آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1 - صفحه 34

612 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    جواد خرم گفته:
    مدت عضویت: 1175 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام عرض میکنم خدمت استاد عزیزم و دوستای خوبم در سایت عباس منش

    اول تشکر میکنم از خانم شایسته زیبا و بامحبت که به الهام دلش عمل کرد و کمک کرد این فایل بی نظیر آماده بشه

    مریم بانو شما لایق تمام این نعمت ها هستی من سپاسگزارم از شما. . خیلی دعا کردم شما رو .

    تجربه داغ من از تغییر زندگی دیگران

    من الان که دارم این کامنت رو منویسم 12 روزه از ترکیه به ایران برگشتم بعد از 6 ماه باید 3 ماه ایران باشم و دوباره برگردم

    من 39 سالمه و با همسر دختر و پسرم در حال حاضر زندگی میکنم

    وقتی بعد از این مدت برگشتم پیش خانواده ام دیدم دخترم که تازه کلاس اول ابتدایی رو داره میخونه هیچی بلد نیست و همش بازیگوشی می‌کنه و من گفتم اینجوری نمیشه خانم باید یه کاری بکنیم باید کنترل بکنیم و صبح تا شب با ها ش کار کنیم یعنی چی که نمیتونه درست بنویسه پس شما این مدت چیکار میکردی خانم

    آنقدر به خانمم ترس انتقال دادم که ما باید یه کاری بکنیم این بچه آینده اش خراب میشه از این صحبت ها

    پسرم هم که بزرگه و 16 سالشه هم به یه شکل دیگه که چرا این درس نمی خونه چرا آنقدر تو گوشیه این چه وضعیه باید درستش کنیم

    زیاد پر حرفی نکنم کارو به جایی رسوند م که دختر خوشگلم و پسرم عزیزم می‌گفتند بابا چرا آمدی ایران کی میری خسته کردی ما رو

    تو نبودی همه چیز خوب و آروم بود

    خانمم بنده خدا هر روز با بچه ها دعوا میکرد و می‌گفت باید تغییر کنید

    بابا تون فکر می‌کنه من شما رو ول کردم به امان خدا

    زندگی شد جهنم و قهر و دل خوری و ناراحتی

    یه استاپ بکنیم این رو بگم منی که در مورد خانواده ام و فرزندانم اینجوری رفتار کردم

    بگم که من در مورد دوستان و همکاران خیلی کم اینجوری هستم و اصلأ نمیخواهم اونها رو تغییر بدم

    چون دقیقا مثل صحبت های استاد تو گذشته درباره مشاوره دادن به دیگران و نصیحت کردن دستی بر آتش دارم چون من مدت 8 ساله که پاکم و عضو انجمن معتادان هستم و اون اوایل پاکی خیلی دوست داشتم همه دنیا رو پاک کنم و همه رو تغییر بدم و دقیقا مثل استاد شده بودم سنگ صبور تعدادی از همدرد ام و می‌گفتم باید اینها رو تغییر بدم من رسالت دارم

    ولی آب در هاون کوبیدن بود

    من کلی روی خودم کار کردم از دوره‌های آموزشی استاد از قرآن بگیر تا

    12 قدم. عظت نفس.ثروت .و قدم های انجمن غیره

    اینها رو میگم که بدونید با این مباحث آشنا هستم و تمام سعی رو میکنم که در زندگی ام به اجرا در بیاورم و نتایج خوبی هم خدا رو شکر گرفتم

    برای مثال چند روز پیش جشن تولد 8 سالگی ام بود در انجمن از دوستانم و بچه‌ها ی قدیم که من راهنمای اونها بودم به من لطف داشتن و می‌گفتند اون اوایل تو خیلی به ما کمک کردی و زندگی ما رو تغییر دادی ما مدیون تو هستیم چقدر برای ما وقت می گذاشتی .

    اگر اون اوایل بود به خودم باد میکردم و میگفتم آره دیگه من خیلی درد کشیدم تو این مسیر و تجربیات م رو با شما به اشتراک گذاشته ام تا شماها درد های منو نکشید

    ولی من یاد گرفتم که اعتبار این چیزها همش برای خدای من هست و من ذره ای نمی توانم زندگی کسی رو تغییر بدم اگر من نباشم خداوند به بی نهایت طریق آدم ها ی

    که توی فرکانس دریافت هدایت باشند رو هدایت می کند نقطه سر خط

    این ها رو گفتم که بگم توی یه جاهای من خوب عمل میکنم ولی در مورد فرزندانم ضعیف هستم و می پذیرم

    و تسلیم هستم و اجازه میدم که خداوند هدایت تم کنه

    مثل همین الان که ساعت 6,6دقیقه صبح و از ساعت 4 صبح به طور عجیبی بیدار شدم و یه حسی بهم گفت برو توی سایت و این فایل زیبا رو دیدم و این حس بهم گفت که این تجربه رو به اشتراک بذار

    توی این چند سال این سومی کامنت من هست

    باز هم از همه شما تشکر می کنم که وقت گذاشتید

    استاد خیلی می خوامت عشق منی داداشی

    دور سرت بگردم به امید دیدار نمی‌دونم کجا ولی زود می‌بینمت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  2. -
    خوشبخت آزاد گفته:
    مدت عضویت: 1938 روز

    دقیق یادمه زمان هایی بوده که اطرافیانم تغییرات من رو دیدند

    و باورم کردند

    و شروع کردن مشکلاتشون رو پیش من گفتن

    و از من راه کار خواستن و من جوابشون رو دادم

    دیدم

    دقیق یادمه

    پدرمادر و خواهرم

    مسائلشون باهمدیگه رو به من میگفتن

    مثلا پدرم بهم میگفت ببین مامانت چیکارا میکنه

    و من سعی میکردم راهکار بدم بگم مامان ایتطوریکن اونطوری کن پدر توهم اینطوری کن

    یا خواهرم میگفت آبجی ببین مامان رو و منم شروع میکردم راهکار دادن

    به ظاهر عالی بود و داشتم بزرگ میشدم توی خونواده

    مثل بزرگ های فامیل که واسه هر مشکلی میرن سراغشون

    بعد دیدم یواش یواش

    مشکلات بیشتری رو دارم میبینم

    درگیری ذهنی بیشتری پیدا میکنم

    و مجبورم برای همشون راهکار بدم

    دیدم یواش یواش دارم از مشکلات خودم دور میشم انکار من مشکلی ندارم عالی هستم

    دیدم یواش یواش دارم از خوشحالی دور میشم

    و توی ذهنم همش دنبال نصیحت کردن افرادم

    و افراد میان مشکلات شخصیتی دیگران رو به من میگن

    و اصلا دیدگاه من نصبت به اون شخص هم عوض میشد شاید اون فرد برای من اصلا اون رفتار رو نشون نمیداد

    اما برای اون نشون میداد

    حالا نمیگم صرفا تقصیر یک طرف بوده قضاوتی ندارم

    اما این باعث میشد دیدگاه من نسب به اونو حتی افراد مشابه تغییر کنه

    میخوام بگم جهان من داشت تغییر میکرد

    و من اینو نمیخواستم

    چون اصلی ترین هدف من از قرار گرفتن توی این مسیر این بود که

    دیدگاهم رو نسبت به کل اجزا جهان تغییر بدم و هدایت بشم

    نه اینکه منفی هارو بشنوم و ببینم و پر بشم از منفی بافی و جلوی جریان هدایت رو بگیرم

    خیلیا هستن که اخبار گوش میکنن

    به غیبت گوش میکنن

    به اینجور حرفا که شوهرت باهات چیکار کرد بچت چیکار کرد رییست چیکار کردن و فلان گوش میدن برا چی؟

    برای اینکه بدونن توی دنیا چه خبره

    برای اینکه خودشون رو با این حرفا دور کنن از خطر

    اما آیا این روش جواب داده؟

    خیر جواب نداده

    به شخصه خودم دیدم که مشکلات بیشتری میبینم

    خلاصه

    این کمک کردن و مشاوره دادن هم مثل همونه

    باعث میشه بشنوی چیزای بد رو و نتونی ذهنتو کنترل کنی

    ولی خب خداوند خودش در قران فرموده که

    آل عمران

    وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثَاقَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ لَتُبَیِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلَا تَکْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ وَاشْتَرَوْا بِهِ ثَمَنًا قَلِیلًا فَبِئْسَ مَا یَشْتَرُونَ

    ﻭ [ ] ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺍﺯ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﺘﺎﺏ ﺁﺳﻤﺎﻧﻲ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺪ ، ﭘﻴﻤﺎﻥ ﮔﺮﻓﺖ ﻛﻪ ﺣﺘﻤﺎً ﺑﺎﻳﺪ [ ] ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺮﺩم ﺑﻴﺎﻥ ﻛﻨﻴﺪ ﻭ ﭘﻨﻬﺎﻧﺶ ﻧﻨﻤﺎﻳﻴﺪ . ﭘﺲ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺗﺮﻙ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺍﻋﺘﻨﺎﻳﻲ ﻧﻨﻤﻮﺩﻧﺪ ، ﻭ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺗﺮﻙ ﺁﻥ ﺍﻧﺪﻙ ﺑﻬﺎﻳﻲ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ ; ﻭ ﺑﺪ ﭼﻴﺰﻱ ﺍﺳﺖ ﺁﻧﭽﻪ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﻰ ﺁﻭﺭﻧﺪ .(١٨٧)

    آدم نباید سبک شخصیشو پنهان کنه

    باید نقطه نظراتشو بیان کنه

    البته جایی که نیازه و میبینه مقاومت زیادی وجود نداره

    بعضی جاها هم مقاومت ها زیاده اما میبینیم که نیازه سبک شخصیمونو بگیم

    بازهم باید بگیم و نترسیم از نظر کسی

    و پنهان نکنیم

    آل عمران

    لَتُبْلَوُنَّ فِی أَمْوَالِکُمْ وَأَنفُسِکُمْ وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِن قَبْلِکُمْ وَمِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا أَذًى کَثِیرًا وَإِن تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ ذَٰلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ

    ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺩﺭ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﻭ ﺟﺎﻥ ﻫﺎﻳﺘﺎﻥ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﻴﺪ ﺷﺪ ، ﻭ ﻣﺴﻠﻤﺎً ﺍﺯ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﻛﺘﺎﺏ ﺁﺳﻤﺎﻧﻲ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺍﺯ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺷﺮﻙ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ ، ﺳﺨﻨﺎﻥ ﺭﻧﺞ ﺁﻭﺭ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺧﻮﺍﻫﻴﺪ ﺷﻨﻴﺪ ، ﻭ ﺍﮔﺮ ﺷﻜﻴﺒﺎﻳﻲ ﻭﺭﺯﻳﺪ ﻭ ﺑﭙﺮﻫﻴﺰﻳﺪ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﻮﺭﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻠﺎﺯﻣﺖ ﺑﺮ ﺁﻥ ﺍﺯ ﻭﺍﺟﺒﺎﺕ ﺍﺳﺖ .(١٨6)

    استاد توی دوره عزت نفس کامل توضیح میده

    که کسی که عزت نفس داره این رفتارو داره

    و این قسمتی از احساس لیاقت هست که ما با خودمون به صلح میرسیم وقتی که نظرمونو پیش کسی بیان میکنیم چون اینجوری دیگ نمیترسیم از قضاوت

    و این قسمتی از مدیتیشن هست….

    مدیتیشن عملی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  3. -
    گلاله خسروی گفته:
    مدت عضویت: 879 روز

    به نام خدا بخشنده و مهربان

    الان ساعت 4ونیم شب است و من بیدار شدم اما این جنس بیداری از جنس برخورد با تصاد وحرافی ذهن بود که خدارو هزاران بار شکر که با آمدن در این سایت خواندن نظر ارزشمند دوستان و نوشت شکر گزاری حالم خیلی خوب شد

    من اول فکر میکردم حرفی واسه گفتن ندارم چون استاد گفتنی ها رو گفتن و نظرات عزیز آن کامل هست

    اما وقتی شروع به نوشتن کردم و خواستم بگم کمتمرین ضرر دلسوزی این که به فرد مورد ترحم قرار گرفته احساس توان و حس قدرت و اقتدار ازون گرفته میشه در حالی خداوند ویا زندگی مارا در یک تضاد قرار میدهد که یک چیزی را به ما درس دهد و ما با احساس دلسوزی قدرت و توان و خلاقیت رو از فرد مورد نظر میگیریم اما بالعکس حس احترام و تشکر ومتمرکز شدن به نقاط مثبت و به خدا سپردن نتایج را تغییر می دهد ….

    واگر هم تغییر نکند حداقل مدار فرد دلسوز پایین نمی آید وحس بد پیدا نمیکند

    من با خواهرم داشتم به ظاهر در مورد قوانین حرف می‌زدیم وبه گمان خودم دارم قوانین رو مرور وتکرارمیکنم غافل از اینکه در مدار قضاوت ونصیحت قرار گرفتم به خدا قسم بعداز دو ساعت دقیقا وارد فرکانس اون شدم و دقیقا با تضاد او مواجه شدم چه بسا که دنیا دقیقا اینه وار جایگاه اونرو به من اختصاص داده واز لحاظ فیزیکی جای هیچ چیزی فرق نکرده بود

    خدایا شکرت بابت کشف این ترمز بزرگ به واسطه این فایل عالی استاد

    خدایا ازت سپاسگزارم به خاطر هدایت های بی نظیر خدایا شکرت به خاطر اسانی های نعالی ثروت های فراوان و زیادی که به من عنایت می‌کنی

    خدایا شکرت به خاطر این سایت عالی و استاد عالی و تمام عوامل و دوستان بی نظیر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  4. -
    گل گفته:
    مدت عضویت: 1835 روز

    سلام استادجان عاشقتونم ممنون برای این فایلی ک هدیه بما دادین عالی و ارزشمند و پراز آگاهی هست و دقیقا انگار خدا برای من آماده ش کرد

    برای منی ک از دختر11ساله م دور هستم و روزانه بارها تماس و پیام و .. و حودم متوجه این میشدم ک دارم از مسیر درست خارج میشم ولی احسایات مادرانه جلو دیدمو میگرفت .

    خداجونم باید دخترم رو در پناه تو رها کنم این جدایی فعلی ما حتماااا و قطعا سرشار از خیرو برکت هست برای هر دومون برای قدرتمندتر شدنمون و برای قدردان شدنمون

    استادجان من بدلیل اینکه ک چندماهیی هست هم پدرم هم مادر برای پسرم.. هم مرد خونه هستم هم خانم خونه و .. کلی مسعولیت دارم ور فصل جدید زندگیم، کم سر میزنم ، ولی همیشههه موقعی ک باید میام و آگاهی های بی نظیر رو به وجودم میرسونم و دقیقققاااا هم همونه ک باید باشه. همون چراغ راهی ک خدا منو هدایت میکنه

    بسته ب شرایطی ک هستم دقیقا همونی ک لازمش دارم خدا به شما الهام‌میکنه و هدایت میشیم‌ به زیباترین شکل ممکن

    شکرت خدا برای آرامش قلبی ک دارم و اینهمه حال خوبی ک بهم از بینهایت طریق میدی خدای جانم

    ممنون مریم عزیز ک یاداوری کردی برای این فایل عالی دوستت دارم بانوی گل

    استاد جانم ممنونم عاشقتونم

    ک انقدر زیبا مفهوم آمادگی و هدایت و همزمانی ها رو حتی در ریزترین موضوعات توضیح میدید و چقدرم فصیح و توانمندید

    شکر ک شاگرد شماییم. خدا برای ما شمارو نگهداره

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  5. -
    زهرا محمد خانی گفته:
    مدت عضویت: 982 روز

    به نام خدا

    احساس مسولیت زندگی خودم

    خدایا شکرت که انتخاب صد در صدی زندگیمو در دسته خودم قرار دادی

    اثبات منطقی

    دختر امیش که با اینکه توی یه دولت خلاف فکرش با دنیا اومد ولی مخالف انها زندگیشو انتخاب کرد وگزروند

    دختری که خاسته اش درس خوندنش بودولی حکومت شدید مخالفش بود ولی با حمایت خدا تا دکترا ادامه داد توی کشوری که جز تا دبستان نمیزاشتن

    زهرا دیدی حامیه انتخابو

    زهرا تو چیه انتخاب کردی یه زندگی غنی کاملو

    یادم همیشه توی مدرسه بودم کنار درسام اخلاق مرتب بودن خیلی چیزا برام مهم همه شون باهم میخاستم

    دید خلاف جهت با اینکه زنی که خونه دار بشه از رشد ترقی خودش میوفته وباید خونه رو یه جوری اماده کنه برای رشد شادی بچه ها دیگه از خودش گزش بعد

    همسری با عشق همینجور رشد کنه بچه هام ادامه بدن شرایط براشون بهتر بهتر میشه

    اما هدایت برای همه هست

    خانه داریم به عنوان بخشی زیبا از زندگیم میپزیرم با اینکه تحقیر های زیادی از خانمای خونه توی زهنم هست ولی مهم باور خودمه

    مهم اینکه معنی خونه داری عشق با خونه بچه همسری خیلی دوس دارم وبرام ارزشمنده

    اینکه من سپاسگزار خونم هستم با بهبود تمیزکاری روحشو تازه میگنم نفس بکشه

    وااای واایی نمیدونید وقتی خونه در امن امان تمیزیو ارامشه چه حظی داره

    البته بگم من قبلا صدوهشتاد درجه اونور ماجرا بودم اومدم اینور وکلی لدت میبرم شکرررت

    حالا مسول زندگی خودمان هستی ینی چی چه ارزشی داره

    ینی الان انتخابم هر چی باشه اونو انتخاب میکنم و سمت پیشرفت میکنم

    من تا حالا خواسته هام از طرف بقیه گفته شده وانجام شده مثلا توی خونه نظم میخاستیم سعی کردم وبه لطف رب کشف شد

    استقلال توی بعضی کارها میخاستم که انجام شد

    خواسته تپل ازادی مالی

    من طبق باورهای خانواده زنو تحت حمایت مرد میدیدم وزنهایی که به زور از همسراشون پول میگیرند یام بعضی نمیگیرن به خاطر غرور عزت نفس هرچی ولی کینه قوی میگیرن

    من خودم وقتی زنی تحت عشق بی نهایت البته این ظعف خواسته با احساس لیاقت درونی اوکیه

    ولی خواسته های مالیش عالی اوکیه احساساتی میشم و حسادت میکنم الان خیلییییییی بهتر شدم چون نعمتای.زندگیمو میبینم خوشبختی واقعیمو میبینم چرا چون قدرتو دسته ربم میدونم وبه همسرم به عنوان یه نعمت از رب میبینم ازش لدت ببرم واگه خواسته ازادی مالی دارم به جای اینکه بچسبم به همسرم تامینم کنه به خاطر این سخاوت بخشندگی که به زندگیم داره ممنون باشم ویادم باشه اینا مهربونی های رب هستند

    و خودت باید ارزشساز باشی عاشق کارت باشی واونو رشد بدی این درجه از ازادی مالی تکاملی میاد تو زندگیمون

    حالا همسری من تکاملی داره زندگیشو میکنه ورشد میکنه کی گفته من متوقفم من هم میتونم رشد کنم تو چی

    تو خونه داری تو روابطم تو کارم طراحی

    تو درک قانون

    و شکرت برای این شاه رگ های نعمتت

    مسولیت دیگران

    گاهی ارزوی قهرمان بودن به سرم میزنه به خاطر فیلمایی که دیدم وقبل اینکه خودمو نجان بدم میخام خودمو فدایی کنم

    مثلا خودم دارم میوفتم میخام دسته یکی دیگه رو بگیرم

    البته اینو بگم کسی که به خودش کمک میکنه زندگی خودشو مهم میدونه وتمرکزش. میزاره روی بهبود زندگیه خوددددددش به بقیه هم کمک میکنه چون میشه الگو ببین اون تونسته زندگیشو خفن بچینه پس من هم میتونم نه اینکه زندگی پازل خودمو ول کنم برپ پازل بقیه رو بچینم سه ساعت طرف اخرش بریزه به هم دختر بشین تو زندگی خودت

    احساس گناه

    بعضی وقتا با افرادی بر میخورم که توی بعضی چیزا ضعف دارن بعد دوانتخاب هست دلسوزی وکمک یا سرت تو زندگیه خودت باشه بهت بگن بی محبت

    با اینکه این موقعه ها باید خندید وگفت قانونو نمیدونن دیگه

    همه ما قوی هستیم با خدایم ومیشه به هر خواسته ای رسیدنیازی به کمک بقیه نداریم وحمایت های رب خودش سرجاشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    سروش شادکانی گفته:
    مدت عضویت: 1176 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان

    واقعا هر روز دارم درس ها و آگاهی های جدیدی رو از این سایت بر میدارم ، استاد واقعا تحسینتون میکنم چقدر بینظرید در رسوندن کلام خداوند خیلی قشنگ فرکانس توحید تون رو خالصانه حس و دریافت میکنم .

    واقعا سپاسگزار وجودتون هستم استادم

    اتفاقا چندین بار برام پیش اومده که ی سری افراد اومدن راجب مسائلی با من صحبت کنند و من با تمام وجودم اومدم مسئله رو از طریق قانون با زبان ساده براش باز کردم اما در اون فرد هیچ تغییر حس نکردم فقط مثل یک قرص مسکن عمل کرده حرفام از وقتی که دارم روی خودم کار میکنم استاد از لحاظ فرکانسی در تمام امور زندگیم شرایط بهشتی شده در این حد که تمام افراد مهم زندگیم حذف شدند حتی خانواده ام برادرم ، مادر و پدرم و خواهر کوچولوهام ، به جاش هدایت خداوند منو برد به سمت افرادی که توی سایت هستند و دارند روی خودشون کار میکنند هدایت شدم به یک پارتنری که واقعا یکی از بزرگ ترین نعمت های خداوند هست برام که تو سایت ایشون هم روی خودش داره کار می‌کنه ، و من به لطف خدا مستقل شدم و مدارم از همه جدا شده بعد از مدت ها تقریباً یک ماه دقیقا صبح شبی که این فایل رو گذاشته بودید روی سایت رفتم خونه پیش خانوادم مادرم می‌دونه که من دارم روی خودم کار میکنم منو نشوند روی صندلی و قصد این رو داشت که باهاش درد و دل کنم و راهنماییش کنم و می‌گفت تو که روی خودت داری کار می‌کنی بیا مسئله منو حل مسئله کن برام و منم اونجا سعیی کردم که راجبش صحبت کنم که دیدم موضوع دارم به سمت نازیبایی ها می‌ره و خب ی جاهایی خیلی خودخواه هستم روی ورودی هام و داشت احساسم رو بد میکرد همون لحظه هدایت شدم به اینکه صحبت هامون رو قطع کنم و بگم من نمیتونم هیچ کمکی به شما بکنم من خودم آگاهی ندارم مامانم اگه واقعا این موضوعات و شرایط زندگیت برات مهمه که برو تو سایت استاد عباس منش اون جواب تمام سوالاتت رو بهت میگه گفت من حرف های استاد رو وقتی گوش میدم درک نمیکنم و نمی‌فهمم و در پاسخش جواب دادم که درک بیشتر نیاز به تکامل داره و چند بار یک فایل رو باید گوش داد برای درک بهتر و عمل کردن ، الان بهتر میفهمم که میگید آدم باید آماده دریافت الهامات و آگاهی ها باشه تا درک کنه حتی خوده من من خیلی استاد ناآگاهم خیلی ضعف ها دارم که هدایت می‌خوام برای فهمیدن تک تک شون که باید آگاهانه روی خودم کار کنم و بهبود بدمش واقعا همه چیز تو زندگی برمیگرده به توحید من لذت میبرم که شما حتی کوچیک ترین چیز هارو ربط میدید به توحید و توحید یک اصلی هست که همواره باید روی خودت کار کنی اگه یکی روز روی خودت کار نکنی مدارت میاد پایین تر در حدی که قشنگ موقع سپاسگزاری کردن حسش میکنم درست وصله به نرمی و لطافت قلبم .

    خیلی جاها خودم میام با افرادی که تو سایت هستند صحبت کنم راجب مسائل چون تو ذهنم منطقی شده که خب اینا دارن روی خودشون کار میکنند پس آگاهی بیشتری دارند برای همین به خودم اجازه میدم که راجب مسائلی با اونا صحبت کنم و خب نمی‌دونم این درست هست یا نه اما باز هم هدایت می‌خوام جدیدا خیلی کمترش کردم و دیگه دایره صحبت هامو با حتی دوستانی که روی خودشون کار میکنند هم کمتر کردم و راجب چیزی تصمیم دارم صحبت کنم که بهش رسیدم و عملی کردم .

    استاد من واقعا اون لحظه ای رو که اومدین گفتید حتی نرید فایل های منو به افرادی نشون بدید که دارند بقیه افراد رو نصیحت میکنند و بخوایین اونا رو آگاه کنید واقعا برگام ریخت موهای تنم سیخ شد کلی تحسینتون کردم که چقدر قانون رو قشنگ درک کردید و اون ایمان و به اون توحیدی که داشتید حسادت کردم و کلی کیف کردم و احساس ارزشمندی کردم که همچین استادی دارم چرا که همه دوست دارند کارشون وسیع تر بشه و افراد بیشتر اونارو بشناسند اما شما اومدید گفتید فایل های منو به کسی که اینکار رو می‌کنه نرید نشون بدید چقدر قشنگه یکتا پرستی و فقط حساب کردن روی خودش اون قراره افراد موقعیت ها و شرایط خوب و ثروت رو وارد زندگیمون کنه با عشق با لذت و با عزت و آسانی باریکلاااا بهتون آفرین آفرین آفرین واقعا دارم یاد میگیرم ازتون که چقدر تسلیم تر باشم توی مسیر و خب از خداوند کمک می‌خوام برای عمل کردن به الهامات و عمل به قانون بدون تغییر خداوند .

    از صمیم قلبم براتون همیشه بهترینارو می‌خوام و به الله یکتا می‌سپارمتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    شاهان گفته:
    مدت عضویت: 1321 روز

    استاد عزیزم و مریم خانم مهربونم سلام

    من امروز از این فایل یک نشانه دریافت کردم

    من در کامنت قبلیم گفتم در زیر پست اینستاگرام استاد یک متن گذاشتم و از موفقیتم در یک سال گفتم که باعث شد چندین شایدم چند صد نفر اومدن و ازم راهنمایی خواستن که شما چطور توو یک سال به اینجا رسیدید در صورتی که من چندین ساله شاگرد استاد هستم اما بعد از عمل کردن به قوانین و دریافت الهامات و توجه به زیبایی ها و ارسال فرکانس های مستمر در مورد خواسته ها و با عمل به قانون تکامل و بسیاری دیگر پارسال شروع به دیدن آرام آرام تغییرات شدم و با استفاده از قانون تکامل و البته کنترل ورودی ها در عرض یک سال به یک نتیجه مطلوب رسیدم.

    بعد من اومدم توو سایت کامنت گذاشتم که استاد مهربانم با اجازه شما میخوام چند نفری رو از آموزه های شما آگاه تر کنم و کمکشون کنم و یه جورایی مشاوره بدم. و من هم این کارو انجام دادم و افراد شروع کردن به دیدن نتایج کوچک و خوشحال شدن و حتی ازم تشکر هم میکردن اما خیلی زود اون افراد دوباره ناامید شدن و شروع کردن به سوال کردن های بیشتر و حتی تکراری. و امروز متوجه شدم که کار من اشتباه بوده و به هیچ وجه من توانایی در تغییر زندگی دیگران ندارم. و کلام من به هیچ وجه نمیتونه کسی رو تغییر بده و من فقط برای خودم آماده هستم و تمرکزم روی خودم هست تا از آموزه ها استفاده کنم و نتیجه بگیرم. به همین دلیل این فایل باعث شد من خیلی زود به اشتباه خودم پی ببرم.در ضمن من در تکمیل صحبت های استاد بگم که نه تنها من تغییری در زندگی دیگران ایجاد نخواهم کرد بلکه باعث دریافت فرکانس های منفی و دریافت اخبار و احوال بد دیگران نیز میشم و مسلما تاثیرات منفی در زندگی خودم هم ایجاد خواهد شد.

    استاد عزیزم شما چقدر خوبی آخه.

    اصن الان متوجه شدم دقیقا از همون روزی که به کامنت افراد پاسخ دادم سطح انرژی خودم پایین اومده بود اما دنبال دلیلش میگشتم و پیدا نمیکردم امروز متوجه شدم که دلیلش چیه. شنیدن و خواندن مشکلات و احوالات منفی دیگران بوده.

    من سپاسگذار خداوندی هستم که از طریق دستان بی نهایتش منو هدایت و راهنمایی میکنه.

    سپاسگذار خداوند اون شخصی هستم که این کامنت رو برای استاد نوشته و باعث شده استاد این فایل رو برای من و برای من و براااای من بسازه.

    استاد مهربانم شما دستی از دستان پر قدرت خدا برای من هستید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  8. -
    سید محمد رضا موسوی گفته:
    مدت عضویت: 249 روز

    سلام و درود خدمت انرژی مقدس خالق و فرمانروای کل کائنات یگانه خالق آفرین من ،،

    سلام و درود خدمت دوستان عزیزم ،،

    بچه ها دوره مقدس احساس لیاقت ( چرا مقدس چون واقعاً نجاتت میده )

    دقیقاً داره بیدارمون میکنه از خواب غفلت ،،

    آقا من سید محمد رضا موسوی همینجا اعلام میکنم کمتر از یک درصد خودمو میشناسم و تازه دارم میفهمم اینو و خدارو صد هزار مرتبه شکر میکنم که بیدارم کرد الله کریم ،، که آقای سید کجایی ؟؟

    چیکار داری میکنی ؟!

    تو اصلاً کی هستی!؟

    خودت میدونی کی هستی !؟

    اگر ی کسی بدون آمادگی ازت بپرس که پنج تا خصوصیات خوب و پنج تا خصوصیات بد خودت بگو میتونی زیر ده ساعت :( جواب بدی ،، ن ،، به بزرگیش قسم نمیتونم

    بدون آمادگی که هیچ با آمادگی هم نمیدونم ،،

    چرااااا

    چون اصلا تاحالا نیومدم بشینم فکر کنم این عزیزترین کسم چی دلش میخواد

    دنبال چی میگرده !؟

    ینی چی دنبال چی میگرده!!

    ینی این مصراع زیبا ؛

    هر چیز که در جستن آنی ، آنی .

    ینی اگر ی شخصی مثل استاد عزیزم بخواد درباره همین 19 دونه حرف که بهم چسبیده و کنار هم یه جمله شدن صحبت کنن صد سال درس از تو دلش در میاد

    آقا من همیشه فکر میکردم می‌دونم چی می‌خوام ،،

    بخدا قسم انقدر سختی و تنهایی با عذاب کشیدم تا اینجا ،،

    ولی تازه فهمیدم ای دل غافل ،،

    میدونی چی شد اصلاً

    گفتم بزار چیزایی که خودم واقعاً خواستم و بهشون رسیدم بنویسم

    صد تا برگه آ چار سفید در اومد ازش

    واااا

    جدی

    باور کن

    دستاورد دارما

    زیااااد

    ولی برای در آوردن چشم این و اون

    عه

    پس خودت چی

    هیچی

    تو بحث رابطه

    ینی شیرین 15 سال تمام با خودم تو کلنجارم

    که جدی یا ن هنوز زوده

    به چی می‌خوام برسم والله نمی‌دونم

    به بزرگیش قسم نمی‌دونم

    آقا ،، خانوم ،، نمی‌دونم ،، ایوهالناس من نمی دااااااانم چی میخواااااااام از زندگی

    همه کاری هم کردم

    تا درس بوده خوندم

    خدمت رفتم

    صاحب مغازه بودم

    شاگرد بودم

    مهاجرت کردم

    رابطه داشتم

    دوست داشتم

    مستقل زندگی کردم

    تنهایی کشیدم

    ورزش کردم

    وزنمو کم کردم

    حرفه جدای درسم یاد گرفتم

    حرفه های مختلف تجربه کردم

    همه چیز تجربه کردم

    ولی یکبار

    فقط یکبار با خودم روراست نبودم که آقا سید محمد رضا خان

    عزیز ترین کسم

    جانم

    قشنگم

    دِ لامصب

    تو چی میخوای از این زندگی ؟!

    جان خودت بشین فکر کن بهش

    من واقعاً بچه ها تا این سن هنوز نمی‌دونم چی حالمو خوب می‌کنه

    پول

    آرامش

    پول خیلی خیلی خیلی زیاد ( چرا چرا )

    امنیت شغلی ، ثبات شغلی ( دقیقاً چیزی که تو غربت خفت می‌کنه دردش دوست عزیز )

    حس گرم خونه ( تنهایی ، هر شبت و گند میزنه توش ، فقط باید ی حس خاص باشه ، باید اونی چفت وجودته باشه ، واقعاً اینکه هر چیزی میفرماید خداوند جفت آفریدیم برای همین که حس آرامش نداری حس خلأ عاطفی واقعاً ی تعبیری داره که تو روانشناسی بهش میگن زاویه دار میشی کم کم عین چند ضلعی با گوشه های تیز و تیز تر که از ی جایی خودت خودتو وجود تو زخمی می‌کنه )

    حس ترس ( شرک ، کفر ، بی ایمانی )

    حس اینکه همش همه چیو میخوای رو دوش خودت باشه و نتیجش اینه زیرش میزایی به جد ،،

    اینکه مسئولیت کل زندگیمون باید خودمون بپذیریم از کسی غیر از خدا کمکت نخوایم درست ولی یک اینکه اونی که تا دیروز محلت نمیزاشت افتاده دنبال کارات ، کار کیه هااان ؟؟

    میگی پول ندارم سرمایه ندارم فلان بیسال پس نمیرم جلو پس اعتمادت به خدا کجا رفته ،،

    تجربه های خطا گذشته رو تکرار میکنی این فقط حماقت محض بفمش اینو

    ینی انگشت تو هر سوراخی میکنیم ماها ولی به اندازه ی ارزن دلمون واسه خودمون نمیسوزه جدیا

    ی چیزی رو چند شب پیش تجربه کردم هدایتی خیلی تأثیر گذار بود برام بچه ها حتماً امتحانش کنید

    نشستم سال های عمرم نوشتم از اول تا امسال توی دفتم

    بعد

    جلوی هر سال فقط یک یا چندتا کلمه اون سال رو در بارش نوشتم

    مثلن سال فلان : فلان کار یا درس یا دانشگاه

    بعد گفتم بزار فکر کنم ببینم یادم میاد چیو واقعاً باهاش حال کردم بنویسم جلوش

    اصلاً داغون ،،

    امشب به نظرم بزرگترین آگاهی عمرم تا حالا خداوند بهم عطا کرد

    و اونم اینکه شاید به اندازه یک درصد خودمو میشناسم یا کمتر همین و بس.

    تمام .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    الهام تهرانی گفته:
    مدت عضویت: 1441 روز

    سلام از صمیم دلم به استاد عباس منش عزیزم و خانم شایسته عزیز

    استاد هر چقدر از خدا تشکر کنم بابت حضور شما در زندگیم هر چقدر از شما تشکر کنم بابت آموزش ها و کلام تاثیر گزارتون

    این سپاس گزاری به اندازه ی قطره ای در برابر دریاست.

    استاد خیلی دوست دارم بیام در سایت و کامنت بزارم و از تغییراتم بگم

    اما 32 سال با شرک زندگی کردم

    شکر گزاری و در فرکانس خدا قرار گرفتن یاد نداشتم

    خودم مسئول خوشبختی و حال خوب و راضی نگه داشتن آدم های اطرافم مخصوصا افراد درجه یک خانوادم میدونستم

    تا حدی که از خواسته ها و علایق و نیاز های ابتدایی خودم می‌گذشتم تا دیگران احساس خوب داشته باشن

    به حرف مادرم میکردم و با چادر بیرون میرفتم

    چون فکر میکردم باید با گوش کردن به حرف های مادر بهش احساس خوب بدم

    رشته ی تحصیلی ای انتخاب کردم که خانوادم میخواستن

    با کسی ازدواج کردم که پدر و مادرم و خاله و دایی میگفتن این آدم خوبیه و تو هنوز نمیفهمی زندگی چی میخواد

    یادمه مادربزرگم بهم گفت عروس شو دیگه خیلی وقته شادی و عروسی نداشتیم

    خاله ی مامانم گفت این پسر تو رو دوست داره اگر جواب ندی شاید پاپیچ زندگیت بشه و ….

    تمام زندگیم از هر آنچه انتخاب بود و مهم ترین تصمیمات زندگیم بود

    همه و همه

    به پای راضی کردن و خوشحال کردن و کمک کردن به دیگران گذاشتم

    اینها که مربوط به زندگی شخصی خودم بود و فکر میکردم با این طرز فکر دارم به دیگران حال خوب میدم

    چون تو این مدار بودم همیشه آدم هایی که مشکل داشتن

    گرفتاری داشتن

    نیاز به کمک داشتن

    دوست هام و آشناها هر بار به مسئله ای برمیخوردن از مشکلات کاری و زندگی و رابطه با همسرشون میومدن و سر راه من قرار می‌گرفتند

    از من مشورت میگرفتن و من شده بود مشاور رایگان بقیه که وقتی باهاشون صحبت می‌کردم و حال اونها خوب میشد و بهم میگفتن الهام تو چقدر خوب حرف میزنی چقدر ارامش میگیریم و من با شنیدن این حرف ها بیشتر به خودم اعتبار میدادم.

    ولی نمیدونستم دارم با تمرکز به مسائل اونها مشکلات به زندگی خودم وارد میکنم

    چون تو این مدار بودم

    یک خانمی با ما آشنا شد ‌که طبق معمول شروع کردیم به تهیه پول رهن برای خونه اش

    نگه داری از بچه هاش

    کمک خرجش شدن

    و هزار تا کار دیگه

    که بعد حدودا 1 سال از آشنایی ما با اون خانم چنان گرفتاری و مسئله ی مالی برامون پیش اومد و دقیقا از طرف همون آدم یک بدهی برای ما به جا ماند.

    چون ما اومدیم بهش کمک کنیم و چک دادیم تا همسرش ماشین بخره و قرار بود چک ها رو خودش پاس کنه

    بهتر میدونید

    چک رو پاس نکرد و ما مجبور شدیم چک پاس کنیم

    و این شد نتیجه ی کمک کردن به آدمی که ما براش دلسوزی کرده بودیم

    چرا من داشتم خدایی میکردم

    چرا فکر میکردم میتونم با این کارها به دیگران کمک کنم

    اینها مربوط به زمانی بود که من با شما آشنا نشده بودم

    وقتی دوره های شما رو خریدم

    حل مسائل زندگی

    و کشف قوانین

    12 قدم که به تازگی قدم 12 ام به پایان رسوندم

    در شروع هر کدام از این دوره ها شما گفتید در مورد این مسائل با کسی صحبت نکنید

    و من با مادرم و خانواده ی خودم و همسرم در مورد این مسائل شروع میکردم به حرف زدن

    البته که مادرم از محصولات شما استفاده میکنه

    اوایل دوره ها فکر میکردم باید به خانوادم و همسرم هم بگم که نکنه ی وقت من تغییر کنم و پیشرفت کنم و شرایط ام بهتر بشه و اینها تغییر نکنن

    ای وااااای

    باز هم شرک

    با اینکه میدونستم نباید بگم

    میدونستم شما تاکید کرده بودید که در مورد این مسائل با کسی صحبت نکنید اما نمیتونستم

    میترسیدم از اینکه مدار من تغییر کنه و اطرافیانم تغییر نکنن

    و از طرفی دوست داشتم که اونها هم تغییر کنن و زندگی ای راحت و پر از برکت و آرامی رو تجربه کنن

    هر بار که با همسرم در مورد آموزش هایی که در این دوره ها دادید به طور غیر مسقیم صحبت می‌کردم بعدش حالم بد میشد

    و ی صدایی ی نجوایی بهم میگفت دیگه این کار نکن دیگه در مورد این مسائل باهاش صحبت نکن اما دفعه ی بعد باز شروع می‌شد

    حرف زدن من با همسرم شده بود فقط حول قوانین و صحبت های شما

    استاد منی که رشته ی دانشگاه و ازدواج و … مهم ترین تصمیمات زندگیم به خاطر دل بقیه بود

    الان که فقط در مورد این مسائل باهاشون حرف بزنم که اونها هم زندگی بهتر تجربه کنن طبیعتا برای من کار زیادی نبود

    با اینکه میدونستم نباید بگم

    اما چون تکامل ام طی نکرده بودم

    درک نمیکردم یعنی چی

    درک نمیکردم هر کسی فقط میتونه زندگی خودش تغییر بده و توانایی تغییر دیگران نداره یعنی چی

    حرف هاتون می‌فهمیدم تایید میکردم قبول داشتم میگفتم استاد درست میگه ولی در عمل هنوز داشتم به تغییر دیگران اونم فقط به فقط به خاطر اینکه زندگی بهتری تجربه کنن و عزیزانم حال خوب داشته باشن و شاد باشن و ثروت و نعمت بیشتری تو زندگیشون تجربه کنن به گفتن این قوانین و مطالب همچنان ادامه میدادم.

    خوشحالم دارم کم کم تکامل ام طی میکنم

    به قدم 5 دوره ی 12 قدم که رسیدم انگار دیگه زیپ دهنم بسته شد

    سکوت و سکوت و سکوت

    تا ازم سوال نمیکردن چیزی نمیگفتم

    دیگه آروم تر شده بودم

    از اون همه تلاااااااش برای تغییر دیگرانی که جزئی از وجودم بودن و عاشقانه دوستشون داشتم دست برداشتم

    استاد از لحظه ای که تمرکزم از بهبود شرایط این دو نفر یعنی مادرم و همسرم برداشتم

    انگار درهای رحمت و برکت به زندگیم باز شد

    تونستم اولین درآمد کل زندگیم بسازم

    و آنقدر ورود درآمد به زندگیم بلافاصله بعد از گذاشتن تمرکز ام روی خودم بودم که کاملااااااا برام واضح بود

    تازه کم کم دارم میفهمم روی خودت و تغییر خودت تمرکز کن یعنی چی

    البته که هر چقدر تکامل ام طی میکنم بهتر و واضح تر میفهمم این قوانین شیرین و لذت بخش و بدون تغییر خداوند رو.

    استاد روزی که این فایل روی سایت قرار گرفت

    مامانم داشت در مورد چند تا رفتار به نظر خودش اشتباه بردارم با من صحبت میکرد

    و ازم خواست تا با برادرم صحبت کنم

    بهشون گفتم مامان واقعا تا زمانی که محمد خودش نخواد نمیشه تغییرش داد

    اون خودش باید بفهمه کارش درسته یا اشتباه و مسیر بهتر انتخاب کنه

    یک ساعتی بعد از این صحبت وارد سایت شدم

    دیدم فایل جدید گذاشتین

    گوش کردم

    حتی عنوان فایل اینه که آیا میتونم زندگی دیگران تغییر بدم؟

    چقدر برام لذت بخش بود

    چقدر حرف های این فایل هم زمان شد با صحبت‌ من و مامانم در مورد تغییر رفتار برادرم

    و چقدر من با گوش دادن به این فایل آرام تر شدم آرامشی که از قلبم جاریه.ارامشی که با هییییچ چیزی نمیشه خرید

    خدا رو هزار مرتبه شکر میکنم باز هم ی آگاهی الهی جدید تری در مورد اینکه من توانایی تغییر زندگی دیگران

    حال دیگران

    احساس دیگران

    رفتار دیگران

    رو ندارم دریافت کردم و این صحبت ها رو شنیدم

    استاد این فایل انگار مدار منو تغییر داد

    چقدر معنای خداوند رو با شنیدن اینکه چه طور آدم ها در مدار خدا قرار میگیرن بهتر درک کردم

    ی آگاهی جدید و ناب در مورد اینکه من فقط میتونم زندگی خودم تغییر بدم

    استاد تا قبل از شنیدن این فایل مدام منتظر ی فرصت

    یک حرف یا

    یک موضوعی بودم تا بتونم در مورد قوانین با همسرم صحبت کنم

    همش میگفتم خدایا ی صحبتی پیش بیاد تا من این قوانین بتونم بهش بگم

    چون دیگه عملا نمیخواستم در مورد این مسائل پیش قدم بشم و خودم سر صحبت باز کنم و منتظر ی فرصت بودم تا باز هم گوش زد کنم

    با این فایل دیگه میگم الهام خدایی بسه

    خدا بهتر از تو بلده کارش انجام بده

    خدا بهتر بلده هر کسی نسبت به شرایط و موقعیتی که داره به چه آگاهی ای نیاز داره

    الان میگم خدایا شکرت که باز هم منو آگاه تر کردی

    خدایا شکرت که تکامل ام باز هم طی کردم

    و البته شاید بعدا بگم واااای الان تازه میفهمم هر کسی خالق زندگی خودش هست یعنی چی

    استاد دوستتون دارم

    و چقدر صحبت ها و فایل های شما هر کلامش هر ثانیه اش هم زمان هست با نیاز اون لحظه ی من

    استاد من با سایت عباس منش زندگی میکنم

    شده جزئی از وجودم

    شاید روزی 5 بار وارد سایت بشم استاد من با شما و خانم شایسته عزیز دارم زندگی میکنم

    خدایا شکرت

    استاد هر کجا هستید در پناه الله یکتا شاد و سعادتمند و سلامت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  10. -
    محمد علیزاده گفته:
    مدت عضویت: 1499 روز

    به نام خدای مهربانم .

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته و همه دوستانم در این سایت توحیدی کیهان.

    الهی شکرت روزیم کردی دوباره باشم در جهان زیبات و در این مکان مقدس ردپای تکامل مدارم را ثبت کنم

    در مورد تغییرات در مورد دیگران من چون از قبل تر ها حامی بودم از خیلی سالها قبل شاید بالای 25 سال

    من حامی خانواده و افراد ضعیف بودم و تازه میفهمم که چه بلایی سر خودم اورده بودم و ادمهایی که جذب

    کردم همش به خاطر فرکانس های ارسالی مدار خودم بود از دخترهایی که حامی میخاستن و ضعیف بودن در

    روابط خانواده گداهای شهر همه افراد خانواده همش حمایت انگار که حالمو خوب میکرد احساس پشتش خوب بودا

    جالب اینجاست که من خودم از کودکی پدرم به رحمت خدا رفته بود و من از سن تقریبا 17 سالگی افتادم تو کارو

    بازار و خودم ضعیف بودم از نظر مالی ولی به بقیه کمک میکردم حالا خانواده ادمهای شهرم کلا برخوردم با ادمهای

    بدبخت بیچاره بود براشون بخاری میخریدم یادمه وای خدای من چه پولهایی را به جای اینکه برای خودم هزینه

    کنم از سر دلسوزی بی جا میخاستم خدایی کنم نه اونا به جایی رسیدن و نه من تونستم خودم را با این طرز فکر

    از نظر مالی بالا ببرم خیلی کار میکردم ولی به همین دلیل که در مدار ذهن فقیر بودم اصلا مهم نبود که

    چقد ر دارم رو تردمیل میدوم یک متر هم جلو نمیرفتم این ادم بدبخت میرفت یکی دیگه میومد لامصب

    یه ادم درست درمون مدار بالا ثروتمند ارزوم شده بود میگفتم شانس ندارم و ازین حرفها تفکرات محدود کننده

    داشتم از یه طرف منتظر ارث فلان کسک بودیم دوزار پول بیاد تو خانواده واقعا ادم خودش به خودش ظلم میکنه

    نمیدونه داره چه بلایی چه اینده تلخی سناریو افتضاحی برای خودش طراحی میکنه وای خدای من ادم مینویسه

    بیشتر درک میکنه که چه ها کردی با خودت عزیزم قانون جذب همینه دیگه به هر چی توجه کنی از جنسش

    اساسش وارد زندگیت میکنه خدارو صد هزار مرتبه شکر که هدایتم کرد بعد اتفاقی که برای مادرم افتاد که

    در یکی از کامنتهام نوشته بودم با قران انس گرفتم و دیگه شد نور هدایت برام ارام ارام خدا هدایتم کرد منو

    اورد صاف با استاد توحیدی فوق العاده ام اشنا کرد که بعدش زندگیم رنگ و بوی خدا گرفت و رزق بی حساب

    بهم داد ولی بعصی وقتا که در این مباحث کم رنگ کردم قشنگ برگشتم به تنظیم کارخانه و در و دیوار و فاز

    محبت و دست گرفتن و نصیحت و چک و لگدها اومدن و منو با یک پارچ اب یخ بیدارم کردم و این مسیر

    ادامه دارد تکاملی هر چی بیشتر در کل شبانه روز خودم را درگیر این سایت کنم بر نمیگردم به تنظیم کارخانه

    و روی دوش خداوند سواری میخورم الهی شکرت کمکم کن به خودم ظلم نکنم و راه راست هدایت تو باشم

    و نخام برای ادمهای تو خدایی کنم نقش خودمو بازی کنم نقش تورو کسی بخاد بازی کنه کیش ماتش میکنی

    اینو دارم درکش میکنم با کمک خدا جونم استادم بی نهایت سپاسگزارم برای وجود شما در عصر زندگیم در این

    جهان زیبا که با شما خوبان هستم الهی شکرت

    خدانگهدارتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: