آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1 - صفحه 43 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/12/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-12-07 20:50:572024-12-10 22:32:30آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته
من برای اولین بار با دلیل و منطق قوی تو این سایت یاد گرفتم که تاثیری تو زندگی دیگران ندارم و حمایت من از دیگران فقط به خودم ضربه میزنه و تو این موضوع خیلی زود ذهنم قبول کرد و توش پیشرفت کردم . دوره ١٢ قدم – دوره عزت نفس و فایلهای توحیدی و قرانی خیلی برای درک این موضوع به من کرد. نیاز به توجه خیلی تو موضوع حمایتگر بودن تاثیر داره و زمانیکه عزت نفس داشته باشیم دیگه نیاز به توجه نداریم و خیلی از کارها رو انجام نمیدیم . در هر موضوعی میچرخیم میرسیم به عزت نفس و احساس لیاقت . من از زمانیکه با اگاهی از قوانین روی خودم کار میکنم بسیار زیاد رشد داشتم در هر زمینه ای و میتونم بگم وقتی روی احساس لیاقت کار میکنم جهش تو زندگی من ایجاد میشه و اتفاقات عالی برام پیش میاد. با خوندن کامنتها و فایلهای رایگان و مطالب عقل کل روی احساس لیاقت خودم کار کردم و ی پروژه با سود خوب گرفتم و به امید خدا تا هفته اینده به عنوان هدیه دوره احساس لیاقت رو میخرم . جلسات معرفی دوره احساس لیاقت خیلی عالیه و خیلی کمکم کرد ، بخصوص جمله اول قسمت اول که استاد میگن: ما لایق هستیم که پا به این دنیا گذاشتیم خداوند مارو لایق کرده که خلق شدیم.
خدارو بینهایت سپاسگزارم برای این لحظات عالی از زندگیم و استاد عزیز بینهایت سپاسگزارم برای اشنا کردن ما با اصل زندگی و ارامش در تک تک لحظات.
شاد و سلامت باشید
بنام خدایی هدایتگر به سمت خواسته ها
سلام به استاد عزیزم و دوستان خوبم
امروز مثل اینکه قلبم برم گفت که استاد فایل جدید گذاشته، آمدم و دیدم که واقعا هم راست گفته . خیلی خیلی خوشحالم از بودن در ین سایت الهی خداره صد هزار مرتبه شکر . هربار که میآییم به سایت و هر کامنت که میخوانم بعد از شکر گذاری با خودم میگم چقدر حال همه درینجا خوب است همه در حال پیشرفت است و نتایج عالی که میگیرند با خودم میگم ببین اگر آنها توانستند تو هم میتوانی خدایا شکرت.
واقعیتش استاد من بار ها این کار کردم که میخواستم به دیگران کمک کنم و نصیحت شان کنم و راهی درست را انتخاب کنم بار ها دوستانم در مورد مشکلات شان برایم میگفتن و من در اول نصیحت شان میکردم و بعدا آدرسی از سایت و شما میگفتم برشان و بعد میدیدم که دگه اصلا نمی پرسیدن که این استاد کیست و من میدانستم که اصلا در مورد شما سرچ نکردند و من ناحق نصیحت شان میکردم و هر روز میدیدم که حالشان بد و بدتر میشد. یکی از شاگردانم چندی قبل در گیریهایش زیاد بود و من نصیحتش کردم همان روز خوب شد احساس کردم با صحبتهای من حالش خیلی خوب شد اما روز بعد دوباره همان گپ سابق و اصلا تغییرات نیامده بود .من چون قانون را نمیدانستم .
و بعد پذیرفتم که من توانایی تغییر دیگران را ندارم . و 100 فیصد توانایی تغییر خودم را دارم.
اما از وقتیکه قانون را دانستم که من نمیتوانم دیگران را تغییر بدهم، من نمیتوانم کاری خدا را در زنده گی دیگران بازی کنم ، من مبلغ و ناجی دیگران نیستم، من مسئول زنده گی خودم استم سرم باید در زنده گی خودم باشد ک اصلا کار نداشته باشم که دیگران چی میکنند.
یکی از مواردی دیگر که این قانون را تایید میکند اینست که در کشور ما وزارتخانه داریم بنام امر بالمعروف و نهی از منکر که وظیفه کارمندان شان اینست که در کوچه نصیحت میکنند که مطابق شریعت رفتار کنند و من تغییراتی احساس نمی کنم ، همه مردم به صحبت هایشان گوش میکنند و احترام میگذارند اما وقتی میرن اصلا تغییری ایجاد نمی کنند.یعنی در عمل تغییری ایجاد نمیشود.
اما چند وقتی است که دست ازین کار برداشته ام و گفتم دیگران را نمیگم و باور کنید که چقدر راحت استم اگر نظر بخواهند میگم که راه راست این راه است اگر نخواهند که هیچ و با آموزه های دوره عزت نفس یاد گرفتم که نظرم را بدون ترس و هراس بگم .
خدایا شکرت بابت اینهمه آگاهی که در این فایل بود و ممنون از استاد عزیزم
به نام خداوند رحمتگر مهربان
سلام به استاد گرامی و خانم شایسته و همه همراهان
این فایل پر از درس بود پر از نکته انگار مختص خود من بود
من خیلی تو این موارد ضعف دارم
خیلی باید رو خودم کار کنم
خیلی ضربه خوردم از عدم آگاهی از اینکه قانون و نمیدونستم سالها خوودم و اذیت کردم و به حساب خودم داشتم دیگران و کمک میکردم در صورتیکه خودم غرق شده بودم
همیشه همینجور بودم از سن شش یا هفت سالگی اینجوری بودم که دوست داشتم به دیگران کمک کنم نمیدونم جرا شخصیتم اینجوری شکل گرفته بود
یادم زمانی که کلاس اول بودم هر همکلاسی که کاردستی بلد نبود و کمکش میکردم تا درست کنه
به درسای بقیه دوست داشتم برسم
بعد کمی که بزرگتر شدم زومم روی برادر کوچکترم بود همیشه نقش مادر و داشتم انگار من مسئول بودم کسی بهم نمیگفت ولی همش دلم میخواست تغییرش بدم حتی بعضی وقتا که حرفم و گوش نمیداد تنبیهش میکردم
برای درساش حرص میخوردم همیشه پیگیر کاراش بودم اونم از اون طرف بیشتر با من لج میکرد
خیلی هست از این موارد که بخوام بگم ولی الان به یکی دو مورد اشاره میکنم
همینجور گذشت تا من بزرگتر شدم هیچ کدوم از وقتهایی که برای برادرم گذاشتم تاثیری روی زندگیش نگذاشت حتی بدترم شد
برادرم به بیراهه های زیادی رفت
حتی کارش به دعوا با دیگران رسید اون موقع من ازدواج کرده بودم و توی شهر دیگه درس میخوندم و زندگی میکردم و خبر دعوای برادرم آومد باید دیه میدادیم و پدرم اون موقع نمیتوتست پرداخت کنه منم سریع ماشینم فروختم و دادم مثل همیشه ناجی بودم
البته پدرم بجاش بمن یه تیکه زمین داد بدون اینکه به نام بزنه البته
مقداری از دیه داده شد و بقیه قرار شد برادرم کار کنه و اقساطی پرداخت کنه
همیشه نصیحتش میکردم همیشه میخواستم بیارمش تو راه راست ولی بازم چند سال گذشت و حالا پدرمم از دنیا رفته بود
و من باز فکر میکردم که مسئولم باید هر جور شده تغییرش بدم وای که چه بروزگار خودم آورده بودم
عین همون خانم که میخواست پسر معتادش و نجات بده
از بس دنبال نجات دادن دیگران بودم به خودم که اومدم دیدم همسرم از برادرم بدتر شده اعتیاد داره و حالا افتادم دنبال نجات اون ده سال زندگیم و گذاشتم که تغییرش بدم نشد که نشد خسته شدم ازش جدا شدم
با بچه هام زندگیه جدیدی شروع کردم
ولی هنوزم دیگران و نصیحت میکردم راهکار میدادم
جالبه هرکسی که اوضاع داغونتر از من داشت میومد تا از تجربه هام استفاده کنه
ای داد بیداد از اون همه عدم آگاهی از اون همه اشتباه
برادرم و بخاطر ندادن اقساط زندان کردن و خالم ضمانت کرد تا بیاد بیرون ولی اون بازم نتونست پرداخت کنه و حساب خالم و بستن
بازم سمیه خانم شد گوش شنوا برای دردهای خاله و… نگم براتون روزی چند ساعت با خالم حرف میزدم که ناراحت نباش بزودی درست میشه
دست آخر شکایت کرد و برادرم رفت زندان دوسال اونجا بود و خودش با تغییراتی که اونجا براش بوجود اومد سر براه شد و خداروشکر الان وضعیت نسبتا خوبی داره
ولی این مابین بعد از همه اینها من از خالم حرفهایی شنیدم که خیلی ازم ناراحت بود میگفت تو اون موقع نباید من و آروم میکردی باید تو از من حالت بدتر میشد
اصلا خشکم زد
خیلی تو گوشی محکمی خوردم باید بیدار میشدم
همونجا تصمیم گرفتم اصلا روی دیگران کار نکنم اصلا نخوام سنگ صبور باشم بخودم توجه کنم
حتی بعد از ده سال که خواستم اون یه تیکه زمین و بگیرم. و سندش و بنام بزنم با کلی مخالفت روبرو شدم اینها نتیجه دخالتها نتیجه به دیگران کار داشتن و تغییر دادن زندگی دیگران
هزاران بار بیشتر از اونها ما آسیب میبینیم
اما الان حدودا سه سال که من تصمیم جدی گرفتم
فقط روی خودم کارکنم البته بگم به لطف خدای مهربون من به صورت اتفاقی با استاد و سایت اشنا شدم و باعث شد تا در مدار آگاهی قرار بگیرم
الانم هنوز خیلی باید رو خودم کار کنم هنوز روی بچه هام پاشنه آشیل دارم
دارم تلاشم و میکنم
اما از وقتی که بخودم توجه کردم و روی آگاهی هایم کار میکنم زندگیم روز به روز داره بهتر میشه
خداروهزاران بار شکر آرامش بیشتری دارم روابط بهتری دارم
به جاهایی هدایت میشم که اونجا. همه شادن
همه توحیدی هستن
و الان که دورم خلوت هست میدونم برای چیه
و از تنهاییام لذت میبرم
و ممنوم از استاد آگاهی که از دوره دوازده قدم کسب کردم فوق العاده بود
ولی بازم خیلی باید رو خودم کار کنم خیلی
سالهایی از عمرم و سپری کردم به اون شکل
ممنونم استاد جان خدایا شکرت که مرا در مسیر درستی نعمت ثروت روابط خوب آرامش آرامش آرامش سلامتی قراردادی
امیدوارم همیشه شاد و خوشحال سربلند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
سلام خدمت استاد و هم فرکانسی های عزیزی که کامنت رو میخونند
تمام این چیزهایی ک شما استاد دارین ب ما یاد میدین ک البته و صد البته منشا خدایی داره در طول زندگیم از خدا پرسیدم و الان دارم جواب میگیرم چ وقت هایی ک خودمو اذیت کردم با درک اشتباه از آیات قرآن و گوش دادن ب آدم های اشتباه
خدا تو قرآن تکذیب کنندگان رو دعوت میکنه تا فقط یک آیه مثل قرآن بیاورند این خودش یک نشانه بزرگی هس برای هرکسی ک جاهلانه دشمن شده ک واقعا اگر ذره ای فکر کنه میفهمه ک این آیات قرآن منشا انسانی نداره
حرف های استاد هم از یک منبع دیگه داره میاد
واقعا اگر خدا هدایت نمی گرد تا آخر عمرم در عذاب هدایت این و اون بودم و فک میکردم هر جقدر در این راه سختی بکشم خدا راضی تره و خدا میتونست ک منو ول کنه اما فقط لطف کرد و داره بهم یاد میده ک حای اون خدایی نکنم
حتما برای این ک پله ای بالاتر رویم و نعمت های بیشتر رو دریافت کنم باید این قوانین رو رعایت کنم و در کار خدا دخالت نکنم و نخام ک نعوذ بالله جای خدا خدایی کنم
باید یاد بگیرم فقط روی خودم کار کنم فقط تمرکز روی خودم بزارم همه جی سر جای درسته خودشه
استاد خودش هیچ استادی نداشته ک اینارو بهش یاد بده اینه ک میگه حرف های منو وحی منزل بدونین
خود حضرت محمد و یاران واقعیش و حتی خود حضرت علی و حتی خود امام حسین این چنین عمل میکردن یعنی هیچ معبودی ب غیر از الله رو قبول نداشتن و این نبوده ک خودشون ب کس دیگری متصل بشن برای اتصال ب خدا
کما این ک جمله ای داریم از امام حسین ک عبد خدا باشید خدا برای شما کافی است
خودشون داشتن میگفتن باباجون فقط خدا
قُلِ ادْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُم مِّن دُونِهِ فَلَا یَمْلِکُونَ کَشْفَ الضُّرِّ عَنکُمْ وَلَا تَحْوِیلًا (56) ۞
أُولَئِکَ الَّذِینَ یَدْعُونَ یَبْتَغُونَ إِلَی رَبِّهِمُ الْوَسِیلَهَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ وَیَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَیَخَافُونَ عَذَابَهُ ۚ إِنَّ عَذَابَ رَبِّکَ کَانَ مَحْذُورًا (57) ۞
این آیات سوره اسرا دقیقا همینو داره میگه ک خدا میگه اونهایی ک شما میخانید برای کمک ،خودشون از خداوند طلب رحمت میکنن و از عذاب خدا میترسن و پیترسن ک برای خدا شریکی قائل بشن
عذاب خدا دردناک و شدیده
بارها خدا هشدار داره در قران ک ب غیر از الله معبود دیگری نگیرید
خط قرمز خدا مغرور شدنه این ک انسان فک کنه خودش موفقیت هارو بدست آورده اونجاس ک عذاب خدا نازل میشه و خیلی ترسناکه
خدا توران گفتا تمام موجودات دارن خدا رو تسبیح میکنن تمام ستایش ها مخصوص الله است الکی مغرور نشو اعتبار تمام موفقیت ها ب خدا میرسه
لازمه بدست آوردن دستاوردهای بزرگتر اینه ک فقط اونو تسبیح کنی
اباک نعبد
اینجا دستور داده ک فقط اونو بندگی کنم یعنی اعتبار تمام موفقیت هارو ب اون بدم و شکرش ب جا بیارم وگرنه تا زمانی ک نفهمی اول و آخر اونه و شریکی نداره در عذاب میمونی و هیچ دستاوردی بدست نمیاد
زمانی انسان میتونه بیشتر بالا بره ک مثل استاد با دستاوردهای بیشتر خاشع تر بشه
سلام بر استاد عزیزم
سلام بر خانم شایسته عزیز ،وسلام بر دوستان هم فرکانسی
الله اکبر خداوند چطور مسیر رو به انسان نشون میده همین امروز بود که دوستی با من صحبت میکرد و از من میخواست که راهنماییش کنم و دقیقاً در اون لحظه کسی به من گفت که تو الان هیچ صحبتی نباید بکنی و هیچ چیزی به ذهنم نمیرسید با اینکه خیلی دوست داشتم بهش کمک کنم و فکر میکردم که میتونم کمک کنم ولی مغزم واقعاً هیچ چیزی دریافت نمیکرد
تا اینکه اومدم و دیدم که استاد عزیزم فایل جدید گذاشته و با تمام وجود نشستم و جرعه جرعه صحبتهای استاد رو نوشیدم و واقعاً جواب بود جواب من بود برای من بود به من میگفت که تو قدرت این رو نداری که بخوای زندگی همه رو تغییر بدی
هر لحظه که کسی کاری میکنه،یا حرفی میزنه،میخواستم با آگاهی که پیدا کردم،و به زندگیم آرامش داده بهش کمک کنم
و چقدر امروز به جا و قشنگ بود واقعا وقتی که دست برمیداریم از اینکه بخوایم به کسی کمک کنیم یا کسی رو تغییر بدیم حالا این شامل فرزندم همسرم مادرم خانوادهام عزیزانم و همه کسانی که اطرافم هستند میشه واقعاً چه آرامشی پیدا میکنه آدم
وقتی که میفهمی من فقط خودم رو باید تغییر بدم من در جایگاه خداوند نیستم من نمیتونم کاری برای کسی بکنم و به نظر من این باور اشتباه از اونجا نشئت میگیره که ما فکر میکنیم اگر کاری رو میتونیم باید انجام بدیم برای دیگران و این عین ثوابه
برای پسرم اینطوری بود که من همش بهش میگفتم که باید این ساعت خونه باشی باید با این رفت و آمد نکنی با اون رفت و آمد بکنی این راه رو باید بری اون راه رو نباید بری باید این مسیر رو ادامه بدی اینطور رفتار کنی به فلانی احترام بگذاری این جواب رو بدی و واقعاً خیلی سخت بود
و به قول استاد عزیزم که میگوید اگر کسی در مسیر باشد خودش راه رو پیدا میکنه ولی وقتی در مسیر نیست و هنوز وقتش نیست هر چقدر هم من تلاش بکنم هر کاریم بکنم اون نمیفهمه
و دوباره به قول استاد عزیزم تو زمانی دیگر که وقتش هست همین جمله رو از یک فرد دیگه یا جایی میبینه و واقعاً با تمام وجود دریافتش میکنه
فکر میکنم دوباره اینها برمیگرده به اصل یکتاپرستی وقتی که من خداوند رو نبع قدرت میدونم و خودم رو فقط در جایگاهی یک بنده میبینم یفهمم که من توانایی تغییر زندگی کسی را ندارم
خداوند به من قدرت داده خداوند من رو اشرف مخلوقات کرده خداوند من رو خالق کرده ولی ولی فقط در مورد زندگی خودم و خودم و خودم
به خاطر همین اصل هست که در روز قیامت هر کسی مسئول اعمال خودشه چون اگر ما میتونستیم زندگی کسی رو تغییر بدیم پرونده اعمالمون در دست دیگران بود و میتونستیم دیگران رو مسئول کنیم نه اینکه خودمون باید در روز قیامت پاسخگو باشیم
واقعا که سپاسگزارم استاد عزیزم شما من رو با خداوند آشنا کردید با اصل یکتا پرستی آشنا کردید قلبم رو باز کردید قلبی که آماده شده بود و در مسیر و مداری که استاد عزیزم بود قرار گرفت خدا را سپاسگذارم ،ممنون استاد عزیزم ،ممنون ممنون ممنون
یا علی
به نام خدا
احساس مسولیت زندگی خودم
خدایا شکرت که انتخاب صد در صدی زندگیمو در دسته خودم قرار دادی
اثبات منطقی
دختر امیش که با اینکه توی یه دولت خلاف فکرش با دنیا اومد ولی مخالف انها زندگیشو انتخاب کرد وگزروند
دختری که خاسته اش درس خوندنش بودولی حکومت شدید مخالفش بود ولی با حمایت خدا تا دکترا ادامه داد توی کشوری که جز تا دبستان نمیزاشتن
زهرا دیدی حامیه انتخابو
زهرا تو چیه انتخاب کردی یه زندگی غنی کاملو
یادم همیشه توی مدرسه بودم کنار درسام اخلاق مرتب بودن خیلی چیزا برام مهم همه شون باهم میخاستم
دید خلاف جهت با اینکه زنی که خونه دار بشه از رشد ترقی خودش میوفته وباید خونه رو یه جوری اماده کنه برای رشد شادی بچه ها دیگه از خودش گزش بعد
همسری با عشق همینجور رشد کنه بچه هام ادامه بدن شرایط براشون بهتر بهتر میشه
اما هدایت برای همه هست
خانه داریم به عنوان بخشی زیبا از زندگیم میپزیرم با اینکه تحقیر های زیادی از خانمای خونه توی زهنم هست ولی مهم باور خودمه
مهم اینکه معنی خونه داری عشق با خونه بچه همسری خیلی دوس دارم وبرام ارزشمنده
اینکه من سپاسگزار خونم هستم با بهبود تمیزکاری روحشو تازه میگنم نفس بکشه
وااای واایی نمیدونید وقتی خونه در امن امان تمیزیو ارامشه چه حظی داره
البته بگم من قبلا صدوهشتاد درجه اونور ماجرا بودم اومدم اینور وکلی لدت میبرم شکرررت
حالا مسول زندگی خودمان هستی ینی چی چه ارزشی داره
ینی الان انتخابم هر چی باشه اونو انتخاب میکنم و سمت پیشرفت میکنم
من تا حالا خواسته هام از طرف بقیه گفته شده وانجام شده مثلا توی خونه نظم میخاستیم سعی کردم وبه لطف رب کشف شد
استقلال توی بعضی کارها میخاستم که انجام شد
خواسته تپل ازادی مالی
من طبق باورهای خانواده زنو تحت حمایت مرد میدیدم وزنهایی که به زور از همسراشون پول میگیرند یام بعضی نمیگیرن به خاطر غرور عزت نفس هرچی ولی کینه قوی میگیرن
من خودم وقتی زنی تحت عشق بی نهایت البته این ظعف خواسته با احساس لیاقت درونی اوکیه
ولی خواسته های مالیش عالی اوکیه احساساتی میشم و حسادت میکنم الان خیلییییییی بهتر شدم چون نعمتای.زندگیمو میبینم خوشبختی واقعیمو میبینم چرا چون قدرتو دسته ربم میدونم وبه همسرم به عنوان یه نعمت از رب میبینم ازش لدت ببرم واگه خواسته ازادی مالی دارم به جای اینکه بچسبم به همسرم تامینم کنه به خاطر این سخاوت بخشندگی که به زندگیم داره ممنون باشم ویادم باشه اینا مهربونی های رب هستند
و خودت باید ارزشساز باشی عاشق کارت باشی واونو رشد بدی این درجه از ازادی مالی تکاملی میاد تو زندگیمون
حالا همسری من تکاملی داره زندگیشو میکنه ورشد میکنه کی گفته من متوقفم من هم میتونم رشد کنم تو چی
تو خونه داری تو روابطم تو کارم طراحی
تو درک قانون
و شکرت برای این شاه رگ های نعمتت
مسولیت دیگران
گاهی ارزوی قهرمان بودن به سرم میزنه به خاطر فیلمایی که دیدم وقبل اینکه خودمو نجان بدم میخام خودمو فدایی کنم
مثلا خودم دارم میوفتم میخام دسته یکی دیگه رو بگیرم
البته اینو بگم کسی که به خودش کمک میکنه زندگی خودشو مهم میدونه وتمرکزش. میزاره روی بهبود زندگیه خوددددددش به بقیه هم کمک میکنه چون میشه الگو ببین اون تونسته زندگیشو خفن بچینه پس من هم میتونم نه اینکه زندگی پازل خودمو ول کنم برپ پازل بقیه رو بچینم سه ساعت طرف اخرش بریزه به هم دختر بشین تو زندگی خودت
احساس گناه
بعضی وقتا با افرادی بر میخورم که توی بعضی چیزا ضعف دارن بعد دوانتخاب هست دلسوزی وکمک یا سرت تو زندگیه خودت باشه بهت بگن بی محبت
با اینکه این موقعه ها باید خندید وگفت قانونو نمیدونن دیگه
همه ما قوی هستیم با خدایم ومیشه به هر خواسته ای رسیدنیازی به کمک بقیه نداریم وحمایت های رب خودش سرجاشه
هر آنچه دارم از آن خداست
سلام خدمت استاد عباس منش عزیزم و مریم خانم شایسته پر از انرژی و دوستان هم فرکانسیم انشالله که همیشه حالتون خوب و عالی ترین باشه
مخاطب این فایل. انگار فقط من بودم
به جرات میتونم بگم که چندین سال از زندگیم رو به همین صورتی که استاد گفتند سپری کردم تقریبا بدون هیچ نتیجه. برای خودم حالا شاید طرف هایی که باهاشون صحبت میکردم نتایجی خیلی خیلی کمی همون موقع میگرفتن که البته شاید همون مسکنی هم بود که استاد فرمودند
با اینکه چندین بار ضربه های مهلکی خوردم ولی باز هم من اینکار رو انجام دادم و آخرین موردش هم یکماه پیش بود که این حس به اصلاح نوع دوستی داشت به جاهای بدی. کشیده میشد که البته از اون به بعد دیگه تصمیم مصمم گرفتم که فقط فقط فقط روی خودم کار. کنم و بس
البته سالیان قبل کلا کارم این بود و به خاطر حس دلسوزی و نداشتن قانون ها این کارها رو انجام میدادم و دقیقا به موقعی بود که اصلا وقت سر خاروندن هم نداشتم و همیشه ذهنم و وقتم درگیر مسایل و مشکلات دیگران بود ….
ولی بعد از اون تک و توکی بود که آخرین مورد همین یکماه پیش بود که عرض کردم
و چقدر هم خودم و بد و بی راه گفتم چرا تویی که الان قانون رو میدونی بازم فیلت یادت هندوستان میکنه و میشه کاسه داغ تر از آش که البته ترکش هاش هم خوردم
و انشالله که دیگه این آخرین باری باشه که بخواهم کسی رو تغییر بدم و همیشه فقط فقط روی خودم کار کنم و اون همه زمان و انرژی. رو بزارم روی خودم ….
خیلی خیلی ممنونم از استاد عباس منش عزیزم که همیشه انگار حرفاشون مخاطبش من هستم و منم خدایا هدایتم میکنه آگاهی های که میزارند رو تبدیل به عمل میکنم
خدایا هزاران مرتبه شکرت
بنام خداوند امرزنده و مهربانم خدایی که رب العالمینه و هر انچه که دارم از ان اوست
سلام و درود به استاد عزیز و دوستای خوبم
خیلی سپاس گزارم از خدا که اینقدر دقیق برام زمان بندی میکنه تا من در چه زمانی به این فایل هدایت بکشم!
من در طی این چند روزی که فایل اومد روی سایت همش داشتم بهش فکر میکردم به مثال های استاد و اینکه دقیق تر و عمیق تر بشم نسبت به افکارم تا بفهمم که کجا رو باید بیشتر روش کار کنم
من از لحاظ ظاهری ادمی نیستم که مثلا بخوام به کسی پند و نصیحتی بدم یا علاقمند باشم که راهنماییش کنم ، چون همیشه میدونم … یسری کارا هست که من در اونها توانا هستم اما رغبت زیادی ندارم و خیلی کم پیش میاد که انجامش بدم
و دقیقا وقتی که کسی ازم خیلی بخواد و بدونم که حرفی ک میزنم براش ارزشمنده و احساس خوبی در اون لحظه داشته باشم ب حرف قلبم گوش میدم و باهاش صحبت میکنم که دقیقا گاهی اوقات در بین صحبتامون ی زنگی توی سرم بصدا در میاد که اره راست میگه اره اینو خیلی کم بهش توجه کردی و اینا
خلاصه که وقتی رفتم عمیق شدم توی افکارم و نجواهای ذهنم شنیدم که گاهی فکری میاد تو سرم که بر میگرده به اینکه من به کسی به غیر از خداوند قدرت میدم
همون موقع ذهنم شروع میکنه به اینکه با این افکار بجنگه که باید سعی کنم متوقفش کنم
و همون موقع به خودم میگم تمام قدرت ها دست خداونده و اونه که بر همه ی جهان تسلط داره و تنها چیزی که بر روی زندگی من تاثیر میزاره خودمم و هدایت ها و الهامات خدا البته اگه به خداوند این اجازه رو بدم که هدایتم کنه
و این ادم تاثیری در زندگی من نداره
خاطره ای از چند روز پیش یادم اومد که
فردی میخواست برای ابراز محبت به من پول بده ، همون موقع یکی دیگه اومد و گفت نه نده بهش ، پول که در این مورد ارزشی نداره و این دختر ظرفیت نداره و اینا
من اولش درگیر شدم ، خیلیم درگیر شدم
وسط بگو مگوی ذهنم ، بهشون گفتم پول برای من ارزشمنده اما لنگ پول شما که نیستم
و بعد اون جنگ و دعوای ذهنم ، بخودم گفتم اصلا چرا تو یکی دیگه رو بعنوان روزی رسان تو ذهنت پذیرفتی
خداوند هزاران دست داره که اگه از این دستش نشد از یک دست دیگه استفاده میکنه و تمامممم!
و همون موقع تمومش کردم ، و بعد چند دقیقه خودشون دوتایی اومدن و مثلا از دلم در اوردنو اونیم که میخواست پول بده ، یواشکی گذاشتش بالای میزم …. خلاصه من که تا روز بعدش متوجه اون نشدم ولی دارم میگم وقتی چطوری اتفاق افتادن اون چیزی که میخای رو بسپری دست خدا و رها باشی خودش اوکی میشه
واقعا خطرناکه که باور کنیم که کسی هست که میتونع تاثیر گذار باشه در زندگیه افراد دیگه
و چقدر خوبه که بخودمون بگیم که من در خلق شرایط خودم ماهرم و اختیار صد درصدیش دست خودمه
پس بسازمش ،،، با چی؟ با افکار و ورودی هام با نگرش توحیدی
البته ک همه ی این حرفا رو دارم برای خودم میگم ، خودم باید ازش یاد بگیرم ، باید تکرارش کنم تا ذهنم و از افکار منحرف کننده دور کنم
واقعا برای من یه درس ریز بینی رو بهمراه داشت که توی افکارم و نظراتی که در مورد هر چیز دارم ریز بشم و درکشون کنم ک توی چه موردی دارم اشتباه میرم مسیر رو
از خداوند سپاس گزارم که من رو به این سایت هدایت کرده ، خدارو هزاران هزار مرتبه شکر
این چند روزه خیلی اتفاقاتی میوفته که در شرایطی قرار میگیرم که وقتی قدرت رو از غیر خدا میگیرم و به خداوند میدم یچیزی توی ذهنم زنگ میخوره که یاد این فایل میوفتم
واقعا بشخصه خیلی مشتاقم تا بازم بشینم پای گوش کردن این اگاهی های ناب
عاشقتونمممممممم
سلام و ارادت مجدد
خدمت استاد گرامی و تمامی تیم و اعضای گروه تحقیقاتی عباس منش
بسیار لذت بودن از مشاهده این ویدیو و بسیار به فکر فرو رفتم برای موقعیت هایی که فکر می کردم من ناجی و پیامبر هستم برای دیگرانی که از دید من نیاز به کمک فکری،مالی- سلامتی و….. دارند.و در اکثر مواقع نتیجه ای که مد نظرم بود را نمی داد و حتی برعکس و اگرم نتیجه می داد به قول استاد عزیز همانند چسب زخم و مسکن عمل می کرد . و فردا دوباره آن طرف ریست فکتوری می شد .
استاد عزیز و همراهان گرامی
برایم در ابتدای سفری که شروع کردم برای توسعه فردی و بهبود مدارهام و افزایش درک الهامات. برایم بسیار سخت بود که موضوعاتی که فرا میگیرم رو با دیگران به اشتراک نزارم . و یا اگر میبینم کسی دارد با سختی مسیری را می رود. شروع به نصیحت نکنم. چه مالی- چه فکری- چه وقتی- و…
اما دقیقا از زمانی که شروع کردم روی این ایراد کارکردن- بعد از هر مرحله دقیقا می دیدم و می بینم که یه پله رشد کردم- مدارم انگار یه پله رشد کرد .
برایم در برخی موارد مخصوصا عزیزانم- نزدیکانم- دانشجویانم- همکارانم وقتی می بینم نیاز به کمک دارند مخصوصا فکری- سخت است که خودم را کنترل کنم و احساس ناجی بودن بهم دست ندهد- اما به جد دارم روی این موضوع کار می کنم.
هنوزم در مواردی دارای ترمز ها ذهنی از این بابت هستم. برخی صحبت های استاد عزیز برایم قبولش سخت است. اما می دانم که وقتی به درجه ایی از رشد برسم که حرف های استاد برایم قابل پذیرش باشد- قطعا چند رتبه مدار هایم رشد کرده است .
بسیار سپاس
به نام خداوند بخشنده مهربانم
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز
خدایا شکرت بابت وجود نازنین استاد اول از همه
استاد چه حرفی واقعا ساعتها منو به تفکر وا داشت اینکه بیشتر از هر مسجدی توی سایت اسم خدا گفته میشه باور کنید استاد اگر بدترین اتفاق برایم بیفته وقتی بیام توی سایت و چهره ی زیبا ی شما را می بینم و وو کامنتها را می خونم کلا همه چی برمی گرده به حال خوب احساس خوب و اینکه تازه خدارا میبینم و احساس میکنم خدا منو هل داده که برو این راهته اینجا باید تو باشی جات اینجاست
خدایا شکرت بابت این راه زیبا
استاد من اوایل شاید مثل خیلی ها حرفهای شما برای من مسکن بود و حالم را خوب میکرد ولی وقتی ادامه دادم و ادامه دادم دیدم تفاوت را در رفتارم در اخلاقم در زندگیم در روابطم در ثروتم در معنویاتم بخصوص دیگه شک نکردم دیگه نگفتم این راه اشتباه است دیگه برام مسکن نشد بلکه حال خوب و احساس خوب نزدیک شدن به خدا و هر روز و هر روز جلو رفتن یاد گرفتم از شما هر تضاد اومده تا پیشرفت کنی خدا همیشه همراه منهو خیلی درسهای دیگه خدایا شکرت بی نهایت شکر
و در مورد تغییر دیگران :
چه ضربه ها خوردم ولی الان دیگه فهمیدم استاد که هر کسی هر جایی هست اون جای درستشه
خدا منو به این دنیا آورده تا زندگی را تجربه کنم من تجربه کنم پس فقط روی خودم کار کنم اطرافیانم هم اگه با من هم مسیرند که با من هم فرکانس میشن کبوتر با کبوتر باز با باز پس چرا اینهمه تقلا
استاد ولی این شاید پاشنه ی آشیل خیلی از ما باشه ولی هر وقت که چیزی میشه بگیم من کیم که میخوام به بنده خدایی دل بسوزونم خدا هست اون به همه چیز آگاه
تا وقتی زینب کسی چیزی ازت نپرسه تو حق نداری دهنت را باز کنی و کسی را نصیحت کنی فقط جلوی زبونت را بگیر همین و خدا شاهده استاد من پاشنه ی اشیلم بود تو 12قدم مگه من میتوانستم اینو قبول کنم تا اینکه کم کم تونستم غلبه کنم و بپذیرم و الان خیلی راضیم
چون من خیلی ضربه خوردم من به جاریم ( خواهر زاده ام هست ) می گفتم اینکار را بکن اون کار را نکن چون واقعا دلم براش میسوخت من میگفتم میگفت خاله ام داره دخالت میکنه باز به شوهرش میگفت باز برادر شوهرم زنگ میزد به شوهرم باز ما با هم حرفمون میشد و هی به خودم میگفتم خوب زینب به تو چه چرا اونو نصیحت میکنی ولی باز تکرار میشد الان داره از برادر شوهرم جدا میشه ولی الان سالهاست اصلا بهش هیچی نگفتم اون شب گفت خدا نظرت چیه گفتم عزیزم من نظری ندارم زندگی خودته خودت باید تصمیم بگیری همین و تمام
و چقد الان آرامش دارم وقتی به کسی کاری نداری خودت در آرامشی خودت حالت خوبه و این حال خوب را دوست دارم
خدایا شکرت بابت وجود استاد و خانم شایسته عزیزم
خدایا شکرت بابت سایت و کامنت های زیبای بچه ها خدایا شکرت بابت تمام نعمتهایی که به ما دادی
خدایا شکرت شکرت شکرت