زیبایی ها را ببینیم - صفحه 14 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-22.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباس منش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباس منش2015-09-12 13:15:272020-08-22 01:48:58زیبایی ها را ببینیمشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلامممممم و درروددد به تمام دوستان عزیزی که به کامنت من هدایت شدند
خدایاا شکرت که بر در و دیوار این شهر هر دم از تو نشانه است ..
میخوام نشونه های دیروزم رو اینجا برای شما دوستان عزیزم بنویسم که بیشتر بخودم یادآوری کنم که کنترل ذهن و تمرکز بر سری فایل های دانلودی توانایی کنترل ذهن وفور و فراوانی نعمت ها رو در زندگی مون سرازیر می کنه
خدایا شکرت که دیروز ناهار یک میهمان عزیزی داشتم
خدایااا شکرت بخاطر هویج پلو با مرغ و ادویه پودر زیره ای که خیلی خیلی خوشمزه شده بود
خدایاااا شکرت همین که با میهمان عزیزم ( پری جون ) و دخترم ناهار رو صرف کردیم یک دوست عزیز خانوادگی دیگری( احمد آقا) بهم زنگ زد و گفت خانه هستی!!!؟؟ .. از باغ مون گیلاس و توت سفید چیدم میخواستم برات بیارم
منم گفتم بله هستم .. تشریف بیارید و در ادامه گفتم . اتفاقا یکی از دوستام که شما هم میشناسیدش اینجاست.. ناهار تشریف بیارید( بهش نگفتم ما ناهارمون صرف کردیم) .. خلاصه هی تعارف کرد و گفت مزاحم نمیشم .. بهش گفتم هویج پلو با مرغ درست کردم اگر دوست دارید بیاید یهویی گفت .. به به به به نمی تونم دیگه مقاومت کنم در مقابل چنین غذای خوشمزه ای الان حرکت می کنم و میام ..
خدایاااآ شکرت .. بخاطر اینکه اولین توت سفید و گیلاس سرخ بهشتی رو توسط دستی از دستان الهی آت دریافت کردم و بهمراه میهمان مون نوش جان کردیم ممنون و سپاسگذارم
وقتی داشتم به این همزمانی ها توجه می کردم در حیرت بودم .. اینکه چند روز پیش توی بازار روزمون از همین گیلاس خوشکل های سرخ دیده بودم و یک لحظه بهش خیره شدم و یک نگاهی بهش انداختم و بعدش رد شدم …البته هلو و شکرپاره و شلیل و گوجه سبز خریدم ..و اینکه دقیقا دوست عزیزمون دقیقا روزی که مهمون داشتم زنگ بزنه و برام چنین میوه های بهشتی رو بیاره .. بخداااااا همینطور داشتم تشکر می کردم و خدا رو شکرگذاری می کردم و پیش خودم میگفتم .. خدایااا ببین چطوری برام فرستادی .. همون چیزی که دلم می خواست رو فرستادی …پس همه چی رو به همین راحتی می تونی برام بفرستی .. همه ی خواسته هام باید به همین راحتی و بسادگی و به آسونی و سهولت و به زیبایی عزتمندانع برام بفرستی ..
خدایاااا شکرت برای نشانه های الهی ام که در مدار درکشون هستم
خدایااا از اینکه در مدار و ارتعاش دریافت نشانه ها و معجزات و هدایت های الهی ام هستم مممنون و سپاسگذارم
خدایاا شکرت که بر در و دیوار این شهر هر دم از تو نشانه است ..
خدایا شکرت که هدایت ما رو بعهده گرفتی..
خدایاا شکرت من باور دارم که لایق و شایسته ی شناخت بیشتر تو هستم..چون شناخت خداوند هم لیاقت و شایستگی می خواهد
خدایا شکرت برای اینکه این چند روز مدام چراغ آبی رنگ خوش خبری پیام رسان دوستان عزیزم برام روشن شد
خدایا شکرت برای آن دوست. عزیزی که چراغ آبی رنگم روشن کرد ( پری سیفی) که این پیام زیبا رو برام فرستادچقدر لذت بردم وقتی خونه قشنگت رو توصیف کردی. من عاشق بالکن و دیدن طلوع خورشید هستم.
ایمان دارم با لذتی که از شرایط فعلیت میبری به داشتن خونههای خیلی عالی با بهترین لوکیشن و بهترین شرایط هدایت میشی. به امید خدا البته این یکی از اون پیام های زیبایی است دوستان برام فرستادن ..
بخدا این دوستان عزیزی که در این سایت حضور دارند فرشتگانی از طرف خداوند هستند ..
خدایاااا آسان کن این نعمت الهی رو بر کسی که با چشمان زیباییش این کامنت منو خونده و اشک شوق و ذوقش برای این درخواست سرازیر شده است و نشانه ای بودم برای دریافت و جذب خانه ی زیبا و قشنگ رویایی ایش …. و تمام نعمت های الهی آمین
تازه ی یک ورودی مالی حیرت انگیز توی همین چند روز داشتم که اصلا فکرشو نمی کردم که مبلغ پانصد هزارتومان پول جیرینگی نو نو هدیه بگیرم … یعنی توی این هفته همین طوری داره از در و دیوار خونه ام باران رحمت آلهی می باره و نعمت وارد خونه ام میشه… تازه چیزهای دیگه ای هم بود که فعلا همین چند تاشو اینجا نوشتم تا برای چشمان زیبا بین دوستان این ایمان و یقین بوجود بیاد که باور کنید خداوند از جاهایی که من فکرش رو نمیکنم میتونه بهم روزی برسونه.
همه چی کنترل ذهنه … همه چی تمرکزه … همه چی دیدن زیبایی ها و تحسین کردن هست … هر روز فقط زیبایی ها رو ببینیم و سر تایید تکون بدیم و تحسین کنیم و سپاسگذار خداوند مون باشیم … احساس خوب == اتفاقات و نتایج خوب
خدایااا کمکم که همچنان در مدار احساس خوب پایدار بمانم تا بتونم مثل استادم با نتایجم صحبت کنم تا بتونم الگوی مناسبی برای عزیزانم باشم
خدایی که این وفور و فراوانی نعمت ها رو برام رسوند پس با سپاسگذار بودنم بهتر و بیشتر و قشنگترشو وارد زندگیم می کنه
لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ
شکر نعمت به جای آرید شما رو میافزایم
صَدَّقَ بِالْحُسْنَىٰ ، فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَىٰ
اگر خوبیها رو به خوبی تصدیق کنید ، ما هم شما رو آسون میکنم برای آسونیها
خدایا تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می جوییم
IN GOD WE TRUST
ما به خداوند اعتماد داریم
ممنون و سپاسگذارم ..
سلام به رویا جانم.
چقدر نیاز داشتم به این پیام های خدا بهم…
تو کامنت شما و اقای فصیح زاده الان چیزهایی خوندم که بهم یاداوری کنه مسیر چیه، چی میخواستم، چی به دست آوردم، راه به دست اوردن خواسته های دیگه ام از کدوم مسیره و …
الهی شکر، الهی شکر.
کامنت شما و اقای فصیح زاده از زیبایی های امروزم محسوب میشن.
مرسی برای یاداوری های ناب و قشنگت رویا جان:
IN GOD WE TRUST
خدایا تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می جوییم.
صَدَّقَ بِالْحُسْنَىٰ ، فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَىٰ
لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ
خدایا شکرت بی نهایت.
دروددددددد و سلاممممممم بلند بالا به تو سمانه جانم بخدا امروز وقتی عکس این جیگر طلای قند عسلو دیدم روحم تازه شد . کلی ناز و نوازشش کردم خدا حافظ ِ حافظمان باشه در پناه خداوند باشید خداوند خودش مسیر الهی رو بهت نشون داد تا هر روز در روند رشد و پیشرفت های مادی و معنوی باشی . چقدر در پیشگاه خداوند ارزشمند بودی که یک مادر جوان آگاه در کنار خانواده ی عزیزت هستی واقعا بهت تبریک میگم و تحسینت می کنم ..
سمانه جان ممنون و سپاسگذارم که اول صبح چراغ خوش خبری آبی رنگ بهشتی منو روشن کردی الهی قلبت از نور چراغ الهی منور و درخشان و درخشندگی لبریز باشه
مرسی مرسی عزیزم که کامنتمو دوست داشتی و مرسی از اینکه منو بسمت کامنت زیبای آقای
فصیح زاده هدایت کردی و رفتم کامنت پرمحتوایی ایشون رو خواندم .. و مرسی از تو که با این شرایط پر مشغله نوزاد داری الهی قربونش برم اینقدر توی سایت فعال هستی خدا قوت عزیزم خدا بهت نور و عشق بیشتری بده .
بهت سلامتی روز افزون بیشتری بده الهی همیشه و همیشه بدرخشید و درخشان بمانی در کنار همسر جان و فرزند دلبند جیگر طلا قند عسل مون ..
بخدا همش تصور می کنم داره تند تند بزرگ میشه !!! همین روزا میایی میگی داره دوره خونه میدویه و بالا پایین می پره ووااای خدایا ممنونم برای این زیبایی که امروز صبح نصیبم شد . خدایااا شکرت . خدایااا به اندازه ی تمام نعمت های این جهان هستی ممنون و سپاسگذارم
برای دیدن این فرشته ی الهی برای وجود ارزشمند خودت که براستی ما همه مون از هدایت شدگانیم
عزیزم مواظب خودت و زیبایی هات باش ی (قلب گنده)
خدایاااا تنها فقط و فقط ترا می پرستم
و تنها فقط و فقط از تو یاری می خواهم
IN GOD WE TRUST
سلام نفیسه جانم.
همون اول بگم که ذوق کردم کامنتتو با پروفایل جدید دیدم.
روی ماه و خندان و انرژی مثبتت رو.
الهی شکر.
دیدم انگار منتظر دایره آبی هستم برای خودم، یهو گفتم بیا خودت دایره آبی شو.
راستی اول پاییز مبارک و خوش.
الان قند عسل مامان داره شیر میخوره.
آرزوی سلامتی و لبخند روی لب دارم برای همه مخصوصا بچه ها.
الهی آمین.
یه چیز جالب بگم:
خب حالت ظاهریش اینه که من و نبات جانم الان بیمارستانیم و توجهِ اصلیمون روی پروسه ی درمان و سلامتیِ قند عسله.
اما من در کنارش تمرین های عزت نفس و لیاقت رو هم دارم تجربه میکنم.
توی نحوه ی درخواست کردن از پرستارها و …
سیستمِ تشکر و سپاس گزاری از پرسنل بخش کودکان از همون پرستارها بگیر تا عزیزانِ نظافت، خانه داری، غذا و …
همه شون از دَم بسیار با اخلاق و تلاشگر.
طبق عادت و رایج اول هر درخواست یه کلمه ی ببخشید میذارم و بعد حرف میزنم.
یکی هم که با معذبی گاهی درخواست میکنم.
بعدی اینکه گاهی سختم میاد یه چیزی بگم و نمیگمش کلا…
دارم روی اینا کار میکنم اینجا.
که راحت و با عزت نفس صحبت کنم.
تو قسمت تشکر کردن خوبم.
دارم روی کنترل ذهنم کار میکنم.
روی اینکه با چه فکری چی خلق میکنم کار میکنم.
روی اینکه به چی توجه میکنم، از همون جنس رو خلق میکنم، دقت میکنم.
اومدم بیمارستان ولی کار کردن روی خود همچنان جاری هست، چون زندگی جریان داره…
درسته لحظات اضطراب هم دارم گاهی، ولی در کل همه چیز کیفیت خوبی داره و من بسیار سپاس گزار خدا و پرسنل بیمارستان هستم.
هر کی میاد تو اتاق با حافظ خوش و بش میکنه.
خوشمزه ی خوردنیِ منه حافظ.
خدا حافظش باشه هر لحظه.
بیشتر این کامنت رو قبلاً نوشتم، انتهاشو الان ساعت 3:55 دقیقه بامداد اول مهر مینویسم.
حافظ جون مدیریت شده و میخوام برم بخوابم.
آخر شب که مای بیبیشو عوض کردم، شیرش رو خورد گذاشتمش تو تخت، به خدا گفتم شیفت من تموم، شیفت شما شروع شده مراقبش باش، مراقب منم باش.
البته شیفت خدا نان استُپ هست، بیشتر به خاطر تمرینِ حساب کردن روی خدا، اینطوری میگم به خودم که یادم باشه روش اسونتری هم برای زندگی هست.
الان یه مسیله ای پیش اومد که ترسیدم.
بعد گفتم پزشکش خودتی، خودت میزونش کن.
الحمدالله که حل شد.
خدایا شکرت.
عشق سمانه جان و حافظ جان رو روانه میکنم به سمتِ نفیسه جانِ خوشرو و زیبا.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت.
سلام سمانه جان سلام حافظ جان شیرین مثل قند و نبات.
ممنونم از تحسینت من امروز این کامنتت را دیدم!! با اینکه همیشه کامنت هات را دنبال می کنم اما تعجب کردم چطور ندیدم و امتیاز هم نداده بودم!!
حتماً امروز روز درستش بوده:)
شاید برای اینکه دارم روی قسمت کم اهمیت بودن نظر بقیه کار می کنم و یکی از مواردی منتظر تایید و تحسین شدن است مثل ستاره های سایت با نقطه آبی می خواهم وابسته نباشم و جهان دارد بهم کمک می کند،خداروشکر مورد دیگر شخصیت وابسته داشتن است و مورد آخری بدون تغییر موندن است.
ممنونم از تحسینت اتفاقاً دکتر دندانپزشک هم یک خانم موفق و با احساس عزت نفس حسابی بالا بهم می گوید من عاشق خنده های تو ام خنده هات واقعی اند مصنوعی نیستن حقیقی می خندی .
سمانه جان در مورد تحسین کردن دیگران خیلی خیلی خوب شدم اوایل که شروع کردم به تحسین آگاهانه از روی سری فایل های باور های قدرتمند کننده ،یک حس کمبود تو نداری اون دارد با مخلوط حسادت را باید کنار می زدم و به تحسین می رسیدم اما الان کاملا خالص و ناب تحسین می کنم
در اون فایل مذکور کامنت شما را خواندم که نوشته بودی در خانوادتون تحسین کردن دیگران مرسوم و معمول است و این تو ذهنم حک شد وقتی تحسین می کردم یاد این می افتادم که خانواده ام را دارم با یک روحیه خوبی تحسینگر رفیق می کنم عوض حس بد حسرت و حسادت.
همیشه لبت خندان دلت شاد و تنت سلامت در پناه رب العالمین باشید بوس های گرم به لپهای گل انداخته ی پاییزی تون782
خوردن و نوشیدن و لذت بردن از طعمها، یکی از بزرگترین خوشی های زندگی است
من در راستای سپاسگزاری از خدای مهربان و تمرکز بر نکات مثبت بخش بعدی شکرگزاری هایم را اینجا می نویسم
سری هفتم سپاسگزاری های مربوط به اعضاء و اندام بدن: حس چشایی؛ غذاها و نوشیدنیها و طعم آنها
1. خدایا شکرت بابت طعمهای خوش و مزه های لذیذی که در طول عمرم چشیده ام
2. خدایا شکرت بابت کباب کوبیده و گوجه کبابی
3. خدایا شکرت بابت کباب مرغ و جوجه
4. خدایا شکرت بابت کتلت
5. خدایا شکرت بابت کوک سبزی و کوکو سیب زمینی
6. خدایا شکرت بابت زرشک پلو با مرغ
7. خدایا شکرت بابت شیرین پلو و آلبالو پلو
8. خدایا شکرت بابت چلوخورشت قورمه و قیمه و قیمه بادمجان
9. خدایا شکرت بابت لوبیاپلو
10. خدایا شکرت بابت خورشت به و خورشت بامیه و خورشت کلم
11. خدایا شکرت بابت خورشت کدو و بادمجان
12. خدایا شکرت بابت میرزاقاسمی
13. خدایا شکرت بابت آش رشته و آش جلو و شله مشهدی
14. خدایا شکرت بابت دیزی و غذاهای خوشمزه ای که در آن طبخ میشود
15. خدایا شکرت بابت غذای توپک
16. خدایا شکرت بابت ماش پلو
17. خدایا شکرت بابت ماهی سرخ شده یا کبابی (در دزفول )
18. خدایا شکرت بابت کوفته تبریزی
19. خدایا شکرت بابت کبّه
20. خدایا شکرت بابت حلیم و قل قل
21. خدایا شکرت بابت دلمه
22. خدایا شکرت بابت خوراک لوبیاچیتی، خوراک ماش، عدسی
23. خدایا شکرت بابت پلو و چلو
24. خدایا شکرت بابت انواع سوپ
25. خدایا شکرت بابت انواع سالاد و خصوصاً سالاد شیرازی معطر
26. خدایا شکرت بابت حلوای خانگی و حلوا ارده
27. خدایا شکرت بابت طعم خوش خرما ارده
28. خدایا شکرت بابت انواع ساندویچ ها از جمله فلافل هات داگ سوسیس همبرگر
29. خدایا شکرت بابت نعمت سنبوسه
30. خدایا شکرت بابت انواع و اقسام شربت ها، مثل شربت گلاب، شربت نعنا، شربت بیدمشک، شربت زعفرانی، شربت آبلیمو، شربت آلبالو، شربت توت فرنگی، شربت به لیمو
31. خدایا شکرت بابت فرنی و شله زرد
32. خدایا شکرت بابت شیربرنج
33. خدایا شکرت بابت کوفته قل قلی
34. خدایا شکرت بابت کله پاچه و مغز و زبان و بناگوش
35. خدایا شکرت بابت طعم خوش پنیر و مغز گردو و چای
36. خدایا شکرت بابت طعم خوش املت و نیمرو
37. خدایا شکرت بابت تخم مرغ و سیب زمینی آبپز
38. خدایا شکرت بابت انواع پیتزا
39. خدایا شکرت بابت خوراک جگر منقلی
40. خدایا شکرت بابت دال عدس
41. خدایا شکرت بابت قارچ
42. خدایا شکرت بابت طعم عالی سیرابی شیردان
43. خدایا شکرت بابت ماکارونی
44. خدایا شکرت بابت ته دیگ سیب زمینی
45. خدایا شکرت بابت طعم و عطر و بوی عالی سیر تازه یا مطبوخ
46. خدایا شکرت بابت سالاد الویه
47. خدایا شکرت بابت سالاد ماکارونی
48. خدایا شکرت بابت سوسیس و کالباس
49. خدایا شکرت بابت رولت و کیک خامه ای
50. خدایا شکرت بابت کیک یزدی و کیک تخته ای
51. خدایا شکرت بابت نان باگت
52. خدایا شکرت بابت زولبیا و بامیه
53. خدایا شکرت بابت انواع کیک و کلوچه مثل کعک و کیک دوقلو و کلوچه لاهیجان
54. خدایا شکرت بابت آن کلوچه های داغ خوش طعم که ایام عید نوروز، در بازار دزفول نوش جان کردیم
55. خدایا شکرت بابت انواع چیپس و پفیلای طعم دار
56. خدایا شکرت بابت انواع سس ها
57. خدایا شکرت بابت انواع آبمیوه ها، مخصوصاً آب سیب، آب هویج، شیرموز، شیرانبه، آب پرتقال
58. خدایا شکرت بابت تن ماهی
59. خدایا شکرت بابت انواع غذاهای آماده
60. خدایا شکرت بابت لازانیا و پاستا و اشترودل
61. خدایا شکرت بابت پنیر پیتزا
62. خدایا شکرت بابت باگت و کروسان
63. خدایا شکرت بابت انواع شکلات ها
64. خدایا شکرت بابت طعم کاهو و کلم و فلفل
65. خدایا شکرت بابت انواع سبزیجات مخصوصاً سبزی آش، سبزی کوکو، سبزی خوردن
66. خدایا شکرت بابت انواع دمنوش ها
67. خدایا شکرت بابت انواع ترشیجات و شوریجات
68. خدایا شکرت بابت سیرباقلا
69. خدایا شکرت بابت توله
70. خدایا شکرت بابت نان چرب
71. خدایا شکرت بابت پلوگندم
72. خدایا شکرت بابت قل قل
73. خدایا شکرت بابت انواع ظرف و ظروف و ابزار و وسایل آشپزی
74. خدایا شکرت بابت تمام خوراک هایی که از بادمجان تهیه میشود (از بس بادمجان دوست دارم! )
75. خدایا شکرت بابت تمام خوراک هایی که با گوشت / سیر / سیب زمینی تهیه میشود
76. خدایا شکرت بابت نعمت گز و سوهان
77. خدایا شکرت بابت انواع شیره ها مثل شیره انگور و توت
78. خدایا شکرت بابت اسنک ها و تنقلات
79. خدایا شکرت بابت انواع کشمش ها
80. خدایا شکرت بابت این همه طعمها و مزه های مختلفی که آفریده ای و با سخاوت و مهربانی تمام در اختیار ما گذاشته ای
خدایا شکرت
به نام اللهِ یگانه
سلام.
سلام به سمانه جانِ صوفیِ عزیزم.
خدا قوت بهت میگم بانو.
خسته نباشی با بچه داری.
تحسینت میکنم برای تلاش هات در راهِ تازه ی مادری.
عزیز دلم، ممنونم ازت برای اینکه هر چی بلدی یا بلد نیستی در راه مراقبت و همراهی با حافظ جانِ جانان انجام میدی.
سمانه جانم، میدونم گاهی نمیدونی و میترسی.
گاهی بلد نیستی و نگران میشی.
گاهی اشتباه میکنی و ناراحت میشی.
اینا همش طبیعیه، بهت اطمینان میدم روز به روز بهتر و آگاه تر میشی سمانه جانم.
فقط به دلت ترس و نگرانی راه نده چون حافظ جانت، حافظِ شگفت انگیزی داره که نه میخوابه نه یادش میره، حافظی داره که همیشه حواسش به حافظِ تو هست.
آفرین که قرص های مکملت رو هر روز میخوری.
آفرین که به حافظ شیر میدی.
آفرین که حافظ رو بغل میکنی و بهش عشق میدی.
آفرین که پوشکشو عوض میکنی و می شوریش.
آفرین که می خوابونیش.
آفرین که واسه خودت وقت میذاری میری دستشویی مسواک و نخ دندون میکشی.
آفرین که واسه خودت وقت میذاری میری حمام و پرطراوت میشی.
آفرین که واسه خودت وقت میذاری میری پیاده روی.
آفرین که سپاس گزاری میکنی از خدا و دست های خدا.
آفرین که به نکات مثبت و زیبایی ها توجه میکنی و تحسینشون میکنی.
آفرین که به حافظ قطره هاشو میدی با نظم.
آفرین که لیست کارهای مهم خودت و حافظ رو تو دفترچه روزانه مینویسی و تیک میزنی.
آفرین که میای سایت، کامنت میخونی و مینویسی، مشغله هات باعث نمیشن بگی ولش کن کامنت نمینویسم دیگه.
آفرین که فرصت پیدا میکنی می خوابی و به جسمت استراحت میدی تا پر طراوت تر بشه.
آفرین بهت سمانه جانم، مامان اولیِ قشنگم، مامان اولیِ مهربون و دلسوز.
آفرین که قدردانِ محبتِ عزیزانت نسبت به خودت و حافظ و همسر جانت هستی.
آفرین که قاطیِ کارهای روزانه، از عکس و فیلم گرفتن از حافظ جان غافل نمیشی.
آفرین که هر روز از خدا هدایت میخوای و خودت و زندگی و عزیزانت رو میسپری به دست های بزرگِ خداوند.
آفرین که میخندی و شادی میکنی.
آفرین که خوش اخلاقی و سلام میدی.
آفرین که حضور خدا رو حس میکنی و ازش کمک میخوای.
سمانه جانم، میدونم الان میتونی بخوابی و لالا هم داری و بهترین زمان هست که بخوابی چون حافظ هم خوابه، اما تو انتخاب کردی بنویسی…
تو دفتر نوشتن قبلا برات خیلی مهم بود و وقتی کمتر شد به خاطر مشغله های جدیدِ مادرانه ات، کمی مکدر شدی، اما کم کم یاد گرفتی سازگار شی با شرایط و هر وقت تونستی بنویسی و شاد بمونی، تو سایت بنویسی چه کم چه زیاد و شادی تو شرطی نکنی با کمال گرایی.
آفرین که بهبودگرایی رو داری زندگی میکنی.
از همه ی تلاشهات ممنونم.
برای رشد و پیشرفت هات خیلی بهت افتخار میکنم.
تو یه جنگجویی.
تو یه مبارزی.
تو داری تلاش میکنی با چالش هات بزرگتر شی.
افتخار میکنم بهت که خودت داری واسه خودت نامه ی تحسین مینویسی.
هدیه جانِ جانانم، خواهر شوهر نازنینم، بهم میگه مامان اولیِ خوشگل، کلی بهم توجه میکنه، یادم میندازه خودم رو به خودم…
همون باعث شده الان بنویسم برای خودم…
مرسی که چشم هات توشون خواب رفته ولی داری سمانه رو تحسین میکنی همچنان.
آفرین که وقتی اشکت در میاد و خسته شدی، گریه میکنی.
افرین که بروزِ احساسات داری.
آفرین که وقتی کسی به سختی های مسیر اشاره نمیکنه و تو نمیدونی چیا طبیعی هستن در مسیر، خودت حواست هست تو چه شرایط جدیدی هستی.
مرسی که تو همه ی مشغله های خودت، حواست به همسر نازنین پسر داییت هست که ماه آخر بارداریشه به سلامتی ان شاالله.
خودش و تو دلیِ قشنگش در پناه خدا باشن.
مرسی ازت وقتی حافظ گریه میکنه تلاشتو میکنی برای آرامشش با هر روشی که بلدی یا کمک میگیری.
ممنونم ازت که کم کم در لحظه زندگی کردن رو داری یاد میگیری.
خدا قوت دختر، خدا قوت سمانه جانِ نازنینم.
در پناه خدا باشی همیشه عزیز جانم.
الهی شکر
به نام خداوند
سلام.
نوشتن تمرکز میخواد ولی با همین شرایط فعلی هم میتونم الان بنویسم.
تو دلِ سختی های دیروز تا الان حتما قشنگی هایی هم هست.
بی انصافیه اگه بی توجهی کنم بهشون.
الهی به امید تو.
رفتار آدم های خوش اخلاق در وضعیت کنونی.
مهربانی خانم پرستار در حق مادرم و اینکه صبح براش لقمه آورد چون مامانم قند داره.
معجزه های خدا رو دیدم دیشب، خوابِ باکیفیتِ حافظ جان، سازگاری با شیر مادر.
خوش و بش پرستارهای اورژانس با حافظ و محبتی که نسبت بهش داشتن. همه عاشقش شدن.
مامان تیام، پسربچه ای که تختش کنار تخت حافظ بود تا اسم حافظ رو بهش گفتم، گفت خدا حافظش باشه و من لبخند نشست روی لبم.
اینکه مامانم در کنار من و حافظ جان هست، خداوند برامون آسون کرده.
اتاق دو نفره حافظ که البته فقط خودمونیم و به لطف خدا شده خصوصی.
تجربه محیط جدید و درس هاش برام.
شام خوشمزه با مادر.
بازم ثابت شد بهم ما نمیدونیم، خدا که میدونه.
شناساییِ شرک هام: بیمه تکمیلی میتونه، خدا نمیتونه؟
پس از خدا میخوام.
طلا میتونه، خدا نمیتونه؟
پس از خدا میخوام.
وارد تله ی قربانی بودن شدم، یهو عوض کردم، تمرین کردم و با شجاعت و جسارت درخواست دادم.
صدام از یه ادم خسته ی کلافه ی پریشونِ خواب آلود تبدیل شد به یه مامانِ قدرتمند.
خدایا شکرت برای سلامتی مون.
سلامتی نعمت خیلی خیلی بزرگیه.
خدایا شکرت برای خانواده ی خوب.
برای لحظاتِ زیبا.
برای خیابون زیبایی که دیروز تو کرج دیدم.
برای گل های زیبا و رنگی رنگی که دیدم.
برای در آرامش خوابیدنِ قند نباتم.
من همیشه حافظ رو به خدا سپردم و میسپرم.
دیروز بارها و بارها ترسیدم و گریه کردم.
ولی براش دعا خوندم.
بغل گوشش گفتم:
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
گفتم و گفتم…
هر چی پیش اومده یا میاد خیره.
خدا هدایتمون میکنه به بهترین ها.
الان یادِ سعیده جانِ شهریاری افتادم…
چطوری طاقت اوردی تو اورژانسِ کودکان؟
خدا بهت خیر دنیوی و اخروی بده برای همه ی مراقبت هات از اول تا اخر.
دیروز تو محیط، گفتم خدایا هیچ بچه ای مریض نشه.
الهی آمین.
من الان کجام و دارم مینویسم؟
بیمارستان، بخش اطفال.
خیره ان شاالله.
الان که بهتره.
همین مهمه.
الهی شکر.
هر لحظه الهی شکر.
دیشب که حافظ رو مجدد سپردم به خدا جوابِ قشنگشو دیدم.
معجزه طلوع آفتاب بود صبح از پنجره ی وسیعِ اتاق حافظ تو بیمارستان.
من خدا رو دیدم تو زیباییِ طلوع افتاب.
من خدا رو دیدم در محبت های بی دریغِ مادرم به من و خانواده ام.
من خدا رو دیدم تو صورت پرستارهای مهربون اورژانس با حافظ.
خدا یه عالمه دست هاشو فرستاده برامون تا توی ناراحتی ها هم بگه که تنها نیستیم، همیشه خدا هست.
الان حافظ جانم روی پامه، لالاست.
الهی شکر برای استراحتش و تمدیدِ قواش.
دارم بزرگ میشم.
خدا خیلی هوامو داره، کم کم متوجهم میکنه برای استقلال، برای فقط روی خدا حساب کردن، برای توحید.
به هر پله شکر.
نشانه ی باحال: مدت عضویتم امروز شده 1616، قشنگه و تمام.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
خدایا مرسی که هوامونو داری همیشه.
یا ارحم الراحمین، سلام.
قشنگی های این لحظه، امروز:
1- گام 17 پروژه خانه تکانی ذهن رو شنیدم، بارها و بارها و بارها.
سپاس گزاری
سپاس گزاری
سپاس گزاری
چقدر اگاهی های ناب داره داخل این لایو.
سیر نمیشم.
روی دورِ تکراره و نمیتونم قطعش کنم.
– چطوری حسم خوب میشه؟
با توجه به زیبایی ها و نکات مثبت
با سپاس گزاریِ قلبی
– از کجا میفهمی درست انجامش میدی؟
به ارامش میرسم.
جسمم سالمتر میشه.
همون لحظه یه اتفاق خوب میوفته.
– چطوری انجامش بدم؟
بنویسم، بگم.
قدرت نوشتن خیلی بالاست.
– بزرگترین دروازه ی ورود نعمت چیه؟
سپاس گزاری*
2- تو دفترم نوشتم.
واقعا دوست دارم نوشتن رو.
زمان گرفتم 40 دقیقه نوشتم و کیف کردم.
3- تو سرم نجوا هست در رابطه با چند موضوعِ متفاوت.
اگاهانه به خودم میگم میفهمم نجوا داری ولی باید اگاهانه توجهت رو بدی به زیبایی ها و داشته هات.
توجهت رو بدی به سپاس گزاری.
4- سالاد خوشمزه میخورم.
همونی که دلم میخواد و دوست دارم.
5- خدایا شکرت برای پسرم، برای وجود و حضورش، سلامتیش.
6- الهی شکرت برای خوش خطی ام.
خیلی خوش خط و تمیز و مرتب مینویسم.
عالیه، الهی شکرت.
7- وقتی خوابیدم، همسرم روم پتو میندازه.
این محبتش خیلی برام ارزشمنده.
منم متقابلا با عشق روش پتو میندازم.
هیچکی نگفته اینکار رو بکنیم، درخواستی هم نیست، این یه حرکتِ خودجوشِ مهربانانه است با قلبِ خودمون.
8- خوشحالم که تکلیف فایلِ گام 17 رو مدتهاست اینجا روزانه و مستمر انجام میدم.
همون بهبودِ کوچکِ مستمر.
الهی شکرت.
الان دیدم 305 تا کامنت تو این صفحه ردپا گذاشتم از خودم.
خدایا شکرت برای تمام لحظاتی که به هر طریقی توجهم رو گذاشتم روی زیبایی ها و سپاس گزاری.
9- پیاده روی دیشب عالی بود.
هم زمانش هم از لحاظ جسمانی.
به لطف الله 50 دقیقه پیاده روی کردم.
اول گفتم به خودم 10 دقیقه بمون بشه یه ساعت، بعد دلم گفت برو خونه، زمان بذار حمام بری تا اگه حافظ بیدار شده بود بهش شیر بدی، از در که وارد شدم دیدم حافط بیداره و بغل همسرمه.
چندین بار این تجربه تکرار شده.
که من حس کنم باید برگردم دیگه، و برگشتم.
و دیدم حافظ بیدار شده.
حس و غریزه ی مادری خیلی شیرینه.
الهی شکرت.
یه بار خوندم جایی خوندم وقتی بچه دار میشی انگار تکه ای از قلبت خارج از بدنت میتپه…
راست میگفت، حافظ عشق منه، قلب منه.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام.
● خدایا شکرت که به ما فرزندِ سالم، زیبا، باهوش، خندان هدیه دادی.
ما دوست داشتیم صاحبِ فرزند بشیم.
خاطره ی خوشِ اون روزی که متوجه شدم حافظ جون تو دلمه رو هیچوقت فراموش نمیکنم.
الان اون قند عسلی که منتظرش بودیم، تو بغلمه، داره شیر میخوره و لالا میکنه.
خدایا یادم بنداز تمامِ خواسته هایی که داشتم رو تو اجابتشون کردی.
تو منو مادر کردی، بی شک فقط تو میتونی منو به همه ی خواسته هام هدایت کنی.
الهی شکرت.
● برای سلامتی خودم، حافظ، همسرم، خانواده، دوستان و عزیزانم خیلی سپاس گزارتم خدای مهربانم.
● نهار خوشمزه پختم وقتی حافظ جون لالا کرده بود.
خدایا شکرت برای غذا و خوراکی هایی که نوشِ جان می کنیم.
خدایا شکرت برای خوراکی های یخچال، فریزر، کابینت ها.
خدایا شکرت برای روزیِ فراوان و پر برکتی که وارد خونه مون میکنی.
همه ی اون چیزهایی که جفتمون میدونیم….
● پروژه ی لذت بخشِ حمام بردنِ حافظ جون.
هر بار بهتر و بهتر، ماهرتر میشیم و لذت میبرم از تمیزی و پاکی.
● پرنده ها و آواز زیباشون که به گوشم میخوره.
● گل قرمزی که وسط باغچه روبه روی پنجره مون هست.
● تمرین کردم امروز تجسمم رو بذارم بر پایه ی توانایی و قدرتِ جسمانی، بر توانا بودن برای انجام کارهای بچه و خانه و خودمون.
● امروز میوه شستم گذاشتم تو کاسه تو یخچال.
وقتی آماده و شسته شده باشه راحت تر خورده میشه.
من عاشقِ میوه هستم، وقتی میوه میبینم خوشحال میشم، میوه برام یه چیزِ جذاب و قشنگه، میوه بهم حسِ طراوت و شادابی و تازگی میده.
خدایا شکرت برای همه ی میوه ها.
● خوشبختی برای من یعنی هر بار که تو صورتِ حافظ نگاه میکنم به پهنای صورت بهم میخنده.
یکی از شیرین ترین لذت های دنیا، خنده ی بچه هاست.
حافظ، چشم هاش هم میدرخشه و میخنده بهم.
عاشقتم کوچولوی قشنگ و خوشمزه ی مامان.
● دیشب رفتم پیاده روی، خیلی لذت بخش بود.
وقتی برمیگردم خونه، حافظ بغل باباشه و میان جلوی در، تا در رو باز میکنم میگم سلام مامان، حافظ بهم میخنده با کل صورت قشنگش.
دلم قنج میره برای صورت و هیکلِ کوچولو و قشنگش.
● دوستان نازنینم در عقل کل، برای سوالم پاسخ گذاشتن.
ممنونم ازشون.
دیشب کامنتِ ناعمه جان رو خوندم در حینِ پیاده روی و بسیار متحیّر شدم از متن کامنتش.
که چقدر آینه بود، خودمو تو خط های کامنتش دیدم…
گشایش اینطوریه، نرم و اسان در غالبِ هدایت میاد سراغِ آدم و بهم میگه چه کاری بکنم بهتره الان برام.
● یه چالشی هست که من و همسرم داخلشیم.
خیلی نرم و آهسته داریم جلو میریم.
تمام توجهمون رو هم گذاشتیم روی داشتن و خلقِ حسِ خوب، لذت بردن از زندگی و هدایت خواستن از خدا که خودش مسیر بده، راه نشونمون بده.
امروز خیلی شفاف این حس رو دریافت کردم که هیچ نگران نباش.
شما به حس خوب برسین و تقویتش کنین، بعد صدای خدا رو میشنوین که میگه چکار کنین.
کاملا لذت ببرین، هر هدایت و اقدامی که میاد رو انجام بدین و برین جلو.
وقتی این قسمت رو داشتم مینوشتم یهو اشکار شد برام که این مدت (از آغازِ چالش، که تازه خود این چالش از خواسته هامون بوده)، کلی اقدامِ عملی انجام دادیم جفتمون.
حرکت کردیم، اقدام کردیم، پیگیری کردیم، تلاش کردیم، همه شون هم با حسِ خوب و رضایت و شادی.
تا چند دقیقه پیش فکرشو نمیکردم چقدر اقدام عملی انجام دادیم تا حالا…
فکر میکردم کاری نکردیم که.
ولی من لیست کارها رو نوشتم که تحسین کنم خودمون رو.
و خداوندی که اتفاقا با این چالش کلی فضای جدید برامون باز کرده برای اقدام های عملیِ جداگانه و عالی.
الهی شکرت.
● دو روز پیش یه لحظه از نظرم گذشت فایلهای ارامش در پرتو اگاهی رو گوش بدم، ولی یادم رفت.
و دیشب دیدم ناعمه جان اسم برده از این فایلها تو کامنتش، چشمام برق زد و هدایت رو دریافت کردم.
دیشب گوش دادم و بسیار لذت بردم.
مخصوصا فایل 6 که در مورد قضاوت هست.
دقیقا برای من بود.
هر چی گوش دادم بیشتر متوجه شدم که دلیل ناخواسته هام تو حیطه ی روابط چی هست.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
به نام خدا، سلام.
– حافظ جونم لالا بود، من و همسرم هم یه شامِ ساده ولی دلچسب کنار هم خوردیم.
میخوام بگم چه غذایی خوردیم چون از برکات و نعمت هاست.
شام، تُن ماهی با شیوید آماده کردم که با نون لواش در کنار هم، با آرامش، حال و حسِ خوب، امنیت نوشِ جان کردیم.
غذا به من خیلی چسبید.
اسمِ غذا لزوماً باعث لذت بخش بودنش نمیشه.
حسِ آدمه که باعث میشه بگم چسبید بهم، به به.
الهی شکر برای همه ی غذاهایی که هر روز نوش جان میکنیم.
– یکی دیگه از لحظات لذت بخش برام اینه:
وقتی چای تازه دم میکنم و با همسرم نوش جان میکنیم.
– این اصل رو از سالها پیش با خودم داشتم:
خوشبختی، لذت بردن از شادی های کوچکِ زندگیست.
و هر وقت که میتونم با شادی های کوچک، خوشحال باشم، یعنی تو مسیر درستم. حالم خوبه.
– خدایا شکرت برای خونه ی گرم، نرم، امن و باصفامون.
صدایِ بادِ عزیزم داره میاد از بیرون.
اینجا چند شبه دیگه حسابی سرد شده.
– دیروز به یکی از هنرجوهای مجازیِ اوریگامی ام (صبا جان) با قلبم پیام دادم که هر وقت اومدن تهران بگن بهم، همو ببینیم.
با اینکه ندیدمشون از نزدیک ولی هنرجومو مثل خواهر زاده ام دوست دارم، مامانشم برام عین خواهرمه.
خیلی خیلی هنرمند، باسلیقه و با شخصیت هستن.
احوالپرسی داریم، گپ میزنیم، عکس های حافظ و خودمو میفرستم براشون.
کلی تبادلِ حس خوب و عشق داریم با هم.
مامانِ قشنگش هدی جان هم بهم گفت ما هم هر وقت رفتیم بجنورد یا مشهد اطلاع بدیم بهشون.
این از اون دیدارهاییه که قلبم میتپه براش.
به امید اون روز.
– سورپرایز شدم:
ایمیلمو باز کردم، دیدم سعیده جانِ قشنگِ شهریاریِ عزیزم برگشته.
خوشحال شدم.
خوش برگشتی عزیز دلم.
– دایره آبی رو دیدم، پاسخ داشتم از سمیه جان و فاطمه جان.
بسیار خوشحال شدم.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
به نام خدا، سلام
– الهی شکر حافظ جون اولین سوپش رو امروز نوش جان کرد.
مرغ و برنج نرم و مخلوط شده که شبیهِ فرنی شد.
خیلی خوشحالم.
چون این مراحل همه شون برام جدیدن، مهارتم داره بهتر میشه،ذهنم هم منعطف تر میشه با کارهای بچه داری.
– همسرم یه کار مهم در رابطه با بهبودِ ماشین انجام داد، الهی شکرت.
– امروز با یه دست چند تا هندوانه برداشتم.
بعد به مشکل خوردم.
با زبانی نیکو و ارام با خودم صحبت کردم:
سمانه جون
دونه دونه کارها رو انجام بده.
عجله نکن.
کار اولی رو انجام بده، تمومش کن بعد برو سراغِ بعدی.
جلوی خودمو گرفتم که خودمو سرزنش کنم.
بعدش که رفتم مشکل رو بررسی کنم دیدم درجه اش کمه خداروشکر.
هم درسش رو گرفتم هم کنترل ذهن کردم.
آفرین.
– امروز قابلمه کوچولوهای حافظ رو افتتاح کردم.
واسش مرغ و برنج رو توش درست کردم.
خیلی برام جذابه که امروز غذاشو با گوشتکوب برقی و کمی آب میکس کردم، به حالت فرنی در اومد و حافظ جون نوش جان کرد.
– الحمدالله که امروز حافظ جون هم فرنی (آرد برنج، آب، کمی شکر) نوش جان کرد، هم سوپش رو.
– نمیدونستم تو وسایل و دستگاه های برقیِ آشپزخونه ام گوشتکوب برقی هم دارم.
آخه از دستگاه مخلوط کنم استفاده نمیکردم و از جزییات قطعاتش هم خبر نداشتم و یادم نمیومد.
خیلی خوشحالم و سپاس گزار که این وسیله ی مورد نیازم برای غذای حافظ رو از قبل داشتم.
یه ظرف استوانه ای هم داره که غذا رو میریزی داخلش و بعد گوشتکوب داخلش رو مخلوط و له میکنه، خوشم اومد از اون ظرف استوانه ای.
– خواهرم تو وسایل سیسمونی حافظ سه تا ظرف کوچک انبار غذا خریده بود.
(چون خواهرم تو فروشگاه لوازم و سیسمونی کودک کار میکنه، همه ی خریدهامونو از همونجا انجام دادیم)
اون موقع فکر میکردم این چیه دیگه.
اصلا به درد میخوره یا نه.
چیزی به خواهرم نگفتم.
امروز که سوپ بیشتری برای حافظ درست کرده بودم، دنبال یه ظرف در دار بودم که غذاشو بریزم توش بذارم یخچال.
دلم نمیومد تو ظروف در دار پلاستیکیِ خودمون بذارم.
تا اینکه خداوند به یادم اورد برم سراغ اون ظرفهای انبار غذا تو خریدهای سیسمونی.
آوردم شستمشون، خیلی باحالن، 3 تا هستن به شکل مثلث طور که میشه از بغل به هم وصل شن، میشه جداشون هم کرد.
هر ظرف دو در داره، یکی بزرگ بالای ظرف یکی کوچک پایین ظرف، در ها رنگی هست، سه رنگ متفاوت.
خیلی وسیله ی کاربردی هست، خیلی خوشم اومد.
خدایا شکرت.
خدایا چقدر کارم رو راحت میکنی.
خدایا تو میدونی من چه ذهنِ سخت گیر و خط کشی شده و دیسیپلین داری دارم، خودت کمکم میکنی که کارهام راه بیوفته و اسان شه.
چند روز بود به خاطر مسیله خوب له شدن غذای حافظ پخت سوپش رو به تعویق مینداختم و خودمم ناراحت بودم.
چون فکر میکردم با چی باید له کنم غذارو که حسابی ریز و روان بشه برای اینکه تو گلوی بچه گیر نکنه خدا نکرده.
بعد که فهمیدم خودم تو وسایلم گوشتگوب برقی دارم روی ابرها بودم.
گاهی ادم یه نعمت یا داشته ای رو داره، اما یادش میره.
وقتی یادش میاد خیلی لحظه ی شیرینیه.
ادم سپاس گزارتر میشه نسبت به نعمت هاش.
– میخوام یه اعترافی هم بکنم …
من تو جهیزیه ام مخلوط کن چند کاره و آبمیوه گیری چند کاره دارم، ولی از اول ازدواج تا حالا ازشون استفاده نکردم.
یعنی 5سال…
سالهای اول ناراحتی پشت ناراحتی که چرا افتتاحشون نمیکنیم.
آخه اون اوایل یه بار اومدیم با همسرم قطعاتش رو سوار کنیم نشد، ما هم ولش کردیم.
یادمه همون زمان، تو دوره عزت نفس که استاد میگفتن هر روز یه کار تعویقی انجام بدین خیلی دوست داشتم استفاده از این دستگاه ها رو شروع کنیم، بلد شیم ولی انجام نشد.
تا الان که برای غذای حافظ کل دو دستگاه و جزییات فراوانشون رو ریختم کف اشپزخونه تا بفهمیم چی به چیه.
مامانم که خونه مون بود ازش کمک گرفتم.
این شد که فعلا متوجه شدیم دسته ی گوشتکوب در حقیقت موتور و برقِ همه ی قسمتهای مخلوط کن هست.
که یکی از کاربردهاش اتصالش به دسته ی گوشتکوبه.
این کشف برام شیرین بود.
چون یه مرحله بهبود حاصل شد تو این دستگاه ها
دیگه خجالت نمیکشم که بگم بلد نیستم کار کنم با وسایل برقیِ اشپزخونه مون.
میگم خدارو شکر که ریز ریز دارم کار کردن باهاشون و نحوه ی اتصال جزییاتشون رو یاد میگیرم.
این تمرین میشه تمرینِ مونتاژِ وسایل :)
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
به نام خدا، سلام
– خانوادگی (من، همسرم و حافظ جون) فایل های استاد رو گوش دادیم.
فایلهای لایو (پروژه خانه تکانی)
– حافظ جون سوپش رو نوش جان کرد.
– به لطف الله، به یه مسافرتِ جذاب داریم نزدیک میشیم.
به شیرازِ جانِ دلم.
(کامنتمو که ارسال کردم رفتم ایمیلمو باز کردم و کامنت اقا ابراهیم رو خوندم، نشونه مو اونجا خوندم، ایشون هم راهیِ شیراز بودن)
– نهار و شام خوشمزه و با عشق پختم.
– کمک های همسرم در بچه داری.
– حافظِ قشنگم.
عاشقشم.
خدا همه ی بچه هارو حفظ کنه در پناهِ خودش.
– کامنت خوندم.
– تو دفترم سپاس گزاری، ستاره قطبی، گفتگوهای دلی با خداوند، درخواست هامو نوشتم.
– گفتگو با مامانم و مادرشوهر عزیزم.
– گفتگو با پدرشوهر عزیزم.
– کلیپ های عروسی مون رو دیدم، خیلی لذت بردم، کلی شادی یادم اومد، کلی دوستان نازنینم رو دیدم، خیلی خوش گذشت به خودم و همه.
– حافظ جونم خوب لالا کرد.
– امروز با ذوق از گوشتکوب برقی استفاده کردم برای له کردن غذای حافظ جون.
خدایا شکرت.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
درود و وقت بخیر سمانه ی عزیزم
مرسی که هر روز میایی و برامون از زیبایی های زندگیت می نویسی
حتی کوچکترین و ساده ترین ها هم زیبا هستند
وقتی کامنتتو می خونم احساس میکنم پیش شماها هستم .
وقتی از گوشت کوب برقی برای میکس کردن غذای قند عسل مون می نویسی کلی ذوق می کنم .
از اینکه با عشق به این کارها رو می نویسی لذت میبرم
سمانه جان تو فقط بنویس و منم عاشقانه خط به خط جمله هاتو با عشق می خونم
مرسی که هر دفعه عکس های جدید میذاری . هزاران هزار ماشاالله باشه برای اون لپ های خوشکل حافظ عجیجم . قربون اون چشای خوشکلش برم .. قربون اون سوپ خوردنش ..
خیلی نگاهش کن . خیلی خیلی ازش لذت ببر .. خیلی زمان زود میگذره و هر یک روزی که میگذره حافظ عزیزمون یک روز بزرگتر میشه !!!!
خیلی روز و شب های قشنگیه خدا رو شکر مطمعن هستم با عشق و آگاهانه از وجود زندگیت لذت میبری چون تو لایق بهترین ها هستی .!!!
سمانه جون مرسی که هستی . مرسی که برامون می نویسی .
مرسی که در این سایت حضور داری عزیزم
مرسی که خانوادگی فایل های استاد را تماشا میکنید
از عکس عروسیت نوشتی خیلی لذت بردم
کاش یکدفعه هم عکس عروسیت و بذاری . خیلی عکس های زوج ها رو دوست دارم و از عشق و نگاه عاشقانه شون لذت میبرم
انشالله بسلامتی و بخیریت و خوبی و خوشی و سلامتی برید حافظ شیراز از قول منم به حضرت دوست حافظ شیرازی سلام منو برسون و سفر بسلامت .
سمانه جون برای تو و همسر عزیزت و حافظ جان بهترینع بهترین ها رو آرزومیکنم و بقول خودت فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
سلام رویا جانِ مهربانم.
ممنونم که با عشق کامنتهامو میخونی و پیگیری میکنی.
همه ی این جملات زیبایی که تو کامنت برام مینویسی از قلبِ بزرگت میاد.
مرسی برای وسعتِ روحت.
مرسی که با زبان و کلامت ما رو نوازش میدی.
من و حافظ خیلی سعادت داریم که دوستانِ نازنینی چون شما داریم.
ممنونم از تحسین هات و دعاهای خیرت رویا جانِ نازنینم.
بهترین ها برای شما و عزیزانت.
سرشار نعمت و روزی و سلامتی و شادی باشی هر لحظه.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت