آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 2 - صفحه 6 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/12/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-12-10 22:21:532024-12-11 22:35:54آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 2شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد مقتدر و قاطع
کلام شیوا و پر از قاطعیت شما نشان از تجربه هایی است که کلام خدا را تایید کرده است. و همینطور تجربیات ما که همگی بر این واقعیت آگاهیم که تلاشهایمان برای تغییر زندگی دیگران به هدر رفته است. امروز بعد از 4 سال تغییرِ پیاپی در وجودم و شخصیت خود، میخندم به تمام لحظاتی که برای سخنرانی برای دیگران تلف کرده ام. چه منطقی ما را وادار میکرد که چنین عمل بی پایه و بی نتیجه ای را دنبال کرده و اصرار بورزیم. حال آنکه تغییر سخت است. گویی برای فرار از تغییر خودمان به تغییر دیگران پناه میبریم تا رفتارشان کمتر ما را بیازارد. چگونه انتظار داریم دیگران تغییر کنند در حالیکه خودمان حاضر و قادر به تغییر نبوده ایم! ما خودخواهانه دیگران را میآزاریم و گوششان را با سخنرانیهای تمام نشدنی مان میخراشیم که ثابت کنیم ما عاقل و پرباریم. و یا وابستگیهای ما به آشنایانمان به قول خداوند «جهل» ما را بیدار میکند و درگیر با احساساتی که میخواهیم از دست آنها خلاص شویم، دست بکار میشویم و سرمان را در زندگی افراد خانوادهمان فرو میبریم و هر روز آنها را به عمل کردن به آنچه خودمان نکرده ایم تشویق میکنیم. وابستگی یا عشق؟! با چه منطقی وابستگی را به نام عشق به ما فروختند و ما خریدار بودیم. «عشق به مادر و پدر! عشق به خواهر و برادر! عشق به همسر! و به واسطه ی این عشق به ما آموختند که خود را فدا کنیم! اگر کسی از آنها دارد خود را به چاه می اندازد، شما خود را فدا کرده به جای آنها خودتان را به چاه بیندازید تا آنها نجات بیابند!» چه بی پایه و اساس بود این رفتار. چه بی نتیجه و بی حاصل! و ندانستم که من عاشق بودم یا خدا، که مرا هدایت کرد. و امروز چنان آزاد و رها هستم از قید و بند این وابستگی که هرکه را نا اهل است، چه آشنا یا غریبه، خانواده یا غیر آن، دیگر آرامشم را به بهای هیچ به آن نمیفروشم. چه خوب وابستگی رفت و عشق آمد. و بهای بسیاری برای دوباره پس گرفتن عشق خدایی ام پرداختم. درد و رنج فراوان برای داشتن وابستگی و همچنین برای کنار گذاشتنش تحمل کردم. اما برای رسیدن به ثمره ی این رهایی که عشق حقیقی بود صبور بودم. و ستایش ها برای این لذتِ بی پایان که قلبم را آرام کرد. و امروز در تنهایی خویش، خودم را در آینه میبینم و به خود میگویم که تو و من در کنار هم برای لذت بردن از همه چیز و برای خوشبختی، همه چیز هستیم. من و تو و خدا. امروز خانواده ام اوست، و چه لذتی در آرامش تنهایی، دور از سر و صدای آدمهای گمراهی که کور و کر بودند دارم.
اگرچه بسیارند در اطرافم، دوستانم، و بهترینِ آدمها، موفق ترینشان، خوشبخت هایشان، هدایت شدگانشان. همچنان تنها خانواده ام اوست. چرا که اینان میروند و دیگران می آیند، و دیگران نیز میروند و دیگرانِ دیگر از راه میرسند. اما تنها محبوب در کنار من است. و من تنها در کنار او. آرامشم را در آغوشش یافتم.
سلام میکنم به استاد عزیزم
بلاخره بعد از ماه ها تونستم مقاومتمو بزارم کنار و بیام بنویسم
.
.
بنام خداوند بخشنده بسیار مهربان درود خدایی را که من را مثل خود قوی میکند
.
.
داستان از اونجایی شروع میشه که من تصمیم گرفتم بیام بصورت جدی روی دوره روانشناسی ثروت 1 کار کنم
اولین باوری که بهش بر خوردم وجود پدر یا برادر بزرگتر برای موفق شدن بود
من باور قلبی داشتم و دارم که من هم اگر پدر داشتم و یا لاقل یه داداش بزرگ تر داشتم موفق میشدم
درواقع من یه داداش بزرگ داشتم که قبل از تولد من به رحمت خدا رفته و پدرمم به رحمت خدا رفته
و من همیشه تو زمان های سخت میگفتم که کار داداش یا پدر داشتم که الان کنارم بودن و راهنماییم میکردن انگیزه میدادن و حتی باهم کار میکردیم و جلو میرفتیم
و بارها حسودیم شده به افرادی که با پدرشون یا داداششون کار میکنند و یجورایی زیر پروبال اونا هستند
همش میگفتم کاش منم مثل اونا بودم و الان مغازه یا شرکت بابام بودم و چقدر جدی کار میکردم و کار را میبردم جلو
و حتی زیر سوال میبردم افرادی را که با پدرشون کار میکنند ولی وقت تلف کنی میکنند و جدی نیستند توی کار وقدر کار و شرایطشون را نمیدونند
بلاخره این باور قلبی در من بود ولی آنچنان از خبر نداشتم و اعتنایی بهش نمیکردم
تا اینکه رسیدیم به این باور در دوره روانشناسی ثروت 1
دیدم که یه چیزایی در من آلارم میده و وقتی فهمیدم این باورو دارم دلم آروم شد
و شروع کردم به پیدا کردن الگو ها
.
.
و به این نتیجه رسیدم که اصلا وجود پدر یا داداش بزرگتر (در قالب حامی و پروبال دهنده) مانع موفقیت است
چرا که جستجو کردم تمامی افرادی که میشناسم و نزدیک من زندگی میکنند
افرادی که پدر و داداششون حامی این شخص بوده اصلا موفق نشده اند
ولی افرادی که کلا سمت پدر و داداش نرفتند، حالا بخاطر شخصیتشون بوده یا باهاشون به مشکل خورده اند، بسیار موفق هستند
افرادی که در یک کلام مستقل بوده اند (استقلال غیر مالی)، به استقلال مالی هم رسیده اند
افرادی که زیر سلطه و زیر نظر بودن را نپذیرفته اند بسیار موفق شده اند
چون هر چقدر پدر یا داداش آدم خوبی باشه یجورایی غیرمستقیم هم که شده کنترلت میکنند چون یه بخشی از آن شغل با توست و همیشه پاسخگو هستی الان کجایی پولتو کجا خرج کردی با کی دوستی و هزاران مورد دیگر حتی موقع ازدواج هم اونا باید تایید کنند
.
.
ولی افرادی که پدر یا داداش نداشتند یا سراغشون نرفتند (اگر نرفتند در بیشترین حالات ممکن باهاشون مشکل داشتند تا جایی که من دیدم) بسیار آدم موفقی شده اند (در بین این افرادم هستند که به هیچ موفقیتی نرسیدند) مثال معتبر خود استیوجابز هست که اصلا پدر مادرشو نمیشناسه
یا خواننده ادل، جاستین بیبر، امینم، لئوناردو دل وکیو، پیامبر اکرم و هزاران افراد دیگر
.
.
.
.
بسیار خوشحالم که در شروع همین فایل در این مورد سخن گفتید که پدری که حامی فرزندش شده تا او به مفقیت برسه نه تنها پسر به جایی نرسیده بلکه پدره هم آسیب خورده
.
یه ورزشکاری در ایران داریم که اسم نمیبرم، این فرد پدری داشت بسیار ثروتمند و از پنج سالگی ایشون شروع کرد به هزینه کردن روی این پسر و خب ورزشی که انتخاب کرده بودند بسیار بسیار پرهزینه بود
بلاخره این پسر خیلی خوب پیشرفت کرد و شد نفر اول ایران اما در آواخر ثروت پدر ایشون در 15 الی 20 سال هزینه کردن تمام شد و چون پدر کل تمرکزش را گذاشته بود روی این پسر کاری هم نمیکرد و بلاخره پدر دیگه توان ادامه نداشت و رفت کارگر یه کارخونه شد و پسر یمدت تلو تلو با اسپانسری شکرت های بزرگ ادامه داد ولی دیگر نتوانست و سریع پس رفت کرد و افراد تازه نفس مقام نفر اول را بنام خود کردند و خیلی وقته از این شخص خبری نیست و خودش هم کارگری میکنه، درحالی که افرادی که در این زمینه ورزشی هستند بخاطر شهرتشون از این ورزش ثروت میسازند و ورزش را ادامه میدهند و رشد مالی هم میکنند
قویتر از این الگو کسی به ذهنم نیومد که حرف استاد را تایید کنم
.
.
چه افرادی را میشناسم در محله خودمون که پدره توان هزینه زندگی را نداشت و اینا حتی بعضی هاشون مدرسه را ول کردند و در سنین پایین وارد محیط کار شدند که الان خرج همان پدر را میدهند، خودشون ازدواج کرده اند ماشین دارند خونه دارند حتی ویلا هم دارند و چند تا کارگر هم دارند که نون میرسونند
و افرادی که در پدره اجازه نداده پسر بره کار کنه و گفته من خرجتو میدم تو به درس و مشقت برس یا ورزشتو انجام بده و حتی پسر را به کسب و کار خودشون بردن و حامی پسر شدن به جرعت میتونم بگم 99 درصد همان پسر ها موفق نشدند و حتی اگر یه استقلال نسبی بدست آوردند بازم زیر سایه پدر بوده چون اگر پدر بخواد تمام داراییشو از این پسر بگیره بازم چیزی از خودش نداره
.
.
.
خدارو شکر میکنم که این باورم شناسایی شد و منطق های خوبی در مقابلش ارائه شد و ایشالله پیش به سوی زندگی زیباتر معنوی تر سالم تر توام با خوشبختی
.
ممنون از شما استاد عزیزم و مریم جان مهربان
سلام به استاد عزیزم و مریم جان و همه دوستان
خیلی سپاسگزارم از شما که اینقدر متعهدانه و ساده و قابل فهم این آگاهی ها رو به ما انتقال میدید و به قول قرآن شما فقط بشارت دهنده و آگاهی دهنده هستید بقیش با خودمونه
چقدر این اگاهی بارمون رو سبک میکنه چقدر خیالمون رو راحت میکنه
فکر میکنم این توی کشور ما یه فرهنگه که مسئولیت پدر و مادر و فرزند با ماست و بار گناه رو به دوش میکشیم اگه کاری نکنیم
چقدر مادرها رو میبینیم که حسابی از خودشون گذشتن که همه امکانات بچه ها فراهم باشه و سرآخر احترامی نبوده و وظیفه محسوب شده چه زمانی که فرزند مجرد بوده چه متاهل بوده
چقدر پدر و مادرها که به فرزند به چشم عصای دست نگاه میکنن و اینجوری بعد ازدواج مادام به بچه ها احساس گناه میدن که گردنته کاری بکنی
مادر خودم اینقدر گذاشته از خودش که الان جان نداره راه بره
آبجیام اینقدر از خودشون کندن که الان آه در بساط ندارن
مثلا آبجیم سهم خونشو فروخت تا مهریه بچش رو بده و الان بچش نه تنها زندگی ناجالبی داره بلکه به مادرش نگاه هم نمیکنه
ولی خداروشکر من دارم خوب عمل میکنم
پسرم از یه جایی خدمت سربازی رو ادامه نداد و من و پدرش در مورد نتایجش و احتمالات گفتیم و مسئولیتش رو به خودش سپردیم
حتی زمان هایی که تمرکزش رو روی حاشیه میبره بهش میگیم از نتایج و رد میشیم و انتخاب با خودشه
خود من هم وقتی غذا میارم اگه به موقع خونه نباشن باید خودشون کاراشون رو انجام بدن
حتی اگه من مشغول مطالعه باشم و زمان آموزشم باشه براشون کاری نمیکنم و اینو میدونن
مثلا پسر کوچیکم یه زمان هایی توی درسش تنبلی کنه من از تبعاتش میگم و به خودش میسپارم یا اینکه یه وقتایی میگه مدرسه نمیرم بهش میگم من مدرسه نمیام و خودت باید به معلم و معاون توضیح بدی و بعد تصمیم میگیره بره
روی پدر و مادرمن همین تقریبا خوبم و اصلا احساس گناه ندارم تمرکزم روی خودمه
مثلا اگه خونشون نیاز به تمیزکاری داشته باشه میگم دوست دارین کارگر بگیرین هزنیش رو بتونم میدم اونا نظرشون اینه ما چند تا دختر داریم چرا کارگر بگیریم و من میگم متاسفم نمیتونم بیام
و اونا هم خداییش احترام میزارن
ولی یکی از خواهرام از خودش میگذشت و میرفت سرآخر کلی غر میزدن که خوب تمیز نشده و از این حرفا
دیروز مامانم زنگ زد که برای شب یلدا براشون اگه میشه کیک یا پیراشکی درست کنم و من سختم بود و خیلی راحت گفتم و بعد ازم نظدگر خواست چکار کنم و من پیشنهاد دادم جالب اینجاست احترام بیشتری هم بهم میزارن
بچه هام هم بهم احترام میزارن و اصلااااا به خاطر کسی اذیت نمیشم و خیلی ارامش دارم درگیر مسائل کسی نیستم کسی هم دیگه مسئلشو بهم نمیگه طبق قانون دیگه در مدار مسئله کسی قرار نمیگیرم
اتفاقا جلسه قبلی رو که گوش دادم یاد یه عملکرد همسرم افتادم
میبینم داداشش و مامانش و حتی پسرم ازش درخواست پول میکنن به خاطر دلسوزی میده و جالب اینجاست درخواست های بیشتری ازش میشه و روش مادام حساب میکنن حتی داداشش بهش گفت شماره کارتم رو سیو کن که هر وقت خواستم برام بزنی و این یعنی آدمهای بیشتری برای قرض گرفتن میان سراغش اگه جلوی این رفتار رو نگیره
اره استاد جان ما توانایی تغییر زندگی کسی رو نداریم ممکنه ظاهرش قشنگ باشه دست کسی رو بگیریم ولی بعدها آسیبش رو میبینیم
الهی شکر که این آگاهی رو دریافت کردم
به نام الله یکتا
سپاسگذارم بابت این کامنت زیبا مخصوصا اون تیکه آخر که فرمودین که بخاطر دلسوزی پول میدن به بقیه،من این احساس دلسوزی رو دارم نسبت به دختر 5 ساله ام،یعنی بیشتر وقتها خیلی درخواست داره و من یه جاهایی از خودم میکنم و از خواسته خودم میگذرم تا به اون بدم و نه تنها سیر نمیشه بلکه سریع خواسته بعدیش رو میگه،من فکر میکردم اینکه هر چی خواست براش بخرم خوبه و نذارم چیزی تو دلش بمونه،خدا رو صد هزار مرتبه شکر که متوجه اشتباهم شدم
مرسی ازشما دوست عزیز و خداوند رو صد هزار بار شکر
بسم الله الرحمن الرحیم
ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡحَیُّ ٱلۡقَیُّومُۚ لَا تَأۡخُذُهُۥ سِنَهࣱ وَلَا نَوۡمࣱۚ لَّهُۥ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِۗ مَن ذَا ٱلَّذِی یَشۡفَعُ عِندَهُۥٓ إِلَّا بِإِذۡنِهِۦۚ یَعۡلَمُ مَا بَیۡنَ أَیۡدِیهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُمۡۖ وَلَا یُحِیطُونَ بِشَیۡءࣲ مِّنۡ عِلۡمِهِۦٓ إِلَّا بِمَا شَآءَۚ وَسِعَ کُرۡسِیُّهُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَۖ وَلَا یَـُٔودُهُۥ حِفۡظُهُمَاۚ وَهُوَ ٱلۡعَلِیُّ ٱلۡعَظِیمُ (٢۵۵)
خداى یکتا که جز او هیچ معبودى نیست، زنده و قائم به ذات است، هیچ گاه خواب سبک و سنگین او را فرا نمى گیرد، آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است در سیطرۀ مالکیّت و فرمانروایى اوست کیست آنکه جز به اذن او در پیشگاهش شفاعت کند؟ آنچه را پیش روى مردم است [که نزد ایشان حاضر و مشهود است] و آنچه را پشت سر آنان است [که نسبت به آنان دور و پنهان است] مى داند و آنان به چیزى از دانش او احاطه ندارند مگر به آنچه او بخواهد تخت [حکومت، قدرت و سلطنت] ش آسمان ها و زمین را فرا گرفته و نگهدارى آنان بر او گران و مشقت آور نیست؛ و او بلند مرتبه و بزرگ است
لَآ إِکۡرَاهَ فِی ٱلدِّینِۖ قَد تَّبَیَّنَ ٱلرُّشۡدُ مِنَ ٱلۡغَیِّۚ فَمَن یَکۡفُرۡ بِٱلطَّـٰغُوتِ وَیُؤۡمِنۢ بِٱللَّهِ فَقَدِ ٱسۡتَمۡسَکَ بِٱلۡعُرۡوَهِ ٱلۡوُثۡقَىٰ لَا ٱنفِصَامَ لَهَاۗ وَٱللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (٢۵۶)سوره بقره
در دین، هیچ اکراه و اجبارى نیست [کسى حق ندارد کسى را از روى اجبار وادار به پذیرفتن دین کند، بلکه هر کسى باید آزادانه با به کارگیرى عقل و با تکیه بر مطالعه و تحقیق دین را بپذیرد] مسلماً راه هدایت از گمراهى [به وسیلۀ قرآن، پیامبر و امامان بزرگوار] روشن و آشکار شده است پس هر که به طاغوت [که شیطان، بت و هر طغیان گرى است] کفر ورزد و به خدا ایمان بیاورد، بى تردید به محکم ترین دستگیره که آن را گسستن نیست، چنگ زده است؛ و خدا شنوا و داناست
—‐—-‐————————————————————
یا مَن أرجوهُ لِکُلِّ خَیر
وَ آمَنُ سَخَطَهُ عِندَ کُلِّ شر
یا مَن یُعطی الکَثیرَ بِالقَلیل
یا مَن یُعطی مَن سَئَلَه
یا مَن یُعطی مَن لَم یَسئَلهُ وَ مَن لَم یَعرِفهُ تَحَنُّناً مِنهُ وَ رَحمه
أَعطِنی بِمَسئَلَتی أِیّاکَ جَمیعَ خَیرِ الدُّنیا وَ جَمیعَ خَیرِ الآخِرَه
وَاصرِف عَنّی بِمَسئَلَتی أِیّاکَ جَمیعَ شَرِّ الدُّنیا وَالآخِرَه
فَأِنَّهُ غَیرُ مَنقوصِِ مّا أَعطَیت
وَ زِدنی مِن فَضلِکَ یااا کریم
———-
سلام به استاد عزیزم و استاد شایسته جانم و اهالی این بهشت روی زمین
بینهایت سپاسگزار خداوندم که در مدار نیوش این آگاهیها و تکرار و یاد آوریش هستم
استاد جانم، مریم بانو جانم اگه امکان داره لطفاً فایلهای روزشمار رو یه روز در میون بزارین چون یه حس عجله بما میده
مگه خودتون نمیگین فایلها رو با دقت گوش بدین چند بار گوش بدین، خب من و حتماً همه چه خانم چه آقا چه شاغل و چه خانه دار کارهای روتین و کارهای دیگه ای داریم که زمانبره
من ضمن اینکه خیلی دوست دارم برای هر فایل کامنت بنویسم، از اونطرف هم دوست ندارم همینجوری یه چیزایی سرهم بندی کنم یا از سر رفع تکلیف بنویسم
امیدوارم که این درخواست من و شاید خیلی از بچه ها رو در نظر بگیرید
وقتی برای کامنتم هدایت قرآنی خواستم، دو صفحه ای اومد که آخرین آیه ی صفحه ی دومش دقیقاً آیه ی 256 سوره بقره بود!!!
&همزمانیها کار خداونده همزمانیها کار خداونده*
دیروز و دیشب یه سری اتفاقات و همزمانیها و هدایتها و الهاماتی برای من و دوتا از دوستام بیرون از سایت رخ داد که مثل زنجیر به هم وصل بود!
وقتی اولین پیامو از دوستم شنیدم گویی چند لحظه یا حتی چند دقیقه زمان متوقف شد، حتی نتونستم گریه کنم، واقعاً هنگ کردم!
با اینکه مدت تقریباً زیادیه که یکسره و در همه ی جنبه ها همزمانیهای زیادی برام اتفاق می افته
استاد جانم در مورد وضو گفتین، من هم یه چیز جالب بگم
این دکتر طب سنتی که یه جورایی آشنامونه و من هم چند بار رفتم پیشش یه بار حرف از وضو شد که گفت آب رو باید از بالای دست از سمت داخل بریزی(برای خانمها) بیاد کف دستت و از زیر ناخون بریزه!
گفتم من خیلی اهمیتی نمیدم حتماً از داخل دست آب رو بریزم!
گفت پس شما شیعه نیستی!!!
خدا رو شکر برای یک صلات قصر(شکسته)
برم شام بخورم قبل از اذان مغرب
خودم و همگی رو به آغوش گرم و نرم خدای مهربانیها میسپارم
سلام بر استاد نازنینم و خانوم شایسته عزیزم
سلام برا همه دوستان
باران :
بی صبرانه منتظر قسمت 2بودم .
استاد من یه مثال قشنگ و واضح در مورد اینکه والدین دلسوزی برا فرزندشون میکنین عاقبت اونجوری پیش نمیره اوضاع افتضاح میشه .
استاد یکی از فامیلامون پسرشون خیلی ضعیف بار اومده ،قدرت تصمیم گیری نداره ،منتظره پدرو مادرش همه کاراشو انجام بده ،منتظره پول بهش بدن ،هیچ کاری نمیکنه ،پدرو مادرش اینقد دلسوزی براش میکنن ،مثلا مادرش همیشه میگه فلانی کمرش درد میکنه نمیذارم این کارو انجام بده یا نمیتونه چون این مشکلو داره ،درصورتی که قدرت بدنیش عالیه ،خلاصه اینقد براش دلسوزی کردن عاقبت اینکه وابستگی شدید بهش دارن هم پدرو مادر هم فرزندشون ،پسره از همسرش جدا شد ،خرج و مخارج پسرشونو میدن ،پدره هم هرچی داشت و نداشت برا پسرش خرج کرد بعد اونسری مادرش گریه میکرد میگفت هرچی داشتیمو نداشتیم خرجش کردیم بهمون گفته شما چه پدرو مادری هستین هیچ کاری برام نکردین رو سرمون داد وفریاد زده باهامونم دعوا کرده ،استاد اینه نتیجه دلسوزی بیش از حد برا فرزند خدا میدونه عین واقعیته واین درسی شد برا منم دلسوزی برا فرزندم نکنم قوی بار بیاد انشالله .
استاد من از وقتی که انرژی و تمرکزمو صرف خودم کردم و هیچ تلاشی برا تغییر بقیه نمیکنم اصلا کامل خودمو پیدا کردم ،خدای خودمو ساعت ها میرم تو غار حرای خودم رازو نیاز با خدا ،الهاماتو گوش میدم ،نشونه ها رو میبینم بی نهایت نتیجه گرفتم ،و استاد ماشینی که خواستم با عقل خودم بخرم هرچی گشتم پیدا نکردم و تسلیم الله شدم و سپردمش به خدا رو خریدم جوری چیدش وقتی خودم بهش فکر میکنم فقط اشک میریزم از این همه برنامه ریزی قشنگ الله ،این چه زمانی اتفاق افتاد زمانی که تمرکزمو گذاشتم رو زندگی خودم رو تغییر خودم و تسلیم بودن در برابر خدای مهربان الهی هزاران مرتبه شکر به خاطر همه نعمت های زندگیم .
استاد بی نظیر بود این فایل خیییلی حالمو عالی کرد عاشقتم
خدا نگهدار همگی
سلام به استاد عزیز و مریم بانوی مهربان و خوش قلب
سلام به همکلاسی های خوب و عزیز تر از جان خودم خیلی لذت میبرم و خوشحالم از اینکه قلبم با شما دوستان عزیزم هست
میخوام یک داستان از زندگی خودم براتون تعریف کنم که مصداق خیلی واضحی از فدا شدن من برای اینکه چند تا از دوستانم رو از منجلاب بکشم بیرون
قضیه بر میگرده به هفت هشت سال پیش
من و دوتا از دوستان نزدیکم برای دور همی های که داشتیم مواد مصرف میکردیم به صورت تفننی (دو هفته ای یک بار )ولی از یه جایی به بعد من فهمیدم که داریم اعتیاد پیدا میکنم به این موضوع و خودم رو کشیدم کنار و میرفتم پیششون و نمیکشیدم و چند باری هم بهم میگفتن چرا نمی کشی من به دروغ میگفتم که مثلا دیروز کشیدم از اونجایی که خیلی دلم میخواست این رفقا رو از دست ندم بهشون نصیحت میکردم دارید زیاده روی میکنید گرفتار می شید واز این حرفا و اعتیاد خانمان سوزه بعد از چند باری نصیحت و این حرفا بهم گفتن اگه نمیکشی نیا اینجا و نصیحت نکن اگه خواستی بکشی بیا اینجا و از اونجایی که من در گمراهی محض بودم و حرف استاد که میگه اون ذات درونی بهت هشدار مسیر نادرست رو میده ولی ترس از دست دادن رفقا نمی ذاره مسیر درست رو درک کنی و باید چک و لگدی بشی تا بفهمی و خودتون دیگه تا ته ماجرا رو بخونین که کشیدن دو هفته یک بار شد روزی دوبار من برای تنها نماندنم ،خودم به خودم ظلم کردم و گرفتار اعتیاد شدم و وقتی که قشنگ گرفتار اعتیاد شدم از طرف همه این دو تا دوستی که خیلی دوستشان داشتم طرد شدم و تنها شدم
ولی به محض تنهایی که یک سالی طول کشید
من با یک بار درخواست از خداوند ،خداوند مسیر سایت و معجزه عزت نفس را در سر راه من قرار داد و به راحتی از دام اعتیاد خودم را نجات دادم
ولی با این ضربه باز هم ذهنم میگفت برو و مسیر سلامتی رو بهشون بگو ولی اینبار من دیگه ذهنم رو کنترل کردم واز تنهایی خودم خیلی بیشتر لذت میبرم
بچه ها عاشقانه دوستتان دارم
بخدا از ته ته قلبم دوست دارم تک تک شما رو بغل کنم ودر آغوش بگیرم
خیلی این دانشگاه خوبه
خیلی این مسیر خوبه
خیلی مسیر آسان شدن برای آسانی خوبه
خدایااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااشکرت
خدایاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااسپاس
خدایااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااعاشقتم
استاد عزیزم سپاس گذارم
در پناه الله شاد و سر زنده باشید
سلام به دوست خوب خدا آقا حبیب الله عزیز
راستش من حدود دو سالی هست که در این سایت نورانی حضور دارم و از فایل های استاد و کامنت های دوستان بهره میبرم
خیلی از دوستان موقعی که میخوان از پیشرفت ها و روند تغییراتشون صحبت کنند از سختی هایی که کشیدن و رنج هایی که تحمل کردند میگن و یجورایی مسیر رو سخت جلوه میدن
ولی چیزی که من رو به شما و کامنت هاتون علاقه مند کرده این هست که همیشه از آسانی مسیر و روان پیش رفتن کارها میگید
امیدوارم که همیشه در کنار خانواده عزیزتون شاد و سلامت و ثروتمند باشید و هر روز که میگذره چرخ زندگیتون روان تر بچرخه و آسانتر بشید برای آسانی ها
دوستتون دارم
سلام به دوست خوب خدا آقا حبیب الله عزیز
راستش من حدود دو سالی هست که در این سایت نورانی حضور دارم و از فایل های استاد و کامنت های دوستان بهره میبرم
خیلی از دوستان موقعی که میخوان از پیشرفت ها و روند تغییراتشون صحبت کنند از سختی هایی که کشیدن و رنج هایی که تحمل کردند میگن و یجورایی مسیر رو سخت جلوه میدن
ولی چیزی که من رو به شما و کامنت هاتون علاقه مند کرده این هست که همیشه از آسانی مسیر و روان پیش رفتن کارها میگید
امیدوارم که همیشه در کنار خانواده عزیزتون شاد و سلامت و ثروتمند باشید و هر روز که میگذره چرخ زندگیتون روان تر بچرخه و آسانتر بشید برای آسانی ها
دوستون دارم
به نام خداوند بخشنده مهربانم که هرآنچه دارم از آن تودارم
سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته مهربانم
سلام به تک تک دوستانم
استاد قبل از آشنایم با شما وسایت ومباحث شما درکل شخصیتم این بود که انگار مسئول همه هستم از همسرم گرفته تافرزندان وپدر ومادر خواهرو برادرو….
استاد من شخصی بودم اگه همسرم چک یا بدهکاری چیزی داشت خودمو مسئول میدونستم واز خواسته هام می گذشت تا شاید همسرم فشار کمتری داشته باشه درصورتی که هیچ وقت اوضاع بهتر نمیشدکه بدتر هم میشد چون تمرکزم روی بدهکاری وچک حساب کتابای همسرم بود،همیشه مینشستم حساب کتاب میکردم هرماه چقدر چک وطلبکار هستن با این کار از نظر روحی هم خیلی ضربه میخوردم اما استاد به لطف آموزه های شما یه جایی از زندگیم بعداز گذروندن دوره تکاملم کم کم سرم رو از حساب کتابای همسرم آوردم بیرون
استاد این جملهی شما(هرکس هرجا هست جای درستش هست) خیلی کمکم کرد هرجا تا یکم خواستم احساساتی عمل کنم حتی درمورد فرزندانم این جمله ی شمارو تو ذهنم تکرار میکنم وآرام میگیرم واجازه میدم قانون کارخودشو بکنه.
استاد مسئولیت زندگی هر چهار فرزندانم رو به خودشون دادم دختر وپسر بزرگم کاملا مسئولیت زندگیشون رو برعهده گرفتن وهر کجا نیاز باشه به مشورت ازم مشورت میگیرن اما درکل خودشون مسئول کار خودشون هستن.حتی دوتا کوچیکی ها هم، زهرا کلاس سوم هستش تمام مسئولیت کاراش رو به عهد گرفته خودش به تنهایی بدون کمک کسی تکالیفش رو انجام میده صبحانش خودش حاضر میکنه
خودش حاضر میشه پسر بزرگم میبردش مدرسه.منم نونوایی هستم بدون هیچ استرسی مشغول کارم هستم
درصورتی که اگه قبلم بود مسئولیت تمام کارهاشو به عهده میگرفتم با کلی جروبحث ونگرانی وناراحتی ودلخوری….
استاد در روز بجزپنجشنبه ها تقریبا 8ساعت نونوایی هستم روزهای یکشنبه وسه شنبه کلاس خیاطی هم دارم بدون هیچ نگرانی از محمد دور هستم ومحمد با اینکه 4 سالشه اما از پس کارهاش برمیاد اینجا هم اگه قبلم بود اصلا احساساتم اجازه نمیدادلحظه ای ازش دور باشم و بدون هیچ نگرانی وکاملا با توکل به خدام به مسیرم ادامه بدم.
سپاسگزارم استاد عزیزم که اینقدر زیبا وقشنگ وتکاملی با آموزهاتون مسیر درست رو به ما آموختین وچقدر از مسیر زندگیم راضیم شاید از نظر مالی هنوز رشد نکردم اما استاد ازنظر احساس وآرامش وروحی خیلی خیلی تغییر کردم خیلی رشد کردم واین احساس قلبیم وآرامشی که دارم با هیچ چیز عوض نمیکنم.
استاد تمام تمرکزم روی خودم وتغییر خودم گذاشتم وبا هیچ کس کاری ندارم حتی افراد وآشنایان درجه یکم کلا قبلا هم هیچ علاقه ای نداشتم بدونم کی چیکار میکنه با آشناشدنم با قانون که دیگه خیلی جدی تمام تمرکزم رو گذاشتم روی خودم.
سپاسگزارم استاد عزیزم مریم جانم بخاطر تمام لطف ومحبت وعشقی که به هنرجوهاتون دارین.
سپاسگزار تک تک دوستانم هستم که باکامنتهای بی نظیرشون الگوی مناسبی میشن واسم.
سپاسگزار خداوندم هستم که منو لایق حرکت در این مسیر کرد.سپاس
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام استاد خوش بیان و خوش سیما
سلام استاد استاد شایسته خوش قلب
سلام دوستان مومنی که این جمع هستید
استاد جان شکرگزار خدا هستم که دوباره شما صحبت کردید و منو سپاسگزار کردید.
در مورد تمام مطالب فایل قبل و این فایل من مشکل داشتم و باز هم دارم.
اینو الان متوجه هستم که هر چی از سن حضور در سایت شما میگذره کمتر شده و رسیده به بچه هام.
واقعا سخته دست از سر بچه ها بردارم.چقدر خوبه بتونم نصیحت کننده نباشم و مسئولیت دهنده باشم.
چقدر خوبه که دائم بهشون در هر مورد گوشزد نکنم ولی باز هم میکنم.امشب در حال سفارش کردن به دخترم یه لحظه یادم اومد خندم گرفت و گفتم استاد میگه نباید گفت ولی بابا جان برای آخرین بار بهت میگم و دیگه نمیگم.
حالا چند بار دیگه بگم خدا میدونه و چقدر این کار بدِ.چرا چون دقیقا از توجه از کارهای خوبشون،شخصیت خوبشون برمیدارم و میزارم روی چند تا نکته از دید من مورد دار.
از خودم بگم تو بچگی ها آدم لجوجی بودم و هر چی بهم سفارش میکردن بالعکس انجام میدادم و الان البته یکی از دخترام همینجوریه و بهم علنا میگه من مثل اون شخصیت عروسکی تو برنامه آقای طهماسبم که هر چی بگی برعکس انجام میدم.
و خدا رو شکر الان هدایت شدم به بهترین سایت دنیا و البته از کودکی هم دنبال کننده خدا بودم ولی پیداش نکرده بودم.
میخام بگم استاد جان سپاسگزارم که توضیح دادید و دوباره گوشزد شد بهم و انشاالله بتونم زیپ دهنم رو بکشم و حرف نزنم و تمرکزم بر زیباییها و خوبیهاش باشه.
خدا قانون یکسان داره ،عدالت محض.هرچی بدی همونو میگیری البته کفه لطف خدا همیشه سنگین تره ولی اگر اصرار به ادامه فرکانس نادرست داشته باشیم ،نتیجه آتش جهنمه و لا غیر در دنیا و آخرت.
خدایا تمام تلاشم رو میکنم خودم رو تغییر بدم و تمرکز 100 بزارم روی خودم و از رب العالمین میخام منو در این راه توفیق بده و فضلش رو مثل همیشه شامل حالم کنه.
خدایی که عالم از آن اوست و همه چیز رو هدایت میکنه ،ازش درخواست دارم منو به راه راست هدایت کنه.راه راست کسانی که نعمت داده ،نه گمراهان و نه غضب شدگان
خدایا
تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم
استاد عزیزم سپاسگزار شما هستم که به ساده ترین وجه و راحتترین معنی با ما صحبت میکنید و همه اون چیزهایی که باید بگین رو یادآوری میکنید.
برای شما و خانم شایسته عزیز آرزوی توفیق دارم و طلب خیر میکنم.
خدانگهدارتون باشه
به نام خداوند بخشاینده مهربان
ای مهربانم ،چقدر لذت بخش است در آغوش تو بودن و مهربانی هایت را حس کردن .
ای بزرگم ،چقدر تسلیم بودن وسپردن افکار وذهنت وجسم و روحت به تو وچه آرامشی از این تسلیم بودن دارم .
خدای هدایت کننده ام که چه زیبا هدایت میکنی وچه زیبا اختیار به ما دادی بی هیچ جبری .
دوست دارم فقط وصف تو بگویم که لایق ستایشی
فقط در برابر تو زانو میزنم .
سلام بر استاد عزیزم
الان ساعت 12و30دقیه نیمه شب که داشتم بخش آخر کشف قوانین را می نوشتم وخیلی خواب سنگینی چشمهام را گرفته بود هدایت خداوند آمد که برو به سایت وامدم دیدم، به به، قسمت دوم که منتظرش بودم داغ داغ رسیده و شنیدم به لطف خدا .
خدای من آیه های قرآن چقدر فرکانسش بالاست .چقدر دقیق از اینکه ما نمیتوانیم زندگی دیگران را تغییر بدهیم منطقی توضیح میده .
استاد هرروز یه سوره از قرآن را که میخوانم یه نیرویی ،یه فرکانس بسیار بالایی از آیه ها حس میکنم که تا الان که چند بار قرآن را خواندم درک نکرده بودم .
خودم را به یاد میارم که چطور من را هدایت کرد با یه فایل از یه استادی که شاگرد شما بود وچطور هدایتم کرد به استاد توحیدی وبدون حاشیه سراغ اصل میره .
الف) مواردی که سعی داشتید زندگی دیگران را تغییر دهید، برای این کار زمان، انرژی و هزینه کردید. در نهایت از این کار چه ضربه هایی خوردید؟
بی نهایت مثال دارم، از خواهرم که دخترش نیاز به عمل داشت وفکر میکردم باید خدایی کنم براش ودایه دلسوزتر از مادر باشم رفتم گوشواره هام را فروختم ونتیجه چی شد ؟دخترش عمل شد وپولی که دادم گرفت و زندگیش بدتر هم شد
تا اینکه به سال پیش با سایت استاد عباسمتش آشنا شد خودش تغییر کرد .
فقط زور بیخودی زدم وخودم را از نعمت های خدا دور کردم وتمرکزم روی زندگی اون بود اون ثروتمند شد ومن از نظر مالی پایین آمدم .
در مورد دوست های سابقم که به لطف خدا همه دور شدند می نشستم پای صحبت هاشون ودرودل هاشون که مثلاً سنگ صبورشون بشم وزندگیشون تغییر کنه ودرگیرمسائل اونها ودرگیر آدم های منفی شدم وخیلی خسارت روحی و جسمی دیدم .
گفتن این صحبت ها برام سخته ولی باید یادآوری کنم تا بدونم چه میکنه این دخالت بیجا وکاری که حتی خدا هم انجام نمیده برای کسانی که در فرکانس نیستند .
در مورد همسرم که بی نهایت نصیحت کردم وبی نهایت از پول ووقتم وانرژی ام را گذاشتم که از نظر مالی رشد کنه وبیاد بالا .
ولی خودم هم امدم پایین وهم پولم وهم انرژی ام وهم وقتم که باید برای خودممیگذاشتم را گذاشتم و تغییر که نکرد کار خودش را ادامه داد .
هر چی پول داشتم میدادم به همسرم ولی میدیدم درگیرتر شده وبدهکارتر و طلبکارانه با من رفتار کردن
استاد جان این فایل ها انگار درکم را بالا برد از اینکه واقعا عاجزم از تغییر دادن بقیه .
چقدر دردوره هاتون میگفتید ومن فقط می شنیدم والان آماده بودم که به قول خودتون چرخ دنده قشنگ رفت سرجاش و نشست .
از دوروز پیش که این فایل قسمت اول را شنیدم انگار تسلیم شدم
وبه خودممیگم ،از آدم ها ناامید شدی به خدا امیدوار شدی ،یا به خدا امیدوار شدی از آدم ها ناامید شدی ؟
واقعا شرک خودم را دیدم تو این فایل که چقدر هنوز میخوام زندگی بچه هام زندگی همسرم را تغییر بدهم .
ب) مواردی که تصمیم گرفتید به جای تقلای بیهوده برای تغییر دیگران، این انرژی و تمرکز سازنده را صرف بهبود زندگی خود کنید. بنویسید این نگرش متفاوت، چه نتایجی را وارد زندگی شما کرد؟
بعضی اوقات که بچه هام درگیری درونی وحالشون خوب نیست ،به خودم میگم ،ببین سمیه ،تو مسئول حال بد بقیه نیستی حتی بچه هات
چقدر خوبه تمرکز روی خودم به جای وقت و زمان گذاشتن برای اطرافیانت که آماده نیستند .
پنج ماه پیش که خدا هدایتم کرد به تهران از شهر شیراز وشوهرم درگیر چک بود اولش خیلی ناراحت بودم ومیخواستم پس اندازم را که یه سکه بود بدم به همسرم که مثلا یه چک را پاس کنه وزودتر بیاد تهران پیش ما .
انگار خدا برام روشن کرد که ببین اگر اینجایی روی خودت کار کن وتو نمیتونی فرکانس بقیه انسانها را عوض کن با کمک مالی
دیگه نشینم سر ،جای خودمولذت بردم از زیبایی های تهران وبه پوست ومو وورزش خودم رسیدم .
استاد. خدا خیرتون بده که چقدر قشنگ وواضح از قرآن نمونه میارید که واضح واصل را برامون روشن میکنه .
استاد واقعا دارم لذت میبرم از زمانی که تمرکز وانرژی ام را گذاشتم روی خودم .
الان با این فایل این آگاهی ها را دریافت کردم به لطف خدا .
احساس میکنم از بند اسارت ودخالت در کارخدا وابسته کردن اطرافیان به خودم رها شدم وتازه دارم زندگی می کنم .
داستانی که کامنتی این بنده را میخوانید خدا وکیلی روی خودمون کار کنیم فقط
من که نتونستم نه فرزند ونه مادر ونه پدر ونه همسرم را تغییر بدم ولی تا آنجایی که روی خودم کار کردم جهان به نفع من شد و جهان عادل عادل وخداوند تا وقتی ما نخواهیم وارد زندگی ما نمیشه
اینقدر که خدا کارش درسته واز قوانینش عدول نمیکنه وبا هیچ کس شوخی ندارد.
ج) درسهایی که از آگاهی های این دو قسمت یاد گرفتید را ذکر کنید. این درسها منجر به اخذ چه تصمیماتی برای شما شد؟
درس های که یاد گرفتم فقط وفقط من مسئول جسم وروح واحساسات و فرکانس خودم هستم وبس .
خدا به همه نزدیکه وهرکس آماده باشه هدایت میشه .
با گوشت و پوست واستخوانم درک کردم این موضوع را وخدا کند که همیشه آویزه گوشم کنم .
واستاد عزیزم ،شما را به خدا میسپارم که تنها حافظ ونگهدار همه است
به نام خداوند علیم و حکیم .
سلام استاد توحیدی خودم.
چه فایل زیبا و تاثیر گذاری
چه منطق های محکمی برای اثبات دیدگاههای که میگین.
چه منطقی بالاتر از کلام رب.
کتابی که هیچ شکی ونقصی در آن نیست.
خداوند میفرمایند:88 اسرا
ای گروه جن و ای گروه انس( یعنی همتون)
اگر میتوانید با همکاری هم کتابی مانند قرآن بیاورید
مسلما نمیتوانید.
همه ی ما احتمالا خاطره ای در رابطه با تغییر دیگران داریم
چه در در رابطه با فرزندان ،چه دوستان،چه فامیلان و…
مخصوصا پدر و مادرها.
چه مثالهای زیبایی در رابطه با حج رفتن فرزندان به جای پدر خخخ
و یا خواندن نمازهای پدر و مادر
منم بارها اینها رو شنیده ام.
واقعا اگه اینطور بود ،عدالت خدا زیر سوال میرفت.
که مثلا من تلاش کنم گناهان پدرم رو جبران کنم و یا نماز و روزه اون رو بجا بیارم.خخخخ
یا اگر من فرزند بدی باشم ،پدرم هم در گناهان من شریک باشد.
این مثالها از عدالت خدا به دور هستند.
در رابطه با تلاش برای تغییر زندگی دیگران ،من یک مثال از خودم دارم.
البته برای زمانی هست که خودم هم داغون بودم ،و نه عضو سایت بودم و نه قوانین رو میدونستم.
من حدود 8 سال پیش ،یه رفیق فاب داشتم که
میدونستم قبل از رفیق شدن با من چقدر مسیر اشتباهی رفته بود.
یه 5سال از خودم کوچکتر بود، ومن همیشه به خودم میگفتم که من باید از همه لحاظ حواس رفیقم رو داشته باشم،بالاخره من مثل برادر بزرگترش هستم.
توی این فضاها بودم.خیلی کنترلش میکردم،نصیحتش میکردم، بهش پول میرسوندم ،با اکثر خواسته هاش هماهنگ بودم و خلاصه رفیق پایه بودم.
اونم اصلاح شده بود ،دیگه مثلا دزدی نمیکرد، با ادب تر شده بود، با من ورزش میکرد و…
خانوادش هم میگفتن آفرین ،فقط با اصغر بگرد ،بهترین و سالم ترین رفیقته.
خخخخ
منم نگاه حمایتگر، نگاه تاثیر گذاری، و…
خلاصه بعد از گذشت چند سال ،من که خودم زندگیم سرشار از مشکل شده بود، سرشار از تضاد ،
خیلی پسرفت کرده بودم نسبت به گذشته، دیگه خسته شده بودم و حوصله خودم هم نداشتم.تضاد سنگینی توی زندگیم بود.
کم کم از هم جدا شدیم ،من رفتم پی مشکلات خودم
واونم رفت ،بازگشت به تنظیمات کارخانه خخخ
وارد یه رابطه سمی شد،
وارد مسیر دزدی کلاهبرداری، زورگیری
دام اعتیاد
و یه چند ماه در زندان و نهایت کمپ اعتیاد شد.
الان با درک این فایل ارزشمند تازه فهمیدم،
که نه من ،بلکه پیامبر خدا هم ،از هدایت همه مردم
عاجز است.من خودم اون چند سال خیلی رفتم پایین.
من کی باشم که بخوام یکی رو خوشبخت و یا بد بخت کنم.
من توانایی تغییر زندگی دیگران رو ندارم.
ولی درعوض، توانایی 100% تغییر زندگی خودم رو دارم.
اون زمانی که میخوایم بزاریم دیگران ،فرزندان و اقوام خودمون رو تغییر بدیم (هر چند بی نتیجه است و باعث دوری خودمون از مسیر میشه.)
رو صرف تغییر خودمون، پیشرفت خودمون، بهبود شخصیت خودمون، بهبود وضعیت مالی خودمون،وضعیت سلامتی و احساس خوبمون،بزاریم.
تاثیر گذاری مون اونوقت هزار برابر میشه .
در اطرافیان
در دوستان
ودر اقوام.
درست مثل استاد عزیزمون ،در حال حاضر.
که مارو نه مجبور کرده برای تغییر و نه جایزه میده.خخ
بلکه با نتایج بسیار بسیار بزرگ خودش ،انگیزه ایی درما ایجاد کرده ،که دیگه نمیتونیم از مسیر رشد خارج بشیم.بدون تبلیغ ،بدون اصرار.
به خدا چند روز که از مسیر دلسرد میشم و فایلی گوش نمیدم،به سرعت شرایط بد میشه ،احساسم بدتر میشه
و سریع برمیگردم به گوش دادن فایلها و عمل کردن به اونها.
چون لذت احساس خوب واقعی رو چشیدم.
چون لذت آرامش واقعی رو چشیدم.
چون لذت عشق بازی با رب رو چشیدم.
چون لذت تعریف از نکات مثبت دیگران رو چشیدم.
چون لذت اعتماد به نفس و خودارزشمندی روچشیدم.
چون لذت رها بودن رو چشیدم.
چون لذت سلامتی کامل به مدت 13 ماه رو چشیدم.
چون لذت توکل رو چشیدم.و…
روی ریلی هستیم که نمیتوانیم از ان خارج بشویم.
از استاد عزیزم بسیار تشکر میکنم به خاطر فایلهایی از جنس توحید.
آگاهی هایی به ارزش بهشت.
خدا حافظ و نگهدار همتون.