شکارچی نکات مثبت باشیم - صفحه 30

1194 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سعیده و مهدی گفته:
    مدت عضویت: 2404 روز

    به نام خدا

    سلام

    خیلی وقت بود که نیومده بودم توی سایت ولی امروز که اومدم با دیدن این فایل خیلی حالم خوب شد و یاد اون روزهایی افتادم که هر شب قبل از خواب با همسرم شکرگزاری می کردیم و بعد برای هم می خوندیم و چقدر این کار واسمون لذت بخش بود و اون موقع که خودم بچه نداشتم با دخترهای خواهرم مسابقه شکرگزاری میذاشتیم( من و همسرم) و نوبتی هر کس یک شکرگزاری می گفت و یادمه اونا چقدر از این بازی خوششون میومد و هر وقت ما رو میدیدن میگفتن بیاین بازی کنیم. نمی دونم که چرا دیگه این کار یادمون رفت و دیگه انجام ندادیم. به قول استاد خیلی مهمه که این آگاهی ها تبدیل بشن به عادت ها و عملی در زندگی اجرا بشن و اینکه خودم رو متعهد کنم که این آگاهی ها رو اجرا کنم چون این دنیا ارزش اینو داره که به زیباییهاش توجه کنی و همیشه حالت عالی باشه خدا زیباست و بینهایت زیبایی رو خلق کرده و دوست داره که ما با توجه به این زیبایی ها زیبا بشیم و زیبا زندگی کنیم. عارفه عزیز ممنون که این بازی رو با ما به اشتراک گذاشتی من هم بلافاصله شروع کردم و نوشتم و می خوام با همسرم و دختر کوچیکم بازی کنم. احسنت به این مادر که می خواد بچه هاش رو با آموزش های استاد تربیت کنه. شما بی نظیری.

    من اینجا به خودم تعهد میدم که هر روز نکات مثبت بیشتری توی دفتر شکارچی نکات مثبتم بنویسم و دیدن و شنیدن و فکر کردن به زیبایی ها بشه جزئی از شخصیتم. همون جوری که بچه بودم همیشه فقط مثبت ها رو میدیم بدون اینکه کسی بهم بگه ولی بزرگ که شدم از بزرگترها یاد گرفتم فقط به نکات منفی توجه کنم. باید به تنظیمات کارخانه برگردم.

    خدایا خودت کمکم کن که استمرار داشته باشم و پایبند به هدفم باشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  2. -
    ستایش محمدی گفته:
    مدت عضویت: 1006 روز

    خداوند رو شکر میکنم بابت این فایل عالی ..

    اینکه این تکامل در من ایجاد شده خیلی شفاف هستش …قبلا وقتی با شما اشنا شده بودم هیچ اطلاعاتی درباره جهان نداشتم ..اما یهو به خودم اومدم و دیدم چندسال هستش که در حال دیدن فایل های شما و کسب اطلاعات بیشتر هستم….نکته ای که خیلی به من در این دوره کمک کرده و همیشه به یاد دارم شکرگزاری و خواستن از خدا است …خوب یادمه شما توی یکی از فایل هاتون گفتید خداوند بیشتر از شما برای خودتان میخواد …فقط از خداوند درخواست کنید …بعد از شنیدن این جمله من تمام خواسته هام رو برای اولین بار به زبان اوردم و به جهان هستی گفتم ..و بعد شکرگزاری کردم برای شرایطی که داشتم …من یاد گرفتم که اول خودم رو اگاه کنم و افراد هم فرکانس رو جذب کنم یاد گرفتم که فقط از عشق الهی درخواست کنم …

    من در تمامی این مدت یاد گرفتم خداوند دوست و جز بزرگی از وجود ما است ..قبلا از خداوند میترسیدم اما الان عاشقانه ازش تشکر میکنم و چیز های بیشتری رو درخواست میکنم …

    در تمامی مراحل زندگی من خداوند یک چیز بزرگ رو بهم نشان داد و به من گفت =

    فقط بهم اعتماد و ایمان داشته باش ..

    و من از وقتی که ایمان و اعتقاد خودم نسبت به خدا رو در خودم به وجو اوردم تازه معنی عشق الهی رو درک کردم

    در تمام این مدت فقط ما رو از خدا میترسوندن و این به خاطره اگاهی کم بود ..

    اما الان افرادی مثل ما به فرزندان و افراد که واقعا میخوان پیشرفت کنند یاد میدیم تا عاشقانه عشق الهی رو دوست داشته و بپرستند ..

    سپاس از این فایل زیبا ..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  3. -
    Zahra گفته:
    مدت عضویت: 1694 روز

    به نام رب العالمین

    سلام استاد عزیزم مریم جان و دوستان خوبم انشاالله حال دلتون خوب باشه.

    خدا رو سپاسگزارم به خاطر آگاهی های این فایل و نکات ارزشمندی که شما هر بار یادآوری میکنید.

    از شما سپاسگزارم به خاطر عمل کردن به هدایت الهی و خلق این اندازه ارزش که خیر و برکاتش شامل حال من و افراد زیادی شده و میشه.

    از عارفه ی عزیز هم سپاسگزارم به خاطر خلاقیت زیباش برای تربیت ذهن بچه ها از کودکی به سمت خواسته ها زیباییها و لذت از زندگی به سادگی و در لحظه.

    به نظرم ما باید علاقه بچه ها رو بشناسیم و در غالب همون علاقه کمک کنیم به تربیت ذهن مثبت در بچه ها.

    دختر من علاقه زیادی به نوشتن نداره ولی علاقه زیادی به بازی با عروسک هاش داره و خیلی دوستشون داره به خاطر همین من از همون ابتدا در غالب بازی با عروسکهاش کمک کردم یاد بگیره به خواسته هاش توجه کنه به زیبایها و نکات مثبت توجه کنه و خدا رو شکر اونقدر ذهن خلاقی و قوه ی تخیل قویی داره که خودش هر بار با کشتی کروز شخصی یا هواپیما شخصی یا آر وی یا ماشین داره با بچه هاش سفر می‌کنه به آمریکا و کشورها و جاهایی که دوست داره و هر بار موقع بازی منو صدا می‌کنه میگه مامان بیا می‌خوایم حرکت کنیم و به این شکل هم با همدیگه بازی میکنیم و هر بار اون لحظه رسیدن به خواسته هامون رو بازی میکنیم و حسش میکنیم و کلی ماجرا ها و اتفاقات قشنگ رو می‌سازیم و با هم واقعا لذت میبریم احساس میکنیم در اون موقعیت هستیم و تماما اون فضا و احساساتش رو تجربه میکنیم با این کار هم با هم وقت میگذرونیم و رابطه مون صمیمیتش بیشتر میشه هم در مورد خواسته هامون صحبت میکنیم هم داریم در لحظه زندگی میکنیم و لذت میبریم هم در حین بازی هر بار که به خواستمون میرسیم میگیم خدایا شکرت و سپاسگزاری رو بیشتر انجام میدهیم هم حس و حال خوب رو در لحظه تجربه میکنیم و در همین لحظه و با همین شرایطی که داریم کلی ذوق میکنیم لذت میبریم کلی هم بازی میکنیم .

    سعی میکنم با رفتار درستم بهش آموزش بدهم نه با حرف و

    با اینکه من اصلا اصراری به نوشتن به دخترم نمیکنم هر بار که میخواد چیزی بنویسه می‌نویسه خدایا سپاسگزارم به خاطر همه ی داشته هایم بارها در دفترهاش و برگه هاش و تخته وایت بردش دیدم و لذت بردم حتی وقتی میخواد تمرین کنه برا خط اولین جمله همین جمله هست که می‌نویسه.و واقعا خیلی راحت و زود از جاهای خیلی جالبی به خواسته هاش میرسه.

    دوست داشتم به دوستانم که فرزند دارند بگم علاقه بچه ها رو بشناسید و از همون راه ذهنشون رو تربیت کنید در جهت مثبت تا لذت ببرند و خودشون مشتاق باشند به انجامش.

    استاد عزیزم مریم جان و دوستان خوبم دوستتون دارم و از رب العالمین براتون شادی لذت نعمت رحمت عشق آرامش و سعادت در دنیا و آخرت رو میخواهم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  4. -
    طاهره جان گفته:
    مدت عضویت: 2769 روز

    سلام استاد بی نظیرم

    و با تشکر از دوست عزیزم

    خیلی ایده فوق العاده ایی هست باعث شد باز بیشتر و بیشتر تمرکزم رو نکات مثبت خودم پسرم و زندگیم باشه.

    منم پسرم الان نزدیک 6سال و نیمشون هست تقریبا دوسه سال بیشتر پم پم های رنگی کوچیک و بزرگ هست کوچیکه اندازه نخود بزرگه اندازه ی زرد آلو

    جنسش پنبه ماننده که عزیزان میتونن داخل خونه با کاموای رنگی درست کنن چون رنگ رنگیه بچه ها بیشتر دوس دارن

    من و پسرم آخر شب کارای خوبی که انجام داده میشماریم و توپا میندازیم داخل جعبش و بعد که جعبه مخصوصش پر شد چون پسر من عشق بازیه یا میبرمش شهربازی یا دونفری میریم کافه بستنی میخوریم کلا چیزایی که دوس داره براش به عنوان جایزه میزارم.

    من قبلا کارای خوبش موقع خواب باهم دیگه میگفتم از خیلی وقت که کوچیک کوچیک بود و بعد که این پم پم ها رو گرفتم اینجوری باعث میشه مرحله تربیتی پسرم خیلی بهتر پیش بره و اگه از ی کار و اخلاقش ناراضی باشم قبل خواب تمرکزخودم و پسرم بزارم روی کار خوبش و اینجوری کارهای بهتر و بهتری انجام بدن.

    و یا چون خودم هر شب مینویسم نکات مثبت و برنامه فردام پسرمم ازم میخاد براش چیزایی که دوس داره براش بنویسم و پسر 6ساله من خواسته هاش رفتن به آمریکا دیدن استاد داشتن ماشین و موتورای مثل استاد و رفتن به جاهایی از امریکا که حیوونا هستن و اسکلت دایناسورها هست.

    و اتفاقا ازم خواسته استاد جان از شما درخواست کنم اگه میشه فیلمی از اسکلت و سنگواره و… دایناسورها هم برامون بزارین عشق دایناسورهاست.

    بازم از دوست عزیزم سپاسگزارم که ایده زیباشون با ما به اشتراک گذاشتن.

    در پناه الله یکتا به بهترین مسیر خوشبختی و سعادت و آرامش هدایت بشیم.

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  5. -
    مونا روشنا گفته:
    مدت عضویت: 1433 روز

    خدایا صد هزار مرتبه شکرت که بالاخره تونستم در مدار کامنت نوشتن قرار بگیرم – الهی شکرت که دستان سالمی دارم که میتونم تایپ کنم – خدایا شکرت که ذهن بازی دارم که میتونم اختیار کاملمو دست بگیرم و زندگیمو خلق کنم و هر لحظه، خودم تصمیم بگیرم که چیکار میتونم بکنم و مثل الان که دارم کامنت مینویسم و نمیرم به دنبال شبکه های اجتماعی و وقت تلف کردنای دیگه – خدایا شکرت که سالمم ذهنم روحم- خدایاااا شکرت اینجام توی دنیای عباسمنش – استاد وقتی حرف میزنی تماما آرامش به سمت من هجوم میاره – خدایا شکرت که انقدررر روی خودتون کنترل دارید و تقوا پیشه میکنید- این روزا خیلی پیش میاد که از ذهن و کنترل کردنش غافل میشم – باید هر روز خودم رو در مسیر رسیدن به خواسته هام قرار بدم که کشتی زندگیم توی دریای اتفاقات به هر سمتی نره و بتونه در مسیر خدایی به جزیره ی سعادت برسه – کار سختیه اما به خودم تعهد میدم که الان که اینجارو پیدا کردم – الان که فهمیدم قانون چیه از هیچ تلاشی فروگذار نباشم – خدایا شکرت

    یه تمرینیو چند وقت یه بار انجام میدم در جهت اینکه همیشه آگاه باشم به همه چی – این باعث میشه که توی مسائل روزمره هم مدام به خودم تلنگر بزنم که الان به چی داری فکر میکنی ، به چی انرژی میفرستی ، ذهنت کجاست ؟ این تمرین هم اینه که چند وقت یه بار مثلا جای ساعت دیواری اتاقمو عوض میکنم. اینکار چندین مزیت داره چون وقتی از روی عادت ، از روی عادت از روی عادت و تکرار میکنم از روی عادت میخوام ببینم ساعت چنده و ذهنم به سرم دستور میده که به جایگاه همیشگی ساعت بچرخه ، با دیوار خالی مواجه میشه و من یهو به آگاهی میرسم ، یک تجربه ی عجیب. امتحانش کنید . این با دست چپ غذا خوردن و مسواک با دست چپ زدن فرق داره ها . این یه سطح دیگه ای از آگاهیه یعنی قرار نیست با پروسه انجام یک کار از نو رو آشنا بشیم و اونو با پوست و خون دوباره لمس کنیم بلکه قراره که آگاه باشیم به آگاهی برسیم . یا مثلا جای سطل آشغال اتاقمو چند وقت یه بار عوض میکنم و اتفاقا جاهایی میزارم که ذهنم تا حالا تجربه شو نداشته و تلاش میکنم وقتی قراره چیزیو دور بندازم از حالت ربات اتومات دربیام و قبل از اینکه جای خالی سطل منو آگاه کنه خودم به شرایط آگاه باشم . یعنی وقتی در مسیر مثلا سرکار میبینم که عه مونا تو محل کارتو دور انتخاب کردی که مسیر رفت و آمدت عباسمنشی تر بشه و بتونی تایمی داشته باشی که به خودت و اتفاقاتی دوست داری فکر کنی و بعد میبینم عه نصفی از راهو گذروندمو و افسار ذهنم از دستم در رفته و توجه به زیبایی ها نکردم توجه به نکات مثبت نکردم و کشتی توی دریا گم شده – پس تمرین میکنم که آگاه باشم – کنترل کامل به احساسات به واکنش هام به انتخاب هام-

    مدتیه که پیشرفت های خوبی داشتم . اولیش اینه که حال خوبم خیلی بیشتر شده یعنی زمان های زیادی در روز حالم خوبه – منی که به شکل احمقانه ای بی دلیل بدون اینکه بدونم چرا اما مدام حالم بد بود . جالبه که حتی وقت نمیذاشتم برم ریشه یابی کنم که چرا حالم بده و فقط بدون درک عمیق، آموزش های استاد رو گوش میدادم و پرواضحه که نتیجه ای هم پدیدار نمی شد- اما الان قضیه فرق کرده . مونایی که اول سال پول خرید نون رو نداشت الان ماهی 20 میلیون درآمدشه – مونایی که دلش میخواست و آرزوش بود روانشناسی ثروت 1 رو بگیره الان به راحتی اونو توی اتاق شخصیش داره – مونایی که آرزوش این بود که محل کارش طبقات بالا باشه با ویویی زیبا از تهران و اتاق شخصی و بدون بالا سری، الان همه شو داره – دفترم طبقه 5 یه ساختمون 7 طبقه ست – میزکارم کنار پنجره ست و سر برمیگردونم کوههای زیبا رو در کنار برج میلاد میبینم – یه سیستم عالی دارم که به راحتی کارامو اونجا انجام میدم – محیط کارم خلوته – کارفرمام اکثر روزا نیست و من فقط گزارشات نهایی رو بهشون میدم – خدایا چقدر تو بزرگی چقدر قوانینت درست کار میکنه – خدایا خواستم و شد- پس بازم میخوام که بشود- یه اتمام حجتی با خدا کردم اونم اینه که تا آخر خرداد بهش وقت دادم که بهم ماشین بده. من نمیدونم چیجوری من نمیدونم از کجا- اما میدونم که میشه . شاید بپرسید که از کجا میدونی میشه . چون که من توی این مدت به شکل عجیب و باورنکردنی ای دارم به تضاد برمیخورم – یعنی انقد این تضاد شدت گرفته که نگو و فهمیدم که الان این تضاد داره وضوح خواسته ی منو به من نشون میده – چون تضاده حول محور داشتن وسیله برای رفت و آمد میگذره – پس فهمیدم که تحقق خواسته ام نزدیکه چون دارم به تضاد برمیخورم ولی من احساسمو خوب نگه میدارم – نمیگم که ای بابا چرا من وسیله ندارم چرا همش باید اسنپ بگیرم چرا باید چشمم به یکی باشه که شاید منو برسونه بلکه میگم الان این خواسته ت داره شدیدتر میشه درونت، پس این اتفاق نزدیکه – آخه من تجربشو داشتم – دوسال پیش در حالی که پول یه باک بنزین هم نداشتم به شکلی باورنکردنی 7 ماه ماشین صفری زیر پام اومد بدون اینکه من بخوام کاری کنم- ماشینی که یه ریال بابتش نداده بودم ولی دراختیار صد درصد خودم بود . یعنی ماشین از جایی لاجرم لاجرم لاجرم و لاجرم به خاطر فرکانس هایی که فرستاده بودم به خاطر مقاومتی که نداشتم به خاطر رها بودنم و فکر نکردن به چگونگی ها به دستم رسید. صاحب ماشین التماسم میکرد که ماشین دستت باشه – اونم به خاطر اینکه اون خانواده که خواهرم اینا بودن چندین ماشین داشتن و این تیبای صفرو خواهرم با پس انداز خودش خریده بود(در واقع ثبت نامی گرفته بود) و نمیخواست همسرش متوجه بشه و ناچار بود اونو توی پارکینگی بزاره تا یه مدت بعد که قیمت ماشینا بالاتر میرفت اونو به قیمت بازار بفروشه و چون پارکینگ خونه ما خالی بود (اون موقع هنوز توی رابطه زناشویی بودم و از همسرم جدا نشده بودم) اصرار کرد که ماشین دستت باشه و کلا در اختیار کامل تو – یعنی من کیف کردم اون مدت – چون من عاشق ماشینم – میخوام بگم که اگه در مدار رسیدن به چیزی باشیم لاجررررمممم اون خواسته وارد زندگیمون میشه بدون اینکه ما کاری بخوایم بکنیم –

    یه چیز جالب دیگه راجع به زندگیم اینه که من بعد جداییم و برگشتن به خونه ی پدری (6 ماهه که برگشتم خونمون) این خواسته در من بود که مستقل بشم و به شکل مجردی خونه بگیرم اما همونطور که گفتم من اول امسال پول خرید نون نداشتم – خونه که دیگه توهم بود – بعد چندتا اتفاق افتاد – یه سری تضاد و یه عالمه نشانه – چه جوری ؟ اینجوری که من وسایلمو (جهیزیه رو) بردم گذاشتم خونه ی خواهرم که مجرد زندگی میکرد و تازه به این خونه ی دوخوابه نقل مکان کرده بود و یکی از اتاقاشو در اختیار کامل وسایل من قرارداده بود – درواقع این قضیه پیشنهاد خودش بود و یه جورایی به اصرار اون و تماس های مکررش تصمیم گرفتم وسایلو بزارم اونجا وگرنه قرار بود یا ببرم بزارم توی کانکس های مخصوص انبار کردن وسایل یا مناطق پایین تر با کمک مامانم یه جایی رو بگیرم که کنار وسایلم همونجا زندگی کنم- همه چی خوب پیش رفت و وسایلو به پیشنهاد و پیگیری های زیاد خواهرم داخل اتاق خونش گذاشتیم و درو بستیم و خودم خونه مامانم مستقر شدم(اینم بگم که خواهرم اصلا مشکلی نداشت که با خودش زندگی کنم –چون کلا وقتی شما بعد از یه مستقل شدنی هرچند کوتاه مدت برمیگردی خونه پدریت یهو با همون محدودیت های دوران قبل از ازدواجت مواجه میشی و خیلی چیزا تو کتت نمیره و درگیری و تنش ها با مادر شروع میشه) خلاصه من از اونجایی که حداقل توی این بخش خیلی خودمو میشناختم که اصلا هم خونه شدن تو کتم نمیره حتی با خواهرم، موافقت نکردم و تصمیم گرفتم خونه مامانم بمونم – گذشت و گذشت این خواسته در من بیشتر میشد که دلم میخواد به سمت تنهایی و مستقل شدن هدایت بشم و تضادهای زیادی با مادرم داشتم و خودمو خیلی اذیت میکردم تا اینکه خواهرم بعد چند ماه گفت بیا وسایلتو ببر میخوام اتاقو بکنم اتاق کارم (چون خواهرم توی خونه هم کار میکنه و مشتری تاتو ابرو میگیره) زکی … منو میگی هاج و واج موندم- آخه من وسایلو کجا ببرم ! خونه مامانم که جایی نداره ، منم که شرایط رهن جاییو ندارم ( این مال اون موقع بود که یه قرونم نداشتم) خلاصه خواهرم راضی شد که فعلا یه اجاره ی ناچیز در حد ماهی یه تومنو بگیره از من و بی خیال بیرون انداختن وسایل شه – خلاصه این تضاد، عجیب این خواسته رو بیش از پیش در من تشدید میکرد که من دلم میخواد به شکلی عالی و به راحتی مستقل بشم به شکلی عالی به سمت تنهایی هدایت شم – حالا نشانه ها چی بود – همین خواهرم یه سگ داره که ارتباطش با من هم خیلی خوبه – میزنه و خواهرم یه سفر 5 روزه براش پیش میاد و از من میخواد که توی نبودش از سگش نگهداری کنم و توی خونش بمونم – یعنی من داشتم پرواز میکردم – هووورا یه تنهایی عااالی اونم 5 روززز توی خونه 80 متری بزرگ نوساز با نورگیر عالی طبقه بالا ویو خوب تراس دار یعنی بال درآوردم بعد از این نشانه مادرم که اصلا اهل بیرون رفتن نبود از یه تایمی به بعد کلا همش بیرون بود – یعنی دو روز خونه دوستش موند – سه روز رفت کرج خونه اقوام موند بعدش یه سفر پیش اومد که همین پنج شنبه 4 خرداد 1402 رفت سفر و حداقل یک هفته نیست – یعنی من به خاطر خواسته ام لاجررم لاجرمم لاجررم به تنهایی هدایت شدم – آیا اینا نشانه نیست – خدایا شکرت

    یعنی اگه من بتونم امسال چند تا چیزو تیک بزنم بال درمیارم-

    ماشینمو بگیرم

    دندونامو درست کنم –

    خونه ای مستقل داشته باشم

    فیلمنامه مو بنویسم

    دفتر شخصی داشته باشم

    آرره آرره دنیا دنیای پرروهاست – همه چیو با هم میخوام- بخواه تا بشود میخواهم و میشود – حال خوب بیشتر این روزا نشان از هدایت به سمت خواسته هام داره- من خیلی خیلی قبل تر ها مثلا 22 یا 23 سالگیم (الان 33 سالمه) عادت داشتم جلو آینه میرقصیدم – یعنی از حال خوب زیاد و شوریدگیم میرقصیدم – و این کارو خیلی وقت بود انجام نداده بودم یعنی حالم انقدر مثل یویو خوب و بد میشد که هیچ وقت حس خالص اون دورانو دیگه تجربه نکرده بودم که نمود بیرونیش بشه رقصیدن اما الان هر روز تقریبا در حال رررقصمممم – خیلی حالم بهتره –الهی شکرت خدای مهربونم – من دوست دارم که به آزادی کامل مالی مکانی و زمانی هدایت شم الهی شککککرت – کلی اتفاقای خوب دیگه هم افتاده کلی از خواسته هام با وضضوح بالا محقق شده که سری های بعد میام میگم – خدایا شکرت که تونستم بنویسم – من میخواهم با حضورم جهان رو جای بهتری برای زندگی کنم – اگه این کامنت به دردتون خورد خیلی خوشحال میشم تجربه تونو باهام به اشتراک بذارید و برام بنویسید که کجاش چطور به کارتون اومد حتی اگه بخش کوچیکش بود چون خودم عادت دارم اول با لایک کردن و در مرحله بعد اگه کامنت کسی تاثیر عمیق تری گذاشته باشه حتما بهش بگم که کدوم جمله ت به چه شکل حالمو دگرگون کرد – الهی شکرت خدای مهربونم

    من فال این لاوه همه تونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
    • -
      فائزه هاشمی گفته:
      مدت عضویت: 1122 روز

      سلام مونای قشنگم

      امیدوارم حالت عالی و پر از شور و نشاط باشی

      اون قسمت از کامنتت که گفتی وقتی به تضاد برمیخوریم یعنی داریم به خواسته مون نزدیک تر میشیم برام خیلی لذت بخش بود و کیف کردم مخصوصا وقتی مثال های واضح و بدیهی زدی و تجربه هاتو با ما درمیون گذاشتی

      متشکرم ازت برای وقتی که گذاشتی و این کامنت زیبا رو منتشر کردی

      برات بهترین نعمت های خدا رو آرزو میکنم عزیزدلم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      محسن فصاحت گفته:
      مدت عضویت: 863 روز

      سلام مونا جام خوبین

      اینکه میرقصی عالیه و اینکه با رقص احساس خوبی داری شاید بتونی ازش درآمد هم کسب کنی و بعدا هدایت بشی به مسیرهای بهتر و بالاتر اینکه زندگی شما چالش داشته و از مرحله بزرگی رد شدین شما را تحسین می کنم انشاالله اتفاقات و شرایط به نحوی پیش برود که باعث پیشرفت و شادی روزافزون شما باشد.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      فهیمه زارع گفته:
      مدت عضویت: 2980 روز

      سلام مونای عزیز

      خوشحالم که حال دلت روز به روز بهتر وبهتر میشه

      خداروشکر که به تمام خواسته هات رسیدی وبقیه اش هم در راه است

      آن قسمت کامنتت که نوشتی تضادهای بیشتر یعنی داری به خواسته ات نزدیک تر میشی برا من یه فال بود یه نشانه چون این روزها خودم هم یه همچین شرایطی را دارم تجربه میکنم از اول شروع کردم به کنترل کردن نجواها به هرتضادی میخوردم میگفتم این تضادها آمدند که خواسته هات را بشناسی وباعث رشدت میشن ولی الان علاوه بر این میتونم با تکرار ای جانم تضاد بیشتر یعنی نزدیکی بیشتر به خواسته واین یعنی احساس فوق العاده

      وطبق قانون

      احساس خوب =اتفاقات خوب خداروشکر به کامنت ارزشمندت هدایت شدم

      مرسی که هستی ونوشتی

      دوست دارم وبهترینها را برات آرزو دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      فاطمه گفته:
      مدت عضویت: 2009 روز

      مونای عزیزم سلام

      چقد عالی بود کامنتت

      بهم تلنگر زد خیلی زیاد، اونجاش ک گفتی حالم یویویی بود و حالم بد بود و خودم نمیدونستم چرا؟! ولی الان حالم خوبه… این برای من این بود که میشود، میشود این حال تغییر کنه، تغییر میکنه.

      نکته بعدی اون آگاهیه بود، دقیقا خیلس از ماها از لحظه حال آگاه نیستیم.خود من، اینجام، ولی فکرم جای دیگه ست و از همین لحظه ام، از همین جا لذت نمیبرم! و من دوست دارم، فکرم همینجا باشه، تو همین لحظه،ن تو هزاران جای دیگه ک اینجا و الان نیست و توشون اکثرالذت هم نیست.

      نکته بعدی نوع فهمیدن نشانه ها بود، اینکه تو به خوبی نشانه هارو تشخیص میدادی و درست میفهمیدیشون، اگر تضاد سخت تر میشد میفهمدی ک در یک قدمی خواستتی و این عالی بود.

      سپاسگزارم مونا جان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      مونا ترحمی گفته:
      مدت عضویت: 2121 روز

      سلام به مونا عزیز

      ازت سپاسگزارم برای کامنت قشنگت ممنون برای آگاهی های خوبی که باهامون به اشتراک گذاشتی

      خدارو شکر که به کامنت شما هدایت شدم و برام نشانه بود

      الان سر کار هستیم با همسرم و هنوز کارمون شروع نشده

      یکی از تجهیزاتی که باید ازش استفاده کنیم به مشکل خورد

      این وسیله مال خودمون نبود اجاره کرده

      بودیم

      ذهنم گفت الان کارتون لنگ میمونه

      ولی برای کنترل ذهنم گفتم

      شکارچی نکات مثبت باش

      به همسرم گفتم خدارو شکر که خراب شد و این تضاد میخواد نشون بده به زودی ما این وسیله رو می‌خریم برای خودمون و نیازی نیست اجاره کنیم که اینطوری اذیت بشیم

      بازم برای کنترل ذهنم اومدم تو سایت و خیلی هدایتی کامنت شما رو خوندم

      اون قسمتی که نوشته بودی

      وقتی تضادها زیاد میشه یعنی تو داری به خواسته ات نزدیک میشی

      احساس میکنم خدا از این قشنگتر نمیتونست بهم نشانه بده و پیامش رو بهم بگه

      راستی در حال نوشتن کامنت بودم که مشکل مون هم حل شد خدارو شکر

      همه قسمت‌های کامنتت قشنگ بود و لذت بردم و این قسمتش برای من نشانه بود

      ازت ممنونم

      انشالله به تمام خواسته های قشنگت به زودی میرسی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      ریحانه بزرگ خو گفته:
      مدت عضویت: 831 روز

      سلام دوسته عزیز با خوندن کامنتت خیلی کیف کردم چقدر عتلی که به اون درجه رسیدید که از هر ماجرایی هرچند به ظاهر نازیبا قشنگی هاشو پیدا کنید و به قول استاد به نفع خودتون ازش استفاده کنید و تبریک میگم به خاطر این کنترل ذهن و شکاذچی نکات مثبت بودنتون…….

      و به این ایمان قوی که در رابطه با رسیدن به اهدافتون دارید……

      احسنت احسنت

      آرزو میکنم هر روز بیشتر و بیشتر نتیجه های عالی بگیرید و با نوشتن نتایج قشنگتون حاله خوبتون و با ما به اشتراک بگذارید ️️

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    مریم پهلوان گفته:
    مدت عضویت: 2033 روز

    به نام خدایی که هم بخشنده وهم مهربان هست.

    سلام بر استاد گرامی خانم شایسته مهربون وهمه دوستان آگاه وگرانقدر.

    این چند روز که دا رم کامنتهای این فایل رو میخونم کلی لذت میبرم واصلا این فایل وکامنتهایش حال وهوای دیگری دارد که واقعا آدم رو به وجد میاره .امروز زدم روی نشانه ی امروز وقسمت 4سفر به دور امریکا اومد که چقدر متناسب با این فایل بود متن رو مینویسم که مروری شود وواقعا این نشانه ی امروز من دقیقا طبق حال وهوای همون چیزهایی که باهاش مواجه هستی میاد من این رو خیلی تجربه کردم.

    متن خانم شایسته عزیز:

    وقتی بتوانی امکانات را که در همین لحظه از زندگی ات را داری ببینی وبا استفاده از همان امکانات به احساس خوب واحساس سپاسگذاری برسی یعنی توانسته ای بر نکات مثبت زندگی ات تمرکز کنی.یعنی به جای تمرکز بر نداشته ها وگله وشکایت ها درباره ی انها بر نعمت ها متمرکز شده ای یعنی به جای به تعویق انداختن لذت بردن از زندگی بهترین استفاده از آن زمان از زندگیت کرده ای یعنی احساس خوب داشتن را موکول به زمانی نکرده ای که ان خانه ی خاص ماشین خاص ان رابطه ی خاص را به دست اوردی. به اندازه ای که بتوانی این نگرش را ادامه دهی به جریان هدایتی وصل میشوی که مرتبا تورا به سمت نعمتهای بیشتر هدایت میکند .

    این خلق وخوی جهان جهان هست که نعمتها را نصیب افرادی میکند که میتوانند نعمتها نکات مثبت را در هر شرایطی پیدا کنند وبر انها تمرکز کنندیعنی به قول قران شکور هستندونه کفور.وقتی به نعمتهای کنونی زندگی ام نگاه میکنم به خوبی متوجه میشوم که تمام آنها حاصل تمرکز بر نعمتها یی بوده که در گذشته داشتم فارغ از اینکه ان نعمتها چقدر کوچک بودند یا در ان لحظه تا چه حد به خواسته هایم رسیده بودم.در هر صورت تلاش کرده ام که رسیدن به احساس خوب را موکول به زمان تحقق خواسته هایم نکنم.زیرا قانون این است که بین شرایط کنونی زندگیمان وشرایط دلخواهی که دوست داریم داشته باشیم یک فاصله ی فرکانسی هست واین فاصله ی فرکانسی فقط با تمرکز برنعمتها وامکانات همان لحظه ی استفاده از انها وسپاسگذاربودن به خاطر آنها پر میشود.

    خودم این متن را صفحه اول سررسیدم که خالی بود ومربوط به دوره عزت نفس بود نوشتم که هم سررسید رو باز کردم اول این متن زیبا وپر آگاهی رو بخونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  7. -
    شیما صحت گفته:
    مدت عضویت: 1422 روز

    سلام و خدا قوت.

    با وجود انکه بیش از دو سال است که با استاد اشنا شدم، این اولین بار است که در سایت نظر ثبت می کنم.

    علت این شروع، پیشنهاد جادویی عارفه جان و معرفی آن توسط استاد در سایت بود.

    طراحی بازی “شکارچی نکات مثبت” !

    من دو بچه 6 و 11 ساله دارم. من این بازی را در خانه مطرح کردم. بازخوردش خودم را شگفت زده کرد.

    دوست داشتم با شما به اشتراک بذارم.

    دخترم که 6 ساله است، و ذهن بازتری دارد و هنوز درگیر کلیشه نشده، بلافاصله رفت تخته وایت برد و لوازم اش را آورد و مشتاقانه خواست که شروع کنیم. و چون نوشتن بلد نیست، گفت من هر چه خوشم بیاد نقاشی می کنم. باورتون نمیشه، 22 مورد نقاشی کشید! نمونه از مواردی که نقاشی کشیده بود، بو کردن گل، شنیدن صدای آب، آشپزی با مامان، نماز خواندن، خوابیدن، پیاده روی، و….

    پسرم که مقداری بزرگتر شده و در قالب کلیشه هاست، مقداری مقاومت داشت و تنها در مورد ورزش مورد علاقه اش تنیس نوشت. و تصور اینکه اینقدر چیزهای دم دستی و کوچک می تواند حال آدم را خوب کند، برایش سخت بود.

    خواستم از ایده جالب تون تشکر کنم.

    و از خداوند سپاسگزارم که مرا در مدار شنیدن آن قرار داد.

    سلامت و موفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  8. -
    اکرم هاشمی گفته:
    مدت عضویت: 1429 روز

    بنام خداوند مهربان

    شکار نکات مثبت

    اول صبح حدود 20 دقیقه به 7

    قبل رفتن سر کار

    صدای آواز زیبای گنجشک ها و گاهی اوقات کبوترا که خبر از یه صبح زیبا و با طراوت میده(الهی شکرت)

    یه گوشی خوب با صفحه بزرگ و اینترنت خوب و کافی (الهی شکرت)

    تخت خواب عالی و بالشت و تشک نرم و فوق العاده(الهی شکر)

    پاپوش خودم باف که راه رفتن رو سرامیکو برام راحت و دلچسب میکنه و پامو گرم نگه میداره و یادم میاره خدا این هنر قلاب بافی رو هم بهم عطا کرده( الهی شکرت)

    چشمای سالم و عالی که باهاش میبینم میخونم و زیبایی هارو تماشا و تایید میکنم(الهی شکرت)

    شنیدن صدای هر از چند گاه رد شدن اتوبوس که یادم میاره خداوند یه ایستگاه نزدیک خونه جدیدم مختص خودم گذاشته برای رفت و آمدای زیادم (الهی شکر)

    یه خط اتوبوس خلوت با آدمای تمیز و مرتب با یه ایستگاه که روبروش یه بلواره پر از بید مجنون و درختای دیگه و چمن(الهی شکر)

    یه سایه خیلی دلچسب و با طراوت به لطف وجود همین درختا تا اتوبوس از راه برسه(الهی شکرت)

    و 206 سفید عزیزم که از خدا خواستمش با صندلی های چرمی زیباش و اون بوی فوق العاده ی بوگیرش که وقتی درو باز میکنی اصلا روح آدمو تازه میکنه و اون تمیزی و برقی که میزنه و اون صندوق خلوت و مرتبش و اون فرمون نرم هیدرولیکش و اون شتاب فوق العادش که تو دستم مثل مومه و اون ویوی زیبای پنجره های بزرگش و اون پارکهای دوبل تو فضای کم فقط با یه فرمون ، و اون کفی های سه بعدی تمیز و مشکیش ، و جاسوییچی استیل زیباش که همین الان در انتظار سوییچ قشنگ و خوش دستش تو ورودی خونه مون آویزونه و به لطف الله میدونم الان منتظره که من مدارموباهاش ست کنم(الهی شکر)

    و اینکه تا چند ماه قبل شغلی نداشتم و الان به لطف الله یکی دارم که همزمان رشد کنم تو زمینه ای که بهش علاقه دارم و پول هم بسازم(الهی شکرت)

    الهی شکرت برای نکات مثبت بی انتها که وقت کم آوردم و دیگه باید برم آماده بشم

    دوستان عزیزم خوشحالم که میتونم از زاویه های شما هم نکات مثبتی رو که شاید به چشم من نیومده تجربه و ابراز و تحسین و شکر کنم

    الهی شکرت اینجام

    همگی در پناه خودش باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      فاطمه گفته:
      مدت عضویت: 2009 روز

      اکرم جان سلام

      سپاسگزارم که زیبایی هات رو باما به اشتراک گذاشتی

      من درخت های بیدپجنون رو خیلی دوست دارم، خیابون هایی ک دو طرفش درخت مرتب کاشته شده رو خیلی دوست دارم، و این نوع تعریع دادن شما، تصویرشو جلوی چشمم ساخت، چه ترکیب زیبایی شد، خیابونی ک بید مجبون هایی داره که سایه انداختن… خیلی نازه.

      خدایا شکرت

      و چه ایده زیبایی گفتی، تو خواسته ات رو چقدر مطمئن و واضح گفتی، و چه باحال، مدارمو باهاش ست کنم… به زودی بیای از اون ماشین جذابت بنویسی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    مجید مرادی گفته:
    مدت عضویت: 3456 روز

    آیه 62 سوره ی عنکبوت

    سلام به همگی

    امیدوارم عالی باشید

    و تک به تک لحظاتتون پر از احساس شکر گذاری باشه

    امشبم میخام به ایده ام عمل کنم و یه آیه دیگه از قرآنو اون چیزی که ازش میفهمم اینجا بنویسم قرار نیس که همه ی حرفهام درست باشه اینا برداشته من از این آیه

    للَّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَیَقْدِرُ لَهُ ۚ إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ‎﴿۶٢﴾

    خداوند روزی را برای هر کس از بندگانش بخواهد گسترده می‌کند، و برای هر کس بخواهد محدود می‌سازد؛ خداوند به همه چیز داناست! (62)

    این آیه باز داره قانون مندی خدا رو نشون میده که خدا روزی رو به هرکسی که در مشیتش باشه گسترده میکنه و برای هرکسی که در میشیتش باشه تنگ میکنه

    علاوه بر اون قانون هایی که هممون حفظیم

    نشون میده که ما همیشه یا در حال رشدیم یا در حال پسرفت

    یعنی حالت وسطی نداره

    و همه ی اینا از کنترل ذهن شروع میشه

    توی جلسه ی اول دوره قدم اول

    استاد چنتا نکته فوق العاده رو میگه

    اول اینکه میگه با خودتون صادق باشید

    یعنی آقا دوس نداری سر ب تن فلانی باشه خودتو گول نزن که نه تو باید دید مثبتی داشته باشی تو باید فلان باشی

    بدون که با این دشمنی داری

    در واقع میگه خودتو بشناس

    وقتی تو خودتو بشناسی خوب میتونی پیشرفت کنی

    دوم اینکه میگه هر آدمی خودش ذهنش نیس ناظر بر ذهنشه

    فک کن که تو داری یه بازی کامپیوتری بازی میکنی

    توش یه شخصیت هست که باید بقیه رو بکشه تا برسه به مراحل بعدی مثلا بازی گاد آف وار

    تو که اون شخصیت اصلی داستان ک قاتله

    که نیستی

    تو کسی هستی که داری اونو کنترلش میکنی

    برای ذهنم همینه

    تو کسی هستی که در واقع دسته دستشه

    فقط مشکل میدونی کجاس

    اگه تو دسته رو کنترل نکنی شیطان اون دسته رو کنترل میکنه

    دیگه بازی میوفته دست اون

    یعنی در هر حالی ذهن دست یه نفر هست

    حالا یا دست خودته یا شیطان

    و این در دست شیطان بودنه اس که باعث شده روزی به قول این آیه برای یه سری ها محدود بشه

    برای یه سری ها ام که دسته رو خودشون دستشون گرفتن ذهنه باعث بشه پیشرفت کنند

    این انتخاب ماست

    روزانه هزاران افکار میاد توی ذهن ما

    اگه درست جهت دهی بشن ما میتونیم فرمانروای زندگیممون بشیم

    و یه چیزی جالب دیگه ای که بهش رسیدم

    وقتی تو افسار ذهنت بیشتر دست خودت باشه

    جهت دهی تو میکنی و میشنی از زندگیت حالت لذت میبری

    چون میدونی که بالاخره نوبت تجربه ی اون لذته هم صد در صد میشه

    مثل کسی که نشسته توی خونه ی سه خوابه ی خودش داره حال میکنه بعد یه خونه دیگه ام تازه خریده داده دکوراسیونشو خوشگل کنند قراره یک ماهه دیگه از اینجا بره

    چی کار میکنه

    میشینه از خونه فیلم میگیره

    از جاهای مختلفش

    چون میدونه کمتر از یک ماهه دیگه قطعا دیگه توی این خونه نیست

    انگار یه جورایی میخاد که با همه ی وجود از این لحظه لذت ببره چون میدونه اون خونه بعدی از این بهتره ولی میدونه که دیگه این خونه رو تجربه نمیکنه پس بذار تا جایی که میشه ازش لذت ببرم

    خدایا ما رو به راه راست هدایت کن راه کسانی که بهشون نعمت دادی

    خدایا منو از اون متقینی قرار بده که فاصله ای بین حرف و عملشون نیس

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
    • -
      فاطمه گفته:
      مدت عضویت: 2009 روز

      واو مجید

      چقدر قشنگ نوشتی اونجارو که: وقت لذت بردن از، فرکانس های خوبمون، از کنترل ذهنمون هم میرسه، صد در صد میرسه، و برای پر کردن این فاصله باید فقط لذت برد، چون ما ک میرسیم بش، بزار الان لذت ببرم از همین تا هست و مثالت چقدر عالی روشن میکرد قضیه رو، واقعا اگر ما همینجوری، اصلا با مثال همین خونه، هی به تودمون یاداوری کنیم، خیلی خیلی بهتر میتونیم لذت ببریم.

      سپاسگزارم برای به اشتراک گذاری این نظرات زیبا.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    فاطمه معرفت گفته:
    مدت عضویت: 834 روز

    سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته مهربان و خوش صدا

    من مدت زیادی نیست که به این جمع پیوستم ولی خدارو خیلی شاکرم که منو در این مسیر قرار داده

    من گاهی نظرات دوستان رو میخونم ومخصوصا نظرات برگزیده رو وخیلی از متن های ادبی و زیبای دوستان ونتایج ونکته ها لذت میبرم واستفاده میکنم.سریال تمرکز بر نکات مثبت رو همشو دیدم خیلی لذت بردم.من عاشق سفرم .دیدن وشنیدن سفر دیگران هم برام لذت بخشه خیلی دوست دارم اول ایران زیبا رو بگردم بعد دنیا رو این بزرگترین ارزوی منه.من عاشق طبیعت سرسبزم وخدا رو برای افرینش این همه زیبایی سپاس گزارم.بعداز دیدن فایل شکارچی نکات مثبت با خودم قرار گذاشتم هرشب نکات مثبت اون روز رو از لحظه بیدار شدن تا پایان شب در دفترم بنویسم وجالب اینکه موقع نوشتن بی وقفه ام حال خوبی دارم واز ثانیه ثانیه اش لذت میبرم.ودر پایان هر جمله مینویسم الهی هزار مرتبه شکرت.امروز با پسر 11ساله ام قرار گذاشتم هرشب قبل خواب اتفاقات مثبت روزمون رو به هم بگیم و شب موقع خواب پسرم گفت مامان اولین نکته مثبتی که برای من،تو،بابا،حتی همسایه هامون وهمه ادمها وجود داره اینه که خداخیلی مارو دوست داشته که از بین این همه مخلوقات مارو انسان افریده ومثلا ی حشره یا حیوون دیگه نیافریده .ومن در حالیکه توی دلم از اینکه خدا بهم چنین پسر فهمیده ای بخشیده اونو شکر میگفتم ،از زاویه نگاه پسرم متعجب بودم وخیلی تحسینش کردم.به ایندش خیلی امیدوارم چون وقتی خیلی به کسب در امد علاقه داره خیلی حسابگره وسال گذشته در کار پرورش حلزون با من همراه شد از پول تو جیبی هاش نوزاد خرید از من وبزرگ کرد وبا فروششون برای خودش موبایل خوبی خرید.وهمش میگه من دوست دارم ی کاری کنم که پول در بیارم .پسرام ومن با هم زندگی در بهشت رو از اول در حال دیدن هستیم عاشق بهشتتونم.وخدا رو شاکرم که منم در جای سر سبز ساکن کرده وحیاط خونم پر از درخت و زیباییه.امیدوارم خدا کمکم کنه به راهم ادامه بدم وبتونم به ارزوم برسم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: