برنامه نویس زندگی خودت باش - صفحه 30

507 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سعید گفته:
    مدت عضویت: 619 روز

    به نام خداوند جان آفرین

    سلام به همه دوستان عزیزم

    از اینکه استاد با ابهت میگه من خلقش کردم لذت میبرم و در این میان یه چیز بهتر فهمیدم

    که باور درست نسبت به خداوند و باور درست نسبت به خودت چقدر میتونه رنگ زندگی رو عوض کنه که استاد همیشه از این باورها و نتایج مرتبط میگه که سرچشمه از این دوباور بزرگ هستن

    خداوند اینو بهم گفت برای مهاجرت که تا موقعی که باورهات تغییر نکنه حتا اگر بری به کشور دیگه یا یه جای دیگه بازهم تو همون ادمی که فقط مکانش عوض شده در حالی که باید باورهات عوض بشه . به خاطر همین افراد که دنبال تغییر عامل بیرونی هستن معمولا مشمول رنج هستن

    مهاجرت میتونه رفتن از باورهای غلط به باورهای درست باشه . بالاترین الویت برای تغییر باورها اینه که ورودی ها کنترل بشن تا غذا به باورهای مخرب نرسه و بعد در اوردن باورهای اشتباه هستن که کم کم بالا میان .

    دومین مورد که الویت بالایی داره و از ندانستنش اذیت شدم اینه که قبل شروع هرکاری باورشو در مورد همون مهارت بسازم چرا که وقتی تلاش بکنی و باورهای ناموافق داشته باشی مثل کوبیدن اب در هاون هست و خسته میشی و ول میکنی

    حال دلتون خوش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    فرشته شریفی گفته:
    مدت عضویت: 1278 روز

    بنام خدای مهربان

    سلام از قلب پراز امید و حال خوبم به بهترین استاد جهان

    خداروشکر خداروصدهزار مرتبه شکر برای این لحظه اکنون

    همه قانون رسیدن به خاسته هارو خلاصه میکنم تو یک موضوع

    برداشتن ترمز ها

    اینکه ما یکسری خاسته داریم و اتفاقن خیلی خوب هم داریم به خاستمون توجه میکنیم ولی بهش نمیرسیم

    تنها دلیلش اینه ک ما درسته خاستمون رو شناختیم و توجهمون رو گذاشتیم رو چیزی ک میخاییم

    اما اون وسط ی ترمز یا تعداد بسیار ترمز یا همون باورهای مخالفش رو داریم

    خوب وقتی منه نوعی خاسته ام اینه با کار کم درامد بالا داشته باشم ولی دیده هام این بوده ک طرف از صب تا شب تو سالنه و یا سر کلاسه ک پول بسازه میگم تنها راهش همینه

    وقتی فکر میکنم که من دارم روزی یدونه یا 2 تا مشتری راه میندازم و درامد روزانه ام nمیلیونه

    میگم باوا بیخیال فری؟

    چجوری آخه؟

    اصلا سالن باید شلوغ باشه

    تو اصلا شناخته شده نیستی ک بخان برا کارت اون عدد رو پرداخت کنن

    تا سالنت پر مشتری نباشه نمیشه پول بسازی

    دیگه مشتری ک اون همه پول بخاد برا ی شینیون بده ک نیست و و و و و و

    هزاران ترمز دیگه

    حالا من هرچقدر بیام ویدیو ببینم از افراد ثروتمند

    یا مثلا تو کانال باورهای ثروتساز برم و میلیون ها ساعت بزارم بخونم ثردتمند شدن مقدسه خداییه و

    اون ترمزها اجازه نمیدن ک من به خاسته ام برسم

    راه رسیدن من به خاسته هام اینه که

    مقاومت هام رو بردارم

    توی هرموضوعی ک خاسته دارم ترمز هام رو بنویسم و بشینم با صبوری روشون کار کنم

    کار کنم

    کارکنم

    فری اگه برات مهم باشه کار میکنی

    خدایا تویی ک منه فرشته رو تو این سن هدایت کردی خودتم کمکم کن که راه درست رو پیش ببرم

    بخدا قسم از اینکه میتونم از قوانین استفاده کنم حس میکنم ساعت کمه 24 ساعت کمه برای استفاده از قانون

    دنیا ی رنگ جدیدی برام گرفته

    دقیقا شدم مثل روزای اولی ک قانون رو فهمیده بودم همونقدر پراز هیجان و حس خوب

    دریچه جدیدی از اگاهی رو باز میبینم به روی خودم

    خیلی خوشحالم

    خدایا صدهزار مرتبه شکرت

    دوستتون دارممممممم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    ملکه قربانی گفته:
    مدت عضویت: 1296 روز

    به نام خدای مهربان سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته نازنین ودوستان بزرگوار

    تحسین می‌کنم استاد عزیزم که این قدر عالی بهترین زندگی را خلق کردند

    پس من باید به این باور برسم که من خالق زندگیم هستم من فرمانده هستم نه افکارم

    من با جهت دهی کانون توجهم زندگیم را خلق می‌کنم قدم اول این باور است من باید همیشه مواظب افکار و ورودی های خودم باشم چراکه جهان به فرکانس های من جواب می‌دهد

    خدایا شکرت که من را خالق زندگیم قرار دادی این حق انتخاب را برای من قرار دادی

    خدایا شکرت که من هم لایق دریافت آگاهی های ناب کشف قوانین هستم

    چه فضای رویایی حس و حال معنویت وارتباط با خداوند را دریافت کردم چقدر موتور سواری با عزیز دلتون عاشقانه بود با اون آهنگ زیبا ودلنشین که موقع وصل و لقا را داشت

    استاد عزیزم چقدر لذت بخش بود اون لحظه ای که تو آینه دست تکون دادی و گفتید عاشقتونم من هم عاشق شما عزیزان هستم که این قدر عالی این زیبایی ها را به تصویر می کشید

    من با ساختن این باور که خداوند همیشه همراه منه منو دوست داره منو هدایت می‌کنه عاشق منه و من را دوست داره واو بیشتر از من می‌خواهد که ثروتمند و شاد باشم

    واین باور که من لایق بهترین زندگی هستم من لایق دریافت الهامات الهی هستم لایق شادی و خوشحالی هستم لایق آرامش مالی هستم لایق آرامش درونی هستم

    خدایا مرا آسان کن برای آسانی ها تنها تو را می پرستم وتنها از تو کمک می خواهم

    ما را به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنها نعمت داده‌ای نه راه گمراهان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    حامد حسامی گفته:
    مدت عضویت: 3105 روز

    به نام خدا

    از استاد عباسمنش وخانم شایسته تشکر فراوان دارم برای این فایل هدیه ای ارزشمند…

    یه تجربه ای عالی از موتور سواری در خیابان های زیبا وفارق العاده ای آمریکا…

    من امروز صبح سایت دیوار را بعد از بیدار شدن باز کردم و آگهی یک موتورسیکلت صفر کیلومترشبیه به موتور سیکلت استاد عباسمنش را دیدم با تکیه گاه و امکانات فراوان و فروشنده در پایان توضیحات نوشته بود که این موتور سیکلت به دلیل قوانین کشور پلاک نمیشود و پلاک ندارد و فقط سند آن به نام خریدار میشود.

    من با خودم گفتم که چقدر این موتور سیکلت زیباست و ای کاش میشد که من یکی مانند این میداشتم و ای کاش که میشد پلاک شود و آزادانه با موتور سیکلت ام رانندگی کنم…

    واین سوال که چگونه میشود این اتفاق بیفتد در ذهن من مرور میشد.

    بعد گفتم که بگذار سایت استاد عباسمنش را باز کنم و نشانه ای امروزم را ببینم،که خداوند متعال من را به پاسخ درخواستم هدایت کرد.

    استاد عباسمنش در یک فضای بهشتی به همراه عزیز دلشان در کنار موتور سیکلتی شبیه به همان موتور سیکلت که من آگهی آن را در سایت دیوار دیدم ایستاده است و سوال من این بود که چگونه میشود یک همچین موتور سیکلتی داشت و قانونی با آن رانندگی کرد و استاد عباسمنش توضیح میدهند که برای هرخواسته ما باید کدی را بنویسیم و اگر به آن خواسته نرسیدیم کد ها را دستکاری کنیم تا خواسته ای ما محقق شود و هم زمان امروز صبح چندین خواسته برایم شکل گرفت

    1داشتن موتورسیکلتی شبیه به موتور سیکلت استاد

    2تهیه ای قانونی دوره ای کشف قوانین زندگی

    3زندگی در کشوری آزاد و بدون محدودیت

    و موشک هایی از خواسته های جدید را به کائنات فرستادم

    انشالله که درخواست ها و رویاهای همه ای ما محقق شود

    خدانگهدار.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  5. -
    حامد حسامی گفته:
    مدت عضویت: 3105 روز

    به نام خدا

    از استاد عباسمنش وخانم شایسته تشکر فراوان دارم برای این فایل هدیه ای ارزشمند…

    یه تجربه ای عالی از موتور سواری در خیابان های زیبا وفارق العاده ای آمریکا…

    من امروز صبح سایت دیوار را بعد از بیدار شدن باز کردم و آگهی یک موتورسیکلت صفر کیلومترشبیه به موتور سیکلت استاد عباسمنش را دیدم با تکیه گاه و امکانات فراوان ولی قیمت پایین تر از سایر موتور سیکلت ها .

    در پایان تو

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    آرزو گفته:
    مدت عضویت: 2720 روز

    سلام به استاد عزیزم

    یادمهند سال پیش که این فایل گذاشتی رو سایت کنجکاو بودم فقط خانم شایسته ببینم کل مسیری که زیباییا رو فیلم گرفتین من تو آینه نگاه میکردم ببینم خانم شایسته چهرش نمایان نمیشه خخخ

    اینم از فضولیایی هست که خیلی وقتا آدمو از اصل دور میکنه از لذت بردن دور میکنه و هدر رفت عمر هستش

    استاد چقدر همه چی زیباست

    چقدر تو خوبی که زیبایی هارو بهمون نشون میدی

    واقعا فایل قشنگی بود و لذت بردم ممنونم

    موتورتون خیلی خفنه عاشق موتور سواری هستن در حال حاضر خودمون یه هوندا 125داریم و کلی باهاش سواری میکنیم و لذت میبریم خیلی خوبه موتور

    من گاهی خستم میشه رو موتور الان موتور شما دیدم که تکیه گاه داره کلی لذت بردم و از خدا درخواستش کردم واقعا راحته

    چقدر آب فراوونه اونجا و چقدر خدا مهربون و بزرگه

    چقدر دنیا زیباس

    همه چی دست خودمه و زندگیم زیبا میسازم

    خداراشکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    Samira Zare گفته:
    مدت عضویت: 866 روز

    سپاس مخصوص خدایی است که پروردگار جهانیان است

    سلام بر استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز

    وسلام بر تمام دوستان

    استاد عزیزم اولین دوره را که من در این سایت خریدم دوره کشف قوانین زندگی بود.

    این دوره بسیار معجزات را در زندگی من آورد.

    این دوره مرا به آرامش روحی جسمانی و معنوی دعوت کرد.

    در این دوره صحبت‌های طلایی شما مرا سالیان سال به جلو راند.

    من به نکات طلایی شما عمل کردم و هنوز که هنوزم هست هر روز صبح سپاسگزاری انجام می‌دهم و کدنویسی می کنم و خواست‌هایم به مراتب در زمان خود به اجابت می‌رسد. به برکت این دوره از معجزات ریز درشت در زندگیم رخ داده است.

    در همین جا جا دارد که از شما استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز تشکر ویژه به عمل بیاورم.

    نکته‌های این فایل را برای خودم یادداشت برداری کرده‌ام تا مروری دیگر برایم باشد.

    گفته های استاد:

    در دوره کشف قوانین کد خواسته‌هایی را که می‌خواهیم را می‌نویسیم از ثروت، سلامتی، معنویت، عاطفی…

    یعنی باورهایی را که خواسته ایجاد می‌کنیم و اتفاقات رقم می‌خورد و هر کجا که دیده‌ایم آن خواسته‌ای را که می‌خواهیم نیست می‌آییم کد را دستکاری می‌کنیم اون جوری که می‌خواهیم می‌شه…

    خداوند تمام قدرت را در اختیار ما قرار داده، ما هستیم که اتفاقات را رقم می‌زنیم، ما هستیم که شرایط را خلق می‌کنیم.

    وقتی که فهمیدم خودم تمام اتفاقات زندگیم را رقم می‌زنم تمام ترس‌هایم از بین رفت.

    البته این باور یک شبه به وجود نیامده ولی از وقتی که این باور کردم نشانه‌هایش را دیدم.

    که واقعا افکار من شرایط را به وجود می‌آورد یعنی من یک سری فرکانس‌ها را به جهان هستی ارسال می‌کنم و یعنی یه اتفاقاتی با اون هم فرکانسی که من فرستادم به وجود می‌آید. یعنی ( به ما قدمت ایدیهم) رخ می‌دهد.

    یعنی تمام اتفاقات زندگی من به قول قرآن:( به ما کانو یعلمون)( بما کسبت ایدیهم) است.

    مثلاً فکر کنم به هر آنچه را که می‌خواهم و همان اتفاق بیفتد.

    از روزی که من باور کردم و شروع کردم به ساختن اتفاقات زندگیم ،زندگی من در تمام ابعاد تغییر کرد.

    چون من باور کردم که خداوند قدرت خلق زندگی هر کدام را به خودمان داده و من باور کردم و منفیات را نشنیدم و آگاهانه خودم را دور کردم.

    و قدم به قدم آن چیزهایی را که باورپذیرتر بود ساختم و بعد چیزهای بزرگتر…

    نه از لحاظ جهان از لحاظ ذهن من…

    وقتی باورها قوی‌تر خواسته‌هام بزرگتر می‌شود و نتایج بهتر می‌شود.

    من اگر بتوانم ورودی‌هایم را کنترل کنم توانسته‌ام ذهنم را کنترل کنم و حالا که می‌توانم ذهنم را کنترل کنم می‌توانم اون چیزها یا کدهایی را که می‌خواهم بهش بدهم.

    اگر من بخواهم باورهایم را عوض کنم باید ورودی‌هایم را کنترل کنم به مرور خداوند خودش جای مناسب و افراد مناسب…راوارد زندگیم می کند.

    افکار که درست شوند بهشت را برای خودت رقم می‌زنی و زندگی برایتان گل و بلبل می‌شود.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  8. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1267 روز

    بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

    «إِلَّا رَحْمَهً مِّن رَّبِّکَ إِنَّ فَضْلَهُ کَانَ عَلَیْکَ کَبِیرًا»

    (ﻣﮕﺮ ﺭﺣﻤﺘﻲ ﺍﺯ ﺳﻮﻱ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺕ ، ﺑﻪ ﻳﻘﻴﻦ ﻓﻀﻞ ﺍﻭ ﺑﺮ ﺗﻮ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺳﺖ)

    «قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَىٰ أَن یَأْتُوا بِمِثْلِ هَٰذَا الْقُرْآنِ لَا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ کَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیرًا»

    (ﺑﮕﻮ: ﻗﻄﻌﺎً ﺍﮔﺮ ﺟﻦّ ﻭ ﺍﻧﺲ ﮔﺮﺩ ﺁﻳﻨﺪ ﻛﻪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻴﺎﻭﺭﻧﺪ ، ﻧﻤﻰ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﻣﺎﻧﻨﺪﺵ ﺭﺍ ﺑﻴﺎﻭﺭﻧﺪ ، ﻭ ﺍﮔﺮ ﭼﻪ ﭘﺸﺘﻴﺒﺎﻥ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﺑﺎﺷﻨﺪ)

    «وَلَقَدْ صَرَّفْنَا لِلنَّاسِ فِی هَٰذَا الْقُرْآنِ مِن کُلِّ مَثَلٍ فَأَبَىٰ أَکْثَرُ النَّاسِ إِلَّا کُفُورًا»

    (ﻭ ﻫﻤﺎﻧﺎ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺮﺩم ﺍﺯ ﻫﺮ ﻣَﺜَﻞ ﻭ ﺩﺍﺳﺘﺎﻧﻲ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﻫﺎﻱ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻥ ﺑﻴﺎﻥ ﻛﺮﺩﻳﻢ ، ﻭﻟﻲ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻣﺮﺩم ﺟﺰ ﺍﻧﻜﺎﺭ ﻭﻛﻔﺮﺍﻥ ﻧﺨﻮﺍﺳﺘﻨﺪ)

    (سوره أسراء آیات 87-89)

    —————————————————————————

    «در دو چشم من نشین ای آن که از من من تری ؛ تا قمر را وانمایم کز قمر روشن تری» ؛ «اندرآ در باغ تا ناموس گلشن بشکند ؛ ز آنک از صد باغ و گلشن خوشتر و گلشن تری»

    ای خدای من، ای پروردگارم، ای مالک و خالق من، ای یگانه وهاب من، در این لحظه بر قلبم الهام کردی تا بنویسم و نمیدانم چه بنویسم. بر جان و جسم و قلب و زبان و دست و گوش و چشم من جاری باش تا فقط و فقط بندگی تو را کنم و فقط و فقط از تو یاری بجویم چون فقط و فقط تویی که پناه منی. به درگاه با عظمت تو سجود میکنم و خاضعانه هدایت و یاری می‌طلبم و یقین دارم که درخواست مرا اجابت میکنی و نیکوترین پاداشها در نزد توست آنچنان که فرمودی: «فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّی لَا أُضِیعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِّنکُم مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَىٰ بَعْضُکُم مِّن بَعْضٍ فَالَّذِینَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِن دِیَارِهِمْ وَأُوذُوا فِی سَبِیلِی وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِّنْ عِندِ اللَّهِ وَاللَّهُ عِندَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ»

    —————————————————————————

    سلام و درود فراوان به استاد عباس منش عزیز و استاد شایسته بزرگوار و همه دوستان نازنینم در این سایت توحیدی

    دوستان عزیز هم اکنون صدای اذان ؛ هم اکنون ندای توحید و امید و رحمت الله مهربان ؛ صدای اذان همیشه برام یادآور امید و رحمت الله ست. هر چقدر نجوا بیاد، وقتی صدای الله اکبر بلند میشه یعنی هر چقدر مسائل بزرگ باشه ، الله اکبر ، خداوند بزرگتر از هر مسئله است. بسپارش به خدا و حله …

    —————————————————————————

    این فایل نشانه امروزم بود، و از طرفی امروز یه سری نشانه دیدم و یه حسی منو ترغیب کرد به نوشتن.

    چند روز پیش نشانه روزانه ام قدم نهم بود، با اینکه داشتم فایلهای دوره عشق و مودت در روابط رو کار میکردم، برگشتم سراغ قدم نهم و شروع کردم به نوشتن باورهایی که استاد میگه. نامبرده چندین دفتر مختلف داره هر کدوم برای یه کاری. یه دفترچه جیبی دارم که تقریباً همیشه همراهم هست و باورهایی که استاد توی قدم ها میگه مخصوصاً قدم فوق‌العاده نهم ، و باورهای دوره احساس لیاقت، یا باورهای دیگه ای که توی فایلها میشنوم رو توش می‌نویسم بعد از مدتی نمود عینیش رو میبینم.

    از همین تریبون میخوام به دوستان پیشنهاد بدم یه دفترچه جیبی برای باورهای توحیدی داشته باشید، بقول استاد توی قدم نهم ظرف 24 تا 48 ساعت آینده جواب میده، نه چند سال بعد. واقعاً خودم هنوز باورم نمیشه، یه باور طلایی رو که می‌سازی به این سرعت جواب میده و به این زودی نشانه هاش میاد.

    یکی از باورهایی که نوشتم این جمله استاد عباس منش بود که «همه آدمها و اوضاع و شرایط اومدن تا من رو به خواسته ام برسونن» ، اینو نوشتم و با خودم تکرارش کردم ، هر کی بیاد و بره و هر تصمیمی بگیره به نفع منه.

    چند روز پیش یکی از همکاران توی محل کار یه درخواست نامربوط کرد و منم بهش گفتم این درخواستتو انجام نمیدم، من تازه از عملیات برگشتم باید استراحت کنم ، ربات نیستم. بزرگوار کلی تهدید کرد و خط نشون کشید و گفت من دیگه با تو کار نمیکنم ، دیگه هیچ کاری باهات ندارم، از تیم میندازمت بیرون … گفتم هر کاری دلت خواست انجام بده. یاد جمله استاد افتادم. (تهدید نکن، اگه میتونی انجامش بده، اگه نمیتونی هم ببند)

    دیروز به نشانه اینکه منو از تیم بذاره کنار کلاً اسم منو توی تابلو وظایف شیفت ننوشت. گفتم خدا رو شکر، این بنده خدا داره بهم کمک می‌کنه، کی از آزادی زمانی بدش میاد. حله داداش، ملت پوستشون کنده شد، عملیات رفتن، نشت گاز رفتن، استندبای های طولانی توی گرما رفتن، من نشستم فقط فایل گوش دادم. گفتم خدایا شکرت که بنده هات دارن بهم خدمت میکنن، خدایا همه اش تویی. تا ذهنم نجوا میکرد که از تیم گذاشتنتدکنار، میگفتم من لایق راحتی هستم، من لایق استراحتم، من لایقم آرامش داشته باشم؛

    امروز دوباره گذاشتنم توی تیم، اسم منو نوشتن استندبای اول. گفتم خدایا شکرت همه اش تویی. اسممو پاک کردن، از تیم اول گذاشتن تیم دوم با این منطق که توی ساعت اوج گرما برم استندبای (مثلاً منو اذیت کنن) گفتم خدایا بنده هات دارن به من خدمت میکنن، خودشون هم نمی‌دونن؛ تیم اول رفت به فاصله چند دقیقه بعدش گفتن یه تیم دیگه هم بیاد.

    توی پالایشگاه اینجوریه که چهارتا ردیف شیرین سازی گاز وجود داره. اگه توی یه نقطه مشخص از ردیف اول یه تجهیز قرار داشته باشه توی ردیف دوم و سوم و چهارم هم همون تجهیزات به همون شکل وجود داره. دوتا قطعه هستند که مخفف بهش میگن PS ، کنار همدیگه قرار دارن. PS های ردیف اول باید باز میشدن نیاز به استندبای آتش‌نشانی بود. تیم اول رفت. 10-15 دقیقه بعدش گفتن PS های ردیف دوم هم باید باز بشه برای تعمیرات. تیم دوم بیاد. ما هم رفتیم استندبای. به محض اینکه رسیدیم هوا ابری شد. گفتم خدایا دست تو بالای سرم سایه انداخته همون‌جوری که در مورد بنی اسرائیل گفتی : «وَظَلَّلْنَا عَلَیْکُمُ الْغَمَامَ» (و بر شما ابر را سایه‌گستر کردیم) خدا جون، حواسم هست که هوامو داری.

    رئیس HSE (رئیسِ رئیسِ رئیس مون) اومد اونجا بهمون سر بزنه. تا منو دید اینجوری باهام سلام کرد: «سلام خوشتیپ، حالت چطوره؟ ، کار چیه اینجا؟» منم براش توضیح دادم که تیم تعمیرات چه کاری انجام میده و ما چرا اینجاییم. این بزرگوار بسیار آدم خشک و رسمی هست‌، خیلی هم تو مدیریتش جدیه، واقعاً هم انسان تحسین برانگیزیه، خیلی با خودش در صلحه؛ و عجیب نسبت به من خوش برخورده . بقیه رو زیاد نمیشناسه، من رو به اسم می‌شناسه ولی هر بار منو میبینه نمیگه امیری، با لبخند بهم میگه جوون خوشتیپ. (هشتگ تمرین آگهی بازرگانی با مقداری ایموجی خنده ، خب چیه! خودمم میدونم خوشتیپ هستم)

    ماجرای برخورد دوستانه این بنده خدا به چه علته؟؟ بازم چندتا از بندگان خدا لطف کردن پیش ایشون بدگویی منو کردن، ولی زمینه احترام و دوستی فراهم شد ، من هر وقت میبینمش انگار نه انگار که رئیسه، حس میکنم یه دوست صمیمیه. باهاش خیلی راحتم، یاد صحبتهای استاد می افتم که می‌گفت خیلی‌ها از طریق بدگویی دیگران با سایت آشنا شدن.

    ماجرای استندبای به اینجا رسید که PS ها باز شدن و مسئول تیم تعمیرات گفت بچه ها نشتی مایعات نداریم، کار شما اینجا تمومه میتونید برگردین ایستگاه. ما خودمون میبندیم؛ من گفتم بذار یه کم دیگه بمونیم تا کار به آخر برسه با اطمینان خاطر بریم. یه 10 دقیقه هم موندیم ، کار تموم شد برگشتیم. نیم ساعت بعد از ما تیم اول برگشت گفتم چرا اینقدر طول کشید شما که زودتر از ما رفته بودین ولی ما زودتر برگشتیم. همکارم گفت: پدرمون در اومد، PS ها نشتی شدید مایعات داشت. دم به دقیقه آلارم می‌گرفت و ما باید کنترل میکردیم؛ قیافه من از بیرون شبیه همون بز پادشاه شده بود (کامنت خانم شهریاری). ولی از درون کره الاغ کدخدا بود که یورتمه می‌رفت تو کوچه ها ، گفتم خداااااااا خدااااا کی‌ به جز تو از داخل لوله های PS خبر داشت که منو جابجا کنه و منو در مدار راحتی قرار بده ؟؟ «دید موسی یک شبانی را به راه ؛ کو همی‌گفت ای گزیننده الٰه» ؛ «تو کجایی تا شوم من چاکرت ؛ چارقت دوزم کنم شانه سرت»

    خدایا تویی که داری ابر و باد و مه و خورشید و فلک رو چیدمان می‌کنی تا به من خیر برسونی و من رو در مدار راحتی قرار بدی ولی من افراد و عوامل و شرایط رو بت میکنم برای خودم. خدایا رب من تویی. وهاب و رزاق من تویی. خدایا ممنونم ازت که دستانت رو فرستادی تا بهم کمک کنن.

    چند دقیقه بعد تیم سوم از استندبای برگشت. پرسیدم کجا بودین، گفتن PS های ردیف اول. از تعجب ابرو‌هام چسبید به طاق پیشونی، گفتم خدایا چیکار می‌کنی برای من، کاری که توی ردیف دوم به اون سرعت و آسونی تموم شده بود و من فقط نظارت میکردم نشتی نباشه ، توی ردیف اول بیش از 3 ساعت طول کشیده بود که 2 تا تیم براش تعویض شدن، و چند بار نشتی شدید (توی پالایشگاه نشت گاز و مایعات یعنی پتانسیل یه انفجار)

    در ادامه‌ی عبارت «وَظَلَّلْنَا عَلَیْکُمُ الْغَمَامَ» خداوند میگه وَأَنْزَلْنَا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَىٰ ۖ کُلُوا مِنْ طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ ۖ» من که رسیدم ایستگاه یکی از همکاران اومد با یه ویفر بزرگ و یه شیر کاکائو و یه رانی … گفت حمید اینا سهمیه شماست. گفتم من نمی‌خوام بده به بقیه. گفت همه گرفتن، مال خودته. گفتم خدایا نه تنها ابر رو سایبانم کردی که رزق هم برام فرستادی. درسته من مواد قندی نمیخورم ولی من باید شکرگزاری نعمتها رو کنم.

    بعدش اومدم سراغ دفتر نشانه‌ها ، و نوشتم که خدایا این اتفاقات امروز همه نشانه هایی از سوی توست تا ایمانم قویتر بشه، تا من مطمئن باشم هر قدمی بردارم تویی که حمایت و حفاظت می‌کنی ازم. من به هیچ کس احتیاج ندارم به جز خودت. خدایا اگه بنده هات بخوان هر کاری بکنن فقط برای من سود و برکت داره. خدایا ازت ممنونم.

    بعدش توی دفتر شکرگزاری، شکرگزاری نوشتم، خدایا کمکم کن در هر لحظه در مدار شکرگزاری و حمد و سپاس باشم. خدایا من اونیم که محتاج سپاسگزاری از شماست. خدایا من محتاجم به حمد و ستایش گفتن تو. وگرنه تو از هر بنده ات بی‌نیازی. الان میفهمم چرا سلیمان توی سپاسگزاریش از خداوند میگه: «وَمَن شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ» هر کسی شکرگزاری کنه برای خودش و بخاطر خودش این کارو کرده. سود منفعتش برای خودشه. این کار انسان رو در مدار اتفاقات خوب قرار میده. یا در مورد هدایت ، اونیکه هدایت میشه بخاطر خودش هدایت شده و سود و زیانی برای خداوند نداره.

    ———————————

    «قَالَ الَّذِی عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْکِتَابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَن یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَٰذَا مِن فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَأَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ وَمَن شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ»

    (ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺩﺍﻧﺸﻲ ﺍﺯ ﻛﺘﺎﺏ ﻧﺰﺩ ﺍﻭ ﺑﻮﺩ ﮔﻔﺖ : ﻣﻦ ﺁﻥ ﺭﺍ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ ﭘﻠﻚ ﺩﻳﺪﻩ ﺍﺕ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺑﺨﻮﺭﺩ ، ﻧﺰﺩ ﺗﻮ ﻣﻰ ﺁﻭﺭم. ﭘﺲ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﺗﺨﺖ ﺭﺍ ﻧﺰﺩ ﺧﻮﺩ ﭘﺎﺑﺮﺟﺎ ﺩﻳﺪ ، ﮔﻔﺖ : ﺍﻳﻦ ﺍﺯ ﻓﻀﻞ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﻥ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ، ﺗﺎ ﻣﺮﺍ ﺑﻴﺎﺯﻣﺎﻳﺪ ﻛﻪ ﺁﻳﺎ ﺳﭙﺎﺱ ﮔﺰﺍﺭم ﻳﺎ ﺑﻨﺪﻩ ﺍﻱ ﻧﺎﺳﭙﺎﺳﻢ ؟ ﻭ ﻫﺮ ﻛﺲ ﻛﻪ ﺳﭙﺎﺱ ﮔﺰﺍﺭﻱ ﻛﻨﺪ ، ﺑﻪ ﺳﻮﺩ ﺧﻮﺩ ﺳﭙﺎﺱ ﮔﺰﺍﺭﻱ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ﻭ ﻫﺮ ﻛﺲ ﻧﺎﺳﭙﺎﺳﻲ ﻭﺭﺯﺩ، [ﺯﻳﺎﻧﻲ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻧﻤﻰﺭﺳﺎﻧﺪ] ﺯﻳﺮﺍ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭم ﺑﻲ ﻧﻴﺎﺯ ﻭ ﻛﺮﻳﻢ ﺍﺳﺖ(4٠ نمل)

    «وَأَنْ أَتْلُوَ الْقُرْآنَ فَمَنِ اهْتَدَىٰ فَإِنَّمَا یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَقُلْ إِنَّمَا أَنَا مِنَ الْمُنذِرِینَ»

    (ﻭ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻧﻢ؛ ﭘﺲ ﻫﺮ ﻛﻪ ﺭﺍﻩ ﻳﺎﺑﺪ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺳﻮﺩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍﻩ ﻳﺎﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ ، ﻭ ﻫﺮ ﻛﻪ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﺷﻮﺩ [ ﺁﺛﺎﺭ ﺷﻮم ﮔﻤﺮﺍﻫﻲ ﻓﻘﻂ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺧﻮﺩ ﺍﻭﺳﺖ ] ﭘﺲ ﺑﮕﻮ : ﻣﻦ ﻓﻘﻂ ﺍﺯ ﺑﻴﻢ ﺩﻫﻨﺪﮔﺎﻧﻢ ،(٩٢ نمل)

    —————————————————————————

    خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر این مسیر توحیدی و این آیات قرآن و این آموزشهای استاد عباسمنش، که داره دیدگاه ها و باورهای درونی منو تغییر میده؛ وقتی میبینم آدمها دارن به ظاهر بدی میکنن، ولی میدونم نتیجه اش به نفع من تموم میشه دیگه کمتر از دستشون ناراحت میشم. اتفاقاً بازم دوستشون دارم و سعی میکنم توی ذهنم تحسینشون کنم. چون اینها دستان خداوند هستن که از روشهای مختلفی دارن خوبی میکنن. فقط دارن خوبی میکنن،چرا من باید بدم بیاد ازشون؟ اون میخواد بدی کنه، ولی نتیجه اش برای من خوبیه.

    من چطوری با عقل خودم میتونستم بفهمم توی لوله‌های ضخیم PS نشتی وجود داره یا نه؟ که بخوام گزینش کنم؟ خدا برام گزینش می‌کنه. من که هنوز یه جوجه توحیدی هم نیستم. ایمانم اندازه یه جوجه گنجشک هم نیست که مطمئنه مادرش که از لونه میره بیرون وقتی برمیگرده با منقار پر از غذا برمیگرده. وقتی مادرش نیست آروم می‌خوابه، وقتی مادرش میاد دهنش رو باز می‌کنه. این جریان هدایت مگه ممکنه کارش اشتباه باشه؟؟

    خدایا بهم ایمان و اطمینان خاطر بده، که بی اذن و اراده تو برگی از درخت نمی افته. خدایا کمکم کن بتهای درون ذهنم رو بشکنم و نور توحید رو جایگزین کنم.

    بعد از چند بار دیدن زیبایی های این فایل و گوش دادن به صدای استاد عباسمنش و دریافت فرکانس صادقانه استاد ، گفتم اکی من یبار دیگه میشینم و درخواست هام از خداوند رو مکتوب میکنم و باورهای هم‌جهت براش می‌سازم که من میتونم این خواسته رو داشته باشم به همون دلیلی که خداوند رزاق و وهاب منه. الهی صد هزار مرتبه شکر بخاطر این قوانین شگفت انگیز.

    —————————————————————————

    استاد عباس منش عزیزم و استاد شایسته بزرگوار از شما بینهایت سپاسگزارم، از صمیم قلبم دوستتون دارم. استاد همون عاشقتم که سال 97 توی آینه گفتین ، من الان توی 1403 به شما جواب میدم منم عاشقتم استاد عزیزم.

    دوستان نازنینم از همه شما سپاسگزارم، بینهایت دوستتون دارم. خدا خودش شاهده. ببخشید اگه یه وقتایی نمی‌رسم کامنتتون رو جواب بدم.

    از درگاه خداوند متعال برای همه شما عزیزانم بینهایت نعمت و ثروت و فراوانی و آرامش و شادکامی درخواست میکنم.

    «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 92 رای:
    • -
      Shahla گفته:
      مدت عضویت: 2556 روز

      سلام بشما دوست عزیز.

      امیدوارم هر لحظه حال دلتون عالی تر از قبل باشه.

      امشب خدای من از طریق کامنت شما درلحظه جواب منو که ازش هدایت خواستم درباره 2تا ترمز را بهم داد.

      من از دیروز جلسه دوم عزت نفس را شروع کردم. و متوجه خیلی ترمزها درونم شدم که ریشه آن عدم عزت نفس بود. یکی از مواردی که امروز متوجش شدم و درواقع خدا آگاهم کرد بهش این بود که دروجود من ناخودآگاه این مساله بود که با زجر به خواسته هام برسم که بعدا وقتی تعریف میکنم مسیر تحقق آرزوهام را، عنوان کنم چه چالش‌هایی را پشت سر گذاشتم ووووو….

      و ناخودآگاه لذت داشت برام ولی خودآگاه باعث رنج شدیدم شده بود که ریشه اونم برمی‌گشت به حس قربانی بودن و توجه دیگران را جلب کردن حتی باورتون نمیشه در تجسماتم میدیدم که وقتی به آرزوم رسیدم مادرم بغلم میکنه و با گریه میگه مبارکت باشه حقت بود بعد از اینهمه سختی به خواستت برسی و جالب اینکه تازه برام سوال بود که چرا بعضیا اینقدر راحت به هدفشون رسیدن ولی من پوستم کنده شده و هنوز هیچ.

      یوقتایی هم بخدا میگفتم زجر کشم کردی بااین اجابت کردنت خخخخ

      و امروز که بااین باگها روبرو شدم تمرکز صددرصدی داشتم روش نت برداری کردم، کامنت خوندم، فایل گوش دادم و مهمتر ازهمه در هرلحظه هدایت خواستم. والان که کامنت شما از طریق ایمیل برام اومد قبل از اینکه کامنتتون را باز کنم بخدا گفتم خدای من هدایتم کن که به چه شکل نگاه بکنم به مساله که برام جا بیفته که رسیدن به هدفم خیلیم راحته و حتی در مورد یه ترمز دیگه هم ازش هدایت خواستم و درلحظه کامنت شما را باز کردم و اون قسمت که جمله استاد را نوشته بودین که همه آدمها و اوضاع وشرایط اومدن که منو به خواستم برسونن دقیقا هدایت خداوند برای من بود و به دنبالش یکسری آگاهی های دیگه هم تووجودم جاری شد که اصلا نمیدونم چجوری بنویسمشون. خیلی حس رهایی دارم خیلی خوشحال و شاکرم.

      خدارا هزاران مرتبه شکر که امروز هدایتم کرد به موانع جدید و خودش هم مثل همیشه هدایتگرم بود برای جایگزین کردن باور درست. خب طبیعیه دیگه چون خودش بینهایت مشتاق اینه که به شکل آرزوهای من وارد زندگیم بشه بایدم هدایتم کنه.

      از شما دوست عزیز هم بینهایت سپاسگزارم بابت کامنتهای بینظیرتون و من همیشه پیگیر کامنتهای شما هستم و تحسینتون میکنم.

      درپناه خداوند باشین همیشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1267 روز

        سلام و درود به شما.

        الهی که حال تون عالی عالی عالی باشه و همواره قلبتون به رب العالمین وصل باشه.

        از شما متشکرم بخاطر کامنت ارزشمندتون.

        بینهایت تحسینتون می‌کنم بخاطر تعهد تون توی این مسیر و کار کردن روی عزت نفس تون و همچنین تحسینتون می‌کنم بخاطر این کامنت ارزشمندی که برام نوشتین ، واقعاً یه لحظه گفتم مگه من چی توی کامنت نوشتم که شما این هدایت رو ازش دریافت کردین…؟ خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر هدایت و حمایتش که چیزی رو به قلبم الهام کرده که مایه احساس خوب و مثبت دوستانم توی سایت باشه، الهی صد هزار مرتبه شکر.

        این جمله ای رو که نوشته بودم یکی از عبارت های تاکیدی استاد عباس منش بود توی قدم نهم. ان شاالله به لطف و هدایت رب العالمین در بهترین زمان و شرایط گنجینه دوازده قدم رو دریافت کنید و از باورهای توحیدیش لذت ببرید.

        واقعاً دوره دوازده قدم یه گنجینه است که پیشنهاد میکنم ان شاالله تهیه اش کنید. مخصوصاً قدم نهم که خیلی فوق العاده ست.

        از شما متشکرم ، خیلی نکات ارزشمندی توی کامنت نوشته بودین، مخصوصاً این باگی که توی ذهن خودم هم هست که هنوز معتقدم اگه قراره رابطه ام بهبود پیدا کنه باید چالش و سختی پشت سر بذارم، اگه میخوام به موفقیت مالی برسم باید پوستم کنده بشه ؛ واقعاً ازتون متشکرم این نکته رو نوشتین خیلی برام ارزشمند بود. سپاسگزارم.

        خیلی ممنونم که این کامنت ارزشمند رو بهم هدیه دادین. در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق و متنعم باشید.

        «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
        • -
          Shahla گفته:
          مدت عضویت: 2556 روز

          سلام بشما دوست عزیز

          امیدوارم حالتون رویایی باشه. ممنونم که با مهر کامنت منو خوندین و جوابمو دادین. چندتا از دوره های استاد هست که من بینهایت مشتاق داشتنشون هستم و به سبد خریدم اضافه کردم تا انشااله بمحض وارد شدن پول بحسابم خریداریشون کنم که اولیش دوره احساس لیاقت هست و چندتای دیگه و حتما به توصیه شماهم عمل میکنم و دوره 12 قدم راهم تهیه میکنم چون خواسته قلبی خودمم بوده و هست.

          و اما

          آقا حمید به دنباله ترمزی که خداوند منو آگاه کرد بهش و براتون نوشتمش (اینکه باید بسختی به خواستم برسم….)

          در هرلحظه از خداوند هدایت میخواستم و آنی پشت سرش باز خداوند آگاهم کرد ریشه این ترمز باز درین نهفته هست که در وجود من سختی ارزشمنده ولی آسونی و راحتی نه.

          بعد باز از خدا هدایت خواستم که به چه شکل نگاه بکنم به این موضوع که برام حل بشه و نمیدونید پشت سرهم هدایت‌ها میومد که من اصلا نمیتونم اینجا بنویسمش چون کیفیتی هست و خودتون آگاهین که کیفیت را نمیشه با کلمات مطرح کرد فقط خواستم یکیشو اینجا عنوان کنم و امیدوارم کلمات یاری کنه

          اونم بحث صراط مستقیم و نعمتهایی که در صراط مستقیم هست(آیات سوره توحید) و اینجور آگاهی اومد که سرعتو راحتی یعنی صراط مستقیم یعنی تو مسیر درست بودن یعنی تو مسیر بندگی بودن در غیر اینصورت میشه جز غضب شدگان

          یعنی سختی مساویه با غضب

          و ایجاد باور اینکه سرعتو راحتی معنویه مثل پول که معنویه

          . و باور داشتن به سرعتو راحتی یعنی اوج عزتمندیه من اوج ارزشمندی من و برای همینم هست که خدا کل خلقتشو برای حمایتو همراهی من خلق کرده. خیلی مفصل بود و من نمیتونم اینجا مکتوبش کنم و من فقط همینطور که راه میرفتم و از خدا هدایت میخواستم و هدایت‌ها جاری میشد فقط تونستم تیتر وار تکرارش کنم و صدامو ضبط کنم تا فراموشم نشه و بتونم بعدش گوشش بدم و تعمق کنم دربارش.

          و باورتون میشه با هر آگاهی که میومد انگار یه پتک می‌خورد به اون ترمز و فروریختنش را حس میکردم

          گرچه باید این آگاهی ها را تکرار و تکرار کنم تا نهادینه بشه تو وجودم.

          اهااان الان حس کردم یه هدایت دیگه راهم بگم و اون اینکه اصلا من هرچیزیکه میخوام همین الان تو زندگیم هست اصلا نیازی نیست برای داشتنش زحمت و سختی بکشم فقط باید خودمو لایقش بدونم وااای نمیدونید این هدایت باز با من چکار کرد انگار یه بااار سنگییین از رو دوشم برداشته شد و یحس سبکی بهم دست داد.

          بعد اومدم با کمک خواستن از خدا و هدایت خواستن ازش یه لیست بلند بالا اهرم رنجو لذت براش نوشتم چندین صفحه شد و هنوزم ادامه داره و بخدا قسم یه چیزایی خدا بهم گفت و من نوشتم که حس بیزاری نسبت به سختی اومده تو وجودم و تو همین مدت کم چقدر تغییر کرد. اینم لطف خداست بحق من.

          بازم از شما ممنونم بخاطر تمام کامنت‌هایی که مینویسین و من همیشه مشتاقانه پیگیر کامنتهای شما و آگاهی های بی‌نظیری که خداوند ازین طریق به وجودم جاری میکنه هستم.

          درپناه خداوند باشین همیشه عزتمند و برقرار

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      عاطفه نوری گفته:
      مدت عضویت: 1952 روز

      «««دوستان عزیز هم اکنون صدای اذان ؛ هم اکنون ندای توحید و امید و رحمت الله مهربان ؛ صدای اذان همیشه برام یادآور امید و رحمت الله ست. هر چقدر نجوا بیاد، وقتی صدای الله اکبر بلند میشه یعنی هر چقدر مسائل بزرگ باشه ، الله اکبر ، خداوند بزرگتر از هر مسئله است. بسپارش به خدا و حله …»»»

      .«.«.«.«..«.«.«.«.«..«.«.«..«.«.«.«.«..«.«.«.«.«.«.«.«.«.«.«.«.«..«.«.«.«.«.«..««..«

      درود پروردگار به شما دوست عزیزم برادر توحیدی و درخشان این مسیر الهی و پر از برکت و رحمت الله

      بینهایت تحسین میکنم بابت تک تک جملات توحیدی و این حس یکتاپرستی بینهایت و باورهای عالی توحیدی و مناجاتهای زیبای توحیدی ک مکتوب میکنید من تماما استفاده میکنم لذت میبرم خودم برای خودم مینویسم می اموزم هرلحظه و با تمام وجودم قدر دان هستم و تحسین میکنم،

      الهی صد هزاران مرتبه شکر بابت این مسیر این آگاهی ها راه توحید پاکی راستی درستی و یکتا پرستی و صلات های هرلحظه یمان…

      ««خوشا آنان ک داعم در نمازند»»

      خوشا آنان ک داعم در سایت هستند و مینویسند و تحسین می‌کنند و گوش می‌دهند و مسیر رو پر قدرت ادامه می‌دهند…

      چه تعبیر جالبی از اذان داشتید و برایم جالب بود من همیشه وقتی صدای اذان رو میشنیدم در جاهای مختلف و در حالت های مختلف مدام به خودم میگفتم ببین عاطفه این یعنی توحید همه جا هست و یدالله فوق ایدیهم یعنی همین یعنی توحید هست و اوست ک مالک و فرمانرواست ببین الان اینجایی و توحید هست الان حالت خوبه توحید هست حالت خوب نیست در شرایط خوبی نیستی ببین صدای اذان رو میشنوی یعنی توحید هست خدا هست اوست ک کافیست یدالله فوق ایدیهم هرکجا ک میخوای باش و در هر شرایطی پس اصل و اساس همین هست و صدایش بلند شده و داره دعوت میکنه به توحید و حی علی الصلا…

      چقدر تعبیر شما زیبا بود خیلی لذت بردم و خیلی تحسین میکنم و سپاسگزارم و قدر دان هستم بینهایت

      الهی صد هزاران بار سپاس پروردگارم ک اعتبار تماما و کاملا با شماست و ظرف آگاهی ما را جاری و ساری کن وسیع و گسترده کن یا رب برای درک بهتر ‌زیباتر توحید برای ساختن شخصیت توحیدی قوی اصیل و درخشان گام های توحیدی زندگانی توحیدی نفس های توحیدی همه چیز توحیدی و لاجرم مابقی مادیات و تعلقات زودگذر هم می آیند و قطعا ک تکراری خواهند شد بدون شک ولی توحید است ک ماندگار و اصیل و روز ب روز قوی تر و زیباتر است توحید ولاغیر

      عاشقتم خدا

      عاشقتم توحید

      عاشقتم قرآن

      عاشقتم مسیر سرسبز عزیزم ک من رو نجات دادی و آگاه کردی

      عاشقتم استادم بینهایت

      و در آخر عاشق این همه تلاش و تقوی و جهاد بندگان مومن و خودم هستم برای یکتاپرستی …

      الهی امین یا رب العالمین

      -«-«-«—«-«—«—«-«—«-«—«-«-«-«-«-«—«—«-«-«-

      الله اکبر خدا بزرگ است.

      الله اکبر خدا بزرگ است.

      الله اکبر خدا بزرگ است.

      الله اکبر خدا بزرگ است.

      اشهد ان لا اله الّا الله شهادت می دهم که خدایی جز خدای یکتا وجود ندارد.

      اشهد ان لا اله الّا الله شهادت می دهم که خدایی جز خدای یکتا وجود ندارد.

      اشهد ان محمداً رسول الله شهادت می دهم که محمد{ص} پیامبرخداست.

      اشهد ان محمداً رسول الله شهادت می دهم که محمد{ص} پیامبرخداست.

      اشهد ان علیاً ولی الله شهادت می دهم که علی {ع}ولی خداست.

      اشهد ان علیاً ولی الله شهادت می دهم که علی {ع}ولی خداست.

      حی علی الصلاه بشتاب برنماز.

      حی علی الصلاه بشتاب برنماز.

      حی علی الفلاح بشتاب بر رستگاری .

      حی علی الفلاحبشتاب بر رستگاری.

      حی علی خیر العمل بشتاب بر بهترین کارها.

      حی علی خیر العمل بشتاب بر بهترین کارها.

      الله اکبر خدا بزرگ است.

      الله اکبر خدا بزرگ است.

      لا اله الّا الله خدایی جز خدای یکتا نیست.

      لا اله الّا اللهخدایی جز خدای یکتا نیست.{وجود ندارد}

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1267 روز

        بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

        «رَبِّ هَبْ لِی حُکْمًا وَأَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ»

        ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ ! ﺑﻪ ﻣﻦ ﺣﻜﻤﺖ ﺑﺨﺶ ، ﻭ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺷﺎﻳﺴﺘﮕﺎﻥ ﻣﻠﺤﻖ ﻛﻦ .(٨٣)

        «وَاجْعَل لِّی لِسَانَ صِدْقٍ فِی الْآخِرِینَ»

        ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺁﻳﻨﺪﮔﺎﻥ ﻧﺎﻣﻰ ﻧﻴﻚ ﻭ ﺳﺘﺎﻳﺸﻲ ﻭﺍﻟﺎ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻩ ،(٨4)

        «وَاجْعَلْنِی مِن وَرَثَهِ جَنَّهِ النَّعِیمِ»

        ﻭ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﻭﺍﺭﺛﺎﻥ ﺑﻬﺸﺖ ﭘﺮﻧﻌﻤﺖ ﮔﺮﺩﺍﻥ ،(٨5)

        «وَاغْفِرْ لِأَبِی إِنَّهُ کَانَ مِنَ الضَّالِّینَ»

        ﻭ ﭘﺪﺭم ﺭﺍ ﺑﻴﺎﻣﺮﺯ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺍﺯ ﮔﻤﺮﺍﻫﺎﻥ ﺍﺳﺖ ،(٨6)

        «وَلَا تُخْزِنِی یَوْمَ یُبْعَثُونَ»

        ﻭ ﺭﻭﺯﻱ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻧﮕﻴﺨﺘﻪ ﻣﻰﺷﻮﻧﺪ ، ﺭﺳﻮﺍﻳﻢ ﻣﻜﻦ(٨٧)

        «یَوْمَ لَا یَنفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ»

        ﺭﻭﺯﻱ ﻛﻪ ﻫﻴﭻ ﻣﺎﻝ ﻭ ﺍﻭﻟﺎﺩﻱ ﺳﻮﺩ ﻧﻤﻰﺩﻫﺪ (٨٨)

        «إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ»

        ﻣﮕﺮ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ قلبی ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻪ ﭘﻴﺸﮕﺎﻩ ﺧﺪﺍ ﺑﻴﺎﻭﺭد(٨٩)

        سوره شعراء

        —————————————————————

        سلام و درود فراوان به شما خانم نوری گرانقدر ، الهی که حال دلتون عالی و مثبت و توحیدی باشه. و در هر لحظه قلبتون به خداوند متصل باشه. از لطف و محبت شما سپاسگزارم.

        ممنونم که در مورد اذان برام نوشتین. بی اختیار اشکم سرازیر شد چون من اذان رو خیلی دوست دارم.

        یاد یه خاطره ای افتادم.

        چند وقت پیش بود که درگیر یه موضوعی بودم که باید حلش میکردم و با عقل و منطق خودم هیچ راهی براش سراغ نداشتم. و گفتم خدایا من هیچ راهی به جز گیوآپ کردن به درگاه خودت سراغ ندارم. این مسئله من نیاز داره من برم براش وام بگیرم ولی من اگه لازم بشه میرم گوشه پارک توی چادر مسافرتی می‌خوابم ولی وام نمیگیرم تو باید برام حلش کنی؛ من هیچ راه نجاتی جز خودت ندارم. چند دقیقه بعد یه ویس روی تلگرام دریافت کردم از یه دوست عزیزی. ویسشو باز کردم. دیدم صدای اذانه… دوستم میدونست من از صدای اذان لذت میبرم یه جا داشته رد می‌شده صدای اذان شنیده ، صدای الله اکبر و اشهد ان لا اله الا الله اذان رو برام ویس گرفته بود. من تا بازش کردم بغضم ترکید، پشت فرمون بودم ، زدم کنار و با صدای بلند شروع کردم به گریه کردن و شکرگزاری کردن. گفتم خدایا این ویس نشانه است. تو جواب مثبت دادی به یه سر سوزن ایمان من. گفتم بفرما نگران بودی، خدا مسئله ات رو حل کرد؛ این صدای اذان یعنی جواب مثبت خداوند، یعنی امید داشته باش، یعنی من هستم ، یعنی «قال قد اجیبت دعوتکما» دوستم اصلا نمیدونست اون لحظه من کجام، یا چه وضعیتی دارم، همینجوری برام ویس فرستاده بود. به الله قسم یه ربع بعد از اون ویس یه پیام اومد از طرف یه شخصی دیگه که مسئله منو میدونست، بهم گفت فلانی مسئله شما حل شده، اصلا نیازی نیست شما چیزی پرداخت کنی. مگه گریه امان میداد ؟ من فقط خدا رو شکر میکردم که خدایا این تو بودی که مسئله منو حل کردی، هنوزم که یادم میاد بازم بغض گلومو میگیره که خداست که مسائل مون رو حل می‌کنه بعد من میام به عقل و منطق خودم تکیه میکنم.

        استاد توی یه فایلی در مورد اون شبی که توی دوبی میره قدم بزنه و فکر کنه اینجوری میگه : رفتم بیرون راه برم و فکر کنم … یا بهتره بگم رفتم به بی فکری خودم اعتراف کنم… وقتی به بی فکری خودمون اعتراف کنیم و اظهار عجز کنیم، گیوآپ کنیم به درگاه خداوند ، خدا حتماً یاری مون می‌کنه.

        از خداوند میخوام به همه مون کمک کنه، و خودش رو بیشتر و بیشتر بهمون ببخشه. ظرفمون رو گسترش بده تا بیشتر و بیشتر خودش رو دریافت کنیم.

        «هر در که زنم صاحب آن خانه تویی تو ؛ هرجا که روم پرتو کاشانه تویی تو» ؛ «در میکده و دیر که جانانه تویی تو ؛ مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو » ؛ «مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه»

        (مخمس شیخ بهایی)

        ——————————————————————

        از شما بینهایت سپاسگزارم بخاطر کامنت ارزشمندتون. الهی که همیشه همیشه شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق و متنعم باشید.

        «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
        • -
          عاطفه نوری گفته:
          مدت عضویت: 1952 روز

          درود پاک الله ب شما حمید حنیف پروردگار به قول سعیده جان نورانی الله

          الهی صد هزاران بار سپاس ک در مدار هدایت هستم و الان در این لحظه در این موقعیت و در این احساس و اتصال و عجز و تسلیم بودن در حال نگارش مکتوب کردن صلات و ارسال فرکانس هایی به جهان هستم و من باور دارم ایمان دارم به این اصل و اساس جهان هستی و من میپرستم الله یکتارو و این اولویت زندگی من هست

          همین لحظه که در حال نوشتن این کامنت و این توجه الهی هستم یک بنده خدایی صندلی اونطرف تره من در حال سیگار کشیدن هست و چقدر تفاوت فرکانسی هست و تفاوت مداری پس اصل و اساس اون توجه ماست و باوری ک به این قانون و الله داریم خیلی ساده هست خیلی ولی بینهایت باور درونی نیاز داره کافیه به یک نفر بگی شما هرروز بنویس توجه کن تحسین کن حالت رو خوب نگه دار قطعا مسخره میکنه و برچسب بد میزنه یعنی انقد این قانون ساده ست ک غیر قابل باور هست و تمام آدم‌ها اکثریت به دنبال عوامل بیرونی هستن برای پر کردن خلاهاشون و رسیدن به احساس خوب و بینیازی…

          اون بنده خدا با سیگار کشیدن و من هم با نوشتن و تحسین کردن ، چقدر تفاوت باوری و فرکانسی وجود داره و چقدر باورها پشت این اعمال نهفته هست… الله اکبر

          چقدر لذت بردم از کامنتون و چقدر برایم درس داشت یعنی روی اصول خودت پافشاری کن قوی باش تو نمیدونی ولی خدا میدونه الله گواهه عالم فی ذات الصدور شاید برای امتحان تو این چالشها رو به وجود میاره پس روی اصول خودت پایبند باش حتی تا آخرین لحظه ک مرگ هست قوی باش اصول خودت رو داشته باش محکم باش توحیدی باش و لغزش نداشته باش، باشه کل جهان گفتن نمیشه ولی تو قوی ترین باش مگه کل جهان جای خدارو میگیرن؟!!!

          مگه کل جهان میشن رب؟؟

          چقدر خدا خنده اش میگیره از اینکه همه بخوان ادعای خدایی کنن!!!!

          اصلا بنظرم خدا لذت میبره حال میکنه وقتی بنده رو ببینه روی اصول خودش پافشاری میکنه نان خوردن نداره اما روی اصول خودش هست حالش خوب نیست اما روی اصول خودش هست قطعا و یقینا خدا با چنین بنده ای هست و سنگ تمام میگذاره براش پاداش میده از کریم بودن خودت««پروردگار تو کریم کریمان عالم است»»

          اوست ک کافی ست باید ب ریسمان الهی توحید چنگ بزنیم

          آیا خدا برای بنده اش کافی نیست؟!

          تکلیف ما توحید و روی اصول حرکت کردن هست و مابقی با خداست ولاغیر…

          الحمدلله رب العالمین…

          خیلی این کامنت بینظیر و فوق العاده برایم درس‌ها داشت الهی صد هزاران بار سپاس برای هدایت این لحظه ام در پارک بینظیر در شروع روزم همراه با یک قهوه و قانون سلامتی و صلات و مکتوب کردن این کامنت و مرور کردن قانون و اصول و قوی بودن و توحیدی بودن و ادامه دادن این مسیر و رشد شخصیتی پر قدرت فارغ از هرگونه عوامل بیرونی و نتایجی فقط و فقط وظیفه ی ما ادامه دادن و روی اصول حرکت کردن و چنگ زدن به این ریسمان الهی و مابقی با اوست ک کافی ترین هست و لاغیر…

          بینهایت سپاسگزارم و تحسین میکنم بابت این کامنت و نوشتن اتفاق توحیدی ک براتون افتاد و بینهایت درسی ک برایم داشت و تماما یادآوری توحید بود من تشنه ی توحیدم همه چیز اوست توحید ولاغیر

          و این قسمت از یکی فایلهای استاد رو ک مکتوب کردم براتون همینجا میگذارم ک مرور قوی تری باشد برای توحید…«فکر میکنم از محصولات باشه من توی یکی از کانالهای تلگرامی دیدم و حسم خوب شد و مکتوب کردم»

          …………………..

          بیایید در واقع خودمون رقم بزنیم

          خدای خودمون رو باور کنیم

          باور کنید این خدایی که ما داریم این خدایی که این جهان رو خلق کرده و این خدایی که همه چیزو دست ما گذاشته،همه چیزوووو،

          ما همه چیزو مسخر شما کردیم،آنچه در زمین و آسمان هاست مسخر شما کردیم….

          خودتون انتخاب کنید حرکت کنید خودتون خلق کنید….

          این خدایی که هرچیزو بخواهیم همونو بهمون میده هرمسیری بخواییم بریم تو همون مسیر کمکمون میکنه،

          ازش چیزهای خوب بخواهیم با باورهای خوب…

          با ایمان قوی،

          مقاصد خوب بخواهیم،مقاصد زیبا،سرنوشت های هیجان انگیز بخواهیم…

          خداوند حمایت میکنه عاشقانه به سمت هرآنچه که خودمون بخواهیم،

          هدایت میکنه حمایت میکنه به سمت هرآنچه تو میخواهی،تو انتخاب میکنی،

          چون تویی که انتخاب گری تویی که فرکانس رو ارسال میکنی تویی تووووووو،تو مولد هستی،

          تویی که همه کاره ای،

          خدا حمایت میکنه از توعه همه کاره….

          خدایی که میفرمایید اگر بندگان من از تو درباره ی من پرسیدند به اونها بگو من نزدیکم، من درخواستِ درخواست کننده را پاسخ میدهم.

          من هرکسی که من را بخواند پاسخ میدهم،هر چیزی ک بخواهد هرجور که بخواهد و هرجور که منو باور کنه پاسخ میدهم.

          آنها باید دعوت من را بپذیرند و به من ایمان بیاورند تا راهشان را بیابند،

          اونها هم باید به من ایمان بیاورند منو باور کنند تا رشد کنند تا راهشان را پیدا کنند….

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
          • -
            حمید امیری Maverick گفته:
            مدت عضویت: 1267 روز

            سلام و درود و رحمت و برکت رب العالمین به شما خانم نوری گرانقدر ، خواهر بزرگوارم. امیدوارم که حالتون خوب و مثبت و توحیدی باشه. و در هر ثانیه به وهاب عالم متصل باشید.

            بهشت واقعی ما اتصال قلبی به خداست. وقتی خودش باشه همه چی عالیه ، حتی اگه زیر سایه یه درخت بخوایم استراحت کنیم. وقتی خودشو نداریم توی بزرگترین و ایمن ترین و پر از نعمت و ثروت ترین قصر هم بخوایم زندگی کنیم احساس خفگی و جهنم رو داریم.

            الهی که همواره متنعم به بهشت اتصال قلبی با رب العالمین باشید.

            در مورد تفاوت مداری با آدمهای اطراف مون نوشته بودین. من هم انسانهای عزیزی دوروبرم هستن که علیرغم اینکه توی یه سری اصول باهاشون تفاوت دارم ولی هنوز اون درس‌هایی که باید بگیرم رو نگرفتم. بقول استاد اگر آدم های دور برم عوض نشدن یعنی من هنوز به اندازه کافی تغییر نکردم. این موضوع یکی از ضعف‌های منه که خیلی داره اذیتم می‌کنه، یه وقتایی میبینم هنوز تغییر نکردم به کلی ناامید و دپرس میشم. بقول استاد جهان منو می‌ذاره زیر فشار و بازم همون آدم سابق میزنه بیرون.

            واقعاً باهاشون موافقم در مورد صلات و نوشتن کامنت های توحیدی توی سایت، یه وقتایی ابتدای شکرگزاری می‌نویسم خدایا بهم اجازه دسترسی به مدار سپاسگزاری رو بده چون من اونی هستم که محتاج سپاسگزاریه، محتاج نوشتنه، محتاج صلاته، من اونیم که نیاز دارم اینجا کامنت بنویسم ،عین یه دانش آموز دبستانی که باید مشقاشو بنویسه تا بیشتر و بیشتر یاد بگیره. اون دکتری که فوق تخصص داره روزی از مشق نوشتن های کلاس اول دبستان شروع کرده. با این تفاوت که اینجا و در مورد قانون نمیشه سر جهان رو کلاه بذاریم. به اندازه ای که واقعاً تغییر کنیم جهان اطراف مون تغییر می‌کنه. من خودم تو این زمینه ضعف جدی دارم و اصلا از عملکرد و تغییر خودم راضی نیستم.

            چقدر تحسینتون کردم وقتی دیدم از قانون سلامتی استفاده میکنید، خیلی دوست دارم به لطف رب العالمین در مدار دریافت آگاهی های قانون سلامتی قرار بگیرم.

            ازتون متشکرم که متن اون فایل تلگرام استاد رو برام نوشتین واقعاً خیلی بینظیر بود، متنش رو خوندم صدای استاد توی ذهنم پخش میشد چندتا از فایلهای صوتی توی کانال تلگرام استاد واقعاً خیلی فوق العاده هستن. این متن رو قبلاً گوش دادم و الان خیلی یادآوری خوبی بود.

            ازتون بینهایت سپاسگزارم بخاطر کامنت ارزشمند تون. منو ببخشید که فرکانسم خیلی مثبت نیست، به جهت کنترل ذهن دارم میخونم و می‌نویسم، ممکنه چندان انرژی مثبتی توی کلمات جاری نباشه، به تجربه بهم ثابت شده هر چی حالم بهتر و مثبت تر باشه کامنتی که نوشته میشه تأثیر گذار تره.

            در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

            «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
            • -
              عاطفه نوری گفته:
              مدت عضویت: 1952 روز

              من واقعا نمی‌دونم قراره چه اتفاقی بیفته در آینده و من از برنامه ریزی خدا اطلاعی ندارم ولی میگم خدایا من کوچکتر و ضعیفتر و عاجزتر از اونم که بدونم چه چیزی برای من خوبه و بهتره و من با عقل خودم نمیتونم بفهمم که قراره چطوری و از چه طریقی زندگیم بهتر و زیباتر بشه از همه جهت…

              ولی به بزرگی تو ایمان دارم به قانونمندی دقیق تو ایمان دارم که اگر هر لحظه حالم رو خوب کنم و سپاسگزاری کنم برای همین درآمد اندک و همین کسب و کار که روزی آرزوم بود بی شک منو هدایت میکنی به درآمدهای بالاتر به آرامش بیشتر به روابط قشنگتر و سلامتی بیشتر و بیشتر…

              واقعا بعضی اتفاقات اونقدر آروم رخ میده تو زندگیمون که ما متوجه نمیشیم و به همین خاطر نمیتونیم درست شکرگزاری کنیم و باید گاهی به عقب نگاه کنیم و بهبود زندگیمون رو در همه ابعاد ببینیم و به یاد بیاریم لطف و بزرگی و مهربانی خداوند رو…

              …………..،،،،،،،،،…………،،،،،،،،،،،……….

              درود و تحیت الله بزرگ و بیکران به شما برادر توحیدی و گرانقدر

              الهی هرلحظه متصل تر و پر انرژی تر و قوی تر باشید در این مسیر الهی فارغ از هر گونه نتیجه و هرگونه عوامل بیرونی فقط و فقط اتصال درونی و انرژی بینهایت این نکته ای که من با تمام وجودم تک تک سلولهام بهش رسیدم فارغ از هرگونه نتیجه مادیات و عوامل بیرونی به خودم میگم عاطفه آیا اتصال داری؟! انرژی خوبی داری؟!متصل به درون و قاعم به ذات هستی؟!

              از خودم مدام سوال میپرسم…

              یادمه هرانچه ستاره قطبی مینوشتم اتفاق می افتاد مثلا مینوشتم خدایا رزق من رو امروز هدایت کن من میخوام امروز پر از برکت باشم و رزق و اون کتاب ها و وسایلی که لازم دارم رو تهیه کنم و خیلی خیلی هدایتی و به امر و اراده الله یهو ده میلیون تومن پول هدیه گیرم میومد خیلی احساس فوق العاده ای بود من فقط مینوشتم درخواست میکردم اصلا آنچنان وجودم پر از شوق می‌شد که مدام میگفتم خدایا من باید ازت نهایت استفاده رو بکنم حالا که انقد وهابی قربونت برم و نهایتا یک ساعت دوساعت پر از شوق بودم و هیجان و بعدش خیلی عادی می‌شد این قضیه و من با تمام وجودم تک تک سلولهام به این نتیجه رسیدم آیا شوق من برای نتایج و عوامل بیرونی هست اون هم موقتی؟! اتصال من چی؟!

              پس عاطفه قوی باش قاعم به ذات باش متصل باش متکی به درونت باش رها باش شاد باش سپاسگزار باش فارغ از هرگونه نتایج و عوامل بیرونی…

              ما از هیچ چیز خبر نداریم فقط باید ادامه بدهیم در مسیر نور و هدایت الله…

              مگر من وقتی مینویسم ستاره قطبی رو از چیزی خبر دارم بقران که ندارم و عاجزترین هستم و سپس هدایت ها وارد می‌شود…

              همینقدر عاجز و ناتوان هستم همینقدر و اوست که قادر مطلق است…

              ««ای انسان چه چیزی تورا در برابر پروردگارت مغرور کرده است»»

              الحمدلله رب العالمین.

              این متنی که اینجا و اول کامنتم مکتوب کردم یادمه چندسال پیش توی سایت دیدم و سیو کردم و وقتی کامنت شمارو مطالعه کردیم بعد هدایت شدم به این کامنت و توی ذهنم یه جرقه زده شد ک بیا و در ادامه این کامنت بنویس اول مرور برای خودت خودت یاد بگیر آگاه شو عمل کن …

              الهی صد هزاران بار سپاس برای این مسیر نور آگاهی هدایت توحید تسلیم بودن و سپردن تمام و کمال زندگیمان به دست رب…

              در مورد قانون سلامتی هم بینهایت سپاسگزارم و تحسین میکنم و قدر دان هستم بابت لطف و تشکر شما و انشالله به امید الله و با هدایت الله در مدارش قرار خواهید گرفت و به این نعمت بینهایت الهی پی میبرید و لذت میبرید و عاشقانه و پر انرژی زندگی خواهید کرد و با تمام وجود از بدنه جامعه جدا خواهید شد و به معنای واقعی کلمه به عزت نفس واقعی میرسید و سبک شخصی خودتون …

              چون معمولا وقتی سبک و سیاق و روش غذا خوردن و زندگی آدم خیلی متفاوت میشه آدم‌ها خیلی شروع می‌کنند به حرفهای مفت زدن و اونجاست ک عزت نفس واقعی به چالش کشیده می‌شود…

              یادمه اوایل به من میگفتن تو برنج نمیخوری موهات نمیریزه!!!!!

              الان موهای من پر پشت ترین هست:)))))

              و در نهایت بودن در این مسیر فارغ از هرگونه عوامل بیرونی و نتایج یعنی رستگاری سعادتمندی و خوشبختی من به این جمله رسیدم با تمام وجودم.

              قدرت توکل انرژی احساس عالی اتصال رزق بغیر الحساب بینهایت رو آرزو میکنم در پناه پروردگار

              فقط پناه خودش فقط

              اوست که زنده میکند و میمیراند لحظه مرگ به او نیاز داریم نه تنها لحظه ی مرگ بلکه در هر نفس و هر قدم پس فقط پناه اوست که درمان و شفا بخش و هدایت گر و نجات دهنده هست فقط رب…

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      راحله گفته:
      مدت عضویت: 2858 روز

      سلام به دوست توحیدی اقای امیری

      ایمیل کامنت شما برای من فعال و اصولا کامنتهای پر محتواتون و میخونم

      اما حقیقتش دلم نیومد و نا سپاسی دیدم که بعد از خوندن این کامنت بسیار ارزشمند ازتون تشکر نکنم

      بسیار کامنت غنی و ارزشمندی نوشتین و ایمان من و میتونه قوی کنه ان شاالله تو مدار درکش باشم.

      مطلبی که درباره همکارتون نوشتین واقعا همین مهم نیست دیگران با چه نیتی چیکار میکنن نتیجش برای کسی که تو مدار درسته خیر و برکت و آسایشه این و منم تجربه کردم

      و اینکه مدیر شما با شما اینچنین برخورد میکنه نتیجه عزتی که خدا داره بهتون میده

      نوش جانتون این مدار توحیدی شیرین سراسر عزتمندی

      نکته بعدی قلم بسیار خوبتون هست . جملات به جا استفاده دقیق و به جا از آیات قرآن و اشعار مناسب یه ترکیب جادویی برای درک عمیق مطلبه .

      تحسینتون میکنم

      بیشتر بنویسید چون عالی مینویسید .درک قرآنیتون بی نظیره و کمک کننده به من چون تو قدم اولم

      از خداوند میخوام به هر آنچه میخواهید هزار بار برکت بده و از کرمش بزاره روش و بهتون بده.

      در پناه رب باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1267 روز

        سلام و درود فراوان به شما خواهر بزرگوارم، الهی که حالتون عالی عالی عالی باشه و همیشه و هر لحظه قلبتون به رب العالمین متصل باشه.

        چند وقته توی کامنت به دوستان این جمله رو می‌نویسم ، که «الهی که قلبتون به خداوند وصل باشه»

        تو این مدتی که توی سایت دارم شاگردی میکنم به این حقیقت رسیدم که وقتی قلبم به خداوند متصل باشه احساس میکنم توی بهشت هستم. ولی اگه قلبم وصل نباشه بهش توی بهشت هم باشم حس میکنم توی جهنمم. اصل فقط و فقط توحیده، فقط اتصال قلبی به خداوند.

        از همه تحسین‌های شما سپاسگزارم ولی باور کنید اعتبار این کامنت ها یا قلمی برای نوشتن با من نیست. من چطوری بنویسم؟ با چه عقل و منطقی؟ بارها اومدم بنویسم نشد، بارها خواستم بنویسم، وسط کار پاک کردم. من بدون هدایت خدا واقعاً هیچی نیستم، هیچی نمیدونم ، و هیچ کاری ازم ساخته نیست. حتی نوشتن یه کامنت.

        در مورد برخورد مدیر واحد یا همکارانم ، چندین بار گفتم خدایا این آدمها دستان تو هستن، دارن به من کمک میکنن. همون همکاری که چند روز پیش بدرفتاری میگرد به الله قسم امروز داشت خوش‌رفتاری نشون میداد، من هیچ قدم بیرونی برنداشتم. فقط توی قلبم تحسینش کردم. گفتم خدایا این بنده ات آدم خوبیه، داره بهم کمک می‌کنه من از تو شاکرم. همون مدیر واحد بخدا من جلوش دولا راست نشدم ولی توی قلبم تحسینش میکنم، واقعاً انسان تحسین برانگیزیه. این روزها ما درگیر تعمیرات اساسی پالایشگاه هستیم. مدیر HSE خودش واحد به واحد گشت میزنه، همه از دستش مینالن، به همه سختگیری میکنه، همه پشت سرش بد میگن، همین امروز بازم منو دیده با. لبخند بهم میگه چطوری خوشتیپ، چه خبر ، منم بهش گزارش کار میدم میگم وضعیت واحدی که ما هستیم اینجوری و اینجوریه، میگه خدا قوت ، فلان پالایشگاه حادثه داشتن، لطفاً مراقب باشید ،میگم باشه چشم. بعد میگم من چکاره ام. «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ» من چیکاره ام ، با چه عقل و منطقی می‌تونستم قلب این آدم رو بدست بیارم؟ خداست که قلب‌ها رو نرم میکنه، خداست که عزت میده، خداست که آبرو میده. یعنی اگه هزار سال عمر کنم و رسالت عمر من این باشه فقط اینجا کامنت بنویسم دلم میخواد، فقط از توحید بنویسم، فقط از شهد شیرین آیات قرآن بنویسم. و بیشتر درک کنم. مثل کویر تشنه ام برای دریافت این نور توحید.

        از شما بینهایت سپاسگزارم بخاطر کامنت ارزشمند تون که باعث شد این جملات به قلبم الهام بشه.

        در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق و متنعم باشید.

        «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
        • -
          راحله گفته:
          مدت عضویت: 2858 روز

          یَا أَهْلَ الْکِتَابِ قَدْ جَاءَکُمْ رَسُولُنَا یُبَیِّنُ لَکُمْ کَثِیرًا مِّمَّا کُنتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْکِتَابِ وَیَعْفُو عَن کَثِیرٍ قَدْ جَاءَکُم مِّنَ اللَّهِ نُورٌ وَکِتَابٌ مُّبِینٌ

          ﺍﻱ ﺍﻫﻞ ﻛﺘﺎﺏ ! ﻳﻘﻴﻨﺎً ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺷﻤﺎ ﺁﻣﺪ ﻛﻪ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﺍﺯ ﻛﺘﺎﺏ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻣﻰ ﺩﺍﺷﺘﻴﺪ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻤﺎ ﺑﻴﺎﻥ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ، ﻭ ﺍﺯ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺩﺭﻣﻰ ﮔﺬﺭﺩ . ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﺍﺯ ﺳﻮﻱ ﺧﺪﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻤﺎ ﻧﻮﺭ ﻭ ﻛﺘﺎﺑﻲ ﺭﻭﺷﻨﮕﺮ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ .(١۵) مائده

          سلام به آقای امیری اتش نشان توانا و پر از اطلاعات و البته کمال گرا …. نقطه ضعفی که منم دارم که باعث میشه کامنت ننویسم .

          ولی از شما می خوام پاک نکنید و بنویسید. قطعا ارزشمندن.

          منم دارم سعی میکنم با این کامنتهای کوتاه که در پاسخ هستن این پاشنه آشیل و کم و کمتر کنم و بنویسم.‌

          با همین کامنت ها متوجه شدم که وقتی می‌نویسم چقدر به خودم کمک میکنم تو درک مطلب و البته می رسیم به نکته اصلی که وصل بودنه

          توحید چیزیه که قبل از اشنایی با استاد ازش متنفر بودم و بخاطر افکار مذهبی انگار تو بند خدایی بودم که ازش راه فراری نداشتم و الان به لطف هدایت خدا و آموزش های استاد توحیدیمون که همیشه اصل و بهمون یاد میده میگم خدایا لحظه ای به حال خودم رهام نکن خدایا تو خدای انا معی ربی سیهدینی خدایا بر من ببار و ظرف وجودم و برای درک اگاهی ها بزرگ کن خدایا بر من بتاب و هدایتم کن و قلبم و روشن کن ….

          اگر همین الانم ارامم نمی‌کرد نمی‌تونستم بنویسم.

          اینا رو در تایید صحبتهای شما مبنی بر اتصال قلبی گفتم

          بدون هدایتش برگی تو بادم .جسم بی روحم که ارزش نداره و مستحق خاک.

          پناه ببریم به خودش از آفت دوری از خودش از شلوغی ذهن و نشنیدن صداش…

          وقتی متصلین همکار و مدیر در برابرتون کرنش میکنن …. خوش نشستین در مدار توحید … بمانید و لذت ببرید و نتایج بقول استاد جانمون لاجرم میاد .

          خیلی بزرگوارید و بی نهایت نکات ارزشمندی نوشتین و مینویسید.

          در پناه خدا باشید

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      مریم اکبری گفته:
      مدت عضویت: 477 روز

      سلام حمید جان.

      کامنت شما یک سوالی بود که چندین وقت ذهنم رو درگیر کرده بود ، از جانب خدا بهم پاسخ داده سده،

      بماند که قبلاً چون در مدارس نبودم خدا بهم جواب رو نرسونده بود وگرنه خدا خدای الهاماته، و براش کاری نداره که به راحتی ما رو به جواب برسونه،

      من تو دوره خانه تکانی ذهن، با قلبم به سپاسگزاری و مفهومش. رسیدم،

      و یادم نبود که سال گذشته تو دفترچه ام نوشته بودم که چرا خدا به سپاسگزاری ما نیاز ندارد،

      که شما نوشتی که آیه آوردی که ، هر کسی سپاسگزاری کنه برای خودش کرده،

      واقعا هم همین و الان هم سوالی که نوشتم اینه که یعنی چی خدا گفت با سپاس گزاری بزرگ میشیم؟

      و حمید جان اینجا که نوشتی ، خدایا بنده هات دست های تو هستند. که به شیوه های مختلف به من خدمت میکنن،

      به الگو بود که این باور من رو آبیاری کنه تا ریشه اش قوی تر بشه،

      وای اینجا که نوشتی به شیوه های مختلف ، سریع خدا بهم گفت مریم جان ، شیوه های مختلف هم چیزهای به ظاهر شر یا چیزهای خوب، مثل جریان حمید(مثالت یه الگو دلیل منطق شد برای ذهن جانم)

      و اینجا که با خودت حرف زدی اون روز که اسمت رو ننوشته بودن، کلی حرف بود توش ، اولین حرفش این بود که زاویه کانون توجه ات رو روی اون چیز مسیله جوری گذاشتی که بهت حس خوب بده،

      فردا از ردیف اول بردن ردیف دوم، باز به شیوه مختلف بهت خدمت کردی،

      حمید جان باور کن اگر با خودمون گفته گو منفی میداشتی یا همون اصل زاویه کانون توجه ات رو میزاشتی روی اون قسمت مسیله که حالت رو بد کنه ،

      اینطوری بهت در جهت مثبت خدمت نمیشد،

      الان من تو شرایطی هستم که نیاز به هدایت خدا داشتم بهش گفتم چکار کنم

      من رو آورد سایت هی از این فایل به اون فایل تا که گفت کامنت این فایل رو بخون،

      اونجا که نوشتی آره بابا کی میخواد بره تو گرما کار کنه الان. می‌شینم روی فایل ها کار میکنم.

      منم الان یه جوری بگبه ظاهر طرد شدم،

      اما الان که نگاه کردم با این هدایت بهترین روش هست که روی خودم کار کنم

      موفق باشی حمید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 691 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    رد پای روز 6 و 7 مرداد رو با عشق مینویسم

    برنامه نویس زندگی خودت باش

    من طبق گفته های استاد در این فایل تصمیم گرفتم که برای خواسته هام از کوچیک شروع کنم تا یکی یکی بزرگ و بزرگ تر رو از خدا درخواست کنم

    البته الان بزرگترها رو هم میخواما چون میدونم خدا میتونه و میشه و انجامش میده

    ولی چون باورهای محدود کننده من که مانعی هست سر راه رسیدن به خواسته های بزرگم ، تصمیم گرفتم مثل گفته های استاد در این فایل عمل کنم

    چون من چند ماهی بود که واقعا حس فوق العاده ای داشتم و خیلی ار محدودیت های من برداشته شد و حتی خدا بارها بهم تاکید کرده بود که باورهات رو هم در کنار صحبت کردن بامن تغییر بده وقدرتمند کن

    ولی من به خیال خودم فکر میکردم که، البته جدا از این ،خدا میتونه حتی یک شبه باور های منو تغییر بده ،ولی قانون اینجوری نیست ،قانون اینه که من تلاشمو بکنم و وقتی که قدم برداشتم و برای تغییر باورهام شروع کردم آگاهانه کنترل کنم ورودی های ذهنم رو ، و در این مسیر پر از عشق از خدا کمک بخوام

    و وقتی خدا دید که دارم تلاش میکنم خودش بینهایت محدودیتارو ازم میگیره

    وگرنه اگر من هیچ تلاشی نکنم ،درسته خدا میتونه یک شبه همه چی رو تغییر بده ولی اینجوریه که من هم باید تلاش کنم

    برای مثال ساده از خودم بخوام بگم

    من پارسال که فهمیدم اگر از چیزی بترسی به اون چیز قدرت دادی و شرک ورزیدی به خدا تصمیم گرفتم تا ترس هام رو به توحید در عمل تبدیل کنم و از خدا خواستم کمکم کنه .

    یادمه من از گربه ، سگ ، سوسک و حیوانات دیگه مثل عنکبودت ریز و بزرگ و چیزای دیگه میترسیدم وقتی شروع کردم تا ایمانم رو در توحید در عمل نشون بدم

    از گربه شروع کردم و چون خونه عموم سه تا گربه داشتن من رفتم خونه شون و وقتی دیدم هیچ ترسی نداره حتی بعد چند روز گربه ها میومدن پیشم میشستن و من هیچ ترسی نداشتم و هربار که نگاهشون میکردم عظمت خدارو به یادم میاوردم ،که همه چیز خداست و همه جا خداست

    بعد از اون به طرز عجیبی متوجه شدم من دیگه از سگ نمیترسم ، برام اونموقع عجیب بود

    من که هیچ تلاشی برای نترسیدن از سگ رو انجام ندادم ،حتی بعد ها متوجه شدم که از سوسک هم ترسم خیلی کمتر و کمتر شده و حتی هر موجودی روی دستم میشینه جیغ نمیزنم یا یه بار عنکبوت ریز رو دستم اومد خیلی با ملایمت باهاش حرف زدم و دستمو رو یه میله گذاشتم و هدایتش کردم تا به مسیرش ادامه بده

    حتی با اینکه جدیدا بعضی جا ها کمی از سوسک میترسم ولی خدا کمکم میکنه و یادم میاره که ترسی نداره و همه چیز خود خداست

    اینا رو نوشتم تا هم جواب خودمو بدم و هم شاید سوال کسی باشه که مثل من بخواد بگه که خدا میتونه محدودیتامو ازم بگیره

    بله میتونه

    اما در صورتی میتونه که اول بهش اجازه بدم

    دوم قدم بردارم برای تغییر شخصیتم

    و وقتی قدم برداشتم و طبق گفته اش در قرآن می افزاید

    هر عمل نیکی رو که انجام میدم انقدر اونو بیشترش میکنه که وقتی به خودم میام و میبینم که واییییییی من این محدودیت و تضاد رو داشتم و چی شد یهویی رفع شد؟؟؟؟؟

    و وقتی دقیق بهش فکر میکنم میبینم که بله من همون نیم قدمی رو که برداشتم خدا برای من بی نهایت قدم رو برداشت و حتی بیشتر از بینهایت

    هر روز تلاش میکنم تا قدم بردارم و من تو این مسیر میبینم که وقتی قدم برداشتم چقدر خدا برای من افزود در همه جنبه های زندگیم

    و من بی نهایت سپاسگزارش هستم

    روز 6 مرداد که متوجه شدم تمام اداره ها بسته میشه به خاطر گرمای 43 درجه تهران ، گفتم حتما خیریتی درش هست و خدا یه روز دیگه تعیین کرده برای ادامه شکایت من از خسارت تابلوم

    و من آرام و رها میشم و میشینم تا خدا طبق وعده اش راضیم کنه و وکیلم باشه

    من امروز نشستم و طبق گفته های استاد برای خواسته هام ،کد هایی رو نوشتم و باورهای متناسب با خواسته هامو نوشتم و با صدای خودم ضبط کردم و به این فکر کردم که من خواسته هایی رو که برام باور پذیر تر هست رو بنویسم و ضبط کنم

    یکی از خواسته هام این بود که مداد رنگی 46 رنگ فابر کاستل بخرم

    تو کلاس رنگ روغن طبیعت ،استادم تو تجریش ،که شهریور ماه شروع میشه ثبتنام کنم

    دوره طراحی فیگور یه دختر رو که تو اینستاگرام خوب تدریس میکنه رو تهیه کنم و یاد بگیرم

    خودکار رنگی کالر پن و خودکار بیک و خودکار رنگی استدلر رو بخرم

    سیم کارت ایرانسلم که به نام من نیست به راحتی و سادگی به نام من بشه و صاحبش رضایتشو اعلام کنه که بیاد و کاراشو انجام بده

    تمام هزینه های رنگ روغنم رو خدا به حسابم واریز کنه ،رنگ بخرم ،قلمو بخرم و بوم و همه چی بخرم

    معلم خط تحریری شدنم رو مهر ماه میخوام که برای آموزشش بهاشو دارم میپردازم و تمرین میکنم هر روز

    ازش مانتو و لوازم جدید میخوام میدونم که پولشو به حسابم واریز میکنه

    و کلی چیزای دیگه که نوشتم و باورای متناسب با خواسته هامو نوشتم

    حتی نوشتم که من کلی مشتری که چهره سفارش بدن روی آینه و بوم و چوب بکشم رو میخوام

    و بهش زمان کم میدم چون میدونم خودش قدرت داره

    خدایی که من چند روز پیش ازش خواستم و گفتم خدا دو سه روز مونده تا آخر ماه تیر ، و گفتم پدل دو تا دوره مداد رنگی و خودکار رنگی و پول کلاس رنگ روغنم رو جور کن و دو روز مهلت بهت میدم و دقیقا یه روز بعدش پولشون تو حسابم بود

    .وقتی به قدیما فکر میکنم و به تمام خواسته هام که چجوری جور شدن ،به این باور میرسم و اینکه چجوری شدن

    و اون باور این بود که

    من همیشه درخواستمو میکردم و به خدا نهایت یه هفته مهلت میدادم ،مثلا میگفتم من دوچرخه رو تا آخر این هفته میخوام

    و قشنگ یادمه جوری صحبت میکردم که انگار طلبکارم ازش و این باورو داشتم که بهم میده چون قبلا خیلی اینجوری خواسته بودم و شده بود ،اونموقع هیچی از قانون نمیدونستم و آگاه نبودم

    ولی الان که آگاهم و یاد قبلنا میفتم و یاد چند روز پیش که دقیقا مثل قبلنا گفتم خدا من نمیدونم مشکل خودته زود باش تا دو روز مهلت داری ، و یه روزه واریز کرد

    من این باور رو که بررسی میکنم و میبینم از بچگی داشتم و یه جورایی سماجت هم داشتم عین بچه ها، یادمه دوستام میگفتن طیبه تو چقدر سمجی انقدر به خدا میگی میخوام میخوام که خدا خسته میشه و میگه باشه بیا بهت میدم

    ولی الان که فکر میکنم میبینم نه ،خدا خسته نمیشه ،اتفاقا به قول استاد عباس منش خیلیم خوشحال میشه که من پر رو پر رو و طلبکارانه ازش میخوام و باور رو دارم که میتونه جورش کنه

    و من باید این باورم رو به یاد بیارم هر لحظه و بدونم که خدایی که برای این خواسته هام سریع هرچی خواستم رو موجود کرد

    پس صد در صد برای خواسته های بزرگم هم موجود میکنه

    کافیه که ایمانم رو حفظ بکنم و دائما به یاد بیارم تک تک کمک های خدا رو ، چون من هیچی نیستم و همیشه خدا بوده که هدایتم کرده

    من امروز با صدای خودم خواسته هایی که باور پذیر بود رو ساختم برای خودم و ضبط کردم تا هر روز تکرارشون کنم

    و وقتی داشتم ضبط میکردم ، چون از دیروز نوشته بودم و از روشون میخوندم تا ضبط کنم اصلا جملاتم تغییر میکرد ،انگار خدا جوری به زبونم جاری میکرد که من همه اونها رو دارم و فعل و فاعلشون برای زمان حال بود و قشنگ میفهمیدم و حس فوق العاده ای داشتم که دارم در مورد چیز هایی صحبت میکنم که دارمشون و خوشحالی میکردم و سپاسگزاری میکردم از خدا

    اینجا هم مینویسم ،

    خدای ماچ ماچی قشنگم ، تو خدایی تو قدرتمندی و دانا و آگاهی و قوی هستی و تنها قدرت عالم تویی ،من ار تو میخوام و میدونم که عطا میکنی پس تا یک هفته زمان میدم بهت

    من نمیدونم چحوری تو خدایی مشکل خودت هست من همه اینا رو میخوام ازت تا برای من باور قوی بسازی که برم سراغ خواسته های بعدیم

    یه حسی بهم میگه که وقتی خواسته هام رو از خدا میخوام و بهم عطا میکنه انگار هر لحظه نسبت بهش نزدیک تر و نزدیکتر میشم

    به قول استاد تنها راه گذر از ثروت رسیدن به ثروته

    و تنها راه رسیدن به خدا رسیدن به هرآنچه که میخوای هست

    و من با هر بار رسیدن به خواسته هام تو این یکسال احساس میکنم به خدا نزدیک و نزدیکتر شدم و حتی آروم تر و رها تر

    و میدونم که تک تک این تکامل و مسیرش رو خدا قشنگ بهم یاد میده و هدایتم میکنه

    و بی نهایت ازش سپاسگزارم

    امروز که هوا گرم بود چند باری شکایت کردم که چقدر هوا گرمه که نمیتونم کار کنم و خوابم میگیره ،همون لحظه یه حسی داشتم و انکار خدا با اون حس بهم میگفت که داری ناشکری میکنی

    وقتی به خودم اومدم از خدا معذرت خواهی کردم و ازش طلب بخشش کردم

    امروز وقتی داشتم تمرین خط تحریری رو انجام میدادم و به خطم نگاه میکردم دیدم واقعا نوشته هام متفاوت تر از قبل شدن و خیلی زیبا تر شده نوشتنم و همه و همه کار خداست و بی نهایت سپاسگزارم از خدا

    امروز داشتم با مادرم حرف میزدم گفت پول کلاستو جور کردی ؟ گفتم 700 تمن دارم و 500 کم دارم

    گفت تا شنبه چجوری جورش میکنی

    خودمم متوجه نشدم از حرفی که زدم ،جوری با اطمینان گفتم که جورش میکنم تا شنبه

    مامانم خندید گفت چجوری تو که پول نداری ،خندیدم گفتم خب خدا جورش میکنه

    خدا چجوری تا الان جورش کرده ،باقی ماه ها رو هم جور میکنی

    و یه لحظه از 9 دی ماه تا مرداد ماه رو حساب کردم ببینم من تا حالا چقدر پول کلاس دادم

    12 میلیون شد و پول رنگای روغن و قلمو ها هم حدود 5 میلیون

    وقتی حساب کردم گفتم وای خدای من اصلا متوجه نشدم از کجا و چجوری این 8 ماه رو جور کردی و من دارم کلاس میرم

    به مامانم گفتم که مامان من دیگه هیچی نمیدونم ،من که نرفتم کلاس رنگ روغن ، خدا منو فرستاد و به فکرم انداخت تا دوباره ادامه بدم یادگیری رو ،پس خودشم بهم باقی کارارو انجام میده

    انگار یه جور دلم قرص شده ، تو این ماه ها خدا همیشه جورش کرد

    دو بار استادم ازم آینه دستی گرفت و پول دو ماه کلاسو ازم نگرفت ، دو بار مامانم ازم نقاشیامو گرفت و پول کلاسام اونجوری جور شد

    و باقی ماه ها هم خدا به طرق مختلف جورش کرد

    واقعا ازش سپاسگزارم خیلی خیلی ممنونم ازش

    و الان تو این روز خاص و ناب که ازش درخواست هامو کردم و مهلت میدم بهش که یه هفته زمان داره من همه اونایی که نوشتمو میخوام

    نمیدونم چجوری ولی میخوام

    البته که قدمم بر میدارم ، همین الان که داشتم مینوشتم میخوام بهم گفته شد ،به زبونم جاری شد که قدمم بردار ،و چشم میگم و حتما قدم برمیدارم

    میدونم که میرسونه خدا بگه موجود باش موجود میشه به سادگی و راحتی و طبیعی ترین شکل ممکن

    و بی نهایت بابت همه چیز ازش سپاسگزارم

    و ازش درخواست میکنم به تمام انسان های جهان هستی به سادگی و راحتی و طبیعی ترین شکل ممکن ،بی نهایت عشق و شادی و سلامتی و آرامش و ثروت و سعادت در دنیا و آخرت بهشون عطا کنه

    آمین با بینهایت عشق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  10. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 691 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    خدای من

    نمیدونم چجوری بگم

    البته میدونما ولی بارها سورپرایز میشم درسته قوانین رو میدونم و هر روز دارم تا جایی که میتونم به خودم تکرار میکنم ، ولی باز وقتی میبینم خدا هدایتم میکنه متعجب و حیرت زده میشم میگم وای خدای من

    من همین الان خواستم و چقدر سریع جواب دادی

    تنها کار زندگی من، ساختن باورهای قدرتمند کننده به منظور ساختن شرایط زیباتر است

    این متن توضیح همین فایل بود که انگار خدا بهم اینبار تاکید شدید کرد که تنها کار تو بعد از حرف زدن با من اینه

    من این چند روزو به فایلای گاز و ترمز دارم گوش میدم و دیشب تصمیم گرفتم که برای هرچیزی فکر کنم و ببینم که چرا مثلا من چند بار تو این چند روز خواستم سفارش بگیرم ، تا آخرین مرحله رفتم ولی موقع قیمت دادن گفتن نمیخوایم

    من امروز صبح درموردش فکر کردم و نوشتم

    الانم که دارم مینویسم یهویی یه باور محدود دیگه یادم اومد در مورد قیمت

    که من همیشه از اطرافیان میشنیدم که آدما همه چیز رو رایگان و مفت میخوان و اگرم پولی بدن خیلی پول پرداخت نمیکنن و سفارش رو باید قیمتشو کم بگی

    یا میشنیدم که مردم برای نقاشی پول زیادی نمیدن

    الان متوجه شدم که چرا سفارشایی که من تا آخرین مرحله صحبت میکردم و وقتی قیمت میگفتم چرا نمیشد، با اینکه حتی سعی داشتم کمتر از زحمتی که کشیده بودم روی نقاشیم قیمت بذارم که سفارش بگیرم

    مثلا همین رنگ کردن درای مسجد محله مون :

    تحلیل کردم تمام رفتارامو

    تو سر رسیدم نوشتم و سوالاتی از خودم پرسیدم

    متوجه شدم که تمام این نشدن ها همه باورایی بود که من داشتم

    و یا از پدر و مادر و اطرافیان و دوستای دیگه ام شنیده بودم و باورم شده بود

    متوجه شدم که وقتی میخواستم سفارش بگیرم به زبون میاوردم که من میتونم این کارو برای شما با هزینه کمتر از بیرون انجام بدم

    این خودش یه فرکانس رو میفرستاد که من کارم بی ارزشه

    و اینو نشون میداد که ارزش قائل نیستم برای تواناییم و به کار خودم و تواناییم مطمئن نیستم و همه اش پس ذهنم میگم آخه چجوری رنگ کنم یعنی میتونم رنگ کنم؟! که این ناشی میشد از حرف خانواده ام یا اطرافیان که هر وقت میخواستم در مورد نقاشی دیواری صحبت کنم میگفتن تو نمیتونی

    در صورتی که یه رنگ زدن ساده بود رنگ کردن در و من بارها رنگ کرده بودم و اینم هیچ فرقی با رنگای دیگه نداشت

    یا اینکه این حرف ریشه اش از باوری میومد که من فکر میکردم اگر قیمت اصلی رو بگم کسی بهم سفارش نمیده و نه میگه

    ریشه اش در این بود که باورم این بود که بذار پولشو کم بگم تا سفارش بگیرم و پول کلاسامو جور کنم

    الان که فکر میکردم یاد حرف زن عموم افتادم که چند روز پیش بهم گفت : که طیبه هیچ وقت به هر قیمتی کار ارزون رو سفارش قبول نکن

    رنگ کردن در سخته چرا باید کمتر بگی

    هرچی بیشتر در مورد رفتارام فکر میکنم باورایی میان به ذهنم که اصلا فکر نمیکردم اینا باور محدودی باشن و به راحتی از کنارشون رد میشدم

    میدونم سخته پیدا کردن باور و تغییر شخصیت و تغییر باورها و کنترل ورودی ذهن ، ولی من که تا اینجا ،به کمک خدای خوبم تونستم تو این 10 ماه که تو این سایت پر از آگاهی هستم پیشرفت کنم

    و درسته پیشرفت زیادی از نظر مالی نداشتم ولی خیلی پیشرفت داشتم از نظر معنوی از نظر دوستی با خدا ،از نظر به صلح رسیدن با خودم

    پس وقتی اینارو یادآور میشم و فکر میکنم ،یقین دارم که اگر ادامه بدم و مصمم تر باشم صد در صد بزرگ تر از این ها هم رخ میده

    چند باری خدا تو این 10 ماه بهم فهمونده بود که طیبه در کنار صحبت کردن با من و احساس خوب و نکات مثبت و سپاسگزاری و… ، باوراتم بررسی کن نذار بمونه چون متوقف میشی

    باید آگاهانه کنترل کنی ورودیای ذهنتو تا پیدا کنی که چه باور مخربی داری تا براش باور قدرتمند کننده رو بنویسی

    اینارو بارها خدا بهم گفت تو این چند ماه ولی من چند روز کار کردم و بعد رها کردم پیدا کردن باورای محدودمو

    یا پیدا که میکردم یه بار در موردش میگفتم و رهاش میکردم و باور قدرتمندی رو جایگزینش نمیکردم که تکرار کنم به خاطر همین بود که من بعد تعطیلی مدارس از اواخر خرداد تا الان متوقف بودم

    درسته فروش داشتم ولی کم بود و سه باری مادرم ازم نقاشیامو خرید کرد تا پول کلاسامو پرداخت کنم

    امروز قرار بود با مادربزرگ و عمو و پسر عموم بریم پارک و دوچرخه منو که فروردین سال 1402 خریده بودم و حدود یک سال و نیم تو پذیرایی خونه مون بود و اصلا نبرده بودمش بیرون ،میخواستیم ببریم تا دوچرخه سواری کنیم

    وقتی اومدن دوچرخه مو تو آسانسور گذاشتم و یادمه بار اولی که از مغازه گرفتیمش داداشم کاملا مخالف بود تا دوچرخه بخرم و طبق باورای محدودی که میگفت کجا میخوای برونی مردم ببینن بگن خواهر فلانی دوچرخه میرونه

    ولی خریدمش و اونموقع گفت درمورد دوچرخه ات من هیچ کمکی بهت نمیکنم خودت میذاری آسانسور ،خودت لاستیکاشو باد میزنی و من اصلا به دوچرخه تو سوار نمیشم

    ولی همه چیز برعکس شد ، هم کمکم کرد ، هم باد لاستیکاشو تنظیم کرد و هم سوار دوچرخه شد

    امروز که رفتیم پارک حس میکردم دوچرخه خیلی خیلی خوشحاله ،خودمم انقدر ذوق داشتم که دوچرخه مو میبرم بیرون و میرونم ، فقط حس میکردم بی نهایت حس خوبی داره دوچرخه که بعد یک سال و نیم قراره باهم بریم بگردیم

    تا شب کلی دوچرخه سواری کردیم با پسر عموم و شب بی نهایت عالی بود یکم هم خواهرم و خواهرزاده ام که بلد نبودن نشستن و نگه داشتیم تا یکم رکاب بزنن

    من امروز متوجه یه پیشرفتم هم شدم و اون این بود که قبلا وسایلایی که داشتم فرقی نمیکرد چی باشه ،اگر کسی درست ازش استفاده نمیکرد سریع عصبانی میشدم

    اینبار کاملا پاسخم متفاوت بود

    من اولشو گفتم پسر عموم دوچرخه رو برونه و بریم پارک ،از پل عابر پیاده که رد شدیم و بردیم وقتی رسیدیم پیش عموم اینا یهویی نتونست دو چرخه رو کنترل کنه و با دوچرخه خورد زمین ، من اینبار بر خلاف قبلا ها ، سریع به پسر عموم نگاه کردم و گفتم چیزیت که نشد

    اصلا حواسم به دوچرخه نبود و وابستگی نداشتم که بگم دوچرخه مهمه ، درسته دوچرخه هم جون داره ولی چون از دوچرخه من استفاده میکرد یه لحظه ترسیدم که عموم بگه از دوچرخه تو افتاد و زخمی شد

    نمیدونم شاید اینم خودش باور محدودیه که من متوجهش نیستم

    و باید به رفتارام فکر کنم

    ولی اینو متوجه شدم که دیگه نگران نیستم که کسی از وسایلم بخواد استفاده کنه خیلی راحت وسیله هامو میدم تا کسی ازش استفاده کنه

    امروز وقتی داشتم فایل گاز و ترمز رو گوش میدادم رفتم تو سایت تا توضیحاتشو بخونم یه لحظه پرسیدم ،گفتم خدایا باورامو چجوری باید تغییر بدم؟؟؟

    و چون حس کرده بودم باید روی باورام در کنار صحبت کردن با خدا ،کار کنم ، سوالاتی پرسیدم

    میدونم که باید چند تا کار مهم انجام بدم

    مثلا توجه کنم به چیزایی که میخوام و به نکات مثبت توجه کنم

    سپاسگزاری کنم

    هر روز تکرار کنم باورهای قوی و قدرتمند کننده رو در همه جنبه ها و مستمر باشه این تلاشم

    و کنترل کنم ورودی های ذهنم رو

    ولی من دقیق نمیدونم ، درموردش ،یکم بهم یاد میدی که چیکار باید بکنم؟؟؟

    همینو گفتم و گذشت

    یه لحظه اومدم تو صفحه سایت پایین تر و دیدم استاد وایساده کنار یه موتور بزرگ ، از اونجایی که عشق موتورم توجهمو جلب کرد و رفتم ببینم چیه

    دیدم فایل جدیده و تا حالا تو سایت ندیده بودمش

    اسمش این بود

    برنامه نویس زندگی خودت باش

    یه لحظه گفتم وای ببین صد در صد راجع به سوالی بود که از خدا پرسیدم ببین چه زود هدایتم کرد

    زود دانلودش کردم تا گوش بدم

    اول فایل استاد گفت که

    میشینیم کد تمام اتفاقایی که میخوایم رخ بده رو مینویسیم

    یعنی چه خواسته ای داریم

    سلامتی

    ثروت

    معنویت

    روابط

    هرچی که هست

    میایم مینویسیم خواسته مونو ، کدشو مینویسیم خواسته مونو ، یعنی چی ؟

    یعنی باورهای مناسبشو ایجاد میکنیم و ادامه میدیم و اتفاقات رقم میخوره

    و هرکجا دیدیم اتفاقات دقیقا اون چیزی که میخواستیم نیست ،کد هارو دست کاری میکنیم

    و بعد اتفاقات همونجوری که میخوایم میشه

    وقتی اینارو شنیدم گفتم آره درسته من چند روزه که حس میکنم انگار اتفاقات اونی نیست که من میخوام و باعث شد سوال بپرسم از خدا و خدا منو به این فاید هدایت کرد تا بهم بگه ایراد کارم کجاست

    که من باید هر بار کدای جدید بنویسم و باورای جدید پیدا کنم و در کنار باورای قبلی تکرار کنم

    و خداروشکر میکنم که این فایل رو بهم نشون داد و گفت که الان اولویتت بعد از ربّ ، پیدا کردن باورات و نوشتن رفتارات تو دفتر هست و فکر کردن و فکر کردن تا پیدا کنی و کد های قوی رو بنویسی و تکرار کنی

    من قبول کردم که خودم زندگیمو ایجاد میکنم ،چون این 10 ماه رو و یک سال قبلش که شروع آگاهیم بود متوجه شدم که خودم بودم که با افکارم تک تک زندگیمو رقم زدم و وقتی فکر میکردم به افکار دوران بچگیم میدیدم به چیزایی فکر کردم که تو بزرگسالیم رخ داده که رضایت نداشتم

    ولی الان میتونم تغییرشون بدم و با تمرین و تکرار میشه

    میتونم و میشه فقط کافیه سعی کنم و صبور باشم در مسیر تکاملم

    وقتی برای بقیه شده برای منم میشه

    نتایج منم میتونه بزرگتر بشه با تلاش و استمرارم

    خیلی خیلی سپاسگزارم که خدا بهم نشون داد این فاید رو و ازش کمک میخوام که من از این لحظه دیگه شروع کنم و باورامو تغییر بدم

    برای تک تکتون بی نهایت زیبایی و شادی و سلامتی و آرامش و عشق و ثروت از خدا میخوام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: