چگونه از یک فرد بدبین به یک فرد خوشبین تبدیل شویم؟ - صفحه 23 (به ترتیب امتیاز)

566 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ناهید رحیمی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1148 روز

    سلام و درود فراوان به استاد عزیز مریم جان عزیز و تمامی دوستان گرامی.

    سپاس فراوان از استاد عزیز که مثل همیشه با فایلهای جدید و قشنگشون ذهن ما را باز و حال ما رو خوب می‌کنن.

    توضیحات به جا و کاملی در مورد بدبین بودن و خوش بین بودن افراد دادن که خیلی برای من مثمر ثمر بود.

    خیلی جالبه که این روزا خیلی نیاز به شنیدن این حرفها داشتم .

    راجع به یه موضوعی دقیقاً لب مرز بودم که این فایل قشنگ رو امروز از استاد عزیز شنیدم.

    بدبین بودن آدمها به خاطر داشتن تجربه‌های تلخی مثل شکست‌ها ، زمین خوردن‌ها، دیدن خیانت ، دروغ شنیدن ، بی‌توجهی و سابقه ی بد بعضی از آدمها و صدها خصلت ناجالب دیگه می‌تونه باشه .

    درد و رنجها و آسیبهایی که از دیگران و از جامعه و از روابط با دیگران خوردیم امروز باعث بدبین شدن ما شده.

    خیلی جاها نگرانیها و ترسهای ما که از عدم ایمان ما سرچشمه می‌گیره باعث بدبین شدن یک فرد میشه.

    عدم اعتماد به نفس و نداشتن عزت نفس و عدم توانمندی و کمبود ارزشها در وجودمون هم، از عوامل مهمی هستن که در بدبینی یک فرد تاثیرگذار هستن.

    بنابراین عوامل زیادی میتونه دست به دست هم بده که یک انسان ، بدبین باشه.

    تمرکز روی نقاط منفی یکی از بزرگترین عواملی هستش که به راحتی یک انسان رو بدبین می‌کنه.

    اگه بخوام گذشته ی خودمو با امروزم مقایسه کنم باید بگم که به خاطر تمام عواملی که بالا گفتم ، من یک فرد بدبینی بودم.

    اگه کسی کمکم می‌کرد احساس می‌کردم پشت بندش حتماً توقعی داره که وظیفه ی من اینه که توقعشو برآورده کنم . بنابراین خیلی جاها از کمک و محبت دیگران خوشحال نمی‌شدم . صد البته که حس خود ارزشمندی من بقدری پایین بود که خیلی جاها تعریف و تمجید و یا تحسین از طرف دیگران رو نمی‌پذیرفتم.

    بقدری اعتماد به نفسم پایین بود که شاید ظاهرم نشون نمی‌داد که اعتماد به نفسم پایینه، اما خیلی جاها خودمو ، از درون قبول نداشتم.

    دقیقاً فکر می‌کردم اگه کسی از من خوبی میگه داره تعارف می‌کنه.

    همیشه آگاهانه تمرکزم روی نقاط منفی آدمها بود یادمه اگه کسی رفتارها و ویژگیهای مثبتی هم داشت به هیچ وجه به اون نقاط توجه نمی‌کردم. دقیقاً از اونایی بودم که اگه طرف چن تا خوبی داشت و یه اشتباهی انجام میداد ، من اون اشتباه رو می‌دیدم.

    بقدری کانون توجهم روی ویژگیهای منفی افراد بود که دقیقاً همیشه همون ویژگیها رو بیشتر می‌دیدم و بیشتر جذبشون می‌کردم.

    با توجه به شناخت خیلی از آدمهای نزدیکم بخاطر سابقه ی خرابشون همیشه تو حرف و کلامشون قصد و مرض و نیت شومی می‌دیدم ، همیشه اینطور احساس می‌کردم این آدما اگه لطفی هم، در حق آدم می‌کنن نمیشه زیاد بهشون اعتماد کرد چون بنظرم ذاتاً آدمهای درستی نیستن.

    اگه افرادی هم بودن که با توجه به شناختی که ازشون داشتم ، محبتها و کمکهاشونو واقعی میدونستم ، سریع فکر جبران بودم. احساس می‌کردم اگر سریع جبران نکنم طرف دیگه از این لطفها بهم نمی‌کنه.

    خیلی جاها به خاطر بدبین بودنم سعی کردم محتاط عمل کنم و اجازه سو استفاده ندم.

    در گذشته جای دیدن قشنگی‌ها و زیبایی‌ها دقیقاً من زشتی‌ها و نازیبایی‌ها و معایب دیگران را بیشتر می‌دیدم‌.

    همیشه از هر چیزی عیبی در میووردم. ایراد می‌گرفتم غر می‌زدم، در یک کلام که نیمه ی خالی لیوان رو می‌دیدم.

    مثلاً ماشینی خریدم که چن لول از ماشین قبلیم بهتره بدون اینکه سپاسگزاری به خاطر این موضوع داشته باشم به اون قسمتش فکر میکردم که کاش مدلش از اینم بالاتر بود و چون نبود لذتی ازش نمی‌بردم که خدا رو شکر بعد از گذشت یک روز از خریدش متوجه ی اشتباهم شدم .

    یا اینکه از اونجایی که یه جاهایی خیلی خودمو قبول داشتم به سختی با دادن مسئولیت به کسی بهش اعتماد می‌کردم . به دیگران زیاد اعتماد نمی‌کردم و زیاد روشون حساب‌ وا نمی‌کردم . حاضر بودم خودم سختی بیشتری بکشم و خودمو به زحمت و دردسر بیشتری بندازم ولی به دیگران مسئولیت زیادی ندم .

    اینکه استاد عزیز گفتن بدبین‌ها طعنه زن هستن. واقعاً همینطوره ! نسبت به کسانی که قبولشون نداشتم، وقتی قولی میدادن تمسخرشون می‌کردم.

    البته که متقابلاً منم از آدمهای بدبین دیگه‌ای، طعنه‌های زیادی می‌شنیدم.

    استاد عزیز گفتن آدمهای بدبین اتفاقات بد گذشته رو می‌بینن و بیشتر تمرکزشون روی شکستها و ناکامی‌ها و ضعف‌هاشون هستش . بنابراین این افراد نه تنها در لحظه ی حال زندگی نمی‌کنن بلکه لحظاتشون رو از دست میدن و با همین افکار خراب آینده ی خودشون رو ، هم به نابودی و تباهی می‌کشونن.

    مطالبی که عرض کردم تا قبل از شناخت من با استاد عزیز بود. طبیعتاً از زمانی که با استاد آشنا شدم روی تک تک این موضوعات که ویژگیهای یک آدم بدبین رو در بر می‌گرفت کار کردم و طی روند تکاملی تونستم تا حدودی ، نمیگم همه جا ولی به نسبت گذشته خیلی جاها تغییر دادم.

    اولین چیزی که تاثیر زیادی برام داشته آگاهانه تمرکز کردن روی قشنگی‌ها و زیبایی‌های اطرافم بوده چرا که این نگاه چنان آرامشی بهم میده که منو از افکار منفی دور می‌کنه.

    دومین عامل آگاهانه توجه و تمرکز روی ویژگی‌های مثبت آدمها و دیدن رفتار و کردارهای آدمها از زاویه بهتر بود !

    درک متقابل ! اینکه توی شرایط خودتو بذاری جای طرف مقابل ، هم از عواملی هستش که منو به فرد خوش بینی تبدیل کرد.

    پذیرفتن موقعیتها و شرایط ، دست از جنگ و ستیز و زور زدن و تقلا برداشتن هم، عوامل دیگه‌ای می‌تونه باشه برای خوش بین بودن آدمها !

    داشتن شناخت کافی نسبت به محیط اطراف و آدم‌های نزدیکت .

    بخشیدن دیگران ، کم کردن توقعات و عشق دادن و محبتهای بدون انتظار ینی محبت که برای خوشحال کردن خودت باشه ،حق اشتباه به دیگران دادن.

    خیلی جاهایی که نگران و ترس سراغمون میاد داشتن ایمان به خداوند قدرتمند می‌تونه خیلی راحت نگاه ما رو به مسائل روزمره خوش بین کنه.

    صد البته کنترل ذهن و دادن ورودیهای مناسب تاثیرات بی‌نهایت زیادی در خوش بین بودن آدمها داره.

    دست از کنترل و دست از تغییر دیگران برداشتن هم از عوامل هستن که ما رو از بدبین بودن دور می‌کنه.

    محتاط عمل کردن ، عجله نکردن ، در لحظه آگاهانه تفکر کردن ، صحبت نکردن در مورد نازیبایی‌ها ، غیبت نکردن ، تحسین کردن و تعریف کردن از دیگران ، سپاسگزاری و دیدن داشته‌ها می‌تونه جلوی خیلی از بدبینی‌های ما رو بگیره.

    دقیقاً هر چقدر افکار مثبت داشته باشیم و فرکانس مثبت به جهان ارسال کنیم خداوند ما رو در شرایط و موقعیت و افراد بهتری قرار میده.

    هر چقد خودمونو از این فرکانس منفی و بدبینی دور کنیم بیشتر خالق اتفاقات خوب هستیم و بیشتر وجه خوب دیگران رو جذب می‌کنیم و بیشتر در آرامش خواهیم بود و بیشتر با خودمون در صلح هستیم و بیشتر به خودمون احترام خواهیم گذاشت و عزت نفس بیشتری خواهیم داشت.

    امروز یاد گرفتم برای مراقبت بیشتر از خودم ، باید به همه ی قضایا از زاویه ی بهتری نگاه کنم. آگاهانه تمرکز روی نقاط مثبت آدمها و اتفاقات روزمره داشته باشم.

    به راحتی می‌تونیم در یک لحظه با حس بدبینی تمام وجودمون رو به سمت یأس و ناامیدی و درد و ناراحتی و غم و اندوه و در نهایت افسردگی ببریم طوری که انگار دنیامون به آخر رسیده و همون لحظه با حس خوش بینی یعنی نگاه بهتری ، می‌تونیم آرامش داشته باشیم یا شادتر و خوشحال‌تر باشیم .

    اگه حس بدبینی به آدمها داشته باشیم از بیشتر آدمها کینه و نفرت به دل می‌گیریم و برعکس اگه حس خوش بینی به آدمها داشته باشیم خیلی راحت از اشتباهاتشون می‌گذریم و خیلی راحت می‌پذیریمشون

    بدون اینکه خدشه‌ای به حس دوست

    داشتنمون وارد کنه.

    تو عموم جامعمون و بیشتر آدمها ، به اکثر مسائل نگاه بدبینانه و صحبتهای بدبینانه میشه اما ما باید بدون ‌توجه بهشون ، ازشون رد بشیم .

    به هر مسئله و موضوعی میشه خوش بینانه نگاه کرد به شرط اینکه در لحظه انتخاب کنید که میخواید به همه چیز خوش بین باشید یعنی اون لحظه اون موضوع رو با اتفاقات گذشته نسنجید.

    مثلاً ما خونه ی یکی از دوستامون میریم با وجود اینکه خیلی تدارک می‌بینه خیلی کند پیش میره و پذیراییش به دل نمی‌شینه.

    اگه قبل رفتن به این موضوع فکر کنم هیچ رغبتی برای رفتن پیدا نمی‌کنم بنابراین سعی می‌کنم خوش بینانه فکر کنم که دوستم این دفعه درست پذیرایی می‌کنه.

    یا مثلاً خیلیا بدقولن یا بد حسابن یا وقت شناس خوبی نیستن. با توجه به شناختی که ازشون دارم اگه جایی حساب ، کتاب یا قراری و یا هر چیز دیگه‌ای ، باید سعی کنم اگه انتخاب کردم پس خوشبین باشم.

    خوش بین بودن منو یاد پیش فرضهای مثبت میندازه که استاد عزیز تو دوره ی کشف قوانین در موردش صحبت کردن . دقیقاً اون حسو بهم میده.

    رئیس باشگامون یه خانم موجه و با شخصیتی که اکثراً میگن خیلی بد اخلاقه ولی من از همون اول نگاهم نگاه مثبتی بوده به همین خاطر هیچ وقت بد خلقی ازش ندیدم.

    خیلیا در مورد محیط کاری خانمها و آقایون موضوعات ناجالبی میگن ، اما من از همون اول هر چند سختم بود اما تو این 6 ماهی که همسرم وارد چنین محیطی شد آگاهانه سعی کردم به این قضیه خوش بینانه نگاه کنم و ذهنمو درگیر افکار و باورهای غلط عموم نکنم .حتی به خودم گفتم مگه نمیگن تو این محیطها ، روابطهای ناجالبی اتفاق میفته . شاید تعداد اندکی ، روابط سالمی داشته باشن. چیزی که مردم می‌گفتن این بود! و گفته ی من این بود که همسر من ،دقیقا جز اون اندک آدمها محسوب میشه.

    حتی بابت فوتبالیست شدن پسرم ، همیشه ما به این قضیه خوش بینانه نگاه کردیم. با وجود اتفاقات غیر منتظره ، باز هم خودش و هم خودم سعی کردیم نگاه خوش بینانه‌ای داشته باشیم . پسرم که همیشه میگه من نگران چیزی نیستم خدا جایی که باید ، برام قرارداد رو بسته.

    الانم تبریز هستش . دقیقاً برای قرارداد با تیم لیگ برتر جوانان رفته. تو این چن روز مشخص میشه که پذیرفتنش یا نه !!!

    بابت صحبتهایی که در مورد سران مملکت و اتفاقاتی که از سمت اونا پیش میاد هیچ وقت نگاه بدبینانه‌ای نداشتم البته نگاه خوش بینانه‌ای هم نداشتم . تو این داستان همیشه خنثی بودم.

    مثلاً میخوام برم یه تیکه طلا بخرم ، دور و وریا همش میگن الان صبر کن ارزون میشه . برای من اصلاً اهمیتی نداره هر وقت که دلم میخواد همون موقع میرم خرید می‌کنم. به این چیزام فکر نمی‌کنم که تو ارزونی خریدم یا گرونی !!

    خیلیا این چیزا براشون مهمه و به این چیزا خیلی فکر می‌کنن. از وقتی که با باور فراوانی آشنا شدم و خدا رو شکر تونستم تا حدودی تو زندگیم اجراش کنم اصلاً به این چیزا فکر نمی‌کنم. تو لحظه هر خریدی که لازم بدونم چ نیازم باشه چ جز خواسته‌هام ، اگه در حد توانم باشه حتماً خرید می‌کنم و به قبل و بعدش فکر نمی‌کنم.

    دیگه وقتی کسی بهم محبت می‌کنه دست و پا نمی‌زنم که با عجله محبتشو جبران کنم چون خودمو لایق دریافت اون محبت می‌بینم میزارم ، سر صبر و جایی که لازم شد جبران می‌کنم.

    با توجه به شناختی که از نزدیکانم دارم نسبت بهشون توقع و انتظار دارم.

    از خیلیا هیچ توقع و انتظاری ندارم دیگه تحت تاثیر حرفهای بقیه قرار نمی‌گیرم که وقتی کسی غیبتی پیش من کرد، نسبت به اون آدم غیبت شونده بدبین بشم .می‌شنوم ولی انگار چیزی نشنیدم و به هیچ وجه صحبت‌های کسی که داره غیبت می‌کنه روم تاثیر منفی نداره ، اگه تو لحظه تاثیری بذاره صددرصد بعد از یکی دو ساعت فکر کردن سعی می‌کنم اون حس منفی رو از خودم دور کنم و فراموشش کنم.

    تو زندگیم هستن چن نفری که به دلایلی ، کمی بهشون آلرژی دارم . از امروز سعی می‌کنم به نقاط و ویژگی‌های مثبتشون بیشتر توجه کنم تا این حساسیتم از بین بره.

    تو روابط زناشویی و زندگی مشترک بدبین بودن اجازه هیچ لذتی به آدم نمیده. کاری باهات می‌کنه که تمام آرامشت از بین میره و تو مدام با گفتگوهای ذهنی درگیر باشی و در نهایت باعث حس نفرت تو وجودت میشه . طوری که ممکنه دست به اشتباهات و خطاهای زیادی بزنی که اول از همه خودت آسیب می‌خوری و بعد به طرف مقابلت آسیب می‌زنی .بنابراین باید تا جایی که می‌تونیم سعی کنیم حس خوش بینانه به روابطی که بینمون هست داشته باشیم . وقتی باور داریم خداوند آگاه به همه چیز هستش و وقتی باور داریم هر کسی پاسخ فرکانس خودشو می‌گیره و راه فراری برای کسی نیست بنابراین چرا باید بترسیم ؟!!! هرجا ترسیدیم باید همون مسئله رو با جایگزینی افکار مثبت و با داشتن ایمانی مستحکم ، بسپاریم به خدای بزرگ و قدرتمندمون .

    استاد جونم ممنون و مرسی به خاطر این فایل قشنگت .

    خدا رو سپاس میگم که هستی .

    از خدا میخوام که همیشه باشی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  2. -
    یاسر قلی زاده گفته:
    مدت عضویت: 1096 روز

    با سلام خدمت همه دوستان هم فرکانسی و استاد عزیز

    سپاس گذار خداوندی هستم که داره هر روز درکم رو نسبت به هدایتهایی که میکند بهتر و بیشتر میکند و سپاس گذار استادی هستم که بسیار ارزشمند و دوست داشتنی هست

    من بعد دیدن این فایل یع دوش مشتی گرفتم و خداروشکر کردم بخاطر همه نعمتهایی که بهم دادی خیلی شرایط زندگیم بهتر شده و جریان خداوند رو بهتر و بهتر درک میکنم و این درکم هم از هدایتهای خودش هست به قول بچه های NAمن هیچی نیستم تو میدونی خودت هدایتم کن چون که تو آگاهی تو رزاقی تو وهابی تو توانمندی تو قدرتمندی و تو بینهایتی و….

    زیر دوش حمام که بودم یاد فیلم فرار از زندان شائوشنگ افتادم و یاد اونحایی که به دوستش گفت که امید چیز خوبی هست

    اون انسان تو زندان خیلی کارهای مثبت انجام داد به زندانی ها درس میداد کتابخونه زندان رو بازسازی کرد میشد اونجا موسیقی گوش داد و حتی به زندان بان ها مشاوره مالی میداد و کمک شون میکرد و دوستان خیای خوبی داشت و تونست با اینکه تو شرایط سختی بود ذهنش رو کنترل کنه و خوش بین باشه و امیدش رو از دست نده و زندگی کنه و لذت ببره

    و این باور رو داشت که میشه که از این زندان فرار کرد چون این تصویر رو داشت که بیرون از زندان هست و این کار رو تو ذهنش تونست بسازه و ساخت و هر چیزی در ذهن ساخته شود صد در صد به واقعیت تبدیل میشه این جمله استاد در قدم ها شنیده بودم

    نکاتی که از دیدن این فایل خیلی عالی فهمیدم

    کل قانون جهان هستی رو استاد تو این فایل گفتید و من از خداوند میخوام که کمکم کنه که

    سپاس گذار نعمتها باشم چون که باعث میشه نعمتها هر روز بزرگ و بزرگتر بشع از هر چیزی که دارم شروع به سپاس گذاری کنم از پدر و مادرم از خانواده ام از شهرم از استاد عزیزم از همه و همه شکر نعمت نعمتت افزون کند

    تو دوره 12قدم مهم ترین تمرین ستاره قطبی توجه ما به اتفاقات مثبت مون هست که از صب درخواست میکنیم از خداوند که چه اتفاقاتی برامون رخ بده و شب نگاه میکنیم که چه اتفاقاتی در روز مون رخ داده و تایید میکنیم قانون جهان هستی رو که من هر روز باید به خودم بگویم که من هستم که تمام اتفاقات زندگیم رو رقم میزنم با کانون توجه ام و فرکانس های ارسالی ام

    تمرکز بر نکات مثبت انسان های به هر چیزی توجه کنیم از اون رفتار و ویژگی بیشتر وارد زندگی مون میشه

    باید اعتراف کنم که قبلا همیشه تمرکزم بر روی نکات منفی آدم هایی بود که براشون کار میکردم و اصلا روابط خوبی هم با هیچکدوم نداشتم نه من اکثریت انسان ها تمرکزشون بر رو نکات منفی همدیگه هست و تجربه ای که من داشتم چند ماه یع جا کار میکردم و بعدش از اونجا میومدم بیرون میرفتم یع جای دیگه بعدش بعد یع مدتی باز از اونجا میرفتم یع جای دیگه چون من فکر میکردم اونجا ایراد داره ولی بعدش فهمیدم که من ایراد دارم من باید تغییر کنم به قول یع مدیر فروشی داشتیم میگفت همه جا آسمون آبیع تو باید تغییر کنی تو باید تمرکزت رو بزاری روی خودت روی اعتماد به نفس ات رو احساس خوبت رو ارزشمندی خودت برو یع رستوران خوب غذای خوب بخور به خودت برس

    خداروشکر که همراه شما دوستان عزیزهستم

    هر کجا هستید به مسیرتون ادامه بدید چندین سال پیش تو یع سمینار دکتر آزمندیان بودم این جمله مهم رو بهم یاد داد

    گغت که مهم نیس که الان چه وضعیتی داری و چه زندگی داری مهم اینع که چه هدفی داری و میخوای چه کارهایی رو انجام بده یعنی اگه تو بدترین شرایط هستی میتونی زندگیت رو تغییر بدی و بهتر بشی و قدم بعدی رو برداری و به خاطر اون قدمی که بر میداری صد درجه باورهات نسبت به خودت بهتر میشه به قول استاد اینا رو به خودم میگم

    همه تون رو دوست دارم چون خودم رو دوست دارم

    از خداوند بی نهایتها رو برای همتون خواستارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  3. -
    خانم محمدی گفته:
    مدت عضویت: 651 روز

    با عرض سلام خدمت شما استاد گرامی

    همیشه وقتی فایل های شما را میبینم مخصوصا اون فایل که جدید روی سایت می‌گذارید این سوال به ذهنم می رسد که چرا در چهره استاد شادی نیست چرا استاد شاد نیست

    ما با کمک کردن و بخشش به دیگران میتوانیم شادی ماندگار در خود ایجاد کنیم

    استاد عزیز در مورد شادی هم صحبت کنید شادی ماندگار

    با تشکر از شما استاد گرامی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  4. -
    mahboube zamani گفته:
    مدت عضویت: 1108 روز

    انْظُرْ کَیْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلی‌ بَعْضٍ وَ لَلْآخِرَهُ أَکْبَرُ دَرَجاتٍ وَ أَکْبَرُ تَفْضِیلاً (21) سوره اسرا

    ‏بنگر که چگونه بعضی از آنان را بر بعضی دیگر برتری دادیم، وقطعاً درجات آخرت، بزرگتر و ارزشمندتر است.

    خدایا تنها تورا می پرستم و تنها از تو یاری میجویم من را به راه راست هدایت فرما،راه کسانی که به آن ها لذت، شادی، خوشبختی،سعادت،سلامتی،ثروت،پرهیزکاری،تقوا و کنترل ذهن، سپاس گزاری و شکرگزاری نعمت های بی کرانت، حال خوب، احساس خوب، ارامش، اسایش و هر انچه خیرعطا فرمودی.

    سلام بر رفیق شفیقم همدم همیشگیم یار و یاور هر لحظم رفیق مهربان که همیشه حامی و حمایتگر من،و جهانو مسخر من کرد و از روح خودش در من دمید و منو اشرف مخلوقات قرار داد و بی نهایت نعمت بهم بخشید عاشقتم خالق همیشه حی و حاضر و مهربان تر از مادر.

    سلام بر استاد توحیدی و موحدم مردی که راه ابرهیمی رو پیش گرفته و درس توحید به ما می آموزه و سلام بر همراه همدم و نمونه بارز شاگرد نمونه مکتب یکتاپرستی مریم جان عزیز و دوست داشتنی،میبوسمتون و از همینجا تک تک دعاهای خیر رو براتون میفرستم و از خدابرای شما دو عزیز خواستار زندگی سلیمانی رو دارم.

    سلام به دوستان سایت یکتاپرستی عزیزانی که سرتاسر عشقن و از هر تجربه و کامنتشون میشه سعادت و خوشبختی رو به راحتی به دست اورد از خالق و فرمانروا کل کیهان براتون عشق، سلامتی، سعادت، ثروت، ارامش، و معنویت الهی میخوام هرجا هستید لبخند بر لبتون و نهایت لذت رو از زندگی ببرید دوستتون دارم.

    خدایا شکرت حال دلم خوب نمیدونم منی که کامنتام حتی به 10تاهم شاید نرسه یه حسی بهم گفت بنویس میدونم اینا نوشته های من نیست خداست که داره مینویسه امشب دستور داد و منم گفتم اطاعت سرورم امر امرشماست تاج سرم و از شروع کامنت اشکام داره میاد ی حال خوبی دارم اما نمیدونم چیه ولی اشکی داره جاری میشه ک حال دلم عالی و بیان کردنی نیست.

    بیایم با شکرگزاری شروع کنیم.

    خدایا شکرت رفتم بیرون نمیدونید چه صحنه ای دیدم الله اکبر سرمو بالا بردم ماه کاملو دیدم نورانی ابرهای اطرافش یه صحنه زیبا تو این هوا ماه دلبری میکرد و چشمک میزد، شکرت خدا برای اینکه خدای میکنیو من بندگیتو، خدایا شکرت که قوانینی گذاشتی اسان برای تجربه بهشتی در زمین، خدایا شکرت که حتی اگر نافرمانی کنم بازم با اغوش باز پذیرای و میگی عیب نداره تو از وجودمی، خدایا شکرت برای کتاب هدایت، خدایا میدونی امروز وقتی بیدار شدم گفتم ببین محبوبه تو اگه تا ابدم شکرگزاری کنی بازم ی صدم نتونستی ذهن گفت چطور؟ گفتم از الان بلند شو و هرکاری کردی و هر وسیله ای رو دیدی استفاده کردی شکرگزار باش شروع کردم خدایاشکرت برای تخت برای رو تختی برای بالشم برای رو بالشی برای اینکه میتونم تختو مرتب کنم برای بیداریم برای شنیدن صداها برای نشستنم، برای بلندشدنم، برای راه رفتنم، برای مرتب کردن تختم برای راه رفتنم، برای مسواکم برای خمیردندون، برای برس، برای آینه برای سرویس، برای اب لوله کشی، برای لوله کشی که اب راحت در دسترسم برای اب گرم، برای اب گرمکن برای دستام که مسواک میزنم برای دندونام برای لثه هام برای زبونم برای صورتم برای چشام و…. همینجوری ادامه دیدم ذهن ساکت شد به خودم اومدم دیدم نیم ساعت هرچی میبینم و کارامو انجام میدم با وسیله ای هی میگم شکر ذهنمم سمت خیال و تفکرات منفی، نرفت گفتم خدایا وقتی تو مدارشکرگزاری باشی چقد حالت بهتر میشه و اینکه اصلا ذهنت تقوا کامل داره و اگر این کار از اول صبح تا موقع خواب باش نه حرف بیهوده میزنی نه افکار نادرست نه هرچیز بیهوده ای، واقعا شکرگزاری یعنی در اغوش خدا بودن خدایا شکرت.

    فایلو شاید 10بار گوش کردم کامنتاشو تا جایی که تونستم خوندم هنوز موفق به نت برداری نشدم که امروز انجام میدم به امیدالله،وقتی دیدم موضوع فایل رو گفتم خدای من منم یه روز اینجوری بودم الانم هستم ولی خیلی کم شده چون من مادری بشدت بدبین و منفی نگر و اهل گله و شکایت و… دارم یعنی نمونه بارز کسی که خلاف قوانین عمل میکنه و برعکس پدری دارم بشدت خوشبین و مثبت نگر که همگام با قوانین و کاراش راحت پیش میره و همه عاشقشن و این متن زیر اخرین پیام بابا به من مال 3روز پیش:

    ســـــلام وعلیکم

    عاقبت همه بہ خیر و نیڪی باد

    یا الله در این روز

    دونعمت بہ ماعطاڪن

    خوشبختى بندگیت را

    درآغاز روز نعمت آمرزشت را

    در پایان روز

    اگر کسی به این باور برسد

    که غیر از “الله ”

    به کسی احتیاج ندارد

    رب بی همتا هم او را به غیر خودش

    محتاج کسی نخواهد کرد

    ای انسان خوش بین وخوش گمان

    تا زمانیکه ذهن ما با افکار منفی پر باشد نمی توانیم مثبت نگاه کنیم.!

    ای عاقل با دستمال کثیف هیچ شیشه ای تمیز نخواهد شد.!!!

    مادرم با بدبینی و منفی نگری کاری کرده همه ازش فاصله گرفتن جوری که هیچکس حتی حاضر نیست یک ساعت باهاش باش نمونه یک انسان منفی نگر و تمام ویژگی های بدبینی که استاد فرمودن رو دارن یاد اخرین خاطره ای که بابا و مامان تعریف کردن که مال مسافرت چند وقت پیششون بود و ماشین کاملا چک شده بود قبل سفر، تازه راه افتادن و 100کیلومتری شهر بودن و ماشین تسمه تایم پاره میکنه و به شکل معجزه آسای نجات پیدا میکنن و یک انسان شریف بعد از نیم ساعت وایمیسته تسمه ماشینو درمیاره میده به پدرم که حاجی برو من نمیرم سفر برمیگردم شهر این شمارم و نشونی ادرس میده و همونجا میمونه که یکی براش تسمه بیاره برگرده و سفرش لغو شد(ماجرای عجیبی تا اخر بخونش). دید مادرم: همون لحظه زنگ زد بهم شروع به نالیدن، من عادتمه میزنم رو اسپیکر و کارامو میکنم و اصلا متوجه نمیشم چی میگه فقط بله میگم یه جوری اعراض(مادرم ادمی که هزاران دلیل منطقی بیاری و بگی اینجوری اینجوری ساعت ها حرف بزنی به 5دقیقه نمیکشه برمیگرده به خونه اول انگار ن انگار تو حرف زدی باهاش و کلی منطق و دلیل اوردی)این چه سفریه هلاک شدم اصلا چرا اومدم چرا ماشین چک نشد چرا با اون ماشین نرفتیم چرا باید اینجوری بشه چ سفر بدیه تو این شرایط دزد نیادو…. دید پدر من که باهاشون صحبت کردم باباجان الخیر فی ما وقع حتما باید دیر میرسیدم حتما جلوتر خدا مارو از خطری نجات داده و چه خوب الان این تسمه دچار مشکل شد تا بعدش سفر ایمنی داشته باشیم و خدا یک دستی از دستانشو فرستاد و سریع العجابه شد (پدرم بشدت متوکل و ادم دینداری) تو این سفر دو هفته ای پدرم بشدت بهشون خوش میگذره، مادرم بشدت ناراضی و ب محض برگشتن مریض میشه و یک ضرر مالی هم میکنه اما پدرم 4 سفر دیگه با دوستان و همچنین خبری که سال ها منتظرش بود از برادرش اومد. و اون نفری که به پدرم کمک کرد بعد پیگیری تماس بابام فهمیدم اصلا نه اون شماره هست نه ادرس نه هیچی چون بابام شهرو میشناس دنبال بنده خدا گشت که جبران کنه اما اصلا نبود انگار همچین کسی نبوده اصلا و اینکه ماشین خراب شده جلوتر تصادفی بوده.قشنگ وقتی استاد داشت توضیح میداد که ادم بدبین چطوری و ادم خوشبین یاد پدرومادرم افتادم من عاشق هردوشون هستم و بی نهایت دوسشون دارم اما رفتار و عملکرد هر دوشون درس های بزرگی بهم داده که نشون از نتایج کسی که به قانون عمل میکنه چیه و کسی که خلاف قانون.و یه ماجرای دیگه صبح روزی که فایل اومد من گوش کردم چندین بار غروبش رفتم پیش خواهرم(خواهرم خداروشکر الان تمایل پیدا کرده به خوندن کتابای موفقیت پادکست موفقیت شکرگزاری و….خیلی نسبت ب قبل بهتر شده الهی شکر)خواهرم بشدت دنبال اخبار سیاسی اوضاع بد جامعه و اتفاقات بد هم خودش هم همسرش و پتروس فداکارن برای همه و باورهای اشتباهی که من قبلا داشتمو دارن و این زوج کلی اخلاق خوب دارن زن و شوهر که اگر روزی قوانین رو درک کنن و طبق قوانین برن میترکونن اما الان دارن چکولگد میخورن از جهان بشدت منم سکوت میکنم و چیزی نمیگم دقیقا مثل گذشته من و ان شاالله تکاملشو طی میکنه و قوانین رو درک میکنه، القصه جونم براتون بگه تا نشستم گفت میدونی برای فلان همکارم چه اتفاقی افتاد (از بس ماجرا و نشست1-7 تو محیط کار خودش و همسرش و جامعه داره میشناسم همکاراشو در حد نام) من رفتم ضامن فلانی شدم با بدبختی تونسته وام بگیره(یه نکته هم بگم خواهرم یه ویژگی خیلی خوب تازگیا تو خودش نهادینه کرده و میگه وام و قرض بانکی یعنی بی برکتی در زندگی یعنی از بین رفتن پول یعنی استرس و فشار عصبی و همه چیو باید نقد بگیری و نقد کار کنی اینم بخاطر تضادی که یک وام بزرگ گرفتن براش پیش اومد و خوشحالم و همیشه تحصینش میکنم برای ساختن این باور درست) همکارش میره بازار 4نفر خفتش میکنن کارتشو میگیرن و 25میلیون پولشو از کارت میکشن بیرون گفت میری بیرون خفتت نکن از جای شلوغ برو پول زیاد تو کارتت نزاز دزد زیاده شده و… در همین صحبت دینگ صدای اس ام اس واریز حقوق اومد به ثانیه نکشید شتلق پول از حسابش رفت و… بماند که پول برای چی رفت کجا و چی شد و یا وقتی میریم بیرون میگه ادم نادرست زیاد ال بل دقیقا یک اسپایدرمن در نقش منفی میاد میگه دیدی گفتم ناامن همه دزن، خداشاهد داشتم قسمتی که استاد در مورد اون فردی از نزدیکانشون که خیلی بدبین بوده میگفت ایرپاد تو گوشم بود یه دفعه خواهرم گفت همکارام خیلی دروغگون و میپیچونن و… ما فردا کارگاه داریم من که میدونم اینا کثیفن کارارو رو دوش من میندازن و… به ثانیه نکشید همون همکارش ک باید فردا ارائه میداد مطالبو پیامک داد من نمیام و کلی حرفو کج خلقی بدو بی راه،گفتم خدایا شکرت چقد داری برام الگو میاری که بدبینی و منفی نگری چه عواقبی داره.سرتونو درد نیارم اخرین موردم بگم دیگه کامنتم طولانی شد، منو خواهرم باهم ثبت نام گواهی نامه کردیم و اون سالا من تازه باسایت اشنا شده بودم من همیشه میگفتم خدا یه مربی عالی و مهربون با ازادی کامل تو رانندگی و همه جای شهر میرم برام انتخاب کرده خواهرم به هر ضربی زد که مربی خانم یا یه مربی مهربون آقا جور کنه نشد که نشد القصه بعد 7ماه گفتن بیاید دو تا راننده ساعت فلان خالی تایمشون میندازیمتون با این راننده ها چون اگر راننده خانم میخواید یک سال باید تو نوبت باشید دیگه پذیرفتیم که نه همینا خوبن چند روز بعدش رفتیم بخداوندی خدا راننده ای که به من اموزش، میداد بشدت مهربان خوش برخورد بااخلاق همش از خانواده از اصول درست از خانم و بچش از خوبی ها میگفت اصلا میبرد منو جاهای شلوغ شهر که بشدت شلوغ تصادف نکنی بردی تا یکی بوق میزد یا سرعتم کم بود یا هول میکردم میگفا فداسرت بقیه مهم نیستن تمرکزت رو کارت باش و رانندگی بیخیالشون فک کن ی مش دیونن یک انسان بشدت خوب بود 12جلسه اموزش داد من جلسه5فول شدم و هربار با همراهی که باهم می اومد میرفتیم یکونیم ساعت اموزش کلی خوش، میگذشت حالا خواهرم برعکس من با کسی افتاده بود که کلا بداخلاق بد دهن عصبی هرچی بگم کم گفتم تا جایی ک خواهرم با ماشین تصادف میکنه و حتی گریه کرد چندبار بلخره با مکافات تموم کرد اموزشو رفتیم برای امتحان شبش خوندم با خیال اسوده رفتم نمره کاملو گرفتم اما خواهرم باز با منفی نگری و ترس افسر و… رد شد باز منتظر شدم قبولیش بیاد بریم برای ازمون عملی چندماهی گذشت من رفتم اموزش خصوصی چون یادم رفتع بود زمان طولانی گذشته بود تا خواهرم امتحان بده باهم بریم 8جلسه پولو پیش پیش دادم برای جلسات خصوصی با یک راننده خانم اقا جلسه سوم اومدو امتحان پشت فرمون شد خداب سر شاهد فقط همون 3جلسه رو رفتم و چندتا ویدیو نگاه کردم و روز قبلش با دامادمون و ابجی رفتیم همون منطقه امتحان یکم کار کنیم از اونجایی که من مغرور شدم و منم منم کردم ک من میتونم و… خدا زد پس کلم و ماشینو زدم ب جدول خداروشکر چیزی نشد چون سرعت پایین بود همون لحظه گفتم خدایا غلط کردم اعتباره همه این اسونیا و یاد گرفتنا و شرایطای عالی رو به تو میدممن هیچیم ببخش منو که به خودم مغرور شدم و تو ذهنم گفتم من بالاترم از خواهرم و… ببخش منو، شد روز امتحان 60تا خانم 60تا اقا و یک ماشین و یک افسر کلی ترسونده بودت بچه هارو که افسر ال بل گفتم افسر کیلو چند کار خوب خدا درست کنه سلطان محمود خرکیه، خدا افسر من و اون تایید و مهر خوشگلم برام زده،خدا شاهد خواهرم گفت برای بار اول قبول نمیکنن همه رد میشن و…. شاید باورتون نشه از بین اون 60نفر خانم فقط من قبول شدم همه تعجب کردن افسر بشدت مهربان و فوق العاده حتی دستی رو هم من یادم رفت بکشم پایین خودش دستی رو برام کشید یا ترمز گرفت اما گفت افرین قبول شدی بقیه هم رد شدن و همه اون نفرات قبلش گفتن نمیشه رد میشیم سخت ال بل اما من میگفتم قبول میشم تمام.

    خدایا شکرت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  5. -
    عادل حسینی گفته:
    مدت عضویت: 2909 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته وتمام دوستان.

    استادعزیزم یه مدتی هست کامنت نذاشتم رفتم کشور همسایه برای کار

    برای اولین بار رفتم مهاجرت

    البته دوستم که قبلا چند سال اینجا بوده با اون اومدم بخاطر همون یکم راحت بود برام

    الان هم تو این سفر هستم و یک هفته از پاسپورتم مونده

    وتو این سفر به خودشناسی خیلی خیلی خوبی رسیدم واقعیت اون باورهای نامناسبی که داشتم همگی برام بلط شدن

    که بد بینی یکی از اوناست اونم چقدر بد بین واقعا

    میدونستم بد بینم و لی با وجود این فایل حسابی روشن شد برام حسابی خودشو نشون داد

    یعنی من در 98درصد مواقع کل زندگیم واقعا بد بین بودم و هستم همین الان شاید بگم شده 95درصد با وجود اینکه با شما اشنا شدم اما واقعا واقعا بشدت بد بینم وچون

    گذشتمم افسردگی بسیار زیاد داشتم با این فایل فهمیدم که بخاطر بد بینی بوده

    واونم توصیف نمیشه واقعا چقدر از تمام جنبه ها من بخاطر این بد بینی ونگرانی همیشگی که داشتم واقعا از

    لحاظ رابطه گرفتن عاطفی

    لحاظ گرفتن دوست جدید

    وروابط با دیگران

    لحاظ کاری وشغلی

    یعنی واقعا

    بشدن بد بین بودم وهستم

    توی این چند سال چند درصدی خیلی کم بهتر شدم

    خلاصه اینو خواستم بنویسم واقعا بد بینی بشدت بشدت زیادی داشتم ودارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  6. -
    فاطمه تقی زاده گفته:
    مدت عضویت: 2315 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربانم که هرآنچه دارم از آن تو دارم

    سلام به استاد عزیزم ومریم جانم

    سلام به تک تک دوستان نازنینم

    استاد 9 روز پیش فایل رو دانلود کردم بار اول که گوش دادم فکر نمیکردم جز افراد بد بین باشم.

    اما استاد هر روز این فایل رو گوش دادم وهربار یه نکته ضعفم رو پیدا میکردم

    استاد یه جاهایی هم شاید مثل قبل بدبین نباشم اما فقط این حس بد بینی در وجودم کمرنگ شده واگه ازش غافل شوم باز پر رنگ می‌شوند.

    استاد من از اونور افتادم نسبت به افراد خوش بین هستم خیلی راحت به همه اعتماد میکنم

    یکبار همراه دخترم ایستگاه خط منتظر خط واحد بودیم که یه دختر دانشجو که خیلی عجله داشت میخواست به موقع به کلاسش برسه از ما خواست اگه موافقین بیاین باهم یه اسنپ بگیریم وزوتر بریم وهزینه اسنپ رو باهم تقسیم کنیم قبول کردیم من اسنپ گرفتم تو مسیر گفت همراه بانک جواب نمیده

    کل هزینه اسنپ رو پرداخت کردم ودختر خانم هم شماره کارت ازم گرفت که بعد سهم خودش رو واسم کارت به کارت کنه که دیگه خبری ازش نشد.

    راستش از اونجایی که آگاهانه تلاش می‌کنم تمرکزم روی اتفاقات مثبت باشه این موضوع فراموشم شده بود اما وقتی خوب به دورن خودم رفتم تا نکات ضعفم رو پیدا کنم متوجه این موضوع شدم ودیدم من خیلی راحت به همه اعتماد میکنم واستاد همینطور که خودتون هم اشاره کردین درسته که باید نسبت به افراد خوش بین باشیم اما نباید از اونور بیوافتیم ،که من تو این زمینه مشکل دارم.

    استاد موضوع دیگه که هنوز خیلی باید روی خودم کار کنم سپاسگزار داشته هام باشم که آگاهانه دارم تمام سعیم رو میکنم که تمام تمرکزم روی داشته هام باشه

    وشکرگزار باشم.از اینجایی که باید خیلی حواسمون باشه وکنترل ذهن داشته باشیم الآن متوجه شدم که از یه راه دیگه نشتی انرژی دارم وحواسم نبوده

    این روزها که در کنار کار نونوایی وکارخونه وکلاس خیاطی هم شرکت میکنم وقت وزمانم خیلی گرفته شده تازه متوجه شدم جدیدا زمان کم می‌آورم برای انجام کارهام ومشکل اینجاست که بجای اینکه تمرکزم روی کارهایی که انجام دادم باشه وسپاسگزار باشم تمرکزم روی کارهایی هستش که هنوز نرسیدم انجامشون بدم وبا تمرکز بهشون هربار کارهای انجام نشدم بیشتر از قبلم میشه والان که متوجه این موضوع شدم تمام سعیم رو میکنم آگاهانه تمرکزم رو بزارم روی کارهایی که انجام دادم وشکر گزار باشم وباقی کارها رو بسپارم بخدا وایمان داشته باشم که خداوندم در بهترین زمان ومکان ودر بهترین شرایط وبا بهترین افراد قرارم می‌دهد.

    سپاسگزارم استاد عزیزم بخاطر تمام فایل های بی نظیرتون

    سپاسگزارم مریم جانم انشاالله خداوند حفظتون کنه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  7. -
    رویا طالبی گفته:
    مدت عضویت: 1697 روز

    سپاس معبودی که فرمانروای جهانیان هست

    سلام تکه ای از خدا

    اگر بخواهیم قانون های جهان هستی رو لیست کنیم و مهم ترین رو بنویسیم اون

    قانون جذب هست

    اگر کمی در مورد کهکشان ها اطلاعات داشته باشیم

    یا

    در مورد

    کهکشان خودمون

    کهکشان راه شیری

    این کهکشان که به صورت دایره ای در حال حرکت هست اعم از ماه، زمین، مشتری، زحل، مریخ… یک مرکز داره به نام سیاه چاله

    و این سیاه چاله یک نیروی غیر قابل وصف و غیر قابل رویت و غیر قابل لمس(الله) هست

    و این جاذبه هست که این همه کره رو با اون نیروی مرکز حفظ کرده اگر جاذبه نباشه

    تمام راه شیری از هم پاشیده میشه و کل کره ها به هم میخوره

    داشتم با خودم می گفتم که قانون جاذبه یا همان قانون جذب بزرگ ترین و مهم ترین قانون جهان هستی هست

    ما اگر بیاییم از این قانون استفاده کنیم یعنی

    در افکارم به چیز های خوب توجه کنم در گفتارم در مورد چیزهای مثبت صحبت کنم و در نگاهم به چیزهای زیبا توجه کنم

    از جنس همین ها طبق بزرگ ترین و مهم ترین قانون جهان هستی

    جذب می کنم و وارد زندگیم میشه

    به همین راحتی و خوشمزگی

    نقطه سر خط درس تموم شد

    من کلا آدم خوشبینی هستم به گونه ای که بعضی وقتا ها بهم میگن واقعیت و حقیقت رو نمیبینی در حالیکه من با این خوشبین بودنم هیچ وقت و هیچ وقت مورد سوء استفاده قرار نگرفتم و باعث شده هم خودم از لحاظ ذهنی اذیت نشم هم دور اطرافم رو با بد بین بودنم اذیت نکنم

    چون آدم های بد بین نه تنها با بدبین بودنشون خودشون اذیت میشن و همیشه در مورد همه چی و همه کس سوءظن دارند بلکه با این طرز نگاهشون به دنیا و آدما و نحوه کلامشون دور اطراف خودشون رو هم اذیت میکنن

    خداور شکر میکنم بابت مسیری که در آن هستم و الله مهربانم مرا در این مسیر زیبا و عاشقانه قرار داده سپاسگزارم دوستت دارم

    خداروشکر میکنم که از خدای خودم و از خودم راضی هستم و از خدای مهربانم میخوام از من راضی و خشنود باشه و هدایتم کنه آنگونه باشم که می پسندد

    خداروشکر میکنم که از اول آدم خوشبینی بودم و هستم و ذهنم و زندگیم آرام و پر از اتفاق های مثبت هست

    خدارو شکر میکنم که الله مهربانم روز به روز آگاهترم می کند

    خدارو شکر میکنم که آگاهی های ناب به طرق مختلف در من جاری هست

    خدایا شکرت

    عاشقتم ای نیروی غیر قابل روئیت و غیر قابل مشاهده

    و همه عاجز از وصف تو

    ممنونم استاد عزیزم

    عشق براتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  8. -
    میلاد خوشبخت گفته:
    مدت عضویت: 1196 روز

    سلام استاد عزیزم

    باز هم یه فایل ارزشمند چند صد میلیون دلاری

    خدایا شکرت

    نکات مهم زیادی تو این فایل گفته شد اما من همینطور که داشتم باخودم در موردشون صحبت میکردم هدایت شدم به دیدن موهبت های زمستان و این سردی هوا که آقا بیا خوشبین باش که این فصل هم بی نهایت زیباست و شمردم زیبایی هارو

    این سرما باعث میشه که ما موهبت های زندگی رو بیستر ببینیم و سپاسگزار باشیم

    گازی که مصرف می کنیم لوازم گرمایشی سقف بالای سرمون، نعمت های طبیعی که براحتی بدست ما میرسن

    دور همی های شب های سرد زمستانی

    شب یلدا و مهمونی ها و فراوانی نعمتها

    خوردن یه استکان چای در کنار آتش یا بخاری

    زیر کرسی نشستن و تعریف های باحال

    عکاسی در برف و باران و خاطره سازی و قدم زدن های عاشقانه و خانوادگی

    ساختن آدم برفی و برف بازی و لذت های زمستانی

    دیدن فراوانی آب و نعمت

    انجام ورزش های زمستانی پرطرفدار و خلق بی نهایت ثروت در این روزها

    تولیدات بی نهایت پوشاک گرم

    ایده های عایق بندی جدید و فرصت های شغلی بی نهایت

    دسترسی به میوه های زمستانی مثل پرتقال و نارنگی و لیمو و کیوی و انار

    جاری شدن رودخانه ها و چشمه ها و پرشدن سفرهای زیرزمینی

    احداث گلخانه های مدرن تر و محصولات بیشتر

    و چه کسانی در همین زمستان به شغل مورد علاقه شان هدایت میشن

    چه کسانی خانه دار میشن

    و بی نهایت زیبایی دیگه

    در تمام روزها و ثانیه ها فقط زیبایی وجود داره

    خدایا شکرت برای این همه زیبایی و نعمت و ثروت و فراوانی در جهان

    و سپاسگزاری چقدر فرکانس بالایی داره که هرلحظه که انجامش میدم غرق در شادی میشم

    به هرچی توجه کنی از همون رو بیشتر به زندگی دعوت می کنی.

    ثروتمندشدن معنوی ترین کار دنیاست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      فاطمه ۱۴۰۳ گفته:
      مدت عضویت: 656 روز

      حالم خوبتر شد با خوندن کامنتت آقا میلاد

      خنده ب لبهام آوردی

      الهی ک ازته دل بخندی

      چقد جالب درمورد هرچی مینویسی همون لحظه تجسمش میکنی ناخودآگاه

      درمورد نعمت فصل زمستان وکسب وکار وچایی گرم و دورهمی یلدا گفتی

      آخ جون چ کیفی میده وقتی سردمه غذای گرم میخورم

      مثلا استخون انداختم توی قابلمه نخود بافلفل ونمک و آویشن چ شد ههههه

      یا واسه خودم ذرت مکزیکی گرم درست کردم اویشن زدم حسابی خوردم مزش الان اومد زیر زبونم

      ای خدا شکرت

      یا لبو شلغم

      کره ی بادام زمینی باعسل وگردو

      خرما ارده

      خنده های منو عزیز دلم

      خنده های نی نی قشنگم ک تازه یاد گرفته بشینه و بگه بابا

      ای خدا

      بغل دخترم ک همش میگه دوست دارم مامانی

      دیشب شوهرم از سرکار اومد پولی گذاشت کنار

      بعد دخترم گف این پول واسه کیه

      گفت واسه مامانت گذاشتم

      غذای خوشمزه دلخواهم برامون آوردن

      امروز نشستم توی شغل مورد علاقه ام چندساعت مهارت جدید یاد گرفتم

      دیشب عالی خابیدم

      واسه خودم یک موگیر درست کردم ب موهام زدم

      اگر اینا نعمت نیس پس چیه؟

      فبائ آلاء ربکما تکذّبان

      کدامین نعمتهای خدارو انکار میکنید؟؟؟

      آقای خوشبخت امیدوارم هرجا هستی شاد وخوشبخت باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    فاطمه کیاستی گفته:
    مدت عضویت: 2014 روز

    به نام خدا

    سلام خدمت استاد عزیزم

    استادجانم ممنونم ازت بابت تهیه این فایل های زندگی ساز. واقعا زندگی سازن واقعا وقتی مدام گوش بدی و درکت بره بالاتر اصلا زندگیت رو بهشت میکنه .خدایا شکرت

    ساعت 6و نیم صبح و من مثل همیشه صبح زود بیدار شدم و عاشق این صبح زود بیدارشدنم چون خیلی این سکوت صبح رو دوست دارم و صحبت با خداوند صحبت با ربم ک همیشه هست میشنوه میبینه و اگاهه و لذت بخش ترین کار شده برام ک براش ساعت ها بنویسم توی دفترم و هی براش توضیح بدم از زیبایی ها بگم براش و شروع کنم شکرکردنش بابت دادن این همه زیبایی به جهان. دارم یاد میگیرم شخصیتی صدق بالحسنی داشته باشم.

    من خودم واقعا ک فکر میکنم یک فردی کاملا بد بین بودم و همیشه به هرکسی یا هراتفاقی ک فکر میکردم همیشه به بدترین نتیجه فک میکردم ک خوب الان خداروشکر خیلی بهتر شدم اما هنوزم گاهی میاد.

    مثلا اگه تو یه رابطه بودم به این فکر میکردم تهش ک خواستیم جداشیم حالا با دعوا جدا میشم یا طرف خیانت میکنه یا هرچیزی و خوب رابطه هامم همین بود

    یا اگه یکی میومد سمتم این توی فکرم بود این آدم میخاد ازم سواستفاده کنه

    این شخصیتم از مادری شکل گرفت ک از بچگی منو میترسوند از همه چی از مردها از تاریکی از چمیدونم خیلی چیزا همیشه به بدترین اتفاقا فکر میکرد و همیشه هم به من القا میکرد و خوب منم بعد یه مدت اینجوری شدم و ترس هام خیلی زیاد شد. اما استاد از زمانی ک باهاتون آشنا شدم آروم آروم شروع کردم رفتن تو دل ترس هام.اگاهانه از خدا خواسته ام کاری کنه ک من تنها باشم تو خونه تا ترسم بریزه الان از اون تصمیمی ک گرفتم 3 سال میگذره و نمیدونین آخرین باری ک تنها خونه بودم چقدر بهم خوش گذشت و عاشق خدام ک وقتی ازش چیزی میخوایی جوری آدم هارو عوض میکنه برات ک اصلا تو لذت میبری .و دیدگاه مثبت داشتن به همه چی خیلی قشنگه وقتی شروع کردم ک خوش بین باشم ذهنم شروع کرد نجوا کردن ک انقد خوشبین بودنم خوب نیست ها؟؟ وقتی بهش فکر کردم این جوابو بهش دادم : من دارم تو جهانی زندگی میکنم ک خودم دارم خلق میکنم زندگیم رو و من قدرت تصمیم گیری و انتخاب دارم. دوتا راه دارم یا بیام توجه کنم به چیزای خوب و همیشه خوش بین باشم ک مطمئنم وقتی اینجوری باشم هراتفاقی ک بیافته به نفع منه یا میتونم به حرف تو یکی گوش کنم انقد خوش بین نباشم ک خوب به همون نسبت ضربه اشم میخورم چون قبلا اینجوری بودم. الان دارم تصمیم میگیرم خوشبین باشم در همه ای موارد و مطمئنم ک به هرچیزی ک توجه کنم از جنس همون وارد زندگی من میشه .

    استاد من شروع کردم تحسین کردن آدم ها چ حضوری چ وقتی پیش من نیستم واقعا دارم میبینم ک آدم های اطرافم چقدر تغییر کردن به راحتی اونایی ک من اصلا باهاشوم هم‌فرکانس نیستم رفتن و اونایی ک دارم باهاشون زندگی میکنم تو خونه(پدرم و مادرم) عجیب عوض شدن و خیلی خیلی عالی شدن.

    من این تنهایی رو دوست دارم ک آدمهای زیادی اطرافم نیستن لذت میبرم از بودن با خودم و همین معدود آدمهایی ک هستن و نمیدونین چ عشقی میکنم .

    استاد من دارم به خودم یاد میدم که الخیرفی ماوقع دارم آگاه بودن مطلق خداوند رو هرلحظه به خودم یادآوری میکنم و چقدر هم لذت میبرم.

    قبلا آدمی بودم ک اگه طرف برام میمرد من دوسش داشتم و اگه یه بدی میکرد دیگه تمام اون آدم شاید تو رو باهاش خوب رفتار میکردم اما واقعا پشت سرش یه حس عصبانیتی داشتم بهش اما الان واقعا به ندرت از آدمهای اطرافم بدی میبینم اما اگرم ببینم همونجا میگم مگه این آدم 10 تا خوبی بهت نکرده بود؟؟ یادت رفته ؟؟ قانون رو ک میدونی بسا توجه کن رو خوبی هاش. انقد یا همین ها حالم خوب میشه و دیدم رو نسبت به اون آدم عوض میکنه ک واقعا حالم خوب میشه.

    استاد عزیزم سپاس گزارم ازتون بابت این همه آگاهی

    خدا شمارو برای ما حفظ کنه

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  10. -
    نازیلا محجوب گفته:
    مدت عضویت: 471 روز

    وَ تَوَکَّلْ عَلَی الْحَیِّ الَّذِی لا یَمُوتُ‌،”

    توکل بر ذات زنده‌ای کن که هرگز نمی‌میرد.58 فرقان

    سلام استاد عزیزم و هرکسی که این کامنتُ میخونه، امیدوارم حالِ دلتون عالی باشه و حاکم بر ذهن و افکار خود باشید.

    یادمه منم فقط به یک اتفاق بد دائم فک میکردم که قراره بیفته یکی قراره زنگ بزنه به برادرم یا پدرم یک خبر بد بگه ک من استرس بگیرم.

    دائم نگران و بدبین!

    یا به قولِ استاد، تمرکزم روی اتفاقات بد گذشته بود که باعث تشدید اون مسایل در زندگیم شد و من فقط روابط دربه داغونُ تجربه کردم. با آدمایی برخوردم که فقط بهم درد دادند یک سری ویژگی‌های کاملا بد که نگم بهتره و خداوند منو نجات داد ازو آدما و روابط ناپایدار .

    استاد درست میگه ما در جامعه و خانواده‌ایی بزرگ شدیم که بدبینی در ریشه ریشه‌ی ذهن ما جا گرفته و خیلی سخت میشه که ازین سیمابی که به ذهن چسپیده رها شد.

    گاهی بخودم میگم چرا اون نتایجی ک دنبالشم رخ نمیده،من که خانه نشینم و هی دارم روی قوانین کار میکنم کجای کار می‌لنگه؟

    الان میفهمم مشکل کجاست!

    هر فایلی که در سایت می‌ذارین یک کلیدی هست که بهم میگه نازی اینجا تو مشکل داری ،اینجا پاشنه‌ی آشیل توست.

    اولین پاشنه‌ی آشیلم اینکه بدبینم ، در خانه هی تمرکزم رو نکات منفی اعضای خانواده‌ام هست، تمرکزم روی یکنواختی زندگی هست،روی رخ ندادن نتایج هست،روی متعهد نبودن به کنترل ذهن چموش هست. خب چطور نتایج رخ بده!

    ازون طرف هم حکومت و شرایطی ک برا زنان در افغانستان ایجاد کرده !

    اما وقتی ذهن نجواگر شروع میکنه به زمین زدنم، میگم آیا خدا برای من کافی نیست؟

    اصن چرا افتادم دنبال رسیدن به خواسته‌ها؟

    چرا نمیرم دنبال خودم، چرا دنبالِ خداوند !

    چرا چسپیدم به خواسته‌ها ؟

    در 24 ساعت حداقل 8 ساعت دارم روی قوانین کار میکنم وکار خانه که اصن تمومی نداره !

    اصن ول کن رها کن نازی !

    بچسپ به خودت، به خداوند! قرآن را دارم روش کار میکنم که دقیق تر بفهمم و قوانین بخودم یادآوری کنم ! آیات رحمت الهی را مینویسم و حفظش میکنم. این ازصدتا تمرین و سپاسگزاری که اصن خط به خط مو به مو ازیاد کردم بس ک نوشتم بهم حس بهتر میده.

    یادمه دوسال قبل ک سپاسگزاری را شروع کردم با این جزییات نمیفهمیدم چی به چیه، ولی صبح و شب مینوشتم فقط مدت دوماه و بعد رها کردم. خیلی نتایج بزرگ رخ داد در زندگیم! پول‌های زیادی به خانواده ما رسید! از خیلی قرض‌ها نجات پیدا کردیم یک زندگی مفرح داریم.!!!

    باخودم میگفتم چطوره من ازون سال بیشتر سپاسگزاری میکنم صفحاتم بیشتره، انقدی نوشتم ک خط به خط موبه مو ازیادم ک چی بنویسم چرا الان نتیجه رخ نمیده؟

    فکر کردم آره من چسپیدم به انجام تمرینات و دنبال نتیجه بودن.

    من رها نکردم! هی میگفتم الان کدام تمرین انجام بدم چی کار کنم ! اونقدر ک برا خودم وقت نداشتم ازیاد خودم غافل شدم.

    من درونم بیزار شده بود از هرچه تمرینه ازهرچه قانونه!

    قانون مشکلی نداشت، مشکل درمن بود ! من رها نکردم، من ازیاد بردم که نباید چسپید، باید بخود هم رسید،گاهی یک آهنگ شنید ،گاهی یک فیلمی انگیزشی دید یا چیزی که حالتُ خوب میکنه،گاهی باید باخود مدتها حرف زد بجای تمرین، باید ازخود پرسید که برای خود چه کنم ،باکودک درون آشتی کرد! به تفکر به آیات پرداخت و باخدا حرف زد بیخیال هی نوشتن سپاسگزاری!

    یک روزی فکر کردم من سوای همه جنبه‌های مادی، من بجز از خدا هیچ چیز مهمی ندارم. خدا بزرگترین دارایی منه!

    بعد فهمیدم منِ درونم میخواد بگه مهم‌ترین دارایی تو خداست .

    چیه چسپیدم به اینهمه رسیدن ها، مگه تهش چیه!

    اوایل میگفتم مهمترین خواسته‌ی من یک همسر خوبه!

    بعد دیدم اصن همسر چیه !

    اینا نباید مهم باشه برام.

    حکم زنده بودنم باید رابطه‌ی خوبم باخودم و لذت بردن از خلوتم باخودم باشه.

    فهمیدم منِ درونم یک دید دیگه‌ایی از دنیا داره

    چیزی ک تازه متوجه شدم.

    ازبس دربه در دنبال خواسته‌ها بودم متوجه نشدم که ازخودم غافلم!!!

    استاد درست گفته که مهمترین رابطه باید رابطه باخودمان باشه! از لحظه لذت ببریم نه در گذشته و نه در آینده باشیم و تقوا داشته باشیم به خدای بزرگ که رحمت اللعالمین هست حتما در زمان منابسش اتفاقات رخ خواهند داد.

    الان آرامترم، به گفته‌ی محمود درویش زندگی را سخت و آدمها را جدی نگیر!

    همینه اگر درین دو اصل استاد بشیم اتفاقات خودبخود رخ میده.

    اون وقت چرخ زندگی روان تر میشه.

    یک شبه این اتفاقات رخ نمیده و باید پایدار بشه فرکانس‌های ما، و منم تازه یک ماهه درک کردم درون خودمو و امیدوارم هر روز بهتر و بهتر بشم و بعد اون آدمی بشم که بعدا حرفی برا گفتن داشته باشه از تقوایی ک پیشه کرد در رسیدنِ به آرامش واقعی که نچسپیده به نتایج مالی یا یک فرد خاص، ولو اگر بهترین فرد دنیام کنارم باشه و به هردلیلی رابطه با او تموم بشه اصن کَکم نگزه و آرامشم بهم نریزه!

    من متوجهم که اصن دوستانی ک واقعن بشه سرش حساب کرد و اسمش دوست بشه ندارم اگه دارم فقط اجتماعی هستند . واقعن درسته که آدم تنها باشه بهتره نه اینکه با هرکسی در رابطه باشه و واقعن بخودم این لطفُ کردم و از جمعِ دوستان خودم دور کردم و نخواستم با قانع کردن اونا بخودم ظلم کنم و اونا را بفهمونم که من میفهمم درمورد قانون شما نه!

    الان منم و خدا !

    همه‌ی زندگیم همینه!

    ناراحتم نیستم

    حتی در هیچ محفل و مهمانی هم نمیرم نه ک بگم تارک دنیا شدم . متوجه شدم اون جمع‌ها فقط باعث پایین امدن فرکانسم میشد که منُ دچار تزلزل ایمان کنه .

    جمعی ک غیبت کنه، جمعی ک داشته‌های خودرو قراره تو چشم بقیه فرو کنه که تو حسادت کنی و نتونستی روی عزت نفس‌ات کار کنی درست ک حس حسادت ازبین ببری جایی نرو،بجاش رو خودت کار کن .

    خداشاهده ک از وقتی کار میکنم رو خودم سه ساله درهیچ جمعی نمی‌رم و اساسی ک بگم یکساله بشدت متعهدانه کار میکنم رو خودم حسادت‌های قبلُ ندارم، غیبت نمیکنم، گرچه فضای خانه متشنج میشه گاهی ولی سعی زیادم بر اینه ک خوب فک کنم، یک سلسله قوانین بخودم وضع کردم که چی کار کنم جر و بحث کمتری ایجاد بشه و فرکانسم پایین نیاد.

    ینی این دوری از آدمهایی ک فکر میکردم باید اجتماعی باشم و اون آدمها برام حکم مرگ و زندگی داشتن ، منو به اصل زندگی فهماند.

    من دارم به میزانی ک قوانین درک کردم رشد میکنم. این رشد زیاد نیست ولی داره آهسته آهسته شکل میگیره و من خوشحالم اون دختر قوی‌ایی میشم که منِ درونم ازم آرزوشُ داشت!

    استاد ممنون که یکبار دیگه بهم فهماندین که مشکل کارما کجاست.

    تمرکز ذهن‌تان مستدام دوستان عزیز!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای: