دستور العمل «خانه تکانی ذهن، گام به گام» - صفحه 17 (به ترتیب امتیاز)

سلام مریم عزیز

من امروز ساعت 8 صبح از خواب بلند شدم و هدفم این بود که از امروز شروع کنم به اینکه از صبح ساعت 8 تا آخر شب فقط روی ورودی های ذهنم کار کنم. چون از خدا خواستم این شرایطو برام فراهم کنه که من بتونم روی ورودی‌های ذهنم کار کنم، و او هم منو بی جواب نگذاشت. و الان متعهد شدم کل روز فقط روی ورودی های ذهنم کار کنم و صبح تا شب بهش ورودی خوب بدم. چون توی اولین فایل لایوی که چند روز پیش گذاشتین استاد آخر لایو حدود 4-5 بار گفت ( کسی که متعهده به خودش ) و هربار که این جمله رو تکرار میکرد من یه تکونی میخوردم و انگار داشت توی چشمای من نگاه میکرد و به شخصه به من میگفت ! و این جمله با کلی آگاهی دیگه ترکیب شد که من واقعا متعهدانه بشینم و روی ذهنم کار کنم. و چقدر جالب که امروز اومدم توی سایت و دیدم که مریم خانوم یه چالش و پروژه خفن جدید گذاشته که دقیقا مرتبط با هدف منه و انگار خدا رفته بهش گفته باید اینکارو بکنی ! چون یه سری از بنده هام هستن اون بیرون که الان این پروژه میتونه کلی کمکشون کنه به من نزدیک‌تر بشن.

چیزی که توی ذهنم بود این بود که از صبح بشینم توی سایت و به صورت هدایتی فایل های مختلفی رو گوش بدم، توی عقل کل نکات مهم رو پیدا کنم، اکثر کامنت های دوستان رو بخونم، دوره عزت نفس رو هرروز ببینم، مصاحبه افراد موفق رو توی یوتیوب ببینم، و بعد شب که میخوام برم پیاده‌روی در مورد آگاهی های چند ساعت قبلش فقط با خودم صحبت کنم، با خدای خودم صحبت کنم در مورد چیزایی که میخوام، ازش کمک بخوام و الان یه مورد جدید هم بهش اضافه شد ! من عضو پروژه خونه تکونی ذهن شدم؛ خداروشکر.

پس الان بیشتر مطمئن شدم که باید متعهدانه روی خودم کار کنم. یعنی واقعا میخوام ذهنمو به قول شما یه خونه تکونی که چه عرض کنم، میخوام خرابش کنم و از نو بسازمش! و مطمئنم این دفعه با دفعه های قبل خیلی فرق میکنه، قشنگ میفهمم – حسش میکنم، چون قبلا اینجوری نبودم که حرفای استاد رو بهشون گوش بدم و سطح افکار خودمو با استاد مقایسه کنم، قبلا میگفتم اون خیلی خفنه خیلی روی ذهنش کار کرده؛ من که نمیتونم مث اون بشم خییلییی باید تلاش کنم روی ذهنم تا ازین منجلابی که ساختم در بیام یا بتونم افکارمو و گفتگو‌های درونی خودمو تغییر بدم. ولی الان به خودم میگم که : نه بابااا استاد عباسمنش هم یه روزی مث من بوده ذهنش در به داغون بوده ولی با یه جسارت – تعهد و یه دید قشنگ به آینده شروع کرده، پس منم شروع میکنم و از خدا کمک میخوام که توی این راه بیشتر کمکم کنه !.

چون توی آگاهی های این چند روز اخیر که از خداوند دریافت کردم بهم گفت که علی تو با خودت توی ذهنت درست صحبت نمیکنی. ببین مثلا استاد عباسمنش چه افکاری رو باور کرده و واسه جزء به جزء زندگیش باورهای جدید ساخته. ببین مثلن فلان فرد موفق چه طرز فکری واسه خودش ساخته و ذهنشو چجوری تربیت کرده و چه افکاری توی ذهنش جریان داره؛ متوجه فرق ذهن خودت و حرفایی که داخلش جریان داره با کسایی که افراد موفقی هستن میشی ؟ به نظرت اونا چیکار کردن که اینقدر خط فکریشون با افراد متوسط و پایین جامعه و تو، فرق میکنه ؟ چرا اکثر افراد جامعه مثل من فکر میکنن و منم مثل اونا فکر میکنم ؟ و خداوند بهم گفت کلی حرف توی ذهنت رد و بدل میشه موقعی که داری با خودت صحبت میکنی؛ که یا خیلی از اونا به دلیل ورودی های نامناسبت هست، یا اصلا یه سری باورهایی که اشتباه هستن و توی ذهنت تکرار میشن و قوی میشن باید جلوی اونارو بگیری حالا که فرصت مناسب برات فراهم کردم پس تو هم متعهد شو که روی ذهنت کار کنی و به من بیشتر نزدیک بشی.

خانم شایسته اسم منم توی لیست خونه تکونی بنویس که من میخوام تا یکماه دیگه یه آدم جدید تحویل سایت عباسمنش بدم