آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1 - صفحه 45
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/12/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-12-07 20:50:572024-12-10 22:32:30آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام خداوند یکتاییم…
بنام خداوند نشانها!…
خداوندیکه مدام داره به بنده گانش”یاداوری میکند…
یاداوری که درسهای بودن در مسیر را …بصورت بازخورد در زندگیمان عمل میکند…
من چند روزه توی تضادی قرار گرفتم..قبلا اگه بودم خیلی زود درونم بهم میریخت..ولی اینروزا دارم سعی میکنم خودمو توی مسیر درست و احساس خوب قرار بدم..و درسها رو از دل این تضادها بکشونم بیرون…
که این تضاد اینروزا شده “هم پای بیزنسم….
روز گذشته چند مورد از همین”بازخورد خودم از” زندگی دیگران رو تعقییر دادن!….و اون افکاری که راجع به الهامات خداوند داشتم در مسیر بیزنسیم…
این فایل میخ محکمی در قلبم زد..که بیام همجوره خودمو در تمامی ابعاد ببینمو درک کنم…و عمل کنم..
همینه که خداوند میگه..عمل به قوانین..عمل به هدایتهای خداوند….
من همیشه فکر میکردم.توان تعقییر دیگران فقط در حوزه صحبت نکردن راجع به قانون الهی در این مسیر می باشد.و.باید بهش عمل کنم!..
…و من طی تکامل سعی کردم که به دیگران راجع به این موضوع صحبت نکنم.و با چند مورد به لطف خدا …اثرش کم کم از بیین رفت…..
تا روزهای گذشته با چند تضاد…
و دریافت این فایل بازم بیشتر درک کردم من داشتم به طُرقهای مختلف از این باور ..استفاده میکنم ..
اینم چی بود…راه حل دادن به دیگران.بقول استادم مشاوره دادن…
یفرد دو فرد نزدیکم دقیقا یه اتفاق براشون افتاد..و منم دارم همچنین صحنه هایی رو می بینم.
.
استادم دقیقا موضوع فرکانس رو دارم بیشتر متوجه میشم روی افراد نزدیکم..که اینقدر قانون الهی داره بواضح کار میکنه ….
من اینروزا از خداوندم و در مسیر درست و در محیط ایزوله دارم روی خودم و بیزنسم و شخصیتم کار میکنم….تا به دام افراد نزدیکم نیفتم…
ولی من بازم اون احساس دلسوزی به فرد نزدیکم داشتم خیلی راحت..منو وارد این بازی میکرد….
من خیلی سعی کردم …
و داشتم این احساس دلسوزی رو به اطرافیانم میدادم..خیلی از موارد خوب شدم و خیلی سعی میکنم ولی هنوز تو وجودم تکیه هاش “بود.و دارم اینروزا بهش عمل …”میکردم….
و به اون شخص میگفتم فلان کار رو انجام بده خوب میشی.و مشاوره مختلف…و قشنگ بصورت واضح می بینم میگه نگاه کن فلان کار رو کردی بازم این اتفاق افتاد…
و باعث شد تا خداوند یبار دیگه بهم گوشزد کنه که تو تو دام این اطرافیانم قرار نگیرم…
و مورد دیگه…بقول شما استاد عزیز..میگین عزت نفس توی اینجور مواردی خودشو نشون میده.
دقیقا دیروز عصر رفتم تو بلندی کوه.خیلی هوا عالی بود..
یه لحظه تو دلم افتاد!. گفتم خدایا آب میخام..
یه لحظه دیدم ..بغل درختان شیر آب باز هست.خیلی خوشحال شدم….
رفتم یکم بالاتر..شیر آب رو باز کردم..و کوه رو آبیاری کردم..
چون حدودا چند هفته هست بارون نباریده ولی کوه هنوز سرسبزیاشو داره گفتم یکم آب بخورن تا اینجا سرسبز بشه…
ای دل قافل امان از این باورا!
که من میخام حتی برای سرسبزیهای کوه “هم خدایی کنم…
و چند تا از موارد دلسوزی هی داشت برام بولد میشد…
بحث فقط گفتن چیزی نیست اون باورهامونه که نشون میده….
و خداوند منو هدایت کرد..که طبق این چند روز بتونم توی مدار مناسب بمونم!..
و نکته بعد من الان 10 ماهه توی مسیر بیزنسیم هستم…وای چی بگم استادم!…..
..چقدر ما یه موضوع رو میشنویم از شما.ولی هر چقدر مدارمون بالا میره وسعت درکمونم قوی تر میشه….
من الان از حدودای..15 دسامبر وارد بخش عملی پروجکت کردن کار هدایتیم به جاهای مختلف شروع شده…
چقدر من در کنارش چیزهای جدید یاد گرفتم چقدر رشد کردم..حالا این موضوع تعقیزر شخصیتیم در کنارش بود..
واقعا قابل توصیف نیست اینهمه تعقییر درونی …
تا اینکه تا اینروزها…
من هدایت شدم به مرحله بعدی…دیدم من کلا باورم نسبت به پول داشتن مشکل داره.من فردیم که نمیتونم پس انداز کنم.به محض اینکه پول وارد کارتم میشه یه چاه بزرگی براش کَندم.
بازم لطف اللهی بود تا من درسامو خوب یاد بگیرم..همینه..میگین باور…
من چقدر روی خودشناسیم کار کردم هنوز اون نتایج فیزیکی درست و قابل توجهی وارد زندگیم نشده…توی بحث ایده الهامیم..ولی تا دلت بخاد شخصیتم راجع به ثروت تعقییر کرده…
بخودم یاداوری میکنم.که توی”فاطمه….الان سه ساله داری تمرکزی روی خودت اشغالهای درونتو پیدا میکنی..و داری بهبودشون میدی..
چطور میتونی به دیگران کمک کنی..
چطور میتونی دلسوز دیگران بشی
چطور میتونی خوشبختی دیگران رو بوجود بیاری..
استادم من خیلی سعی کردم..و بخودم یاداوری میکنم.من الان یسری الهاماتی بهم شده و دارم در قدمش گام برمیدارم..صدها صحبت خاهرم سر راهم قرار داده..من بحرفش:گوش نکردم..
و هر موقع داره بهم مشاوره میده من توی خودم میگم من مسیر درستم..
حالا خودتو بزار سر جای اون!؟ ایا تو میتونی بفکر اون !مشاوره این شخص…کارهاتو پیش ببری ؟خیر.!..
پس ما هم نمیتونیم اصلا وقتشو ندارییم اینقدر اینروزا سرم شلوغه واقعا زمان نمیزاره…
بهمین خاطر توی دوستیمم نمیتونم فکرمو بزارم روی دیگران…
همیشه اگه میخاییم برای دیگران وقت بزارییم..بیاییم خودمونو سرجاش:قرار بدییم..این خیلی بهمون کمک میکنه که توی مسیر درست بمونیم..
و در ادامه میگفتم….من داشتم الهاماتی “که درک میکردم…اونو میگرفتم میگفتم باید این به این اتفاق ختم بشه..و وقتی میگذشت…و وارد مرحله بعد که میشدم.یکم بهم میرختم.ولی زود بخودم اومدم..و یکم بررسی کردم..
گفتم نگاه کن کار خدا رو!… داره بهت درس میده…
داره پایه ثروتو روی چیدمان درست قرار میده…
و
و اینروزا بیشتر دارم درک میکنم که یه بیزنس موفق نیاز به یه شخصیت قوی داره..
مثل داشتن دو دست..راست و چپ..
داشتن دو چشم..راست و چپ.
داشتن دوپا..راست ک چپ
همه چیز باید درست و اصولی قرار بگیره..
کلا مسیر درست اهدنا الصرات المستقیم
صرات الذین انعمت علیهم …
باید با همدیگه باشه…
موفقعیت پایدار احساس خوب و آرامش باید چیدمانش دقیق و راست به صرات المستقیم باشه..
خداوند از:زبان شما بهم گفت..تو نمیخاد کاری انجام بدی تو در مسیر درست بمان…من خداوند و قوانینم تو رو درست بجایی هدایت میکنه که.کبوتر با کبوتر باز با باز:باشه….
و بهم گفت منم که دارم کارها رو انجام میدم همون باورهای توحیدی که در مسیر درست همه چیز پایه ایی درست میشه…
من دیشب از خداوند هدایت خاستمکه باور توحیدی و کار کردن ما روی باورامون چه چیزی با هم دیگه ..رو این وسط:میتونه بیشتر بهم کمک کنه…
یعنی چی…من روی خودم کار میکنم..
باور توحیدی تو کارها رو انجام میدی..
یه حس قوی نسبت به درک این داشتم…
همینه که تو توی مسیر درست هستی ” و روی خودت کار میکنی…
.منم خدای تو و قوانین حاکم بر جهانم همه چیز رو با همدیگه درست سرجاش:میشونه…
این “خیلی برام مهمه..که من فقط عمل کنم.
بقول استادد همه چیز عزت نفسه..کار کردن روی شخصیتمون.تا نقطعه ضعف شخصیتی من درست نشه..هیچ وقت هیچ اتفاقی توی زندگی من توی خاستهام بوجود نمیاد..
یه بهبود شخصیتی که از بچگی با من همراه بود..بازم به لطف خدا در این چند روز یبار دیگه خداوند بهم یاداوری کرد.فقط:ازش:هدایت خاستم که بهم کمک کنه
و این…. مورد دلسوزی کردن و حتی راجع به باران رحمتش!و دخالت کردن..و آب دادن به گلهای کوه…
و مورد دیگه…. در مسیر درست بودن.و عمل به قوانین خداوند مثل استاد اون افرادی که درست باشن و با من هماهنگ باشن بسمت من میان و من بیزنسمو شروع میکنم..
خداوند همون توحید داره کارها رو انجام میده چون من در مسیر درستم..
نمیشه دیواری رو صاف بیای بالا…
و فکر فرو رفتن رو داشته باشی..میگی من مهندس.ساختمان ” آوردم….من پِی خوبی رو داشتم….و این باعث نگرانی من نمیشه..بقول خداوند میگه مومنان نه غمی دارند و نه اندوهگین میشوند..
کسیکه در مدار راستی هست.جهان و قانون اونو دقیق جای خودش چفت میکنه…
یادمه بچه که بودم که همسایه ایی داشتیم ایشون از نظر مالی .خیلی خوب نبودن…و با یه قیمت کم و با قیمت سر گذرانی یفردی رو اوردن که برای پسرشون خونه بزنه..چون پسرشون اون موقع نامزدی بود…
به محض اینکه باران میومد و اب میرفت پشت دیوارها…کل خونه شالوده و اجرش میرخت بهم..اصلا ایمنی نبود بهمون میگفتن نرین اونجا دیوار خراب میشه میریزه روی سرتون ….
و هر بار دیوار ها میچید..بازم خراب میشد…
و خیلی مثالها دارم و با چشمانم میبینم..
که این لانه دلسوزی که از یه افکار شیطانی میاد چقدر من اشخاص رو دیدم نابود شدند..نابود…و بجای اینکه اون موقعیت درست نشده هیچ!؟ حتی بدبخترم شدند…
و من دقیقا این حس دلسوزی رو توی بیزنسم در چند سال اخیر بصورت واضح دیدم.من یه تولیدی داشتم چند سری کار انجام میدادیم..
و همین باعث شد تا من له بشم…و خیلی از موارد دیگه من واقعا از بیین رفتم…
همون تضادها باعث شد.یسری خاسته ها تو درونم شکل بگیره..
و دقیقا سال 1401…جوری شدم که گفتم خدایا خودت بهم رحم کن بهم کمک کن تا کم کم هدایت شدم و امروز در جایگاه ارزشمتدی قرار گرفتم…
و خیلی سعی میکنم این پکیچ رو ..دو سویه ببینم.هر موقع ذهنم داره بسمت نادرست میره برگردم به رفتار خودم در اون گذشته ها و صحبت دیگران نسبت به من..
که چرا فلان کار رو انجام میدی و من ناراحت بشم..و بگم دلم میخاد دوستدارم..
اونا حرفشون درست بود من گوش شنوا نداشتم..
من کر و کور ک لال بودم.
تا اینکه تضاد بهم برخورد کرد و کمکم کرد تا “هدایت بشم..
پس منم باید همچنین باوری رو نسبت به اطرافیانم داشته باشم و نخاد خدایی کنم..
حتی دلیل باران نیومدن و آب نخوردن علفهای بالای کوهمون ” خدایی نکنم….این پر از شرکه…
و خیلی از موارد ریز من میتونم این احساس دخالت رو در درونم دریابم.
تا ما هم تعقییر نکنیم طبق قانون الهی هیچ تعقییری در زندگیمون نیست..
من با این باور که ..من در مسیر درستم مسیر الهیم و طبق قانون احساس خوب اتفاق خوب و..
خداوند بی بی نهایت طریق ما رو هدایت میکنه به جایگاهی که با افکار من هماهنگه..
من نمیخاد کاری” انجام بدم.
مثل شما استاد عزیزم که راجع به تبلیغات میگین..
تبلیغ یعنی حساب کردن روی دیگران…
یعنی در مسیر نادرست بودن ..
تبلیغ یعنی به زور دیگران رو متقاعد کردن برای خرید..ووووو
همین باعث شده بود .تفکری برخلاف این!..باعث بشه…
نسبت به این الهام راجع بکارم “شک و تردید کنم..
دقیقا داشتم خودمو مثل پروانه ایی که میفته توی اتش.خودشو میسوزنخه..باشم!.
چون گرمای اتش رو درک نمیکردم.
ولی میخام هنوز بیشتر دقت کنم فقط از خداوند هدایت میخام..
هر چقدر من روی دیگران تمرکز کنم به هر طریقی دارم خودمو از خوشبختی که خداوند برای من قرار داده دور میکنم..
من راجع به پولم همین مسیله رو داشتم .و میدونم همه چیز به شخصیت من …برمیگرده همه چیز از درون منه من باید خیلی قوی بهش:عمل کنم …
در نهایت سپاسگزار خداوندم که هر لحظه داره منو عمیقتر میکنه به عمل “به قوانینش!….هر عملی یه اخذ عملی داره…نمیتونی دَر بری.سفت مچتو میگیره…الله اکبر…
الله اکبر از قوانین الهی که اینقدر درست و دقیقه.
اینقدر پایه اش منظم و مرتبه
اینقدر درست و به موقع کار میکنه
اینقدر دقیقه…
خدایا چنانکن سرانجام کار تو خوشنود باشی و ما رستگار.
سلام فاطمه جان
چقدر حرف های شما انگار دقیقا از دل من بود و داشت من رو توصیف میکرد
اینقدر حرفاتون برام مملموس بود که حتی قبل از اینکه بخوام خودم دیگاهم رو ثبت کنم خواستم بگم مرسی که حرفاتون شد مهر تایید به احساس و افکارم
اول از خدای بزرگ سپاس گزارم
بعد از شما که با نوشتن این حرفا کمک کردین به من
به منی که باز قانون روفراموش کرده بودم
حرفاتون رو چند بار خوندم و با خودم تکرار کردم
و هرچی بیشتر فکر کردم بیشتر به درست بودن درکتون از فایل استاد جان پی بردم
اول از استاد عزیز برای اشتراک گذاری این فایل سراسر آگاهی و آرامش با تمام وجودم ممنونم و بعد هم از شما که با ثبت دیدگاهتون کمک بزرگی حداقل به من کردید
میدونی شاید این حرفم برای بقیه خنده دار باشه
اما تو این مسیر گاهی حتی از کامنت گذاشتن خجالت میکشم
مخصوصا زمانی که دیدگاه بعضی از دوستان رو میخونم
به خودم میگم وای نسترن این همه اشتباه چرا واقعاااا
میشینم ساعت ها با خودم فکر میکنم
و هی بیشتر متاسف میشم
باز هم ممنون که با ثبت دیدگاهتون کلی به من کمک کردید
سلام و درود به نسترن عزیزم.
اسمت همزاد اسم دوم خودم هست..منم نرگسم…
دوست عزیزم.میخام با تمام وجودم اینو بگم!من هر چی تا الان کسب کردم تودل هر شرایطی که رفتم غلبه بر ترس کردم.شخصیتم رشد کرده…
همه رو از وجود صُنع..خدای بزرگ میبینم…
همه رو از وجود درک الهیم می بینم..
نمیدونم سطح تحصیلت” تا چه مرحله اییه..یادته تمام سوالات کنکور و دانشگاه.توی بحث دینی همیشه خودشناسی و خداشناسی گزینه درست اون جواب بود…
من همیشه این نکته برام بولد بود…
همیشه میگفتم منظور از خودشناسی و خداشناسی چیه!؟
اینروزا عمل به قوانین.نمیگم یجاهاییم برام ناشناخته میشه..که اینم جزو تکاملمه…
دوست عزیزم…نسترن جانم!..
فقط باید عمل کنیم…اینجا حرف مفت نیست…باید باید باید ادامه بدی…
اینجا دَر رفتن نیست…
حالا خودمون بخاطر فرکانسهامون خم و چم کار تو دستمون اومده..
تا شخصیتمون تعقییر نکنه .هیچ اتفاقی توی زندگیمون “پیش نمیاد.
مثل همون دیواره…نمیشه نمیشه!!!!!!
قانون فیزیک قانون زندگیه!..
برو کامنت دوستان عزیز..برای فایل جدید استاد ..که هم جهت شدن با خداوند. رو بخون…
مومنتوم…تو گوگل سرچ کنی میدونی منظور از مومنتوم چیه…
همون یو یو شدن توی افکار و باورهامون..
باید این احساس خوب و ارامش چیزی که قران مخصوصا ایات بقره داره راجع بهش میگه..
که مومنان واقعی نه غمی دارند و نه ترسی…
مگه میشه بدنت عفونت داشته باشه حال دلت خوب باشه..
اینجا مشخص میکنه…که حال و احساس خوب .بخاطر اون ایمان و توکلته….و بهبود شخصیتته ..
اینقدر این افکار مریضی سالیان سال تو درونمون رخنه بسته که هر چقدر “برامون بولد میشه..هنوز تکیه هاش مخفی شدن توی درونمون.
دوست عزیزم تمام نوشته هام انگشت اشاره ام سمت خودمه…و دارم بخودم یاداوری میکنم…
هر چقدر پیش میرم بیشتر میدونم باید روی خودم کار کنم…
روی شخصیتم…
دوره عزت نفس خیلی بهم کمک کرد در مسیرش قدم بردارم ..
فقط باید دوست خوبم تا نفس میکشیم ادامه بدییم…
مگه آدم مُرده مگه چی داره!؟؟؟؟…هیچی اینقدر تسلیمه…که برای کارهاش نیاز داره یکی بیاد .بخاک بسپارش…
پس تا زنده اییم اینراه زیبا رو ادامه میدییم…فقط کنترل ذهن و ماندن در احساس خوب…
که نیاز به یه خودشناسی قوی داره…
من طبق هدایتم از هفته گذشته تا به الان یه خونه تکونی حسابی کردم..خودم تنهاییی در کنارمم مادرم کارهای جزیی دیگه…
تونستم کارها رو بطرز عالی ًَسریال زندگی در بهشت چیدمان کنم.
و همین تفاوت قبل و بعد باعث شد تا درک کنم..هر چیزی نیاز .به کار کردن داره…
هر چیزی نیاز داره تا بهش بها بدییم…
من طبق هدایتم یوقتایی میرم توی قبرستان سر خاک یفردی که هم اسم خودمه میشینم..
خیلی ارامش میگیرم…
چه فایده داره بعد مُردنم تسلیم خدا باشم…
میخام تا نفس دارم.” نفس داشته باشم” احساسم خوب باشه…
برات ارزوی خوبی دارم دوست عزیزم ..این ذهن ما خیلی خیلی نیاز بکار کردن داره..
موقعه ایی این شخصیتو از خودش نشون میده…..تا بهش عمل کنی …عمل تو دقیقا نقطعه بولد تعقییر تو هست…
که منم یوقتایی کم میارم..
دوستتدارم نسترن جان.بخدا میسپارمت.موفق باشی!
سلام فاطمه جانم
اسمتون رو که گفتید اشک تو چشمم نشست
من ففط یک دوست خیلی خیلی قدیمی دارم که دقیقا اسمش نرگس
و اینکه شما هم نرگس هستید باز برای من نشونه شد
از اینکه وقت گذاشتید و برای مننوشتید عمیقا سپاس گزارم و به خودم می بالم
دقیقا من باید هر لحظه فقط روی خودمون کار کنیم
و این کار کردن
این رشد و تکامل
این خوب نگه داشتن حال
و مجموع همه این احوال
توکل توکل توکل
تا آخرین نعسی که میکشیم ادامه داره
من برای اینکه بتونم این کار کردن رو مثل هر کاری برای خودم جز باید های ضروری قرار بدم
تشبیهش کردم به کارهای روز مره خونه
وقتی از خونه تکونی فرمودید باز برای من مهر تایید محسوب میشد
وقتی کارای خونم رو انجام میدم
ظرف میشورم
لبلس میشورم
یا لباس های شسته رو جمع میکنم
با خودم میگم
ببین مگه میشه بگی خوب دیگه امروز ظرف شستم
امروز لباس شستم دیگه نیاز به لبلس شستن و ظرف شستن نیست!!!
این حرف استاد جان دائم تو گوشم زنگ میخوره که کار کردن روی افکار و باور هامون انتهایی نداره
باید بخشی از زندگی هر لحظه ایمون باشه
همونطور که تا وقتی من تحرک دارم
هم ظرف کثیف تولید میکنم هم لباس کثیف
حالا ظرف و لباس کثیف نمونه عینی و ملموس داره
اما افکار و باور هام رو از روی نتایج میبینم
پستا نفس میکشم باید روی خودم کار کنم
همونطور که برای غذا خوردن و لباس شستن و دوش گرفتن بدون آخه و اما و اگر انجام میدم
همونطور که باور دارم اگر الان که این ظرف کثیفا هست نشورم و روی هم تلمبار بشن
هم شستنشون سخت
هم کلی چالش دیگه برامایجاد میشه
خوب چه کاریه!!!
منکه مینونم همون لحظه بشورم و از نتایج جذابش بهره مند بشم
چرا کار رو با تبلی برای خودم سخت تر کنم!!
مگه شده ما تا حالا بشنویمکسی بگه
ای بابا من هفته پیش لباس شستم
ظرف شستم
این چه وضعیتی آخه الان!!
جتی اگر کسی بگه هم به اصطلاح عامیانه به عقلش شک میکنیم
پس کار کردن روی خودمون هم همین
اینطوری نیست که من یکمدت تفریحی کار کنم روی افکار و باور هام
کمی دنیان زیبا بشه
بعد دیگه تمامممم
به محض اینکه ول کنم شروع میشه به سخت شدن
حالا هرچقدررر من تازه کار تر این سخت شدن زودتر اتفاق میوفته
یک ضرب المثل قدیمی هست که میگه
کار نیکو کردن از پر کردن است
پس هرچقدر بیشتر کار کنیممیتونیم بهتر بشیم
قدم های اول نشونه های بهبود کوچیک تر
چون ما تکامل و رشدمون کمتر
سرعتمون کمتر
مثل روزای اولی که میشینیم پشت فرمون
اما هرچقدر مستمر ادامه بدیم
بهونه و اما و اگر نیاریم
بهتر و رون تر میشیم
سرعت و مهارت و نتایج جذابمون بیشتر میشه
اگر نتیجه یا اتفاقی باب میلمنیست باید برگردمدر درونم
دنبال سرچشمه ای بگردم که این اتفاق رو رقمزده
قطعاااا این سرچشمه یک شبه بوجود نیومده که با چند دقیقه کار کردن بشه خشکش کرد
وای خدا مغزم پر از حرف
چشامو که باز کردم بدو اومدمتو سایت و انگار که ساعت هاست دارممطالعه میکنم
با هر کلمه که تایپ میکنم کلی حرف درونم گفته میشه
و اینقدر سرعت این حرف ها زیاد
در عین اینکه دلم میخواد همه رو تایپ کنم حس میکنم نمیتونم
فقط میتونم خدارو شکر کنم برای این حال
چه حال شیرینی این حال
خداجونم بهم بگو که همین است و دیگر هیچ نیست
و من همین جا عین تمرین ستاره قطبیم مینویسم که از خدا برای همین حالم نشونه میخوام
دوستون دارم نرگس جان
الهی که همهما درپناه خدای بزرگ و مهربون هر لحظه بهترین ها رو لمس درک و تجربه کنیم
سلام نرگس جان عزیزم
اسمتون رو که گفتید اشک تو چشمم نشست
من ففط یک دوست خیلی خیلی قدیمی دارم که دقیقا اسمش نرگس
و اینکه شما هم نرگس هستید باز برای من نشونه شد
از اینکه وقت گذاشتید و برای مننوشتید عمیقا سپاس گزارم و به خودم می بالم
دقیقا من باید هر لحظه فقط روی خودمون کار کنیم
و این کار کردن
این رشد و تکامل
این خوب نگه داشتن حال
و مجموع همه این احوال
توکل توکل توکل
تا آخرین نعسی که میکشیم ادامه داره
من برای اینکه بتونم این کار کردن رو مثل هر کاری برای خودم جز باید های ضروری قرار بدم
تشبیهش کردم به کارهای روز مره خونه
وقتی از خونه تکونی فرمودید باز برای من مهر تایید محسوب میشد
وقتی کارای خونم رو انجام میدم
ظرف میشورم
لبلس میشورم
یا لباس های شسته رو جمع میکنم
با خودم میگم
ببین مگه میشه بگی خوب دیگه امروز ظرف شستم
امروز لباس شستم دیگه نیاز به لبلس شستن و ظرف شستن نیست!!!
این حرف استاد جان دائم تو گوشم زنگ میخوره که کار کردن روی افکار و باور هامون انتهایی نداره
باید بخشی از زندگی هر لحظه ایمون باشه
همونطور که تا وقتی من تحرک دارم
هم ظرف کثیف تولید میکنم هم لباس کثیف
حالا ظرف و لباس کثیف نمونه عینی و ملموس داره
اما افکار و باور هام رو از روی نتایج میبینم
پستا نفس میکشم باید روی خودم کار کنم
همونطور که برای غذا خوردن و لباس شستن و دوش گرفتن بدون آخه و اما و اگر انجام میدم
همونطور که باور دارم اگر الان که این ظرف کثیفا هست نشورم و روی هم تلمبار بشن
هم شستنشون سخت
هم کلی چالش دیگه برامایجاد میشه
خوب چه کاریه!!!
منکه مینونم همون لحظه بشورم و از نتایج جذابش بهره مند بشم
چرا کار رو با تبلی برای خودم سخت تر کنم!!
مگه شده ما تا حالا بشنویمکسی بگه
ای بابا من هفته پیش لباس شستم
ظرف شستم
این چه وضعیتی آخه الان!!
جتی اگر کسی بگه هم به اصطلاح عامیانه به عقلش شک میکنیم
پس کار کردن روی خودمون هم همین
اینطوری نیست که من یکمدت تفریحی کار کنم روی افکار و باور هام
کمی دنیان زیبا بشه
بعد دیگه تمامممم
به محض اینکه ول کنم شروع میشه به سخت شدن
حالا هرچقدررر من تازه کار تر این سخت شدن زودتر اتفاق میوفته
یک ضرب المثل قدیمی هست که میگه
کار نیکو کردن از پر کردن است
پس هرچقدر بیشتر کار کنیممیتونیم بهتر بشیم
قدم های اول نشونه های بهبود کوچیک تر
چون ما تکامل و رشدمون کمتر
سرعتمون کمتر
مثل روزای اولی که میشینیم پشت فرمون
اما هرچقدر مستمر ادامه بدیم
بهونه و اما و اگر نیاریم
بهتر و رون تر میشیم
سرعت و مهارت و نتایج جذابمون بیشتر میشه
اگر نتیجه یا اتفاقی باب میلمنیست باید برگردمدر درونم
دنبال سرچشمه ای بگردم که این اتفاق رو رقمزده
قطعاااا این سرچشمه یک شبه بوجود نیومده که با چند دقیقه کار کردن بشه خشکش کرد
وای خدا مغزم پر از حرف
چشامو که باز کردم بدو اومدمتو سایت و انگار که ساعت هاست دارممطالعه میکنم
با هر کلمه که تایپ میکنم کلی حرف درونم گفته میشه
و اینقدر سرعت این حرف ها زیاد
در عین اینکه دلم میخواد همه رو تایپ کنم حس میکنم نمیتونم
فقط میتونم خدارو شکر کنم برای این حال
چه حال شیرینی این حال
خداجونم بهم بگو که همین است و دیگر هیچ نیست
و من همین جا عین تمرین ستاره قطبیم مینویسم که از خدا برای همین حالم نشونه میخوام
دوستون دارم نرگس جان
الهی که همهما درپناه خدای بزرگ و مهربون هر لحظه بهترین ها رو لمس درک و تجربه کنیم
بنام خدای وهاب
سلام بر استاد بسیار دانا وهمسر فوقالعاده اش
نشانه امروزم بود این فایل ناب که حواسم باشد چند روز هست بیشتر و وقت امتحانات فرزندان نوجوانم خیلی از خودم دور شدم و انگار کامل روی آنها تمرکز داشتم و بعضی مواقع به بحث کشیده می شد که از لبتاب وگوشی بکنم تادرس بخوانند هی تکرار که برای جبران فرصت نیست.
● البته نمی توانم کامل بی خیال باشم اما می توانستم وقت بیشتری را به خود اختصاص بدهم و اینقدر خودم را کلافه نکنم.
● بعضی وقتها فراموش می کنم که در زندگی فرزندانم نمی توانم خیلی تاثیرگذار باشم و کارهایی که انجام میدهم برای موفقیت شان از نظر خودم نمی تواند خیلی نتیجه دهد مگر اینکه خودشان بخواهند.
●تا جایی که میتوانم وحسم خوب هست یاری دهنده باشم نه اینکه خودم را فراموش کنم .
● ایمان و توکلم را زیاد کنم و به آفریننده شان بسپارم که خودش حمایت و هدایتشان کند .
سپاسگزارم که حواستان به من هست وقتی جاده خاکی می روم دستم را میگیرد و راهنمایی می کنید.
با سلام به خانواده صمیمی استاد عباسمنش
سلام استاد
امشب بعد از دیدن اینکه حال خواهرم خوب نیست پیشنهاد دادم که عضو سایت عباسمنش بشو فقط کامنت بخون
این درحالی بود که قبلا بهش گفتم آهنگ هایی که گوش میدی رو باید پاک کنی
این درحالی بود که وقتی راجع به تکامل و وام نگرفتن حرف زدم فقط گفتن اونجوری هیچکس به جایی نمیرسه
درمورد دوستان و آشناهای و حتی اعضای خانواده ام تونستم تا حدود زیادی این مسئله به من ربطی نداره رو اجرا کنم اما همین که پای سارا یا مامان وسط میاد انگار ی همزاد پنداری برخواسته از احساس قربانی بودن و ضعیف بودن تمام وجودم رو میگیره و وقتی کنار مفهوم قوی ها زنده میمونن و اثرگذار میشن و اصل بقای اصلح احساس میکنم که واقعا دیگه دارن میافتن باید دست شون بگیرم و من باید بگم که نسب به قبل قدم 6 خیلی بهترشدم و الان میتونم خیلی راحت بگم به من چه و وقتی کسی که خیلی عزیزه برام راجع به بقیه صحبتی میکنه میگم به من چه و به توچه و اینقدر تکرارش کردم که الان حس خیلی خوبی به این کلمه دارم
باور اصیل استاد:
همهی انسان ها و موجودات به یک اندازه به هدایت الهی و مدار نعمت ها دسترسی دارند و اگر یک نفر تصمیم گرفته است که برای زندگی اش هیچ تصمیمی نگیرد و همچون برگی در باد حرکت کند بازهم تصمیم خودش است و با اختیار انتخاب کرده است که در مدار داستان های والضالین باشد…
استاد هم طبق قانون تکامل این مسیر را طی نموده است و اکنون به این درک رسیده است که اگر تاثیری از صحبت هایش در دیگران به جا می ماند انتخاب خود آن افراد است و علاوه برآن باور توحیدی دیگر استاد که مانترای دوست داشتنی شماست گویای مالکیت این ویژگی تاثیرگزاری است
که می گوید؛
هر آنچه دارم ازآن خداست و من دربرابرخداوند خاضع و خاشعم
و مهم ترین و ارزشمند ترین دلیل که امروز چنین میان جوامع مختلف و انسان های متعدد سربلند هستند همین است که می داند عدم ما وجود ماست تازمانی که ما خود را دربرابر خداوند هیچ بدانیم خداوند تمام نعمت ها و همه ی نیازهای ما را به راحتی و آسانی برآورده می کند و مارا درمدار آسانی ها قرار می دهد و خلاصه آسان میشویم برای آسانی ها…
هر چقدر که بتوانیم همین جمله را درک کنیم که
هرآنچه دارم از آنِ توست ای تنها فرمانروای قدرتمند کیهان تورا میپرستم و تنها از تو یاری می جویم…
خدایاشکرت که خداوند درحال آماده کردن من برای دریافت نعمت ها و آگاهی ها است…
خدایاشکرت بخاطر اینکه استاد آگاهی ها را دریافت میکند و خدایاشکرت که استاد عمل می کند خدایاشکرت که ما درحال درک توحید هستیم…
خدایاشکرت که مسئول تبلیغات سایت عباسمنش خداست و قوانین جهان
خدایاشکرت که مخاطبان این سایت نتیجه می گیرند
خدایاشکرت که به استادی هدایت شدم که همیشه آماده است و عملگرا
خدایاشکرت که خداوند هدایتگر و حامی ما و کسب و کارهایمان است
خدایا میخواهم من هم آماده شوم و تمرکزم را بگذارم روی خودم و در مسیر بمانم و خواسته هایم اجابت شوند
خدایاشکرت که شخصیت استاد باعث شده است که به این نتایج دست پیدا کند
و همیشه به همین اصول عمل کرده است
خدایاشکرت که استاد اعتقاد دارد وقتی من آماده شوم و در مسیر باشم مخاطبان آماده با مدار تکاملی استاد به سایت هدایت می شوند
و سپاسگزارم خدای مهربانم که هر کس خودش فقط می تواند به صورت مستقیم با تو در ارتباط باشد و هرکس در این مسیر مداخله کند فقط خود و سرمایه و انرژی اش را هدر می دهد و چقدر عالیست که جهان در عین رشد کردن ،افت هم میکند و این پویایی مقدس واقعا قابل تحسین است…
خداروشکر که ما تنها چیزهایی را میشنویم که آماده آن هستیم…
واقعا سپاسگزارم که بعد از مدت ها نصیحت نکردن امشب بعد از یک توصیه کوتاه خداوند مرابه این فایل هدایت کرد…
واقعا شکرگزارم که خداوند درهر شرایطی به ما اثبات می کند که کارهارا قوانین انجام می دهد حتی اگر فکر می کنیم ما داریم کارها را انجام میدهیم خداوند اخبار کارها را به شخص دیگری می دهد زیرا می خواهد به ما بگوید که از این رفتار فاصله بگیر
واقعا ممنونم استادِ استادان
با تشکر از خانواده صمیمی عباسمنش
به نام خدای رزاق و وهاب
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز
این آگاهی واقعا چیزی نیست که بشه ازش ساده گذشت،باید بارها و بارها گوش داد تا بشینه روی ذهن و قلبت و قشنگ درکش کنی
استاد من تک به تک حرفاتون رو تجربه کردم،جهان هم خیلی بهم خواست اینو بفهمونه اول با ناز و نوازش بعد یواش یواش به چک و لگد رسید! برای همین تصمیم گرفتم این فایل رو دوباره و دوباره گوش کنم
وقتی به این آگاهی عمل نکردم چی شد:
فرض کن کلی زمان گذاشتی،کلی صحبت کردی و کلی انرژی مصرف کردی و مثل یه مربی کوچ بالا سر یه نفر بودی(یا چندین نفر) به بهونه اینکه اینا خانوادت هستن یا دوستاتن یا هم مسیرت هستن و از این بهونه ها و انصافا قوی هم کارتو رو انجام دادی بعد همون فرداش میبینید اون آدما ریست فکتوری شدن! انگار که زمان برگشته عقب و هیچ وقت اون صحبت ها انجام نشده
نه تنها این بلکه طرف با شدت بیشتری مسیر قبلیش رو میره و روی افکار قبلیش پافشاری میکنه
چقدر بحث و جدل و….. که هممون تجربش کردیم
حالا بدترین قسمت ماجرا کجاست؟
اون عزت نفس و احساس لیاقتی که روش کار نشد،اون پاشنه آشیل هایی که رها شدن و مهارتی که داخلش حرفه ای تر نشدیم و عقب افتادن کارهامون و به تعویق افتادن خواسته هامون به خاطر اینکه به جای خسیس بودن در خرج انرژیمون اون رو به دلایل گفته شده حروم کردیم! و نه تنها این بلکه خودمون هم به مسیر کسایی که نصیحتشون میکردیم کشیده شدیم چون تمرکزمون به اون سمت بوده و این قانون جهان هستیه
حالا وقتی به این آگاهی عمل کردم چی شد؟
وقتی بدون اینکه بخوام با کسی بحث کنم یا نصیحتش کنم به هر بهونه و دلیلی کاری که باید انجام میدادم رو انجام دادم و اون افراد رو به خدا سپردم نتایج پشت سر هم وارد زندگیم شد و دلیلش چیه؟
تمرکزم صد در صد روی خودم بود که باعث میشد با انرژی و تمرکز بسیار بالا کارمو انجام بدم و نتیجه بگیرم و اتفاقا وقتی نتیجه میگرفتم یک سری افراد هم تاثیر میگرفتن یا شروع به تغییر میکردن و یک سری ها هم جایگزین میشدن با افراد هم مسیر
تصور کن هم وقت و انرژیت خیلی بالاتره و آزادی هم به خواسته هات رسیدی و هم افراد هم مسیر بدون اینکه بخوای زور بزنی توی زندگیت هستن
مشخصا تفاوتش خیلی زیاده
اینجا بود که من یاد گرفتم باید تا جای ممکن به این آگاهی و باقی آگاهی ها پایبند باشم و هیچ بهونه و راهی برای دور زدنشون نیست چون شاید من بتونم خودم رو و دیگران رو گول بزنم اما جهان رو نه و از نتایجم به روشنی روز مشخصه مسیرم درسته یا اشتباه
سپاسگزارم استاد عزیز و دانا و مهربانم برای به اشتراک گذاشتن این آگاهی ها
سلام و درود فراوان جناب ممبینی بزرگوار
چقدر درست و به جا به بحث جایگزینی اشاره فرمودین
الان یاد این نکته از استاد جان افتادم که میفرماین
ما انسان ها روح های مجرد و آزاد هستیم
پس هرگز نباید گو القاب و عناوینی که ساخته خود ما هست بخوریم
د باز هم وام میگیرم از صحبت های خود استاد جان که طبق قانون بی تکرار جهان هستی دقیقااا اولین و قشنگ ترین نتیجه برداشتن تمرکز از روی دیگران و پرداختن به خودمون اینه که اگر اون افراد فارغ از نسبی یا سببی بودن هم فرکانس ما نباشه جهان به راحتی بین ما فاصله ایجاد میکنه
فاصله ای از جنس زیبایی عزت احترام و از همه مهم تررررر آرامش و عشق الهی
نور و عشف الهی روشنگر مسیر همه ما
الهی قوانین هستی را سپاس، هدایتم را سپاس
افراد زمانی تغییر میکنن که خودشون بخوان، وقتی که آماده باشن و وقتی آماده باشن، خداوند از بی نهایت راه هدایتشون میکنه.
نیازی نیست ما وقت و انرژی بذاریم، تلاش کنیم، چون هر چقدر هم تلاش کنیم، افراد تغییر نمیکنن.
ما باید فقط و فقط روی خودمون تمرکز کنیم. وقت و انرژی مون رو برای خودمون خرج کنیم.
اگه فکرمون این باشه که به افراد کمک کنیم…
اولا؛ طبق قوانین جهان افراد با مشکلات و مسائل مختلف در مسیرمون میان و این جریان ادامه داره و تموم نمیشه.
دوما؛ این شرک هست که اون افراد جایگاه مناسبی نیستن و اینکه ما در جایگاه بالاتر و پیامبرگونه ایم که باید زندگی این افراد رو تغییر بدیم.
اگه افراد آماده باشن، صحبت ها رو به طریقی میشنونن و تغییر میکنن، اگه آماده نباشن، صد که تلاش کنیم، و وقت بذاریم فایده نداره.
“” چند تجربه شخصی “”
1/ استاد دایی من شهید شدن در عملیات فاو دخترشون که همسن من هستن، مرتب گلایه از روزهای سخت و بی پدری و …شکایت، مطالب غمگین دنبال کردن و …
من چندین بار گفتم که این مطالب حالت رو بدتر میکنه، غمگین تر میشی و ....
یکی دو بار فایل های شما رو که فک میکردم به دردشون میخوره رو فرستادم جوابشون این بود که تو تحصیلات داری متوجه میشی، من سوادم کمتره، نمیفهمم. گفتم زبون ساده توضیح داده میشه. هررکسی میتونه درک کنه.
بقول شما استاد، حتما آماده شنیدنش نبودن.
بعد چندین روز ساعت ها صحبت تلفنی داشتیم، که قانون اینه. به هر چی توجه کنی همون وارد زندگیت میشه. به مطالب منفی توجه نکن، برو کلاس ورزش، پیاده روی و …. جوری که شارژ گوشی من و ایشون تموم میشد و … ولی باز شب همون مطالب ناراحت کننده رو استوری میکردن…. دیگه فهمیدم فایده نداره، بقول شما باید برن، سیلی زمونه رو بخورن و داغونتر برگردن.
2/ دختر عمه ام کم سن و سال هستن، یه روز اتفاقی در مورد قوانین صحبت شد، با اینکه مدت خیلی کوتاهی گذشته ولی با قدرت در مورد هدایت، دستان خدا، قوانین صحبت میکنن، نتایج خوبی هم گرفتن.
3/ دوستی دارم تقریبا 20 سال میشناسمشون، از روز اول از دولت، شرایط و …شکایت داشتن تا همین الان. هر چی هم باهاشون صحبت کردم که به عوامل بیرونی کاری نداشته باشین، رو خودتون کار کنین، شرایط به نفع شما تغییر میکنه، میگن باشه و روز از نو روزی از نو.
درسته که منم خیلی کار دارم، خیلی باید تمرین کنم، چیزهای زیادی هست باید انجام بدم، ولی همین قوانین رو پذیرفتم. که به هر چیزی توجه کنم وارد زندگیم میشه. اینکه در مورد ناخواسته ها حرف نزنم، توجه نکنم، تمرکزم رو بذارم روی خواسته ها، اینکه سپاسگزاری کنم.
دقیقا درسته تا کسی خودش نخواد، آماده نباشه، خودش درخواست نکنه، وقت نذاره، بهاش رو نپردازه، تغییر نمیکنه، نباید ما وقت و انرژی بذاریم. چون نه تنها کمکی بهش نمیکنیم، ما از مسیر دور میشیم.
سپاس بابت آگاهی های دوره
سلام فاطمه جان عزیزم
مرسی بابت شرحی که از احوالات دوستنتون فرمودین
دقیقا وقتی کمی فقط کمی روی خودمون کار می کنیم و دست و لا شکسته فانون رو منوجه میشیم به راحتی متوجه باگ های آدم ها و حتی دلیل حال بد و ضربه هایی که میخورن میشیم
تو فاز اول تلاش میکنیم برای فهموندن انتخال رته و وروش غلط
اما خیلی زودتر ار اومچه حتی فکرش رو بکنیم میفهمیم باید برن و چوب اشتباهشون رو بخورن
و به نظرم این وسط تنها کاری که از ما ساخته اس اینه که به هر میزان که روی خودمون کار و تمرکز میکنیم از این دوستان فاصله بگیریم
به نام خداوند یکتا خدایی که هرچه دارم از آن اوست
خداوندا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری می جویم
سلام به استاد بی نظیر یکی یدونه و مریم بانوی نازنینم و تمامی عزیزانم در این سایت توحیدی
استاد واقعا باید بتونیم این موضوع عدم تغییر دیگران را هر لحظه به خودمان یادآوری کنیم و این ماییم که باید تغییر کنیم نه دیگران چون با تغییر ماست که همه چیز اطراف ما تغییر پیدا میکنه
هر وقت یه چیزایی رو ازش یکم دور میشم خداوند منو هدایت میکنه به سایت توحیدی استاد و نشانه بهم میده
مثل همین الان که یه مدتی در فکر این بودم چرا دوستم اخلاقش اینطوریه ولی خیلی دلم میخواست تغییرش بدم و باز هم مثل همیشه استاد عزیزم با گذاشتن فایل به من نشانه داد و البته که این خداوند هست که استاد رو به سمت مون هدایت میکنه
استاد بابت فایل های خالصانه و صادقانه و آموزش هاتون بی نهایت سپاسگزارم
شما تنها الگوی من در زندگی هستید
آن شالله که خداوند من و همه عزیزان رو هدایت کنه از مسیر خارج نشیم
در پناه الله یکتا شاد و ثروت مند و سعادتمند و شاد باشید
سلام آرزو جان عزیزم
چقدر فرمایش شما من رو یاد خودم و دوستانم انداخت
چون مدتی به شدت درگیر احوال بد دوستانم و تلاشی شدید برای فهموندن مسیر اشتباهشون بودم
و یک نکته خیلی عجیب و جذاب که بدجور خورد تو صورتم این بود که
به طرز عجیبی فقط شنیدن حرفای این دوستان و به ظاهر راهکار دادن من در حالی که فکر میکردم اونا و حرفاشون روی من تاثیری ندارن که و دلیلم هم برای این عدم تاثیر پذیری این بود که
منکه میفهمم اینا دارن خطا میکنن پس قطعاا خودم اون خطاها رو مرتکب نیمشم حالم رو خوب میکنم
امااااا غافل از این بودم که به طرز شگفت انگیزی تمام ابعاد زندگی خودم به نوعی دستخوش اتفاقاتی دقیقا هم جنس اعتراض و گلایه های دوستانم شده
و دقیقا از زمانی که هی آزرده تر میکردن من رو از درونم هییییی تکرار میشد سایت
برو تو سایت
و نمیتونم حال آروم و سیکم رو توصیف کنم از دیروز که مدام میام اینجا
خدا رو عمیقاااا برای حضور تو جمع شما عزیزان و توانایی شنیدن هدایت های استاد جان سپاس گذار و شاکر هستم
و به
به نام الله یکتا
سلام به نسترن عزیز و مهربانم
خداروشکر که اینجا پیام هایی که همه دوستان میزارند بی نظیر هست. من هم از پیام های شما درس میگیرم و هر کدام از این پیام ها گنجینه ای هست برایم
خداروشکر که دارمتون و در این سایت توحیدی همه کنار هم پیش میرویم
آن شالله که در زندگیتون سعادت و ثروت و شادی و سلامتی و عشق باشه
و ممنونم از استاد عزیزم که بسیار بی نظیر هستن و درسهای بی نظیر استاد باعث میشه مسیر زندگی رو پیدا کنیم
سلام خدمت استاد گرامی و خانم شایسته عزیز و پر تلاش که فایلهای رایگان بسیار مفید را آپلود می کند ممنون از هر دو شما . بنده در اوایل که فایلهای رایگان شما را گوش میدادم با افراد دیگر صحبت می کردم با آنها بحث می کردم. بالاخره این کار را ترک کردم و به آموزه های استاد عزیز گوش دادم و بحث و متقاعد کردن دیگران را کنار گذاشتم. اوایل که با بقیه بحث می کردم بقیه منتظر بودن که نتیجه نگیرم و منو مسخره کنن وقتی که این روش را کنار گذاشتم بسیار راحت شدم و روز به روز بقیه افراد شاهد موفقیت های بنده در زمینه های مختلف هستند و به یاری الله روزهای بسیار زیبا را پشت سر میگذارم من بسیار کنجکاوانه و بسیار علاقه وار تمام قسمتهای سریال زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا را دیدم بخصوص از سفر به کلورادو که تقریبا شبیه منطقه خودمان طالقان هست بسیار لذت بردم و از شما استاد گرامی و مریم خانم شایسته بسیار سپاسگذارم و از خداوند هزاران بار تشکر می کنم. جالبه من حدود یک سال هست که کربوهیدرات را کنار گذاشتم و 13 کیلو کم کردم راقب شدم محصول قانون سلامتی را بخرم و از آن اسفاده کنم .
با سلام خدمت دوستان گلم و استاد عزیز و خانوم مریم شایسته مهربان
استاد عزیز و دوستان من یه دونه هستم توی خونه و مادرم و پدرم و خواهرم بهم میگن سعید بیا برو دنبال کار کشاورزی سعید بیا برو این کارو بکن سعید بیا برو اون کارو بکن یعنی میخوان با حرف زدن منو تغییر بدن اما این کار فقط نو بیشتر به سمت و سوی خودم میبره من اون کاریه که دوست دارمو انجام میدم حالا چه خوب چه بد اگه بد شد تیجه ازش میگیرم اگه خوب شد و بازم نتیجهام خوب شده
و دوستان عزیز و استاد عزیز مادرم رو من خیلی حساس بود خیلی دوستان عزیز روی هرچی بیشتر حساس باشی ربه بیشتری ازش میخوری بارها و بارها دیدیم به قول استاد دیگه نیازی به قسم حضرت عباس نیست من مادرم روم انقدر حساس بود که نمیذاشت تفریح برم نگذاشت بچگی کنم و خیلی و خیلی اون آرزوها یه بچگی توی قلبم مرد و تبدیل شد به عقده تبدیل شد به حقارت و تبدیل شد به یک فاجعه بدون معنا چرا عقده به وجود میاد اصلاً چرا اعتماد به نفس ما به شدت میاد پایین چرا موقعی که میخوایم ابراز علاقه کنیم چرا موقعی که میخوایم با یه جنس مخالف حرف بزنیم چرا موقعی که میخواهیم شغلی را بیزینسی رو اجرا کنیم چرا موقعی که میخواهیم ندگی خودمون رو خودمون بسازیم و تصمیمهای خودمون و خودمون عملی بکنیم به خاطر عقبه هستبه خاطر اون باورهای مزخرفی که از بچگی کردم تو کله ما میگفتم با جنس مخالف حرف نزن نمیدونم باعث آبرو میشه باعث این میشه که اون زشته شغلی که میخواستیم به پا کنیم میگفتن اگه این شغل انجام بشه پول توش نیست خواستیم ازدواج کنیم با دختر فلانی اگه ازدواج کنی خوبه ولی با اون دختر اگه ازدواج کنی بدبخت میشی دو ثانیه حرفهایی که دارم میزنم اینا تجربههای خودمه این چیزایی بوده که از بچگی با من بوده منو الان کاری به قرآن ندارم من الان کاری به خودم دارم که چه بر سرم اومده چه باورای مزخرفی کردم تو کلم الان مادرم میدونی چی میگه بچهها بهم میگن باید کشاورزی کنی باید زجر بکشی تا به یه چیزی برسی دوستان من اینو قبول ندارم من اینو اصلاً قبول ندارم مگه من اشرف مخلوقاتم اگه من خدا از روح خودش در من دمیده اگه حضرت سلیمان به خداوند در شد گفت خدایا چنان ملکی به من عطا کن که نه قبل از من و نه بعد از من به کسی دادی اگه یوسف پیامبر از دل چاه در کرد و بردش کردش عزیز مصر اگه اون نوحو هدایت کرد همه امامامون هدایت کرد اگه استادمون عباس منش هدایت کرده به این چنین ثروت و رابطه خوب و من دیگه کاری به کسی ندارم دوستان باور کنین الان این کامنتو که میذارم توی یک شرایطیم که بسیار بسیار نیازمند یک رابطه عاطفی و ثروت و ایمانولی خدا سر شاهده دارم تمام تلاشمو میکنم که بتونم از راه درست و از راهی که خداوند هدایتم میکنه به اون مسیر برم من اون مسیری که میرفتم اون همش اشتباه بود من از خدا گفتم گفتم خدایا من میخوام زندگیم توی این دنیا عالی و تا جایی که در توان دارم بتونم عمل بکنم و زمانی که از جاده خاکی میزنم بیرون خودم متوجه میشم علامتهای بدنی مشخص میشه مثل الان که سرما خوردم چون که چند روز از شما دوستان جدا شدم کامنتهای شما بچهها رو نمیخوندم فایلهای استادو گوش نمیدادم انرژی هم اومده بود پایین و دوستان این قانون به هیچکس رودرواسی نداره حتی حتی عزیزترین ک که باشی رودرواسی نداره و قربون خدا برم من که چنین قانونیه بنا کرده که اصلاً نمیشه گله مند شد به هرچی که دوست داری میرسی دوستان معجزه میدونی چه زمانی اتفاق میافته زمانیه که باوراتو داری درست میکنی و یک باوری که واقعاً پاشنه آشیلته اونه و استاد عزیز ازت خیلی سپاسگزارم نمیدونم چطوری ازت سپاسگزار باشم نمیدونم واقعاً که تمام تلاشتو میزاری فارغ از اون پولی که بابت محصولات که دریافت میکنی فایلهای رایگان را در اختیار ما میذاری بدون بی پرده و بدون توقع برای ما دوستان توضیح میدی که قانون خدا چه شکلی داره عمل میکنهاستاد عزیز یه چیزی در مورد فایلهای رایگان بگم من روزی که فایلهای رایگان رو گوش میکردم میگفتم یعنی خدایا یه روزی میشه منم دورههای استادو بگیرم و استاد زمانی که میرفتم توی فشار حالا از روحی عاطفی مالی به صورت ناخودآگاه پول از یه جایی میومد و من دورتو خریدم مثل دوره عزت نفس مثل دوره راهنمای عملی دستیابی به رویا مثل دوره روانشناسی ثروت 1 به استاد عزیز میخوام اینو بگم که من تمام تلاشمو دارم میکنم که بتونم یه روز خوبی داشته باشم و به قول ان ایا فقط برای امروز زندگی کنم استاد عزیز تنها چیزی که فقط و فقط منو از این خدا خواستم گفتم خدایا به راه درست منو هدایت بکن و از راه درست منو به خواستههام برسون راه منحصر به فر راهی که بتونم خدایا از چیزهایی که بهم میدی و بتونم استفاده هم بکنم قشنگی داستان به اینه خدایا شکرت بابت هر آن چیزی که بهمون دادی
در پناه حق باشیم
سلام
دقیقا منم این مشکل رو به صورت اعتیاد گونه ای داشتم و در زتدگین پس از هزاران دخالت و مشاوره در کار دیگران در نهایت به یک کلمه من هم کسی عمل نکرد چرا؟ چون ادمها در یک جو خاصی به حرف من گوش میدن ولی از فرداش برمیگردن به زندگی که حاصل سالها تمرین و تکرار و عادت بوده
حتی صحبت با فرزندانمونم بی نتیجس
ما باید با نتایجمون روی دیگران تاثیر بی کلام بزاریم
سلام دوست عزیز
چقدر جالب گفتید: صحبت با فرزندان بی نتیجه هست
خیلی وقتها صحبت ها و مشاوره های عالی می دهیم به دوستان و آشنایان وقت میگذاریم حتی سپاسگذارهم نیستند بعضی مواقع طلبکار هم می شوند که فکرشان را مشغول کردیم یا وقتشان را گرفتیم
ما باید با نتایج مون روی دیگران تاثیر بی کلام بگذاریم.
چقدر لازم داشتم این را بشنوم
در پناه حق و عمل به آموزه های استاد جان به سادگی و معجزه وار به خواسته ها و اهداف تون برسید.
با سلام خدمت استاد گرامی و خانم شایسته گل و همه دوستان خوبم:
من از بچگی شنیده بودم که آدمی اگر برای دیگران کاری نکند ،که زندگی اش ارزش ندارد،یعنی همینکه بیاد و زن و بچه و همه لذات و نعمات رو داشته باشد و بعدش هم بمیرد چه فایده داره؟
انسان واقعی کسی هس که یه فایده ای برای انسانهای دیگه داشته باشه،مثل دانشمندان و مخترعان و پزشکان و… .
این ادمهای معمولی که هنری نکردن .
خلاصه این تو ذهن من از بچگی بود که همیشه باید راهنمای مردم باشم،وگرنه زندگی ام به درد نخور هس.
منم از وقتی با قوانین آشنا شدم،از دل و جون برای خواهرم وقت میزاشتم ولی چند وقت بود که قشنگ فهمیده بودم هر انچه که من میگم از گوش دیگر خواهرم بیرون میرود و هیچ ارزشی حرفای من نداره،و ایشون فقط دنبال دردل کردن هس.
و چون احساس دین میکردم بهشون دلم نمیومد که گوش نکنم و از اون عین همون تجربیات منفی برام اتفاق میافتاد،و هر بارم میگفتم من نمیتونم و وقت ندارم باهات صحبت کنم قهر میکرد و میگفت کلاس میزاری،منم باز دلم میسوخت و چندین بار بیشتر زنگش میزدم،خلاصه اینقدر بلا سرم اومد که دیگه به خودم گفتم من دارم با زندگی ام چه کار میکنم؟
من دردل هاشو گوش میدم که در اخر بگم خواهر من این راهه و این چاهه.
اما نتیجه این بود که هزاران بهانه میاورد که نه ،حرف خودم درست هس،و تو اصلا متوجه وضعیت من نیستی.
بارها و بارها ادرس سایت استاد رو دادم و حتی براش اکانت درست کردم،چون میگفت بلد نیستم،ولی همش بهونه بود.
خلاصه بعد از چندین و چند سال،گفتم وقتی حرفای من براش ارزشی نداره ،تا میتونم مکالمه رو کوتاه میکنم و جهت حرفا رو عوض میکنم،و نهایت اگر ازم نظر خواست میگم خواهر جان ،شما که به حرف من گوش نمیدی و حتی تست هم نمیکنی،پس برای چی وقتت رو بگیرم ؟؟؟
دیگه از ته ته ته دل ،وجدانم آسوده هس که من هیچ وظیفه ای در قبال ایشون ندارم ،و خودش هر وقت خواست سوال میپرسه و خدا هدایتش میکنه.
در مورد همسرم هم همینطور بودم و بارها بارها بحث پیش میومد ،ولی وقتی رهاش میکردم ،خودش علاقه نشون میداد که بیاد و مثلا یه فایل گوش کنه و حتی مطلب گفته شده رو از من بهتر درک کنه.
من فکر میکنم ما در مورد نزدیکانمون خیلی علاقه داریم که سوپر من باشیم.
ولی این روش جواب نمیده و فقط راهمون رو دور میکنه.
کار درست این هس که مثلا به همسر یا بچه یا نزدیکانمون که عاقبت راهی که میری از نظر من اینه،حالا شما خودت انتخاب کن،این راهی که من میگم و فکر میکنم درسته رو اگر بری من هم حامی ت میشوم و هر کمکی در توانم باشه انجام میدم،ولی اگر راه نادرست رو رفتی،خودت و تنها خودت عواقبشو پذیرا باش،و فکر نکنی که حالا چون شوهر یا زن یا بچه یا افراد نزدیکم هستی باید خودمو فدات کنم،اینجوری دیگه خیالمون هم راحته.
خدایا شکرت
سلام سولماز جان عزیز
خداقوت ایام به کام
من هم در مسیر دلسوزی برای اطرافیانم همهاین حرفا رو شنیدنم
آی کلاس میزاری
آی خودتو میگیری
آی دیدی ما بهت نیاز داریم جو گیر شدی
و…….
دقیقااااا نکته عطف داستان همینجاست
که ما گول اینحرفا رو نخوریم
میدونی به نظر من دلیل اینکه به صورت پیش فرض همه ما (در اثر همون افکار و باور های غلط که شما هم فرمودین یک عمر تو مغزمون توسط خونواده جامعه و اطرافیان نقش بسته ) میخوایمسوپرمن ناجی یا مرجع گفت و شنود های اطرافیانمون باشیمچیه؟؟
عدم خودباوری و عزت نفس
ما در اصل برای دریافت تحسین تشویق و احساس عشق از سمت آدم های اطرافمون
یا
ترس از ترد شدن و قطع رابطه کردن همون آدم های اطرافمون
میریم تو همچین نقش هایی
و هرچقدر احساس عشق تحسین و نزدیکی از آدم ها میگیریم انگار از درون جوونن میگیریم حالمون خوب میشه
اما اما اما
غافلیم از اینکه ما حالمون شاید لحظه ای خوب بشه
ولی در نهایت دقیقاااا همونطور که شما هم فرمودین
ما میشیم جاذب اتفاقاتی از جنس چالش هایی که بقیه برامون تعریف کردن و بهشون راهکار داریم
این نتیجه خیلی طبیعی و درست
خوب ما با شنیدن حرفا و افکار و اعمال نادرست دوستان
توجه و تعمق میکنیم در مورد اون مسائل راهکار میدیم
ما میتونیم خودمون رو گول بزنیم
اما جهان فرکانسی رو که نمیتونیم گول بزنیم
میتونیم!!!
طبق گفته استاد جان ما در هر لحظه که بیداریم مشغول فرستادن فرکانس به جهان هستیم
و جهان هم هم سنگ همون فرکانس ها به ما اتفاقات رو نشون میده
اولین شرطی که استاد جان فرمودن
فیلتر کردن وسواس گونه و آگاهانه اخبار تلوزیون و همه مسائل این چنینی
دلیلش هم اینه که بعضا حتی ناخودآگاه باعث احساس بد ما میشه
من قبل از اینکه به این شکل با مسائل آشنا بشم(چون به صورت خدادادی این نعمت رو دارم که با صدای شیوا لحن عالی و انرژی خوبی صحبت میکنم همه میگفتن چرا نمیری مشاور بشی) و من با لذت و شوقق بیشتری براشون وقت و انرژی میزاشتم
در پایان اون مباحثه دقیقا میدیدم اونادر اثر انرژی که از منگرفتن عالی رفتن
ولی حال بدشون رو منتقل کردن به من
و از وقتی با آموزه های استاد جان آشنا شدم
فهمیدم علتش اینه که در اصل کانون توجهم بد میشه فرکانسم بد میشه
و در نتیجه
ناخوآگاهم جذب میکنه
بدون اینکه حتی متوجه باشم
با حرف زدن در مورد غم های بقیه شنیدن غم هاشون و دادن راهکار
دقیقا همون مسائل رو جذب میکنم
قطعا همه ما اینقدر این موضوع فرکانس موضوع در معرض افکار و اخبار منفی قرار نگرفتن رو از استاد جان شنیدیمکه فکر میکنیم میدونیم هاااا
اما همین مشاوره دادن به آدم ها
همین شنیدن غم و درداشون مارو به ورطه نابودی میکشونه
حالا قسمت دردناک ترش به نظر من اینجاست که حرف میزنن و ما میفهمیم
که ایراد محض از سمت همین دوست یا عزیزی هست که داره با ما به اصطلاح درد دل میکنه و میشه به راحتی با کمیتغییر و کار کردن روی خودش قدم برداره درمسیر تغییر شرایط و کمکردن این فشارر
ولی شوربختانه درد اینجاست که حتی به همین اندازه هم نمیفهمن
و تهش باز خودمون محکوم میشیم
(و ای وایی بر خود من که با دونستن همه این ها یک مقطعی تو این سیاهچاله افتادم)
پس نتیجه اینکه در مواجه با دیگران
به قول کلام قرآن کر کور و لال بشیم
چون آنها نمیخواهند بدانند
دقت کنیم دوستان
نمیخواهند نه نمیتوانند
تمام تلاشی که ما برای بقیه میکنیم به این دلیل که فکر میکنیمنمیتوانند
چرا نمیتوانند؟؟؟؟
مگر ما توسط یک خالق و در وضعیتی مشابه آفریده نشدیم؟؟؟
پس چرا اگر ما خواستیم و هر کدوم به طرزی جادویی پس از کلی آزمون و خطا هدایت شدیم به بهشت عباس منشی
بقیه اگر بخوان هدایت نشن؟؟؟؟
به نظرم کافیه همهما
اول از همهخود من نسترن به این درک برسیم همه اتفاقات ما از ریشه نخواستن نه نتوانستن
و به محض درک این موضوع
رهاا میکنیم
رهایی از جنس آرامش
رهایی از جنس عشق و لذت
روی دیگه این داستان هم دقیقا به همین شکل
اگر احساس کنیم از سر نتوانستن اتفاقات سخت برای اطرافیانمون میوفته فکر میکنیم رسالت مایی که تونستیم این راه رو کشف کنیم اینه که نقش هادی رو برای بقیه رو بازی کنیم راهنمایی و هدایتشون کنیم به مسیر درست
و این میشه سرآغاز چسبیدن به آدم ها
چسبیدنی از نوع ترس
غم فشار استرس
و در نتیجه جذب اتفاقاتی هم سنگ همون افکار و همین احساسات
پس
باز هم میرسم به همونجمله معروفم
توروخدا
توروخداااااا
توروخدااااااااا
ای همه اهالی بهشت عباس منشی بیایید و سکوت پیشه کنیم
تا حداقل خودمون رو بتونیم هندل کنیم
با سلام خدمت شما دوست خوبم:
بسیار زیبا توضیح دادین و کامنتتون رو برای خودم ذخیره کردم تا بارها مرور کنم، بله ،مسئله همون عدم اعتماد به نفس هس،و ترس از اینکه مثلا خواهر من ،از دستم ناراحت بشه که مثلا پای دردل هاش ننشستم،در صورتیکه اگر من برای خودم ارزش قایل باشم ،باید به خودم یاد اوری کنم که همه مون به یه اندازه به خداوند دسترسی داریم ،پس دیگه بی خود براشون دست و پا نزنم.
اصلا باید این دست ،کامنتها رو ،روزانه مرور کنم ،چون واقعا ذهن ،همش میخواد به همون باورهای محدود برگرده و مثلا میگه،حالا این دفعه هم گوش کن حرفا و دردل ها رو ،گناه داره خواهرت که جز تو کسی رو نداره،ولی در جواب این ذهن باید بگم ،آخه من هزار بار دیگه دردل دل گوش کردم در حد خودم راه حل دادم یا خیلی از جاها منم وارد غیبت یا تهمت به دیگران شدم برای فقط خواهرم رو همراهی کرده باشم،اما ته همه ی اون ها،حال بد بود و از مسیر خارج شدن بوده،وقتی به خودم یاد اوری کنم ،پس یا هر طور شده حرف رو عوض میکنم یا به یه بهانه ای مکالمه رو قطع میکنم.
بسیار بسیار سپاسگزارم از کامنت عالی تون ،بهترینها رو براتون میخوام.