اول ایجاد "باور به فروانی"، سپس "فعال شدن قدرت خلق درونی" - صفحه 2 (به ترتیب امتیاز)

94 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهرا کاسه ساز گفته:
    مدت عضویت: 1545 روز

    به نام خدای بخشنده ومهربان

    سلام به استادِ جان و مریم شایسته عزیزو همه دوستان گلم

    مراقبه ای برای هرلحظه وصل شدن وهماهنگ شدن با خداوند :جلسه نهم دوره هم جهت با جریان خداوند..جلسه رویای وماورایی والهی:جلسه ایی خدایی

    اعتراف میکنم که باید و باید هر روزتااخر عمرم این فایل الهی رو گوش کنم تا کمی بیشتر هربار درکش کنم

    از روزی که روسایت قرارگرفته( که من شب قبلش خواب دیدم که فایل مراقبه روسایت اومده وتمامش ایاته قرانه بامعنی) جنس نگاهم به خداوند تغییر کرده

    جنس اعتمادبه خداوند تواین فایل برام فرق داره

    انگار ازیه دریچه دیگه به یه خدای جدید بی نهایت مهربان رسیدم

    خدایی که برای درکش باید هزاران بار این فایلو گوش کنم

    به یه اگاهی از اعتمادبه خدارسیدم که فقط باید در ذهنم پرورشش بدم تابشه جزئی ازشخصیتم که بدون تلاش ذهنی نگاه و نظرم به خداوند این نگاه جدید باشد

    حسی ازاطمینان قلبی به این خدای بی نهایت بخشنده لبخندی را روی لبم و ارامشی را دروجودم فریاد میزند

    اعتمادبا امید

    بدون نگرانی

    بالبخند

    با لذت و شادی

    این مراقبه کاملا الهی است

    من باشنیدنش هربار مو به تنم سیخ میشود

    واگر با تمرکز بالا گوش بدهم هربار اشکانم بی اختیار جاری میشود

    استاد درپناه امن الهی باشی هرلحظه وهر ثانیه، که اینطور به جریان خداوند وصل هستی و اینچنین خداوند از زبان شما برای ما سخن میگوید

    ای بنده ی من

    همه چیز برای تو اماده و فراهم است

    تواکنون در دستان پرمهر خداوندهستی

    توشایسته ولایق فضل وفراوانی خداوندهستی

    خدایاسپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  2. -
    آزاده زمانی جوهرستانی گفته:
    مدت عضویت: 1971 روز

    به نام خدای مهربون ،زیبا ودوست داشتنی .سلام به نابترین استاد دنیا، مریم عزیزم ودوستان هم فرکانسی ام در دوره ی ارزشمند. خدای مهربون رو شاکرم که من رو در مدار دریافت آگاهی های ناب این مراقبه ی عالی قرار داد.حدود 7 ساله که با مراقبه ویوگا لذت می برم واین مراقبه ورژن کاملتر ونابتر مراقبه های این هفت سالمه.جنس این مراقبه خیلی فرق داره،مراقبه های قبلی ام برای پاک کردن ذهن وجسمم از هر گونه ناخالصی بودند واین مراقبه برای وصل کردن عمیق وجودم به انرژی منبع.خدا رو هزاران مرتبه شکر. از لحظه ای که این مراقبه روی سایت قرار گرفت روزی سه تا چهار بار گوش کردم وچقدر داره زندگیم روان‌تر میشه .من مسیر علایقم رو با هدایت های خداوند پیدا کردم وچقدر خوشبختم که هدایت شدم به مسیر عکاسی طبیعت ،چشمانم فقط زیباییها رو می بینه وبه تصویر میکشه ،زیبایی‌های که هر انسانی میبینه مات ومبهوت میشه وفقط یاد خدا تو دلش زنده میشه وهر بار یاد این آیه میفتم فبای آلا ربکما تکذبان ،در هر لحظه با زیباییهای آفرینشی که خدای مهربون جلوی لنز دوربینم قرار میده ،ایمانم به مسیرم بیشتر میشه وبه عجز وناتوانی ام در برابر قدرت بی انتهای خداوند پی می برم .با گوش کردن مراقبه وارد فصل جدیدی از زندگیم شدم .با توجه به اینکه کارمند علوم پزشکی هستم وخیلی دوست داشتم مدتی با ذهن آرام ودر آزادی کامل به طور تمرکزی روی مهارت عکاسی کارکنم ،خدای مهربون این شرایط رو برام فراهم کرد وحدود 3 ماه مرخصی رو به آسونی برام فراهم کرد ایمان دارم با این مراقبه درهای جدید رزق وروزی از راه مسیر علایقم به زندگی ام باز میشه .دوست داشتم این تجربه مو با دوستام به اشتراک بذارم تا هم ایمان خودم بیشتر بشه وهم ایمان دوستان عزیزم .استاد عزیزم به خودم می بالم که با شما هم مدارم .عاشقانه دوستتون دارم وسپاسگزار خدای مهربونم برای این هم مداری.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
  3. -
    نرجس عزیزی گفته:
    مدت عضویت: 1253 روز

    سلام عرض میکنم خدمت استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته گرامی

    خدارو شکر میکنم که شما را در مسیر زندگیم قرار داد و از شما متشکرم برای تولید دوره هم جهت با جریان خداوند و خیلی ممنونم برتی تمام فایل هایی که تولید کردین و در سایت قرار دادین که همشون باارزش اند و خیلی ممنونم از خانم شایسته برای این مقاله ها یی که پر از آگاهی اند و ممنونم کا آنقدر خالصانه وبی منت و هیچ چشم‌داشتی این آگاهی هارا خالصانه در اختیار ما قرار می‌دهید خیلی ممنونم برای تک تک فایل های سفر نامه و زندگی دربهشت و خیلی ممنونم برای تمام فایل های تمرکز بر نکات مثبت من جلسه سوم امروز تازه شروع کردم و هنوز نرسیدم به جلسه 9 ولی واقعا انرژی مثبت این کامنت هارو دریافت کردم ولبم پر از خنده و قلبم پر از هیجان شد بعد از خواندن این‌کامنت ها خیلی مشتاقم تا به جلسه 9 برسم با خودم گفتم اول برم مراقبه رو گوش بدم ولی بعد گفتم بذار قدم به قدم روح و جسمم به تکامل برسونم خدایا شکرت

    خدایا شکرت که هم مسیر شدم باشما خیلی ممنونم از تمامی اعضای سایت استاد عباس منش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
  4. -
    Shirin گفته:
    مدت عضویت: 2757 روز

    سلام به استاد ارجمند

    خانم شایسته مهربان

    و دوستان هم مسیر

    استاد بی نظیرم تو یه دونه ای …مشخصه تو فرکانس خالصی هستی.. و من خوشحالم که باهات هم فرکانسم که حرفاتو میشنوم

    مریم جون دوستت دارم…

    که اینقدر قشنگ قانون درک کردی و الحق که خوب مینویسی

    خیلی از باگایی که من در مورد قانون داشتم و دارم توی این مقاله هایی که شما مینویسی رفع شدن

    خیلی سوالام جواب داده شدن

    مرسی که وقت میزاری و مینویسی

    من هنوز کامل این مقاله رو نخوندم و اومدم که بنویسم ” خواسته ها داده نمیشوند بلکه با فرکانس تو خلق میشوند ”

    این جمله و هزاربار شنیدم و به خودم گفتم و ازش استفاده کردم ولی انگار تو این مقاله یه جور دیگه درکش کردم ..

    بله قانون ثابته .. خداوند و جهان هم سریع العجابه ولی نه با کلام بلکه با فرکانس ..

    جهان و خداند به فرکانس پاسخ میده

    تو خالقی .. قدرت خلق کنندگی داری مثل خداوند

    ولی با این تفاوت که خداوند جهان رو خلق کرده .. تورو خلق کرده و تو باید جهان خودتو خلق کنی

    چون خداوند از روح خودش در تو به ودیعه گذاشته

    خداوند این قدرت رو ..قدرت خلق کنندگی رو .. به هیچ موجودی نداده .. فقط به انسان داد و اونو اشرف مخلوقات خطاب کرد وبعد از خلق انسان به خودش آفرین گفت

    ما باید خیلی به این اشرف مخلوقات بودن فکر کنیم …

    چرا خداوند با اون عظمت و بزرگی و جلال و جبروت باید به خاطر خلق انسان به خودش آفرین بگه ..؟؟

    چرااا اشرف مخلوقات..؟؟

    چرا انسان ..؟؟

    چرا قدرت انتخاب و تجریه تحلیل فقط به انسان داده شد ..؟؟

    وقتی به این سوالات فکر کنیم به جوابای خیلی زیبایی میرسیم و خداوند هدایتهای زیبایی میکنه ..

    مث این میمونه که یه پدری برای همه ی بچه هاش یکی یه بسته مدادرنگی 6 تایی خریده فقط برا بچه ی بزگش بسته مدادرنگی حرفه ای 1000 تایی خریده ..‌

    خب قطعا اون پدر نقاشی خیلی زیباتری از اون بچه بزرگه میخواد … انتظار خیلی بالاتری از اون بچه داره …

    داستان انسان و خداوند هم همینه ..

    بچه ها بیاین انتظار خداوند براورده کنیم ..

    بیاین یه نقاشی حرفه ای و بی نظیر تحویل خداوند بدیم..

    بیاین کاری کنیم که وقتی از این دنیا رفتیم سرمون در مقابل خداوند بالا باشه ..

    این یکی از دعاهای منه که همیشه از خدا خواستم ..

    تازه تو داستان بچه ها و مداد رنگی .. به نظرم این سایت و استاد و اموزش هاشون برای ما حکم یه معلم خصوصی حرفه ای نقاشی رو داره ..

    یعنی ما نه تنها یه بسته مدادرنگی 1000 تایی داریم ..

    بلکه یه استاد حرفه ای نقاشی تو یه دانشگاه بزرگ به اسم سایت استاد عباسمتش داریم ..

    هر وقت از شبانه روز که اراده کنیم میایم و با یه کلیک ساده تو فایلای دانلودی ( دوره ها که بماند )استاد داره برامون توضیح میده ..‌ حتی اگه هزاربار بخوای برات میگه .. حتی اگه نصف شب باشه و همه خواب باشن ..استاد ما بیداره .. همه جا تعطیل باشه دانشگاه ما بازه ..

    نعمت از این بالاتر مگه داریم .؟؟

    البته همه اینارو اول به خودم میگم…

    تو باید اول خواسته ی خودتو ببینی باهاش هم فرکانس بشی و ایمان داشته باشی که خداوند به درخواست تو پاسخ داده

    و با احساس خوب و صبر و شکرگذاری منتطر تجلی خواسته ات در دنیای مادی باشی…

    چقدر نمونه ها داره همین الان تو ذهنم ریپلای میشه که من با استفاده از همین قانون تو زندگیم ساختم … در صورتی که همه میگفتن نمیشه ولی من گوشم کر بود به حرفای بقیه و چشمام بینا به خواسته هام ..

    اینکه استاد قوانین به زیبایی توضیح میدن و شما به عنوان بهترین و نزدیکترین شاگرد به استاد از یه منظر دیگه قانون برامون توضیح میدین خیلی راهگشاس

    و بعد هم دوستان میان و درکشون از قوانین مینویسن و نگاهشون از زوایای مختلف بیان میکنن … این خیلی کمک کننده س.

    کاملا مشخص و مشهوده که استاد دوره هم جهت رو در فرکانس خالص تری نسبت به دوره های دیگه اماده کردن

    سپاس از استاد

    مریم جان شایسته

    و دوستانی که با نوشتن درکشون از قوانین به دیگران کمک میکنن تا همگی در این مسیر رشد کنیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
  5. -
    فاطمه سليمى گفته:
    مدت عضویت: 1820 روز

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‌

    به نام خداوند بخشنده مهربان‌

    وَ الضُّحى‌ «1» وَ اللَّیْلِ إِذا سَجى‌ «2» ما وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَ ما قَلى‌ «3» وَ لَلْآخِرَهُ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الْأُولى‌ «4» وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضى‌ «5»

    «1» به روشنایى آغاز روز سوگند. «2» به شب سوگند آنگاه که آرامش بخشد. «3»

    پرودگارت تو را وانگذاشته و خشم نگرفته است. «4» همانا آخرت براى تو بهتر از دنیا است. «5» و به زودى پروردگارت (چیزى) به تو عطا کند که خشنود شوى.

    أَ لَمْ یَجِدْکَ یَتِیماً فَآوى‌ «6» وَ وَجَدَکَ ضَالًّا فَهَدى‌ «7» وَ وَجَدَکَ عائِلًا فَأَغْنى‌ «8» فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلا تَقْهَرْ «9» وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ «10» وَ أَمَّا بِنِعْمَهِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ «11»

    «6» آیا تو را یتیم نیافت، پس پناه داد و سامانت بخشید. «7» و تو را سرگشته یافت، پس هدایت کرد. «8» و تو را تهى‌دست یافت و بى‌نیاز کرد.

    «9» (حال که چنین است) پس بر یتیم قهر و تندى مکن. «10» و سائل را از خود مران. «11» و نعمت پروردگارت را (براى سپاس) بازگو کن

    ===================================

    خدایا تو بگو تا بنویسم

    سلام به استاد عزیزم و استاد مریم جان مهربون و نازنیم و همه  دوستای عزیزم در خانواده توحیدی و صمیمی عباسمنش

    الهی که حال دلتون عالی باشه و همچنان عالیتر بشه

    و هر روز بیشتر و بیشتر متنعم از نعمتهای فراوون و بی انتهای خداوند باشید

    استاد شایسته جونم فدای مهربونیت که هم اومدی رو جلسه مراقبه کامنت گذاشتی و برای اینکه همه بچه های سایت هم بهره ببرن درباره جلسه این مقاله ارزشمند رو گذاشتی و هم اون دیدگاهتو اینجا هم به اشتراک گذاشتی

    و همینطور دیدگاه هایی از دانشجویان دوره…

    و دوستان عزیزم که هنوز دوره رو ندارین

    من هم مثل آقای حبیب الله ایزدی بزرگوارم بشما میگم

    اگه آب دستتون هست زمین بزارید و این دوره رو تهیه کنید

    اگه پول شام شبتون هست شام رو کنار بزارین و این دوره رو تهیه کنید

    که این دوره ارزشمند و آگاهیهای خالص و نابش و بخصوص جلسه مراقبه در سطح بسیار بسیار بالاتری از همه دوره هاست مثل غذاست که هر روز باید بخوریم و حتی خیلی مهمتر از غذاست

    و میخواستم زیر کامنت آقا حبیب الله پاسخ بزارم و اینا رو بگم،

    ولی خدا جانم بمن الهام کرد که در کامنت جدایی بنویسم، چون بعضی از دوستان احتمالاً پاسخ ها رو نخونن

    همینجا از آقای ایزدی خیلی تشکر می کنم

    الهی غوطه ور در دریای نعمتهای الهی باشید

    من خدا رو صدهزار مرتبه شکر نعمتهای زیادی تو زندگیم دارم و هر روز هم بیشتر میشه

    و از وقتی که یادم میاد، و هنوز  استاد عزیز رو نمیشناختم آدم با خدایی بودم، فرد شکرگزاری بودم،

    و بین بستگانم معروف بودم به صداقت و درستکاری

    و خداوند بینهایت مهربونم که قربونش برم من، چیزایی که حتی تو رؤیاهام نبودن و اصلاً بهشون فکر هم نمی کردم، از فضل و کرمش بمن عطا کرد و همچنان عطا می کنه

    و قبل از دوره هم  سپاسگزاریهام خیلی خیلی بیشتر و خیلی خیلی عمیقتر شده بود، و چند بار  توی تماسهای تصویری مون با دخترهام بهشون گفته بودم که جوری شده که میگم و میشه

    انا اقول له کن فیکون

    ولی وقتی که وارد دوره شدم اصلاً جنسش  و احساسی که توی قلبم حس می کردم  تفاوت خیلی زیادی داشت

    و نعمتهای بیشتری سرازیر شدن به زندگیم و همونطور که استاد جانم میگه منظور نعمتهای مالی نیست

    نعمتهای خیلی درونی تر و آگاهی های خیلی خالص تر و درک رحمت و فضل و بخشش بی انتهای خداونده که منبع بینهایت همه خیر و خوبیهاست…

    بعنوان مثال تو سه سال آخر دبستان یکی از معلم هام شهید بنت الهدی صدر  بود

    و نه تنها معلمم بود که چند بار هم اومد خونه مون، یعنی در حقیقت من سالهای آخر دبستان(در کشور عراق) تو مدرسه ای که دایی فرهیخته و بزرگوارم مرحوم علامه سید مرتضی عسکری(که کتابهای زیادی نوشتن از جمله درباره تاریخ پیامبر اسلام صلوات الله علیه و احادیث اصحاب پیامبر و همچنین احادیث ساختگی اصحاب پیامبر، و بلوار بین مرقد امام خمینی منتهی به بهشت زهرا در تهران  بنام ایشون نامگذاری شده) تأسیس کرده بودن تحصیل می کردم، و فقط هم یک مدرسه نبود، سلسله مدارسی در چند شهر بود، و نه تنها دبستان، که دانشگاه هایی هم بود بنام (کلیه اصول الدین) دانشگاه اصول دین،(و وقتی هم که اومدن ایران توی تهران هم دانشگاه اصول الدین رو تاسیس کردن و الانم هست)

    و پدرم هم که روحانی بود  دو برادر مرحوم بنت الهدی رو میشناختن و با هم مصاحبت داشتن

    و مادرم تو خونه داییم مرحومه بنت الهدی رو دیده بود و از این طریق با ایشون آشنا شده بود و هر وقت مهمونی برگزار میکرد ایشون جزو اولین کسایی بود که دعوتشون میکرد

    الان خدا بیادم آورد که سال چهارم من و مادرم همکلاس بودیم،(مامانم سواد مکتبی داشت و مدرسه رسمی نرفته بود)،و خیلی تجربه شیرین و منحصر بفردی بود..

    و یه بار یه اردوی تفریحی برگزار شد که چند نفر از دبستان ما که تو شهر کاظمین بود برن و از شعبه دبستانی که تو شهر نجف بود بازدید کنن، و من یکی از انتخاب شده ها بودم، و از اول تا آخر سفرمون ایشون منو کنار خودش نشوند، و خیلی وقتها هم دستمو تو دستش می گرفت،

    و سر سفره ناهار باز هم منو کنار خودش نشوند…

    و خدا جانم بارها و بارها بیادم آورده که با خدا باش و پادشاهی کن

    تا بازگویی نعمت دیگری از ربّم بدرود

    استاد گرانقدر و عزیزم

    استاد شایسته نازنینم

    دوستان جانم

    همه تونو خیلی خیلی دوست دارم

    و همه رو بدستان امن خداوند بینهایت مهربان می سپارم

    هر روز بیشتر و بیشتر هم جهت با جریان خداوند باشیم

     

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
    • -
      نسرین سیفی گفته:
      مدت عضویت: 1108 روز

      سلام مامان فاطمه عزیزم

      اجازه دارم مامان صداتون کنم

      وقتی استاد دوره‌ رو لانچ‌ کردن

      من پول خریدش رو نداشتم‌ و استاد گفتن اگه نشونه‌ای ندیدین‌ و صبر کنین‌ تا نشونه‌ ببینین‌

      من نخریدم ولی اکثر بچه‌ها خریدن

      سایت برام شد عین برهوت انگار که همه رفتن و من جامونده حالم‌ خیلی خیلی بد شد

      حدود دوسه هفته‌ای همه موارد دست‌به دست هم داد تا من اونجوری بشم

      بعد شرایط مالیم اکی شد طوری که به راحتی میتونستم‌ بخرم اما منتظر نشونه‌ بودم یه نشونه واضح ولی ندیدم

      ولی ترسیدم

      با خودم گفتم تو که قانون‌ سلامتی رو نتونستی‌ انجام بدی و دوازده قدم رو هم نصفه ول کردی

      الان هم کلی پول بدی و نتونی بیشتر خودتو سرزنش میکنی

      اون حال روحی بد رو گذروندم‌

      ولی نشونه‌ای ندیدم

      حتی الان هم به شدت تردید دارم و ترس دارم نمیدونم حالم رو درک میکنین یا نه اما انگاری از خودم خیلی میترسم ، میترسم که نتونم ، که تمرینات استاد سخت باشه

      هر جلسه جدید که رو سایت گذاشته میشه، من خودم و دورتر میبینم‌ از شماها و استاد و حس میکنم خیلی‌ دیر شده

      من از اون حس و شور و شعف بچه‌ها که آرزو داشتم همراهشون‌ باشم دور موندم

      و منم و یه عالمه حس گاهی یه کورسوی امید میاد که شرکت کن شاید تونستی و اکثر مواقع تمام ناکامی‌هام میاد جلوی چشمم

      من از استاد ودوره‌هاشون حالا چه رایگان و چه محصولات نتایج خوبی دیدم

      و به جرات میتونم بگم بعضی‌هاشون خیلی هم بزرگ بودن

      اما الان موندم واقعا

      از خدا هدایت‌واضحی میخوام

      احساس کردم لازمه اینارو که تو این مدت تو دلم مونده بنویسم

      و اینجا نوشتم

      من شما و دخترای نازتون رو خیلی دوست دارم

      درپناه خدا باشین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        فاطمه سليمى گفته:
        مدت عضویت: 1820 روز

        سلام نسرین جانم

        الهی قربونت برم، شما همنام دختر بزرگم هستی

        و البته که اجازه داری منو مامان فاطمه صدا کنی، خیلی هم خوشحال میشم

        خیلی خیلی ممنونم که پیک  شادی و نقطه آبی پر رنگ بمن هدیه دادی

        و خیلی خوشحال شدم که دیشب هدیه ی شما و یکی از دوستان، حسن ختام دیروزم بود

        نسرین جان الان اینجا یه بارون خیلی خیلی قشنگی داره میباره، و باد اینقدر  تند و سریع لابلای درختها می پیچه واز لای در و پنجره با فشار میاد داخل که صدای زیبای هو هو هو بگوشم می رسه! حس قشنگش رو بشما تقدیم می کنم

        نسرین عزیزم این همه نشانه!!؟؟

        منتظر چی هستی چرا دست دست می کنی!!؟؟

        قطعاً که کامنت منو همه نخوندن،

        همینی که دیدی و خوندیش یعنی در مدارش قرار گرفتی

        و حتی اگر ذره ای شک داشته باشی، نعمتهای الآنتو که بدون شک زیاد هستن، ببین و  خیلی عمیق و از روشنی قلبت، بخاطرشون از خداوند سپاسگزاری کن، جوری که چشمات اشکی بشه،و خیلی خیلی زود هم جهت میشی با جریان خداوند

        و چرا بترسی عزیز من؟ ترس نداره که!!؟؟

        روزی هزار بار بخودت بگو

        من خالق زندگی خودم هستم

        من می توانم

        من اراده ای قوی دارم

        من قدم به قدم و بصورت مستمر میرم جلو

        و لازم نیست حتماً دوره های قبلی رو تموم کرده باشی

        منم دوره شیوه حل مسائلو تموم نکردم

        تازه بعضی ها رو اصلاً شروع نکردم، مثلاً دوره ی عشق و مودت در روابط،

        و اون دوره ها الان اولویت من نیست

        نمیخوام بگم نصفه کاره موندن یا کلاً شروع نکردن خوبه ولی میخوام بگم مانع حساب نمیشه

        و چه بسا که انگیزه بگیری و اون دوره ی نیمه کاره رو همزمان با این دوره شروع کنی

        و حتی اگرم نتونستی، باز هم خیلی اشکالی نداره

        فرصت همیشه هست، یه خستگی در می کنی و دوباره با نشاط شروع می کنی

        خیلی دوسِت دارم نسرین جانم و روی ماهتو می بوسم

        و مشتاقانه منتظرم که خیلی زود سر کلاسمون ببینیمت

        به دستان امن خدای مهربان می سپارمت

         

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  6. -
    سیدمجتبی آیت گفته:
    مدت عضویت: 1669 روز

    به نام خداوندبخشنده و مهربان

    سلام وخداقوت به استاد عباس منش عزیز وخانم شایسته عزیز وهمه دانشجویان گل این دوره بینظیر

    چقدر این مقاله پر بار وزیباو قابل فهم برای ذهنم بود و آنرا با تمام وجود درک کردم و تایید نمودم.

    باور به فراوانی منبع اصلی برای تقویت مومنتوم مثبت درباره ی هر خواسته ای است.

    وقتی چنین منبع عظیمی از هر آنچه میخواهی در دسترس و قابل بر داشت وجود دارد دیگرهیچ غم و اندوهی جایی برای ماندن نخواهد داشت.

    باور به فراوانی مادر باورهای قدرتمند کننده است باوری که بیشترین دسترسی را به هدایتها ونعمتهای بی انتها ایجاد می‌کند.

    یعنی وقتی که من به معنای واقعی کلمه باور به فراوانی داشته باشم سایر باورهای مرجع نیز خود به خود در وجودم ایجاد خواهد شد ..

    فراوانی وفضل خداوند بخشی از هویت من است من لایق فضل عظیم خداوندم واین لیاقت نیازی به تأیید یا اثبات ندارد چون ذات من است.

    وقتی من این جمله که فراوانی ذات من است را شنیدم

    واین که فراوانی وفضل خداوند بخشی از هویت من است انگار که تمام عمرم در خواب بودم وتازه یه نفر منو به آرامی بیدار کرد و چشمانم به این جهان پر از نعمت گشوده شد..

    تو در جهانی زندگی میکنی که پایه ی آن فراوانی وفضل خداوند است.

    این جمله یعنی خمیر مایه و اصل این جهان از نعمتها وبرکتها تشکیل شده واز این جمله آرامش بخش تر در هیچ کجا نشنیده بودم..

    خدایا بینهایت سپاسگزارتوهستم به خاطر این همه نعمت و فراوانی

    از شما استاد عزیزم وخانم شایسته عزیز هم به خاطر این همه لطف و محبت وسخاوت ،بی نهایت سپاسگزارم.

    به امید دیدار شما استاد عزیز..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
  7. -
    Mahboub گفته:
    مدت عضویت: 1543 روز

    خدایاااااا این چه حالیست

    در حیرتم

    الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر

    در روحانی ترین لحظات روز در حین شنیدن صدای اذان ظهر

    دیشب در اوج اینکه احساس خواب آلودگی داشتم به رختخواب رفتم اما همین که به رختخواب رفتم طبق عادتی که اخیرا ایجاد کردم شروع کردم به سپاسگزاری کردن

    (هر چند از زمانی که با آموزه های استاد آشنا شدم سعی کردم اولین کاری که در روز انجام میدم نوشتن و سپاسگزار بودن از داشته هام باشه) و این عادت را بصورت کلامی قبل از خواب

    ایجاد کردم و چیزی که دیشب دیدم یه سپاسگزاری بود که من تا بحال تجربه نکرده بودم طوریکه در حالت خواب و بیدار داشتم سپاسگزار میبودم از داشته هام و اتفاقات روزم که انگار زبانم دیگه نمی ایستاد و اتومات وار همش سپاسگزار بود و من به خودم میگفتم چی شده؟ چرا اینجوریم؟ چرا کنترل دستم نیست و نمیتونم زبانم رو نگه دارم و در این حال بخواب رفتم

    صبح که بیدار شدم احساس عجیبی داشتم، بعد از نوشتن سپاسگزاریم رفتم سراغ خواندن کامنت های جلسه 7

    خدا داره امروز با من چکار میکنه، کامنتها رو داشتم می خواندم یه حسی این لابلا بهم میگفت یه بار دیگه صفحه اول سایت رو ببین همین که برگشتم دیدم مقاله جلسه 9 روی سایت هست، مشتاق خواندنش شدم

    میخوندم و اشک میریختم

    میخوندم و از شوق نمیدونستم چی بگم و مدام باهاش صحبت میکردم

    خدایااااا اینقد دقیق، در این حد

    می رسونی بهمون

    انگار نیاز بود که من بخونم و بشنوم این مقاله رو

    پاداشم رو گرفتم

    دیگه عجله ندارم که خودمو برسونم و میدونم بوقتش آگاهی هایی که باید برسه بهم میرسه

    دیگه میخوام هر وقت زمانش شد منو هم مثل دوستان دیگه ام سیراب کنی

    چقد آرام شدم خدا میدونه به جلسات بعد برسم چه آرامشی در انتظارم هست

    این مقاله چه اشتیاقی رو در من ایجاد کرد که قوی تر ادامه بدم و بذارم در این مومنتوم مثبتی که ایجاد شده بمانم تا دست یابم به آگاهی های ناب خداوندی

    استاد عزیزم، دوستان عزیزم نوش جان وجود ارزشمندتان این آگاهی ها و این حد از تجربه خدایی شدن و هم آهنگ بودن با جریانش

    هر لحظه تون پر باشه از نگاه زیبای خداوند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
  8. -
    زهره رحیمی گفته:
    مدت عضویت: 1675 روز

    به نام خدای بخشنده و مهربانم

    سلام بر استاد عزیزم

    و همه‌ی دوستان این سایت الهی و بهشتی

    خدا فقط می‌داند که چه حسی را در درون وجود تک تک ما با گوش دادن به این مراقبه بوجود اومده

    که اینقدر آرام شده‌ایم

    چقدر همه چیز برای من متقاوت شده

    چقدر آرامم و چه صبورانه مثل مز مزه کردن یک غذای خوشمزه فایل رو گوش می دم و کامنت ها رو میخونم

    استاد میدونم که این انرژی خالص شادی بخش و توحیدی که از خدا به شما رسید و از شما به ما چه ها که نمیکنه. چه شوقی در من ایجاد شده، چه زیبابین شده ام و چه کلمات جاری.

    این مراقبه چرخشی عظیم رو در زندگی تک تک ماها بوجود آورده

    ما به باوری عمیق تر از نیازهای زندگی رسیده ایم

    و این حس غیر قابل توصیفه

    سیر نمی‌شوم از گوش دادن این مراقبه

    و دائم دارم به خودم میگم

    این آگاهی ها داره با گل وجودم در آمیخته میشه

    حالم عالیه و ایمان دارم که همه‌ی کارهایم به بهترین شکل ممکن انجام می شه

    و دارم میبینم که واقعا و بدون اغراق چقدر نیاز بود که من فقط آرام باشم و اجازه بدم تا خداوند همه ی کارهایم رو انجام بده

    مثل یه در بسته بود که باز شد و جریانات اتفاق افتاد

    مثل واریزی ها که سرازیر شد

    مثل قرارهای کاری که خودشان فیکس شد

    مثل موهبت های اطرافیان به من که چشمگیر شد مثل نوازش باد به صورتم

    مثل دیدن آسمان آبی

    مثل دیدن بهشت در روی زمین

    و خدا می‌داند که دلم می‌خواهد تا ابد همین حال را تجربه کنم و لذت ببرم و لذت ببرم ولذت ببرم.

    خداوند پشت پناه همیشگیمان باشد

    و بینهایت سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
  9. -
    آتوسا حداد گفته:
    مدت عضویت: 2199 روز

    به نام خدا

    سلام استاد عزیز و خانم شایسته مهربان

    ازتون بی نهایت سپاسگزارم بابت آگاهی های ناب و الهی که سخاوتمندانه در اختیار ما قرار دادید.

    استاد فرکانس این ارتباط معنوی آنچنان قوی و خالص و با حضور خدا بود که تو قلب ما هم رسوخ کرد.

    هر بار با خوندن کامنتها اشک تو چشم هام جمع میشه و تجسم لحظه هایی که دوستان از نزدیکی خودشون با خدا نوشته بودند رو حس میکردم.خیلی خودم رو نزدیک به این احساس دیدم سعی کردم تو تنهایی،سکوت وخلوتی که خدای مهربان منو توش هدایت کرده، روحم رو حسابی آغشته ی این آگاهی ها کنم.اونجاییکه دوستانمون نوشتند انگار خود خدا پیش رومون نشسته داریم با هم مذاکره میکنیم، حضورشو احساس میکنیم، قلبم رو تکون داد.

    ذات همه ی ما از خداست و همه با او یکی هستیم.

    نتیجه ی من از خواندن نتایج دوستانم تا این لحظه از مراقبه :

    1. دریافت پیغام تخفیف خیلی خوب از تپسی(تاکسی اینترنتی)، این در صورتیه که ماه هاست اصلا همچین پیغامی دریافت نکرده بودم.

    2. وقتی برای دریافت کتونی م به کفاش مراجعه کردم کارت بانکی مو آماده کردم بدم بهم گفت نیازی به پرداخت نیست ببرید بپوشید اگه مشکلش حل شده بود بیاید بپردازید(اعتمادی که بدون شناخت به من کرد) اگرم نه انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده همون لحظه یاد کامنت دوستمون افتادم که ماشینشون به مشکل خورده و اون آقا زمان گذاشتن و ماشینشون رو درست کردن و در آخر بدون اینکه هزینه ای بگیرند رفتند.

    3. تو راه برگشت از پیاده روی یه خانومی که جای مادرم رو داشت یه نگاهی به قد و بالای من کرد(لباس ورزشی تنم بود) بعد من یه نگاهی به چشم هاش کردم و لبخند زدم ایشونم یه لبخند دلنشینی به من زد.

    4. می خواستم در رو باز کنم بیام داخل ساختمان، بچه های همسایه تا متوجه شدند زودتر اومدند در رو باز کردند و بلافاصله گفتند که میای بشینی تو حیاط ما می خوایم برات کنسرت اجرا کنیم بعد با گوشی آهنگ گذاشتن و بعد شروع کردن به رقصیدن و من کلی لذت بردم از شور و شوق و اشتیاق، انرژی،شادی، حال خوب و در لحظه زندگی کردنشون.

    5. آرام تر شدم، از وقتی این کامنتها رو خوندم و غرق این فرکانس بالا شدم احساس کردم آرامشم بیشتر شده

    اینو اضافه کنم که تو همین دو سه روز گذشته هدایت شدم به فایل باورهای توحیدی علی(ع) در دعای کمیل که چندین مرتبه گوشش دادم انقدر باورهای خالص و توحیدی هست که تا مغز و استخوان آدم رسوخ میکنه. ادغام همه ی این باورها و رو خودمون کار کردن ها و مداومت به خرج دادن ها، مخصوصاهر قدم که از شرک دوری کنیم و به توحید روی بیاریم اعتماد و ایمان مون رو بیشتر میکنه و آرامش به همراه خودش میاره.

    الان من و همسرم در شرایطی از زندگیمون قرار داریم که سر موعد قرارداد خونمون داره میرسه و صاحبخانه زنگ زده و نرخ جدید رو اعلام کرده و اتفاقا نکته ش همین جاست، نتیجه ی من از کار کردن روی خودم اینه که آرامشم بیشتر شده ودل آشوبه ندارم،سعی میکنم خودمو و افکارمو کنترل کنم و امید و توکلم به خداست‌.

    ای نور

    ای محبت محض

    هدایتم کن ..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای:
    • -
      محمدرضا روحی گفته:
      مدت عضویت: 1373 روز

      به نام هدایت الله

      سلام خدمت خواهر عزیزم آتوسا دوست ارزشمند وتوحیدی و فعال سایت

      از شما سپاسگزارم بابت کامنت خوبی که نوشتی چقدر لذت بردم از این درک وآگاهی خوبت وخیلی ساده وروان انرژی خوبت رو من از نوشتن شما می‌توانم حس کنم ولذت ببرم

      آنقدر خوب بودی دختر که کامنت خوبی برای رد پا برای خودت به جا گذاشتی امیدوارم همیشه بدرخشید و بهترین نتایج را در زندگی خود داشته باشید

      در پناه الله یکتا شاد سلامت و ثروتمند باشید انشاالله

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        آتوسا حداد گفته:
        مدت عضویت: 2199 روز

        به نام خدا

        سلام آقا محمدرضای عزیز

        سپاسگزارم بابت پاسخ ارزشمندی که برام نوشتید.

        من این رو یه نشونه ی پر رنگ از طرف خدا برای خودم میبینم. خداروشکر بابت لذت و احساس خوبی که باهاش هم مدار هستید.

        بخشی از مراقبه که از کامنت های دوستان برای خودم نوشتم برای هممون دعا می کنم:

        خداوند غنی و بخشنده،

        آن قدر از هر آنچه می خواهید به شما عطا کنه،

        تا کاملا راضی و بی نیاز بشید.

        خدایا من به فضل تو ایمان دارم

        حتی وقتی نمی بینمش ..

        در پناه خدا باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    منصور نصیری گفته:
    مدت عضویت: 2457 روز

    سلام به دوستان همفرکانسی عزیزم

    سلام به روی ماه استاد نازنین و مریم خانم شایسته عزیز که با حسن سلیقه و حوصله و صبر و خلوص این سالاد بی نظیر و مقوی رو از کامنتهای دوستان از این جلسه درست کردن … این غذای خوشمزه‌ی قلب رو…

    من این مدت به رغم دستاوردهای خیلی خوبی که خداروشکر داشتم کشمکشهای عجیبی رو هم تجربه کردم.

    برای مثال دیگه برام واضح شده که اینستاگرام رسمن هیچ سودی برام نداره. پاک میکنم. بعد دوباره وسوسه میشم. خب این اعتیاد منه به دوپامین که دارم روش کار میکنم. یه روز دوستی گفت بذار اپلیکیشنش باشه و واردش نشو… گفتم اینم حرفیه… ولی دیدم نه باز بیخود میرم توش و کوچولو کوچولو از مسیر خارج میشم… انگار در جاده ای باشیم پنج بانده که یک میل انحراف از مسیر در کوتاه مدت شاید خیلی به چشم نیاد اما در بلند مدت اون یک میل میشه ده متر و تشریفمونو میبریم تو باقالیا….

    بنده از تو باقالیا باهاتون دارم صحبت میکنم :)) البته نه الان اوضاع بهتره خداروشکر و دارم شوخی میکنم…

    خلاصه که وقتی دیدم فعلا شرایط برام اینجوری دوباره پاکش کردم دیروز … و گفتم اقا جان به درد من نمیخوره … ویترین خوبی میتونه باشه برای کارم… که الان به اندازه کافی مطلب دارم اونجا مرتبط با کارم… نیاز نیست بیخود زمانم رو بکشم…

    خلاصه پاکش کردم و میدونید مثل هر اعتیادی وقتی یه مدت دوپامین نمیرسه بیقراری میاد سراغ آدم… من سندروم شصت بی قرار گرفتم و انگشتم تو گوشی دنبال آیکن اینستاگرام میگشت و منم بهش گفتم الهی بگردم بیا بغلم پاکش کردم :)))

    خلاصه خوشحالم که می بینم و آگاهم به این اعتیادی که باید درمان بشه… البته فقط مربوط به اینستاگرام نیست این اعتیاد به دوپامین حتا اگر اینترنت هم قطع بشه به شکلهای دیگه در میاد… ریشه داستان اعتیاد به لذته به جای اعتیاد به شادی… لذتهای کوتاه مدت رو ارج نهادن به جای ارزشمند دونستن شادی حاصل از نه گفتن به لذتهای کوتاه مدت…

    اینارو گفتم که بگم امروز انگشت شصت من سایت رو باز کرد… برخوردم به این مقاله و بازش کردم…

    اسوه عزیز که کامنتش هم هست این بالا، چند روز پیش بهم گفت که چقدررررر شگفت انگیز بوده تجربه ش و من واقعا مور مور شدم… نصفه و نیمه جلسه 9 رو شنیدم (چون هنوز برای من وقتش نشده بود)… و بعد هدایت شدم به این مقاله و فیدبکهارو خوندم و جانم عجیب گر گرفت از این نعمتها و این تاثیر و تاثیرگزاری… انقدری حالم رو خوب کرد کلمه به کلمه نتایج دوستان که حد نداره….

    همزمانی ها بسیار زیاد شد… دوستی از دوستام بهم مسیج زد و مطلبی رو گفت که رسمن اهرم رنج و لذت بود… گفت دوست داری سال دیگه درآمدت چند ده برابر شده باشه و حالت خوب باشه … یا همه اعتباری که داری رو هم از دست بدی؟ گفتم معلومه اولی و همین تلنگری شد برام که این تمرین چقدر شگفت انگیز و قدرتمنده .. که استاد تو جلسه دوم روانشناسی ثروت میگن…

    و بعد کمی ورزش کردم و دوش گرفتم و تماسی دریافت کردم از یک معلم بازیگری که لطف کرده بود منو هفته گذشته دعوت کرده بود به کلاسش و من خیلی کیف کرده بودم و بعد از جلسه هم براشون پیغام گذاشته بودم و ایشون دو سه روز پیغام من رو جواب نداد…

    دیروز من حالم یه ذره بد شد که اوه نکنه خطایی کردم؟ نکنه دیگه منو طرد کرده باشه؟ و کلی سناریو بیخود منفی… بعد سریع شیفت کردم و گفتم اولا که من عشقم رو با قدردانی ابراز کردم و کاینات شنیده و کارم رو کردم… پاسخ دادن یا ندادن کسی به پیام من نشونه ارزشمندی من نیست… نشونه شخصیت خود اون فرده… ضمن اینکه طرف آدم مهمیه و احتمالش خیلی زیاده که سرش شلوغ بوده باشه…

    خلاصه ایشون زنگ زد و منم کلی تعجب کردم از تماسشون… و گفت که چند روز پیش مسیج داده بودی و من گفتم زنگ بزنم عذرخواهی کنم مشغول ضبط و اینا بودیم و… و گفت خوشحالم حس خوب داشتی سر کلاس و خوش بشی کردیم و قطع کردیم…

    یعنی من چنان تلنگری خوردم که نگو… هم همزمانی ش بعد از خوندن این مقاله برام جالب بود و هم اینکه بابا جان چرا سناریو منفی ببینم… این ذهن کمبوده و ذهن فقیره و ذهنیه که باور عدم لیاقت داره… به خودم گفتم من لایقم بله… دایره معاشرت هام داره رشد میکنه و تغییر میکنه… معلومه که وقتی در مسیر رشد هستم کم کم آدم های مهم اون حرفه من رو در دایره ی ارتباطی شون قرار میدن و این جای شکر داره و همچنین جای ایول گفتن به خودم که با کار کردن روی باورهام بویژه باور فراوانی و احساس لیاقت به لطف خداوند و قوانین بدون تغییرش دارم برای خودم بوجودش میارم…

    و بعد گپ و گفت های آگاهی بخش و خداحافظ گفتن به کاهلی و شروع برای شنیدن جلسات باقی مونده از این دوره تا کم کم برسم به فایل مراقبه ای که اینجور منو با نوشته هاتون مشتاق شنیدنش کردین…

    خداروشکر میکنم و دیگه زیاده گویی نمیخوام کنم… دوست داشتم مومنتومی مثبت رو شکل بدم با این کامنت برای خودم که کم کم شروع کنم به نوشتن…

    خدایا شکرت برای این سایت بی نظیر و آگاهی هاش و شکر برای این کاروان عشق و بلد راهی که به واسطه آینه ی وجودش مارو به خودمون نشون میدی و راه رو برامون روشن میکنی

    شکر وجود همه گی تون

    حقیقتن تمام قلبم سرخ شد و عشق شد از خوندن این مقاله

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 33 رای: