زیبایی ها را ببینیم - صفحه 3

1401 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «Nafis» در این صفحه: 38
  1. -
    Nafis گفته:
    مدت عضویت: 1083 روز

    سلام مامان سمانه

    نمی دونی چقدر ذوق دارم برات بنویسم الان همه خوابن و من بیدار، از ذوق گفتن خوبی ها و مهربونی های خدا‌‌.

    امروز قرار بود یک مهمونی زنونه برم، صبح که خدا بیدارم کرد براش نوشتم تو مهمونی کسی ازم راجع به دکتر و درمان و چی شد و چطوری و این ها نپرسد ، دوست ندارم حس قربانی بودن توی خودم بیدار بشود یا با دلسوزی و ترحمشون جلب توجه کنم . چیزی که اصلا تو ذهنم محال بود انجام بشود. مگه میشه بری یک مهمونی خانمها باشن و نپرسن چکار می کنی!

    از قصد یکم دیر تر رفتم و سراسر مهمونی با احترام و عشق باهم برخورد شد و تازه یکی هم بابت خوش رو بودن و اینکه همیشه انرژی خوبی دارم ازم تعریف کرد. کلی خوش گذشت و انگار خدا از حافظه همشون پاک کرده بود که از من سوالی بپرسن! تو راه برگشت به خونه اینقدر ذوق داشتم که نگو همش می گفتم مگه میشه ! اصلا نگذاشتی آب تو دلم تکون بخورد! آخه قبلش خودم را داشتم آماده می کردم که اگر ازم پرسیدن، چجوری جواب بدم که هم محترمانه باشد هم بپیچونمشون و از اونجایی که تو پیچوندن آدم ها اصلا مهارت ندارم (البته خداروشکر) معمولا کار خرابتر میشود و موضوع کش دار تر. ولی وقتی خدا برات همه چی را منیج کند بهترین کار ها رقم می خورد.

    صبح یک مکالمه تلفنی داشتم یک بحث احکامی ریز بوجود آمد که من خیلی اعتقادی به این صحبت ها ندارم و بعدش من شروع کردم به انتقاد کردن ، در حین کامنتت را خوندن (راجع به خانم ز)به خودم اومدم گفتم بابا..تو دوسال عضو این سایتی سه ساله با قوانین آشنا شدی این همه استاد می گویند تمرکز رو خواسته ها، کانون توجهتون به هر چی باشد از جنس همون را دعوت می کنید به زندگی ، باز که داری همون اشتباه گذشته را می کنی ، بعد گفتم اشکال ندارد سمانه جون را ببین میگه آرام آرام درست میشه سخت نگیر سرزنش نکن کوچولو کوچولو اصلاح کن . در واقع تصمیم بزرگ بگیر اما قدم های کوچک بردار. همین که فهمیدی این اشتباه است همین یعنی پیشرفت یعنی اصلاح ، یعنی درست میشود ادامه بده مسیر درسته .

    با عشق برات نوشتم با عشق حافظ را ببوس، ماشاالله بزرگ شده . عکس پروفایلت که عوض میشود کلی ذوقم شکفته می شود که قد کشیدن و رشد حافظ را می‌بینم. خدا برات حفظش کنه.

    در پناه رب العالمین خدای رحمان الرحیم تندرست و شاد و ثروتمند باشی.728

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    Nafis گفته:
    مدت عضویت: 1083 روز

    سلام سمانه جانم

    امان از این دل که یک بند میگه سمانه سمانه سمانه ، برای سمانه بنویس.

    نمی‌دونم چرا حتما یک سَر و سِرّ ویژه ای با خدا پیدا کردی چون می خواستم این مطلب را توی کامنت جدا بنویسم اما نذاشت از بس گفت سمانه سمانه.

    شایدم به خاطر دلبری های حافظ است که با عکس عوض کردن ها هوش و حواس ما را به کل پرت کرده ، اگر دستم می رسید گازش می گرفتم:) اون خوردنی خوشمزه را:) به نظرم خدا هیچ چیزی تاکید می کنم هیچ چیزی را شیرین تر از بچه برای آدمیزاد نیافریده :)

    یک فیلم برام فرستادن دوشنبه احتمالا تا الان به دست شما هم رسیده باشد، اما من چون فضای مجازی را کم کردم دیر به دیر نگاه می کنم الان دیدم که نشون میده ماشین حمل پول تو سن دیگو کالیفرنیا چپ کرده تمام پول ها پخش اتوبان شده و زمین با پول فرش شده و ماشین ها ایستادن و هر کس هر چقدر می تونه پول بر می دارد. اصلا نمونه از این واضح تر که خدا هزار راه دارد برای رسوندن ما به خواسته هامون ؟ وقتی تو مدار درست باشی و نگی چطوری؟ از کجا ؟چجوری ؟مگه میشه ؟ خوشبختانه این بار با دیدن اینهمه پول و آدم های خوشحال پاشنه اشیلم نزد بالا ! والای خوششششش به حالشووووون ، کاششششششکی منم اونجا بودم . خدایاااا بده شانس! بر عکس بعد از کامنت آگاهی بخش و تاثیر گذار غزل جان، دارم بیشتر متوجه می شوم و میبینم ما غرق در نعمتیم. من غرق در نعمتم و حواسم نیست. آخر قبلاً تو ستاره قطبیم از خدا می خواستم، خدایا امروز منو غرق در ثروت و نعمت کن ! نگو بابا! من آلردی غرق در نعمتم حواسم نیست .مثل اون ماهی که می گوید اقیانوس را می خواهم ،بهش می گن توشی !میگه اینکه فقط آبه؟

    چند وقت افت فرکانسی شدید داشتم برات هم نوشته بودم از خدا می خواهم اگر استاد دوره جدیدی می خواهند لانچ کنند شکر گزاری باشد . همه ما دچار بالا پایین شدم می‌شویم فقط خدا کمک کند بتونیم دوباره برگردیم به صراط مستقیم. که هر چی زودتر برگردیم بیشتر به نفعمون است.

    الهی شکر یک ترمزی را که دیشب یکهو فهمیدم برات می گویم،.

    من زمانیکه می خواستم ازدواج کنم فقط تو تجسمات خودم بودم هر شب قبل خواب بهش فکر می کردم اصلاً بدون فکر کردن بهش خوابم نمی برد ، فکر می کردم و کیف می کردم و می خوابیدم و الگوهای دور و برم هم خوب بودن، نه در حد استاد اما میشه گفت خوب؛ وفادار و خانواده دوست همگیشان.

    نکته «من نمی گفتم چرا اون دارد من ندارم؟» حسرت نداشتم حسادت نمی کردم احساس کمبود و شوهر تموم شد و دیگر به من نمی‌رسه و …. هیچی، یک رهایی کامل با حس خوب که الان نتیجه اش بیست سال زندگی مشترک است که برای بسیاری از دوستان و آشنایان زبانزد است . یعنی اینقدر واضح است که تقریباً یکی دو هفته بعد مهاجرتم با اینکه تمام آدم های اطرافم تغییر کردن و هیچ شناختی از قبل با ما نداشتن ، بهمون می گفتند.

    مورد بعدی بچه دار شدنم بود . با اینکه مدتی طول کشید تا خدا بهمون بچه بدهد، من تو طول این مدت نگفتم چرا بقیه دارن من ندارم؟ نمی گفتم پس کی ؟؟ عجله داشتم !اما حسادت نداشتم! چرا اون دارد من ندارم نداشتم! !

    و اما پاشنه آشیل در مورد ثروت ، چرا اون دارد من ندارم؟ آخ آخ چه سمی. حسودی .

    اَلْحَسَدُ یَأْکُلُ اَلْحَسَنَاتِ کَمَا تَأْکُلُ اَلنَّارُ اَلْحَطَب

    حسد نیکیها را مى خورد همانگونه که آتش هیزم را.

    نیکی ها هم که معلومه همون فرکانسهای خوب است.

    یا همون حسود ، هرگز نیاسود خودمان.

    خیلی خوشحالم این ترمز را پیدا کردم . خدا را شکر. خیلی خوشبختم که با استاد و این سایت و دوستان جواهری مثل تو عزیزم آشنا شدم .

    یک حکایتی شنیدم از باور های مردم بومی دلتای رود آمازون که خوشبختی را در این می‌دونن که –تو مسیر زندگیت آدم های خوب قرار بگیرن– ، این یعنی خوشبختی.

    خوشبختی یعنی همه چی را با هم داشتن ، توحید پول و ثروت و سلامتی و روابط عالی و خدا و خر و همه چیو .

    یعنی تو صراط مستقیم بودن . یعنی خدا بیاوردت تو راهو با استاد و سایت آشنات کند. یعنی تو مسیر زندگیت این ها را قرار بده برات . و تو لاجرم باهاش برخورد می کنی ، لاجرم.

    سمانه جان می دونم عاشق نوشتنی ولی نمی دونم عاشق خوندن هم هستی یا نه! انی وی، ببخش خیلی طولانی شد ، گفتم قرار بود یک کامنت مستقل باشد.

    حافظ را بچلون. بهترین حال دنیا را برات آرزو میکنم 746

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    Nafis گفته:
    مدت عضویت: 1083 روز

    سلام سمانه جانم

    مامان بهبود گرای مستمر

    اول حافظ را ببوس

    از دوشنبه احساس ناتوانی و ناامیدی اومد سراغم تو ستاره قطبیم گفتم خدایا فقط حس شادی دیدن نعماتی که الان دارم و امیدم را به زندگی برگردون . بعد چند تا مثال از دور و بری های خودم که تو چالش ها خودشون را نباختن برای خودم زدم، ولی انصافا خدا سنگ تموم گذاشت برایم و تونستم نعماتم را ببینم حالم رو به بهبود رفت و امروز دیدم من چقدر نسبت به قبل عوض شدم!!! معمولاً آدم آن تایمی هستم و اگر دیر به جایی می رسیدم عصبی می شدم اما دیدم بهتر از قبلم شدم بچه ام وقت دکتر داشت می خواستم سر وقت بریم اما نشد اگر من قبلی بودم کلی اوقات تلخی می کردم ،کل مسیر سر شوهرم غر می‌زدم ، اما اون بار یکم ناراحت شدم و بهم ریختم بعد گفتم حتما خیر است و ما در بهترین زمان بهترین مکانیم زود تونستم خودم را جمع و جور کنم و این بار نذاشتم منو بهم بریزد از اول گفتم در بهترین زمان در بهترین مکان هستم و با آرامش رسیدیم و همه چی عالی بود..

    ولی این تغییر آنقدر نامحسوس بود که اگر از خدا نخواسته بودم نعماتم را نشونم بده محال بود یادم بیفتد.

    نعمت آرامش

    نعمت حرف زدن با خدا ی رفیق

    نعمت دیدن نعماتی

    البته که هیچوقت نمیتونم شکر نعماتش را به جا بیاورم و ذهنم اصلا گنجایش تمام نعماتی را که بهم داده شده ندارد اما همین قدر که امروز تونستم به فرکانس شکرگزاری برسم حالم خوب بود امیدم به زندگی برگشت خداروشکر.

    سمانه جانم منم باشما موافقم رویا جان واقعا از ته دل سپاسگزاری می کند و برای همین وقتی از دل می نویسد به دل میشینه. این هم یک نعمتی است که خدا بهمون داده ، دوستان سپاسگزار و مثبت اندیش و توحیدی.

    ممنونم از یاد اوریت برای حس کردن خواسته طوری که داریش .

    من قبلاً این حس را امتحان کردم جواب گرفتم ولی انگار برای خواسته های جدیدم یادم می رود، شایدم هنوز به فرکانسش نرسیدم باید سعی کنم بیشتر تو حال خوب بمونم در طی روز .

    در مورد عکس پروفایلم ، راستش با خودم می گفتم مناظر این جا خیلی قشنگ تر از من است بگذار بچه های سایت ببینند و تصویر سازی کنند بعد دیدم این از کمبود عزت نفس می آید من خودم قشنگترین هستم چون من اشرف مخلوقات هستم ممنونم یادم انداختی و این ترمز را شناسایی کردم ، در بهترین فرصت انشالله عکسم را چنج می کنم754

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    Nafis گفته:
    مدت عضویت: 1083 روز

    سلام سمانه جانم

    این عبارت رو هم می تونی تو قسمت باورهای تقویت کننده دوره لیاقت بنویسی خیلی با حاله.

    یعنی ….. می تونه خدا نمی تونه !

    یک فکر خوبم از دیروز به ذهن من رسید ، باور کمبود به شکل های مختلف می آید وقتی متوجهش می شوم به خودم می گویم ،به من چی ؟ مگه صفت منه رزاق بودن ،مگه وظیفه منه ، نه! پس به من چه! چطوری ، از کجا ، بهتره وظیفه خودم را انجام بدهم . همون کنترل ، ذهن کنترل ورودی ها ، تمرکز به خواسته ، موندن تو احساس خوب ، توجه به نعمت ها و شکر گزاری….

    از طرز تغییر فکرت هم خوشم اومد در مورد شیر خوردن بچه ، استاد تو دوره اعتماد به نفس و بقیه جاها می گویند واکنش افراد به یک اتفاق مشابه تعیین می کند کی موفق میشود . فایل مصاحبه استاد با استاد شعبانعلی را تو سایت دیدی ؟ آقای شعبانعلی از مدرسه علامه حلی اخراج شده چند نفر دیگر هم با ایشون اخراج شدن اما خودشون می گویند این باعث نشد من خودم را ، زندگیم را ببازم، من راه خودم را رفتم . اتفاقاً به جایگاه استادی در حوزه روانشناسی شناختی رسیدن.

    هر نگاهی هر فکری که باعث بشود ما حالمون بهتر بشود یا نه ! تو حال بد نمونیم اون کمک کننده است.

    یک مدتی است دارم سعی میکنم هرچی که اون لحظه به دلم می افتد را انجام بدهم. چند شب است حدود ساعت سه صبح بیدار می شم به خاطر اضطراب های مالی که سراغم می آید و فکر و خیال نمی گذارد بخوابم امروز هم همینطور شد به خدا گفتم تو که می دونی من دوست ندارم این ساعت بیدار شوم بدخواب می شوم و بعد نمی تونم ساعت شش بیدار شوم و اذیت می شوم فرکانسم پایین می آید ،بگزار من بخوابم اما دیدم خوابم نمی برد ، یکهو به ذهنم رسید مگه دو روز ه تو ستاره قطبی ات ننوشتی ، قرآن با صوت بشنوم و نشده؟ خوب الان وقتش را داری ، رفتم تو سایت ها و دو تا سه تا سوره شنیدم و با حال عالی خوابم برد صبحم ساعت شش و نیم سر حال پاشدم. مثل برنامه هر روزه ام که اول دو صفحه قرآن رندومی می خونم ، قرآن را باز کردم وَأَنَا اخْتَرْتُکَ فَاسْتَمِعْ لِمَا یُوحَى

    و من تو را برگزیده ام پس بدانچه وحى می شود گوش فرا ده!!!

    یعنی سمانه جان خودت می تونی بفهمی چه حالی شدم وقتی خوندم .

    هر چی بهت می گویم را مثل بچه آدم گوش کن

    یعنی خدا می خواست اینو بهم بگوید:)

    کل اون دون دو صفحه برام درس بود الان مجال بیشتر نوشتنش نیست.انشالله در یک فرصت دیگر.

    در ضمن بسته پستی ام هم صحیح و سالم به دستم رسید با همون فالله خیر حافظا و هو الرحم الراحمین.

    بوس های فراوان برای سمانه با باورهای قدرتمند کننده فراوان.

    771

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    Nafis گفته:
    مدت عضویت: 1083 روز

    سلام سمانه جانم

    الحمدلله که خبر سلامتی ازت شنیدم. اتفاقاً امروز تو موقعیتی قرار گرفتم پیش خودم گفتم که می تونستم سوالی از معلمم بپرسم یا نه بعد گفتم یعنی معلم می دونه خدا نمی‌دونه! باید از خدا بپرسی .بعد دیدم انگار وارد لبه باریک تفاوت عزت نفس و عدم اعتماد به نفس شدم ، برگشتم به حسم مراجعه کردم ، چرا نمی خواهی بپرسی ؟ چون خجالت می کشی از اینکه نمیدونی و بقیه می فهمن که تو نتونستی انجام بدهی. پس بدون مکث سوالم را پرسیدم و کمی بهتر شدم.

    خوشحالم با چالش ها روبرو شدی و سر بلند بیرون اومدی و خوشحالم راه حل های جدید و گفتگو های ذهنی بهتری در مورد چالش ها داری.780

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    Nafis گفته:
    مدت عضویت: 1083 روز

    سلام سمانه جان سلام حافظ جان شیرین مثل قند و نبات.

    ممنونم از تحسینت من امروز این کامنتت را دیدم!! با اینکه همیشه کامنت هات را دنبال می کنم اما تعجب کردم چطور ندیدم و امتیاز هم نداده بودم!!

    حتماً امروز روز درستش بوده:)

    شاید برای اینکه دارم روی قسمت کم اهمیت بودن نظر بقیه کار می کنم و یکی از مواردی منتظر تایید و تحسین شدن است مثل ستاره های سایت با نقطه آبی می خواهم وابسته نباشم و جهان دارد بهم کمک می کند،خداروشکر مورد دیگر شخصیت وابسته داشتن است و مورد آخری بدون تغییر موندن است.

    ممنونم از تحسینت اتفاقاً دکتر دندانپزشک هم یک خانم موفق و با احساس عزت نفس حسابی بالا بهم می گوید من عاشق خنده های تو ام خنده هات واقعی اند مصنوعی نیستن حقیقی می خندی .

    سمانه جان در مورد تحسین کردن دیگران خیلی خیلی خوب شدم اوایل که شروع کردم به تحسین آگاهانه از روی سری فایل های باور های قدرتمند کننده ،یک حس کمبود تو نداری اون دارد با مخلوط حسادت را باید کنار می زدم و به تحسین می رسیدم اما الان کاملا خالص و ناب تحسین می کنم

    در اون فایل مذکور کامنت شما را خواندم که نوشته بودی در خانوادتون تحسین کردن دیگران مرسوم و معمول است و این تو ذهنم حک شد وقتی تحسین می کردم یاد این می افتادم که خانواده ام را دارم با یک روحیه خوبی تحسینگر رفیق می کنم عوض حس بد حسرت و حسادت.

    همیشه لبت خندان دلت شاد و تنت سلامت در پناه رب العالمین باشید بوس های گرم به لپهای گل انداخته ی پاییزی تون782

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    Nafis گفته:
    مدت عضویت: 1083 روز

    سلام سمانه جانم

    وقتت به خیر ایام به کام ، می خواستم بگم بلا به دور اما ایام به کام بهتره انرژیش مثبت تر است.

    این پیام صرفا جهت تشکر از سوالی است که توی عقل کل پرسیدی راجع به حرف های حاشیه ای که جواب های عالی تری را همراهش آورد بخصوص جواب رویا جان بیشتر بهم نزدیک بود.ممنون از جفتتون.

    ذهن بهبود گرا سوالات خوب و رشد دهنده می‌پرسد.

    یک بوس سفت به عکس جدید پروفایلت با حافظ خوردنی، در آغوش الله باشی تا ابد

    800

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    Nafis گفته:
    مدت عضویت: 1083 روز

    سلام سمانه جان

    سلامی با عشق به دوستی از سر عشق.

    تولدت مبارک .

    پا به این دنیا نهادنت مبارک ,بزرگ شدن و تو مدار عشق ،دوستی ،توحیدی شدن قرار گرفتنت مبارک .

    از این کلمه توی کامنتت خیلی خوشم اومد عشق بی توقع. عشق بی توقع

    روز دوم از پروژه خانه تکانی ذهن فهمیدم شور و شعفم را از دست دادم فهمیدم باید تو خودم پیداش کنم . خلوت گُزیدم ، اجازه دادم به خودم آرام بشم ، و خدا را بغل کنم . البته او همیشه آغوشش باز است ولی گاهی ما گریز پای میشویم شیطنت می کنیم دور میشویم. خلاصه اومدم تو بغلش و الان خوبم به لطف خود لطیفش . آرامم ، اما نه به این معنا که نجواها سراغم نمی آیند! به این معنا که به او کمی نزدیک‌تر شدم .

    به اندازه‌ای که باورش کردم آرامم.

    به اندازه‌ای که باورش کردم آسانم

    به اندازه‌ای که باورش کردم خوش حالم

    و هر وقت دوباره دچار تزلزل می شوم می فهمم دوباره ایمانم توکلم کم شده و قدرتش را دست کم گرفتم

    عزیز جان

    می‌دونم تولدت 27 آبان است ولی نمی‌دونم پیامم را کی دریافت می کنی . در هر حال هر روز متولد بشوی… آرام…. در آغوش خدا

    بوس به روی بهشتی ات

    و

    بوس به لپای نرم و خوردنی حافظ

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    Nafis گفته:
    مدت عضویت: 1083 روز

    سلام سمانه جانم

    دوست آشنای قلبم، چطوری رفیق شفیق. اول اون لپای حافظ جان را یک ماچ آبدار بکن بعد بیا بقیه کامنت را بخون.

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    آخیش جیگرم حال اومد . هیچ چیزی تودنیا به اندازه بچه خوشمزه نیست .

    مامانم می گوید بچه ها تازه عهد هستن یعنی عهد و پیمانشون را با خدا هنوز یادشون است. به خاطر همین اینقدر دوست داشتنی اند. به خاطر اون ذات پاک توحیدی شون است که هنوز با محدودیت های دنیایی که ما ساختیم محدود نشده .بیشتر به اون عظمت به نهایت الهی وصل اند .

    دلم هوای اون کامنت هایی را کرده که پشت هم برای هم رد و بدل می کردیم.

    و خوبه که هر جا ی این سایت باشی میدونی این تکه ” زیبایی ها را ببینیم” قُرُق سمانه جان صوفی است . پس پیدا کردنت راحت ، هیچوقت گم نمی‌شوی:)))

    هرچند همیشه استقبال و افتخارمی کنم از اینکه برام پاسخ بگذاری اما الان دیگر می‌دونم خوبه رها باشم و بگذارم توهم رها باشی و مقید پاسخ نوشتن برام نباشی . البته که

    چه برای پاسخ به من بنویسی چه برای خودت به ذاته خود کامنت نوشتن ارزشمند است .

    سمانه جانم این همه نوشتم تا برسم به اینجا که استاد می گویند : باید بپذیری که مسئول 100 درصد اتفاقات زندگی ت خودت هستی . همین اولین اصلی که اگر نپذیری اصلا با من ادامه نده!

    منم تا حالا فکر می کر دم خوب من دیگه پذیرفتم اصلا این همه روی خودم کار کردم منظم دارم فایل گوش می‌دهم مکتوب می کنم هر چی استاد می گویند کله تکون می‌دهم و به به درسته سَر می‌دهم . تا اینکه

    دیروز پسرم ظرف غذاش را مدرسه جا گذاشت منم عصبانی شدم البته نه به شدت قبل.

    گفتم حالا که حواست جمع نبوده از فردا دیگر چیزی نداری ببری مدرسه گشنه می مونی . طفلک با همون لحن کودکانه اش گفت خوب مامان : بریز برام تو پلاستیک . گفتم نه ! نمیشه باید حواست را جمع می‌کرد ی.

    بعد که به خودم اومدم دیدم با این کارم احساس لیاقت بچه را نابود کردم ):

    یعنی به خاطر یک اشتباه تو لیاقت داشتن چیزی را نداری و بد تر این بود که اون پذیرفت ! و صبح حتی نیومد ببینه چیزی براش گذاشتم یا نه!

    همون دیشب که این اتفاق افتاد به همسرم گفتم : می‌دونم این کار درستی نبوده البته ما مقصر نیستم با ما هم همینجوری رفتار کردن !!!

    همسرم گفت : اتفاقأ ما مقصریم . الان می خواهی بگی پدر مادر هامون با ما این رفتار را کردن و مسئولیت اعمالمون را نپذیریم . ولی استاد این را نمی گویند ! و من دیدم درسته .

    بله سمانه عزیزم این یعنی یک جاهایی نشتی دارد ! هنوز ،درز دارد! هنوز، هر چی که هست من باید درست کنمش این مسئولیت من است اگر هنوز زندگیم اون چیزی که می خواهم نیست یعنی من هنوز جای کار دارم .

    هفت شهر عشق را عطار رفت (منظور استاد) ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم .

    حالا برویم سراغ درس هاش .

    خوب دانش آموزان عزیز نکات کنکوری را دقیق یادداشت کنین(((((:

    I’m just kidding.

    1.من پذیرفتم اشتباه برخورد کردم و یادم اومد استاد تو دوره عزت نفس می گوید اشتباهاتی در حق پسرشون کردن و بعد خودشون را بخشیدن و یادشون اومده اشتباهاتی که والدینشون در مورد خودشون انجام دادن به ایشون آسیب نرساند ه و الان تو این جایگاه هستن .

    2 با سرزنش و احساس گناه باعث میشوم بازم این موضوع تکرار بشود

    3 مسئولیت رفتارم با من است نه والدینم

    4 میتونم تمرین کنم و یادم بیاورم همین اتفاق را و برای موارد مشابه واکنش هیجانی کمتری به خرج بدهم

    5 احساساتم را بتونم بهتر کنترل کنم

    6با تنبیه و سرزنش بچه ، کمکی بهش نمی کنم

    سمانه جان خیلی طولانی نوشتم من اینقدر عادت ندارم ولی انگار خیلی دلم تنگ شده بود

    دوستت دارم هوارتا بوس به دوتاتون هزارتا.

    در پناه نگهدارنده آسمان ها و زمین محفوظ باشی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    Nafis گفته:
    مدت عضویت: 1083 روز

    سلام سمانه جان شکرگزار ، بهبود گرا و با پشتکار

    همونجور که تو کانتکت موبایلت اسم ها را با صفت زیبا گذاشتی (((:

    ایده خوبی است چون ناخودآگاه ذهن را عادت می‌دهد به نکات مثبت طرف

    الان وقتش بود دقیقا

    وقت نوشتن کامنتت

    خوب میدونی و درکم می کنی آدم های برنامه ریز وقتی برنامه شون بهم بخورد چقدر ناهماهنگی تو ذهنشون ایجاد می‌شود امروز بعد کلی برنامه چیدن وقت تنظیم کردن و نیم ساعت جلوتر رفتن دکتر وقت را کنسل کرد اولش بهم ریختم همون برنامه پیش فرض اجرا شد.

    اما بعدش گفتم حتما خیری توش بوده .

    بعد دست پیش گرفت که چرا از اول خوب عمل نکردی !!

    و این جمله سعیده جان که برام نوشتی مفید واقع شد

    اما در نهایت ذات تو سرعتی و ذات من دقتیه.

    ما نمی تونیم خودمون رو کامل عوض کنیم اما به اندازه مناسبی می تونیم تعدیلش کنیم.

    البته که ذهن به همین قانع نشد و رفتم دو فایل مورد علاقه ام را از سایت گوش دادم

    جهان مانند آئینه عمل می کند

    جهت دهی آگاهانه به کانون توجه

    کامنت خوندم

    برای یکی از هم سایتی ها کامنت نوشتم

    و الان با حال بهتری اومدم که ازت تشکر کنم

    ممنونم که بهبود همیشگی را یاد آوری می کنی

    تبریک می گویم برای مستقل شدنت در حمام و دکتر بردن حافظ

    ممنونم برای استمرار توی مسیر رشد

    میدونی الان یکهو یاد حافظ جان افتادم که چطور از اینکه روز به روز و ماه به ماه رشد می کند لذت می بریم اما همین بهبود های هر روز و کوچک خودمون چون فیزیکی نیستن را به چشممون نمی آید .

    در هر حال فرقی نمی کند اون لپای حافظ را باید سفت ماچ آبدار بکنی یک بغل سفت هم فشارش بدهی بگی این خاله نفیسه بود آنقدر که دوستت دارد می چلونتت

    نه ! شوخی کردم دلم نمی آید آروم ببوسش فشارش هم نده .

    خدا ، حافظ قلب مهربون جفتتون باشد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: