به رویاهایت باور داشته باش | قسمت 1 - صفحه 84 (به ترتیب امتیاز)

1703 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    amin jafari گفته:
    مدت عضویت: 4009 روز

    به نام خدایی هرگز خلف وعده نخواهد کرد .

    داستان زندگی

    4روز بزرگتر از استاد هستم ، استاد متولد 18 اسفند 59 هستند و من 14 اسفند 59 .

    از مدت عضویتم در سایت مشخص است که از شاگردان قدیمی استاد هستم و شیفته و حیران این مرد خدا .

    دوستان خواهش می کنم کسانی که تازه قصد استفاده از آموزشهای استاد را دارند به این داستان توجه کنند ، چون به عقیده من می تواند بسیار گره گشا باشد .

    زمانی که فیلم راز به بازار آمد نگاهش کردم و دوستش داشتم. روزی درب آپارتمانمان را زدند و پشت در خانم جوانی بود که گفت بازاریاب شرکتی است که کتابهایی را بر حسب سلیقه افراد به آنها یک هفته هدیه می دهد وبعد از یک هفته پولشان را می ستاند . در میان کتابهایی که به من پیشنهاد داد کتاب راز هم بود . خریدمش چون دوستش داشتم .

    چندین کتاب دیگر هم به دستم رسید چون در مدار خواندن کتابهای موفقیت بودم در میان کتابها کتاب خانم اسکاول شین بود ، خیلی برایم جالب بود ، نکات توحیدی فراوانی داشت ، اما چون باورهای مذهبی قوی داشتم مثالهایی که از مسیحیت در کتاب وجود داشت به دلم نمی نشست ، در اعماق وجودم به دنبال فردی بودم که هم مذهب من باشد و از دید قرآن و اسلام قوانین را برایم بازگو کند .. کتابهای بسیاری در حوزه موفقیت خواندم ولی هیچکدام به صورت شفاف قوانین را توضیح نمی دادند تمامی آنها به نا به دلایلی فقط سر نخهایی می دادند که بعدها فهمیدم، بعضی از آنها از باورهای اشتباه، نویسنده کتاب بودند و حتی بزرگترین استاتید هم تمام باورهایشان درست نیستند .

    ازدواج کرده بودم و فرزند دوم من در راه بود . باور اشتباهی به واسطه خواندن کتاب راز در ذهنم شکل گرفته بود و آن این بود که من می توانم با فکر کردن و رویا پردازی به خواسته هایم برسم و قرار نیست هیچ اقدام دیگری انجام دهم . در خانه می ماندم و در تمام طول روز به برنده شدن در قرعه کشی های مختلف و جوایز بانک ها فکر می کردم . در این پُرسه زمانی طولانی مدت از کارم هم استعفا دادم و فقط در خانه می نشستم و رویا پردازی می کردم ، غافل از اینکه رویا پردازی با تجسم خلاق بسیار تفاوت دارد(بعدها از استاد عباسمنش آموختم که چگونه تجسم کنم تا به اهدافم برسم ) و این در هیچ کتابی نبود ، دوستان در هیچ کتابی ننوشته بود که بعد از درست کردن باورهایم اقدام عملی به من الهام میشود . تمام پس اندازم را از دست دادم ، ماشینم را به ماشین ارزانتری تبدیل کردم تا هزینه به دنیا آمدن فرزندم را جورکنم ، دنیا کم کم داشت زندگی را برایم سخت می کرد تا راهم را پیدا کنم و خواسته هایم را بهتر بشناسم ولی من دوست نداشتم تغییر کنم و بر افکارم پافشاری می کردم .با تعدادی از دوستانم شرکتی راه اندازی کردیم ولی بعد از مدتی ورشکست شدیم و شرکت را تعطیل کردیم بعد از چند ماه دوباره شرکتی دیگر راه اندازی کردم ولی باز هم بعد از مدتی مجبور شدم که شرکت را جمع کنم و من در تمام این مدت به این می اندیشیدم که چرا این همه کار و شرکت جابه جا می کنم و در هیچ کدام موفقیتی کسب نمی کنم ؟ (و بعدها از استاد یاد گرفتم این شرکتها نبود که مهم بودند بلکه این خود من بودم که با همام باورهای قبلی از شرکتی به شرکتی دیگر می رفتم) و به قول انیشتن توقع داشتم با همان باورها و کارهای مشابه، نتیجه ای متفاوت بگیریم که این واقعاٌ احمقانه بود .

    خدا دوباره به من و همسرم بچه ای داد و باز هم مجبور شدم ماشینم را بفروشم . دنیا باز هم داشت برایم سخت می گرفت تا تغییر کنم ولی افسوس که باورهای اشتباه اجازه نمی دادند من تغییر کنم ( بعدها از استاد آموختم که افراد باهوش و توانمند آنهایی هستند که خودشان قبل از اینکه دنیا آنها را مجبور به تغییر کند شروع به تغییر کنند ) . در کتابی خواندم که برای ثروتمند شدن باید با افراد ثروتمند معاشرت کنم و این باور به تنهایی من را نابود کرد (بعدها از استاد یاد گرفتم که معاشرت با افراد ثروتمند من را پولدار خواهد کرد به شرط آنکه تکامل خود را طی کرده باشم و باور لیاقت را در خودم بوجود بیاورم که من چیزی از آنها کمتر ندارم و فقط از نظر مالی فعلاً از آنها عقب تر هستم که آن هم با کار کردن روی خودم و باورهایم حل خواهد شد ) آپارتمانم را فروختم و به گرانترین خیابان شهرمان نقل مکان کردم غافل از اینکه بزرگترین اشتباه زندگی ام را مرتکب شده ام ، من تکاملم را طی نکرده بودم و خواستم از پله اول به پله آخر بپرم ، و همین باعث شد که با مغز به زمین بخورم (بعدها در روانشناسی ثروت 1از استاد آموختم که همین جایی که هستم بهترین نقطه برای کسب موفقیت من است و با تغییر باورهایم خود کائنات من را به جاهای خوب هدایت خواهد کرد) در مجتمع جدید روزهای بسیار سختی داشتم خودم را بسیار پایین تر از آدمهای ساکن آنجا می دیدم و قدرت را از خدا گرفته بودم و به آنها داده بودم در جلسات ساختمان به دلیل کمبود اعتماد به نفس و عدم احساس لیاقت شرکت نمی کردم ، با فرزندانم دائم مشاجره می کردم که کوچکترین صدایی ندهند که همسایه ها ناراحت می شوند ، و هزارو یک مسئله دیگر.

    و الان که دارم این متن را برای شما می نویسم در یک خانه اجاره ای در منطقه ای که باز هم ادعا می کردم که من هرگز آنجا زندگی نخواهم کرد زندگی می کنم .و ماه آینده فرزند چهارم من به دنیا خواهد آمد .

    مدت زیادی با استاد آشنا شدم ولی فقط دوره ها رو گوش دادم و هیچ گاه تمرینات دوره ها را انجام ندادم برای همین هیچ موفقیتی کسب نکرده ام (دوستان عزیزم تا تمرین انجام ندهید هیچ نتیجه بزرگی نخواهید گرفت ).

    و کائنات بالاخره مرا مجبور کرد که تغییر کنم . به نقطه عطف رسیدم به جایی رسیدم که با داشتن سه فرزند هیچ درآمدی نداشتم و حتی پول خرید یک نان را هم برایم نمانده بود . باید تصمیم می گرفتم ، چون راه چاره ای نداشتم ، یا باید خودم و خانواده ام از گرسنگی می مردیم یا شروع به تغییر می کردم .

    کائنات مجبورم کرد که پول قرض کنم چون همیشه ادعا می کردم که من هیچ وقت از کسی پول قرض نمی کنم .(بعدها در دوره هدف گذاری از استاد یاد گرفتم که هیچ موقع نباید ادعا کنم ، که اگر ادعا کنم دنیا را به مبارزه خوانده ام و قطعاٌ در این جنگ مغلوب خواهم شد .)

    به خیلی ها روزدم و دستم را پیش خلق خدا دراز کردم و روی خیلی ها حساب باز کردم و آنها بودند که تحقیرم کردند و بخاطر 100هزار تومان آبرویم را بردند .(از استاد در فایل بی نظیز فقط روی خدا حساب باز کن آموختم که فقط و فقط باید روی خدا حساب باز کنم ).

    دوستان نگذارید به این نقطه برسید و بعد تغییر کنید .خودتان تغییر را شروع کنید .

    از دوهفته پیش با برادرم با استفاده از آموزشهای استاد کسب و کار جدید و فوق العاده ای شروع کردم و هرروز 4 تا 5 ساعت تمرین انجام می دهم و روی خودم سرمایه گذاری می کنم .

    تعهد دادم که حالم خوب باشد (چون حال خوب = اتفاقات خوب )، تعهد دادم که برای اولین بار فقط و فقط روی خدا حساب باز کنم ..

    دیشب من و همسرم شام نداشتیم که بخوریم ، تنها تفاوت یخچال ما با جاکفشی فقط دمای آن است ، 2هفته است که بچه هایم فقط تخم مرغ می خورند و….

    شیطان مدام زمزمه می کند که به پدرت بگو و پولی قرض بگیر ، به دوستانت بگو واز آنها کمک بخواه …. اما من تا پای جان به عهدی که با خدا بسته ام پایبندم ، حتی به خدا هم ، به ظاهر مشکلاتم را نمی گویم و می دانم که خدا خلف وعده نخواهد کرد ، از استاد آموختم که با هر سختی آسانی است و مطمئنم که فرکانسهای من است که زندگی ام را می سازد .

    شیطان دیشب توانسته بود با زمزهایش همسرم را بسیار ناراحت و پریشان کند ، با زمزمه هایی که از کجا می خواهی تا ماه آینده برای زایمانت پول بیاوری (فرزند 4)، تو که حتی 1000 تومان نداری که نان بخری ، هرگز نخواهی توانست با کاری که تازه همسرت شروع کرده تا ماه آینده پولی داشته باشی ( اما من از استاد آموختم که خدا از جاهایی که تصورش را نمی کنی به تو روزی خواهد رساند و تنها راه ثروتمند شدن من کسب و کار من نیست ) .من یقین دارم که راه رستگاری همین است ومن تا پایان جان به عهدی که با خدای خود بستم پایبندم.

    دوستان اگر نمی خواهید مثل من دچار باورهای اشتباه شوید این نصیحت را از برادر کوچکتان بپذیرید که خدا ، از زبان سید حسین عباس منش بهترین راهکارهای یک زندگی رویایی را در اختیارمان قرار داده . جمله به جمله حرفهای ایشان را باید از طلا نوشت ، چون من با تمام وجودم آنها را درک کرده ام و به واسطه اشتباهاتم پی به این نکته بردم که آموزشهای استاد در دنیا بهترین است ،به خدای عباس منش ایمان بیاورید تا رستگار شوید .

    امیدوارم در کانال استاد منتشر شود تا شاید اتفاقی نو در زندگی حتی یک نفر رخ دهد .

    مانا باشید و برقرار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    حمیده سرلک گفته:
    مدت عضویت: 3040 روز

    سلام استاد عزیزم امیدوارم مثل همیشه خوب باشید

    نمیدونید وقتی گذشته شما رو دیدم چقدر انگیزه گرفتم که منم میتونم از این زندگی فلاکت بار خودم رو رها کنم و مثل شما موفق بشم آخه منم تو یه خونه مثل شما زندگی میکنم با چند خانواده بخدا افسرده شدم بعضی وقتهاهم آرزوی مرگ میکنم ولی وقتی موفقیت بعضی ازاین دوستان رو مثل آقای جوان و خانم شبخیز رو میبینم هی به خودم میگم حمیده تو هم میتونی کاش ایمان منم مثل این دوستان بود من نمیتونم زیاد بیام اینجا ولی این فایل شما خیلی روم تاثیر گذاشت ممنونم استاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    نوید تقوی گفته:
    مدت عضویت: 3625 روز

    سلام استاد

    واقعا نمیدونم چی بگم، این فایل فوق العاده بود و شاید تاثیرگذار ترین فایلی بود که دیدم و انرژی فوق العاده ای بهم داد. هم ایمان منو نسبت به شما و حرفاتون افزایش داد و هم باور کردم که واقعا با استفاده از همین قوانین ساده میشه از اون شرایط به این شرایط رسید.

    ممنون بابت اینکه با مخاطبانتون صادق هستید و همین رمز تاثیرگذاری صحبتها و محصولات هست

    امیدوارم خداوند خیلی خیلی بیشتر از اینکه دارید بهتون بده و به تمام اهداف و ارزوهاتون برسید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    علی رحیمی گفته:
    مدت عضویت: 3317 روز

    سلام خدمت استاد عشق و دوستان عزیز هم فرکانسی. من هم مثل همتون واقعا شگفت زده شدم.بیش ازیک سال هست که باسایت ارزشمند عباس منش اشنا شدم وبدون اغراق تمام وجودم رو حرف های استاد ودوره های ایشون فراگرفته .هنوز به خاطر باورهای ضعیفم نتونستم خیلی تغییر کنم.اما با امید فراوان وبا دیدن وشنیدن فایل های استاد وبه مدد وجود ندوستان هم فرکانسی با همه وجودم به جلو حرکت میکنم .باارزوی سلامتی برای استاد وهمه دوستان عزیزم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    محمدرضا خالقی گفته:
    مدت عضویت: 3598 روز

    با سلام خدمت استاد عزیزم و همگی دوستان این خانواده صمیمی

    خیلی متشکرم بابت به اشتراک گذاری فایل ویدئویی وضعیت زندگی گذشته شما.

    هر چند من و اکثر دوستان این جمع به صحبت های شما اعتقاد کامل داریم اما با این حال دیدن این تصاویر و مقایسه آنها با زندگی امروزه شما باورهای ما رو بیشتر تقویت میکنه و انگیزه بیشتری به ما در مسیر رسیدن به اهداف خودمون میده.

    در اینجا لازم میدونم یادی از یار قدیمی این گروه خانم معصومه تیموری عزیز که صداشون تو فایل شنیده میشه بکنم. امیدوارم هرجا که هستند خوشحال و سلامت و موفق باشند.

    با سپاس از شما استاد عزیزم و همه دوستان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    مجتبی بورقی گفته:
    مدت عضویت: 3093 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و تمام خانواده زیبای عباس منش

    استاد عزیز اول از خداوند و بعد از آن از شما سپاسگزارم که راه زندگی منو عوض کردید و درباره این فایل باید بگم که من در راه رسیدن به رویاهایم با مسئله های فراوانی روبه رو میشوم و در تلاش برای حل این مسئله ها میکوشم که بعضی وقت ها مغزم ترمز رو میکشه و میگه به کجا چنین شتابان که من هم توی یک برهه زمانی خیلی کم فکرم رو درگیر خودش میکنه . در این مواقع به سایت سرمیزنم که اینبار با این فایل مواجه شدم که دوباره منو به یاد رویاهایم و به فکر تلاش هایی که کردم انداخت و خیلی خیلی زیبا بود و من از شما سپاسگذارم که منو یاد این انداختید که مکانی که الآن درون آن هستم مهم نیست و همیشه به فکر چیزهای مثبت آیند هایم فکر کنم آنچه که میخواهم.

    واقعا تشکر میکنم از شما یک مسئله به این مهمی را به یاد ما انداختید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    محمد شیخه پور گفته:
    مدت عضویت: 3866 روز

    سلام استاد عزیز

    خیلی ممنون از شما استاد بزرگوار به خاطر انرزی فوق العاده ای که به ما میبخشیدواقعا ازتون ممنونم

    من به نوبه ی خودم خیلی کیف کردم به خصوص که من الان دارم اواخر خدمت سربازی را طی میکنم و در حال سپری کردن شرایط سختی بودم

    از این فایل زیباتون انرژی مضاعفی دریافت کردم .

    راهی که شما از بندرعباس تا فلوریدا طی کردین ثابت کننده این واقعیت هست که به قول شما اگه از باور و فرکانس هایی که به جهان هستی ارسال میکنیم

    به نفع خودمان استفاده کنیم و بروی خواسته هایمان تمرکز کنیم قطعا جهان هستی جوابگوی ما خواهد بود.

    بازم خیلی ممنونم از شما استاد عزیز که انرژی را به زندگیمان وارد میکنید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    آزی گفته:
    مدت عضویت: 3092 روز

    امروز برایم روز خوبی بود . من مهندس ناظر ساختمان هستم و امروز برای بازدید ساختمانی که نظارتش را دارم رفته بودم . یکسری مسائل ایمنی بود که به سازنده تذکر داده بودم و به شهرداری گزارش کرده بودم که ملزم کند انها را رعایت کنند . کار ناظر این است که کنترل کند و معمولا سازنده ها و مالک ها خوششان نمی آید. قبلا به سازنده گفته بودم که همه کارگران کفش و کلاه ایمنی بگذارند و مواردی مثل این . امروز که کارگاه رسیدم دیدم برای من هم کلاه ایمنی گرفته است و گفت خانم مهندس این را مخصوص برای شما گرفتم که هر بار اینجا آمدید بپوشم . خیلی خوشحال شدم و با همان کلاه از خودم و کارگاه عکس گرفتم نمی دانید چه لذتی برایم داشت . این کار را دوست دارم برای من ساخته شده است هر چند شاید مردانه باشد برای داشتنش سال ها تلاش کردم .اکثر مهندسان ناظر در حال شکایت از مالک یا سازنده هستم ولی من همان روز اول یاد گرفتم روی نکات مثبت آدم ها توجه کنم .

    رفتار و شرایط کاری برای من خوب پیش می رود شهرداری به گزارشات اهمیت می دهد سازنده بهم بسیار احترام می گذارد و به حرفم گوش می کند . سازندگانی که از ناظرها خوششان نمی اید . می دانستم باید از خدا بخواهم تا روابط و شرایط خوب کاری برایم بیاورد. هر جا نکته یا موضوعی باشد خودش کمکم می کند و ازش انتظار خوب پیش رفتن اوضاع را دارم.

    بعد از مدتی که گذشت یادم آمد یکی از اهدافی که برای خودم در این سه ماه نوشته بودم این بود که می خواستم روابط و شرایط کاری خوب داشته باشم و امروز توجه کردم واقعا این طور شده است . این اتفاق مرتب در حال اتفاق افتادن برای من است . آدم ها به من احترام می گذارند و حرفم را گوش می کنند نه این که ازم بترسند چون ناظرم یا من رعایت حالشان را کنند تا مراعاتم را کنند و بخواهم روابط خوبی باهاشان داشته باشم حتی ناظر سخت گیری هم هستم وهر مورد خلافی را سریع به شهرداری گزارش می کنم , بلکه انتظارم این است که خدا خودش همه چیز را روابط کاری را برایم درست می کند.

    یک سفارش طراحی سایت هم به یک طراح سایت داده بودم که به خوبی و رضایت من تمام شد ایده خاص یا جدیدی نیست اما من برای تبلیغ و طراحی اولیه آن هزینه کرده ام . بار اول که طراح سایت پیدا کردم مسیر اشتباه رفتم طراح سایت کار ش را بلد نبود و با من بحث می کرد فهمیدم نمی توانم باهاش کار کنم و این به خاطر باورهای اشتباه خودم است . روی باورهایم کار کردم که من می توانم روابط و شرایط کاری خوب و مناسب جذب کنم که مرا به خواسته ام برساند و به من کمک کنند . به مسیری هدایت شدم که طراح خوب و مناسبی یافتم که خودش تمام جزئیات را اول کار ازم پرسید وحتی خودش راهنماییی درستی کرد که ایده اصلی طرح را برایش ترسیم کنم و با هزینه مناسبی تری نسبت به بقیه که کار طراحی سایت می کردند و با درستی کارم را انجام داد طوری که جبران هزینه و ضرر ابتدایی ام هم شد و من تجربه کردم همیشه قبل از هر کاری باید جزئیات طرح را با طراح مطرح کنم و اصلا بسنجم آن شخص می تواند کارم را انجام دهد یا توانایی ندارد .

    فکر می کنم به خاطر باورم بود و طراح جدید بسیار خوب و با حوصله بود و تمام مراحل کار را پیش برد و به سوالتم با دقت و حوصله حتی الان هم جواب می دهد و بسیار خوب و مودبانه با من برخورد می کند .

    الان که فکر می کنم می توانم بپذیرم به این هدفم که رسیدن به روابط و شرایط کاری خوب بود رسیدم البته یک فرایند ادامه دار است که با عواطف و احساسات خودم هم رابطه مستقیم دارد.

    از تجربه و اشتباه نترسید که راهنمای ما هستند و ادم ها را ببخشید . این سازنده هم اول مرا اذیت کرد اما بعد عذرخواهی کرد و رفتارش با من خوب شد و حرفم را گوش کرد چرا که باورهای من عوض شدند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    شیما گفته:
    مدت عضویت: 3871 روز

    سلام استاد عزیز،روزتون پر از خبرای خوب????

    فقط خواستم بگم من این هفته شامل این جایزه شدم و خیلی هم خوشحالم از این بابت…با این تخفیف من محصول عزت نفس رو که خیلی دلم میخواست داشته باشمش خریدم.از شما بی نهایت سپاسگزارم محصولاتتون فوق العادست

    ??خدایا شکرت??

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: