به رویاهایت باور داشته باش | قسمت 1 - صفحه 19 (به ترتیب امتیاز)

1703 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 3657 روز

    سلام به قلب مهربان استاد عزیز.

    دارم می نویسم ولی من نه ، خدا داره میگه و‌من می نویسم

    الان در شرایطی هستم که پر از ترس و دلهره و انگیزه هستم

    انگیزه از یک آینده عالی که الان وقتی تصورش می کنم تمام قلبم پر از امید و انرژی میشه و می دونم که میرسه اون روزی که در کشور آزاد آمریکا با آزادی مالی زندگی میکنم و سرشار از شوق و ذوق هستم و هر لحظه به هر جای زندگیم نگاه میکنم شکرگذار خداوند هستم همین الان هم شکرگذار هستم به خاطر سلامتی که دارم ، به خاطر پولی که دارم. به خاطر خانواده ام ،به خاطر همسر مهربانم‌, به خاطر پسر باهوش و با انرژی ، به خاطر شنیدن صدای هواپیما و…..

    خدای من چه زیباست تسبیح گفتن تو

    ازت می خوام هر روز و هر نفسی که می کشم شمر تو بگویم و قلبم سرشار از عشق تو بشه

    لحظه ای دلهره از نشدن ها ولی سعی می کنم ببینم که خیلی اوقات شده چیزی که من از ته قلبم بهش باور داشتم شده به راحتی شده

    یاد بگیرم که رویاهایم رو باور داشته باشم و به خودم یادآوری کنم اگر الان در این خونه هستم و این درآمد رو دارم و این روابط این ماشین این وسایل این دوستان و هر چیزی من خواستم که شده و اگر ناخواسته ای هم هست بازهم جذبش کردم و اونا هستم تا منو به مسیر درست هدایت کنن

    خدایا ازت می خوام همیشه در قلب و ذهنم باشی و به من آرامش بدی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    Zhila J گفته:
    مدت عضویت: 3533 روز

    سلام استاد عزیز ومریم عزیز

    رویاهاتو باور کن،

    من به یاد دارم که همیشه تو زندگیم با اینکه از همه طرف کوبیده میشدم ولی روحیه ی من با سازش با نشدن ونمیشه ونمی تونی و نکن هیچوقت سازگار نبوده وتا میتونستم یه راه حلی پیدا میکردم وبا وجودیکه همه ی درا به روم بسته بود ، میگشتم و دریکه میشد باز کرد رو باز میکردم یا اونقدر در میزدم تا باز بشه ، یه جورایی ته دلم همیشه امیدوار بودم که یه راهی باید باشه وهمینها باعث شد من به این مسیر های زیبا برسم

    یادمه چرخ خیاطی ساده داشتم و اون موقع اینترنت نبود وپول هم نداشتم برم آموزش ببینم .

    همسرم قسطی برام چرخ خیاطی کاچیران خرید ولی بازم چیزهای ساده میدوختم ونمیتونستم برم یاد بگیرم همش میگفتم کلی پول میخواد پارچه بخری وبدوزی تا بعد سالها بتونی برای مشتری بدوزی

    تا زمانیکه سخت میگرفتم همین بود

    خواهرم تولد بچه ش مارو دعوت کرد وقبلا کتابهای خیاطیشو به من داده بود ولی من حوصله نمیکردم بخونمش واون موقع چون اجاره نشین بودیم دیگه نمیشد لباس بخریم ومن عصبانی شدم وتصمیم گرفتم برا بچم از تیکه پارچه های بزرگ لباس بدوزم یه سرهمی خوشگل از گیپور قرمز با تکه پارچه قرمز دوختم وپوشوندم خواهرم دید گفت تو به این خوبی میدوزی چرا میگی بلد نیستی من بازم قبول نکردم وگفتم برای دیگران دوختن دوره میخواد ببینی .

    تا اینکه تو آمادگی تو دبستان برای عکس گرفتن از شب یلدا یه سری لباس دادن که بچه ها بپوشن من دیدم اکثرا لباسها تزئیناتشون خراب شده وقشنگ نیست تصمیم گرفتم خودم لباس خوشگل بدوزم یه لباس محلی طلایی رنگ با کلاه پولکدار دوختم برای عید قبل تعطیلات باز عکاس آوردن وهمون لباسها رو ووقتی من لباسی که دوخته بودم رو تن دخترم کردم خیلی خیلی قشنگ شدش وبازم من باور نداشتم که بتونم برای کسی بدوزم واتفاقی نیفتاد.

    سالهای زیادی گذشت وبچه ها بزرگتر شدن وبا تشویق اونها من خیاطی رو برای خودمون شروع کردم بدون دوره دیدن فقط از پیجها تماشا میکنم ومیدوزم به همین سادگی دیگه سخت نمیگیرم وخدایم هدایتم میکنه به بهترین ها تا راحت تر بفهمم وبدوزم .

    خدا رو شکر میکنم که به این رویام باور کردم ورسیدم وامیدوارم تو این مسیر به مهارتهای عالیتری دست پیدا کنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    Fateme Falahat گفته:
    مدت عضویت: 290 روز

    به نام خدای مهربونی که رویاها رو می‌سازه و با ایمانمون واقعی‌شون می‌کنه

    سلامی گرم به استاد عزیزمون و هم‌فرکانسی‌های گل

    خداروصد هزار مرتبه شکرررررر که خداوند مهربون توی این مسیر نور آگاهی دستمونو گرفت و ما رو با فایل‌ها و آموزش‌های استاد آشنا کرد

    چقدر خوشحالم که من و همسرم همین اوایل مسیر زندگی مشترکمون این فرصت ناب نصیبمون شد که دست تو دست هم رو باورها و ذهنمون کار کنیم و زندگیمون رو از درون بسازیم نه از بیرون

    وقتی به حرفای استاد توی فایل رویاهایت را باور داشته باش گوش می‌دادم قشنگ با تمام وجودم لمس کردم که هیچ محدودیتی وجود نداره جز اونایی که خودمون توی ذهنمون ساختیم

    دیدم چطور استاد از یه خونه‌ی کوچیک سیمانی توی بندرعباس با امید ایمان و باور به خدای بی‌نهایت مهربون رسید به جایی که الان هست

    اونجایی که می‌گفت با اینکه شرایط سختی داشتیم ولی حال دلمون خوب بود

    چون امید داشتیم چون باور داشتیم که میشه بهتر شد میشه رشد کرد میشه ساخت

    اون لحظه‌ها برام مثل یه آینه بود انگار داشتم خودمون رو می‌دیدم

    من و همسرم با دلِ پر از ایمان با چشم‌هایی که برق امید داره داریم هر روزمون رو با یاد خدا شروع می‌کنیم

    و با فایل‌های استاد کم‌کم داریم خودمون رو از نو می‌سازیم

    شاید هنوز توی ظاهر زندگی‌مون اتفاق خارق‌العاده‌ای نیفتاده

    اما یه چیزی هست که از هر معجزه‌ای برامون بزرگ‌تره

    آشنایی من و همسرم اون روزا برای هردومون یه رویای دور و دست‌نیافتنی بود

    یه چیزی که فقط توی تخیلاتمون بهش فکر می‌کردیم

    اما خدارو صد هزار مرتبه شکر

    چون رو خودمون کار کردیم باور کردیم حرکت کردیم

    و حالا داریم با هم زندگی می‌کنیم

    و هر روز کنار هم رویاهایی رو زندگی می‌کنیم

    که یه زمانی حتی جرات گفتنشو هم نداشتیم

    و حالا که معجزه‌اش رو دیدم

    حالا که این واقعیت شیرین رو لمس کردم

    با تمام وجود به تک‌تک کلمات استاد ایمان دارم

    اینکه رویاهامون فقط خیال نیستن حقیقتن

    حقیقت‌هایی که منتظرن ما آماده‌شون کنیم

    فقط باید رو خودمون کار کنیم

    باور کنیم

    و با عشق ایمان و تلاش به سمتشون حرکت کنیم

    خدایا شکرت که هستی

    که راهو نشونمون دادی

    که باور رو توی قلبمون کاشتی

    و شکرت که هنوز

    دوستمون داری

    آیه روزم

    فَسَقى‏ لَهُما ثُمَّ تَوَلَّى إِلَى الظِّلِّ فَقالَ رَبِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ

    پس (گوسفندان را) برای آن دو آب داد و آنگاه برگشت و به کنار سایه‌ی (درختی) رفت و عرض کرد: «پروردگارا، من به هر خیری که به سویم بفرستی، نیازمندم.»

    قصص-24

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    آینا راداکبری گفته:
    مدت عضویت: 3410 روز

    ما انسان را آفریدیم.و همواره با نشان دادن راه،آنها راهدایت کردیم اما برخی انسانها شکر گزارند و برخی خیلی ناسپاس.که برای ناسپاس ها آتشی مهیا کرده ایم.الان هم ای پیامبر برای هدایت انسانها ،قرآن را بر تو نازل کردیم آن هم بطور تدریجی که مرحله به مرحله انسانها را رشد دهی.(در برابر سختی ها و ناسپاسی ها)صبر کن و از این ناسپاس ها(کافران)اطاعت نکن.

    سلام

    بادیدن این فایل آرامشی عجیب را کسب کردم و خودم حسابی با خودم خلوت کردم، چه احساس قشنگی است، چقدر دیدن این فایل برایم ارزش دارد و چقدر مرا آرام کرد، مطمئنم کرد وقتی که به خواسته خود فکر کنی و در فرکانس افکار خوبت باشی ، حتمااااااا به آن میرسی، دستان خدا همه جا تو را یاری میکنند تا تو به خواسته ات برسی، چه خدای مهربانی داریم، چقدر زیبا همه چیز را به ما واضح نشان میدهد، چه خدای مهربانی داریم که به هر طریق به ما نشان می دهد که تو را به رویاهایت میرسانم تو قوانین را رعایت کن، استاد فایلتون خیلی خیلی به موقع به دستم رسید و آن را دیدم، احساس غرور می کنم که استادی چون شما دارم که از هیچ به همه چیز رسیده است و قوانین الهی را یکی یکی به ما یاد میدهد، احساس غرور می کنم که از کسی درس می آموزم که خودش بیشترین تجربه ها را داشته است. فایل بسیار بسیار زیبایی بود و حسابی مرا به فکر فرو برد و مرا مطمئن تر ساخت که باید بیش از پیش به آموزشهای شما عمل کنم.

    خدایا شکرت- در پناه اله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    محمود خرمی گفته:
    مدت عضویت: 3872 روز

    سلام

    وقت بخیر

    استاد عزیز و با لیاقت و

    به همه مولتی میلیاردرهای حال حاضرو آینده

    دوستان

    خیلی جلوتر از استاد باید باشیم و میتونیم هم که باشیم.

    من همیشه یک انرژی دارم که برای مرده هم بزارم زنده میشه و خیلی ها هم ازمن انرژی می خواهند و دریافت هم میکنند

    ولی

    من که بعد از هر فایل و حتی وویس استاد انرژی خاصی میگیرم که خودم به قول قدیما از انرژی زیاد استاد سیا مست میشوم.

    خیلی خوب شد با همین فایل تصویری که از آن زمان بدستتون رسید من از اون چیزی که تصور میکردم بدتر بود و بنازم به قوانین و اراده و خواستن شما عزیزم.

    فکر نکنم از شاگردان و پیروان شما کسی رو داشته باشیم که با این وضعیت شروع کرده باشد.

    ولی شادم و سپاسگزار که خالقیم خالق.

    خدارو بینهایت شکر

    دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    سید سجاد موسویان گفته:
    مدت عضویت: 3569 روز

    فوق العاده تاثیرگذار بود.

    همین فایل کوتاه، بیشتر از یک سمینار چند ساعته، برای من نکات آموزنده داشت.

    استاد مثال های واقعی از زندگی خودتون، خیلی خیلی کمک میکنه و ایمان ما چندین برابر میشه.

    پسرعموتون هم دستش درد نکنه، عجب فایلی فرستاده واستون. اونم بعد 15 سال.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    محمدصادق امام بخش زاده گفته:
    مدت عضویت: 1599 روز

    به نام خدای مهربان

    روز پانزدهم روز شمار تحویل زندگی من

    استاد در این فایل که بعد از روزشمار تحول زندگی من بروزرسانی شده است، در مورد رویاهات را باور داشت صحبت میکنه و نشون میده که 15 سال پیش در چه شرایطی بوده و چقدر فقیر بوده و الان هم استاد رو داریم می‌بینیم که زندگی سراسر ثروت داره ضمن اینکه پیشرفت‌های مادی و معنوی و سلامتی و روابط بسیار بیشتر از گذشته داره.

    استاد در این فایل در مورد این صحبت می‌کنه که من یک باور داشتم یک امید داشتم که میتونم زندگی دلخواهی برای خودم ایجاد کنم و از دل آن تضادهایی که در زندگیش در قم داشته تصمیم به مهاجرت به بندرعباس میگیره و شروع به کارگری در اون شرایط سخت میکنه و طی سه ماه شرایط عوض میشه و با استعفا دادن از اون کار که حقوقش رو نمیدادن تصمیم میگیره بره خودش کار کنه و همون موقع به دلیل وقوع یک حادثه شرکت دوباره ازش میخواد برگرده و چندین برابر حقوق بهش میده. دلیل این موضوع چی می‌تونه باشه جز تغییر باور؟ مگه ما هزاران نفر رو نمیشناسیم که حتی از کار اخراج شدن و هیچ اتفاق خاصی هم براشون نیفتاد؟ ولی استاد تغییراتی رو در باورهاش ایجاد کرد که خودش میتونه زندگیش رو بسازه و از اون کار میاد بیرون و به قول معروف باج نمیده و یک دفعه یک همچین اتفاقی رخ میده که انفجاری اتفاق می‌افته و اون آدم ها میمیرن و دیگه کسی جز استاد کاربلد نیست و شرکت مجبور میشه که بیاد با حقوق مزایا بسیار عالی از استاد درخواست کنه که بیا برای ما کار کن.

    یک نکته‌ای که استاد در این فایل در موردش صحبت کرد که خیلی مهم بود به نظرم این هست که استاد گفت من باور کردم که میتونم زندگی دلخواهم رو ایجاد کنم و در مرحله بعدی حرکت کردم و مهاجرت کردم که این کار رو انجام بدم. یعنی باور مشقی نبوده باوری بوده که منجر شده به حرکت کردن استاد. و اینطور نبوده که استاد بگه من باور می‌کنم و قانون جذب گفته که من به خواسته‌هام میرسم و فکرم رو عوض میکنم و تمام. نه استاد باورش رو عوض کرده و در راستای این باور که «می‌تونم زندگی دلخواهم رو ایجاد کنم» شروع کرده به حرکت کردن و رفته بندر عباس. یعنی استاد باورش عوض شده رفتارش عوض شده عملش عوض شده شخصیتش عوض شده. ولی انصافا ما فکر می‌کنیم که بشینیم روی ذهنمون کار کنیم ولی همون آدم قبلی باشیم. یعنی فقط میگیم رو ذهنم کار می‌کنم ولی هیچ چیزی عوض نمیشه دقیقا همون آدم قبلی هستیم. خب اگر همون آدم قبلی هستیم همون نتایجی رو میگیریم که در گذشته گرفتیم. یعنی باید این باوری که روی خودمون کار میکنیم اعمال و رفتار ما رو هم عوض کنه. در راستای اون باورها اقدامات جدیدی رو انجام بدیم. مثل استاد که روی باورش کار کرد که میتوانم زندگی دلخواهم رو بسازم و بلند شد رفت بندر عباس. حالا ما میگیم باور ساختیم، خب به چه اقدامی به چه رفتاری به چه نوع عملکردی منجر شد؟ اگر نشده یعنی باور حرفی ساختیم که جواب نمیده.

    از امروز تصمیم میگیرم که هر باوری رو که میسازم رفتار و عملکردم هم باهاش در راستای اون باور تغییر کنه. که اگر نکنه یعنی حرف زدم باور نساختم.

    عاشقتونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    محمد زمانی سودرجانی گفته:
    مدت عضویت: 410 روز

    با سلام و عرض ادب خدمت شما

    استاد عزیز از صداقت بی نهایت شما واقعا سپاسگزارم

    چون این همه صداقت حالم را خوب میکند

    چون وقتی ذهنم این حجم از رشد شما را کابینه

    شروع می‌کنه به الگو گرفتن

    که پس میشه. بببین. واسه استاد شده

    بببین از کجا به کجا به لطف خدا رسیده

    بببین اگه تو هم باورهاتو عوض کنی چه جایگاهی داری

    بببین اگر تو هم ایمان بیاری چی میشه

    بببین نعمتها بی نهایت زیاد هستند

    بببین اگر نترسی چی میشه

    بببین اگر توکل کنی چی میشه

    بببین اگر تلاش کنی طلا میشه

    بببین اگر قانون را رعایت کنی میشه

    بببین اگر توجه به نکات مثبت داشته باشی میشه

    بببین اگر تو هم توجه به منفی ها و کسری ها و کمبودها نداشته باشی

    دنیا و زندگیت بهشت میشه

    بببین فقط توجه کن توجه کن. لامصب

    اینقدر گوش به نجواهای ذهنت دادی

    حالا جوش به قوانین بده

    حداقل یک ماه برعکس گذشته زندگی کن چی میشه مگه

    تو که اینهمه وقت سوزانی کردی عمر تلف کردی

    به نجوا گوش دادی و ترسیدی و حرکت نکردی

    حالا وقتشه اینم الگو دیگه چی میخای

    خدا چجوری حرف بزنه

    اینم شاهد زنده

    چی میخای که نیست

    تمامی قفل ها محمد از درون تو باز میشه

    آخکه چقدر تلخه این حرف و باور کردنش و قبول کردنش

    انگشت خودت را در بیار از چشم دیگران و مقصر کردن آنها

    و حالا بگیر سمت خودت

    چقدر دیگه کار و باور تکراری و انتظار نتیجه متفاوت

    واقعا درد داره این جملات که برای خودم میگم و رد پا می‌زارم

    چون میخام به تمام آرزوهایم برسم

    یعنی چی فقر

    یعنی چی ترسیدی تا حالا

    عوض شو. والا عوضی میشی

    خدایا کمکم کن میخام برسم به تمام آرزوهایم

    میخام شاهد زنده بشم اول واسه خودم و بعد الگوی دیگران به لطف الله

    میخام سال دیگه بیام و بگم روش زندگیمو عوض کردم و همه چیز عوض شد و به تمام آرزوهایم رسیدم

    خدایا من آرزوهایم را نوشتم و دوباره مینویسم

    کارساز ما به فکر ماست

    فکر ما در کار ما آزار ماست

    خدایا قدرت و شهامت بده و ایمانم بده

    رد پای 15

    منتظرم باشید میام بزودی از نتایجم بگم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    مریم یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 2978 روز

    سلام استاد عزیز

    نمیدونید با دیدن این فایل من چقد بجای شما ذوق میکردم.?اینهمه تغییر و پیشرفت قابل تحسینه.خیلی انرژی گرفتم .لایق بیشتر از اینها هستید.واقعا این تصاویر زیبا اون رنگهای شاد مخصوصا رنگ لباستون خیلی انرژی بخش بود و حس خوبی ب ادم میداد.و همینطور همسایه های خونگرمتون.واقعا بهتون تبریک میگم و براتون بیشتر از اینها رو ارزو دارم.در این زندگی زیبا شاد و خوشبختر باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    رضا دهنوی گفته:
    مدت عضویت: 2670 روز

    سلام..

    شما در عمل به رویاهاتون باور داشتید..پا شدی براش دست خالی مهاجرت کردی ..سرایط سخت رو حل کردی…اجازه ندادی تابع شرایط باشی.. در واقع تسلیم شرایط نشدی !!! تسلیم قلبت شدی !!! همونکاری که من قبلا انجام دادم پاشدم مهاجرت کردم رفتم از صفر شروع کردم.. ولی برگشتم و باز همون ترس ها و تردید ها و نگرانی ها !!!

    شما یک درصد تردید نداشتی وگرنه همون اول برمیگشتی قم وسط اون جماعت !!! از همون ۲۰ سالگیت یه باوری تو وجودت بوده !!! تازه هیچکدوم از این اکاهی ها از این دوره هام که ما الان در اختیارمونه رو هم نداشتی !!! اگاهی هایی بسیار ارزشمند که ماها تازه ادعامونم میشه چرا عباس منش دوره هاش گرونه !!!

    بعضی وقت ها زندگی خودم رو با این بی پولیم با یه سری ادما که از این قوانین چیزی نمیدونن مقایسه میکنم میبینم پسر انگار من ارامشم بیشتره !!! انگار من خیلی دردسرهام کمتره !!! ملت در گیر یه موضوعاتین که من اصلا درگیرشون نیستم…ماشالا کل زندگیشون روم وامه !!! البته نباید به اینا توجه کنم.. باید به اونایی توجه کنم که از هیچ به همه چی رسیدن !!!

    نکته ی جالبش اینه حتی توی بندرعباس توی اون اتاق درب و داغون شاد بودید !!! خانومتون هم شاد بود !!! به خاطر اون عشق و ایمان !!!

    اوضاع فعلی من خیلی از بهتر از اون موقع شماس !!!

    به خدا یادمه مهاجرت کرده بودم و داشتم تمام روز تو پارکا تمرین میکردم.. غذا نمیخوردم تو خوابگاه بودم ..تنها بودم…ولی هیچکدوم رو احساس نمیکردم اینقدر که اون احساس عشق شدید بود اجازه نمیداد اصلا تنهایی و بی غذایی و گشنگی و غربت رو احساس کنم !!! الان که باز تو شهرستانم احساس خفگی دارم !!! دارم کار میکنم.. حقوق دارم.. غذا و مذا و اینترنت و اینا هست ولی من از درون شاد نیستم !!! چون نمیتونم برای عشق و علاقم وقت بذارم !!! بودن در کنار ادمای منفی و بی هدف روحم رو ازار میده !!!

    گذشته ها گذشته !!

    هر جوری شده بازم مهاجرت میکنم ولی اینبار قانون تکامل رو دور نمیزنم !!!

    به خدا اون روزایی که داشتم با عشق تمرین میکردم اون احساس عشق برای من با ارزش تر از هر چیزی بود یعنی اگر همون لحظه از دنیا میرفتم به خدای خودم میگفتم من سرشار از عشق تو بودم !!!

    ولی الان که یه شغلی دارم یه درامد بخور نمیر داره به من میده و غذا و اینا دارم اصلا دارم همش فحش میدم.. اصلا هیچ حسی به من نمیده..هیچ حسی به من نمیده بودن با جماعتی که خودشون و هویتشون رو فراموش کردن…… به طرف قول دادم یه مدت کوتاهی باهاش باشم….ولی خیلی زود ازین کار میام بیرون !!! من میخوام با خدا باشم !!!

    خانم شایسته خیلی تاکید داره به خرید دوره به صلح رسیدن با خود.. اونو میخرم تت بتونم کنترل ذهن رو یاد بگیرم .. تا خشت اول رو درست کنم !!! تا اینجوری مثل برگی تو باد به حرف اطرافیان نچرخم !!!

    اصول کسب و کار شخصی رو هم میخرم … مثل کسی میمونه که میخواد رانندگی کنه ولی اصول رانندگی رو بلد نیست..خب این شخص هر خودرویی رو دستش بدن نمیتونه رانندگی کنه !!! اگر کسی اصول کسب و کار شخصی رو ندونه هر کسب و کاری رو دستش بدن اون کسب و کار رو خراب میکنه و احتمالا ورشکست میشه…

    یه ادم تازه کاریه که فقط میدونه چیزایی که از قبل مثلا در مورد زندگی شخصی یا کسب و کار شخصی ووو اینا بهش گفته شده چرت و پرته !!! حالا به دنبال حقیقته !!! خب اگر قبلیا دروغن پس واقعیت چیه ؟؟؟

    پس میاد با خودش این سوال ها رو میپرسه ؟؟

    چطور میتونم زندکی بهتری داشته باشم ؟؟

    چطور ساد تر و سالم تر باشم ؟؟

    چطور به رویاهام برسم ؟؟

    چطور کسب و کار موفقی رو از هیچ بسازم ؟؟

    و خیلی باید تاکید بشه رو کلمه فارغ … فارغ از محدودیت هایی که الان دارم چطور زندگی دلخوام رو خلق کنم ؟؟

    فارغ از اینکه بقیه میگن نمیشه و نمیتونی و چرت نگو !!!

    فقط یه سری ادم رو دیده که اونا تونستن !!!

    ولی ضعف های شخصیتی بسیار زیادی داره ( خودم ) ..

    مورد سو استفاده قرار میگیره !!!

    عزت نفسش رو خورد میکنن !!

    شهامت و جسارتش پایینه !!!

    با خودکی اوکی نیست !!!

    باری به هر جهته !!!

    برنامه ی درست و منظمی برای زندگی نداره !!!

    اعتماد به نفسش بسیار پایینه !!!

    خدا رو باور نداره…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      رضا دهنوی گفته:
      مدت عضویت: 2670 روز

      سلام

      اینم باید به خودم یاداوری کنم در ادامه این کامنت …

      که اون عشق و اون خلوص و سبک بالی و اون اشتیاق و اون غرق در عشق خدا بودن و اون احساس پاکی و سبکی و عشق و خلوص رو با چقدرررر ثروت من میخوام عوض کنم اخه ؟؟

      اگر تمام پول دنیا رو بذارن روی یه کفه ترازو و اون خلوصی رو که او وقتی که مهاجرت کرده بودم و در جهت علایقم قدم برمیداشتم رو بذارن روی یه کفه ترازو…. میدونی من اون خلوص و پاکی رو انتخاب میکنم !!!

      مگ من چیو ازین دنیا میخوام !!!

      مگ چقدر فرصت زندگی دارم !!!

      چرا نمیرم سراغ عشقم ؟؟

      رضا بازم شجاع باش و مهاجرت کن و نترس از چیزی !!!

      خودت رو بسپار به خدا !!!

      چه اغوشی امن تر از اغوش خداوند !!!

      اگر هر آن زندگیت تموم شه میدونی چقدر حسرت میخوری !!!

      دست بردار از این شغل نادلخواه و شجاع باش !!!

      فقط یه بلیط … همین اصلا ترسی نداره !!!

      به خودم یاداوری کنم که زندگی پر کردن حساب بانکی نیست…

      ولی چرت و پرتای بقیه این موضوغ رو از یادم میبره !!!

      زندگی با ادمای ضعیف و بی ایمان و بی هویت خدا رو از یادم میبره !!!

      خودم رو از خودم دور میکنه !!!

      دعا :

      خدای مهربانم دستم رو بگیر و من رو هدایت کن به سمت خودت.. من رو هدایت کن به سمت علایقم…دستم رو بگیر و من رو از ترس و بی ایمانی نجات بده و شهامت و جسارتم را افزایش بده تا بر ترس هایم غلبه کنم..

      رضا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: