بزرگ.
و پر از ارزوهای بزرگ هدفهای عالی
خداروشکر میکنم ک خدا منو هدایت کرد ب سمت کامنت خودم هرموقع غرق در کامنت خودن میشم احساس میکنم در دنیای دیگ هستم احساس میکنم روهوا درحال پرواز کردن هستم
احساس میکنم تک تک دوستان عزیزم همگی خودشون یکپا استاد شدن
احساس میکنم با کلی استاد طرفم این حالمو خوب میکنه
اینک همه درک کردن فهمیدن نتیجیه گرفتن
و راهم درسته و منم یک روز جایی تک.تک عزیزان قرار میگیرم
منم.کلی کامنت میزرام
کامنت های طولانی کامنت های پرالهام بخش و پراز شکر گذاری
سلام ودرود جناب اقای نظری
خیلی عالی وریزبینانه باور را بیان کردید ممنونم از خداوند که من را به کامنت شما هدایت کرد وممنونم از شما که نوشتید
ارزوی بهترین ها را براتون دارم
سلام بر شما جناب نظری
چقدر دیدگاه تون موشکافانه بود و این کلمه باور رو کالبدشکافی کرد برای من
با هر جمله شما بهتر درک کردم معنای این کلمه رو و دقیقا با تمام وجودم درک کردم مخصوصا اونجایی که گفتید که زمانی که یه کلمه زیاد تکرار میشه عادی میشه برامون و باید مجددا اونو برای خودمون تعریف کنیم
سپاسگزارم که اینقدر با جزئیات مطرح کردید
شاد و پیروز باشید …
به نام الله صمد
سلام به استاد عزیزم و سلام به بانوی عشق و و زیبایی مریم نازنین و مهربان
خدا رو شکر میکنم که یک روز دیگه فرصت دارم که طعم این زندگی لذت بخش رو در کنار شما بچشم خدایا شکرت خیلی خوشحالم که دارم با شما کار میکنم و درس ایمان با عمل رو یاد میگیرم خدایا شکرت شاید سه قسمت آخر از سریال زندگی در بهشت رو کامنتی ننوشتم ولی انقدر پر از درس بودن این قسمت ها که من فقط داشتم بهشون فکر میکردم بخصوص قسمت ۱۱۶ که من فکر میکنم مهمترین قسمت این سریال هست و استاد اون شالوده و اصل اصل قانون رو در عمل به ما نشون میده و با صحبتهایی که آخر قسمت ۱۱۶ در مورد ایمان با عمل و اجرای ایدهها کرد ذهن من هی بازتر و بازتر شد و درکم نسبت به قوانین بهتر و بهتر شد خدایا شکرت
اگر همراه با گوش دادن فایلها و دورهها زندگی در بهشت رو بصورت جدی دنبال کنید و وقت بذارید خیلی خیلی بهتر قانون رو درک میکنید و متوجه میشید قانون چطور داره عمل میکنه جهان چطور داره عمل میکنه خدایا شکرت
خدایا سپاسگزارم که در مدار دیدن این سریال و درسهاش هستم. خدایا شکرت
این قسمت هم پاسخ به سوالات دوستان در مورد زندگی در بهشت هست در واقع قسمت هفتم که یکسری سوالات در مورد زندگی در بهشت پرسیده شد و استاد جوابهای خودش رو فیالبداهه میدن خدایا شکرت که این قسمت رو هم دارم میبینم خدایا شکرت
اول بریم زیبایی و مناظر اطراف استاد رو ببینیم و لذت ببریم و شکرگزاری کنیم خدایا شکرت. خدای من ببین چقدر منظره پشت سر استاد زیباست چقدر زیباست خدایا شکرت حجمی از درختان بهشتی رو دارم میبینم که سرسبز هستند با اینکه هوا سرد هست اما این درختها انقدر زیبا هستند که آدم دوست داره ساعتها نظارهگره این بهشت وسیع و پهناور بشه. خدای من ببین چقدر زیباست اون ابرهای نازک که توی آسمون هستند و رنگ آبی آسمون، اصلا ترکیب اینها یک صحنه بینظیری رو بوجود آورده خدای من شکرت هزاران بار شکرت به خاطر این همه زیبایی این همه نعمت که توی این بهشت هست توی زندگی استاد هست خدایا شکرت. و نهرهایی که زیر این درختان جاری هست و پشت سر استاد روان هست و خیلی آرام و ساکت و خدای من شکرت به خاطر این همه فراوانی. استاد چقدر پر انرژی این فایل رو شروع میکنه و چهرش سرشار از آرامش و شادی و خوشحالیه و من میتونم این فرکانس رو دریافتش کنم خدایا شکرت خدایا شکرت به خاطر همچنین استاد فوق العادهای که من دارم خدایا شکرت به خاطر این بنده موحد و توحیدی که هیچ انگیزهای برای شرک نداره و تمرکزش فقط و فقط روی اصل هست و این همون ویژگی هست که من هم دوست دارم داشته باشم خدایا شکرت خدایا شکرت که هدایت شدم به سمت سیدحسین عباسمنش خدایا شکرت که خداوند هر لحظه در حال هدایت منه خدایا شکرت به خاطر وجود انسانهای موحدی که در این دنیا خوب زندگی میکنن و دنیا رو به جای بهتری برای زندگی میکنن خدایا شکرت خدایا شکرت. کلاه قرمز و تی شرت سفید رنگ استاد چقدر زیباست چقدر تمیزه چقدر منظمه خدایا شکرت. اصلا من که دارم استاد رو میبینم توی این فرکانس کلی حالم خوب میشه و احساس خنکی و فراوانی میکنم خدایا شکرت. خدای من ببین عکس درختان و آسمون همراه با ابرهاش افتاده توی دریاچه اصلا روح من داره پرواز میکنه خدای من این بهشت چقدر زیباست خدایا شکرت خدایا شکرت. رنگهای سبز آبی قرمز سفید با هم در این تصویر ترکیب شدند و احساس آدم رو خیلی خوب میکنه خدایا شکرت. همه چی آماده با موبایل هیولای آیفون ۱۲ پرو مکس هم داره فیلمبرداری میشه این قسمت و کیفیت واقعا بالاست و من لذت میبرم از کیفیت بالا از تکنولوژی از پیشرفت و همیشه دوست داشتم فیلم یا فایلی که دارم میبینم با بهترین کیفیت باشه و لذت ببرم. که خدا رو شکر سریال زندگی در بهشت داره با بهترین کیفیت گرفته میشه الان هم که به لطف آیفون ۱۲ کیفیت هزار برابر بهتر شده خدایا شکرت خدایا شکرت
خوب بریم سراغ سوالات
اولین سوال این هست که استاد شما خیلی راحت به کارهای روزانه خودتون در پرادایس رسیدگی میکنید در حین اینکه میگید من دارم هر روز روی خودم کار میکنم. بعد این دوستمون میگه که من کارهایی در طول روز برام پیش میاد و وقت کم میارم و احساس میکنم نتونستم روی خودم کار کنم میخوام بدونم که چقد طول میکشه ما هم مثل شما هم در حین اینکه داریم کارهامون رو انجام میدیم روی خودمون و باورهامون هم کار کنیم. حالا استاد از این دوستانی که این چنین سوالاتی رو پرسیدن میخواد که جواب این سوال رو بدن که: روی باور کار کردن اصلا یعنی چی؟
دوستانی که این سوال رو پرسیدین روی باورها کار کردن مگر چیزی جدا از عمل کردنه؟ که مثلا بشینیم یه جا یکسری عبارات تاکیدی آماده کنیم و یه صلواتشمار هم داشته باشیم بعد همینجوری تق تق بزنیم یکسری جملات رو تکرار کنیم؟ آیا این به معنی روی باور کار کردنه؟ به نظرم من که اینجوری نیست چیزی که من از سریال سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت و کلا فایلهای استاد یاد گرفتم اینه که ما در هر شرایطی که هستیم باید به موضوعات مختلف جوری نگاه کنیم که به احساس بهتری برسیم. وقتی به احساس بهتر میرسی در هر کاری که هستی یکسری ایدههای عملی بهت گفته میشه که باید انجام بدی. من به دوستانی که این سوال رو پرسیدن پیشنهاد میکنم قسمت ۱۱۶ سریال زندگی در بهشت رو بارها و بارها ببینند که بدونن روی باورها کار کردن یعنی چی. توی این قسمت عملکرد استاد رو ببینید و ایده بگیرید ازش برای کار کردن روی خودتون. من خودم نمیگم خیلی آدم پرفکتی هستم توی این قضیه و توی حل مسئله اما دارم تلاشم رو میکنم ذهنم رو کنترل کنم و ایدههایی که به ذهنم میرسه رو اجرایی کنم. روی باور کار کردن یعنی اینکه من شخصیتم رو تغییر بدم، روی باور کار کردن به این معنی نیست که یه گوشه بشینم و بگم الان من قانون جذب رو میدونم و الان من میخوام جذب کنم من میخوام رابطه عاشقانه جذب کنم من میخوام میلیاردر بشم جذب کنم من میخوام بنز جذب کنم. به نظرم اینها یکسری نگاه سطحی به قوانین هست که خب توی ایران خیلی هم مد شده. برای من تغییر باور یعنی تغییر شخصیت یعنی حرکت به جلو یعنی اجرا کردن ایدهها برای من حامد روی باور کار کردن یعنی با وجود اینکه مسئله هست توی زندگیم اما دنبال راه حل گشتن و توکل کردن. برای من روی باور کار کردن یعنی در حالی که دارم کارهای زندگی کارهای روزانه رو انجام میدم اما دارم از زندگی لذت میبرم و از همین موضوعات زندگی به دید و به چشم قوانین نگاه کنم. من درکم از قانون نسبت به ۴ ماه پیش ۶ ماه پیش یک سال پیش خیلی تغییر کرده. شاید من خودم هم اون اوایل اینجوری فکر نمیکردما نمیگم من خودم از همون اول اینجوری بودم اما یه اشتیاقی درونم بود که اصل قضیه رو درک کنم که بدونم استاد چی رو میخواد به من بگه چه چیزی اصله و همیشه از خدا هدایت خواستم که من رو هدایت کنه عملگرا باشم. خدایا شکرت. و این برای من روی باور کار کردنه: عمل به الهامات.
سوال بعدی که از استاد پرسیده میشه اینه که زمانی که اون داک اومده بود پشت در چرا اجازه ندادید مریم جون بهش غذا بده با خودتون چرا بهش غذا ندادید ولی مثلا در سفر به دور امریکا به حیوانات غذا میدادید و مشکلی نداشتید.
واقعیتش من خودم تعجب میکنم از این سری سوالات. من خودم یکی یادم نمیاد همچین سوالاتی رو از استاد پرسیده باشم، و هیچوقت هم به دنبال این نبودم که تناقضی در زندگی استاد پیدا کنم و بیام بهش بگم شما که اونجا اینجوری گفتی الان چرا اینجوری میگی. من اصلا وقت ندارم بیام به دنبال تناقض چه در زندگی استاد عباسمنش چه در زندگی دیگران بگردم چون من خودم هدف دارم توی زندگیم چون من به دنبال این هستم که خودم رو بهبود بدم چون من میخوام خودم بهتر بشم از دیروز خودم بهتر بشم. من به جای تناقض پیدا کردن در زندگی استاد میام فایلها رو گوش میدم زندگی در بهشت رو میبینم و ازشون ایده میگیرم برای بهتر زندگی کردن خودم برای بهتر شدن باورهای خودم که خدا رو شکر تا الان به اندازه ای که عمل کردم تونستم نتیجه هم بگیرم و من الان ربطی به حامد قبل از آشنایی با استاد عباسمنش ندارم. چرا؟ چون به دنبال تغییر و بهبود زندگی خودم بودم. چون به جای اینکه وقتم رو بذارم و بیام تناقض در زندگی دیگران بگردم وقت گذاشتم برای بهبود خودم و به همین روند هم ادامه خواهم داد و همیشه هم این سوال رو از خودم میپرسم که چطور میتونم از این بهتر بشم چطور میتونم توی فلان زمینه در زندگیم بهتر عمل کنم چطور میتونم شخصیت بهتری از خودم بسازم.
خدایا سپاسگزارم به خاطر این قسمت از سری پاسخ به سوالات که داره من رو آگاهتر میکنه که تمرکزم روی چه چیزی باشه. خدایا سپاسگزارم که هر لحظه در حال هدایت من هستی و با زبان نشانهها با من صحبت میکنی خدایا شکرت. خدایا شکرت
سوال بعدی اینه که ایده سریال زندگی در بهشت چطور به ذهن شما رسید؟ الهام بود از قبل بهش فکر کردید چطور بود؟
و جواب استاد اینه که ما هدایت شدیم یعنی با تجربه ای که از سریال سفر به دور امریکا داشتیم دیدیم که چقدر بازخورد خوب گرفتیم و چقدر استقبال شد و چقدر خیلی از دوستانی که دورهها رو داشتن قانون رو بهتر در عمل یاد گرفتن.
و من خودم نظرم اینه که ایده سریال زندگی در بهشت با هدایت خداوند بود. چون استاد و مریم بانو همیشه در زمان مناسب و در مکان مناسب هستند و چون این باور رو دارن خداوند هر لحظه در حال هدایت اونها هست. و کلا زندگی استاد بر پایه هدایت های خداوند هست به همین دلیل چنین سریال ها و فایلهای بی نظیری آماده میشه با بهترین کیفیت و با بهترین محتوا که قانون به صورت کاملا عملی و کاربردی از طریق زندگی استاد به ما نشون داده میشه. من خودم خیلی درسها از این سریالها گرفتم و به خصوص در زندگی در بهشت چون ما در این سریال میبینیم که استاد مسائل زیادی رو حل میکنه و اتفاقاتی که میفته توی پرادایس همهاش درسه همهاش قانون در عمله. خدا رو شکر میکنم که دارم این سریال بی نظیر رو میبینم و ورودیهای ذهنم رو فقط با این فایلها کنترل میکنم چون دارم ازشون نتیجه میبینم. چون دارم میبینم که با توجه کردن به زیباییها، به نکات مثبت، به حل مسائل، چطور دارم هدایت میشم به همین جنس از اتفاقات. و تازه دارم بهتر و بهتر قانون رو درک میکنم. تازه دارم درک میکنم منظور از حل مسائل چی هست. منظور از عمل به الهامات و ایده ها چی هست. و خدا رو سپاسگزارم که این سریال استارت خورد و الان تا قسمت ۱۱۷ روی سایت اومده و این همه درس یاد گرفتم. خدایا شکرت خدایا شکرت. خداوند در تک تک این قسمت ها پیام خودش رو به ما رسونده و این منم که باید مقاومت هام رو بردارم و عملگراتر و متوکل تر باشم و رو به جلو حرکت کنم. اصلا سریال زندگی در بهشت یعنی حرکت یعنی اقدام یعنی عمل کردن. یعنی ایمان با عمل صالح. خدایا شکرت که زندگی دو بنده موحد رو بدون هیچ ادا و اطواری دارم میبینم و صادقانهترین و لذت بخش ترین زندگی که من دیدم. که معنی رابطه عاشقانه بدون وابستگی رو فهیمدم که توحید و آزادی و توکل در رابطه عاشقانه رو من در این سریال فهیمدم و سپاسگزار خداوندی هستم که من رو هدایت کرد که زندگی شما رو در ببینم خدایا شکرت خدایا شکرت. به خاطر این زندگی سرشار از توکل و آزادی شما که عشق داره توش که ثروت داره که ایمان داره خدایا شکرت خدایا شکرت. خدایا سپاسگزارم که هدایتمون کردی که این سریال آماده بشه و اونهایی که در مدارش هستن بیان و ببین که زندگی واقعی همراه با توحید یعنی چی خدایا شکرت خدایا شکرت
در ادامه استاد در جواب دوستانی که پرسیده بودن شما آهنگ سندی گوش میدادی آیا این باور نامناسب به ذهن شما نمیده؟
باز هم برمیگردیم به اصل و اساس قانون که ما باید تمرکزمون روی چی باشه. که استاد خیلی خوب توضیح میده و راهکار رو به ما میده: و اونم اینه که شما باید تمرکز داشته باشید توی زندگی خودتون چون انتقادها برای من ارزشی نداره دلیلش هم اینه که من هزار برابر بیشتر از شما از خودم انتظار دارم تغییر کنم و نمیگم آدم کاملی هم هستم.
دیدگاه من به عنوان حامد: این همون دلیل موفقیتهای استاده که الان داریم توی سریال زندگی در بهشت میبینیم، که استاد سرش توی زندگی خودش بوده و به دنبال تناقض در زندگی دیگران نبوده و به جای اینکه سرک بکشه توی زندگی بقیه اومده خودش رو بهتر و بهتر کرده اومده روی خودش کار کرده روی باورهاش کار کرده و هدایت شده. این در صورتی هستش که استاد از یک شرایط سخت و نامناسب به اینجا رسیده، از فقر به ثروت، از بیماری به سلامتی، از دعوا و کتک کاری و روابط داغون به روابط عاشقانه و در مدار انسانهای فوق العاده بودن، از گرمای وحشتناک بندرعباس و راننده تاکسی بودن و به امید یک مسافر دربستی بودن تا آزادی زمانی و مالی و مکانی داشتن و زندگی در بهترین ایالت با بهترین آب و هوا و در این بهشت. دلیل خلق این ثروت ها و زیبایی ها در زندگی استاد این بوده که ایشون روی خودش کار کرده و تمرکزش به جای دیگران روی خودش بوده و اصل رو پیدا کرده و فقط روی اون تمرکز کرده. حالا اصل چیه؟ اینه که روی خودت کار کنی و کاری به بقیه نداشته باشی و دنبال تناقض نباشی. خدا رو شکر میکنم این فایل خودش کلی راهکار برای زندگی بهتر به ما میده پس دیگه چرا بیام دنبال تناقض در زندگی استاد عباسمنش بگردم؟ مگه این کمک میکنه من انسان بهتری بشم؟ قطعا خیر. چیزی که به من کمک میکنه اینه که فایلهایی رو که گوش دادم بیام بهشون عمل کنم تا من هم هدایت بشم به شرایط بهتر به ثروت بیشرت به سلامتی بیشتر به رابطه عاشقانه به معنویت به آرامش بیشتر
میرسم به صحبتهای استاد در مورد نگاههای ملانقطهای به قانون که برخی افراد دارن مثلا همین داستان که شما تعریف کردین از همکارتون در تهران که میگفت از کلمه خسته نباشید استفاده نکنید بار منفی داره.
اینها همون حاشیه رفتنهاست اینها همون تمرکز روی اصل برداشتن و روی فرعیات گذاشتنه. من خودم از این نگاهها رو خیلی دیدم که مثلا از کلمه منفی استفاده نکن حواست باشه چی میگی و انقدر ریز میشن. در صورتی که این احساسه که داره کار میکنه وگرنه خیلی ها هستن میگن خدایا شکرت یا غذا میخورن میگن الحمدالله ولی هیچ احساسی پشتش نیست. خب اگر به ورد گفتن بودن این اشخاص هم باید نتیجه میگرفتن و این خدایا شکرت گفتن ها و این الحمدالله گفتن ها جواب میداد پس چرا اتفاقی توی زندگیشون نمیفته؟ دلیلش اینه که این احساسه که داره کار میکنه مهم اینه که ما چه احساسی داریم. مثلا من خودم وقتی میام کامنت مینویسم و تمرکز میکنم روی زیباییهای زندگی در بهشت و سپاسگزاری میکنم احساس میکنم قلبم داره باز میشه و یه نفس عمیقی میکشم و یه آرامش خاصی من رو فرا میگیره و انگار همه چیز رو چه گذشته و چه آینده رو فراموش میکنم و فقط در لحظه زندگی میکنم، در حالی که دارم مینویسم و احساسم خوبه و هیچ وردی هم نمیگم. تازه بعدش میبینم اتفاقات خوب برام میفته و به این اصل و اساس جهان هستی میرسم که احساس خوب = اتفافات خوب
من این همه فایل از استاد گوش دادم هیچ کجا ندیدم استاد بگه قانون جهان هستی اینه که ورد خوب = اتفاقات خوب. ولی دیدم استاد این همه تکرار میکنه که احساس خوب = اتفاقات خوب. پس بنابراین اینها همه حاشیه هستش که بیام ملانقطهای نگاه کنم و ریز بشم که آره حواسم باشه چی میگم حواسم باشه چه بر زبان میارم.
هر چند شما وقتی اصل قانون رو درک و اجرا کنی اصلا ناخودآگاه همش حرف های خوب میزنی همش تمرکزت روی زیباییهاست و از زیبایی ها صحبت میکنی. به قول قرآن در بهشت هیچ سخن لهو و بیهودهای زده نمیشود. و توی سریال زندگی در بهشت هم باز هم میتونید ردپای این عمل رو ببینید ردپای این آیه رو در زندگی استاد و مریم بانو ببینید خدایا شکرت
سوال بعدی که از استاد پرسیده میشه اینه که شما با مریم جون وقتی کار میکنید و کلا کارهای روزانه پرادایس رو انجام میدید یا هر چیز دیگه آیا سر همدیگه غر نمیزنید یا خسته نمیشید؟
که جواب استاد به این سوال به نظرم خیلی درس داره و نکتههای قانون توش هست که: جهان شما رو هدایت میکنه به شرایطی به فردی که با همدیگه مچ باشید و با فردی رابطه عاشقانه خواهی داشت که اون هم کارهایی که شما انجام میدید رو دوست داره. این اصل و اساس یک رابطه عاشقانه هستش که وقتی شما روی خودت کار میکنی جهان فردی رو به زندگی شما میاره که اون هم با خودش هماهنگه و شرایط جوری پیش میره که از بودن با همدیگه لذت میبرید. مثلا هر دو زندگی در طبیعت رو دوست دارید پس جهان شما رو هدایت میکنه و کارها رو با عشق توی این طبیعت انجام میدید. مثل زندگی استاد و مریم بانو که میبینیم مریم جان مهربان همه جوره پایه هستش و پا به پای استاد پیش میره و دوست داره که تجربه کسب کنه. مثلا من میبینم که استاد اهل حرکت به جلو و رفتن تو دل ترسهاست میبینم که دقیقا مریم بانو هم همین ویژگی رو داره و میره تو دل ترسها. و این همون هماهنگی و هدایت جهانه که شما وقتی در مسیر درست قرار میگیری اتفاق میفته. که باز هم این قسمت از فایل و جواب استاد خودش راهکارهای زیادی داشت برای اینکه من چطور میتونم باورهای بهتری داشته باشم که در چنین مسیری قرار بگیرم تا یک رابطه عاشقانه فوق العاده زیبا و لذت بخش رو تجربه کنم. خدایا شکرت به خاطر درسهای این فایل خدایا شکرت
سوال بعدی که پرسیده میشه اینه که اگر شما ده سال پیش همین پرادایس رو میداشتی و پولی نداشتی آیا همینجوری لذت میبردی از پرادایس یا وقت میذاشتی روی باورهای ثروت ساز کار میکردی؟ و در ادامه میگه با باورهایی که من شنیدم سختمه که فقط فراوانیها رو توی پرادیس ببینم
و جواب استاد اینه که این نتیجه ای که شما دارید میبینید میوهها هست ولی شما ریشه ها رو نمیبینید. شما این رو نمیبینید من زمانی که بندرعباس توی اون گرمای وحشتناک بودم داشتم پیاده میرفتم و روی خودم کار میکردم. شما نمیبینید من زمانی که تهران بودم داشتم روی خودم کار میکردم و ایده هام رو عملی میکردم و نتیجه میگرفتم.
دیدگاه من به عنوان حامد: استاد زمانی که از بندرعباس به تهران مهاجرت کرد و اولین سمینارش رو برگزار کرد براش یک موفقیت بزرگ بود چون داشت به وضوح میدید که باورها چطور کار میکنن چون به وضوح داشت میدید که خودش با افکار خودش داره زندگی خودش رو خلق میکنه. پس به همین مسیر ادامه داد و نتایج بزرگتری کسب کرد. و الان هدایت شده به این شرایط در بهترین کشور دنیا در بهترین ایالت اون کشور. اینها قبلا نبوده اینها خلق شده. اینها نتیجه اون ادامه دادنهاست نتیجه اون کار کردن روی باورهای ثروتساز و فراوانی هستش. و تا زمانی که استاد به همین روند ادامه بده نتایج بزرگ و بزرگتر میشه. پس بنابراین من باید بیام نوع نگاهم رو تغییر بدم شخصیتم رو تغییر بدم تصمیمات جدی بگیرم و عمل کنم که هدایت بشم به شرایط دلخواهم.
خدای من دیوانه شدم استاد وقتی که دوربین رو چرخوندی این آسمون بکر رو نشون ما دادی، خدایا شکرت ببین خورشید داره غروب میکنه و اون تیکه های ابر زرد و نارنجی و قرمز شدن و اصلا من دیوانه شدم خدایا شکرت خدایا شکرت. خدایا سپاسگزارم ای خدای رزاقم که ما رو هدایت میکنی به همچین زیبایی هایی که ببینیم و شکرگزاری کنیم خدایا سپاسگزارم به خاطر تمام زیبایی های این جهان و این بهشت خدایا شکرت ببین آسمون چقد زیباست خدای من ببین عکس این آسمون افتاده توی دریاچه چقد شگفت انگیز شده این صحنه خدایا شکرت خدایا شکرت. ببین احساس سپاسگزاری و احساس خوب استاد رو من میتونم احساس کنم که از دیدن این زیبایی سرمست شده و روحش داره پرواز میکنه خدایا شکرت به خاطر این همه فراوانی این همه زیبایی در این بهشت پهناور که هر لحظه اش یه شگفتی داره. به خاطر همین استاد میگه زندگی در این بهشت و این طبیعت رو بیشتر دوست دارم تا شهر تمپا. چون اینجا آزادی بیشتری داره و تجربههای خارق العادهای میشه داشت. اصلا این درختهای سبز رو میبینی که اطراف دریاچه رو گرفتن و این نهرهایی که زیر اونها جاریه و این آسمون و این غروب زیبا و این احساس خوب همش دوست داری شکرگزاری کنی و لذت ببری. خدایا شکرت
خدایا سپاسگزارم به خاطر این قسمت از جواب به سوالات زندگی در بهشت که استاد کلی نکتههای قانون و اصل و اساس جهان رو به من یادآوری کرد که تمرکزم رو چی باشه که باعث بشه نتیجه بهتری بگیرم🌷
خدایا سپاسگزارم به خاطر این زیبایی و این آسمون زیبایی که آخر فایل دیدم خدایا شکرت خدایا میخوام که هدایتم کنی زیباییهایی بیشتری ببینم و فراوانی بیشتری تجربه کنم خدایا شکرت🌷
خدایا سپاسگزارم به خاطر تمام قسمتهای زندگی در بهشت که همش درس بود همش پیام خداوند بود خدایا شکرت🌷
خدایا سپاسگزارم که هر روز دارم بهتر و بهتر قانون رو درک میکنم خدایا سپاسگزارم که من رو هدایت میکنی و با زبان نشانهها با من حرف میزنی که تمرکزم روی چی باشه خدایا شکرت🌷
خدایا سپاسگزارم به خاطر حال و احساس خوبی که دارم به خاطر آرامشی که دارم خدایا شکرت🌷
خدایا سپاسگزارم به خاطر تمرین قدرتمند و فوق العاده ستاره قطبی که هر روز دارم به شناخت بهتری از خودم از قوانین جهان هستی با این تمرین میرسم خدایا شکرت🌷
خدایا سپاسگزارم به خاطر ایدههایی که بهم الهام میکنی و من باید عمل کنم و ثمره لذت بخششو ببینو توی زندگیم خدایا شکرت🌷
خدایا سپاسگزارم به خاطر اینکه من رو هدایت کردی و با استاد عباسمنش آشنا شدم و زندگی من به طور کلی تغییر کرد و مسیر زندگیم عوض شد و الان احساس میکنم در مسیر درستی دارم حرکت میکنم و یک ندایی که احساس خوبی به من میده در درونم میگه که فقط همین مسیر رو ادامه بده فقط روی خودت کار کن روی باورهات کار کن ورودیهات رو کنترل کن و صبر داشته باش خدایا سپاسگزارم که هر لحظه در حال هدایت منی خدایا شکرت خدایا شکرت🌷
خدایا سپاسگزارم و خیلی خوشحالم که وقت میذارم کامنت مینویسم فارغ از اینکه چقدر طول میکشه اما به من احساس خوبی میده و ورودیهام رو به این شکل کنترل میکنم خدایا شکرت🌷
خدایا سپاسگزارم که دارم با استادی کار میکنم که فقط درس ایمان با عمل صالح به من میده نه یکسری حرف قشنگ خدایا شکرت خدایا سپاسگزارم که جزء افرادی هستم که واقعا میخام زندگیم تغییر کنه و خودم رو بهبود بدم خدایا شکرت🌷
خدایا سپاسگزارم به خاطر فضای سایت به خاطر کامنت ها به خاطر فایل ها به خاطر تمام آگاهی هایی که دارم اینجا یاد میگیرم خدایا شکرت🌷
خدایا سپاسگزارم که هر زمان من حرکت کردم و توکل کردم تو من رو هدایت کردی، به شرایط بهتر به آدمهای فوق العاده خدایا شکرت که همیشه در زمان مناسب و در مکان مناسب هستم🌷
خدایا سپاسگزارم به خاطر چند قسمت اخیر سریال زندگی در بهشت که همش درس ایمان با عمل بود همش درس عمل کردن و اجرا کردن ایدهها بود خدایا شکرت خدایا شکرت🌷
خدایا سپاسگزارم به خاطر وجود استاد و مریم بانو در زندگیم خدایا شکرت🌷
خدایا سپاسگزارم به خاطر رابطه عاشقانه و توحیدی این دو بنده موحد که سراسر توکل و آزادی و اعتماد هست خدایا شکرت چقد من این جنس از رابطه عاشقانه رو دوست دارم چون هیچ وابستگی توش نیست چون خداوند در این رابطه حضور داره چون یک عشق الهی در این رابطه جریان داره خدایا شکرت خدایا شکرت🌷
خدایا سپاسگزارم به خاطر این بهشت و تمام زیباییهاش تمام نعمتهاش و تمام ثروتها و فراوانیهایی که توش هست خدایا سپاسگزارم سپاسگزارم به خاطر این باران رحمت الهی که همیشه داره میباره خدایا شکرت هذه من فضل ربی🌷
خدایا سپاسگزارم به خاطر سلامتی جسمانی که دارم به خاطر تنفس سالم قلب سالم دست و پاهای سالم خدایا شکرت به خاطر خواب راحت به خاطر دوش های آب گرم خدایا شکرت به خاظر غذاهای خوشمزه خدایا شکرت🌷
خدایا سپاسگزارم به خاطر تمام نعمت هایی که از فضل و رحمت خودت به ما عنایت کردی چون تو غنی و حمیدی چون تو وهابی چون تو رزاقی هذه من فضل ربی خدایا سپاسگزارم به خاطر تمام اتفاقات خوبی که تا به همین لحظه توی زندگیم تجربه کردم خدایا شکرت🌷
🌷 سپاس و ستایش مخصوص تو هست ای پروردگار جهانیان
خدایا نیکی های این دنیا و آخرت را به ما عطا کن
خدایا تو بهترین روزی دهنده هستی ما را در رده صالحان و کسانی که ایمان با عمل صالح دارن قرار بده
خدایا ما را به راه راست هدایت کن
راه کسانی که به آنها نعمت دادی 🌷
🌷🌷 خدایا تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم 🌷🌷
به نام الله یکتا
و سلام بر شما برادرم آقا حامد عزیز
راستش من اولین بار که عکس شمار و دیدم تو سایت با اون خنده زیبا و صمیمی
با حخودم گفتم این پسر چقدر حالش خوبه و تحسینت کردم
چون رنگ رخساره خبر میدهد از سر درون
و حالا که کامنت زیبات رو خداوند مدد داد و خوندم دیگه مطمئن شدم که خدارو شکر حال دلت خیلی خوبه و همه چیز همونطور که خودتم میدونی و گفتی همین حال خوبه
خداروشکر میکنم در سایتی هستم که استادش
استاد عزیزمه و هم کلاسی هایی مثل شما برادر عزیزم دارم
خیلی زیبا گفتی اون حسی که وقتی کامنت مینویسی نگران تایم نیستی و منم حسی مشابه شما دارم و یه جور مراقبست برام و دریافت هاشم البته دیدم
حامد جان امیدوارم این تغییر شخصیتت که از همه چیز مهم تره و نشانه عمل به قانونه و منم تلاشم این روزها همین تغییر شخصیته و نه فقط حرف زدن
و دارم براش میکوشم
این تغییر شخصیت
هر روز باعث تغییر این حامد به حامدی
ثروتمند تر
سالم تر
شادتر
و تو حیدی تر بشه
لذت بردم از نوشتت و آموختم برادر عزیزم در پناه همون الله صمدی باشی که نوشته هات رو با یادش آغاز میکنی
دوست و برادرت امین
سلام به روی ماه قهرمان جان
خدای من. خدای من چقدر چقدر بی نظیر بود حامد جانم چقدر. با تمام وجودممم این درک بی نظیرت رو این بی نهایت اتصال نابت رو با تمام قلبم تحسینت میکم جان من چقدر زیبا گفتی روی بلورا کار کردن یعنی شخصیتم عوض بشه چقدر زیبا اگاهی های هدی نابت رو برامون به اشتراک گذاشتی عاشققتم چقدرر بل تمام وجودم تحسینتت میکنم عزیزم بی نظیر بود
عاشقتم الهی که هرلحظه متعهد تر و مصمم تر و ثابت قوم تر تسلیم وار تر بریم جلوو الهی که هرلحظه غرق عشق و ارامش و نعمت بی نهایت فراوانی بی نهایت خداوندم باشی الهی که هدایت هرلحظه روشنی لحظه هات باشه
بهترین های بهترین هارو برایت میخوام قهرمان جان
تو بی نظیرییی بی نهایت تحسینتت میکنم جان من
اومدم توضیحات این قسمت از سریال زندگی در بهشت رو بخونم.. اما دیدم هر چی صفحه رو اسکرول میکنم به آخرش نمیرسم. واسه همین بی خیال شدم..چند ساعت بعد گفتم بذار بخونم.. توجه به زیبایی ها کرده حتما..شکرگزاری کرده و کلا با دید توجه به نکات مثبت شروع کردم به خواندن کامنت..
البته قبلش بگم که من این قسمت رو ندیدم هنوز ولی گفتم قبلش توضیحاتش رو بخونم..
خوندم و خوندم و لذت بردم.. دوست داشتم تموم نشه کامنتت.
بسیار بسیار بابت وقتی که گذاشتی تا هم خودت هم ما یاد بگیریم و لذت ببریم ازت سپاسگزارم..
به نام خداوند هدایتگر
سلام دوست الهی و توحیدی من
امیدوارم حال دلت عالی ترین باشه
کامنتت بییییییییییییییییییییییییی نظیر بود
معجونی که هرچقدر میخوردیش تموم نمیشد
همینجوری میومدی پایین بازم بود:))
خیلی هدایتی ، هدایت شدم به کامنتت از کامنت های بچه ها
و حال کردمااااا یعنی اون حجم از فوقالعاده بودت کامنتت توی هیچ کلمه ای توصیف نمیشه
میخواستم بگم خداوندم رو شکرگزارم برای وحود این دوستان توحیدیم
مرسی که هستی و مرسی مینویسی حامد عزیز
عاشقتممممممممممممممممممممممممممم که عاشقمییییییی خداجونممممممم شکرتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتنتتتننتتتتتتتتتتت
به نام تنها فرمانروای جهانیان، رب هدایتگر وهاب من
سلام
سپاسگزار خداوندی هستم که هر لحظه با هدایت و حمایتش مرا در مسیر مستقیم خودش ثابت قدم نگه می دارد.
خدایا شکرت برای دیدن این تصویر زیبا و این نمای رویایی از بهشت رویایی، آسمان آبی خوشگل با ابرهای سفید، درختان زیبا و استوار کاج، دریاچه بزرگ و پر آب و جاری که با انعکاس این همه زیبایی لذت دیدن این منظره رو صد چندان کرده، و استاد زیبا و دوست داشتنیم با این لباس سفید و کلاه قرمز خوش رنگ که بی نهایت بهش میاد ماشاالله، با لبخند از ته دلش، با صدای محکم و تاثیر گذارش.ان شاالله روز به روز ثروتمند تر، توحیدی تر، شادتر و موفق تر و خوشبخت تر باشین. خدا رو هزاران مرتبه سپاسگزارم که دیدن این فایل رو روزیم کرد.
خوب بریم سراغ یک سوال بی نظیر از طرف استاد روی خودمون کار کنیم یعنی چی؟
من عاشقتم استاد جونم که اینقدر عالی توی تمام فایل ها توضیح دادین برامون و این ماییم که هر چی مدارمون بالاتر میره بهتر درک می کنیم.
روی خودمون کار کردن یعنی گوش دادن همین آموزه ها و دیدن همین فایل ها و محصولات و بعد عمل کردن به اونا. که هر زمان با توجه به تکامل مون این کار کردنه فرق می کنه، مثلا من مدت خیلی خیلی زیادی از ۲۴ ساعت، حدود ۲۰ ساعتش فایل ها رو با هنزفری گوش میدادم ، یعنی از شب تا صبح هم فایل ها توی گوشم ریپیت می شد و هر کاری که انجام می دادم ، هر جا که می رفتم، یعنی کامل داشتم ذهنم رو با این ورودی ها بمباران می کردم، و معمولاً چندین ساعت اختصاصی هم می داشتم برای دیدن فایل ها ، نوشتن شون ، در آوردن تمریناتشون ، خوندن کامنت ها و تا حدودی عمل کردن، چون به قدری ذهنم من با باورهای منفی پر شده بود ، که نیاز داشتم تا اینقدر این آموزه های ناب رو بشنوم تا بتونم درکشون کنم و بعد بتونم عمل کنم ، که البته که برنامه ها و کارهای روتین زندگیم رو هم انجام می دادم، بعد که کم کم به درک بهتری رسیدم این فایل گوش دادن ها با عملکرد بهتر هم همراه شد و کم کم شد جزئی از زندگیم.
الان کار کردن روی باورهای یعنی هر لحظه از زندگیم لذت ببرم ، ورودیهای ذهنم رو کنترل کنم، سپاسگزاری کنم، به هر ایده ای که بهم میشه با توکل به خدا عمل کنم، وقتی که دارم کارهای خونه رو انجام میدم هم روی باورهای سلامتیم کار کنم ، هم روی باورهای فراوانی و تجسم خواسته هام .
اگربخواهم به صورت روتین بگم: به محض اینکه از خواب بیدار میشم یکسری تمرینات مثل شکرگزاری و تجسم و سناریو نویسی روزانه رو انجام میدم، بعد همزمان که دارم کارهامو انجام میدم از خودم و خدا سوالاتم رو می پرسم و برای هر کاری ازش راهنمایی و هدایت می خوام ، اینجوری دارم لحظه به لحظه تکاملم رو برای تسلیم هدایت خدا بودن رو طی می کنم. دو ساعتی رو با تمرکز می ذارم روی گوش کردن و نوشتن محصول عزت نفس و بعد به تمرینات اون عمل می کنم که دقیقا اونا هم عملکرد هستن و کارهایی هستن که باید انجام بدم . روی ایده ام کار می کنم و هر چی که الهام خداست انجام میدم، که این همزمان میشه با درس های دخترم که دقیقا ایده ام هم مربوط به این موضوعه، پس همش برام کار کردن روی خودم و روی ایده امه، خدا رو هزاران مرتبه شکر .
بعد زمان غذا درست کردن میشه، که همش همراه میشه با هدایت خدا ، عمل به اون، سپاسگزاری بابت نعمت های زندگیم، لذت بردن ، تایید و تحسین فراوانی ها که همراه با گوش دادن فایل و دیدن تصاویر زیبایی از طبیعت و خواسته هامه، که هر چند دقیقه وسط کارهام می بینم و احساس عالیم، عالی تر میشه. که بیشتر اوقات هم یک قسمت از سریال زندگی در بهشته و همین جوری که دارم کارهامون انجام میدم خودم رو هم توی بهشت خودم تجسم می کنم😍😍😍😍
وقتی دارم با فرشته کوچولو هام و همسرم وقت می ذارم، دارم روی روابطم و باورهای قدرتمند کننده ام در این حوزه کار می کنم و از بودن با اونا لذت می برم ، هر رفتار دلخواهی که می بینم رو تایید می کنم و تحسین می کنم و بابتش سپاسگزاری می کنم، و هر رفتار نادلخواهی که می بینم رو اعراض می کنم و با از خودم می پرسم من باید چه باور و بعد عملکردی داشته باشم تا اول برعکس اون ناخواسته یعنی خواسته من در وجودم نهادینه بشه ، بشه جزئی از عادت علی رفتاریم تا در آدمهای اطرافم هم اون رفتار و عملکرد رو ببینم.
وقتی دارم ظرف می شورم از داشتن آب گرم، سینک ظرفشویی توی آشپزخانه، آشپزخانه گرم و راحت و بزرگ، ظرف های خوشگل مون لذت ببرم و سپاسگزاری کنم برای داشتن شون و همین که با آبی که روی دستم حس می کنم و صدای آب آرامش بیشتری رو تجربه می کنم ، هم فراوانی آب و امکانات و ظروف و شرکت های سازنده و پولی که در پروسه طراحی و ساخت تا رسیدن به دست من جابجا شده رو تایید و تحسین می کنم ، هم تجسم می کنم که توی خونه رویایی خودم دارم ظرف می شورم و دارم از پنجره بزرگ شیشه ای پشت سینک بهشت روبروم که جزء ای از ملک منه رو نگاه می کنم.
بعد اگر بدنم به خواب و استراحت و تجدید انرژی نیاز داشته باشم می خوایم و بعد میشه زمان اختصاصی مراقبه و تمرکز بر زیبایی ها، درس گرفتن، وضوح خواسته، و کلاس الهی ام، یعنی دیدن سریال زندگی در بهشت با فایل جدید، با نوشتن کامنت همزمان یا بعد از چند بار دیدن که برام مثل یک جزوه عالی ، ردپا، ثبتش در ذهنم میشه. و درس هایی که می گیرم رو بعدش شروع می کنم به عمل کردن.
و بعد میشه کلی کارهای دیگه خونه یا بیرون یا ورزش کردن، که همه و همه اش با تکرار باورها ، درس و زیباییها همراه میشه ، بودن با دوستانی که همه هم مسیر و متعهد دارن روی خودشون کار می کنند که هم از بودن باهاشون درس می گیرم هم لذت می برم .خوندن کامنت ها و گاهی پاسخ نوشتن براشون و کار کردن روی ایده ام. همزمان هم ضمن اینکه کارهام رو انجام میدم شروع می کنم با صحبت کردن آگاهانه با خودم اینجوری به شناخت بهتری از خودم ، خواسته هام ، باورهام و ترمزهام می رسم، خدا رو هزاران مرتبه شکر شکر شکر
به هر تضاد یا مسئله ای که برخورد می کنم سعی می کنم با باورهای درست و دریافت هدایت های خدا به راه حل هایی که بهم میشه عمل کنم .
در کل بخوام بگم کار کردن روی خودم رو بگم، جزیی از زندگیمه، روتین زندگیمه، از صبح که بیدار میشم چه زمانی که فایل گوش می کنم می نویسم یا می بینم و چه زمانی که دارم تمریناتش رو انجام میدم و دارم کارهامون انجام میدم ، دارم با عزیزانم صحبت می کنم و همیشه و هر لحظه دارم روی خودم کار میکنم ، خدا رو هزاران مرتبه شکر شکر شکر.
کار کردن روی خودم یعنی همراه کردن هدایت خدا حالا در قالب،آگاهی، فایل، آموزه با عمل . و این یعنی قدر لحظاتم رو دانستن، یعنی در لحظه زندگی کردن ، لذت بردن و نگاه کردن به هر چیز از زاویه ای که احساس بهتری در من ایجاد می کنه که احساس خوب= اتفاقات خوب
بریم سراغ موضوع بعدی قضاوت کردن یا دقیق شدن روی کارهای استاد
استاد جان من فکر می کنم یکی از دلایل این موضوع اینه که افراد شما رو توی ذهن خودشون بت می کنند، و روی رفتارهای شما دقیق میشن، به همین خاطر کوچکترین چیزی که خیلی اش هم به خاطر برداشت اشتباه اوناست توی ذهنشون می مونه، در صورتی که هر لحظه ما باید روی اصل و قانون تمرکز داشته باشیم و اینکه هر کسی باید با سبک شخصی خودش زندگی کنه.نه اینکه حتی ما برای خودمون هم از سبک شخصی استاد استفاده کنیم. حتی نمی خوایم خودمون و سبک شخصی خودمون رو بشناسیم. و دقیقا عالی گفتین که وقتی ما تمرکزمون رو بذاریم روی مو از ماست کشیدن افکار ها و عملکرد های خودمون، مچ ذهن و باورهای خودمون رو بگیریم باعث میشه تا ترمزهامون رو پیدا کنیم و دونه دونه اونا رو رفع کنیم و مطمئناً نتیجه بسیار بسیار عالی تری خواهیم گرفت .
خدایا شکرت برای سریال زندگی در بهشت که همیشه و هر روز درس ها و لذت های بیشتری برای ما داره، خدا رو هزاران مرتبه شکر برای نعمت وجود مریم جانم و این عشقش به فیلمبرداری و خدا رو هزاران مرتبه شکر که شما رو هدایت کرد برای به اشتراک گذاشتن این فایلها تا ما اینقدر عالی قوانین الهی رو درک کنیم و خدا رو هزاران مرتبه شکر که دیدنش و درس گرفتن و لذت بردن ازش رو روزی ما کرد.
استاد جان تحسینت می کنم که تمام تلاشت رو کردین و اینقدر متعهد و عالی رو خودت کار کردین و این همه تغییر و نتایج عالی رو رقم زدین و همچنان هم دارین روی خودتون کار می کنیم و بهترین الگوی دنیا شدین برای من ، استاد جان قدردانی من می پذیرید توحیدی ترین الگوی دنیا؟
کلمات نیست که زندگی ما رو میسازه ، این کانون توجه، باورها و احساسات ماست که زندگی ما رو می سازه. و باید اصل قانون رو درک کنیم و تمرکزمون رو بذاریم روی اون نه حاشیه ها، مولا نقطه ای نگاه نکنیم به قانون. قانون تکامل که اصلی ترین قانون دنیاست رو درک کنیم. و تمام تمرکزمون رو بذاریم روی اصل قانون، اصل قرآن، اصل زندگی.
استاد جان و مریم جانم تحسینتان می کنم برای رابطه بی نظیر و عاشقانه تان ، استاد جان دیدن این سریال و رفتارها و عشق بین شما و مهمان ها و دوستانتان و همزمانی اون با فایل« قوانین الهی رو بهتر بشناسیم» به درکی بی نظیری من رو در مورد روابط رسوند، که من خیلی خیلی عالی در حوزه روابط رشد کردم خیلی زیاد. خدا رو هزاران مرتبه شکر.
استاد جان توضیحات تون در مورد ریشه ها و خلق این بهشت برام یادآور کلی آموزهای بی نظیرتان در تمام فایلها و محصولاتی که دارم شد ، تحسینتان میکنم.
استاد من عاشقتونم که اینقدر با عشق در مورد غروب آفتاب صحبت می کنید ما نمی بینی اما انعکاسش روی صورت شما ، و این برق چشمان شما و احساس مثبت و انرژی بی نظیر چهره تون نشون میده که چقدر غروب آسمان زیباست.
استاد جان برای تمام ثروت ها و خونه علی زیبایی که دارین و اینکه دارین به سبک خودتون زندگی می کنید تحسینتان میکنم.
خدای من ، خدای من، خدای من دیوانه شدم ، چقدر زیباست این غروب نگاه کن اون ابرهای چقدر خوش رنگ شده، انعکاس زیباش توی دریاچه.😍😍😍😍😭😭😭 خدایا شکرت شکرت شکرت
خدایا شکرت برای نعمت وجود زیبا و پر برکت براوانی که این همه ثروت و در زندگی شما سیو کرده.
استاد جونم و مریم جانم ممنونم برای وقتی که با عشق و سخاوت گذاشتین و به سوالات ما پاسخ دادین، من عاشقتونم
خدا جونم برای اینکه دیدن ، درس گرفتن و لذت بردن از این فایل و نوشتنش براش رو از فضل خودت روزیم کردی سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم 💖💖💖
در پناه خدا، شاد، سلامت، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید 🌹🌹🌹
سلام ابجی مرضیه مهربون و دوست داشتنیم خدارو سپاس گزارم بخاطر حضور ارزشمندت در زندگیم که دستی از خداوند شدی و الگوی بسیار بسیار عالی و تاثیر گزار واسم شدی سپاسگزار خدا و این اتصال نابت هستم ابجی مرضیه عزیزم
امروز صبح در تمرین ستاره قطبیم از خدا خواستم که فضایی رو واسم ایجاد کنه تا روی باورهام کارکنم وچقدر زود واقعا فراموش میکنیم که باور کار کردن جدا از عمل کردن و کارهایی که داریم در طول روز انجام میدیم نیست خدارو سپاسگزارم که هدایتم کرد به این فایل و جوابهای بی نظیر استاد و کامنت زیباوفوق العاده شما که جوابم رو گرفتم خدایا شکرت
ممنون وسپاسگزار خداوندم هستم که منو به این مسیر الهی هدایت کرد
سپاسگزارم استاد توانمند و بزرگوارم
سپاسگزارم ابجی مهربون و خوش قلبم
سلام مرضیه جانم مثل همیشه عالی نوشتی شاد و سلامت و ثروتمند باشی عزیزم لذت بردم واقعا🌹❤️
درود بر مرضیه عزیزم
تحسینت می کنم عزیزم برای کامنت زیبایی که نوشتی و این طور متعهدانه داری رو باورهات کار می کنی.
منم وقتی ظرف می شورم خودمو تصور می کنم که از پنجره خونه مورد علاقه ام دارم ملک شخصی و باغ مورد علاقه ام رو می بینم😊 ممنون از اینهمه انرژی مثبت و رد پایی که بر جا میذاری.
پیروز و سربلند باشی🌻
به نام خدا و سلام مرضیه جان
ممنونم عزیزم بابت کامنت پر از آگاهی شما
ممنونم که اینقدر دقیق برامون نوشتی که چطور روی شخصیتت و باورهات کار میکنی
دقیقا حس کردم که هر لحظه با شما هستم و دارم اونا رو تجربه میکنم
آفرین، شما عالی هستید و عالی هم دارید کار میکنید و تکاملتون رو بزیبایی طی میکنید که همه اینا رو میشه از لایک های متوالی کامنتهای شما دید
ممنونم دوست خوبم، همیشه برامون بنویس
برای هممون شادی و ثروت های بی انتها در همه زمینه های زندگیمون آرزو دارم⭐⭐♥️♥️🎉🎉
سلام مرضیه عزیزم
تا چندروز پیش واقعا داشتم ناامید میشدم از اینکه چرا منم ایییییین همه دارم فایل میبینمو گوش میکنم اما نمیتونم بشنوم و ببینم نشانه های خدارو!
توی تمرین ستاره قطبی مشکل داشتم،در جلسه دوم از بچه ها خواستم کمکم کنن که چیکار کنم با وجود اینکه هیچی وقت آزادِ شخصی ندارم برای روی خودم کار کردن!خیلی حالم بد بود
که بعد چند روز یکی از بچه ها لطف کرده بود خونده بود کامنتمو و جواب داده بود که از همون یک ساعت وقتت استفاده کن و نگران نباش چون همین زمان آزاد داشتنت هم تکامل میخواد و کلی توضیح مفید دیگه.
من گوشم صدا کرد که بله درسته همینکارو باید انجام بدم از همون یه ذره زمانم برای کار کردن رو خودم استفاده کنم،خوشحال شدم خیلی
دیشب زدم روی نشانه ام و گفتم خدایا خودت میدونی شرایطم چجوریه خودت فایلی رو بهم نشون بده که مناسب من باشه در حال حاضر!
فایلو باز کردم سوال پرسیده شد
خدایا باااااااااااورم نمیشد که خدای مهربون داره بهم جواب میده داره با من حرف میزنه
اصن کلی گریه م گرفت انقدر هیجان زده شده ساعت 2 شب که دلم میخواس فریاد بزنم
و جواب سوالی که از کامنت عالی شما دوست عزیزم گرفتم،
انگار روی صحبتتون شخصا با منه
وای خداجونم اصن نمیتونم باور کنم این حد از فرکانسای مشابه رو.
مرضیه جان یه عالمه درس گرفتم از کامنتتون
یه عالمه حالم خوب شد
یه عالمه ایده برای زندگی روزمره و کار کردن رو خودم گرفتم
حالا دارم میفهمم که چقدر زمان طولانی دارم برای کار کردن رو خودم
عزیزم الحق که شاگرد استادین
الحق که ازین استادِ بینظیر چنین شاگردی بعید نیست
استاد عزیزم استاد الهی من
بینهایت ازتون سپاسگزارم.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنسَانِ حِینٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُن شَیْئًا مَّذْکُورًا﴿١﴾
آیا بر انسان زمانی از روزگار گذشت که چیزی در خور ذکر نبود؟
إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَهٍ أَمْشَاجٍ نَبْتَلِیهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِیعًا بَصِیرًا ﴿٢﴾
ما انسان را از نطفه آمیخته و مختلطی [از مواد و عناصر] آفریدیم و او را از حالتی به حالتی و شکلی به شکلی [از نطفه به علقه، از علقه به مضغه، از مضغه به استخوان تا طفلی کامل] درآوردیم، پس او را شنوا و بینا قرار دادیم.
إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا ﴿٣﴾
ما راه را به او نشان دادیم یا سپاس گزار خواهد بود یا ناسپاس.
===================================
نشانه ی روزانه ی من:١4مردادماه ١4٠٣
سلام به استاد عباسمنش عزیزم
سلام به استاد شایسته جانم
سلام به رفیق های نازنین غارحرای من
هر نفس آواز عشق میرسد از چپ و راست
ما به فلک میرویم عزم تماشا که راست
ما به فلک بودهایم یار ملک بودهایم
باز همان جا رویم جمله که آن شهر ماست
خود ز فلک برتریم وز ملک افزونتریم
زین دو چرا نگذریم منزل ما کبریاست
نشانه ی روزانه نگو!بگو عصای موسی!بگو حلال مشکلات،بگو دریچه ی آگاهی! اگزکتلی باز هم الله مهربانم از زبان استاد باهام حرف زد!
این کلیده!این رمز پیروزیه،این رمز موفقیته،این رمز کسب نتایج ماورای تصوره!
بگو که من از غیب چیزی نمیدونم!بگو که من از آینده چیزی نمیدونم !بگو که من هیچی نمیدونم و اجازه میدم خدا هدایتم کنه!
آدم زرنگ اونیکه بزاره خدا کاراشو انجام بده!آدم زرنگ اونیکه به خدا بگه من بلد نیستم راه برم!من رو بزار روی دوشت! آدم زرنگ اونیکه روی عقل خودش حساب نمیکنه،روی توانایی های خدای خودش حساب میکنه،باج به دیگران نمیده ولی جلوی خدای خودش تسلیمه!
این جمله هارو از شما یاد گرفتم استاد،این یک قطره از اقیانوس آگاهی هایی که از شما یاد گرفتم این مدت،و روزی هزار بار با خودم تکرارشون کردم و سعی کردم به اندازه ای که میتونم بهش عمل کنم.
منم ترسیدم ،منم گریه کردم ،منم ناامید شدم،منم یک جایی استاک شدم و گفتم دیگه جواب نمیده …
اما با اینکه میترسیدم حرکت کردم.
گریه کردم اما ادامه ش ندادم.
ناامید شدم اما به خدا گفتم من تاریک بشم و تورو نبینم،تو توی دل این تاریکی هستی.
استاد خدا میدونه چه نشانه هایی داره از چپ و راست وارد زندگیم میشه،ریشه های زندگی توحیدی به سرعت هرچه تمام تر در حال رشده،من صدای خدارو میشنوم که میگه فقط ادامه بده،فقط روی مسیر درست بمون،بقیه ش با من!
یک وقتایی یادم میره من ایرانم استاد!همین الان رفتم سوپر مارکت،یک فورد ماستنگ هیولای آبی کاربنی دیدم،سریع ازش عکس گرفتم و تحسینش کردم.
دوسه روز پیش داشتم میرفتم مرکز تجاری،یک اف وان فیفتی فورد از کنارم رد شد ،یعنی من شدم شبیه تام توی فیلم تام وجری،همینجوری دهنم باز مونده بود که خداااااای من،اف وان فیفتی استاد !چه هیولاییه!چه قدر قشششنگه!چه قدر تحسین برانگیزه!یعنی تا لحظه ای که توی نقطهی دید من بود من نگاهش کردم و تحسینش کردم !
استاد ٢ فروشگاه که این روز ها بیشتر میرم اونجا ،صندلی که برام میزارن صندلی شماست ،همون برند و همون جنس!یک جا رنگ آبی کاربنی،یک جا قرمز خوش رنگ …تازه عذرخواهی میکنند که ببخشید صندلی های فروشگاه هنوز نرسیده،اینا مال کمپینگمونه،فعلا آوردیم اینجا !
من میگم باااابااا!!!شما نیاوردین که!خدا آورده ! خدا داره با من حرررف میزنه با زبون نشانه هااا!!!
استاد شما تو دوازده قدم میگید اگر آدم های اطرافتون عوض نشدن و توی فرکانس فقر هستند یعنی شما هنوز توی اون فرکانسید،اما من هدایت شدم به جایی که تا چشششم کار میکنه ثروت و نعمت و فراوانیه،خانوم های فروشنده ای میبینم که بینهایت توحیدی و مهربون و شریف و ثروتمندن،همه جا بوی عطر و ادکلن،همه جا آهنگ شاد و بزن و برقصه،همه جا زیبایی و جذابیت و خوشگذرونی و انرژیه مثبته!
گاها صدای خدارو میشنوم که میگه سعیده من کل زندگیت رو دارم عوض میکنم ،پس کی میخوای خودتو لایق بدونی؟کی میخوای اجازه بدی درها باز بشه ؟
دارم اجازه میدم استاد!
لیزر فوووکس روی دوره ی احساس لیاقت!
همون دوره ای که وقتی خریدمش خدا گفت:
إِلَّا رَحْمَهً مِنْ رَبِّکَ ۚ إِنَّ فَضْلَهُ کَانَ عَلَیْکَ کَبِیرًا
دیروز از قلبم تبعیت کردم و رفتم یک فروشگاهی،بعد دیدم دوست اون خانم ،یک خانم ثروتمند زیبا ،مهربون اونجاست.
اولش مقاومت داشتم که نه من برم اینجا چیکار ،اینا پولدارن،اینا فلانن،من چه حرفی دارم باهاشون بزنم؟
بعد صحبت های شما رو به یاد خودم آوردم.
احساس ارزشمندی ما بی قیدوشرطه!
ما لایقیم،ما ارزشمندیم،همینجوری که هستیم!
خودت رو فقط با خودت مقایسه کن،از قبلت بهتری؟خداروصدهزار مرتبه شکر
با همین انرژی نشستم کنارشون،روی همون صندلی آبی معروف شما،درحالیکه داشتم چایی زعفرونی میخوردم به صحبت هاشون گوش میکردم و خودمم صحبت میکردم و بینهایت ازین گفت و گو لذت بردم!
و چی شد استاد؟
اون خانوم شغلش ویراستاری بود !
کلی منو تشویق کرد کتاب خودمو بنویسم.
بهم گفت تو استعدادشو داری،تو میتونی از الهامات کمک بگیری و یک کتاب فوق العاده بنویسی،الان کتاب ها جذابیت خاصی نداره چون طرف رفته صدتا کتاب خونده و یک چیزی هم خودش نوشته،ولی تو که استعدادش رو داری حتما میتونی یک کتاب خیلی خوب بنویسی و ازش استقبال میشه …
اصلا نمیدونید من دیشب چقدر حالم خوب شد،چقدر نشانه ها داشت باهام واضح حرف میزد ،چقدر بیشتر ایمان آوردم من باید فقط تسلیم خدا باشم و اجازه بدم هدایت بشم …
آره استاد جانم ،جهان همه چیز رو باید آسون و راحت به ما بده ،به شرط اینکه ما بپذیریم یک جریانی هست که داره مارو هدایت میکنه…نه مارو…کیهان رو داره مدیریت میکنه ،کهکشان هارو داره مدیریت میکنه،اون آگاهه و اون میتونه از مسیری مارو به خواسته هامون برسونه که بهترین مسیره!
اینجاست که شاااعر میگه:
باید پارو نزد،وا داد
باید دل رو به دریا داد
خودش میبردت هرجا دلش خواست
به هرجا برد بدون ساحل همونجاست
عاشششقتونم بینهایت !
بووووس به کله تون هوارتا!
به امید دیدارتون در بهترین زمان و مکان
قلب فراوانِ فراوانِ فراوان
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«وَکَذَٰلِکَ نُرِی إِبْرَاهِیمَ مَلَکُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ»
(ﻭ ﺍﻳﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﻓﺮﻣﺎﻧﺮﻭﺍﻳﻲ ﻭ ﻣﺎﻟﻜﻴّﺖ ﻭ ﺭﺑﻮﺑﻴّﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻫﺎ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﺑﻪ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﻰﺩﻫﻴﻢ ﺗﺎ ﺍﺯ ﻳﻘﻴﻦ ﻛﻨﻨﺪﮔﺎﻥ ﺷﻮﺩ)
«فَلَمَّا جَنَّ عَلَیْهِ اللَّیْلُ رَأَىٰ کَوْکَبًا قَالَ هَٰذَا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِینَ»
(ﭘﺲ ﭼﻮﻥ ﺷﺐ ﺍﻭ ﺭﺍ ﭘﻮﺷﺎﻧﻴﺪ ، ﺳﺘﺎﺭﻩ ﺍﻱ ﺩﻳﺪ ﮔﻔﺖ: ﺍﻳﻦ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ؛ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﻏﺮﻭﺏ ﻛﺮﺩ ، ﮔﻔﺖ : ﻣﻦ ﻏﺮﻭﺏ ﻛﻨﻨﺪﮔﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭم)
«فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَٰذَا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِن لَّمْ یَهْدِنِی رَبِّی لَأَکُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّینَ»
(ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﻣﺎﻩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻃﻠﻮﻉ ﺩﻳﺪ، ﮔﻔﺖ : ﺍﻳﻦ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ; ﭼﻮﻥ ﻣﺎﻩ ﻏﺮﻭﺏ ﻛﺮﺩ ، ﮔﻔﺖ : ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺍﮔﺮ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭم ﻣﺮﺍ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻧﻜﻨﺪ ﺑﺪﻭﻥ ﺷﻚ ﺍﺯ ﮔﺮﻭﻩ ﮔﻤﺮﺍﻫﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﻮﺩ)
«فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَهً قَالَ هَٰذَا رَبِّی هَٰذَا أَکْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ یَا قَوْمِ إِنِّی بَرِیءٌ مِّمَّا تُشْرِکُونَ»
ﻭﻗﺘﻲ ﺧﻮﺭﺷﻴﺪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻃﻠﻮﻉ ﺩﻳﺪ ﮔﻔﺖ: ﺍﻳﻦ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ، ﺍﻳﻦ ﺑﺰﺭﮒ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ؛ ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﻏﺮﻭﺏ ﻛﺮﺩ ، ﮔﻔﺖ : ﺍﻱ ﻗﻮم ﻣﻦ، ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺷﺮﻳﻚ ﺧﺪﺍ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻰﺩﻫﻴﺪ ، ﺑﻴﺰﺍﺭم)
«إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِیفًا وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ»
(ﻣﻦ ﺑﻪ ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﺍﻧﺤﺮﺍﻑ ﻭ ﺑﺎ ﻗﻠﺒﻲ ﺣﻖ ﮔﺮﺍ ﻫﻤﻪ ﻭﺟﻮﺩم ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻫﺎ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﺭﺍ ﺁﻓﺮﻳﺪ، ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻛﺮﺩم ﻭ ﺍﺯ ﻣﺸﺮﻛﺎﻥ ﻧﻴﺴﺘﻢ)
(79-75 انعام)
——————————————————————
سلام و درود فراوووووون به سعیده نورانی پروردگارم، انسان ارزشمند و دوست داشتنی. الهی که در پناه رب العالمین حالت عالی و مثبت و توحیدی باشه. و از بینهایت نعمت و ثروت و آرامش متنعم باشی، همواره قلب نازنینت نورانی و نورانی تر به نور الله مهربان باشه.
«اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاهٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ ۖ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَهٍ ۖ الزُّجَاجَهُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَهٍ مُبَارَکَهٍ زَیْتُونَهٍ لَا شَرْقِیَّهٍ وَلَا غَرْبِیَّهٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ ۚ نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ ۗ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشَاءُ ۚ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ ۗ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ»
——————————————————————
سعیده جان مثل همیشه یه کامنت بینظیر و توحیدی نوشتی که باعث میشه ایمان همه مون به این مسیر توحیدی بیشتر بشه. بینهایت تحسینت میکنم. یه وقتایی که نجوا میاد سراغم میشینم قصه انبیاء الهی رو مرور میکنم ، سرگذشت نوح و ابراهیم و اسماعیل و یوسف و یعقوب و یونس و موسی و عیسی و محمد … و میگم اکی شاید من به اندازه این پیامبران الهی ایمان نداشته باشم و توحیدی نباشم، ولی قوانین الهی که همون قوانینه، خدا که همون خداست. شاید من نوح نباشم ولی خدا همون خداییه که نوح رو از طوفان نجات داد، شاید من یوسف نباشم ولی خدای من همون خداییه که یوسف رو از دل چاه، عزیز مصر کرد، همون خدایی که موسی رو از توی صندوقچه چوبی روی آب به پیامبری رسوند.
«وحی آمد کاین چه فکر باطل است ؛ رهرو ما اینک اندر منزل است» ؛ «پرده شک را برانداز از میان ؛ تا ببینی سود کردی یا زیان» ؛ « ما گرفتیم آنچه را انداختی ؛ دست حق را دیدی و نشناختی»
یه وقتایی ذهن کفور میشه و یادش میره رب کیه. یادش میره هر کی بیاد و هر کی بره، هر اتفاقی بیفته، خداوند از خدایی ساقط نمیشه. خدا هست، در نهایت قدرت و عزت و کریم بودن. هر چی بشه خداست که داره زندگی مون رو مدیریت میکنه.
—————————————
چند دقیقه پیش توی اداره یکی از بچه ها بهم گفت: دلار شده نمیدونم چقدر چقدر هزار تومن، گفتم خدا رو شکر ، من که دارم به دلار حقوق میگیرم، هر چی بیشتر برای من بهتر، اگه منم، میگم بشه 200 هزار تومن، خدا بیشتر بهم میده. باورت میشه این حرف یهویی از دهنم پرید. اونم چون فکر کرد دارم شوخی میکنم ادامه نداد ؛ یاد همون صحبت استاد افتادم در مورد دوستش که ملوان کشتی بود، که همیشه میگفته : من که دارم میرم انگلیس، سید من دارم میرم انگلیس دارم وسایلم رو میفروشم. حالا منم مثل دوست استاد میگم ، من که دارم دلاری درآمد کسب میکنم. خدا هوای منو داره، خیرالرازقین اونه ، چرا نگران قیمت دلار و طلا و ریال و تومن باشم؟ آیا این نگرانی از شرک درونم نمیاد؟ آیا کفران نعمت نیست؟؟ آیا قدرت دادن به غیر خدا نیست؟ دلار و ریال رزق منو میده یا رب العالمینِ خیرالرازقین ؟؟
سعیده جان یه نشانه جالب توی کامنتت دیدم، اینکه این شعری که ابتدای کامنتت نوشتی آخر فایل نشانه امروزم بود. (هر نفس آواز عشق …)؛ یه نشانه دیگه هم اینکه چند روز پیش توی بوشهر من هم یه فورد اف وان فیفتی دیدم. هیوووولااااا ، کلی ذوق زده شدم و ایستادم ازش عکس گرفتم. اینقدر عکس گرفتم که فکر کنم صاحبش هم متوجه شد. چقدر توی دلم تحسینش کردم.
وقتی کامنتت رو خوندم دیدم قانون تکامل چقدر خودش رو داره نشون میده. همونجوری که برای همه پیامبران قانون تکامل وجود داشته. نکته جالبش اینکه وقتی از قرآن هدایت خواستم به این آیات هدایت شدم که خداوند میگه ما آیات و نشانه ها رو به ابراهیم نشون دادیم تا از یقین کنندگان شود. حالا مترجمان بزرگوار اومدن ترجمه کردن، ابراهیم برای به چالش کشیدن ستاره پرستان و ماه پرستان و خورشید پرستان اینو گفته. فرقی نداره، چه اینجوری باشه و چه خودش هر بار از خداوند درخواست هدایت کرده باشه، در هر صورت بازم تکامله. توی آیه 75 میگه «وَکَذَٰلِکَ نُرِی إِبْرَاهِیمَ مَلَکُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ» و این چنین ما نشانه های ملکوت آسمان ها و زمین رو به ابراهیم نشون دادیم و او از یقین کنندگان شد.
نکته « کلمه نری : عملکرد سیستمی قوانین ، ما نشان دادیم ، سیستم تکاملی کار میکنه »
نکته بعدی « و + لیکون» واو عطف همچنین به معنی سپس ، یعنی یه کاری و سپس نتیجه کار …
لام + یکون هم میتونه تاکید باشه و هم به معنی در نتیجه باشه.
گفته یکون من الموقنین یعنی از یقین کنندگان شد ، یعنی به مرور زمان یقین کننده شد؛ در ابتدا نبوده و مرور زمان اکتساب کرده
نگفته کان من الموقنین که معنی از یقین کنندگان بود.
فرق کان و یکون در اینه که یکی از قبل بوده، یکی به مرور زمان شده (تکامل)
اونجا که در مورد شیطان و سجده نکردن به آدم حرف میزنه، در مورد شیطان میگه: کان من الکافرین یعنی شیطان نه به خاطر سجده نکردن به آدم کافر شد ، نه خیر، این بزرگوار از قبل کافر بود. اینجا خدا فشارش داد تا کبر و غرورش بزنه بیرون. اینجا خدا شیطان رو امتحان کرد تا کفر درونش رو بریزه بیرون. چون از قبل فکر میکرد ایمان آورده ولی خدا میگه نه کان من الکافرین ، از ابتدا از کافرین بود. ما فقط ازش خواستیم سجده کنه ، سجده نکرد.
یاد صحبتهای استاد می افتم که میگه وقتی اوضاع گل و بلبله ، همه میگن ما تغییر کردیم ، ولی تا جهان میذاره شون زیر فشار ازشون همون آدم سابق میزنه بیرون.
پناه میبرم به خدا. خدایا خودت کمکون کن واقعا از درون تغییر کنیم.
———————
(راستی یه نکته جهت پیام بازرگانی کامنت : خورشید پرستان با آفتاب پرستان فرق دارن)
گفتم پیام بازرگانی یاد یه نکته افتادم. سعیده جان شما کامنتات خیلی ویو میخوره امتیاز بالا. همیشه تاپ کامنتی ، نظرت چیه وسط کامنتات تبلیغات بذاری. پول خوبی داره ها.
مثلا وسط ماجرای موسی و صندوقچه روی آب ، یهو بنویسی چیپس و پفک موتوری ، روغن پالم پاستوریزه و … وسط کامنت… بچه روی آبه… پیام بازرگانی پخش کنی خاندان فرعون حواسشون پرت بشه، یادشون بره صندوقچه رو بگیرن.
(صرفاً جهت خنده)
——————————————————————
سعیده جان بینهایت تحسینت میکنم، اون بنده خدایی که بهت گفته بنویسی ، از کجا بیاد هدایت بشه و این حرفها رو به شما بگه. شاید نشانه و هدایتی از سمت خداوند باشه.
آلردی کتاب شما همین الانش هم آماده است. پروفایلتو باز کن ، از قسمت کامنت های دانلودیها و محصولات کامنت های یکسال گذشته خودت رو یکی یکی بخون و یه سری نکاتش رو کپی پیست کن توی یه متن. و بعداً ویرایشش کن. این خودش میشه یه کتاب عالی که من خودم مشتاقم یه نسخه اش رو تهیه کنم.
اگه یه حسی ترغیبت میکنه به نوشتن، پاشو بنویس. هر بار یه پاراگراف ، یه صفحه و به مرور زمان کتاب تکمیل میشه. تو نیستی که مینویسی. خداست که از طریق قلب و دستان شما مینویسه. خود خدا هم ناشر میشه، خود خدا هم چاپش میکنه ، خود خدا هم مشتری میشه.
چند روز پیش هدایت شدم به کتابی به نام الهی نامه از علامه حسن زاده آملی. نیایش های خیلی دلچسبی داره، شبیه نیایش های خواجه عبدالله انصاری، بعد هر چی سرچ کردم بتونم خرید اینترنتی کنم نداشتن، موجود نبود. کتابفروشی های مذهبی هم نداشتن، میگفتن تموم کردیم. توی گوگل سرچ میکردم دیدم تا چاپ 52 روی صفحه اش نوشته شده. کتابی که هر بار چند هزار نسخه ازش چاپ شده ، تا 52 بار رو من دیدم شاید بیشتر تجدید چاپ شده.
چی اینجوری این کتاب رو پر فروش کرده، همینجوریش خیلیها علامه حسن زاده آملی رو نمیشناسن. ولی کتابش عجیب اینجوری پر فروش شده.
غیر از اینه که اون مناجات ها رو خود خدا الهام کرده بهش، و خود خدا داره هنوز اون کتاب رو گسترش میده؟
«فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ ۚ وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ ۚ وَلِیُبْلِیَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْهُ بَلَاءً حَسَنًا ۚ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ»
تو نمی نویسی بلکه خداست که برات مینویسه.
——————————————————————
بینهایت ازت متشکرم سعیده جان ، یه کامنت قرآنی هم بهم هدیه دادی که هنوز در مدار درکش نیستم، تا چه برسه به پاسخ. آقاااااا چه خبرتونه، چه خبرتونه ….
در پناه رب العالمین همیشه همیشه حال دلت عالی باشه و همیشه به جریان هدایت وصل باشی و همیشه قلب نازنینت نورانی باشه.
به رسم پایان کامنت یه هدایت از قرآن میگیرم.
«یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضِی وَاسِعَهٌ فَإِیَّایَ فَاعْبُدُونِ»
(ﺍﻱ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ ﻣﻦ ﻛﻪ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻳﺪ؛ ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺯﻣﻴﻦ ﻣﻦ ﻭﺳﻴﻊ ﻭ ﭘﻬﻨﺎﻭﺭ ﺍﺳﺖ؛ ﭘﺲ ﻓﻘﻂ ﻣﺮﺍ ﺑﭙﺮﺳﺘﻴﺪ ،(56 عنکبوت)
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق و متنعم باشی سعیده جانم.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
الله اکبر
من غروب کنندگان رو دوست ندارم
الله اکبر یعنی چی این حرفه ابراهیم خلیل الله
این ادم میسپاره زن بچش رو به کسی که غروب نمیکنه و هستی دستشه
الله اکبر شریکی که تا لحضه مرگت همراهته اون خداست پات می ایسته و ازت بدش نمیاد تردد نمیکنه ولت نمیکنه کارهات آزارش نمیده و قهر نمیکنه اون خداوندیه که مالک و صاحب ستارهها و ماه و خورشید و کل هستیه الله اکبر
اصلا طوری شدم اقا حمید عزیز با این ایه و این حرف تا خوندمش
بقیه که میان میرن
ادمها میمیرن یک روزی .قهر میکنن ناز میکنن
اونی که پای ما ایستاده
اون خداونده
راستی سلام خدا قوت حمید امیری عزیز
نشانه ی من…
سلام و درود به شما آقا مصطفی عزیز. الهی که حال دلتون عالی عالی عالی باشه و در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و متنعم باشید. از شما بینهایت سپاسگزارم بخاطر این نگاه توحیدی که به این آیه انداختین و برام مایه تذکر و توجه مجدد بود. عجب نکته ای بود که ابراهیم میگه افول کنندگان رو دوست ندارم. یه نگاهی به اطراف مون بندازیم، همه چیز و همه کس از افول کنندگان هستند مگر ذات پروردگار که باقی ازلی و ابدیه.
بینهایت تحسینتون میکنم و از شما متشکرم.
در پناه رب العالمین باشید.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
سلام اقا حمید عزیز و دوست داشتنی و فهیم
خوبی ان شاالله
امروز دوستان عزیز برام کامنت گزاشته بودن نقطه آبی داشتم اومدم به بقیه جواب های که برام از گذشته بوده ی سر بزنم حسم گفت جواب شمارو بخونم چقدر لذت بردم از جوابتون سپاس از شما
باورتون میشه خودم لذت بردم از کامنتم با اگاهی الانم نوشتهای خودم ب دلم نشست واقعا نوشتها که همون نوشتهاست ولی درک من بالاتر رفته گفتم من اینارو نوشتم آیا
خدایا شکر و کامنتمم هدایتی و دلچسب بوده چقدر چقدر نعمت بزرگیه نوشتن و روح دادن ب کلمات
نوشتن خیلی حس خوبی داره خوش بحالتون من کمتر تو سایت مینویسم یکم مقاومت داره ذهنم برای نوشتن ولی تو نت گوشی فعالم بعضی موقع ها یچیزایی مینویسم خودم مبهوت میشم
ولی تو سایت مقاومت دارم این هم ربط پیدا میکنه به تکامل فکر کنم و گمال گرایی ولی حلش میکنم ان شاالله با دیدن الگوهایی چون شما دوستان و نتایج تون
یاد چند روز پیش خودم افتادم با خوندن اخر کامنت شما
برای کاری رفته بودم قزوین ی مسیری رو سوار تاکسی شدم ی اقای موادب و ساکت بود رانندش اینو اخرش فهمیدم چون تا مقصد نه ایشون حرفی زد نه من و نه نگاشونم نکردم البته سلام کردیم بهم :)
همینجوری داشتم ب زیبایی ها و نعمت ها توجه میکردم توی مسیر تو همین حین یک لحضه انگار یکی گفت اون سمت رو نگاه کن تا سرمو برگردوندم روی دیوار نوشته بود!؟
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ» بزرگ روی دیوار.
گفتم چی شد چی دیدم یاد شما افتادم و این آیه سرچش کردم تا معنیشو بدونم خوندم و چقدر لذت بردم . اینو یادمه مهربان ترین مهربانان بود معنی اخرش
لطفا معنیش رو هم بنویسد همراهش
رسیدیم به مقصد و تشکر کردم پرسیدم کرایه تون چقدر میشه یه چند کلمه با ی لحن و ارامش توی صداشون و صورتشون مواجه شدم
و خیلی انسان شریف و خوش فرکانسی بودن یجورایی حسش کردم این فرکانس ایشون رو تا دیدم چقدر انسان شریفی هستن کرایه شون رو دو دستی با ادب و احترام تقدیمشون کردم و گفتم تقدیم به شما و پیاده شدم و ایشون اصلا یک کلمه حرف نزد ولی جوری من فرکانس خوبش رو حس کردم که انگار صد ساله میشناختمش اصلا اینکه استاد میگن همچی فرکانسه دقیقا من اینو حسش کردم بدون حتی کلمه ای که بخاد بین ما رد و بدل بشه
(ما ب کانون توجهمون هدایت میشیم )
و دیدن این نشانه روی دیوار بهم اینو میگه که همچیکانون توجه ماست تا بیشتر روی این موضوع کار کنم چون نشانها داره من رو اگاه میگنه به قانون و کارکردش و ادامه دادن مسیر جذابمون.
هر کجا هستین زندگیتون پر از نعمت و ثروت حال خوب باشه دوست عزیزم
بدرود ..
سلام و درود به شما آقا مصطفی عزیز. دوست گرانقدر. الهی که حال دلتون عالی عالی باشه و همواره به نور هدایت رب العالمین متصل باشید.
از شما متشکرم بخاطر این کامنت ارزشمند تون، مخصوصاً اینکه باعث شد ردپای گذشته خودمم رو بخونم.
چقدر بهش احتیاج داشتم.
بازم به یاد بیارم که نه تنها همه چیز و همه کس از افول کنندگان هست ، بلکه خودم هم از افول کنندگان خواهم بود …
پس یه کمی به درگاه خداوند خاضع تر و متواضع تر باشم.
خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر اینکه به این آیه «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ» هدایت شدین و براتون نشانه داشته.
این آیه بیانگر اون جمله ای هست که یعقوب پیامبر میگه وقتی قرار بر این میشه که بنیامین رو به همراه برادرانش بفرسته به سمت عزیز مصر. و میگه آیا به شما اعتماد کنم که بنیامین رو به شما بسپارم همونجوری که در مورد برادرش در گذشته این کار رو انجام دادم؟؟ پس خداوند بهترین نگاه دارنده و محافظت کننده ست و اوست مهربان ترین مهربانان.
زمانیکه جوونتر بودم وقتی میرفتم سر کار پدرم این آیه رو پشت سرم میخوند. و این آیه یه باور قوی رو در ذهن من ایجاد کرد که همه جا خداوند در هر زمینه ای محافظت کننده منه.
و من هم این رو انتهای کامنت برای دوستانم مینویسم. تا خودشون رو در پناه رب العالمین بدونن، اینکه خداوند در هر زمینه ای جسم و روح و ذهن و جانشون رو محافظت کنه و حتی فرکانسهای مثبت شون رو، و اونها رو از شر پارازیت های شیطان محافظت کنه.
از شما بینهایت متشکرم بخاطر کامنت ارزشمند تون و ممنونم که تجربه تون رو باهام به اشتراک گذاشتین.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
بنام خدا،’
سلام و درود به حمید عزیز..حمید همین الان طبق مدارم تو اینروزا و کار کردن روی ایده الهامی که از طرف خداوند از اوایل ساختش تا به الان …هدایت شدم که بیام کامنت شما رو بخونم..
من سپاسگزار این خداوندم که از کله صبح داره پشت سر هم.،’بهم الهام میکنه…
چقدر کامنتتون عالی بود.چقدر همه چیز عالی بود نمیتونم این حجم از خوشبختی رو چجور سپاسگزار خداوندم باشم!
و الهامی که از کامنتتون گرفتم..که کارمو ادامه بدم..خداوند خودش برام مشتریا رو میاره…خداوند تبلیغات رو برام انجام میده..فقط باید ادامه بدم،’و استقامت داشته باشم.و بتونم در برابر نجواهایی که از طرف شیطان بهم میشه.نادیده بگیرم و با ایمان بیشتر ادامه بدم..
با تمام وجودم از شما دوست عزیز خوش تیپ بوشهریم تشکر میکنم.
حمید جان.یه عکسی تو گوشیم سیو کردم از شما.و همین عکس جدیدم سیو کردم.چقدر اعتماد بنفستون تو چهرتون،فوران میکنه..
چقدر زیبا هستین..بهتون تبریک میگم حمید عزیز..در پناه خداوند باشید..انشالله بازم بیشتر روی کامنتتون دقیق بشم.!و بیشتر توحیدی عمل کنم….
در پناه خداوند باشی.کاکای عزیزم!.
راسی خرماها هم تو فصل گرما رسیده..عجب کنترل ذهنی کردن این درختای خرما..نمیدونم نوش جان کردین این شیرینی بهشتی رو!.
امروز از طرف خداوند کله صبح نوبرانشو چشیدم..
به امید بهترینها!برای شما دوست عزیز هم فرکانسیم
سلام سعیده قشنگم
دوست عزیزم
همیشه کامنتاتو میخونم وتحسینت میکنم
بابت پیشرفتات
وروی خودت کارکردنات
افرین دختر خوبافرین
منم ادمای دورم که ذهن فقیر دارن عوض نشدن
ولی من هرروز دارم کلی ثروت وفراوانی میبینم
وهمش میگم میبینی
میبینی جهانی که توش داری زندگی میکنی پراز پول وثروت وفراوانیه
خدایا شکرت که من تو این دوره دارم زندگی میکنم
دیدی وقتی رو یکی حساب میکنی خدا همچین باسنگ میکوبه تو سرت که حواست باشه عزیزم که فقط باید رو من حساب کنی
من امشب همینو تجربه کردم کسی رو که خیلی دوست داشتم وبرام مهم بود رفتاری کرد که باید این اتفاق میافتاد
جالبش اینه که اصلا ناراحت نیستم
فقط به خدا گفتم میدونم
میدونم میخوای فقط رو تو حساب کنم
باشه
فقط خودت
خدایا من نمیدونم وتو میدونی
فرمون دست تو
من راه رفتن بلد نیستم
منو بزار رو دوشت
من نمیبینم
دستمو بگیر
خدایا من به هر خیری که از تو برسه فقیرم
جالبیش اینه این روزا خیلی ارومم
حالم خوبه
درسته هنوز اونجاییکه میخوام نیستم
ولی بهش گفتم منو ببر اونجایی که هم تو راضی باشی هم من
سعیده عزیزم اون خانم واقعا درست گفتن شما خیلی خوب نه عالی مینویسی
انچه که عیان است چه حاجت به بیان است
از کامنتات معلومه دیگه چقدر ما بچه ها منتظر کامنتات هستیم وچقدر باعشق میخونیم
وچقدر باهاشون خندیدیم وگریه کردیم
وچقدر حالمونو بهتر کرده
واقعا تواناییشو داری
من خودم اولین مشتری کتابتم
لطفاً برام امضاش هم کن
به خدای بخشنده ومهربون میسپارمت
به امید دیدنت در بهترین زمان ومکان
محدثه ی عزیزم سلام به روی ماهت
بینهایت بینهایت ازت ممنونم برای این همه عشق،این همه تحسین،این همه نور…
محدثه ی قشنگم،کامنتت قلب من رو روشن کرد،دعا میکنم نور آسمون ها وزمین تموم زندگیت رو روشن کنه.
دوستت دارم دختر
عشق ومحبت و سپاسگزاریِ فراوان رو از صمیم قلبم برات میفرستم،الهی که به قلبت بشینه…
درپناه الله یکتا میسپارمت.
بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام و درود به سعیده زیباییم..
سعیده توحیدی..سعیده ایی که تمام وجودش از عطر خداونده!
سعیده جان چند روز پیش یه نشانه ایی خداوند از گذشته ام بهم نشون داد…
میدونی چی بود..از افکاری که خودم میخاستم انجامشون بدم..افکار شیطانی و غلط.و روی دیگران حساب باز کردن..
افکاری که جز احساس بد و حس قربانی،’نداشت..
یدفعه یفرد بهم ملحق شد..گفت بفکرم یچیزایی رسیده..گفتم چی..و شروع کرد توضیح دادن..
همون لحظه منو به گذشته برد..که چقدر بعضی از افکار..که حس قربانی و حس نادانی داره…
و همون لحظه با گفتن اون شخص..یه احساس بدی تو درونم بوجود اومد..
و این نشانه پروردگار برام بود..
که بدونم..چقدر خوبه!زندگی توحیدی..این احساس بد..منو واردار نمود تا رنج افکارمو در گذشته،ببینم..و درکش کنم…
که چقدر…
زندگی توحیدی و ایمان بخداوند.
و روی عقل خودت حساب باز نکردن..
و روی الهامات پروردگار اینم با قانون تکامل گذراندن صحیح و درسته…
اینجا دقیق قوانین خداوند بیشتر برام واضح شد…
که زندگی من تو مسیر درست و صحیح خداوند،برنامه ریزی میشه…
نه زندگی که.روی عقل خودم.و فکری که گفتنشم ادم مورد تمسخر دیگران قرار میگیره..منظورم.مسیر نادرست هست..(نامبرده.بخاطر همین نوع تفکر .یحرفی بدوستم زدم.اینقدر تحقیر شدم که اب شدم رفتم زیر زمین.دقیقا شرکمو همون موقع قلبم بهم گفت..و شیطان پیروز شد)..
واین نگرش توحیدی و الهامات از طرف خداوند چقدر زندگی ،’شیرین و دلپذیره.!.چقدر حال خوب تو درونشه…چقدر نه ترسی داری و نه غمی داری…ناراحت نیستی…
که اگه من اینکار رو انجام بدم.میخاد اینده چی بشه…
چیزی که خیلی افراد دارن روی این موضوع کار میکنن.بهمین دلیل زندگیشون همیشه هشتشون گرو نهشونه..
خودم میگم..من چند سال بیزنس شخصی خودمو داشتم.بخاطر باورهای نادرست و تصمیمات نادرست و حساب باز کردن روی عقلم..ضررش بیشتر از سودش بود…
یجاهایی خوب بود..ولی یجاهایی بازم بهم میرختم..
پس چقدر خوبه افکارمون بر حسب الهاماتمون و تو مسیر توحید بشه..
مثل این چند ماه خودم واقعا لذت و حس حال خوبه…
چقدر چقدر میشه در مورد همین موضوع صحبت کرد…
توی یه فایلی استاد عزیز..میگفت…تو مسیر نادرست هر چقدر تلاش و زجر بکشی بهیجا نمیرسی..
فقط مسیر درسته..که وقتی شما توی اینراه قرار میگیرین با اولین قدم رگهای ثروت..(که همون کوه طلا )می باشد…پیدا میشه..
من از سال 94شروع به ساخت بیزنسم کردم تو همه حیطه ها کار کردم سعیده جان!..و برخوردهای مختلفی از مشتریان داشتم.برای ارگان دولتی کار کردم..
همه تجربه بودن.ولی مسیرم همون مسیر کوه تلاش و زجر و قربانی شدن بود.هیچ احساس خوب درونش نبود..
فقط داشتم باورای اشتباهمون بیشتر میکردم..
و امروز لطف خداوند شامل حالم شد..که منو برگردونه به گذشته و بهم یاداوری کنه…که بهم بگه اون موقع حالت خوب بود.و موفق بودی یا الان…
اینقدر سپاسگزار خداوندم.بعد از چند سال تجربه کاری و برخورد با مشتریانم..که نمیتونم تو این چند ماه درس توحیدی بگنجونمش..
واقعا زبانم قاصره از اینهمه بزرگ شدن شخصیت توحیدیم.
سعیده جان..زندگی توحیدی چیزیه که بزرگترین موفقعیت را در تمامی جنبه ها،’ ما رو خوشبخت و سعادتمند، در دنیا و اخرت رقم میزنه…
چیزی که بیشتر مردم بهش پایبند نیستند…و نمیدونن عامل موفقعیت چیه…
عامل موفقعیت..زندگی توحیدی ساختن و توحیدی ماندنه..اینم تو مسیر راست..
نه حساب کردن روی فکرهایی که فقط جز احساس بد و احساس قربانی شدن نیست!
سعیده جان بابت کامنت زیبات ازت ممنونم منم میخام گفته های زیباتو تا اونجایی که بتونم مرور کنم..
بگو که من از غیب چیزی نمیدونم!بگو که من از آینده چیزی نمیدونم !بگو که من هیچی نمیدونم و اجازه میدم خدا هدایتم کنه!
آدم زرنگ اونیکه بزاره خدا کاراشو انجام بده!آدم زرنگ اونیکه به خدا بگه من بلد نیستم راه برم!من رو بزار روی دوشت! آدم زرنگ اونیکه روی عقل خودش حساب نمیکنه،روی توانایی های خدای خودش حساب میکنه،باج به دیگران نمیده ولی جلوی خدای خودش تسلیمه!
اره..ادم باهوش اینه..که خداوند کاراشو براش انجام بده همزمانیهای رسیدن به خاسته هاشو قدم به قدم بهش بگه.!
اره استاد مدام تو فایلاشون از توحید میگه..وای خدای من این توحید پایانی نداره..
هر روز سر سفره توحید هر چی غذا میخوریم سبر نمیشیم..بجز سیر که نمی شیم..تشنه ترم میشیم…
بیشتر بیشتر دوستداریم روی شونه هاش باشیم…
باید پارو نزد وا داد.
باید دل رو به دریا داد
خودش میبرتتت هر جا دلش خاست
بهر جا برد بدون ساحل همونجاست..
پرروردگارا!خودم و دوستان توحیدیمو وارو منزلگاهی کن.که تو بهترین منزلگاهی.
خدایا
ربا
سرور من من به غیر تو هیچکسی را ندارییم همه امیدمون تویی..
خدایا هدایتمون کن به بهترین مسیر..مسیری که هر لحظه اش لعلک ترضی باشه..
الهی امین یا ربا العامین..
خدایا افکار من جز عجله و شتاب چیزی نداره..که فقط وعده فقر و بدبختی داره. و داره منو فریب میده .
خدایا تو گفتی کلام من بالاست..خدایا کلامتو تو قلبم گسترش بده..
و یارو حمایتگرم باش!
الهی آمین یا رب العالمین.