آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1 - صفحه 38 (به ترتیب امتیاز)

612 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    آرزو جانی زاده گفته:
    مدت عضویت: 469 روز

    سلام دوباره به شما استاد عزیزم امروز صبح که رفته بودم پیاده روی یه لحظه فکر کردم بیام سایت و چک کنم ببینم فایل جدید اومده یانه و بعد فایل جدید و با تصویر زیبای شمادیدم چقدر خوشحال شدم داشتم جلسه سوم دوره اعتمادبنفسو گوش میکردم گفتم بعد اینکه تموم شدحتما بیام این فایل جدید و گوش کنم و از این آگاهی و نعمتی که خداوند بهم داده استفاده کنم کلا چندوقته که هر موقعی که این فکر اومده که برو سایت و ببین فایل جدید اومده وقتی که اومدمو و چک کردم دیدم که یه فایل بسیار ارزشمندی روی سایت قرارگرفته خیلی از شما استاد عزیز سپاسگذارم

    درموردصحبتایی که کردید استاد دقیقا برای منم همین طور شده مثلا تقریبا دوسال پیش بودکه متوجه شدم که دوره عزت نفس و چندین دوره دیگه ای که خریده بودم ازشما بود استاد از یه منبع دیگه ای به صورت غیرقانونی بوده و چقدر جالب بود که همون روزی که متوجه و انگار که آماده شده بودم دوره دوازده قدمو من نداشتم و فایلهای رایگان و که دیدم و یه فایل از گفت گو استادبادوستان که بچه ها میومدن و ازنتایجشون میگفتن و چقدر خوشحال بودن و مدام دوره دوازده قدم توی این فایلها گفته میشد بعد این خواسته درمن شکل گرفت که منم می‌خوام این دوره رو بخرم بعدکه بایکی از بچه ها صحبت کردید وایشون خیلی ناراحت بودن و که فایلها رو ازشمانخریدن و میخواستن که شما ببخشیدایشونو بعداشماگفتید که من نمی‌دونم چطور میشه که بچه ها متوجه نمیشن این منابع از سایت مانیست بعدا منم گفتم آره دیگه باید حواسمان باشه و تو ذهنم شروع کردم به قضاوت این دوستمون بعد یه لحظه این فکرها اومد که چرا یه سری ها میگن پولشو نداریم این فایلها که خیلی با قیمت پایینی هست پس چرا میگن گرون بود و ما نتونستیم بخریم یه لحظه گفتم بزار برم تو سایت ببینم حتما اونجام قیمت زدن دیگه اون موقع من از تلگرام دوره شما رو خریده بودم تو سایت بودم اما خریدم از تلگرام بود وفکرمیکردم که حتما از شما خریدم بعدکه چک کردمو حتی با خانوم فرهادی صحبت کردم دیدم که نه از شما خرید نکردم سریع با اینکه یه مقدار سختم بود اما اومدمو پاک کردم کل دوره های که از شما داشتم و شروع کردم به گوش دادن فایلهای رایگان که واقعا اصلا هیچ فرقی با دوره ها به نظرم نداره و بسیار ارزشمنده میخواستم به این برسم که بعد از اون داستان من بارها میشد که میرفتم با مامانم که باهم درواقع دوره رو خریده و شروع کرده بودیم نصیحت میکردم که مامان بیا باهم این دوره استاد و بخریم و استادراضی نیست این درست نیست و نتیجه خاصی که می‌خوایم وارد زندگیمون نمیشه اصلا باورتون نمیشه چقدر من صحبت کردم با مامانم اما اصلا حتی یه ذره ام تاثیری نداشت و کلا فکرش اینه که اصلا اینطور نیست که من نتیجه میگیرم ومیخواست به راه خودش بره بعدم که دیدم نه نمی‌خواد چقدر ذهن من وقتی یه مشکلی ازش حل نمیشه ساعتها درگیر میشه دیگه ولش کردم گفتم که اصلا چیکار دارم که طرف میخواد از راه درستش استفاده کنه یا نه من بهتره که روی خودم تمرکز داشته باشم یا اینکه توی کامنت های قبلی گفتم که ما چندسال پیش بود که از پدرمون به دلایلی جداشدیم و مادرمن منو خواهرامو که چهارتا دختر بودیم و مهاجرت کردیم اومدیم به کرج و کلا دیگه فقط خودمون بودیم و خدای خودمون و هیچ حمایتی از طرف پدرم و هیچ کدوم از فامیل از ما نشد یه جورایی اونقدر بهمون فشار آورده بودن حرفها پشت سرمون گفتن که کلا قطع کردیم رفت و آمد و مادرم خودش شروع کرد به کارکردن و همین طور ما هم کار میکردیم که بتونیم خرج خودمون ودربیاریم دقیقا از اون زمان به بعد بود که مادرم حمایت بسیار زیاد و بیش از اندازه ای و به ما میکرد اونقدر یه جاهای زیاده روی میکرد که ما مثلا کمبودی و حس نکنیم و خودشو به آبو آتیش میزد به خاطر ما مثلا که دیگه واقعا یه جاهای من خیلی ناراحت میشدم از اینکه داره خودشو فدای بچه هاش می‌کنه بارها پیشنهادهای ازدواج خوبی بهش میشد اما قبول نمی‌کرد و بارها و بارها واقعا باهاش صحبت میکردم که مامان این کارشما اشتباه باید اینجوری باشی و اونطوری باشی چرا انقد خودتو اذیت میکنی اما اصلا حرفای منو نمیشنید بارها می‌دیدم که حتی خواهرام رفتار خوبی وباهاش ندارن و تازه بی احترامی میکنن بهش یا انتظار بی جا دارن ازش اما اون اصلاگوشش بدهکار نبود و کارخودشو میکرد یعنی حتی فکرش اینه که بی احترامی بشه بهش میگه اشکالی نداره درعوض می‌دونم که بچه ام خوشبخت میشه من باید کمکش کنم و دستشو بگیرم سعی می‌کنه که یه جاهایی کنترل کنه و روی ذهنش و باوراش کار کنه و تا جایی هم تونسته خدارو شکر اما هنوزم خیلی باید کارکنه منم از یه جایی که دیدم خیلی دارم فشار میارم به خودم بارها میشد که سردرد و معده درد میشدم به خاطر اینکه مدام درحال بحث کردن با خانواده ام که نه شما باید اینطوری باشیدو دارید اشتباه میکنید بودم هنوزم این ویژگی و عادت بحث کردن و دارم اما خدارو شکر خیلی کمتر شده و اینم متوجه شدم که هرچی که دارم به مامانم گیر میدم میگم چرا اینجوریه خودمم دقیقا همونا رو تو وجودم دارم و متوجه نیستم مخصوصا در مقابل افرادی به غیر از خانواده ام یعنی ذهنم هنوزم در مقابل خانواده خودم مقاومت داره که نه تو وظیفه اته باید نصیحتشون کنی نجاتشون بدی اما من هر زمانی که استاد اومدم روی خودم کار کردم به خدا قسم که هم آرامش درونیم خیلی زیادتر شده هم الهامات و بیشتر دریافت کردم و هم اینکه بیشتر رشد کردم تو زندگیم اینم متوجه شدم که به شدت آدمیم که دوست دارم نشون بدم که خیلی میدونم و از بقیه بالاترم از لحاظ آگاهی مثلا همین دیروز خواهر همسرم روضه حضرت زهرا رو داشت که خانوما فقط شرکت کرده بودن سالی یه بار این بنده خدا این مراسم و داره خیلی وقته که اینجور مراسمات و خیلی خیلی کم به ندرت میرم دیگه تو رودربایستی بیوفتیم که بخوام شرکت کنم که اونم برمیگرده به خودم میدونم بعد دیروز که رفتم شنیدم که اون خانوم مداح داشت می‌گفت که میدونید چرا غروبا آسمون چرا انقدر دلگیر میشه به خاطر اینکه امام زمان ما ناراحته داره گریه می‌کنه به خاطرگناهای ما و داره اشک می ریزه و از خدا طلب بخشش گناهان مارو داره خوب انقدرچرت و پرت بود این حرف که من واقعا نمیتونم بگم که هیچ حسی درمن ایجاد نشد یه لحظه هم خنده ام گرفت و هم عصبانی و هم ناراحت شدم چندتا احساس مختلف داشتم دوباره مثلا شنیدم یه بنده خدایی گفتش که ما باید از خدا گدایی کنیم چون ما گدای در خونه خداییم و اینکه تو گدایی وقتی که اینا رو شنیدم خوب فکر کردم که من واقعا محتاجم و فقیرم به هرخیری که از سمت خداوند به من برسه واما این خانوم یه جور دیگه ای این موضوع رو داشت می‌گفت که این احساس به آدم دست میداد که ما آدمای بی ارزشی هستیم همون موقع سعی کردم که ذهنمو کنترل کنم توجهی نکنم متوجه شدم که دقیقا اینجور مواقع متوجه میشم که چقدر تغییر مردم از احساسم که چقدر حرف کسی واسه ام مهمه اگر حسن خیلی بد بشه پس تغییر چندانی نکردم که توذهنم دارم با طرف بحث میکنم که تو چرا اینجوری فکر می‌کنی کی گفته که اینجوریه و چرا همچین حرفایی به مردم میزنی و گمراهشون میکنی دوباره یه نگاه کردم دیدم که اکثرا دارن گریه میکنن با حرفایی اون خانوم مداح و خودشونو کاملا یه احساس گناه احساس قربانی شدن احساس نمی‌دونم اینکه چقدر به حضرت زهرا به امام حسین ظلم شده و زیارت عاشورا و.. کلا فضا این بود با خودم فکر کردم گفتم اصلا فرض کن که تو بری مثلا نصیحتم کنی این آدما رو چه تاثیری می‌زاره روی این آدم چی عایدم میشه پس بهتره حالا که توی این مراسم اومدم بهتره که روی نکات مثبت تمرکز بزارم و شروع کردم به خوندن کامنت دوستانم در دوره عزت نفس و از خدا خواستم که بهم کمک کنه بعد دیدم که چقدر راحت خدا دستمو گرفت اصلا یه انرژی خوبی و در درونم حس کردم وبعدشم خودمو سرگرم کارهای دیگه ای کردم اینو خیلی خوب دارم کار میکنم فقط میگم که هنوزم در مقابل همسرم و یا خانواده ام این مقاومتها هست احساسم بد میشه به خدا این فایل استاد دقیقا برای من بودالان میفهمم که بچه ها چی میگن که این فایل وصف حال الانشون بوده که دیروز با مادرم من داشتم صحبت میکردم و اون شروع به گله کردن از شغلش کرد ومن میخواستم نصیحتش کنم اما جلوی خودمو گرفتم کلی غر زدن ناله شکایت بعدش که حس کردم داره احساسم بد میشه شروع کردم از یه چیز دیگه ای باهاش صحبت کردن و مسیر صحبت و سعی کردم که عوض کنم و دقیقا و دقیقا استاد همینطوره هر موقع که اومدم شروع کردم به نصیحت کردن کسی به خدا تا چندین روز متوالی ذهنم درگیر مشکل اون شخص بوده حتی تا همین پارسال اونقدر با خواهرم سر زندگیش که کلی مشکل داره با همسرش بحث میکردم که زندگیشو درست کنه که اصلا من نابود شدم کلی مریض شدمو خوردم به درودیوارحتی خواهرم به از کلی تلاشی که من کردم که زندگیشو درست کنم چون ما دوتا خواهر با دوتا برادر ازدواج کردیم و یه جورایی زندگیمون و درگرو همدیگه می‌دیدم که اگر زندگی اون خراب بشه دیگه زندگی منم خراب شده دیگه ببینید که چقدر با باورای من داغون بود نتیجه این طرز فکر و کلی بحث کردن که دیگه همسرمم درگیرشده بود و کلی اونم بحث میکرد این شده که خواهر خودم یه تهمتی به همسرم زد که اصلا من تا مدتها انگار همین جوری مات و مبهوت شده بودم که اصلا چی شد ببین این عوض تشکرش بودو… بعد از اون که اون طوری سرم به سنگ خورد دیگه واقعا بعد از سالها درس عبرت شد واسه ام به هیچ عنوان کاری بازندگیش ندارم و هر اتفاقی که واسش افتاده یه جاهایی هم خیلی سختم بوده که دخالت نصیحت نکنم اما از خدا خواستم که دستمو بگیره هدایتم کنه و خودش لطف کرده دستمو گرفته می‌خوام بگم که واقعا این یکی از مهم ترین پاشنه های آشیل به نظرم همه ی ماست که هی می‌خوایم به بقیه بگیم که چیکار کنن و چیکار نکنن که راهنمای بقیه باشیم که تنها راهشم به نظرم کار کردن روی این باوره که هرکسی خودش زمانی که آماده چیزی باشه دریافت می‌کنه و همه‌ی ما خدا روتو وجودمون داریم که بهترین هدایت گرم خود خداوندم و نه هیچ کس دیگه ای

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    شکوه فیروزی گفته:
    مدت عضویت: 969 روز

    با سلام خدمت استاد عزیز و بانو شایسته ی گرامی.لحظه ای که این فایل رو گوش دادم اتفاقاتی در خاطرم مرور شد که بسیار تلخ بود اما کاملا با آگاهی های این فایل همسو بود و با همه وجود به این موضوع که نمیتوان دیگران را تغییر داد رسیدم اما با بهای سنگین در هر دوره از زندگیم.

    هیچ گاه از این منظر به موضوع نگاه نکرده بودم و این آگاهی استاد عزیز همچون چراغ راهی مسیر را برایم هموارتر کرد.تجربه ی من از کمک به دیگران با مسئول دانستن خودم در مقابلشان شروع شد و متاسفانه هر روز هم بیشتر میشد.تصور من این بود که این رسالتی است که در هر دوره از زندگی ام بر دوشم نهاده شده و خداوند اشخاصی را در مسیر زندگی من قرار میدهد تا زندگی انان را تغییر دهم.اثرات این دیدگاه مخرب برای من این بود که دقیقا افرادی پر از مشکل را به خود جذب کرده و هربار بعد از صحبت های زیاد با انها و اتلاف وقت و انرژی خود این جمله را میشنیدم که آخیش چقد حالم خوب شد و فردای آن روز دوباره به سمتم می آمدند تا دوباره حالشان خوب شود.برداشت من این بود که من ارام آرام روی انها اثر گذاشته و تغییرشان میدهم در صورتی که به قول استاد عزیز نقش مسکن برای افراد ایفا میکردم.و مشکلات آن افراد را وارد زندگیم میکردم.چون طبق قانون توجه با تمرکز من روی مشکلات این افراد از همان دست اتفاقات وارد زندگیم میشد‌.هربار با خود میگفتم که این آخرین باریست که میخواهم کسی را تغییر دهم اما چون باور ذهنی من همواره این بود که رسالت من تغییر دیگران است دوباره ادمهای جدیدی وارد زندگیم میشدند با همان شرایط.و بعد از مدتی به این نتیجه رسیدم که من اعتیاد به تعریف و تمجید دیگران در مورد توانایی ام برای بهتر کردن حالشان پیدا کردم.و متاسفانه این موضوع من را به سمت غرور و منیت پیش برد و به قول استاد عزیز ارزشمندی خود را ازین راه کسب میکردم. در مورد مسائل مالی .شغلی و روابط تجربه ی دخالت در مسیر اشخاص و تلاش برای تغییرشان باعث شد در برهه ای از زمان زیر قرض و بدهی بروم و در زمینه شغل با مشغول کردن افراد به مشاغلی در محل کار خود صرفا برای تغییر جهت زندگیشان موقعیت شغلی خود را از دست بدهم.و در زمینه روابط هم مشکلات روابط دیگران را در روابط خودم مشاهده میکردم.من تک تک سخنان ارزشمند استاد عزیز رو با بند بند وجودم حس کردم و بابت این آگاهی سپاسگزارم.الان مدتهاست که اگاهانه تر عمل کرده و تلاش برای تغییر خود دارم که با این تغییر ،کل جهان ما تغییر میکند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    سادات گفته:
    مدت عضویت: 2093 روز

    به نام خداوند رزاق ووهابم

    سلام به استاد عزیزم و مریم جان شایسته

    وسلام به دوستان عزیزم در این جمع بهشتی

    استاد یعنی اگر من طی دوروز گذشته کامنت گذاشته بودم روی سایت وقتی دیروز طهر که رفتم تو سایت وبنر جدید سایتو دیدم شک نمی کردم شما در مورد کامنت من می خواید صحبت می کنید.

    من دقیقا طی دوسه روز گذشته خیلی درگیر همین موضوع بودم وپاشنه آشیل من هست متاسفانه با اینکه خیلی خیلی روی خودم کار کردم و عملا هم از خودم راضی هستم یعنی در عمل موفق بودم ولی در ذهن وفکر خودم هنوز نتونستم به طور کامل موفق باشم اینه که همش دوست دارم همسرم هم به فایلهای شما گوش بده .هر روز هر فایلی هر جمله ای می شنوم میگم کاش اون هم گوش می داد یا شیطان وسوسه ام می کنه براش بفرست اما خدا روشکر در عمل انجام نمیدم ولی از این نشتی انرژی به شدت ناراضی هستم . وواقعا طی دوروز گذشته به خاطر تضادی که همسرم بهش برخورده بود به شدت ذهنم درگیر بود این جمله رو فقط بهش بگو یعنی شیطان التماسم می کرد فقط همین جمله فقط همین یه جمله رو بهش بگو وتمام .اما من انجام ندادم. وچون دارم روی باورهای توحیدیم کار می کنم و دارم تلاش می کنم ایمانمو به خدا قوی تر کنم بسیار بسیار آرامشم بیشترشده وترسی از آینده ندارم مخصوصا در مورد مسائل مادی خیلی شیطان تلاش می کنه منو بترسونه اما با تکرار باورهای قرآنی وباورهای توحیدی سعی می کنم ترسها رو بذارم کنار وخداروشکر آرامشم خیلی خیلی زیاد شده یا به قول دوستان قشنگ تغییر مدارمو احساس می کنم.

    واقعا به خاطر این نشتی انرژی که گفتم حالم گرفته بود با اینکه تو دوره 12 قدم وحتی بسیاری از فایلهای رایگان شما در مورد این مساله صحبت کرده بودید اما من بازهم هنوز نتونستم ذهنمو ساکت کنم.واز خدا کمک خواستم که خودش کمکم کنه تا جلوی این نشتی انرژی رو بگیرم. استاد واقعا نمی دونم چطور در مورد همسرم فکر کنم با چه دیدی بهش نگاه کنم که هیچ احساس کمکی نسبت بهش نداشته باشم.همش با خودم تکرار می کنم ما روحههای مجرد هستیم هر کسی مسول زندگی خودش هست اما انگار چون داریم با هم زندگی می کنیم برام سخته که بهش بی توجه باشم چون ایشون بسیار انسان خوب با ویژگی های عالی هست اما در مورد پول وثروت باورهای اشتباه داره که البته نمی تونم بگم خودم بهترم این مساله پول وثروت پاشنه آشیل خودمم هست ولی چون با اموزشهای شما کار می کنم خیلی بهتر شدم وهنوز اون سیمانهای سیاه به معزم چسبیده و به لطف الله وبه خاطر آموزش‌های شما از موقعی که سکوت بیشتر می کنم وکمتر دخالت در کار همسرم می کنم روابطمون خیلی بهتر هم شده و دارم روی خودم کار می کنم همچنان وخیلی قشنگ پاسخ جهان رو دارم می بینم .امیدوارم بتونم این پاشنه آشیلمو برطرف کنم وجلوی این نشتی انرژی که نمیداره تمرکزم صد در صد روی خودم باشه رو از بین ببرم.‌

    واقعا من هر روز ایمانم بیشتر میشه به اینکه این سایت سایت خداست وخدا خودش داره هدایت ورهبری می کنه.و من باید صدها بار این فایلو گوش بدم تا بتونم تمرکز صد در صد روی خودم بذارم.و بیام وبهتون بگم استاد موفق شدم.چون من در مورد اطرافیانم به غیر همسرم هیچ وقت درگیر این مساله نبودم وهمچنین شخصیتی نداشتم که بخوام دیگران رو خیلی راهنمایی کنم یا از خودم برای دیگران بزنم یا برای دیگران بیش از توانم کاری انجام بدم وهمیشه از موقعی که یادم میاد از 20 سالگی حداقل به بعد یادمه شعارم این بود به اندازه ظرفیتت به دیگران کمک کن و من واقعا همیشه به اندازه طرفیت وتوانم سعی کردم کار برای دیگران انجام بدم وهر وقت شرایطشو نداشتم راحت نه گفتم.اما فقط در مورد همسرم هست که همچین پاشنه اشلی دارم و دوست دارم انگار زندگیشو تغییر بدم بارها تو دفترم نوشتم این شرکه .وبارها به خودم گفتم ببین خدا خود به زور نمی خواد کسیو تغییر بده تو چرا می خوای دایه مهربانتر از مادر باشی واین کار اصلا بی ادبی به درگاه خداست بی احترامی به وجود الله هست و خدا خودش بارها میگه تو قرآن حرمتمو نگه دارید . امیدوارم بتونم روزی عبد واقعی خدا بشم وبا تمام وجودم تلاش می کنم از مقربان درگاهش بشم .این خواسته منه وبه من لطف وفضل خداوند امیدوارم‌.

    بابت وجودتون از خدای مهربان سپاسگزارم و براتون بی نهایت موفقیت در دوجهان رو آرزومندم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    سهیلا مسلمی گفته:
    مدت عضویت: 1440 روز

    سلام استاد .عباس منش

    سلام مریم گلی شایسته

    ممنونم بابت فایلی ک واسه من گذاشتید

    ممنونم ازت پروردگار مهربانم ک اینهمه هوای منو داری

    مرسی خدا ک هر روز ک میگذره میبینم چقد دوسم داری

    خدایا مرسی ازت ک هرچی بیشتر میرم جلو تو داری هلم میدی ک بیشتر برسم بخواسته هام

    دقیقا وقتی جواب گرفتم ک سوال کردم

    اذیت شدم و حس کردم چقد واقعا تهنام گذاشتی و بیپناهم

    خداجونم چطوری ازت تشکرکنم ک قلبمو ارم کردی

    دقیقا متوجه شدم بخاطر گرفتن تایید بخاطر دیده شدن

    بخاطر کمبود عزت نفسم من لطف کردم

    کمکهام خورده شیشه داشته در عوض لطف کمک کردم

    در عوض ی پله ارتقاع موقعیت بگیرم لطف کردم

    در حضور پروردگار ودر کلاس درس پروردگارا تعهد میدم اگر برای دلم هس ذره ای کمک نکنم

    و زمانی ک اماده شدم و فقط برای تو بود قدم برمیدارم

    خدایا من تعهد میدم

    وارت میخام کمکم کنی تا تمام کمکهام خالص برای تو .و زمانی ببخشم ک کلن فراموش کنم

    چون هر کمک من پرونده محکم و مهرو موم شده باقی و ابدی در ذهنم هست و من این پروندها رو میسوزونم و قلب بظاهر ازرده شدم رو بهش میگم پاشو سهیل خانوم .اینجا بیهوده تلاش کردی راه اشتباه پاشو پاشو

    بیا جاده اصلی و کار درست اونجوری ک باید انجام بده .اول از همه روح نازنینم ازرده نشع دوم منتی سر مخلوقات و فرزندان خدا نداشته باش

    من خدا نیستم قرار نیس خدایی کنم

    اخی چقد خوب شد

    مرسی خدا جونم

    ماچ بکله ت خدا

    مرسی هوامو داری

    مرسی ازت استادم بابت کلام نافذت

    وقتی میگ ابرو باد و مه و خورشید وفلک درکارند تا سهیل بانو بزرگ بشه اینجاس

    خدا بوووووووووووووووس منو بپذیر

    و من اماده پذیرش اگاهی هستم

    شکرت ک من هم اماده پذیرش هستم

    ربجهان تویی عالم تویی .بصیر تویی سمیع تویی

    میپذیرم و اطاعت میکنم

    مچکرم شاگردان زرنگ پروردگار استاد بزرگوارو بانوی شایسته

    شکرت خدا ک بهترین فرزندانت روبه من معرفی کردی

    چی بهتراز این ک بهترینی

    شکرررررررررررررررت

    جوابتو گرفتم و برو بعدی ک میپذیرم

    ماچ بهت خداااااااا

    ماچ بشما اساتید بزرگوارم .عمرتون جاوید .

    ببینمتون از نزدیک

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    نجمه صادقی گفته:
    مدت عضویت: 1128 روز

    به نام خداوند جان وخرد

    سلام و درود استاد بزرگوار و خانم شایسته وعزیز ودوستان گرامی

    در مورد این فایل چقدر خنده تلخی با من همراه شد با شنیدن این فایل و من نمونه بارز این موضوع هستم یک مثال کامل این فایل بودم‌ تا آخر

    من هم در مورد همه چیز مشاور بودم و فکر میکردم که باید دامنه ی دانسته هام را زیاد کنم تا بتوانم دیگران را تغیر دهم و مشاوره باشم

    وقتی با موضوع موفقیت و سایت شما آشنا شدم مثل یافتم یافتم شدم و بلند شدم وجار زدم همه جا و برای همه توضیح دادم که باید اینطور باشیم این نتیجه را میده و چقدر زشت بود کار من من بسیار عقب افتادم از زندگی چقدر حالم را بد میکرد نگاه دیگران و حس بدی بهم دست میداد

    بعد این موضوع به لطف خدا به لطف خدا و به لطف خدا دامنه انسانهای اطرافم کوچک وکوچک تر شد شماره های مخاطبانم را پاک کردم وچقدر حس خوبی بهم داد به لطف خدا حالم بهتر شد

    حتی وقتی در گروه های مجازی شرکت میکردم چقدر روزگار بدی داشتم هم از لحاظ جسمی و هم روحی یه بیماری های جدیدی بهم دست میداد و فهمیدم این مساعل همه اش از همین گروه ها تولید میشد گروه ها را پا‌ک کردم منی که گروه جمع میکردم یا همه را یک جا جمع میکردم خودم را کنار کشیدم هیچ کانال وگروهی ندارم وچه حس خوبی هست و الان دامنه ی انسانهای که باهاشون ارتباط دارم بسیار کوچک هست حتی این اواخر باز هم حذف کردم و چقدر برکت وارد زندگی من شد به لطف الهی

    و من به قانون سلامتی هدایت شدم و چقدر لذت میبرم و روی خودم کار میکنم و چقدر لذت میبرم از عمل به آموزه ها

    وقتی میخوام بایکی صحبت کنم میگم بزار یه کاری برای خودم انجام بدم یا حداقل سکوت کنم واین طوری بهتره

    خداراشاکر و سپاسگزار لطف الهی هستم که منو هدایت میکنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    سید محمد رضا موسوی گفته:
    مدت عضویت: 294 روز

    سلام و درود خدمت انرژی مقدس خالق و فرمانروای کل کائنات یگانه خالق آفرین من ،،

    این خداست که همه چیز را در بر میگیرد ،،

    وجود ،،

    همه وجودیت ،،

    هر زمان نو میشود دنیا و ما

    الله اکبر ،،

    خداوند بسیار بخشنده و مهربان است ،،

    خداوند نزدیک اسم ،،

    اگر از من پرسیدن ای محمد (ص) ؛

    بگو که من نزدیکم ،،

    آی قربون این همه زیبایی ،،

    این همه عشق ،،

    جان جانان ،،

    رو هر کی حساب کنی با صورت میری تو در و دیوار ،،

    چراکه جهت ، مسیر ، راه ، همواری ، هر چی میخوای اسمشو بزاری همه و همه منتهی میشه به الله کریم ،،

    ببین ،، این دنیا ی تردمیل عظیم الجسه است

    که داره با سرعت تورو میبره جلو ،،

    ی پله برقی توی ی مال بی کران گستردگی و فراوانی ،،

    این ماییم که ی وقتایی یادمون نمیره یا اصلاً بخاطر قدرتی که بهمون عطا شده بازیمون میگیره ،،

    برمیگردیم روی تردمیل

    میخوایم چپکی بریم میخوایم نشسته بریم

    دلت نمی‌خواد بگردی اصل داستان و بفهمی و ادامش بدی

    خیلی روک و پوسکنده دلت نمی‌خواد رو بازی کنی دلت میخواد زیر آبی بری ،،

    اوکی ،،

    ولی ته اون زیر آبیه خرواری از استخون و گندیدگی جمع شده از کجا ،،

    از آدمای قبل از تو که رفتن ،،

    مثال سادش چیه

    سیگار

    دخانیات

    الکل

    سکس از روی هوس مطلق بدون نکاتی که خود خدا به واضحی تمام دربارش گفته تو کتاب راهنما ،تو کاتالوگ و بروشور طرز مصرف ما ،،

    چرا گفته و فلان

    چون خودش خلق کرده

    خودش درست کرده منو تورو

    می‌دونه تا ته مغذت چیه آقا سید

    می‌دونه هوس چیه

    می‌دونه شهوت چیه

    می‌دونه منیت چه بلایی سر وجودت میاره

    چقدر قشنگ بچه ها خداوند اونجایی که به حضرت موسی فکر کنم یا یکی از پیامبرا میگه ببین درس بزرگ میخوای بگیری برو پیش شیطان رجیم بگو منو خدا فرستاده درست برای من چیه

    و شیطان میگه من منیت دارم ،، من قبول نکردم به تو سجده کنم چون همش فکر کردم همه چی خودم بدست آوردم ،، متوجه نشدم انسان رو خداوند موجودی آفرید سپس

    از روح خودش در او دمید و از وجود خودش در انسان قرار داد آنگاه انسان مقام خلیفه الله را گرفت و لایق سجده همگان شد ،، ینی چی این ،،

    ینی انسان مثل پری و فرشته نیست که بهش بگن چکار کنم و اطاعت کنه فقط

    انسان گیرنده و فرستنده خداوند رو در وجودش داره

    آقاااا

    فکر کن ی سرباز فول امکانات

    مثلاً ایالات متحده آمریکا ی گروه فوق ویژه تعلیم داده برای عملیات فوق سری

    دیگه ناموسا ته خفن که ذهن بشر می‌تونه با علم امروزش بسازه

    خوب از خودمون بپرسیم ؟!؟؟؟؟

    این گروه نیرو خفن رو ول می‌کنه به امون خدا ،،

    میگه برید بچرخید

    عشق و حال کنید ،، بزنین و بکوبین و بخورین و بچرخین واسه خودتون حالشو ببرین نه پیگیری میشینه

    ن سیستم رادیویی و فرکانسی داریم برای کنترل شما

    میبینی

    اصلاً منطقی نیست ،،

    اصلاً ی بچه کلاس ابتداییم بهش بگی بهت می‌خنده ،،

    پس داستان چیه ،،

    داستان اینه به هیچ وجه من الوجوه امکان ندارد که ندارد انسان ساخته دستان مبارک قدرتمندترین انرژی که تمام وجودیت از اون سرچشمه گرفته ،، بیهوده آفریده شده باشه

    یا فقط برای شهوت و لذت های پوچ

    حالاااااا

    اون سیستم رادیویی فرکانسی خفن ِ بود برای انسان خداوند چی قرار داده ؟؟!!

    قلب

    تموم شد رفت ،،

    حالا این سیستم فرکانسی فرقش با اون نسخه فیک و مضحک ( اصلاً نمیشه کلمه ای پیدا کرد مفهوم برسونه بچه ها ) دربرابر این قلب عزیز ما چیه ؟!!!!

    این خفن قلب ما

    تولید کننده هرآنچه پیش روی ماست از لحظه حال تا ابدیت .

    و تمام .

    خوب این قلب ما شد دستگاه فرستنده و گیرنده ما

    حالا این ویژگی هاش چیه

    فوق العاده حساس این دستگاه

    چشم

    گوش

    بینی

    لامسه

    دهان

    تو مرحله بالاتر کل ذهن ؛

    افکار

    تنش

    درگیری

    ببین جعبه سیاه هواپیما میدونی چیه ی چیزی که همه چیز سیو می‌کنه برای پیگیری بعدی

    حالا بی نهایت قوی تر و حساس ترش در نظر بگیر با این ویژگی که تو لحظه ارسالم می‌کنه دریافتم می‌کنه

    ینی دلم میخواد تا بی نهایت این داستان برام باز بشه خدااااااجونم

    بهم کمک کن درک کنم خودمو

    می‌دونم چجوری کار کردن و بحثهای علمیش دردی ازم دوا نمیکنه می‌خوام به ذهن بازیگوشم بفهمونم منطقی کنم براش که یک

    من از بدو تولدم حتی از بدو خلقت انسان ارزشمند و لایق و گرانبها هستم و بودم و خواهم بود ، تمام .

    هیچکس هیچکس هیچکس هم قدرت اینو ندارن اینو کم و زیاد کنه

    فقط و فقط

    من باید یواش یواش

    آهسته آهسته

    قدم به قدم

    Step by step

    بیاد بیارمش همین .

    و خداوند با مطالبی که مرور کردیم قطعاً میخواهد و کمک میکند تمام .

    خدا حتماً و قطعاً میخواهد من که من ، انسان ، اشرف مخلوقاتش ، بهترین رابطه را داشته باشم ، بهترین ثروت هارا داشته باشم ، بهترین حال را داشته باشم ، بهترین فرکانس هارا داشته باشم ،،

    بعد میاد برای ذهنت منطقی می‌کنه خودش اصلا خدا ببین چه انرژی مهربونیه این خدای ما

    الله اکبر

    میگه همسری برایت قرار داده ام که هیچکس قبل از تو اونرو لمس نکرده

    باغ هایی برای زندگیت فراهم کردم که رود ها از میان آن جاریست

    از حیوانات چهارپا گوشت حلالی برایت فراهم کرده ام تا تغذیه کنی

    از آب گوارا بنوشی و لذت ببری

    حقیقی لذت ببری

    زنده ، بالقوه ،

    آی ایوهاالناس حقیقی ،، واقعی

    ن مجازی

    ن قرص و دارو و شراب و مخدر و الکل و هزارتا کوفت و زهرمار و آشغال

    ن رابطه جنسی با استرس و با دردسر

    با آرامش

    با همسرت

    با کامل کننده ات

    آقا بیایم فکر کنیم چرا خدا از یک گل ساده تا کهکشان ها همه و همه جفت آفریده شدن

    چرااااا

    چون این دنیا دو قطبیه

    این دنیا کل فی فلک ساخته شده

    برنامه ریزی شده

    قانون داره

    همینجوری شانسی و اتفاقی نیست .

    چون انرژی که خلقش کرده به وجودش آورده

    دانایی مطلق

    می‌دونه

    داناست

    بیهوده ی برگ از درخت نمی افته باید بفهمیمش

    باید با پوست و گوشت و استخونمون بفهمیمش

    درکش کنیم .

    کل بازی همینه .

    که اول بیایم بفهمیم کی هستیم

    خدا چرا مارو آفریده

    هدف زجر کشیدن و سگدو زدن تو گرمای 50 درجه جنوب 100 درجه شرطی مسافر کشی کردن نیست

    که استاد عزیزم فریاد میزنم هربار این مثال و

    خودمون بشناسیم

    خودمون بهترین رفیق خودمونیم

    خودمون بهترین معلم خودمونیم

    خودمون نجات دهنده ی خودمونیم

    خودمون راهنمای خودمونیم

    چرا استاد میاد میگه از خودت بپرس چطوری میشه درآمدت بدون هیچ تغییر ساعت و فلانی حداقل سه برابر کنی

    خیلی بهش فکر کردم ساعتها

    چون همه جواب ها توی ذهن و قلب خودمون

    باباااااا

    کجا دنبال چی میگردیم ما

    همه چی همه چی همه چی توی خود ماست

    اسم اعظم خداوند که میگن جهان بدست داره همین انسان خلیفه الله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    محمد جواد شهیدی گفته:
    مدت عضویت: 1343 روز

    ما تنها چیزایی میشنویم که اماده شنیدنش باشیم ؛

    سالیان سال به برادرانم به پدرم و مادرم درمورد موضوعات زیادی که از هر طریقی به دست اورده بودم میگفتم ؛ و یجورایی علامه دهر شده بودم برا بقیه و برا خودم یک پشکه بزرگ تو خالی که فقط صداش زیاده و هیچی توش نیست ؛ موضوعاتی که همیشه دربارشون با برادر هام و پدر مادرم صحبت میکردم یجورایی میخواستم قهرمان زندگیشون باشم برای هممون اشناست و برای من خیلی جالبه که بعد شنیدن این فایل که اماده شده بودم براش؛اینم بگم که من چندین وقت پیش از این اخلاق خودم به شدت بدم میومد و اغازش از دوره عزت نفس جلسه 5 استاد بود که باعث شد من این اخلاق در خودم ببینم که دوس دارم تایید شم توسط دیگران و هی نصیحتشون میکردم از خدا خواستم که کمکم کنه و سپاسگذارشم که هدایت شدم به این فایل واقعا اولش که داشتم ویس گوش میدادم از معرفت خدا از قدرت خدا از هدایتش بغض کردم و ی حال خیلی قشنگ داشتم؛ من همیشه برادرم رو برای اینکه به سمت سیگار مشروب نره نصیحت میکردم و خودم گاهی مشروب میخوردم یا به مادرم میگفتم برای برادرام دلسوزی نکن و زندگی خودتو بکن برو دنبال خودت؛ اما در همون لحظه خودم دنبال خودم و زندگیم نبودم در تلاش بودم مادرم یا برادرمو عوض کنم چندین سال به برادرم میگفتم عمل کن ایمان باید عمل بیاره و خودم گاهی هیچ عملی نشون نمیدادم گاهیم این عمل بود به این دلیل همیشگی در مسیر هدایت نبودم چون انرژی و تمرکزم روی دیگران بود و حتی گاهی به خودم میگفتم من فرشته این خانوادم من نور سفید این تاریکیم و خودم رو بسیار بالا تر از بقیه میدیدم و استاد عزیز درست میگن و کاملا حقیقته که همین شرک باعث ایجاد بدبختی ها و ناهماهنگی ها میشه چون توجهت روی این موضوعاته منفیه ؛ به برادر بزرگ ترم سالیان و ماه ها گفتم برو دنبال رویاهات و بعد رفت تو شغلی که دوس نداشت و دقیقا یک هفته پیش گفت : میخوام برم ارایشگری و بعد چندین ماه که دستم پر شد از این کاری که دوس ندارم استفا بدم!!! واقعا استاد درکتون میکنم چ حسی داشتین چون چند سال بهش همینو میگفتم یا به پدرم که خیلی نگران بود همیشه میگفتم نگران بچهات نباش اونارو به خدا بسپار انقد دنبال این پسر نباش(برادر کوچکم) اخرش همونی میشه که خود میخواد و بعد چندین سال پدرم میگه خودش باید بره تا بفهمه و من باز بوممم!!! و سک فریب که نجواهای شیطانی ذهنم بهم میزد و گاهی میزنه اینه که ؛ وقتی بعد چند سال یا چند ماه میشنوم که به حرف من رسیدن یهو میگمممم ههعه دیدی گفتم دیدی مگه بهت نگفتم همون موقع بعد طرف اینجوریه که اره اره پسر تو گفتیااا بعد من شاید ناراحت بشم که چند سال پیش به من گوش نداد ولی با گفتن اینکه دیدی من بهت گفتم دیدی من میدونستم این خلع پر میکنم که فریب ذهنه دوستان مراقب باشید ؛ و اگه برادر کوچک من الان رفته سره کار یا پدرم بیخیال تر شده یا برادرم میخواد بره دنبال رویا هاش من هیچ تقصیر یا قدرتی ندارم اونا الان اماده شنیدن این حرف ها و این ایدها بودن و الان بهش رسیدن و اون موقع من هرچی میگفتم اونا نمیشنیدن چون نه تو مسیرش بودن نه تو فکرش نه دلشون میخواست که تکونی به ذهنشون بدن اعتراف میکنم چندین سال فکر میکردم من فرشته یا قهرمانم اینم بگم گاهی اوقات فریب میخورم میرم به غریبه ها درمورد چیزایی که به دست اوردم اماده شنیدنشون بودم میگم و به این کار اشتباهم اینجوری زینت میدم که من یکی از دستان خداوندم!!! اما غافل از اینکه اون شخص خودش باید بخواد نه از من از خدا و اگه قرار باشه من اون حرفارو بزنم اصلا من نباید برم سمتشون من اصلا نمیرم به اون مغازه یا پیش اون شخص خودشون میان خودشون سره بحث باز میکنن اعتراف میکنم که همیشه من میرفتم سره بحث باز میکردم به هر طریقی حتی بدون مقدمه مثلا میشنیدم طرف میگفت فلان بیماری دارم و من اونو درمان کرده بودم و سریع میرفتم میگفتم شنیدم فلان چیز اذیتت میکنه بیا کمکت کنم و غافل از اینکه هزاران راه هست که جهان بتونه کمکشون کنه من کیم؟ من چکارم خودشون تصمیم میگیرن خودشون درمان میشن و جالب اینجاست درمانی که پیشنهاد میکردم طرف میگفت اینو رفتم بدتر شدم !!! و من میرفتم با کلی فکر که چرا این کارو کردی چرا دست برنمیداری از قهرمان بازی بس نیست؟ و اینجوری شد که هدایت شدم به این فایل ارزشمند در پناه الله یکتا شاد سلامت در دنیا اخرت باشید بوس به کلتون🫂

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    امیرحسین گفته:
    مدت عضویت: 1217 روز

    از دوستان سایت خواهش میکنم حتما تجربه من رو مطالعه کنید … امیدوارم که بدردتون بخوره این تجربه کاملا تازس

    اول از همه از استاد عزیزم بینهایت تشکر میکنم دقیقا در بهترین زمان این فایل رو آماده کردین … برای من این فایل حکم برق 3 فاز رو داشت و چقدر از خداوند تشکر کردم که باعث هدایت من شد

    الان من تقریبا یک هفتس که خودم رو داخل خونه بازجویی میکنم و ازونجایی که میدونم هر تضادی که وجود داره حاصل اشتباهات دیدگاه من هست فعلا دست از کارکردن در مغازه برداشتم تا خودم رو آنالیز کنم

    من دانشجو هستم و تقریبا 2 سال هست که پدرم یک مغازه رو استارت به کار زده تا من و برادرم و خودش شروع کنیم به کار کردن … البته که من قبل از این تصمیم گیری بارها گفته بودم که من علاقه دارم تادر رشته ای که تحصیل میکنم مشتغل بشم … و قرار براین شد که من فقط چندین ساعت برای کمک به پدرم بیام …

    اما چون من دارای خصوصیت اخلاقی بسیار خاصی که دارم بخاطر اینکه شدیدا آدم متعصبی هستم شدیدا خودم رو فداکار میدونم و بسیار این روحیه ی فداکاری که از کودکی با من همراه هست و دلیلش رو فکر کنم علاقه به انسان های باغیرت باشه و یک حسی که دوستدارم خانوادم رو راهنمایی کنم و کمکشون کنم در وجود من زنده هست البته نه فقط خانواده بلکه همه ی اطرافیانم بخاطر همین بعد یک مدت که مغازه رو بازکردیم بصورت خودکار دست از درس خوندن برداشتم و دیگه مثل سابق که مرتب سر کلاس های دانشگاه حضور پیدا میکردم حتی جالب اینجاست که نیم ساعت قبل از شروع کلاس در دانشگاه بودم بعد از بازکردن مغازه بدلیل این حس که من باید هوای خانوادم رو داشته باشم دیگه به دانشگاه نرفتم و هر چند هفته یکبار میرفتم تا از دانشگاه حذف نشم … و اینکه منی که تا اون موقع سر امتحان تقلبی نمیکردم و خودم درسهامو میخوندم باعث شد زمان امتحانات شروع کنم به تقلب کردن و خوردن فشار استرس زمان تقلب …

    البته در پرانتز باید بگم که خانوادم هیچ وقت نگفتن که به ما کمک کن هیچ وقت نگفتن به دانشگاه نرو و یا تقلب کن همه اینها انتخاب من بود اونهم به دلیل اینکه احساس میکردم اگر من به فکر خودم باشم انسان بدی هستم … دوستان این طرز فکر به قول استاد مثل سیمااااان روی ذهنم هستااااا شدیدا همین الانشم اگه بیخیال بشم دوباره برمیگردم به همین روتین فکری میخوام بگم اصلا ربطی نداره که باگ ذهنی رو پیدا کردی … بازم اگه بیخیال بشی و حالت خوب باشه برمیگردی مثل سابق عمل میکنی

    گذشت از چند وقت یعنی 2 الی 3 ماه بعد از شروع مغازه، نسیه دادن های پدرم … تا همین الان

    سر قضیه نسیه دادن به مردم بارها بیشتر از صد ها بار ناراحتی و دعوا داشتم … که اینکار درست نیست … و با اینکه بسبار بسیار پول ها رفته که برنگشته ولی بازهم پدرم کار خودشو انجام میده و درس عبرت نمیشه

    بازهم در پرانتز این رو هم یاد آوری کنم که طی 2 سال کار کردن هیچ پولی رو من دریافت نمیکردم اونهم بخاطر اینکه برادرم تازه ازدواج کرده و با خودم میگفتم که اون واجب تر از من هست اول و اولویت اون هست یعنی در این دوسال فقط تقریبا 25 میلیون تومان من ورودی داشتم اون هم نه از سال اول تقریبا از 3 ماه پیش …

    بگذریم …

    متاسفانه اختلافات بسیاری با پدرم پیدا کردم درخصوص گرفتن وام برای خرید جنسی که داریم و از نظر جنس مغازه تکمیل هستیم یعنی نیازی به وام گرفتن نیست ولی چون چند نفر از نزدیکان پدرم به وام گرفتن تاکید کردن اون هم گرفت و داد به جنس مغازه که هیچ سودی حاصل نمیشه که من بارها تاکید کردم که این کارو انجام نده لاقل وامی که میگیری رو سرمایه گذاری کن جایی که سود بده نه جنسی که هم من میدونم سودی نمیده که بشه نزول بانکی رو بدیم و هم تو …

    اخیرا هم دوباره سر قضیه نسیه دادن ناراحت شدم و گفتم که من دیگه نمیتونم واقعا کارکنم و عاجزم از درگیری و شروع کردن به دعوا

    و دوستدارم که برای خودم مستقل باشم

    من بخاطر کمک کردن اومده بودم ولی متاسفانه حرف های من کارساز نیست

    بارها بارها روی من با پدرم بخاطر کمک کردن بدون هیچ چشم داشتی باز شد …

    فقط نیت من کمک کردن و دلسوزی بود و جالبش اینجاست یک هفتس که دارم با خودم صحبت میکنم و دقیقا ساعتی پیش به خودم میگفتم

    ایراد تو همینجاست که از بچگی احساس میکنی که تو باید خانوادت رو کمک کنی

    احساس فداکاری میکنی

    احساس تعصب میکنی

    احساس میکنی که اگر نباشی اونها آسیب میبینن

    احساس میکنی که خانوادت از تو مهم ترن

    اشتباه من اینه که بجای فکر کردن به خودم دائما به خانوادم فکر میکنم

    من در این 2 سال واقعا سختی زیاد کشیدم ناراحتی زیادی دیدم و از ته قلبم میگم خیلی قلبم شکست بخاطر اینکه خودم رو ناتوان دیدم و احساس شکست کردم و جالبش اینجاست که بدهکارهم شدم

    از خداوند طلب استقلال کردم و دوستدارم آزاد باشم در طرز تفکرم طرز مدیریتم

    و آزادی بهترین نعمته … میتونم بگم 2 سال انرژی رو از دست دادم ولی بازهم خداروشکر میکنم بابت اینکه تجربه بسیار گرانبهایی رو دریافت کردم و هزینش بسیار بسیار بالا بود

    بخاطر همین از شما دوست عزیز میخوام که 1000000000 میلیارد بار بشینید و حرف های استاد رو گوش کنید تا نشه زمانی که تجربش کنید و بعد درکش کنید … ای کاش من زودتر متوجه میشدم که باید این احساس فداکاری رو در درونم بکشم باید خودم رو اولویت قرارمیدادم ….

    من هم از خداوند سپاسگزارم که این تجربه گرانبهارو بدست آوردم و از طرفی ناراحت این موضوع هستم که 2 سال زمان با ارزش انرژی باارزش و کلی اعصاب خوردکنی هزینه این تجربه بود امیدوارم شما دوست عزیز صحبت های استاد رو خوب گوش کنین

    باتشکر از الله تعالی

    و استاد عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    یوسف علیزاده گفته:
    مدت عضویت: 1776 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان، خداوند هدایتگر من و همه دوستان به شرط باور قلبی به خودش

    در مورد تغییر دیگران من هم بعد از آشنایی با شما و درس گرفتن از جهان متوجه شدم که من توانایی زندگی دیگران رو ندارم، اگه واقعا میتونم تاثیر گذار باشم زندگی خودمو تغییر بدم بقول معروف اگه بیل زنم اول باغچه خودمو بیل بزنم بعد‌که نتیجه گرفتم‌دیگران میپرسن که چطور نتایجم عوض شد و اگر درخواست کردن میتونم از تغییراتم بگم ولی بقول شما اگه من هم نباشم‌خداوند از بینهایت مسیر میتونه همه مارو هدایت کنه اگه آماده باشیم؛ این صحبت های شما چه در این فایل چه در فایل های دیگه در‌مورد این موضوع بهم کمک کرد و بازهم قطعا بهم کمک میکنه که اول روی خودم کار کنم ، برای خودم برای وقتم برای انرژیم ارزش قائل بشم و از نشتی انرژیم جلوگیری کنم ، اون وقتی که برای تغییر دیگران میخوام بذارم برای تغییر و بهبود باورهای خودم بذارم روی خودم تمرکز کنم و قطعا بهتر و بیشتر نتیجه میگیرم

    متوجه شدم من توانایی تغییر نزدیکترین افراد زندگیم رو ندارم و وقتی پای حرفها و درد و دل های اون ها بشینم دارم مسائل و مشکلات رو به زندگیم دعوت میکنم؛ یه مثالی از خودم دارم من وقتی متاهل بودم از شهر محل تولدم مهاجرت کردم به تهران و جهان کاری کرد که من از شرایط ناخوشایند خونوادم چه مالی چه عاطفی چه سلامتی دور باشم و برم برای خودم زندگی کنم و شرایط بهتری برای ساخت باورهای بهتر داشته باشم ولی خودم همیشه وقتی به خونوادم فکر میکردم نگرانشون بودن میخواستم مشکلاتشون رو حل کنم بحث های پدر و مادرم رو حل کنم مسائل مالی شونو حل کنم و همش غصه شونو میخوردم مخصوصا غصه مادرم و خودمو درگیر میکردم با اینکه جهان منو از اون شرایط دور کرده بود ولی متوجه نبودم که با گوش کردن و دل سپردن به مشکلات اونها دارم مشکلات رو به خونه خودم دعوت میکنم که همین باعث شد کم کم مسائل به خونه من هم سرایت کنه من هم با همسر سابقم بحث و جر داشته باشم و شرایط برای ما هم سخت بشه و نتیجه اش رو‌هم دیدم؛ نتیجه ای که الان میگم کاش من زودتر متوجه میشدم و درسشو میگرفتم و خودمو درگیر مشکلات دیگران نمیکردم؛ البته الان هم حسرت خوردن و شماتت کردن مشکلی رو حل نمیکنه و هرچقدر به گذشته فکر کنم از جنس همون مسائل برای من بوجود میاره پس درسشو بگیرم و همیشه بیاد داشته باشم که نگران بودن در مورد دیگران گوش دادن به ناله های دیگران رو کناربذارم ، بقول شما همه به یک اندازه به خداوند و به آگاهی هاب خداوند دسترسی داریم ولی خیلی هامون با باورها و افکار نادرست این ارتباط رو کمرنگ یا قطع کردیم

    استاد جان یاد گرفتم روی خودم‌کار کنم با توصیه کردن به دیگران جز اینکه سوتفاهم پیش بیاد چیزی به همراه نداره ، اونی که بخواد این مسائل رو‌یاد بگیره خودش تو‌مسیر قرار میگیره نیاز نیست من الان بخوام بیارمش تو مسیر چه از طریق من چه از میلیون ها طریق دیگه

    من هم دوست ندارم کسی رو نصیحت کنم و اگر واقعا میخوام تاثیرگذار باشم خودم به نتایج عالی برسم تا الگویی باشم برای دیگران

    استاد جان ممنونم از شما به خاطر این فایل زیبا خیلی دوستون دارم و دوست دارم بیام امریکا از نزدیک ببینمتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    سمیرا ذوالقدری گفته:
    مدت عضویت: 2321 روز

    بنام الله مهربان.

    سلام به استادان بی‌نظیر وعشق

    سلام به همه دوستان عزیز

    استاد عزیزم سپاسگزارم باوت این فایل زیبا چقدر لذت بردم چقدر درسهای بزرگی درش هست واین هم لطف خداوند بوده که دوباره یادآوری کنه برام که سمیرا تو نباید دلسوزی کنی برای ادمها ویا سعی کنی مدام بهشون کمک کنی خودشون باید راهشون پیدا کنند.

    قبلا هم استاد عزیز فایلی گذاشته بودید وقتی گوش کردم خیلی روی من تأثیر داشت انصافا چون خیلی از خود گذشتگی می کردم برای ادمها چه خانواده چ دوستان وهمیشه نتیجه بد میشد طلبکار هم می‌شدن توقع شان بالاتر می رفت ناراحت میشدن وهزاران مسئله دیگه اما فایلهای قبلی که گوش کردم بهتر شدم وسعی کردم خودم رو کنترل کنم سخت بود مخصوصآ برای خانواده که اتفاقا بیشترین ضربه هم از خانواده می خوردم.

    یه داستانی از گذشته که هنوز با شما اشنا نبودم تا رسید زمانی که مادرم فوت کرد 11سال پیش خواهر و برادر بیشتر توقع شون بالاتر رفت از من وهر زمان که می خواستم ازشون کلا فاصله‌ بگیرم پدرم نمی گذاشت می گفت تو بزرگتری کوتاه بیا عیبی نداره خوب صبر من هم اندازه ای داشت.

    تا 4سال پیش پدرم فوت کرد.

    این بار خدا رو شکر با شما اشنا بودم ودوباره خواهرم که از همه بیشتر دوسش داشتم وبرادرهام حتی حاظر نبودن فرشی زیر پای من باشه از اونجا به بعد خیلی جدی درک کردم که باید اینها رو از زندگیم حذف کنم هرکدام به‌ هرطریقی می خواستن از من پول بگیرن به بهانه های مختلف تهدید می کردن منی که این همه سال براشون زحمت کشیدم کمکشون کردم دلم نمی خواست ناراحت بشن به‌ جای رسیدم که قید شون رو زدم وبه‌ این باور رسیدم باید فکر خودم باشم من مسئول زندگی هیچ کس نیستم نگرانی کمک وناراحتی من هیچ کمکی نمی کنه بدتر حال خودم بد می کنه وخیلی خوشحالم به لطف خدا به این نقطه رسیدم والان هرزمانی یاد خواهرم می افتم پیش خودم میگم من مسئول اون نیستم اون زندگی خودش رو داره من هم زندگی خودم همین طور که خودم مسئله ای دارم پیش اونها نمیرم واز خدای خودم هدایت و کمک می خواهم وهمیشه درزمان مناسبش حل کرده خدا رو شکر خانواده من هم باید خودشون راهشون پیدا کنن واین خیلی ارومم می کنه وذهنم را قانع می کنم که باید خودت رو اصلاح کنی.

    وخدا رو شکر خیلی وقته درمورد این قانون ومباحث شما با کسی حرف نمی زنم وسعی کردم خسیس باشم در این رابطه خدا رو شکر موفق هم شدم تا حد زیادی وهمه اینها رو مدیون شما استاد بزرگوارم هستم وسپاسگزار خداوند که من رو به سمت شما هدایت کرد.

    در پناه الله مهربان وهدایتگر باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: