تمرکز بر آنچه می توانم بهبود دهم - صفحه 37

710 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    علیرضا خنجری گفته:
    مدت عضویت: 1935 روز

    سلام سلام

    امیدوارم حالتون خوب خوب باشه

    اقا بگم ک الان ک دارم کامنت میزارم

    این فایل

    امروز هفته 13 لیگ برتر ایران برگزار شد

    و الان هم منچستر سیتی در نیمه نهایی جام باشگاه های جهان 1 گل زده ب اوروادزه ژاپن

    (البته نیمه دوم هنوز شروع نشده )

    اقا اینو بگم

    من خودم ی سپاهانی 6 اتیشه ک هیچی

    60 اتیشه ام

    و سرمربی سپاهان

    ژوزه مورایس هستند و یک مربی بسیار با اخلاق و باشخصیت و کاربلد

    استاد مورایس

    دستیار اول مورینو در چلسی اینتر و رئال بوده

    با چونبوک موتورز و الهلال عربستان قهرمان لیگ کشورش شده

    و با الهلال سال 2021 قهرمان باشگاه های آسیا شده

    و بسیار مربی خوب هست

    و پارسال با اختلاف فقط 1 امتیاز نایب قهرمان ایران شد

    از روزی ک لیگ امسال شروع شد

    سپاهان درچار حواشی ها و دردسر های زیادی شد

    از کسر 4 امتیاز

    تا لغو بازی خونگی با الاتحاد عربستان تو اون جو

    از جریمه انضباطی ک 3 بر 0 مقابل الاتحاد بازنده شد

    از محروم شدن 3 بازی خونگی در باشگاه های آسیا

    تا برکناری ساکت

    و اینا همش تقریبا تو  کمتر از 3 ماه اتفاق رخ داده

    و اینو بگم

    ک سپاهان تنها تیم ایرانیه ک امسال به مرحله حذفی جام باشگاه های اسیا صعود کرده

    و با کسر 4 امتیاز و 1 بازی کمتر الان با اختلاف 1 امتیاز دوم جدوله

    استقلال و پرسپولیس و تراکتور را امسال برد

    و خوشبختانه رحم هم ندارن

    4 و 5 تا دارند میزند

    اصلا دارند درو میکنند

    المالیق ازبکستان هم ک بنده خدا 9 تا خورد

    و سپاهان رکورد برد با بهترین اختلاف در غرب اسیا را در جام باشگاه های اسیا کسب کرد

    و چیزی ک برام جالب بود این بود

    ک  استاد گفت اگ مربی فوتبالی ی جوری تیمیتو بازی بده ک اگ پنالتی هم برات نگرفتن 4 تا بزنی

    فقط سه تا بازی اخیر را نگاه کنیم

    سپاهان 4 مس رفسنجان 1

    سپاهان 3  فولاد 1

    سپاهان 5 هوادار 0

    با بازی مس رفسنجان داور ی پنالتی اشتباه به ضرر سپاهان نگرفت

    با بازی فولاد سپاهان داور 2 تا پنالتی برای سپاهان نگرفت

    و بازی امروز با هوادار ی گل سپاهان را داور به اشتباه افساید گرفت

    بازی با المالیق ک سپاهان 9 تا زد

    2 تا گل ها توسط VAR رد شد

    و گر ن سپاهان 11 تا گل زد

    حالا بریم اون ور داستان

    تیم پرسپولیس رقیب اصلی سپاهان

    ک الان با کسر 1 امتیاز و 1 بازی کمتر در رتبه 6 جدوله

    و پرسپولیس چند هفته ای هست ک بدجوری رفته تو بحران

    و تو 9 بازی اخیر خود فقط 1 برد داشته

    یا باخته یا مساوی کرده

    و چند روز پیش تو ورزشگاه ازادی

    جلو 70 هزار نفر تماشگر خودی ک فقط ب ی مساوی نیاز داشت برای صعود ب مرحله حذفی

    2 بر 1 به الدحیلی ک امسال واقعا دچار افت شده و از همه باخته

    باخت

    و اون بازی تمام هواردار ها شروع ب شعار دادن

    و پرتاپ بطری کردن

    و پرسپولیس از موقعی دچار افت شد که

    از یحیی گل محمدی تا مدیرعامل پرسپولیس

    شروع کردن گیر دادن ب زمین و زمان

    به داور

    به هوادار

    به فدراسیون

    ب چمن زمین

    ب هوا

    به اب

    به نداشتن بازیکن و ستاره ( در صورتی ک بیشترین ملی پوش را داره و گرون ترین ترکیب فعلی ایران از نظر سایت ترانسفر مارکت )

    نمیدونم اگ چاره داشتن

    به سردی هوای پاییز هم گیر میدادن

    و امروز هم با تیم اخر جدول استقلال خوزستان با زور و انا انزل النا  2 و 2 مساوی کرد و شانس اورد ک بازی را نباخت

    حالا جدا از بحث هواداری و اینا

    وقتی مشکلات سپاهان شروع شد

    مورایس تو کنفراس خبری گفت

    من مربی سپاهان هستم و وظیفه من تو زمینه و این مسائلی ک دارید میپرسید مسائل خارج زمینه

    و اون مربوط ب مدیریت باشگاه هست

    یا موقعی ک سپاهان از 3 بازی خونگی محروم شد

    گفت امیدوارم AFC رای را برگردونه چون چون این تصمیم حرفه ای نیست

    همین ن ی کلمه بیشتر ن ی کلمه کمتر

    فرداش تو ورزشگاه ازادی با المالیق ازبکستان بازی میکنه و 9 بر 0 برنده میشه

    امسال هم تموم فوتبالی ها سپاهان را شانس اصلی قهرمانی میدونند

    ولی از اون ور بیام تو مسائل زندگی خودم

    من شخصا تو بعضی از مسائل هست ک بصورت خیلی خوب و قوی

    زندگیم را دست خودم میدونم

    من از بچگی چیزی به نام چشم زخم و طلسم و جادو و نمیدونم دعا این خرفات را قبول نداشتم

    از بچگیا

    و حالم بد میشد ک کسی بخواد در مورد این مسائل حرف بزنه

    ولی هیچ وقت هم بحثی در موردش با کسی نکردم

    فقط میگفتم من قبول ندارم

    اونا میگفتن هنوز چشم نخوردی ک بفهمی هنوز طلسمت نکردن تا دردشو بکشی

    منم میگفتم اره تو درست میگی هنوز کسی نکرده

    و موضوع را عوض میکردم

    ی موضوع دیگ هم هست

    اینکه کسی منو تهدید کنه

    یعنی عاشق اینم کسی منو تهدید کنه

    واقعا وقتی کسی منو تهدید کنه

    بصورت خیلی عجیبی ک نمیترسم هیچی

    تازه خوشحالم میشم

    تو دلم میگم دمت گرم ک بهم یاداوری کردی

    رب جهانیان با من هستش

    و من نیروی برتر را در خودم دارم

    ولی

    ولی

    ولی

    در مسائل سیاسی یه صورت ریشه ای

    برعکسم

    و خیلی روی خودم کار کردم و بهتر شدم

    ولی این موضوع یجورایی پاشنه اشیل منه

    یعنی من تو خیابون ی اخوند میبینم جوری بهم میرزم ک دلم میخواد برم کلشو بکنم

    یعنی دلم میخواد سر ب تنشون نباشه

    و باید بصورت مداوم دارم روی این موضوع روی خودم کار کنم

    و بصورت منطقی بشینم با خودم بحث کنم

    ن تو این موضوع

    کلا تو هر موضوعی باید بیام منطق بیارم

    حالا ی چیز دیگه ای ک هست

    یادمه دوسال پیش با یکی دوستام داشتم حرف میزدم

    گفت که زندگیت بر مبنای چیه

    گفتم یعنی چی

    گفت مثلا رو مبنای

    امیده رو مبنای تلاشه رو مبنای چیه

    مثلا خود من زندگیم رو مبنای تغیره

    زندگی تو رو مبنای چیه

    بدون فکر گفتم زندگی من بر مبنای

    هدایت هستش

    و واقعا هرجایی ک مشکلی داشتم

    درخواستی داشتم

    هرچیزی ک بود

    و افسارشو میدادم دست خدا و میگفتم هدایتم کن

    به بهترین مسیر و بهترین جوابی ک میتونست تو اون مداری ک هستم بده

    هدایتم میکرد

    و هرجا روی خودم و منطق و عقل خودم حساب کردم و هدایت نخواستم به راهی نرسیدم

    مثلا من تا پارسال رابطه عاطفی داشتم

    ک واقعا کیفیت خیلی بالایی داشت

    واقعا چیزایی تجربه کردم

    ک به جرئت میگم زیر 1 درصد تو ایران تجربه کردن با اون فرهنگ

    من ازدواج نکردم و دوست دختر داشتم

    ولی ایشون تو خونه ما میومد

    ن وقتی ک تنها بودم

    حتی موقعی ک خونواده ام تو خونه بودن

    و این حرفا را ب کسی نگفتم

    چون نمیخام کسی از زندگی خصوصی ام بدونه

    و کی باور میکنه طرف دست دوست دخترشو بگیره بیاره تو خونه ای ک خونواده اش هستن

    و رابطه ی ما خیلی با کیفیت و سالم بود

    ولی از یجایی داشت کار خراب میشد

    و هر روز بدتر از دیروز

    به چندتا دلیل

    ی شبی ک خیلی خسته شده بودم

    بریده بودم

    و داشتم گریه میکردم

    گفتم خدا این رابطه را میدم دست تو

    خودت هدایتم کن

    میدم دست خودت

    یا درستش کن یا تمومش کن

    و همون شب  رابطه ی ما به صورت وحشتناکی رفت روی هوا

    و تا دو و سه روزی حالم خیلی خیلی بد بود

    و داشتم روی خودم کار میکردم

    و گفتم خدایا منو هدایت کن

    به رابطه درست

    به ی رابطه بهتر

    به ی رابطه ای ک این مسائل توش نباشه

    و بعد از 40. 50 روز

    از ی جایی ک هیچ وقت به فکرشو نمیکردم ی پولی اومد تو حسابم و من همون موقع دوره عشق و مودت را کار کردم و دارم بصورت خیلی جدی روش کار میکنم

    و هرجایی ک شروع کردم به تغیر شخصیتم

    به تغیر خودم

    به عمل کردن

    دارم پیشرفت میکنم

    و هرجایی ک دارم حرف مفت میزنم

    دارم درجا میزنم

    ی چیزی جالب ک بگم

    من هر روز ی سری ب سایت میزنم

    و دیروز سایت برای من بالا نمیومد

    حالا نمیدونم فقط برا من اینطوری بود یا برای همه

    و سایت error وردپرس میداد

    ولی الان دیدم فایل دیروز اومده و خیلی از دوستان کامنت گذاشتن

    و من امروز هدایت شدم ب این فایل

    ک هفته ی 13 لیگ برتر فوتبال ایران

    امروز برگزار شد

    خدایا منو به راه راست هدایت کن

    به راه کسانی ک به ان ها نعمت دادی ن راه کسانی ک بر ان ها غضب کردی ن گمراهان

    همگی در پناه الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    زهرا فرجی گفته:
    مدت عضویت: 1917 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام

    خدمت استاد عزیز و دوست داشتنی که الان ی مدتیه سایتش شده خانه مادری ، که همیشه درش ب روی بچه هاش بازه، خودش و هم سفرای سایت شدن خانواده ی دوست داشتنیش

    خدایا شکرت

    استاد جان و همسفرای مهربونم

    دیشب کلی دلم گرفته بود دیگه کم آورده بودم نیمه شب پاشدم و رفتم دو رکعت نماز خوندم و فکر کن وسط نماز داشتم فارسی باهاش صحبت میکردم و اسمش صدا میکردم کلا نمی‌دونم اصلا نماز شد یا …. آره آره اون خودش ی نماز خاشعانه بود اصلا نماز یعنی همین،اونقدر در اون حالت غرق شی که از خودت بیخود بشی

    یه کم بعدش نمازم‌ تموم کردم انگاری یکی بهم گفت :«سکوت » چشمام باز مونده بود که یعنی چی ؟

    رفتم تو جام دراز کشیدم و گفتم بزار سکوت کنم اما امکانش برام سخت بود ذهنم خیلی حرافی میکرد ولی من ب لطف خدا از پسش بر میومدم

    اومدم که بیام خونمون ولی ارور میداد و با خطا مواجه می‌شد اومدم از دانلودها وارد شم، نشد، و هی تکرر پشت تکرار می‌گفت «سکوت» متاسفانه خودم زده بودم ب کوچه علی چپ و …

    گفتم بزار برم خونه ببینم نشانه ای چیزی هست که آرومم کنه ولی باز ارور میداد ،می‌دونی من کار خودم میکردم خدام کار خودشو

    تسلیم شدم و گفتم:« اوکی حرف ،حرف تو »

    خوایم برد صبح که پاشدم تمریناتم انجام دادم و شکر گذاری و ستاره قطبی و قرآن و …یا علی رفتم دنبال کارم

    حواسم بهش بود بشدت داشتم کنترلش میکردم

    اما آسون نبود ذهن درگیر نتیجه بود

    استاد خیلی وقت بود که ذهنم درگیر این قضیه بود اما …. میدونید نمی‌تونستم رها شم

    از خدا کمک میخواستم ولی در رفتن از نجواها گاهی کار حضرت فیله

    خلاصه که ازش هدایت میخواستم

    پسرم دید که ناراحتم بهم گفت مامان ببین کجا نشتی داری ؟ گفتم نمی‌دونم واموندم

    گفت:« تو خیلی بحث میکنی»

    هیچی نگفتم رفتم اون فکر کرد ناراحت شدم

    سرم انداختم پایین رفتن پیش سگمون ویکی که غذاشو بدم طفلک صداش در نمیومد

    ی کم ماساژ دادم و کمی لقمه نون پنیر اما ی نگاه ب من کردو ی نگاه به لقمه ی کوچولو مز مزه کرد و رفت (فکر کنم تو دلش گفت واقعا این چیه هلک هلک راه افتادی اومدی ب من لقمه نون پنیر بدی ؟)

    خلاصه پسرم اومد پیشم و گفت مامان چرا ناراحت میشی

    اشکم دراومد

    کلی باهام صحبت کرد و من فهمیدم که واقعا نشتی دارم

    اومد مثل ی مشاور قهار

    ی کاغذ برداشت و هی از راه بارش فکری تمام افکار منو کشید بیرون

    همین که متوجه شدم دیدم

    آره

    من بحث میکنم

    دیگران مقصر می‌دونم

    تمرکزم روی کارم نیست

    همش به نتیجه نگاه میکنم

    نیمه خالی لیوان رو میبینم

    از دیگران توقع کمک کردن دارم

    چرا ؟

    الان بهت میگم

    چون من خیلی وقت پیشا بخاطر دلسوزی ،بجای خدا ، بهشون کمک میکردم میخواستم همدردی کنم میخواستم نجاتشو ن بدم

    خیلی بهتر شده بودم

    همین که جلسه مشاوره تموم شد

    ی نفر رنگ زد و ازم خواست که برای پسرش کلاس بزارم

    منم گفتم اوکی بعد از ظهر بیاید

    ولی تو دلم اصلا راضی نبودم گفتم خدا کنه نیاد

    ساعت 2 با دوستم قرار استخر داشتیم این دوستم اسمش میتراست همکارمه ولی خدارو شکر وضعیت مالیش خیلی عالیه

    ناگفته نمونه این خانم ب من کمک کرد تا شنا رو یاد بگیرم شنایی که چندین و چند سال بود که با وجود شرکت در کلاسهاش نتونسته بودم یاد بگیرم اما ی روز از خدا درخواست کردم که ایکاش ی نفر بیاد و بالا سرم بایسته تا من یاد بگیرم

    رفتم از ناجی پرسیدم گفت 2 تومن میگیریم و یاد میدیم اما من دو دور رفته بودم کلاس نیاز به کلاس اون مدلی نداشتم

    باز با اشتیاق گفتم کاش ….به پنج دقیقه نکشید که میترا رو آورد گذاشت سر راهم و گف بیا اینم مربی و اینجور شد که من شنا رو یاد گرفتم تقریبا هفت هشت ماهی میشه که باهاش آشنا شدم

    از میترا پرسیدم :«میترا شما چطوری اینهمه ثروتمند شدید ؟»

    میترا اهل اینجا نیست خیلی روح پاکی داره و ناآگاهانه گاها طبق قانون پیش می‌ره

    میترا زندگی سختی داشته و ی روزی با خدا معامله می‌کنه

    بعد از ده سال زندگی تو پارکینگ خونه پدر همسرش ب خدا میگه «خدایا من ده ساله که برای رضای تو هر کاری کردم که زندگیمو حفظ کنم الان دیگه با دو تا بچه امکان زندگی تو پارکینگ ندارم اگر هدایتم نکنی ب مسیر درست، دیگه اسمتم نمیارم» و بعد قرآن باز میکنه و آیه ای میاد که میگه:«هجرت کنید تا در خانه هایی پر از برکت جایتان دهیم»

    می‌گفت خانواده همسرم کلی مارو ترسوندن کلی تهدید کردن که اگه برید دیگه اینجا راه نمی‌دهیم و …. اینها بلاخره با کلی ترس از اونجا در میزنن بیرون و …

    ترک خونه پارکینگی همانا و باران برکت و نعمت همانا

    اونقدر که چند تا خونه وماشین عالی و باغ تو کردان و … مسافرت‌های خارجی و …

    می‌گفت همسرم می‌گفت چرا قبلاً در نیومدیم

    اینهمه برکت کجا بود

    میترا ی نکته ای رو گفت که برام خیلی جالب بود و اونم اینکه «ما هیچ وقت چشم مون به دست دیگران نبود و هیچ وقت توقعی از دیگران نداشتیم »و ی نکته جالب توجه دیگه اینکه, میترا خودش خیلی قبول داشته و توهین‌های اطرافیان یا ده سال پارکینگ نشین بودن نتونسته بود میترا رو بهم بریزه یعنی احساس لیاقتش سر جایش مونده بود

    خیلی برام جالب بود

    و من همون جا فهمیدم که اووووو من وقتی همش دنبال مقصرم

    فهمیدم من از همون اول روی ثروت پدر همسرم خیلی حساب باز کرده بودم

    من از مادر همسرم توقع داشتم

    خلاصه که روی همه حساب باز کرده بودم الا اصل کاریه

    وقتی از استخر اومدم پسرم زنگ زد گفت مامان شاگردت اومده

    گفتم کدوم شاگرد اونا که خبر ندادن

    گفت من نمی دونم

    رفتم و دیدم اینا اصلا یکی دیگه هستن

    رفتم و تدریس کردم و خیلی حس و حالم خوب شده بود

    و از طرفی خیلی دوست داشتم حقوقم امشب یعنی 28 بریزندکه اصلا امکان نداشت که قبل از 30 ام واریز کنند اما یهو دیدم الان واریز کردن

    اینم نشونه بود

    انگاری تازه بعد از بیست روز تمرین شبانه روزی زنگارهای مغزم داره ی تکونایی میخوره

    تو این مدت کم کم قدرت دادم ب خودش

    همه رو خلع سلاح کردم

    هر کی خواست اذیتم کنه تو دلم گفتم این هیچ کاره س

    و ب خدا گفتم تو همه کاره ای و من قدرت خلق خواسته هام دارم

    میدونید همینکه ناظر باشی ب ذهنت قبوله

    همین که واقف ب رقاصی ذهنت باشی کافیه

    همین که بگی خدایا من از پسش بر نمیام هم کافیه

    اینها همون بلند شدن و خوردن زمیناییه که قبل از راه رفتن برای بچه ها پیش میاد اما اگر ادامه بده دیگه کسی به گرد پاش نمیرسه

    فقط ادامه بدی قلقش دستت میاد

    زمانی که داشتم شنا کردن یاد می‌گرفتم دست خدا چشمش ازم بر نمی‌داشت

    تا با یکی صحبت میکردم از دور اشاره میکرد که حواسم بهت هستاااا ،زود باش تمرین کن

    دقیقا خدا هم همین جوره همین که از مسیر دور میشی

    همین که حواست پرت میشه

    همین که تمرکزت برمی‌داری

    میگه آی فکر نکنی ولت کردماااا حواسم هست که داری از مسیر دور میشی برگرد سر جات و سرت ب کار خودت باشه وگرنه با یقه تو میگیره می‌زاره تو مسیر درست

    و اگر واقعا اشتیاق داشته باشی (مثل من که با تمام وجودم میخواستم شنا یاد بگیرم) بلاخره یاد میگیری یهو میبینی که عه همین بود این که چیزی نداشت

    دقیقا ی بار اومدم تو آب یهو دیدم عه سبک شدم و روی آب موندم همون جا بود که ب خودم گفتم تمرین کنی دستت میاد

    بارها ب خدا جونم گفتم خدایا کمکم کن بپذیرم چیزایی رو که نمیتونم تغییر بدم من نمیتونم نخواستن ثروتو از خودم بپذیرم

    باید بپذیرم که من دوست دارم که در نعمت و ثروت زندگی کنم

    من عاشق اینم که از نعماتی که حق طبیعیه منه استفاده کنم

    طبیعیه که بتونم راحت خرید کنم طبیعیه که راحت بتونم نیازهامو برطرف کنم

    طبیعیه که بتونم راحت مسافرت برم

    طبیعیه که از اینهمه نعمت و ثروت استفاده کنم آقا جان مگه خدا ب غیر از مخلوقاتش و تو‌مخلوقاتش غیر از انسان کسی داره که اینهمه لایق باشه

    من بهش وابسته نمیشم خدا از هزاران راه روزی و نعمتش ب آسانی برام مهیا میکنه

    یا بخاطر بدست آوردنش دیگران مقصر نمی‌دونم این منم که خالق زندگیم هستم و میتونم براحتی جذب کنم با توجه کردن با اشتیاق

    با لذت

    مثل اینکه من با اشتیاق داشتم ب کسایی که داشتن براحتی شنا میکردن نگاه میکردم تو دلم در موردش صحبت میکردم و انگاری ی جورایی درخواست میدادم که خدایا کاش میتونستم یه دوره خصوصی برمیداشتم و شنا رو یاد بگیرم باور کنید بلافاصله به پنج دقیقه نرسید که میترا اومد پیشم و با هم دوست شدیم و ….‌ بدون حسرت فقط لذت همراه با اشتیاق ب داشتنش

    خدارو شکر برای تمام لحظه های که چشم ازمون برنمی‌دارد

    خداجون دورت بگردم که منو تو این خانواده بوجود آوردی الان من نزدیکه 6 ساله که متولد شدم اوایل تو سایت نبودم یعنی هنوز شایستگی وارد شدن به این دانشگاه نداشتم و البته فقط گوش میدادم کم‌کم هدایت شدم و ….

    عاشقتون خانواده عزیزم

    و

    ب خدا می سپارمتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    هاشم داداشی گفته:
    مدت عضویت: 1372 روز

    باغبه نام خداوند بخشنده هدایتگرم

    عرض سلام و احترام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربون و دوستان هم فرکانسم

    روز شمار زندگی من روز 122

    من قبل از اینکه با سایت آشنا بشم خیلی از انرژی خودم و بر روی ناخواسته ها هدر میدادم توجه زیادی روی نا داشته هام داشتم طوری که اصلا به داشته هام که تا دیروز نداشتمشون و به وجود آورده بودم توجهی نمی‌کردم و ناشکری میکردم و فکر میکردم که تمام اینا همینجوری الا بختکی وارد زندگیم شده شکر گزار بودم ولی ناشکری براش میچربید همش تو تقلا بودم و فکر میکردم که عقب موندم و باید سریع برسم خودمو با دیگران قیاس میکردم و همش تو حسرت خوردن و بدو بیرا گفتن بودم وقتی که می‌دیدم از من جلوتره بهش حسادت میکردم و قضاوتش میکردم با چه کینه و نفرتی پشت سرش پرخاش میکردم و زندگی قبلم گواه گفته هامه هر چی میدویدم آخرش به هیچی می‌رسیدم و جالب این بود که تلاشم از همه بیشتر بود و پول بیشتری در میاوردم ولی چون افکارم درست نبود همیشه لنگ چکام بودم و برای خودمم یه سوال بی جوابی بود که همیشه از خودم می‌پرسیدم و غافل از اینکه این خودم هستم که زندگیمو می‌سازم

    یک روز که واقعا خسته شده بودم به فکر فرو رفتم که چرا من باید یه روی خوش نبینم اگه یه روز حالم خوب بود منتظر ابن بودم که اتفاق بدی قراره بیفته این باورای غلط من از گذشته برام مونده بود و فکر میکردم که زیاد شاد باشم خدا قهرش میگیره چی بگم از این افکار معیوب که بخورد ما داده بودن چقدر من خودمو اذیت کردم بابت این طرز تفکرم تا اینکه وقتی تسلیم شدم و دستام و بردم بالا و گفتم من تسلیمم من نمی‌دونم چکار کنم خدای من تو بگو و کمکم کن راهنماییم کن وقتی که تصمیم گرفتم روی خودم کار کنم اتفاقات خوب یکی پس از دیگری از راه رسید دیگه آرام شده بودم خودمو با سایتهای انگیزشی سرگرم میکردم کامنتای انگیزشی می‌خوندم فیلمای انگیزشی نگاه میکردم کتاب می‌خوندم این پروسه پنج ماه طول کشید تا اینکه با سایت استاد عباس منش اونم به صورت کاملا تصادفی که هدایت خداوند بود آشنا شدم و بگم پنجره ای جدید به روی زندگی ام باز شد دروغ نگفتم آگاهی های به گوشم میخورد که سالها با من غریبه بود و به هیچ عنوان نشنیده بودم نه از کسی نه از جایی مثل این بود که من تو دنیایی دیگه قرار گرفتم هر سخنی از استاد می‌شنیدم چشمام گرد میشد و میگفتم مگه میشه یعنی چیزی که استاد میگه درسته از قرآن از خدا از اینکه من زندگیمو با افکارم می‌سازم ابنا همش برام تازگی داشت هیچ از قانون جهان نمی‌دونستم و همش میگفتم این تقدیر منه حتما جایی اشتباه کردم و دارم تاوانشو میدم حتما خدا ازم قهرش گرفته حتما همینه که هست ولی تو ذهنم چراهایی داشتم که بی جواب مونده بود و کسی رو پیدا نکرده بودم که جوابمو سوالم و بدونه تا اینکه با استاد آسنا شدم چیزی که خیلی سالها پیش از خدای خودم خواسته بودم که منو هدایت کنه تا بهتر خدای خودمو بشناسم و با درگیری‌هایی که تو زندگی داشتم این خواسته برام کم رنگ شده بود ولی ته دلم بود اگه نبود مطمئنم که الان کامنت نمینوشتم و الان هم نمی‌دونستم کجای داستان زندگیم بودم خداوند در زمان مناسب هدایتم کرد به سمت شناخت بیشتر از خودش

    الان که این کامنت و برای دوستان عزیزم و استاد گرانقدرم می‌نویسم بگم هیچ ربطی به گذشتم ندارم گزاف نگفتم آرامشی که الان دارم هیچ وقت تجربش نکرده بودم احساس خوبی که دارم قبلاً نداشتم و اتفاقات خوبی که الان برام رخ میده یعنی در زمان مناسب در مکان مناسب قرار میگیرم و فقط خوبی میبینم و از ناهنجاریها واقعا به دورم شاید یه اتفاق بدی رخ بده ولی در اون زمان با من از اون مکان رفتم با وقتی تموم میشه من به اون مکان میرسم برای اینکه من آگاهانه روی خودم دارم کار میکنم و وقتی متوجه میشم می‌دونم که این کار جهان و چقدر به باورام قدرت میده که این منم که زندگیمو با افکارم می‌سازم این برمیگرده به این که من توجه ام به زیباییهاست و وقتی حالم خوبه همیشه اتفاقات خوب برام رخ میده و من به این باور رسیدم که خداوند همه چیزش طبق قانونه و باید من تکاملمو طی کنم باید من شخصیتم و تغییر بدم و وقتی این کارو انجام دادم جهان خودش بلده چکار کنه و نمیشه سر جهان کلاه گذاشت و اینو می‌دونم که تا وقتی من کاملا تغییر نکردم به چیزی که دوست دارم نمیتونم نزدیک بشم باید این تغییر و تو رفتارم تو عمل به دانسته ها و حرکت کردن ایجاد کنم و خوشبختی خودش به سمت من خواهد آمد چون قانون جهان اینه و من با نشانه های که میبینم خداوند و هزاران میلیارد بار شکر میکنم که در مسیر درست هستم و اتفاقات خوب هر چند کوچیک وقتی برام رخ میده چقدر شکر گزاری میکنم و هیچ اتفاق خوبی رو که برام رخ میده از نظرم دور نمیکنم و نمیگم که شانسی بوده باور دارم که این منم که دارم زندگیمو رقم میزنم و نه هیچ کس دیگه ای و مصمم تر قدمامو بر میدارم چقدر تو اعتماد به نفسم تاثیر مثبت گذاشته چقدر ایمانم قویتر شده چقدر به خداوند نزدیکتر شدم و چقدر خداوندم و از مسیر درست شناختمش اینا موهبتهایی بود که من تو این سایت و در کنار استاد عزیزم و دوستان هم فرکانسم بدست آوردم جایی که هیچ جای این دنیا تو نمیتونی این چنین انسانهای خدا شناسی و یکتا پرست رو دور هم جمع ببینی که فقط خوبی میبینی و خوبی می‌شنوی و خوب فکر می‌کنی .

    رد پایی از روز 122 ام گذاشتم و با اطمینان کامل و امید به خداوندم میگم که من دارم هر روز نسبت به روز قبلم بهتر میشم مگه میشه کسی گفته های استاد و تو زندگی انجام بده و نتیجه نگیره و دارم آموزش میبینم تا آرام آرام به حدی برسم که دریافت کنم

    هر کجا که هستید در پناه الله یکتا شاد و پیروز و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    رضا زارعی گفته:
    مدت عضویت: 1036 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام به استاد عزیزم وخانوم شایسته مهربان که بار دیگه شروع این سفر و زدن و خدارو هزاران مرتبه شکر بابت وجود شما دوعزیز و مدیر فنی سایت و خانوم فرهادی پرانرژی که انقدر این سایت ما پویا و فعاله ،و هرروز تمرکزتون براینکه که چطور از این بهتر ،از این زیباتر ، از این تأثیرگذارتر ، و چقدر بی نظیره این سایت و دریایی از آگاهی هاییه که تا آخرعمر دنیامون نمی‌تونیم این آگاهی هارو هضم کنیم و هرروز فوج فوج کامنت میاد رو این سایت و هزاران کتاب عالی و خالص در مورد قوانین و خداوندی که همه چیزه داره منتشر میشه و هر کامنت از این سایت پتانسیل اینو داره که هدایتگر کامل هزاران انسان باشه بدون اغراق ، و من شما رو تحسین میکنم استاد عزیزم که این مخاطبان خاص و بی نظیری که با تمام وجود سعی دارن با شما در مسیر درک توحید همراه بشن ،به خاطر فرکانس های بی نظیر و خالص و توحیدی شماست که همواره روند صعودی داره بیزنس شما ،بیزنسی که کار نیست عشقه و تفریحه برای شما و دقیقا شما الگوی تمام حرفها و آگاهی هایی هستید که از زبانتون جاری میشه ،و شما مصداق ،تمرکز برانچه که میتوانم بهبود دهم هستید و چقدر از زوایای متفاوت به زیبایی بیان میکنید اصل و اساس جهان هستی و قانون زیبای خداوندو، اینکه هرجا اوضاع بر وفق مراد من پیش نرفت ،فقط و فقط مقصر خودمم و باید یک چیزی در درون من تغییر پیدا کنه ونه هیچ عامل بیرونیه دیگه ای ، و من میتونم با تمرکز بر آنچه که میتوانم بهبود دهم ،نتایج رو در تمام ابعاد همانطور که میخواهم رقم بزنم ، حالا من چه چیزی رو میتونم بهبود بدم ،من سمت خودمو چطوری باید انجام بدم؟؟؟ من میتونم همواره بر روی احساس سپاس گذاری خودم کار کنم و حس سپاس گزاریمو از هرچیزی بهبود بدم وهدایت بشم به سمت شرایط دلخواه در هر زمینه ای ، من میتونم برروی باورهای ثروت سازم کار کنم و بهبودشون بدم برای خلق زندگی مالی دلخواهم ،من میتونم بر روی باورهای توحیدیم کار کنم و بهبود بدم برای تجربه سعادت و خوشبختی در دنیا و آخرت ،من میتونم برروی باورهای سلامتیم کار کنم وبهبودشون بدم برای تجربه زندگی سراسر تندرستی و پرانرژی ، و دونه به دونه میتونم روی هرباوری از هریک از این موارد کار کنم و بهتر و بهترشون کنم ، و اینها چیزیه که درونیه و تحت کنترل من ، ولی وقتی باورم این باشه که عامل بیرونی داره زندگی منو کنترل می‌کنه ،این سمی ترین باوره ، و این باور میشه یه دروازه ی بزرگ و نفوذناپذیر و این دروازه به روی ما بسته میشه وما درنهایت عجزو ناتوانی هیچ کنترلی بر افکار و شرایط زندگیمون نخواهیم داشت ،چون باور اینه که فلان عامل بیرونی تاثیرگذاره و عامل بیرونی هم از کنترل ما خارجه ، ولی اگر در هر اتفاقی انگشت اشاره من به سمت خودم باشه و بدونم که جهان بازتاب باورهای منه و بیرون از من اینه ی تمام نمای درون من و باورهای من هست اونوخ میام و روی اون باور از درون کار میکنم و نتیجه عوض میشه ، خدایا شکرت بابت همه چیز .سپاس گزارم بابت اینکه من میتونم با کنترل افکارم و قدرت ذهنم خلق کنم هر تجربه ای که خواهان آن هستم .

    تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری می‌جویم .

    در پناه الله یکتا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    بهاره نوروزی گفته:
    مدت عضویت: 1255 روز

    سلام به استاد قشنگم و همچنین مریم جان عزیز دلم و دوستانی که در این مسیر با ما همراه هستند

    من امروز کاملا بصورت اتفاقی به این فایل هدایت شدم و چقدر و چقدر به امروز من ربط داشت

    امروز بعد از امتحان مستمر از مدیر اجازه گرفتیم و زنگ دوم از مدرسه خارج شدیم یعنی حدود ساعت 11 و از روز قبل قرار داشتیم با بچه ها بریم سینما.

    خلاصه رفتیم و یه ده دقیقه بود که فیلم شروع شده بود و یکی از دوستام به دلیل اینکه پنیک کرده بود به همراه یکی از بچه های دیگه از سالن سینما خارج شد و توی سینما فقط من و خواهرم موندیم و ما کلی منتظر شدیم تا اونها هم برگردن ولی فیلم تموم شد و نیومدن داخل.

    وقتی بیرون از سینما هم و دیدیم چون دلخور شده بودم یه کوچولو بهش توپیدم و اومدم خونه. و تو مسیر خونه مدام به این فکر می‌کردم که چه چیزی در من اشتباه بوده یا امروز چه افکار اشتباهی داشتم که همیچین اتفاقی برام افتاده.

    وقتی اومدم خونه با خواهرم شروع کردم غُر زدن و اینکه دوستم و مقصر دونستم که از سینما خارج شد و ما رو تنها گذاشت و باعث حال بد ما شد. در همین حین عصبی تر میشدم. و گذشت و رفتم باشگاه و اومدم خونه.

    که کاملا اتفاقی حسم گفت سایت و باز کنم و با این فایل مواجه شدم و کلی لذت بردم و دوباره بهم یادآوری شد مثل پارسال که هیچ عامل بیرونی رو مقصر ندونیم حتی انسان ها رو چون همه شخصیت های متفاوتی دارند و همه با هم سازگار نیستند و به قول حرف خودتون قرار نیست داور یا هر عامل بیرونی رو هر طور که دلمون می‌خوا کوک کنیم تا با سازمون برقصه.

    بعد از دیدن این فایل تصمیم گرفتم روی خودم بیشتر تمرکز کنم و پله های‌پیشرفتم رو به اشتراک بذارم و به شما هم بگم تا لذت ببرید.

    من هروقت نظری تو سایت میزارم با تموم احساساتم احساس می‌کنم استاد قشنگم با لذت تمام و لبخند بزرگی که رو صورتشون نقش بسته داره این پیام میخوانه؛ که قطعا هم همین هست

    استاد قشنگم، خانم شایسته عزیز و دوستای گلم دعای سلامتی و روابط عالی و ثرت فراوان و توجه های زیاد خدا به خودتون و زندگیتون رو برای همتون میخوام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    کبری مشتاقی گفته:
    مدت عضویت: 912 روز

    به نام خدای خوبیها به نام خدای قدرتمند

    خدایی که از پس همه کارهای من بر میاد فقط باید ایمان داشته باشم و بس

    سلام به استاد عزیزم سلام به مریم مهربان

    و دوستان خوبه این جمع دوست داشتنی

    استاد چقدر زیبا گفتین چیزی رو که من نمیتونم بهبودش بدم چرا روش تمرکز کنم به جای این کار انرژی و تمرکزمو میذارم روی خودم و خودمو از همه نظر هر روز بهبود میبخشم

    من مغازه لباس فروشی دارم یه چند ماهی میشه کنار من یه خیاطی زنانه باز شده

    از روز اول که این خانم رو دیدمش متوجه شدم که این تو مسیر من نیست چون همش گلایه از قوم و خویش و گلایه از درآمد و گلایه از مادر و خواهر و مادر شوهر و از همه مینالید روزهای اول بهش گفتم پیش من میای فقط از خبرهای خوب صحبت کن من گوش نمیکنم به این حرفهای منفی هر دفعه میگفت آره راست میگی

    دو سه شبه پیش اومد بعد از سلام و احوال پرسی گفت اینقدر حالم بده نمیدونم از کجا برات بگم منم سریع بدون هیچ مکثی گفتم ممنونم من نمیخوام بشنوم لطفا هیچی برام تعریف نکن و یکم ناراحت شد و رفت

    با خودم گفتم من انرژیمو به خاطر حرفهای پوچ و منفی هدر نمیدم من روی خودم دارم کار میکنم و کنترل ذهن یعنی همین و خیلی از خودم راضی بودم و عملا کنترل ذهن رو انجام دادم و دیگه بهش فکر نکردم و حالم خیلی خوب بود

    و از خدا وند خواستم همه جا کمکم کند که بتونم ذهنمو کنترل کنم و ورودی خوبی بهش بدم احساس خوب = اتفاقات خوب

    خدا رو هزاران مرتبه شکر میکنم که در این مسیر درست و زیبا هستم و هر روز با افکار درست و کنترل ذهنم میتونم زندگی بهتری برای خودم خلق کنم

    خداوندا مرا هدایت کن

    خدا رو شکر برای این روز عالی

    خدایا شکرت برای رزق و روزی فراوانت که امروز به من هدیه دادی چون لایقش هستم در پناه حق باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2166 روز

    به نام الله یکتای بی همتا

    سلام به استاد عزیز و گرانقدرم و تمام دوستان ارزشمند و در مسیر بهبودهای دائمی

    سلام به کسانی که اینجان تا خالق زندگی خودشون باشن مثل مـن…

    اصلا اسم این فایل دقیقا چیزی که چند روزه ذهنم درگیر بود تا با کلمه و اصل تمرکز ی جمله روی تخته وایت برد کوچیک خونمون بنویسم و تا این عنوان رو دیدم گفتم خودشه همینه، اصلا باید روی همین یک جمله یک هفته استپ کنیم…تمرکز بر آنچه می توانم بهبود دهم.همین یک جمله حسابی توانایی میخواد. توانایی تشخیص دادن اصل از فرع، توانایی کنترل کردن ذهن. توانایی فارغ از حاشیه ها و عوامل بیرونی. همین یک جمله رو بتونم درک کنم و هربار در عمل کردن بهش استاد تر بشم قدمی برداشتم برای توحیدی عمل کردن، برای به سمت رستگاری سعادت حرکت کردن.

    واقعا استادجان سپاسگزارم برای ضبط این فایل ها

    سپاسگزارم برای روز شمار تحول زندگی من روز 122 که اینقدر زیبا منو هدای کرد به اون چیزهایی که لازم دارم بشنوم.

    حالا من یک مثال از خودم بزنم.

    چند هفته یا بهتره بگم یکی دوماهی هست که آب سمت سرویس بهداشتی و حمام خونه مشکل خورده اول که فشار به شدت کم بود و الان چند هفته ایی هست قطع هست. در حالی اون سمت آب نمیاد که آب هست و سمت آشپزخونه آب میاد. و مسئله ریشه ایی تر از این حرف هاست. ساختمون قدیمی و خونه ایی که توی ارث و ورثه است و وجود یک حاج خانم پیری که خیلی گله خیلی ماهه و خیلی مهربون.(بنده خدا گوش هاشون هم سنگینه اما همیشه خنده رو گشاده رو هستن. خداحفظ شون کنه حاج خانم یاسینی) حالا در اصل ایشون صاحبخونه در ظاهر هستن و اینجا به تعداد دختر و پسرها یا همون وارثان صاحبخونه و تصمیم گیرنده داره برای کارای تعمیر و نگهداری خونه…خلاصه ما کارایی که فکر میکردیم رو انجام دادیم و حتی همسرم رفت کلی پرسشجو کرد و قیمت لوله پرید تا دوباره لوله رو کار برای کل ساختمان چقدر میشه و به ادم ها و جاهایی هم هدایت شد که خرج و مخارج خیلی کمتر براشون دربیاد اما امان از تغییر ندادن، امان از طمع مال رو نگه داشتن های بیخودی، امان از اسراف کاران، امان از بهبود ندادن و منتظر ماندن های الکی،…خلاصه ما که برای چند روزی زدیم رفتم رامسر و کلی لذت بردیم و از این فضای ناخواسته و طبق “قانون تغییر ناخواسته ها” سعی کردیم به خواسته هامون توجه کنیم و دست از تلاش هایی که آب در هاونگ کوبیدن بود برداشتیم. خلاصه که ایده های جالب و باحال با خلاقیت ها و مهات های فنی همسر عزیزم برای استفاده از سرویس بهداشتی و حمام ایجاد کردیم و امروز هم من رفتم حمام، با همین شرایط اما نشستم غر بزنم، نشستم احساس خودمو خراب کنم و رفتم تمیز شدم و لذت بردم. حالا این ایده ها هم موقتی هستن و ایده اصلی تغییر خونه هست و امروز تمرکزی با همسرم نشستیم نوشتیم چه خونه ایی با چه ویژگی هایی و چه امکاناتی با چه دسترسی هایی میخوایم و سفارشش رو برای خدا نوشتیم.

    این خونمون همین جایی که الان هم هستیم رو هم خدا خودش برامون پیدا کرد. یک روزی ما نشستیم با همسرم فقط گفتیم چی میخوایم و میتونم بگم بیشتر اون ویژگی ها تیک خورد و امروز وقتی دفتر 1400 رو نگاه کردم دیدم واووو چقدر امروز بیشتر نوشتیم، چقدر سفارش مون به خدا دقیق تر و شفاف تر شده. چقدر دست ودلبازانه تر ویژگی های خونه مورددلخواه مون رو نوشتیم. ومن فکر میکنم امروز تمرکز ما روی بهبود اون چیزی که میتونیم تغییر بدیم گذاشتیم. و میخواهیم با همین فرمون با اینکه تا بهمن 1402 قرار داریم تمرکز کنیم و خدا هدایت مون کنه به خونه ایی عالی دیگه ایی که با مدار الان مون هماهنگ تره… و دارم تلاش میکنم ذهنم رو کنترل کنم.مثل همون سری که اینجا رو پیدا کردیم به مبلغ رهن پایینی که داریم یا چیزهایی که منطق و الگوهای جامعه ذهنم رو درگیر میکنه اصلا توجه نکنم چون من اونا رو نمیتونم تغییر بدم ولی ایمان دارم ک خدا کارش رو خوب بلده. تا الان دوبار به صورت رویایی خدا خودش برامون خونه پیدا کرده و قطعا بازهم میشه و مطمئنم این بار بهتر و عالی تر میشه و من از این تضادها خوشحالم. نشان دهنده یک تغییره یک رشده و من استقبال میکنم برای این جابجایی و تغییر. میخوام که درس هاشم بگیرم و ببینم کجای باورهام اشکال داره که هنوز در موضوع مالی اینقدر اونجور که باید رشد نکردم…من تمرکز میکنم بر روی اون چیزی که میتونم بهبود دهم.

    خدایا شکرت برای اینجا، برای وجود شما عزیزانی که بهم آگاهی های زندگی ساز میدید سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    فهیمه زارع گفته:
    مدت عضویت: 2978 روز

    بنام خداوند بخشنده ومهربان

    سلام به استاد گرانقدرم ودوستان ارزشمندم

    روزشمار تحول زندگی من 122

    خدارا سپاسگزارم که در مدار درک آگاهی‌های این فایل قرارگرفتم

    فایلی که من مهر ماه 1401 بعد از اتفاقی که تجربه کردم واز آن لحظه که مسئولیت آن اتفاق را خودم گردن گرفتم گوش کردم چیز زیادی درک نکردم یعنی در مداری نبودم که بتونم بطور اساسی آگاهیهای آن را درک کنم ولی به اندازه ای که درک کردم عمل کردم زیپ دهانم را در برابر شکایت وناله وغر زدن دیگران بستم تمام تمرکزم را گذاشتم روی سایت وفایلهای سفر به دور آمریکا

    منی که تا قبل از این اگر همسرم دیر میومد ،یا تماس می‌گرفت امروز نمیام کارم طول میکشه کلی شکوه وگلایه میکردم سعی کردم تمرکز را بزارم رو خودم نه دیگران واتفاقات وعوامل بیرونی امروز که دارم آن روز ها را مرور میکنم میبینم چقدر تغییر کردم وچقدر حال واحساس خوبی دارم آرامشی که با هیچ چیز عوض نمیکنم

    قبل از اینکه این فایل را گوش بدم داشتم کامنت دوستان در موردجلسه 14 دوره احساس لیاقت می‌خواندم وچقدر الان متفاوت تر میتونم اتفاقات وافکارم را درک کنم

    این روزها دارم بیشتر به این باور که من خالق زندگی وشرایط واتفاقات آن هستم ایمان میارم وهرچه این باور در من قوی‌تر میشه تاثیر عوامل بیرونی بر من وزندگی من کمتر میشه یعنی من دیگه دنبال مقصر نمیگردم انگشت را می‌گیرم سمت خودم میگم ببین چه فکر اشتباهی داشتی به چه چیز ناجالبی توجه کردی که این اتفاق ناجالب را تجربه کردی

    مهم ترین چیزی که این آگاهی‌ها برا من به همراه داشت حال خوب وآرامشم هست حال کسی دارم که با خودش با جهان اطرافش به صلح رسیده دیگه نگرانی نداره

    صبح همسرم پیام داد ناراحت میشی اگر بگم که امروز فیزیوتراپی نری ،اگر قبلا بود با اینکه میگفتم نه ولی در درونم غوغایی بود ولی امروز گفتم حتما که خیر است نه اشکال نداره عزیزم

    این روزها که دارم قدم اول را دوباره کار میکنم هر اتفاقی پیش میاد چه خواسته چه ناخواسته دارم تو ذهنم حلاجی میکنم به چی فکر یا توجه کردم که این اتفاق خوب وبه تعداد خیلی کم اتفاق بد البته که به ظاهر بد رو دارم تجربه میکنم

    امروز ظهر همسرم که خانه آمد گفت به احتمال زیاد باید خانه وزندگی رو جمع کنیم وبریم گفتم چرا ؟گفت ماموریتی برا چند سال باید بریم شهر های مرزی این در حالی است که می‌خواستیم تا عید به خانه خودمان که عشق آماده کردیم نقل مکان کنیم گفتم پس خانه چه گفت می‌فروشیم چیزی نگفتم فقط گفتم خدایا من بخودت می‌سپارم باوردارم که مهاجرت من رو رشد میده پس آنچه که خیر است تو برام رقم بزن من تسلیمم

    خداروهزاران هزار بار شکر وسپاس که در این مسیر زیبا ودر این مکان الهی در حال تجربه کردن اتفاقات قشنگ با داشتن حال واحساس عالی هستم

    در پناه حق شاد وثروتمند وسعادتمند وسلامت ولیاقتمند باشید در دنیا وآخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    علی جعفری گفته:
    مدت عضویت: 1247 روز

    بنام خالق زیبایی ها

    سلام به استاد عزیزم

    سپاسگزار از خداوند بخاطر هدایتم به مسیر هایی سراسر از زیبایی و نعمت

    استاد منم قبل آشنا شدن با این آگاهی فوق‌العاده کلی زربه زدم به زندگیم با شکایت از عوامل بیرونی

    ام خدارو صدهزار مرتبه شکر از وقتی با شما آشنا شدم واین آگاهی رو که خالق تمام شرایت زندگیم خودم هستم نه کس دیگه ای چه خوب چه بد

    و دیگه کسی رو مقصر ندونستم

    بطرز عجیبی اتفاقات خوب در زندگیم رخ میده

    از مشتری های خوب و خوش حساب گرفته تا بهتر شدن نتیجه کارام

    سعی می کنم همیشه روی خودم و باورهای خودم کار کنم تا وقت مو برای گله وشکایت از فلانی یا عوامل بیرونی بزارم

    دو سال میشه نه اخبار گوش دادم نه فیلم یا سریال های تلویزیونی نگاه کردم

    فقط فیلم های که نکات مثبت داشته باشه رو دانلود می کنم و میبینم

    بیشتر مستند طبیعت گردی بخصوص طبیعت کشورهایی مثل کانادا ، سویس ، آمریکا و….

    رو میبینم و نمی‌دونید چقققققققققققققققدر لذت میبرم از تماشای طبیعت زیبا و بینظیر که خداوند برای ما آفریده

    سپاسگزارم از خداوند بخاطر هدایتم به این زیبایی ها

    و خلاصه سعی میکنم تمرکز خودمو بزارم بر زیبایی ها تا زیبایی های بیشتری وارد زندگیم بشه

    و یکی از رویاهام که همیشه بهش فکر می کنم مهاجرت به آمریکا یا کانادا هستش

    همیشه طوری تجسم میکنم که انگار اونجا هستم در عین حال سپاسگزاری می کنم از خداوند بخاطر چیز هوایی که همین الان هم دارم

    چقققققدر حس آرامش به آدم میده وقتی بفهمی وباور کنی که هیچ کس در زندگیت تعسیری ندار

    و فقط خود خالق تمام شرایط زندگیت هستی

    سلامت و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    الی ش ن گفته:
    مدت عضویت: 1532 روز

    سلام خدمت خانم شایسته و استاد عزیز

    در ارتباط با فایل من امروز مردد م از صبح که زمان ازمون زبانم و تغییر بدم یا نه و امروز اخرین روز . همش از صبح میگم 20 روز بیشتر مطمئنا نتیجه بهتری میگیرم ضمن اینکه فایل پیش رو هم تقویت مهارت هایی که واقعن میشه بهبودشون داد. واقعن از صبح میگم یادته یه فایل از استاد دیدی می گفت واقع بین بودم مقاومت داشتم کم کم با هدایت خدا این موضوع در من حل شد و یا امتحان دادشتم همه داشتن میخوندن من روی افکارم کار می کردم. و شک به هدایت الله شرک .ولی به هدایت نیاز دارم که ایا ازمون و تغییر بدم ضمن اینکه حسم میگه 20 روز تاخیر کار امد میشه و نمره ای که می خوام و می تونم بگیرم .

    منتظر هدایت هستم

    با تشکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: