زیبایی ها را ببینیم - صفحه 52
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-22.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباس منش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباس منش2015-09-12 13:15:272020-08-22 01:48:58زیبایی ها را ببینیمشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام اللهِ هادی.
سلام.
ادامه قشنگی های 22 اسفند 1402- سه شنبه جان.
……………………………………………………………………………..
15- امروز یه اتفاقی افتاد در جهتِ اثباتِ اینکه خدا حواسش به همه چیز هست.
اصلا مهم نیست من بدونم یا ندونم، یادم هست یا نیست…
وقتی هر روز از خودش هدایت میخوای، بهش اعتماد و باور داری، اونم هر لحظه برنامه هاتو هماهنگ و چیدمان میکنه به بهترین شکل.
امروز آزمایش دادم، از آزمایشگاه زنگ زدن ممکنه به خاطر آخر سال به تاخیر بخوره جوابش تا یه هفته.
خدا خودش به زبونم آورد بگم من باردارم و این جواب برای دکترم مهمه…
گفتن باشه، حاضر شد بهت زنگ میزنم.
من اصلا حواسم به این نبود که هفته آخر سال هست و ممکنه تاخیر داشته باشه…
ضمن اینکه من ان شالله ماه آخر هستم و جواب هر آزمایشی برامون مهمه.
البته که من و نی نی تحتِ حمایت و مراقبتِ الله هستیم.
از اول بودیم تا همیشه هم هستیم.
ولی تماسِ امروز برام خیلی جالب بود، چون 8 صبح آزمایش تحویل داده شده، یکبار 10 صبح باهام تماس گرفتن که میس کال شده و بار دوم 12 مجدد تماس گرفتن که صحبت کردیم…
بسیار شگفت زده شدم از چیدمان خداوند برام، وقتی که خودم حتی فکرشو هم نمیکردم چه برسه بخوام پیگیری کنم.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
16- اقدام عملی و اساسی برای حلِ مشکلِ چاهِ آشپزخونه مون امروز آغاز شد، بسیار خوشحال شدم، چون چندین مرتبه چاهِ آشپزخانه ما و دو واحد دیگه از بلوک به مشکل خورده بودیم.
17- نهار خوشمزه مون سبزی پلو با ماهی.
18- همسایه های بامحبتمون.
19- تماس همسایه مون و توجه و مهربونیش.
خدایا، سپاس گزارم برای همه ی قشنگی هایی که نوشتم و ننوشتم.
به نام خدا
سلام.
قشنگی های 22 اسفند 1402- سه شنبه جان.
……………………………………………………………………………..
1- فایل خالق شرایط یا قربانی شرایط اومد سر راهم.
عالیه، مثل همیشه.
واژه ی وابستگی/ چسبندگی در روابط رو که شنیدم خیلی جذبش کردم.
بهتر درک میکنم یعنی چی و ریشه شو تو خودم حس کردم.
استاد جان، مرسی.
2- سلامتی خودم و عزیزانم.
3- خوابِ خوبِ دیشب تا صبح، استراحت بینِ روزِ عالی.
4- یادآوری های امروز:
* هر وقت قفل شدم تو مسیله ای، از خدا بخوام آسانم کنه بر آسانی ها.
از خدا بخوام چطوری میتونم حلش کنم یا راه حلش چیه؟
* خودت خودتو تحسین کن، اینطوری دیگه دنبالِ تاییدِ بیرونی نیستی.
* حرفت رو با قلبت بزن، نه با ذهن و منطقت.
میخوای پاسخ بدی به سوالی، با قلبت پاسخ بده.
هیچ اشکالی نداره اولش سکوت کنی و سریع پاسخ ندی عزیزم.
* به گفتگوهای درونت گوش بده، ببین چی میگن، چی شده؟ چرا اینطوری میگن؟ حالا چیکار باید براشون بکنم؟
* تو تلاشت رو بکن واسه رسیدن به خواسته ات، باقیشو بسپر به خدا.
* خودتو تحسین کن، حتی واسه یه ذره کارِ خوب، یا بهبود.
حتی اگه کامل و پرفکت نباشه.
حتی اگه همیشگی نباشه و فقط یه بار یا چند بار انجامش دادی یا میدی.
5- با خودم صحبت کردم امروز، اول کتبی، بعد شفاهی، خیلی کیف داد.
حسِ رهایی، سبکی، آرامش داشتم.
6- دایره آبی دیدم صبح کنار پروفایل قشنگم، ذوق کردم، پیام دوست عزیزم رسید دستم.
7- آغاز ماه مبارک رمضان.
حسم نسبت بهش شادی و آرامشه.
خوش بگذره به همگی.
8- انجام کارهای بهبود بخش برای خودم و خانه.
اینکه چند تا مسیله رو با ارامش و سادگی حل کردم.
9- یه پروسه پزشکی رو دیروز صبح آغاز کردم، امروز صبح عالی به اتمام رسید. (ن ا)
10- آسان شدنم بر آسانی ها در دو مورد: ن ا- گ.
11- صبحانه ی خوشمزه.
12- همسرم 2 تا هدیه دریافت کرد.
13- پیام به معلمِ نازنینم و پاسخِ محبت انگیزِ ایشون بهم.
14- صبح، پیامم تو این صفحه پرید.
ریلکس بودم، موکولش کردم به بعد.
الان نوشتم و فرستادم.
چقدر این کنترل ذهن خوبه.
️خدایا، سپاس گزارم برای همه ی قشنگی هایی که نوشتم و ننوشتم.️
به نام الله
سلام.
ادامه قشنگی های 21 اسفند 1402
21- مرسی برای هدیه ای که وارد خونه مون شد. (روزی غیر حساب)
22- نهار بسیار خوشمزه مون، در کنارش سالاد شیرازی جان.
23- اینترنت وای فای خونه مون.
24- بسته همراه اول موبایلم.
25- موبایل عزیزم.
26- سلامتیِ خودم و نی نی و همه ی عزیزانم.
27- نون پنیر گردوی فوق العاده خوشمزه.
28- انجامِ فرایندی که دیشب تو ذهنم سخت بود، امروط صبح با هدایت خدا آسان شد و عالی انجامش دادم تا شب. (ن ا)
29- استراحت های عالی و با کیفیت امروز
30- آب خوردن.
سپاس گزارم برای همه ی این قشنگی هایی که نوشتم و ننوشتم.
الهی شکرت
سلام بر سمانه جان عزیزممم
اقا من اومدم کامنت بنویسم توجهم جلب شد به کامنت های شما و طی بررسی که کردم..از 7 بهمن شروع کردین به نوشتن زیبایی های هرروزتون
اول اینکه چندتایی از کامنت هاتون رو خوندم و ایده بسیار جالبی گرفتم که قبلش استارتش رو توی دفترم زده بودم(درواقع مسابقه گذاشتیم با خواهرم تا ببینیم هرروز کی امتیاز بیشتری به دست میاره و هر نکته ی مثبتی هم یک امتیاز داره و اگر در طی روز منفی صحبت کردیم هم یک امتیاز منفی میگیریم..و ایده ای که از کامنت شما گرفتم این بود که شما ریز جزییات ترین و تکراری ترین نکات روز رو هم جوری که انگار جدیده خیلی صادقانه نوشته بودین و میشد لبخند شمارو موقع نوشتناونها حس کرد
دومین مورد این استمرار بی نظیر شماست..ایول.اینکه هرروز بیای بنویسی فوق العادس..واقعا تحسینتون میکنم عزیزجان
همیشه سالم و ثروت باشینن..من هم هرروز میام تا کامنت های زیبای شمارو بخونم
سلام مهسا جانِ نازنین.
خیلی ازت ممنونم برای پاسخی که برام نوشتی، توجهت به کامنت هام، تحسین کردنم و مهربونی که برام فرستادی با قلبِ مهربونت.
استمرار در این ایده رو مثلِ خودِ ایده ی روزانه نویسی در سایت از قشنگی های هر روزم، از خداوند دارم.
خودشه که هدایت و حمایتم میکنه تو این مسیر زیبا و بهبود بخش، ثابت قدم باشم.
اوایل فکر میکردم مواردِ تکراری، نوشتنشون بیمزه است.
بعد درک کردم، نه، وقتی یه نعمتی رو داری و بهره مندی ازش، کوچکترین کار تشکر کردن بابتشه.
یادِ استاد میوفتم به عنوان الگوی قشنگِ خودم، که هر بار تو ویدیوهای زندگی در بهشت چنان شاکر خداوند هستن برای دریاچه، شنا در دریاچه، طبیعت، آب و هوا، مرغ و خروس ها، براونی و … که انگار بار اوله تو اون محیط و امکانات و نعمت ها هستن…
این اصلِ تازه بودن در سپاس گزاری رو من در استاد دیدم و در حد توانم سعی میکنم تازه و بانشاط هر روز سپاس گزاری کنم.
ممنونم که با کامنتِ دلی و زیبات انگیزه ام در مسیر رو تقویت کردی عزیزم.
از خداوند کمک میخوام همیشه کمکم کنه تا در این مسیر زیبا و بهبودبخش ثابت قدم باشم و بمونم.
برات بهترین هارو آرزو میکنم.
در پناهِ خدا باشی همیشه.
همه مون باشیم.
تحسین میکنم خودت و خواهر عزیزت رو که در نوشتن زیبایی های روزانه تون با هم تلاش می کنین.
دیدنِ دایره آبی و کامنتی که از شما دریافت کردم هم یکی از قشنگی های امروزم محسوب میشه.
خدایا شکرت برای مهر و محبتِ بی انتهات.
به نام خداوند عظیم.
سلام.
قشنگی های دوشنبه، 21 اسفند 1402.
1- یه کامنتی خوندم امروز که بهم ایده داد بدو بیا و از زیبایی های امروز بنویس.
خدایا مرسی برای لحظه به لحظه ی یادآوری هات.
2- دیروز چکاب من و نی نی بود، الحمدالله همه چیز عالیه، خدایا شکرت.
3- صدای قلب نی نی رو شنیدیم، کیف کردیم، خدا حافظت باشه پسرِ مامان.
4- ان شاالله خداوند به هر کسی که چشم انتظار نی نی هست، نی نیِ سالم و صالح هدیه بده.
5- شنیدنِ فایل های عالیِ سایت.
6- خوندنِ کامنتِ بچه های سایت که خیلی شیرینه.
7- بستنیِ خوشمزه ی دیشب.
8- نعمتهای خداوند برای ما هر لحظه.
9- دیروز این صفحه کامنت نوشتم، ولی شب متوجه شدم پریده، اشکالی نداره الان مینویسم.
سپاس گزارم برای زیبا دیدن هر چیزی از زاویه ای که بهم حس خوب و امید میده.
10- خوابِ عالیِ دیشب تا صبح، استراحتِ عالیِ بین روز.
انقدر شارژ میشم که حد نداره.
خوشم میاد به صدای بدنم احترام میذارم.
11- انجامِ یه فرآیند پزشکی که دیشب خانم دکترم بهم گفت انگار سخت شده بود برام، ازشون سوال پرسیدم، حل و اسان شد.
از خدا خواستم اسانم کنه بر اسانی ها.
صبح دیدم چقدر اسان شدم.
چقدر ذهنم سبک شده.
الهی شکرت.
12- دیروز 5 صبح بیدار شدم، کامنت خوندم و سپاس گزاری نوشتم و …
خیلی خوش گذشت.
الهی شکر.
13- کنترل ذهنم دیروز و تمرین برای یه بهبودِ شخصیتی.
افرین سمانه جون.
14- اخ جون فردا اول ماه رمضانه، حس و حالشو خیلی دوست دارم، سفره سحر و افطار و خانواده، دعای سحر، ربناّی استاد شجریان و …
15- گفتگوهای ذهنیمو دارم بهتر میشنوم.
تحلیل میکنم با خودم چی به چیه؟
چرا این گفتگو شکل گرفته؟
چرا ناراحت شدی؟
امروز یه مورد احساس تقصیر در خودم کشف کردم به عنوانِ ریشه ی ناراحتی و پَکَر شدنم.
16- یه تماسِ زیبا داشتم امروز.
17- مهر و محبت بنده های مهربونِ خدا در حقِ من.
الهی شکرت.
18- دایره آبی دیدم، خوشحال شدم.
19- حال و حس خوب خودم و نی نی و همسرم.
20- میدونم خدا بهم میگه چیو کی بگم، چه کاری رو کی انجام بدم، دلم قرصه بهش.
21- امروز بارون اومد.
نشانه ای زیبا برای من.
22- شنیدن صدایِ پرنده…
نشانه های جذابِ من.
خدایا مرسی برای همه ی نعمت هات.
به نام اللهِ زیبا
سلام.
قشنگی های شنبه، 19 اسفند عزیزِ 1402.
1- گوش دادن به فایلِ ابوموسی نباشیم و توحید عملیِ 5، 6، 7.
شگفت انگیز بودنِ فایلهای توحید عملی، هر چی میشنوم سیر نمیشم.
2- خوابِ خوب و لذت بخش شب تا صبح.
3- نهارِ با عشق میپزم.
(فوق العاده خوشمزه شده.)
4- سلامتیِ خودم و نی نی و عزیزانم.
5- خوندنِ دفتر سپاس گزاریِ سومم و اینکه کلی قشنگی میخونم و واسم یاداوری میشه.
6- از خدا کمک میخوام برای خروج از نقطه اَمنم هر روز، یه ذره یه ذره.
7- سیب شیرین و خوشمزه و فوق العاده ای که نوشِ جان کردم.
8- صبح دایره آبی دیدم، ذوق کردم.
9- کاغذِ هو الرزاق از در ورودیِ خونه مون افتاد زمین …
این کاغذها نشونه های خدا برای من هستن.
اولش متوجه نشدم، تعجب هم کردم …
بعد یه ماجرایی رو شنیدم که کامل متوجه شدم به خاطر اونه.
خداوند جلو جلو باهامون صحبت کرد و پیامش رو رسوند.
خیلی ذوق کردم…
10- دریافتِ هدیه، سورپرایز شدم حسابی.
خدایا شکرت برای همه ی نعمت هات.
به نام خدا جان
سلام.
قشنگی های جمعه 18 اسفند 1402
1- روزیِ غیر حساب اول صبح: برنامه ی تفریحیِ خانوادگی به روستای وردیج
صبحانه ی جذاب و خوشمزه، در رستوران باصفا با پرسنلِ خوش اخلاق و مهربان.
هوا و ابر و کوه های قشنگِ روستا.
پیاده روی ام تو محیط روستا.
تاب بازی که خیلی بهم چسبید.
آش دوغِ خوشمزه.
2- از خدا هدایت خواستم برای نحوه ی خروج کیسه جاروبرقی، بهم گفت.
خیلی ذوق کردم.
3- حلِ ساده ی مسیله ی چند روز پیشم. (گ)
شوکه شدم از آسان شدنم برای آسانی ها.
انقدر خوشحال شدم که حد نداشت، اولش باورم نمیشد.
سپاس گزاری کردم از خدا و همه ی آدمها و چیزهایی که در حل شدنِ مسیله من بهم کمک کردن این مدت.
4- گفتگوهایی که با همسرم داشتیم شب و درس هایی رو برام آشکار کرد.
گفتگوهای ذهنیمو بعدش تحلیل کردم متوجه شدم پاشنه آشیلِ من نصیحت و توضیح و دفاع کردنه.
بعدش ذهنمو کنترل کردم با نوشتن و تحلیل و بعدش توجه به نکات مثبت کردم و سپاس گزاری.
5- تماسِ احوالپرسیِ خاله ی همسرم و انرژیِ مثبت و مهربانش نسبت به من و نی نی و همسرم.
خوشحال و سورپرایز شدم.
6- خبرِ خوشِ اماده شدن سرویس چوبِ نی نی.
7- آپدیتِ نرم افزارِ موبایلم دیشب.
8- همه ی ستاره قطبی های امروزم تیک خوردن.
9- جلسه 11 دوره احساس لیاقت کامنت گذاشتم، کاری که تعویقی بود، هدایتی انجام شد به واسطه ی خوندنِ کامنتِ الهامِ عزیز.
10- شامِ خوشمزه و زیبایی که همسرم درست کرد، نوش جان کردیم.
واقعا آشپزیش خوبه.
11- جاروبرقی کشیدنِ خونه توسط همسرم.
12- طیِ مسسله ای باز متوجه شدم سمانه جان لطفا سکوت رو بیشتر تمرین کن تا توجهت بیشتر روی خودت باشه تا بقیه.
یه مورد رو بعدش رعایت کردن، با لبخندی سکوت کردم و صحبتی نکردم.
سخته ولی شدنیه، استمرار و تمرین میخواد.
13- دایره ابی دریافت کردم از دوست نازنینم نفیسه جانم.
14- مشورت با همسرم، زندگی به سبکِ خودمون فارغ از نظرِ دیگران.
15- تو روستا یه سگ دیدم بدنش خیلی زیبا بود، رنگ آمیزی پوستش شبیهِ ببر بود، نگاهِ نافذی داشت، بهمون نزدیک نمیشد، با فاصله و احترام ایستاده بود ما رو نگاه میکرد.
16- یه پرنده ی خیلی خوشگل تو رستوران بود، بسیار خاص.
17- عکس های زیبایی از خودمون، کوه، ابر و آسمون انداختم.
18- پروفایلمو امروز عوض کردم، حسم نسبت به عکس جدیدم عالیه، روستا بودم، زیرِ سقفِ آسمون، در صلح با خودم و پیرامونم.
19- هوای به شدت پاک و تمیز روستا.
20- امروز سرشار از قشنگی و زیبایی و نکات مثبت بود برام، به شدت سپاس گزار خدا و مخلوقاتش هستم.
21- در مورد مسیله ای با پزشک متخصصش مشورت کردم، به دستورالعمل هاش خوب دقت کردم و انجام دادم، عالی جلو رفت.
به خودم افتخار کردم که از طریق روشِ درست و کامل در جهتِ حل مسیله اقدام کردم.
افرین سمانه جانم.
22- بارشِ بارانِ زیبا.
الهی شکرت برای زیبایی های بی انتهات.
با عرض سلام خدمت استاد عباس منش عزیز
با عرض سلام خدمت خانم شایسته بزرگوار
با عرض سلام خدمت اعضای محترم سایت
سپاسگذارم از خدایی که من رو افرید و این لیاقت را به خودم دادم که دانش اموز شما باشم و این باعث افتخار بنده هست استاد
در مورد زیباییها بگم و تحسین جهان اطرافم
استاد از وقتی که فایلهای شما گوش دادم هر موقع ماشین های زیبا رو توی خیابون میبینم تحسینشون میکنم و برای صاحب ماشین دعای خیر میکنم و ماشین مورد علاقه ام سانتافا رو هر موقع میبینم با عشق و شور و شوق و احساس خوب تحسین میکنم و خیلی به من احساس خوبی میده
الان که بهار داره میاد توی خونه بابام یه درخت الوچه داریم که تازه شکوفه کرده میرم کنار درخت و نازش میکنم و تحسینش میکنم و میگم تو امسال خیلی بهمون الوچه میدی و به احساس خوب میرسم
هر موقع که ادمهای زیبا میبینم یا زوجهای جوان میبینم تحسینشون میکنم
هر موقع که به بچه کوچیکی برمیخورم مثالشم همین امروز بود با دختر خواهرم بهار بازی میکردم و لذت میبردم وواقعا بچها چه احساس خوبی به ادم میدن که انقدر بدون هیچ چشم داشتی شادن و هر موقع به اون فکر میکنم به احساس خوب میرسم
هرموقع که پرنده یا حیوونی میبینم سعی میکنم ازشون لذت ببرم و از صداشون لذت ببرم و باهاشون حرف بزنم که حس خوبی به ادم میده
هر روز خودم رو تحسین میکنم زیباییهام رو که واقعا زیبا هستم و گاهی اوقات به خودم میگم پسر چقدر تو زیبا هستی
بوده روزهایی داشتم توی زندگیم که زوم میکردم به زشتیهای زندگی و نکات منفی و دائم حالم بد بوده ولی الان از طریق احساسم تازه دارم متوجه میشم تفاوت چقدر زیاده
شده روزهایی هم داشتم که توجهم به زیباییها نبوده ولی باگوش دادن به فایلهای شما باز برگشتم به مسیر
خواستم کامنتی بنویسم در مورد این موضوع واقعا فایل بینظیری هست من چند بار گوش دادم و خیلی عالیه
ازتون سپاسگذارم استاد شما واقعا انسان جذاب و عالی و منحصر به فرد و بی نظیری هستید خدارا سپاسگذارم بخواطر وجود شما در جهان
سپاسگزارم
به نامِ اللهِ دوست داشتنیِ خودم
سلام.
قشنگی های پنجشنبه جان، 17 اسفند عزیزِ 1402.
1- خوابِ خوبِ شب تا صبح.
خیلی خیلی سپاس گزارم.
2- دیروز از دلم رد شد چند وقتیه کاغذهای باور روی دیوار نیفتادن و جلب توجه نکردن برام، امروز دیدم یکی شون جلب توجه کرد:
بهبودگرایی
3- آغازِ صبحی خوش.
همسرم هر روز 7 صبح بیدارم میکنه قرصم رو بخورم.
واقعاً سپاس گزارشم برای همه ی مهربونی ها و توجهش.
4- دیروز تا باباییِ نی نی بیدار شد، نی نی تو دلم تکون خورد:)
خیلی برام جالب بود ارتباطِ پدر و پسری شون، الهی شکر.
5- خریدهای عالیِ دیروزِ همسرم.
6- دیروز همسرم نون های خوشمزه برام گرفت، هم بربری که میخواستم، هم سنگکِ ساده و سبوس دار.
صبح درخواست بربری داده بودم، شب به دستم رسید.
هوس کرده بودم بربری با پنیر پرچرب گوسفندی بخورم، دیشب نوش جان کردم.
خواسته ام بود و اجابت شد، هر لقمه اش مزه ی بهشت میداد.
7- دیروز تو رختخواب بودم و طی اقدامی بهبودگرایانه بلند شدم و رسیدگی کردم به اموراتِ منزل…
برای سهولت در انجامِ کارها، یه لیست با جزییات از کارهای انجام شدنی نوشتم.
دونه دونه شو با ارامش و استراحت بین انجام کارها، انجام دادم و تیک زدم.
خیلی لذت بردم از منظم بودنم و اهلِ برنامه ریزی بودنم.
سمانه جانم سپاس گزارتم.
اصولاً خیلی نظم در انجام کارها رو دوست دارم.
همه ی کارهای لیستم رو انجام دادم با عشق.
8- دیروز مجدد فایلهای توحید عملی رو شروع کردم.
چه معجزه ای هست که هر بار یه چیز جدید از صحبت های استاد میشنوم.
استاد جان خیلی خیلی سپاس گزارتونم برای کلامِ شیوا و زیباتون که از قلب میاد و مستقیم میاد میشینه روی قلب.
9- دیروز کامنتی خوندم که توجهمو جلب کرد به توجه به نکات مثبتِ همسر و فرزندان.
همون دیروز با همسرم حرفی شد از یه بنده خدای دیگه و مسیر صحبت به این سمت رفت که من نکات مثبت همسرم رو براش گفتم:
– اینکه مهربانه.
– منعطفه.
– زیرک و باهوشه.
– ادراکِ محیطی اش به شدت بالاست.
– صبوره.
– تامل داره.
– واکنش هیجانی نمیده، سکوت و تحلیل میکنه.
– حرف ها و پیشنهادهاش کاملا از روی فکر و تامل و صبر میاد.
– شوخ طبع و طنازه.
– هر کاری ازش بربیاد برای خانواده اش (من و نی نی) میکنه.
– ما رو دعوت میکنه به غذاهای خوشمزه، رستوران میبرتمون.
– وقتی میریم خونه ی مامانش، خیلی هوای منو داره، بهم توجه میکنه.
– قدرتِ انطباقش با تغییر بسیار بالاست، گارد نداره با تغییر.
– خیلی پایه است.
– خوش اخلاقه.
و …
خدایا شکرت برای وجودش در زندگیم.
هر از چند گاهی شوخی میکنه میگه خوشحالی اومدم گرفتمت:)))))))
میگم آره، پسر خوبی هستی :)
چیزهایی که برای من مهم هستن رو تو داری.
10- دیروز همسرم حواله ی خرید کت و شلوار هدیه گرفت.
زنگ زد بهم گفت، خیلی سورپرایز شد.
بهش گفتم روزی غیر حسابته، نشونه ی مدار ثروت هست…
اومده باورهاتو تکون بده:)
به لطفِ خدا ما تقریبا هر روز هدیه دریافت میکنیم.
من هر روز مینویسم تو ستاره قطبی دریافت هدیه رو و تیک میخوره.
عاشقِ این روزی های غیر حساب خدا تو زندگیم هستم.
یعنی یه کانالی به خونه مون راه داره که هر روز ورودی داریم، الهی شکر.
برای من هیچ فرقی نداره اون هدیه دو عدد پرتقال باشه یا یه عدد بزرگ پول…
من برای همه شون سپاس گزار اللهِ رزاق هستم.
11- دیروز مامانم تلفنی میگفت احساس میکنه احساس لیاقتش داره بالا و بالاتر میره…
از مدل صحبت کردنش با بقیه، رفتارهاش، افکارش و …
منم اینو تغییراتو دقیق دارم میبینم.
چیزهایی میگه با احساس لیاقت در مورد خودش و خواسته هاش که قبلا نمیگفت، کارهایی انجام میده محکم و با جسارت که قبلا نمیکرد، من بهش شدیدا افتخار میکنم.
دیروز میگفت هر بار که فایلها رو گوش میدم یه چیز جدید ازشون برداشت میکنم.
و دعای خیرش هر بار تو صحبت هامون به سمتِ استاد جان سرازیر میشه.
استاد جان ممنونتم که با صحبت هاتون تک تک آدم ها و اعضای خانواده ها رو برای بهبودِ کیفیتِ زندگیشون راهنمایی میکنین.
خیلی سپاس گزار خدا هستم که باهاتون آشنا شدم پاییزِ 1398 از طریق همسرم.
12- کاملا خداوند بهم نشون داد چقدر تاثیرگذاره کار کردن روی خودم، نوشتن و توجه به زیبایی ها، نعمت ها، سپاس گزاری، تحسین و … در بهبودِ کیفیتِ زندگیم.
13- هدیه دریافت کردم، عیدیِ نوروز :)
14- به کارتم پول واریز شد، دو بار امروز، روزیِ غیر حساب، کاملا سورپرایز شدم.
الهی شکرت.
15- خداوند سریع الاجاب هست، رزاق هست، بسیار مهربان و عالم به همه ی امور.
عاشقِ چیدمان های جذابشم.
خوشحالم که ارتباطم با خدا داره نزدیکتر و عمیق تر میشه.
16- یه مورد حسادت کشف کردم، تحلیل کردم چرا حسادت میکنی، از مقایسه میومد و برای درمانش شروع کردم به نوشتن نکات مثبت اون فرد.
آفرین سمانه جان که دنبال بهبود و درمانِ شخصیتِ خودت هستی.
استاد سپاس گزارم ازتون برای دوره ی به شدت لازم و ضروری و کاربردیِ احساسِ لیاقت.
17- این طبیعیه که نعمتهای خدا سرازیر شن تو زندگی.
این یعنی تو مسیر درست هستی.
خدایا شکرت.
18- ارتباطِ خوب بینِ من و همسرم و نی نی جونمون.
19- سلامتیِ خودم و عزیزانم.
20- هوای به شدت مطبوع و لطیف.
21- شنیدن صدای اواز پرندگان.
22- خوندنِ دفتر سپاس گزاری ام، رسیدم به اردیبهشت و خردادِ امسال :)
چقدر قشنگی نوشتم هر روز، احسنت به سمانه جان، ریز و درشت از قشنگی ها با جزییات نوشتم تو دفترم.
23- نهارِ سالم و خوشمزه ی عالی.
24- سوپِ خوشمزه ای که دیروز پختم.
25- پیاده روی.
خدایا شکرت برای همه ی نعمت هات.
سلام به خداوندِ عزیزم و همه ی دوستان.
قشنگی های چهارشنبه جان، 16 اسفند 1402.
1- سحرخیزی، ساعت 5 صبح بیدار شدم.
انقدر خوشم میاد بیدار شدنم هدایتیه، بعد میام سراغِ سایت و ارسالِ فرکانس های عالی در همون لحظاتِ اولیه ی بیداری.
که بعد تا پایانِ روزم رو سرشار میکنه از خیر و زیبایی.
2- استراحتِ خوب و دلچسب.
3- حسِ خوبم نسبت به بهبودِ مسیله ی دیروز (گ)
4- فایل روز شمار قسمت 135- معرفیِ دوره ی قدم.
5- شامِ خوشمزه نوش جان کردیم دیشب در کنار همسرم، خوش گذشت، لذت بردیم جفتمون.
6- مادر مهربان و بخشنده ام.
7- صلحِ درونی با خودم که منجر به آرامش بیشترم میشه.
8- دیشب یه هدیه ی جذاب دریافت کردیم، پکیجی جذاب از چندین اسکاجِ ظرفشویی و مدل های متفاوتش.
اینکه من هر بار ذوق میکنم از تک تک هدیه ها و روزی های غیر حسابی که خدا میفرسته برامون.
9- جذابیتِ روزی غیر حساب:
اینکه قواعدش اینه تو اصلا بهش فکر نمیکردی…
نمیدونستی، نمیدونی.
روی کسی حسابی نمیکنی، فقط روی خدا حساب میکنی، بعد خدا برات از در و دیوار هدیه های متنوع میفرسته و سورپرایزت میکنه.
خدا از بی نهایت روش آدمو به روزی و نعمت میرسونه.
فقط کافیه دستشو باز بذاریم و نگیم از چه روشی…
یهو با یه روش هایی آدمو سورپرایز میکنه که مخِ آدم سوت میکشه، چون اصلا بهش فکر هم نمیکردیم.
حالا جالبه، اگه بخوای روی اون روشی که بهت هدیه داده شده (یا محبت، راهنمایی و کمکی رو دریافت کردی از کسی) حساب کنی، تو ذهنت روش حساب کنی، دقیقاً قطع میشه اون هدیه…
تو هم وابسته شو، حالت بد میشه، ناراحت میشی، احساسِ توقع یا انتظاری بی نتیجه بهت دست میده.
10- یه ماستِ بسیار عالی و خوشمزه و مفید وارد خونه مون شد.
چقدر خوشحالم که ورود یه ماستِ باکیفیت هم میتونه منو شاد کنه، این عالیه.
خدایا ازت ممنونم که توجهم به جزییاتِ نعمت هات هست و سپاس گزارشونم.
11- خریدهای دو روز پیش مون، یه جور دیگه بهم چسبید…
ظاهرش مثل دفعه های پیش هست، با همون کیفیتِ عالی، حسِ خوب از نعمت های خدا و …
اما چیزی درون من تغییر کرد…
فرآیندِ این خرید با قبلی ها تفاوت داشت، روند تکاملیش فرق داشت، من و افکارم فرق داشتیم تا بریم خرید نسبت به دفعه های قبلی…
یه خرید، برای من درس داره، شرایطم برام درس دارن، افکارم برام درس دارن، تغییراتم برام درس دارن، بهبودهام برام درس دارن…
هر چی میبینم و میشنوم هر لحظه، برام درس دارن، تضادهام برام درس دارن و …
الهی شکر.
12- دیشب دفتر 16 سپاس گزاری به سلامتی کامل شد و رفتم دفتر جدید.
صفحه اخرش سپاس گزاری کردم ازش و ابرازِ خوشحالی که یه دفتر دیگه هم پر شد از قشنگی ها و نکات مثبت و سپاس گزاری و درس ها و تکرار باورهای جذاب برای سمانه جانم.
13- دفترهای خوشگل و باکیفیتی که مینویسم توشون.
یکی از یکی خوشگل تر، با کیفیت تر.
بَه بَه، الهی شکرت.
14- خیلی حسم خوبه که دوباره برام یاداوری شد تو فایل توحید عملی، که بهتر و آگاهانه تر از قبلم تشکر کنم از همه (آدما، شرایط، طبیعت، اشیاء و ..) برای محبت هاشون نسبت به من
جالبه قبلا شنیده بودم، یه مدل انجام میدادم.
الان که دوباره یاداوری شد، انگار با درک بهتر دارم انجام میدم.
به قلبم انقدر میچسبه هر بار تشکر قلبی میکنم از پیرامونم برای محبتشون.
تو قلبم اعتبارِ اون زیبایی و محبت رو میچسبونم به خدا، و روی زبونم با حس خوب از پیرامونم تشکر میکنم.
چقدر حس سپاس گزاری خوبه.
سپاس گزاری از خالق، از مخلوق، از خود…
واقعا حقیقته که بالاترین فرکانسِ اتصال به خدا و حس خوب، سپاس گزاری هست.
شاید گاهی اونطور که باید حسم باهاش چفت نباشه، ولی هر چی که اون لحظه باعث سپاس گزاریم میشه رو میگم باعث میشه بهبود پیدا کنه حسم و از فرکانس پایین کم کم خارج شم.
اخه الان یادم اومد تو یه سوال عقل کل خوندم وقتی حال فرد بده حتی نمیتونه سپاس گزاری کنه، وقتی نجواها بهش حمله میکنن نمیتونه سپاس گزاری کنه و …
بعد یاد استاد افتادم همین الان، که میگن الان بابتِ چی سپاس گزاری؟
یعنی با ساده ترین و دم دستی ترین چیزی که الان داری و خوشحالت میکنه شروع کن، دنبال یه دلیل بزرگ نباش…
این چقدر آرامش بخشه.
مرسی استاد جان که معلمِ شگفت انگیزی هستین و هر لحظه یهو یکی از درس هاتون تو ذهنم بالا میاد و جواب سوال هامو میده.
15- یه تشکر عمیق دارم از استاد جان و مریم جان و سایت و همه ی عزیزان.
خیر ببینین برای تک تکِ درس های این سایتِ چند بعدی.
سایتی متشکل از تاثیرات و بهبودهای معنوی، مادی و …
16- اینکه صبح زود اینجا، این صفحه کامنت مینویسم، خیلی شیرینه، عملا انگار دارم فرکانس هامو تنظیم میکنم روی زیبایی از آغاز روز.
و تا پاین شب زیبایی ها سرشار میشن تو لحظاتم.
دقیقا مثل استاد که میگن به محض بیداری یا شب قبل خواب کامنتها رو میخونن و تمرکزشون رو اگاهانه میارن روی زیبایی ها و تکرار دائمی اش.
17- دو روز هست دایره ابی ندیدم، احتمالا از فرکانس خودم باشه، خیره، میاد در بهترین زمان.
صبح یه لحظه نجوا گفت پاسخ نداشتی، رفرش میزنی و دایره آبی در کار نیست، با چه اشتیاقی میای کامنت مینویسی تو سایت؟
گفتم برو بچه پر رو.
چه ربطی دارا.
من مسیر خودمو میرم، چه با دایره ابی، چه بی دایره ابی.
خوبه این وسطا متوجه میشم از احساساتم، که بل چیا وابسته شدم و دارم از نبودشون اذیت میشم، و به چیا وابستگی ندارم و ریلکسم.
قشنگ حس میکنم وقتی قفلی میزنم با وابستگی به چیزی، چطوری ازم دورتر میشه.
18- کشف و درک مهم:
انسان به هر چیزی عادت میکنه.
تغییر اولش سخته ولی وقتی به خودت میگی جلوتر برم ساده تر میشه، مسیله حل میشه.
بیداری شب به دلیل پهلو به پهلو شدنم، اول بشینم بعد پهلو به پهلو شم (از مراقبت های دوران بارداری) به نظر سخت و طاقت فرسا میومد، چون عملا خواب مختل میشد، الان دیدم چه راحتم باهاش.
یا کنترل اینکه موقع خواب طاق باز نشم، اولش سخت و ترسناک به نظرم میرسید، اونم راحت شدم باهاش.
برای ایجاد تغییرات، راه هایی وجود داره که به سهولت انجام اون کار کمک میکنه.
خوبه با ارامش و هدایت خدا ادم قدم با قدم جلو بره.
مثلا برای طاق باز نشدنم، هدایتی سرچ کردم اینترنت، نوشته بود دو طرفتون بالش بذارین، منم همینکارو کردم و به راحتی مسیله حل شد، نگران هم نشدم طاق باز بشم ندانسته، چون به بالش های سفت با ارتفاع میچسبم:)
عملاً میرم تو خونه سازی با بالش ها میخوابم.
ولی خیلی شیرینه.
همه ی تغییراتی که با نی نی اومده شیرینه، بعدشم شیرینه، خود نی نی که سر دسته ی شیرینی هاست :))))
19- الحمدالله برای اینکه همه چی امن و امانه، برای سلامتی، حال خوب، ارامش، امنیت، ثروت، زیبایی ها و …
20- خدایا از دستِ تو و هدایت های لحظه ایت…
خیلی مخلصتم تا همیشه.
همین الان یه سوال درونم شکل گرفت که پاسخش رو فرستاد برام:
– وقتی من درخواستی دارم از کجا بفهمم باید چه کار کنم تا بهتر جواب بگیرم؟
خب من خواسته مو به خدا میگم، تو دلم، مینویسم و …
یه راهی به ذهنم میرسه و شک دارم هدایته یا ذهنم میگه…
باید رها باشم و سکوت کنم، یا مطرحش کنم؟
باید صبر کنم تا خودِ خدا هدایتم کنه به سمتش یا اقدام کنم با همون فکرهای اولیه تو ذهنم؟
از کجا معلوم ذهنم داره میگه یا هدایت؟
آخه ذهن خطا داره، هدایت خطا نداره.
بوی کمال گرایی تا حدودی به مشامم میخوره…
که سمانه چون میترسی اشتباه کنی، دچار وسواس فکری میشی تو عملکردت گاهی…
رها باش.
تصمیم بگیر.
انتخاب کن.
انجام بده یا انجام نده.
مسیولیت انتخابت رو بپذیر.
میفهمی بعد یه مدت چی به چیه.
داری درست فکر میکنی یا غلط.
نتیجه و حسی که داری بهت میگه روشت درست بوده یا نه.
ضمن اینکه اینجا باز وصل شو به جریان هدایت، بسپار و تسلیم باش.
هر کاری هم کردی بازم تسلیم باش.
یعنی چی.
بگو خیره و رها باش.
1- خواستی صبر کنی تا خدا هدایتت کنه، صبر کن.
فقط یه چیزی رو بدون، تا تازه کاری، تشخیصت ضعیفه الان، این عضله باید تو همین تجربیات ساخته و قوی بشه، تا بتونی بهتر تشخیص بده.
هیچ اشکالی نداره یاد میگیری، عجله نکن.
خدا خودش یادت میده.
(سعی کن برای انتخاب روش، به قلب و شهودت اعتماد و باور بیشتری پیدا کنی کم کم.)
2- دلت خواست درخواستت رو با کسی مطرح کنی بکن، اما با نگاهی خنثی.
یعنی اگه فردی پذیرفت خوبه، نپذیرفت هم خوبه.
لبخند بزن تو ذهنت و رد شو، قفلی نزن.
– مطرح کردن خواسته ها با شجاعت با بقیه، تمرینِ عزت نفسه.
– و اتفاقا ناراحت نشدن از نه شنیدن هم تمرین عزت نفسه.
– از طرفی هم تمرین توحیده، چون تو متوجه میشی ادم ها دست های خداوندن، نه بیشتر، و روشون حساب نکنی.
الان درخواست بربری دادم به باباییِ نی نی، تایید نشد، منم خیلی راحت با خودم و ذهنم گفتم باشه، انگار نه انگار، چون میدونم من بالاخره به بربری میرسم :)))
حالا منِ ذهنِ مثبت میدونم چرا تایید نشد:
1- میخواست بره سر کار، دیرش میشد بره تو صف و برگرده.
2- انقدر تو شرایط متفاوت مهربونی شو نشون داده که میدونم اگه بتونه و شرایطش باشه حتما در حقم مهربونی میکنه و منو به خواسته ام میرسونه.
3- برنامه داریم از قبل که امروز عصر بریم نونوایی.
قبلا ناراحت میشدم وقتی درخواستی میکردم تایید نمیشد، اما الان خیلی بهتر شدم، الهی شکر.
قبلا نمیدونستم من به خواسته ام میرسم، حالا روشش مهم نیست، قفلی میزدم رو روش، الان خیلی بهتر شدم الحمدالله. چون یادم میوفته خدا قراره منو به خواسته ام برسونه ولی من روشش رو نمیدونم.
هستن مثال هایی تو ذهنم که هنوزم تو درخواست هام از خدا شک دارم برای اجابتشون، به خاطر باورهای سفت و سنگین قبلی، اما میدونم اونا هم نرم میشن مثل بقیه…
تکامل خودش درستشون میکنه.
میان تو مسیر اونا هم:)
الهی شکرت برای حضورت در زندگیم.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام.
قشنگی های سه شنبه، میانه ی اسفند 1402 نازنین.
1- والله یرزق من یشاء بغیر حساب
2- شنیدنِ صدای پرنده ای که منو یاد خونه مادربزرگم میندازه، فکر میکنم کفتر یا کبوتر باشه.
3- شنیدنِ آیه الکرسی، سوره اعلی، سوره نور، دعای سحر، ربنا احسان یاسین و … که کلی انرژی مثبت دارن، همین اولِ صبحی.
4- خواب و استراحتِ خوب، سحر خیزی:)
ادامه ی نوشتنِ نعمتها و زیبایی های دیروز و دیشب، حسِ خوبِ معنوی، نشاطِ روح.
5- سلامتیِ خودم و نی نی و عزیزانم.
6- تمیزیِ پیرامونم.
7- راحتی ام در استفاده از س ف که قبلم سختم بود، بلد نبودم، الان ماهر شدم و کاملاً راحت.
برای من یه نعمته، یه لطفه.
8- سپاس گزارم برای سمانه جانم، نی نی جانم، همسر نازنینم، خانواده های دوست داشتنی مون، دوستان نازنینم.
9- شیر سَر رفت روی گاز، خودمو ناراحت نکردم، ریلکس بودم، گفتم فدای سرت، گاهی پیش میاد، اشکالی نداره.
سبب خیر شد، کل گاز رو دستمال کشیدم.
تازه ازش تشکر هم کردم که باعث شده کل گاز دستمال کشیده بشه :))))
یعنی عاشقِ این تغییراتم هستم:
– خوش اخلاقی و مهربانی با خود.
– دوری از سرزنش خود.
– به خیر برداشت کردنِ ماجرا.
– ریلکس بودن.
– اعصاب خوردی نکردن و …
خب درسش رو برداشتم، همزمان داشتم کارهای دیگه میکردم، یه لحظه غفلت از شیر= سر رفتنِ شیر.
عینِ پیاز داغه، بالا سرشی امن و امانه، روتو بر میگردونی یه لحظه میسوزه، آخه انقدر حساس و تیتیش مامانی آخه :)))))))
10- شیر که سر رفت گاز رو داشتم تمیز میکردم، همسرم گفت دوباره سر رفت…
گفتم اشکال نداره خیلی آروم و ریلکس، گفتم سبب خیر شد و …
بعد اومدم بگم استفاده از کلمه دوباره خوب نیست و فلان.
سکوت کردم.
بعدا فهمیدم آفرین سمانه برای سکوتت.
اگه قرار باشه طبق عادت سریع واکنش بدی که نشد، پس چطوری اگاهی ها رو تمرین میکنی؟
بعد گفتم آفرین سمانه.
اگه میگفتی، یعنی داشتی توجه نشون میدادی به کلمه ای که باعث تولید ناراحتی و حساسیت شده برات، عملاً بزرگش میکردی وقتی ازش صحبت کنی…
بعدش هم حس بد بیشتر جذب میکنی و …
با همین یه دونه تمرین متوجه شدم آخ جون، پس مسیر بهبود تو این زمینه در من استارت خورده.
آخه همین موضوع ناراحت شدن از حرف یا رفتار دیگری، رو دیروز تو عقل کل پاسخ مینوشتم و تحلیل میکردم با خودم.
خوشحالم از دستاوردِ الانم.
برای من بزرگ و ارزشمنده.
چون میدونم تو این زمینه ضعیفم، جایِ کار زیاد دارم :)
آفرین و باریکلا سمانه جونم.
و یادت بمونه 10 مورد سریع واکنش دادن هات، میشن 9 مورد، یعنی در حال بهبودی، عجله نکن، همین فرمونو بگیر برو جلو.
11- امروز در آغوش خدا رفتم مطب دکتر.
دکتری که اصلا وقت خالی نداشت تا بعد از عید…
صبح که زنگ زدم گفتم باردارم، منشی گفت بیا، بین مریض داخل میفرستمت و من هیجان زده از این مهربانی.
(اخه دو روز قبل زنگ زدم منشی گفت زنگ بزن اگه کسی کنسل کرد میگم که بیای.)
قبلش واسه خدا نوشتم خدایا خودت برام نوبت بگیر این دکتر یا مطب، یا هر دکتری که خودت بهتر میدونی.
و سورپرایز شدم وقتی منشی گفت بیا چون بارداری.
به چشم دیدم خدا دلها رو نرم کرده برام.
مطبی که بسیار شلوغ بود ولی به منم نوبت رسید.
اونجا لبخند خدا رو دیدم.
– یه پسر بچه کوچک که بهش لبخند زدم از پشت ماسک، باهاش بای بای کردم، خندید بهم با صورتِ زیباش.
– یکی از دستیاران خانم دکتر به روم لبخندی زیبا زد.
– اون یکی دستیار حواسش بهم بود که بفرستتم داخل.
– مامان عزیزم که باهام اومد مطب و برام یه صندلی پیدا کرد تا بشینم.
– خانمی که با مهربانی بلند شد من بشینم روی صندلی.
– موبایلم شارژ نداشت، دقیقا پشت صندلیم پریز برق بود اجازه گرفتم و موبایلمو زدم شارژ شد.
– پرداخت ویزیت نقدی بود، و من دقیقا پول نقد همراهم داشتم.
– میخواستم یه چیزی بخورم اما مردد بودم، همون موقع مامانم لقمه نون پنیرش رو دراورد گفت میخوری، گفتم بله و بسیار خوشمزه بود.
راحت بودم با خودم، اولش روم نمیشد بخورم، بعد گفتم نوش جان کن و راحت باش.
– کنترل ذهن کردم تو مطب.
– مطب خیلی تمیز و قشنگ بود، میز هفت سین هم چیده بودن باسلیقه، سبزه شون هم گلدونِ نارنج بود، خیلی زیبا بود.
– خانم دکتر عالی بود، دستیارش عالی بود.
– ویزیت شدم، خوب بود و نسخه و فرآیند پزشکی برام اشکار شد به لطف خدا.
– یه مغازه ای تو اون ساختمون، رو شیشه اش زده بود هو الرزاق که من عاشقشم.
واسم نشونه بود.
– خیلی جالب بود برام که اعراض میکردم و بی توجهی به حرف های نازیبای بقیه و همه توجهم روی قشنگی ها و نعماتم بود از صبح تا اون لحظه.
– دنبال کاغذ یادداشت بودم که زیبایی هامو بنویسم تا یادم نره، دیدم یه دفترچه باحال و خودکار تو پوشه ی همراهمه، یعنی همه چیز فراهم و اماده بود امروز.
– رفتم داروخانه مسیولش خانم بسیار مهربانی بود، آخرش برای تشکر دو اوریگامی بوکمارک بهش هدیه دادم با عشق.
گفتم من هر کسی خوش اخلاق ببینم از هنر خودم، بهش هدیه میدم.
و جالب بود که اوریگامی رو میشناخت.
– در امنیت و سلامتی با تپسی رفتیم و برگشتیم با مامان مهربونم.
رسیدم خونه دوبار زنگ زدم تشکر کردم از مامانم برای همراهیش با من و نی نی، برای لقمه ی خوشمزه اش.
12- یه نهار خوشمزه و عالی پختم امروز به لطف خدا.
13- خریدهامونو با عشق و علاقه جابجا کردم.
خدایا مرسی امروز رو اینقدر برام زیبا چیدمان کردی، خیلی لذت بردم.
من سپاس گزارتم اللهِ یکتا.