زیبایی ها را ببینیم - صفحه 11 (به ترتیب امتیاز)

1401 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 2028 روز

    به نامِ خداوندِ هدایتگرم.

    خداوندی که آرامش بخشِ قلب هاست.

    سلام به همه ی عزیزان.

    زیبایی ها و نکات مثبتِ امروزم- جمعه- 29 دی 1402

    1- رفتیم خونه مادرشوهر عزیزم، خیلی خوش گذشت بهمون.

    2- مامان بزرگِ نی نی برامون جوجه کبابِ خوشمزه درست کرد.

    3- صحیح و سلامت برگشتیم خونه مون.

    4- تو راه برگشت، گفتگوهای رشد و بهبودِ شخصیتی داشتیم با همسرم.

    5- خانوادگی تو یه کارِ خیر مشارکت داشتیم با هدایتِ اللهِ یکتا.

    6- آش دوغ و قورمه سبزی هدیه گرفتم از مادرشوهر عزیزم.

    7- عمه ی نی نی برامون آش دوغِ خوشمزه و آشِ شله قلمکار خوشمزه خرید.

    8- انجیرِ بسیار باکیفیت و خوشمزه خوردیم.

    9- در جهتِ بهبودِ منزلِ تازه بازسازی شده ی مامان بزرگِ نی نی کمک کردیم، هر کی با توان و به اندازه ی خودش.

    10- دیشب عموی نی نی رو دیدیم و سورپرایز شدیم.

    11- زیراندازِ تعویضِ خوشگلِ نی نی رو که سفارش داده بودیم دیجی کالا، تحویل گرفتیم.

    12- خونه ی امن و گرم و قشنگمون.

    13- سلامتیِ خودم و نی نی و همه ی عزیزانم.

    14- ماهِ زیبایی که حوالیِ ساعت 5/5 عصر در آسمان دیدم.

    15- تماسِ عمه ی خوبم باهام.

    16- نی نیِ قشنگِ تویِ دلم که عاشقشم.

    17- خداوندِ قشنگم که تو زندگیم هست و عاشقشم.

    18- بهبودهای شخصیتی و نگاهم به زندگی که قشنگتر و مثبت نگرتر شده و باعث شده کیفیتِ زندگیم بالاتر بره.

    19- دایره آبی که از طرفِ الهه جانم دریافت کردم و خوندم و خوشحال شدم.

    20- کامنتی که نوشتم و لذت بردم.

    21- تایید شدن همه ی کامنتهام.

    22- فایلِ جدیدِ 236 که امروز اومد.

    23- محبت و توجهی که دریافت کردم و میکنم از عزیزانم، جنسِ متفاوتی داره که کاملاً حسش میکنم، انگار خدا مستقیم برام میفرسته.

    24- متوجه شدم نزدیکِ خونه مون دارن میدون تره بار شهرداری میزنن، سورپرایز شدم.

    25- شاهد یه لحظه ی زیبای احساسی عاطفی بودم، دختر و پسر جوانی که همدیگه رو در آغوش کشیدن و لبخند نشست روی لبم.

    26- امروز که روزِ شیفتِ باباییِ نی نی بود و دیشب خبر دادن شیفتش جابه جا شده و تعطیل شد. ما کلی خوشحال شدیم که پیشمون بود.

    27- نونِ سنگکِ تازه و خوشمزه ای که صبح بابایی رفت خرید نوشِ جان کردیم.

    28- صبحانه خوشمزه کنار مادرشوهر عزیزم و همسرم، گفتگوهای قشنگمون.

    29- گفتگوی تلفنی با مامان و آبجیم، گفتگو در مسیر رشد و بهبود …

    30- باورِ جذابی که خدا جانم الان برام فرستاد:

    خدایا من سلامتیِ نی نی رو به تو سپردم، هر چیزی باعث بشه آرامشم به هم بخوره از سمتِ شیطانه و من رد میشم ازش، چون تو هستی و به شدت مراقبِ نی نی هستی.

    31- هوای مطبوعِ امروز صبح، بیدار شدم حس کردم عید شده، بهاره…

    32- باد مطبوعِ قبل از ظهر که به صورت و دستم می‌خورد وقتی داشتم سپاس گزاری هامو تو دفترم می نوشتم.

    33- خونه ی بسیار زیبای مادرشوهر و پدرشوهر عزیزم، که بعد از بازسازی به لطفِ اللهِ مهربان فوق العاده شده و بسیار لذت میبرم از تماشایِ قشنگی هاش. و تمامِ وسایل و بهبودهای قشنگی که تو خونه انجام دادن.

    34- این جمله ی استاد که آرامش بخشه برام:

    وقتی کنترل ذهن میکنی، میگی خیره وقتی چالشی میاد، یا نجوایی میاد، برای تو خیر میشه، شرایط عوض میشه رو به خیر و بهبود.

    35- رفتیم اقدام کردیم برای دو کارِ خوب و هیجان انگیز. (عمارت کلاه فرنگی- پرده فروشی)

    36- همسر مهربان و دوست داشتنی ام که دوستش دارم.

    37- سمانه جانِ عزیزم، که لحظه به لحظه بیشتر دوستش دارم.

    38- خوابِ کوتاهِ 25 دقیقه ای عصرِ، که عالی بود.

    39- قابِ هنریِ باورهای روی دیوار که اومد جلوی چشمم امروز: رهرویِ ما اینک اندر منزل است.

    40- کاهو با روغن زیتون خوشمزه که نوشِ جان کردیم.

    41- یه کاری که برام سخت بود رو انجام دادم. (ذهنم سختش کرده بود برام)

    42- پختِ برنج توسط همسرم که خوش اخلاق و مهربونه.

    43- اصلاحِ موهای همسرم توسطِ سمانه جانم.

    44- میوه های خوشمزه ای که با همسرم نوشِ جان کردیم.

    45- آرامش و خوشبختی و لذتی که در زندگی ام تجربه میکنم.

    46- نوشتن و خوندنِ کامنت در سایت.

    47- سبزی خوردنِ باکیفیت که عاشقشم و داریم.

    48- آب خوردن طیِ شبانه روز، که بهتر شدم در موردش.

    49- خونه ی مرتب و منظم مون.

    50- اینترنتِ وای فایِ خونه مون.

    51- بسته ی اینترنتِ همراه اولم.

    چقدر باحاله که بلد شدم، مهارتم بالا رفته تو توجه به نکاتِ مثبت و زیبایی های پیرامونم، سپاس گزاری و تحسینشون.

    الهی شکرت برای همه ی نعمت های ریز و درشتت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  2. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 2028 روز

    به نام اللهِ یکتا.

    سلام به همگی.

    زیبایی های سه شنبه 10 بهمنِ قشنگِ 1402.

    1- یه پیشی بالا اومد تا پنجره ی ما، از پشت پنجره دیدمش، با لبخند بهش گفتم اخه تو اینجا چیکار میکنی :)

    برای من نشونه ی شادی بخش بود.

    2- پیاده روی کردم آروم، از خونه خودمون تا مامانم.

    تو راه کلی لذت بردم و قشنگی دیدم:

    صدای آوازِ پرندگان، دیدن گنجشک های گروهی و پروازشون، آسمون قشنگ با ابر، هوای مطبوع، خوب لباس پوشیدم و سردم نبود، تو راه دایم میومد تو قلبم:

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    3- مامانم با خوشرویی اومد پیشوازم دم در، با عشق نسبت به من و نی نی.

    4- آش رشته ی خوشمزه دستپخت مامان مهربونم رو خوردیم: من و مامانم و خواهرزاده جانم.

    5- رفتم جلسه 4 (آخر) کلاس بارداری، عالی بود، کلی نکته آموزشی یاد گرفتم و یادداشت کردم برای خودم.

    6- کلی گپ زدیم با مامانم در موردِ احساس لیاقت، سپاس گزاری، روزی غیر حساب، هدیه، روابط، احترام و …

    7- خریدِ عالی کردیم دیشب و امشب، با حس خوب، فراوانی، لذت، کیفیت خوب و …

    من دونه دونه خریدهامونو تو دفتر سپاس گزاری مینویسم و تشکر میکنم براشون همیشه.

    8- تو ستاره قطبی ام یه خواسته ی مهم نوشته بودم، تیک خورد به آسانی و راحتی، برام خیلی مهم بود، خیلی ذوق کردم، سورپرایز شدم.

    9- اینکه بیمارستانم نزدیک خونه مامانمه، میرم اونجا بعد میرم خونه مامانم، شادی میکنیم با هم.

    10- کامنتهای عالی خوندم، نوشتم.

    11- تو ستاره قطبیم اینارو خواستم:

    دایره آبی، هدیه، زیبایی ها رو ببینم، سپاس گزارتر باشم و … اجابت شد.

    12- در رابطه با احساس لیاقت در دریافتِ هدیه گپِ مفصلی زدیم با مامانم، هر چی میگفتم متوجه شدم حرفهاییه که خودم هم مخاطبش هستم …

    لذت میبرم از این انتقالِ پیام ها بهم.

    13- کمال گرایی میگه نفرست پیامو.

    بهبودگرام میگه بفرست، به کم و زیادش کار نداشته باش، تو دفتر هم نوشتی، شفاهی و ذهنی هم گفتی، این عالیه، آفرین سمانه جانم.

    الهی شکرت برای روزی های حساب و غیر حسابِ فراوانت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  3. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 2028 روز

    یا ارحم اراحمین

    سلام.

    قشنگی های جمعه، 3 فروردین 1403.

    1- خوابِ عالی.

    خداوند منو نزدیک 7 صبح بیدار کرد که قرصم رو بخورم.

    مرسی که حواست به ساعت خوردن قرصم هم هست.

    2- هدایت شدم به فایلِ فقط روی خدا حساب کن و یه جمله ی جادویی:

    خداوند از راهی که فکرشو نمیکنی، بهت میرسونه، بهت نعمت میده.

    3- خریدهای عالیِ امروز: خرید میوه و سبزیجات، خرید شیرینی و شکلات، خرید وسایل رنگ دیوار، خرید پارچ و …

    4- امشب میهمان داریم و خیلی ذوق دارم.

    5- سپاس گزار خدا هستم برای هر دونه مهمانی که وارد خونه مون میشه.

    6- امروز دو بار، پروانه سفید دیدم.

    نشونه ی منه پروانه.

    بار اول داشتم به همسرم میگفتم تو فایل استاد شنیدم خداوند از راهی که فکرشو نمیکنی، بهت میرسونه، بهت نعمت میده. و بلافاصله پروانه آشکار شد جلوی چشم هام.

    بعدیشم کنار قنادی دیدم…

    7- امروز پیراهن جدیدمو افتتاح کردم رفتیم خرید، خیلی خنک و لطیفه، هوا هم که عالی، بوی خوب می داد، کلی کیف کردم.

    8- تمام مغازه هایی که رفتیم سلام و تبریک عید گفتم، انرژیِ آدم ها هم عالی بود.

    اینکه خلوت بود و در آرامش خرید کردیم لذت بردم.

    خوشحالم دیگه قبل عید تو شلوغی و بدو بدو نمیریم خرید، در آرامشِ خودِ عید، خرید میکنیم.

    9- یکی از دوستهام بعد از مدتها بهم پیام داد. خوشحال شدم.

    10- صبح همسرم خونه رو مرتب کرد، وسایل اضافی رو برد خارج از خونه و انباری، جاروبرقی کشید، خرید رفتیم.

    خیلی سپاس گزارشم.

    خونه مون مرتب شد کامل، حالم جا اومد از مرتب شدن خونه مون.

    3 روز هست داره به خونه رسیدگی میکنه، دستش درد نکنه، خیر ببینه. خدا بهش ثروت و سلامتی فراوان بده.

    11- یه سری جعبه اضافی از اسباب کشی مون داشتیم، بردیم گذاشتیم کنار سطل تا هر کی نیاز داره برداره، همون موقع یکی اومد برداشت، مابقیشو هم یکی از همسایه ها دید، دادیم به ایشون.

    خوشحالم که به دست کسی که نیاز داشته رسیدن.

    خدایا شکرت برای همه ی نعمت هات.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  4. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 2028 روز

    یا لطیف

    ارحم عبدک الضعیف

    سلام.

    قشنگی های دوشنبه جان، 6 زیبای فروردین 1403.

    1- چند روزه توجهم جلب شده به شدت به دیدن و شنیدن تلاوت قران. معنیشو هم که زیرنویس میشه می خونم.

    حس میکنم صوت زیبای قرانی که به گوشم میخوره، حسِ پرواز داره، نشاط میده، قلبم باز میشه، برام اهمیت نداره چقدر میفهمم یا درک میکنم، انگار روحم نیاز داره بشنوه و غرقِ شادی بشه در حالِ حاضر.

    البته که وقتی با معنی آیات هم ارتباط میگیرم، بیشتر ذوق میکنم.

    خدا رو شکر میکنم برای این لذتی که میبرم، هم خودم هم نی نی جون.

    2- یه مسیله ای داشتم در رابطه با دسترسیم به محصولاتم، به لطف و پاسخ دهیِ عزیزانِ سایت، الان (بامداد دوشنبه) برطرف شد. ممنونم.

    3- داشتم برنامه محفل 5 فروردین رو با تلویبیون میدیدم (ساعت 00:45 دقیقه 6 فروردین)، که یهو صدای جدا شدن یکی از کاغذهای باورها از روی دیوار اومد.

    دوربین موبایل رو توی تاریکی گرفتم به سمتش دیدم، نیمه داره جدا میشه، عکسش رو گرفتم و خوندمش:

    سمانه جان عزیز دلم

    صبر کن، سکوت کن، تسلیمِ خدا باش.

    اجازه بده خدا بهت بگه هر لحظه چیکار کنی که برات بهترینه، اجازه بده خدا هدایتت کنه.

    دقیقا چیزی که نیاز داشتم بدونم و خدا راهنماییم کنه تو مسیله ی پیش روم که ذهنم میگه بزرگه ولی قلبم میگه برای خدا بزرگ و کوچک نداره…

    تو برنامه محفل هم مهمان داشت میگفت از خدا کمک و نشانه خواسته برای مسیله شون …

    اینکه من برای ارامشم ازت نشونه میخوام، من عبدِ ضعیف تو هستم…

    بلافاصله نشانه اش اومده، غذای حضرتیِ امام رضا (ع)…

    و منم همونطوری تو قلبم نشونه خواستم…

    نشانه ام اومد.

    خیلی ذوق کردم…

    نوشتم اینجا، که یادم بمونه…

    آخه این روزها تو آزمونِ توحیدم، آزمونی چند درجه سخت تر از قبل…

    دارم کنترل ذهن میکنم.

    ولی نمیدونم چطوری حل میشه…

    جواب اومد، سکوت و توکل و تسلیم بودن به درگاهِ خدا…

    خدایا خیلی ممنونم از پاسخ های مستقیمت بهم.

    نی نی هم که داره الان موقع نوشتن، تکون میخوره، اینم نشونه ای دیگه از سمتِ خدا…

    4- ستاره قطبی دیروز نوشتم ایده ی خوب برای شام: ایده ای اسان، سریع، سالم و خوشمزه رسیدم.

    5- بارونِ رحمتِ الهی داره میاد، بَه بَه، الهی شکر.

    وقتی صداشو میشنوم خیلی خوشحال میشم.

    6- سلامتیِ خودم و نی نی و همه ی عزیزانم.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    خدایا ازت خیلی ممنونم که هستی و بهم قوت قلب و آرامش میدی همیشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  5. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 2028 روز

    یا الله

    سلام.

    قشنگی های چهارشنبه 8 زیبای فروردین 1403.

    1- دیروز رفتیم دکتر برای چکاب، الحمدالله همه چیز عالی بود، هم من هم نی نی، کلی هم تو مطب میخندیم هر بار با خانم دکتر، کلاً پدر و مادر شادی هستیم:) خانم دکتر هم خیلی خوش اخلاقه.

    خانم دکتر اطلاعاتی در مورد من داد دیروز که خیلی خوشحال شدم، و البته بلافاصله گفتم سمانه جان هذا من فضلِ ربی

    به خانم دکتر وقتی داشتیم صدای قلب نی نی رو بررسی میکردیم و میشنیدیم گفتم وقتی برای نی نی قران پخش میکنم، تکون هاش بیشتر میشه، گفت منو هم دعا کنین…

    من خیلی از خدا ممنونم که خانم دکتر رو آورد تو مسیرمون، ما که کسی رو نمیشناختیم و به خودش سپرده بودیم یه دکتر خوب رو و خدا اجابت کرد.

    تو راه مطب دیروز به همسرم میگم ما که داریم میریم مطب، برای من عینِ تفریحه.

    یعنی ما کلاً با نگاهِ شادابی میریم بیرون، چه مطب، چه بیمارستان و …

    بعد برای ما همه چیز با همون شادابی و نشاط جلو میره :)

    2- الان (6:30 صبح) صدای آواز گنجشک جان ها میاد.

    به به.

    یه کبوترِ بسیار زیبا 3 بار هست تا الان، برای چند ثانیه میاد پشت پنجره ی آشپزخانه و من میبینمش و میره.

    خیلی متفاوته، هم پوست بدن و بال هاش رنگیه هم چشم هاش…

    کلاً خیلی خاصه.

    دقیقا میاد من میبینمش، سلام علیک میکنم و قربون صدقه اش میرم و سریع هم میره، اندازه اش هم بزرگتره نسبت به بقیه.

    نشانه ای است از طرف خدا برای من.

    3- دیروز بعد از مطب مامان بزرگ و عمه جونِ نی نی اومدن خونه مون، خیلی خوشحال شدیم و شادابی کردیم با هم.

    شب هم عید دیدنی 3 تایی رفتیم خونه مامان جونِ من.

    مامانم با مهربونیِ همیشگی اش میزبانی کرد ازمون.

    عمه بسیار اروم و با احتیاط رانندگی میکرد و همه جوره محبت و توجهشون رو به من و نی نی نشون دادن.

    همه ی اینا از اعتبارش از خداست که به طرقِ مختلف به دستم میرسه.

    بسیار سپاس گزارِ خداوند و تک تکِ دست هاش هستم.

    4- دیشب اولین سفره ی افطار منزل ما بود، بسیار خوشحالم از این میزبانی.

    5- مامان بزرگ نی نی یه کیک کوچولو با شمع صفر برای نی نی آورد دیشب، شمع روشن کردیم و عکس یادگاری گرفتیم، این لحظات زیبا رو بسیار سپاس گزارم.

    6- آسمان دیشب بسیار قشنگ بود، هوا هم عالی بود، الهی شکر.

    7- دیشب یه مسیله کوچولو پیش اومد که با کنترل ذهن بسیار خوب مدیریتش کردم، از خودم راضی ام.

    چون تو ذهنم میگفتم به نجواها اجازه ی جولان دادن نده، بچسب به خدا و با گفتنِ فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ کاملاً مسیله مدیریت شد.

    8- بعد از نقاشیِ دیوار پذیرایی مون، دیروز صبح همسرم خونه رو کامل مرتب و تمیز کرد.

    همه جا گل و بلبل شد.

    میرفتم میومدم نظم رو میدیدم لذت میبردم و ازش تشکر میکردم.

    حقیقتاً که فرکانسِ تمیزی و نظم بسیار بالاست.

    9- دیروز با همسرم توحید عملی 10 رو گوش کردیم، تلاوتِ قرآن شنیدیم و لذت بردیم.

    نی نی جون هم که عضو افتخاریه و با ماست.

    10- به منشیِ خوش اخلاقِ مطب خانم دکتر دیروز هدیه دادم از هنرِ خودم: بوکمارکِ اوریگامیِ زیبای پروانه.

    بسیار خوشحال شد و تشکر کرد.

    11- دیروز هدایت شدم به صفحه فایل جلسه 2 احساس لیاقت و کامنتهای بچه ها.

    و باعث شد شفاف تر متوجه بشم گفتگوهای ذهنیم این اواخر در حیطه ی روابط رو.

    در حال نوشتن کامنت تو صفحه بودم، هنوز کامل نشده…

    تمرین برای بهبود و تغییر در گفتگوهای ذهنیم رو شروع کردم و دیروز یه پله بهتر رعایتش کردم و راصی ام از خودم در مورد مسیله ای که تو ذهنم هست رو.

    خدایا ممنونم که وجودِ قشنگت رو به صورتِ نورِ قران برام فرستادی و حسابی دارم کیف میکنم باهاش این روزها، تو بهتر میدونی هر لحظه چی منو خوشحال و اروم میکنه و از همون طریق شادابم میکنی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      مجید بختیاری گفته:
      مدت عضویت: 1542 روز

      به نام خدای هدایتگر و حمایتگر من

      الوهاب

      سلام خانم صوفی

      واقعا تحسینتون میکنم برای این اراده و پشتکار و این نگاه زیبا به زندگی و این تعهد ک هر روز یکم بهتر از روز قبل باشین تو مسیر موفقیت رشد و پیشرفت و خودشناسی و توحید واقعا تحسینتون میکنم و ازتون ممنون و سپاسگذارم ک کمک میکنید منم توجه ام به زیبای ها باشه

      هر روز تا ایمیل برام میاد اول سریع میام سراغ دیدگاه‌های شما و قسمت زیبای ها رو ببینیم و کامت شمارو میخونم و حالم واقعا خوب میشه و قلبی ازتون تشکر میکنم و تحسین میکنم ممنونم ازتون امیدوارم همیشه حال دلتون خوب باشه و براتون از خالقم آرامش ،نعمت،ثروت،شادی،سلامتی،ایمان،روابط عالی و قلب و افکاری پر از صلح عشق و نور و زیبای میخوام

      اگه اجازه بدین از اینجا به بعدم با مسافر کوچولوتون صحبت کن …

      سلام و درود به الوهیت درون تو پسر تو بهترین جای ممکن قرار گرفتی بهت تبریک میگم و تحسینت میکنم برای انتخاب همچین کانون و پدر مادری برای تجربه زندگی تو این جهان مادی از خدا میخوام همیشه سالم سلامت باشی و ازش میخوام علم ،حکمت،دانش حقیقی،زیبای،عشق به خودش ،نعمت و ثروت و شادی رو توشه راهت کنه و بهت بده و از آفریدگارم برات ایمانی قوی و محکم از جنس ایمان کودکانه رو برای تمام عمرت تمنا میکنم ک باهاش به هر قله ای از خواسته ها و آرزوهات ک میخوای آسان راحت برسی و همیشه حالت خوب باشه ….

      بازم ممنونم ازت خانم صوفی برای کامنتهای زیبات و نگاه زیبا بینت …

      وکلام آخر

      شهادت میدم ک واقعا خداوند بهترین نگهبان و نگهدارنده است و مهربان ترین مهربانهاست…..

      یاحق🩶

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        سمانه جان صوفی گفته:
        مدت عضویت: 2028 روز

        سلام آقای بختیاریِ محترم.

        بسیار ممنونم از توجه و تحسینتون برای کامنت هام، که اعتبارشون از خداست، که به یادم میاره لذت ببر از داشته هات و سپاس گزارشون باش.

        کامنتتون مهر و محبتِ قلبتون رو منعکس میکرد.

        خداوند این قلبِ پاک رو براتون سرشار از نعمت و زیبایی بکنه.

        من و نی نی و باباییِ نی نی خیلی ممنونیم.

        امشب قسمت گفتگوتون با نی نی رو برای همسرم خوندم و خیلی کیف کردیم.

        نی نی هم مراتبِ سپاس گزاری شو ابراز میکنه برای همه خوبی و خیر و شادی که به سمتش فرستادین.

        ان شاالله خداوند بهترین ها رو نصیبتون کنه و در پناهِ خودش محفوظ باشین همیشه.

        همه مون در پناه خدا باشیم همیشه.

        فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

        خدایا شکرت که هستی.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    رویا مهاجرسلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2321 روز

    بنام خداوند نور و روشنایی ام

    بنام خداوند عشق الهی ام

    بنام خداوند زیبایی ها

    بنام خداوندی که هدایتم کرد تا در مسیر نور و روشنایی قدم بذارم و حرکت کنم

    خدایااا شکرت که قدم به قدم مسیرم رو به نور الهی خودت روشن منور کردی تا حرکت کنم و قدم به قدم حرکت های جادویی من سرشار از قدرت و توانگری است

    خدایااا شکرت که نعمت شکرگذار بودن رو به من عطا کردی

    خدایااا شکرت برای خواب خوب و خوش با کیفیتم

    خدایاا شکرت صبح زود از خواب شیرین و الهی ام از آغوش گرم و نرم خودت با ناز و نوازش بیدارم کردی

    خدایاا شکرت که یک روز آکبند پر از نعمت و برکت و سلامتی و تندرستی و وفور و فراوانی پول و ثروت و خیر و خوشی و شادی و شادمانی و کامیابی و موفقیت رو به من هدیه دادی

    خدایاااا شکرت امروز هم توفیق دیدن طلوع خورشید زیبا و درخشان الماس نشان صبحگاهی رو نصیبم کردی اینکه از پنجره ی قدی روبروی بالکنم آن کوههای دور رو بدون هیچ محدودیتی میبینم شکرگذارت هستم خدایا شکرت چنین منظره ی باشکوهی رو هر روز میبینم و لذت میبرم… و انگار هر روز اولین بارم هستش که طلوع بینظیر درخشش نورانی خورشید رو میبینم خدایااا هزاران بار شکرت برای این آب و هوای شهر عزیزم پردیس که واقعا در بهشت هستم

    خدایااا شکرت بخاطر سقف وسیعی از قصر الهی ام با امنیت کامل و با آرامش بالای سرم دارم

    خدایاااا شکرت هر روز صبح میرم بسمت سالن پذیرایی و از تمام وسایلم تشکر. و قدردانی می کنم و به تمام وسایل و گل‌های سالن پذیرایی و در و دیوار خانه ام سلام صبح بخیر می گم و حال و احوالپرسی میکنم و با لذت ازشون قدردانی میکنم

    خدایاا شکرت که ماکت درشت IN GOD WE TRUST طلایی زیبایی رو بالای کابینت بزرگ آشپزخانه ام نصب کردم و اول صبح نگاهش می کنم و با خواندن این جمله بخودم قانون رو یادآوری می کنم

    خدایاا شکرت وقتی رفتم بسمت سالن پذیرایی تا پرده ی سالن رو کنار بزنم داشتم آسمان زیبا رو تحسین می کردم که چشممم به آسمان خیره ماند و تحسین میکردم که یهویی ماه درخشان رو دیدم و کلی ذوق کردم خدایااا شکرت

    اگر بخوام از نعمت های این چند روز سال جدید نوروز 1403 بگم نمی‌دونم از کجاهاش بگم و یا تعدادشون چقدر بوده ولی فقط می تونم بگم از در و دیوار قصر الهی ام نعمت و وفور و فراوانی و نور روشنایی موهبت های الهی همواره و پیوسته جاریع و من قدردان این موهبت های الهی ام هستم خدایااا بی نهایت شکرت

    هر چند هر روز این نعمت هامو در دفتر شکرگذاری و دفتر روزانه ی ستاره ی قطبی ام می نویسم و هر روز حیرت زده میشم از این شکوه و جلال نعمت خداوند ولی سعی می کنم تعدادی از آنها رو اینجا برای دوستان نازنینم بنویسم

    الهی به امید تو

    یکی از آشناهامون قبل از عید اومد خونه مون مواد غذایی و آجیل و زعفران عالی برام هدیه آورد

    یعنی لیستی از لوازم مورد نیاز عید نوروز رو نوشته بودم و لیست کرده بودم که با دخترم بریم خرید کنیم ولی در کمال تعجب دیدم توسط دستی از دستان قدرتمند خداوند بصورت هدیه به من عطا شده

    یکی دیگر از آشناهامون قبل از عید اومد خونه مون نیم کیلو بادام شور خوشمزه ی فرد علا با یک مثقال زعفران بینظیر و چیزهای دیگه هدیه داد .. یعنی دقیقا یک هفته مونده بود به تحویل سال نو و من مشغول خونه تکونی بودم و کلی داشتم برای عید نوروز آماده میشدم و فایل ها رو گوش میدادم و شکر گذاری می کردم و برای رفع خستگی کامنت ها رو می خوندم و کامنت می نوشتم و با لذت کارامو انجام میدادم ..

    خودمون هم دو مثقال زعفران خریده بودیم برای شیرینی پختن و میهمان های عیدمون خدایاا شکرت که زعفران بارون و آجیل بارون شدیم

    خدایاااا هر چقدر تشکر کنم نمی تونم این برکت ها رو توصیف کنم

    روز سوم عید خواهرم و دختر و پسرش از کرج اومدن عید دیدنی منزلمون .. خدایاااا نمی‌دونم چی باید بگم از وفور و فراوانی نعمت های که وارد زندگیم شده و بخاطر روابط های خوب و عالی و یا احساس های فوق العاده خوب و عالیم بگم و یا اینکه تمام کارهایم بسادگی و براحتی و به آسونی و سهولت و به زیبایی و عزتمندانه از کوتاهترین مسیرها برام معجزه وار درست میشد بگمد… خدایا مرسی مرسی برای وهابیتتت خدایااا شکرت

    یعنی واقعا همین طوری با شگفتی و تعجب به این هدایا های عیدی که بهم داده میشد نگاه می کردم .. خواهرم یک پک بزرگ که هدایایی رو داخلش گذاشته بود به من هدیه داد که همین طوری با ذوق دونه دونه آنها رو در میاوردم و نگاه می کردم و ذوق می کردم .. خدایاااا ممنون و سپاسگذارم .. یک بسته پسته ی خندان شور فرد اعلا.. شکلات های کاکایویی بینظیر . لباس زیر خوشکل .. پول نو جیرینکی نو نو نو وووو… و غیره …

    خدایااا ممنونم خدایااا آنقدر ذوق کردم که هزار بار از خواهرم و بچه‌ها تشکر کردم

    البته چون شب آخر اسفند تولد دختر خواهرم بود ما هیچوقت نمی تونیم جشن خاصی براش بگیریم برای همین موکول می کنیم به سال جدید .. منم کلی تدارکات تولد بازی براشون انجام داده بودم .. یک کیک خامه ای گردویی و موزی با تزیینات توت فرنگی براش درست کرده بودم و یک مچ بند خوشکل که روش یک برگ گل از طلا بود بهش هدیه دادم و بهمراه پانصد هزار تومان هدیه ی عیدی و پانصد هزار تومان هدیه ی عیدی به پسر خواهرم و یک دمپایی چرم طبی فوق العاده عالی و زیبا به خواهرم هدیه دادم خدایااا شکرت که بعد از چند سال توانستم چنین هدایایی رو به عزیزانم هدیه بدم و چنین هدایااا یی رو بگیرم یعنی آنقدر ذوق کردم که گفتم بیام اینجا بنویسم و همش این قدرت ذهن و تغییر باورها مو تحسین کردم خدایا شکرت

    چون بعد از اون ورشکستگی های قبل از آشنایی با استاد عزیزم هیچوقت نتونستم چنین هدایایی رو به عزیزانم بدم حتی وقتی خونه ی خاله جانم رفتم به آنها هم هدیه دادم و هدیه ی عیدی دریافت کردم … خدایااا شکرت

    چند وقتی هست که روی باور وفور و فراوانی پول و ثروت و نعمت و احساس لیاقت و عزت نفس دارم بطور لیزری و تمرکزی کار می کنم و احساس خیلی خوبی دارم .. و خداوند درهایی از نعمت های بینظرش رو بروم باز کرده که اصلا نمی تونم اینجا بنویسم .. خدایاا شکرت

    باور کنید آنقدر خیر و خوشی و شادی و شادمانی وارد زندگیم شده که خیلی از آنها رو اینجا نمی تونم بنویسم چون طولانی میشه ولی همینکه یکسال فوق العاده عالی رو از قبل عید نوروز شروع کردم و روی خودم کار کردم یعنی باورهایم بخوبی تغییر کرده .. یعنی رشد و پیشرفت داشتم .. یعنی شخصیتم تغییر کرده .. یعنی قدم های تکاملی من روان تر و بهتر و قشنگتر و بیشتر افزایشی شده

    یعنی قانون جواب میده

    یعنی باید بیشتر روی خودم کار کنم

    خدایااا منو به خلوت گزینی بیشتری هدایت کن تا با آرامش بیشتری روی خودم کار کنم ..

    اصلا از شلوغی فرار می کنم ولی خوب عید نوروز با همین چیزهاست شور و نشاط میاره ولی من بیشتر ترجیح میدم هر چه زودتر این مراسم ها تموم بشه تا بتونم به روتین عادی زندگیم برگردم … یعنی پیاده روی و سایت و تمرکز روی خودم .. خدایا کمکم کن

    خدایااا شکرت

    خدایاااا شکرت که امروز هم بلطف خداوند تونستم و بیام شکرگذاریمو اینجا و با کمک این فایل بنویسم و از اینکه پله های موفقیت رو با موفقیت بالا بیام و وفادار به تعهدنامه ام باشم تا با یک جهاد اکبر برای تغییر شخصیت و بنیادین روز افزونم عملگرا باشم ممنونم.. و سپاسگذار خداوندم هستم و خودم رو تشویق می کنم و برای این شخم زدن درونی ام خودم رو تحسین می کنم و تحسین کردن یکی از اون تغییراتی بود که جهادی اکبر لازم داشت .

    خدایا شکرت که همیشه و همیشه در مسیر درست و مناسب و آسان و راحت هدایت مون می کنی .. و ما را آسان می کنی برای آسانی ها

    خدایااآاا شکرت ممنون و سپاسگذارم مرسی مرسی برای وجود چنین سایت و مسیر توحیدی و الهی که براستی ما از هدایت شدگانیم و ادامه می‌دهیم این مسیر توحیدی را با عزم و جزم و اراده ی محکم و راسخ ….

    خدایا من حمایت تو را با خودم همراه می کنم تا دستی فراتر. از دست ها و قدرتی بالاتر از قدرت ها برای من در کار باشی جهت رشد و پیشرفت های ظرف وجودم تا بتوانم شخصیتم را تغییر دهم … تا آرامش بیشتری را داشته باشم .. تا لذت بیشتری را وارد تجربه ی زندگیم کنم.. تا بهترین ورژنی از خودم باشم ..و دستی از دستان فرشتگان الهی آت را همراهم کنی برای قدرت و توانگری ام تا پشتیبان و محافظ و حامی و هدایتگرم باشی

    خدایااا تنها ترا می پرستم و تنها از تو یآری می جوییم

    وَتَوَکَّل عَلَى اللَّهِ ۚ وَکَفىٰ بِاللَّهِ وَکیلًاو بر خدا توکّل کن، و همین بس که خداوند حافظ و مدافع ام باشد!

    دیگه فصل تغییرهاست

    دیگه فصل درخشان درخشندگیهاست

    دیگه زمان طلایی و دریافت فرصت های جادویی است

    دیگه زمان نو شدن و شکفتنه

    دیگه زمان تغییر کردنه

    خدایاا ممنون و سپاسگذارم

    IN GOD WE TRUST

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  7. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 2028 روز

    حسبی الله

    سلام.

    ادامه ی قشنگی های چهارشنبه جان، 15 فروردینِ زیبای 1403.

    11- همسرم با یه هدیه اومد خونه. (روزیِ غیرِ حسابِ خداوند.)

    12- یه کار بهبودسازیِ عالی تو اتاقمون انجام دادیم، کتابخونه رفت جای آینه قدی، اینه قدی جای کتابخونه، همه چیز بهتر شد، فضا آزادسازی شد، دسترسی ها بهتر شدن، ممنونم از همسرم واسه جابجایی ها.

    13- میخواستم تو ستاره قطبیم بنویسم امروز از رتوشِ عکسهای بارداری خبری بشه، یادم رفت.

    خبری شد، ذوق کردم، عکس ها عالی شدن، خوشحالم که این یادگاری رو از این ایام شیرین ثبت کردیم.

    سپاس گزارم برای این نعمتِ زیبا.

    14- برای نهار ایده اومد تَه چین بپزم، انجام شد.

    بسیار خوشمزه و عالی.

    چند وقتی بود تو لیست درخواست هام بود که امروز تیک خورد :)

    برای دونه به دونه موادِ داخل غذا تشکر کردم، چند وقتیه این کار رو میکنم و با جزییات از مواد تشکیل دهنده ی غذا تشکر میکنم.

    خدایا مرسی برای: مرغ، برنج، نمک، پیاز، زعفران، تخم مرغ، ماست، آب، روغن، ماهیتابه.

    مرسی از سمانه جون که با عشق و علاقه آشپزی کرد.

    15- سپاس گزارم برای شام دیشب که مهمونِ همسرم بودیم، چلو جوجه کباب.

    من از خوراکی ها و غذاها عکس میگیرم.

    چه غذاهای با آشپزیِ خودم، چه بیرون…

    چون غذاها هم برام زیبایی دارن، مخصوصا اگه دورچین یا تزیینی هم داشته باشن چه بهتر.

    یکی از زیبایی های جهان، غذا و خوراکی ها هستن.

    یادمه اوایل پندمیک که تو خونه بودیم زیاد، یه عالمه تجربه ی جدید آشپزی داشتم، همه شونم خوشگل و خوش آب و رنگ، عکاسی کردم ازشون.

    هر بار میبینم کلی ذوق میکنم از سلیقه و هنر خودم، هم در عکاسی هم در آشپزی.

    16- کتاب های همسرم رو از کمد نی نی خارج کردم و چیدم تو کتابخانه.

    خوشم میاد از نظم، از ترتیب، از چیدمان، از سازماندهی…

    تو کمد نی نی پوشک های کوچولو موچولوشو گذاشتم مامانی قربونش بره.

    سمانه جون دستت درد نکنه محیط اطرافت رو مرتب میکنی، بهبود میدی.

    17- یه بهبود دیگه هم تو اشپزخونه ایجاد کردم، روغن ها رو جایی کنار گاز گذاشتم، به ازاد سازی فضا و دسترسی بهتر کمک کرد این تغییر.

    حرف از بهبودها میشه یاد دوره شیوه حل مسایل و خانم شایسته جانم میوفتم.

    چقدر این بهبودها و تغییرات موثر و حال خوب کن هستن.

    الهی شکر.

    18- مامانم کره حیوانی خریده برای من، خودش آبش کرده، مرسی برای همه ی محبت هات مامان مریم.

    اینکه با ذوق خودش و خونه رو اماده کرده و میکنه برای ورود نی نی جون و مراقبت ازمون، خریدهاشو کرده.

    تنش سلامت، عمرش با عزت، دلش خوش و خندان.

    19- صدای اواز پرنده میاد همین الان…

    خیلی حسش خوبه.

    وقتی میشنوم صدای پرنده ها رو متوجه میشم حالم خوبه که میشنوم.

    میفهمم فرکانسم خوبه الحمدالله.

    میفهمم توجهم به زیبایی هاست.

    الهی شکر برای هر بار شنیدنِ صدای زیبای آواز پرندگان.

    20- خوابِ بسیار خوبِ دیشب تا صبح.

    سورپرایز شدم خودمم.

    از 10 شب خوابیدم تا 7 صبح، خوب و با کیفیت.

    وسط شب بیدار میشم که پهلو به پهلو شم، اما بعدش دوباره میخوابم.

    برای این خواب باکیفیت خیلی ممنونم.

    21- پوست دست هام که نرم هستن، الهی شکر خیلی زیاد.

    22- دیشب سه مدل نون خریدیم: سنگک، بربری، باگد کوچک.

    تشکر ویژه دارم برای کیفیت خوبِ نون ها.

    نون بربری بدون جوش شیرینه و خیلی سبک و خوشمزه.

    23- دیشب رفتیم برای خرید، مغازه میوه فروشیِ منتخبمون تعطیل بود، تعجب کردیم خیلی.

    ولی گفتیم خیره، اشکال نداره، باشه واسه فردا.

    این میزان ساده گرفتن و رها بودن، برای خودم خیلی ارزشمنده، تغییرات منه که بابتشون خیلی سپاس گزارم.

    به عبارتی برخی خریدهامون انجام شد، برخی نه.

    ولی من ریلکس بودم.

    قبلا اگه لیست خریدم ناقص میشد، حتی یه دونه اش جا می موند ناراضی بودم.

    الان خیلی بهترم، و خیلی هم خوشحالم برای این بهبودم.

    24- اینکه صبح خدا بهم گفت واسه چیزهایی که الان داری سپاس گزاری کن، خیلی برام شیرین بود و هست.

    انگار قشنگ زده باشه وسطِ هدف…

    دقیقا همون چیزی که باید توجه میکردم بهش.

    انجامش میدادم…

    خدایا شکرت که انقدر دقیقی.

    ممنونم که انقدر شفاف باهام صحبت میکنی.

    اعتراف میکنم گاهی متوجه نمیشم.

    اما الان که میفهمم یا هر وقت که میفهمم، خیلی ازت ممنونم.

    از اینکه از رگ گردن بهم نزدیکتری، تو قلبمی، هر لحظه هستی باهام…

    25- یاداوریِ درسِ مهم:

    نسبت به خودت چه حسی داری؟

    با خودت چطوری صحبت و رفتار میکنی؟

    جواب این سوالات به خودت میشه میزانِ احساسِ لیاقتِ درونیت.

    26- امروز، روز نظافتِ بلوک مون بود.

    سپاس گزارم از آقای عظیمیِ محترم که محیط پیرامونمون رو پاکیزه میکنه.

    27- سپاس گزارم از خدا برای هدایتش در مورد اسمِ پسرمون، حافظ جان.

    من سپرده بودم به خودش و عجله نداشتم، تو دلم میگفتم عجله ای نیست، بالاخره تا روز شناسنامه خدا هدایتمون میکنه به یه اسم زیبا.

    وعده ی خدا حقه.

    پرورگارا، ازت ممنونم که ازت نشانه و هدایت میخوام، تو هم برام میفرستی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  8. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 2028 روز

    یا الله

    سلام.

    قشنگی های امروز سه‌شنبه 9 مرداد جان.

    *صبح هدایت شدم به کامنتِ سعیده جان شهریاری.

    در مورد رابطه ی پول و توحید.

    لذت بردم.

    کامنتِ پاسخِ اقای خانکی رو هم خوندم برای سعیده جان.

    اون کامنتم عالی بود.

    خودمم کامنت پاسخ نوشتم براش.

    کامنت خودمم عالی بود.

    خدایا شکرت.

    عالی یعنی بهم حس خوب دادن، چه خوندن چه نوشتنِ کامنت.

    *نهار اماده داریم واسه امروز، کتلت جان.

    الهی شکر.

    برنج گذاشتم، سالاد شیرازی هم درست کردم.

    *صبح نشانه ی آب داشتم.

    حتما که خیره.

    همسایه از طبقه بالا اب میریخت، از پنجره اشپزخونه داشت میپاشید داخل، پنجره رو بستم گفتم خیره، بعد که تموم شد بازش کردم.

    آرامشم رو دوست داشتم.

    *از 2 مرداد (ماهگرد سومِ قند نبات) رژیمِ متناسب با شیردهی رو شروع کردم.

    حالم با خودم و جسمم و غذا خوردنم خوبه.

    با برنامه غذا خوردن رو دوست دارم، بارها جواب گرفتم از این رژیم.

    کارشناس ارشد تغذیه، از دوستان عزیز خانوادگی مونه.

    کیف کردم که ذهنیتم عوض شده و کاملا اماده ام آهسته و پیوسته جلو برم.

    مدت زمانش دیگه خیلی مهم نیست، مهم اینه حالم خوب باشه، تو برنامه باشم، تدریجی و اروم وزنم کاهش پیدا کنه.

    *هنوزم اعتقاد دارم دوره قانون سلامتی بی نظیرترین برنامه برای کاهش وزن هست، اما میدونم من الان اماده اش نیستم، صبر میکنم تا به آمادگی اش برسم.

    الان میخوام نرم و آهسته جلو برم.

    خوبه آدم خودشو بشناسه بعد اقدام کنه.

    انجامِ کاری که آماده اش نیستی، تو مدارش نیستی، منجر به موفقیت و ارامش و شادی نمیشه.

    کم کم میشه امادگی رو ایجاد کرد در خود بدونِ زور و اصرار و سختی.

    *الهی شکر برای کولرمون، برای هوای مطبوع و خنکی که داخلش هستیم.

    *دیروز عصر باد میومد و هوا خنک بود، الهی شکر.

    حافظ رو بردم تو محوطه مجتمع پیاده روی کردیم.

    همسرم هم از سر کار اومد ملحق شد بهمون.

    سه تایی رفتیم بستنی قیفی خوردیم.

    خدایا شکرت برای شادی های کوچک و بزرگ زندگیم.

    شادی های کوچک دقیقا عین لنگر میمونن، تو رو به زندگی وصل نگه میدارن.

    الهی شکرت.

    * با همسرم هوسِ مسافرت داریم، حرفشو هم زدیم، پیشنهاد دادم مهر بریم شیراز، اقای بردبار گفتن مهر هم مثلِ اردیبهشت زمان خوبیه برای شیرازِ جان.

    امیدوارم به سفر.

    پیامک تبلیغاتیِ سفر اومد.

    حس کردم نشانه است برای مسافرت رفتنِ ما.

    ان شاالله که در بهترین زمان و شرایط چیدمان شه برامون توسطِ خداوندِ رزاق.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    اللهِ مهربان، مرسی که هستی و پشتیبانمی هر لحظه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  9. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 2028 روز

    به نام یگانه خالقِ دوست داشتنی.

    سلام.

    زیبایی ها و نکات مثبت امروز جمعه جان 12 مرداد 403.

    الف- قرار نیست هر لحظه توقع داشته باشم از خودم که فرکانسم بالا و عالی باشه.

    قراره اینطوری تمرین کنم که لحظات بیشتری تو حس خوب بمونم، حس خوب رو خلق کنم، همین، به باقیش فکر نکنم دیگه، حساب کتاب نکنم دیگه.

    و بپذیرم گاهی هم حالم بده به هر دلیلی، ولی میتونم بهبودش بدم، یه دونه یه دونه از درجه ی حال بد میگیرم و دونه دونه به حال خوب اضافه میکنم.

    چطوری؟

    با انجام کاری که قلباً خوشحالم میکنه.

    کاری واقعی که در اون لحظه یه برق میندازه تو چشمام هر چند ضعیف.

    چون قرار نیست یهویی از حال بد و ناسپاسی برسم به حال خوب و سپاس گزاری.

    وقتی حالم بده از خدا کمی دور شدم، چون نور خداوند باعث بهبود هست همیشه، پس اول حالمو دونه دونه خوب میکنم بعد دوباره برمیگردم تو مدار خوبی.

    انقدر هم پیچیده نیست اگه یادم بمونه همیشه با خدا هستم، فقط گاهی به خاطر عدم کنترل ذهن و ورودی هام، فاصله ام باهاش زیاد میشه وگرنه که خدا و من چسبیدیم به هم و وصلیم به هم.

    خب، خدا رو شکر که همیشه به خدا وصلیم.

    ب- یه حرکت جالبی زدم برای خروج از چارچوب و نظم ذهنیِ افراطی، که به تعادل برسونم خودمو، که اسان بگیرتر شم.

    همیشه قرص هامو مرتب میخورم از تو ورقشون، ایده اومد برای تمرین خروج از چارچوب قرص هارو به صورت پراکنده از ورقشون باز کنم بخورم.

    اولش سختم بود، ذهنم میگفت نه اینطوری نظمش خراب میشه.

    منم گفتم اتفاقا همینو میخوام :)))

    خدایا مرسی با این ایده ها و هدایت های جالبت.

    چرا اینو نوشتم؟

    چون الان ایده اومد به جای شماره گذاری واسه زیبایی های امروز، یا حتی ستاره یا خط تیره گذاشتن، از حروف الفبا استفاده کنم.

    آفرین به خلاقیتت سمانه جانِ صوفیِ نازنینِ من.

    نظم خوبه، شکی ندارم، خوشحالم میکنه.

    اما میخوام تمرینِ انعطاف پذیری بدم به خودم و ذهنم، که خشک عمل نکنه، نرم و آسان بودن رو تمرین باید بدم بهش.

    پ- صحیح و سلامت دیشب اومدیم خونه مامان زری (مامان بزرگ حافظ، مادرشوهر عزیز و مهربانم).

    تولد عمو جان حافظ هم بود.

    دورهمی خوش گذشت.

    ت- صبح بعد از شیر دادن به حافظ جانم، مشغول نوشتن شدم تو دفترم، آخرش بود، دفتر جدیدمو هم نیاوردم.

    با مهربانی با خودم و نگاهِ بهبودگرایی با خودم رفتار کردم.

    3 صفحه هم از تهِ دفترم برام ایجاد شد تا بنویسم.

    اگه قبلم بود میگفت دیگه اینجا ننویس تو این 3 صفحه، اخه چند خط قبلا تو این صفحه اطلاعات دیگه ای نوشتی و اِشغال شده.

    ث- صبح گفتم دفترهای سپاس گزاری مو دوست دارم، پر هستن از حس خوب و لحظات خوب و درس و تحسین و نکات مثبت و …

    فارغ از اینکه بعدا بخونمشون یا نه، دوستشون دارم در لحظه.

    نوشتن حال منو خوب و هیجان انگیز میکنه.

    ج- صبح عزیزانمو دعا کردم.

    یادِ نوا جان هم افتادم، تو دلیِ نازنینِ سعیده جانم.

    خدا پشت و پناه جفتشون باشه.

    دوران بارداری شیرینه، همراه با دل مشغولی های خودش.

    الان درک میکنم بهتر، که اینکه بهت خوش بگذره یا بد تو هر موقعیتی از زندگی، باید ببینم پشت صحنه ی افکارم چی میگذره؟

    اسان بگیرم، خوشحال باشم، خوش میگذره.

    سخت بگیرم، کنترلی رو احساس و افکار نازیبا نداشته باشم، بد میگذره.

    اینکه چطور روزگارم رو میگذرونم به افکار خودم مربوطه و بستگی داره.

    چ- خدایا شکرت برای نوشتن صبحگاهی.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    خدایا شکرت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      Nafis گفته:
      مدت عضویت: 1188 روز

      سلام مامان سمانه

      نمی دونی چقدر ذوق دارم برات بنویسم الان همه خوابن و من بیدار، از ذوق گفتن خوبی ها و مهربونی های خدا‌‌.

      امروز قرار بود یک مهمونی زنونه برم، صبح که خدا بیدارم کرد براش نوشتم تو مهمونی کسی ازم راجع به دکتر و درمان و چی شد و چطوری و این ها نپرسد ، دوست ندارم حس قربانی بودن توی خودم بیدار بشود یا با دلسوزی و ترحمشون جلب توجه کنم . چیزی که اصلا تو ذهنم محال بود انجام بشود. مگه میشه بری یک مهمونی خانمها باشن و نپرسن چکار می کنی!

      از قصد یکم دیر تر رفتم و سراسر مهمونی با احترام و عشق باهم برخورد شد و تازه یکی هم بابت خوش رو بودن و اینکه همیشه انرژی خوبی دارم ازم تعریف کرد. کلی خوش گذشت و انگار خدا از حافظه همشون پاک کرده بود که از من سوالی بپرسن! تو راه برگشت به خونه اینقدر ذوق داشتم که نگو همش می گفتم مگه میشه ! اصلا نگذاشتی آب تو دلم تکون بخورد! آخه قبلش خودم را داشتم آماده می کردم که اگر ازم پرسیدن، چجوری جواب بدم که هم محترمانه باشد هم بپیچونمشون و از اونجایی که تو پیچوندن آدم ها اصلا مهارت ندارم (البته خداروشکر) معمولا کار خرابتر میشود و موضوع کش دار تر. ولی وقتی خدا برات همه چی را منیج کند بهترین کار ها رقم می خورد.

      صبح یک مکالمه تلفنی داشتم یک بحث احکامی ریز بوجود آمد که من خیلی اعتقادی به این صحبت ها ندارم و بعدش من شروع کردم به انتقاد کردن ، در حین کامنتت را خوندن (راجع به خانم ز)به خودم اومدم گفتم بابا..تو دوسال عضو این سایتی سه ساله با قوانین آشنا شدی این همه استاد می گویند تمرکز رو خواسته ها، کانون توجهتون به هر چی باشد از جنس همون را دعوت می کنید به زندگی ، باز که داری همون اشتباه گذشته را می کنی ، بعد گفتم اشکال ندارد سمانه جون را ببین میگه آرام آرام درست میشه سخت نگیر سرزنش نکن کوچولو کوچولو اصلاح کن . در واقع تصمیم بزرگ بگیر اما قدم های کوچک بردار. همین که فهمیدی این اشتباه است همین یعنی پیشرفت یعنی اصلاح ، یعنی درست میشود ادامه بده مسیر درسته .

      با عشق برات نوشتم با عشق حافظ را ببوس، ماشاالله بزرگ شده . عکس پروفایلت که عوض میشود کلی ذوقم شکفته می شود که قد کشیدن و رشد حافظ را می‌بینم. خدا برات حفظش کنه.

      در پناه رب العالمین خدای رحمان الرحیم تندرست و شاد و ثروتمند باشی.728

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        سمانه جان صوفی گفته:
        مدت عضویت: 2028 روز

        سلام به نفیسه جانم.

        الله اکبر…

        همین امروز پروفایلتو دیدم گفتم دلم تنگ شده برات، مدتیه کامنت ننوشتی برام.

        و الان کاملا سورپرایز شدم دایره ابی رو دیدم و پاسخی از جانب نفیسه جانم.

        چقدر قشنگ کنترل ذهن میکنی که نری تو بازیِ احساسِ قربانی بودن.

        مثل همیشه از کامنتت کیف کردم.

        از رشدی که داری میکنی و تو کامنتهات آشکاره.

        مرسی که همیشه به من و حافظ جانم عشق میدی.

        بی نهایت عشق برگرده سمت خودت دوستِ نازنینم.

        در پناه خدا باشی در کنار عزیزانت و خانواده ی خوبت.

        راستی چه خوب و جالبه که انتهای کامنتت شماره اون کامنت رو مینویسی.

        از دعای یا محول الحول والاحوال هم که مینویسی انتهای کامنتهات خیلی خوشم میاد.

        نفیسه جانم تمامِ جسم و جانت غرق در سلامتی، ارامش، صلح درونی، نشاط، شادی، ثروت و فراوانی باشه.

        مهمونی نوشِ جانت باشه، هر لحظه بیشتر و بیشتر بهت خوش بگذره زندگی و روزگار، و آسان شی به آسانی ها، غرق در نعمت و ثروت و حسِ خوب.

        اینم کامنتِ زیباییِ امروزم، 13 مرداد جان 1403، شنبه ی عزیز، ساعت 23:13 دقیقه.

        فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

        الهی شکرت.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 2028 روز

    به نام خدا

    سلام.

    قشنگی های سه شنبه 16 مرداد 1403.

    هر چقدر برای پسرم تشکر کنم از خدا کمه.

    الهی شکرت برای حافظ جانم.

    الهی شکرت برای ویس های دوستم امروز.

    الهی شکر برای زیتونِ خوشمزه، دوغِ ترشِ خوشمزه.

    الهی شکرت برای شام خوشمزه ای که پختم.

    الهی شکرت برای خوابِ نیمروزی با حافظ جانم.

    الهی شکرت برای خنکیِ کولر، آب، حمام، برق، آسایش و امنیت و سلامتی.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    الهی شکرت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: