https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/09/abasmanesh-1.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-09-21 00:43:202024-09-21 02:45:56دستور العمل «خانه تکانی ذهن، گام به گام»
356نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
من خودم مدتی هست درگیر یه مساله هستم بعضی اوقات واقعا نجواهایی در گوشم زمزمه میشه که بهم میگه غیرممکنه درست بشه و من اخیرا خیلی احساس نیاز به آرامش قلبی و پیام الهی بودم که امروز دیدم خدای من انگار این فایل و این پروژه مختص من ساخته شده
و همچنین من بارها از نتایج و اجابت کردن های خداوند که خیلی ساده و معجزه آسا از برخورد و هدایت شدن از این نوع مساله که دارم به نتایج رسیدم اونم خیلی راحت و خود به خود رخ داده برامکه اگر میخواستم با زور انجامشون بدم که باید خیلی سختی میکشیدم تا درست بشه من مینشستم یسری باورهارو درموردش توی ذهنم میساختم که خیلی زود خودش درست میشد
و حالا میخوام برا خواسته هام از همین باورم استفاده کنم مثلا برای کسب ثروت،موفقیت حرفه کاریم،و در هرچیز دیگه ای که باورهای ضعیف دارم میخوام استفاده کنم و با خودم میگم چطور برا این کار اینقدر سریع و ساده جواب میده قدرت ذهن من پس من میتونم از الگوبرداری همین مساله خودم استفاده کنم برا بقیه خواسته هام چونکه من دارم عظمت و قدرت ذهنمو در ساخت کانون توجهم میبینم پس من بیش از حد تصور توانا و قدرتمندم
واقعا بابت اینهمه زحمات و زمانی که با عشق میذارید برا این پروژه ها و این آگاهی ها که برا هرکدوممون زندگیساز و سرنوشت سازه
و کسانی که هدایتپذیر باشند بر هدایت آنها میافزاید و خویشتن داریشان را به ایشان میبخشد.محمد.آیه 17
خدایا بی نهایت بابت امروز و این لحظه زیبا و این هدایت و نتایج عالی که برامون به همراه داره سپاسگزارتم.
از استاد شایسته عزیز و مهربان و استاد عباسمنش عزیز بابت این فایل و تمام فایلها و تلاشهاشون برای اگاه تر شدنمون سپاسگزارم.
وقتی گفتین که از خداوند وارد شدن به یک مدار بالاتر و هموارتر شدن مسیرتون رو خواستین و به این به روز رسانی و تحولش هدایت شدین این دقیقا خواسته ای بود که من به تازگی خیلی زیاد از خدا داشتم.
چند وقت پیش در قسمت نشانه های سایت به یک لایو که شمارش رو خاطرم نیست هدایت شدم.لایو مربوط به 20 ابان 1401.چقدر اون فایل برای من اگاهی داشت .ازش خلاصه نویسی کردم و هر روز دارم مرورش میکنم و از همون لحظات اول به اندازه عملم تاثیراتش شروع شده و تکاملی داره همینطوزی رخ میده.چند روز پیش سفر کوتاهی داشتم.از شب قبل گوشیم رو شارژ کردم و ذوق داشتم که تو مسیر خودمم و خودم و کاملا تمرکز میزارم رو گوش دادن فایلها و اگاهیهای ناب جلسات قدم یک.به محض حرکت هندزفری گذاشتم که فایلها رو گوش بدم دیدم فقط موزیک های بی صدا رو که اهنگ های تجسمی سایت هستند تو گوشیم پخش میکنه و فایلهای گفتاری که اونها هم همش فایلهای استاد عزیز هستند و شکر گزاری راندابرن رو پخش نمیکنه.خیلی عجیب بود چون شب قبلش این مساله نبود .وقتی رسیدم سریع گوشیم رو بردم یه جا ببینن.اقای محترم تعمیر کار موبایل با یه هندزفری نو تست کردن دیدن که همین شکلی بود وقتی هندزفری رو در میاوردن خیلی عالی فایلها پخش میشد.اون اقا به محض اینکه صدای استاد عزیز رو شنیدن گفتن این اقای عباسمنش کیه؟خیلی عجیبه خیلی مورد مثل شما بهم میخوره اون لحظه فقط خوشحال شدم گفتم خدا رو شکر تو دلم گفتم این نشون میره استاد عزیز چقدر دارن عالی عمل میکنن که شاگرداشون بیشتر و بیشتر میشه و چقدر موفقن .اون اقا پرسید ایشون کین خیلی برام جالب شده و کنجکاو شدم ببینم ایشون کین که این همه طرفدار دارن.گفتم تشریف ببرید سایتشون متوجه میشید .ادرس سایت رو هم بهشون گفتم.با یه لبخند و یه حالت شاد گفتن پس معجزه قراره با ایشون رخ بده اره؟گفتم نه معجزه با خودتون رخ میده و دیگه ادامه ندادم .بعدش چقدر خودم رو بیشتر دوست داشتم انگار با یک زهرای دیگه رو به رو بودم گفتم آفرین زهرا چقدر عالی عمل کردی چقدر تحسین کردم خودم رو که نخواستم کلی توضیح بدم و راجب قوانین حرف بزنم و بخوام دیگران رو تغییر بدم.به خودم گفتم این آقا اگر خودشون بخوان قطعا این نشانه ها رو دنبال میکنن چه نیازی هست بشینم دیگران رو توجیه به حقانیت مسیر استاد عزیز کنم.جالبه که چند تا مغازه اونور تر گوشیم رو نشون دادم و تست کردند مساله حل شده بود و حتی این مساله باعث شد تعمیر کار بعدی که گوشیم رو دیدن متوجه بشن باتری گوشیم باد کرده و گفتن عه این گارانتی داره و بدون پرداخت هیچ هزینه ای باطری گوشیم رو تعویض کردند و حتی گفتن این کار ما نبوده و در اصل جایی که باتری رو که سال گذشته خریده بودم همونجا باید تعویض میکردین اما ما همکارمون داشتن و براتون انجام دادیم اشک تو چشمام جمع شده بود که بابا اینها چینش خداست که از یه تضاد کلی برکت میاره.شاید اون اقای محترم که بار اول گوشیم رو برسی کردند و کنجکاو به شناخت استاد بودن الان عضو سایت شده بودن و در مسیر خوشبختی و معجزه قرار بگیرن خدا میدونه.اما خیلی خوشحالم که با یک زهرای دیگه سفر بودم.وقتی برگشتم برادرم خونمون مهمان بودند.روز قبل خواهرم یه وام میخواست که رو پول خودش بزاره و ماشین بگیره با هم بیرون بودیم یهو ازش ضامن خواستن که از اعضای خانوادش باشه.نمیدونم یه لحظه انگار متوجه داستان نشدم کامل و امضا زدم بعدش که فهمیدم من ضامن ایشون شدم دیگه ظاهرا دیر شده بود اما به خواهرم با نرمی گفتم من ضامن نمیشم گفتم اونجا متوجه نشدم داستان چی بود وگرنه همون لحظه باید میگفتم.خواهرم ازم دلخور نشد و گفت مساله ای نیست فردا میرم لغوش میکنم و قرار شد پدرم ضامنشون بشن.فرداش من رفتم همدان و دعا کردم ضمانت من لغو بشه و کار خواهرم به شکل عالی انجام بشه.حالا غروب که برمیگشتم خانوادم گفتن برادرم با همون خواهرم بیرون هستن داری میای اگه خواستی باهاشون برگرد چقدر ذهنم نجوا میکرد که الان ابروت رفته و برادرم رفته ضامن خواهرم شده و اونها الان ازم ناراحتن و اگر تماس بگیرم که بیان دنبالم اونها ممکنه بگن این که ضامن نشد پر رویی هم میکنه. همون لحظه گفتم اره من پر رو هستم و اتفاقا تماس میگیرم که بیان دنبالم چون نمیخوام با قید و شرط نعمت ها و اسونی ها رو دریافت کنم.وقتی تماس گرفتم برادرم کلی خوشگل باهام صحبت کرد و گفت حتما میایم دنبالت وقتی اومدن دنبالم دیدم خواهرم یه جعبه شیرینی دستشه و همه خوشحالن خواهرم میخواست اون وام رو بگیره که یه ماشین کار کرده اما با کیفیت بگیره اونم چند روز دیگه ولی خدا انقدر بزرگه که خواهرم اشک میریخت میگفت معحزه شده واسش و پول از جایی که فکرشم نمیکرده فراهم شده و یا ماشین صفر از یه جای دیگه از نمایشگاه و نقد خرید و جالبه اینکه بهش گفته بودن که دیروز خود به خود ضمانت من برای وامشون لغو شده.انقدر عظمت خدا قشنگه که از خوشحالی زبونم بند اومده بود اون روز کلا پر از معجزه بود برام.
فهمیدم من بی قید و شرط ارزشمندم اونم زیاد. انقدر که خدا خودش ضمانتم رو لغو کرده بود همون روز قبل.نکته دیگه اینکه من مدتیه خیلی دارم سعی میکنم به اگاهیهام رو بحث روابط عمل کنم.متوجه شدم یه افرادی رو خیلی ریشه ای باید تمرکزم رو بزارم رو نکات مثبتشون یکیشون یکی از اقواممون بود که همیشه من از این فرد فراری بودم همیشه یه سری چرندیات رو تکرار میکرد که درسی که تو خوندی و رشتت کار نداره این سالهایی که خونه پشت میزم داشتم خودم رو ارتقا میدادم و در جمع هاشون حاضر نمیشدم یه سرک تو اتاقم میکشید و میگفت داری آب در هاونگ میکوبی و میگفت دخترم الافی خوب نیست بلاتکلیفی خوب نیست برو از اینجا برو تهران که کار کنی.اوایل میگفتم نه من کار دارم و سعی در توجیهشون میکردم که البته هیچ درکی هم نداشتند اما این چند سال اخیر کلا سکوت میکردم و تو دلم به خودم امید میدادم .البته تو وجود من همیشه یه نفرت ازشون بود با اینکه فهمیده بودم باید روی این نفرت هم کار کنم و نکات مثبتشون رو نوشته بودم و هر روز داشتم این نکات رو مرور میکردم و یه ذره احساسم بهشون تغییر کرده بود اما به خاطر اینکه چند ماه پیش تلفن خونمون رو جواب دادم و ایشون همون چرندیات رو تکرار کرده بود حتی دیگه تلفن ایشون رو هم جواب نمیدادم.اون نفرته باعث میشد هر جوری واکنش جهان رو دریافت کنم. نمیشه از جواب های جهان به فرکانسهامون فرار کرد . خودش رو نمیدیدم تلفنی میگفت.تا اینکه چند روز پیش بعد از مدتها اومدن خونمون . اولش از خداوند شاکی شدم که چرا این باز اومده مگه من هر روز نکات مثبتش رو نمیگم.اما همش چند لحظه بود و سریع متوجه شدم که من هر روز وقتی نکات مثبتش رو میگفتم و احساسم یه ذره بهش خوب میشد دعا میکردم خدایا تا وقتی تو این خونه ام دیگه نبینمشون.همین شرکم هست دیگه ایشون چه قدرتی دارند اخه.من بهشون قدرت میدادم.و همین باعث شده بود بیان سعی کردم نگاهم رو خوب کنم به این داستان .ایشون که همیشه تو همون سلام علیک تیراشو پرتاب میکرد و کلا هم همه رو میرنجونه تو برخورد با من فقط قربون صدقه میرفت و دهانش برای بی احترامی به من قفل شده بود .چقدر خوشحال بودم.به خودم گفتم بهتره رو خودم و کارام و کار کردن رو خودم تمرکز کنم خودم رو از محیط خونه دور کردم از فرکانس مهمانداری دور شدم .از خواهرم اجازه گرفتم رفتم طبقه بالا اتاق ایشون صدای حرف زدناشون با خانوادم و تیرایی که به اعضای خانوادم پرتاب میکرد میومد و ذهن من شروع کرد به قضاوت کردن و درست همون لحظه رفتم پایین برای کاری اومد و باز اون حرفها رو به شکل بدتری تکرار کرد این بار توضیحی ندادم و در پاسخش گفتم شما محبت داری ممنون از اینکه به فکر من هستین .اما وقتی رفت نجواها شروع شدن.فقط میدونستم به یه جای ساکت نیاز دارم و یه خلوت با خودم و خدای خودم.یه زیر انداز برداشتم رفتم تو حیاط زیر نور ماه کامل نماز خوندم خیلی خیلی خیلی ارام شدم و بعدش گفتم زهرا هیچ کاری نکن امشب رو زودتر بخواب.نیمه های شب صدای خواهرم رو مشنیدم که یه حرفهای رو بهم میگعت و میگفت رییس کل اینا رو گفته بهت بگم. (ایشون هم داره رو خودش با استاد دیگه ای کار میکنه و تقریبا اهداف مشترکی داریم.)خیلی واضح حرفهای زیبایی رو بهم گفت که انگار بیدار بودم و تو بیداری بود انقدر واضح بود وقتی از خواب پریدم سریع رفتم اتاق خواهرم همه خواب بودن خواهرم بیدار بود گفتم تو الان بالا سر من بودی و اون حرفها رو بهش گفتم هر دومون خیلی خیلی خیلی خوشحال شدیم .خدا خیلی مژده ها رو تو خواب از زبون خواهرم بهم گفت.انقدر حالم دگرگون شد و انقدر احساسم عالی بود که دیگه برام مهم نبود این چیزی بگه نگه احساسم رو بهشون خوب کردم و قدرت رو کامل دادم به خدا و تسلیم شدم. جالبه که رفتار ایشون در مورد من به شکل عجیبی تغییر کرد و همش محبت شده بود.وقتی رفتن همه اعضای خانوادم از ایشون دلخور بودن اما من دلخور نیستم و اون تنفره از بین رفت.بعدش نشستم فکر کردم این ادم همه فامیل ازش فرارین و همه به خاطر کلام زهر الودش ازش بیزارن و همه رو میرنجونه الا همسرشون رو و همه جا فقط از خانمش تعریف میکنه حتی مبالغه آمیز. وقتی خوب فکر کردم همسر همین شخص یک خانم خیلی ارومه که با خودش و جهان در صلحه اهل غیبت نیست. میتونم بگم شاید قوانین رو نمیدونه اما نا آگاهانه داره عالی عمل میکنه.با اینکه این دو نفر شخصیت کاملا متفاوتی دارن اما با هم کلی خوشبختن.خوب که فکر کردم خانمشون هیچوفت از ایشون حتی یک کلام بدگویی نمیکنه. و اتفاقا با احترام و عشق و محبت با ایشون رفتار میکنه.و تمرکزشون رو خوبیهای همسرشون هست به خاطر همین فقط داره از ایشون خیر و خوشبختی و عزت و حرفهای زیبا و رفتار زیبا و زندگی اروم در یافت میکنه چقدر این آمدن اونها که یه تضاد میدیدمش اولش برام سوال بو اما چقدر فراوان خیر و برکت توش داشت .ایمام دارم این پروژه یک ماهه مرتبط هست به چیزی که دارم روش کار میکنم.امروز بعد از گوش دادن توضیحات خانم شایسته عزیز گفتم یه دفترچه بگیرم مخصوص این خونه تکونی زیبا و همون لحظه از خواهرم یک دفتر چه زیبا هدیه گرفتم درحالی دفترچه میخواستم برای نت برداریها و این خودش اولین پیامد زیبای اولین گام من بود.2 ساعت رو به خودم اختصاص دادم و از گام اول 5 صفحه نت برداری کردم .بعد از اتمام فایل با خودم خلوت کردم که کجا ها به این اگاهی ها عمل کردم و نتیجه ها معجزه کردن و کجا ها دارم شرک میورزم .خیییلی عالی بود .خدا رو بی نهایت سپاسگزارم.و خیلی خوشحالم و احساسم خوبه.استاد شایسته مهربان و استاد عباسمنش عزیز ازتون سپاسگزاریم بابت این که تجربه خودتون رو صادقانه و این چنین زیبا باهامون به اشتراک گذاشتین. خدایا عااشقتم بابت این هدایت حق و زیبا و این مسیر سرارسر نور
تمرکز رو انجام میدهم و اصل رو پیدا میکنم در هر گام شلوغی کمتر میشه و اصلاح مسیر میکنم و نکته برداری میکنم و تکرار میکنم و مینویسم و صدای قلبم بیشتر میشه
خدارو شکر میکنم تووی زمانی که ذهنم اونقدر بهم ریخته بود که احساس میکردم سرنخ مسیرمو گم کردم و از خداوند ملتمسانه در خواست کردم که هدایتم کنه تا ذهنم رو خالی کنم از اون چیزی که نمیخوام و به جاش ذهنمو پر کنم از آرزوهام با احساس خوب
استاد شایسته ی عزیزم از دیروز که بنر رو روی سایت دیدم «دستورالعمل،خانه تکانی ذهن گام به گام»اونقدر ذهنم شروع به مقاومت کرد که وقتی بهش فکر کردم چرا ذهنم داره اینقدر مقاومت میکنه بهش رسیدم که جواب ذهنم در این پروژه ست،گفتم باید تعهد بدم این پروژه رو مثه تمرین اهرم رنج و لذت هر روز تکرار کنم،خدایا شکرت
خواب بودم،بیدار شدم،گفتم بزار کامنت های این بخش رو که حسابی داغ و تازه از تنوره اتصال به خداوند اومده رو بخونم،بعد فکر کردم اگه ذهنمو مثه کمدم تصور کنم که هر چندوقت یکباری چیزهای اضافه رو از تووش در میارم و دور میندازم یا میبخشم حالا باید چه چیزهایی رو از ذهنم دور بریزم،فکر کردم
-اینکه من مسئول صددرصد زندگیم هستم نه پدرم و نه مادرم و نه دوستم و نه هیچکس دیگه پس من باید دور بندازم حساب کردن روی دیگران رو
-اینکه نگران پرداخت اقساطم هستم رو باید نگرانی رو دور بندازم و بگم خدایی که تا الان اقساطمو براحتی از بی نهایت طریق پرداخت کرده بازم پرداخت میکنه چون من در مسیر درستم و دارم روی دوره روانشناسی ثروت یک کار میکنم
-اینکه تمرکزم روی نکات منفی آدم هاست رو دور بندازم و به جای توجه و تمرکزم رو بزارم روی نکات مثبت آدم های اطرافم
-آشغالی مثه وابستگی به دیگران رو دور بندازم
-ترس از آینده رو دور بندازم و سعی کنم در لحظه زندگی کنم
-استرس و نگرانی رو از خالی شدن حسابهام رو دور بندازم و بگم خدایی که تا الان بهم روزی رسونده بازم میرسونه
-حس حسادت رو به دخترای اطرافم دور بندازم و به جاش حس تحسین رو جایگزین کنم
-حس حسرت رو که دیگران دارن و من ندارم رو دور بندازم و سپاسگزار داشته هام باشم و تمرکزم رو بزارم روی خودم،روی کارم و روی باورهای خودم
-جنگ روانی که با پدر و مادرم دارم رو دور بندازم
خدای من اگه بتونم تووی این یک ماه اینهمه آشغال از ذهنم بندازم بیرون،چه انرژیه رو خالی میکنم برای ورود چیزهای جدید و خوب به ذهنم،به چه آرامشی میرسم،خدایا همینطور که بیدارم کردی و هدایتم کردی تا در این وقت سحرگاهی کامنت بنویسم،هدایتم کن تا تووی این یک ماه با پروژه خانه تکانی ذهن،ذهنم تمیز و دوباره بهش نظمی بدم تا به آرامش برسم،خدایا شکرت
خدایی که از رگ گردن بهم نزدیک تری من تسلیمم من هیچی نمیدونم تو میدونی،نمیدونم قراره بعد از این پروژه یا در حین این پروژه چه اتفاقاتی قراره بیوفته فقط میدونم هر چی هست خیره،من راضی ام به رضای تو هدایتم کن
خدارو شاکرم که در این زمانه با تو فرشته ی زمینی هم مدارم و میتونم از اگاهی های نابت بهره ببرم .
از خدای خوبم سپاسگزارم که چنین بنده های سخاوتمندی رو در مسیر من قرار داد زمانی که ازش خواستم انسانهای خوب رو سرراهم قرار بده .
خدایا شکرت
خدایا شکرت
خدایا شکرت
بعد از شنیدن این فایل ارزشمند با صدای گوش نواز و دل انگیز خانم شایسته ی عزیزدیدم از ادب به دور هست که کامنت نزارم و به صورت ویژه از شما تشکر نکنم .
خانم شایسته عزیزم از شما سپاسگزارم که اینقدر شیوا و ساده برای ما توضیح دادید که چطور باید این مدت 30روز عمل کنیم و این عمل کردن چه نتایج فوقالعاده ایی برامون در پیش داره .
خانم شایسته ،استاد عزیزم ی زمان بود که من خیلی از هرکسی الگو میگرفتم ،از پوشش از رفتار از نوع آرایش ،از چیدمان خانه و غیره اما بسیار جاهل بودم و گمراه .اما الان باافتخار میگم که تنها الگوی من شما هستید و امیدوارم که بتونم در این مسیر موفق باشم و بااراده .
خانم شایسته عزیز از خداوندم خواستم که در این مسیر صدای شما رو بیشتر و بیشتر بشنوم . الهی آمین
من سایه در روز 1403/7/1،اولین روز مهر ماه متعهد میشوم که این دوره خانه تکانی ذهن را خیلی جدی و مستمر هرروز به مدت دو ساعت انجام دهم .
هرروز به دغدغه های ذهنیم بی توجه باشم و در عوض به آگاهی فایلهای لایو توجه کنم و اونها رو با خودم مرور کنم و عبارتهای تاکیدی آن را با خودم تکرار کنم .
سلام به استاد عزیزم و مریم زیبای عزیزم که بحق بهترین همراه استادم هستی و بهترین الگو برای من .
مریم جون نمیدونی چقدر خوشحال شدم از این دوره و پروژه جدید که خدا میدونه چقدر بهش نیاز داشتم .
چند وقته تمرکز گذاشتم روی دوره ها و خودم رو متعهد کردم هر روز یک فایل عزت نفس ،یک فایل 12 قدم و یک فایل توحیدعملی یا هر فایلی که به وسیله خوندن کامنتها یا از هر راه دیگه هدایت میشم رو گوش کنم .
اصلا یه جورایی دیگه گیج شده بودم که چه کاری باید انجام بدم تا موفق بشم و دوباره درهای رحمت الهی رو بیشتر روی خودم باز کنم.
چقدر شنیدن صدات و توضیحاتت درباره این پروژه بهم آرامش داد .
چند وقته انگار از دست خودم عصبیم همش فکر میکنم دیرم شده و فرصت کمی دارم میدونم که مسیر رو دارم کاملا درست میرم اما انگار یکی داره دنبالم میکنه و مدام ازم میپرسه خب چی شد ؟ نتیجه اینهمه تلاش و تمرکز وقت گذاشتنت کو ؟
کم کم تیکه انداختنای اطرافیان داره شروع میشه ،هاااااا؟ پس چی شد ؟ کو دست آوردهات چرا استپ کرده ؟
دقیقا میدونم دارم تکامل طی میکنم هی با خودم تکرار میکنم نسیم عجله نکن همینکه میدونی راحت درسته کافیه همه چیز رو به دست خدا بسپار و روزه سکوت بگیر عین حضرت مریم جواب هیچکس رو نده بزار نتیجه های آینده ت خودش بازگوی همه چیز هست و مطمئنم بهمن عظیمی از اتفاقات خوب و ثروت برای من در راهه و پاداش این صبر و اعتماد به خداوند متعال رو خواهم گرفت .
مریم جونم بانوی توانمند و هنرمند و همه چی تموم بازم تشکر میکنم از این پروژه ای که با ما به اشتراک گذاشتی و متعهد میشم به انجام شنیدن و نکته برداری و هر آنچه که شما توصیه کردی به عمل و تمرین توی این یک ماه .
جاداره اینجا تشکر کنم از فایلی که چندروز پیش درمورد تجسم روی سایت گذاشتی که تکمیل کننده جلسه تجسم خلاق از دوره فوق العاده 12 قدمه که چقدددر به موقع بود و من بارها گوش کردم و لذت بردم .
خداوند شما دو استاد عزیز رو برای ما حفظ کنه و باز هم خدا رو شاکرم که منو با این سایت فوق العاده آشنا کرد و نقشه و مسیر راه رسیدن به بهشت رو به دستم داد .خدایا شکرت .
3-من باشم و آگاهیهای فایل، یعنی تمرکز روی کار در حال انجام
4-تکرار آگاهیها در ذهن و قلب
5-اصل و ریشه همه چیز توحید است
6-میتونیم از زاویههای مختلف، از دیدگاه های متفاوت به اصل که همون توحید است برسیم
7-اجرای توحید به صورت کاربردی
8-کنترل ذهن در هر موقعیتی که هستی
9-درگیر کردن ذهن به صورت مستمر و روزانه با این آگاهیها
10-ساکتتر شدن ذهن در ایجاد ترس و نگرانی ، هماهنگتر شدن ذهن و قلب با هم و شنیدن صدای الهامات بهتر
11- گفتگوهای ذهنی بهتر ، نزدیکتر شدن به درون با پاک کردن زنگارها
12-تجسم یعنی هدایت کردن انرژی فکری در مسیر خواستهها
13-پاک کردن ذهن از باورهای شرک آلود و ترس و نگرانی و هر فکری که به احساس بد میانجامد سبب هدایت خود به خودی انرژی فکری در مسیر خواستهها میشود. چون فاصله ما و اصلمون برداشته میشه و ما به اصلمون وصل میشیم
14-دریافت مرتب ورودیهایی که اصل هستند باعث وصل شدن ما به خداوند میشود که باعث میشه دیگه ترس و غم نداشته باشیم خوشبین هستیم و انتظارات مثبت در مورد آینده داریم همه چیزو ساده میبینه و خواستهها رو امکانپذیر باور می دونه به فراوانی باور داره و خودش رو لایق تجربه های نعمت های بهتر میدونه و درگیر چگونگی بوجود آمدن چیزی نیست
15- بهبودهای کوچک اما مستمر لاجرم باعث هدایت خود به خودی انرژی فکری در مسیر خواستهها، عادت نظارت بر ذهن و گفت وگو های ذهنی ،توجه مدام به احساس،هم جهت شدن ذهن و روح
16- درخواستهای خوب از خدا داشته باشیم درخواست رشد از مسیر آسان و هموار
17-آگاهانه 100٪ تمرکز روی رشد
18-هر از چند گاهی خونه تکونی کلی لازم است
دستورالعملهای پروژه
1/ استراحت ذهنی رها کردن هر چیزی که راهکاری براش نداری یا خواستهای که چگونگیش رو نمیدونی و درگیرش هستی.
بگو من تو این نقطه تو رو رها میکنم تسلیم میشم و حل این مسئله رو از خونه تکونی افکار ذهنیم شروع میکنم این اولین قدم من است. من اجازه میدم ین آگاهیها منو به سمت راهکار و قدمی هدایت کند که لازم است از طرف من برداشته شود.
2/ شرط استمرار خالی کردن دو ساعت در روز خودخواهانه برای خودم به مدت یک ماه
3/مدیریت کردن کارهای روزانه برنامهریزی و خالی کردن دو ساعت هر روز.
4/در این دو ساعت فقط ای آگاهیهای فایل همان روز نشستن و همه چیز را رها کردن
5/تمرکز غیرقابل مذاکره با آگاهیهای آن فایل در آن دو ساعت
6/شنیدن کلام هدایتگر از طرف خداوند شاید اول واضح نباشه
7/هوشیارانه نکته برداری تعقل و تبدیل آگاهیها به عادتهای فکری.
8/نوشتن و تکرار جملات تاثیرگذار ش برای ایجاد افکار جدیدی که باید تکرار شوند.
9/ثبت رد پای آن روز.
نتایج:
*ایجاد خود به خودی تغییرات درونی.
*آرامش درونی
*قویتر شدن صدای قلب
*خاموشتر شدن صدای نجواها
*مدت زمان بیشتری متصل ماندن با انرژی منبع همان خداوند
*دیدن زیباییهای زندگی بیشتر
*پیدا کردن دلایل بیشتری برای سپاسگزاری
*روانتر شدن زندگی
*حل شدن خیلی از مسائل خود به خود
*به وجود نیامدن خیلی از مسائل در زندگی
*خارج شدن از مسیر مقاومتهای ذهنی با کم کردن مقاومتهای ذهنی
*حرکت در مسیر صراط المستقیم
*بزرگ شدن ظرف وجود و رشد احساس لیاقت
*بالا رفتن استانداردهای شخصیتی
* تغییر نوع نگاه و عملکرد
*دنبال راهکارها و ایدههای جدید بودن
*جدا شدن از اکثریت
*از نو برنامهریزی شدن ذهن با آگاهیهای خداگونه
*کمتر شدن فاصله فرکانسی به صلح رسیدن با خود و آرامش
* کوچک شدن مسائل و مشکلات در ذهن
*گفتگوهای ذهنی جدید از جنس ایمان توکل امید امکانپذیری خواستهها انتظارات مثبت در مورد روزهای خوش آینده
* معجزه ی پاسخ داده شدن نیازها از مسیر هموار
#پروژه خانه تکانی ذهن = فرصت برای ایجاد عادتهای قدرتمند کننده= هدفمند زندگی کردن=نظارت بر ذهن=همکاری با قلب و امیدها امکانپذیری های قلب =آسون شدن برای آسونیها=تمرین روزانه همکاری با باورهای قدرتمند کننده و دیدن معجزات
پس برای اولین قدم لبیک بگویم به پاسخ خداوند به درخواستم و اولین گام را بردارم.
با گوش دادن به این فایل مقاومت زیادی داشتم .اما یادم افتاد به یکی از فایل های استاد که هر موقع احساس کردید مقاومت دارید درباره مسئله ای اون پاشنه آشیل شماست و باید به جای قطع کردن اون حرف یا صدا بارها و بارها تکرارش کن تا مقاومت ذهنیت بشکنه .ممنونم خانم شایسته و هزاران بار سپاس گزارم استاد عزیزم
پس اگه میخوام فعالیت بدنی رو شروع کنم بهتره از زمان کم و با نرمش سبک شروع کنم ولی هر روز.
در مورد زبان بهتره روزی 5 دقیقه باشد هر روز آموزش از طریق غیر مستقیم مثل فیلم یا کارتون تا اینکه 4 ساعت در کلاس بمانم و بعد رنج آموزش از لذت یادگیری بیشتر بشود.
اگه صبح زود بیدار شدن رو میخوام تمرین کنم بهتره هر بار 5 دقیقه 5 دقیقه کم کنم تا اینکه ساعت رو مثلاً 5 صبح کوک کنم و بعد از یک هفته خسته بشم و نتونم ادامه بدم.
#تمرکز صد در صدی روی کاری که در اون لحظه دارم انجام میدم داشته باشم این کار میتونه آشپزی باشد میتونه بازی با بچهها باشد میتونه وظایف اداری باشد میتونه تمیز کردن خونه باشد میتونه نت برداری از فایلها باشد میتونه درس یا نماز خواندن باشد حتی میتواند لذت بردن از یک معاشرت باشد.
#توحید اصل و اساس خوشبختی است. همیشه اصل رو در نظر بگیرم ،توحید اصل است.
#ذهنم را هر روز درگیر استفاده از قانون بکنم هر لحظه از خودم بپرسم چه احساسی دارم ، مداومت مداومت در هر مسیری منجر به نتیجه است
#تجسم یعنی هدایت کردن انرژی فکری در مسیر خواسته ها
چطور میشه خودبخود انجام بشود ، وقتی ذهن از افکار شرک آلود و منفی پاک باشد.
به نام خداوند عزیز و مهربان
سلام به دو استاد عزیزم و دوستان عزیزم
بمعنای درست این جمله که خدای دانا و شنوا
من خودم مدتی هست درگیر یه مساله هستم بعضی اوقات واقعا نجواهایی در گوشم زمزمه میشه که بهم میگه غیرممکنه درست بشه و من اخیرا خیلی احساس نیاز به آرامش قلبی و پیام الهی بودم که امروز دیدم خدای من انگار این فایل و این پروژه مختص من ساخته شده
و همچنین من بارها از نتایج و اجابت کردن های خداوند که خیلی ساده و معجزه آسا از برخورد و هدایت شدن از این نوع مساله که دارم به نتایج رسیدم اونم خیلی راحت و خود به خود رخ داده برامکه اگر میخواستم با زور انجامشون بدم که باید خیلی سختی میکشیدم تا درست بشه من مینشستم یسری باورهارو درموردش توی ذهنم میساختم که خیلی زود خودش درست میشد
و حالا میخوام برا خواسته هام از همین باورم استفاده کنم مثلا برای کسب ثروت،موفقیت حرفه کاریم،و در هرچیز دیگه ای که باورهای ضعیف دارم میخوام استفاده کنم و با خودم میگم چطور برا این کار اینقدر سریع و ساده جواب میده قدرت ذهن من پس من میتونم از الگوبرداری همین مساله خودم استفاده کنم برا بقیه خواسته هام چونکه من دارم عظمت و قدرت ذهنمو در ساخت کانون توجهم میبینم پس من بیش از حد تصور توانا و قدرتمندم
واقعا بابت اینهمه زحمات و زمانی که با عشق میذارید برا این پروژه ها و این آگاهی ها که برا هرکدوممون زندگیساز و سرنوشت سازه
خدا قوت به همگی.
به نام خداوند یکتا
وَالَّذِینَ اهْتَدَوْا زَادَهُمْ هُدًى وَآتَاهُمْ تَقْوَاهُمْ
و کسانی که هدایتپذیر باشند بر هدایت آنها میافزاید و خویشتن داریشان را به ایشان میبخشد.محمد.آیه 17
خدایا بی نهایت بابت امروز و این لحظه زیبا و این هدایت و نتایج عالی که برامون به همراه داره سپاسگزارتم.
از استاد شایسته عزیز و مهربان و استاد عباسمنش عزیز بابت این فایل و تمام فایلها و تلاشهاشون برای اگاه تر شدنمون سپاسگزارم.
وقتی گفتین که از خداوند وارد شدن به یک مدار بالاتر و هموارتر شدن مسیرتون رو خواستین و به این به روز رسانی و تحولش هدایت شدین این دقیقا خواسته ای بود که من به تازگی خیلی زیاد از خدا داشتم.
چند وقت پیش در قسمت نشانه های سایت به یک لایو که شمارش رو خاطرم نیست هدایت شدم.لایو مربوط به 20 ابان 1401.چقدر اون فایل برای من اگاهی داشت .ازش خلاصه نویسی کردم و هر روز دارم مرورش میکنم و از همون لحظات اول به اندازه عملم تاثیراتش شروع شده و تکاملی داره همینطوزی رخ میده.چند روز پیش سفر کوتاهی داشتم.از شب قبل گوشیم رو شارژ کردم و ذوق داشتم که تو مسیر خودمم و خودم و کاملا تمرکز میزارم رو گوش دادن فایلها و اگاهیهای ناب جلسات قدم یک.به محض حرکت هندزفری گذاشتم که فایلها رو گوش بدم دیدم فقط موزیک های بی صدا رو که اهنگ های تجسمی سایت هستند تو گوشیم پخش میکنه و فایلهای گفتاری که اونها هم همش فایلهای استاد عزیز هستند و شکر گزاری راندابرن رو پخش نمیکنه.خیلی عجیب بود چون شب قبلش این مساله نبود .وقتی رسیدم سریع گوشیم رو بردم یه جا ببینن.اقای محترم تعمیر کار موبایل با یه هندزفری نو تست کردن دیدن که همین شکلی بود وقتی هندزفری رو در میاوردن خیلی عالی فایلها پخش میشد.اون اقا به محض اینکه صدای استاد عزیز رو شنیدن گفتن این اقای عباسمنش کیه؟خیلی عجیبه خیلی مورد مثل شما بهم میخوره اون لحظه فقط خوشحال شدم گفتم خدا رو شکر تو دلم گفتم این نشون میره استاد عزیز چقدر دارن عالی عمل میکنن که شاگرداشون بیشتر و بیشتر میشه و چقدر موفقن .اون اقا پرسید ایشون کین خیلی برام جالب شده و کنجکاو شدم ببینم ایشون کین که این همه طرفدار دارن.گفتم تشریف ببرید سایتشون متوجه میشید .ادرس سایت رو هم بهشون گفتم.با یه لبخند و یه حالت شاد گفتن پس معجزه قراره با ایشون رخ بده اره؟گفتم نه معجزه با خودتون رخ میده و دیگه ادامه ندادم .بعدش چقدر خودم رو بیشتر دوست داشتم انگار با یک زهرای دیگه رو به رو بودم گفتم آفرین زهرا چقدر عالی عمل کردی چقدر تحسین کردم خودم رو که نخواستم کلی توضیح بدم و راجب قوانین حرف بزنم و بخوام دیگران رو تغییر بدم.به خودم گفتم این آقا اگر خودشون بخوان قطعا این نشانه ها رو دنبال میکنن چه نیازی هست بشینم دیگران رو توجیه به حقانیت مسیر استاد عزیز کنم.جالبه که چند تا مغازه اونور تر گوشیم رو نشون دادم و تست کردند مساله حل شده بود و حتی این مساله باعث شد تعمیر کار بعدی که گوشیم رو دیدن متوجه بشن باتری گوشیم باد کرده و گفتن عه این گارانتی داره و بدون پرداخت هیچ هزینه ای باطری گوشیم رو تعویض کردند و حتی گفتن این کار ما نبوده و در اصل جایی که باتری رو که سال گذشته خریده بودم همونجا باید تعویض میکردین اما ما همکارمون داشتن و براتون انجام دادیم اشک تو چشمام جمع شده بود که بابا اینها چینش خداست که از یه تضاد کلی برکت میاره.شاید اون اقای محترم که بار اول گوشیم رو برسی کردند و کنجکاو به شناخت استاد بودن الان عضو سایت شده بودن و در مسیر خوشبختی و معجزه قرار بگیرن خدا میدونه.اما خیلی خوشحالم که با یک زهرای دیگه سفر بودم.وقتی برگشتم برادرم خونمون مهمان بودند.روز قبل خواهرم یه وام میخواست که رو پول خودش بزاره و ماشین بگیره با هم بیرون بودیم یهو ازش ضامن خواستن که از اعضای خانوادش باشه.نمیدونم یه لحظه انگار متوجه داستان نشدم کامل و امضا زدم بعدش که فهمیدم من ضامن ایشون شدم دیگه ظاهرا دیر شده بود اما به خواهرم با نرمی گفتم من ضامن نمیشم گفتم اونجا متوجه نشدم داستان چی بود وگرنه همون لحظه باید میگفتم.خواهرم ازم دلخور نشد و گفت مساله ای نیست فردا میرم لغوش میکنم و قرار شد پدرم ضامنشون بشن.فرداش من رفتم همدان و دعا کردم ضمانت من لغو بشه و کار خواهرم به شکل عالی انجام بشه.حالا غروب که برمیگشتم خانوادم گفتن برادرم با همون خواهرم بیرون هستن داری میای اگه خواستی باهاشون برگرد چقدر ذهنم نجوا میکرد که الان ابروت رفته و برادرم رفته ضامن خواهرم شده و اونها الان ازم ناراحتن و اگر تماس بگیرم که بیان دنبالم اونها ممکنه بگن این که ضامن نشد پر رویی هم میکنه. همون لحظه گفتم اره من پر رو هستم و اتفاقا تماس میگیرم که بیان دنبالم چون نمیخوام با قید و شرط نعمت ها و اسونی ها رو دریافت کنم.وقتی تماس گرفتم برادرم کلی خوشگل باهام صحبت کرد و گفت حتما میایم دنبالت وقتی اومدن دنبالم دیدم خواهرم یه جعبه شیرینی دستشه و همه خوشحالن خواهرم میخواست اون وام رو بگیره که یه ماشین کار کرده اما با کیفیت بگیره اونم چند روز دیگه ولی خدا انقدر بزرگه که خواهرم اشک میریخت میگفت معحزه شده واسش و پول از جایی که فکرشم نمیکرده فراهم شده و یا ماشین صفر از یه جای دیگه از نمایشگاه و نقد خرید و جالبه اینکه بهش گفته بودن که دیروز خود به خود ضمانت من برای وامشون لغو شده.انقدر عظمت خدا قشنگه که از خوشحالی زبونم بند اومده بود اون روز کلا پر از معجزه بود برام.
فهمیدم من بی قید و شرط ارزشمندم اونم زیاد. انقدر که خدا خودش ضمانتم رو لغو کرده بود همون روز قبل.نکته دیگه اینکه من مدتیه خیلی دارم سعی میکنم به اگاهیهام رو بحث روابط عمل کنم.متوجه شدم یه افرادی رو خیلی ریشه ای باید تمرکزم رو بزارم رو نکات مثبتشون یکیشون یکی از اقواممون بود که همیشه من از این فرد فراری بودم همیشه یه سری چرندیات رو تکرار میکرد که درسی که تو خوندی و رشتت کار نداره این سالهایی که خونه پشت میزم داشتم خودم رو ارتقا میدادم و در جمع هاشون حاضر نمیشدم یه سرک تو اتاقم میکشید و میگفت داری آب در هاونگ میکوبی و میگفت دخترم الافی خوب نیست بلاتکلیفی خوب نیست برو از اینجا برو تهران که کار کنی.اوایل میگفتم نه من کار دارم و سعی در توجیهشون میکردم که البته هیچ درکی هم نداشتند اما این چند سال اخیر کلا سکوت میکردم و تو دلم به خودم امید میدادم .البته تو وجود من همیشه یه نفرت ازشون بود با اینکه فهمیده بودم باید روی این نفرت هم کار کنم و نکات مثبتشون رو نوشته بودم و هر روز داشتم این نکات رو مرور میکردم و یه ذره احساسم بهشون تغییر کرده بود اما به خاطر اینکه چند ماه پیش تلفن خونمون رو جواب دادم و ایشون همون چرندیات رو تکرار کرده بود حتی دیگه تلفن ایشون رو هم جواب نمیدادم.اون نفرته باعث میشد هر جوری واکنش جهان رو دریافت کنم. نمیشه از جواب های جهان به فرکانسهامون فرار کرد . خودش رو نمیدیدم تلفنی میگفت.تا اینکه چند روز پیش بعد از مدتها اومدن خونمون . اولش از خداوند شاکی شدم که چرا این باز اومده مگه من هر روز نکات مثبتش رو نمیگم.اما همش چند لحظه بود و سریع متوجه شدم که من هر روز وقتی نکات مثبتش رو میگفتم و احساسم یه ذره بهش خوب میشد دعا میکردم خدایا تا وقتی تو این خونه ام دیگه نبینمشون.همین شرکم هست دیگه ایشون چه قدرتی دارند اخه.من بهشون قدرت میدادم.و همین باعث شده بود بیان سعی کردم نگاهم رو خوب کنم به این داستان .ایشون که همیشه تو همون سلام علیک تیراشو پرتاب میکرد و کلا هم همه رو میرنجونه تو برخورد با من فقط قربون صدقه میرفت و دهانش برای بی احترامی به من قفل شده بود .چقدر خوشحال بودم.به خودم گفتم بهتره رو خودم و کارام و کار کردن رو خودم تمرکز کنم خودم رو از محیط خونه دور کردم از فرکانس مهمانداری دور شدم .از خواهرم اجازه گرفتم رفتم طبقه بالا اتاق ایشون صدای حرف زدناشون با خانوادم و تیرایی که به اعضای خانوادم پرتاب میکرد میومد و ذهن من شروع کرد به قضاوت کردن و درست همون لحظه رفتم پایین برای کاری اومد و باز اون حرفها رو به شکل بدتری تکرار کرد این بار توضیحی ندادم و در پاسخش گفتم شما محبت داری ممنون از اینکه به فکر من هستین .اما وقتی رفت نجواها شروع شدن.فقط میدونستم به یه جای ساکت نیاز دارم و یه خلوت با خودم و خدای خودم.یه زیر انداز برداشتم رفتم تو حیاط زیر نور ماه کامل نماز خوندم خیلی خیلی خیلی ارام شدم و بعدش گفتم زهرا هیچ کاری نکن امشب رو زودتر بخواب.نیمه های شب صدای خواهرم رو مشنیدم که یه حرفهای رو بهم میگعت و میگفت رییس کل اینا رو گفته بهت بگم. (ایشون هم داره رو خودش با استاد دیگه ای کار میکنه و تقریبا اهداف مشترکی داریم.)خیلی واضح حرفهای زیبایی رو بهم گفت که انگار بیدار بودم و تو بیداری بود انقدر واضح بود وقتی از خواب پریدم سریع رفتم اتاق خواهرم همه خواب بودن خواهرم بیدار بود گفتم تو الان بالا سر من بودی و اون حرفها رو بهش گفتم هر دومون خیلی خیلی خیلی خوشحال شدیم .خدا خیلی مژده ها رو تو خواب از زبون خواهرم بهم گفت.انقدر حالم دگرگون شد و انقدر احساسم عالی بود که دیگه برام مهم نبود این چیزی بگه نگه احساسم رو بهشون خوب کردم و قدرت رو کامل دادم به خدا و تسلیم شدم. جالبه که رفتار ایشون در مورد من به شکل عجیبی تغییر کرد و همش محبت شده بود.وقتی رفتن همه اعضای خانوادم از ایشون دلخور بودن اما من دلخور نیستم و اون تنفره از بین رفت.بعدش نشستم فکر کردم این ادم همه فامیل ازش فرارین و همه به خاطر کلام زهر الودش ازش بیزارن و همه رو میرنجونه الا همسرشون رو و همه جا فقط از خانمش تعریف میکنه حتی مبالغه آمیز. وقتی خوب فکر کردم همسر همین شخص یک خانم خیلی ارومه که با خودش و جهان در صلحه اهل غیبت نیست. میتونم بگم شاید قوانین رو نمیدونه اما نا آگاهانه داره عالی عمل میکنه.با اینکه این دو نفر شخصیت کاملا متفاوتی دارن اما با هم کلی خوشبختن.خوب که فکر کردم خانمشون هیچوفت از ایشون حتی یک کلام بدگویی نمیکنه. و اتفاقا با احترام و عشق و محبت با ایشون رفتار میکنه.و تمرکزشون رو خوبیهای همسرشون هست به خاطر همین فقط داره از ایشون خیر و خوشبختی و عزت و حرفهای زیبا و رفتار زیبا و زندگی اروم در یافت میکنه چقدر این آمدن اونها که یه تضاد میدیدمش اولش برام سوال بو اما چقدر فراوان خیر و برکت توش داشت .ایمام دارم این پروژه یک ماهه مرتبط هست به چیزی که دارم روش کار میکنم.امروز بعد از گوش دادن توضیحات خانم شایسته عزیز گفتم یه دفترچه بگیرم مخصوص این خونه تکونی زیبا و همون لحظه از خواهرم یک دفتر چه زیبا هدیه گرفتم درحالی دفترچه میخواستم برای نت برداریها و این خودش اولین پیامد زیبای اولین گام من بود.2 ساعت رو به خودم اختصاص دادم و از گام اول 5 صفحه نت برداری کردم .بعد از اتمام فایل با خودم خلوت کردم که کجا ها به این اگاهی ها عمل کردم و نتیجه ها معجزه کردن و کجا ها دارم شرک میورزم .خیییلی عالی بود .خدا رو بی نهایت سپاسگزارم.و خیلی خوشحالم و احساسم خوبه.استاد شایسته مهربان و استاد عباسمنش عزیز ازتون سپاسگزاریم بابت این که تجربه خودتون رو صادقانه و این چنین زیبا باهامون به اشتراک گذاشتین. خدایا عااشقتم بابت این هدایت حق و زیبا و این مسیر سرارسر نور
بنام خدایم زیبایم مهربانم هدایتگرم
حالا وقتشه من خداوندم رو اجابت کنم
این جمله بغص منو شکوند
از صبح فک کنم ده بار فایلو گوش دادم
و عطش م بیشتر شد
خدای من زبانم قاصره از شکرگزاری ت
تو 7 ساعت اجابت کردی و این مسیر هموار معجزه رو برام فرستادی
هزاران هزار هزار هزار بار شکرت
بینهایت سپاسگزارم از خانم شایسته عزیز
از وقتی بروز رسانی ها رو شروع کردید و دسته بندی کردید منو برا آسانی ها آسان کردید و مسیرم هموار شد
تا به این خانه تکانی هدایت بشم
استاد و شما از دستان زیبای خداوندم هستید
بینهایت سپاسگزارم برا وجودتون
احساسی ک تجربه کردید رو حس میکنم
من این دو ماه انگار دارم همچی رو از نو میشنوم
و با شوق و شعف میخوام به مدار بالاتر و تجربه ی عمیق شما برسم
خدایا شکرت عاشقتم
سلام به بانوی مهربان
من هم تو پروژه هستم
دقیقا نیاز دارم
من توی این لحظه اولین قدم رو بر میدارم
و رها میکنم
و خودخواهانه روزی دو ساعت براش خالی میکنم
وارد جهان خالی رو میخواهم
آگاهی مسیر رو میخواهم
تمرکز رو انجام میدهم و اصل رو پیدا میکنم در هر گام شلوغی کمتر میشه و اصلاح مسیر میکنم و نکته برداری میکنم و تکرار میکنم و مینویسم و صدای قلبم بیشتر میشه
و به رب متصل میشیم
و رفتار و عملکردم تغییر خواهد کرد و به صلح میرسم
خدایا شکرت
به نام خدای مهربانم که هر آنچه دارم از آن اوست
سلام به همه
خدارو شکر میکنم تووی زمانی که ذهنم اونقدر بهم ریخته بود که احساس میکردم سرنخ مسیرمو گم کردم و از خداوند ملتمسانه در خواست کردم که هدایتم کنه تا ذهنم رو خالی کنم از اون چیزی که نمیخوام و به جاش ذهنمو پر کنم از آرزوهام با احساس خوب
استاد شایسته ی عزیزم از دیروز که بنر رو روی سایت دیدم «دستورالعمل،خانه تکانی ذهن گام به گام»اونقدر ذهنم شروع به مقاومت کرد که وقتی بهش فکر کردم چرا ذهنم داره اینقدر مقاومت میکنه بهش رسیدم که جواب ذهنم در این پروژه ست،گفتم باید تعهد بدم این پروژه رو مثه تمرین اهرم رنج و لذت هر روز تکرار کنم،خدایا شکرت
خواب بودم،بیدار شدم،گفتم بزار کامنت های این بخش رو که حسابی داغ و تازه از تنوره اتصال به خداوند اومده رو بخونم،بعد فکر کردم اگه ذهنمو مثه کمدم تصور کنم که هر چندوقت یکباری چیزهای اضافه رو از تووش در میارم و دور میندازم یا میبخشم حالا باید چه چیزهایی رو از ذهنم دور بریزم،فکر کردم
-اینکه من مسئول صددرصد زندگیم هستم نه پدرم و نه مادرم و نه دوستم و نه هیچکس دیگه پس من باید دور بندازم حساب کردن روی دیگران رو
-اینکه نگران پرداخت اقساطم هستم رو باید نگرانی رو دور بندازم و بگم خدایی که تا الان اقساطمو براحتی از بی نهایت طریق پرداخت کرده بازم پرداخت میکنه چون من در مسیر درستم و دارم روی دوره روانشناسی ثروت یک کار میکنم
-اینکه تمرکزم روی نکات منفی آدم هاست رو دور بندازم و به جای توجه و تمرکزم رو بزارم روی نکات مثبت آدم های اطرافم
-آشغالی مثه وابستگی به دیگران رو دور بندازم
-ترس از آینده رو دور بندازم و سعی کنم در لحظه زندگی کنم
-استرس و نگرانی رو از خالی شدن حسابهام رو دور بندازم و بگم خدایی که تا الان بهم روزی رسونده بازم میرسونه
-حس حسادت رو به دخترای اطرافم دور بندازم و به جاش حس تحسین رو جایگزین کنم
-حس حسرت رو که دیگران دارن و من ندارم رو دور بندازم و سپاسگزار داشته هام باشم و تمرکزم رو بزارم روی خودم،روی کارم و روی باورهای خودم
-جنگ روانی که با پدر و مادرم دارم رو دور بندازم
خدای من اگه بتونم تووی این یک ماه اینهمه آشغال از ذهنم بندازم بیرون،چه انرژیه رو خالی میکنم برای ورود چیزهای جدید و خوب به ذهنم،به چه آرامشی میرسم،خدایا همینطور که بیدارم کردی و هدایتم کردی تا در این وقت سحرگاهی کامنت بنویسم،هدایتم کن تا تووی این یک ماه با پروژه خانه تکانی ذهن،ذهنم تمیز و دوباره بهش نظمی بدم تا به آرامش برسم،خدایا شکرت
خدایی که از رگ گردن بهم نزدیک تری من تسلیمم من هیچی نمیدونم تو میدونی،نمیدونم قراره بعد از این پروژه یا در حین این پروژه چه اتفاقاتی قراره بیوفته فقط میدونم هر چی هست خیره،من راضی ام به رضای تو هدایتم کن
خدایا تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم
مرا به راه راست هدایتم کن
راه کسانی که به آنها نعمت داده ایی
نه راه کسانی که بر آنها غضب کرده ایی
و نه گمراهان
خدایا شکرت
دوستون دارم
به نام خدای نور و روشنایی
خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم
سلام به توای مریم جان شایسته .استاد والامقامم .
خانم پرقدرت سرزمینم
خدارو شاکرم که در این زمانه با تو فرشته ی زمینی هم مدارم و میتونم از اگاهی های نابت بهره ببرم .
از خدای خوبم سپاسگزارم که چنین بنده های سخاوتمندی رو در مسیر من قرار داد زمانی که ازش خواستم انسانهای خوب رو سرراهم قرار بده .
خدایا شکرت
خدایا شکرت
خدایا شکرت
بعد از شنیدن این فایل ارزشمند با صدای گوش نواز و دل انگیز خانم شایسته ی عزیزدیدم از ادب به دور هست که کامنت نزارم و به صورت ویژه از شما تشکر نکنم .
خانم شایسته عزیزم از شما سپاسگزارم که اینقدر شیوا و ساده برای ما توضیح دادید که چطور باید این مدت 30روز عمل کنیم و این عمل کردن چه نتایج فوقالعاده ایی برامون در پیش داره .
خانم شایسته ،استاد عزیزم ی زمان بود که من خیلی از هرکسی الگو میگرفتم ،از پوشش از رفتار از نوع آرایش ،از چیدمان خانه و غیره اما بسیار جاهل بودم و گمراه .اما الان باافتخار میگم که تنها الگوی من شما هستید و امیدوارم که بتونم در این مسیر موفق باشم و بااراده .
خانم شایسته عزیز از خداوندم خواستم که در این مسیر صدای شما رو بیشتر و بیشتر بشنوم . الهی آمین
من سایه در روز 1403/7/1،اولین روز مهر ماه متعهد میشوم که این دوره خانه تکانی ذهن را خیلی جدی و مستمر هرروز به مدت دو ساعت انجام دهم .
هرروز به دغدغه های ذهنیم بی توجه باشم و در عوض به آگاهی فایلهای لایو توجه کنم و اونها رو با خودم مرور کنم و عبارتهای تاکیدی آن را با خودم تکرار کنم .
خدایا شکرت
خدایا شکرت
خدایا شکرت
باسپاس فراوان از شما استاد عزیزم
سلام به استاد عزیزم و مریم زیبای عزیزم که بحق بهترین همراه استادم هستی و بهترین الگو برای من .
مریم جون نمیدونی چقدر خوشحال شدم از این دوره و پروژه جدید که خدا میدونه چقدر بهش نیاز داشتم .
چند وقته تمرکز گذاشتم روی دوره ها و خودم رو متعهد کردم هر روز یک فایل عزت نفس ،یک فایل 12 قدم و یک فایل توحیدعملی یا هر فایلی که به وسیله خوندن کامنتها یا از هر راه دیگه هدایت میشم رو گوش کنم .
اصلا یه جورایی دیگه گیج شده بودم که چه کاری باید انجام بدم تا موفق بشم و دوباره درهای رحمت الهی رو بیشتر روی خودم باز کنم.
چقدر شنیدن صدات و توضیحاتت درباره این پروژه بهم آرامش داد .
چند وقته انگار از دست خودم عصبیم همش فکر میکنم دیرم شده و فرصت کمی دارم میدونم که مسیر رو دارم کاملا درست میرم اما انگار یکی داره دنبالم میکنه و مدام ازم میپرسه خب چی شد ؟ نتیجه اینهمه تلاش و تمرکز وقت گذاشتنت کو ؟
کم کم تیکه انداختنای اطرافیان داره شروع میشه ،هاااااا؟ پس چی شد ؟ کو دست آوردهات چرا استپ کرده ؟
دقیقا میدونم دارم تکامل طی میکنم هی با خودم تکرار میکنم نسیم عجله نکن همینکه میدونی راحت درسته کافیه همه چیز رو به دست خدا بسپار و روزه سکوت بگیر عین حضرت مریم جواب هیچکس رو نده بزار نتیجه های آینده ت خودش بازگوی همه چیز هست و مطمئنم بهمن عظیمی از اتفاقات خوب و ثروت برای من در راهه و پاداش این صبر و اعتماد به خداوند متعال رو خواهم گرفت .
مریم جونم بانوی توانمند و هنرمند و همه چی تموم بازم تشکر میکنم از این پروژه ای که با ما به اشتراک گذاشتی و متعهد میشم به انجام شنیدن و نکته برداری و هر آنچه که شما توصیه کردی به عمل و تمرین توی این یک ماه .
جاداره اینجا تشکر کنم از فایلی که چندروز پیش درمورد تجسم روی سایت گذاشتی که تکمیل کننده جلسه تجسم خلاق از دوره فوق العاده 12 قدمه که چقدددر به موقع بود و من بارها گوش کردم و لذت بردم .
خداوند شما دو استاد عزیز رو برای ما حفظ کنه و باز هم خدا رو شاکرم که منو با این سایت فوق العاده آشنا کرد و نقشه و مسیر راه رسیدن به بهشت رو به دستم داد .خدایا شکرت .
میتوانی، میتوانم، میشود؛ نه! شک نکن
باورم کن تا «نباید» را «فقط باید» کنیم
زندگی جاریست؛ بسم الله، از آغاز راه
نقطههای مشترک را میشود ممتد کنیم
“قیصر امینپور”
نکات فایل:
1-بهبودهای کوچک اما مستمر
2-هر روز یک گام به اصل نزدیکتر
3-من باشم و آگاهیهای فایل، یعنی تمرکز روی کار در حال انجام
4-تکرار آگاهیها در ذهن و قلب
5-اصل و ریشه همه چیز توحید است
6-میتونیم از زاویههای مختلف، از دیدگاه های متفاوت به اصل که همون توحید است برسیم
7-اجرای توحید به صورت کاربردی
8-کنترل ذهن در هر موقعیتی که هستی
9-درگیر کردن ذهن به صورت مستمر و روزانه با این آگاهیها
10-ساکتتر شدن ذهن در ایجاد ترس و نگرانی ، هماهنگتر شدن ذهن و قلب با هم و شنیدن صدای الهامات بهتر
11- گفتگوهای ذهنی بهتر ، نزدیکتر شدن به درون با پاک کردن زنگارها
12-تجسم یعنی هدایت کردن انرژی فکری در مسیر خواستهها
13-پاک کردن ذهن از باورهای شرک آلود و ترس و نگرانی و هر فکری که به احساس بد میانجامد سبب هدایت خود به خودی انرژی فکری در مسیر خواستهها میشود. چون فاصله ما و اصلمون برداشته میشه و ما به اصلمون وصل میشیم
14-دریافت مرتب ورودیهایی که اصل هستند باعث وصل شدن ما به خداوند میشود که باعث میشه دیگه ترس و غم نداشته باشیم خوشبین هستیم و انتظارات مثبت در مورد آینده داریم همه چیزو ساده میبینه و خواستهها رو امکانپذیر باور می دونه به فراوانی باور داره و خودش رو لایق تجربه های نعمت های بهتر میدونه و درگیر چگونگی بوجود آمدن چیزی نیست
15- بهبودهای کوچک اما مستمر لاجرم باعث هدایت خود به خودی انرژی فکری در مسیر خواستهها، عادت نظارت بر ذهن و گفت وگو های ذهنی ،توجه مدام به احساس،هم جهت شدن ذهن و روح
16- درخواستهای خوب از خدا داشته باشیم درخواست رشد از مسیر آسان و هموار
17-آگاهانه 100٪ تمرکز روی رشد
18-هر از چند گاهی خونه تکونی کلی لازم است
دستورالعملهای پروژه
1/ استراحت ذهنی رها کردن هر چیزی که راهکاری براش نداری یا خواستهای که چگونگیش رو نمیدونی و درگیرش هستی.
بگو من تو این نقطه تو رو رها میکنم تسلیم میشم و حل این مسئله رو از خونه تکونی افکار ذهنیم شروع میکنم این اولین قدم من است. من اجازه میدم ین آگاهیها منو به سمت راهکار و قدمی هدایت کند که لازم است از طرف من برداشته شود.
2/ شرط استمرار خالی کردن دو ساعت در روز خودخواهانه برای خودم به مدت یک ماه
3/مدیریت کردن کارهای روزانه برنامهریزی و خالی کردن دو ساعت هر روز.
4/در این دو ساعت فقط ای آگاهیهای فایل همان روز نشستن و همه چیز را رها کردن
5/تمرکز غیرقابل مذاکره با آگاهیهای آن فایل در آن دو ساعت
6/شنیدن کلام هدایتگر از طرف خداوند شاید اول واضح نباشه
7/هوشیارانه نکته برداری تعقل و تبدیل آگاهیها به عادتهای فکری.
8/نوشتن و تکرار جملات تاثیرگذار ش برای ایجاد افکار جدیدی که باید تکرار شوند.
9/ثبت رد پای آن روز.
نتایج:
*ایجاد خود به خودی تغییرات درونی.
*آرامش درونی
*قویتر شدن صدای قلب
*خاموشتر شدن صدای نجواها
*مدت زمان بیشتری متصل ماندن با انرژی منبع همان خداوند
*دیدن زیباییهای زندگی بیشتر
*پیدا کردن دلایل بیشتری برای سپاسگزاری
*روانتر شدن زندگی
*حل شدن خیلی از مسائل خود به خود
*به وجود نیامدن خیلی از مسائل در زندگی
*خارج شدن از مسیر مقاومتهای ذهنی با کم کردن مقاومتهای ذهنی
*حرکت در مسیر صراط المستقیم
*بزرگ شدن ظرف وجود و رشد احساس لیاقت
*بالا رفتن استانداردهای شخصیتی
* تغییر نوع نگاه و عملکرد
*دنبال راهکارها و ایدههای جدید بودن
*جدا شدن از اکثریت
*از نو برنامهریزی شدن ذهن با آگاهیهای خداگونه
*کمتر شدن فاصله فرکانسی به صلح رسیدن با خود و آرامش
* کوچک شدن مسائل و مشکلات در ذهن
*گفتگوهای ذهنی جدید از جنس ایمان توکل امید امکانپذیری خواستهها انتظارات مثبت در مورد روزهای خوش آینده
* معجزه ی پاسخ داده شدن نیازها از مسیر هموار
#پروژه خانه تکانی ذهن = فرصت برای ایجاد عادتهای قدرتمند کننده= هدفمند زندگی کردن=نظارت بر ذهن=همکاری با قلب و امیدها امکانپذیری های قلب =آسون شدن برای آسونیها=تمرین روزانه همکاری با باورهای قدرتمند کننده و دیدن معجزات
پس برای اولین قدم لبیک بگویم به پاسخ خداوند به درخواستم و اولین گام را بردارم.
با توکل به خدا 781
با گوش دادن به این فایل مقاومت زیادی داشتم .اما یادم افتاد به یکی از فایل های استاد که هر موقع احساس کردید مقاومت دارید درباره مسئله ای اون پاشنه آشیل شماست و باید به جای قطع کردن اون حرف یا صدا بارها و بارها تکرارش کن تا مقاومت ذهنیت بشکنه .ممنونم خانم شایسته و هزاران بار سپاس گزارم استاد عزیزم
یادداشت دوم بر این فایل
#بهبودهای کوچک اما مستمر رو جزو وظایف خودم بدونم.
سنگ بزرگ علامت نزدنه,
پس اگه میخوام فعالیت بدنی رو شروع کنم بهتره از زمان کم و با نرمش سبک شروع کنم ولی هر روز.
در مورد زبان بهتره روزی 5 دقیقه باشد هر روز آموزش از طریق غیر مستقیم مثل فیلم یا کارتون تا اینکه 4 ساعت در کلاس بمانم و بعد رنج آموزش از لذت یادگیری بیشتر بشود.
اگه صبح زود بیدار شدن رو میخوام تمرین کنم بهتره هر بار 5 دقیقه 5 دقیقه کم کنم تا اینکه ساعت رو مثلاً 5 صبح کوک کنم و بعد از یک هفته خسته بشم و نتونم ادامه بدم.
#تمرکز صد در صدی روی کاری که در اون لحظه دارم انجام میدم داشته باشم این کار میتونه آشپزی باشد میتونه بازی با بچهها باشد میتونه وظایف اداری باشد میتونه تمیز کردن خونه باشد میتونه نت برداری از فایلها باشد میتونه درس یا نماز خواندن باشد حتی میتواند لذت بردن از یک معاشرت باشد.
#توحید اصل و اساس خوشبختی است. همیشه اصل رو در نظر بگیرم ،توحید اصل است.
#ذهنم را هر روز درگیر استفاده از قانون بکنم هر لحظه از خودم بپرسم چه احساسی دارم ، مداومت مداومت در هر مسیری منجر به نتیجه است
#تجسم یعنی هدایت کردن انرژی فکری در مسیر خواسته ها
چطور میشه خودبخود انجام بشود ، وقتی ذهن از افکار شرک آلود و منفی پاک باشد.
782