«الخیر فی ما وقع» در شعر پروین - صفحه 46

803 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مهلا یعقوبی گفته:
    مدت عضویت: 1053 روز

    به نام خداوند هدایتگرم به سمت سعادت

    سلام استادد عزیزم سلام مریم جونم

    سلام بچه ها

    روز46ام سفرنامه

    چه شعر زیبایی چه شهر پر مفهومی، چقدر خانوم پروین توحیدی بوده و چقدر خوب درک کرده خداوند رو که اینقدر زیبا و پرمفهوم این شعر رو سرودن.

    من به مردم روی زدم اما با اینکه در حق همیشه باز بود.

    این روزها نمیدونم چطوری به فایل هایی هدایت میشم که از خداوند میگن از درک بیشتر خداوند و این نشان هدایت خداوند است چون من میخواستم بیشتر با خداوند انس بگیرم و با خدای خودم خلوت کنم.

    ایمان داشتن به غیب ایمان داشتن به نیرویی بی نهایت قدرتمند که نیازی که با التماس با خواهش با گریه و زاری ازش بخوای تا تورو به خواستت برسونه. اون اونقدر مهربونی انقدر عاشقته، عاشقمه که دوست داره من با حال خوب ازش بخوام من رو هدایت کنه با خنده با احساس خوب با شادی با عشق با غرق لذت بودن ازش بخوام من رو به تک تک خواسته هام برسونه و اون منتظره تا ما ازش درخواست کنیم. خداوند بی نیازه، چون همه ی عزت عشق ثروت و.. همه چی و همه چی از ان خداست. اما ما نیازمندیم ما نیازمند خداوندیم چه قدر زشت و نازیبا که به جای درخواست از خداوند از ادمها درخواست میکنیم از اونها خواهش میکنیم التماس میکنیم.

    اما خداوند تا ازش درخواست کنیم سریع بهمون میده، با عزت میده با عشق میده با فراوانی و ثروت میده با هرچی که زیباست میده. خداوند مهربانی عشق خنده های واقعی و از ته دل ثروت طبیعت خداوند درون چیزهای زیباست مثل ان پروانه مثل ان خنده‌ی پسربچه و..

    خداوند چی نیست؟

    خدایا من عاشقتم من عاشقتم وقتی اینقدر عاشقانه دوسم داری وقتی همیشه من رو به خواسته هام هدایت میکنییی وقتی تا خواسته ای میاد توی دلم یا مهربونی میگی بیا عزیز دلم این خواستت خدایا من خیلیی ایمانم بیشتر شده توکل و اعتمادم بیشتر شده و من هیچی نمیدونم ازت میخوام تمام زندگیم رو خودت هدایت کنی خودت من رو برسونی.

    و من که بنده‌ی خاصتم بنده‌ی دوست داشتنی تم و تو اینقدر عاشقانه دوسم داری با نشون دادن زیبایی ها با ارامش و بانشون دادن فراوانی و عشق و.. زیبایی ها به من محبت میکنی.

    خدایا هزاران بار شکرت من تسلیم توام تسلیم تو که تنها رب این جهانی تنها پروردگار این جهانی.

    خدایا شکرت برای سلامتیم

    برای تعهدم

    برای ارامش و احساس خوبم

    برای ایمانم که هروز خالصانه تر میشه

    برای توکل و اعتمادم

    برای پروانه‌های امروز توی شهر

    برای خنده‌ای که روی لب اون پسر بچه اوردم تو هم از خوشحالیش یه خنده‌ی قشنگ اوردی روی لب هام

    خدایا من عاشق اینم با ادمها ارتباط داشته باشم و خنده بیارم رو لباشون من رو به این سمت هدایت کن

    خدایا سپاسگذارم بابت عزیزدلم و این همخ ارتباطات خوبی که دارم

    خدایا شکرت برای با اگاهی و واضح شدنم برای خودم

    خدایا شکرت برای هزاران نعمتی که دارن

    خدایا شکرت برای فرصت دوباره ی زندگیم

    برای پرانرژی بودنم

    خدایاشکرت خدایا من تسلیم توام و تمام زندگیم رو سپردم دست خودت دست تو که بهترین هدایت هارو به من میرسونه.

    من عاشقتم خداجونم و خیلیییییی زیاد خوشحال و حالم خوبههه

    دوستتون دارم و خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  2. -
    ناصر گفته:
    مدت عضویت: 1373 روز

    باسلام و درود خدمت استاد عزیز خانم شایسته مهربان و دوستان همفرکانسی ام

    سپاسگزار استاد هستم که زحمت کشیدن و وقت گزاشتن و این معانی رو با بهترین شکل ممکن برامون بیان میکنن

    از زمانی که با آموزه های استاد خصوصا در حوزه مباحث توحیدی آشنا شدم خیلی دیدگاه هام در مورد خدا عوض شده ، اولین نتیجه باور خداوند بعنوان تنها قدرت جهان و کسی که جهان هستی در سیطره اون اون هست باعث میشه که انسان به احساس اطمینان و آرامش عمیقی برسه که به نظرم این، مهمترین دستاورد این نوع نگاه هست

    من قبلا خیلی شرک داشتم و به عوامل بیرونی قدرت میدادم.

    من از دوران کودکی و تا جوانی چندان حمایت روحی و معنوی از طرف خانواده خودم نداشتم و به همین دلیل با یک نفر که نقش معلم رو برام داشت خیلی اخت بودم .

    همه مسایل زندگی مو از درس گرفته تا روابط با دیگران ، ازدواج، شغل و هر چیز زندگی مو با اون هماهنگ میکردم که اکثرا هم راهنمای خوبی برام بود ، ولی یه مشکل توی رابطه مون بود که ایشون خیلی زود رنج بود و استانداردهای خاصی در حوزه روابط برای خودش داشت ،

    نتیجه این وضعیت این شده بود که من خیلی خیلی باید مواظب رفتارها و کلماتی که استفاده میکنم می بودم که این شرایط خیلی منو آزار می داد و آرامش روانی رو از من گرفته بود ،

    مثلا وقتی یه خواسته ایشون از طرف من رد میشد یا اگه خواسته ش طبق استاندارد خودش انجام نمیشد، واویلا بود یعنی عین بچه قهر میکرد، وقتی بهش زنگ میزدم جوابمو نمی داد و باید حضوری میرفتم میدیدمش و بعد از کلی منت کشی و خواهش ایشون از دلیل رنجش خاطرش میگفت و عموما محکوم میشدم و قضیه با عذرخواهی من تموم میشد و بعد از مدتی باز سر یه قضیه دیگه این پروسه تکرار میشد، توی این سالها اکثرا حق رو به اون میدادم و با خودم میگفتم که حتما ایراد از منه و چون خیلی بهش متکی بودم با خودم این جوری توجیه میکردم که چون به من خیلی کمک کرده تا رشد کنم ، و با این تحلیل، رفتارشو موجه میدونستم و خودم رو مقصر وضع با وجود آمده میدونستم.

    خلاصه همیشه نگران این قضیه بودم که مبادا کاری کنم که ایشون ناراحت بشه ، این چند سال اخیر از این وضعیت خسته شده بودم ولی نمیدونستم چیکار کنم چون از بهش خیلی وابسته بودم چون تو زندگی برام راهنمای خوبی بود و از طرفی رفتارشو نمیتونستم تحمل کنم .

    تا حدود دو سال پیش که من با یکی از اساتید موفقیت آشنا شده بودم و فایلاشو میدیدم و اون زمان ولی باز سر یه قضیه مالی باهم درگیری که داشتیم، ولی من دیگه آدم سابق نبودم و دیگه باهاش کنار نیومدم و اونو مقصر دونستم چون واقعا رفتارش غیرمنطقی بود و هیچ جوره نمیشد حق رو با اون بدم که از اون زمان رابطه مون شروع کرد به خرابتر شدن

    و این شرایط همزمان شد با آشنایی من با استاد عباسمنش و فایلای توحیدی ایشون ، و من تازه متوجه شدم که من یه مشرک هستم و به جای اتکا به خداوند و درخواست کمک و هدایت از خودش، بنده شو به جای اون معبود قرار دادم و دارم اونو میپرستم، من فکر میکردم اگه حمایت فکری این آدم از من برداشته بشه من نمیتونم رشد کنم و حتما بدبخت میشم و این یعنی شرک کامل،

    ولی دیگه من آدم سابق نبودم و توی دلم از اون آدم تشکر میکردم که این سالها کمکم کرده و حالا که رابطه مون از بین رفته (البته قطع ارتباط از طرف اون بود) هیچ اشکالی نداره و من الان از خداوند فقط کمک میخام و میدونم که بهترین آدمها و شرایط و ایده ها رو به سمت من هدایت میکنه و البته تا حالا این جوری هم شده،

    دیگه نگران هیچ چیزی نیستم و فقط سعی میکنم از زندگی لذت ببرم و آرامشم رو زیادتر بکنم ، خدای من راهنما و پشتیبان منه ، دیگه به هیچ کس و چیزی وابستگی ندارم و همیشه تلاشم اینه که با خدا رابطه بهتری داشته باشم و یقین میدونم کل هر چه قدر خدا رو بیشتر باور کنم اونم بیشتر بهم کمک میکه.

    در پایان از استاد عزیز و تیمشون تشکر میکنم که با اشتراک گزاشتن این مفاهیم ناب باعث شدن آرامش حقیقی و رشد واقعی رو تو زندگی مون تجربه کنیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  3. -
    فاطمه بهرامیان گفته:
    مدت عضویت: 757 روز

    به نام خدایی که به تنهایی کافیست

    سلام به استاد عزیزم مریم جان وخانواده دوست داشتنیم

    کلید:اجرای توکل در عمل فایل:خیر فی ماوقع در شعر پروین اعتصامی

    خدایا شکرت با توکلدبه خودت امروز روز سوم شروع می کنم

    قانون احساس خوبه اگه بتونیم احساسمون رو در هر شرایطی خوب نگه داریم حتی زمانی که به تضاد می خوریم سعی کنیم حال خودمون رو خوب کنیم لاجرم اتفاق خوب برامون می افته

    احساس خوب=اتفاق خوب

    شعر پروین :پیرمرد فقیری که به جای درحواست کمک از خدا از خلق کمک می خواد وابروی خودش رو پیش خلق می بره وهمیشه هم فقیره اما یکبار که از کسی گندم گرفته به خدا هم رو می یاره خدا رو درقلبش پیدا می کنه ازش می خواد گره زندگیش رو باز کنه (وقتی خدارو پیدا کنی همون لحظه که رو کردی فارق از اینکه چقدر ناشکر وبی خدا بود چون درخواست کردی فورا اجابت می شی این لطف ومهر خدا وبخشندگیش هست عاشق بندش هست می گه من رو بخوانید تا اجابت کنم کافیه ایمان باشه)

    در این لحظه گره دامنش باز می شه گندمش می ریزه (شرایط به ظاهر سخت ،تضاد )شروع می کنه به شکایت به خدا وجمع کردن گندم که زر وطلا پیدا می کنه واینجاست که متوجه می شه چه خدایی داره ویک عمر راه رو اشتباه رفته باید روزی از خدا می خواست تا این طور روزی بده درخواست از خلق اگر اجابت هم بشه جز منت وریختن ابرو نیست اما از خدا درخواست کردن باعث ابرومندی می شه سربلندی می شه وخدا چنان اجابت می کنه که نیازی به خلق نباشه

    روند جهان خیر وخوبی هست وملاک ایمان به خدا ارامش

    اگر ارامیم ترس نداریم یعنی ایمان داریم

    از خدا می خوام بهم ایمان بده ایمانی که خدا رو در هر لحظه از زندگیم حاضر ببینم وفقط از خودش بخوام ویقین داشته باشم که اجابت می شه

    خدایا شکرت که من رو به این مسیر هدایت کردی

    استاد بسیار از شما سپاسگزارم برای این اگاهیها

    ارزوی ایمان وتوحید برای همه درپناه خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    ماریا اکبری گفته:
    مدت عضویت: 1847 روز

    به نام مهربان پروردگارِ باسخاوتم که هدایتم کرد به این سایت توحیدی

    سپاسگزارم از شما استاد عباسمنش عزیزم که این آگاهی ها رو دراختیارمون قرارمیدین

    سپاس که هربار بهم یاد آوری میکنید تا به مهمترین اصل زندگی پایبند باشم که احساس خوب داشتن یعنی ایمان داشتن ،احساس خوب داشتن یعنی زندگی سراسر رضایتمندی

    خدایا کمکم کن تا یادم بمونه !!!!

    «ایمان یعنی بتوانم در شرایط نادلخوه‌، بی‌آنکه ایده‌ یا راه حلّی داشته‌باشم یا روی قول و کمک فردی بتوانم حساب کنم‌، به خود بگویم فارغ از اینکه شرایط بیرونی چیست‌، من از درون خود را به آرامش می‌رسانم با این اطمینان و یقین که‌، محال است من به احساس اطمینان قلبی و آرامش برسم‌ و آن شرایط‌، هرچقدر هم نادلخواه‌، به نفع من تغییر نکند‌»

    خدایا کمکم کن تا این اصل در من درونی بشه و من به این اطمینان برسم که [ اگر من از درون خود را به آرامش برسانم محال است من به احساس اطمینان قلبی و آرامش برسم‌ و آن شرایط‌، هرچقدر هم نادلخواه‌، به نفع من تغییر نکند‌»]

    خدایا خودم می‌دونم هنوز اونقدر که باید ،به این اصل اطمینان ندارم ،هنوز باور قوی ندارم که اگر آرام باشم محاله که شرایط به نفع من تغییرنکنه ،اگه به این یقین برسم حتما تماما ،تمام تلاشمو میکنم تا به آرامش درونی برسم ،خدایا سپاسگزارم که این باور سازنده رو برام روشن کردی تا تمرکز خیلی بیشتری روی این بُعد از زندگیم بذارم تا بادرک و عمل کردن این قانون بهتر زندگی کنم….

    وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یحَْتَسِبُ وَ مَن یَتَوَکلَ‏ْ عَلىَ اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکلُ‏ِّ شىَ‏ْءٍ قَدْرًا

    و او را از جایى که گمان ندارد روزى مى‏رساند، هر کس به خدا توکل کند خدا او را کافى است. خداوند در انجام فرمان خود پایدار است و براى هر چیزى اندازه‏ اى قرار داده است.

    سپاسگزارِمهربان پرودگاری هستم که هدایتم کرد به آگاهی های این سایت توحیدی تا بادرک قوانین ثابت جهان هستی خالق عامدانه ی تمااااام خواسته هام باشم.

    عاشقتونم و عشق برای همه ی بچه‌های سایت توحیدی عباسمنش 🟢

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  5. -
    فهیمه زارع گفته:
    مدت عضویت: 2976 روز

    بنام خالقی که مرا خالق زندگیم آفرید

    سلام به استاد عزیزم ومریم عزیز ودوستان توحیدیم در این سایت الهی

    تفسیر الخیرفی ماوقع

    استاد چی بگم هر دفعه که این فایل رو گوش دادم یه چیز جدید دیدم وامروز که روز 46 سفرنامه هست بازم این فایل فوق العاده وکلمه جادویی خیر فی ماوقع

    قانون میگه احساس خوب=اتفاقات خوب هست در شرایط نرمال عالی که همه چی گل وبلبل هست وما خیلی راحت میگیم هرچی پیش آید خیر است ولی این باور وقتی خودش رو نشان میده که تو در برابر مشکلات وتضادهای زندگیت هم با همین طیب خاطر وبا احساس عالی وبدون نگرانی بگیم خیره

    وبه جرأت میگم خیر فی ماوقع یه کلمه جادویی است و قتی در برابر تضادها به خدا توکل میکنی واز آن شرایط بدون نگرانی عبور میکنی به نعمت‌های بیشتری ومسیرهای راحت تر هدایت میشی واین چه احساس فوق العاده ای بهت میگه با توجه به اینکه جهان ما،جهان فرکانسی ات ووقتی من فرکانسهای خوب ارسال میکنم اتفاقات خوب هم به زندگیم جذب میکنم وقتی که در سخت ترین شرایط روحی بعد از کلی دوندگی قاضی رای رو به نفع من صادر کرد خانه ای که مال خودم بود حاضر نشدند کلیدش رو بهم بدن وچون دوتا سه دانگ شریکی بود خیلی حالم بد شد دیگه به خود بی خیال توکه نیاز نداری به وقتش بهت میرسه بعد از گذشت یکسال چند بار همسرم با آن طرف تماس گرفت ولی هر دفعه یه وعده ای میدادند بعداز یه مدت همسرم بهم گفت صبر کن گفتم میدونم خدا برنامه بهتری برام داره وبه خودم خیر فی ماوقع دوباره تقریبا بعداز یک ماه که شب همسرم آمد خانه گفت زنگم زدند گفتم خیره گفت آره گفتند مشتری آمده ما قراره بفروشیم شما هم میفروشید همسرم هم گفته بود صد در صد ونقد میفروشم آن طرف چکی فروخت ولی ما با دوبرابر قیمت نقد فروختیم وحتی در حین این جریان وکیلم گفت من قسطی با مبلغ خیلی پایین تر از مبلغی که الان فروختیم چون شراکتی هست مشتری نداره میخرم ولی دوسه ماه آنقدر کارش به مشکل خورد با اینکه سند ومدارک خانه پیش ایشون قرار بود قولنامه اش رو بنویسه ومن منتقل کنم ولی نشد چون من سپرده بودم به خود خدا واین هست جادوی کلمه خیر فی ماوقع ویا وقتی من بخاطر وضعیت جسمانی زمین میخورم وهمسرم باعجله نمیدونه چکار کنه ومن میخندم میگم خیره مطمئنم در جهت سلامتیم هست نتیجه اش میشه سالم تر شدن روز به روز

    خداروشکر بخاطر هر لحظه

    استاد جان صمیمانه از شما سپاسگزارم

    درپناه حق شاد وثروتمند وسعادتمند وسلامت باشید در دنیا وآخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  6. -
    زیبا گفته:
    مدت عضویت: 2503 روز

    سلام

    استاد گرامی و مریم جان سلام

    دوستان سلام

    این داستان خیلی جذاب بود البته تمام شعرهای پروین

    حافظ

    مولانا و شمس و سعدی بوی از خداشناسی دارند

    این درک بالای این بزرگان در زمان خودشون هست

    لذت بردم و چندین مرتبه گوش دادم

    و به یاد آوردم چه زیبایی های که اول با ظاهر تلخ اومدن

    چه اتفاقاتی که در ظاهر چیز دیگری بود و باطن خوبی داشت

    چه نگرانی های که سپردیم بهش و عالی شد خدایا شکرت

    خدایا ما را به شناخت خودت برسان و بهترینها را تو بهمون عطا کن

    خدایا شکرت بابت همه چیز سپاسگزارم و بابت فراوانی نعمت و ثروت که در اطرافم میبینم

    بابت تک تک اتفاقات قشنگ و خیر ازت سپاسگزارم

    شاد موفق و ثروتمند باشید در دنیا و آخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    محمود کاظمی گفته:
    مدت عضویت: 955 روز

    به نام خداوند وهاب وعظیم

    امروز رور 46 از روز شمار تحول زندگیمه

    اول از همه میخوام اینو یاد آور بشم به خودم که چهلو شش رووز وهر روز یک قدم برداشتی محمود

    این همون کاریه که یه روز برای روز اول شروع کردی

    نتیجش چطوره؟؟خووبه؟

    خدایا شکرت شکرت به انداره بی نهایتی که درفهمم نمی گنجه شکرت

    خدایا تو چقدر دقیق همه این جهانو داری هدایت میکنی تماماام تمامشو

    به همه چیز آگاهی به هرانچه آشکار ونهانه

    این تویی که از دل مشکلات سختی ها غمها افسردگی ها (البته از نظر ما)بی نهایت خیر وبرکتو به زندگیمون بر میگردونی.اگر توی اون شرایط فقط از تو کمک بخواهیم وروی تو حساب بکنیم

    خدایا منو ببخش که با برخورد به یه مشکل یا یه سختی اینقدر درمانده میبینم خودمو در برابرش

    وتورو نمی بینم، که وراای تمام قدرتها ودستانی برام

    چقدر قبلا کم میاوردم

    چقدر نا امید می شدم

    چقدر یه جاهاای میگفتم ااایین دیگه نمیشه!!ایین دیگه درست نمیشه

    وهمش برای این بود که تورو نمیشناختم

    باور نداشتم خدایی رو دارم که برام جهانو مسخر کرده

    خدایاا العان که دارمت چقدر احساس دارا بودن می کنم

    چقدر احساس ثروتمند بودن میکنم

    چقدر احساس بی نیاازی در وجودمه از تمام راه حل های ذهنم

    چقدر خیالم راحته راااحته راحت

    چقدر ایمان به تو دلو آرام میکنه خدایاا

    خدایا شکرت

    چقدر خوبه که توی هر شرایطی وجود تورو ببینم دستان تورو ببینم که دارن برام کار میکنن

    که دارن گوهری ناب رو از دل تموم سختی ها برام به ارمغان میارن.البته که اینا رو ما اسمشو گذاشتیم مشکل سختی گرفتاری.در اصل اینا ایمان سنجی هستن که پاداش هم دارن برای اونایی که ایمان نشون میدن از خودشون ایمانی از ته قلب ایمانی بی چون چرا

    خدایا سپاسگذارتم که این روزا دارم میبینم نتیجه فقط روی تو حساب کردنو

    فقط از تو خواستنو

    چون هیچ کسی نمی تونه اینجوری با این دقت واین لذت واین چیدمان حتی یک ملیونمشو توی زندگیم اجرا بکنه

    ولی تو خدای برکت ها ونعمتهای بی حسابی

    خدای زیبایی های وصف نشدنی

    خدایا ممنونتم سپاسگزارتم شکررت که میبینم ،حاالا میبینم هدایتتو

    چون توکه همیشه در حال هدایتمی چون تو همیشه حواست بهمه این منم که نمی تونم ببینم این منم که درک ندارم از اتفاقات زندگیم

    این منم که کورو کر میشم

    وگرنه تو همیشه همیشه نواای عاشقانه ات رو بهم داری نشون میدی

    خدایاا خودت ایمانی باش ایمانی که در تمام لحظات بتونیم حضور تو احساس بکنیم

    خدایا خودت امید در دلمون باش که هیچ نجوایی نتونه نا امیدمون بکنه

    خدایا فقط از خودت میخوام

    خدایا آرامشی بده از جنس خودت.همیشگی وپایدار

    درپناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  8. -
    مریم دیناشی گفته:
    مدت عضویت: 1052 روز

    روز 46 از روز شمار تحول زندگی من فصل دوم:

    و او را از جایى که گمان ندارد روزى مى رساند، هر کس به خدا توکل کند خدا او را کافى است.

    چقدر من در این لحظه به این آیه آرامش بخش نیاز داشتم .

    خدایا شکرت که تنها منبع رزق و روزی من تو هستی

    خدایاشکرت که قوانینی داری که اگه همه به اونها عمل کنن قاعدتا نتایج فوق العاده میگیرند.

    خدای مهربانم از تو می خوام مرا همواره در مسیر نور عشق و آگاهی نگه داری و هر روز لطف بیشتری شامل حالم کنی و چنان اتفاقات قشنگی به زندگی ام

    بیاری که انگار من خوشبخترین آدم روی زمینم .

    هر اتفاقی که بیفته در نهایت به نفع من است خدای خوبم من راضی ام به رضای تو.

    استاد سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    محمد هوشمندی گفته:
    مدت عضویت: 1271 روز

    به نام خدای معجزه ها و فراوانی ها

    سلام استاد عزیزم

    سپاسگزارم که به رسالت عمل کردی و این فضای زیبا و توحیدی رو ایجاد کردی که ما میتونیم کلی آگاهی از توش دریافت کنیم

    و خدا رو شکر میکنم که منو هدایت کرد به خانواده صمیمی

    امروز باز یه الگوی تکراری در کارم رخ داد و مصمم شدم که باید فایل های جدید استاد تحت عنوان “الگو های تکرار شونده” رو ببینم

    ولی بازم با ای حال تونستم ذهنم رو کنترل کنم و آرامش عجیبی داشتم نمیدونم با کار کردن رو باور ها توحیدی بوده یا باور های فراوانی!!

    در هر صورت این آرامش امروزم رو دوس داشتم و خدا رو بینهایت سپاسگزارم

    تو همین حین بود که یهویی ذهنم اومد سمت این فایل فوق العاده و یاد روز هایی افتادم که تو خدمت اینو گوش میدادم و سریع هندزفری رو برداشتم و گوشش کردم

    واقعا فایل فوق العاده ای هس

    استاد واقعا تک تک حرفاتون به عنوان نکته های طلایی ای هس که هر کسی واقعا بهش عمل کنه در دنیا و آخرت خوشبخت زندگی میکنه

    اونجایی که گفتین باید تو شرایط سخت به نعمت هایی که داریم فکر کنیم و بازم طبق حرف های خودتون در هر شرایطی که هستیم باید اینکارو انجام بدیم تا به احساس خوب برسیم تا به احساس دارندگی برسیم

    چون با انجام اینکار توجه ما روی داشته هامون هس و با توجه بیشتر و سپاسگزاری این فرکانسو به جهان میفرسیم که ما مشکلی نداریم و با خودمون و جهان در صلحیم

    جهانم این فرکانسو میگیره و از جنس همون وارد زندگی ما میکنه

    و قانون اصلی این جهان رو که بارها و بارها گفتین به خودم و دوستانی که این کامنت رو میخونن یاد آوری میکنم که:

    احساس خوب=اتفاقات خوب

    دوس داشتم این کامنت رو بنویسم که بعنوان رد پایی ازم باشه تا سیر تکاملم رو داشته باشم

    از خدا میخوام یه فضای زمانی رو برام باز کنه تا بیشتر وقت کامنت خوندن و کامنت نوشتن رو داشته باشم

    استاد و مریم عزیز ازتون بینهایت سپاسگزارم که ما رو فایل های بینظیرتون بمباران میکنین

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    صفورا کوشککی گفته:
    مدت عضویت: 1181 روز

    بنام یکتای هستی بخش…

    سلام…

    چند وقتی بود که صاحب کارم به شکل های مختلف ازم درخواست داشت که خارج از وظیفه ی من بود…البته زحمت زیادی برام نداشت ولی کلی باعث حواس پرتی من شده بود و از این بابت خیلی احساسم بد بود..و هرروز هم یه درخواست جدید اضافه میشد و من از اینکه چرا نمیتونم نه بگم بشدت عصبانی و خشمگین بودم و این قضیه باعث شده بود تمرکزم تو اهدافم به شدت بیاد پایین و عملکرد خوبی نداشته باشم…چون در طی روز مدام ذهنم درگیر این بود که حتما دوباره قراره صاحبکارم درخواستهای جدید داشته باشه من نمیتونم نه بگم….

    دیشب با خودم تصمیم گرفتم که به صاحبکارم پیام بدم و بگم من دیگه نمیتونم این کارو انجام بدم…(چون ادمین نداشت بهم گفته بود فعلا عکس کارای خودمو تو پیج سالنش بزارم و همین فعلا الان نزدیک دوماه طول کشیده و هر روز بهم پیام میده که در مورد فلان مطلب هم استوری بذار یا در مورد فلان موضوع هم پست بزار…چون خودش بلدش نیست.و همینطور خواسته های ریز و درشت ادامه داشت تا اینکه دیروز بهم پیام داد که من فیلم های آموزشی که خودم خریدم با قیمت کمتری بهش بفروشم..و این خیلی ذهن منو درگیر کرده بود و واقعا دوست نداشتم انجامش بدم)..

    دیشب که تصمیم گرفتم بهش بگم که نمیتونم دیگه ادمین پیجش باشم به قدری ترس وجودمو گرفته بود که اصلاااا باورم نمیشد هرچی فکر میکردم که دلیل این استرس چیه نمیتونستم بفهمم تا اینکه به کمک خدا بیشتر عمیق شدم رو خودم و دیدم که من ترس ازدست دادن کارم رو دارم…ترس که چه عرض کنم وحشت داشتم…

    و فهمیدم که چقدررر وجودمو شرک گرفته و من اعتبار کاری که دارمو دادم به صاحبکارم نه خدای خودم…به محض فهمیدن این موضوع که مشرک شدم گفتم همین الان بهش پیام میدم و از پیج سالن خارج میشم…یه پیام نوشتم و فرستادم و درعرض یک ثانیه گفتم خدایا توکل برخودت و از پیج اومدم بیرون…

    به قدری استرس داشتم از اینکه چی جواب میده که حد نداشت..ولی مدام داشتم با خدا حرف میزدم و ازش کمک میخواستم…بعد فهمیدم که باید دلیل نه گفتنم رو برای ذهنم منطقی کنم…باید ریشه ای این مسئله رو حل کنم که تا دوباره دو روز دیگه همین مشکل برام پیش نیاد‌‌…رفتم تو عقل کل سرچ کردم درمورد توانایی نه گفتن و کلی منطق قوی پیدا کردم که ذهنمو قانع کنم که من حق نه گفتن رو دارم…و دلیلی نداره به خاطرش احساس گناه و عذاب وجدان بگیرم…بعد دیدم صاحب سالن یه طومار برام نوشته که خیلی عذاب وجدان گرفتم و یه پیام نوشتم که دلیل کارمو توضیح بدم…بعد سریع به حقه ی ذهنم پی بردم که این ترسها واهیه…دلیلی نداره که من توضیح بدم بابت نه گفتنم… و فقط نوشتم که نمیتونم…

    و کلا از پیج اومدم بیرون …دیدم دوباره پیام اومد ولی چون خیلی استرس داشتم دیگه پیامو باز نکردم..‌

    تا صبح با خدای خودم حرف میزدم و احساس خیلی خوبی داشتم امروز برای اولین بار صبح سحر خیز بودم و نشستم خواسته هامو نوشتم…خدا ی من دیشب بهم الهام کرد که برم فایلهای توحید عملی رو دونه دونه دانلود کنم و گوش کنم تا شرک وجودمو کم کم از بین ببرم و دیگه از کسی نترسم…

    همینجوری تو عقل کل داشتم منطق های نه گفتن رو مرور میکردم که گفتم بزار برم پیام صاحبکارمو باز کنم ببینم چی گفته…داشتم شااااخ در میاوردم …فقط دوتا فیلم آموزشی برام فرستاده بود همین….باورم نمیشد از خوشحالی اینقدرر بالا پایین پریدم که فقط خدا میدونه…

    گفتم خدایاااا یعنی من به خاطر همین اینقدر تا به امروز خودمو عذاب میدادم؟ به خاطر این ترسهای واهی؟

    خلاصه که کلی خدارو شکر کردم و تصمیم گرفتم روی مهارت نه گفتنم بیشتر و بهتر کار کنم..

    الانم اومدم طبق هدایت خداوند فایل اول توحید عملی دانلود کردم که با گوش جان بشنوم و هدایت شم انشاءالله…

    لایق بهترینها هستید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
    • -
      سعید سادات گفته:
      مدت عضویت: 1175 روز

      صفورا عزیز سلام

      سپاسگذارم که این کامنت رو نوشتی

      سپاسگذارم که این تجربه گرانبها رو به اشتراک گذاشتی

      واقعا همینطوره ریشه خیلی از ترس ها شرک و بی ایمانی هست

      چقدر پنهان هستند این شرک ها در لایه های ذهن مان

      ما با پیدا کردن این شرک ها و برطرف کردن شان با توکل و توحید پله های خوشبختی رو بالاتر میریم

      آرزوی خوشبختی و موفقیت بیشتر شما

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: