کلیپ انگیزشی شماره ۲ | "درمان سگ سیاه افسردگی" - صفحه 15

258 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مهسا سالاروند گفته:
    مدت عضویت: 1062 روز

    بنام نامی الله .

    اولین فایل کنترل ذهنو امروز گوش دادم ،قبلا ها وقتی میخواستم گوشش بدم به هر دلیلی یه کاری و اتفاقی پیش میومد که باعث میشه به تعویق بیوفته.

    استاد عزیزم حضورم در این لحظه و حال خوب به لطف فایل های شما روز به روز بیشتر میشه و هر لحظه خداروشکر میکنم.

    کار کردن روی ذهن باید همیشگی باشه،همونطور که بدن ما نیاز به خوراک و غذا داره ،ذهن ما هم نیاز به خوراک داره،اگه بهش غذا نرسه ،شروع میکنه منفی بافی کردن،شروع میکنه از کاه کوه ساختن ….بهترین راه حل اینکه قبل اینکه این اتفاق بیوفته از قبل خودمون تغییر کنیم :

    حاسبوا انفسکم قبل ان تحاسبوا و زنوها قبل ان توزنوا.» به حساب نفستان برسید، پیش از آن که به حسابتان برسند و خودتان را بسنجید،پیش از آن که شما را بسنجند.

    و منتظر تضاد و چگ و لگد جهان نمونیم ،یادمه تو یکی از فایل هاتون بود که میگفتید ،انسان ها دو دسته هستن ،اونایی که خودشون تغییر میکنن،اونایی که جهان با پیچوندن گوششون مجبورشون میکنه تغییر کنن ،

    قبلا فکر میکردم جز دسته اولم ،اما متوجه شدم نه متاسفانه با چگ لگد شروع میکنم

    به تغییر ،یکی از این تضاد ها پایین اومدن عزت نفسم بود و جهان بارها زنگ خطرشو میزد که بابد شروع کنی،باید هدف جدید بسازی ،ادم بی هدف ادمی که انگیزه برای حرکت نداشته باشه ،نمیتونه پیشرفت کنه ،تا اینکه با یه حال روحیه خیلییی بد مواجه شدم ،این جور مواقعه ذهن باید به دست کنترل بیوفته و این تضادو برای خودت اینجوری منطقی کنی ،پلی هست به سمت تغییر .

    این سگ سیاه وقتی میاد که توو شروع میکنی به منفی بافی .

    وقتی خوراک نداره،و خودش برای خودش با افکار منفی خوراک درست میکنه.

    درگیر شدن و مقاومت کردن با هرچیزی اونو مدام قوی تر میکنه ،نباید از خودمون انتظار داشته باشیم یهوووو حالمون مثه روز اول بشه ،به قول استاد کمی بهتر کمی آرام تر و این بهبود های کوچیک اما دائمی دوباره مارو به مسیر برمیگردونه.

    در پناه خدا باشید استاد عزیزم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    علی بهره ور گفته:
    مدت عضویت: 3246 روز

    سلام به همه دوستان استاد عزیزم و خانم شایسته

    چند وقتی بود بخاطر یک سری جابجایی ها این سگ سیاه درم بزرگ شده بود هر چی رو فایلهای استاد کار میکردم انگار ن انگار.تاثیرات استاد مقطعی بود.

    دوستانم از اطرافم داشتند پراکنده می‌شدند.احساس حسادت خشم عصبانیت درم زیاد شده بود.کنترل ذهن اصلا نداشتم.روابطم خراب شده بود..

    اگه فکری در سرم باشه دیگران به راحتی میتونن اون فکر من رو بخونن

    بقول شاعر افسرده دلی افسرد کند انجمنی را باعث رنجش خونوادم میشدم.

    اطرافم و جهان و نظرات دیگران برام خیلی مهم شده بود.

    شکرگزاری م ادا و اطوار بود.

    هر چند همین شکرگزاری ادا و اطواری هم به بزرگی و کرم خداوند تاثیرات خودش رو و نتایج خودش رو داشت.

    دیگران رو با تلاش و سختی زیاد میتونستم دوست داشته باشم

    خیلی باید زور میزدم تا همه موارد خوب رو در خودم اجرا کنم. الان میفهمم زور اون سگ سیاه درم بیشتر بود.

    خدایا شکرت بابت این آگاهی که بتونیم موارد رو و خودمون بهتر بشناسیم و برطرفش ون بکنیم.

    و این موارد و بزرگ شدن سگ سیاه از زمانی شروع شد ک ورزش مناسب و با برنامه ام کم و کم ترشد.

    الهی هزاران هزار مرتبه شکرت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      علی بهره ور گفته:
      مدت عضویت: 3246 روز

      سلام به خودم به خدای خودم به استادم به همه دوستان

      امروز دوشنبه 13 شهریور ماه 1402 مینویسم تا بماند رد پایی برای خودم و استفاده دوستان در تکمیل ادامه کامنت هام

      امروز 2 روز هست که برای آمادگی برای مسابقات شنا کشور تمرین میکنم خیلی حالم بهتر شده.مثل سال‌های 98 97 قبل از پندمیک.

      و جالب هست صحبت های استاد همون احساس و همون تاثیر گذاری رو داره که اون سال ها داشت که امروز متوجه شدم یعنی به یاد آوردم چرا این همه زور میزدم و حرف های استاد تاثیرش خیلی کم بود و حال خوب برام نمیومد.

      آره ورزش و ورزش شنا اون هم در طول استخر خیلی تاثیر گزار هست.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    فاطمه اسدی گفته:
    مدت عضویت: 1010 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانواده دوست داشتنیم

    من توی نشانه های امروزم این فایل اومد و چقدر در زمان مناسب بود خداروشکر

    از اینکه این سگ افسردگی رو خودم برای خودم مسازم با فکر های منفی با گوش دادن و دیدن این فیلم های مزخرف ک اکثرا توجه‌شون روی نکات منفی هست خب اکثر مردم هم اینجوری دوست دارن

    من هر زمان که توجه ام یکی دو روز روی یه مورد نا دلخواهم گذاشتم خیلی سریع این سگ افسردگی‌رو تو زندگیم دیدیم خیلی ممنون از شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    میثم رخشان گفته:
    مدت عضویت: 1929 روز

    به نام الله یکتا

    دوستان عزیزم سلام

    استاد نازنینم درود بر شما

    سگ سیاه همون شیطانی است که مارو از لذت ها دور می‌کنه و ترس و اندوه رو در وجود ما بیشتر میکنه

    بعضی وقت ها این شیطان با به تعویق انداختن کارها خودشو نشون میده

    حالا ی کم استراحت کن (استراحت مشکلی نداره نه وقتی که کلی میتونی از زندگی لذت ببری و تجربه شیرین یادگیری کارها رو داشته باشی)

    حالا به این موفقیت رسیدی دیگه بسه نمی‌خوای بری بالاتر

    حالا نمی‌خوای رفتارتو تغییر بدی

    یا الان حق داری عصبانی بشی

    الان حق با توه پرخاش کن عصبانی شو

    الان تو به این موفقیت ها رسیدی دیگه فلانی کیه نگاش نکن اخم کن

    الان تو این آگاهی ها رو از عباسمنش یاد گرفتی باید ی مقدار قد باشی

    باید خودتو بگیری تو قرآن میخونی

    اما جای شیرین داستان اینجاست

    هرروز به دنبال بهبود خودت باش

    هرروز به‌دنبال درک دقیقی از آگاهی ها باش

    هر روز و هر لحظه و با هر اتفاق به دنبال رسیدن به احساس بهتر باش

    هر چیزی رو که داری به دنبال این باش که بهتر از اون هم هست و شرطش برای وارد شدن به زندگی تو اینه که شکرگذار همون چیز باشی

    هرروز شکرگذار باش هرروز نعمت های زندگیت رو مرور کن و بگو خدایا شکرت که اینو دارم خدایا شکرت که تنم سالمه خدایا شکرت که زندگی داره چرخش بهتر می‌چرخه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      علی بهره ور گفته:
      مدت عضویت: 3246 روز

      سلام.به دوست عزیزم آقا رخشان عزیز

      آفرین به شما و به تعبیر شما از سگ سیاه .مواردی که گفتین دقیقا برا هر یک از بچه های گرده تحقیقاتی ممکنه اتفاق بیفته به

      ورت افسردگی و این مواردی رو که لیست کردین عین واقعیت هست که اگه جلو سگ سیاه گرفته نشه به این شکل و به این صورت خودشو نشون می‌دهد.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        میثم رخشان گفته:
        مدت عضویت: 1929 روز

        سلام به علی عزیز

        شاید ی کم درک اینکه ی سگ همواره کنار ماست ی مقدار قابل فهم نباشه

        اما شیطان رو اگه بگیم ی مقدار درکش راحت تره و یا ساده ترش میکنیم کارهایی که متونیم انجام بدیم و به احساس خوب برسیم یا احساس خوبمون رو بهتر کنیم اما مقاومت ذهنمون میگه نیازی نیست

        میتونیم کامنت بنویسیم و تمرکز کنیم روی فایل ها ولی میگه بابا بسه چقدر میخوای این کار رو انجام بدی ؟چقدر میخوام این کار رو انجام بدم ؟معلومه تا ابد چون از این کار لذت میبرم چون وضیفه الهی انسانی منه که در هر لحظه به احساس بهتری برسم هر لحظه ثروت بیشتری خلق کنم هر لحظه ارتباطات بهتری خلق کنم

        چرا میخوای ارتباط برقرار کنی خدا خودش هست مگه اون قدرتمند نیست دیگه نیازی به کسی نیست؟بله که نیازی نیست به کسی و خدا هست ولی خدا از طریق دستانش به من کمک میکنه اینها جزیی از من هستند ادم ها موجودات و همه جزیی از خداوند و من هستند .

        حالا تونستی این قدر ثروت بسازی ولی بالاتر و دیگه فکر نکن اون بالا ترس داره کلی ها بهت حرف میزنن برات حرف در میارن پولاتو میبرن این قدر داری زحمت میکشی ؟

        خداوند بینهایت ثروت قول داده به من بده من هم از اون میخوام ایاکنعبد و ایاکنستعین

        من از اون میخوام میدونم هم میده دیگه نگران نیستم کی چی میگه پولامو میبرن ؟من نگران نیستم چرا که به منبع وصل هستم عزیز من چی میگی

        شاید این گفتو گو ها علی جان هر بار قالب خاصی داشته باشه به عنوان مثال یکی از نجوا ها یا همون سگ سیاه ظاهرش این باشه که به کسی نیاز نداریو خدا کافیه خوب ظاهرش عالیه و بینظیر ولی اگه در نهایت احترام به دیگران و ارامش باشه خوبه نه اینکه تو ادم نیستی و برو بابا فکر کردی کیی در عمل خودشو نشون میده

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    سوسن صدیقی گفته:
    مدت عضویت: 1483 روز

    بنام پروردگار جهان

    با سلام خدمت استاد عزیزم وهمه ی دوستان عزیزم

    الان داشتم فایل هایی که قبلا دانلود کرده بودم رو گوش میدادم که یه جایی از این فایل نام برده شد خیلی کنجکاو شدم ببینم قضیه ی سگ سیاه چیه

    خیلی خیلی عالی بود وتاثیرگذار نکته ای که من بهش رسیدم اینه که تو زندگیمون به هرکسی یا چیزی قدرت بدیم وضعیت مون افتضاح میشه و همین طور پیش میره تا زمانی که تسلیم بشیم واز خداوند جهان کمک بخواهیم تا هدایت بشیم

    یه تیکه ش خیلی قشنگ گفت ( مخفی کردن سگ سیاه خیلی ازم انرژی میگرفت ) این منو یاد حرف شما انداخت که همیشه میگین : آشغالارو نریزین زیر مبل بلکه مشکل رو ریشه ای حل کنین . زمانی که ما سعی در پنهان کردن ایرادمون داریم کلی نشتی انرژی داریم که متاسفانه اکثرا حواسمون نیست

    در آخر هم که نشون داد سگ کوچیک شده ولی از بین نرفت باز یاد حرفای شما افتادم که همیشه میگین :باورهای جدید مثل رنگ سفید ریختن روی کاشی هست همواره باید این کارو انجام بدی وگرنه خیلی زود اون رنگ سیاه خودشو نشون میده و یا مثل علف های هرز

    مشکلات هیچگاه تمام نمیشوند بلکه این ما هستیم که در صورت حل کردن هر کدام پیشرفت میکنیم

    استاد خیلی خیلی ممنونم ازتون واقعا محشر بود عاشقتونم در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  6. -
    Raha گفته:
    مدت عضویت: 1958 روز

    به نام خالق زیباییها

    سلام به استاد عزیزم و مریم جان و تمام دوستان هم فرکانسی ام

    سه سال پیش سگ سیاه افسردگی حسابی کنترل منو در اختیار داشت و چه روزهای تلخی بود آن روزها آگاهی های امروز رو نداشتم و نمیدونستم چطور میتونم خودمو از دست این سگ سیاه نجات بدم اما خداوند یاری ام کرد و منو هدایت کرد به سمت حال خوب امروز باید روزی هزاران هزار بار شاکر خداوند باشم که منو نجات داد و زندگی دوباره بهم بخشید.تصمیم گرفتم این پیام رو بنویسم برای دوستانی که اول راهن و بهشون بگم روزهای روشن و نور امید دوباره برمیگرده به زندگیشون فقط باید شروع کنن به کار کردن روی خودشون نقاط قوت و ضعفشون رو بشناسن روی عزت نفس و اعتماد به نفسشون کار کنن باورهای توحیدیشون رو تقویت کنن و فقط به خودشون قول بدن که اگر روزی ناامیدی اومد سراغشون تسلیم نشن و فقط با توکل به خدا ادامه بدن و ادامه بدن

    مطمئن باشید یه روزی میرسه که حالتون کاملا خوب میشه و دوباره احساسات عالی رو تجربه خواهید کرد

    به امید آن روز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    سیده مینا سیدپور گفته:
    مدت عضویت: 1602 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام به استادعزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم

    سلام به تک تک دوستانم…

    اتفاقی هدایت شدم به این فایل، و توجه ام رو جلب کرد، دوسال قبل که برای اولین بار این فایل شما استادعزیزم رو گوش کردم پیش خودم گفتم، آخه آقای عباسمنش عزیز من سالهای اخیر بارها وبارها از متخصص ها مشاوره گرفتم، ورزش کردم، سعی کردم هرطور بوده وقتم رو مفید بگذرونم واز خیلی چیزهای منفی دوری کنم پس چرا این سگ سیاه هنوز بامنه وداره ازم تغذیه میکنه و ول کنم نیست!!!

    اون روزها نه خودم رو میشناختم نه از احساسات وعواطفم بدرستی اگاه بودم و نه خدای خودم رو میشناختم و نه جهان آفرینشش رو،چطور ممکن بود اخه با اون همه جهل و ناآگاهی بتونم خودم رو درمان کنم؟!

    تا اینکه گوش دادن شبانه روزی فایلهای شما به مدت چندین ماه پشت سر هم ،حتی وقتی خواب بودم و صدای شما پخش میشد از گوشیم بلاخره کار خودش رو کرد، من داشتم درمان میشدم، اهسته وپیوسته، گوشهام ،چشمهام، قلبم داشت باز میشد، به جهانی که در تسخیر من بود ومن حاکم بر جهان خودم، وقتی کم کم باورهای جدید والبته زندگی ساز جای باورهای مخرب وپوچ گذشته ام رو گرفت، وقتی کم کم به عظمت وبزرگی ورحمت ومهربانی خداوندپی بردم،اونم با فایلهای ناب شماخصوصا فایلهای توحید وقرآنی شما ، با تجربه های واقعی شما در مورد ایمان و توکل ویکتاپرستیتون، دیدم کم کم یه پرده سیاه تاریکی که کشیده شده بود سالها روی چشم دلم ،رفت کنار، پرده ی سیاه، یا همون سگ سیاهی که منو بغل کرده بود وزیرش له شده بودم، (((ترس از قضاوت ها و ترس از تایید نشدن، ترس از دوست داشته نشدن، احساس گناه شدید، ترس از ترد شدن، ترس از مفید وکافی نبودن،ترس از …..)))

    ولی از یه جایی باور کردم که رضای هیچکس جز رضای خداوند مهم نیست، باور کردم که اگه خطاء واشتباه وگناهی مرتکب شدم جای جبران دارم، چون فهمیدم که خطاها واشتباهاتم وگناهانم تنها وتنها به خود من آسیب زده و من بازگشت اونچه که به جهان میفرستم رو دریافت میکنم پس سعی کردم که تا جایی که می تونم حس خوب وخیرو خوبی به جهان بفرستم، باور کردم که دوستی ودشمنی دیگران، در زندگی من تاثیری نداره، باور کردم که مهمترین رابطه ی زندگیه من رابطه ی منو خدای منه، واین خدای منه که می تونه رابطه های منو اصلاح کنه نه تلاشهای من، نه وابستگی های من، نه از خودگذشتگی های من در برابر شخص یا اشخاصی، باور کردم من به اندازه ی کافی زیبا، خوب و دوستداشتنی هستم، باور کردم بزرگترین دوست ودشمن خودم، فقط خود خودم هستم، باور کردم که من توانایی های زیادی دارم وجهان برای اینکه توانایی های من شکوفا بشه همه چیز رو در اختیار من قرار داده، باور کردم که تمام مسئولییت زندگی من دست خودمه وهیچکس قدرت ونفوذی برمن نداره تا من خودم نخوام، باور کردم وقتی تنها برخدا توکل کنم وتنها از خودش کمک بخوام ، خدا هم از هر سمت وسو افرادی رو مامور میکنه تا اینکه حتی بدون درخواست من امورات منو به انجام برسونن….

    سگ سیاه افسردگی موقعه ای از وجود من رفت، که من به سرای اخرت ایمان اوردم ، و عاشق زندگی ومرگ شدم، زمانیکه زندگی رو راحت گرفتم و فهمیدم که هیچ اتفاقی انقدر وحشتناک وغیرقابل تحمل نیست وهیچ چیزی انقدر شگفت انگیزو هیجان انگیز نیست که احساسات منو دچار نوسان کنه….

    از وقتی زندگی رو به بخشهای کوچیک تقسیم کردم تا از فرداها نترسم، گفتم فقط برای امروز ، فقط برای چند ساعت، فقط برای چند دقیقه، سعی میکنم تمرکزم رو بذارم روی اونچه که بهم حس خوب میده…

    سگ سیاه افسردگی زمانی از وجودم رفت که یادگرفتم من نمی تونم جلوی قضاوت و حرفهای مردم رو بگیرم، من قدرت این رو ندارم که به دیگران بگم در مورد من چطور فکر کنن وچطور قضاوت کنن…

    وقتیکه باور کردم زندگی مثل خواب شب می مونه یه وقتی میخوابی(مرگ سراغت میاد) ودیگه داشته هات به کارت نمیان، به اینکه کی بودی، چه شهرتی، چه ثروتی وچه جمالی وکمالاتی داشتی….

    وقتی باور کردم با هرسختی آسانی هست، وقتی باور کردم که من اگه سهم خودم رو پیدا کنم وبه درستی انجام بدم وباقی رو به خداوند بسپارم در نهایت خیر وخوشی نسیبم میشه حتی اگه ظاهرا شر باشه، وقتی باور کردم که من نه میدونم ونه می تونم و اونکه میدونه ومی تونه فقط خواست واگه بهش ایمان داشته باشم بهترینهارو برام قرار میده طوریکه راضی باشم وپر روزی….

    سگ سیاه افسردگی زمانی از وجودم رفت که باور کردم من یه روح تنها هستم که اومدم خودم رو تجربه کنم وتنها هم میرم، و اونچه که توی این دنیاست فقط امانتی هست در اختیارم وامکان داره هرلحظه اخر عمرم برسه، یا اون چیزهایی که دارم ازبین بره…

    وقتی باور کردم که هیچکس حتی همسرم، حتی فرزندم، حتی پدر ومادرم ،حتی خواهر وبرادرم، حتی کل مردم جهان نمی تونند بهم امنیت وآرامش بدن غیر از خداوند، دیگه آروم گرفتم، شاد شدم، صبور شدم، خنده شد آرایش صورتم، سپاسگزار وقدر دان شدم، هر روز مرگ رو به خودم یادآوری کردم و براش اماده بودم وهستم باعشق، و از زندگیم لذت میبرم چه در تنهایی چه در کنار دیگران، و دیگران رو جزئی از خداوند وجزئی از خودم می بینم، برای همین نه خوبیشون و دوستیشون منو زیادی شگفت زده میکنه ونه بدی و دشمنیشون…

    الهی هزاران بارشکرت، که انقدی از جهل ونا آگاهی در اومدم که خودم رو باتمام جسم وروحم در اختیار صاحب اختیارم قرار دادم تا هر لحظه به بهترین روش منو شکل بده….

    سگ سیاه افسردگی دیگه برام معنی نداره، وقتی اینهمه نعمت برای شادی و لذت بردن وجود داره…

    وخدایی که عظمت وبزرگیش تمام عالم رو فراگرفته ومراقب منه…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      محبوبه مهدوی گفته:
      مدت عضویت: 1050 روز

      سلام عزیزدلم دوست خوبم

      خطبه خط نوشته های شما رو با عشق خوندم عزیزم و تحسینت کردم بابت این آگاهیهای ناب و باورهای قشنگی که در خودت ایجاد کردی دوست خوبم تک تک جملات رو تو دفترم نوشتم که بیام بخونم و این باورها رو در وجود خودم تزریق کنم و این سگ سیاه درونم رو کوچک و کوچک کنم …دوست خوبم چقدر زیبا گفتی که من رابطم رو با خدا خوب میکنم خدا بقیه رابطه ها رو برام اصلاح می‌کنه من ..این که خداست که می‌تونه رابطه من روخوب کنه نه تلاشهای من وابستگی های من از خود گذشتگی های من .. چقدر زیبا گفتی که زندگی رو به بخش های کوچک تقسیم کردی و گفتی فقط برای همین امروز برای همین ساعت من سعی میکنم احساسم روخوب کنم دوست خوبم چقدر زیبا نوشتی که من وقتی برخدا توکل کردم و تنها از خودش کمک خواستم خدا از هر سمت و سو افرادی رو مامورمیکنه تا اینکه حتی بدون درخواست من امورات من رو به انجام برسونن ..ممنونم ازت در پناه خدا همیشه شاد و سلامت و حال دلت عالی باشه عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      گزارش نقض قوانین سایت
  8. -
    ملکه قربانی گفته:
    مدت عضویت: 869 روز

    به نام خدای مهربان سلام به استاد عزیز و خانم شایسته ودوستان همقدم خدای را شکر که من خالق زندگیم هستم خدا را شکر که هرروز بهتر از دیروز زندگی می کنم وسعی میکنم که به این قوانین عمل کنم امیدوارم که نتایج خوبی هم دریافت کنم چه قدر این فایل بی نظیر بود خودش

    یه محصول با ارزش بود

    وقتی که به این آگاهی ها عمل کنیم و سگ سیاه

    وجودمان را بشناسیم وبا اون رفیق شویم واقعا طمع زندگی را میچشیم خدا را شکر که در مسیر الهی قرار دارم نکته های فوق العاده زیبا و جذابی داشت که با شناسایی اون ها خودمان را درک می‌کنیم و زندگی خوبی را خلق می‌کنیم

    این سگ سیاه به ما احساس افسردگی می‌دهد

    وزندگی را برای ما تیره و تار می‌کند وقتی که همه دنیا در حال لذت بردن هستند این سگ سیاه روی اعتماد به نفس را از بین می‌برد و احساس عشق را از بین برده بود تمام احساس بد را در وجودمان

    بیشتر وبیشتر می کرد

    وقتی باورها را تعقیر بدهیم و کنترل ذهن داشته باشیم وبه خاطر داشته هایمان سپاس گزار خداوند باشیم با ایمان به خداوند وحرکت وتعقیر افکار بد

    بهترین زندگی را برای خودمان خلق کنیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    مهدی دریس گفته:
    مدت عضویت: 1420 روز

    سلام به استاد عباس منش عزیز و مریم خانم گل

    امروز دهم فروردین چهارصد و دو

    استاد عباس منش عزیز به درستی و به حق لایق استاد بودن هستید و به معنای واقعی کلمه در عمل ثابت کردید که استادی برازنده تون هست

    چقدر این کلیپ پر از آگاهی هست چقدر دقیق علت افسردگی رو نشونه گرفته و راه حل داده که فقط کافیه عمل کنیم تا به راحتی وارد مدار خداوند و زیبایی های بینظیر و متنوعی که برامون قرار داده بشویم. واقعا خداوند بیشتر از ما دوست داره که ما حالمون خوب باشه تا بتونیم بیشتر بهش نزدیک بشیم و با پیغامها و نشانه هایی که برامون فراهم میکنه داره بهمون میگه تو مسیر زیبایی هستی یا اینکه خارج شدی و هرجا هستی دور بزن که منتظرتم. چند سال پیش و قبل از اینکه وارد مسیر موفقیت بشم و قبل از آشنایی با شما استاد عزیز و این سایت که بهترین و بی‌نظیرترین سایت توی کل جهان هست تقریبا کل روز حالم بد بود افکار بد از هر طرف به سمتم می‌یومد و تمومی هم نداشت به صورتی که دیگه فقط نازیبایی میدیدم و اینقدر این افکار منفی و اتفاقات ناجالب رخ می‌داد که باورم شده بود زندگی همینه دیگه از این مشکل رفتن به مشکل بعدی هست و ما دیگه تقدیرمون این هست اصلا به این دنیا اومدیم که زجر بکشیم و خداوند فقط به بعضی ها نظر میکنه و فقط اونها حالشون خوبه چون خدا براشون خاسته و ما دیگه راهی نداریم و این شکلی زندگی توی ذهنم معنا شده بود ولی بعد از وارد شدن به سایت و استفاده از فایل های رایگان(البته که میلیاردها ارزش دارن) یواش یواش باورهام شروع به تغییر کرد و هرچی ادامه دادم بهتر و بهتر شدم دیدم به خدا به زندگی به تضادها عوض شد و فهمیدم این تضادها دقیقا خود نعمت هستن و برای پیشرفت و رشد من اومده تا من قوی تر بشم ،بزرگتر بشم تا بتونم نعمت‌های بیشتری رو دریافت کنم و ظرفم رو بزرگتر کنم تا بتونم بیشتر جذب کنم فهمیدم که مشکلاتی که هرروز برام بیشتر می‌شد رو خودم با فرکانس های هرروزه و توجه کردن بوجود آوردم و خودم به زندگیم دعوتشون کردم و اگر تمامی ندارن دلیلش توجه همیشگی من به اونها بوده و اینجوری نیست که اگر من داغونتر بشم اونها هم میگن خوب دیگه بسه ولش کنیم فهمیدم که چه آگاهانه چه ناآگاهانه بخوام به هرشکل بهشون توجه کنم از همون جنس اتفاقهای بیشتری رو دعوت میکنم و به لطف خدا و استاد عباس منش عزیز و کارکردن روی خودم و عمل به آگاهی‌ها توجه خودم رو آگاهانه روی چیزهای زیبا و همون اتفاقهایی که دوست دارم برام رخ بده میزارم و نتایج هم خود به خود با فرکانس های ارسالی من هماهنگ میشه و اتفاق میوفته وچقدر عدالت خداوند در این موضوع قابل رویت هست که تمام اتفاقهای زندگیمون رو خودمون خلق میکنیم و فقط خداوند به فرکانس‌های ما قدرت میده..استاد هر فایلی که گوش میدم رو اینقدر روش میمونم که کاملا درکش کنم و کامنتش رو بزارم بعد میرم بعدی حتی اگر هزارن بار بخوام تکرارش کنم تعهد دادم به خودم تا درکش نکنم نرم بعدی و این تعهد رو من از شما یادگرفتم واقعا ممنونم از حضور شما توی زندگی خودم و خدارو شکر که شما هستید استاد هرجا هستید زیر سایه خداوند شاد باشید فعلا خدانگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    ارزو سارانی گفته:
    مدت عضویت: 1474 روز

    به نام الله یکتا

    با سلام و احترام خدمت استاد عزیزم و مریم شایسته دوست داشتنی

    امروز من به این فایل هدایت شدم خیلی برام جالب بود قبلا هم این فایل رو گوش داده بودم ولی به اندازه امروز درک اش نکرده بودم…واقعاااا ک حرف استاد درسته میگن هر بار به فایل ها گوش میدید یه نکته جدید پیدا میکنی و ب نظر من مثل قطعات پازل هست که باید چندین بار گوش بدی تا کامل بشه.

    این قانون که ما در جهان دو قطبی زندگی میکنیم و و توجه ما به هر چیز باعث میشه از جنس همون وارد زندگی مون بشه این که ما خودمون خلق میکنیم زندگیمون رو..واقعاااا چ احساس ارامشی به ما میده …تو کدوم رو میخوای تجربه کنی؟ احساس خوب مساوی با اتفاقات خوب یا احساس بد مساوی با اتفاقات بد ؟

    این که احساس در حکم الارم هست برای ما که وقتی حالت بد میشه سریع از اون حالت سعی کنی بیرون بیای با کنترل ذهنت و این ک اصلا مهم نیست چقدر بهونه و دلیل واسه حال بدت داری …باید احساست رو کمی بهتر کنی

    وقتی بدونی احساس بد تو رو میکشونه وارد یه سیکل بدتر میکنه وارد ناامیدی ، ترس ، ترس از قضاوت، نگرانی، اضطراب ،خشم ، کینه ،نفرت،بیماری و هزاران مورد بد دیگه

    و برعکس احساس خوب تو رو وارد سیکل های بهتر میکنه ..امید ب خدا، ارامش درونی، حال خوب ،شادی ، اتفاقات خوب، شجاعت ، نظم ثروت ، سلامتی رو برات رقم میزنه و اسونی ها رو برات بیشتر میکنه

    تو کدوم رو انتخاب میکنی ؟ ؟؟

    قطعااا حال خوب و احساس خوب

    خدایااا شکرت بابت این قوانین زیباااااااا

    و از استاد عزیزم هم سپاسگزارم به خاطر یاداوری این قوانین به همه ما .‌. و بیدار کردن مون

    الهی شکرت

    انشالله همه مون سالم ، ثروتمند در دنیا و اخرت و شاد باشیم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: