آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 2 - صفحه 6
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/12/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-12-10 22:21:532024-12-11 22:35:54آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 2شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد عزیز
سلام به دوستان خوب خودم
همه چیز در این جهان برپایه آسانی و راحتی رقم خورده است
همه چیز در این جهان به ما کمک می کند تا با اصل بتوانیم بسوی خوشبختی هدایت بشویم
این بزرگترین درسی بود که من باید همیشه آویزه گوش خودم کنم
چه لزوم دارد که بخواهم دیگران را بسوی خوبی هدایت کنم
چه لزومی دارد که بخواهم غصه دیگران را بخورم
ناراحت دیگران باشم
این بزرگترین درس برای من است که باید این را همیشه آویزه گوش خودم کنم که همه ما نتیجه افکار و باورهای خودمان را می گیریم
همه ما بخاطر افکار و باورهایی که داریم شرایط زندگی خودمان را رقم می زنیم
من خودم خیلی از مواقع به سختی تغییر می کنم حال چطور می خواهم دیگران را تغییر بدهم
چطور توقع دارم که دیگران حرف من را گوش بدهند وقتی خودم هنوز خیلی از افکار بد و غلط دارم
همه اینها باید و باید سال های قبل به من گفته می شد تا من دیگر نخواهم منجی دیگران باشم و خودم را موظف بدانم که به دیگران کمک کنم
خودم این باور را داشتم که همه باید حالشان خوب باشد
من فقط و فقط مسئول زندگی خودم هستم
چه روزها و چه ساعت هایی بود که وقت می گذاشتم و حرف می زدم تا دیگران را نصیحت کنم و به فکر خودم مسیر را به آنها نشان بدهم اما بعد از چند روز باز آنها راه خودشان را می رفتند و در نهایت حال من گرفته می شد
یادم می آید که همیشه از اینکه می دیدم دوست خودم ناراحت است حال من هم گرفته می شد
بهم می ریختم
اما اکنون می دانم که همه چیز در دستهای خود من است و من و من تنها کسی هستم که در زندگی خودم مهم هستم و دیگران نه تاصیری در زندگی من دارند و من هیچ نقش و تاثیری در زندگی دیگران ندارم
اینجا من هستم که باید و باید با افکار و باورهای درستی که آموزش می بینم مسیر درست را برای خودم بسازم
من در مسیر درست باشم جهان هستی هم در این راه به من کمک می کند
اینجا نکته عالی این است که وقتی کسی بخواهد تغییر کند خود او در مسیر قرار می گیرد و جهان به او کمک می کند تا تغییر کند و آنوقت من دستی از دستهای خداوند می شوم تا به آن شخص کمک کنم
پس این به این معنی است که هیچ لزوم ندارد خودم را به آب و آتیش بزنم تا کاری انجام بدهم همه چیز را باید به دستهای هدایتگر جهان بسپارم تا خود او برای من کارهای من را درست کند
نتیجه انوقت واقعا شیرین و لذت بخش و دلچسب خواهد بود
من قادر نیستم زندگی کسی را تغیر بدهم
کاش این گفته ها را سال های قبل می شنیدم و آنوقت دیگر آن همه اذیت نمی شدم
آنوقت دیگر اینقدر سنگ دیگران را به سینه نمی زدم
حال می دانم که همه چیز در دستهای خودم است و همه نتیجه افکار و باورهای خودشان را می گیرند و آنوقت من باید به راحتی و اسانی روی باورهای خودم کار کنم و به خدای خودم دل ببندم
از او کمک بگیرم
او را شریک خودم بگیرم
من همیشه در حال خوب خواهم بود
چقدر این جمله ها و این صحبت های استاد آموزنده است و درس دارد و این من هستم که باید از آنها نتیجه بگیرم
من باید یاد بگیرم که همیشه دنبال اصل باشم و تنها تمرکز من روی خودم باشد
خودم بهترین برای خودم باشم
سپاس از استاد عزیز
سپاس از خدای مهربان خودم
سپاس از خدای هدایتگر خودم
سپاس از خدای فراوانی ها
به نام خدا
سلام به استاد عزیز و مریم جان
استاد چقدر با این فایل باورهای اشتباه رو درونم مجدد مرور کردم
اینکه اینقدر قوی باشم که در رفتارم با فرزندم نظر دیگران برام مهم نباشه اینکه بتونم در لحظه این حس مادرانه رو کنترل کنم چون استاد واقعا مادرها و الگوهای مادرانه ای که دیدیم خلاف این اصل صحیح قرآنی هست
الان سوره اسرا رو میخونید من چقدر پاشنه آشیل هام رو برای تغییر زندگی رفتگان شناسایی کردم هر وقت یاد یکی از گذشتگان میفتم خاطرات خوب برای اون شخص فاتحه ای میخونم و هدیه میکنم براش انگار ما بقی افراد گذشته جلو چشمم میومدن و من مجبور بودم برای همه فاتحه بخونم و ساعت ها تو فرکانس رفتن اونها بودم و ناخواسته تمرکز کردم روی ناخواسته ها یعنی رفتن عزیزانم
استاد چقدر ما باید ریز بین باشیم چقدر باید به این حمله های انرژیکی ریز مسلط بشیم
خدایاااا مرسی بابت این آگاهی
استاد دقیقا همین نیت نماز خوندن برای دیگری و این واقعا اصل قانون هست که هر کسی هر کاری خودش کرده زندگیش رو از ابتدا تا انتها رقم میزنه
هر کسی نتیجه اعمال خودش رو میگیره من نتیجه اعمال خودم و فرزندم نتیجه اعمال خودش رو دریافت میکنه پدر و مادر و پدربزرگ و مادر بزرگ
و استاد من به این نتیجه رسیدم که همه لین کارهای بی اساس و همه این دل نگرانی ها که حتی بعد از رفتن عزیزانمون هست بابت وابستگی به اون افراد هست که اگر بتونیم با این آگاهی ها قطع وابستگی کنیم و بپذیریم ما به عنوان یک انسان موجودی مجرد هستیم خیلی میتونیم برای قطع این وابستگی ها موفق عمل کنیم
ایه سوره رعد مصداق واقعیت این مجرد بودن هر انسانی هست
واقعا استاد شرک هم هست که بخواهیم زندگی دیگری رو تغییر بدیم چون میخواهیم جای خدا باشیم و دلسوزی کنیم برای فردی که آفریدگار داره برای فردی که سازنده اش یکی دیگه است و این همون شرک مخفی هست
خدایا شکرت خدایا شکرت
مرسی استاد مرسی
بنام خداوند بخشنده مهربان!….
بنام خدایی که هر لحظه در حال هدایت ماست برای راهی” راست!….
سلام و درود به سایت بهشتیم و،” مخصوصا استاد عزیزم …که هر لحظه موضوعات بینظیری از قانون رو برای ما یاداوری میکنند…
من مدام از ایات قرآن،” درک کرده ام…که این آیات یاداوری کننده و هوشیاری ما انسانها هست..
یادمه، گذشته ها…ماه رمضون بود…بدلم افتاده بود بیام قرآن رو با معناش بخونم.بوجودیکه هیچی از قرآن درک نکرده بودم.فقط میخوندم ..و برام، بسیار دلچسب شده بود.و.و واقعا برام شیرین بود.حس ارامش داشت..و من چند سال پیاپی تو این ماه این روند رو تکرار میکردم..
چون فقط! تا یاد داشتم..این باور که فقط این ماه میتونی به نحو خیلی خوب ازش استفاده کنی….دیگه این شده بود جزو باورم…و من فقط عمل میکردم.بعضی موقعها هم اصلا حوصلم نمیشد چون درکم بسیار پایین بود…
ولی همیشه این ایه برام بولد بود..خیلی میشنیدم خیلی بهم یادآوری میکرد..
که خداوند حال هیچ قومی رو تغییر نمی دهد.مگر اینکه خودشون بخان…
اصلا نگاه به ایه نمیکردم.اصلا تو مبحث شی..اینچیزاهم نبودم..
ولی انگار برام یه نقطعه بولدی شده بود.هر کسی هر کاری میکنه،” خودش بسر خودش میاره..
فقط!درکم همین اندازه بود حتی خیلی پایینار..ولی بصورت خیلی خاصی این جمله شد بود جزو بهترینهای من…
..جالب….اینکه…
حالا این موضوع رو برای خودم بکار نمیبردم..ولی برای دیگران خیلی این پترن رو میدیدم..
که افرادی نزدیکم یه مورد ازدواج اشتباه داشتن.یا توی وضعیت مالیشون مشکل براشون پیش میومد و هر بار این پترنها تو زندگیشون تکرار میشد…یه مثال میزنن میگن در حد بنز..دقیقا با وجودی که من سنم پایین بود..اون رفتار خیلی واضح بود…
ولی نا گفته نمونه !…نسبت بخودم ،هیچ عملگرایی نداشت…دیگه اونم بخاطر اینکه در مدارش نبودم.هم کر بودم هم نابینا…ولی همیشه این ایه برام بولد بود..خیلی زیاد…و بیشتر راجع به دیگران این ایه رو صدق میکردم..که بازم از جهل و نادانیم بود…
تا اینکه لطف خدا شامل حالم شد.که اونم بخاطر یسری تضادها بود…یادمه اوایل..به یکی از خواهرم که خیلی بیشتر نسبت به بقیه افراد خانواده ام بهم، نزدیک بود.با ایشون در میون میزاشتم..
و یادمه ایشون نقض میکردن..یه با یکی از افراد یکم دور ولی” بهم نزدیک بود.در میون گذاشتم..اونم بخاطر شرایط کاریش.که تو یکی از ارگانهای دولتی بسیار نقطعه سنج کار میکنن.یجوری کارای اطلاعاتی انجام میدن..
منم اومدم خیلی راحت با ایشون این مباحث رو در میون گذاشتم..
ایشونم اومدن تو سایت شما…و در موردش باهام تحلیل کرد..
چون من نااگاهانه اینکار رو انجام داده بودم…من اینجا لطف خداوند دیدم.ایشون که داشتن صحبت میکردن.انگار اصلا من نمیشنیدم..
انگار خداوند یجوری برام سنگینش کرده بود..که با خودم میگفتم من هیچی یاد نگرفتم.چقدر ایشون درکش زیاده…
و بعد از اینکه فهمیدم کارم اشتباه دیگه اصلا با این شخص راجع به این صحبتها باهاشونم هم کلام نشدم..
همه رو لطف خداوند میدونم..
بعد اون..یه مدت گذشت ولی اینبار پترنها مدام برام تکرار میشد…اون چه کسی بود…دوستی که سالیان سال ما از هم جدا شده بودیم..و اصلا یادم رفته بود…
تا اینکه یه روز دیدم وارد اتاق کارم شد..خیلی از وضعیت روابطش!مینالید..اینقدر باهام دردل کرد..که منم شده بود ،”استاد نخبه برای ایشون….و اومدن از این گفته ها،”شما… با این شخص در میون گذاشتم..
خودم اونروزا .بصورت واضح و بسیار دقیق..از طرف خدا الهام میشدم..و خیلی زندگیم مخصوصا تو بحث روابط “یه دگرگونی قوی پیش اومده بود..
و میخاستم هر کسی تو این مورد مشکل داشته باشه من بهش کمک کنم..
تا اینکه..این شخص یه جوی گرفتش..دیدم هر روز از شرایط همسرش میگفت…
تا یه روز لطف خدا…از طریق این شخص،” من هدایت شدم به صفحه نشانها…همون روز فهمیدم من میتونم هر روز 24 ساعت زمان.بسته به شرایط و مداری که هستم..از خداوند و از این فایل کمک بگیرم.و اهرم کنم برای یادگیری بیشتر…
همون روز خداوند از زبان شما بهم گفت.دست از اینکارت بردار که نابود میشی…تو نمیتونی به کسی کمک کنی.و بارها خداوند از طریق ایات قرآن بعد اون فایل..بهم یاداوری نمود…
وقتی بازخورد افراد و بازخورد زندگیمو میدیدم…میگفتم نگاه کن.کارت اشتباه هست.مگه تو وکیل وصی افراد هستی به تو ربطی نداره..
و بازم من گوش کردم و روی خودم کار کردم.که دیگه دست از این شخص بردارم..
و اینفرد رفته بود پیش شخصی،”مشاوره ایی که بتونه بهشون کمک کنه…و بهم گفت راسی رفتم پیش فلان مشاوره.،” چقدر خوب بود!…..
گفتم بنده خدا من اینقدر برات وقت گذاشتم …و بعداش بخودم گفتم.. بزار هر کاری که دوستداره انجامش بده..و من بخاطر این وضعیت نادرست..دیگه دست از این رفتارم برداشتم..
اتفاقی که افتاد این شخص مثل گذشته از زندگیم محو شد..
خیلی راحت،” فرکانس و مدار من ..از هندیگه جدا شدیم…
و این پترن هنوز بود بازم یه شخصی بازم از اطرافیانم..ایشون با اموزشهای شما و بحث مقاومت برای اومدن تو سایتتون..اصلا دیدم بازم این پترن داره برام تکرار میشه ..این شخصم از خودم دور کردم..
….
و نکته اخر..شخص نزدیکم….این اتفاق همین برای سال جدید هست..دقیقا یه هفته قبلش!.. خواب دیدم..ایشون داره باهام،” راجع به شما صحبت میکنه.من دارم یسری گفته ها بهش میگم..ایشون دو تا چشم بصورت خیلی باز داشت و با تعجب نگاهم میکرد….
کل این خواب صحنه من ،”و چشمان این شخص از تعجب بود..خداوند قبلش منو هدایت کرد..
و به وقتش به روئت بخشید..ایشون مثل اینکه فایل توحیدی شما رو گوش!کرده بودن..و شما رو یفرد عارف درک کرده بودن..
به محض اینکه این صحبتو به من کرد.من،”حقیقتا.اولش ،” خیلی خوشحال شدم..و شروع کردم بکاری انجام دادن..که اون شخص همون . رفتار رو با من برقرار کرد.دقیقا صحنه خواب اومد جلوی چشمم…
و کلی صحبتها و انتقادات از طرف شخص به من بازخورد، شد…و فهمیدم..این مسیر اصلا نیاز نبوده من همچنین برخوردی با ایشون داشته باشم..
همینکه میگن کور و کر …..دقیقا اینفرد با من به شدت خیلی ناجور،” با هام “همچنین برخوردی کرد…
و بعد اون خیلی سعی کردم که اصلا راجع به این موضوعات با هیچکسی در میون نزارم..چون اسیب و تخریبش بخودمون خیلی زیاد هست..
تخریبش جوریه که تو میخای جای اون فرد این دانسته ها رو ببینی و درک کنی..
حسش مثل اینه..که بینایی و درک تو رو بزارن توی وجود اون…چیزی که کاملا سنخیت داره طبق قانون و عدالت خداوند…
من با این منطق بخودم یادآور کردم…
که نگاه کن همینجوری که شخص خودت.در مسیر نادرستی که اون افراد میرن…تو نمیتونی کارتو پیش ببری…همین نظر هم راجع به اونا داشته باش…
و دیدم این ایه نوح مدام خداوند بهم یاداوری میکنه..و بازخورد خدا به پیامبر.من مدام این الگوهای تکرار شونده رو در قران دیدم و بخودم یاداوری کردم..
و اگه هم بجاهایی نااگاهانه انجام میدادم.بازم خداوند بهم یاداور می نمود..
و با منطق شما سعی کردم.بازم بخودم بگم..هر شخصی هر جایی که هست جای درستشه…
یادمه چند ماه پیش..این خواب خیلی برام با ارزش!بود…شب خواب دیدم توی یه ساختمان خیلی خیلی بزرگ هستم…
ساختمانی که حالت کلاس به کلاس.دقیقا مثل ساختمان دانشگاه بود!…ولی با طبقات بسیار بزرگ…بیش از میلیونهاا نفر ادم روی صندلی نشسته بودن…
و به منم گفتم برو تو فلان کلاس…
و من به محض اینکه وارد شدم..دیدم یه شخص نزدیکم..یه صندلی بغل دستم هست..ولی ناگفته نمونه..صندلیا پر بود.بهم گفتن خانم شما اینجا جاتون نیست…
دیدم دو شخصی خانم اومدن.یه لیستی تو دستشونه..گفتم این چیه…رفتن طرف اون شخص نزدیکم..و بهشون یه صحبتهایی کردن که شما جزو این لیست حسابرسی هستین..و داشتن ایشونو مواخذه میکردن..
من اینقدر گریه میکردم داد میزدم.که کاری بهش نداشته باشین…خیلی سرو صدا میکردم..یکی از اون خانم گفت ساکت شووو.
و اون شخص(نزدیکم) !بهم گفت..من خودم میخام مواخذه بشم به تو چه ربطی داره.گفتم! من باید نجاتت بدم.گفت تو هیچکاری نمیکنی من میخام همینجا بمونم.
یادمه اون خانم بهم گفت بیا اینجا..دفترش شکل یه صفحه تبلت مانندی داشت..واسم بازش کرد.بهم گفت نگاش کن..به محض دیدمش….یه منطقه بزرگ سرسبز.رو دیدم….گفت میدونی این چیه!؟؟؟؟
..گفتم نه!…
..گفت ما این تعداد ادمها رو با همین ساختمون.یجا با همدیگه نابود میکنیم….
و بجاش این سرزمینهای سرسبز ،”رو بجاش بوجود میارییم..
و بهم گفت حالا برو بیرون…واقعا قران راجع به قیامت شرح میده..بهمون صورت ولی بسیار سخت و بسیار وحشتناک….مخصوص برای افرادی که در مسیر گمراهین.دقیقا همین شکل بود…خیلی براشون سخت بود…
و…
از اون سالن و کلاسها رد..که میشدم..از صداشون تشخیص میدادم.که اون افراد چه کسایی هستن..
میگفتن خدا ما رو نکُش.ما میترسیم..واقعا صحنه هولناکی بود..تا رسیدم بیرون..خیلی سر و صدا و همهمه میشنیدمو.گریه میکردم..و اومدم بیرون دیدم یه افراد خیلی کم اون محل،” پناه گرفتن..
واقعا خواب وحشتناکی بود..
میخام بگم.الهاماتی که به این صورت بهم یاداوری میشه…رو هر چقدر بیشتر درک میکنم میبینم جایگاهم خیلی با ارزشه..
انشالله که سعادتمند باشیم مدام این فایلها رو برای خودمون تکرار کنیم..که ببینیم چه جایگاهی هستیم..و بهش عملگرا باشیم..
چون حرف تا عمل زمین تا اسمون تفاوتشه..
و نکته بعد..
مخصوصا…در روز که سرگرم زندگی میشیم!..کارهای روزمره…..اینجاها ذهن در دام عجله میفته..تا خودشو نشون بده..راجع به خاستها…
واقعا هر روزی که صبح میشه با این منطق..که یادت بمونه..رسیدن به خاستها،”نکنه، تو دام عجله و فریب شیطان بیفتی.که بخای از تکاملت گذر کنی..
من…..
فقط از خداوند هدایت میخام.و میدونم ما انسان هستیم هر لحظه ذهن مقاومت میکنه و مقایسه میکنه..و چیزیه که باید مدام بخودمون یاداور کنیم مسیر صرات المستقیم رو به ارامش سپری کنیم..
و ناگفته نمونه…از موقعه ایی که سعی کردم روی خودم کار کنم.و در مسیر درست ثابت قدم باشم.و نخام مثل اکثریت جامعه فکر نکنم.و بحرف دیگران و توجه و تاییدهاشون گوش نکنم…و واقعا یجاهایی کنترل ذهن.واسم سخت میشد…که فقط با این فایلهای توحیدی به ارامش میرسیدم..
در ادامه باعث شد…نتایج شخصیتیم و حتی کاریم..خیلی زودتر،” وارد مسیر درستی بشه…
مخصوصا در زمینه صبر و ارامشم هر روز دارم قوی تر میشم.خیلی بهتر میتونم دریافت و الهامات و قدمهامو تو مسیر هر روز بهتر و بهتر ودرک و عمل کنم..
خیلی تو زمینه رفتاریم بهتر شدم..و میدونم این بهتر شدن پایانی نداره..
زمینه بیزنسیم خیلی پیشرفت کردم..باعث شد.تا بیشتر درکم از قانون بیزنس.بخوبی عمل و قوی تر بشم…
و همینکه قلبی پر از ارامش دارم .این برام بزرگترین نعمته…چون با ارامش..سلامت ترم..و سلامتی باعث شده.نسبت به زندگیم شورو شوق و حال خوب داشته باشم…
انشالله که بتونیم این مسیر راه راست رو ادامه بدییم.تا اسان بشیم بسوی اسانیها و قشنگیها و زیباییهای یه زندگی شاد و ارام..
میدونم این فایل.بر حسب مدارم گفته هایی رو بیشتر بهم یاداور میکنه..که اصلا من بهشون دقت نکردم…
استادم اون قسمتیکه که گفتین…تمام درختان.تمام پرندگان.تمام زمین و اسمان و ملائک در در برابر خداوند سجده میکنند…
یادم از سال گذشته افتاد…
توی اتاق کارم بودم..دیدم یه پرنده وارد شده…و دیدم بال میزنه از گوشه به گوشه اتاق پرواز میکنه…
گفتم خدایا این پرنده چشه!…
اومد تو یه گوشه از اتاق.بهم گفت…برو بگیریش..
مسخ من شد گرفتمش آوردمش یه بوسش کردم.دیدم قلبش به شدت میزنه..
چند لحظه…دیدم…
نگاه.م ….میکنه…دیدم از نوک انگشتاش سرد میشه…تا رسید به نوکش…کاملا کدر و سیاه شد.تو دستم جون داد…
یه لحظه ترسیدم پرتش کردم.بهم گفت پرتش نکن نگاه.ش…کن…
دیدم اره.اون ساعات” مرگش بوده..خداوند بسمت من فرستادش تا من لحظه مرگ رو ببینم..
خیلی حس جالبی.و از اون طرف..برام ترس داشت.چون همچنین چیزی رو توی تمام عمرم تجربه نکرده بودم…
یادمه کنار اتاقم خاکش کرد..و بعد از چند دقیقه روی میز کارم گذاشته بود..نگاهش میکردمو گریه میکردم..که چقدر دنیا کوتاه هست…
وقتی این صحبت رو کردین یادم از اونروز افتاد….
و بهم یاداور کردین ،”از طریق صحبتتو!…که همه چیز از درختان از پرندگان از اسمانها زمین.از کل جهان و کیهان…همگی تحت سیطره من هست.هر دستوری بدم اونا انجام میدن…
ولی راجع به تو ای انسان..تو خودت،” شرایط زندگیتو .با افکارت با باورهات با فرکانسات رقم میزنی…
بعد ما چقدر جاهلانه میخاییم.دیگران رو با زور،”بسمت راه راست هدایتشون کنیم..
یا دیگر کارهای شیطانی دیگه…
واقعا این قسمت وجودمو دگرگون کرد…
که چقدر ما مقدسیم.چقدر ما خالق هستیم..چقدر ما توانا هستیم..چقدر میتونیم عامل خوشبختی و یا بدبختیمون باشیم..
همه چیز به ماها برمیگرده..انشالله که بتونیم عمل کنیم…و عمل بشه جزویی از شخصیتمون…
و باعث نشه.از اونطرفم افکار شیطانی.طبق گفته هاتون،” تو فایل قبلی..بازم گمراه بشیم..
به امید بهترینها برای یه زندگی سرشار از عشق الهی…
سلام به استاد عزیز
سلام به دوستان خوب خودم
همه چیز در این جهان برپایه آسانی و راحتی رقم خورده است
همه چیز در این جهان به ما کمک می کند تا با اصل بتوانیم بسوی خوشبختی هدایت بشویم
این بزرگترین درسی بود که من باید همیشه آویزه گوش خودم کنم
چه لزوم دارد که بخواهم دیگران را بسوی خوبی هدایت کنم
چه لزومی دارد که بخواهم غصه دیگران را بخورم
ناراحت دیگران باشم
این بزرگترین درس برای من است که باید این را همیشه آویزه گوش خودم کنم که همه ما نتیجه افکار و باورهای خودمان را می گیریم
همه ما بخاطر افکار و باورهایی که داریم شرایط زندگی خودمان را رقم می زنیم
من خودم خیلی از
سلام استاد عزیزم
نمیدونم چطور تشکر کنم بابت این دو تا فایل
چقدر خدا میتونه هدایتگر باشه
و چقدر میتونه با دستان پربرکتش مدد برسونه بهت
خدارو شکر
بینهایت از شما هم ممنونم استاد
اول این ماه قدم پنج رو به لطف خدا شروع کردم و این دو فایل چقدر هماهنگ و هم مسیر بود با جلسه اول و دوم قدم پنج
انقدر حرف دارم و انقدر این چند تا فایل تونسته تو زندگیم تاثیر بزاره که نمیدونم از کجا شروع کنم
بزارید دوباره یه داستان بگم
یه داستان واقعی مربوط به چند شب قبل
با اینکه معمولا برای دیدن یا گوش کردن به جلسات دوره ها مثلا همین دوره دوازده قدم که الان توش هستم هیچ عجله ای ندارم و سعی میکنم انقدر یک جلسه رو تکرار کنم و بنویسم تا بفهممش
اونشب یه حسی بهم گفت جلسه شش قدم پنج رو ببین
جلسه توجه به نکات مثبت و تمرکز به زیباییها
موضوعش انتقال یه سری لوازم از خونه تمپا به پرادایس بود
در حین صحبت های شما با خانم شایسته شما یه لحظه در مورد درخت با ایشون حرف زدید
و نمیدونم چرا کلمه ” درخت ” تو ذهنم بولد شد و انگار ذهنم قفل شد روی ” درخت ”
فایل رو پاز کردم
به درخت فکر کردم
فکر کردم
فکر کردم
گفتم خدایا چی در مورد درخت هست که باید بفهمم
نا گفته نماند که از همون جلسه یک و دو ذهنم درگیر این موضوعات بود
همین توجه به دیگران . همین سعی در تغییر دیگران
گفتم خدایا بهم بگو موضوع درخت چیه؟
و اونجا باز یه مکالمه بین من و خدا شروع شد:
خدا گفت تو باید مثل یک درخت باشی
گفتم یعنی چی؟
گفت تا حالا دیدی یه درخت دست از رشد بکشه؟ گفتم نه
گفت تا حالا دیدی یه درخت به جز رشد خودش تلاش دیگه ای بکنه؟ گفتم نه
گفت تا حالا دیدی یه درخت سعی کنه تغییری در شزایط اطرافش بوجود بیاره؟ گفتم نه
گفت تا حالا دیدی یه درخت ریشه هاشو قطع کنه و ریشه هاشو دو دستی بده به یه درخت دیگه تا اون هم رشد کنه؟ گفتم نه
گفت تا حالا دیدی یه درخت شاخه هاشو و یا تنه شو ببره و بده به بقیه؟ گفتم نه
گفت تا حالا دیدی یه درخت بزور به ادمها بگه بیاید زیر سایه من بشینید و خنک بشید؟ گفتم نه
گفت تا حالا دیدی یه درخت بزور تلاش کنه میوه ها شو بده به ادمها؟ گفتم نه
گفت تا حالا دیدی یه درخت بزور بگه بیا طناب به من ببند و تاب بازی کن ؟ گفتم نه
گفت با وجود تمام اینهایی که به چشمت دیدی تا حالا شده فکر کنی این درخت بی ارزشه؟ یا مفید نیست؟ یا یه درخت خودخواهه یا مثلا چه درخت مغروریه که تلاشی برای اینکارها نمیکنه؟ گفتم نه
گفت تا حالا شده اصلا کسی انتظاری از یه درخت داشته باشه که چرا مثلا این درخت کمکی به درخت بقلیش نکرد که اونهم مثل این بزرگ و تنومند بشه؟ گفتم نه
گفت حمید تو هم دقیقا مثل همین درختی
گفت تو هم باید مثل یک درخت باشی تو زندگی
اینجا یکم تو فکر فرو رفتم
گفتم اخه من ادمم اون درخته
چطور میتونم درخت باشم
پس اونهمه هدایت ها و تلاشهای خودت تو قران واسه صلاه و زکاه و انفاق و اعراض و …. چی؟؟؟؟
گفت چرا فکر میکنی درخت اینکارهارو نمیکنه؟ و چرا فکر میکنی اصلا تو معنی کلام منو درست درک کردی؟
گفتم یعنی چی؟ برام توضیح بده تا بفهمم
گفت چرا فکر میکنی درخت صلاه نمکینه؟
درخت ثانیه ای از صلاه غافل نیست . ایا صلاه چیزی بجز تمرکز درخت برای رسیدن به هدفش یعنی رشده؟
اگر درخت ریشه هاش هر لحظه داره مواد مغذی زمین رو دریافت میکنه اگر تنه درخت داره مواد رو از ریشه به شاخه ها میرسونه اگر برگها رشد میکنن تا بتونن نور خورشید رو دریافت کنن اگر تمام این عوامل داره درخت رو در مسیر رشد هل میده ایا این چیزی بجز صلاته؟ درخت داره کار درست رو انجام میده. تو هم مثل درخت باش. تمرکزت رو بزار روی رشد خودت .
گفت چرا فکر مکینی درخت زکاه نمیکنه؟
زکاه یعنی رشد و نمو زکاه یعنی پرورش دادن و اصلاح کردن برای رشد بیشتر
گفت درخت هر جا احساس کنه شاخه ای یا برگی براش ضرر داره قطعش میکنه و از خودش جدا میکنه اگر میوه ای داره فاسد میشه از خودش جداش میکنه
گفت تو هم باید همین کارو بکنی هر چیزی برای رشد نیاز داری انجامش بده هر چیز اضافی تو زندگیته که جلوی رشدت رو میگره قطعش کن حتی اگر میوه ات باشه ثمرت باشه به وجودت چسبیده باشه .از خودت جداش کن
گفت چرا فکر میکنی درخت انفاق نمیکنه؟
اون میوه ای که درخت تولید میکنه اون سایه ای که ایجاد میکنه اون اکسیژنی که تولید میکنه اون دی اکسید کربنی که میگره اون باد گرمی که در اثر پیچیدن لای برگهای درخت خنک میشه اون زیبایی که به محیط میده اون طنابی که تاب بچه ها میشه روی شاخه های تنومند درخت اینها انفاقه
ولییییییی
اینجا خیلی برام نکته داشت
گفت ولی درخت زمانی اینکارها رو میکنه که تنومند شده زمانی که ریشه هاش بزرگ و محکم شده زمانی که به محصول نشسته
باز خدا گفت حمید دقت کن دقتتت کن
درخت ریشه هاشو از تو زمین در نمیاره که بده به کسی . ریشه هاش برای خودشه . واسه موجودیتش بهش نیاز داره
به اوت تنه قدرتمند نیاز داره به اون شاخه ها نیاز داره. اینها مال خودشه. اگر اینا نباشن درختی نخواهد بود اصلا
گفت درخت میوه هاشو میده نه ریشه هاشو
تو هم به میوه ها اگر رسیدی مثل درخت بخشنده باش اگر تنومند شدی بزرا بیان به تنه ات تکیه بدن بزار زیر سایه ات بشینن و لذت ببرن
گفتم اخه تو گفتی در هر شرایطی چه ثروتمند بودی چه فقیر انفاق لازمه
گفت اره اون درخت هم زمانی که نهیف و لاغر بود انفاق میکرد اما به وسع خودش
به اندازه یک متر سایه ایجاد میکرد پنج تا در سال میوه میداد توانایی و تحمل بستن طناب برای تاب بازی بچه ها رو هم نداشت وقتی بزرگ شد تنومند شد الان که سالی یک تن میوه میده سایه اش شده ده ها متر مربع
قبلا به اندازه وسعش الان هم به اندازه وسعش
گفت تازه هیچ درختی هم هیچ تلاشی نکرده که ااااای مردم توروخدا بزور بیاد زیر سایه من تا خنکتون کنم چون اگر نیاین من احساس پوچی احساس بی عرضگی و غیر مفید بودن میکنم .هر کسی که دلش بخواد میره زیر سایه اش میشینه و خنک میشه
اگر دلش خواست دو تا میوه هم میکنه و میخوره اگر خواست تکیه میده و یه چرتی هم میزنه
درخته که تلاشی نمیکنه.
درخت سر جاشه. خودش هم میدونه که فایده و تاثیرش لاجرم در جهان وجود داره.
خودش میدونه که اکسیژن تولید میکنه محصول میده و به رسالتش یعنی رشد مداوم داره عمل میکنه
حالا اینکه دیگران از سایه یا میوه اش استفاده بکنن یا نکنن تاثیری در مفید بودن یا مفید نبودنش که نمیزاره
گفت حمید ایا تو مثل این درخت عمل میکنی؟
این مکالمه اینجا بین من و خدا تموم شد
و من فکر کردم
و روز بعد با خواهرم در موردش صحبت کردم
خواهرم حرفامو شنید و گفت اینها درسته ولی پس امر به معروف و نهی از منکر چیه توقران؟
گفت تا حالا در موردش تحقیق کردی؟؟؟؟ گفتم راستش نه
و شما فایل اول رو گذاشتید روی سایت
عجب فایل بینظیری بود خداییش
و رفتم سراغ امر به معروف و نهی از منکر
در قران 63 بار این ریشه استفاده شده
در پنج سوره مستقیما در مورد امر به معروف حرف به میون اومده
در بقیه موارد کلا داستان یه چیز دیگست
ال عمران، لقمان ، حج ، توبه ، اعراف
و تازه اونجا بود که فهمیدم اصل داستان چیه
و فهمیدم که باز یادم رفته که طبق کلام استاد در جلسه هفت قدم دو نمیشه قران رو از شرایط زمان پیامبر جدا کرد
در همین فایل هم شما اشاره ای کردید به اینکه خدا میخواد کلامش به گوش همه برسه. همین
یه زمانی مثل زمان پیامبر هیچ اخباری نبوده هیچ خبرگزاری و تلوزیون و شبکه اجتماعی و روزنامه و کتاب و مقاله ای نبوده
تنها راه انتنقال مفاهیم کلام بوده. تنها راه گفتن گوش به گوش و سینه به سینه بوده
حتی جالبه که در همین سوره ها هم اشاره شده که این وظیفه همه نبوده بلکه عده ای اینکار رو میکردن
از کلمه ” امه ” استفاده شده به معنای عده ای یا گروهی
اصلا هم در مورد ویژگی های اون گروه صحبت نشده
انگار که اون گروه خودشون دوست داشتن و تمایل داشتن که ادمها رو هدایت کنن
مستقیما خدا نگفته . اون ها خودشون خواستن
اما الان که دیگه همه ، همه چیو میدونن نیازی نیست که تو کاری بکنی
الان هر بچه چهار ساله ای به همه جور مطلبی دسترسی داره
اون عده یا گروهی که خدا میگه هم الان زیاد هستند
انقدر ادم هستند مثل همون گروه که خودشون رو مسعول هدایت بقیه میدونن که هیچ خبر یا اطلاعات گفته نشده ای تو دنیا وجود نداره
جالبه که در سوره اعراف میگه گروهی دوست داشتن مردم رو هدایت کنن
اما بقیه مردم که تمایلی به شنیدن کلام و هدایت خدا نداشتن در نهایت هلاک میشدن . چند نفر بهشون میگن اینا که اخر هلاک میشن پس چرا انقدر سعی میکنید و تلاش میکنید که اینارو هدایت کنید؟ میگن به سبب اینکه عذری داشته باشیم که ما تلاشمون رو کردیم. این ایه خیلی باحاله ها. اون عذر رو خودشون ایجاد کرده بودن. نه خدا.
یعنی خودشون خودشون رو مسعول هدایت میدونستند بعد دقیقا میدیدند که تمام تلاشهاشون بی ثمر بوده و اونها گرفتار عذاب مییشن و هلاک میشن بعد توجیحشون این بوده که ما فقز میخاستیم عذری برای این کار داشته باشیم. کدوم عذر؟> اون وظیفه ای که خودشون روی دوش خودشون گذاشته بودن. نه خدا . نه پیامبر.((((((( اشاره به فایل لایو استاد که یه عده بیرون از خونه تظاهرات میکردن و برای مرگ اون سیاه پوست داشتن اعتراض میکردن)))))) بقول استاد شما نگران نباشید همیشه یه عده هستند که نگران همه چیزن و همیشه اعتراض میکنن
بله
خدا گفت تو نگران نباش همیشه یه عده هستند که رسالت خودشون میدونن که بقیه رو به راه راست هدایت کنن
تازه گفت اگر یه روزی یه جایی تو کوه و بیابون یه ادمیو دیدی که هیچ پیامی بهش نرسیده بود اوکی اونجا هم وظیفه ای نداری ولی باز اگر خودت احساس کردی خیلی وظیفه روی دوشته برو پیام رو بهش برسون ولی خواهی دید که اون میگه من به شیوه پدرانم زندگی میکنم . و فضولیش به تو نیومده. اونجا کنف میشی و میفهمی که سرت به کار خودت باشه برات بهتره.
شاید فکر کنید این موضوع امر به معروف مساله کم اهمیتی بوده برای من
اما باید بگم این مساله انقدر پنهان بود انقدر مخفی بود که من فکرش رو هم نمیکردم بعد از درکش چه بار سنگینیاز روی دوشم برداشته شد
باید اقرار کنم من قبلا دقیقا از همون ادمهاای بودم که وظیفه خودم میدونستم با همه بحث کنم و بجنگم تا اونها هم مثل من فکر کنن
اما چند سال بود مه من اینکار رو انجام نمیدادم
اما اون باوره داشت کار خودشو میکرد
یعنی من کار درست رو انجام میدادم اما با احساس گناه و عذاب وجدان. یک عذاب وجدان مداوم و همیشگی اونهم بسیار قوی که نمیدونستم ریشه اش چیه. در دوره احساس لیاقت در جلسه نه و ده کمی بهتر شدم اما هنوز وجود داشت
و این عذاب وجدان برای من کشنده بود
یک احساس بد دایمی. یک احساس غیر مفید بودن همیشگی
یه حسی همیشه میگفت اخه به تو هم میشه گفت ادم؟؟؟؟
چرا؟ چون ما قرانو نخوندیم . و درکش نکردیم
این مساله به شدت در رابطه من با پارتنر سابقم واضح بود
من کار درست رو انجام میدادم اما با احساس گناه
و نتیجه هم که مشخصه
استاد نمیدونم چطور ازتون تشکر کنم بخاطر این دو فایل الهی
یه ایه ای تو سوره اعراف بهش برخوردم که بنظرم درک بهتری داد بهم در مورد ” ع ر ف ”
انگار خدا میخاد بگه بهترین امر به معروف، نتیجه ای هست که توی دستتونه
میگه یک دیوار بلند بین بهشت و جهنم هست و بر بلندای اون دیوار اعراف نشسته اند
اعراف کیا هستند حالا؟ اعراف استاد عباس منشه
اعراف ایلان ماسکه
اعراف اونیه که نتیجه تو دستاشه
میگه اوهنهایی که تو صف بهشت هستند دل تو دلشون نیست
اعراف از بالای اون دیوار به صف بهشتیان میگن نگران نباشید بیاد که راهتون درستهو بیاید که دارید نزدیک میشد . اعراف با نتایجشون دارن حرف میزنن. نه با کلامشون نه با امر به معروف
خدایا شکرت
این کامنت رو نوشتم که انقدددددددددر خودم بخونمش که درک کنم انچه خدا بهم گفت
در پناه خدا باشید
سلام به برادر عزیز و توحیدی ام
حمید عزیز چقدر خوب با خدا حرف زدی تا آن جائیکه کامنت ات را خواندم خیلی لذت بردم دوست عزیزم
تا حالی که این کامنت را میخوانم کامنتت را تکمیل نخواندم اما اینقدر ذوق زده شدم که گفتم بیا اول کامنت بنویس و بعد ادامه بتی .
خیلی مثال خوب آوردی
ممنونم که نوشتی رفیق جان
من برم که ادامه کامنت زیبا را بخوانم .
سلام حمیدرضای عزیز
ممنونم ازت که میای و سخاوتمندانه گفتگوهای خودت و خدا رو کامنت میگذاری تا همه ی ما ازش بهره مند بشیم.
من مثال جرثقیل شما رو هم هنوز یادمه و هرچند وقت یکبار میاد تو ذهنم.
این تمثیل درخت هم بعد از شنیدن آموزه های این فایل بسیار برام کمک کننده بود تا مطالب خوب تو ذهنم تثبیت بشه.
بابت همین خیلی خیلی ازتون ممنونم و امیدوارم همیشه در ادامه از شما کامنت های خوب بخونم و ازش استفاده کنم.
موفق باشین :)
خلی ممنون هستم از کامنت های ناب که می نویسید
من کامنت های شما همیشه می خوانم واقعا که قشنگ و عالی می نویسید
این گفتگوی شما با خداوند خلی برایم جذاب و آموزنده بود
و از این کامنت شما منم به مسأله ای برخوردم که همین امشب با خدای خودم صحبت می کردم
و آنجا کلمه پراکندگی بیشتر برایم واضح شد
که منم بیایم شاخ و برگ های اضافی را تمرکزم را از بین می برد قطع کنم
دوست عزیزم همیشه شاد و سلامت باشید
خلی ممنون هستم از کامنت های ناب که می نویسید
من کامنت های شما همیشه می خوانم واقعا که قشنگ و عالی می نویسید
این گفتگوی شما با خداوند خلی برایم جذاب و آموزنده بود
و از این کامنت شما منم به مسأله ای برخوردم که همین امشب با خدای خودم صحبت می کردم
و آنجا کلمه پراکندگی بیشتر برایم واضح شد
که منم بیایم شاخ و برگ های اضافی را تمرکزم را از بین می برد قطع کنم
گفت درخت هر جا احساس کند شاخه ای یا برگی براش ضرر دارد قطع اش می کند
دوست عزیزم همیشه شاد و سلامت باشید
سلام
چی بگم ازین خدای هدایتگر
یه اپلیکیشن دارم که هر روز یه آیه بصورت رندومی بهم نشون میده
و الان خدا اون مکالمه رو برام تایید کرد
گفت دمت گرم متوجه منظورم شدی
الان این آیه اومد روی صفحه گوشیم:
أَلَمۡ تَرَ کَیۡفَ ضَرَبَ ٱللَّهُ مَثَلࣰا کَلِمَهࣰ طَیِّبَهࣰ کَشَجَرَهࣲ طَیِّبَهٍ أَصۡلُهَا ثَابِتࣱ وَفَرۡعُهَا فِی ٱلسَّمَآءِ
مگر نمىبینى که خدا چطور عقیدۀ پاکِ توحیدى را به درختى سرسبز و پُربرگوبار تشبیه مىکند؟ ریشۀ این درخت در اعماق زمین فرو رفته و شاخوبرگش سر به فلک کشیده است
خدایا شکرت
به نام خدای معجزه ها
سلام دوست عزیز
وقتت بخیر
ایشالا که خوب و سالم و سر خوش باشی و عذر منو بپذیر که جویای احوال پرسیت نشدم بابت مشکلی که برای چشمات افتاد
اقا والا من اصلا نفهمیدم یعنی خیلی دیر فهمیدمااا و خودم ی کم گیر کار دفتر و زندگی شخصی شدم بکل فراموش کردم
البته که اونی که باید جویای احوال میشد خودش سر بزنگاه رسیده من چیکاره ام
ایشالا که همیشه در تندرستی کامل باشی
حاجی عامو دست خوش
یعنی مثال میزنی که ادم میخکوب میشه
یعنی کیف کردمااا
با این مثال درخت قشنگ گفتی اون شاگرد تنبل تنبل اخر کلاس هم که 24 بازیگوشه و خودشو زده به کوچه علی چپ اگه واقعا دیگه نخواد بفهمه کلاهش پس معرکه ست دیگه
دیگه خودش نخواسته
مث اینکه ی چیزی رو هزار بار بگی و اخرش طرف بگه نفهمیدم یعنی نمیخواد بفهمه که میگه نفهمیدم نکه درک نمیکنه.
همیشه میگفتم چرا استاد میگه برگی بدون اذن خداوند از درخت نمی افته؟بر اساس چه منطقی میگه؟ی درخت هزاران هزارتا برگ داره دیگه ی جایی که عمر برگ تمومه می افته دیگه. چه ربطی به اذن خدا داره؟
یعنی کلا کار ذهن هستشاااا کلا میخواد تفکیک کنه بین کارها که چه کاری رو خدا انجام میده چه کاری رو انجام نمیده. وگرنه دکمه چرخش هر کاری رو خدا میزنه اگه نخوایم اینو قبول کنیم انصافا زیادی مشرکیم.
همین خود من
اینقدر قشنگ بلدم تفکیک قدرتی کنم که کسی به گرد پام نمیرسه. کلا تبهر خاصی دارم
مثلا میگم خدا میتونه از فروش ی جنس من ی تومان به من سود بده ولی 5 تومان نمیتونه. یعنی سقف ذهن من خودش نمیخواد بره بالاتر اونوقت میاد چیکار میکنه ؟طبق معمول گردن خدا از مو باریکتر
همه چی رو میندازیم گردن خدا.
ی دوستی دارم که از شاگردای استاد هست قبلا که باهاش خیلی حرف میزدم بهم میگفت نمیتونم باور کنم که میتونم در ماه حداقل 15 میلیون حقوق بگیرم به همین علت هر جا میرم سر کار و میگن حقوق پیشنهادی مینویسم مثلا ده تومان.
بهش گفتم پسر برای بازی هم شده ی بار امتحان کن بنویس 15 بنویس 20 بزار ببینیم واکنش اونا چیه. دقیق یادم نیست چقدر وقت بعد از حرف زدن با هم بهم پیام داد ی جا نوشتم 30 و به راحتی منو قبول کردن و الان دارم کار میکنم.
من که داداش نگو استاد قشنگ حرف زدن و انصافا دیدم چقدر قشنگ هم ازم تاثیر میگیرن اما همین که به خودم میام این ذهن محدود میشه دارکوب چنان نوک میزنه که حس میکنم جمجمه سرم سوراخ سوراخ شده
خلاصه که این مثال شما چه کرد با باورهای زخمی من
اره حاجی
چرا اصلا به ذهنم نرسیده بود به زندگی و رشد درخت که همین ی قلم خلقت چه درس هایی داره برای کسانی که می اندیشند.
دمت گرم داداش
بهترین ها سهم قلب بزرگت
سلام ساناز عزیز
ممنونم از لطفت
خداروشکر یکی دو هفته پیش رفتم مشهد و عمل لیزر انجام شد و خداروشکر همه چیز داره عالی میشه
همین که دوستان خوبی دارم که انقدر یامحبت هستند خیلی ارزشمنده
راستش من تقریبا برای نوشتن هیچ کامنتی خودم به مثالش فکر نمیکنم
بعضی از مثالها دقیقا در حین نوشتن به ذهنم میاد که کار خداست
اونهایی که الهام خداست که بازم کار خداست
این گفتگوی من و خدا بود که واقعا هنوز خودم تو درکش عاجزم
ولی امروز باز متوجه یه ترمزی شدم
اینکه از لایق دونستن خودم میترسم
هنوز از خدا میترسم
خدارو درست نمیشناسم انگار
خدا هنوز برام اونی نیست که باید باشه
دوس دارم بتونم بدون ترس خدارو دوست داشته باشم
ولی بازم خود خدا کمکم میکنه تا این ترنز هم رفع بشه
من فقط در هر شرایطی یک وظیفه دارم
اینکه احساسم رو خوب نگه دارم و بدونم هر اتفاقی میفته خیره
هر ترمزی در وجودم کشف میکنم قرارهمثل یک موشک منو به جلو پرتاب کنه
خخخخ
بعضی وقتها با خودم میگم خدایا دمت گرم با وجود اینهمه ترنز همین که از گرسنگی نمردم جای شکر داره
خدا هممونو هدایت میکنه
فقط باید ادامه داد
همین
در پناه خدا باشی ساناز عزیز
به نام خدای معجزه ها
سلام دوست عزیز
بسیار خوشحال شدم از سلامتیت و خدارو شکر که بهبودی پیدا کردی
و خدا رو شکر که اینقدر علم پزشکی پیشرفت کرده که درمان خیلی از مشکلات به راحتی حل میشه و بازم خدارو شکر که دیگه عینک تعطیل شد و اینو هم تبریک میگم که چشات مشهدی شدن رفتی اونجا عمل کردی
خلاصه اقا حمید مشهدی چشمی
شاید شما ندونی این مثال ها از کجا میاد اما من خوب میدونم
وقتی ما از جهان و خدا درخواست هدایت یا نشانه یا علم و اگاهی داریم اونا موظفن که به ما جواب بدن و من اینو با تمام وجودم درک کردم که خداوند از بی نهایت طریق از بی نهایت طریق رزق میده پاسخ میده هدایت میده نشانه میده
درخواست منو و هزاران امثال من از خدا این بوده که میخوایم این قانون و کارکردش رو درک کنیم به روشی که برای مغز ما جواب گو باشه برای قلب ما قابل هضم باشه برای شرایط ما و میزان درک ما قابل فهم باشه بگو و اون چیکار میکنه یکی از دستاشو میفرسته میگه تو اینجوری بگو اینجوری بنویس تا بفهمن
شما که شاگرد دوره دوازده قدمی
استاد تو جلسه 2 قدم 2 میگه چی میشه که ی اخباری رو باور میکنی؟
یکی از راهاش این هست که یکی برات تعریف میکنه که برات قابل اعتماده
وقتی منو و امثال من پیگیر کامنت های شما هستن تو جنس نوشتن تو دارن به ی درکی میرسن که دارن دنبال میکنن
مگه نه؟
خدا داره از جنس کامنت شما اگاهی میده به ما وگرنه هزاران نفر این سایت دارن کامنت مینویسن چرا خیلی افراد دیگه دنبال نمیشن؟
حالا فهمیدی این مثال از کجا میاد؟
دست خدا شدی پسر دست خدا
یدالله
هزاران بار برام پیش اومده بدون نیازی جنسی از مغازه خریدم و طرف بعدش کلی ازم تشکر کرده و گفته تا الان دشت نکرده بودم ممنون که خریدی.
خدا چیده که به اون طرف سود برسونه وگرنه من چرا باید برای دختر خواهرم بی دلیل گل بگیرم؟؟
اون بلده بدرقم
ببین لیلا چی نوشته؟؟
نوشته این کامنت رو من اونقدرررررررررررررر میخونم که بتونم از خدا تشکر کنم.
تبریک میگم سلطان
شما قلم بگیر و بنویس اون بهت میگه چی بنویسی
و اون بلده ماهارو هدایت کنه چی بخونیم و چی درک کنیم.
شبت بخیر دوست مشهدی چشمی
خدایا هزاران بار شکرت
سلام ساناز مهربون
من کامنتهای شمارو دنبال میکنم مخصوصا که در زمینه روابط وشخصیت تغییر خیلی زیادی کردی
تو یکی ازپیامهایی که نوشته بودی درامدت زیاد شد اونم مبلغ خیلی زیاد و گفتی از صفر به اون مبلغ رسیدی
میخواستم بدونم چیکار کردی که به این نتجه مالی رسیدی؟
سلام دوست عزیزم
این کامنت رو منم اونقدررررررررررررررررررررررررر میخونم که بتونم از خدا تشکر کنم برای این هم زمانی های قشنگش . برای اینکه مدتی به دلم انداخته بود به درختها توجه بیشتری بکنم . برای اینکه مدتیه بهم میگه تو مثل یه درخت قوی هستی بنده من . برای اینکه مدتیه داره بهم میگه ببین چقدر همیشه سراپا و زیباست .برای اینکه مدتیه داره بهم میگه تو خیلی بیش از اونکه فکر میکنی قوی هستی چون من بیشتر از حد توانت بهت مسولیت ندادم . برای اینکه مدتیه داره بهم میگه ببین چقدر میتونی بیشتر رشد کنی مثل درختی که همیشه رو به بالاست ….
مغزم هنگ کرده .
استاد میگن بهترین شیوه آموزش مثال زدنه از قول انیشتین میگن و شما همیشه دوست عزیز با این مدل مثالهای نابتون مطلب رو تو تک تک سلولهای مغز من جا می اندازید . کاش میشد در حد این مثال ارزشمند تشکر کنم ازتون .
منم این کامنت رو اونقدررررررر میخونم که تو صف اعراف قرار بگیرم . تو صف اونهایی که نتیجه دستشونه . تو همین مسیر دارم حرکت میکنم و….
منزل ما یه آپارتمان نوسازه بسیار شیکه که تو خیابون و محلمون شماره یک هست .
یه درخت چنار عظیم جلوی ساختمون هست که یادگار خونه ویلایی مون هست .
می میرم برای اون درخت
یعنی می میرم براش
و از مادر و پدرم خواستن واحدی رو به نام من بزنن که برگهای اون درخت بیاد توصورتم و اونها هم قبول کردن .
من خیلی اون درخت رو دوست دارم و خیلی خیلی هم از شما ممنونم حمید جان.
به خدای قدرتمند مهربانم می سپارمتون .
به امیددیدار
سلام
چه قدر کامنت خوبی بود من معمولا کامنتهای خوبو اسکرین میگیرم یا وارد دفتر میکنم
با خوندن این کامنت یاد شعر فارسی افتادم که دوتا کاح بودند یکی نیاز داشت به اون یکی و اون کمکش نکرد و تو شعر میگفت بینوا را سپاس تکانی داد و اون کاج افتاد در نهایت مسولین اومدند و اون کاج مغرور رو بریدن.
انصافا این چه شعری بود شاعر نوشته بود ؟
یعنی دیگه از لین غمگینتر هم داریم
البته اون بنده خدا هم نمیدونست با این شعرش چه بلایی سر بچه های مردم اورده
من چه قدر این شعر ذا حفظ بودم کاش بچه درسخون نیودم و مطالب رو متوجه نمیشدم همسر من تو عمرش کتاب درسی نخونده به زور تا کلاس دهم خونده و خیلی از باورهای مخربی که ما از سعر ها ضرب المثلها احادیث یاد گرفیت رو نداره
منم تو دوره اخساس لیاقت هستم جلسه پنجم و چه همزمانی قشمگی هست بین صحبتهای الان استاد و تمامی دوره ها
بازهم متشکرم از برداشت عالیتون
سلام به حمیدرضای عزیز
تحسینت میکنم
تحسینت میکنم
خدای من عجب کامنتی
چقدر دقیق و واضح توضیح دادی
چقدر مکمل این دوفایل بود
سپاسگزارتم
الهی که نور این کامنت ونوراین درک و اگاهی
نور وصل شدنت به خدا
چندین برابرش به زندگیت به شکل ثروت وارامش وسلامتیو توحید برگرده
خیلی ممنونم ازت که اینقدر دقیقوشفاف نوشتی
خیلی کمکم کرد این کامنت
ازت ممنونم
استاد شما بی تظیری
شما یه دونه ایی
خدا حفظت کنه الهی
به نام خدا
سلام خدمت شما
باخوندن کامنت شما اشک از چشمام جاری شد قبلش داشتم فکر میکردم به برادر همسرم بگم که هربار میخواد خودش بره همسرم با خودش نبره به شهرشون و از طرف خودش ی کاری کنه دیگه باهاش نره
وقتی کامنت شما رو خوندم به یاد آوردم تاکی میخوای تلاش کنی بقیه رو تغییر بدی و اون تغییر هرچند کوچیکی که در خودت ایجاد کردی و نابود کنی
احساس میکنم تغییرات کم و بی فایده شده دقیقآ به خاطر همینکه تمرکزم روی همسرم و روابطمون
میخوام رها کنم
میخوام سکوت کنم
میخوام تمرکزمو بزارم روی خودم.
میخوام ی فایلی که جالبه برای همسرم نفرستم
چون خسته تر از همیشه میشم
.هربار این تعهد میدم ولی بازم انگار از یاد میبرم
ممنون از کامنتتون که خیلی ملموس منو به این فکر برد که توام مثه ی درخت تنومند باش نه خس و خاشاک
درپناه الله یکتا باشید
سلام به برادر عزیزم
آقای نارنجی من همیشه کامنت های شما رو میخونم و بسیار تحسینت میکنم . راستش وقتی کامنت شما رو خوندم مثل خواهرتون فکرم خیلی درگیر امر به معروف و نهی از منکر شد . خیلی با خدا حرف زدم که باید منو کمک کنی تا ارتباطی بین آیات امر به معروف و این فایلهای استاد پیدا کنم . هدایتم کرد به جواب بچه ها توی عقل کل راجع به همین مساله . یکی از کامنت ها مثال کشتی رو زده بود که وقتی همه توی کشتی نشستیم و یکی داره کشتی رو سوراخ میکنه باید بهش تذکر بدیم . بعد از اون هدایت شدم به نشانه روزانه . وای خدای من فایل سفر به دور آمریکا قسمت 127 اومد که استاد و خانم شایسته رفتند به موزه کشتی تایتانیک . و مساله جا افتاد همینه همینه همینه
خدای من بسیار ازت سپاسگزارم
در واقع امر به معروف و نهی از منکر هم به خود ما برمیگرده و مثل مساله انفاق نفعش برای خودمونه .
مثلا خود من احترام گذاشتن همسرم برام خیلی مهمه حالا اگر همسرم مرتب هم داخل منزل و هم بیرون من رو تحقیر کنه من که مرتب سر این مساله احساسم بد میشه باید حد و حدود خودم رو به همسرم گوشزد کنم در واقع امر به معروف و نهی از منکر میکنم .
حالا اگر همسرم همین طور به رفتار خودش ادامه داد و من از اون خونه ای که پر از کنایه و تحقیر بود بیرون اومدم دیگه همسرم هیچ عذر و بهانه ای نباید داشته باشه چون چندین مرتبه این خط قرمزم رو بهش گوشزد کرده بودم .
در واقع برمیگرده به داشتن احساس لیاقت و خود ارزشمندی
حالا اگر بر فرض شوهر خواهر من همین رفتار را با خواهرم داشت من حق هیچگونه اعتراض به شوهر خواهرم نخواهم داشت این زندگی خواهر منه و به خودش مربوطه .
التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاکِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنکَرِ وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ
ببین میگه حافظون لحدود الله یعنی کسایی که حد و حدود خودشون رو در جهت نزدیک تر شدن به خدا رعایت میکنند.
یَا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلَاهَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنکَرِ وَاصْبِرْ عَلَىٰ مَا أَصَابَکَ إِنَّ ذَٰلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ
ببین میگه امر به معروف و نهی از منکر کن و صبر کن همون که استاد میگه با حال خوب منتظر نتیجه باش
وَإِذْ قَالَتْ أُمَّهٌ مِّنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْمًا اللَّهُ مُهْلِکُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِیدًا قَالُوا مَعْذِرَهً إِلَىٰ رَبِّکُمْ وَلَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ
ببین میگه اگر کسانی گفتند برای چی اونها یا اون فرد رو موعظه میکنی شاید خدا بخواد اون رو به واسطه فرکانسهای خودش عذاب کنه میگی میخوام حرفم رو در نهایت احترام و محکم بزنم تا بعدا عذری پیش خدا نداشته باشم که چرا حد و حدود خودت رو اعلام نکردی شاید اون فرد جلوی شما خودش رو کنترل میکرد .
بر فرض من کنار دست دوستم توی ماشین نشستم و دوستم یکسره داره به راننده های دیگه ناسزا میگه و این حرکت به شدت حال من رو بد میکنه با نهایت احترام بهش تذکر میدم و اگر رعایت نکرد ازش میخوام من رو پیاده کنه . حالا این دوست من بعد از اون دیگه هر ناسزایی که از دهنش درمیاد به همه بگه به من هیچ مربوط نیست اگر به من ضربه ای وارد نکنه .
در پناه حق باشی . خیلی خیلی از کامنتهات استفاده میکنم .
سلام ب آقای ثانی عزیز
سپاسگزارم بخاطر مثال قشنگی ک زدید درمورد درخت
سپاسگزار خداوندم ک منو ب کامنت شما و آگاهی های نابتون هدایت کرد
من بارها این آیه ک خداوند میگه
کلمه ی پاک همچون درخت پاک است ک ریشه هایش در زمین استوار است و..
برای خودم تکرار کردم و بارها فک کردم ب رشد درختان
اینکه زنده هستند و همیشه استوار
کلا علاقه ی خاصی ب درختها دارم
و الان توضیحات شما و گفتگوی زیبای شما با خدای درونتون منو خیییلی تحت تاثیر قرار داد
و چقد قشنگ تو ذهنم جا افتاد ک خودم مهم ترین و ارزشمند ترین دارایی خودم هستم
ریشه هام تنه و برگهام برای خودمه
و وقتی ک ثمر نشستم
میتونم ب بقیه ببخشم ک اونقدر ک ب خودم آسیب نزنم ب عبارتی اول باید خودم پر بشم
بعد دیگران
و باز هم درحد وسع خودم باشه
سپاسگزارم بخاطر وجود ارزشمندتون دوست خوبم
و اینکه ممنون میشم
اسم اپلیکیشنی ک ریشه آیات و سرچ میکنید و بهم بگین
بازم تشکر میکنم بخاطر کامنت ارزشمندتون:)
شاد و موفق و ثروتمند باشید
سلام به شما زکیه عزیز
متشکرم از لطف شما
و از دعای زیبای شما
اپلیکیشن قرآن نور هستش ( یه آیکن آبی رنگ داره)
که باید روی گوشی اندرویدی نصب کنید
چون ورژن ای او اس نداره
اگر از لبتاب هم بخواید استفاده کنید میتونید وارد سایتش هم بشید
در کل بسیار مفید و کاربردیه
ترجمه های متنوعی داره که من با ترجمه ملکی و آیتی بیشتر هرتباط برقرار میکنم
ترجمه ملکی بسیار روان و آمروزی تره انگار.
در پناه خدا باشید
سلام نارنجی ثانی عزیز
امروزباراهنمایی شمادوست عزیزتونستم اپلیکیشن قرآن نور روروگوشیم نصب کنم نمی دونیدچقددددر خوشحالم مدتهابودکه می خواستم این اپلیکیشن قرآن نور روداشته باشم چون استادهم بارهافرمودندمن ازاین ترجمه استفاده می کنم امانمیدونستم چطوری بدست بیارمش خداروشکرکه شمادرجواب یکی ازدوستان اونومعرفی کردین بسیارسپاسگزارم
ضمنابرای سلامتی چشم مبارکتون هم بهتون تبریک میگم امیدوارم همیشه وهرلحظه درپناه خدای مهربان ومقتدرشادوسلامت وثروتمندودرآرامش باشید
سلام و درود خدمت استاد عزیزم.
درود به همه دوستان.
خدا رو شکر میکنم که در این جمع لیاقت پیدا کردم باشم.
در مدار شنیدن این آگاهی ها
چقدر چقدر لذت بخش درک قوانین از قرآن از زبان استاد عزیزم.
چقدر استاد شما در لول و مدار متفاوتی دارید زندگی میکنید.
دارید خوشبختی رو تجربه میکنید .
کلا من دارم عاشق این خدا و این دنیایی که متفاوت از هرآنچه که تا الان دیدم و شنیدم گفتن به من میشم.
منم دوستان دارممثل تک تک بچه ها راه شما رو برم.
خدایی که درک کردین رو بیشتر و عمیق تر درک کنم و با اون عشق کنم .با اون معامله کنم از اون درخواست کنم فقط و فقط روی اون حساب کنم.
استاد الان چند روزی هست برادرم در بیمارستان بستری شده.
وچقدر میبینم دارم ی جوری خلاف قوانین رفتارمیکنم از خدا طلب بخشش میکنم .
میذارم همه زندگی خودشون رو بکنند و منم زندگی خودم.
احساس دلسوزی زیاد میکنم
احساس عذاب وجدان میاد
احساس مسولیت میکنم بابت همه چیز دیگران
چقدر تو بیمارستان احساس غرور میکنم که سالم هستم
استاد خیلی خیلی دوست دارم خیلی مشتاقم که مسیر شما رو درست درک کنم
خدا رو سپاس گذارم که هدایت شدم .
دارمبهتر خودم رو میشناسم.
حالم خوبه
خدایا شکرت
به نام خدای مهربان
سلام عرض میکنم به استاد و خانم شایسته ی عزیز و همه دوستان
خدایا شکرت به خاطر این آگاهی های ناب ، چقدر ما از بچگی با باورهای اشتباه بمباران شدیم ، الان وقتی بهشون فکر میکنم می بینم چقدر پوچ و مسخره بودن
در مورد این موضوع ک استاد بهش اشاره کردن که بچه باید نماز و روزه ی قضای پدر و مادر رو بجا بیاره ، وای خدای من ، اینا چی بود که به ما گفتن ، همیشه می شنیدم که نماز و روزه ی قضای پدر مادر به عهده ی فرزنده اونم پسر بزرگ ( باخودم میگفتم اونایی که پسر ندارن تکلیفشون چیه ) همیشه برام سوال بود این چه عدالتیه که طرف خودش در طول عمرش نماز نخونده بعد بچه ی بیچارش مجبوره نمازهای پدر و مادر رو بجا بیاره !!
یا در خصوص حجاب خانم ها ، اینو به ما میگفتن که اگر خانمی حجابش مناسب نباشه و یه مردی به خاطر حجاب نداشتنِ اون خانم به گناه بیفته ، گناه اون آقا به گردن اون خانم هست ، باز در این مواقع همیشه از خدا شاکی میشدم میگفتم خدایا آخه این چه عدالتیه که تو داری ، آقایون راحت واسه خودشون بچرخن خانم ها باید طوری خودشونو بپوشونن که فقط صورتشون معلوم باشه اگر هم یه تار مو دربیاد بیرون و یه آقایی به گناه بیفته بازم ما مقصریم ؟ یعنی چی آخه ! اون نگاه کرده ، اون رفته گناه کرده چه ربطی به من داره ! خب خودشو عذاب کن گناهشو به گردن خودش بنداز … وای که چقدر تباه بودیم،
چقدر همیشه احساس گناه همراه با خشم داشتیم که چقدر بی عدالتی هست تو دنیا، همیشه سر این یه دونه موضوع از خدا شاکی بودم و برام جای سوال داشت ( تا اینکه فایل های حجاب استاد رو گوش کردم و چقدر به آرامش رسیدم و فهمیدم خدا اصلا چنین چیزی نگفته و نخواسته )
یا در مورد احترام گذاشتن به پدر و مادر میگفتن که اونا هرچقدر به تو بدی کردن یا بی احترامی کردن و شخصیت و آینده ت رو نابود کردن ، تو حق نداری اعتراضی بکنی ،اونا پدر و مادرت هستن و به گردنت حق دارن ، و این باعث میشد بچه هرچقدر که تو زندگی کنار پدر و مادرش عذاب بکشه یا روح و روانش نابود بشه اما تحمل کنه و خودشو فدای پدر و مادر بکنه که مبادا عاق والدین بشه و اون دنیا عذاب بکشه
و برعکسشم هست ، پدر مادر ها همیشه عذاب وجدان دارن که اگه فرزندشون کار اشتباهی میکنه اون دنیا به جای بچه اینارو عذاب میکنن به خاطر اینکه میگن شما پدر مادر این بچه بودید ، شما این بچه رو درست تربیت نکردید و گناه اشباهات این بچه به گردن شماست
من بارها پدر مادرهایی دیدم که دقیقا به خاطر همین مسئله مثلا نماز نخوندن فرزندشون عذاب وجدان دارند و همیشه غمگین و افسرده ن که آره اون دنیا مارو می برن جهنم و عذاب میدن به خاطر اینکه نتونستیم بچه ای تربیت کنیم که نماز بخونه ….
واقعا چقدر به خاطر دیگران عذاب وجدان داشتیم و خودمونو اذیت کردیم
چقدر به جای اینکه روی خودمون کار کنیم و واسه خودمون زندگی کنیم و لذت ببریم ، احساسِ گناه داشتیم و فکرمون همیشه به خاطر این مسائل بی اهمیت درگیر بود .
چقدر الان آرامشم بیشتره که هیچ وظیفه ای در قبال هیچ کسی ندارم ، هر کسی هر کار اشتباهی بکنه به من ربطی نداره ، من خودم مسئول زندگیه فقط خودم هستم و بس .
این من هستم و خدای خودم ، و هیچ کسی غیر از من تو زندگیه من نیست
نه کسی مسئولیتی در قبال من داره ، و نه من مسئولیتی در قبال کسی دارم
چقدر این آگاهی به آدم آرامش میده ، آدم خیالش راحت میشه و تمرکز میکنه فقط روی خودش
خدایا شکرت که با استاد آشنام کردی و این آگاهی هارو بهم دادی.
درود خدمت استاد عزیز و خانم شایسته و دوستان گلم
بنده قبلا خیلی تلاش میکردم که شمارو به دیگران معرفی کنم، خیلی تلاش میکردم که دیگران رو راهنمایی کنم که قانون رو بفهمند و در مسیر و چهارچوب قوانین جهان هستی زندگی کنند.
اما واقعا بی فایده ست، وقتی طرف مقابل دریافت نکنه این اطلاعات و آگاهی ها رو هر چقدر هم تلاش کنید و زور بزنید کاملاً بی فایده ست.
بنظر من این اطلاعات ارزشمند هستند و افرادی دنبال این جور مباحث هستند که دنبال ارزش ها هستند و میخوان ارزشی خلق کنند و ارزشمند زندگی کنن، وگرنه آدمی که اصلا درک نکرده ارزش چیه و تفاوتش با بی ارزشی چیه نمیتونه اصلا این موضوع رو بفهمه.
اصلا بهش هدایت نمیشه…
یک جمله ای جایی خوندم برام جالب بود:
زمانی که توی یک مهمانی یا جمع چای تعارف میکنن تا مادامی که شما برای دیگران چای برمیداری سینی چای جلوی شماست..
منظورش اینه که وقتی شما شادی و عشق و محبت و آگاهی رو به دیگران میدید، خداوند هم منبع این آرامش و شادی و عشق رو در اختیار شما قرار میده، چون میدونه شما به بهترین شکل ممکن پخشش میکنید..
چه بخوایم چه نخوایم جهان ما همه جوره آدم داره و ما نمی تونیم کاری کنیم که همه مثل همدیگه فکر کنن و مثل هم رفتار کنن. دلیل تفاوت نتایج، تفاوت در ذهنیت و افکار هاست، هر کدام از ما در مدار خاص خودمون قرار داریم و اتفاقات و شرایط ها و افرادی که در همون مدار هست وارد زندگی میشوند، چون ما یک میدان انرژی هستیم و جهان ما از میدانهای انرژی ساخته شده و کار میکنه.
میدان های انرژی پدیده های طبیعی هستند که سیال و بی شکل تمام فضا رو پر کردن، یکی قوی ترین و مهم ترین میدان انرژی جهان، نیروی جاذبه یا قانون جذب هست. این قانون باعث شده که کهکشان ها و منظومه ها و حتی حرکت الکترون ها و…. در سر جای درست خودشون باشن و درست هم کار کنند.
بپذیریم که ما نمی تونیم دیگران رو نجات بدیم یا عوضشون کنیم یا تغییر بدیم. تا خودش نخواد هر چقدر هم زور بزنید بی فایده ست.
آگاهی فوقالعاده ای بود هم قسمت اول و هم قمست دوم این موضوع، سپاسگزارم استاد عزیزه جان
عقل که نباشد جان در عذاب است.
استاد همه حرفاتون درست و کاملاً صحیحه و هیچ حرفی توش نیست انقدر که منطقیه و به دل آدم میشینه ولی جدای از سخن حق خداوند ، کسی که نمیتونه از قدرت فکر و تصمیم خودش استفاده کنه و آدم دانایی نیست به هیچ وجه نمیتونه از سخن خدا هم استفاده کنه. از اطرافیانم کسی هست که خیلی تلاش کرد برای تغییر خواهر و برادری که گرفتار اعتیاد بودند ولی بعد از سالهای سال نه تنها اونها بهتر نشدند بلکه روز به روز بدتر شدند و این شخصی که سعی در تغییر داشت شد آدم بده و حقیقتاً به خودش
و خواهر برادرش ظلم بزرگی کرد الان که سالها از اون ماجرا میگذره باز هم در برخورد با فرزندانش اشتباهاتش رو دوباره تکرار میکنه و به شدت انسان کمالگرا و کنترلگریه و هرچی که اطرافیانش میگن که این کار رو نکن آدمها به زور تغییر نمیکنن باز هم اشتباهاتش رو تکرار میکنه و همون نتایج قبلی رو میگیره. جالب ماجرا اینجاست که اصرار داره که همه تغییر کنند و مدام نصیحت میکنه و بالای منبر میره که تغییر کنید تغییر کنید دریغ از اینکه خودش یک سر سوزن رفتارشو تغییر بده روشش رو تغییر بده تا بتونه نتایج متفاوتی هم بگیره و این آدم بسیار آدم مغرور و خودخواهیه. و خانواده اش از وجودش واقعا بی زار شدن. کاش میشد همه هدایت شن به راه راست و از قدرت فکرش استفاده میکردن،اونموقع دنیا خیلی جای بهتری میشد.
خداروشکر برای این فایل و آگاهی ها
در پناه الله یکتا
به نام خداوند بخشنده مهربان
خدایا هر انچه که دارم از ان توست
سلام به شما استاد عزیزم و خانم شایسته ی عزیز
خیلی خوش حالم که امروز در این روز سرد پاییزی این فایل رو گوش دادم مهم ترین نکته ای که از این فایل یاد گرفتم شیوه تربیت صحیح فرزندی هست
که دوست دارم در انده داشته باشم
این شیوه ی تربیتی رو پدر من از بچگی برای من اعمال میکرد یعنی اگر هر کاری که میخواستم بکنم
میگفت “خودت میدونی ، به من ربطی نداره ”
و الان میفهمم که چقدر این شیوه ی تربیتی درست بوده و چه قدر تاثیر گذار که میفهمم چقدر من رو مسئول زندگی خودم بار اورده و درحال حاظر هم
رابطه ی فوق العاده ای با هم داریم
چقدر این نکته مهمه که به بچه هامون بگیم راه درست اینه و راه غلط اینه هر کدومو میخوای برو
فقط نتیجش با خودته به من ربطی نداره تا اینطوری بچه های قوی تربیت کنیم
راجب تغییر زندگی دیگران من اون زمان که تازه با مفاهیم موفقیت اشنا شده بودم خیلی ذوق داشتم که به دیگران راجب این موضوعات بگم بگم که مکفقیت اینطوری و فلان در حالی که خودم هیچ نتیجه ی قابل لمسی نداشتم که دیگران ببینن و به قول استاد این حرف رو شنیدم که تو اگر طبیب بودی سر خود دوا مینمودی
حتی پدر و مادرمم اینو خیلی بهم میگفتن و کم کم به صورت تکاملی یاد گرفتم که راجب هیچ موضوعی که بهش اعتقاد دارم با کسی صحبت نکنم جز افرادی که در مدار من هستن و با من هم عقیده ان
و از موقعی که تمرکزم روی خودمه مهم ترین نتیجه ای که گرفتم داشتن ارامش و حس خوب درونی از موقعی که درگیر خودم هستم تا دیگران خیلی حالم خوبه خیلی هم چیز ساده و روان و من از این بابت خوش حالم و چقدر این ایاتی که استاد به ما گفتن درست و تاثیر گذاره دقیقا درسته که ما تا زمانی که روی خودمون کار میکنیم و نمیخوایم زندگی دیگران رو تغییر بدیم حالمون خوبه و ارامش داریم به محض اینکه درگیر بقیه میشیم احساسمون خراب میشه و از مسیر درست دور میشیم
در پناه حق باشید