https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/09/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2022-09-26 03:55:022022-12-12 06:54:43تمرکز بر آنچه می توانم بهبود دهم
710نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
من از یه شهر کوچیک به تهران مهاجرت کردم و چندماهی هستش که مجبور شدم به شهر خودم برگردم…. خب پنج سال زندگی مستقل در پایتخت از من یه شخصیت دیگه ساخت، من بزرگ شدم، رشد کردم، یاد گرفتم اعتماد به نفس یعنی چی، سازگاری با فرهنگ های مختلف یعنی چی، تنهایی زندگی کردن یعنی چی، چرا اصن ادم باید خودش پول دربیاره، چرا ادم باید کارافرین باشه، چرا باید همیشه چشم اندازی از اینده داشته باشه، چجوری بزرگ فکر کنه و….
ولی به یه سری دلایل که مقصر و مسببش خانواده نبودن (ولی در ظاهر به چشم بقیه اینجور دیده میشه، اما من میدونم که هر اتفاقی در زندگی من مسئولیتش باخودمه) من مجبور شدم بعد از پنج سال به شهر خودم برگردم ….
به محض برگشت بااینکه بی نهاااایت تهران و هیاهو و شلوغی و عظمت و امکاناتش رو دوس دارم، اما تصمیم گرفتم به چیزی که دوسش دارم و ازش دور افتادم توجه نکنم و تمام تمرکزم رو بذارم روی اینکه من در این شهر میتونم یه کارافرین در حوزه طلا بشم و به هیچ چیز دیگه ای فکر نکنم💥
ولی یک هفته بعد از برگشت همه چی جلوی چشمم بسیار سخت اومد، زندگی در جامعه ای کوچیک با یه فرهنگ بسته و شهری که هیچ هیجانی نداشت.
همین که درگیر شرایط شدم و شروع کردم خانواده م رو مقصر بدونم و غر بزنم و گریه کنم، شرایط هی سخت تر و سخت تر شد، خانواده م اذیتم میکردن و هرروز تنها تر میشدم و با خدا قهر کردم و دیگه توی سایت نمیومدم هیچ فایلی گوش نمیدادم و مریضی معده گرفتم و ریزش مو گرفتم، صورتم شروع کرد جوش بزنه (پوستی که هیییچوقت جوش نمیزنه و هیچ لکی نداره)….ولی بخاطر اینکه حرفای استاد تاثیر خودش رو روی ناخوداگاهم گذاشته بود، بعد از یکماه خودمو جمع کردم و گفتم مسئولیت این برگشت رو قبول میکنم و همه چی رو از نو میسازم. شروع کردم باشگاه برم، هم روی تناسب اندامم کار میکردم هم روی انعطاف بدنی، همزمان مربی شافل در یک باشگاه نزدیک خونمون شدم، دوره ی طلافروشی رو گذروندم و بعد از گرفتن مدرکم پیج انلاین طلای خودم رو راه انداختم و همین ها باعث شد احترام خیلی زیادی از مردم دریافت کنم، تضادها با خانواده م کمتر بشه و قلبم اروم بگیره
الان شاگردام خیلی دوستم دارن و بهم انرژی میدن، یه خواستگار از امریکا دارم و قبل از تظاهرات اولین فروش پیجم رو رقم زدم😍😍 که هرروز بخاطرش خداروشکر میکنم که با ۳۰۰ تا فالوئر تونستم اینجوری اعتماد سازی کنم که فالوئر بهم اعتماد کنه و ازم خرید کنه، مطمئنم که خدا برام مشتری میفرسته و زمانی میرسه که روزانه ۱۰۰ گرم طلا میفروشم
همه ی اینها بخاطر این بود که من تصمیم گرفتم از شکوه و گریه زاری دست بردارم ، خیلی سخت بود اصلا نمیگم کار اسونیه، واقعااا کنترل ذهن کار سختیه ولی من دوباره همه چی رو به خدا سپردم و گفتم قطعا این اتفاق برای من یه سکوی پرتابه و نفعی در اون برای من هست و من نباید خودم رو درگیر ناخواسته هام بکنم، به گمشده ی خودم یعنی خدا پناه بردم دوباره باهاش درد و دل کردم، از ازار دادن خودمو سرزنش کردن خودم دست برداشتم و الان احساس میکنم مهاجرت بعدیم امریکاست، من از تهران اومدم که به امریکا هجرت کنم چه توسط ازدواج چه توسط ویزای کاری که خودم به زودی براش اقدام میکنم، درصورتی که اگه تهران میموندم هرگز فکر مهاجرت به سرم نمیزد
من برگشتم که قوی تر بشم
هیچ عامل بیرونی نمیتونه مانع رشد و بهبود من بشه،
هرشرایطی که غیر قابل کنترل باشه، من فقط توجهم رو از روی اون اتفاق برمیدارم و به هدفام فکر میکنم،این اتفاق هم موقت منو زمین زد، اما قسم میخورم جمع و جور کردن خودم و دوباره شروع کردنم چنان عزت نفس من رو رشد داده که اصن قابل قیاس با قبلم نیستم، الان کاملا باورم شده که من از هر شرایطی به کمک خدا میتونم عبور کنم
چون نگاه من به زندگی و دنیا داره به مرور با اموزشای استاد هرروز بهتر و بهتر میشه
من در مسیر رشد و تکاملم
امیدوارم هرکسی الان شرایط مشابهی رو تجربه میکنه به این فکر کنه که هیچ مشکل و غمی ابدی نیست و همه چیز حل شدنیه و هراتفاقی میفته قطعاااا نفع ما در اونه
دیشب فایل شهود و الهام دیدم فوق العاده بود ، الان اتفاقی که افتاده من حدودا یک ماه که با شما آشنا شدم همه چی رو کنسل کردم و از صبح تا شب دارم فایل ها گوش میدم و روی سه تا دوره قانون سلامتی و ثروت ۱ و عشق و مودت در روابط کار میکنم ،طوری که کل برنامه های آنلاین همه را پاک کردم و تنها ورودی من سایت و حرفهای دخترم ، هر چه پیش میرم با آموزه های شما ،یکتا پرستی ،ایمانم به قدرت خودم ،ارتباطم با خداوند و فهمم از قانون بیشتر میشه، و بطور عجیبی محو شدم در این آگاهی و خداروشاکرم،امروز با این فایل رفتم ی دور تو زندگی ام زدم و مرور شد ظلم هایی که به خودم کردم با دراز کردن انگشتِ اتهام به سمت بقیه ، همیشه پدرم و مقصر بدبختی هام میدونستم بعد مامانم و که ما رو ترک کرد بعد زن پدرم رو و داستان ادامه داشت بعد که ازدواج کردم شوهرم رو بعد دختر خاله ام رو که عاشق شوهرم شد و خلاصه کل زندگی ام همیشه ی داستان داشتم برای تعریف کردن که دیگران در حق من ظلم کردن و من مظلوم هستم و من آدم خوب با گذشت ،فداکار و قهرمان هستم و اگه بدبختم دلیلش تمام آدم های زندگی ام بودن ،این داستان تا سن ۳۸ سالگی ادامه داشت تا اینکه اینقدر توسط جهان سیلی خوردم مخصوصا در روابط عاطفی تا تسلیم شدم و گفتم خدایا دیگه خسته شدم خودت نجاتم بده و آروم آروم مسیر های آگاهی به روم باز شد و تونستم مسئولیت زندگی مو به عهده بگیرم و فهم کنم که مقصر تمام بدبختی های زندگی ام خودم بودم ، اگه با فردی ازدواج کردم که از همون ماه اول آشنایی میدونستم اهل خیانتِ و من چون تو همون مدار بودم اون آدم و جذب کردم و از ترس تنهایی ،بی کسی (شِرک) باهاش موندم و با سیلی محکم با ی بچه مجبور شدم از اون زندگی بیام بیرون .
الان که ۴۰ سالمه حدودا ۲ سال میشه که دیگه هیچکسی و مقصر نمیدونم و هر اتفاق یا شرایطی پیش میاد اول از خودم میپرسم چرا برای من ؟من چه فرکانسی فرستادم که نتیجه اش شده این تجربه !!!
و بعد فوکوس میکنم روی خودم و اصلاح و تغییر خودم و وقتی اینکار رو میکنم خودبخود اون موضوع در بیرون درست میشه 😊😉
طی این ۴چهار سال که شروع به خودسازی کردم و حدود ۲سال میشه فهم کردم که همه چی به درون خودم برمیگرده ، خداروشکر در مقابل آگاهی های دوره ها و فایل های شما مقاومتی ندارم و سریع میپذریم و اگه چیزی و فهم نکنم با چند بار گوش دادن و یادداشت برداری میفهمم که چیکار باید بکنم ،اما طبق قانون تکامل ی فاصله بین فهم و عمل کردن تا نتیجه هست که من الان دقیقا توی همون فاصله قرار دارم و به امید خدای مهربان با پذیرش مسئولیت تمام زندگی ام دارم به سمت زندگی دلخواهم پیش میرم و به شدت احساس شادی و آرامش درونی دارم 😍
و بینهایت از شما سپاسگزارم که با بیان شیوا و دلنشین تون این قانون رو به گوش ما زمزمه میکنید و بانی هدایت هستین .
هم شما و هم مریم بانو رو تحسین میکنم که نمونه کسانی هستین که هدایت شدن به مسیر نعمت داده شدگان و مسیر مستقیم 🤩😍😘
اول از همه چقدر جای تحسین داره این موضوع که فایلی مرتبط با شرایط فعلی ۲۰ روز قبل ضبط شده. من منتظر نظر و دیدگاه شما بودم برای اینکه ببینم طرز فکرم تا چه حد با قوانین کیهنی هماهنگ، بعد گوش دادن فایل اون نوشته رو دیدم که این فایل ۲۰ روز قبل ضبط شده واقعا چند دقیقه مات و مبهوت بودم.
شما بینظرید..
دوم اینکه چقدر سپاسگزار شما باشم تا حق مطلب ادا بشه، استاد عزیز شما بقدری خالص اگاهی هاتون رو در اختیار ما دادید و بقدری خوب تربیت شدیم که من خودم چند روز قبل اومدم با خودم یه خلوتی کردم ببینم طبق قانون چه برداشتی نسبت به شرایط فعلی دارم. من از اول ماحرا سعی ام بر این بود که توجهی رو این موضوع نذارم. بعد بخاطر جو سنگین گفتم نکنه من هم یه وظیفه اجتماعی دارم. داشتم از مسیر خارج میشدم که با خودم خلوت کردم و دیدم که نه من خالق زندگی ام هستم و هیچ کس چه پدر چه مادر، همسر ، کشور و…. هیچ تاثیری در خلق زندگی من ندارن. و با کار کردن بر روی خودم و تعصب نداشتن بر روی موضوعی به شکلی معجزه آسا مثل همون جاده آسفالتی که گفتید سوت زنان به جایی و شرایطی هدایت میشم که خواسته مه.
خیلی شکرگزارم که درس هامو خوب یاد گرفتم و امیدوارم در عمل هم خیلی جدی رفتار کنم.
و اما موضوعی که عنوان شده در فایل، من در روابط ناخواسته هایی رو تجربه میکردم که قبل از دوره روابط توجه ام روی اون ها بود و یه جورایی حس قربانی شدن داشتم و چیزی بهتر نمیشد که بدتر هم میشد.الان ۱ونیم ماه که دوره روابط رو شروع کردم و روی خودم دارم کار میکنم و خیلی خیلی از قبل مسئولیت شرایط فعلی رو پذیرفتم و آرامش حاکم شده. و عشقی رو که در روزهای اول آشنایی داشتم رو الان بعد سال هاباز دارم تجربه میکنم و این برام عین یه معجزه میمونه. هر چند که همچنان دارم رو خودم کار میکنم تا شرایط ایده ال. و توجه ام رو تا حد زیادی از روی ناخواسته ها آگاهانه برداشتم.
باز هم بخاطر وجودتون و اینکه در مسیر شما هم هستم خدا را شاکرم.
دوستون دارم بی نهایت تا قیامت😍
به خانم شایسته عزیز هم سلام مخصوص برسونید و اینکه استاد خیلی خیلی زیاد دلتنگ سریال زندگی در بهشت هستم. ارزو دارم ادامه داشته باشه. خیلی خیلی برای شخص خود من اگاهی دهنده بود💗💗
خدارو هزاااااااران بار سپاس می گم که شمارو در مسیر زندگی من قرار داد.خدارو هزاران بار سپاس گزارم که اندیشه ها و سخنان کسی همراه و همدم و راهنمای مسیر زندگی من شده که هر روز منو شگفت زده تر می کنه .خدایا چطور ممکنه کسی اینقدر زیبا اینقدر منحصر به فرد جواب هر سوالی رو بده.دیروز دخترم که ۲۲سالشه و پیگیر اتفاقهای اخیر که در ایران جریان داره هست ازم پرسید :چرا استاد عباسمنش در باره این شرایطی که برای جوونای ما داره می افته هیچی نمی گه؟
پاسخ من بهش این بود که استاد این طور جریان هارو تایید نمی کنه و بارها گفته اگر تو شرایطی رو دوست نداری روی خودت و باورهات کار کن تا به جایی هدایت بشی که برات خوشاینده.هرچند که راستش رو بخواین خودم توی قلبم دلتنگ اتفاق هایی بودم که برای مردم می افته .
اما چیزی که همون لحظه یادم اومد این جمله شما بود که نمی دونم از کدوم فایل شنیدم که: 🌸🌸🌸حکومت و شرایط هر ملت و کشوری نتیجه باورهای مردم اون سرزمین هست🌺🌺🌺
امروز که سراغ سایت اومدم باشنیدن صحبت های شما که اینقدر حرفه ای وفوق العاده بود که انتظاری جز این از شما نمی ره قلبم آروم گرفت. و با گوش جان شنیدم آنچه گفتید.
چقدر قشنگ مثال فوتبال رو زدید که این هم درس بی نظیر ی برای خودم وپسرم که همین مشکل رو داره هست صداش زدم تا ببینه و بشنوه چراغ راه پیشرفتش چیه؟ دقیقا همین گله ها شکایت ها و نارضایتی هایی که گفتین رو داره.اولش یه خورده مقاومت داشت اما چند دقیقه بعد به من گفت که من همین اشکال ها رو دارم انگار استاد این حرفارو به من می زد.
استاد عزیزم من امروز از صحبت های شما همون اندازه لذت بردم و شگفت زده شدم و قانع شدم که از فایل توضیحاتتون در مورد حجاب .
در اون فایل ها هم با هر فایلی که بار گذاری می کردید و می شنیدم از خودم می پرسیدم که جواب و نظر نهایی استاد چی می تونه باشه؟و خدا می دونه وقتی فایل آخر حجاب رو منتشر کردید چقدر تحسینتون کردم .به خاطر ذهن زیبا و سخنان الهی که بر زبان شما جاری می شه.
دخالت ندادن عوامل بیرونی در اتفاق های زندگی درسی بود که من از شما یاد گرفتم من صفر صفر بودم توی این باور و خدارو سپاسگزارم که با همین باور از میون صدها باوری که از شما یاد گرفتم چقدر در برخورد با مسایل زندگی احساس آرامش و قدرت دارم .دیگه می دونم که من صد در صد خالق اتفاق های زندگیم هستم و هرگز هیچ کس و هیچ چیز نمی تونه مانع من بشه به شرطی که خودم بخوام. این احساس قدرت ارزشمندی و توانمندی رو از شما یاد گرفتم. بابت تمام لحظات شیرین و آروم زندگیم از شما سپاسگزارم.🌸🌸🌸🌸🌸🌸💖💖💖💖💖ارادتمند شما زهراحقیقی
بسیار خوشحالم که شمارو اینجوری پر انرژی و تند تند میبینم چون واقعاً بمب انرژی هستین😍😍
استاد جان اول حرفام، اینو بگم بهتون که به وضوح و کاملا مشخص که بعد استفاده از دوره قانون سلامتی پر انرژی تر و متمرکز تر به همه چی شدین
و اصلا فایلاتون خیلی خیلی کیفیتش رفته بالا و اون فایل های که بعد از دوره ای قانون سلامتی میدین بیرون جنسش فرق میکنه و من احساس میکنم آگاهی های بیشتری داره🙂🙂 حالا این احساس من بود خواستم که بگم🙏
استاد جان تا یک سال پیش که هنوز با شما آشنا نشده بودم زمین زمان مقصر میدونستم،همه و همه جز خودم،هر جا میشستم فقط آه و ناله میکردم و جوری شده بود که دیگه زندگی کردن واسم معنای نداشت و اصلا شاد نبودم و همیشه اینو به خودم میگفتم، چه فایده من این همه تلاش کنم به نتیجهای نمیرسم که چون اینا صاحب مملکتن،چون این اینجوریه،چون اون اینجوریه و همیشه ناراحت و عصبی بودم، و صد البته جهان هم کشیده و سیلی هاشو به من میزد و پشت سر هم بد میاوردم و شکست پشت شکست برام پیش می اومد و منم حالیم نبود که از کجا میخورم.
ولی یه روز نمیدونم چی شد و چجوری شد که خداوند عزیزم هدایتم کرد و با سایت فوقالعاده شما آشنا شدم و کل زندگیم دگرگون شد (الان هم دارم با بغض و گریه مینویسم) و اون آرامش و حس حال خوب رو من از خدا هدیه گرفتم و با هیچ ثروتی عوضش نمیکنم.( خدای جان هزاران بار شکرت)
بله استاد من شب روز فایل های شما رو گوش میکنم و فهمیدم که هر چیزی که تو زندگیم اتفاق می افته علتش خودم هستم چه خوب و چه بد،
و استاد چنان اتفاقاتی تو زندگیم رخ میده که از شدت خوشحالی اشکام بند نمیاد و ساعتها خدای خودمو شکر میکنم و طلب آمرزش میکنم که چرا اینهمه سال شرک میورزیدم.
استاد جان الان یکسال که با آموزش های رایگان شما روزمو شب میکنم و در حال ساختن خودم هستم و خدای عزیزم به اندازهی پیشرفتم پاداشمو میده و من پر انرژیتر به راهم ادامه میدم.خداوند عزیزم سپاسگذارتم 🙏🙏🙏🙏
استاد جان از شما بی نهایت سپاسگزارم و بابت این آگاهی های ناب و زیبای که به ما میدین و راه درست زندگی کردن را به من و دوستانم آموزش میدهین سپاسگزارم.🙏
من به خودم افتخار میکنم که شاگرد شما استاد بزرگوار هستم.
انشالا الله به هر هدفی که در زندگیتون دارین به راحتی و با لذت فراوان برسین و همیشه موفق و سربلند باشین🙏🙏💐❤️
سلام به بهترین و ناب ترین استاد و سلام به بهترین بانو مریم جان نازنین…سلام به تمامی دوستان ارزشمندم در سایت بینظیر خداوند…
خداروشکر میکنم برای این حال و احساس ناب و عالی که دارم…استاد عزیزم همیشه به موقع هستین..همیشه در بهترین حالت ممکن قرار دارین..و اینو به ما هم دارین آموزش میدین…
استاد عاشقتم…استاد برای وجود نازنینت از خداوند بسیار بسیار سپاسگزارم…در جواب تمرین فانوس دریایی صبحگاهی که باید بگی بخاطر حضور چه فردی همین الان از خداوند سپاسگزاری؟ بارها شده من برای وجود ارزشمند شما سپاسگزاری کردم…جای بسی سپاسگزاری داره حضور شما و مریم جان و تمام دوستان نازنینم….دمتووون گرم که همیشه به موقع حاضر میشین توی زندگیموووون 🤩🤩🤩😇😇😇
خداوند رو بسیار شکر میکنم برای دانلود عالی این فایل…وقتی دیدم دانلود فایل از زمانهای دیگه خیلی خیلی سریعتر اتفاق افتاد به خودم گفتم دمت گرم…راهت درسته..با همین سرعت برو جلو…عشق کن و ادامه بده…لذت ببر و حرکت کن…به خودم گفتم ببین حمیده پس میشه متفاوت نتیجه دید…به درستی مسیرم یقین پیدا کردم…البته که خیلی وقته یقین دارم به اینکه مسیر همینه و دیگر نیست…یادم میاد چند شب پیش سر قضیه علاقه من به کارکردن و یه جورایی مخالفت های همسرم یه کنتاکت ریز بوجود اومد بینمون و اون موقع میهمان داشتیم…بهم گفت نمیخوام اذیت بشی و برای کسی کار کنی برو توی یه محیط زنونه کار کن و مد نظر ایشون هم آرایشگری بود..در صورتی که من کوچکترین علاقه آیی به این کار ندارم..بهش گفتم چشم کار نمیکنم..البته با ناراحتی…تو راه که داشتم میومدم خونه یه کم بغض گرفتم و شروع کردم گله کردن از خدا…که بابا من میخوام کار کنم..قدم بردارم…تو نمیخای؟ کمک نمیکنی؟ یه لحظه به خودم گفتم میرم کل نوشته ها و دفترها رو که حاصل آموزشهای هست و باورها پاره میکنم و بیخیال این سایت میشم..در همون حالت ناراحتی بلافاصله بعدش به خودم گفتم نه اصلا…من برای این تغییر کردنها برای این نوشتن ها زحمت کشیدم…درسته در یه زمینه هایی نتیجه آیی رو که میخوام هنوز نگرفتم اما تغییر کردم از خیلی لحاظ ها…اومدم خونه و با آرامش نشستم…آرام آرام…الان که دارم مینویسم اشک توی چشمام جمع شده و ناخودآگاه این آیه اومد به ذهنم و به زبون آوردمش چند بار…اذا سألک عبادی أنی فانی قریب اجیب دعوه الداع اذا دعان…و هرگاه بندگان من در مورد من از تو سوال کردند بگو من نزدیکم و اجابت میکنم درخواست اجابت کننده را….چند بار با آرامش اینو خوندم و ته قلبم یه صدایی میگفت الخیر فی ما وقع….هر چی پیش بیاد. خیره….
و دیگه نگران نبودم و رها کردم…بعد از چند دقیقه با کیک تولدم سورپرایز شدم…1روز بعد همسرم رفت سرکار..میهمان ها هم رفتن…و من یه جورایی تقریبا تنها شدم..همون شب توی پارک نشسته بودم یه فایل با عنوان چگونه درآمد خود را 3برابر کنیم (فایل شماره 3/ رو پلی کردم و….البته اینم بگم که من دارم روی دوره روانشناسی ثروت یک کار میکنم…و اونجا بود که بهم گفته شد چکار کنم…دیدم کاری که بهم گفت همه شرایط انجامشو دارم…به خودم گفتم بله این قدمیه که من باید الان بردارم…باید یه دوره میخریدم…فرداش این اتفاق افتاد و من دوره رو خریدم...وقتی این دوره رو خریدم که باید نزدیک 60جلسه رو دانلود میکردم و من تمام جلسات رو دانلود کردم …این دانلودها رو من 2روز پیش انجام دادم..خداروشکر. …و الان 2روزه دارم آموزش میبینم…همزمان روی باورهای ثروتمم کار میکنم..و فوق العاده همه چیز عالیه…در طول روز تقریبا 7ساعت تنهام.…و خداوند کاری کرد که تمام عوامل حواس پرتی برن و تمرکز و آرامش رو برای من فراهم کرد…و چقدر این خداوند نزدیکه….
وقتی این فایل رو گوش کردم همون اول که گفتین مهم نیست عوامل بیرونی چطورن و بیرون چه اتفاقی میافته..مهم درون ماست…و اون صحبت بینظیر پپ گواردیولا…به خودم گفتم بهترین دوره برای تایید این حرفها همین دوره بینظیر روانشناسی ثروت 1هست…توی این دوره شما اومدین تاثیر عوامل بیرونی در ثروتمند شدن افراد رو رد میکنید با دلیل و منطق…با الگو پیدا کردن…با چیزی که وقتی برای ذهن نجواگر رو میکنی دیگه ساکت میشه و قبول میکنه…منطق….
توی این دوره خیلی عالی بهمون میگین که کسی که ذهنش فقیره این باورها رو داره که عوامل بیرونی در ثروتمند شدن و یا فقیر بودن افراد تاثیر دارن..درصورتی که فقط باورها هستن که موثرن….
این اصل و قانون مهم رو هم اینجا بیان کردین که اولین و مهمترین قانونه و تا وقتی اینو قبول نکنی هیچ اتفاقی نمی افته و اونم اصل پذیرشه….من تا وقتی نپذیرم که خودم و تنها خودم مسئول 100درصد اتفاقات و شرایط زندگیم هستم هیچ تغییری اتفاق نمی افته….
یادمه این تعهد رو هم اول دوره ارزشمند روانشناسی ثروت یک به خودم دادم..و شما از ما خواستین که اول این تعهد رو بنویسیم..چقدر بینظیره این دوره…به نظرم باید به این دوره ،.دوره عمل گرا بودن گفت…چیزی که من همیشه یا ازش فرار میکردم و یا کج میفهمیدمش…الان آرام آرام دارم میفهمم ایرادام کجاست…خیلی هنوز باید کار کنم…عاشق این جمله شمام استاد که خیلی بهتر شدم اما هنوز خیلی جا داره که کار کنم و بهتر بشم.
در مورد وقتهایی که بقیه رو مسئول اتفاقات میدونستم من قبل از ازدواجم پدرم رو مسئول میدونستم که خواستگار میاد و هیچکدوم جور نمیشه و به خودم میگفتم چون بابام عصبانیه و چون سواد نداره ..چون فلانه چون بهمانه…در صورتی که زهی خیال باطل ..باورهام بود که داشت کار میکرد…جهان باورهای منو به خودم ثابت کرد…و هی خواستگار میومد و نمیشد….تا اینکه تمرکزمو از شرایط برداشتم و رها کردم…اون وقت اتفاق افتاد….در واقع دلیل اینکه پدرم اون وجه کج خلق و عصبی درونش رو به من یا مادرم نشون میداد خود من بودم…باورهای من بود…تمرکزی بود که من روی نکات منفی پدرم گذاشته بودم و این تمرکز من باعث شده بود پدرم در برابر من خودشو اینطوری نشون بده….روحش آرام ..اتفاقا بعضی وقتها هم میشد که با بعضی آدمها خیلی خوب و خنده رو برخورد میکرد…چرا؟ چون اون طرف مقابل روی نکات مثبت پدر من تمرکز میکرد…و این رفتار باعث شده بود پدرم اون وجه مثبت خودشو به ایشون نشون بده….همون قانون برانگیختگی در روابط…که بهتون توصیه میکنم مقاله خانم شایسته عزیز رو در قسمت راهکارهای استاد برای شما قسمت راهکارهای دوره عشق و مودت در روابط رو حتما مطالعه کنید..بینظیررررره….
استاد عزیزم و خانم شایسته دوست داشتنی ازتون بینهایت سپاسگزارم..و از شما دوستان خوووبم هم سپاسگزارم که با چشمان زیباتوووون کامنت منو خوندین…هممون داریم یاد میگیریم…عاشقتتتوووونم….😘😘😘😚😚😚😙
امروز بعد از حدود یک هفته تونستم به اینترنت سریع دسترسی پیدا کنم و یه حسی بهم گفت که سایت شمارو باز کنم و با مطالب خوبتان ذهن مشوش خودمو آروم کنم چون متاسفانه این چند روز بخاطر اتفاقاتی که در جریانه آروم کردن ذهنم برام سخت شده بود مخصوصا بخاطر این که کسب و کار من و همینطور عزیز دلم در بستر اینترنت هستش و این یکم شرایط را برای آرام نگه داشتن ذهنم سخت کرده بود اما وقتی سایت رو باز کردم و با این فایل جدیدتون برخوردم که در توضیحاتش نوشته بودید :
(((این فایل بیش از 20 روز پیش ضبط شده است و جالب است که مفهوم آن با اتفاقاتی ارتباط دارد که اخیرا رخ داده است)))
خیلی تعجب کردم و هم زمان خوشحال شدم و دقیقا همون چیز هایی بود که لازم بود بشنومشون
البته این برای من اتفاق جدیدی نیست من بارها و بارها ابن اتفاق برام افتاده که فایلی از شمارو پلی کنم و ببینم دقیقا همون چیزیه که در جستجوی اون بودم و نیاز داشتم بشنومش و از این بابت از خداوند مهربان و از شما استاد عزیز بسیار بسیار سپاسگذارم.
در مورد سوالاتی که مطرح کردید:
دقیقا باهاتون کاملا موافقم که ادم وقتی بر شرایط ناخواسته بیرونی تمرکز میکنه هم اعتماد به نفس و قدرت حرکت ازش گرفته میشه و هم اون شرایط بیرونی ناخواسته رو بیشتر و بیشتر تجربه میکنه برای مثال در زندگی خودم :
من از کودکی همیشه پدرم رو مقصر شرایط مالی خانوادمون میدونستم بخاطر همین هر روزو هر روز بیشتر و بیشتر شرایط بد اقتصادی رو برای خودم تجربه مبکردم و همینطور شرایط همیشه جوری رقم میخورد که من مجبور باشم همیشه به پدرم و خانوادم توی مسائل مالی و کاری کمک کنم و این قدرت از من گرفته میشد که بتونم کاری رو برای خودم شروع کنم و از این چرخه رها بشم حتی هررر بار که من سعی میکردم کار دیگه ای رو شروع کنم و درامدی از شغل دیگم کسب میکردم نا گهان اتفاقی میوفتاد که من مجبور بودم تمام اون پول ها و درامدی که در زمان های فراقت به سختی به دست اورده بودم رو خرج کنم.
این که پدر و خانوادم رو مقصر قضیه موفق نبودن خوئم میدونستم و فکر میکردم من باید برای خانوادم از خود گذشتگی کنم و فداکاری کنم تا بالاخره روزی شرایط ایده آل بشه که من بتونم راه خودمو برم و روی خودم تمرکز کنم مثل یک سرب سنگین به پای من چسبیده بود و نمیگذاشت حرکت کنم و فقط منتظر بمونم تا روزی که شرایط خوب بشه
اما دقیقا از روزی که خودمو مقصر دونستم و سعی کردم افکارمو تغیر بدم با این که شرایط بیرونی من به ظاهر بسیار بسیار بد بود برای شروع کردن یک بیزینس جدید ، اما چشممو روی شرایط بیرونی بستم و روی خودم تمرکز کردم همه چیز کم کم شروع به تغیر کرد و راه های شروع کار جدید بهم گفته شد و ایده های جدید برای کسب سرمایه راه اندازی کار بدون این که نیاز باشد قرض کنم خود به خود سر راه من قرار گرفت . و الان واقعا خداوند رو سپاسگذارم که این قدرت رو در وجود من قرار داد تا شروع کنم به حرکت کردن به سمت خواسته هام با این که به ضاهر هیچ راهی نبود برای شروع کردن اما این ایمان رو در دل من قرارداد و من همیشه توی چنین مواقعی اون شعری که شما میخوندید رو یادم میاد و بهم ایمانی دوباره میده : ((( تو خود پای در راه بنه و هیچ مپرس ، خود راه بگویدت که چون باید کرد)))
درود و خداقوت به استاد عزیزم و همه همراهان بزرگوار سایت
داشتم میرفتم جلسه دو قدم هفت رو ببینم که دیدیم فایل جدید اومده رو سایت و دانلودش کردم و گفتم بعد جلسه میبینم که یهو چشمم خورد به نکتهای که نوشته بود «جالبه این این فایل ۲۰ روز پیش ضبط شده اما مرتبطه به اتفاقات این روزها» که دیگه گفتم آقا هدایت شدی ببینی الان مقاومت نداشته باش.
دوستانی که در دوازده قدم هستند بهتر میدونند که قدم هفتم خصوصاً جلسه اول چقدر هماهنگه با موضوع این فایل و بهتر متوجه جریان هدایت بنده میشوند.
این که هر اتفاقی که ما در زندگی تجربه میکنیم به مداری که درونش قرار داریم مرتبط میشه، فارغ از اینکه بیرون چه اتفاقی داره میفته و همینطور درک ریشه ظلم در قرآن که در هیچ موردی عاملی بیرونی رو مقصر ندونسته و تمام موارد مرتبط با ظلم به خوده.
نمیدونم حالا دوستانی که این کامنت رو میخونند تو چه حال و هوایی هستند و تا چه اندازه درک میکنند حرفهای من رو اما در بدبینانهترین حالت هم اگر باشند خالی از لطف نیست که این رو به عنوان یه نشانه و پاسخ متفاوت از طرف جهان بدونند.
استاد ازونجایی که درخواست کردید فکر کنیم درباره این موضوعات و الگوهاش رو در زندگی خودمون پیدا کنیم تصمیم گرفتم بیام و بلند بلند فکر کنم تا بقیه دوستان هم بشنوند و ببینند شاید کمکی بهشون بکنه.
یه نمونهای اول از همه از خودم مثال میزنم که خیلی برام بولده همیشه و وقتی تغییرش دادم به معنای واقعی کلمه شکل متفاوتی از دنیا و ارتباطات رو تجربه کردم و درهای رحمت به روم باز شد. اون هم این بود که من تو ارتباط چه کاری چه عاطفی با هرکی میرفتم یه مدتی (که حالا زمانش کم و زیاد میشد) با هر کسی بودم همه چی عالی پیش میرفت. کلی هیجان و تجربه فوقالعاده و احساسات بینظیر اما یه دفعه همه چیز عوض میشد و طوری با هم دشمن میشدیم و از هم جدا میشدیم که حاضر نبودیم اسم همدیگرو بیاریم، یعنی یه حد فاجعه واقعاً. یه موردش رو یادمه بعد از چند مدت زنگ زدم دل جویی کنم و اینا طرف یه جوری گفت آقا حالم ازت بهم میخوره دوست ندارم و نمیخوام صداتو بشنوم که با خودم گفتم اوه اوه دیگه این سری خیلی اوضاع خرابه:)
تا اینکه بعد از آشنایی با استاد و تغییراتی که در نگرشم و رفتارم ایجاد شد یه مدت من رو به سمت یه تنهایی برد که خوب به اون صورت با کسی جز ۱-۲ تا از دوستای صمیمیم ارتباطی نداشتم و بعد که تصمیم گرفتم برم خدمت و توی خدمت با فرماندمون خیلی اوکی شده بودم به حدی که اصلاً دوست داشت همش من اونجا باشم اما بعد از یه مدتی(دقیقاً تو همون بازه زمانی) دیدم عه اینم داره انگار داره رفتارش تغییر میکنه. یه چند وقتی خیلی داشتم مقاوت میکردم و میگفتم که به درک که اینجوریه و اینا اما یه جا به خودم گفتم آقا نگو به درک. خودتم میدونی که این اولین باری نیست که داره این اتفاق میفته. چرا برای بقیه اینجوری نیست؟ چرا تو فقط داری این تجربه رو بارها و بارها تجربه میکنی؟ خودتم میدونی ایراد از توعه. یه جایی توی افکار و رفتارت ایراد داری که داره این سیکل تو زندگیت ادامه دار میشه. پس به جای اینکه آشغالارو بریزی زیر فرش (حالا من میگم رو دندون پوسیده مسواک بزنی) بیا کامل برشون دار و تمیزشون کن (دندون پوسیده رو بکش).
که به لطف خدای مهربان پله پله هدایت شدم به اینکه اولاً خودم نه ۹۹% بلکه ۱۰۰% خالق اتفاقات و تجربیات زندگی خودم به واسطه فرکانسهام هستم و دوماً من توانایی تغییر شرایط رو به نفع خودم دارم.
یعنی کل قانون همینه.
اصل پذیرش و تغییر.
ازینجا به بعد رو میخوام کابردیتر توضیح بدم.
اومدم با خودم گفتم که آقا حالا این شرایط پیش اومده خودتم میدونی مقصری، حالا چیکار باید بکنی؟ ( رسیدن به این نقطه و رد و بدل شدن چنین دیالوگی درونت مهمترین قدمیه که باید برداری)
بعد بهم اولین ترمز رو معرفی کرد. گفتش که تو باورت اینکه اونا مقصر هستند، در صورتی که اونها همه دارند بازتاب فرکانسهای تو رو به تو برمیگردونند. تو وقتی داری به این توجه میکنی که الان من با این آدم خوبم یه ذره که بگذره اینم میشه مثل همونا دوباره همه چیز بهم میخوره، خوب عزیز من پر واضحه که چنین اتفاقی میفته.
اما اگر بگی که آقا اونا رفتاری رو با من دارند که من برانگیخته میکنم، چرا؟ چون با بقیه رفتارشون اینجوری نیست. چون این تغییر رفتار داره در ارتباط با تو اتفاق میفته نه دیگران. پس تو با فرکانسهات داری این رفتار رو برانگیخته میکنی.
بعد از اینکه این ترمز برطرف شد ترمز بعدی رو بهم نشون داد. گفتش که حالا پذیرفتی که عامل برانگیختگی این رفتار تو هستی درسته؟
گفتم آره.
گفتش که اگر تو باور داری که احساس خوب = اتفاقات خوب و زندگی داره بازتاب فرکانسهات رو بهت برمیگردونه و همه اتفاقاتی که ما تجربه میکنیم به واسطه مداریه که درونش قرار داریم و تنها خداست که در زندگی ما قدرت داره و این خدا داره ما رو به سمت خواستههامون هدایت میکنه و ما هدایت میشم به چیزی که بهش توجه میکنیم و این توجه با صحبتهامون، نوشتنهامون و تجربیاتمون و افکاری که داریم بیشتر با خودمون مرور میکنیم شکل میگیره، تو چیکار داری که بقیه چه کاری میکنند و چه رفتاری دارند؟
تو بیا روی خودت کار کن، کاری به کسی هم نداشته باش، به هر طریقی که تونستی خودت رو در احساس خوب نگه دار، اون وقت همه چیز به تفع تو تغییر میکنه.
وقتی در مدار خوبی هستی که نشونش احساس خوبه امکان نداره که اتفاقی بیفته که حالت رو بد کنه. امکان نداره چیزهای نامناسب به تو دسترسی داشته باشند. امکان نداره. امکان نداره.
ترمز بعدی. بهم گفتش که وقتی یه ایرادی تو خودت پیدا میکنی چقدر به خودت سخت میگیری؟ چقدر حال خودت رو بد میکنه و احساس گناه داری؟
گفتم زیاد.
گفتش تو با خودت در صلح نیستی.
این جمله رو قبلاً هم یکی از دوستانم (فارغ از تکرارهای مکرر استاد) بهم گفته بود که میگفت اگه ایرادی تو خودت پیدا میکنی آروم با خودت برخورد کن. مثه یه دوست. (دوستم)گفتش که فکر کن که الان من یه ایرادی دارم. مادامی که بهم بگی فلانی چه اخلاق مزخرفی داری و خاک بر سرت که نمیتونی این اخلاق مزخرف رو بذاری کنار امکان نداره من تغییر بدم اون رفتارم رو که هیچ، باهات بدترم برخورد میکنم. بعد بهم گفت چرا این گفت و گو و حس رو نسبت به خودت نداری؟ نمیای بگی اشکال نداره احسان جان. رفتارت، نگرشت اشتباه بوده تا الان، عوضش متوجه شدی اصلاحش میکنی. همونطور که قبلاً خیلی چیزای دیگه رو اصلاح کردی.
فهمیدم بابا من اصلاً با خودم در صلح نبودم. به خدا از وقتی فهمیدم باید با خودم درست رفتار کنم ملایم باشم دنیای من عوض شد. همه چی داره آروم و ملایم میشه.
بعد گفت تا وقتی با خودت در صلح نباشی آدمایی رو جذب میکنی که اونا هم با خودشون در صلح نیستند و کاری میکنن که برن رو مخ تو. چون کسی که با خودش در صلح نباشه میره رو مخ خودش و دیگران.
به قول استاد به این فکر کنیم که چرا پیامبر که در راس همه اختلافات بود نه آسیبی دید و نه کشته شد؟
نه تنها پیامبر اسلام. تمام پیامبرانی که داستانشون در قرآن روایت شده.
فرشتگان زمان قبض روح نمیپرسند شمایی که مستضعف بودید چرا اسلحه برنداشتید و با شرایطتون بجنگید؟
چرا هیچ پیامبری دست به اسلحه نشد؟
چرا فرشتگان زمان قبض روح میپرسند مگر زمین خدا پهناور نبود که در آن هجرت کنید؟
یاد یونس زمانی که تو دل نهنگ بود و یا موسی زمانی که زیر درخت نشسته بود میوفتم و میگم: رب انی ظلمت نفسی
مایییم که داریم به خودمون ظلم میکنیم. به راحتی. به راحتی. اما من یکی دیگه تصمیم گرفتم که این مسیر رو ادامه ندم. بپذیرم. همه چیزو. خوب و بدشو. چون وقتی تو مدار زیبایی و خوبی بشی چیزی جز خوبی رو تجربه نمیکنی. چون جریان جهان هستی بر مبنای خوبی و بهبوده. چون هر خیری میرسه از جانب خداست و هر شری میرسه از جانب خودمونه. هجرت رو باید از درون شروع کنم.
پس با این منطق و برهان هر وقت که دیدم اوضاع بر وفق مراد نیست باید یقین پیدا کنم که از مسیر درست و الهی دارم دور میشم. که به اعتقاد من زمانی که انسان واقعاً تصمیم میگیره که آگاهانه روی خودش کار کنه و به زیباییهای زندگیش توجه کنه خیلی زود متوجه مسیر اشتباه میشه و تصحیح مسیر میکنه.
این وعده خداست. شیطان به هیچ وجه دسترسی به بندگان مومن نداره. کسانی که به خوبیها توجه دارند و از چیزی که نمیخواهند اعراض میکنند. کسانی که به چیزی که نمیبینند ایمان دارند و به جهان آخرت نیز.
تمام کار ما همینه. صدق بالحسنی کنیم تا نیسره للیسری شویم.
همه چیز به آرامی تغییر میکنه. همونطور که من نجنگیدم برای اینکه آدمها و موقعیتهای نازیبا از زندگیم برند بیرون، برای ورود نعمتها هم نیازی نیست تقلا کنم. تنها کافیه که سپاسگزار باشم تا خدا ظرف وجودم رو بزرگ کنه. چون نعمتهای خدا بیش از نیاز من هست. انقدر که اگر همه دریاها مرکب شوند و تمام درختان قلم نمیتوانند به شمارش در بیارند.
وقتی من به یگانگی خداوند ایمان دارم. وقتی من ایمان دارم که خداوند از روح خودش در من دمیده و من رو خلیفه بر حق خودش قرار داده و تنها گناه نابخشودنی را شرک معرفی کرده چرا باید به دنبال عاملی غیر از خودم باشم؟ چرا باید انقدر ساده مشرک بشم؟
اگر ۱% به این ایمان داشته باشم (همونطور که به یه جی پی اس ایمان داریم که ما رو تا مقصد دقیق میرسونه) که خداوند من رو هدایت میکنه و پاسخ درخواست حتی شیطان رو هم میده چه برسه به من که وقتی خلقم کرده به خودش آفرین گفته، به شرطی که من هم بهش ایمان داشته باشم، دیگه چه نگرانی دارم؟ دیگه چرا نباید پام رو محکم در جهت خلق زندگی بگذارم در قدمهایی که بهم گفته میشه. خدایی که داره در هر لحظه خیر و شر رو بهم الهام میکنه.
به خدا چند روز پیش داشتم بیلیارد بازی میکردم به یه جای حساسی رسیده بود قبل ازینکه بخوام ضربه بزنم به خدا گفتم من رو هدایت کن، بعد دیدم بهم گفت با این شدت به این نقطه ضربه بزن(جایی که اصلاً تصورش رو هم نمیکردم) و زدم و دیدم دهان بقیه باز موند. و من لبخند میزدم.
همه ما باید یه روزی که معلوم نیست کی هست ازین دنیا بریم و وارد جهان دیگه بشیم. آیا با آوردن این بهونهها اون لحظه آماده هستیم برای سفر؟
من که میخوام در اون لحظه راضی و خشنود باشم. به خاطر همین خدا من رو هدایت کرد به این مسیر.
خدایا شکرت. اگر اون لحظه همین الان باشه به خداوندیت قسم که راضی و خشنود هستم.
استاد عباس منش نمیدونم به چه شکلی ازت تشکر کنم.
فقط میدونم که خیلی خوشحالم که در اینجا هستم خیلی.
همه چیز تغییر کرد. انقدر همه بهم علاقهمند شدند که یه روز نمیرم دلشون تنگ میشه بدون اینکه بخواد اون اختلافها پیش بیاد. چون من شخصیتم تغییر کرده. من یه جلوه دیگهای از خودم رو دارم بروز میدم. میدونم این شکلش اون شکله درستشه. احساس خوبم این رو بهم میگه.
سلام به استاد عزیزم که همیشه راه درست را برایمان آشکار میسازد و قانون را یادآوری می کند
حقیقت من در مورد جریانات اخیر کمی تحت تاثیر قرار گرفتم البته در حد استوری گذاشتن در اینیستا گرام😅
وگرنه قدیم من رومیدیدی اصلا یه وضعی بودماااا با موج اکثریت جمعیت میرفتم و میامدم 🤦♀️
حالا تازه فکر میکردم دارم روی خودم خوب کار میکنم که دیدم نه کجای کاری بابا …. هنوز خیلی مونده …
چقدر حرفهاتون رو با تمام وجودم حس میکنم واقعا تو این چند وقت اخیر هر وقت میرفتم اینیستا ( البته استاد من کلا اینیستاگردی نمیکنم ولی در حد اینکه عضو چندتا از مجموعه های هستم که مربوط به کارم میشه و اطرافیان نزدیکم ) چقدر حس بد میگرفتم ، خیلی زیاد ، جالبه که همه شرکتهای خصوصی و پیجهای کاری هم همشون عین هم فقط پیامهای بدبختی و ناراحت کننده میدن ، دیگه طوری شد که من پریروزا به خودم گفتم : میثاق کلا پاک کن این چیز مزخرف رو که هر وقت میخوام ده دقیقه چک کنم اینقدر حس و حال بد بهم میده … اما مگه ذهن نجواگرم گذاشت نه من مردود شدم متاسفانه تا این لحظه 😔
ولی به قول معروف ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه هست 😉 به خودم و خدای خودم قول میدم از امروز ترم دیگه تو اینیستا تا وقتی که وقتی میرم بتونم چهارتا پست اموزنده از کارم یاد بگیرم 💪
استاد عزیزم چه تلنگر خوبی بود زدی به ما ، به دوستانی که هنوز محصولات استاد رو نمیتونن بخرن بگم که اشکال نداره محصولات رو هم بوقتش میخرید وقتش زمانیکه این فایلهای هدیه استاد رو با جون و دلتون گوش بدید و روی خودتون کار کنید که هر کدومشون به دنیا درس دارند و وقتی فرکانستون رفت بالا ، اون محصولات ارزشمند رو هم براحتی میخرید 🤌
حالا از تجربم بگم : سالها پیش حدود ۱۰ سال پیش مشکلی توی زندگیم با همسرم ایجاد شد و من اونقدر بهش دامن زدم و زمین و زمان رو مقصر دونستم که هی مشکلم پررنگ تر شد تا جایی که فکر میکردم کلا همه اطرافیانم مقصرن بجز خودم و این ادامه داشت و چه چک و لقت هایی نخوردم تا با یه دکتر مشاوره خانواده صحبت کردم و اوضاع کمی بهتر شد و بعدشم با استاد و محصولاتش و مخصوصا عشق و مودت که دیدم وااای خدایا کلا داشتم راه رو چپکی میرفتم 🤦♀️
اما خدارو شکر نسبت به اون زمان الان خیلی خیلی بهتر شدم توی روابط و اتفاقا بخاطره یه مساله ای که دیروز پیش اومده بود برام باز داشتم مسیر رو اشتباه میرفتم تا همین امروز صبح انگار یجیزی بهم گفت : اهااای حواست باشه اگر مشکی پیش اومده مقصر تویی ها نه همسرت ! بگرد ببین کجای کارت ایراد داره و همون موقع جملات استاد تو دوره عشق و مودت یادم افتاد و آروم شدم و بخدا جالب هست بدانید که اصلا به طرز معجزه آسایی مشکلم با همسرم رفع شد و رفتارش کامل عوض شد ( اوناییکه دوره هارو کار کردن قشنگ درک میکنن من چی میگم)
اصلا دوره های استاد بخدا قسم معجزه میکنه کافیه فقط یکم باورش کنیم همین 🌸
حالا اینو بگم امروز در راستای تصمیمم مه نرم تو اینیستا و حس بد نگیرم یه اقدام عملی هم انجام دادم و اینکه رفتم استوری که دیروز گذاشته بودم رو حذف کردم ☺️
پیش خودم گفتم اگر قراره حرف استاد رو گوش بدم و ایمانم رو به خودم نشون بدم باید هیچ کاری به هیچ اتفاق به طاهر بد زندگیم و جامعه ام نداشته باشم و با حس خوب فقط هدفم رو پیگیر باشم 💪
راستی امروز توی نشونه من در سایت واسم یه نشونه فوق العاده اومد «سریال سفر به دور امریکا قسمت ۷۰ » اینکه باید تمام سعیم رو بکنم که فقط زیباییهای اطرافم را ببینم و بس 👌
چیزیکه بارها و بارها در تمام محصولات استاد ازش صحبت کردند و روش تاکید داشتند 🌸
انشالا با رسیدن به هدف نماییم میام و کامنت موفقیتم رو واستون شرح میدم ….. به امید روزهای موفقیت و سربلندی و سلامتی همه دوستانم و گروه عباسمنش همگی را به دستان پر قدرت رب وهابم میسپارم ❤️❤️🌸🌸🌸
خدایا شکرت بابت این که من از زمانی که با استاد آشنا شدم کلی زندگی من تغییر کرده است
استاد جان در یکی از فایلهای دوره دوازده قدم بود که نمی دونم به چه دلیل بود که مثل الان اینترنت توی ایران قطع شده بود و توی اون فایل شما گفتید که من از این تضاد استفاده میکنم برای این که خواسته ام واضح تر بشه و خواسته من اینه که جایی می بودم که اینترنت آزاد باشه .
من از همان زمان روی خودم کار کردم و این باور را در خودم بسازم و یا کار کردم روی خودم به جایی بروم که مشکل اینترنت نداشته باشم.
استاد جان به عنوان شاگرد شما به خودم می بالم که با کار کردن روی خودم و بارو های خودم فارغ از اینکه اون بیرون چه خبر است این خواسته رو در خودم ایجاد کنم که از ایران مهاجرت کنم و الان مس گویم که اینکار را انجام دادم و حدود یک ماه است که از ایران مهاجرت کردم به جایی که الان دارم به خودم و ایمانی که از خودم نشان دادم می بالم و کلی اعتماد به نفس من افزایش پیدا کرد.
استاد جانم اصلا این به من برخورده بود که جایی باشم که از اینترنت که دیگه الان حق مسلم همه است ممنوع باشه برام ولی این اتفاقی که دفعه قبلی فکرمیکنم حدود دو سال پیش و یا بیشتر توی ایران برای بنزین و افزایش قیمتش افتاد من رو مصمم کرد که مهاجرت کنم . حالا زمان برد تا این پروسه مهاجرت اتفاق افتاد و این به دلیل اینکه من خوب نتوانستم روی خودم کار کنم و این کار کردم روی باورهای من زمان برد ولی خدا رو شکر که با مداومت من این اتفاق افتاد. خدایا شکرت
استاد جان این را مرهون کار کردن با دورهای شما روی خودم می دانم من اصلا اینطوری نبودم. یک موضوعی را برای دوستان تعریف کنم .
من چند سال پیش توی محیط کارم با رییسم خیلی مشکل داشتم و همیشه با هم تضاد داشتم و هر روز با اعصاب خوب می آمدم و با اعصاب داغون تر میرفتم خونه. خیلی شرایطم بد بود و یا احساس قربانی بودنی که به خودم می دادم و از اینکه دیگران همیشه حق رو به من می دادند که من بچه مظلوم بودم و اون به من ظلم کرده و من خوشحال میشدم از این همه احساس دلسوزی دیگران برای من . خدایا من الان که یادم میاد از خودم بدم میاد که من چی بودم و الان چی شدم . اون موقع تازه با استاد جانم آشنا شده بودم و یادم است که استاد دوره کشف قوانین زندگی رو روی سایت گذاشته بودن و من بدون هیچ درنگی با هدایت خدای مهربونم اون دوره رو خریدم و چه اتفاقاتی به واسطه اون دوره و دورهای بعدی برای من رخ نداد . بعد از این که کشف قوانین زندگی رو شروع کردم و یه صورت عملی از گفته های استاد استفاده کردم بعد از مدتی آنچنان روابط من و رریسم عالی شده بود که همه شاخ درآورده بودند که دلیل آن چی بود . ولی من میدانستم که از کجا داره آب می خورد من شده بودم ٫حسن جان ٫ رییس همون کسی که تا چند وقت پیش به خون هم تشنه بودند. من کار ی که کردم تمرکزم رو از روی ایشان برداشتم و روی خودم گذاشتم و به عنوان یک تمرین عملی برای خودم انجام دادم و به طرز عجیبی همه چیز تغییر و حتی پس از چند ماه با توجه به اینکه تازه به اون محل کار منتقل شده بودم و قانونی نمیشد جابجایی انجام بشه به طرز معجزه آسایی باز منتقل شدم به محل کار جدیدتری که اصلا قابل مقایسه با قبل نبود. خدای من الان که به یاد خودم آوردم اون مسیر رو کلی ایده و آگاهی جدید به من الهام شد.
استاد جانم و دوستان همفرکانسی تا زمانی که من داشتم از شرایط نامساعدی که داشتم گله و شکایت میکردم و همیشه رییس خودم رو مقصر می دانستم و اون رو مقصر همه مشکلات می دانستم هیچ اتفاق خوبی برای من نمی افتاد اما زمانی که من متمرکز شدم روی کار کردن برای خودم همه اتفاقات عالی افتاد .
من از مدتها است که هیچ کس رو مقصر زندگی خودم نمی دانم و هر چیزی را در درون خودم می بینم و تلاش میکنم که اون مشکلات رو در خودم ببینم و از وقتی که من توانستم ریشه هر تضادی از در خودم ببینم و دنبال حل اون در خودم باشم اصلا خیالم راحت شده است خیلی زیاد و اصلا کارم هم راحتتر شده است . دیگه دنبال اینکه چرا این اتفاق افتاد دلار گرون شد، تحریم شد نشد بورس چی شد و یا نشد و یا دولت کیه قانون چیه و هر چیز دیگری نیستیم . البته استاد جان اعتراف میکنم که به اندازه که تونستم اینجوری باشم نتیجه گرفته ام
ولی خیلی از جاها هم نتونستم ب این خوبی ریشه عوامل خارجی رو رد زندگی خودم بخشکانم و در خیل از موارد بازهم وجود دارند.
چون این باور که عوامل خارجی اهمیت دارند در موفقیت ها و شکست های ما خیلی ریشه ای هستند خیلی حداقل برای من که اینجوری بوده ، اما به اندازه که توانستم نوک انگشت اتهام را در موفقیت ها و شکست به سمت خودم بگیرم موفق شده ام . در موفقیت ها که همیشه منم که عامل موفقیت هستم و منم که رستم دستان هستم اما هنوز نتوانسته ام این را در وجود خودم بسازم که در شکست های خودم چطور شد که این رستم دستان کاره ای نبود .
اگر به نظر من همه ما بتوانیم به همان اندازه ای که در موفقیت ها خودمان را نفر اول می دانیم ، در شکستها هم همینطور باشیم به خدا همه چیز حل شده است . اما و اما که اصلا نمی توانیم اینکار را انجام دهیم و همیشه در موفقیت ها منم که همه کار کرده ام و در شکست ها همیشه دیگران بودند.
استاد جان این دیگه واضح است که در مدرسه و دانشگاه همیشه من قبول میشدم و استاد یا معلم من رو نمره نمیداد . ببینید این از بچگی تو مخ ما رفته است .
پس به این سادگی نیست عوض کردن این باور و نیاز به یک جهاد اکبر دارم .
من خودم خیلی عالی شدهام نسبت به گذشته خودم اما جا دارم که خیلی خیلی بهتر شوم که اصلا هیچ کس هیچ تاثیری در زندگی من ندارد
خیلی باید روی خودم و باورهای خودم کار کنم که هیچ کس هیچ تاثیری چه مثبت و چه منفی در زندگی من ندارد، و همه چیز به خودم و باورهای خودم بر می گردد.
استاد جانم و خانم شایسته مهربان
شما نمی دانید که چه انقلاب فکری در خیلی از ماها ایجاد کردید که من و ما خودمان را تغییر دهیم تا جهان اطراف ما تغییر کند، من یکی از آنها هستم که به واسطه کار کردن با شما روی خودم ساده ترین و جدیدترین اتفاق زندگی من مهاجرت بود استاد جان اون هم با سه تا بچه و حتی یک نوزاد هشت ماهه. ولی شما چنان نور ایمانی در قلب من روشن کردید که این تازه اول راه موفقیت های من هست به امید و توکل به الله مهربانی که قوانینش بدون تغییر است.
بسیار سپاسگزارم از شما
بسیار شکر میکنم رب خودم را که به این مسیر زیبا هدایت شدم و هر روز هم دارد زیباتر می شود .
سلام به دوستان گلم و استاد عزیزم 😍😍
من دقیقا الان وسط این ماجرا هستم 😅
من از یه شهر کوچیک به تهران مهاجرت کردم و چندماهی هستش که مجبور شدم به شهر خودم برگردم…. خب پنج سال زندگی مستقل در پایتخت از من یه شخصیت دیگه ساخت، من بزرگ شدم، رشد کردم، یاد گرفتم اعتماد به نفس یعنی چی، سازگاری با فرهنگ های مختلف یعنی چی، تنهایی زندگی کردن یعنی چی، چرا اصن ادم باید خودش پول دربیاره، چرا ادم باید کارافرین باشه، چرا باید همیشه چشم اندازی از اینده داشته باشه، چجوری بزرگ فکر کنه و….
ولی به یه سری دلایل که مقصر و مسببش خانواده نبودن (ولی در ظاهر به چشم بقیه اینجور دیده میشه، اما من میدونم که هر اتفاقی در زندگی من مسئولیتش باخودمه) من مجبور شدم بعد از پنج سال به شهر خودم برگردم ….
به محض برگشت بااینکه بی نهاااایت تهران و هیاهو و شلوغی و عظمت و امکاناتش رو دوس دارم، اما تصمیم گرفتم به چیزی که دوسش دارم و ازش دور افتادم توجه نکنم و تمام تمرکزم رو بذارم روی اینکه من در این شهر میتونم یه کارافرین در حوزه طلا بشم و به هیچ چیز دیگه ای فکر نکنم💥
ولی یک هفته بعد از برگشت همه چی جلوی چشمم بسیار سخت اومد، زندگی در جامعه ای کوچیک با یه فرهنگ بسته و شهری که هیچ هیجانی نداشت.
همین که درگیر شرایط شدم و شروع کردم خانواده م رو مقصر بدونم و غر بزنم و گریه کنم، شرایط هی سخت تر و سخت تر شد، خانواده م اذیتم میکردن و هرروز تنها تر میشدم و با خدا قهر کردم و دیگه توی سایت نمیومدم هیچ فایلی گوش نمیدادم و مریضی معده گرفتم و ریزش مو گرفتم، صورتم شروع کرد جوش بزنه (پوستی که هیییچوقت جوش نمیزنه و هیچ لکی نداره)….ولی بخاطر اینکه حرفای استاد تاثیر خودش رو روی ناخوداگاهم گذاشته بود، بعد از یکماه خودمو جمع کردم و گفتم مسئولیت این برگشت رو قبول میکنم و همه چی رو از نو میسازم. شروع کردم باشگاه برم، هم روی تناسب اندامم کار میکردم هم روی انعطاف بدنی، همزمان مربی شافل در یک باشگاه نزدیک خونمون شدم، دوره ی طلافروشی رو گذروندم و بعد از گرفتن مدرکم پیج انلاین طلای خودم رو راه انداختم و همین ها باعث شد احترام خیلی زیادی از مردم دریافت کنم، تضادها با خانواده م کمتر بشه و قلبم اروم بگیره
الان شاگردام خیلی دوستم دارن و بهم انرژی میدن، یه خواستگار از امریکا دارم و قبل از تظاهرات اولین فروش پیجم رو رقم زدم😍😍 که هرروز بخاطرش خداروشکر میکنم که با ۳۰۰ تا فالوئر تونستم اینجوری اعتماد سازی کنم که فالوئر بهم اعتماد کنه و ازم خرید کنه، مطمئنم که خدا برام مشتری میفرسته و زمانی میرسه که روزانه ۱۰۰ گرم طلا میفروشم
همه ی اینها بخاطر این بود که من تصمیم گرفتم از شکوه و گریه زاری دست بردارم ، خیلی سخت بود اصلا نمیگم کار اسونیه، واقعااا کنترل ذهن کار سختیه ولی من دوباره همه چی رو به خدا سپردم و گفتم قطعا این اتفاق برای من یه سکوی پرتابه و نفعی در اون برای من هست و من نباید خودم رو درگیر ناخواسته هام بکنم، به گمشده ی خودم یعنی خدا پناه بردم دوباره باهاش درد و دل کردم، از ازار دادن خودمو سرزنش کردن خودم دست برداشتم و الان احساس میکنم مهاجرت بعدیم امریکاست، من از تهران اومدم که به امریکا هجرت کنم چه توسط ازدواج چه توسط ویزای کاری که خودم به زودی براش اقدام میکنم، درصورتی که اگه تهران میموندم هرگز فکر مهاجرت به سرم نمیزد
من برگشتم که قوی تر بشم
هیچ عامل بیرونی نمیتونه مانع رشد و بهبود من بشه،
هرشرایطی که غیر قابل کنترل باشه، من فقط توجهم رو از روی اون اتفاق برمیدارم و به هدفام فکر میکنم،این اتفاق هم موقت منو زمین زد، اما قسم میخورم جمع و جور کردن خودم و دوباره شروع کردنم چنان عزت نفس من رو رشد داده که اصن قابل قیاس با قبلم نیستم، الان کاملا باورم شده که من از هر شرایطی به کمک خدا میتونم عبور کنم
چون نگاه من به زندگی و دنیا داره به مرور با اموزشای استاد هرروز بهتر و بهتر میشه
من در مسیر رشد و تکاملم
امیدوارم هرکسی الان شرایط مشابهی رو تجربه میکنه به این فکر کنه که هیچ مشکل و غمی ابدی نیست و همه چیز حل شدنیه و هراتفاقی میفته قطعاااا نفع ما در اونه
دوستون دارم
خدانگهدار
سلام به شما استاد بزرگوار
دیشب فایل شهود و الهام دیدم فوق العاده بود ، الان اتفاقی که افتاده من حدودا یک ماه که با شما آشنا شدم همه چی رو کنسل کردم و از صبح تا شب دارم فایل ها گوش میدم و روی سه تا دوره قانون سلامتی و ثروت ۱ و عشق و مودت در روابط کار میکنم ،طوری که کل برنامه های آنلاین همه را پاک کردم و تنها ورودی من سایت و حرفهای دخترم ، هر چه پیش میرم با آموزه های شما ،یکتا پرستی ،ایمانم به قدرت خودم ،ارتباطم با خداوند و فهمم از قانون بیشتر میشه، و بطور عجیبی محو شدم در این آگاهی و خداروشاکرم،امروز با این فایل رفتم ی دور تو زندگی ام زدم و مرور شد ظلم هایی که به خودم کردم با دراز کردن انگشتِ اتهام به سمت بقیه ، همیشه پدرم و مقصر بدبختی هام میدونستم بعد مامانم و که ما رو ترک کرد بعد زن پدرم رو و داستان ادامه داشت بعد که ازدواج کردم شوهرم رو بعد دختر خاله ام رو که عاشق شوهرم شد و خلاصه کل زندگی ام همیشه ی داستان داشتم برای تعریف کردن که دیگران در حق من ظلم کردن و من مظلوم هستم و من آدم خوب با گذشت ،فداکار و قهرمان هستم و اگه بدبختم دلیلش تمام آدم های زندگی ام بودن ،این داستان تا سن ۳۸ سالگی ادامه داشت تا اینکه اینقدر توسط جهان سیلی خوردم مخصوصا در روابط عاطفی تا تسلیم شدم و گفتم خدایا دیگه خسته شدم خودت نجاتم بده و آروم آروم مسیر های آگاهی به روم باز شد و تونستم مسئولیت زندگی مو به عهده بگیرم و فهم کنم که مقصر تمام بدبختی های زندگی ام خودم بودم ، اگه با فردی ازدواج کردم که از همون ماه اول آشنایی میدونستم اهل خیانتِ و من چون تو همون مدار بودم اون آدم و جذب کردم و از ترس تنهایی ،بی کسی (شِرک) باهاش موندم و با سیلی محکم با ی بچه مجبور شدم از اون زندگی بیام بیرون .
الان که ۴۰ سالمه حدودا ۲ سال میشه که دیگه هیچکسی و مقصر نمیدونم و هر اتفاق یا شرایطی پیش میاد اول از خودم میپرسم چرا برای من ؟من چه فرکانسی فرستادم که نتیجه اش شده این تجربه !!!
و بعد فوکوس میکنم روی خودم و اصلاح و تغییر خودم و وقتی اینکار رو میکنم خودبخود اون موضوع در بیرون درست میشه 😊😉
طی این ۴چهار سال که شروع به خودسازی کردم و حدود ۲سال میشه فهم کردم که همه چی به درون خودم برمیگرده ، خداروشکر در مقابل آگاهی های دوره ها و فایل های شما مقاومتی ندارم و سریع میپذریم و اگه چیزی و فهم نکنم با چند بار گوش دادن و یادداشت برداری میفهمم که چیکار باید بکنم ،اما طبق قانون تکامل ی فاصله بین فهم و عمل کردن تا نتیجه هست که من الان دقیقا توی همون فاصله قرار دارم و به امید خدای مهربان با پذیرش مسئولیت تمام زندگی ام دارم به سمت زندگی دلخواهم پیش میرم و به شدت احساس شادی و آرامش درونی دارم 😍
و بینهایت از شما سپاسگزارم که با بیان شیوا و دلنشین تون این قانون رو به گوش ما زمزمه میکنید و بانی هدایت هستین .
هم شما و هم مریم بانو رو تحسین میکنم که نمونه کسانی هستین که هدایت شدن به مسیر نعمت داده شدگان و مسیر مستقیم 🤩😍😘
عاشقتونم 😍😘😍😘
به نام ساربان راه عشق
سلام بر استاد عزیز
اول از همه چقدر جای تحسین داره این موضوع که فایلی مرتبط با شرایط فعلی ۲۰ روز قبل ضبط شده. من منتظر نظر و دیدگاه شما بودم برای اینکه ببینم طرز فکرم تا چه حد با قوانین کیهنی هماهنگ، بعد گوش دادن فایل اون نوشته رو دیدم که این فایل ۲۰ روز قبل ضبط شده واقعا چند دقیقه مات و مبهوت بودم.
شما بینظرید..
دوم اینکه چقدر سپاسگزار شما باشم تا حق مطلب ادا بشه، استاد عزیز شما بقدری خالص اگاهی هاتون رو در اختیار ما دادید و بقدری خوب تربیت شدیم که من خودم چند روز قبل اومدم با خودم یه خلوتی کردم ببینم طبق قانون چه برداشتی نسبت به شرایط فعلی دارم. من از اول ماحرا سعی ام بر این بود که توجهی رو این موضوع نذارم. بعد بخاطر جو سنگین گفتم نکنه من هم یه وظیفه اجتماعی دارم. داشتم از مسیر خارج میشدم که با خودم خلوت کردم و دیدم که نه من خالق زندگی ام هستم و هیچ کس چه پدر چه مادر، همسر ، کشور و…. هیچ تاثیری در خلق زندگی من ندارن. و با کار کردن بر روی خودم و تعصب نداشتن بر روی موضوعی به شکلی معجزه آسا مثل همون جاده آسفالتی که گفتید سوت زنان به جایی و شرایطی هدایت میشم که خواسته مه.
خیلی شکرگزارم که درس هامو خوب یاد گرفتم و امیدوارم در عمل هم خیلی جدی رفتار کنم.
و اما موضوعی که عنوان شده در فایل، من در روابط ناخواسته هایی رو تجربه میکردم که قبل از دوره روابط توجه ام روی اون ها بود و یه جورایی حس قربانی شدن داشتم و چیزی بهتر نمیشد که بدتر هم میشد.الان ۱ونیم ماه که دوره روابط رو شروع کردم و روی خودم دارم کار میکنم و خیلی خیلی از قبل مسئولیت شرایط فعلی رو پذیرفتم و آرامش حاکم شده. و عشقی رو که در روزهای اول آشنایی داشتم رو الان بعد سال هاباز دارم تجربه میکنم و این برام عین یه معجزه میمونه. هر چند که همچنان دارم رو خودم کار میکنم تا شرایط ایده ال. و توجه ام رو تا حد زیادی از روی ناخواسته ها آگاهانه برداشتم.
باز هم بخاطر وجودتون و اینکه در مسیر شما هم هستم خدا را شاکرم.
دوستون دارم بی نهایت تا قیامت😍
به خانم شایسته عزیز هم سلام مخصوص برسونید و اینکه استاد خیلی خیلی زیاد دلتنگ سریال زندگی در بهشت هستم. ارزو دارم ادامه داشته باشه. خیلی خیلی برای شخص خود من اگاهی دهنده بود💗💗
استاد عباسمنش عزیز سلام💐💐💐💐💐💐🌺🌺🌺🌺🌺🌺
خدارو هزاااااااران بار سپاس می گم که شمارو در مسیر زندگی من قرار داد.خدارو هزاران بار سپاس گزارم که اندیشه ها و سخنان کسی همراه و همدم و راهنمای مسیر زندگی من شده که هر روز منو شگفت زده تر می کنه .خدایا چطور ممکنه کسی اینقدر زیبا اینقدر منحصر به فرد جواب هر سوالی رو بده.دیروز دخترم که ۲۲سالشه و پیگیر اتفاقهای اخیر که در ایران جریان داره هست ازم پرسید :چرا استاد عباسمنش در باره این شرایطی که برای جوونای ما داره می افته هیچی نمی گه؟
پاسخ من بهش این بود که استاد این طور جریان هارو تایید نمی کنه و بارها گفته اگر تو شرایطی رو دوست نداری روی خودت و باورهات کار کن تا به جایی هدایت بشی که برات خوشاینده.هرچند که راستش رو بخواین خودم توی قلبم دلتنگ اتفاق هایی بودم که برای مردم می افته .
اما چیزی که همون لحظه یادم اومد این جمله شما بود که نمی دونم از کدوم فایل شنیدم که: 🌸🌸🌸حکومت و شرایط هر ملت و کشوری نتیجه باورهای مردم اون سرزمین هست🌺🌺🌺
امروز که سراغ سایت اومدم باشنیدن صحبت های شما که اینقدر حرفه ای وفوق العاده بود که انتظاری جز این از شما نمی ره قلبم آروم گرفت. و با گوش جان شنیدم آنچه گفتید.
چقدر قشنگ مثال فوتبال رو زدید که این هم درس بی نظیر ی برای خودم وپسرم که همین مشکل رو داره هست صداش زدم تا ببینه و بشنوه چراغ راه پیشرفتش چیه؟ دقیقا همین گله ها شکایت ها و نارضایتی هایی که گفتین رو داره.اولش یه خورده مقاومت داشت اما چند دقیقه بعد به من گفت که من همین اشکال ها رو دارم انگار استاد این حرفارو به من می زد.
استاد عزیزم من امروز از صحبت های شما همون اندازه لذت بردم و شگفت زده شدم و قانع شدم که از فایل توضیحاتتون در مورد حجاب .
در اون فایل ها هم با هر فایلی که بار گذاری می کردید و می شنیدم از خودم می پرسیدم که جواب و نظر نهایی استاد چی می تونه باشه؟و خدا می دونه وقتی فایل آخر حجاب رو منتشر کردید چقدر تحسینتون کردم .به خاطر ذهن زیبا و سخنان الهی که بر زبان شما جاری می شه.
دخالت ندادن عوامل بیرونی در اتفاق های زندگی درسی بود که من از شما یاد گرفتم من صفر صفر بودم توی این باور و خدارو سپاسگزارم که با همین باور از میون صدها باوری که از شما یاد گرفتم چقدر در برخورد با مسایل زندگی احساس آرامش و قدرت دارم .دیگه می دونم که من صد در صد خالق اتفاق های زندگیم هستم و هرگز هیچ کس و هیچ چیز نمی تونه مانع من بشه به شرطی که خودم بخوام. این احساس قدرت ارزشمندی و توانمندی رو از شما یاد گرفتم. بابت تمام لحظات شیرین و آروم زندگیم از شما سپاسگزارم.🌸🌸🌸🌸🌸🌸💖💖💖💖💖ارادتمند شما زهراحقیقی
بنام ارباب و صاحب کل جهان هستی
استاد جان عزیزم سلام
بسیار خوشحالم که شمارو اینجوری پر انرژی و تند تند میبینم چون واقعاً بمب انرژی هستین😍😍
استاد جان اول حرفام، اینو بگم بهتون که به وضوح و کاملا مشخص که بعد استفاده از دوره قانون سلامتی پر انرژی تر و متمرکز تر به همه چی شدین
و اصلا فایلاتون خیلی خیلی کیفیتش رفته بالا و اون فایل های که بعد از دوره ای قانون سلامتی میدین بیرون جنسش فرق میکنه و من احساس میکنم آگاهی های بیشتری داره🙂🙂 حالا این احساس من بود خواستم که بگم🙏
استاد جان تا یک سال پیش که هنوز با شما آشنا نشده بودم زمین زمان مقصر میدونستم،همه و همه جز خودم،هر جا میشستم فقط آه و ناله میکردم و جوری شده بود که دیگه زندگی کردن واسم معنای نداشت و اصلا شاد نبودم و همیشه اینو به خودم میگفتم، چه فایده من این همه تلاش کنم به نتیجهای نمیرسم که چون اینا صاحب مملکتن،چون این اینجوریه،چون اون اینجوریه و همیشه ناراحت و عصبی بودم، و صد البته جهان هم کشیده و سیلی هاشو به من میزد و پشت سر هم بد میاوردم و شکست پشت شکست برام پیش می اومد و منم حالیم نبود که از کجا میخورم.
ولی یه روز نمیدونم چی شد و چجوری شد که خداوند عزیزم هدایتم کرد و با سایت فوقالعاده شما آشنا شدم و کل زندگیم دگرگون شد (الان هم دارم با بغض و گریه مینویسم) و اون آرامش و حس حال خوب رو من از خدا هدیه گرفتم و با هیچ ثروتی عوضش نمیکنم.( خدای جان هزاران بار شکرت)
بله استاد من شب روز فایل های شما رو گوش میکنم و فهمیدم که هر چیزی که تو زندگیم اتفاق می افته علتش خودم هستم چه خوب و چه بد،
و استاد چنان اتفاقاتی تو زندگیم رخ میده که از شدت خوشحالی اشکام بند نمیاد و ساعتها خدای خودمو شکر میکنم و طلب آمرزش میکنم که چرا اینهمه سال شرک میورزیدم.
استاد جان الان یکسال که با آموزش های رایگان شما روزمو شب میکنم و در حال ساختن خودم هستم و خدای عزیزم به اندازهی پیشرفتم پاداشمو میده و من پر انرژیتر به راهم ادامه میدم.خداوند عزیزم سپاسگذارتم 🙏🙏🙏🙏
استاد جان از شما بی نهایت سپاسگزارم و بابت این آگاهی های ناب و زیبای که به ما میدین و راه درست زندگی کردن را به من و دوستانم آموزش میدهین سپاسگزارم.🙏
من به خودم افتخار میکنم که شاگرد شما استاد بزرگوار هستم.
انشالا الله به هر هدفی که در زندگیتون دارین به راحتی و با لذت فراوان برسین و همیشه موفق و سربلند باشین🙏🙏💐❤️
بنام خداوند بخشنده مهربان..
سلام به بهترین و ناب ترین استاد و سلام به بهترین بانو مریم جان نازنین…سلام به تمامی دوستان ارزشمندم در سایت بینظیر خداوند…
خداروشکر میکنم برای این حال و احساس ناب و عالی که دارم…استاد عزیزم همیشه به موقع هستین..همیشه در بهترین حالت ممکن قرار دارین..و اینو به ما هم دارین آموزش میدین…
استاد عاشقتم…استاد برای وجود نازنینت از خداوند بسیار بسیار سپاسگزارم…در جواب تمرین فانوس دریایی صبحگاهی که باید بگی بخاطر حضور چه فردی همین الان از خداوند سپاسگزاری؟ بارها شده من برای وجود ارزشمند شما سپاسگزاری کردم…جای بسی سپاسگزاری داره حضور شما و مریم جان و تمام دوستان نازنینم….دمتووون گرم که همیشه به موقع حاضر میشین توی زندگیموووون 🤩🤩🤩😇😇😇
خداوند رو بسیار شکر میکنم برای دانلود عالی این فایل…وقتی دیدم دانلود فایل از زمانهای دیگه خیلی خیلی سریعتر اتفاق افتاد به خودم گفتم دمت گرم…راهت درسته..با همین سرعت برو جلو…عشق کن و ادامه بده…لذت ببر و حرکت کن…به خودم گفتم ببین حمیده پس میشه متفاوت نتیجه دید…به درستی مسیرم یقین پیدا کردم…البته که خیلی وقته یقین دارم به اینکه مسیر همینه و دیگر نیست…یادم میاد چند شب پیش سر قضیه علاقه من به کارکردن و یه جورایی مخالفت های همسرم یه کنتاکت ریز بوجود اومد بینمون و اون موقع میهمان داشتیم…بهم گفت نمیخوام اذیت بشی و برای کسی کار کنی برو توی یه محیط زنونه کار کن و مد نظر ایشون هم آرایشگری بود..در صورتی که من کوچکترین علاقه آیی به این کار ندارم..بهش گفتم چشم کار نمیکنم..البته با ناراحتی…تو راه که داشتم میومدم خونه یه کم بغض گرفتم و شروع کردم گله کردن از خدا…که بابا من میخوام کار کنم..قدم بردارم…تو نمیخای؟ کمک نمیکنی؟ یه لحظه به خودم گفتم میرم کل نوشته ها و دفترها رو که حاصل آموزشهای هست و باورها پاره میکنم و بیخیال این سایت میشم..در همون حالت ناراحتی بلافاصله بعدش به خودم گفتم نه اصلا…من برای این تغییر کردنها برای این نوشتن ها زحمت کشیدم…درسته در یه زمینه هایی نتیجه آیی رو که میخوام هنوز نگرفتم اما تغییر کردم از خیلی لحاظ ها…اومدم خونه و با آرامش نشستم…آرام آرام…الان که دارم مینویسم اشک توی چشمام جمع شده و ناخودآگاه این آیه اومد به ذهنم و به زبون آوردمش چند بار…اذا سألک عبادی أنی فانی قریب اجیب دعوه الداع اذا دعان…و هرگاه بندگان من در مورد من از تو سوال کردند بگو من نزدیکم و اجابت میکنم درخواست اجابت کننده را….چند بار با آرامش اینو خوندم و ته قلبم یه صدایی میگفت الخیر فی ما وقع….هر چی پیش بیاد. خیره….
و دیگه نگران نبودم و رها کردم…بعد از چند دقیقه با کیک تولدم سورپرایز شدم…1روز بعد همسرم رفت سرکار..میهمان ها هم رفتن…و من یه جورایی تقریبا تنها شدم..همون شب توی پارک نشسته بودم یه فایل با عنوان چگونه درآمد خود را 3برابر کنیم (فایل شماره 3/ رو پلی کردم و….البته اینم بگم که من دارم روی دوره روانشناسی ثروت یک کار میکنم…و اونجا بود که بهم گفته شد چکار کنم…دیدم کاری که بهم گفت همه شرایط انجامشو دارم…به خودم گفتم بله این قدمیه که من باید الان بردارم…باید یه دوره میخریدم…فرداش این اتفاق افتاد و من دوره رو خریدم...وقتی این دوره رو خریدم که باید نزدیک 60جلسه رو دانلود میکردم و من تمام جلسات رو دانلود کردم …این دانلودها رو من 2روز پیش انجام دادم..خداروشکر. …و الان 2روزه دارم آموزش میبینم…همزمان روی باورهای ثروتمم کار میکنم..و فوق العاده همه چیز عالیه…در طول روز تقریبا 7ساعت تنهام.…و خداوند کاری کرد که تمام عوامل حواس پرتی برن و تمرکز و آرامش رو برای من فراهم کرد…و چقدر این خداوند نزدیکه….
وقتی این فایل رو گوش کردم همون اول که گفتین مهم نیست عوامل بیرونی چطورن و بیرون چه اتفاقی میافته..مهم درون ماست…و اون صحبت بینظیر پپ گواردیولا…به خودم گفتم بهترین دوره برای تایید این حرفها همین دوره بینظیر روانشناسی ثروت 1هست…توی این دوره شما اومدین تاثیر عوامل بیرونی در ثروتمند شدن افراد رو رد میکنید با دلیل و منطق…با الگو پیدا کردن…با چیزی که وقتی برای ذهن نجواگر رو میکنی دیگه ساکت میشه و قبول میکنه…منطق….
توی این دوره خیلی عالی بهمون میگین که کسی که ذهنش فقیره این باورها رو داره که عوامل بیرونی در ثروتمند شدن و یا فقیر بودن افراد تاثیر دارن..درصورتی که فقط باورها هستن که موثرن….
این اصل و قانون مهم رو هم اینجا بیان کردین که اولین و مهمترین قانونه و تا وقتی اینو قبول نکنی هیچ اتفاقی نمی افته و اونم اصل پذیرشه….من تا وقتی نپذیرم که خودم و تنها خودم مسئول 100درصد اتفاقات و شرایط زندگیم هستم هیچ تغییری اتفاق نمی افته….
یادمه این تعهد رو هم اول دوره ارزشمند روانشناسی ثروت یک به خودم دادم..و شما از ما خواستین که اول این تعهد رو بنویسیم..چقدر بینظیره این دوره…به نظرم باید به این دوره ،.دوره عمل گرا بودن گفت…چیزی که من همیشه یا ازش فرار میکردم و یا کج میفهمیدمش…الان آرام آرام دارم میفهمم ایرادام کجاست…خیلی هنوز باید کار کنم…عاشق این جمله شمام استاد که خیلی بهتر شدم اما هنوز خیلی جا داره که کار کنم و بهتر بشم.
در مورد وقتهایی که بقیه رو مسئول اتفاقات میدونستم من قبل از ازدواجم پدرم رو مسئول میدونستم که خواستگار میاد و هیچکدوم جور نمیشه و به خودم میگفتم چون بابام عصبانیه و چون سواد نداره ..چون فلانه چون بهمانه…در صورتی که زهی خیال باطل ..باورهام بود که داشت کار میکرد…جهان باورهای منو به خودم ثابت کرد…و هی خواستگار میومد و نمیشد….تا اینکه تمرکزمو از شرایط برداشتم و رها کردم…اون وقت اتفاق افتاد….در واقع دلیل اینکه پدرم اون وجه کج خلق و عصبی درونش رو به من یا مادرم نشون میداد خود من بودم…باورهای من بود…تمرکزی بود که من روی نکات منفی پدرم گذاشته بودم و این تمرکز من باعث شده بود پدرم در برابر من خودشو اینطوری نشون بده….روحش آرام ..اتفاقا بعضی وقتها هم میشد که با بعضی آدمها خیلی خوب و خنده رو برخورد میکرد…چرا؟ چون اون طرف مقابل روی نکات مثبت پدر من تمرکز میکرد…و این رفتار باعث شده بود پدرم اون وجه مثبت خودشو به ایشون نشون بده….همون قانون برانگیختگی در روابط…که بهتون توصیه میکنم مقاله خانم شایسته عزیز رو در قسمت راهکارهای استاد برای شما قسمت راهکارهای دوره عشق و مودت در روابط رو حتما مطالعه کنید..بینظیررررره….
استاد عزیزم و خانم شایسته دوست داشتنی ازتون بینهایت سپاسگزارم..و از شما دوستان خوووبم هم سپاسگزارم که با چشمان زیباتوووون کامنت منو خوندین…هممون داریم یاد میگیریم…عاشقتتتوووونم….😘😘😘😚😚😚😙
سلام بر استاد عزیز
امروز بعد از حدود یک هفته تونستم به اینترنت سریع دسترسی پیدا کنم و یه حسی بهم گفت که سایت شمارو باز کنم و با مطالب خوبتان ذهن مشوش خودمو آروم کنم چون متاسفانه این چند روز بخاطر اتفاقاتی که در جریانه آروم کردن ذهنم برام سخت شده بود مخصوصا بخاطر این که کسب و کار من و همینطور عزیز دلم در بستر اینترنت هستش و این یکم شرایط را برای آرام نگه داشتن ذهنم سخت کرده بود اما وقتی سایت رو باز کردم و با این فایل جدیدتون برخوردم که در توضیحاتش نوشته بودید :
(((این فایل بیش از 20 روز پیش ضبط شده است و جالب است که مفهوم آن با اتفاقاتی ارتباط دارد که اخیرا رخ داده است)))
خیلی تعجب کردم و هم زمان خوشحال شدم و دقیقا همون چیز هایی بود که لازم بود بشنومشون
البته این برای من اتفاق جدیدی نیست من بارها و بارها ابن اتفاق برام افتاده که فایلی از شمارو پلی کنم و ببینم دقیقا همون چیزیه که در جستجوی اون بودم و نیاز داشتم بشنومش و از این بابت از خداوند مهربان و از شما استاد عزیز بسیار بسیار سپاسگذارم.
در مورد سوالاتی که مطرح کردید:
دقیقا باهاتون کاملا موافقم که ادم وقتی بر شرایط ناخواسته بیرونی تمرکز میکنه هم اعتماد به نفس و قدرت حرکت ازش گرفته میشه و هم اون شرایط بیرونی ناخواسته رو بیشتر و بیشتر تجربه میکنه برای مثال در زندگی خودم :
من از کودکی همیشه پدرم رو مقصر شرایط مالی خانوادمون میدونستم بخاطر همین هر روزو هر روز بیشتر و بیشتر شرایط بد اقتصادی رو برای خودم تجربه مبکردم و همینطور شرایط همیشه جوری رقم میخورد که من مجبور باشم همیشه به پدرم و خانوادم توی مسائل مالی و کاری کمک کنم و این قدرت از من گرفته میشد که بتونم کاری رو برای خودم شروع کنم و از این چرخه رها بشم حتی هررر بار که من سعی میکردم کار دیگه ای رو شروع کنم و درامدی از شغل دیگم کسب میکردم نا گهان اتفاقی میوفتاد که من مجبور بودم تمام اون پول ها و درامدی که در زمان های فراقت به سختی به دست اورده بودم رو خرج کنم.
این که پدر و خانوادم رو مقصر قضیه موفق نبودن خوئم میدونستم و فکر میکردم من باید برای خانوادم از خود گذشتگی کنم و فداکاری کنم تا بالاخره روزی شرایط ایده آل بشه که من بتونم راه خودمو برم و روی خودم تمرکز کنم مثل یک سرب سنگین به پای من چسبیده بود و نمیگذاشت حرکت کنم و فقط منتظر بمونم تا روزی که شرایط خوب بشه
اما دقیقا از روزی که خودمو مقصر دونستم و سعی کردم افکارمو تغیر بدم با این که شرایط بیرونی من به ظاهر بسیار بسیار بد بود برای شروع کردن یک بیزینس جدید ، اما چشممو روی شرایط بیرونی بستم و روی خودم تمرکز کردم همه چیز کم کم شروع به تغیر کرد و راه های شروع کار جدید بهم گفته شد و ایده های جدید برای کسب سرمایه راه اندازی کار بدون این که نیاز باشد قرض کنم خود به خود سر راه من قرار گرفت . و الان واقعا خداوند رو سپاسگذارم که این قدرت رو در وجود من قرار داد تا شروع کنم به حرکت کردن به سمت خواسته هام با این که به ضاهر هیچ راهی نبود برای شروع کردن اما این ایمان رو در دل من قرارداد و من همیشه توی چنین مواقعی اون شعری که شما میخوندید رو یادم میاد و بهم ایمانی دوباره میده : ((( تو خود پای در راه بنه و هیچ مپرس ، خود راه بگویدت که چون باید کرد)))
به نام خالق عشق و زیبایی
إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ
درود و خداقوت به استاد عزیزم و همه همراهان بزرگوار سایت
داشتم میرفتم جلسه دو قدم هفت رو ببینم که دیدیم فایل جدید اومده رو سایت و دانلودش کردم و گفتم بعد جلسه میبینم که یهو چشمم خورد به نکتهای که نوشته بود «جالبه این این فایل ۲۰ روز پیش ضبط شده اما مرتبطه به اتفاقات این روزها» که دیگه گفتم آقا هدایت شدی ببینی الان مقاومت نداشته باش.
دوستانی که در دوازده قدم هستند بهتر میدونند که قدم هفتم خصوصاً جلسه اول چقدر هماهنگه با موضوع این فایل و بهتر متوجه جریان هدایت بنده میشوند.
این که هر اتفاقی که ما در زندگی تجربه میکنیم به مداری که درونش قرار داریم مرتبط میشه، فارغ از اینکه بیرون چه اتفاقی داره میفته و همینطور درک ریشه ظلم در قرآن که در هیچ موردی عاملی بیرونی رو مقصر ندونسته و تمام موارد مرتبط با ظلم به خوده.
نمیدونم حالا دوستانی که این کامنت رو میخونند تو چه حال و هوایی هستند و تا چه اندازه درک میکنند حرفهای من رو اما در بدبینانهترین حالت هم اگر باشند خالی از لطف نیست که این رو به عنوان یه نشانه و پاسخ متفاوت از طرف جهان بدونند.
استاد ازونجایی که درخواست کردید فکر کنیم درباره این موضوعات و الگوهاش رو در زندگی خودمون پیدا کنیم تصمیم گرفتم بیام و بلند بلند فکر کنم تا بقیه دوستان هم بشنوند و ببینند شاید کمکی بهشون بکنه.
یه نمونهای اول از همه از خودم مثال میزنم که خیلی برام بولده همیشه و وقتی تغییرش دادم به معنای واقعی کلمه شکل متفاوتی از دنیا و ارتباطات رو تجربه کردم و درهای رحمت به روم باز شد. اون هم این بود که من تو ارتباط چه کاری چه عاطفی با هرکی میرفتم یه مدتی (که حالا زمانش کم و زیاد میشد) با هر کسی بودم همه چی عالی پیش میرفت. کلی هیجان و تجربه فوقالعاده و احساسات بینظیر اما یه دفعه همه چیز عوض میشد و طوری با هم دشمن میشدیم و از هم جدا میشدیم که حاضر نبودیم اسم همدیگرو بیاریم، یعنی یه حد فاجعه واقعاً. یه موردش رو یادمه بعد از چند مدت زنگ زدم دل جویی کنم و اینا طرف یه جوری گفت آقا حالم ازت بهم میخوره دوست ندارم و نمیخوام صداتو بشنوم که با خودم گفتم اوه اوه دیگه این سری خیلی اوضاع خرابه:)
تا اینکه بعد از آشنایی با استاد و تغییراتی که در نگرشم و رفتارم ایجاد شد یه مدت من رو به سمت یه تنهایی برد که خوب به اون صورت با کسی جز ۱-۲ تا از دوستای صمیمیم ارتباطی نداشتم و بعد که تصمیم گرفتم برم خدمت و توی خدمت با فرماندمون خیلی اوکی شده بودم به حدی که اصلاً دوست داشت همش من اونجا باشم اما بعد از یه مدتی(دقیقاً تو همون بازه زمانی) دیدم عه اینم داره انگار داره رفتارش تغییر میکنه. یه چند وقتی خیلی داشتم مقاوت میکردم و میگفتم که به درک که اینجوریه و اینا اما یه جا به خودم گفتم آقا نگو به درک. خودتم میدونی که این اولین باری نیست که داره این اتفاق میفته. چرا برای بقیه اینجوری نیست؟ چرا تو فقط داری این تجربه رو بارها و بارها تجربه میکنی؟ خودتم میدونی ایراد از توعه. یه جایی توی افکار و رفتارت ایراد داری که داره این سیکل تو زندگیت ادامه دار میشه. پس به جای اینکه آشغالارو بریزی زیر فرش (حالا من میگم رو دندون پوسیده مسواک بزنی) بیا کامل برشون دار و تمیزشون کن (دندون پوسیده رو بکش).
که به لطف خدای مهربان پله پله هدایت شدم به اینکه اولاً خودم نه ۹۹% بلکه ۱۰۰% خالق اتفاقات و تجربیات زندگی خودم به واسطه فرکانسهام هستم و دوماً من توانایی تغییر شرایط رو به نفع خودم دارم.
یعنی کل قانون همینه.
اصل پذیرش و تغییر.
ازینجا به بعد رو میخوام کابردیتر توضیح بدم.
اومدم با خودم گفتم که آقا حالا این شرایط پیش اومده خودتم میدونی مقصری، حالا چیکار باید بکنی؟ ( رسیدن به این نقطه و رد و بدل شدن چنین دیالوگی درونت مهمترین قدمیه که باید برداری)
بعد بهم اولین ترمز رو معرفی کرد. گفتش که تو باورت اینکه اونا مقصر هستند، در صورتی که اونها همه دارند بازتاب فرکانسهای تو رو به تو برمیگردونند. تو وقتی داری به این توجه میکنی که الان من با این آدم خوبم یه ذره که بگذره اینم میشه مثل همونا دوباره همه چیز بهم میخوره، خوب عزیز من پر واضحه که چنین اتفاقی میفته.
اما اگر بگی که آقا اونا رفتاری رو با من دارند که من برانگیخته میکنم، چرا؟ چون با بقیه رفتارشون اینجوری نیست. چون این تغییر رفتار داره در ارتباط با تو اتفاق میفته نه دیگران. پس تو با فرکانسهات داری این رفتار رو برانگیخته میکنی.
بعد از اینکه این ترمز برطرف شد ترمز بعدی رو بهم نشون داد. گفتش که حالا پذیرفتی که عامل برانگیختگی این رفتار تو هستی درسته؟
گفتم آره.
گفتش که اگر تو باور داری که احساس خوب = اتفاقات خوب و زندگی داره بازتاب فرکانسهات رو بهت برمیگردونه و همه اتفاقاتی که ما تجربه میکنیم به واسطه مداریه که درونش قرار داریم و تنها خداست که در زندگی ما قدرت داره و این خدا داره ما رو به سمت خواستههامون هدایت میکنه و ما هدایت میشم به چیزی که بهش توجه میکنیم و این توجه با صحبتهامون، نوشتنهامون و تجربیاتمون و افکاری که داریم بیشتر با خودمون مرور میکنیم شکل میگیره، تو چیکار داری که بقیه چه کاری میکنند و چه رفتاری دارند؟
تو بیا روی خودت کار کن، کاری به کسی هم نداشته باش، به هر طریقی که تونستی خودت رو در احساس خوب نگه دار، اون وقت همه چیز به تفع تو تغییر میکنه.
وقتی در مدار خوبی هستی که نشونش احساس خوبه امکان نداره که اتفاقی بیفته که حالت رو بد کنه. امکان نداره چیزهای نامناسب به تو دسترسی داشته باشند. امکان نداره. امکان نداره.
ترمز بعدی. بهم گفتش که وقتی یه ایرادی تو خودت پیدا میکنی چقدر به خودت سخت میگیری؟ چقدر حال خودت رو بد میکنه و احساس گناه داری؟
گفتم زیاد.
گفتش تو با خودت در صلح نیستی.
این جمله رو قبلاً هم یکی از دوستانم (فارغ از تکرارهای مکرر استاد) بهم گفته بود که میگفت اگه ایرادی تو خودت پیدا میکنی آروم با خودت برخورد کن. مثه یه دوست. (دوستم)گفتش که فکر کن که الان من یه ایرادی دارم. مادامی که بهم بگی فلانی چه اخلاق مزخرفی داری و خاک بر سرت که نمیتونی این اخلاق مزخرف رو بذاری کنار امکان نداره من تغییر بدم اون رفتارم رو که هیچ، باهات بدترم برخورد میکنم. بعد بهم گفت چرا این گفت و گو و حس رو نسبت به خودت نداری؟ نمیای بگی اشکال نداره احسان جان. رفتارت، نگرشت اشتباه بوده تا الان، عوضش متوجه شدی اصلاحش میکنی. همونطور که قبلاً خیلی چیزای دیگه رو اصلاح کردی.
فهمیدم بابا من اصلاً با خودم در صلح نبودم. به خدا از وقتی فهمیدم باید با خودم درست رفتار کنم ملایم باشم دنیای من عوض شد. همه چی داره آروم و ملایم میشه.
بعد گفت تا وقتی با خودت در صلح نباشی آدمایی رو جذب میکنی که اونا هم با خودشون در صلح نیستند و کاری میکنن که برن رو مخ تو. چون کسی که با خودش در صلح نباشه میره رو مخ خودش و دیگران.
به قول استاد به این فکر کنیم که چرا پیامبر که در راس همه اختلافات بود نه آسیبی دید و نه کشته شد؟
نه تنها پیامبر اسلام. تمام پیامبرانی که داستانشون در قرآن روایت شده.
فرشتگان زمان قبض روح نمیپرسند شمایی که مستضعف بودید چرا اسلحه برنداشتید و با شرایطتون بجنگید؟
چرا هیچ پیامبری دست به اسلحه نشد؟
چرا فرشتگان زمان قبض روح میپرسند مگر زمین خدا پهناور نبود که در آن هجرت کنید؟
یاد یونس زمانی که تو دل نهنگ بود و یا موسی زمانی که زیر درخت نشسته بود میوفتم و میگم: رب انی ظلمت نفسی
مایییم که داریم به خودمون ظلم میکنیم. به راحتی. به راحتی. اما من یکی دیگه تصمیم گرفتم که این مسیر رو ادامه ندم. بپذیرم. همه چیزو. خوب و بدشو. چون وقتی تو مدار زیبایی و خوبی بشی چیزی جز خوبی رو تجربه نمیکنی. چون جریان جهان هستی بر مبنای خوبی و بهبوده. چون هر خیری میرسه از جانب خداست و هر شری میرسه از جانب خودمونه. هجرت رو باید از درون شروع کنم.
پس با این منطق و برهان هر وقت که دیدم اوضاع بر وفق مراد نیست باید یقین پیدا کنم که از مسیر درست و الهی دارم دور میشم. که به اعتقاد من زمانی که انسان واقعاً تصمیم میگیره که آگاهانه روی خودش کار کنه و به زیباییهای زندگیش توجه کنه خیلی زود متوجه مسیر اشتباه میشه و تصحیح مسیر میکنه.
این وعده خداست. شیطان به هیچ وجه دسترسی به بندگان مومن نداره. کسانی که به خوبیها توجه دارند و از چیزی که نمیخواهند اعراض میکنند. کسانی که به چیزی که نمیبینند ایمان دارند و به جهان آخرت نیز.
تمام کار ما همینه. صدق بالحسنی کنیم تا نیسره للیسری شویم.
همه چیز به آرامی تغییر میکنه. همونطور که من نجنگیدم برای اینکه آدمها و موقعیتهای نازیبا از زندگیم برند بیرون، برای ورود نعمتها هم نیازی نیست تقلا کنم. تنها کافیه که سپاسگزار باشم تا خدا ظرف وجودم رو بزرگ کنه. چون نعمتهای خدا بیش از نیاز من هست. انقدر که اگر همه دریاها مرکب شوند و تمام درختان قلم نمیتوانند به شمارش در بیارند.
وقتی من به یگانگی خداوند ایمان دارم. وقتی من ایمان دارم که خداوند از روح خودش در من دمیده و من رو خلیفه بر حق خودش قرار داده و تنها گناه نابخشودنی را شرک معرفی کرده چرا باید به دنبال عاملی غیر از خودم باشم؟ چرا باید انقدر ساده مشرک بشم؟
اگر ۱% به این ایمان داشته باشم (همونطور که به یه جی پی اس ایمان داریم که ما رو تا مقصد دقیق میرسونه) که خداوند من رو هدایت میکنه و پاسخ درخواست حتی شیطان رو هم میده چه برسه به من که وقتی خلقم کرده به خودش آفرین گفته، به شرطی که من هم بهش ایمان داشته باشم، دیگه چه نگرانی دارم؟ دیگه چرا نباید پام رو محکم در جهت خلق زندگی بگذارم در قدمهایی که بهم گفته میشه. خدایی که داره در هر لحظه خیر و شر رو بهم الهام میکنه.
به خدا چند روز پیش داشتم بیلیارد بازی میکردم به یه جای حساسی رسیده بود قبل ازینکه بخوام ضربه بزنم به خدا گفتم من رو هدایت کن، بعد دیدم بهم گفت با این شدت به این نقطه ضربه بزن(جایی که اصلاً تصورش رو هم نمیکردم) و زدم و دیدم دهان بقیه باز موند. و من لبخند میزدم.
همه ما باید یه روزی که معلوم نیست کی هست ازین دنیا بریم و وارد جهان دیگه بشیم. آیا با آوردن این بهونهها اون لحظه آماده هستیم برای سفر؟
من که میخوام در اون لحظه راضی و خشنود باشم. به خاطر همین خدا من رو هدایت کرد به این مسیر.
خدایا شکرت. اگر اون لحظه همین الان باشه به خداوندیت قسم که راضی و خشنود هستم.
استاد عباس منش نمیدونم به چه شکلی ازت تشکر کنم.
فقط میدونم که خیلی خوشحالم که در اینجا هستم خیلی.
همه چیز تغییر کرد. انقدر همه بهم علاقهمند شدند که یه روز نمیرم دلشون تنگ میشه بدون اینکه بخواد اون اختلافها پیش بیاد. چون من شخصیتم تغییر کرده. من یه جلوه دیگهای از خودم رو دارم بروز میدم. میدونم این شکلش اون شکله درستشه. احساس خوبم این رو بهم میگه.
بیرون ز تو نیست هر چه در عالم هست
از خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی
دمتون گرم که به خاطر خودتون تا انتها خوندید.
سلام به استاد عزیزم که همیشه راه درست را برایمان آشکار میسازد و قانون را یادآوری می کند
حقیقت من در مورد جریانات اخیر کمی تحت تاثیر قرار گرفتم البته در حد استوری گذاشتن در اینیستا گرام😅
وگرنه قدیم من رومیدیدی اصلا یه وضعی بودماااا با موج اکثریت جمعیت میرفتم و میامدم 🤦♀️
حالا تازه فکر میکردم دارم روی خودم خوب کار میکنم که دیدم نه کجای کاری بابا …. هنوز خیلی مونده …
چقدر حرفهاتون رو با تمام وجودم حس میکنم واقعا تو این چند وقت اخیر هر وقت میرفتم اینیستا ( البته استاد من کلا اینیستاگردی نمیکنم ولی در حد اینکه عضو چندتا از مجموعه های هستم که مربوط به کارم میشه و اطرافیان نزدیکم ) چقدر حس بد میگرفتم ، خیلی زیاد ، جالبه که همه شرکتهای خصوصی و پیجهای کاری هم همشون عین هم فقط پیامهای بدبختی و ناراحت کننده میدن ، دیگه طوری شد که من پریروزا به خودم گفتم : میثاق کلا پاک کن این چیز مزخرف رو که هر وقت میخوام ده دقیقه چک کنم اینقدر حس و حال بد بهم میده … اما مگه ذهن نجواگرم گذاشت نه من مردود شدم متاسفانه تا این لحظه 😔
ولی به قول معروف ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه هست 😉 به خودم و خدای خودم قول میدم از امروز ترم دیگه تو اینیستا تا وقتی که وقتی میرم بتونم چهارتا پست اموزنده از کارم یاد بگیرم 💪
استاد عزیزم چه تلنگر خوبی بود زدی به ما ، به دوستانی که هنوز محصولات استاد رو نمیتونن بخرن بگم که اشکال نداره محصولات رو هم بوقتش میخرید وقتش زمانیکه این فایلهای هدیه استاد رو با جون و دلتون گوش بدید و روی خودتون کار کنید که هر کدومشون به دنیا درس دارند و وقتی فرکانستون رفت بالا ، اون محصولات ارزشمند رو هم براحتی میخرید 🤌
حالا از تجربم بگم : سالها پیش حدود ۱۰ سال پیش مشکلی توی زندگیم با همسرم ایجاد شد و من اونقدر بهش دامن زدم و زمین و زمان رو مقصر دونستم که هی مشکلم پررنگ تر شد تا جایی که فکر میکردم کلا همه اطرافیانم مقصرن بجز خودم و این ادامه داشت و چه چک و لقت هایی نخوردم تا با یه دکتر مشاوره خانواده صحبت کردم و اوضاع کمی بهتر شد و بعدشم با استاد و محصولاتش و مخصوصا عشق و مودت که دیدم وااای خدایا کلا داشتم راه رو چپکی میرفتم 🤦♀️
اما خدارو شکر نسبت به اون زمان الان خیلی خیلی بهتر شدم توی روابط و اتفاقا بخاطره یه مساله ای که دیروز پیش اومده بود برام باز داشتم مسیر رو اشتباه میرفتم تا همین امروز صبح انگار یجیزی بهم گفت : اهااای حواست باشه اگر مشکی پیش اومده مقصر تویی ها نه همسرت ! بگرد ببین کجای کارت ایراد داره و همون موقع جملات استاد تو دوره عشق و مودت یادم افتاد و آروم شدم و بخدا جالب هست بدانید که اصلا به طرز معجزه آسایی مشکلم با همسرم رفع شد و رفتارش کامل عوض شد ( اوناییکه دوره هارو کار کردن قشنگ درک میکنن من چی میگم)
اصلا دوره های استاد بخدا قسم معجزه میکنه کافیه فقط یکم باورش کنیم همین 🌸
حالا اینو بگم امروز در راستای تصمیمم مه نرم تو اینیستا و حس بد نگیرم یه اقدام عملی هم انجام دادم و اینکه رفتم استوری که دیروز گذاشته بودم رو حذف کردم ☺️
پیش خودم گفتم اگر قراره حرف استاد رو گوش بدم و ایمانم رو به خودم نشون بدم باید هیچ کاری به هیچ اتفاق به طاهر بد زندگیم و جامعه ام نداشته باشم و با حس خوب فقط هدفم رو پیگیر باشم 💪
راستی امروز توی نشونه من در سایت واسم یه نشونه فوق العاده اومد «سریال سفر به دور امریکا قسمت ۷۰ » اینکه باید تمام سعیم رو بکنم که فقط زیباییهای اطرافم را ببینم و بس 👌
چیزیکه بارها و بارها در تمام محصولات استاد ازش صحبت کردند و روش تاکید داشتند 🌸
انشالا با رسیدن به هدف نماییم میام و کامنت موفقیتم رو واستون شرح میدم ….. به امید روزهای موفقیت و سربلندی و سلامتی همه دوستانم و گروه عباسمنش همگی را به دستان پر قدرت رب وهابم میسپارم ❤️❤️🌸🌸🌸
به نام خداوند جان آفرین
حکیم سخن بر زبان آفرین
سلام استاد جانم
سلام خانم شایسته مهربان
سلام دوستان همفرکانسی
خدایا شکرت بابت این که من از زمانی که با استاد آشنا شدم کلی زندگی من تغییر کرده است
استاد جان در یکی از فایلهای دوره دوازده قدم بود که نمی دونم به چه دلیل بود که مثل الان اینترنت توی ایران قطع شده بود و توی اون فایل شما گفتید که من از این تضاد استفاده میکنم برای این که خواسته ام واضح تر بشه و خواسته من اینه که جایی می بودم که اینترنت آزاد باشه .
من از همان زمان روی خودم کار کردم و این باور را در خودم بسازم و یا کار کردم روی خودم به جایی بروم که مشکل اینترنت نداشته باشم.
استاد جان به عنوان شاگرد شما به خودم می بالم که با کار کردن روی خودم و بارو های خودم فارغ از اینکه اون بیرون چه خبر است این خواسته رو در خودم ایجاد کنم که از ایران مهاجرت کنم و الان مس گویم که اینکار را انجام دادم و حدود یک ماه است که از ایران مهاجرت کردم به جایی که الان دارم به خودم و ایمانی که از خودم نشان دادم می بالم و کلی اعتماد به نفس من افزایش پیدا کرد.
استاد جانم اصلا این به من برخورده بود که جایی باشم که از اینترنت که دیگه الان حق مسلم همه است ممنوع باشه برام ولی این اتفاقی که دفعه قبلی فکرمیکنم حدود دو سال پیش و یا بیشتر توی ایران برای بنزین و افزایش قیمتش افتاد من رو مصمم کرد که مهاجرت کنم . حالا زمان برد تا این پروسه مهاجرت اتفاق افتاد و این به دلیل اینکه من خوب نتوانستم روی خودم کار کنم و این کار کردم روی باورهای من زمان برد ولی خدا رو شکر که با مداومت من این اتفاق افتاد. خدایا شکرت
استاد جان این را مرهون کار کردن با دورهای شما روی خودم می دانم من اصلا اینطوری نبودم. یک موضوعی را برای دوستان تعریف کنم .
من چند سال پیش توی محیط کارم با رییسم خیلی مشکل داشتم و همیشه با هم تضاد داشتم و هر روز با اعصاب خوب می آمدم و با اعصاب داغون تر میرفتم خونه. خیلی شرایطم بد بود و یا احساس قربانی بودنی که به خودم می دادم و از اینکه دیگران همیشه حق رو به من می دادند که من بچه مظلوم بودم و اون به من ظلم کرده و من خوشحال میشدم از این همه احساس دلسوزی دیگران برای من . خدایا من الان که یادم میاد از خودم بدم میاد که من چی بودم و الان چی شدم . اون موقع تازه با استاد جانم آشنا شده بودم و یادم است که استاد دوره کشف قوانین زندگی رو روی سایت گذاشته بودن و من بدون هیچ درنگی با هدایت خدای مهربونم اون دوره رو خریدم و چه اتفاقاتی به واسطه اون دوره و دورهای بعدی برای من رخ نداد . بعد از این که کشف قوانین زندگی رو شروع کردم و یه صورت عملی از گفته های استاد استفاده کردم بعد از مدتی آنچنان روابط من و رریسم عالی شده بود که همه شاخ درآورده بودند که دلیل آن چی بود . ولی من میدانستم که از کجا داره آب می خورد من شده بودم ٫حسن جان ٫ رییس همون کسی که تا چند وقت پیش به خون هم تشنه بودند. من کار ی که کردم تمرکزم رو از روی ایشان برداشتم و روی خودم گذاشتم و به عنوان یک تمرین عملی برای خودم انجام دادم و به طرز عجیبی همه چیز تغییر و حتی پس از چند ماه با توجه به اینکه تازه به اون محل کار منتقل شده بودم و قانونی نمیشد جابجایی انجام بشه به طرز معجزه آسایی باز منتقل شدم به محل کار جدیدتری که اصلا قابل مقایسه با قبل نبود. خدای من الان که به یاد خودم آوردم اون مسیر رو کلی ایده و آگاهی جدید به من الهام شد.
استاد جانم و دوستان همفرکانسی تا زمانی که من داشتم از شرایط نامساعدی که داشتم گله و شکایت میکردم و همیشه رییس خودم رو مقصر می دانستم و اون رو مقصر همه مشکلات می دانستم هیچ اتفاق خوبی برای من نمی افتاد اما زمانی که من متمرکز شدم روی کار کردن برای خودم همه اتفاقات عالی افتاد .
من از مدتها است که هیچ کس رو مقصر زندگی خودم نمی دانم و هر چیزی را در درون خودم می بینم و تلاش میکنم که اون مشکلات رو در خودم ببینم و از وقتی که من توانستم ریشه هر تضادی از در خودم ببینم و دنبال حل اون در خودم باشم اصلا خیالم راحت شده است خیلی زیاد و اصلا کارم هم راحتتر شده است . دیگه دنبال اینکه چرا این اتفاق افتاد دلار گرون شد، تحریم شد نشد بورس چی شد و یا نشد و یا دولت کیه قانون چیه و هر چیز دیگری نیستیم . البته استاد جان اعتراف میکنم که به اندازه که تونستم اینجوری باشم نتیجه گرفته ام
ولی خیلی از جاها هم نتونستم ب این خوبی ریشه عوامل خارجی رو رد زندگی خودم بخشکانم و در خیل از موارد بازهم وجود دارند.
چون این باور که عوامل خارجی اهمیت دارند در موفقیت ها و شکست های ما خیلی ریشه ای هستند خیلی حداقل برای من که اینجوری بوده ، اما به اندازه که توانستم نوک انگشت اتهام را در موفقیت ها و شکست به سمت خودم بگیرم موفق شده ام . در موفقیت ها که همیشه منم که عامل موفقیت هستم و منم که رستم دستان هستم اما هنوز نتوانسته ام این را در وجود خودم بسازم که در شکست های خودم چطور شد که این رستم دستان کاره ای نبود .
اگر به نظر من همه ما بتوانیم به همان اندازه ای که در موفقیت ها خودمان را نفر اول می دانیم ، در شکستها هم همینطور باشیم به خدا همه چیز حل شده است . اما و اما که اصلا نمی توانیم اینکار را انجام دهیم و همیشه در موفقیت ها منم که همه کار کرده ام و در شکست ها همیشه دیگران بودند.
استاد جان این دیگه واضح است که در مدرسه و دانشگاه همیشه من قبول میشدم و استاد یا معلم من رو نمره نمیداد . ببینید این از بچگی تو مخ ما رفته است .
پس به این سادگی نیست عوض کردن این باور و نیاز به یک جهاد اکبر دارم .
من خودم خیلی عالی شدهام نسبت به گذشته خودم اما جا دارم که خیلی خیلی بهتر شوم که اصلا هیچ کس هیچ تاثیری در زندگی من ندارد
خیلی باید روی خودم و باورهای خودم کار کنم که هیچ کس هیچ تاثیری چه مثبت و چه منفی در زندگی من ندارد، و همه چیز به خودم و باورهای خودم بر می گردد.
استاد جانم و خانم شایسته مهربان
شما نمی دانید که چه انقلاب فکری در خیلی از ماها ایجاد کردید که من و ما خودمان را تغییر دهیم تا جهان اطراف ما تغییر کند، من یکی از آنها هستم که به واسطه کار کردن با شما روی خودم ساده ترین و جدیدترین اتفاق زندگی من مهاجرت بود استاد جان اون هم با سه تا بچه و حتی یک نوزاد هشت ماهه. ولی شما چنان نور ایمانی در قلب من روشن کردید که این تازه اول راه موفقیت های من هست به امید و توکل به الله مهربانی که قوانینش بدون تغییر است.
بسیار سپاسگزارم از شما
بسیار شکر میکنم رب خودم را که به این مسیر زیبا هدایت شدم و هر روز هم دارد زیباتر می شود .
الهی شکرت بی نهایت بار
در پناه الله یکتا شاد باشید و سربلند
💙💛💚💜❤️💙💛💚💜❤️💙💛💚💜❤️