شکارچی نکات مثبت باشیم - صفحه 6
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/05/abasmanesh-6.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-05-23 06:38:052023-05-25 12:32:18شکارچی نکات مثبت باشیمشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استادعزیزم ودوستان خیلی خوشحالم وحالم خوبه امروزبرای اینکه صبح ساعت٨ازخواب بیدارشدم وتوی تمرین ستاره قطبی ازخداوندخواستم امروزهرلحظه درکنارباشم وهدایتم کنه که فقط به نکات مثبت ونعمتهایی که دارم توجه کنم وامروزفقط روی سپاسگزاری وشکوربودن تمرکزکنم وقتی سایت روبازکردم واین فایل جدیدرودیدم گفتم الان نه توبهترین فرصت میبینمش طبق برنامه ریزی قبلی که داشتم میخواستم یک ساعت ورزش کنم امایه حسی بهم گفت بعدازظهربهترکه این ورزش انجام بدی امروزپسرم هم خونه بودوامتحان نداشت بهش پیشنهاددادم بیاباهم این فایل روببینیم وقتی فایل شروع شدانگارهمون خدایی که صبح باهاش صحبت کرده بودم داشت اززبان شمابامن حرف میزدوبهم یادآوری میکردکه چه جوری توجهم روبه نکات مثبت هدایتم کنم وکانون توجه ام روی خواسته هام باشه چون چندروزمسله ای توی ساختمان محل زندگیم پیش اومده وهمه ی همسایه هافقط روی این موردتمرکزکردن واین واقعاحالم روبدکرده وتمام انرژی وتمرکزمنوگرفته واین درس امروزمن بودکه اگرمن بخوام خداوندبه راحتی باهام صحبت میکنه وهدایتم میکنه خدایاشکرت باتک تک سلولهای بدنم ازت سپاسگزارم ولذت بخش ترش برام این بودکه وقتی به پسرم گفتم بیاباهم ببینیم بااشتیاق منوهمراهی کردازدوست عزیزمون هم سپاسگزارم وقدردان که بااین کامنت زیباشون یه درس عالی به مادادن درپناه رب این جهان سلامت وشادباشید
سلاااام به استاد عزیزم
استااااد این فایل عاااالی بود یعنی از اون فایلها که منو دیوانه کرد!
من همون لحظه که گفتید ما هم این بازی رو انجام بدیم
یه دفتر از کتابخونه برداشتم
گذاشتم رو کانتر که من هم این تمرین و انجام بدم!
عاشق خداوندم هستم که هر موقع ازش هدایت خواستم
به عالیترین و فوق العاده ترین نحو ممکن هدایتش رو جاری کرده!
استاد من دیشب یه کامنت تو جلسه اول قدم سوم گذاشتم و از پاشنه آشیلم چند خطی نوشتم
و همونجا هم گفتم که منتظرم خدا هدایتم کنه که چطور بتونم
این پاشنه آشیلم و حلش کنم!
حالا امروز این فایل و دیدم که
تک تک جملاتش برای من بود!
برای منی که خیلی دغدغه تربیت پسرم و دارم!
و میدونم فرزندم امانتی از جانب الله یکتاست
و دلم میخواد امانت دار خوبی باشم
دلم میخواد بتونم خوب تربیتش کنم
ولی به خاطر وسواس زیاد و
تمرکز بالام رو گذشته خودم
خیلی جاها زدم جاده خاکی و تمرکزم رو منفی ها بود تا مثبت ها؛
ولی خدارو هزاران مرتبه شکر که
راه برام روشن شد
کلید حل دغدغه م و گذاشتی تو دستم استاد جانم
باتموم قلبمممم سپاسگزارم ازت استاد جان
سلام به استاد عزیز و مریم شایسته عزیز
ممنون و سپاسگزارم بابت این همه آگاهی های که به مردم میدید برای شکوفایی زندگی دیگران واقعا ازتون سپاسگزارم
دیدگاهی که ازین فایل داشتم این بود که وقتی به نکات مثبت هر چیزی توجه میکنی و تحسین میکنی یه حس آرامشی درونتو فرا میگیره که واقعا قابل توصیف نیس …
یه تجربه ای از توجه به نکات مثبتی که داشتم این بود که
چرا خداوند تو قرآن میگه اگر شکر گزاری کنید به شما میفزایم :
وقتی ما توجهمون به نکات مثبت میره وقتی بابت سلامتیمون بابت خانواده مون بابت داشته هامون شکر گزاری میکنیم به یه احساس خوب میرسیم و خداوند هم میخواد که ما به احساس خوب برسیم وقتی با توجه به نکات مثبت و به احساس خوبی رسیدیم دیگه کار تمومه ما گل زدیم دیگه دنیا جوری میشه که همه چیز بر وقف مراد ما رقم میخوره عجله نکنید و متظر نباشیدکه کی میشه کی میشه همه چیز رو بسپارید به دستان خداوند و تمام /
ما به قول استاد باید این احساس خوب این توجه به نکات مثبت رو جز زندگیمون بدونیمو باهاش زندگی کنیم تا به یک زندگی زیبا هدایت بشیم . بازم سپاسگزارم از نعمت خانواده عباسمنشی ها
به نام تنها ابر قدرت حاکم بر جهان هستی
سلام به همه عزیزانم
و تشکری ویژه برای دوستانی که همیشه با پاسخ های پر مهرشان انگیزه ای مضاعف برای نوشتن به من میدهند.
تحسین میکنم عارفه نازنین را که چه زیبا مادری میکند برای دوقلوهای نازنینش.
چه زیبا فرزند پروری میکند و خدا میبالد به خلقت این بانو که امانت دار خوبیست.
چه پرورشی از این بالاتر که به امانت های الهی قوانینش را آموزش دهی و این نوگلان بهشتی را با اصل و اساس شکارچی نکات مثبت بودن تربیت کنی.
استاد عزیزم از خواندن کامنت ها و این سایت جادویی که اصل تمرکز بر نکات مثبت است سخن ها دارم.
1337روز قبل بود که همه کارهایم را تعطیل کرده همه گروه های فامیلی دوستی را ترک کرده و خود را به بودن در سایت و نوشتن و خواندن کامنت بستم.
آن روز مقدس را هرگز از خاطر نمیبرم.
آنجا شد آغاز تحول زندگی ام ، تحول شخصیتم.
آنجا شد شروع دگردیسی ام.
تشنه بودم، تشنه تغییر ،چپ و راست کردنهای جهان حسابی مرا به ستوه آورده بود.
شبها میشد آرزو داشتم خوابیده و طلوع فردا را نبینم.
اما از آنجا که خدایی دارم بسیار رحیم برایم ریسمان الهی اش را فرستاد.
این سایت و کلام زیبایتان از قرآن شد ریسمان الهی من، شد همچون اقیانوسی که بعد از یک کویر جلوی چشمت هویدا میشود و فقط دلت میخواهد بروی و اعماقش را کشف کرده و حلیه های الهی را از دلش بیرون بکشی.
اولین چیزی که چشم باز کرده به سراغش میرفتم سایت بود و کامنتها و فایلهای جدیدتان. به جرئت میتوانم بگویم 90٪ کامنتهای فایلهای دانلودی و محصولاتی که دارم و دیدم تا به اینجا خوانده ام.
مگر میشود استادی همچون شما داشت و بهترین کامنتها نوشته نشود، بهترین شاگردان تربیت نشوند.
اصل کنترل ذهن برایم در این سایت رقم خورد وقتی بیرون غوغایی بود و خدایی که به من وعده إن الله بالغ أمرهرا داده بود.
شبها میشد تا طلوع خورشید بیدار بوده و کامنت میخواندم و مینوشتم و پس از دیدن زیبایی های طلوع خورشید از ویوی زیبای اتاقم با آرامشی قلبی به خواب میرفتم و ایمان داشتم به خدایی که مرا به سلامت از دل آتش بیرون میکشد.
استادم من بهای تک تک موفقیت ها و آزادی ام را با پوست و گوشت و استخوانم پرداخت کردم. زیرا به وضوح دریافتم بهشت را به بها دهند نه به بهانه.
و خدایی که همچون پدری عاشق که همه امکانات رفاهی را برایم فراهم میکرد تا من بدون دغدغه به تحصیل علوم و قوانین الهی بپردازم زیرا او بهتر میدانست که من برای ادامه مسیر از هر چیزی بیشتر به این آگاهی ها نیاز دارم و لازم است به سلاح درک قوانین الهی مجهز شوم برای روزهایی که هرگز به گمانم نمیرفت روزی خود را در دل آن شرایط ببینم.
همان دل آتش که فقط وقتی از قبل روی خودت کار کرده باشی وقتی به سلاح تقوا و کنترل ذهن و شکارچی نکات مثبت بودن مجهز باشی میتوانی جان سالم به در برده و تو نیز چون ابراهیم طعم بردا و سلاما را بچشی.
همان که تا قیامت همراهمان است یک تضاد همان و لنبلونکم که با تأکید بیان شده و قشنگترین تفسیرش را شما به من آموزش دادی.
همان که راهکارش را چه زیبا در جلسه قرآنی سوره لیل 12 قدم برایمان توضیح دادین و من با چه همزمانی زیبایی با تفسیر زیبایتان از فمن اعطی و صدق بالحسنی فسنیسره للیسری آشنا شدم.
مجهز شدن به سلاح این آگاهی ها شد نقطه برتری، من شد دلیل تک تک موفقیت هایم و با سر سلامت بیرون آمدن از دل طوفانهای کوبنده ای که میتوانست مرا از پا درآورد.
خاطرم هست روزهایی که با عشق اولین کار روزانه ام شده بود دانلود فایل های ارزشمند زندگی در بهشت و توجه به زیبایی هایش خواندن کامنتهای ارزشمندی که دوستان عزیزم با دستان الهی شان مینوشتن.
دی ماه سال گذشته بود دلم سفری میخواست برای کنترل ذهن هیچ ایده ای نداشتم ایده شمال را طبق نشانه ها پیگیری کردم.
من دلم جنوب میخواست و نشانه ها شمال را برایم واضح کرده بود و از آنجا که مدتهاست از خودسری های خود خسته شده ام و فقط دلم میخواهد خدا برایم انتخاب کند دستش را باز گذاشته که او راه را نشانم دهد، آدم مورد نظر را او انتخاب کند،مسیر سفر را او مشخص کند، حتی لباسم را او انتخاب کند.
وقتی او چیزهایی میداند که ما نمیدانیم دیگر فقط سکوت و سمعا و طاعتا شدن راه رسیدن به رضایت قلبی است. همان نقطه تسلیم همان که تو را به مقام شامخ نعم العبد بودن نائل میکند.
من به بیشتر چیزهایی که دلم میخواست رسیدم اما متوجه شدم آن خواسته نفسم بود خدا برنامه ای دیگر برایم داشت.
الان دلم فقط تسلیم بودن را میخواهد، انتخابم را میگویم ولی در نهایت میگویم هرچه تو بخواهی،من هیییییچ نمیدانم سعی میکنم خود را کنار کشیده و اجازه دهم او برایم انتخاب کند.اصل بندگی سکوت و سمعا و طاعتا بودن است، که البته بسیار هم فراموش میکنم.
با دختر خاله ام تماس گرفته و خواستم ویلایی لوکس را به من معرفی کند از قضا برادر زاده همسرشان آنجا بوده و ویلای دایی خود را معرفی کرده بودن.این را هدایتی دیدم که باید به آن عمل کنم.
وقتی به ویلای مورد نظر رسیدم به وضوح دریافتم که چرا نشانه ها مرا به سمت شمال کشاند.
صحنه ای که با آن روبرو شدم همان دریاچه پرادایس بود ویلایی رو به دریاچه با همان مرغ و خروس و اردک و مرغابی های کنار دریاچه.
آنقدر دیدن آن صحنه برایم آشنا بود که اولین حرفی که زدم این بود
إإإ خداااای من مثل پرادایس استاد……
حتی وقتی فیلمش را گرفته و با دوستانم به اشتراک گذاشتم بالاتفاق همین نظر را داشتیم:
چقققققدر قانون دقیق کار میکنه ما به کانون توجهمان هدایت میشیم.
روزها از خواب بیدار میشدم و در تراس زیبایی که رو به دریاچه داشت با دیدن و شنیدن صدای مرغ و خروس و اردک های زیبا روزهایی را مرور میکردم که تمام تمرکزم بر دیدن سریال زندگی در بهشت بود و خدایی که وضع کننده قوانین تغییر ناپذیر است.
همان قوانینی که درک و عمل به آن باید مهمترین کار زندگی ات شود.آنقدر مهم که شده همه کارت را تعطیل کنی و خوره وار برای درک و عمل به آن همه تمرکزت را بگذاری.
وقتی متوجه شدم صاحب ویلا کارگاه نجاری کنار ویلا دارد و در حال ساخت ویلای چوبی آرزوهایش در قسمت فوقانی کارگاه است منگ قوانین الهی شدم.
با دعوت ایشان به کارگاه نجاری رفتم.
تک تک لحظاتی که با عزیز دلتان در حال درست کردن کارگاه نجاری و خرید ابزار و با کیفیت ترین دستگاه ها بودید و با دستان الهی تان میز و جا کفشی خلق میکردید، همچون نواری ویدئویی از جلوی چشمانم عبور کرد.
پیش چشمم کارگاهی مجهز با بهترین ابزار و دستگاهها را میدیدم که باز هم قانون هدایت به کانون توجه را برایم مسجل میکرد.
هرچقدر میگذشت بیشتر دلیل هدایتم به شمال را متوجه میشدم.
دلیل هدایتم به آن ویلا و آن شخص که از بهترین ها در زمینه کاری خودش در آن شهر بود.
آنقدر از دیدن آن کارگاه نجاری و ویلای نیمه کاره چوبی شگفت زده بودم که وقتی ایشان ذوق من رو دیدن پیشنهاد دادن در ورکشاپشان شرکت کرده و کار با چوب را آموزش ببینم.
و شاگردی که در 12 قدم از استادش یاد گرفته بود چیزهای جدید را امتحان کند و آموزش ببیند.
هیچ ایده ای نداشتم فقط میخواستم به عنوان یک تمرین برای آن تمرینتان به دل این پیشنهاد بروم.
وقتی به تهران برگشتم منتظر نشانه ای بودم که هدایت الهی برای این تجربه برایم بفرستد.
مدتی بود مشغول نظارت و سرپرستی کارگاه در یکی از بهترین تیم های مهندسی تهران شده بودم.شرایط به گونه ای عالی پیش میرفت که در پوست خود نمیگنجیدم تجربه همان کار دلخواهم.
کاری که آزادی تجربه اش را خلق کرده بودم.
سعی میکردم بهترین خود را ارائه دهم. و از استقلال و آزادی بودن در فضای کار معماری که تازه آزادی اش را خلق کرده بودم لذت ببرم. همه چیز عالی بود. محیطی امن، عشق و احترامی که حتی از کارگرهای پروژه دریافت میکردم صبح ها مرا با اشتیاق بیشتری رأس ساعت به پروژه میکشاند.برایم رفتن به دل ترسهایم بود. همان که همیشه برایم ایجاد کرده بودن ترس از مردها اما میدیدم که در امنیت کامل با مردانی کار میکنم که با اینکه مدیر من بودن تمام هم و فکرشان این بود من در محیط کاری در امنیت بوده و آب در دلم تکان نخورد.
روزی که به دلیل یک تضاد و نشانه های الهی که من را به خروج از آن کار هدایت میکرد مواجه شدم ( داستانش را زمانی دیگر میگویم) فقط برای اینکه بتوانم ذهنم را کنترل کنم یاد حرف شما افتادم که گفتید هر وقت نتوانستید ذهنتان را کنترل کنید به دل جاده بزنید.
زمانش رسیده بود ، به خانه آمده و همانطور که زیپ دهنم را بسته بودم که صحبتی نکنم کوله پشتی ام را برداشته و راهی شمال شدم و تجربه ای جدید را از ورکشاپ نجاری به پرونده تجربیاتم اضافه کنم.
از همان شروع سفر آغوش باز خدا را میدیدم که وقتی من یک قدم برای کنترل ذهن و شکارچی زیبایی ها در دل تضاد برداشته بودم و از هدایتش که خروج از آن کار بود زیرا پای توحید در کار بود تبعیت کرده بودم، از زمین و آسمان امدادهایش را برایم میرساند که به من بفهماند که بهترین و درست ترین کار را انجام دادم.
و در هجوم نجواهای کوبنده و سرزنشگر شیطانی مرا یاری رساند.
وقتی به ویلای مذکور رسیدم شب بود و دریاچه و سکوت و تنهایی و خدا، البته که نجوای ذهن نیز کارش را میکرد و هربار میخواست مرا از اینکه از کار بیرون آمده سرزنش کند. اما من سعی میکردم تمرکزم را بر زیبایی های آزادی و دریاچه و ویلایی بگذارم که تا پارسال آرزوی تجربه اش را داشتم.
صبح زود با اشتیاق کسب تجربه ای جدید لباس کاری بر تن کرده و به کارگاه نجاری کنار ویلا رفتم.
فارسی بری و قاب سازی برایم جالب بود.اما بیشتر از همه خلق آن شرایط برایم جذابیت داشت.
شرایطی که به واسطه کانون توجهم به شما و عزیز دلتان به آن هدایت شده بودم.
وقتی برادر زاده همسر دختر خاله ام که خواهر زاده آقای تبریزی( صاحب ویلا و کارگاه نجاری) بود پیشم آمد تا تنها نباشم حضور خدا را میدیدم که وقتی آگاهانه تصمیم میگیری در دل تضاد افسار ذهنت را بر دست گرفته و ذهنت را کنترل کنی امدادش را به یاری ام رسانده بود که از من بیشتر ذوقی و متمرکز بر زیبایی ها بود.
روزها با هم در کارگاه دایی اش تجربه ای جدید از کار با چوب را به پرونده تجربیاتمان اضافه میکردیم و ظهر ها پیاده به بازار روز محمود آباد رفته و خرید میکردیم و غذایی بر طبق قانون سلامتی برای خودمان درست میکردیم.
وقتی در انجام تکس معماری که به همراه برده بودم و هیچ ایده ای برایش نداشتم و باید تا آخر هفته تحویل میدادم ، دستان امداد رسانشان را میدیدم که با توجه به تخصصشان در زمینه طراحی به بهترین شکل من را در تکمیل آن یاری میکردند، در زمان مناسب در مکان مناسب با آدمهای مناسب را بهتر درک میکردم.
وقتی پیشنهاد میدادند که صبح زود بیدار شده به بهترین طباخی آن شهر برویم و بعد پیاده روی کنان دیدن طلوع خورشید در کنار دریا را نظاره گر باشیم، حضور خدا را میدیدم که چه برنامه های زیبایی برایم ترتیب داده بود و وقتی همه اموراتت را به او بسپاری لاجرم به زیبایی هایی هدایت میشوی فراتر از تصوراتت.
تیر آخر زمانی بود که به پیشنهاد آقای تبریزی به باغ ویلای شخصی دوستشان رفتیم.
نمیتوانید حدس بزنید با چه صحنه هایی روبرو شدم.
باغ ویلایی 20 هکتاری دقیقا هم اندازه پرادایس ،در ورودی باغ همچون در ورودی پرادایس.
ماشین را به پیشنهاد من همانجا پارک کردیم و پیاده آن مسیر بهشتی را تا رسیدن به ویلا پیمودیم.
با دیدن و لمس اسب قهوه ای زیبایی که همچون براونی یاغی بود و سواری نمیداد و در باغ آزادانه میچرخید به یاد تک تک روزهایی افتادم که با دوربین شکارچی زیبایی های براونی برایمان بودید.
با دیدن مرغ و خروس و اردک و غازهایی که در آن باغ بهشتی 20 هکتاری از این سو به آن سو میرفتند و من هم دوربین به دست تک به تک آن زیبایی ها را به ثبت و در صفحه شخصی ام به اشتراک میگذاشتم تک تک لحظه هایی که کانون توجه ام روی سریال زندگی در بهشت بود برایم تداعی شد.
خدای من همان سبک قفس درست کردن برای مرغ و خروس ها،فنس ها ، طاووس ها را کجای دلم قرار میدادم.
همان طاووس هایی که شما هم داشتید و حتی لحظه خریدش هم به خاطر دارم.
در همان شکل قفس یعنی اینقدر قانون دقیق کار میکند؟
سگهایی که در ابتدا قصد داشتن با پارس های بی وقفه شان رعب و وحشت را در دلم بیاندازند و خدایی که هربار با ترسی مواجه میشوم در گوشم زمزمه میکند هیچ جنبنده ای نیست مگر اینکه من از پیشانی اش گرفته ام و به من شجاعتی میدهد که در مقابل هر وحشت اندازی بایستم و بعد همان حرفتان برایم ثابت شود تو یک زن قوی باش بقیه مجبور میشوند به تو تعظیم کنند
و همان سگها آمدند و جلوی پایمان زانو زده و منتظر نوازشی شدند و با نوازش کردنشان بخشی دیگر از ترسهایم را ترمیم کردم و بیشتر برایم مسجل شد که راه غلبه بر ترسها رفتن به دلشان است.
سگ ها که دیگر رهایمان نمیکردند، دنبالمان آمده و خودشان را با تعظیمی جلویمان رها میکردند تا نوازششان کنیم، همان سگ ها که با پارس کردن های مکررشان قصد ترساندن ما را داشتند ،همچون مومی در دستان ما نرم شده و بیشتر مرا بع درک بهتر واژه سخر قرآنی تان در 12 قدم میرساندند.
پرادو پارک شده در دل آن باغ مرا یاد روزهایی انداخت که ماشینهایتان را در دل پرادایس پارک میکردید.
مرد مهمان نواز صاحب باغ که با ذوق و عشق با چای ذغالی و میوه های بهشتی آن باغ از ما پذیرایی میکرد و از سریالها و فیلمهایی که در آن باغ بازی شده با ذوق برایمان تعریف میکرد و با سخاوت از ما میخواست بهار آن باغ را نیز تجربه کنیم، مرا یاد مهمان نوازی شما در برابر مهمانهای پرادایس می انداخت.
وقتی ظرف غذا به دست گرفته و برای مرغ و خروس و اردک و غازها میریخت ، شما و عزیز دلتان را به خاطر آوردم که آن لحظه های زیبا را با عشق برای ما به ثبت رساندید و با ما به اشتراک گذاشتید و برای خلق این تجربه زیبا مرا یاری کردید.
وقتی متوجه شدم آن باغ همان خانه مادربزگه در سریال کودکی مان است که بسیار هم سریال ها و فیلمهای سینمایی در آن بازی شده باز هم برایم قانون هدایت به کانون توجه برایم تصدیق شد.
تک تک آن خاطرات ، آن تجربه ها را از یک توجه آگاهانه به زیبایی های سریال زندگی در بهشت خلق کردم.
و در جایی دیگر در زمانی دیگر ان شاالله نتیجه معجزه وار کنترل ذهنم در آن تضاد کاری را به ثبت میرسانم.
و خدا و قوانینی که لاجرم ما را به کانون توجهمان هدایت میکند.و کافیست یک صدق بالحسنی را به خوبی درک کرده و در عمل اجرا کنی و معجزاتش را در زندگی ات ببینی.
خدایا صدهزار مرتبه شکرت. ️
عاشقتونم ،دستان الهی تان الماس باران ️
سلام نفیسه عزیزم
بازم منو شگفت زده کردی با این قلم شیوا و قشنگت بهت تبریک میگم که به این مقام رسیدی به این حد از درک قوانین و به این حد از توحید چند روز دارم کامنتهای شمارو از اول اول میخونم تا با روند تکامل شما بیشتر اشنا بشم از تک تک شون لذت بردم و تحسین تون کردم
دلم میخاد از نزدیک ببینمتون و باهتون حرف بزنم
دلم میخاد صفحه مجازی شما رو داشته باشم تا اونجا هم از وجود الهی شما انرژی بگیرم و بیشتر ازتون یاد بگیرم
ممنون ک وقت میزارید و مینویسید واقعا واقعا ب ما کمک میکنه در درک بهتر قوانین
براتون بهترین ها رو میخام ماه بانو
در عشق و در نور باشید
سلام به نفیسه گل
نوشته بسیار زیبا ودلنشین ودر س اموزت مرا برآن داشت که بگویم این نام زیبا نفیسه نبایدجز چنین نوشته نفیسی را به قلم آورد که البته مطمعنا این مطالب را خدا میگفت وشما نویسنده قهار مینوشتی واقعا لذت بردم از نوع نگاه حد توکل شما ومسیر زیبای گوش کردن به الهامات وعمل کردن به آنها
وبه خودم گفتم ببین اینه وکافی است تو هم شکارچی زیبایها خدا باشی باید صدق بالحسنی بشی مانند نفیسه خوش نفس خوش نفس با کسره ن و ف ساکن تا به بتونی نفیس ترین مکانها را ببینی ولذت ببری وخدارا برای وجود این همه زیبایی تحسین کنی تا بشی نفیسه دیگه
سپاسگزارم ازشما خانم حاجی محسن با این محاسن زیبا در وجودتون که تلنگری بود برایم من که هیچ آرزویی دور از دسترس نیست بشرط عمل مانند نفیسه خانم
شادو سلامت وموفق باشی
بنام خداونده بخشنده و مهربانم
سلام نفیسه خانوم چقدر قشنگ بود داشتان هدایتت الهی شکررر چقدر زیبااا بود درود بر تو و این توحیدی که در وجودتت الهی شکررررر دمت گرم الهی که همیشه حال دلت قشنگ باشه و بیایی برا ما بنویسسسسس
به قول استاد میگه لذت رو ببن تویه اهدافت توی طول مسیر یرای رسیدن به اهدافت لذت ببر از مسیرت افرینننن افرینننن قدم به قدم با لذتتتتتت الهی شکرت شکرتتتت
نفیسه من بعد از 1000 روز الان دارم قانون رو درک میکنم الان دارم با تعهد میرم جلووو الان سایت شده برام بزرگترین تفریگاه درس میخونم انترک درسموو میام تویه سایت مثل الان که اومدم و کامنت زیبای تورو خوندم
در پناه رب شاد سلامت ثروتمند و عاقبت بخیر باشی رفیقققق
(استاد بینهایت دوستت دارم میام و میگممم در مورد اتاقات فوق العاده دوستت دارم استاد)
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
وَاللَّهُ یَدْعُو إِلَىٰ دَارِ السَّلَامِ وَیَهْدِی مَنْ یَشَاءُ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ(یونس25)
و خدا به سر منزل سعادت و سلامت دعوت میکند و هر که را میخواهد به راه مستقیم هدایت میکند.
لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا الْحُسْنَىٰ وَزِیَادَهٌ ۖ وَلَا یَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَرٌ وَلَا ذِلَّهٌ ۚ أُولَٰئِکَ أَصْحَابُ الْجَنَّهِ ۖ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ(یونس26)
مردم نیکوکار به نیکوترین پاداش عمل خود و زیادتیی (از لطف خدا) نایل شوند و هرگز بر رخسار آنها گرد خجلت و ذلت ننشیند، آنانند اهل بهشت و در آنجا تا ابد متنعّمند.
سلام به استاد عزیزم ،به خانم شایسته ی مهربانم و به رفیق نابِ توحیدی
اساتید عزیزم،بینهایت ازتون سپاسگزارم برای تموم فایل هایی که باعشق برامون ضبط میکنید و اسم این فایل ها رایگانیا دانلودی نیست! فایلِ عشقه ! که بدون دریافت هیچ هزینه ای ،آگاهی هایی رونشر بدی که میتونه زندگی بقیه رو ازین رو به اون روکنه !
از عارفه ی عزیزم بی نهایت سپاسگزارم ،ایده ی فوق العاده ای بود ،به امید الله ،در آینده نزدیک که نیلانیکا به صورت دائم درکنار خودم بودند حتما ازین ایده ی فوق العاده استفاده میکنم.
در مورد بچه های خودم بگمم استاد بهتون ،هفته ی پیش که چند روز با ما بودند و با عشق و هیجان سریال سفر به دورآمریکارو باهم نگاه میکردیم ،نیلا نیکا ناخودآگاه سفری رو جذب کردند که انقدر بهشون خوش گذشت اصلا نمیخواستن برگردن!بچه ها همراه پدر ومادرم سفر چند روزه رفتن کاشان و انقدر اونجا زیبایی دیدند و عکس های زیبا گرفتن که من فقط گفتم خدایا شکرت… ببین چه جوری دارند از همین الان به صورت ناخودآگاه از قانون استفاده میکنند و قراره چه اتفاقات فوق العاده تری رو درآینده رقم بزنند :)
چرا من و پدرشون که باهم سریال نگاه میکردیم این سفررو جذب نکردیم ؟بخاطر همون ذهن منطقی !که کجا،چه جوری؟کار چی؟ زمانش چی؟چه جوری بریم ؟چه جوری بیایم ؟
اما ایندوتا فسقلی کاملا رها بودند و راحت هم به خواسته شون رسیدند…
همین دوشب پیش،نیلا که یکم احساساتی تره بهمزنگ زد وبا گریه میگفت پس کی میای گرگان؟ کی میای دنبالم ؟ من میخوام بیام پیشت …
بعد نیکا همون پشت تلفن بهش میگفت:خواهرجون،مامانی باید کارکنه ،پول دربیاره دیگه،اگر پول درنیاره چه جوری برامون ازون اتوبوس ها بخره که بتونیم توش بخوابیم واسباب بازی هامونو ببریم :)))) RV شمارو میگفت استاد :)
یعنی من فقط میگفتم خدایا شکرت،همین تجسم خلاق این دوتا فسقلی مارو کللللی جلو میبره و کارها و انجام میده :)
خداروصدهزار مرتبه شکر برای این مسیر و این استاد و این سایت و عشق بینظیر خانم شایسته برای ساختن این سریال ها …
استاد حالا با اجازه تون میخوام یک شرح حال از خودم بدم!
بعد از تمرین جادویی جلسه ٢ دوره حل مسئله،من دیگه به یقین رسیدم باید مسیر کارمندی رو هرچه سریعتر ببندم
امروز آخرین باری بود که باید میرفتم و جواب قطعی انتقالیم رو میگرفتم و برای خودم نشونه گذاشتم که اگر نه شنیدم یا گفتن باید بری فلانی رو ببینی دیگه حجت بر من تمامه ….
که همین اتفاق هم افتاد ،و گفتن دانشگاه با انتقالی شما موافقت نکرد! الله رو شاهد میگیرم به پهنای صورتم لبخندی از آرامش زدم و ازشون تشکر کردم و توی قلبم گفتم ازتون سپاسگزارم دستان بینظیر خداوند که دارید من رو به سمت خواسته هام هل میدید :) و خوشحال و شاد و خندان برگشتم خونه !
یک همزمانی بی نظیری هم رخ داد بدون اینکه من کار خاصی کنم توی تلگرام با کانال کسی آشنا شدم که آموزش مسیری رو میده که من میخوام ازش شروع کنم برای رسیدن به بیزنس خودم !
و درهمین راستا امروز ٢تا کار عملی انجام دادم !
لپ تاپم که سالهاست بلااستفاده مونده بود رو امروز بردم که بدم دستت متخصص این کار،هرچیزی که لازمه آپدیت کنه و نرم افزارهایی که میخوام رو برام نصب کنه ! تا آماده بشه برای کار !
یک ایده ی الهامی دیگه هم داشتم که بهش عمل کردم!
حدود یک سال و نیم پیش من گوشی آیفون ١٣پرو و آی واچ خریدم ،اون موقع با پول وامم !!!!هنوز با شما آشنا نشده بودم :)
نمیتونم بگم من عاشق عکاسی و عکس خوب گرفتن و ویدئو واینا نیستم ….ولی خوبه که آدم با خودش روراست باشه دیگه!
بیشتر از 5٠ درصدش تاییدطلبی بود!
همش میگفتم چرا بقیه دارند و من ندارم !
حالا که داشتمش هم خیلی به اعتماد به نفسم کمک کرده بود !!!
درواقع به قول خانم شایسته عزت نفس من روی این گوشی و ساعت سوار بود :)
اگر نبود،شاید عزت نفس هم تق میریخت !
خلاصه یک تصمیم شجاعانه گرفتم که برم هم ساعت و هم گوشیمو بفروشم !
به چند دلیل
1. به گوشی ای احتیاج دارم که راحت به ویندوز وصل بشه و من بتونم کارهایی که تو مسیر جدید دارم شروع میکنم راحت انجام بدم و بخاطر این چیزا نشتی انرژی و زمان نداشته باشم
2. میتونم از پول باقی مونده هم به عنوان پس انداز استفاده کنم یا برای ارتقا لپ تاپم به لپ تاپ بهتر خرج کنم !
3. یک تمرینی میشه برام برای ساختن یک عزت نفس واقعی نه وابسته به مدل و مارک گوشی!
4. هدف گزاری میکنم انشالله بتونم توی مسیر جدید انقدر کسب درآمد کنم که دوباره همین گوشی یا بهترشو نقد بخرم !
خلاصه ساعت و گوشیمو بردم پیش دوست موبایل فروشمون و گفتم دااااداااااش آتیش زدم به مالم:) بگو اینا رو چند میخری :) انشالله تا آخر وقت امروز بهم خبر میده ….
ببخشید سرتون رو به درد آوردم گفتم ماجرای سعیده رو که خیلی هاتون در جریانش هستید آپدیت کنم ،به امید الله کامنت های بعدی خبرهای عالیتر و اقدامات عملی تر
به دستان قدرتمند الله یکتا میسپارمتون
دوستتون دارم
بی نهایتِ بی نهایت !
بنام الله،
به یاد الله
و به سوی الله…
سلام بر خانم شهریاری توحیدی و بی نهایت. اول تشکر میکنم از کامنت قبلی تون که شرایط رو خوب توضیح دادید ، وتشکر دوم کامنت شما و حمید دوست داشتنی که واقعا حال و هوا مو نو عوض کرد …
این همه ما از استاد درس گرفتیم، امروز باید خودمونو نشون بدیم ، این کامنت های شما رد پاهای من و شماست. ان شالله میآی و از نتایج خوبی که گرفتی ..برامون می نویسد.
کامنت تونو خیلی محکم و رسا و استوار نوشتید … مسیرت رو ادامه بدید ، قطعا پیروزی نزدیکه…
تو مسیر بمونید،شاید اول یکم سخت باشه ، ولی درها باز میشه، مثل دربرقی تا نری جلو در وا نمیشه،
شیطان همیشه ول کن نیست و نجواها همیشه میاد… تا مارو از مسیر منحرف کنه …به خدا توکل کن قطعا پیروزی ازآن شماست …
علم و تقوا داشته باشید.
منم دعای گوی شما هستم بی شک …
دستانم را بالا میبرم و براتون دعا میکنم …قطعا دعایم اثر دارد .از طرف من نیلا و نیکا دوست داشتنی ام رو ببوس. بهترین ها رو براتون آرزومندم. درپناه الله مهربان باشید.
سلام به برادر عزیز توحیدی من
سپاسگزارم ازت بی نهایت که لطف کردی و برام نوشتی
دقیقا قبل از دریافت کامنتت،داشتم هزینه ی یک دوره آموزشی رو پرداخت میکردم ،قبل اینکه دکمه پرداخت رو بزنم به خدا گفتم میدونم تو به شجاعان پاسخ میدی ،میدونم اگر من یک قدم بردارم شما هزارتا قدم برمیداری!
بسم الله ،دستمو بگیر و کمکم کن ،من دارم تاتی تاتی میکنم بهت برسم میدونم بزودی روی دوش خودت سوارم میکنی …
تا دکمه پرداخت رو زدم دقیقه ای نگذشت که نقطه ی آبی شمارو دریافت کردم و خداوند از دستان نازنین شما باهام حرف زد
سپاسگزارم بی نهایتِ بی نهایت
براتون بهترین هارو میخوام
و امیدوارم بزودی استاد رو با نتایج فوق العاده مون خوشحال کنیم بلکه تشکری باشه برای این عشق بی نظیرشون
در پناه الله یکتا باشی برادر عزیزم
قلب فراوان
«سالها دفترِ ما در گرو صَهبا بود ؛ رونقِ میکده از درس و دعایِ ما بود»
«نیکیِ پیرِ مغان بین که چو ما بدمستان ؛ هر چه کردیم به چشمِ کَرَمَش زیبا بود»
«دفترِ دانش ما جمله بشویید به مِی ؛ که فلک دیدم و در قصدِ دلِ دانا بود»
«از بتان آن طلب ار حسن شناسی ای دل ؛ کاین کسی گفت که در علمِ نظر بینا بود»
«دل چو پرگار به هر سو دَوَرانی میکرد ؛ و اندر آن دایره سرگشتهٔ پابرجا بود»
«مُطرب از دَردِ محبت عملی میپرداخت ؛ که حکیمانِ جهان را مژه خون پالا بود»
«میشکفتم ز طرب زان که چو گُل بر لبِ جوی ؛ بر سرم سایهٔ آن سروِ سَهی بالا بود»
«پیرِ گلرنگِ من اندر حقِ اَزْرَق پوشان ؛ رخصتِ خُبث نداد ار نه حکایتها بود»
«قلبِ اندودهٔ حافظ بَرِ او خرج نشد ؛ کاین مُعامِل به همه عیبِ نهان بینا بود»
سلام و درود فراوان به خواهر نازنینم ، به خواهر شجاعم سعیده جان. الهی که حال دلت عالی عالی عالی باشه. بسیار بسیار تحسینت میکنم. آفرین به تو و این شجاعتت. یه حسی بهم گفت این غزل رو برات بفرستم. یه وقتایی توی اینترنت توی بعضی سایتها میبینم یه عده ای دارن بحث میکنن بابت اینکه منظور حافظ توی این بیت چی بوده، یکی میگه موضوع الف اون یکی میگه موضوع ب . ولی واقعیت موضوع اینه که حافظ اونقدر عالی شعر گفته که اگه موضوع الف رو بخوای معنی الف میده، موضوع ب رو بخوای معنی ب رو میده. یه نکته دیگه اینکه وقتی یه کلمه ای رو تویی دو مصرع یه بیت میاره قطعاً معنی اون دو کلمه با هم فرق میکنه. (اینو یه موقع دیگه در موردش حرف میزنیم)
«وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَهً ۖ قَالُوا أَتَتَّخِذُنَا هُزُوًا ۖ قَالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ» از اول کامنتت که شروع کردم به خوندن، همش میگفتم خدایا، سعیده چه تصمیمی گرفته. هی میخوندم هی میگفتم زودی بگو دیگه.
همه ما یه گاو شیرده توی زندگیمون داریم ولی قربانی کردن این گاو خیلی سخته. وقتی موسی علیه السلام گفت خداوند داره بهتون فرمان میده یه گاوی رو ذبح کنید، همه بر آشفتن که موسی داری ما رو دست میندازی؟ مسخره مون میکنی. موسی ما تا چند وقت پیش اینو میپرستیدیم، الان چطوری بکشیمش. آخرش هم سامری با مجسمه گاو همه شون رو گمراه کرد. خدا میتونست بگه موسی این جماعت رو جمع کن و براشون یه گاو بکش. ولی نه خدا حق انتخاب میده، بین پذیرش و رد ماموریت، و باید دست به اقدام بزنی. خودت باید با دست خودت گاو رو ذبح کنی.
چیزی که تو شجاعت و جرأتش رو داری و من ندارم. ماه رمضان سال گذشته به روز هدایت شدم به همین آیه و از خودم پرسیدم اگه خدا بهم بگه «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَهً» گاو زندگی من چیه؟ بلافاصله گفتم شغلم. آیا حاضری قربانیش کنی؟ و جواب من منفی بود. و تو اینقدر شجاعت داری که با لبخند و روی باز جواب دادی «لبیک اللهم لبیک». تو با اختیار و قدرت خودت تصمیم گرفتی این کارو بکنی و قطعاً جهان هستی بهترین پاداشها رو به شجاعان میده.
و الان که من دارم میمیرم از کنجکاوی و فضولی که سر در بیارم قراره چیکار کنی، ولی باید صبور باشم و صبر کنم تا وقتی فایل نتایجت رو بفرستی برای استاد.
من چقدر لذت بردم و تحسینت کردم وقتی متوجه شدم که تو جوری فضای خانه و خانواده رو مدیریت کردی که اینجوری همه رو عین خودت توحیدی کردی. اون از روح الله عزیز که به تصمیمت احترام میذاره ، تحسین و تائیدت میکنه، و باهات همراهی میکنه. این از نیلا و نیکا ی عزیز، فرشته های پروردگار ، که دارن برات تجسم خلاق میکنن. برات تصویر سازی میکنن. اینجا که صحبت نیکا جان رو نوشته بودی (ازون اتوبوس ها بخره که بتونیم توش بخوابیم واسباب بازی هامونو ببریم) بی اختیار اشک تو چشمام جمع شد و گفتم ای جونم من دورتون بگردم چقدر شما توحیدی هستین. و چقدر تو عالی روی خودت کار کردی. دیشب داشتم کامنتتو میخوندم و بی اختیار میخندیدم و ذوق زده میشدم و تحسینت میکردم. و دیدم فضای داخل اداره مناسب نیست رفتم بیرون و در آرامش نشستم که لذت بیشتری ببرم. (شبکار بودم) نهایتاً یه استندبای تعمیراتی برامون پیش اومد. نتونستم همون موقع برات کامنت بنویسم رفتیم و برگشتیم ساعت 2:20 بود. (استندبای تعمیراتی اینه که یه سری کارها که ریسک بالا دارن ما باید بریم بایستیم تا وقتی کار انجام بشه و تموم بشه.)
بسیار بسیار تحسینت میکنم بخاطر اون شجاعت دیگه ای که به خرج دادی و گوشی و اپل واچ رو داری بهای رسیدن به خواسته ات قرار میدی. بی نظیری. از خداوند متعال بهترین نعمتها و شادمانه ترین لحظات رو برات درخواست میکنم. بشدت مشتاق دیدن و شنیدن نتایجت هستم.
در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی.
به نام خدایی که در این نزدیکی ایست
سلام حمید عزیزِ توحیدی و ثروتمند
پدربزرگم(روحش شاد) می گفت:یه مرد ماهی فروشی تو محله شون بود که می رفت از اون طرف رودخانه ماهی می خرید کیلویی یه ریال می اومد سمت دیگه می فروخت یه ریال، مردم بهش می گفتند تو باید گرونتر بفروشی تا سود کنی، میگفت نه انصاف نیست من به مردم گرونتر بدم.)
و این مرد ماهی فروش با همین کار یه سر عائله رو اداره می گرد.
این یک ماجرای واقعی از اینکه گفته استاد که میگه در همه شغل ها میشه ثروتمند شد، و ثروتمند شدن ربطی به شغل خاصی نداره.
اگر هم میبینم که بعضی از شغل ها زمان رسیدن به ثروت رویایی کم است بخاطر باورهای ماست.
خودم قبلا که بچه ها می گفتنددرآمد ما چند برابر شده، این رو خریدیم، اون رو خریدیم، اولین چیزی که به ذهنم خطور میکنه این است که شغلش چیه که تونسته این قدر پول بسازه. و این یک ترمز بسیار سختی برای ثروت است که حتی با وجود خبردارشدن از اون نمیتونم چاره اش کنم.
منم اول که سعیده جان گفتن که میخواد شغل مورد علاقه اش رو داشته باشه، دلم میخواست بدونم چیه.
ولی آگاهانه بهش گفتم بدتر از اون ماهی فروش نداریم، پس شغل مهم نیست، مهم اون حس و حالی است که موقع انجام اون داری.
برای زایمان پسر دومم رفته بودم، قسمت اون زایمان کلی زن بودند که میخواستند زایمان کنند، جیغ و داد و …
بعد دیدیم پرستارا که سه تا بودند، وسط همون سالن غذاشون رو گذاشتند و شرع به خوردن کردند، در حین خوردن هم می رفتند، یه سر هم به یه سر خانم ها هم میزدند. من حالم داشت بهم میخورد. بعد به یکیشون که اومد سمتم گفتم حالتون بهم نمخوره، دارید اینجا غذا میخورید: اون پرستاره با لبخند وکلی انرژی گفت: تازه داریم لذت میبریم،خیلی حال میده.
و این ماجرای شغل های دنیاست.
و مهم نیست چه شغلی داری مهم حس وحالت موقعی است که اون کار رو انجام میدی.
حمید عزیز من این ها رو بعنوان یادآوری برای خودم نوشتم چون اون حس و حال شما را داشتم گفتم بذار اینجا مکتوب کنم.
کامنت های شما و سعیده جان را میخوانم و کلی لذت میبرم.
دوست داشتم کارم فقط تو سایت بودن و کامنت خوندن و جواب دادن میبود.
خیلی همه بچههای سایت با حالند.
حمید عزیز در پناه حق پاینده و پایدار و سعادتمند در دنیا و آخرت باشی.
یا حق
سلام و درود به شما خواهر نازنینم ، رضوان عزیز. سپاسگزارم از شما بخاطر کامنت ارزشمندت. منو ببخش دیر جواب میدم. روح پدربزرگ تون شاد. خداوند به شما طول عمر و ثروت بینهایت و شادکامی ببخشه. واقعاً حق با شماست. منتها ما در باورهامون دچار ضعف میشیم و نمیتونیم باور مناسب رو بسازیم. توی همین عسلویه که من شاغل هستم یه دوستی دارم با همین شغل جایگاه بهتری داره. حداقل حقوقش 15 تومن از من بیشتره، سالی چهارتا سهمیه پرواز داره، به چندتا نقطه کشور اگه بره مهمانسرا در اختیارشان هست و کلی مزایای دیگه. آره میشه. شدنیه، اونها لایق دریافتش هستند. و خدا رو صد هزار مرتبه شکر. وقتی باهاشون گفتگو میکردم چقدر انسان مسلطی بود به لحاظ شغلی و علمی. و چقدر که اهل جابجا شدن بود. اهل یکجا موندن نبود. تا یه موقعیت بهتر پیش میومد جابجا میشد، به دوستانش کمک میکرد رشد کنن و برن جاهای بهتر. خب ببینید یه انسان چنین ارزشمندی لایق دریافت شرایطی بهتر هست ،اصلا اگه جهان نخواد شرایط بهتر رو به این انسان بده با عدالت در تعارضه. همه چیز باوره. منتها ما مقاومت میکنیم نسبت به تغییر باورهای غلط گذشته. مثال ماهی فروش و مثال پرستاران خیلی جالب بود. آره شدنیه. وقتی رزاق خداست، آره میشه، وقتی حالت خوب باشه آره همه چیز برات آرامش داره و احساست خوبه و با خودت در صلحی.
خدا رو صد هزار مرتبه شکر، خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر بینهایت نعمت و ثروت در زندگی مون. خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر وجود ارزشمند شما و اینکه دارید به گسترش آگاهی در جهان کمک میکنید. در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید رضوان جان.
به نام خدایی که تمام اسماء رو به انسان آموخت
یافتم، یافتم یا در واقع بگم جواب سوالم رو گرفتم، جواب سوالی که یه عمر از خودم می پرسیدم،
حالا که اون رو یافتم دوست داشتم با شما حمید عزیزم و هر کسی که در مدار شنیدن این سخن باشه به اشتراک بذارم، البته اول نشانه درستی یا نادرستی این به اشتراک گذاری رو گرفتم، خدا را شکر درست اومد. خیلی خوشحالم…. سلام
حالا سوالم چی بود؟ سوال این بود چرا این حس کنجکاوی، در من این قدر زیاد است،(خودم رو آدم فضولی میدونستم یا یه چی تو همین مایه ها) بحدی که بعضی وقتها کلافه میشدم، مثل پرنده ای که در قفس باشه و شوق پرواز داره و شاهد پرواز بقیه هم بشه. دوست داشتم مثل پرنده ها رها باشم و برم در پی سیمرغ.
ولی این کالبد زن بود مرا محدود می کرد، واز این کالبد بدم میومد، فکر می گردم اون مانع منه، درصورتی که خودم با افکارم مانع خودم بودم.
خلاصه بگم امروز صبح داشتم سخنرانی آقای حاج مهندس معمار سید علیرضا جذبی《ثابت علیشاه》را گوش می گرفتم که در مورد کسب و کار بود، و( ایشون فرمودند که خداوند وقتی آدم را آفرید اسماء را به آموخت، آموختن این نبود که خدا تخته بذاره به آدم یاد بدهد، بلکه تمام علوم را در فطرتش گذاشته و به آدم گفت: برو دنبالش و پیدایش کن.
و برای اینکه آدم انگیزه داشته باشد، کنجکاوی را در انسان آفرید برای اینکه انسان میل به علم داشته باشد، میل به فهم داشته باشد.
البته یکی کم میل دارد یکی زیاد.)
خدای من!!! یعنی خدای مهربونم این میل کنجکاوی رو در من زیاد کرده که بیشتر به سمت اون گنجی که در درون من است حرکت کنم و اون رو کشف کنم.
خدایا سپاس گذارم، خدایا شکررررررررت
ببین به این میگن ظلم به خود، وقتی خدای مهربان اینقدر مرا خاص دونسته که این نعمت را در درونم بیشتر کرده، ولی من همیشه از دستش ناراحت بودم، الهی العفو
الان احساس می کنم هم سبک شدم هم سنگین
سبکی بخاطر درک این موضوع و سنگینی بخاطر اون مسئولیت مهم شناخت درون و فطرت خودم.
و در آخر هم ایشون جمله قشنگی گفت که میشه شالوده صحبت های استاد که من عین جمله ایشون رو می نویسم.
((اگر شرایط جامعه برای کارکردن با توجه به تخصص و حرفه شما نباشه(مخاطبش کسانی که مهندسی و پزشکی خوندن) هر کاری بود انجام دهید،حتی اگر عملگی باشد. اگر همین عملگی را با اشتیاق،علاقمندی،و امانت(درستکاری) کار کنید، همین کار موجب ترقی شما می شود.))
در پناه حق روز به روز به هدف اصلی ما از آمدن به این دنیا و دست یافتن به آن نزدیک و نزدیک تر شویم. الهی آمین
سلام و درود به شما رضوان خانم عزیز. الهی که حال دلت عالی و توحیدی باشه ، شادکام و ثروتمند و سلامت باشی خواهر بزرگوارم.
یه وقتایی «نازگل» دختر 3-4 ساله باجناقم میاد خونمون و بازیگوشی میکنه و کنجکاوی مقدسش رو بروز میده و میخنده و بی دلیل مهربونم میشه ، بی دلیل میگه: آقا حمید من دوستت دارم ، و نازگل مثل یک استاد ساعتها به من درس میده. درس توحید و ایمان عملی. یه وقتایی که بهش میگن این کارو بکن، اون کارو نکن من سریعاً بهشون میگم به نازگل کاری نداشته باشید بذارید کودکیش رو زندگی کنه، این رفتارهایی که شما بهش میگید شیطنت در واقع استعداد و نبوغ و خلاقیت های طبیعی و مقدسیه که خداوند در فطرت پاک انسان قرار داده. خداوند میخواد ما کودک بشیم. کودک بینهایت کنجکاوی میکنه، اعتماد به نفس داره ، قائم به ذاته، ایمان داره به جریان هدایت الهی ، نگران رزق و روزیش نیست ، بی دلیل شاده، افسرده نیست. از این جهته که روانشناسی به لایه احساسات ذهن انسان میگه کودک درون. دقیقاً با صحبت شما موافقم رضوان جان. این کنجکاوی مقدس، امانت خداست در وجود بشر که منجر به اختراعات و اکتشافات علمی شده. شما ببین کدوم اکتشاف علمی با یکجا نشستن و هیچ کاری نکردن بدست اومده؟ همیشه سوالی بوده، تلاشی انجام شده ، کنجکاوی شکل گرفته و پاسخی توسط جهان داده شده.
اگر میدونی کنجکاوی در تو فعال و زیاده پس به کارش ببند به تحقیق و پژوهش. و قطعاً خداوند حمایتگر و هدایتگر تو خواهد بود.
رضوان جان در مورد کالبد توحیدی خودت نوشته بودی. خلقت شگفت انگیز و بی نظیر خداوند. حضرت علی علیه السلام در جایی در توصیف انسان میگن این جسم جهانی پیچیده و شگفت انگیزه.
یادمه بچه بودم، با بهتره بگم نوجوان، دوران دبیرستان. همیشه به موضوع تفاوت های زن و مرد فکر میکردم که خداوند زن رو موجودی بسیار مهمتر و ارزشمند تر از مرد خلق کرده. چرا چون این همه محافظتها و توصیه ها شده. اصلاً جسم مردها رو قویتر خلق کرده تا کار و فعالیت کنن تا از زن محافظت کنن. ساعتها به موضوع حجاب فکر میکردم. میگفتم این از ارزشمندی زنان میاد. وقتی میخوای نماز بخونی ، تو دستورات فقهی به مردها گفته شده یه پوشش خیلی معمولی ولی زنها لباس و حجاب و شرایط مهمتر (کاری به اثبات قرآنی اون ندارم، یا اینکه چقدر این حرفهای فقهی درست باشه) میگفتم این بخاطر ارزشمندتر بودن وجود زن هست.
من همیشه باور داشتم و هنوز هم باور دارم که زن مخلوق ارزشمندتری هست به درگاه خداوند.
یه شوخی هم داشتم همیشه میگفتم خداوند وقتی میخواست خانمها رو خلق کنه، یکی یکی با دست خودش خلقشون کرده و برای هر کدوم سیستم عامل جداگانه نوشته. نوبت به مردها که رسید از گزینه copy + paste استفاده کرده.
هر چقدر روی شناخت خودمون و خالق خودمون کار کنیم باز هم بیشتر باید کار کنیم. هیچ مرزی نداره. دقیقاً با اون صحبت آخر کامنت هم موافقم ، شرایط جامعه…
چند روز پیش خانمم داشت در مورد یه موضوعی صحبت میکرد و بعداً یه چیزی گفت در مورد اینکه بخاطر فلان شرط و فلان دلیل فلان نتیجه حاصل نمیشه. مثلا بخاطر محدودیت های جامعه نمیشه به موفقیت رسید.
یهو من برآشفته شدم گفتم چرا این کارو با خودت میکنی. اون لحظه اول منظور منو متوجه نمیشد ، فکر میکرد من میخوام وادارش کنم یه کاری انجام بده. من گفتم منظورم اینه که چرا دیوار میکشی دور ذهنت و میگی بخاطر فلان شرط و فلان ویژگی و فلان برچسب نمیشه و ممکن نیست. تو الان ذهن خودت رو انداختی توی جعبه و میگی بیرون هیچی نیست. اجازه بده ذهنت راهی رو پیدا کنه برای رسیدن به نتایج بهتر. برای ذهنت شرط و چارچوب نذار، بقول آرنولد شوراتزنگر think outside the box. بیرون از جعبه فکر کنید .
هر جامعه ای شرایط رشد و پیشرفت و حرکت رو داره. در هر جامعه ای میشه پیشرفت کرد و ما مجبور نیستیم توی همون خاکی که متولد شدیم باقی بمونیم. ما درخت نیستیم.
دقیقاً اشتیاق و علاقمندی و امانتداری در کار باعث رشد و پیشرفت میشه.
خواهر گلم ، رضوان عزیز ، ازت خیلی خیلی ممنون و سپاسگزارم ، بسیار بسیار تحسینت میکنم ، تو بسیار بسیار عالی و ارزشمند هستی. خداوند شخصاً با دست خودش تو رو خلق کرده. همانگونه که فرمود «هو الذی یصورکم فی الارحام کیف یشاء»
در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی.
به نام الله مهربانی ها
سلام عرض می کنم خدمت دوستای عزیز و بزرگوار خودم سعیده خانم و آقا حمید
حمید جان من واقعاً از خواندن بعضی از کامنت های شما به وجد میام
و سریع یاد اون صحبت آقا رضا عطار روشن می افتم که می گفت تشکر کردن از شما استاد وظیفهی منه…
من واقعاً یه سری وقت ها بعضی از کامنت هایی که از دوستان می خوانم (یکیش خود شما) واقعاً وظیفهی خودم می دونم که تشکر کنم چون می فهمم که چقدر درک و تأمل کردن روی این آگاهی ها داره به من کمک می کنه… :)
من دیروز کامنت شما رو خواندم و بلافاصله یاد فایل «حاضری چه چیزی برای رسیدن به هدفت قربانی کنی» افتادم
خدا رو شکر در موبایلم فایل رو داشتم رفتم دیدم
خیلی چیز ها رو به یاد آوردم می خواهم به کمال گرایی خودم غلبه کنم و امشب به لطف الله مهربان برم بیرون و در آرامش یک بار دیگه فایل رو ببینم و کامنت بگذارم و متعهد باشم
و یکی یا چند تا از هدف های مهم زندگیم رو اونجا به دوستان بگم و قول بدهم که وقتی به اهدافم رسیدم بیام و دوباره ازشون صحبت کنم
حمید جان من واقعاً وقتی یک مدت از فضای سایت و مخصوصاً دیدگاه های شما دوستای عزیزم
(با تمام وجودم بهترین دوست های خودم شما ها را می دانم و خیلی خیلی دوستتون دارم) دور میشم متوجه تغییرات در زندگیم میشم!!
دلم تنگ میشه نهههه به قول آقا ابراهیم دلم پر می کشه برای بودن تو سایت و مطالعه دیدگاه های شما دوستای عزیزم و پاسخ دادن و تشکر کردن از شما ها
کلاً دیگه به این یقین رسیدم که بودن با سما دوستای عزیزم بسیار کمک می کنه که در طول روز آرام تر باشم
مطمئن تر باشم که خدا با منه ، حواسش بهم هست ، هدایتم می کنه ، حمایتم می کنه
بودن با شما ها باعث میشه اتفاقات بهتری برایم رقم بخوره و در پایان روز قبل خواب چیزهای خوب زیادی باشه که بهش فکر کنم و عاشقانه از خدای مهربونم تشکر کنم
حمید جان من واقعاً بهت تبریک میگم که روی تعهد خودت در اول سال ماندی
«تمرکز لیزری بر روی قران و ساختن باورهای توحیدی»
واقعاً این حد از تعهد و استمرار و بودن شما به طور پیوسته در سایت برای من تحسین برانگیزه و از شما خیلی خیلی زیاد یاد میگیرم
یه حرفی چند وقت پیش گفتی
من یه آدم اشتباهی ام در یک جای اشتباه
ووووووع باورت نمیشه چقدر می توانه این جمله هدایتگر من باشه انگیزه هام و ایمانم رو زنده کنه که جا نزنم!!! وقتی یه کمی در شغلم مسائلی پیش میاد! به جای رفتن در هیاهوی ذهنی و خود تخریبی
با این جمله خودم رو هدایت می کنم
میگم: جای من اینجا نیست من قراره بک عکاس بشم
من بک هنرمندم که همه از دیدن آثار هنری من کیییییف می کنند همه تحسینم می کنند
من قراره جهان رو از زاویه زیبا بین خودم اونجوری که خودم لذت می برم به آدم ها نشون بدهم
یه موضوعی رو برات تعریف می کنم
شنیدنش خالی از لطف نیست و می توانه خیلی کمک کنه به همهی ما
من چند شب پیش با رفیق عزیزم محمد حسین که اتفاقاً از دانشجو های استاد هستش و تو حرفه کاری خودش هم عااااالی داره عمل می کنه و واقعاً تحسین برانگیزه ، صحبت می کردم
بهش گفتم می خواهم تعهد بدهم برم سراغ عکاسی و اینا…
یه پیشنهاد شگفت انگیز بهم داد
گفت یه گروه برای خودت تو تلگرام بزن
ویدیوهای بررسی دوربینی که دوست داری ، اون هایی که از تماشا کردنش لذت می بری رو بریز توی اون کانال
عکس هاشو هم بگیر بگذار اونجا
همیشه برو ببین لذت ببر خودت رو تصور کن که اون دوربین رو داری باهاش کار می کنی ارزش خلق می کنی ثروت خلق می کنی و…
اوکی؟!
من اون شب اینقدرررر ذوق کردم رفتم سریع گروه رو تشکیل دادم چند تا عکس خوشگل و ویدیو ازش گذاشتم همونجا
واییییی واییییی دارم الان تعریف می کنم به خدا اشک توی چشمامه
یه نظرتون بعدش اتفاقی افتاد؟!
صبح همون روز من هدایت شدم رفتم بوستان علوی
(پیشنهاد میدهم روی گوگل مپ جنوب شرقی استان قم ، بوستان علوی رو ببینید) یه پارک جنگلی شگفت انگیز و واقعاً رویایی هستش که بیش از بیست ساله شهرداری قم داره شبانه روز روش کار میکنه و واقعاً زیباست واقعاً زیباست واقعاااااا بهار و پاییزش رویاییه رویایی
تو گوگل مپ ببینید چون تور مجازی هم داره و می توانید با اون تصاویر 360 درجه کاملاً احساس کنید که اونجا هستید
خب من صبح اونجا بودم همینجوری که داشتم تو اون مسیر های پیاده روی فوق العاده قدم می زدم و از صدای چه چه یک عالمه گونهی پرنده که هیچ جای قم نیست فقط اونجا زندگی می کنند لذت می بردم
داشتم از اون نسیم خنکی که صورتمو نوازش می کرد لذت می بردم
یهویی یه ذوج بسیار دوست داشتنی من رو دیدن
آقای خانواده :) گفت ببخشید داداش از ما عکس می اندازی :)
من هم که حال دلم عالی بود گفتم بعلههه چشم :)
خلاصه موبایلش خانمش که هواوی هم بود گرفتم بعد از یکی دوتا شات عکس بهشون گفتم من خودم عکاسم
آقا باید بودی و چهره این دو نفر رو می دیدی چنان لبخند رضایت بر روی صورتشون نشست چنان ذوق کردن که قابل توصیف نیست
باور کن الان خودم هم توی چشمام اشک ذوق و شوق هستش
خلاصه یه سری راهنمایی بهشون دادم که کجا بایستند چه جوری بایستند آفتاب توی صورتشون نباشه چون آفتاب باعث میشه سایه های تیز ایجاد بشه و البته ناخودآگاه طرف اخم کنه و…
از بین هفت هشتا شات عکس یکیش واقعاً رویایی شد و خیلی به دل خودم نشست اون ها خیلی خوششون اومد
خلاصه اینقدر تشکر کردن تازه شمارم هم اون آقا گرفت ، گفت فلان شهر و فلان شهر اگه اومدی حتماً و حتماً زنگ بزن به من
منم هم دوباره گفتم چشم :)
بعد طرف تعجب کرده بود هرچی می گفتند من میگفتم چشم
آخه اون ها احتمالاً فکر می کردند دارند وقت من رو می گیرن ولی خبر نداشتن که من دارم کیف می کنم ، دارم کاری که عاشقشم انجام میدهم… بعد اون آقا به خانمش می گفت، می گفت چقدر ایشون خوش اخلاقه چقدر با ادبه :)
خلاصه با هم دوست شدیم گفت هر وقت دوربینت رو خریدی، ما مشتریت هستیم
یه جورایی احساس می کنم این اولین پروژهی عکاسی من بود
خیلییییی خیلییییی ذوق می کنم وقتی یادش می افتم و نمی خواهم بگذارم یه خاطره بشه می خواهم اینقدر تکرار کنم و تکرار کنم تا به زودی زود این تصویر واقعی بشه
من واقعاً دوربینم رو خریده باشم و با مشتری توی بوستان علوی یا فضایی زیبا مثل بوستان علوی در حال عکاسی باشم
ارزش خلق کنم و مولد ثروت باشم
الهی صد هزار مرتبه شکر
وعده های خداوند حقه
خدا با این معجزه یه مهر تاییدی زد به قلب من که…. آقا محمد مسیرت درست همینو ازت می خواهم
می خواهم یه هنرمند باشی که لحظه های رویایی لذت بخش آدم ها رو ثبت کنی
می خواهم اینجوری ارزش خلق کنی و نوش جونت هرچی ثروت وارد حسابت میشه
خدایاااااا شکرت چقدر حال دلم الان عالیه به خدای می خواهم گریه کنم !!! :)
عاشقتونم
در پناه امنِ خداوند مهربانی ها باشید
سلام و درود به محمدحسین جان عزیزم. الهی که حال دلت عالی عالی باشه.
چقدر لذت بردم از کامنتت و چقدر تحسینت کردم. تو این لحظه که حدود 4:15 صبحه و من احساسم با خدای خودم عالیه ، از جان جانانم درخواست میکنم آخرین ورژن موجود توی بازار دوربین کنون یا نیکون، با چند سایز مختلف لنز حرفه ای به همراه وسایل جانبی، سه پایه، فیلتر های مختلف، کیف و … رو به دستت برسونه چون قراره زیبایی های پروردگار عالم رو چشم بندگانش هدیه بدی.
محمدحسین بسیار بسیار تحسینت میکنم. چقدر از اون ماجرای عکاسی برای اون بندگان خدا انجام دادی لذت بردم. تو لایق داشتن بهترین ها هستی.
همونجوری که توی کلیفرنیا بادی وزید و راس صاحب آخرین ورژن گوشی اپل شد، خداوند به همون سادگی دوربین رو بدستت خواهد رسوند.
محمدحسین عزیز ، برای همه مون همینه، اگه بخوایم یه مدتی رو از سایت دور باشیم دقیقا به لحاظ فرکانسی افت میکنیم و در شرایط غیر دلخواه قرار میگیریم. بسیار ازت ممنون و سپاسگزارم بخاطر این همه مهر و محبتت. برات از خداوند بهترین نعمتها و شادمانه ترین لحظات رو درخواست میکنم. همواره در پناه جان جانان رب العالمین شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی.
به نام خداوند مهربانی ها
سلام و درود فراوان خدمت برادر بزرگوارم حمید عزیز
سپاسگزارم از خداوند به خاطر وحود نازنین شما
الله اکبر از این همه هم زمانی!!
میدونی چی شد من دیشب فرصت نکردم و یه جورایی یادم رفت دیدگاهی که تعهد دادم رو بنویسم
امشب آگاهانه با تمام وجودم به بیماری کمال گرایی خودم غلبه کردم
و همینجوری که اون فایل بها پرداخت کردن و قربانی کردن رو گوش میدادم اومدم بیرون
و اومدم تو پارک و نوشتم اون کامنتی که باید می نوشتم
خیلی هم سخت بود برایم
ولی به خودم افتخار می کنم وی میدونم که بعداً وقتی خیلی ثروتمند تر از الانم شدم
با دیدن اون کامنت اشک میریزم و از خداوند سپاسگزاری می کنم
حالا نکته جالب اینجاست من اون رو در گوگل کیپ نت نوشتم و بعد اومدم توی سایت قرار دادم
دیدم اععععع شما هم به من پاسخ دادی
اومدم اول دیدگاه خودم رو خواندم لذت بردم و بعد پاسخ شما رو خواندم
و چقدر بازهم به خودم تبریک گفتم
چون با وجود اینکه می ترسیدم و سختم بود به تعهدی که دیروز دادم امشب عمل کردم
موضوع بعدی اینکه چقدر شما در حق من محبت داری
ممنونم بابت دعای خیرت
و یادآوری اون قضیه باد در کلیفرنیا و موبایل آیفون برای آقای راس
واقعاً شما ذهن خلاقی داری
خوب میتوانی استوری درست منی
خوب هم می توانی بنویسی
سپاسگزارم
باز هم می نویسم و میام از روند رشدم به شما دوستای عزیزم خبر میدهم
در پناه امنِ خداوند مهربانی ها باشید
سلام محمدحسین عزیزم.
الهی دورت بگردم. بقول بوشهریها دورت گشتما. چقدر الان نیاز داشتم یه دوست خوب و توحیدی باهام حرف بزنه. یه وقتایی این تنهایی و اینکه کسی رو محرم اسرار پیدا نمیکنی تا باهاش در مورد توحید و خداوند و اسرار خلقت حرف بزنی شرایط رو برای آدم سخت میکنه.
یه دوستی دارم توی محل کار. امیدوارم یه روز ببینم که عضو سایت شده. خیلی انسان توحیدی و ارزشمندیه. یه وقتایی باهاش حرف میزنم. هر چند حس میکنم بعضی از چیزا رو هنوز نباید بهش بگم. ولی بازم خدا رو شکر بخاطر اینکه محرم اسراره. نامحرم نیست. میشه باهاش حرف زد.
بی صبرانه و مشتاقانه دوست دارم شاهد موفقیت هات باشم. از دعای خیرت هم ممنونم داداش گلم.
چند روزه به شدت دلم یه دور همی توحیدی میخواد با بچه های سایت. فقط میخوام از بچه ها بشنوم و یاد بگیرم.
از خداوند برات بهترین نعمتها و شادمانه ترین لحظات رو درخواست میکنم. در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی محمدحسین عزیز.
بنام خداوند بخشنده و مهربانم
سلاممم سلاممممم سعیده خانوم لبخندتو حسسس کردم و دیدممم دمت گرممم در پناه الله باشی و منتظر خبر بعدیتیم
به امید خدااااا
چه فیلمایی ازت ببینم چه تدوینهایی ببینمی چه نمایشگاهی عکس فوق العاده ازت ببینیم الله اکبررررررر میدونم که کوفقی به امید خداااااااااااا نمایشگاهی عکس رو حتمااا میام و مبینم به امید خدا
من عکاسی میکردم و تصویر برداری نمایشگاهای زیادی داشتم هم انفرادی و هم گروهی.جایزهم گرفتم وحتی با عکسام چندتا صید دریاییرو به ثبت ملی رسوند میراث فرهگنی
ویدیو که میگرفتم همه میگفتن حسین عجب قابهایی میبنده…و همیطور عکاسیم
برای اکثر دوستام ویدیو درست کردم از مراسماتشون
عروسی دختر خالم فیلم بردار داشتن منم گفتم میخوان یه ویدویو از عروسیتون بهتون هدیه بدم گفتم چقدر خوب به به
اقا ما با یه دوربین یه ویدویو مستند پر کردیم از عروسی دختر خالم……..
سعیده خانوم این ویدووو هنوز که هنوز هر کسی که میره خونشون میگن فیلم عروسی که حسین درست کردرو بزارید برامون…
میگن فیلم عروسی اصلیمون رو یکبار بیشتر ندیدیم ولی این فیلموووو هر وقت شاید هفته ای دوبارهم نگاش میکنیم و باهاش لذت میبریم…
یه سناریو عالی براش ریخته بودم خیلی دوسش داشتم خودمم.
انشاالله توام بهترین میشی تویه این مسیری که پر از عشققق واست پر از لذت واست.
یه روزی میاد توئیه تیتراژ فیلم زده تدوین فیلم سعیده شهریاری اینجاست که من میگمممم بابا سعیده رفیقممممممممممممممممم الهی شکرتتتتتتتتتتتتت
الهی که راحت هموار باشه و در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند و پر از عشققق باشی
به نام الله مهربانی ها
سلام حسین آقا
امیدوارم همین الان که دیدگاه من رو می خوانی حال دلت فوقالعاده عالی باشی
چون من با خوندن دیدگاه شما ایمانم نسبت به اینکه تو مسیر درست هستم خیلی بیشتر شد و حال دلم واقعاً عالی شد
ممنونم
من تو دیدگاهی که زیر همین دیدگاه سعیده خانم نوشتم توضیح دادم که عاشق عکاسی و فیلمبرداری هستم و یه سری اقدامات عملی هم دارم انجام میدهم
نوشتم به زودی میام برای بچه های سایت می نویسم که بله :) من دوربینم رو خریدم
بعد داشتم اسکرول می کردم می اومدم بالا روی دیدگاه خود سعید خانم که چشمم خورد به دیدگاه شما
الله اکبر!!
اگه این پدیده… هدایت الهی و هم زمانی نیست پس اسمش چیه ؟!
اینکه من بیام راجع به عشق و علاقم بنویسم و بعد حسم بگه این دیدگاه هم بخوان!! من هم بگم چشم… و بعد این اتفاق بی افته!! که من اینقدر از شما انرژی بگیرم :)
در واقع به جورایی خدا با نوشته های شما با من حرف زد و یه مهر تاییدی زدم روی قلبم که…
آقا محمد مسیرت درسته، دمت گرم همینو ازت می خواهم تو باید عکاس بشی
تو باید ارزش خلق کنی
خیلی خوشحالم خیلی خیلی زیاد
خیلی از شما انرژی گرفتم
ممنونم که دست مهربان خداوند شدی برای من
در پناه امنِ خداوند مهربانی ها باشی
بنام خداونده بخشنده و مهربانم
محمد عزیزم اول اینکه هزت بینهایت ممنونم و چقدر خوشحالم کردی با این احساس عالیت در پناه رب باشی همیشه محمد عزیزم
چررررا که نه مسیرت قربونت خیلی زود میای و مینویسی که دوربین خریدی و نمایشگاه عکس زدی میای و منویسی که حسین دعوتی نمایشگاه عکسم تو برج میلاد میگم محمدددد واوووووووو دمت گرم پسرررررررررر از ته قلبم برات این ارزو رو دارم رفیققققققق
برو جلوووووو همین فرمون رو در پناه الله یکتا مرسی برای این همه عشقتتتتتت دوستت دارم رفیق
در پناه الله شاد سلامت و ثروتمند باشی و عاقبت بخیررر
نمایشگاه انفرادی محمد حسین تجلی
برای تمام عموم ازاد استتتت با عشقققق
سلام مجدد خدمت شما حسین آقای عزیز
امیدوارم همین الان که داری کامنت من را می خوانی حال دلت فوقالعاده عالی باشه
چقدر شما محبت داری
چقدر انرژیت پاک و مثبته
واقعاً با قلبم سپاسگزارم به خاطر حرف های زیبا و دعاهای قشنگی که در حقم داشتی
چششششم حتماً شما رو دعوت می کنم
من عاشق آدم هایی هستم که ذوق می کنند
آدم هایی که تحسین می کنند
آدم هایی که وجودشون باعث به وجد اومدن من میشه
بهت تبریک میگم که اینقدر روی خودت کار کردی ، اینقدر حال دلت خوبه
این حال خوب رو حتی از عکس پروفایلت هم میشه فهمید
باز هم تشکر می کنم به خاطر حس خوب و انگیزهی بالایی که در من ایجاد کردی
این کامنت از اون کامنت هاست که اگه هر روز بخوانمش ، هر روز برایم تازگی داره و می توانه بهم کمک کنه برای حرکت کردن و انگیزه گرفتن
واقعاً سپاسگزارم
خیلی دوستت دارم با معرفت
ان شا الله در زمان مناسب هدایت بشیم هم دیگه رو ببینم و من از تجربیات ارزشمند شما در حوزه عکاسی و فیلم برداری بهرهمند بشم
و کلی هم راجع به قانون و زیبایی ها گپ بزنیم
در پناه امنِ الله مهربانی ها باشی دوست من :)
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام سعیده عزیزم
چقدر چهره ی دوست داشتنی دارین
دیشب که میخاستم دیدگاهتون رو بخونم پسرم صدام زدگوشیو گذاشتم کنار،تا امروز صبح بلافاصله که بیدار شدم،گوشیمو باز کردم و روزم رو با پیام شما شروع کردم
چقدرمن تحسینتون میکنم
جاهایی که از هدایت هاتون مینویسین اشک میریزم و با تمام وجودم از خدا میخام من رو هم هدایت کنه
وشجاعت بهم بده
چقدر عالی ذهنتون رو کنترل میکنین
در یک کلام شما فوق العاده هستین
سعیده عزیزم
منتظر شنیدن خبرهای عالیتون هستم
هر کجا که هستین در پناه الله مهربان باشین
سلام سعیده عزیزم، دختر توحیدی خداوند
میخوام برات بنویسم ولی اونقدر توی ذهنم برات حرف واسه گفتن دارم که نمیدونم از کجاش شروع کنم ،از نیلا و نیکا بگم با اون آرزوهای قشنگشون که چقدر راحت هر چی رو که درخواست میدن جهان هم میگه چشم قربان، اونقدر که اینا فرشته هستند، واقعا باید بی نهایت شکرگزار این هدیه های خداوند باشید و وجودشون به قول شما باعث میشه کلی جلو بوفتین، روز دختر هم مبارکشون باشه و کلی بوس به کله نیلا و نیکا.
خیلی خیلی خوشحال شدم به سمت کار مورد علاقتون از راه های جذاب خداوند هدایت شدین و چقدر لذت بردم وقتی با خودتون صادق بودین و گفتین که گوشی و ساعت رو برای حس تأیید طلبی خریده بودین و حالا که قانون رو میدونین اون ها رو برای شروع کار جدیدتون فروختین و مطمئن باشید که آنچه که حق الهی شماست در بهترین زمان و بهترین مکان به شما برمیگرده.
دوستت دارم سعیده پر احساس و عزیزم و براتون آرزو میکنم در کارتون موفق باشید و از نتایج عالیتون برامون بگین و ما هم انگیزه بگیریم.
خیلی با حال و با عشق مینویسید من بی نهایت لذت میبرم.
عاشقتم
سلام به سعیده خانم گل
سلام به این نشانه خدا برایت در این بالا که خدا بع سرمنزل سعادت وسلامت دعوت کرده چه موقع این دعوت انجام شده موقعی که شما توفایل قبل نوشته بودی که اگر برید وجواب انتقالی شما منفی بود از کارت انصراف میدی وبه به کار مورد علاقه ات که آزادی و آرامش ورفاه تورو تامین میکنه را شروع میکنی
خانم شهریاری عزیز از خودم بگم شاید برای شروع کار خودت کمکت کنه
من هم کارمند بود مثل خودت کاردرمانی واازمایشگاهی بودم ودر دوران کاریم در قسمتهای مختلف ادارهکلدرتهران کار کردم ودر انجام کارهام بسیار فعال وکوشش بودم به جرات میتونم بگم کار در مقابل من همیشه زانو میزد فعال واکتیو وشاد بودم در مسولیتهای مختلف قرار داشتم جرات م در پیشبرد کارهای اداره بسیار بالا بود و زمانی مدیرکل جدیدی اومد وطبق روالسیستم اداری ایران هر مدیر جدید که میاد بدون هیچ دلیل وآگاهی خاصی دست به تغییر وجابجای مسولین میزاره
من و صدا کرد وگفت که میخوام جابجا کنم واز این مسولیت بردارمت منهم گفتم من کارمند اداره هستم وشما حق داری این کار انجام بدی و مدیر کل گفتم بهتر این کار نکنی جون من میدونم که کمتر از دو ماه دیگه منو به قسمت الان بر میگردونی مطمانم واز اطاق اومدم بیرون چرا این حرف رو بهش گفتم چون از عملکرد گذشته وقدرت اجرایی وتوان کاری بالای خودم واشراف کاری به تمام قسمتهای اداره کل اگاه بودم چی شد
کمتر از دوماه خود مدیر کل برام ابلاغ زد بدوناینکه به من بگه که برگردم به سمت قبلی و برگشتم شروع بکار کردم
ومن 34 سال در سیستم دولتی کار کردم با دل وجون نتیجه بعد ا ز بازنشستگی به یکباره به خودم اومدم که ای دل غافل از حقوق که چی بگم از روحیه هم رو به افول بود
من فعال من باانهمه انرژی در کار حالا موندم
خلاصه کنم از طریق همسرم هدایت
شدم به یک سمینار انگیزشی رایگان
واستاد در مورد گذشته خودش گفت وامروز خودش تشریح کرد ومن که تا به اون روز فکر میکردم با خدام بعد از این جلسه یکلحظه بخودم اومدم که چقدر مزخرفات تو ذهن من کردن از خدا وثروت مال دنیا و……. که خودت بهتر میدونی سعیده خانم و بعداز این سمینار دوساعته بود که بخودم گفتم اصغر اونهمه انرژی در کار وقدرت کاری بالا چرا باید امروز دمق باشی واگر اون استاد با اون وضعیت گذشته تونسته تو هم میتونی
و800هزارتومن قرض کردم (البته اون موقع هنوز بااستاد آشنا نبودم ) شرکت پزشکی آزمایشگاهی هم آشنایی داشتم با این گونه وسایل وهم دوست داشتم کار را شروع کردم یعنی سال 96 وبهمان همون سال هم بااستاد آشنا شدم
در 4ماه اول بهدرامد در حد اجاره محل کارم بود ولی زره ای نگران نبودم چون به توانایی خودم وکمک خداوند ایمان داشتم ودرحال حاظر تهران دفتر کاردار درآمدم متوسط ماهانه 150 م میشه که اعتراف میکنم که اگر درسهای استاد بهتر ومقاومت کار میکردم وضعیت بهتر بود بای بگم هیچگونه تبلیغاتی برای کارم انجام ندادم ومشتریهام از طریق مشتریهای دیگه خدا هدایت میکنه وروز بروز بهتر میشه خسته ات نکنم لپ کلام برای خودت کار مورد علاقه ات رو شروع کن ومطمعنم با توجه به باورهای بسیار عالی وارتباط مستحکم که با خداداری بسیار سریع پیشرفت میکنی وب آرزوهای شیرینت میرسی کار در اداره یعنی تلف کردن عمر
به نشانه آیه بالا که خودت نوشتی عمل کن تا دیر نشده
منو ببخش که در کارت دخالت کردم با داستان خودم
شاد سالم وموفق باشی
به نام الله مهربانی ها
سلام به شما سعید خانم گل دوست خوبم
چقدر زیبا و دلنشین می نویسی
اصلاً از وقتی که به کمال گرایی غلبه کردی و به خودت راحت میگیری برای نوشتن…
نوشته هات هم دلنشین تر شده
همون چیزی که استاد میگه
«حرفی که از قلب برآید ️ لاجرم بر قلب نشیند »
اونجایی که گفتی دخترهای نازنیت راجع به RV صحبت کردن
به خدا اشک توی چشمام جمع شد
برای من، بودن با بچه ها ، حرف زدن باهاشون ، بازی کردن با اون ها و… یک مراقبه است ، زندگی در لحظه است، لذت بردن از شرایط کنونی هستش
تازه من هنوز از نعمت شیرین پدر بودن برخوردار نشدم
ولی دوتا خواهر زاده ناز نازی دارم ستایش و هلما
بی نهایت دوستشون دارم
خیلی بهشون عشق می ورزم
دوست دارم بهتون تبریک بگم به خاطر بودن این دو تا فرشته تو زندگیتون
دوست دارم به شما و همسرتون تبریک بگم به خاطر تربیت کردن این دو تا فرشته به شیوه صحیح که اینقدر فوقالعاده هستند
سعیده جان خواهر عزیزم خیلی خوبه که تو دیدگاه هایت چاشنی طنز هم میاری
باعث میشه دل نوشته ات ، دل نشین تر بشه «مرسی»
با تمام وجودم بهت تبریک میگم به خاطر ایمانی که نسبت به «الخیر فی ما وقع» ساختی
بهت تبریک میگم که به خاطر استفاده از دورهی جادویی «شیوه حل مسائل» زمانی که با مشکلات!! نه با مسائل برخورد میکنی به جای اینکه زانوی غم بغل کنی و گریه کنی! لبخند میزنی…
لبخندی که از آگاهی میاد نه از بیخیالی!
لبخندی که از قدرت میاد نه از ضعف و به قول خیلی ها رد دادن!! نههه
به لطف استفاده از آگاهی های دوره شیوه حل مسائل تو داری از خودت یک فرد ضد ضربه می سازی
یه فردی که قدرت حل کردن هر مسئله ای رو در زندگیش داره و از درون احساس قدرت و توانمندی می کنه
کسی که مسائل خودش رو حل می کنه و از منفعت هایش برخوردار میشه
تازه از توانایی های خودش ثروت هم خلق می کنه
کسی که می خواهد در حوزه علاقه مندی هایش متخصص بشه
مسائل دیگران رو حل کنه و از حل کردن مسائل ، ارزش ایجاد کنه و ثروت خلق کنه
من ایمان دارم بهت دختر
مطمئنم با کسب مهارت در حوزه علاقهی خودت، ارزش خلق می کنی، مولد ثروت میشی و هم خودت خوب زندگی می کنی هم کمک می کنی دنیا جای قشنگ تر و بهتری برای زندگی کردن بشه
تازه الگویی مناسب میشی برای هزاران نفر دیگه که شما رو ببیند و بگن پس می شود…
الهی صد هزار مرتبه شکر به خاطر وجود نارنینت
ممنونم که باعث شدی این حرفای فوقالعاده رو بنویسم
ممنونم که با دیدگاه های ارزشمندت حال دلم رو خوب می کنی
ممنونم که مسیر شخصی رشد و گسترش خودت رو هر بار داری مکتوب می کنی و یک الگوی خوب برای من شدی
تا ایمانم رو حفظ کنم ، استمرار داشته باشم برای موندن در مسیر درست…
این شجاعتت رو تحسین می کنم
حرف برای گفتن زیاد دارم ولی منتظرم به یک ثبات در مسیر برسم
بعد میام براتون تعریف کنم که چه تجربه های بی نظیری رو خلق کردم
فقط در همین حد بگم که من هم از خیلی وقت پیش فهمیدم که دیگه نمی خواهم کارشناس املاک باشم و دوست دارم یک هنرمند یک عکاس بشم و طبق قانون تکامل دارم قدم ها رو هم بر میدارم
خیلی خوشحالم و هر وقت به این فکر می کنم که دارم با دوربینم عکاسی می کنم
هر وقت تجسم می کنم که یک عکاسم فارغ از اینکه چقدر درآمد دارم، اشک شوق تو چشمام جمع میشه و تو خیال خودم از عکاسی کردن هایم لذت می برم
از اونجایی که دارم اقدامات عملی هم طبق هدایت هایی که دریافت کردم انجام میدهم
مطمئنم خیلی خیلی زود میام براتون می نویسم که دوربینم رو خریدم حالا میریم برای قدم بعدی
وایی اصلا همین الان هم اشک تو چشمام جمع شد
در پناه امنِ خداوند مهربانی ها باشی خواهر عزیزم
دوستت دارم و امیدوارم در بهترین زمان و مکان هدایت بشم ببینمت
سلام و درود و رحمت و برکت رب العالمین به خواهر بزرگوار و عزیزم ، سعیده خانم.
امیدوارم حال دلت عالی و توحیدی باشه. همواره در پناه رب العالمین و در کنار خانواده عالی و مثبت باشی.
الهی صد هزار مرتبه شکر.
دیروز قرآن رو جستجو میکردم.
هدایت شدم به آیات 83و 84 سوره انبیاء که سرگذشت ایوب رو گفته بود.
«وَأَیُّوبَ إِذْ نَادَىٰ رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الضُّرُّ وَأَنتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِین»
ﻭ ﺍﻳﻮﺏ، ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺵ ﺭﺍ ﻧﺪﺍ ﺩﺍﺩ ﻛﻪ ﻣﺮﺍ ﺁﺳﻴﺐ ﻭ ﺳﺨﺘﻲ ﺭﺳﻴﺪﻩ ﻭ ﺗﻮ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺗﺮﻳﻦ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﺎﻧﻲ .(٨٣)
«فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَکَشَفْنَا مَا بِهِ مِن ضُرٍّ وَآتَیْنَاهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُم مَّعَهُمْ رَحْمَهً مِّنْ عِندِنَا وَذِکْرَىٰ لِلْعَابِدِین»
ﭘﺲ ﻧﺪﺍﻳﺶ ﺭﺍ ﺍﺟﺎﺑﺖ ﻛﺮﺩﻳﻢ ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﺍﺯ ﺁﺳﻴﺐ ﻭ ﺳﺨﺘﻲ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﻃﺮﻑ ﻧﻤﻮﺩﻳﻢ ، ﻭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﺵ ﺭﺍ ﻭ ﻣﺎﻧﻨﺪﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻋﻄﺎ ﻛﺮﺩﻳﻢ ﻛﻪ ﺭﺣﻤﺘﻲ ﺍﺯ ﺳﻮﻱ ﻣﺎ ﻭ ﻣﺎﻳﻪ ﭘﻨﺪ ﻭ ﺗﺬﻛﺮﻱ ﺑﺮﺍﻱ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﻛﻨﻨﺪﮔﺎﻥ ﺑﻮﺩ(٨4)
خب برام جالب بود که ایوب پیامبر خدا هم در شرایط سخت قرار گرفته و از خداوند درخواست هدایت و کمک میکنه و خداوند با کلمه «فَاسْتَجَبْنَا» پاسخ میده.
فَاسْتَجَبْنَا ، چه جالب. همین کلمه رو در مورد یونس هم بکار برده بود.
فَاسْتَجَبْنَا
جالب شد، بذار برم یه سرچ کنم در موردش…
فَاسْتَجَبْنَا به لحاظ ترجمه یعنی پس ما او را اجابت کردیم ولی خب خدا چرا خودش رو ما صدا میزنه. چرا نگفت فَاسْتَجَبتُ ؟ چرا فَاسْتَجَبْنَا؟
طبق آموزشهای استاد در کتاب چگونه فکر خدا را بخوانیم، وقتی خدا خودش رو ما خطاب میکنه یعنی خداوند قوانینی طراحی کرده و طبق قوانین حاکم بر جهان هستی این اتفاق رقم میخوره.
پس در واقع مفهوم کلمه فَاسْتَجَبْنَا یعنی : پس ما طبق قوانین حاکم بر جهان هستی او را اجابت کردیم. پس یه تفاوتی هست بین ترجمه با مفهوم کلی.
رفتم سرچ کردم ببینم چند بار این کلمه اومده دیدم فَاسْتَجَبْنَا چهار بار تکرار شده و هر چهارتاش توی سوره انبیا هست. در آیات 76-84-88-90. در پاسخ به نوح، ایوب ، یونس و زکریا.
نوح گرفتار طوفان شد.
ایوب گرفتار بلا و سختی شد.
یونس در شکم نهنگ گیر افتاد.
و زکریا فرزندی نداشت.
اینکه چرا این اتفاقات رقم خورد رو کاری ندارم. بحث طولانی میشه. به این قانون توجه کنیم که اگه پیامبر خدا هم باشی امتحان میشی، به چالش میخوری یا نتیجه فرکانس منفی رو دریافت میکنی. نیاز به صبر و استقامت در مسیر تکامل هست.
و خداوند طبق قوانین حاکم بر جهان هستی درخواست ما رو اجابت میکنه. پس نگیم در مورد فلان پیامبر معجزه شده و دیگه دیگه برای کسی دیگه اتفاق نمی افته. نه این یه قانونه که اگر از خداوند درخواست کنی خداوند درخواست رو پاسخ میده.
حالا این سوال پیش میاد که چطوری درخواست کنیم.
ایوب اینجوری درخواست میکنه؛ وَأَیُّوبَ إِذْ نَادَىٰ رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الضُّرُّ وَأَنتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
یونس اینطوری درخواست میکنه ؛ لَّا إِلَٰهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ
زکریا اینجوری درخواست میکنه؛ وَزَکَرِیَّا إِذْ نَادَىٰ رَبَّهُ رَبِّ لَا تَذَرْنِی فَرْدًا وَأَنتَ خَیْرُ الْوَارِثِینَ
در مورد نوح گفته شده بود که از قبل نداد داده بود.
خب بریم ببینیم ندا و درخواست نوح چی بود.
همیشه فَاسْتَجَبْنَا ها در پاسخ به ندا ها اومده ، اذ نادیٰ یا فَنادیٰ
ندای نوح توی سوره نوح گفته شده که جا داره باورهای توحیدی اون سوره رو مرور کنیم ولی ندای نوح این بود؛ وَقَالَ نُوحٌ رَّبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْکَافِرِینَ دَیَّارًا
پس خداوند همیشه به ندای بندگانش پاسخ میده، به ندای اهل ایمان پاسخ میده و اونها رو تنها نمیذاره. و اینکه شرایط فعلی ما بخشی از مراحل تکامل رسیدن به خواسته مون هست.
در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی. (در کنار خانواده توحیدیت) از طرف من روی ماه فرشته های زیبا نیکا و نیلا رو ببوس.
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام بروی ماه برادرم حمید،خیلی دور…خیلی نزدیک ….
نمیدونم جهان به من اجازه میده برات کامنت بنویسم یا نه …اما تلاشم رو میکنم
دوروزی که گذشت…روی رینگ مسابقه ی من و شیطان اتفاق های زیادی افتاد…
احساسم شبیه آدمی بود تو وزن 50 کیلوگرم اومده مسابقه اما حریفش مثبت صدکیلوعه …
هرچند در تموم لحظه ها،خداوند یک لحظه از کنارم تکون نخورد ….اما سخت گذشت …
درواقع میتونم بگم من ازش گذشتم و شکستش دادم ….
در تموم لحظاتی که داشتم زیر فشار ذهن خورد میشدم،فقط صدای استاد،آیات قرآن و یادآوری مطالبی که تو کامنتا از بچه ها شنیده بودم نجاتم داد …
الان میفهمم استاد میگه ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است یعنی چی
الان میفهمم کامنت خوب نوشتن و لایک گرفتن چقدر راحته!
الان میفهمم جزو 5تا کامنت برتر سایت شدن خیییلی راحته!
هرچقدددر نوووشتی ….هرچقدر شکرگزاری کردی هرچقدر فرکانست رو بالا نگه داشتی اییین عااالیه هااا عاالیه …
حالا بیا وسط میدون به حرفات عمل کن
سعیده مردش هستی به گفته هات عمل کنی؟خدا بزرگه خدابرزگه،خدا هدایت میکنه …بسم الله ،طبق هدایت خدا پیش برو ببینم بلدی…؟بلدی وقتی همه بهت میگن اینکار نشدنیه ایمانت رو حفظ کنی؟بلدی دست و پا نزنی تقلا نکنی ؟بلدی بتونی ذهنتو تو این شرایط کنترل کنی؟
تو شرایط استیبل که همه میتوووون این کار راحت رو انجام بدن،وقتی همه چیز برعلیه تو پیش میره میتونی ایمانت رو حفظ کنی…؟
نمیدونم چقدر تونستم موفق باشم اما تموم تلاشم رو کردم …
الان که دارم برات مینویسم شبیه یک آدمم که کامیون از روش رد شده ولی نمرده:))) زنده م،حالمم خوبه ولی احتیاج دارم بیام بالاتر تا بتونم خوب بنویسم …
بازم خداروشکر …راضیم از خودم …
بزودی میام و برات میگم کارم تا کجا پیش رفته …الان هیجان زده اتفاق دیگه م …
دیروز غروب که از شیفت اومدم،ذهنم پر ازنجوا بود …تلاشم رو کردم کنترلش کنم …
تواشیح اسماالحسنی خیلی کمکم میکنه فرکانسمو بیارم بالا …
بعد هدایت خواستم دوباره جلسه 1 قدم6 …که درمورد هدایته …
خیلی آرووم شدم …حالا میتونستم باهاش حرف بزنم
بهش گفتم کمک کن …تو همیشه دستمو گرفتی خدا …الان اگر تو کمکم نکنی من قطعا گمراه میشم …من چی دارم از خودم؟یک سلول بودم تو دل مادرم …بهم چشم دادی…گوش دادی …دست …پا ….اینا همش از شماست ….میدونم شکرگزارت نبودم …اما تو بخشنده ای تو بزرگی …خدایا من محدودم ..تو نامحدودی …تو بی نیازی من نیازمندم بهت …من ضعیفم ..تو قدرت مطلقی …
دستمو بگیر و هدایتم کن …
وضوگرفتم قرآن رو بازکردم …
سوره انبیا ….دقیقا آیاتی که داره درمورد پیامبران میگه …از دعاشون …و اینکه خدا اجابت کرده …قلبم روشن شد حمید …گفتم میدونم اجابتم کردی …فقط من باید ایمانم رو نشون بدم و صبر داشته باشم ….
وامروز صبح …باید یک تماس مهم با مسئولم میگرفتم …باز نجواها اومدند…خداشاهده دستام میلرزید…دفتر شکرگزاریم رو باز کردم نوشتم و نوشتم …نوشتم و …نوشتم …
هدایت خواستم از قرآن و باز هم آیه ۚ نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ …
یعنی برام سنگ تموم گذاشت …انرژی گرفتم و گوشی رو برداشتم و تماس گرفتم ….و درکمال ناباوری نتنها مسئولم با درخواستم موافقت کرد که کلی حمایتم کرد و روش هایی رو بهم یاد داد کارم زودتر پیش بره …
امروز حالم خیلی بهتر بود …تونستم بالاخره خودمو جمع جور کنم …و خدا باز بهم جایزه داد
از دستان تو حمید جان …
این همه آگاهی از آیاتی که دیروز فقط در حد خوندن ترجمه وآروم شدن ازش استفاده کردم …و حالا برام سخاوتمندانه از آگاهی های بینظیرت نوشتی …
این همه هماهنگی نمیتونه اتفاقی باشه نه….؟
لطفا این جمله رو از ته قلبم بپذیر…
مرسی که هستی؛باشه؟
عشق فراوان از خواهر شمالی راه دورت ….به امید دیدارت هرچه زوودتر و زووودتر …
راستی اون دستمال گردنت(اسمشو نمیدونم :( ) خیییییلی قشششنگه خیییییلی
وَلَمَّا رَأَى الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزَابَ قَالُوا هَٰذَا مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَصَدَقَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَمَا زَادَهُمْ إِلَّا إِیمَانًا وَتَسْلِیمًا
ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ [ﺩﺭ ﻧﺒﺮﺩ ﺧﻨﺪﻕ] ﮔﺮﻭﻩ ﻫﺎﻱ ﺩﺷﻤﻦ ﺭﺍ ﺩﻳﺪند،ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﺁﻧﭽﻪ ﺧﺪﺍ ﻭﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺵ ﺑﻪ ﻣﺎ ﻭﻋﺪﻩ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺧﺪﺍ ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺵ ﺭﺍﺳﺖ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻧﺪ ، ﻭ ﺟﺰ ﺑﺮ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻭ ﺗﺴﻠﻴﻢ ﺁﻧﺎﻥ ﻧﻴﻔﺰﻭﺩ.(٢٢)
مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا
ﺍﺯ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﻣﺮﺩﺍﻧﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﺑﺮ ﺁﻥ ﭘﻴﻤﺎﻥ ﺑﺴﺘﻨﺪ ﺻﺎﺩﻗﺎﻧﻪ ﻭﻓﺎ ﻛﺮﺩﻧﺪ، ﺑﺮﺧﻲ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﭘﻴﻤﺎﻧﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻧﺠﺎم ﺭﺳﺎﻧﺪﻧﺪ ﻭ ﺑﺮﺧﻲ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻣﻰ ﺑﺮﻧﺪ ﻭ ﻫﻴﭻ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻭ ﺗﺒﺪﻳﻠﻲ ﻧﺪﺍﺩﻩ ﺍﻧﺪ ،(٢٣)
لِّیَجْزِیَ اللَّهُ الصَّادِقِینَ بِصِدْقِهِمْ وَیُعَذِّبَ الْمُنَافِقِینَ إِن شَاءَ أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ کَانَ غَفُورًا رَّحِیمًا
ﺗﺎ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎم ﺧﺪﺍ ﺻﺎﺩﻗﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﺻﺪﻗﺸﺎﻥ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﺩﻫﺪ ، ﻭ ﻣﻨﺎﻓﻘﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﻋﺬﺍﺏ ﻛﻨﺪ ﻳﺎ ﺗﻮﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﭙﺬﻳﺮﺩ ; ﺯﻳﺮﺍ ﺧﺪﺍ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺁﻣﺮﺯﻧﺪﻩ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺍﺳﺖ.(٢4)
سلام و درود به خواهر عزیزم، سعیده جان. توی عصر تکنولوژی من باید هفت روز منتظر بمونم تا یه کامنت ازت دریافت کنم. صد رحمت به عصر تلگراف. ولی بازم بقول خودت در بهترین زمان و مکان. مطمئنم توی شرایطی هستی که کنترل ذهن سخته ولی نتایجش بسیار زیبا خواهد بود. راستشو بخوای، منم توی شرایطی هستم که باید کنترل ذهن کنم ولی اصلا نمیدونم توی این سطحی که من هستم آیا اصلا نتایجی در انتظارم باشه یا فقط دارم خودمو به سختی میندازم.
خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر موفقیت هایی که تا اینجا کسب کردی و مطمئنم این تازه اول راهه. همین توی مسیر بودن خودش موفقیت محسوب میشه، همین کنترل ذهن خودش موفقیته، همین که توی شرایط سخت خدا رو صدا میزنی و ازش درخواست کمک و هدایت میکنی خودش موفقیت محسوب میشه.
این جسم خاکی انسان وقتی توی یه شرایطی باقی میمونه تغییر کردن براش سخت میشه، خارج شدن از یک محیط امن براش خیلی سخته. از همون اولین روز حضورمون در این جهان. سختترین تجربه ای که یه انسان میتونه تجربه اش کنه (باز خدا رو شکر که فراموشمون میشه) تولده، اولین خارج از شدن از حریم امن. ولی این تازه شروع یک زندگی زیباست. اگه تولدمون رو بیاد داشتیم قطعا برامون یه تجربه دردناک و سخت بود ولی الان همه مون متفق القول میگیم ارزشش رو داشت. خارج شدن از حریم امن سخته، چون به امنیتش عادت کردیم ، ذهن پذیرش تغییر براش سخته، ذهنی که برای بقاء خلق شده، ولی قطعاً نتایجش زیباست.
خداوکیلی دیگه نمیدونم چی بنویسم که بتونم تحسینت کنم. تو هر بار هدایت میشی به آیه «نورٌ علی نور» چقدر خدا هواتو داره. خداوند بارها و بارها و بارها داره بهت میگه سعیده من، بنده نورانی من ، من کنارتم، تو در پناه هدایت منی. اینقدر نشانه و اینقدر هدایت و اینقدر چیدمان بینظیر. دونه دونه اتفاقات و آدمها رو مامور میکنه تا بهت خیررسانی کنن.
راستی از این آیاتی که برات نوشتم نگفتم. دیروز و
امروز یه سری مسائل داره یکی یکی رقم میخوره هر کدوم بهانه ای میشه برای عدم کنترل ذهن. مسائل خیلی مهمی هم نیستن ولی خب کنترل ذهن میخواد… انگشتام درد گرفتن… میدونی چرا؟ چون چندین کیلومتر مسیر رو رانندگی کردم، آهنگ شاد گذاشتم و باهاش بشکن میزدم. انواع مختلف بشکن زدن رو با ریتم آهنگ اجرا کردم. و لابلاش خدا رو بخاطر نعمتها شکر میکردم و زیبایی های اطراف رو تحسین میکردم. ولی بازم ذهن میره طرف منفی ها و میگه دیدی جواب نمیده. دیدی تو یه فلان و چنان بیشتر نیستی. و امروز که رفتم سراغ قرآن، و خداوند این آیه رو بهم نشون داد. نمیتونم منت سر خدا بذارم بگم خدایا من تسلیمم، راه دیگه ای نیست. مثلا چی؟ اعتراض کنم، بد و بیراه بگم و یا … خب مسائل یکی یکی بیشتر میشن. اوضاع رو برای خودم سختتر میکنم. پس بهترین انتخاب همون سکوت و آرامش و تسلیم بودنه.
سعیده جان ، دلم یه دورهمی عباسمنشی میخواد، با حضور همه دوستان توحیدی سایت. میخوام بیام رودرو کنار بچه ها بشینم و ازشون یاد بگیرم. تصویرش خیلی واضح و روشن توی ذهنمه. در بهترین زمان و مکان و شرایط. امیدوارم رو سفید بیام، امیدوارم با نتایج بیام و امیدوارم بتونم بینمت. دوست دارم وجودم پر از نور توحید الهی باشه. چند وقت پیش اینستاگرام رو نصب کردم. بماند که همین نرفتن توی اینستا هم خودش کنترل ذهن میخواد. ولی از طریق اینستا تونستم چندتا از بچه ها رو خیلی اتفاقی پیدا کنم. منجمله بمب انرژی مثبت محمد مارکوی فتحی، جون دل. با هم تلفنی صحبت کردیم. اینقدر این پسر انرژیش بالاست و حالش خوبه و با خودش در صلحه که نگو. و از نتایج زیباش و باورهای توحیدی و ثروتسازش برام گفت. چقدر خدا رو شکر کردم.
حتی چند روز پیش که توی یه شرایطی بودم که کنترل ذهن داشت سخت میشد یکی دیگه از بچه ها این آیه قرآن رو فرستاد برام. «ان وعد الله حق» . بعداً که بهش زنگ زدم گفت، خیلی اتفاقی یه حسی بهم گفت اینو برات بفرستم. گفتم همین خیلی اتفاقی تو ، توی اوج استرس من بود،در بهترین زمان و مکان بود که من نیاز داشتم به دریافتش.
بازم سخنرانیم طولانی شد. هر چند میدونم تو از طولانی شدن سخنرانی استقبال میکنی ولی امیدوارم چیزایی که نوشتم حالتو خوب کنه. باور کن 7 روز بی خبر موندن اصلا راحت نیست. راستی این دستمال گردن ها رو بچه های طبیعت گردی بهش میگن اسکارف. توی طبیعت گردی خیلی کاربرد داره. هم عرقگیر میشه، هم سایبون میشه، هم میتونه کلاه بشه. یه وقتایی چشم بند میشه موقع خواب، یه وقتایی هم مثل اینی که من انداختم دور گردنم میشه انگیزه برای موندن در مسیر خواسته.
برات از خداوند متعال بهترین نعمتها و شادمانه ترین لحظات رو میخوام. در کنار همسر جان، روح اله عزیز. و همینطور دختر گلی ها، نیکا و نیلا جان، فرشته های پروردگار.
در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
سلام به دوست عزیزم حمید جان
چقدر عالی به این کامنت شما به دوست عزیزم سعیده جان هدایت شدم
و چقدر خوب که فهمیدم مسیرم درسته همین که منی که صبح زود بیدار شدن برام سخت بود حدود ساعت 6 بیدار میشم یکساعت و خورده پیادهروی لب رودخانه زاینده رود با آن درختان بلند زیبا که میبینم با اون نسیم فوقالعاده که می وزه با اون مردم پر انرژی که یا دوچرخه سواری میکنند یا پیادهروی یا دو یا ورزشهای خاص خودشون را میکنند چقدر من لذت میبرم چقدر تحسینشون میکنم و حتی سلام صبح بخیر بهشون میگم و تو خانه هم بیشتر تمرکز رو بهبود روابطم هستم یه موقهایی واقعا سخت میشه برام چون سه نفر با سنهای مختلف هستند که باید باهاشون ارتباط برقرار کنم ولی ادامه میدم یه موقعهایی میگم تنها بشم به همه کارهام برسم یه موقعهایی میگم خوب من باید از این فرصت استفاده کنم و شخصیتم را تغییر بدم
حمید جان انشاالله که زمانی میرسه که همگی کنار هم باشیم و از نتایج مون صحبت کنیم
از خدا میخوام همیشه در هر مکان و زمان بهترین لذت ها را ببرین و سیراب بشین
و هر روز نعمت و ثروت سمت شما سرازیر بشه
در پناه الله
سلام و درود به خواهر گرانقدر خانم محمدیان عزیز. سپاسگزارم بخاطر کامنت تون. خیلی خیلی ممنونم.
پیاده روی کنار زاینده رووووود …
منو بردین به 14-15 سال پیش که یه مسافرت تنهایی اومده بودم اصفهان و کلی کنار زاینده رود راه رفتم و شلوغی و انرژی مثبت اون بر اون فضا حاکم بود، هنوز صدای جیغ و خنده و بازیگوشی بچه های کوچیک که توی فضای سبز اطراف بازی میکردن توی گوشمه. و چقدر اون خاطره برام شیرینه که هر وقت به یادم میاد بی اختیار لبخند میاد روی لبم.
چقدر خوبه که شما اینقدر به دنبال نکات مثبت و تحسین زیبایی ها هستین. و این تحسین زیبایی ها اونها رو به زندگی شما میاره.
اون قسمت چالش برانگیز آدمهای پیرامون رو تقریباً همه مون داریمش و به نوعی همین تعامل با این افراد خودش بخشی از پروسه تکامل ماست ، حتی استاد عباس منش هم از این قاعده مستثنی نبودن. اینکه قراره از افرادی که کنارمون هستن چه چیزهایی یاد بگیریم. و اونها به رشد و پیشرفت ما کمک میکنن.
اون دورهمی توحیدی به شدت خواسته من هم هست. امیدوارم در بهترین زمان و مکان شرایطش برای همه بچه ها فراهم بشه.
راستی عکس پروفایل تون خیلی زیباست ، این منظره شگفت انگیزه. با اجازه تون من دانلودش کردم. خیلی ازتون ممنون و سپاسگزارم.
در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
سلام به دوست و برادر عزیز و دوست داشتنی و مهربان هم فرکانسی خودم حمید جان
با تمام کارهایی که در طول روز دارین من شما را تحسین میکنم و بینهایت سپاسگزارم شما هستم که مقید میدونید و پاسخ میدین
واسه همین خوبی و فرکانس عالیتون هست که همه شما را دوست دارن
ممنون از نگاه زیباتون و تحسینتون نسبت به من
دیشب خواب دیدم که با یه سری از دوستان هستیم البته قیافه هاشون را نمیشناختم ولی داشتم بهشون میگفتم من دوره شیوه حل مسائل را خریدم و چقدر عالی هست و هر کدوم داشتن میگفتن که چی خریدند چقدر تو زندگیمون موثر بود
و چقدر من دوست داشتم اون حسی که تو خواب داشتم و خنده رو لبم بود
من فقط برای شما نوشتم و باعث شد خوابش را ببینم
حمید جان خیلی دارم خدا را نزدیک خودم حس میکنم
میرم بیرون میگم خدا جونی یه پارک خوب میخوام وچقدر قشنگ میگه بفرمایید تقدیم به شما همین که همون لحظه حسم عالیه و میگم عاشقتم خدا زندگی یعنی همین
چقدر در دور دستان دنبال لذت بردن و زندگی کردن میگشتم
چقدر دنبال حس و حال خوب در بیرون از خودم میگشتم
چقدر دنبال این بودم که بقیه حال منو خوب کنند
خدا یا شکرت
من عاشق این خدام که دارم آروم آروم پیش میرم باهاش
حمید جان عزیز سپاس از وجودت که باعث شدی بنویسم
چقدر عالی که عکس را دانلود کردین
در پناه الله براتون بهترین ها را میخوام چون لایق بهترین ها هستین
سلام و درود مجدد به شما خواهر بزرگوارم ، نتونستم فقط به امتیاز دادن اکتفا کنم ، از لطف و محبت شما بسیار سپاسگزارم. خداوند به شما خیر و برکت و فراوانی عنایت کنه. همه اش لطف خداست ، اگه دوستان به من محبت دارن ، لطف خداست و بزرگ منشی خود دوستان. خدا به پیامبر میگه ما مردم رو دور تو جمع کردیم. پیامبر با اون عظمتش ، بعد من چی دارم از خودم ؟ همه چیز از خداست. خدایی که هدایتگر هر ثانیه ما میشه، خدایی که آب میشه برای نوشیدن، غذا میشه برای انرژی دادن، نور میشه برای روشنایی، احساس مثبت میشه در قلبمون. خدایی که میگه بنده من ، بفرمایید این پارک زیبا برای استراحت و لذت بردن.
الهی که در بهترین زمان و مکان و شرایط همه دوستان دور هم جمع بشیم، دور استاد عباس منش عزیز جمع بشیم. از نتایج بگیم، از توحید بگیم و خدا رو شکر کنیم بخاطر جریان دائمی هدایتش. این کامنت نوشتن ها انگار همون دفتر مشق زمان مدرسه مون هست. با این تفاوت اینجا توحیدیه، اینجا لذت بخشه.
چند لحظه پیش برای یکی دیگه از اعضای خانواده مون این آیه رو نوشتم دلم نمیاد برای شما هم نفرستم،آیه 22 سوره زمر.
«أَفَمَن شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَىٰ نُورٍ مِّن رَّبِّهِ فَوَیْلٌ لِّلْقَاسِیَهِ قُلُوبُهُم مِّن ذِکْرِ اللَّهِ أُولَٰئِکَ فِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ»
ﺁﻳﺎ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺳﻴﻨﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ [ ﭘﺬﻳﺮﻓﺘﻦ ] ﺍﺳﻠﺎم ﮔﺸﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ ، ﻭ ﺑﻬﺮﻩ ﻣﻨﺪ ﺍﺯ ﻧﻮﺭﻱ ﺍﺯ ﺳﻮﻱ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺧﻮﻳﺶ ﺍﺳﺖ [ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻛﺴﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺳﻴﻨﻪ ﺍﺵ ﺍﺯ ﭘﺬﻳﺮﻓﺘﻦ ﺍﺳﻠﺎم ﺗﻨﮓ ﺍﺳﺖ ؟ ] ﭘﺲ ﻭﺍﻱ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﺩﻝ ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﺍﺯ ﻳﺎﺩ ﻛﺮﺩﻥ ﺧﺪﺍ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ ، ﺍﻳﻨﺎﻥ ﺩﺭ ﮔﻤﺮﺍﻫﻲ ﺁﺷﻜﺎﺭ ﻫﺴﺘﻨﺪ.
در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید و بهرمند از نور هدایت الهی.
درود بینهایت خداوند به شما سعیده جان عزیزم،
چقدر کامنتتون رو با تمام وجودم درک کردم و فهمیدمش سعیده جانم…
یکی از سخت ترین کارهای دنیاست کنترل ذهن استاد توی دوره قانون آفرینش هم میگن که از کار کردن توی معدن هم سخت تره چون هر لحظه همواره باید حواست باشه باید کنترل کنی توکل کنی و متصل باشی میبینی سعیده جان چه کار سختی هستش بی دلیل هم نیست که خداوند چقدر تاکید کرده به تقوی کردن پرهیزکار بودن و چقدر عشق و علاقه ی خاصی داره به بندگان مومن توحیدی و پرهیزکار…
و بدون شک خیلی زیبا پاداش میده خداوند و هدایتگر واقعی و عاشقانه مومنان هست…
وقتی به سخت بودن این کنترل ذهن فکر میکنم و به بهایی که پرداخت میکنیم و جهادی ک میکنیم در راه خدا و تسلیم بودنی ک انجام میدیم و ناخودآگاه یه حسی توی درونم میگه انقد زیبا و کامل پاداش میدم که در تصورت هم نمیگنجه حتی بارها از زبان انسان ها به عنوان نشانه این جمله رو شنیدم…
چون با تمام وجودم دارم میفهمم و لمسش میکنم ک کنترل ذهن کردن ینی چی و چه قدرت بینهایتی رو میخواد به قول استاد وقتی نتایج اونجوری که تو میخوای نیست و ادامه میدی به حرف دیگران توجه نمیکنی و ادامه میدی حرفهای دیگران تورو از مسیر خارج نمیکنه و ادامه میدی میبینی که بقیه تو این مسیر نیستن به ظاهر و چقدر موفق ترن ولی تو شک نمیکنی به مسیرت و ادامه میدی مقایسه نمیکنی و ادامه میدی خواسته هات رو میبینی هنوز نداری تجربه شون نکردی اما دلت رو قوی تر میکنی و ادامه میدی و خیلی نجواهای دیگه و حالت هایی ک ممکنه هر انسان دیگه ای رو از پا در بیاره اما ادامه میدی و هزاران ادامه دادن دیگه پس قطعا خدایی که ما میشناسیم و وهاب هست و کریم و رحیم و بخشنده بدون شک خیلی زیبا پاداش خواهد داد در تمام جنبه ها نه تنها فقط مادی…
بلکه نعمتهای مادی و روحانی زیبایی رو هدایت خواهد کرد…
از فضل خودش خواهد بخشید بینهایت سربلند خواهد کرد بنده ای ک مومن هست و تقوی میکنه و پرهیزکار هست…
مگر نه اینکه مالک آسمان ها و زمین و هرآنچه بین آن هست خداست پس پاداش ها نعمت ها و هدایت ها هم در اختیار خودش هست و خودش اراده خواهد کرد، خدایا همین یک آیه برای بنده ی مومن تو بینهایت کافیست….
کسانی که گفتند پروردگار ما الله یکتاست و سپس استقامت ورزیدند…
هرزمان که زندگی در بهشت و دریاچه استاد رو میبینم تنها چیزی که تو ذهنم جاری میشه شدت کنترل ذهن استاد بوده و از همه مهمتر نتیجه شکرگزاری ها و صادق بودن استاد بوده همیشه میگم یکی از دلایل مهم این نعمتها و این زندگی همینه کنترل ذهن و شکرگزاری…
ما شکرگزاری میکنیم و خداوند ظرف مارو بزرگ تر میکنه و هدایت…
زمانی که شرایط اونطور که میخوای نیست و ذهنت رو کنترل میکنی و شکرگزار همین لحظه و همین نعمتها هستی چقدر قدرت میخواد چقدر توکل و امید میخواد؟!
پس بودن در این مسیر و جهاد کردن و کنترل ذهن کار هرکسی نیست…
خداوند به دلها آگاه هست،
آیا انسان نمیداند که خداوند او را میبیند…
عالم فی ذات الصدور…
عاشقتم سعیده جان قدرتمند و درخشان…
در پناه الله یکتا پر قدرت و پر انرژی ادامه بدی…
قشنگترین عاطفه ی دنیا سلام بروی ماهت
نقطه ی آبیت در بهترین زمان ومکان بدستم رسید …وقتی روبروی آبی بیکران دریا نشسته بودم و صدای موج های دریا شده بود آرامش در لحظه ی من …
آگاهی هایی که برام نوشتی بینظیر بود عاطفه
بی نهایت ازت ممنونم …
حق باتوعه،استاد همیشه میگه کنترل ذهن کار سختیه و ما نباید ازخودمون انتظار داشته باشیم پرفکت عملکنیم …فقط کافیه هر روز یکم بهتر از روز قبل باشیم و مثل اثر غورباقه ای یکروز میبینیم چقدر همه چیز عالی شده و انقدر آروم اتفاق افتاده که ما اصلا نفهمیدیم ….
این روز ها با خودم فکر میکردم چه کنترل ذهنی استاد داشته که وقتی بدهکار بوده !!! باز میگفته درست میشه،خدا درستش میکنه …
اصلا این کنترل ذهن باید پاداشش این بهشت باشه ….اگر کمتر ازین بود باید به جهان و قوانینش شک میکردیم …
خداروشکر برای تموم قوانین ثابت جهان … برای اینکه مطمئنیم ما هم میتونیم مثل استاد نتیجه بگیریم … به دو شرط مثل استاد فکر کنیم و مثل ایشون عمل کنیم …
ممنونم ازت عاطفه جانم،ممنونم ازت که برام نوشتی
به پروردگار یکتای جهان میسپارمت
همیشه بربلندای هدایت باشی زیبا
بینهایت سپاسگزارم ازت سعیده جانم،
بینهایت سپاسگزارم بابت هر کامنت و اگاهی و کلام خدایی ک مینویسی عاشقانه وقت میگذاری چقدر داری کمک میکنی به رشد و گسترش جهان چقدر ما خوشبختیم چقدر ما سعادتمندیم چقدر ما رستگاریم چقدر ما در تلاش برای چنگ زدن به ریسمان الهی هستیم...
بندگانی که نفس خودشون رو پاک میکنن و پرهیزکاران اونها وارثان زمین هستند اونها رستگار هستند اونها هدایت یافته اند و بر هدایت آنها و مقام ایمان و معرفتشان می افزاییم…
هزاران درود بر تو سعیده جانم بابت نکات فوق العاده ای که میگی،
اثر قورباغه ای با تمام وجودم درکش کردم و چقدر همه چیز آرام آرام اتفاق میوفته و یک لحظه میبینی چقدر این کار کردنها تلاش کردن ها عبادت کردنها محصولات فوق العاده ای رو بهت تحویل داده و آنقدر آرام آرام و تکاملی همه چیز حرکت میکنه که بعد میفهمی این طبیعیه که همه چیز عالی باشه و ما محکوم به موفقیت و رشد و سعادت و رستگاری هستیم این قانونه این طبیعیه چیزی جز این غیر طبیعی هست…
عاشقتم سعیده جانم و باز هم بینهایت تحسینتون میکنم و سپاسگزاری میکنم بابت هر کامنت نکته آگاهی و این همه عشق و اشتیاق برای داشتن این مسیر و حرکت کردن من با تمام وجودم سپاسگزارم و تحسین میکنم و تبریک میگم و لذت میبرم و یاد میگیرم…
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
«إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُّبِینًا»
ﺑﻪ ﺭﺍﺳﺘﻲ ﻣﺎ ﺑﺮﺍﻱ ﺗﻮ ﭘﻴﺮﻭﺯﻱ ﺁﺷﻜﺎﺭﻱ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﺁﻭﺭﺩﻳﻢ(١)
«لِّیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِکَ وَمَا تَأَخَّرَ وَیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَیَهْدِیَکَ صِرَاطًا مُّسْتَقِیمًا»
ﺗﺎ ﺧﺪﺍ [ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﭘﻴﺮﻭﺯﻱ ﺁﺷﻜﺎﺭ ] ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ [ ﺑﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﺍﺯ ﺗﻮﻃﺌﻪ ﻫﺎ ﻭ ﻣﻮﺍﻧﻊ ﻭ ﻣﺸﻜﻠﺎﺕ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ ﺩﻋﻮﺗﺖ ﺑﻪ ﺍﺳﻠﺎم ] ﺩﺭ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﭘﻴﺶ ﺁﻣﺪﻩ ﻭ ﺁﻳﻨﺪﻩ ﭘﻴﺶ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪ ﺍﺯ ﻣﻴﺎﻥ ﺑﺮﺩﺍﺭﺩ ، ﻭ ﻧﻌﻤﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺗﻮ ﻛﺎﻣﻞ ﻛﻨﺪ ، ﻭ ﺑﻪ ﺭﺍﻫﻲ ﺭﺍﺳﺖ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﻳﻲ ﺍﺕ ﻧﻤﺎﻳﺪ(٢)
«وَیَنصُرَکَ اللَّهُ نَصْرًا عَزِیزًا»
ﻭ ﺧﺪﺍ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﺼﺮﺗﻲ ﺗﻮﺍﻧﻤﻨﺪﺍﻧﻪ ﻭ ﺷﻜﺴﺖ ﻧﺎﭘﺬﻳﺮ ﻳﺎﺭﻱ ﺩﻫﺪ(٣)
«هُوَ الَّذِی أَنزَلَ السَّکِینَهَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدَادُوا إِیمَانًا مَّعَ إِیمَانِهِمْ وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَکَانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمًا»
ﺍﻭﺳﺖ ﻛﻪ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﻝ ﻫﺎﻱ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﻧﺎﺯﻝ ﻛﺮﺩ ، ﺗﺎ ﺍﻳﻤﺎﻧﻲ ﺑﺮ ﺍﻳﻤﺎﻧﺸﺎﻥ ﺑﻴﻔﺰﺍﻳد. ﻭ ﺳﭙﺎﻫﻴﺎﻥ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﻓﻘﻂ ﺩﺭ ﺳﻴﻄﺮﻩ ﻣﺎﻟﻜﻴّﺖ ﻭ ﻓﺮﻣﺎﻧﺮﻭﺍﻳﻲ ﺧﺪﺍﺳﺖ; ﻭ ﺧﺪﺍ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺩﺍﻧﺎی ﺣﻜﻴﻢ ﺍﺳﺖ(۴)
«لِّیُدْخِلَ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَیُکَفِّرَ عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ وَکَانَ ذَٰلِکَ عِندَ اللَّهِ فَوْزًا عَظِیمًا»
ﺗﺎ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻭ ﺯﻧﺎﻥ ﻣﺆﻣﻦ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺖ ﻫﺎﻳﻲ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺯﻳﺮِ [ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥِ ]ﺁﻥ ﻧﻬﺮﻫﺎ ﺟﺎﺭﻱ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺟﺎﻭﺩﺍﻧﻪ ﺍﻧﺪ ، ﻭ ﮔﻨﺎﻫﺎﻧﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﺤﻮ ﻛﻨﺪ ، ﻭ ﺍﻳﻦ [ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎم ﻧﻴﻚ ] ﻧﺰﺩ ﺧﺪﺍ ﻛﺎﻣﻴﺎﺑﻲ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺳﺖ.(۵)
سلام و درود به خواهر نازنینم سعیده جان.
این هدایت قرآنی امروزم بود. گفتم برات بفرستم. امیدوارم اون حسی که برای من داشت برای تو هم داشته باشه و بیشتر.
البته من برای خودم توی دفترم ترجمه رو اونجوری که خودم دریافتش میکردم مینوشتم، ولی اینجا همون متن رو از اپلیکیشن برات کپی پیست کردم.
برات از درگاه خداوند بهترین نعمتها و شادمانه ترین لحظات رو درخواست میکنم. در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی.
حمید عزیزم سلام
الان که دارم برات مینویسم کنار موج های دریا نشستم ،و نیلا نیکا دارند حسابی با شن و ماسه و موج های دریا بازی میکنند،هوا به شدت مطبوعه !و قویترین صدایی که به گوش میرسه صدای منظم موج های دریاست….
یک مدت عجیب به کلمه ی هم آهنگی این جهان و به نظمش فکر میکنم … یک مدت شکرگزاریم رو با این جمله شروع میکنم
سلام به صاحب ضربانِ منظم قلبم …
میدونی ؟ این جمله عظمت خدارو به یادم میاره و قلبم رو از این عظمت میلرزونه … و بهم یاد آوری میکنه سعیده …. این خداست که باعث این نظم ضربان قلبته…و اگر همین الان اراده کنه میتونه ازت بگیرتش …
سهم قشنگ امروز من از نظم این جهان این بود که من اراده کردم برات بنویسم و همزمان ازت نقطه ی آبی داشتم …
————
برادر عزیز من،با توقف یک ساعته برات مینویسم ،اخرین جمله رو که نوشتم نیلا نیکا دیگه سردشون شده بود ،لباس هاشون رو عوض کردم ،اوردمشون خونه ،حموم بچه ها و غذای بعدش و…. الان دستم آزاد شد تا بشینم با آرامش برات بنویسم
حمید جان چند وقت پیش الهه قشنگم برام نوشته بود که تونسته در مدارت قرار بگیره و در ارتباط باشه باهات …خیلی تحسینش کردم و دروغ چرا ؟حسودیمم شد … گفتم خوش به حال حمید …خوش به حال الهه…
بعد با خودم فکر کردم من میتونم همین الان اینستاگرامم رو وصل کنم و انقدر بگردم تا بچه هارو پیدا کنم ،کاری نیست که بگم اصلا نمیشه ! ولی واقعا من چی دارم برای گفتن؟
مگر نه اینکه جهان ما پر از مداره؟ و من باید فقط روی خودم کار کنم و با آدم های هم مدارم برخورد میکنم ؟ پس دیگه تقلا برای چیه ؟
استاد الان با این همه نتیجه تو قدم ١٢ میگه من فکر میکنم هنوووز چقدر جا داره روی خودم کار کنم !
حالا منِ سعیده با این دستاورد ها چی دارم برای گفتن؟
پس حالا حالا باید روی خودم کار کنم و جهان در زمان و مکان درست ،به عزیزانم وصل میکنه …
ولی از ته قلبم تحسینتون میکنم که باهم هم مدار شدید
نمیدونم باور میکنید یا نه ،ولی خیلی دوستون دارم خیلی …..
حمید جان،برادر عزیز من،این آیه های که برام مینویسی حکم داروی نوراپی نفرین داره برای روح من…
قلبم رو جلا میده …فشار خونم رو تنظیم میکنه ،حالم رو عالی میکنه و جانِ دوباره بهم میبخشه
نمیدونم آیا زمانی هست که بتونم واقعا سپاسگزار این لطفت باشم که از درک و آگاهیت برام مینویسی یا نه
اما همیشه و همیشه از خدا برات بهترینارو میخوام
مثلا عکس پروفایلت رو با همین اسکارف کنار تابلوی فلوریدا ببینم …
حتی فکر کردن بهش لذت بخشه… :)
بزار یکمی از خودم برات بگم سرت رو بدرد بیارم،موافقی؟:)
داستان تا اونجا پیش رفت که من شدم گنگستر شهر آمِل (نمیدونم این آهنگ رو شنیدی یا نه :)))) )
و یکهو تصمیم انتحاری بدون طی کردن تکامل گرفتم و چند روزی توی درودیوار بودم و هی بخدا میگفتم من که دارم مسیر درست رو میرم چرا حالم بده ؟چرا نمیتونم احساسم رو خوب نگه دارم؟بیا آقاجان بیا کمکم کن ،باز این بنده ت با سر رفت توی دیوار !
که خدا بهم الهام کرد درخواست انصراف کامل از کار یک قدم بزرگتر از تکاملته و واسه همین داری درد میکشی ،کاری که باید انجام بدی اینکه درخواست کار نیمه وقت بدی
نصف حقوق،نصف ساعت موظفی
اینجوری چند تا مشکل همزمان حل کردی
هم میتونی نیلانیکارو پیش خودت نگه داری
هم کار داری و ورودی مالیت رو صفر نکردی
هم میتونی تو مسیر جدید قدم هاتو برداری تا به درآمد برسی
(راستی حمیدجان،من فقط دارم درمورد یک سری مهارت ها آموزش میبینم و خداوند از هزاران طریق بهم گفت تو اینارو یاد بگیر تا قدم بعدیت رو بهت بگم،درواقع الان کار خاصی مد نظرم نیست ،فقط دارم قدم های عملی برمیداریم)
خلاصه یکبار دیگه خدا منو از جاده خاکی برداشت گذاشت تو جاده جنگلی و حالا دوباره دارم سوت زنان از مسیر لذت میبرم
خداروصدهزار مرتبه شکر برای هدایتی که دریافت کردیم
تو یک کامنتت نوشتی برداشتت اینکه درسته همه به یک اندازه به خداوند نزدیکند ولی این مائیم که انتخاب کردیم هدایت بشیم و درخواست کردیم و خداوند دستمون رو گرفته
اینم خیلی بهم چسبید خیلی
درک شیرینی بود ،احساس لیاقت بهم داد ،ممنونم ازت پسر
عاشق اون بشکن هات تو ماشین هم شدم :))))) جای منِ نزده به رقص خالی بود :))))
روزهای قشنگی رو داریم میگذرونیم حمید و من صدای خدارو میشنوم که بهمون میگه بنده های صبور من … بزودی اوضاع بصورت بنیادین تغییر میکنه …. مسیر حرکت تون رو ادامه بدید …شما دارید آسه آسه میاید و من دارم به سمتتون میدوئم …
پسر الان که داشتم برات مینوشتم سوره طارق از شبکه هدهد پخش شد …خیلی قشنگ بود …دعوتت میکنم این سوره ی کوتاه و قشنگ رو بخونی …هروقت که این نقطه ی آبی به سلامت به دستت رسید…
به دستان قدرتمند و هدایتگر الله یکتا میسپارمت توحیدی ترین حمید دنیا
قلبِ فراوانِ فراوانِ فراوان
بنام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام دارم خدمت خواهر توحیدیم که بینهایت از خداوند متعال شاکرم برای وجودشون و اینقدر با احساس مینویسه آدم رو متحول میکنه و نمیشه کامنت ننویسی و به راحتی بگذری و آدم رو دست به قلم میکنید.
خیلی منتظر بودم ببینم چه کردیدو از نتایج بگید برامون .
خدا رو شاهد میگیرم …تمام روز ها و شب های من شاهدند…که از صمیم قلب براتون دعا کردم و از خداوند متعال بهترین مسیر رو براتون هدایت خواستم … خیلی خیلی خوشحال شدم و کامنت شما رو خوندم…
من همیشه سعی کردم در بهترین شرایط و حال خوب برای دوستان بنویسم …
ای زیباترین خالق،بابت زیبا ترین تکرار این بیداریت،از تو سپاسگزارم ای معبود یگانه ی من بابت حال خوبم از تو سپاسگزارم.
ای لطیف ترین دوست بابت اینکه در هر لحظه به جای اینکه مچم رو بگیری ، دستم را میگیری و بالا میکشی ازتو سپاسگزارم بابت تمام داشته هایم…
این متن زیبا تقدیم شما … همون حال خوبتون گواه بر درستی مسیرتون هست…
دنیا را براتون شاد شاد و شادی رو برایت دنیا، دنیا آرزو مندم
نیلا و نیکای دوست داشتنی ام رو، به جای من ببوسید و قطعا آینده خوبی در انتظار اوناست.
عهدی که باخدا بستید در طوفان ، در هوای صاف فراموش نکنید.
بهترین ها رو براتون از خداوند متعال خواستارم.
بنام خداوندبخشنده ی مهربان
سلام ودرود فراوان بر حمید عزیز و توحیدی و بی نهایت…
خداوند رو شاکرم برای وجود نازنین شما ، کامنت شما رو میخونه آدم ، لذت میبره ، چقدر حال خوب انتقال میدید،
چقدر خوب با رفیق خوبتون در دل میکنید و چه ارتباط خوبی و حرف های فوق الععععععاده ای بینتون رد و بدل میشه ،
چقدر خوب با خدای خودتون عشق بازی میکنید و حرفهای خوب می زنید … (خودتون متوجه میشید ، شما توی فرکانس او حرف ها و آگاهی ها هستید ، کاملا احساس میشه )
بعضی مواقع نوشته هات و کامنت های شما رو میخونم خیلی اشک میریزم ، اصلا متوجه نمیشم دارم گریه میکنم و منقلب میشم و ساعت ها میرم توی فکر و احساس سبکی میکنم …
انشاءالله سایتون همیشه برقرار باشه
مرسی که هستید و فعالیت میکنید توی سایت …
نمیدونم چی بگم، کلمات من در مقابل شما ضعیف و ناقص اند، ولی درحد خودم نوشتم براتون؟ پذیرا باشید…
بهترین ها رو براتون از خداوند متعال خواستارم
دنیا رو براتون شاد شاد،
و شاد ی رو براتون دنیا دنیا آرزومندم
دعا گوی شما و همه ی دوستان فوقالعععععاده هستم …
منتظر کامنت های قشنگ و تاثیر گذار تون هستیم…
درپناه خداوند منان باشید.
توی کارم مواظب خودتون باشید…
دوستتون دارم از صمیم قلبم …ای بنده ی توحیدی
سلام و درود به شما سید بزرگوار. امیدوارم شاد و تندرست باشید.
بسیار بسیار ممنونم از کامنت پر مهر تون و اینکه صمیمانه قدردان تون هستم.
خدا رو شکر میکنم از اینکه تونستم چیزی رو بنویسم که حال بنده های شایسته و ارزشمند خداوند خوب و مثبت بشه. خداوند زبان و دست و قلب و ذهن من رو یاری کنه تا هر چه که مینویسم باعث نزدیکی خودم و دوستانم به خداوند باشه.
برای همه مون لحظاتی وجود داره که نجواهای شیطانی میاد ، فراموشی میاد، خطا و اشتباه میاد و احساسمون برای لحظاتی غیر توحیدی میشه. اشکالی نداره ، باید یاد بگیریم تو حال بد نمونیم. یاد بگیریم خودمون مسئولیم. یاد بگیریم از درون خودمون شروع کنیم.
خدا رو شکر میکنم بخاطر این بنده توحیدی و ارزشمندش استاد عباس منش عزیز که این فضا رو فراهم کرد برامون تا بتونیم اینجوری دور همی ها و گفتگوهای توحیدی داشته باشیم.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
بنام خداونده بخشنده و مهربانم
حمید سلاممم کاکاممم
حمید مردمممم برای این همه اگاهی حمید چقدرررررر یه ادم میتونه این همه علم کسب کنه حمید به والله قسم دارم دیونه میشم چطوررررر اخه اقا نور تو زندگیت ببار از طرف رب الهی که هر چیزی تو دلت بهش برسی حمیدددددد عاشقتم حمید هر روز بیصبران منتظر کانتتاتم که قران روووو بهتر بخونم حمید از موقعی که دیدم ایجور قران تفسیر میکنی هر روز بعد از نماز هام قران باز میکنم اونچیزایرو که میفهمم لذت میبرم اون چیزایرم که متوجه نمیشم میام و تویه کامنتهای شما و بچه ها پیدا میکنممم.چقدر خوبه که با اموزهای استاد و کامنتهای شمااا بیشتر قران رو دارم میشناسم الهی شکرت خدایا ازت میخوام تو این مسیر ثابت قدم نگهم داری الهی شکرتتت خدای خوبم شکرتتتتت
حمید همیشششه برامون از این اگاهیات بزار حمید چقدر خوبه که اینقدر بزرگی و این چیزارو در اختیار ما میزاری
حمید چقدر از استاد یاد گرفتی که خسیس نباشی تویه اگاهیات حمید چقدر استاد رو قشنگ درک کردی حمید چقدر استاد به تو افتخار میکنه حمید خیللللللی ممنونم ازت خیللللی سپاس گزارم ازت نمیدونم چطور تشکر کنم ازت
استادددد سپاس گزارم ازت برای چنین شاگردی استاد ممنونم برای اینکه اینقدر حمید تونست ازتون اگاهی درک کنه الهی صد هزاررر بار شکرتتتت شکرتتتت…
حمید همیشه برامون کامنت بزار با عشققققققققققققق منتظرتم همیشه
در پناه رب نازنین شاد سلامت ثروتمند و عاقبت بخیر باشی…..
خدایا ازت میخوام که در مسیر توحید من رو هدایت کنی دوستت دارم خدا جونننن
سلام و درود به شما حسین جان. خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر داشتن دوستان نازنین و توحیدی چون شما. خیلی خیلی ازتون ممنون و سپاسگزارم. از این همه لطف و محبت شما.
اعتبار این کلمات که کلاً با خداست، حمید کیه؟ من یه بنده ناچیزم که خدا بر سرم منت گذاشته و به درگاهش ساجد و شاکرم که اجازه میده آیات قرآن رو بخونم. من تفسیر بلد نیستم. فقط اون چیزی که با ظرف وجودم میتونم بفهمم رو مینویسم از خداوند متعال هدایت میخوام که چیزی بنویسم که خیر و حق و هدایت باشه اول برای خودم و بعدش اگه دوستانم تمایل به خوندن داشته باشن.
حسین جان من واقعاً از شما ممنونم و البته کامنت شما رو بهانه ای قرار میدم من هم از استاد عباس منش تشکر کنم. واقعاً نمیدونم با چه کلماتی و چه ادبیاتی از استاد عباس منش تشکر کنم. امید دارم یه روزی بتونم از نزدیک استاد رو ملاقات کنم و از نتایجم براش بگم. حس میکنم این بهترین تشکر و قدردانی باشه برای استاد وقتی نتایج ما رو ببینه.
راستی حسین جان ، عکس پروفایل تون رو بسیار تحسین میکنم. این احساس خوب و عاشقانه ای که توی تصویر با همسرتون ثبت کردین و خدا رو از صمیم قلبم شکرگزاری کردم برای این رابطه عاشقانه و زیبایی که توی زندگیتون دارید. خداوند بر آرامش و احساس عاشقانه و انرژی مثبت و خیر و برکت زندگی مشترک تون بیافزاید.
از درگاه خداوند بهترین نعمتها و شادمانه ترین لحظات رو براتون درخواست میکنم. در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
بنام خداونده بخشنده و مهربانممم.
حمید عزیزممم سلام خوبی کاکاممم
فدای تو بشممم و ممنونم ازت برای تمام کامنتهای قشنگتتت که دستی از دستهای خدایی برای ماااا…
حمید ممنونم بابت این قشنگی هایی که واسمون نوشتی دیشب از کامنت عکس گرفتم واس خونومم فرستادم گفتم خانوم نگاه حمید اقا چی برامون نوشته کلی لذت برد و سپاسگزار شما یود
اینجاش جالب بود بهم گفت باهم ارتباط دارید گفتم اره تو سایت واس حمید کامنت میزارم اونم واس من کامنت میزاره ارههه ولی خیلی زود میدونم به این درخواستم میرسم که بچه های سایت رو ببینم و باهم بشینیم و لذت ببریم گفت
ان شالله
بهش گفتم خدارو شکر میکنم برای سایت برای وجود استاد و شماهااااا الهی شکرتتتتتتتتت خدا جووووون
چقدر باحال بود اینو بهم گفت و کلی ذوق کردم برای این درخواستم از جهان…..
در پناه جان جانان سلامت شاد ثروتمند و عاقبت بخیر باشی رفیقققققققققققق
به امید دیدار…..الهی شکرت رب من
سلام و درود مجدد به حسین جان. امیدوارم در پناه رب العالمین همیشه همیشه سلامت و موفق و شادکام باشید ((در کنار خانواده)) از درگاه خداوند بهترین نعمتها و شادمانه ترین و عاشقانه ترین لحظات رو براتون درخواست میکنم.
عرض سلام و ادب و احترام بنده رو خدمت خانواده محترمتون ابلاغ بفرمائید.
اتفاقاً یه چند وقتیه من بشدت این تصویر ذهنی دائما توی ذهنم تکرار میشه که توی یه جایی توی جمع بچه های سایت هستیم یه دور همی توحیدی داریم. و کلی انرژی مثبت و با هم گفتگو میکنیم و تجربیات مون رو بیان میکنیم، از هدایتها و از دستاوردها مون میگیم. البته اینو چندبار برای دوستان توی کامنت نوشتم. نمیدونم شاید برای خودتون هم قبلاً نوشته بودم. اگه تکراریه ببخشید.
خیلی خیلی ممنون و سپاسگزارم بخاطر این کامنت انرژی مثبتت حسین عزیز ، قدردان لطف و محبتت هستم برادر.
در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
سلام به اقا حمید مهربون ,,خیلی خیلی لذت بردم از کامنتتون ,خیلی بهم اگاهی میده مخصوصا قسمتایی که ایه های قران رو توضیح میدین ازتون میخوام بازم از این کامنتا که توش ایه قران رو توضیح میدین بنویسین ,من خیلی بهشون نیاز دارم ,مطمعنم کاره خدا بوده که من کامنتت شما رو خوندم ,با ارزوی بهترینا برای شما برادر مهربانم
سلام و درود فراوان به شما خواهر بزرگوارم. از لطف و محبت شما سپاسگزارم. خداوند متعال رو بی نهایت سپاسگزارم که لطف کرده بهم . باور کنید من از خودم هیچی بلد نیستم ، و فقط موقعی که آرامش دارم و دارم کامنت مینویسم ، خداوند به قلبم میندازه. اعتبار همه چیز از خودشه. از شما سپاسگزارم ، در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
سعیده ی عزیز!
خدا رو شکر میکنم و برات خوشحالم که اتفاقات جوری پیش رفت تا مسیرت برات واضح و روشن بشه و بسیار تحسینت میکنم که سریع دست به عمل زدی و مسیر جدیدت رو شروع کردی. اینکه آدم یه خبر به ظاهر منفی بشنوه ولی بتونه ذهنش رو کنترل کنه و الخیر فی ما وقع رو به یاد خودش بیاره خیلی اِی وَل داره ؛))
این جمله ی استاد رو بارها با خودم تکرار کردم که “وقتی شما داری روی خودت کار میکنی و حالت خوبه، هرررررر اتفاقی که بیوفته در راستای رسیدن شما به خواسته هات هست”
و این واقعاً کمک میکنه به کنترل ذهن در شرایطی که یه اتفاق به ظاهر ناخوشایند افتاده…
عزیزم برات بهترین ها رو در مسیر جدید آرزو میکنم و امیدوارم هر روز خبرهای بهتر از دیروز ازت بشنوم :)
در پناه خدا باشی!
سلام سعیده جان
امیدوارم حالت عالی باشه
از کامنت های زیبایی که مینویسی معلومه که اتصال تو به خداوند در حالتهای زیبای خودش قرار داره
برات این اتصال رو دائمی و همیشگی میخوام عزیزم
کامنتهات در پاسخ به دوستان دیگه رو هم خوندم
آقا حمید ، الهه خانم و خیلی از دوستان عزیز دیگه ، هستن و گاهی توفیق هم صحبتی باهاشون رو پیدا میکنم
چقدر دوست داشتم شما هم باشید بتونم با شما هم صحبت کنم
ان شاءالله به زودی بتونم هم مدار شما دوست گل و مهربانم هم بشم
خداروشکر میکنم بابت شما سعیده جان ، آقا حمید امیری بزرگوار ، و خیلی خیلی عزیزان دیگه ای که هستن و واقعا همگی ستاره های درخشانی هستن که انگار خدا با کلام تک تک اونها راه رو برای ما در هر قدم از این مسیر الهی ، واضح و روشن میکنه
الان که 5ساله تو این خونه ی بهشتی هستم ، روزی نشده نیام تو سایت مگر چند روز معدود…
اینجا برای من حکم یک خونه امن داره
همفرکانس های عزیزی که حرفمو میفهمن اینجان و حس خوبی که اینجا داریم مثال نزدنیه
از استاد خوبم و خانم شایسته جان و مدیرفنی محترم و خانم فرهادی عزیز هم ممنونم که برای این سایت زحمت میکشن
واقعا خداروشکر میکنم بابت تضادهای زندگیم چون اگر نبودن منم بااین بهشت آشنا نمیشدم
آرزومه روزی برسه همه دوستانم جمع بشیم آمریکا تو یک استیت پارک زیبا و استاد و خانم شایسته هم باشن و چقدر رویایی میشه اون لحظات
به امید دیدار در آمریکا
بنام خداوند بخشنده ومهربان
سلام ،سلامی به خوشبویی گلهای یاس به شما دو استادعزیز وگرانقدرم ودوستان گلم
خداروشکر که امروز هم به من فرصت لذت بردن وتماشای یک فایل فوق العاده را داد من هنوز فایل تصویری رو ندیدم چون داره دانلود میشه ولی فایل صوتی رو دوبار گوش کردم
استاد جان وقتی توسایت آمدم ببینم فایل جدید آمده یا نه وقتی اسم فایل را دیدم(شکارچی نکات مثبت باشیم )یعنی نمیدونم چطور توصیف کنم این حالم را گفتم مگه میشه مگه داریم تا این حد ،هم زمانی قضیه این بود که من دیروز با همسرم ویکی از دوستان از یه مسیری عبور میکردیم آن دو مشغول صحبت باهم بودند ومن توجه ای به حرفهای آنها نداشتم وای یدفعه چشمم خورد به پهنای آسمان که خورشید داشت غروب میکرد وای وای هرچی بگم چقدر آن منظره رویایی وفوق العاده بود کم گفتم یعنی استاد کناره های ابر ی که در تیررس خورشید خانم بود کنگره کنگره طلایی بود اینقدر ذوق کردم که به همسرم ودوستم گفتم ببینید چقدر این غروب زیباست کلا آنها هم از بحث خود دست کشیدند وشروع کردند به تایید حرف من هنوز هم که آن صحنه یادم میاد وجودم پراز حس سپاسگزاری میشه
من این دوست عزیزعارفه جان را تحسین میکنم بخاطر این ایده فوق العاده وخلاقیت ایشون جهت توجه بیشتر خودشون وفرزندانشون به زیبایی ها ونکات مثبت وپرورش ذهن فرزندانشون به این طریق
منم خودم استاد چند مدت هست که خودم را متعهد کردم در هرشرایط وهر موقعیتی که هستم یه نکته مثبتی پیدا کنم وبابت آن خدارا سپاس گزار باشم وحتی همسرم که اصلا عضو سایت نیست جوری شده که در مورد اتفاقات وشرایط منفی با من صحبت نمیکنه وقتی تو یه مسیرطولانی باشیم شروع میکنه از تجربه زیباییها وخاطراتی که به جاهای مختلف داشته برا من صحبت میکنه باید بگم استاد همسرم تنها دوست صمیمی منه وقتی ایشون متوجه شدند من تمایلی به شنیدن اخبار منفی ویا مشکلات زندگی دیگران ندارم ایشون هم خداروشکر بیشتر در مورد موضوعاتی صحبت می کنند که من علاقه دارم رویاهایی که داریم حتی شده بریم یجایی ایشون یه گل زیبایی ببینند ویا یه مکان زیبا عکس میگیره وحتی از منم میخواد کنار آن زیبایی قرار بگیرم وازم عکس بگیره وقتی من آگاهانه تلاش میکنم به زیبایی ها ونکات مثبت توجه کنم جهان هم منو به سمت شرایط وموقعیتها وافرادی هدایت میکنه که این ویژگی هارو داشته باشند وشما بارها تو فایلهای مختلف فرمودید که زیبایی های پرادایس هیچ وقت براتون تکراری نمیشه دقیقا استاد وقتی من تو یه مسیر همیشگی درختان توبلوار،نخلهای کنار باغها،گلهای داخل فلکه ها را با عشق نگاه میکنم و وجودم به وجد میاد اگر روزی هزار بار از آن مسیر عبور کنم بازم هم زیباتر از قبل هست وجهان یجوری منو غافلگیر میکنه که خودم مبهوت میمونم
توجه به نکات مثبت وزیبایی ها در این مدت باعث شده خیلی خیلی نسبت به قبل صبورتر باشم
سبب شده خیلی راحت تر بتونم نجواهای ذهنم را کنترل کنم
خیلی کمتر نسبت به قبل گلایه کنم ویا توقعم از دیگران کمتر شده
هراتفاقی پیش بیاد بظاهر بد سریع بخودم میگم خیر فی ماوقع وقتی همسرم اصرار داره کنارش باشم وسریال تماشا کنم با اینکه ظاهرا کنارش نشستم ومیوه میخورم ولی توذهنم دارم زیبایی آن میوه را تحسین میکنم طعم فوق العاده اش رو وسعی میکنم آگاهانه ذهن همسرم هم منحرف کنم وکمتر توجه اش به سریالها وصحبتها باشه
بخاطر شرایطی که دارم استعلاجیم وتو خونه تنهام فقط بعدازظهرها دوساعتی برم فیزیوتراپی ولی من احساس خیلی خوبی دارم همسرم بهم میگه تنهایی حوصله ات سر نمیره میگم نه اصلا من عشق میکنم که تنهام وازتنهایی با خودم لذت میبرم مشغول خواندن کامنتها میشم تو بخش عقل سوالها وپاسخ دوستان را میخونم واگر آگاهی داشته باشم پاسخگو سوالات هستم
من از ایده وخلاقیت دوست ارزشمندم تصمیم گرفتم یه دفتر بزارم وهرشب در مورد هر چیزی غذا،رابطه با همسرم ،وسایل خانه امکاناتی که دارم شرایطم 10 نکته مثبت از هرکدام بنویسم وآخر هر ماه تعداد را در 1000 ضرب کنم وبرا خودم کادو بگیرم چون اینجوری احساس لیاقت وارزشمندی هم در خودم تقویت میکنم
استاد از شما صمیمانه سپاسگزارم
ازوجود دوستان ارزشمندی چون عارفه جان از خدای خودم سپاسگزارم
در پناه حق شاد وسلامت وثروتمند وسعادتمند باشید در دنیا وآخرت
سلام
استاد اگر بگم امروز دوباره من اومدم تو راه و متعهد تر شدم بی راه نگفتم
کل این فایل میگفتم عجب مادری عجب مادری
استاد و دوستان عزیزم این مادر با این کار کمکی به بچه ها میکنه که حتی میلیارد ها پول نمیتونه بکنه و چیزی به این دو بچه یاد میده که خیلی با ارزش تر از هزاران صفحه کتاب و دانش و ساعت ها مدرسه است
عارفه جان عزیز تو امروز با این تمرین به من چیزی یاد آوری کردی که استاد در دوره 12 قدم یادم داد به نام تمرین ستاره قطبی
در کل این فایل اشک شوق در چشمانم بود از ایده فوق العاده این مادر مهربون و عالی
این دعا رو واقعا کردم برای خودم که ای کاش تو مادر من بودی عارفه جان
استاد من چند وقته دارم روی تمیزی و زیبایی تمرکز میکنم و واقعا به جاهایی هدایت میشم که اصلا باورم نمیشه این مکان داخل اصفهان باشه
همین دیشب یه مکانی تو خیابان مهر آباد دیدم که اصلا وایسادم و گفتم این کدوم خیابونه که این بازارچه قشنگ و پر آرامش داره و دیشب میگفتم ببین چقدر دارم هدایت میشم به خیابون های زیبا و خانه های ثروتمند و عالی
دیشب تا رد شدم گفتم آقا منم میخام اینجا زندگی کنم
همون جا یه ندایی گفت همین توجه ادامه بده متی که آوردمت تو این جا خونه هم بهت میدم.
یه سوالی هست از بچه ها دارم که بهم کمک کنند برای این سوال
من برای مسئله تمیزی و زیبایی خیلی خوب میتونم تمرکز کنم و دارم هدایت میشم به تمیزی و زیبایی بیشتر
ولی در مورد ثروت این جوری نیست.
به نظر شما بچه ها چه جوری توجه کنم به ثروت ها که واقعیت زندگی الانم به چشمم نیاد یعنی ذهنم مقاومت نکنه که الان که اینجایی چحوری میخای برسی؟؟
این سوال اگر کمکم کنیین ممنون میشم
استاد یه خبر خوشحالی دارم براتون که من یه نتیجه کوچک دارم و این که من تو هفته اخیر داخل یه تیزر تبلیغاتی کار کردم و بازی کردم
استاد هر روز دارم به حرفه ام مسلط تر میشم و علاقه ام هم بیشتر میشه و این مدیون شما ام که به من یاد دادین که برم و بگردم دنبال علاقه ام بگردم.
از شما عارفه عزیز هم سپاس گذارم که امروز باز هم منو یاد ندای درون خودم و قانون اصلی جهان انداختی.
سپاس از این بچه های عالی و خوب
درود و سلام خدمت آقای احمد رضا عزیزی .. اتفاقا یکی دیگه از دوستان در این سایت هستش بنام آقای امیر عزیزی گفتم شاید نسبتی با هم دارید.
آقای عزیزی عزیز یک سوالی کردید اینکه
نظر شما بچه ها چه جوری توجه کنم به ثروت ها که واقعیت زندگی الانم به چشمم نیاد یعنی ذهنم مقاومت نکنه که الان که اینجایی چحوری میخای برسی؟؟
خواستم بگم توی قسمت عقل کل می تونید مراجعه کنید دوستان راه های خیلی جالبی از تجربیاتشون رو اونجا نوشتند که خیلی مفید هست و میدونید که با تمرین و تکرار مداوم باورسازی ها بیشتر و بهتر
در افکارمون نهادینه میشه
ممنون و سپاس برای کامنت زیباتون که از زیبایی های بازارچه ها و پاساژ در خیابان های مهر آباد اصفهان نوشتید .. و از اینکه در مدار زیبایی ها قرار دارید لاجرم در مدار جذبش هم قرار می گیرید..
بهترینع بهترین ها رو از هر نوع در جهان برای شما دوست عزیز و برای همه مون آرزومندم
باسلام به استاد ومریم جان عزیز ودوستانم شاکر خداوندم هستم که منو با این سایت پرشور آشنا کرده که اکثر وقتمو توسایت میگذرونم
خیلی وقت نیست که وارد سایت شدم ولی دارم خودمو تربیت میدم بیشتر روی زیباییها وتحسین زیباییها بپردازیم وشکر گذار خداوند مهربانم هستم
خدایا کمکم کن این آگاهی ها وتکاملم که کمکم شکل میگیرن به نحو احسنت باشه وهمیشه به ربوبیت تواعتقاد دارم
خدایا شکرت که بافکر کردن درباره ات آرام میشم
وحتی بانوشتن جملات توسایت آروم میشم
من نمیتونم کامنت طولانی بنویسم واز کامنتای دوستان خیلی استفاده میکنم
خدایا شکرت.
به نام خالق زیبایی ها
سلام به استاد عزیزم ودوستان عزیزم
خدایا شکرت واقعا متعجب شدم از دیدن این فایل
چندروزی بود ذهنم خیلی درگیر بود صبح که بیدار شدم 3درخواست تمرین ستاره قطبی نوشتم ودیگه نتونستم مثل روزای قبل بیشتر بنویسم از خدای خودم خواستم همین 3درخواست اجرا بشه برای من خیلی باارزش هست یه چای خوردم وتصمیم گرفتم دوش آب سرد بگیرم(نکته ای که استاد درفایل های قبلی گفته بود)بعد از دوش روی مبل نشستم ودیدم دوستم پیامی داده ومنو تولد همسرش دعوت کرده
بعد ازاون حسم گفت یه سری به سایت بزن(من هرروز به سایت سرمیزنم برای دین فایل های جدید و خوندن چند کامنت تا ذهنم آروم بگیره)
وقتی فایل جدید دیدم وعنوانشو خیلی متحیر شدم
گفتم خدایا شکرت این هدیه از طرف تو واسه من که نیاز به همچین مطلبی داشتم پس حواست به من هست پس منو خیلی دوست داری که فایلو به من نشون دادی درست درزمانی که نیاز دارم
چون من این موضوعو چند وقته فراموش کردم وفقط به نکات منفی افراد توجه میکنم وهمینطور اتفاقات ازهمین جنس...
من واقعا لذت بردم از دیدن این فایل
تحسین میکنم همچین مادری که اینقدر آگاهانه بچه هارو وارد این بازی کرده و همه اعضای خانواده لذت میبرن چه مدیریت تربیتی فوق العاده ای
استاد عزیزم شما لایق زندگی درهمچین محیط بهشتی هستین چون درهرلحظه و هرشرایطی به نکات مثبت توجه میکنین و شکرگزار خداوند هستین
من عاشق این پارادایس هستم و خییییلی دوست دارم اونجارو تجربه کنم از نزدیکِ نزدیک
خدایا منو هدایت کن به راه راست به راه کسانی که نعمت داده ای نه راه گمراهان
استاد عزیزم خداروشکر میکنم که منو به این سایت هدایت کرد چون من بنده ی محبوب خدام
وسپاسگزار شما ومریم جون ودوستان عزیز که کامنت های بینظیر مینویسند و دستی از دستان محبوب خداوند هستند
خدایاشکرت خدایا شکرت خدایاشکرت
سلام به سید عزیزم و مریم خانم گل
اول از همه اینو بگم که من میلاد شریفی کسی هستم که همه ی نزدیکانم میدونن که چقدر نوشتن برام سخته. من کسی بودم که حتی گاها توی امتحانات مدرسه و دانشگاه اگه سوال تشریحی بود که پاسخ طولانی داشت با اینکه پاسخ رو کامل میدونستم اون رو خالی میزاشتم میگفتم اشکال نداره بقیه ی سوالها رو که درست جواب دادم کافیه. یعنی میخوام بگم اینقدر از نوشتن فراریم. البته خدا رو شکر در نقطه ی مقابل صحبت کردن وجود داره که من عاشق صحبت کردنم و همه میدونن که میتونم چقدر تاثیر گذار صحبت کنم. و به همین ترتیب در مورد بقیه هم دوست دارم صداشون رو بشنوم، دوس دارم صحبت کنن تا من از پیج و تاب صحبتاشون، از لحنشون، از پایین و بالا رفتن های تن صداشون لذت ببرم. برای همینه که یکی از خواسته های قلبی من اینه که سایت عباسمنش مجهز به کامنت صوتی بشه. البته اگه اشتباه نکنم خود شما سید جان توی یکی از فایل ها دلیل اینکه هنوز کامنت صوتی ایجاد نشده برای سایت رو گفتید ولی یادم نمیاد چی بود باید بگردم پیداش کنم. خلاصه میخوام اینو بگم که سید عزیز شما واقعا سخنران بینظیری هستی. مگه میشه عاشق این صحبت ها نشد، مگه میشه عاشق این لحن نشد، مگه میشه عاشق این پیچ و تاب های ظریف در صدا نشد. از طرف دیگه چون من از نوشتن فراریم قاعدتا مطالعه ی نوشته های طولانی هم برام سخته ولی میخوام از مریم خانم شایسته ای بگم که نوشته گذاشته با عنوان راهکار مسائل زندگی شما که هر نوشته مثل یه کتاب خلاصه شدس. و من میلاد شریفی وقتی به نوشته های مریم خانم شایسته میرسم یک تسلیم واقعیم. اینقدر این نوشته ها از همون ب بسم الله ش زیبا شروع میشه و ادامه پیدا میکنه؛ و اینقدر این نوشته ها واقع گرایانه و کاربردیه که با عشق میشینم ساعت ها میخونم اونها رو. میخوام این نتیجه رو بگیرم که کیفیت کار شما دو عزیز اینقدر بالاست که شخصیت و عادت های منو تغییر داده. سخنرانی های زیبای استاد منو وادار میکنه که بیام کامنت طولانی بنویسم و نوشته های کاربردی و واقع گرایانه ی آن استاد دیگر منو وادار میکنه که ساعت ها بشینم و مطالعه کنم.
شکارچی نکات مثبت. چقدر زیبا که بتونیم با انجام بازی تعهد خودمون رو به قوانین بدون تغییر الهی پیاده کنیم. اصلا خود بازی کردن در ذات کلا نکته ی مثبته حالا اگه اون بازی بازی قانون زندگی باشه که دیگه محشر میشه. برای تبدیل شدن به شکارچی نکات مثبت اولا باید این رو بدونیم که در تاریکترین و سیاهترین گوشه های زندگی هم همواره نکات مثبتی برای توجه کردن وجود داره. این خیلی مهمه. زندگی هیچگاه و در هیچ شرایطی خالی از نکات مثبت نیست. یه بار دیگه تکرار می کنم چون خیلی مهمه:
زندگی هیچگاه و در هیچ شرایطی خالی از نکات مثبت نیست.
در نتیجه ما همواره شکار آماده روبروی خودمون، در دید خودمون و درست در مکان و زمانی که قرار گرفتیم داریم. پس مثل این میمونه که در مقابل بی نهایت شکار متنوع قرار گرفتیم و تنها چیزی که نیاز داریم سلاح مناسب برای شکاره. اگه خودمون رو مسلح به ابزار مناسب شکار کنیم قطعا میتونیم بی نهایت نکات مثبت رو شکار کنیم. ابزارهای شکار ما حواس پنجگانه ی تربیت شده ایست که یاد گرفته اند چیزی رو حس کنند که به ما احساس بهتری میدهد. در حقیقت، حواس پنجگانه ی ما باید دنبال حس کردن چیزی از زاویه ای باشد که به ما احساس بهتری میدهد. دوستان من آگاه باشید که شکار نکات مثبت یک فعالیت نمایشی نیستا، یک فعالیت تبلیغاتی نیستا. چون مهمترین نکته اینه که به احساس بهتر ختم بشه. اگه تهش احساس بهتر نیست یعنی داریم نمایش بازی میکنیما. پس یه بار دیگه بگم که هم خودم یادم بمونه هم به اهمیتش تاکید کنم:
حواس پنجگانه ی ما باید دنبال حس کردن چیزی از زاویه ای باشد که به ما احساس بهتری میدهد. چشممان چیزی را ببیند، گوشمان چیزی را بشنود، بینی مان چیزی را ببوید، زبانمان چیزی را بچشد و بدنمان چیزی را لمس کند که چهره ی ما را می گشاید، عشق مان را تقویت می کند، قلب مان را سرشار از انرژی الهی می کند، به ما امید می دهد، به ما انگیزه می دهد، اراده مان را تقویت می کند، ما را به حرکت وا میدارد، منشاء باورهای قدرتمند کننده برای ما میشود، ما را به خودشناسی بهتر میرساند و درک ما از رب العالمین الله یکتا را افزایش می دهد. و همه ی این پیامدها رو میتوان با همان سنگ محک (احساس خوب) سنجید.
توجه و شکار هر نکته ی مثبت زنجیره ای از اتفاقات مثبت دیگه رو همراه خودش میاره. یه مثال از خودم بگم. چند ماه پیش بود که من سر یه دوراهی قرار گرفته بودم و احساس خوبی نداشتم. همون موقع بود که یه فایل از سفر به دور آمریکا روی سایت عباسمنش آپلود شد و با دیدن اون فایل من کلا زیر و رو شدم. فایل موقعی بود که سید عزیز و مریم خانم به دره ی یوسمتی رفته بودن و شکار من از اون فایل شاهکاری به نام صخره ی ال کپیتان بود. این صخره منو دیوانه کرد. هنوز هم فکر میکنم اون قسمت با اختلاف یکی از بهترین قسمت های سفر به دور آمریکاست. شکار نکته ی مثبتی به نام صخره ی ال کپیتان از اون فایل باعث شد برم راجع به این صخره تحقیق کنم تا به عمق بیشتری از زیبایی های اون پی ببرم. تحقیقم منو رسوند به شخصی به نام الکس هنولد؛ کسی که میتونه مرز باورهای قدرتمند کننده رو کیلومترها جابجا کنه. بعد در مورد این شخص هم تحقیق کردم، مستندشو دیدم و کلی کار دیگه. میخوام اینو بگم که یک شکار من از فایل تصویری منو به جایی رسوند که نه تنها احساسم در لحظه خوب شد بلکه کلی چیز یاد گرفتم از طبیعت یوسمتی، کلی باور قدرتمند کننده ساختم، کلی فهمیدم که چقدر ترس های من واهی ان، کلی خواسته ی جدید در وجودم شکل گرفت و حتی الان یک سری فعالیت دارم انجام میدم که محرکش همون توجه به نکته ی مثبت اولیه بود.
پس قطعا شکارچی نکات مثبت باشید و اگر مثل من به نکته ی مثبتی برخوردید که ابعاد گسترده تری داره (مثل صخره ی ال کپیتان) حتما برید راجع به اون نکته ی مثبت تحقیق کنید، زیبایی های بیشتری از دلش بیرون بکشید، باورهای قدرتمند کننده بسازید و پیشرفت شخصیتتون و زندگیتون رو شاهد باشید.
فعلا خداحافظ سید عزیز، مریم خانم گل و همراهان عباسمنشی.
سلام به شما آقا میلاد عزیز
من از کامنت شما که واقعا میدونم به یک سری مقاومتهاتون غلبه کردید و استوار و بااراده موندید تا نوشتیدش خیلی لذت بردم و یه نکته خیلی ارزشمند برداشت کردم که حواسم بهش نبوده. اینکه شکارچی نکات مثبت بودن فقط این نیست که نکته رو ببینیم و تحسین کنیم و به زبون بیاریم و حتی فقط بنویسیمش. بلکه باید در بحرش فرو رفت و درباره اش مثل یک تحلیلگر فکر و تحقیق کرد. بجای اینکه هی نکات و اتفاقات منفی رو واکاوی کنیم برای نکات مثبت همین میزان زمان و انرژی صرف کنیم. اینطوری میشه که سرعت رشدمون بیشتر میشه.
آفرین به دقت و تیزبینی شما.
من که خیلی استفاده کردم.
موفق و شاد باشید.