شکارچی نکات مثبت باشیم - صفحه 20
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/05/abasmanesh-6.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-05-23 06:38:052023-05-25 12:32:18شکارچی نکات مثبت باشیمشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام برهمه دوستان گرامی
واقعا اگه مثل عقاب چشمهای تیزبینی داشته باشیم میشه در روز از همین امور روزمره کلی لذت برد.صبح که با صدای جیک جیک یه عالمه گنجشک پشت پنجره که روی درخت بادوم و انجیر نشستن پامیشم .وخدا را شکر میکنم که تجربه زیستن یه روز دیگر رو هم بهم هدیه داده .میرم توی حیاط بزرگی که به آسمان نگاه میکنم پاک وصاف وابی.نور خورشیدی که روی درختها افتاده فوق العادست.یه گل رز صورتی پر رنگ که هر چند روز یک غنچه اش باز میشه چه رنگی وچه زیبایی وچه بویی انصافا دارد.درخت انگور که تو حیاطمون شاخه هاش رو کشیدیم ویه سایبان درست شده ومیرم زیرش بالا رو که نگاه میکنم همش سبزه وانگورهاش که هنوز کوچکه ولی اویزان شده.از قبل عید از شکوفه هاش لذت میبرم بعد جوانه زدن برگها بعد ریختن شکوفه هاش وبعد بزرگ شدن میوه هاش وبعد چیدن وخوردن میوه ها وبعد با پاییز با برگهای نارنجی وقرمز وقهوه ای اش که با بادهای پاییزی در هوا میچرخند وکف حیاط رو برگ ها پر میکنند.از اون آب خنکی که صبح به صورتت
میزنی وسرزنده میشوی.نوشتن تمرین شکر گزاری وتمرین ستاره قطبی که اول صبح انجام میدم چقدر لذت بخشه.از موهای زیبا که شونه میکنی وصبحانه ای که آماده میکنم وچایی که با طعم هل ومیخک دم میکنم اخ که چقدر لذت میبرم از بو کردن هل ومیخک.صبحانه ای که با بچه ها میخورم پرده رو هم جمع میکنم که ویوی حیاط رو که روبروم درختها هست رو ببینم .وبعد راهی کردن بچه ها که مدرسه میروند وهمیشه میگم خدایا شکر که در نهایت سلامتی دارند به مدرسه میروند.ومن هم از این سکوت وتنهایی چقدر لذت میبرم وبه خدا وصل میشم.وقتی که بچه عا از مدرسه برمیگردن وبه حرفهاشون که با شوق از مدرسه تعریف میکنن گوش میدم لذت میبرم.ومنتظر همسر باشی که بیاد ودور هم نهار بخوری ومن همیشه بعد غذا خوردن میگم خدایا شکرت که یک بار دیگر دور هم در سلامتی کامل سر سفره نشستیم ولذت بردیم از خوردن.چقدر از اینکه عصر رو به خوندن کامنتها وگوش دادن محصولات بگذرونی فوق العادست.ودیدن هلال ماه این شبها با ستاره های نورانی اطرافش چقدر قشنگه.اینها لذت بردنهای من از یه روز ی که فقط توخونه هستم حالا اگه جایی برم که بیشتر میشه این توجه به زیبایی ها.
هِلو هِلو اِوری وان ، سلام سلام اساتیدجان
به به چه ایده ی جذابی … اون ایده های قبلی هم که در موردش گفتید عالی بودن ، اون ایده ی صلوات شمار نکات مثبت … یه روز امتحانش کردم و درکل تاجایی که فرصت داشتم از نکات مثبت اون روز رسیدم به یاداوری نعمتهای زندگیم که تا قبل از خوابم به صلوات شمار نگاه انداختم پنجاه هزارتا رو بیاد اورده بودم اون روز احساس خوشبختی عمیقی داشتم ، جمله ی باب پراکتور بود اگه اشتباه نکنم اینکه تو ثروتمند زاده شده ای …اون روز احساس میکردم چقدر خوشبخت زاده شدم چقدر تا همین سن نعمتهای زیادی در اختیارم قرار گرفته …
از اونجایی که متاسفانه یه مدت مَدیده، فائزه کامنت ندیده :) خیلی خوبه که ایده های عالی رو درفایلهاتون بازگو میکنیدمنم ازشون یادمیگیرم سپاسگزارم
ایده ی عارفه عزیز هم عالی بود لذت بردم.. منم از اول فروردین یه دفترژورنال عادت برداشتم دفتره طراحی خودش این مدلی بود که یه قسمتی رو گذاشته بود واسه نوشتن و انتهای دفتر هم برای هرماه جدول پیگیری عادات داشت که عادتهایی که در هرماه میخوام در خودم ایجاد کنم رو بنویسم وهرروز که انجام دادم مربعش رو حالا تیک بزنم یا رنگ و در پایان ماه هم مجموع روزهایی که موفق شدم به برنامه م عمل کنم رو بشمرم و پیشرفتم رو بسنجم که برای من مفید واقع شد و یکی از عاداتی که نوشته بودم بیداری صبح زود بود خیلی انرژی و لطافت و تازگی هوای صبح زود رو دوست دارم …چون من همیشه شباتادیروقت بیداربودم و صبحا هم بسختی بیدار میشدم ، خیلی هم روشهای مختلف رو امتحان کردم، از انواع و اقسام اهنگ زنگ گوشی گرفته، یه مدت هم زنگ بیداریم اون فایل انگیزشی شما بود که خیلی ادما هیچ هدف وانگیزه ای ندارن و خیلیا صبح بی انگیزه بیدارمیشن میرن سرکار … یه مدت کلیپای کوتاه خارجی که خیلی هیجانی و انتونی رابینزی صحبت میکنن بلندشوهرگز تسلیم نشو never give up گذاشتم… یه مدت کناردستم اسپری اب میذاشتم میپاشیدم به صورتم و بدنم رو کش میدادم هرانچه شنیده بودم رو امتحان کردم ،یه مدت با خونواده قرارگذاشته بودم اگه بیدارنشدم فلان مبلغ پول از من بگیرید، یا اینکه به خدا میگفتم من رو فلان ساعت بیدار کن…خلاصه همه ی این روشا تا یه مدتی جواب میدادن یا نصفه نیمه جواب دادن وهمچنین در غالب موارد هم بیدارشدنم بااحساس ضعف و خستگی بود
ولی اردیبهشت که در جدول عادات ساعت بیداری رو زدم وازخدا خواستم بیدارم کنه همیشه یا دقیقا همون ساعت یا حتی زودتر از اون ساعت بیدار میشدم بی هیچ احساس ضعف وخستگی …راحت شاداب وپرانرژی
واقعا بنظرم عجیب میومد، فکر میکردم چی شد یکدفعه خودکار خودش درست شد این همه واسش تلاش کردم نشد حالا اینقدر اسون درست شد بعد همه ش این شعره تو ذهنم پلی میشد
گاهی گمان نمی کنی ولی خوب می شود
گاهی نمی شود که نمی شود که نمی شود
گاهی بساط عیش خودش جور می شود
گاهی دگر، تهیه بدستور می شود
گه جور می شود خود آن بی مقدمه
گه با دو صد مقدمه ناجور می شود
گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است
گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود
گاهی گدای گدایی و بخت با تو یار نیست
گاهی تمام شهر گدای تو می شود
البته یه قسمتایی از شعرش با قوانین جورنیست نمیدونم چرا به ذهنم میومد بااینکه درکل زندگیم شاید یکی دوبار این شعرو شنیده باشم … من قبلا هم از خدا خواسته بودم صبح بیدارم کنه قبلا هم در دفتر نوشته بودم اما نمیدونم چرا اجابت نمیشد …
خلاصه که نفهمیدم چیطومیشه که ایطُومیشه … تنها چیزی که ازش مطمئنم همون ادامه دادن هست همین که جهان وقتی تعهد واشتیاق به تغییر رو میبینه درهاروباز میکنه مسیررو هموار میکنه و جهان پاسخ میده… ولی واسه زمانبندیش چیطو میشه که ایطورمیشه من که سردرنیاوردم
داشتم میگفتم که دفترم قسمتی هم برای نوشتن داشت که از اول فروردین تا پایان اردیبهشت هرروز پیوسته ومداوم نکات مثبت رو نوشتم که اخرای اردیبهشت دفترم تموم شد…و برگشتم مرور کردم دیدم خداروشکر نکات مثبت ونعمتهایی که دریافت کردم در اردیبهشت دوبرابر فروردین شده بود…این فایل هم بموقع بود چون چندروزیه که از نوشتن غافل شدم و یاداوری شد که ادامه بدم … نمیدونم چی میشه بااینکه عاشق نوشتنم یه روزایی ازدستم میره … واما بنعمت ربک فحدث انجام بدم.. شکر خدا همین اردیبهشت ماه رفتم به اندازه ی یکسالم دفترایی که دوست داشتم رو خریدم چیده بودم اطرافم ذوق زده باصدای بلند به خدا میگفتم بهشتم هم یه کتابخونه بزرگ که وسعتش از شرق تا غرب عالمه بزن پر از دفتر بعد هرنعمت وزیبایی که دیدم بیام داخل دفترام بنویسم ، خونواده م میخندیدن گفتن بهشت دفتروقلم میخواد چیکار…
میگفتم من باهاش شاد میشم، بوی کاغذ نو ، بوی بهشتی کاغذای نو دفتروکتاب و نوشتن ومطالعه که چقدر عاشقشم
یکی دیگه از نکات مثبت اردیبهشتم این بود که پدرم واسه خودش گوشی خرید که 12میلیونی از گوشی من گرونتر بود بعد گفت میخوای گوشیت رو بدی به من این واسه تو باشه که من پیشنهادش رو رد کردم
بادوستانم هم برنامه هایی گذاشتم که باعث شده ارتباطمون بهتر ورشدمون بیشتر بشه، ازیکی از دوستانم پرسیدم احساست چیه جواب داد اولش فقط بخاطر همراهی تو شروع کردم ولی الان میبینم دوست دارم و ازش لذت میبرم
استاد واااو از این زیباییهایی که توصیف میکنی و باماهم به اشتراک میذاری … یه ماهی از این ژاپنیا دارم زردطلایی و دم پهن بلند هرکی میبینه میگه لباس مجلسی پوشیده دمش شبیه دامن عروسه ، شوتش کنم بیاد دریاچه ی شما .. بچه ماهی بود درحدی که در تنگ جا میشد انتقالش دادم به آک ، تو این سالها رفیقاش به دیار باقی پیوستن ،این از بازماندگانه که الان حسابی رشد کرده، دریاچه تون رو نشون دادید،حس وحال شوت کردن ماهیم به دریاچه تون فراگرفتم …فقط لطفا خوب ازش پذیرایی کنید پفک وگوشت نمکی بهش ندید گهگاهی بود حالا اشکال نداره، ماهی اب شیرینه سیستم بدنش برای شوری تعبیه نشده عمرش رو کوتاه نکنیدلطفا، توصیه های لازم رو گفتم عرض دیگه ای ندارم، هیچ هم پررو نیستم هیچ هم…
از نعمتهای خرداد هم امروز میزپینگ پونگم بدستم رسید وخوشحاااالم :)
سپاسگزارم بابت فایلها و ایده ها واموزشهای فوق العادتون
من برم تا یه مدت سوباساطور بچسبم به میز پینگ پونگ ... تا کامنتی دیگر درود و دوصد بدرود
سلام فائزه جان
چه قشنگ نوشتی!
پشت تمامی کلمات و جملات و پاراگرافها شیطنت و شادی و بیش فعالی هست!!
این انرژی فوق العاده شما، مسری هست! ممنونم از این انرژی.
عکس قشنگ پروفایلتان را تحسین میکنم. در نهایت سلیقه و ملاحت گرفته شده، آفرین به شما!
چه جالب! منم دفترچه باز هستم! از وقتی که محصل بودم تا حالا که بعد از بازنشستگی، شغل مورد علاقه م رو شروع کرده م، دهها دفترچه کوچک تو کیفم آمده و رفته…به خاطر همین خصوصیت است که تمرین ستاره قطبی اینقدر به من میچسبد!
کلا با نوشتن تو این دفترچه ها، مکنونات ذهنیم رو سر و سامان میدم.مثل ارگنایز کردن چیزهای دور و بر ، که خانم شایسته بهش معتاد هستند و چقدر ثروت و خیر و زیبایی از همین خصوصیت عالی شأن در همین سایت تولید کرده ند ، پس فکر میکنم من و دفترچه هایم، اصلاً بیراه نبوده ایم، هرچند باعث خنده دور و بریهام شده، بارها!
توی کامنت تان ساختار شکنی کردید و در فضا و زمان طی الارض کردید. پفک و گوشت نمکی را برای ماهیتان ممنوع کردید! چه جالب، این یک تکنیک برای القای پایان ناپذیر بودن خواسته هاست! هر چی بخوایم، میشه! فقط خواستید و نوشتید! خرجش یه نوشته بود، با لذت زیادش!
خواندن کامنت شما اتفاق خوب امروز صبح من بود، خدا را شکر!
چه خوبه این حس سورپرایز از اتفاقات کوچک. واقعاً چیطو میشه که ایطو میشه؟!!!
سلام علی اقای عزیز
سپاسگزارم:) از انرژی فوق العاده خودتون هست که فوق العاده میبینید محبت دارید
به به دفترودفترچه عالیه عالی، به امیدخدا دفترچه هاتون سرشار از نکات مثبت وزیبایی و راه حلها وایده های ناب باشه
تحسین برانگیز هست که بعد از بازنشستگی به شغل موردعلاقتون میپردازید پیشرفت و موفقیت وحال خوبتون ثانیه افزون باشه
طی الارض در فضا وزمان چه تشبیه جالبی بود خوشم اومد ، محبت کردید که واسم نوشتید من هم از انرژی مثبتی که دادید لذت بردم
اره واقعا حس سورپرایز از اتفاقات کوچک عالیه، یا بقول خانم شایسته که یه قسمت از سریال، محتوای صحبتشون این بودکه یه سری اتفاقات هستن که از قبل به خداگفتی که میخوام تجربه کنم واجابت میشه یکسری از اتفاقات وهمزمانیهام هستن که نگفتی ولی وقتی پیش میاد میگی چه بموقع بود و خیلی میچسبه …
واسه تمامی این شادیها خداروشکر
خدامیدونه چیطو میشه که ایطو میشه:) ایشالله ماشاالله که همیشه شادی طور باشه:)
بنام رب وهاب و غفورم
سلام به خانواده عزیزم
روز 83 ام
خداا شکرت که اینقدر سریع جواب هام رو میدی و اینقدر عالیه این فایل، قشنگ این چند فال اخیر یک دوره هستند بنام دوره تمرکز به نکات مثبت که به صورت خیلی حرفه ای داره بمون آگاهی های فوق العاده ارزشمند هدیه میده، خدایا شکرت برای این امکانات و این فرصت، خدایا عنی واقعا من چقدر خوشبختم که اینقدر به این زیبایی ها دسترسی دارم.
سپاس فراوان برای از شما دوست عزیزم عارفه جان برای این بازی زیبایی که طراحی کردین و اینقدر رسمی همگی دارین بازی رو پیگیری می کنین
من همیشه سعی می کنم کانون بچه های خواهرم که میان خونمون رو به صورت آگاهانه بزارم بر روی نکات مثبت، چند وقت پیش خونمون بودن بیشترین سنشون 10 سال هست و داشتن دور هم حرف میزدن و حرفاشون با توجه به الگویی که از خانواده هاشون گرفته بودن رنگ و بوی منفی و حالت شکایت گونه از وضع موجود داشت، همون لحظه من داشتم زیبایی های زندگم رو می نوشتم و بشون گفتم به جای این حرفا بیاین از خوبی های دوستاتون بم بگین، چنتا دوست دارین، هر چی چزای خوب هست از کلاستون و دوستاتون بم بگن، و همون لحظه دوتاشون شروع کردن عین بلبل از خوبی های کلاس و دوستاشون گفتن و به این نتیجه رسیدن که اصلا دوستای بدشون کمتر از انگشتای یک دستن و چقدر خوشحال شدن و انرژیشون رفت بالا و سریع برای خودشون ک بازی خلق کردن و شروع کردن به بازی کردن و حرفای منفیشون کلا قطع شد.
جالبی بچه ها این هست که به راحتی حرفا رو قبول می کنن و اجرا می کنن، چون خودشون هم نتیجه رو میفهمن و میدونن چرا اینجوری شده، و هر بار که میان تعریف می کنن میگن من چند وقت پیش به این چیزا توجه کردم و این نتیجه رو گرفتم، دقیقا چند وقت پیش یکی از بچه های خواهرم (مهدی و 9 سالشه )که به شدت بچه مثبتی هست به لحاظ ذهنی قدرت تجسم بالایی داره و شخصیت تحلیل گری داره در مورد رفتار انسان ها و روابطشون با همدیگر و به شدت خلاقیت و قوه خلق و طراحی بالایی داره، هر چیزی که جایی میبینه سریعا مشابهش رو برای خودش خلق می کنه، مثلا همیشه از روی لیست خواسته های من و دریم بردم توجه می کرد به ماشین لامبورگینی و رفته بود عین همون رو به بهترین شکل با کاغذ درست کرده بود، عین یک ماکت کاغذی؛ و چند وقت پیش همیشه میومد پیش من درباره اینکه چرا معلمش بش توجه نمی کنه در حالی که واقعا درسش خوبه با من حرف میزد و راهکار میخواست، خلاصه منم هر چی از استاد یاد گرفته بودم و میتونستم بش بگم این بود که اولا توجه کنه به قسمت های دیگه کلاس درسشون و رها کنه قضیه مورد توجه قرار گرفتن رو، و همیشه بش می گفتم تو باید از نگاه خودت مهم باشی، تو ارزشمند آفریده شدی و گفتم تو همشه این چیزا رو تو ذهنت به خودت بگو، وقتی بش گفتم اصلا فکر نمی کردم که واقعا بشون توجه کنه و به عنوان راهکار انجامشون بده، بعد از چند وقت تقریبا یک ماه بعد اومد پیشم و گفت اسماء من چیزایی که گفتی انجام دادم، میرم پیش آینه به خودم نگاه می کنم میگم چقدر خوشکلم، چقدر زیبام، چه موهای قشنگی دارم و بعد فهمیدم وقتی من به خودم بگم عالیم من قوی میشم اینجوری خودم همیشه تشویق میشم و حالم خوبه و دیگه معلمش به معنای واقعی رها کرده بود و هیچ صحبتی از معلمش دیگه به میون نمیاره و فقط راجع به خودش و دوستاش حرف میزنه، و گفت: من که اینکارایی که گفتی رو انجام دادم و الان دیدم واقعا جواب داده و روز آخر کلاسمون یکی از دوستام بم گفت بیا خوشکله با این فک ضلعیت بیا من عکس بگیر (روز آخر مدرسه جشن گرفته بودن و ازشون عکس گرفتن) و بعد بم گفت من تا اونموقع نمیدونستم به این فک میگن ضلعی توجه کرده بودم صورتم قشنگه دورش ولی نمیدونستم اسمش اینه و تازه چنتا دوست خوب پیدا کردم، اصلا انگار کل کلاس دوستمن و همشون خوبن.
و این بچه فهمیده بود که این اتفاقاتی که براش افتاده بود بخاطر تمرین هایی که انجام داده و باورهای جدیدی بود که تو خودش ایجاد کرده بود. همینطور خیلی پیگیر بود که بش یاد بدم چطوری وارد سایت بشه و بتونه از فایل های دانلودی رایگان استفاده کنه، همیشه خودش و برادرش میان پیش من و یا خواهرام همراه ما هر فایلی باشه میبینن و سوالی داشته باشن میپرسن. یبارم بود هم عماد برادرش با همین مهدی حرفش میشه و میاد خونمون میمونه و قشنگ تا اومد خونمون حالش عالی شد و انرژیش بالا رفت، و بم گفت اسماء یادته یه فایل از استاد گوش می کردی استاد یه جاش می گفت بعضیا اینجورین که میگن من با همه سگم ها ولی نمیدونم چرا با تو خوبم (از فایل های آفرینش بود که استاد راجع به روابط و اینکه اگر رابطه ما با منبع خوب باشه خود به خود تمام روابطمون عالی میشه، اگر با خودمون در صلح باشیم و دیدین بعضی آدما رو میبینین که اخلاقشون با همه بده ولی با شما خوبه، چون شما رابطتون با خودتون خوبه و میگن من با همه سگم ها ولی نمیدونم چرا با تو خوبم، چون شما ویژگی های مثبت و اون اخلاق مثبت اون فرد رو بالا میارین) خلاصه عماد این ها رو همراه من شنیده بود و همیشه میگه من با هر کسی اخلاقم بد بشه ولی با تو خوبم. من این تأثیرگذاری رو تو بچه ها که میبینم خیلی خوشحال میشم و انگیزه می گیرم برای اینکه با قدرت بیشتری راه رو ادامه بدم.
یا مثلا هر دوشون در مورد تهیه دریم برد و نگاه کردن به عکس چیزهایی که دوست دارن و یا قانون رها کردن و یا درخواست کردن به بهترین شکل واقف شدن و اجراش می کنن و هر بار از نتایجشون میان تو جمع من و خواهرام بمون میگن. و توجه
کردیم از بین تمام اعضا خانوادمون از وقتی که وارد خانواده عباس منشی شدیم فقط ان دو بچه و برادرزادم که 17 سالشه و عضو همین سایت هست و کلی از مطالب سایت استفاده می کنه و در حد خودش نتیجه می بیینه همراه ما هستن و با ما به گردش و پیک نیک هایی که میریم میان و این هر بار قانون رو به ما یادآوری می کنه.
این بازی هم واقعا جالبه حتما این رو هم بچه ها پیشنهاد میدم که تو خونه خودشون برای خودشون اجرا کنن.
من و خواهرم هر بار عصرها با هم میریم پیاده روی زیبایی های خیابون قرص کامل خورشید قبل از غروب، رنگ قشنگی که به همه جا پخش می کنه، گل های کاغذی صورت دم در خونه ها، آسفالت جدیدی که زده شده تو خیابون، ماشین های مدل بالا، بون نون تازه نونوایی و تیپ و استایل تمیز و مرتب و زیبای خانم ها و آقایون و یا دختر و پسر بچه هایی که تو مسیر می بینیم و یا صحنه ای میبینیم که از خیابون و شهر که انگار جدا از این شهره و ماله زمان یا یک دوره و یا حتی یک شهر دیگست، و ماشین های لاکچری ای که می بینیم رو به هم میگیم و راجع به اون حرف میزنیم و واقعا احساسمون عالی میشه.
و داشتم با خودم فکر می کردم توانایی تحسین کردن دیگران برای هر چیزی که دارن و هر جزئی ترین چیزی که توشون می بینیم واقعا رفتار و تغییر بزرگیه در من، شاید قبلا اینجور بودن که نگاه من به ماشین مدل بالا و یا اون فردی که اون ماشین رو داره کمی همراه با حسرت بود، ولی اینجوریم نبود که حسودی کنم، ولی اینبار جوری نگاه می کنم که میگم نوش جونش حتما باوری داره درست در مورد پول و احساس لیاقت که الان این ماشین رو داره و نوش جونش، و چقدر خوشحال میشم و احساس عالی پیدا می کنم و این واقعا معرکست این بهبود و این تغییری که الان دارم قدرس رو میبینم واقعا برام ارزشمنده و باید همن بهبود ها رو واقعا هر بار ببینم و به خودم یادآوری کنم که چجوری به وجود اومده و چه نتایجی رو به بار میاره
خدایا شکرت برای وجود استاد و این خانواده عزیز و ارزشمند
عاشقتونم
در پناه الله باشید.
به نام خدا
سلام به استاد عباسمنش عزیزم و مریم خانم نازنین
سلام به همه ی دوستان عزیزم
استاد اول از همه ازتون تشکر میکنم بابت اینکه هر بار به شکل های مختلف به ما یاد میدین که چطور باید ذهنمون رو کنترل کنیم و اهمیت توجه کردن بر زیبایی ها و فراوانی هایی که در جهان هست رو برامون یادآوری می کنید ، خدارو صد هزار مرتبه شکر بخاطر حضور شما و این مسیر الهی که همه با هم داریم طی می کنیم
از عارفه خانم نازنین هم تشکر میکنم بابت طراحی این تمرین فوق العاده ای که برای خودشون و به همراه بچه های نازنینشون طراحی کردند
استاد تمرین هایی که من برای پرورش ذهنم بر روی زیبایی ها و فراوانی هر چیزی که در دنیا هست بیشترشون ایده گرفته از خود شماست
به طور مثال من هر روز صبح برای اینکه فرکانسم رو تنظیم کنم بر روی نکات مثبت هر چیزی ، میام یک موضوعی رو انتخاب میکنم و در موردش سه تا سوال از خودم میپرسم و به نوبت در پاسخ به اون سوالات جواب میدم ، حالا این جواب دادنه میتونه به صورت نوشتاری باشه یا صحبت کردن با خودم
تمرین دیگه ای که برای خودم انجام میدم اینه که میام در مورد هر چیزی که در دنیا ازش فراوون وجود داره تحقیق می کنم ، مثلا در مورد کارآفرینان موفق در دنیا صدها هزار نفر رو میاره طبق تذکرات شما هم استاد عزیز اصلا کاری ندارم از چه راهی به موفقیت و ثروت رسیدند فقط به خودم میگم ببین چقدر آدم توی اقسا نقاط دنیا هست که در شغل های مختلفی به موفقیت رسیده اند این یعنی اینکه هر کسی میتونه به موفقیت و ثروت های عظیم برسه و انتهایی هم براش وجود نداره یا در مورد هر چیزی
در مورد شکرگزاری هام هم یا با نوشتن شکرگزاری میکنم یا اگر نشد مثلا مثل امروز از خودم همون سوالی که شما توی فایل های قبلی گفتین رو میکنم سوال این بود که در حال حاضر چه چیزی هست که من بخاطرش باید سپاسگزار باشم؟ و بعد شروع به جواب دادن این سوال زیبا میکنم
هر شب هم قبل از اینکه بخوابم حتما یکی از فایل های آرامش در پرتوی آگاهی رو گوش میدم بعد میگیرم می خوابم
خواندن کامنت های دوستای عزیزم در سایت رو هم خیلی دوست دارم و حتی اگر احساس کنم باید برای دوستانم در پاسخ به کامنتشون براشون کامنت بنویسم حتما این کارو میکنم چون باز هم به من خیلی حس خوبی میده از طرفی هم وقتی بچه ها در پاسخ به کامنت من کامنت می نویسند خیلی خوشحال میشم
یه شعری هست نمیدونم دقیقا برای کدوم از شاعران هست ولی من خیلی این شعر رو دوست داشتم همیشه و با خودم گاهی اوقات میخوندمش شعر این بود که میگه :
زندگی زیباست ای زیبا پسند
زیبه اندیشان به زیبایی رسند
حالا که دارم هر روز روی خودم کارم میکنم میفهمم که جهان چقدر دقیق به همون چیزی که از من دریافت میکنه من رو به همون مسیر فرکانسی خودم هدایت میکنه
در جلسه سیزدهم دوره ی روانشناسی ثروت یک شما یک مثال فوق العاده ای میزنید
شما توی اون جلسه فرمودین که اگر من عینک سبز به چشمام بزنم دنیا رو سبز میبینم اگر عینک آبی بزنم دنیا رو آبی میبینم
این یعنی اینکه اون کسانی که فراوانی رو باور کردن به فروانی هدایت شدن
اون کسانی که سلامتی کامل را باور کردن به سمت سلامتی ای مثل دوره ی قانون سلامتی هدایت شدند
اون کسانی که خدا رو باور کردند به نعمت های بی نهایت در دنیا هدایت شدن
اینارو دارم به خودم میگم به خدا ، و چقدر باور کردن اینا به من در زندگیم داره کمک میکنه ، داره ایمانم رو نسبت به خداوند توانا بیشتر میکنه
استاد عزیزم باز هم از شما و مریم خانم نازنین تشکر میکنم
استاد کلاهی که سرتون کردین خیلی قشنگه خیلی بهتون میاد اگر اشتباه نکنم کلاه تیم باکانییرز هست یادگار شهر زیبای تمپا
عاشقتونم
سلام دوست عزیز
ممنون بابت ایدهای که توی کامنت نوشتی
تا خوندم سریع شروع کردم نوشتم تویی دفترم و پاسخ دادم یکی اینکه درحال حاضر بخاطر چه نعمتهای در زندگی باید سپاسگزار باشم که چندبار تواون فایل استاد شنیدم خواستم انجامش بدم ولی فراموش کردم ولی امروز باکامنت شما دوباره برام تداعی شد وکامنت نصفه ول کردم انجامش دادم وچقدر احساسم عالی شد
یکی دیگه هم اینکه هرروز صبح یه موضوعی انتخاب میکنید در موردش سه تا سوال از خودتون میپرسید که من اومدم این سوال از خودم پرسیدم که من چه ویژگی وتواناییها وزیباییهای دارم که اینم خیلی عالی بود وحس خوبی گرفتم از انجام این تمرین و بسیار ممنونم از شما بابت کامنت زیباتون که نکته هایی خوبی رو بمن یاد اوری کرد
انگار ادم وقتی تومدار سپاسگزار قرار میگیره چون توجه وتمرکزش روی نکات مثبت هی بیشتر هی بیشتر میشه وایدهای جالب تری میاد مثل من که امروز از نزدیکای ظهر یه کاغذ نوشتم و بالاش نوشتم شکارچی نکات مثبت بعدش باچه ذوقی هی میومدم نکات مثبت روومینوشتم که خیلی احساسم عالی کرد
بازم ممنونم دوست عزیز آرزوی احس خوب وحال خوب براتون دارم شاد باشید
سلام محبوبه عزیز
ممنون بابت پاسخ زیبایی که به کامنت من دادی و واقعاً خوشحال شدم یکی از دوستای نازنینم در سایت برام کامنت گذاشته
خیلی خیلی خداروشکر میکنم که تمریناتی که انجام میدم و برای دوستای عزیزم کامنت کردم تونسته ایده به شما و دوستانی که میخواهند از قانون جهان هستی به نفع خودشون استفاده کنند بده
بازم ممنونم بابت کامنتی که برام نوشتی محبوبه جان و اینکه عکسی هم که روی پروفایلت گذاشتی آرامشت رو داره از اون چهره ی زیبا و لبخند زیبای شما رو نشون میده
در پناه الله یکتا
به نام خداوندی که من را انسان آفرید
سلامممممم به بهترین و خاص ترین استاد دنیااااااا ا
امیدوارم عالییییییییی باشین
به به بازهم این پرادایس توصیف نشدنیییییییی زیبااااااا چقدرررررررررر من این جارو دوست دارم
استاد جانم دقیقا به نکته ی فوقالعاده ای اشاره کردین یعنی کامنت بچه ها خودش یه دوره جداگانس چه کامنت های توی سایت چه کامنت هایی که توی تلگرام میزارین یعنی هرچقدر از فوقالعاده بودنش بگم کم گفتم
واقعا استاد جانم من توی هیچ سایتی ندیدم این حجم از کامنت های طولانی رو من خودم وقتی کامنت میزارم و میبینم انقدررر طولانی شده تعجب میکنم و البته من فقط نویسنده هستم چون خداوندم میگه و من مینویسم
من روزانه وقت باارزشم رو توی سایت میزارم و چی از این بهتر
کیلیپ هارو نگاه میکنم سفرنامه هارو نگاه میکنم
الان استاد جانم این فایل شما 25 دقیقس ولی وقتی من میبینم و کامنت میزارم یکساعت طول میکشه هرچقدر مقدار فایل بیشتر این زمان هم بالاتر میره
استاد جانم در راستای اون هدفی که دارم من هم دقیقا همین فکر رو دارم که با آدم هایی کار میکنم که فوقالعاده هستن و به قوانین آگاهانه عمل میکنن چون من مدارم هرروز داره بالاو بالاتر میره و توی اون مدار بابا آدم های فوقالعاده ای هستن و اون ها دستانی هستند از دستان خداوندم
یعنی استاد جانم من چقدرررررررررررررررررررررر از باورهام رو با همین کامنت دوستانم شناسایی کردم چقدرررر آگاهی های فوقالعاده دریافت کردم و همچنین چقدر چیز یاد گرفتم واقعا استاد جانم هرچقدررررررررر از فوقالعاده بودن این سایت و بچه هاش و استاد بی نظیرش بگم کممممممم گفتمممممممم واقعا کامنت های توصیف نشدنیییییییییییییییییییییی فوقالعادس
.
استاددد جانممممم من این بازی رو انجام میدم حالا نه به این صورت
من به صورت انجام میدم که میام در طول روز سعی میکنم زیبایی های زیادی رو ببینم بعد شب توی رخت خوابم میام توی نوت گوشیم مینویسم که چه زیبایی هایی رو دیدم و بعد میگیرم میخوابم و روز بعد سعی میکنم زیبایی بیشتری ببینم تا اون عددش بره بالاتر مثلا اگر دیروز بود 10 تا امروز بشه 20 تا و استاد معجزه میکنه هاااااا معجزه باعث میشه که خیلیییییی بیشتر به زیبایی ها توجه کنی زیبایی های بیشتری ببینی من الان 21 روز هست که این کار رو انجام میدم وفوق العادسسسس
من قبلا هم به زیبایی ها توجه میکردم ولی الان خیلییییییییی بیشتر توجه میکنم خیلیییی ریز تر نگاه میکنم خیلیییییییییییی فوقالعادس
میخوام این بازی فوق العاده که طراحی عارفه عزیز هست رو اینجا بنویسم تا هردفعه که کامنتم رو میخونم بهم یادآوری بشه
خب بازی اینجوریه که یه دفتر برمیداریم و اسم اون کسانی که توی بازی هستن رو مینویسم ((بچه هامون)) بعد بهشون میگیم که هروز هرنکات مثبتی رو که می بینین جلوی اسم خودتون با خودکار مورد علاقتون بنویسین چه بزرگ که چه کوچیک و بعد آخرشب جلوی همه بخونیدش و هرکس نکات مثبت بیشتری دید برنده هست و برای برنده یه جایزه درنظر میگیرم ((اون چیزی رو که دوسش داره)) ولی اگر ما برنده شدیم به بچه هامون میگیم که یه کار تیمی رو انجام بدن و یاد بگیرن کار تیمی انچام دادم رو
حالا دستاورد های این بازی چیه؟
1_ما میخواییم توجه همون روی نکات مثبت باشه و شکارچی حرفه ای نکات مثبت بشیم
2_یه رقابت سالم شکل میگیره بین بچه ها یعنی بچه برای اینکه زیبایی های بیشتری ببین باهم رقابت میکنن
3_وقتی شب از روی نکات مثبت میخونیم میگیم که منم میتونستم به این نکته توجه کنم یعنی میتونیم زاویه دید متفاوتی نسبت به هرچیزی داشته باشیم زاویه دیدی که به ما احساس بهتریبده
((یعنی استاد جانم دقیقا من مثلا برای من به عدد 70 رسید اون زیبایی هایی رو که مینوسیم بعد باز بعضی چیزها یادم میرفت بنویسم یعنی با اینکه یادم میرفت ولی باز هم این همههههههه زیبایی بود یعنی میخوام بگم که زیباییهای خداوندمتوصیفنشدنیییییییی فراوانه))
یعنی در اینجا ما یاد میگیرم که میتونیم از زوایای دید مختلف به قضیه ها نگاه کنیم از زاویه ای که به ما احساس بهتری بده
4_ یه رابطه فوقالعاده با افراد خونه شکل میگیره صمیمیت بین افراد خانواده بیشتر میشه
5_بچه ها شکار چی نکات مثبت میشن و میدونن که خبرهای بد توی خونه جایی نداره
((واییییی استاد جانم این چیزی که میگین رو من با پوست و گوشت و خونم احساسش میکنم چون دقیقا خونه ای که من توش دارم زندگی میکنم همینجوریه یعنی ویلایی نیست ولی ویوی یکی از پنجره هاش یه درخت خوشگله که دقیقا همین نور طلایی میوفته روی درخت و توصیف نشدنیییییییییییییییییی زیبا میشه هرچقدر بگم کم گفتممممممم یعنی استاد جانم من هرروز بدون استثنا زیبایی هایی که دارم میبینم روز بعدش بیشترو بیشتر میشه خدای من شکرتتتتتتتتتتتتتتتتتت شکرتتتتتتتتتتتتتتتتتت
دقیقا استاد جانم من هم وقتی میبینم به طور خودکار میگم که خدایا شکرت توصیف نشدنییییییییییی شکرتتتتتتتتتتتتتتتتتتبرای این همهههههههه زیباییییییییی
و البته که هیچوقت برام تکراری نمیشن مثلا الان توی شهرک ما یه عالمه پروانه های دیونه کننده هست من هرروز اونا رو مبینم و واقعا تکراری نمیشه و وقتی میبنیم کلیییییی ذوق میکنم و هی میگم خدایا شکرت بعد میام خونه به مامانم میگم و انقدر این کارو کردم که مامانم یه بار داشت به خالم میگفت که زهرا هرروز که میاد خونه با ذوق و شوق میگه وایی اینو دیدم خوشگل بود اونو دیدم خوشگل بود یعنی جزو شخصیتم شده
خوب استاد جانم ما میدونیم که کلمه بی عیب ونقص بودن درمورد انسان صدق نمیکنه و ما هرسری داریم بهترو بهترمیشیم شاید در همه جاها نتونیم ذهنمون رو کنترل کنیم ولی در بیشتر مواقع ذهنمون رو کنترل کردیم و به زیبایی هاتوجه کردیم به اندازه ای که این کار رو انجام دادیم زیبایی های بیشتری وارد زندگیمون شده نتایج فوقالعاده رخ داده))
6_چون بچه ها مینویسن هم دست خط شون بهتر میشه هم با کلمات زیادی آشنا میشن هم سرعتشون بالا میره
یعنی این بازی واقعا توصیف نشدنیییییییییییییییییییییی فوقالعاده اونقدری که حتی توصیف نشدنیم برایش کمههههههههههههههههههههههههههه
ما دنبال هرچی باشیم اون رو بیشتر جذب میکنیم
یعنی درحال حاظر داری چه اخباری رو دنبال میکنی؟ داری چه نکاتی رو میبنی؟ داری درمورد چی حرف میزنی؟ همونو بیشترو بیشتر توی زندگیت جذبش میکنی چه دوسش داشته باشی چه نداشته باشی تمام
این قانون بدون تغییر و بی عیب و نقص خداونده
.
.
همه ی ما فارق از اینکه شرایط مالی ، سلامتی ، روابطمون چجوریه صددرصد چیزهای هست که بخاطرش خداوندرو شکرگزار باشیم مثلا همین که چشمامون میبینه همین که صبح از خواب بلند میشیم ماهایی مثلا میگیم فردا صبح پاشم این کار رو انجام بدم آیا کسی به ما اطمینان داده که حتما فردا صبح از خواب بلند میشیم؟؟ خیر پس همین که از خواب بلند میشیم و داریم یه روز دیگه که پررررررررررر از اتفاقات توصیف نشدنیییییییی فوقالعاده پررررررررررررر از زیبایی است رو باید بی نهایت شکرگزار خدا باشیم
انسان هایی که این هارو نمیبینن کورن و خداوندم هم توی قرآن گفته :
شکرنعمت ، نعمتت افزون کند کفر نعمت از کفت بیرون کند
استاد جانم هرچیزی که نوشته میشه قدرتمند تر میشه چون خداوندم میگه :
قسم به قلم و به آنچه نوشته شده است
به معنای واقعیییی معجزه میکنه نوشتن و من هم گفتم من برای هر چیزی یه دفتر مخصوص دارم چون توصیف نشدنیییییییی عاشق نوشتم
.
این ها استاد جانم واقعا فقط حرف های قشنگ نیست تا وقتی که بهش عمل نکنیم هیچ فایده ای نداره و ما میدونیم که
ایمانی که عمل نیاورد حرف چرت است
این حرف ها باید تبدیل بشه به شخصیت اونوقته که نتایج بزرگ و بزرگ تر میشه اونوقته که نتایج پایدارمیشه چون بخشی از شخصیت ماشده و ما همواره در حال عمل کردن بهش هستیم
من هم استاد جانم همینطور با خودم و خدای خودم عهد بستم که تا آخر عمرم هرروز روی خودم کار کنم و عمل کنم به آگاهی های ناب و اینو هی با خودن تکرار میکنم که :
ایمانی که عمل نیاورد حرف چرت است
وقتی که به این آگاهی های ناب عملکنیم باید نتیجه بیاد اگر نیومده یعنی تو بهش عمل نکردی
واقعا استاد جانم من بارها و بارها توی کامنت هام گفتم دلیل اینکه ما دانشجو های شما انقدرررررررررررررررررررررررررررررررر راحت و بدون مقاومت حرف شمارو میپذیریم برای اینکه شما با نتیجه باما حرف میزنین و بارها و بارها خودتون گفتین که اگه همه جهان هم بگن که باور های من اشتباهه من نتیجه رو میکوبم توی صورتشون
استاد جانم قلبم از این همهههههههههه احساس فوقالعاده و توصیف نشدنی داره میترکههههههه یعنی زندگی من توصیف نشدنیییییییییییییییییییییی فوقالعادس واقعا توی هیچ کلمه ای نمیشه توصیفش کرد از درو دیوار داره نعمت ، برکت ، زیبایی و ثروت میریزهههههه
از هر طرف با زیبایی ها احاطه شدم
خدایییییییییی منننننننن فقط بزار برات بمیرممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم
و همچنین استاد جانم مشتاقانه منتظر اینم که بیام و اون زیبایی دیونه کننده و توصیف نشدنیییییییییییی پرادایس رو از نزدیک ببینم
خداوندم توصیف نشدنیییییییییییییییییییییی شکرتتتتتتتتتتتتتتتتتت همه ی وجودمممممممممممممممم قلبممممم زندگیممممممممممممممممممممممم
استاد جانم و مریم عزیزمممممم عاشقتونمممممممممممممممم
به نام خداوند هدایتگرم
سلام استاد جانم
سلام مریم خانم زیبا باهوش و مهربون
سلام دوستای هم فرکانسی نازنینم
خدا میدونه فقط، که از وقتی سعی میکنم تو هر شرایطی فقط خوبی ها و قشنگی ها رو ببینم چطور همه درها ب روم باز میشه و همه چی ب روش کاملااااطبیعی و بدیهی عالی پیش میره خدایا شکرت
این هفته کلا اتفاقای عالی زیادی برام افتاد
ی خرید بالای دو میلیون داشتم ک خیلی وقت بود میخاستمش و همین چند روز پیش ب لطف الله در کمال راحتی و بدون نگرانی خریدمش خدایا شککککرت
مجدد همون روز واسه خودم یک گردنبند طلا کادو خریدم البته با پول خودم نخریدم اما چون خیلی دوستش داشتم به همسرم درخواستش رو دادم و اونم بر خلاف همیشه ک میگفت پول کافی ندارم یا اگه میشه موکول کن به بعد ،همون لحظه پول رو ریخت و من اون گردنبند رو خریدم به لطف الله
دیگه جونم براتون بگه که
من کارم رو تازه استارت زدم و خیلی عاشق کارم هستم
ینی موقعی که دارم خیاطی میکنم ابدا نه گرسنه میشم نه تشنه نه خستگی میفهمم ن گذر زمان چنان شوق و اشتیاقی دارم که به جرات میتونم بگم ک یک لباس رو از صفر تا صدش رو تو یک روز کامل میکنم
این یک روز ک میگم کارهای خونه و غذا درست کردن و بچه داری رو هم بهش اضافه کنیدا
ینی حدود 4 یا 5 ساعت یک پارچه رو تبدیل به یک لباس بدون کوچک ترین ایراد میکنم به لطف الله
اینا رو گفتم ک بگم دو سه روز پیش رفته بودم خیابون ک خرید کنم و دختر یکسالم هم همراهم بود
از قضا یکی از لباسایی ک خودم واسش دوختم تنش بود
یه حسی بهم گفت برو تو اولین مغازه سیسمونی فروشی و محصولت رو معرفی کن احساسم به این ایده خیلی خوب بود ولی همون لحظه نجواها شروع کردن:
حالا فروشنده مسخرت میکنه، حالا میگه خیلی دوختت تمیزه که فکر میکنی من بخام بهت سفارش بدم ،حالا میگه این کار خیلی ضعیفه و هزارتا نجوای دیگه
ولی گفتم اشکالی نداره من ک اون طرف رو نمیشناسم که، نهایت خوشش نیومد یا حرفی چیزی بهم زد باعث میشه پر انرژی تر زمان بذارم و یاد بگیرم اصلا خدا مگه نمیگه از تو حرکت از من برکت حالا این یک بار که به دلت افتاده قدم سمت خودت رو بردار
انصافا برام سخت بود
اما منی که دارم رو خودم کار میکنم این که نرم و حرفم رو نزنم و هی خودم رو بعدش سرزنش کنم سخت تر بود برام
ی آیه الکرسی خوندم و رفتم تو مغازه
فروشنده با روی کاملا باز از من استقبال کرد و بعد ک گفتم لباس دخترم دوخت خودم هست و اگر مایل باشید تو این زمینه با هم همکاری کنیم خیلی از لباس خوشش اومد و از ایده ام استقبال کرد و در کمال ناباوری برای خودم البته،چند دست از اون کار سفارش داد
خدایا شکرت
من تو هدف گذاری های 6 ماه اول سالم رسیدن به استقلال مالی مهم ترین هدفم بود که به لطف خدا داره محقق میشه
دیگه بقیه چیزا مثل رابطه ام با همسرم که بی نظیر شده و آرامش و تیب خاطری که هر لحظه باهامه و تحقق آرزوهام ک تو یک قدمی خودم میبینم و شجاعت و اعتماد بنفسم که بیشتر شده و هزار تا اتفاق عالی دیگه بماند، اینایی که گفتم مهم ترینش بود
راستی امروز میخاستم برم یه جایی و هوا خیلی خیلی گرم بود من باید اسنپ میگرفتم و عجله داشتم گفتم خدایا حالا مث هر بار مگه اسنپ گیر میاد اگه هم باشه ی ماشین پوکیده و داغون میاد تو این گرما
یهو ته دلم خالی شد گفتم چیکار داری میکنی با خودت حواست کجاست ک خودت خلقش میکنی
ی نفس آسوده کشیدم و درخواست اسنپ دادم و خودم رو تو یک ماشین پا ب صفر ک بسیار تمیزه و کولر هم روشن کرده تصور کردم
استاد جان اینا همش تو چند ثانیه اتفاق افتادااا
بعدش نگا کردم دیدم بله ی پژو پارس سفید داره میاد خدایا شکرت کولر هم زده بود خدایا شکرت تمیز و خنک و ی اهنگ ملایم هم داشت پلی میشد که کلی حالم رو خوب کرد و از مسیر لذت بردم
خدایا شکررررت شکرررت شکررررت چقدر بزرگی اخه چقدر دقیقی چقدر با تو بودن خوبه
انصافا که خداوند همه چیز میشود همه کس را ب شرط ایمان و ب شرط پاکی دل
ازتون ممنونم استاد جان
خدارو هزااار بار شکر بابت وجود ارزشمندت
در پناه الله یکتا شاد و سلامت باشید
به نام خداوند مهربان وبخشنده
سلام ودرود به دوستان واستاد عباسمنش عزیز وخانم شایسته مهربان
استاد من زمانی این فایل ومیبنم که چند دقیقه قبل سرشار ازحس قدردانی ازمعلم دخترم بودم جالب دخترمن هم 9 سالشه وخداروشکر سعی کردم . نگاه قشنگ وتوجه به خواسته ها وشکر گذاری رو باروش های گوناگون بهش یاد اوری کنم.
من هم تجربه ای دارم که بادوستان درمیان میزارم .
ازخانم عارفه نهایت تشکر ودارم که باایده زیباشون وبازی که برای فرزنداشون وطراحی کردن این پیام وبه من داد، چقدر هدایت الله همه جا هست واین نگرش ودید ما هست که میتونه تاثیر گذارترش کنه
من از وقتی که خودم فایل اساتید واخیرا هم ازاستاد عزیز عباسمنش استفاده میکنم ،توجه به خواسته ها وزیبایی ها برام خیلی واضح شده
چون مادر هستم واین روحیه را دارم که هرچه یاد میگرفتم وبه بچه هام بیاموزم خیلی نامحسوس
بیشتر مفاهیم وبه دخترکوچکم اموزش میدادم
وان هم عمل میکرد ونتیجه هاشو میدید
مثل اینکه خبر های خوب کلاس تو بگو یا صبح که بیدارمیشد میگفتم هرجور روزتو شروع کنی پیامدشو میبنی قدردانی ازمعلم وکسانی که لطفی بهش میکردن
واخیرا هم سوقش داده بودم به خوبی ها ی که در وجود دوستاش هست کشف کنه
استاد باورتون نمیشه جو کلاس این بچه ها وحال معلمشون با وجود تدریس در مدرسه دولتی معمولی چقدر عالی هست چه جشن هایی لذت های پی درپی داشتن هروقت هم میومد شکایتی کنه از خاطرات ورفتار های گذشته دوستان شو یاد اوری میکردم
فقط بانگاه مثبت من به کادر مدرسه ،مدیر معلم همه عالی عمل کردن درصورتی که این زیبایی ها رومن خواستم برا فرزندم به وجود بیاد
معلمشون مثل روانشناس با بچه ها رفتارمیکنه والان این روند خوب خداروشکر رو بقیه خانواده تاثیر خودش وگذاشته وجاهایی که من متوجه نیستم از مدار خارج میشم فرزندانم خیلی زیبا ومهارت به من گوش زد میکنن
استاد از زیبایی محیط زندگیتون وخونه رویاایی وان پنجره های بزرگ که ارامش وموج دریاچه رونشان میده رو که میبینم ازشدت این زیبایی وشکوه چیزی جز تحسین وشکر خداوند وهاب روندارم .
ازشما و خانم شایسته بسیار تشکر میکنم ضبط فیلم از صحنه ها وزیبایی هایی خونه باصفاتون که به لطف خداوند رزاق خلقش کردین ،هروقت این صحنه رومیبینم برام مثل یه مراقبه وجذب خواسته هام هست وباخودم تکرا میکنم وباورش میکنم که به چه زیبایی هایی قراره برسم و من هم میتونم به اذن خداوند درزندگیمون بیارم
خداروشکر میکنم برای تمام نعمت ها یی که هست وقراره به وجود بیاد.
زندکی اکنون من هم به نوبه خودش زیبایی های زیادی داره که خیلی دوست داشتم میتونستم عکس شو براتون بزارم وشما ودستان روهم شریک این زیبایی هاکنم
وقتی درباغ پراز ارامش وزیبام هستم استاد میتونم انجا بیشتر درک کنم قوانین الهی واموزه های ناب شمارو همه چیز برام واضح تر وشفاف ترمیشه باخودم بیشتر ازهرجا درصلحم ،استاد اسمان انجا به قدری زیباست انگار جایی که تو درارامش وشادی اسمونش قشنگ تر ،من هم طلوع وغروب انجا روبه شدت دوست دارم وشکر گذار خداوندم ،
دیشب هلال ماه وان ستاره درخشان پایین ماه و صدای قورباغه ها وجیر جیرک ها وارامش شب وایه نشانه امروزم که مفهومش این بود شب رامایه ارامش شما قرار دادم . همه وهمه اینها برای من الهامات خداوند که تو شاد باش وشاکر خداوند وعجله نکن میرسی توهم به تمام خواسته هات .
سپاسگذارم از استاد عباسمنش که با درک مفاهیم باعث گسترش جهان وفهم درک عمیق تر ما میشوند .
سپاسگذارم از خداوندی که هادی وراهنمای من وتمامی بندگانش است و ما رو هدایت میکنه به سوی زیبایی ها ودیدن ودرکشون
درپناه خدا موفق وسعادتمند وثروتنمد باشید.
سلام خدمت همه دوستان و استاد و مریم عزیز
این روز ها شروع کردم به مرور دوره 12قدم و فایل های رایگان سایت و واقعا این فایل های رایگان به اندازه ی یه دوره ارزشمند هستن
یهو ذهنم الان هدایتم کرد ک بیام کامنت بزارم تا رد پایی باشه واسه شروع دوباره
تعهد میدم ک محکم تر اینبار کنترل ذهن کنم و تقوا پیشه کنم
خدایا کمکم کن ک نعمت ها و زیبایی های زندگیم واسم تکراری و خسته کننده نشن البته ک خودمم باید تلاش کنم یادم بیاد یروزی واسه داشتن این نعمت ها کلی پیش خدا سفارش فرستاده بودم
سلام استادجان، مریم بانوی عزیز و دوستان همفرکانس
اول دوست دارم بپرسم که استادجان زندگی تو بهشت خوش میگذره؟ پارادایس واقعا یه تکه از بهشت شده. دیدن اون جنگل زیبای پشت سرتون و موج زیبای روی دریاچه که با باد شکل میگیره و اون آسمانم زیبا با ابرهای دلفریبش که قشنگ دلپذیری یک هوای ابری رو به ما منتقل میکند، خودش کافیه که حس ما رو به بهترین حالت ممکن تبدیل کنه، دیگه وقتی با این آگاهیها، استایل زیبای شما که نشان از یک اراده آهنین دارد، محبت صادقانه مریمجون که فیلم میگیره همراه میشه دیگه خود خود بهشته. «جنات تجری من تحتها الانهار». به راستی که «نعمالثواب و حسنت مرتفقا» . خوب دستاوردی است استادجان، خوب! و نوش جانتان که خداوند اینگونه محسنین را جزا میدهد.
من یه مدته که البته تو چند کامنت دیگه هم گفتهام سعی میکنم آگاهانه به نکات مثبت توجه کنم. یعنی یک موضوع رو میذارم جلوی رویم و تا شب یا یک مدت طولانی نکات مثبتش رو بیرون میکشم و یادداشت میکنم که هیچ چیز مثل نوشتن اون حس فوقالعاده رو ایجاد نمیکنه و ضمن اینکه تا مدتها در ذهن من اون نکات رو نگاه میداره. واااای از وقتی که نکات مثبت سر کارم رو و دوستانم رو نوشتم، فقط خدا میدونه چه حس بینظیری پیدا کردهام. مثل یه هالهی خوشی که اطرافم بپیچد و دائم با من باشد. یه حس خوب یکریز و طولانی چندین روزه باهام هست. یعنی میخوابم، بیدار میشم چشم که باز میکنم انگار این حسه یه گوشه کمون کرده بوده که بپره بیاد به جون من بنشینه، سریع تمام وجودم پر شادی میشه. این تمرین خیلی بینظیر بود. البته من مدتهاست تمرین نکات مثبت رو انجام میدم، از چندین سال پیش که با صلواتشمار این کار رو میکردم و همه فکر میکردند دارم ذکر میگم و میگفتند التماس دعا تا الان که اون نکات رو یادداشت میکنم و برای همین این حس فوقالعاده بر وجودم نشسته است.
الان ذهنم شرطی شده و مثل بچهای که غذا طلب میکنه، نیاز داره که بنشینم و به یه موضوع خاص فکر کنم و نکات مثبتش رو بیرون بکشم. این غیر از زمانهایی است که مثلا توی تاکسی نشستهام و به خودم میگویم همین الان نکات مثبت اطرافت رو بگو و اینطوری دائم به نکات مثبت فکر میکنم. الان هم خوابیده بودم و داشتم به خودم میگفتم تا خوابم ببره بیام نکات مثبت صبح تا حالا رو تو ذهنم دوره کنم، بعد متوجه شدم هی خوابم میبره، ولی ذهنم تن به خواب نمیده و بیدارم میکنه و میگه اینجا بودیم بقیهش رو بگو، دوباره یه نکته میگم و خوابم میبره و چند ثانیه بعد دوباره بیدارم میکنه. مثل موقعهایی که رو کتاب خوابت ببره و هی سرت بیفته دوباره بلند بشی دوباره سرت بیفته. این بود که بلند شدم نشستم تا نکات مثبت امروز رو بنویسم تا خیالم راحت بشه، گفتم بیام همین تمرین رو کامنت کنم تا برای دیگران هم مفید باشه.
اول که اومدم تو اتاق، همکارم یه آهنگ زیبای علیرضا قربانی گذاشته بود که هوش از سرم برد:
جز یاد تو دل به هرچه بستم توبه/ بیذکر تو هر جای نشستم توبه
بعد نشستم پشت میزم و اون صندلی راحت و سیستم خوبم رو دیدم که تایپ توی اون بسیار راحتتر از نوشتن و تایپ توی گوشیم هست و خدا رو بابت اینکه اینقدر فراغت بال دارم که میتونم به تمریناتم هم برسم، شکر کردم. و اما امروز از صبح:
استادجان، من هر روز چشم که باز میکنم با اینکه تو وسط شهر و بین خونههای آپارتمانی زندگی میکنم، مست صدای پرندههایی میشوم که از بیرون پنجره میآید. نمیدونم همیشه بودند یا من امسال متوجه چهچه این پرنده خوش الحان شدهام. اما هر روز صبح بدون استثنا به خدا میگم ممنونتم عزیزدلم، امروز هم تو بهشت چشم باز کردم. آخه وقتی چشم باز کنی، این صدای زیبا رو بشنوی، چشمت بیفته به صورت مثل قرص قمر دخترت و دلت از حضورش و معصومیتش و نحوه خوابیدنش غنج بزند و هیچ چیز هم نباشد که تو را آزار دهد و مسئله بغرنجی که غصه به دلت بنشاند نباشد، غیر از این است که توی بهشت چشم باز کردی؟
از هفته پیش که تعهدم را دادهام، هر صبح ورزش میکنم و نمیتونم توصیف کنم نشاط صبحگاهی بعد از ورزشی که مابینش با رقص و آواز همراه است چه وصفناپذیر است. و خوردن قهوهای که خستگی ورزش رو در میاره و نشاطم رو چند برابر میکنه. صبح بهصبح که از خونه میام بیرون اول یه نگاه به آسمون میندازم و بعد از زیر دو تا درختی که رفیقانه سر به هم دادهاند از جلوی خونه رد میشم. تازه معجزهها از اینجا به بعد شروع میشود. تو مسیر خانه تا اداره با این حسهای عالی که از صبح ایجاد شده، اتفاقاتی میفته که تا شب با یادآوریش مست مستم. اینقدر مهربونی بیدریغ و زیبا تو مسیر اداره یا اتفاقات شگفتانگیز میبینم که شده جزو بهترین خاطرات زندگیم. همین امروز بود یا دیروز که در تاکسی رو باز کردم و تا نشستم صندلی جلو، یه باد خنک تمام وجودم رو غرق خودش کرد. حسش فوقالعاده بود، به راننده گفتم دمتون گرم. چه خوبه که کولرتون روشنه. راننده یه جوان بسیار با وجدان و تپل و مهربان بود. گفت هر چیزی رو میشه تحمل کرد جز گرما. یه لباس خوشرنگ قرمز پوشیده بود و ماشینش بسیاااار تمیز بود. تمیزی و حس خوب این ماشین چشمگیر بود. بعد این جوون با سلیقه اومده بود یه تکه علف صحرایی از جایی کنده بود گذاشته بود جلوی باد کولر؛ یعنی دیگه بقیهش رو خودتون تصور کنید. از گرمای بیرون وارد تاکسی میشدی، یه باد خنک به صورتت میخورد و بعد یه بوی گیاه خودروی صحرایی از خود بیخودت میکرد. اصلا برای چند لحظه فکر نمیکردی که توی تاکسی نشستی و داری میری اداره. فکر میکردی وسط صحرا ایستادی و باد لای گندمزار میپیچه، بعد تمام تو رو در بر میگیره و لای موهات به بازی مشغول میشه. اصلا بعضیها همهچیشون قشنگه. این جوون سرآخر که پیاده میشدیم دیدم کرایه پارسال رو گرفت و گفت نمیفهمم چرا اینقدر گرون کردن و مردم هم این کرایه زیاد رو میپردازن و قشنگترش این بود که وقتی اصرار میکردی که آقا ما راضی هستیم، میگفت شما راضی هستید، من خودم راضی نیستم.
استاد عزیز، فکر کنید آدم صبحش رو در این فضا و با این آدما شروع کنه، این صبح غیر از صبح بهشته؟
این البته برای دیروز بود، اما امروز هم کم از دیروز نداشت. صبح بهترین های زندگیم خونمون بودند. همهشون بلند شدند، با هم چاییصبحانه خوردیم، گفتیم و خندیدیم و در کمال شادی از خونه اومدم بیرون. و باز هم یک انسان عالی دیگه و یک راحتی فوقالعاده و گوش دادن به آهنگهای قشنگ که مخاطب همه اونها خداست. من اینقدر راحت و خوشخوشانه میام اداره که حد نداره. مخصوصا از وقتی که طرح شناور رو گذاشتن که دیگه اصلا حس نمیکنیی کارمندی و اگه یه دقیقه دیر بشه باید جواب بدی. کلاااا داره خوش میگذره.
اومدم داخل اتاق شدم و قبل از هر چیز چشمم به گل و گلدانهای قشنگ روی میزم افتاد که البته هیچ کدوم رو من تهیه نکردم و من فقط دارم ازشون لذت میبرم. سرم رو که بالا میارم، از پنجره منظره زیبای یه درخت سرسبز تنومند رو میبینم که سبزیش در مقابل ساختمون زیبای قرمز رنگی که این درخت در حیاط آن قرار داره، بیشتر به چشم میاد. سر میچرخونم گوشه میزم یه گلدون کوچک حنا هست که یاداور هدیه یک دوست خیلی عزیزه و سرشار از مهربونی است. این گلدون گلهاش تموم شده اما اون طرفی که به منه، یه گل کوچک قرمز زیبا داره که میون اون برگای سبز داره هی بهم چشمک میزنه و میگه من فقط برای تو موندم که حال دلت رو خوب کنم و چشمت هر لحظه زیبایی ببینه ومن سپاسگزار این خدای خالق زیبایی هستم که مهر و زیبایی رو در این گلدون کوچک قرین هم کرده و برای من فرستاده. صورتم رو طرف دیگه میزم میچرخونم یه گلدون بگونیا با گلهای قبلا نارنجی و الان گلبهی هست که بینظیره. وجود این گل هر جایی رو قشنگ میکنه.
صبحم رو با همکلامی با دوستی شروع کردم که گاهی از دست مثبتاندیشیهای من کلافه میشود، اما امروز در کمال تعجب وقتی از یکی از همکاران گله کرد و من بهش پیشنهاد دادم به جای اینکه از این زاویه نگاه کند، زاویه دیدش رو عوض کنه و از زاویه دیگهای به قضیه نگاه کنه، حرفم رو پذیرفت و من اتفاقا برق شادی رو توی چشماش دیدم و متوجه شدم که موضوعی که میتوانست او رو ناراحت کنه، چقدر الان براش لذتبخشه. اینجا بود که من فهمیدم در دیدن نکات مثبت دارم یه کم تبحر به دست میارم و واقعا زاویه دیدم با بقیه فرق کرده است.
محیط امن و راحت و بیدردسر و آزاد و رهای سر کار برای این روزهای من که کارم کمتر است این امکان رو ایجاد میکنه که به راحتی به تمرینات سایت برسم و کلی روی خودم تمرین کنم. و این واقعا جای سپاسگزاری داره. البته من از کار کم نمیذارم اما هنوز کار من شلوغ نشده و میتونم گاهی هم به کارهای شخصیم برسم و امروز اینقدر محیط اتاق خلوت و عالی بود که من به راحتی تونستم یه موضوعی رو برای خودم حلاجی کنم و بتونم کامنت ثروت رو بذارم.
اینجا یه آبدارچی داره، استاد جان باید ببینیش. یه جوون بیست و چند ساله است؛ اما اینقدر خوش اخلاقه، من غیر از لبخند روی چهره این بچه تا حالا ندیدم. با ادب، تمییز، چایی هاش هم عالیه. با ظرفیت، اصلا آقای جعفری نباشه، جاش خیلی خالیه. اینقدر بچهها باهاش شوخی میکنند و اون میخنده و پابهپای بچهها میگه ومیخنده که همه نشاندهنده این است که عزت نفس خوبی داره. ستودنی است. هزار نکته مثبت دیگه وجود داره که چون کامنت طولانی میشه نمیذارم؛ اما اگه توی دفترم یادداشت کرده بودم مینوشتم.
غرض از همه اینها این بود که باید آگاهانه خودت رو مجبور کنی نکات مثبت رو ببینی و روی آن مانور بدی. شاید بعضی از دوستان همراهی نداشته باشند که این بازی نکات مثبت رو انجام بدهند؛ اما به تنهایی هم میشه یه دفتر داشته باشی و برای خودت بنویسی و آخر شب خودت رو تشویق کنی.
سیدعلی خوشدل عزیز یه حرف قشنگی مابین کامنتهاش گفته بود که برای من خیلی درس داره. میگفت تا جایی که فکر نکنم برای خودنمایی کامنت میذارم ، این کار رو ادامه میدم. من هر بار که دارم میام ارسال رو بزنم، از خودم میپرسم دلیل فرستادن این دیدگاهت چیه؟ بسیاری از کامنتها رو بعد از نوشتن پاک میکنم.
اما دوست دارم در اندازه خودم زیباییهای این دنیا رو ببینم و بگم. دوست دارم همه ببیند که ما همین الان هم توبهشت زندگی میکنیم وقتی اطرافمون این همه محبت هست. گاهی به این نیت زیباییها رو ببینیم و بیان کنیم که شاید از حجم ناشکریهای این دنیا کم کرده باشیم که قلیل من عبادی الشکور.
عرض سلام به شما خانم نظام الدینی
بابت کامنت زیبا و پر جونی که نوشتید من سپاس گذارم
پر از درس و ایده و آگاهی بود و چشم منم رو به زیبایی های محل کارم بازتر کرد
الحمدلله از زمان آشنایی با استاد و درک این قانون که به هر چیزی توجه کنی از همون بیشتر وارد زندگی ات می شود من خیلی تغییر کردم و به جرات می گم کاملآ رفتارهای متفاوت با دیگر همکاران م داشته ام و ندیدم تا حالا که بیام غر بزنم و شکایت کنم
همیشه سپاسگزاری کردم
اول اینکه بیام وارد اتاقم شوم با دستم مثل افرادی که وارد تشک کشتی می شوند بسم الله الرحمن الرحیم میگم و الهی به امید تو
و ندیدم کسی با این سرعت در کارش پیشرفت کنه و امکاناتی در اختیار من هست که کمتر دیدم کسی در کار داشته باشه
همه میگن چون معذرت می خوام حمالی داری میکنی برای رییس و اداره
اما من دارم عشق می کنم از کار کردنم و حل مسائل کاری مون و لذت می برم
ممنونم که دوباره منو یاد کارم و زیبایی هاش انداختید
حق نگهدار تون
آرزوی بهترین ها
سلام دوست عزیز
خوشحالم که کامنتم تاثیر مثبتی رو داشت. شما قطعا کارِتون درسته و موفقیتهاتون به خاطر نگاه زیبابینتونه. امیدوارم اینقدر نتایج عالی رو کسب کنید که همکاراتون به خاطر نتایج شگفتانگیزتون روند مثبتاندیشی رو دنبال کنند.
دوستان من تو اداره به من به شوخی میگن تو اختلال خوشبینی داری. بعد وقتی موفقیتی به دست میارم، تو چشمم نگاه میکنند و میگن این نور چشمیشونه! متاسفانه اون مواقع فراموش میکنند که من اختلال خوشبینی دارم!!!!
من هم تو دلم میگم: صد البته که من نور چشمی هستم؛ اما نور چشمی تنها قدرت جهان، ابرقدرت مهربان، خدای رحمن هستم نه بالادستیهای تو اداره.
کمترین سود این نگاه اینه که حالمون خوبه و هدف تو دنیا فقط همینه. همین روند رو ادامه بدین که قطعا پیشرفتهای بزرگ در انتظار شماست.
براتون آرزوی موفقیت میکنم!
سلام به خانم نظام الدینی عزیز
بسیار کامنت پر محتوا و سرشار ازحس خوب و نکات ارزشمند و مثبت بود
استفاده کردم و سپاس از شما بابت دید مثبت و ریزبینانه که البته با تداومی که داشتید به این مرحله از سپاسگزاری رسیدید.
موفق و سعادتمند باشید
سلام به دوست هم مسیرم به شما زهرای عزیز
خدا رو هزاران بار سپاس که چقدر از خوندن کامنت تون لذت بردم..
چقدر عالی نوشتین و عالی توصیف کردین
آفرین به شما بانوی زیبا بین
خدا رو شکر منم هر روز توی تمرین ستاره قطبیم از خداوند میخوام امروز هم بهم چشمانی زیبا بین بده..
و رب العالمینم ،ارباب خوبم هم هرگز حرف بنده شو بی جواب نمیزاره..
خیلی از مطالبی که نوشته بودین با همه وجودم درکشون کردم و همینطور که میخوندم هی با خودم میگفتم عهههههه چه جالب مثل من… مثل من…
لذت بردم از این نکته:
دوست دارم در اندازه خودم زیبایی های این دنیا رو ببینم و بگم.. چه رسالت قشنگی…
خدایاااااااااااااااا شکررررررررررت
خدایاااااااااااااااا شکررررررررررت
خدایاااااااااااااااا شکررررررررررت
دوست خوبم براتون سراسر عشق و نور الهی رو طلب میکنم…
سلام و عرض ادب و احترام
به استاد عزیز
البته دوستان عزیز من اصلا موافق واژه استاد برای استاد عباسمنش نیستم ،، به نظر من ایشان بالاتر از استاد هستند و مطابق قرآن ایشان دانشمند هستند نه استاد
دوستان عزیز
ریشهی تمام ناملایمات ،، در زندگی و یا تمام زیبایی های زندگیمان همه بر میگرده به خانواده
ببینید خیلی مهم هست که ما خودمان در چه مسیری هستیم و قرار است فرزندان عزیزمان را در چه مسیری به لحاظ تربیتی و فکری و باوری قرار دهیم
بنده خودم در خانوادهی پرجمعیت 9 نفره متولد و بزرگ شده ام
پدر و مادرم هر دو بی سواد
به طوری که حتی سواد ندارند که اسم خودشان را بنویسند
پدری قُلدُر معاب و مادری که تمام سعی خودش را میکرد که بتواند به بهترین نحو برایمان مادری کند آنچه که از دستش بر می آمد
ما یک کارگاه تولیدی داریم و از سن 13 سالگی تا بیست سالگی در این کارگاه کار میکردم با انواع و اقسام کارگر هایی که اکثرا باورهای مخربی به لحاظ فکری داشتند
یادم می آید در همان روزها
که یک روز به شدت سرما خورده بودم و حتی حال نداشتم از جای خود برخیزم
پدرم با نَهیب و تَشَر مرا از خواب بلند کرد ،، از عفونت ناشی از سرما خوردگی تب شدیدی داشتم
اما پدرم بی اعتنا به مریضی من تا ظهر در کارگاه به سختی از من کار کشید
باز یادم می آید دندان درد شدیدی داشتم و باز پدرم با بی اعتنایی به درد دندان من تا شب از من کار کشید هر دو مورد هم در سن 15 سالگی بود فکر کنم
از صبح تا شب تمرکز پدر من بر کار بود و در حین کار هم بی رحمانه و با تشر با من و دیگر کارگرها رفتار میکرد
آدم احساس میکرد در عصر فراعنه زندگی میکند و در حال ساخت اهرام مصر هستیم
نه مسافرت نه استراحت آخر هفته ها فقط باید دعا میکردم که روزی باران ببارد تا بتوانیم استراحت کنیم
حق با استاد عزیز است باید از کودکی باور های ثروت ساز را درون کودکانمان بسازیم
نتیجهی این رفتار تهی از محبت پدر و این طرز فکرِ بَدَوی این شد که من طوری بار آمده بودم که بسیار سر سختانه کار میکردم ،، بدون اینکه برای خودم ارزش قائل باشم ،، از سن 20 سالگی تا سن 40 سالگی درست عین پدرم قُلدر معاب و بیرحم بودم و خودم یک کارگاه تولیدی در بندر عباس داشتم و با کارگرهای خودم به همان شکل رفتار میکردم و نتیجه بسیار رنج آور و ملال آور شد
دوستان پدر من هرگز به من در طول 7 سال ریالی حقوق نمیداد و من هم از او درخواست نمیکردم
برای خودم در طول بیست سال هیچ ارزشی قائل نبودم حتی بعد از فرار از خانهی پدری هم آن گونه بودم و میگفتم باید تا جوان هستم کار کنم و در پیری استراحت کنم اگر در جوانی کاری نکنم در پیری مستمند و درمانده میشوم هیچ گاه پدرم نگفت ،، پسرم این پول حق تو بابت کار یک ماه هست ،، نتیجه این شد که من یاد نگرفتم اگر در جایی کار کنم باید حق خودم را بگیرم ،، زمانی که برای خودم کار میکردم به دلیل باور های مخرب کارم را از دست میدادم و این موضوع آنقدر تکرار شد که درمانده شدم و برای مردم کار میکردم زمانی که در شرکت ها مشغول بودم نیز این گونه بود در زمانی که مریض بودم و یا سر درد و یا دندان درد داشتم بدون اینکه کارفرما از من بخواهد باز هم در گرمای بندرعباس سرسختانه کار میکردم، ، زیرا پدر من دوچیز را هرگز یه من یاد نداده بود ،، اول اینکه برای خودم ارزش قائل باشم و اگر مریض شدم باید به دکتر مراجعه کنم و این موضوع تا 3 سال پیش هم در من وجود داشت یعنی همش کار و کار و کار ،، حتی یک روز بیرون از شهر برای تفریح نمی رفتم و اصلا بلد نبودم از زندگی لذت ببرم زیرا خودم را لایق هیچ نمی دانستم
دوم اینکه اصلا بلد نبودم حق من چیست ،، و هرگاه کارفرمایی چند ماهی حق مرا میخورد و به من نمیداد شکایت نمیکردم و به دنبال کار دیگری میرفتم و با خود میگفتم همین زمانی که برای گرفتن حقوق 3 ماههی خودم بخواهم تَلف کنم ،، برای پیدا کردن کار دیگر میگذارم تا بیکار نمانم ،، در طول بیست سال هرگز بیکار نبودم حتی یک روز ،، و نتیجه ، در کار بعد هم همان میشد که در کار قبل تجربه کرده بودم
هنوز هم ریشه هایی از همان باورهای مخرب در 30 سال گذشته که از پدرم بر من باقی مانده در وجود من هست و موجب جذب بدی ها در طول زندگی من شده است
با وجود اینکه از پارسال تا کنون به صورت جهادی بر روی خودم کار میکنم و باورهای مخربم را ریشه ای دارم از بین میبرم اما کماکان هم هنوز با آن دست و پنجه نرم میکنم
امروز در یافته ام که باید به گونه ای دیگر فکر کنم باید فرزندانم را به گونه ای دیگر تربیت کنم
دندان های شیری پسر 9 ساله ام که در برخی مواقع خراب میشود را فورن پر میکنم و برخی دندان ها که با هزینه های بالا پر میکردم یکی د ماه بعد می افتاد و دندان تازه جای آن را میگرفت و به پسرم گفتم عزیزم تو ارزشمند هستی و نباید هرگز هیچ دندان تو خراب شود باید یاد بگیری که برای خودت ارزش قائل باشی تا فرزندم مریض شود فورن به او میگویم بلند شو پسرم تا به دکتر برویم و بعد در خانه استراحت کن و حتی خودم برایش آب می آورم و قرصهای او را به دقت و سر ساعت به او میدهم ،، تا فرزندانم یاد بگیرند که موجود ارزشمندی هستند و باید به خودش احترام بگذارد و نعمت سلامتی را که خداوند در وجود آنها گذاشته را ارج نهند ،،
چون دریافته ام اگر خودم برای خودم ارزش قائل شوم خداوند نیز مرا در مسیر ارزشمندی قرار میدهد و اگر برای خودم ارزشی قائل نباشم خداوند نیز برای من ارزشی قائل نیست
پسرانم را هر هفته به بیرون شهر میبرم و میگویم عزیزان من شما باید از تمام نعمتها استفاده کنید و سپاس گذار خداوند باشید، ، هرگاه کاری برایم انجام دهند فورن به آنان پول میدهم و میگویم این حق تو برای انجام فلان کار توست تا آنها بدانند که باید در ازای هر کاری حق خودشان را دریافت کنند و کوتاهی نکنند
چندر روزی است ماشین من خراب شده است و پول زیادی را باید برای تعمیر هزینه کنم اما در همین بین پسرم گفت کامپیوتر میخواهم و من فورن برایش خریدم
و در اتاق او گذاشتم
گفتم پسرم چه نعمتهایی در اتاق های شماست
بر کاغذی بنویسید
آنها نوشتند و فقط چند مورد نوشتند
گفتم پسران عزیزم
هر دوی شما در کودکی اتاق جداگانه دارید
هر دوی شما تبلت دارید
هر دوی شما گوشی دارید
لپتاپ دارید
تخت خواب دارید
چراغ خواب دارید و ده ها اسباب بازی دیگر دارید
اینها را چگونه به دست آورده اید
گفتند
شما پدر عزیز ،، برای ما خریده ای
گفتم نه پسران عزیزم
شما هر آنچه نعمت در اتاق و منزل و حیاط از دوچرخه و توپ و غیره دارید را خدایتان برایتان قرار داده است و من هرگز دخالتی در خلق این نعمتها نداشتم و مدام باید سپاسگزار خداوند باشید
چیزی که هرگز پدرم به من یاد نداده بود
پدرم همیشه میگفت کار کن تا جز منت بازو منتی بر تو نماند
و همیشه میگفت من هرچه دارم از زمین و باغ و ماشین و کارگاه و غیره را با کار شبانه روزی در کویت و دبی و ابوظبی و عمان به دست آورده ام
و ربطی به خدا ندارد ،، اگر من در جوانی کار نمیکردم هرگز امروز چیزی نبودم و باید زیر پوشش کمیته امداد میرفتم
همیشه میگفت خداوند هم که برای تو نخواهد تو باید با کار و تلاش آن را به دست آوری و منت خدا بر تو نماند
هرگز پدرم شخص سپاسگزاری نبود و هنوز هم بسیار ناسپاسی میکند و حتی به خدا بد و بیراه هم میگوید
اما من اینگونه نیستم و کوچکترین نعمتی که در دست فرزندانم قرار بگیرد مثلا مداد رنگی ،، فورن به فرزندانم میگویم پسران عزیزم سپاسگزاری از خداوند برای مداد هایتان کرده اید نعمتهای بزرگ نیز هم اینگونه برایشان بازگو میکنم تا شُکر آن را به جا بیاورند
آنان را همواره به نزدیکی نیروگاه های برق و گاز میبرم
و برایشان توضیح میدهم که این دو نعمت بزرگ که در اتاق هایشان از بخاری و لامپ ها گرفته از کجا و تحت چه شرایطی ساخته میشود و چندتا نعمت باید دست به دست هم دهد تا اتاق هایشان در زمستان گرم و در تابستان خنک و در شب روشن باشد امروز آنقدر در کودکی سپاسگزار نعمت هستند که معلمشان را به تعجب انداخته بودند و با لبخندی میگفت این دو وروجک شما به من درس اخلاق میدهند
و از روزی که دانش آموز من شده اند سپاسگزاری در زندگی من نیز رنگ و بوی تازه ای گرفته است
امید هست توانسته باشم اندکی بر آگاهی شما عزیزان اضافه کرده باشم
و موجب هدایت شده باشم
که اگر چنین باشد ،، قطعا از سپاسگذاران خواهم بود
موفق باشید
سلام و درود ژوبیک عزیز
من تازگی ها با شما از طریق عقل کل آشنا شدم و بسیار مجذوب کامنت ها و دیدگاه الهی تون شدم و خیلی استفاده میکنم از مثالها و توضیحاتی که به دوستان در مورد قوانین می دهی.
خداوند را سپاسگزارم که در فرکانس کامنتتون قرار گرفتم و ممنونم از اینکه در بخش فایلهای رایگان هم از نظرات و تجربیاتتون ما رو بهرمند فرمودی.
باز هم برایمان بنویس ژوبیک عزیز من از کامنت هاتون واقعا لذت میبرم و تحسینتون میکنم.در پناه حق باشی دوست عزیز
سلام به ژوبیک عزیز و توحیدی
هر قدر دیدگاه شما رو میخونم به ضعف خودم بیشتر پی میبرم
نمیدونم فاصله بین من و خدا رو با چی پر کنم با حال خوب
منم که از کودکی تاااااا حتی همین حالا پر از حس های منفی هستم دارم سعی میکنم که تو مسیر درست باشم
زندگی ام پر از تضاد بوده و هست
دیروز همسرم از دستم شاکی شد و گفت دیگه تو سایت این یارو(منظورش استاد بود) نمیری،داری زندگیمو بهم میزنی باعث اختلافمون شده و …..
منم اومدم آخرین کامنتاتون رو بخونم و پیاما رو حذف کنم و برم
باورتون میشه الان اشک از چشمام جاریه
یعنی تا این حد آدم ضعیفی هستم
همیشه از دست ضعفی که تو خودم احساس میکردم ناراحت بودم و هستم
این ضعف خودشو تا جای جای زندگیم نشون داده و لطمه ها دیدم و خوردم ازش
به خودم گفتم این همه مدت تو سایت بودم این همه فایل دیدم این همه زمان گذاشتم کامنت خوندم وقتی هیچ تغییری نکردم چه فایده
پس من میرم و وقتی آدم شدم برمیگردم
خاستم از شما تشکر کنم همیشه به حرفاتون فکر میکنم کامنتایی که برام نوشتید رو تو دفترم نوشتم دعا کنید من توحیدی بشم
میدونم زمان میبره که کلی باور مخرب توی وجودم رو عوض کنم ولی از خدا میخام که کمکم کنه
خداحافظ و پشت و پناه همه مان باشد
به امید دیدار مجدد این سایت خوب