تمرکز بر آنچه می توانم بهبود دهم - صفحه 45

710 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    شادی گفته:
    مدت عضویت: 510 روز

    سلام خدمت استاد بزرگوار الان که دارم دونه دونه فایل های کنترل ذهن رو میبینم و دانلود میکنم که فردا گوش بدم بارها و بارها ،حالم چقدر خوب شد تو این شرایط به ظاهر بد ،متوجه شدم و به خودم گفتم ببین فاطمه جان اینکه یک سال روی باورهای روابط کار کردی احساست خوب شد عملکردها تغییر کرد و رها شدی و آزاد دلیل نمیشه الان که فهمیدی دیگه تو مقصر نیستی از باورهای خراب پیشین تو ممکن نیست این تضاد ها باشه و به خودت میگی همسرم بیماری آزارگر عاطفی داره و گیر دادی به اون و گفتی خودت و درست کن و تو دل خودت به خودت گفتی دیگه بسه همش انگشت اشاره سمت خودت اینهمه بهبود بسه ،حالا به خودم میگم اینقدر قوی شو اینقدر شاد و موفق بشو که همسرت از بیماریش می‌تونه علیه تو استفاده کنه وقتی تو آرامشت روی هزار باشه حالا بزار اون هم چهار بار روی مخت راه بره قدرتی نداره بزار با احساست بازی کنه قدرتی ندارد ،من این راهنمایی رو از همین مثال فوتبال که استاد شما گفتید حالا یه بار هم به نفع داور اصلا داور هر کاری میخواد بکنه اونقدر قوی بشه تیم که اون رفتار ها اصلا گم بشه توی قدرت . و من فهمیدم به خودم گفتم که فاطمه جان همونجور که توی باور های خراب در زمینه روابط بعد یکسال تلاش مدام نتیجه گرفتی و آرام شدی و شخصیتت تغییر کرد و به نسب این تغییرات رابطه ی بهتری با همسرت داشتی حالا در مقابل این تضاد که متوجه شدی همسرت کلا یک آزارگر عاطفی هستش و دو تا بچه داری و زندگیت رو دوست داری پس قوی باش محکم باش بی نیاز باش که با هیچ ترفندی نتونه حالت و بد کنه حالا بزار اون یه بی توجهی بکنه تحریک تحقیر هر کاری که تو ی انجام دادنش به صورت نامحسوس استاد هستش انجام بده ،تو مسیر قوی شدن خودت رو پیش ببر و لذت ببر خداروشکر در همین لحظه نگرش متفاوت خودم رو در مورد تضاد جدیدی که بهش برخورد کردم ،واسه خودم ایجاد کردم .و این نگرش خیلی حس و حالم و خوب کرده .استاد ممنون بابت فایل های ارزشمند کنترل ذهن بی نهایت سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    صدف گفته:
    مدت عضویت: 532 روز

    به نام خااق زیبایی

    فصل پنجم روز 122ام

    خدایاشکرت بابت روز عالی امروز شکر بابت فایل عالی که فکر میکنم همیشه انگار جدید وصف حال شرایط مردمه همه چی برمیگرده به کنترل ذهن که توی همه فایلا در موردش صحبت میکنین

    جایی که ما کنترلی روی شرایط نداریم نمیتونیم شرایط رو تغییر بدیم چرا باید اعتراض کنیم شکایت کنیم ارتعاش خودمون رو پایین بیاریم

    ما فقط میتونیم خودمون رو تغییر بدیم قیمت جنس میره بالا ما که نمیتونیم کنترل کنیم چرا خودمون رو بالا نکشیم ممنونم استاد بابت این فایل عالی زندگیتون غرق نور و عشق الهی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    رویا مهاجرسلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2198 روز

    توانایی کنترل ذهن

    تمرکز بر آنچه که می توانیم بهبود دهیم

    سلام و درود به استاد عزیزم و خانم شایسته ی مهربان و سلام به همگی دوستان نور چشمی های خداوند که در این سایت ساکن هستند..

    امروز دومین باره که این فایل رو نگاه کردم و یکبار هم در فایل های دانلودی روزشمار تحول زندگی من در روز 122 برای این فایل کامنت نوشتم و چقدر خوبع که در این قسمت از دسته فایل های دانلودی توانایی کنترل ذهن بهم یاد آوری شد که

    باید راهی پیدا کنیم که شکایت و گله ها رو نشنویم و گوش ندیم و توجه نکنیم و یا اگر راهی وجود ندارد و در فضایی قرار گرفتیم که چاره ای نداریم سعی کنیم که آگاهانه زیپ دهان مون رو ببندیم

    استاد جان این زیپ دهان بستن رو من خیلی خیلی روش تمرکزی کار کردم و بعدش دیدم جهان چطوری به من پاداش. داد چون خودش پاسخ همه ی آن کسان رو داد و من با تعجب و اعجاب به اون پاسخگویی نگاه کردم و بیشتر ایمان و یقین آوردم که سکوت کردن چقدر می تونه اعجاب انگیز باشه و تجربیات خوبی از این سکوتم گرفتم که توانستم چنین مهارتی رو در خودم نهادینه کنم خدایاااا شکرت

    من سعی می کنم بطور مداوم قانون رو بخودم یادآوری کنم و تکرار مداوم داشته باشم اینکه هیچ عامل بیرونی به من ربطی ندارد چون جهان آینه ی من هست

    من فقط مسعول اعمال و رفتار خودم هستم . یعنی من خیلی هنر داشته باشم خودم رو تغییر بدم و بهبود ببخشم. و احساسم رو خوب کنم . و کنترل ذهن داشته باشم که این کار و توانایی کنترل ذهن از هر کاری سخت تر است ..چون همه انسانها قدرت انتقاد و گله و شکایت رو دارند ولی جرات بهبود و اصلاح کردن خود را ندارند

    جمله های تاکید طلایی استاد:

    اگر می خواهیم نتایج مون متفاوت باشه باید متفاوت فکر کنیم و متفاوت عمل کنیم

    جمله ی بسیار گوهر بار و تاکیدی استاد عزیزم رو در این قسمت از فایل که خیلی هم تاکید داشتند رو دوست دارم با تیتر درشت بنویسم اینکه:

    اینقدر از لحاظ ذهنی قوی و بزرگ شویم و اینقدر منش و درون مون وسیع بشه که در مواقع شکست زمین و زمان رو مقصر ندانیم و اینقدر باورها مون قوی بشه که بگیم همه چی به ذهن مون ارتباط داره

    همین که هر روز مون خوب پیش بره یعنی افکار محدود کننده و باورهای نامناسب داره تغییر می کنه و از ما جدا میشه .. و با تمرین کردن باید یاد بگیریم که جریان نعمت و ثروت و برکت راحت تر وارد تجربه ی زندگی مون بشه.. خدا رو شکرگذارم که آنقدر آرامش دارم و آنقدر احساسم خوب شده که هر در مدار آرامش و آسایش بیشتری هستم و بلطف خدای مهربانم و بلطف آموزهای بینظیر و بنیادین استادم همیشه روی ذهنم کار می کنم و شکر خدا با توجه به تغییر افکارم شخصیتم هم تغییر کرده و این یک نکته ی بسیار ارزشمند هستش

    نکته تاکیدی و جمله ی دیگر استاد عزیزم:

    اگر در مورد چیزی نتیجه ای نگرفتیم باید به این درک برسیم که یک چیزی در ذهن مون و باورها مون ایراد داره..

    ما نمی تونیم اون داور و یا هر عامل بیرونی رو مثل عروسک کوکی کوک کنیم و دلبخواه مون بشه ولی می تونیم ذهن مون رو کوک کنیم تا شرایط به نفع ما پیش بره و البته این کار آسونی نیست و باید تمرین کنیم

    باز هم مثل همیشه این باور رو آویزه ی گوشم می کنم و تکرار و تمرین روزانه ی من در این فایل های دانلودی شده است و همیشه در تمام کامنت هام این جمله های تاکیدی استاد رو می نویسم و بخودم و دیگر دوستان عزیزم یادآوری می کنم و این مهر و امضای تایید کننده ی قوانین جهان هستی است…

    .تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثناء نتیجه ی ارسال فرکانس ها و باورهای خودمان است چه آگاهانه و چه ناآگاهانه

    به  هر  آنچه  که  توجه  می کنیم  از  ریشه  و  اساس  همون  موضوع  وارد  زندگی مون میشه

    پس طبق این قانون ما در هر لحظه داریم اتفاقات مون رو خلق می‌کنیم، بنابراین اگر می‌خواهیم نتایج نتایج پایداری باشه باید همیشه روی خودمون کار کنیم

    اینکه پاسخ کانون توجه مون رو می گیریم

    اینکه پاسخ افکارمون رو می گیریم

    اینکه پاسخ باورها مون رو می گیریم

    پس باید همیشه روی باورها مون کار کنیم تا شخصیت مون تغییر کند

    ای خالق جهان هستی کمکم کن هدایتم کنی تا برای همه چیزهای خوب و عالی در بهترین ها باشم تا زیبایی های بیشتر و بیشتری رو ببینم و در مدار بالایی باشم و از زندگیم لذت ببرم و شاد باشم همراه با آزادی اجتماعی و امنیت کامل و صلح با خودم و خدایم و جهان پیرامونم داشته باشم و در مدار سلامتی و تندرستی کامل و آزادی عمل در انجام دادن هر کاری و استقلال پولی و مالی داشته باشم .

    خدایااآاا من به کمتر از بهترینها رضایت نمی‌دهم ..

    خدایا چگونه میتوانم از این بهتر و بهتر شوم. و خودم را متعهد به نتیجه کنم تا شخصیتم برای بهبودی بیشتر و رشد و پیشرفت تغییر کند و همانند استادم با نتایجم صحبت کنم ؟ خدایا هدایتم کن

    خدایا شکرت که امروز هم قدرت خداوند بهترینهع بهترین آرامش و آسایش و رفاه و صلح و امنیت کامل و آزادی در تمام جنبه های زندگیم بیشتر و بیشتری رو به سمت من هدایت کرده ای و بخاطر تمام موهبت های روزافزون بیشترینم از خداوند ممنون و سپاسگذارم

    خدا یار و نگهدار همه مون باشه ممنون و سپاس

    خدایاااا تنهافقط و فقط ترا می پرستم و تنها فقط و فقط از تو یاری می جوییم

    IN GOD WE TRUST

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    عاطفه حسینی گفته:
    مدت عضویت: 1156 روز

    به نام خداوند هدایتگرم

    روز 122 م

    سلام بر استاد عزیزم و همگی

    خدارو شاکرم که روزی دیگر مسیرم را ادامه دادم و بیش از پیش اگاه شدم .

    خلاصه ی نکات

    واقعا چرا شکایت میکنیم ؟ ایا با شکایت کردن مسئله ای حل میشود ؟ چیزی را که من توانایی تغییرش ندارم پس چرا شکایت میکنم ؟

    من به هیچ وجه قادر نیستم محیط اطراف خودم را تغییر دهم ، من فقط قادر هستم روی شخصیت خودم کار کنم ، خودم را بهبود ببخشم و گسترش دهم .

    این ذهنیت که یک عامل بیرونی باعث شکست میشود ذهنیت افراد شکست خورده است .

    من باید اونقدر از لحاظ ذهنی قوی باشم ، اونقدر بزرگ باشم ، اونقدر منش وسیعی داشته باشم که موقعی که شکست خوردم زمین و زمان را مقصر ندانم و به دنبال یک عامل درونی در خودم باشم .

    این تفکر که یک عامل بیرونی داره زندگی منو رقم میزنه تفکری سمی و شرک آمیز است.

    واقعا چرا بعضی از افراد اینقدر موفق هستند و خوشحال زندگی میکنند؟ چرا استاد عباس منش اینقدر خوشحاله و آزادی مالی داره ؟؟؟

    نکته ی مهم اینه که

    هر کجا خواستم غر بزنم و شکایت کنم زیپ دهنم و ببندم و به خودم یاداوری کنم که مشکل از خود منه و اگر کسی در حال شکایت کردن بود تاییدش نکنم یا سعی کنم ازش فاصله بگیرم

    به اندازه ای که بتوانم این کار و انجام بدهم و خودم را مسئول اتفاقات زندگی بدانم میتوانم در زندگیم پیش رفت کنم.

    اگر قراره متفاوت از اکثریت جامعه نتیجه بگیرم باید متفاوت فکر کنم و متفاوت عمل کنم .

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    ساناز گفته:
    مدت عضویت: 1316 روز

    به نام خدای معجزه ها

    یادگار 122

    سلام استاد عزیزم و مریم مهربونم

    و سلام به همه همراهان این مسیر الهی

    و بسیار سپاس گذارم که خدا بهم فرصت داد این فایل فوق العاده رو گوش بدم

    و چقدر نکته های طلایی استاد بیان کردن

    چقدر قشنگ توضیح دادن که اعراض کردن به چه معناست

    توجه به نکات مثبت به چه معناست

    و کنترل ذهن به چه معناست

    و چه الگوهای فوق العاده ای هم مثال زدن

    اصلا مگه میشه شخصی در جهان اینقدر معروف بشه و واقعا الکی یا شانسی یا الله بختکی باشه؟

    مگه میشه مسیر درست بی نتیجه بمونه؟

    مگه میشه واقعا!؟؟

    و انصافا مثال زدن این الگوهای معروف چقدر به باور سازی ما کمک میکنه

    که بفهمیم اگه کسی در ی جای جهان به چیزی رسیده و در حدی هست که همه بدون استثنا میشناسن قطعا مسیری رفته که با مسیر عالم و آدم فرق داشته

    خدایا هزاران بار شکرت که درک این موضوع رو بهم دادی

    و این روزها انصافا هر فایلی گوش میدم میتونم بگم قشنگ درک میکنم و قشنگ میتونم ترمزهامو بکشم بیرون

    و چقدر شناخت این ترمز ها پله های رشد منو بهم شناسایی میکنه

    و نکات طلایی این فایل که

    اعراض کن از چیزی که توانایی کنترل کردنش رو نداری

    قبل از ورود به این سایت همیشه تمامی عوامل بیرونی مقصر بودن که من به جایی نمیرسم و شاید همیشه میگفتم خانواده مقصرن

    انصافا حداقل خانواده من اگه هم جایی کم کاری کردن علمشو نداشتن وگرنه تا هر اندازه که درک کردن کنارم بودن

    و از وقتی که به لطف الله وارد این سایت الهی شدم تا جایی که تونستم ذهنمو شستم از تمامی اتفاقات گذشته و خودمو درمان کردم

    مثلا بعد از فوت پدرم داستان همیشه تکراری ارث

    همگی به قولا افتادن به جون هم و کلی حرف به هم زدن

    منم اوایل خودمو درگیر کردم ولی بعد از گذشت مدت کوتاهی گفتم بابا بیخیال چرا تو که مسیرت از اینا جداست داری اینقدر ذهنتو خراب میکنی؟

    حیف نیست که این همه رو خودت کار کردی و ذهنتنو تمیز کردی دیگه اینا چین به خورد ذهنت میدی؟

    و سریع برگشتم به گوهر های طلایی سایت

    گفتم مهم پدرم بود که ازم راضی بود و مابقی دیگه هیچ بهایی برام ندارن

    بعد از گذشت حتی دو سال همه اعضای خانواده گله کردن که چرا نمیری به مادر سر بزنی

    گفتم من مسیرم این هست اونم مسیرش اون هست

    وقتی ترجیح میده با برادر ها باشه قطعا دلش خوشه من چرا بخوام اذیتش کنم که بگم حتما بیای پیش من؟

    هر وقت هم اومد سمت من با جان و دل ازش استقبال کردم و براش هزینه کردم

    و دیدم حتی مادرمم از این روش من بیشتر راضی بود

    خدایا هزاران بار شکرت که چنین قدرتی بهم دادی که بتونم تو این شرایط کنترل ذهن داشته باشم

    و حتی تو زمینه مالی و فروش هم گاهی به تضادی برمیخورم که شاید خوشایند نباشه

    اما سریع میام ذهنمو پر میکنم از هزاران اتفاق و نعمتی که خدا برام خلق کرده و میگم ببین فلان موقع که اینجوری شد و ذهنتو کنترل کردی خدا چه نتیجه هایی داد این بارم اگه ذهنتو درست هدایت کنی نتیجه عالی میبینی

    خدایا هزاران بار شکرت

    خدایا هزاران بار شکرت

    خدایا هزاران بار شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    زهرا اسحاقی گفته:
    مدت عضویت: 887 روز

    بنام خداوند بخشنده ی مهربان

    خدایی که بی حساب و کتاب به بندگانش از طریق مختلف روزی میده.

    آنجایی که با وجود مواجه با شرایط نادلخواه، آگاهانه کنترل ذهن به خرج دادی و به جای مقصر دانستن هر عاملی بیرون از خود، تمرکز را بر تغییر و بهبود خود گذاشتی و جهان چه پاداش های بزرگی به این جنس از تمرکز شما داد؟!

    در جواب این مورد یه داستان از خودم بگم در مدت تقریبا 5 ماه پیش.اتفاقی که برای من افتاد این بود که همسرم بعد از حدود 2 سال به خونه برگشت و دوهفته ای بود که اومده بود به خونه.

    رفتن همسرم هم از اونجایی میشد که من نسبت بهش اعراض کردم،از خداوند درخواست کردم از من دورش کنه تا بتونم روی ذهنم بهتر کار کنم،و خداوند این کار رو برای من انجام داد. خلاصه با اومدن همسر جنگهای گذشته اتفاق افتاد،اما اینبار من بدون ترس حرفها و خواسته هام رو بهش گفتم و اون بخاطر خلاهاش شروع به کتک زدن کرد.

    با خودم‌میگفتم زهرا قراره یه اتفاقاتی بیفته،فقط آرام باش و مطمعن باش خیرِ برات.

    توی دعوا آرامشمو‌حفظ کردم،زمانی که برادرانم اومدن منو ببرن آرامشمو حفظ کردم،زمانی که خونه ی برادرم بودم آرامشمو حفظ کردم.

    در مورد ناراحتی ها دهنمو باز نکردم و شکرگزار زن داداش مهربون،بچه داداشای بامزه،برادر دلسوز و مهربون،دخترم که مثبت اندیشه،اتاقی که در اختیارم قرار دادن بودم.

    نتیجه اش:بعد از 29 روز خونه ی برادر بودن،پدرشوهرم برام یه خونه رهن و اجاره کرد،با تمام امکانات،(خانه ی مبله)که ویوِ تراسِ خانه، باغ بزرگ و خونه های لوکس هست،اجاره با خودشه،خرج و مخارج خانه با خودشه،پول تو جیبی من و دخترم با خودشه،شارژ ساختمون و قبضها با خودشه.

    من‌چیکار میکنم؟

    شخصیتمو‌هر بار بهتر از قبل رشد میدم.

    دارم دوره ای رو طراحی میکنم که قانون رو توی دوره توضیح بدم.

    لذت میبرم

    سپاسگزاری میکنم

    توجهمو‌گذاشتم روی خواسته هام.

    همسرم چی شد؟

    وقتی به خونه اش رفتم با کلی احساس پشیمونی و عذر خواهی از من خواست که بهش بگم چه‌چیزهایی میخوام و قرار شده برام فراهم کنه و به راحتی و با توافق از هم جدا بشیم.و همچنین بیشتر از قیمت‌نفقه ای که قاضی و دادگاه و … میبرن،(بدون اینکه من اقدامی کنم)خودش پول به حسابم واریز میکنه.

    و این شکایت نکردن از شرایط به ظاهر بد یعنی اعراض از ناخواسته ها و توجه به خواسته ها.

    خدا پاداش میده به افرادی که بتونن ذهنشونو کنترل کنن. من نمونه هستم اول برای خودم و قویتر شدن ایمانم و بعد بقیه دوستان عباسمنشیم.

    هر کجا هستین در صحت و سلامت با رزق حلال و دل خوش در پناه خداوند رزاق باشین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      حسین شریفی گفته:
      مدت عضویت: 678 روز

      درودبرشما خانم اسحاقی عزیز…

      درود براستاد عزیز،خانم شایسته و دوستان هم فرکانسم..

      من واقعا شمارو تحسین میکنم که توی این شرایطی که گفتین تونستین ذهنتون رو کنترل کنید واقعا برامن خیلی سخته …

      نمیدونم شایدم هنوز راهشو یادنگرفتم ولی توی بعضی موارد مشکل دارم…

      مثلا اصلا غر نمیزنم وهیچ کس رو مقصر نمیدونم دیگه این چندوقت ..

      همیشه رو پای خودم وایسادم و کسیو سرزنش نکردم که توقعی دلشته باشم و برآورده نکنن…

      ولی کنترل ذهنم توی مسائل کسب و کارم از دستم خارج میشه وتا بخودم میام میبینم چند ساعتی توی ذهنم درگیرم با آدما و بحث میکنم و محکوم میکنم و احساسم بد میشه…

      البته خیلی تلاش میکنم تازه 70 روزه دوره خریدم و محکم وایسادم پای درک آگاهی ها و توقع زیادی ام از خودم ندارم ولی چون درک کردم که نتیجه زندگی آینده منو افکار وتوجهات الانم رقم میرنه بهم سخت میگذره و دوست دارم آیندمو متفاوت رقم بزنم ….

      واقعا دوست دارم از بدنه ی این جماعت جدابشم و از زندگیم لذت ببرم …

      تنهاییام خیلی بهم حال میده فقط کنترل ذهنم یزام سخته.‌.

      بازم سعی میکنم ولی اگر استاد یادوستی تجربه ای مشابه یا راه حلی برای راحت تر کنترل کردن ذهن بهم پیشنهاد کنه ازش سپاسگزارم…

      چون باتمام وجودم اینجام میخوام به خواسته هام برسم بهاشو هرچی باشه میدم چون آدم فوق العاده پاکاری ام و چیزی برام لذت بخش باشه وراه درستی باشه ازش کوتاه نمیام…

      بهرحال از خداوند سپاسگزارم…

      ازاستاد عزیز وخانم شایسته سپاسگزارم…

      ازدوستان هم فرکانسم سپاسگزارم…

      عاشقتونم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        زهرا اسحاقی گفته:
        مدت عضویت: 887 روز

        بنام الله یکتا

        سلام به همه ی دوستان و استاد عزیزم

        سلام حسین جان

        برادر موحد و پاکار

        حسین جان

        من برای رسیدن به این مراحل خیلی با خدا صحبت کردم خیلی زیاد

        تمام هَم و غم من شده بود خدا

        فقط میگفتم کمکم کن

        فقط میگفتم هدایتم کن

        منم اوایل کنترل ذهن برام سخت بود

        و نمیدونستم باید چیکار کنم.

        ولی یه کُد گذاشته بودم توی ذهنم که توجه کنم به ابرهای آسمان.

        یادمه خیلی دردسرها داشتم توی زندگی و فقط اینو به خاطر خودم سپرده بودم هر وقت حالت بده به آسمون و ابرهای نگاه کن. اوایل نگاه میکردم و گریه میکردم چون حالم خوب نبود

        بعد آرام آرام‌نرم شدم

        آسون و آسونتر شدم

        یه لطیفی قلبم گرفت.

        خیلی چیزها میتونه عامل بشه تا بتونه یه فرد از کنترل ذهنش خارج بشه یا مسلط بشه بر روی کنترل ذهنش.

        به نظر من تا میتونید خودتونو آویزون خدا کنید.در هر چیزی

        انقدر آویزونش باشید انقدر درخواست بدین انقدر هدایت بخواین تا بشکنه اون باورهای منفی و خداوند با خودش بگه این خیلی سمجِ بزار بهش بدم اون چیزی رو که میخواد.

        به قول استاد دنیا دنیای پُروهاست،اما پُرویِ با ایمان.

        در ضمن به جمع عباسمنشیها خوش اومدین

        باعث افتخار هستین

        انشالله براتون مفید بوده باشه.

        در پناه رب باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      سپیده سیف گفته:
      مدت عضویت: 918 روز

      سلام خدمت استاد عزیزم ومریم بانو

      سلام خدمت زهرای عزیز

      خانوم خیلی بهتون تبریک میگم که تونستید توی بدترین شرایط که داشتید کتک میخوردید وبعدش آرامش خودتون رو کنترل کنید

      واقعا چقدر ایمانتون قوی بوده که به چیزی که ته دلتون میگفت که آروم باش توجه کردین

      جواب با ایمانان همین هست که به چیزی برسند که خدا بهترش رو از هرکس دیگه ای میتونه بسازه وفراهم کنه

      خیلی لذت بردم از خوندن کامنتتون

      درپناه الله مهربان باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      محبوبه نژاد مقدم گفته:
      مدت عضویت: 1264 روز

      سلام دوست همفرکانسی عزیز

      بسیار خوشحال شدم که کامنت زیباتون و خوندم و‌احساس عالی و خوبی در من ایجاد کرد

      بطوریکه الان در راه برگشت سفرم

      و‌تو ماشین کامنت و حوندم

      راستش داشتیم ناهار میخوردیم تو رستوران

      که یه پیام ناراحت کننده ای برای همسرم امد

      راستش اول خیلی بهم ریختم

      ولی بعد چندلحظه از خدا خواستم ارووم کنه

      و بعد از ارامش خدا منو و هدایت کرد به نشانه امروز

      هر چند نتونستم گوش کنم

      چون هنذفری باهام نیست

      برای همین امدم سراغ کامنت ها

      که با خوندن کامنت شما ارام شدم

      از خداوند سبحان براتون زندگی پر از ارامش و‌ثروت فراوان حواهانم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        زهرا اسحاقی گفته:
        مدت عضویت: 887 روز

        سلام محبوبه جانم

        دوست عزیز و ارزشمندم

        خدارو شکر بابت وجودت در این کره ی خاکی.خدارو شکر که کامنت من‌باعث شده حالت خوب بشه و کنترل ذهنت رو به دست بگیری.اینو بدون خیلی ارزشمندی،اینو بدون خیلی قوی هستی، اینو بدون خدا همیشه همراه تمام لحظه هاته،پس نگران‌چی هستی؟!نگران یه‌پیام؟!که اونم‌مال شما‌نبوده؟ اون ارزشمندی و اون حس خوب داشتنت که لایقش هستی رو به هیچ عامل بیرونی گره نزن عزیزم. هر لحظه با خودت باش و با خدای خودت. درها خیلی راحت باز میشن عزیزم.انرژی عشق جاریِ. و زور زدنی نیست. این انرژی رو در هر چیزی که‌میدونی پخش کن.بزار درون تو بیرون رو‌تغییر بده ،نه اینکه بیرون، درونت رو

        در پناه خدا باشی خانوم زیبا.

        عاشق استاد و عاشق تمام افراد این سایتم

        دوستتون دارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    محبوبه ویسی گفته:
    مدت عضویت: 446 روز

    به نام خالق هستی و گرداننده اصلی

    درود بر استاد عزیز و دوستان گرامی

    استاد حرف هات من میکشونه در عمق خودم

    و خودم در تک تک لحظه های زندگی قضاوت میکنم، من دارم یاد میگیرم که قاضی زندگی خودم باشم.

    من یادگرفتم که اتفاقی که در اطراف من اتفاق میافته نتیجه افکار و درون من هست .

    من تا چندماه پیش این قبول نداشتم ولی الان با اعماق وجودم این قضیه درک میکنم و میپذیرم که همه از ارتعاش های من میاد و مسببش من هستم و از این موقع که که یاد گرفتم دنبال دلیل ها در داخل خودم هستم و دیگران مقصر نمیدونم ولی یه مسئله که گفتیم باید یاد بگیریم زیپ دهان مون ببندیم که یکم کار مشکلی چون همیشه به ما از بچگی یاد دادن برای به دست آوردن هر چیزی شکایت کنیم که اگر بهش نرسیدم، بگیم بسیار سخت بود و اگر رسیدم بهش به مردم بگیم که زیاد آسون نبود و من خیلی سختی کشیدم که این یک باور خیلی سمی هستش، که خودمون به دیگران و عالم ادم ثابت کنیم .

    اینجانب محبوبه ویسی در ،درگاه استاد عباس منش و تمام دوستان عزیز، در این سایت بهشتی عهد میبندم که یاد بگیرم زیپ دهن مو ببندم و دیگه اعتراض نکنم به همه چیز، در سکوت به کار خودم ادامه بدم.

    در پناه حق سرزنده و سلامت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    مریم دیناشی گفته:
    مدت عضویت: 1049 روز

    روز شمار تحول زندگی من

    فصل پنجم روز 122ام

    2. آنجایی که با وجود مواجه با شرایط نادلخواه، آگاهانه کنترل ذهن به خرج دادی و به جای مقصر دانستن هر عاملی بیرون از خود، تمرکز را بر تغییر و بهبود خود گذاشتی و جهان چه پاداش های بزرگی به این جنس از تمرکز شما داد.

    چندین بار این پاراگراف شماره 2 رو خوندم و فکر کردم کجاها من آگاهانه طبق این مطلبی که گفته شده عمل کردم مهم‌ترین و اساسی ترین مثالی که یادم اومد و واقعا برام مهم بود این موضوع یادم اومد که در رابطه با پدر و مادرم وقتی که اونها رو همونطوری که هستن پذیرفتم در قلبم بخشیدمشون و با عشق و نور نگاهشون کردم و دیگه حتی یک ذره هم ازشون انتظار نداشتم

    (مثلا برای پول و مسائل مالی و….) و تمرکزم روی خودم و شخصیتم بود اینکه برای انسانی بهتر شدن وقت انرژی و هزینه پرداخت کردم نتایجی که برام حاصل شد

    آرامش ،آرامش و آرامش بود ، سلامتی بود، احساس عشق و حس خوب داشتن بود دیگه عصبانی یا خشمگین نمی‌شدم از بعضی رفتارها و کم لطفی هاشون

    و جهان شرایط زندگی ، ورودی های مالی و

    محیط زندگی مون رو تغییر داد. حتی رفتار اونا با من خیلی خیلی بهتر از قبل شد و من عشق بیشتری ازشون دریافت کردم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 695 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    122. روز شمار تحول زندگی من از این جعبه شگفتی خدا

    آرامش

    حس خوب

    خدایا شکرت

    امروز و رد پای من و هر روزم بهتر از دیروزم و پیشرفتم بیشتر از دیروزم

    و سعی میکنم همچنان و از خدا میخوام کمک کنه تا عمل کنم

    چون وقتی عمل کردم تمام درا به روم باز شده

    الان بهتر درک میکنم این موضوع رو که استاد میگفت ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است

    من امروز بیدار شدم و یکم تمرین طراحی کردم بعد حاضر شدم تا برم دم مدرسه دخترونه

    خودم میخواستم به یه منطقه ای از تهران برم که پر از مدرسه بود تو یه خیابون و یه جای دیگه نزدیک محله مون بود که 10 دقیقه راه داشت

    ولی گفتم خدا هرکدوم خوبه برام منو خودت ببر اونجا

    حاضر که شدم برم مادرم گفت برو خرید کن برام یه صدایی گفت گوش کن و برو هنوز وقت هست

    رفتم و برگشتم وسالامو برداشتم و رفتم که دیدم تو مسیر مدرسه دومم

    انگار انتخاب خدا دومی بود برای من

    بعد گفتم خدا من نمیدونم تو بهم بگو کجا برم

    وقتی میخواستم مثل همیشه از پایین زیر گذر برم قشنگ حس کردم نه از اونجا نرو

    باز خواستم از اونجا برم گفتم هیچی نمیشه مگه تو خدای من نیستی تو مراقبمی

    دیدم صدا بلند تر شد نرو گفتم نرو

    چون قبلا اینجوری شنیده بودم با شدت زیاد گفتم چشم و مسیرمو عوض کردم یه جورایی طولانی تر شد مسیرم

    وقتی رفتم همه اش داشتم میگفتم که خدا هرجور که تو میخوای تو بگو کدوم مدرسه برم همینجور داشتم میرفتم که چند تا مدرسه دیدم و بعد هی میگفتم خدا پس کجا برم همینجوری دارم پیاده میرم

    بعد به یه چهار راه رسیدم ، میخواستم مستقیم برم،

    حس کردم که نه و باید سمت راست برم و رفتم

    باز به یه میدان رسیدم یه دخترو دیدم از میدان میومد یهویی دیدم بهم سلام داد گفت خوبین ؟ دارین میرین مدرسه؟

    گفتم خدایا این دختر از کجا میدونه شاید وسیله هامو دستم دید گفت

    گفتم سلام ممنون شما از کجا میدونین گفت شما خانمی هستین که دم مدرسه ما نقاشیاتونو میفروشین

    گفتم آره گفت ما امروز زود تعطیل شدیم به خاطر روز معلم

    گفتم نه اونجا نمیرم میخواستم بیام اینجا یه مدرسه پیدا کنم نمیدونستم کدوم طرف هست

    یهویی گفت برو فلان مدرسه ، و بعد خداحافظی کردیم و رفت منم رفتم همون مدرسه دومی که دخترونه بود و خدا برای بار دوم از طریق اون دختر گفت که برو اونجا

    چون من قبلش داشتم میپرسیدم خدا کجا برم اون مدرسه یا مدرسه دیگه

    وقتی رفتم تشنه ام بود رفتم که از مدرسه آب بخورم که به خانم گفت شما وسایلاتونو آوردین برای فروش ؟

    گفتم بله گفت ببر به مدیر مدرسه نشون بده ،شاید برداشتن رفتم و نشون دادم گفتن نه و برگشتم تا بیرون بشینم و زنگ آخرشون بخوره و بیان بیرون

    بعد که پهن کردم انقدر مادر بچه ها اومده بودن که پشت سرهم اومدن خرید کردن چند نفرشونم گفتن آینه میخریم فردا هم بیا

    90 هزار تمن کش مو فروش رفت و خدا برام از بی نهایت روزیش هدیه داد

    خیلی خوشحال بودم وقتی رفتم خونمون دیدم جلو در مدرسه دخترونه سمت خونمون همون خانم دستفروش هست بهش گفتم اول ذهنم میخواست مقاومت کنه و نذاره بهش بگم

    گفتم نه میگم اونم بیاد روزی هر کدوممونو جدا خدا خودش میده

    وقتی رفتم خونه و شروع کردم آینه دستیای جدید کار کردم تا فردا اگر خدا بخواد ببرم جلو در مدرسه

    دو هفته هست که من میخوام برم چهارشنبه درکه ،چون استاد طراحیم میگفت میتونین بیاین برای کلاس طراحی طبیعت

    ولی هر دو هفته نشد و باز گفتم خدا هرجور که خودت میدونی خیره برام پیش بیاد

    الان که دارم مینویسم چند دقیقه قبلش حس کردم که باید ده روز یه کاری رو انجام بدم به صورت مستمر و این کاری که بهم الهام شده و حسش کردم چندمین باره که بهم گفته میشه و گفتگوی بین من و خدا

    حس میکنم که باید این کارو انجام بدی تا رخ بده اون خواسته ای که ازم کرده بودی این هم یکی از پازل های خواسته ام هست و باید اینم انجام بدم تا همه چی به قول استاد عباس منش همه مولفه ها کنار هم جمع بشن و بوووووووم

    و من تمام سعیمو میکنم و از خدا میخوام کمکم کنه مثل همیشه

    و بی نهایت سپاسگزارم ازش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1172 روز

    سلام به استاد عزیز

    سلام به دوستان خودم

    همیشه دنبال کمبود های خودم بودم تا آنها را درست کنم غافل از اینکه از توانایی های خودم غافل می شدم

    اما اکنون در این فایل به این نکته پی بردم بجای توجه به ناخواسته ها و کمبود ها روی توانایی ها و خواسته های خودم کار کنم

    خودم را بهبود ببخشم

    روی خودم بهتر و بیشتر کار کنم

    همیشه غر می زدم

    همیشه درگیر کم و کاستی ها بودم

    همیشه بیرون از خودم را می دیدم و آنها را مقصر می دانستم

    اکنون به این نکته پی بردم که من هم می توانم از درون خودم را تغییر بدهم تا شرایط زندگی من تغییر کند

    همه چیز در درون من است و از ذهن و افکار و باورهای من شروع می شود

    ممنون خدای مهربان خودم هستم و از او می خواهم که همیشه من را هدایت و راهنمایی کند

    آنوقت من بی شک به راحتی و آسانی می توانم به خواسته های خودم برسم

    گاهی اوقات این موضوع را فراموش می کنم که غر نزنم ولی این کار شدنی است و آنهم با تمرین کردن و با تکرار می توانم به این حد از رشد و پیشرفت برسم که به آسانی اتفاقات زندگی خودم را رقم بزنم

    من می توانم همه چیز را در ذهن وافکار خودم رقم بزنم و آن از طریق توجه کردن به زیبایی ها و داشتن حال خوب اتفاق

    می افتد

    ممنونم استاد عزیز بخاطر این فایل ارزشمند

    سپاس از خدای هدایتگر خودم

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: