اول ایجاد "باور به فروانی"، سپس "فعال شدن قدرت خلق درونی" - صفحه 4 (به ترتیب امتیاز)

اول ایجاد “باور به فروانی”، سپس “فعال شدن قدرت خلق درونی” 

بنام خداوندی که گنج های آسمان و زمین در دستان اوست و بنام خداوند ‌وهاب و رزاق و غفور و بخشنده و مهربان توانگر و هدایتگرم که هر آنچه دارم از آن اوست.

با درود و وقت بخیر خدمت استادان عزیزم

استاد عباسمنش عزیزم و خانم شایسته جانم و دوستان عزیزم در این سایت الهی

با خواندن کامنت های دوستان در این قسمت فهمیدم که استاد مراقبه های زیبایی را در جلسه ی نهم دوره ی هم جهت با جریان خداوند گذاشته آند .

اینکه هنوز سعادت دریافت این دوره ه را نداشتم و مدام از خداوند درخواست میکنم که ای کاش در مدار این دانشجویان توحیدی بودم

جمله های توحیدی و زیبایی که از خواندن کامنت های دوستان نت برداری کردم جمله هایی که به درک و آگاهی من کمک کرده و در جای جای کامنت هام گنجاندم و شکرگذار خداوندم شدم که از طریق این آگاهی ها توانستم رشد کنم و باورهامو تقویت کنم و ایمانم رو بخداوند عمیق تر و زیبا تر کنم خدا رو شکر … چون استاد عزیزم خیلی تاکید داشتن که حتما کامنت های دوستان رو بخونیم .و من گاهی خوشحال شدم . گاهی تایید کردم و گاهی تحسین کردم و گاهی اشک ریختم و به فضل و کرم و معجزه های خداوند تفکر کردم و خوشحال شدم و جمله های پُر معنای استاد رو از دل همین کامنت بیرون کشیدم

اینکه خداوند را نوری تجسم کنید که از بالا وارد بدن شما می‌شود

البته من قبلنا از فایل های فوق العاده بینظیر در پرتو آگاهی که در فهرست لیست فایل های دانلودی استاد موجود هست. بیشتر خدایم را باور کردن و من یادمه که در اوایل و آغاز شروع ورودم به این سایت با این فایل های مراقبه ای استاد واقعا از درون و از نظر روحی و روانی به آرامش فوق العاده زیادی هدایت شدم که در خلوت خودم به این آگاهی ها همینطور اشک میرختم و اتصال فوق العاده ای با درونم و خدای درونم برقرار کرده بودم و همچنین یکی از آن فایل های مراقبه ای مربوط به سلامتی بود که من با گوش دادن به آنها توانستم سلامتی جسمانی ام را بدست بیارم که داستانش رو در پروفایلم نوشته بودم اینکه تاندول های زانو و دست و کتفم آسیب دیده بود که با تمرکز براین مراقبه های توحیدی استاد و اتصال به فضل خداوند با خودم و درونم بیشتر آشنا شدم .. واقعا فهمیدم که باید از درونم به شفای خودم هدایت بشم و خدا رو شکر الان در سلامتی کامل هستم اینکه خداوند ما را همینطوری به این جهان نفرستاده بلکه بدن من بزرگترین داروخانه ی جهان است

بدن من پاک هست و بیماری ها در این مکان پاک دوام نمیآوردن و میمیرند

اینکه 98٪ از تمام اتم های بدن در کمتر از یکسال با اتم های جدید جایگزین می شود بدین معنا که تو بطور مرتب بدنت را بازی میکنی

در مورد وفور و فراوانی نعمت های خداوند استاد هزاران بار در تمام فایل هاشون بطور کامل توضیح دادن ولی ای کاش ما هم بتوانیم این احساس امنیت و آرامش را از فضل خداوند در وجودمون ایجاد کنیم

از گفته های طلایی استاد : تو لایق فضل عظیم خداوندی… و این لیاقت نیازی به اثبات نداره، چون ذات توئه.”

همین حالا، در جهانی زندگی می‌کنی که اساسش فضل و فراوانیه

چند وقت پیش توسط یکی از دوستان عزیزم خانم محیا ی نازنین به یکی از کامنت های دو سال پیشم در عقل کل هدایت شدم که سبب خیر و برکت برام شد و جای داره که دوباره این داستان رو اینجا به یادگار بذارم که باورهای محدود کننده ام را بیشتر شناسایی کنم و بخودم بگم . که هیچ غیر ممکنی غیر ممکن نیست

داستان حضرت سلیمان نبی

حضرت سلیمان نبی بخاطر شکرگذار بودنش اولین نعمتی که دریافت کرد ظرف وجودش وسیع شد و این نشآت از خودشناسی اش بود.. اینکه از دانش درونی اش استفاده کرد… اینکه فهمید خداوند یک انرژی است که قابل تبدیل شدن است.. اینکه این انرژی به هر آنچه که در ذهنش بسازد شکل می دهد و تبدیل به واقعیت زندگیش می شود…. اینکه چشم بصریت داشت و خودش رو جزیی از خداوند میدانست.. اینکه خودش رو همچون خداوند لایق بهترین ها میدانست.. اینکه فهمیده بود به یک قدرتی نامحدود متصل است … اینکه قدرت اتصال با این منبع رو با احساس خوب درک کرده بود…. اینکه اون جرقه ی رعد و برقی احساس خوب درونی اش رو خوب درک کرده بود ( همان فرکانس)… اون به ربوبیت و رزاق بودن خداوندخوب پی برده بود… اینکه نامحدود بودن این منبع ثروت رو خوب درک کرده بود.. با خلوت گزینی هاش و شکرگذاری هاش به وهابیت و رزاق بودن بی حد و مرز خداوند خوب پی برده بود..

خدایا، من به فضل تو ایمان دارم،

یکی از چیزهایی که همیشه فکرمو مشغول نگه میداره و بهش فکر می کنم اینه که حضرت سلیمان نبی چطوری تا این حد به درک بالایی رسیده بود؟؟؟؟!!؟

انگار واقعا فهمیده بود برای چی به این دنیا و جهان مادی آمده 

انگار فهمیده بود که این جهان رو بخاطر اون آفریدن تا بیاد از همه ی نعمت هاش استفاده کنه و لذت ببره … مثل بچه ای که میبرندش دیزیلند . خب اون بچه دوست داره در اون شهر بازی از تمام امکانات بازی استفاده کنه و اصلا هم هر چقدر بازی کنه خسته نمیشه . سیر نمیشه و دوست داره . تمام اون اسباب بازی ها رو داشته باشه و لذت ببره … آنوقت پیش خودش گفت خب حالا که این جهان برای منه و خداوند هم حامی و پشنیبان و محافظ منه و همه قدرت و ثروت ها و دولت ها در دست اونع .. پس بهش بگم .. 

خدایا، من به فضل تو ایمان دارم

خدایا قدرت و ثروتی به من بده که نه قبل از من به کسی دادی و نه بعد از من به کسی میدهی

 یعنی برای خودش هم نامحدود فکر می کرد.. واقعا چقدر قشنگ فهمیده بود و خودش رو باور داشت که همانند خداوند میتونه نامحدود باشه … و خودشو لایق و شایسته ی نامحدود بودنش میدونست و در عین نامحدود بودن شاکر وشکور و شکرگذار موهبت های الهی اش بود و از طریق شکرگذاری هم ظرف وجودش رو گسترش داد و همیشه می گفت :  این نعمت ها از فضل خداوند من است و با نگاه نامحدود ش  درخواست هاشو گسترش داد ..خدایااااا باورهای نامحدود سلیمان نبی ام رو آرزوست

خدایا شکرت تنها ترا می پرستم و تنها از تو یاری می جوییم

خداوند به تنهایی برایم کافی است

پیشنهاد می کنم داستان های جالب حضرت سلیمان رو در گوگل بخوانید که خالی از لطف نیست‌خیلی خوش اندام و خوش هیکل و سفید رو و پُر مو بوده ( یعنی از اون مردان خوش هیکل ورزیده)بهترین همسر بنام ملکه سبا که بلقیس نام داشت و او نیز هم ثروتمند بود و داستان جالبی دارد .. داستان هُدهُد سلیمان نبی که چند روزی بود که پیش سلیمان نیومده بود بخاطر اینکه رفته بود در سرزمین های دور و خبر آورد که ملکه سبا فرماندار ثروتمندی است و خلاصه اینکه سلیمان خواست او را ببیند و خیلی ماجراهای عشقی جالبی با بلقیس ملکه سبا داشت خلاصه .اهل دل بود!!! ..سه قلعه ی اعظیم رو در اورشلیم ( اسراییل فعلی ) ساخت..

‌ کشتی های تجاری و اعظیمی رو برای تجارت ساخت و اورشیلیم رو با پول و ثروت این تجارت ها رونق داد

یعنی در واقع کسب درآمدهاش از راه تجارت بود و تاجر بزرگی بود.

ایشون حتی از نشانه ی زمان مرگ دنیوی شون اطلاع داشتند.. اینکه هر وقت در اورشلیم درختی مقدس بنام خرنوبه رویش کرد زمان مرگش فرا رسیده و بخاطر همین دستور داد که کسی در قصرش مزاحمش نشوند و رفت در مرتفع ترین نقطه قصر محل عبادتش و ایستاده تکیه بر عصایش به تمام زیبایی ها و نعمت هایش می نگریست و با لذت هم از این دنیا رفت و بمدت سه روز به همان عصا تکیه داده بود که به امر خداوند موریانه ای آن عصا رو میخورد و فرو میریزد..خدا رو شکر که لذت تمام نعمات و موهبت های الهی رو چشید و با آرامش و قدردانی از موهبتهایش و با لذت از این نعمت های الهی . ایستاده و تکیه بر عصایش هم از این دنیا رفت.. یعنی حتی دوست نداشت توی رختخواب چشماشو ببنده و بخوابه . بلکه آنقدر امید به دنیا داشت و آنقدر قدردان نعمت های خداوند بود که دوست داشت تا آخرین لحظات این زیبایی ها رو ببینه و با چشم باز و ایستاده از این دنیا رفت !!!!

قالیچه ی حضرت سلیمان هنوز هم موجوده و مخفی نگه داشته شده است.‌البته داستان حضرت سلیمان خیلی طولانی و شیرین است که کتاب های آن را میتوان خواند..ممنون و سپاسگذارم

خدایاااا شکرت برای اینکه احساس خوب داشتن یعنی نتایج خوب و عالی داشتن

خدایاااا تنها فقط و فقط ترا می پرستم

و تنها فقط و فقط از تو یاری و هدایت و آگاهی و انرژی و سلامتی و پول و ثروت و تداوم و پایداری و تمرکز. و نعمت و برکت می خواهم

IN GOD WE TRUST

ما به خداوند اعتماد داریم

IN GOD WE TRUST