زیبایی ها را ببینیم - صفحه 57 (به ترتیب امتیاز)

1401 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فاطمه بهرامیان گفته:
    مدت عضویت: 885 روز

    به نام خدایی که به تنهایی کافیست.

    سلام به استاد عزیزم .

    کلید:احساس خوب =اتفاقات خوب.

    فایل:زیبایی ها را تحسین کنیم.

    خدایا شکرت.

    هر انچه را که می خواهی داشته باشی فقط وفقط با تحسین کردن ان وارد زندگیت می شود.

    چه جمله ای بود در متن این فایل‌.

    دیدن زیبایی ها وتوجه به انها واعراض از زشتی ها وپلیدیها باعث می شه در فرکانس اون زیبایی قرار بگیریم هر چه بیشتر ببینیم وتحسین کنیم بیشتر وارد زندگیمون می شه.

    فکر می کنم برای این کار باید حسادت رو در خودمون از بین ببریم چون خودم اگر چیز زیبایی رو تحسین نمی کنم برای اینه که حسادت می کنم چرا اون طرف اینو داره وحتما که این حسادت به خاطر باور کمبود هست اگر من به فراوانی باور داشته باشم اینکه نعمتهازیاد هستند و هرگز کمبودی نیست باور می کنم که اون نعمت برای من هم خواهد بود پس از دیدنش لذت ببرم تحسینش کنم وتحسین کنم کسی که اون نعمت رو داره تا وارد زندگیم بشه ودریافتش کنم.

    وقتی این قوانین رو می شنوم بیشتر عاشق خدا عاشق جهان وزندگی می شم چون می بینم چقدر راحت وزیبا می شه صاحب نعمتها شد.

    اصلا ما به این دنیا اومدیم تا لذت ببریم وزندگی خوشی داشته باشیم.

    واز زندگی استاد می شه حقیقت این قوانین رو دید استاد توی همین فایل می گن که عاشق خونه چوبی عاشق بوی چوب هستند وتحسین می کنند زیبایی های این منطقه و ویلا رو وخداوند بعدا هدایتشون کرده وپردایس این بهشت زیبا رو صاحب شدند با خونه چوبی با نهرهای روان درختان زیبا زمین سرسبز .

    استاد من شما رو تحسین می کنم باورهاتون رو توکل وایمانتون رو نعمتهایی که دریافت کردید همه رو هزاران بار تحسین می کنم چون خواستار شخصیتی مثل شما هستم.

    خدایا شکرت که چشمم رو به دیدن زیبایی های این فایل گوشم رو به شنیدن آگاهیها باز کردی وبه دستانم قدرت نوشتن در مورد این زیبایبها دادی.

    استاد متشکرم .

    در پناه خدا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    محمد کرمی گفته:
    مدت عضویت: 1351 روز

    بنام الله یکتا که هرآنچه دارم از اوست

    زیبای ها رو ببینیم

    1403/01/21

    1.طیق معمول بیدار شدن از خواب شیرین و شنیدن صدای قلبم که هر بار میتپه قدرت خدا رو در تمام سلولهاس بدنم حس میکنم

    2.دید زدن باغچه مازنین مادرم و دیدن گلهای زیبا و نخل پر ثمر که هر روز در حال بزرگتر شدن

    3.خوردن آب ولرم اول صب که روح و روانمو شاد میکنه

    4. شمردن پولهای که طبق تمرین استاد در جلسه هفتم قدم اول یکسال که خورد خورد جمع کردم بدون قصد خرج کردنش و رفتن به صرافی و تبدیلش به طلا

    اولین باری بود که توی زندگیم با جسارت تمام به صرافی رفتم و با پول نقد خودم بصورت کاملا نقدی طلا خریدم و قشنگترین حس دنیا رو امروز تجربه کردم که خدا میدونه تا کجا ادامه داره

    5.اومدن مشتریای جدید به کسب کارم که به لطف الله هر روز داره بیشتر میشه

    6.خوردن قهوه خوشمزه در حین انجام کارم

    7.اعتماد بنفسم که هر روز داره بیشتر میشه

    8.دیدن گلهای زیبا و سفید رنگ که ترکیبش با گلهای صورتی بی نهایت رویایی

    9.غذای خوشمزه مادرم

    10.دیدن پسرم که کلی لذت بخش و بازی کردن باهاش که لذتبخش ترش کرد بودن کنارشو

    خدایا بی نهایت سپاسگزارتم برای تجربه انسان بودن

    برای هر روز به امید بهتر شدن زندگی کردن

    برای داشتن دوستان مهربان

    برای وجود سایت استاد عباسمنش فوقالعاده

    خدایا سپاسگزارتم برای وجود فرزندم در زندگیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    رویا مهاجرسلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2329 روز

    باران که شدی مَپرس این خانه ی کیست؟!

    سقف و حَرم و مسجد و میخانه یکیست

    باران که شدی پیاله ها را نَشمار

    جام و قَدح و کاسه و پیمانه یکست

    باران!!!!!

    تو که از پیش خدا میایی

    توضیح بده

    عاقل و دیوانه یکیست

    بر درگه او چون که بیوفتند به خاک

    شیر و شتر و پلنگ و پروانه یکیست

    با سوره ی دل اگر خدا را خوانی

    حَمد و فلق و نَعرهٔ مستانه یکیست

    خدایااآاا شکرت

    امروز و هر روز از خداوند خواستم که با بهترین ها و زیباترین ها روزم رو شروع کنم و با بهترین ها و زیباترین ها روزم رو به شب برسانم

    بعد از دیدن فایل روز شمار 123 که استاد عزیزم از هدایت های الهی و اون بطری شوینده که خودش قل خورده بود و اومده بود پای چرخ ماشین استاد و با صدای بی صدایی می‌گفت منو با خودت ببر چون خانم شایسته به کمک من نیاز داره ..

    داشتم فکر می کردم که همه چیز باید همین طوری خودش قل بخوره و بیاد توی زندگیم امروز واقعا با این فایل استاد حال عجیبی داشتم و چقدر حالم عالی و استثنایی بود یعنی مدت زمان زیادی توی این حس و حال بودم خیلی خیلی باورها مو جابجا کرد

    چقدر خدا رو شکرگذاری کردم برای تک تک فایل های که در این روز ها بطور روز شمار دیدم و شنیدم و عمل کردم و احساسمو قدرتمند کرد خدایااآاا شکرت

    امروز فقط خواستم ایمیل ها و کامنت ها رو چک کنم و کامنت های زیبا بخونم خدا رو شکر کلی از کامنت های بینظیر دوستان رو خواندم و درک کردم و به آگاهی بیشتری هدایت شدم امروز فقط و فقط با دوستانم بودم و نوشته های زیبا شون رو خواندم و همزاد پنداری کردم و به احساسات فوق العاده والایی هدایت شدم و قدرت تجسم بالا رفت خدایاااا شکرت

    و حالا در این وقت از شبانگاه فکرشو بکنید دارم صدای دلنشین موسیقی باران رو می شنوم ..

    خدایا تو بینظیری

    خدایاااا مرسی مرسی که اینطوری حضورت رو به من اعلام می کنی خدایاااا شکرت

    بخدا الان دارم با این هوای بارانی عشق می کنم الان روی بالکن خانه ام نشسته بودم و داشتم صدای سنفونی باران دلنوازی که بشدت می بارید رو می شنیدم ..

    صدایی که روی سقف و کانال کولر ها طبل میکوبید

    خدایاااا فقط می تونم شکر گذارت باشم

    بخدا زیباترین و بهترین چیزی که خداوند الان به منو شهرم هدیه داد همین ابرهای خاکستری زیبا و باران نعمت خداوند هستش که از اعطای الهی دریافت کردم

    خدایاااا ممنون و سپاسگذارم که در این لحظات زیبا حضور دارم

    یک روز و شب به هم پیوسته ی زیبا رو به من هدیه دادی ممنونم

    مرسی

    مرسی

    باران!!!!!

    تو که از پیش خدا میایی

    توضیح بده

    عاقل و دیوانه یکیست

    بر درگه او چون که بیوفتند به خاک

    شیر و شتر و پلنگ و پروانه یکیست

    با سوره ی دل اگر خدا را خوانی

    حَمد و فلق و نَعرهٔ مستانه یکیست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 2036 روز

    به نام خداوند هدایتگرِ بخشنده و مهربانم

    سلام.

    علارغم اینکه امروز تا همین الان، نزدیک 4 عصرِ زیبای شنبه، 25 فروردینِ نازنین 1403، کلی قشنگی و هدایت و چیدمان خداوند رو شاهد بودم، اما قصد ندارم مثل همیشه تیتروار بنویسمشون.

    الان دوست دارم عینِ یه نامه به خداوند بنویسم این کامنت رو…

    خدایی که همیشه منو هدایت و راهنمایی کردی، سلام.

    خدایی که تا تو دلم نگرانی میره، با اینکه حواسم هست تو هستی ولی یه کم نگرانی وجود داره برام، تو وارد کار میشی و بهم ارامش میدی.

    چطوری؟

    همونطوری که باید.

    همونطوری که من نیاز دارم و آروم میشم.

    راهکار میاری سر راهم، واسم چیدمان میکنی چیزی رو که من متوجهش نیستم ولی تو همیشه متوجهش هستی.

    امروز بهم مسیر نشون دادی، مسیری که ظاهرش این بود من نگرانم، جهت خیال راحت شدنم کاری رو میتونم انجام بدم.

    خب مثل همیشه که هدایتیه و سریع عینِ پلنگ بلند میشم اقدام میکنم، اینبار هم همین بود، اقدام کردم، تو راهِ اقدام همچنان نگران بودم کمی، چون نجواها کمی اذیتم کردن ولی گفتم الان وقت کنترل ذهنه سمانه…

    خلاصه جهت ارامش خیالم نشانه هامو ردیف کردی جلوی چشمم…

    گفتم به به، خب اینم واسه خیال جمع شدنت خانم.

    پروسه شروع شد و خوب بود الحمدالله.

    و نکته جالبش این بود قاطیِ اون اقدام، یه چیز دیگه اشکار شد که اصلا در جریانش نبودم…

    جالب بود برام به شدت…

    اینکه من هر روز میگم خدایا هدایتم کن به بهترین ها داره واسم پررنگ تر میشه قسمتِ عملیش.

    یعنی هدایت رو دارم میبینم دیگه…

    در ادامه طوری واسم چیدمان کردی که برام خوب بود، دوست داشتم، خیالم راحت تر میشد.

    نتایجش هم عالی بود.

    در خلالش روزی های غیر حساب هم فرستادی واسم.

    یعنی عملا حواست به ابعاد مختلفِ راحتی، آرامش، شادی، نشاط، سلامتی و … من بود.

    خب از تو چیزی غیر از این هم قابل تصور نیست.

    تو مثل یه ناظر و حافظ داری منو نگاه میکنی.

    تو راه صبح اسمت رو صدا زدم فراوان با همون آیه ای که عاشقشم:

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    چی میتونستم بگم دیگه جز اسم و یاد خودت.

    خودت یادم انداختی دکمه تسلیم رو صبح بزنم و چقدر هم که دکمه ی مهم و درستیه.

    امروزمو ساختی…

    بازم ادامه داره، این فاز اول بود تازه.

    وارد فاز دوم شدم، خبری خوندم که قبل خوندنش گفتم خیره…

    البته که خیر بود، مگه من خودم ازت نخواسته بودم خیر بذاری سر راهم؟

    خب تو هم گذاشتی.

    گیریم ظاهرش یه کم غیر متعارفه، اما ایا این باعث میشه من بگم وای چرا اینطوری شده؟

    نه، چون میدونم این تغییر وضعیت، پلنی هست از جانب خودت…

    تو مسیر خوبی بودم، الانم میدونم خوب تر خواهد شد، مثل روز واسم اشکاره.

    مثل مثال های استاد تو فایلهاش شده که میگفتن هدایت میشدن به مسیرهای جدیدِ بعدی…

    خدایا تو قبلش منو برای تغییر اماده کردی، ذهنم کاملا اماده بود امروز، به هم که نریختم هیچی لحظه اول خندیدم و گفتم خیره، معلومه که خیره، این چیدمانِ خداست…

    در مسیر تغییر جدید هم اقدام کردم و به سادگی شرایطش فراهم شد.

    فردا روزی هست که وارد اون تغییر میشم به یاری خدا، مطمینا خوبه.

    چیزی نمیدونما، ولی میدونم خوبه، امنه، بهترینه برام.

    چرا اینو میگم.

    چون هر روز میگم هر چی برام پیش بیاد خیره.

    و فاز سوم، شاهد یه تغییر دیگه بودم که باز اونم منو به وجد آورده…

    تغییری که رنگ و بوی نشاط و زندگی داره برام.

    خب، خدای چیدمان کننده ی خوبی ها و خیر برای من.

    خیلی ازت ممنونم، چون هوامو داشتی و داری و خواهی داشت.

    و فاز چهارم سورپرایز امروز، رفتم سایت به هوایِ دایره آبی، از اون قشنگتر دیدم:

    مگه داریم؟ مگه میشه؟

    فایل جدید

    توحید عملی 11

    اونم الان که قلبمون پر پر میزنه برای توحید؟

    فایل یک ساعته یه طرف، اون دقایق اخر فایل یه طرف…

    چی شنیدم؟

    چشمهام گرد شد.

    استاد انتهای فایل اهنگ میذاشت اما این …

    لبیک اللهم لبیک، لاشریک لک لبیک…

    بعد از ماه رمضان که تو حال و هوای قرآنم، اینو شنیدم و چشمهام قلبی قلبی شد، چسبید به قلبم…

    صحنه ی سجده منو به وجد آورد…

    الله خودش گفت به استاد فایل ضبط کنه، اینطوری تدوین شه فایل با این انتهای جذاب…

    امروز فول شارژ شدم…

    اینجا نمینویسم، تو نوت موبایلم نوشتم قشنگی های امروز رو، تو دفترم هم مینویسم تا ثبت شه برام…

    خدای من، امروز بهم نشون دادی و یاداوری کردی وقتی روی تو حساب میکنم نه دست هات، چقدر آرومم، چقدر خوشحالم، وقتی شرایط عوض میشه من زیر و رو نمیشم، چون میدونم خیره.

    امروز بهم نشون دادی همیشه تو برام بهترین نقشه و پلن و چیدمان رو داری، من نمیدونم تو که میدونی هر لحظه.

    به یادم آوردی هر چی میاد سر راهم با منطقم تحلیلش نکنم کدوم خوبه یا بهتره، بسپرم به خودت بی نگرانی، ازت بپرسم و هدایت رو دخیل کنم تو هر سوال و ابهامی.

    میشه ساعت ها باهات حرف زد و سیر نشد، خسته نشد…

    میدونی چیه، درسته امروز نگران شدم ولی از خودم راضی ام چون تلاشمو کردم خودمو کنترل کنم…

    منو متوجهِ پاشنه اشیلم کردی امروز…

    مسیله بیرون از من نیست.

    مسیله داخل خود منه.

    من.

    سمانه.

    که توجه به حرف دیگران، آزارش میده…

    که باید یاد بگیرم یه گوشم در و دیگری دروازه باشه.

    جدی نگیرم…

    خودت میدونی این برام سخته، پس خودت آسانم کن بر آسانی ها.

    مرسی که هستی.

    مرسی که دست های نازنینت رو میفرستی برام که آسان بشم بر آسانی ها…

    مرسی که منو وارد این مسیر کردی.

    امروز وقتی با اون تغییر دیدم ارومم و تازه لبخند هم زدم، متوجه تغییراتم شدم…

    ممنونم که هستی و هدایتم میکنی، حافظ خودم و عزیزانم هستی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 2036 روز

    سلام به خداوند.

    سلام به همه.

    نکات مثبت و زیبایی های 27 فروردین دوشنبه جان.

    1- عصر رفتم پیاده رویِ عالی تو مجتمع باصفامون، شمشادهایی که تو باغچه ها کاشتن فوق العاده قشنگن، همینطور گلهای رنگی رنگی.

    2- مامانم کوفته درست کرده بود، داده بود بعد از ساعت کاری همسرم بیاره خونه، خیلی خوشحال و سورپرایز شدم، ممنونم از این همه محبت و روزیِ غیر حساب‌.

    3- صبح اینجا کامنت نوشتم، دیدم پریده، رهاش کردم، رفتم صفحه توحید عملی11 کامنت نوشتم و فرستادم، مرسی سمانه جون که قفلی نزدی و الان اومدی اینجا بنویسی.

    4- کارهای عالی برای بهبود خودم و منزل انجام دادم.

    دستت درد نکنه سمانه جون برای همه ی تلاش هات.

    5- برای سمانه جون کاهو شستم، سالاد درست کردم تا نوش جان کنه.

    6- تلاوت قران گوش دا م با نی نی و کلی لذت بردیم.

    7- همسرم از محل کارش 3 تا هدیه آورد، شیر خرید. سپاس گزارم برای تک تک روزی های حساب و غیر حساب زندگیم.

    8- دایره آبی رو دیدم، پیام نفیسه جانم رسید دستم و خوشحال شدم.

    9- با اپلیکیشن قرآن نور، ترجمه گویا شنیدم سوره ی طاها رو، عین قصه شنیدم و لذت بردم.

    شنیدنِ ایه 17 و 18 با صدای امیرعلی جان خیری، کودکِ قاریِ قرآن، در برنامه محفل که به تقلید از استاد یوسف کامل میخونه، به شدت شنیدنیه برام.خدا حفظش کنه.

    خدایا متشکرم برای همه ی لحظاتِ زندگیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    محمد کرمی گفته:
    مدت عضویت: 1351 روز

    بنام آلله مهربان که هرآنچه دارم از اوست

    زییای های امروز من 1403/01/30

    امروز تاریخ عضویت من 777 روز الهی شکرت برای اولین نکته زیبای امروزم

    1.صب زیبای که خیلی زود از خواب بلند شدم و درخواست مشتری خوب فرستادم به لطف الله مشتری عالی اومد و خدمات عالی ازم گرفت

    2.نسیم خنک امروز که توی راه به صورت میخورد لذت میبردم

    3.مسیر جدیدی که آگاهانه انتخاب کردم تا زیبای هاش برام جدید باشه .گلهای بنفشی که توی خیابون جدید دیدم که برای اولین بار لمسشون کردم

    4.جلوی خونه یکی از همسایهامون پر از گلهای رنگارنگ و کاتوس بسیار زیبا و بزرگ بود که از دیدنش آدم لذت میبره

    5.کبوترهای صحرائی که جدیدا زیاد مینینم

    6.تیکهای ابر تو آسمون که سایه انداخته بودن روی کوه یه صحنه رویای خلق کرده بود ،دقیقا انگار توی فیلم آواتار زندگی میکردم

    شبیه گویهای شیشه ای بود که داخل خونه آرزوها ساخته بودن

    7.رزق بروکتی که امروز از درو دیوار مخل کارم به سمت من روانه شد

    8.دیدن پسرم در محل کارم که کلی شوخی و بازی کردیم با هم و لذت بردم از بودنش کنارم

    9.حل مسئله ام که خوب پیش رفت به لطف الله

    10.دیدن خواهر زادهام که هر وقت میبنمش قند توی دلم آب میشه

    10.پرداخت قسمتی از بدهی هام که شکر خدا هر روز داره کمتر میشه و درآمد من بیشتر

    11.ps5بازی کردن با پسر گلم

    12.خوندن کامنتهای زیبای بچها و آرامشی که به دلم افتاد

    خدایا سپاسگزارتم برای هر تپش قلبم برای هر سلول بدن فیزیکم که داره گوهر درونمو حمل میکنه

    خدایا سپاسگزارم ازت برای درک قوانین زیبا و ثابت این دنیات

    خدایا سپاسگزارم ازت برای نترسیدن از تو و دوستی که از وقتی شناختم بین من و تو شکل گرفته

    خدایا سپاسگزارم ازت برای این سایت و مالکش استاد عباس منش دوسداشتنی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    رویا مهاجرسلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2329 روز

    سلام و درود به دومین ماه از فصل بهار 1403

    سلام و درود به ماه سرسبز و خرم اردیبهشت

    سلام ای ماه اردیبهشت نازنین و سلام و درود به سرسبزی و نو شدن و شکوفایی و نگهبان زمین

    اردیبهشت یعنی برپاکنندهٔ نظم در زمین و هستی است.

     اردیبهشت یعنی   ماه عاشقان و وصال عاشقان

    خدایا شکرت که امروز هم یک شروع جدید و یک فصل تازه و آغازی نو در زندگیم شروع شده دیگه فصل تغییره .. دیگه فصل دوره ی طلایی من شروع شده برای تغییر و رشد شخصیتم.. الان زمان درخشش و درخشندگی و شکوفایی موقعیت های خوب و عالی جدید و فرصت های استثنایی عالی جدید اتفاق های خوب و عالی و جدید و جایگاه خوب و عالی جدید و پیشنهادهای فوق تصور عالی و جدید و درآمدهای پولی و مالی جدیده فصل عشق و وصالع . فصل شادی و شادمانی ه …

    خدایااا شکرت که صدای آواز پرندگان رو بطور مداوم می شنوم

    خدایاااا شکرت زیبایی های امروزم صد چندان شده

    خدایا شکرت که این ماه فروردین با سلامتی و تندرستی کامل جسم و جان و روح و ذهن مقدس الهی ام بخوبی و خوشی و شادی و شادمانی و وفور و فراوانی پول و ثروت و نعمت و برکت و وهابیت الهی برای من و عزیزانم گذشت

    خدا حافظ ای ماه پر برکت فروردین

    خداحافظ که خوش بودی و خوش آمده بودی

    خدایا شکرت که ماه فروردین سال 1403 رو هم دیدیم و در کنار عزیزان مون سپری شد

    خداحافظ فروردین عزیزم آنقدر منتظر آمدنت بودم.. و حالا که آمدن و رفتنت همچون خواب خوب و خوش رویایی بیش نبود

    لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ

    شکر نعمت به جای آرید شما رو می‌افزایم

    صَدَّقَ بِالْحُسْنَىٰ ، فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَىٰ

    اگر خوبیها رو به خوبی تصدیق کنید ، ما هم شما رو آسون میکنم برای آسونی‌ها

    خدایااا شکرت که هر روز صبح فرصت زندگی دوباره برام بوجود میاد تا با یک شروع جدید و یک فصل جدید و تازه برای تغییر باورها و رشد و تغییر شخصیتم در زندگیم شروع شده .. خدایا شکرت که به من فرصت زندگی کردن رو عطا کردی و من باید قدردان این موهبت الهی باشم که می توانم یک روز دیگر رو از این جهان هستی لذت ببرم و شاد باشم

    چه چیزی زیباتر از اینکه امروزم را با نام و یاد تو شروع کردم

    خدایا کمکم کن هر لحظه با هدایت های الهی تو به یادت باشم و شکر نعمت های بیشماری رو بجا آورم

    من از لحظه ای که بیدار شدم و تا لحظه ای که دوباره بخواب شبانگاهی بروم همه ی لحظه ها و اتفاقات و معجزات خوب و عالی زندگیم رو به تو می سپارم تا برایم برنامه ریزی و چیدمان کنی

    خدایااا شکرت که همه ی کارها و برنامه ها و امورات زندگی ام رو به تو می سپارم تا سر و سامان ببخشی و برنامه ریزی و چیده مان کنی

    خدایااا شکرت که به من قدرت و توانگری دادی و پشتیبان و حامی و محافظ و هدایتگر م هستی

    خدایاا من رو بسمت مسیرهای درست و صحیح هدایت کن تا در جهت دریافت خواسته ها و اهداف و آرزوهایم روی شانه هایت بنشینم .. که بدون هدایت ها و نشانه های الهی تو من گمراه و سرگشته و حیران

    ای ابتدای هر آغاز و ای سرانجام هر پایان

    خدایا من می خوام با بهترین دستاوردها خودم رو تجربه کنم

    و ظرف وجودم رو وسیعتر و عمیق‌تر کنم تا بهترین ورژنی از خودم رو وارد تجربه ی زندگیم کنم

    خدایااا فقط و فقط تو را می پرستم و فقط و فقط از تو یاری می جویم

    IN GOD WE TRUST

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 2036 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام.

    نکات مثبت و زیبایی های شنبه 15 اردیبهشت 1403.

    1- اینکه میتونم اینجا کامنت بذارم، یعنی خدا به وقت و انرژی ام برکت میده، فراوانی میده.

    2- وضعیتِ گ به راحتی هر روز، الهی شکر.

    3- لبخندهای حافظ.

    4- دیدن و تجربه کردن چالش های جدید مادری- تلاش من برای بهبودگرا بودن و …

    5- خواهرزاده جانم اومد خونه مون امروز، از حافظ مراقبت کرد من تونستم یکی دو ساعت بخوابم، کاملاً تازه شدم بعد از بیداری.

    6- مادرشوهر و مادر نازنینم این مدت کلی غذای خوشمزه و مقوی برام پختن و نوش جان کردم.

    7- خواهرها و برادر و خواهر شوهر و برادر شوهرم کلی به من و حافظ و همسرم محبت کردن.

    8- حافظ هدیه های زیبایی دریافت کرد از خانواده.

    خدا رو شکر می‌کنم برای دوست داشتن حافظ جان.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    9- پیاده روی عصر در محیط زیبای مجتمع مون.

    خدایا شکرت حواست بهمون هست، من همه چیز رو به خودت سپردم و میسپرم مخصوصاً امنیت و آرامش مون رو.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      Nafis گفته:
      مدت عضویت: 1196 روز

      سلام سمانه جانم

      خوشحالم که با شرایط جدید خودت رو وفق دادی و همچنان در حال رشد هستی در حال بهبود هستی.

      گاهی پیشرفت انقدر آروم است که فقط با مرور و مقایسه قبل و الانمون متوجهش میشیم.

      یک مراسم ختم باید شرکت می کردم که عذرخواهی کردم و نرفتم در صورتی که اگه قبل بود همش به خودم می‌گفتم ،:زشته بده، اگه نروی چی فکر می‌کنند!برو تا اگه خواستی مراسمی بگیری بقیه شرکت کنند!

      اما این بار نه ! گفتم!

      یه کامنتم خوندم از آقا ابراهیم که نوشته بود لجباز ترین آدم دنیا باش ! اگه کاری رو ذهنت میگوید انجام نده ولی انجام دادنش ، به خودت یا کس دیگری آسیب نمی‌زند حتماً انجامش بده و من این کارو کردم برای احترام به خودم به وقتم. این نه ! گفتن به این سادگی برای من یک هفته طول کشید و بعد از اینکه نه ! رو گفتم تازه متوجه شدم تغییر کرده ام.

      نیم ساعت از زمانی که کامنت را نوشتم گذشته یادم اومد یه تغییر مثبت دیگه توی زندگیم تحسین آدم‌ها ست که خیلی در این زمینه بهتر شدم دیگر واقعا از موفقیت‌ها شون خوشحال میشن الان که برات این حرفو زدم یه پروانه سفید از جلوی پنجره‌ رد شد یعنی تایید خدا را گرفتم! من واقعاً تو این زمینه عوض شدم، از آدمی که یا حسرت می‌خورد یا حسادت داشت از موفقیت‌های بقیه، تبدیل شدم به آدمی که شاااااااد می‌شود از ته دل خوشحال میشه و چقدر این حس خوب ، متفاوته با حس قبلی. یادم میاد در یکی از کامنت‌هاتون اگر اشتباه نکنم برای باورهای قدرتمند کننده در برابر باورهای محدود کننده نوشته بودید که خانوادگی این عادت تحسین کردن و خوشحال بودن برای موفقیت بقیه رو داشتید و چقدر خوب تقویتش کردید و نگهش داشتید ، روی خودم کار می‌کنم این عادت رو تقویت می‌کنم امید که روزی ما همین کارو خانوادگی گسترش بدیم.

      احساسم میگه استاد روی دوره ای دارد کار می‌کند ، چیزی که من لازم دارم شکرگزاری است. گاهی اوقات در طی روز یاد نعمت‌هایم هستم ولی شب که میام بنویسم ذهنم خالی می‌شود یا خسته است، راستش فقط شکرگزاری رو قبول دارم که با حس قلبی همراه باشه از شوق اون نعمت روحم پر بکشه،خدا رو به خاطر نعمت‌ هایش شکر می‌کنم اما اون شکری بهم می‌چسبد که همراه اشک باشد اگر نه حسم مثل مشق نوشتن می‌ ماند. تکراری و از سر وظیفه .

      شاید هم استاد روی دوره پیدا کردن توانایی‌ها دارند کار می‌کنند چون توی کامنت‌های دوره احساس لیاقت متوجه شدم بسیاری از دوستان در این مورد نیاز به راهنمایی دارند.

      در هر حال خدا ما رو به بهترین‌ها هدایت می‌کند و بهترین‌ها رو برامون رقم می‌زند.

      خدا همه چیز می‌شود همه کس را.

      خدایا شکرت که رفیقمی همراهمی هر وقت کم میارم تو به جای من می‌دوی! دستانم رو می‌گیری و مرا با خود می‌بری!

      641

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 2036 روز

    به نام اللهِ یکتا

    سلام.

    زیبایی های دوشنبه 17 اردیبهشت جان 1403

    1- با حافظ جان توحید عملی 10 گوش دادیم.

    2- شب تا صبح توحید عملی گذاشتم تا گوش بدیم خانوادگی، چقدر آرامش بخش بود برام، خواب مون بهتر بود از شب های قبل.

    3- مادر مهربونم کلی بهم کمک میکنه، محبت میکنه، مراقبت میکنه ازمون.

    تنش سلامت، دلش خوش، روزیش پر برکت.

    4- رفتم آرایشگاه موهامو کوتاه کردم، سبک شدم، نفسم تازه شد.

    حافظ رو سپردم به خدا، بعدش مامانم.

    خواب بود، بعدشم تو بغل مامانم ارامش گرفت تا من برگردم.

    خدایا شکرت برای این چیدمان.

    ایده ی کوتاهی مو دیروز بهم داده شد، این روزها خیلی کلافه شدم از موهام و الان سبک شدم، الهی شکرت.

    5- دایره ابی، پیام از زهرا جانم.

    6- بارونِ امروز عصر، پیاده روی در هوای باز و عالی.

    7- مامانم حافظ رو نگه داشت من خوابیدم امروز چند بار.

    خیر ببینه الهی.

    خوابیدن خوب و اروم نعمتی هست که این ایام مخصوصا شب ها، بیشتر دارم متوجهش میشم.

    خدایا شکرت بی نهایت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 2036 روز

    به نام اللهِ یکتا

    سلام

    ادامه قشنگی های 24 اردیبهشت جان، دوشنبه

    6- امروز و امشب کامنت خوندم و نوشتم.

    قبلا بیشتر بود، الان کمتر فرصت میشه. اشکال نداره، چون شرایطم تغییر کرده باید سازگاری و پذیرش پیدا کنم تا کم کم بیوفتم روی غلتک تا شرایط به پایداری و ثبات برسه.

    از خدا میخوام فراوانی بده به زمانم.

    دوست دارم بنویسم تو دفترم، کامنت بخونم و بنویسم، فایل گوش بدم، پیاده روی کنم، توجه کنم به زیبایی ها، سپاس گزاری کنم، واسه خودم وقت بذارم و …

    دارم تلاش میکنم انجامِ این کارها رو بگنجونم در برنامه ی روزانه ام.

    مقدارش مهم نیست، با بهبودگرایی جلو میرم تا اروم شم.

    خدایا شکرت برای کارهایی که انجام میدم.

    امروز یادم اومد از انجام هر کاری در لحظه لذت ببرم و سپاس گزار باشم، بعداً رو به بعد بسپرم و نگران نباشم و نترسم.

    الان دارم کامنت مینویسم، گفتگوی ذهنی میگه الان که حافظ خوابه، تو هم بخواب تا وسط شب که بارها برای شیردهی بلند میشی خوابت نگیره و هوشیار باشی…

    من به نوشتن نیاز روحی دارم.

    برای روحم مینویسم.

    نوشتن ظرفِ انرژیِ منو شارژ میکنه.

    عینِ پیاده روی و کارهای دیگه ای که دارم تلاش میکنم روزانه واسه خودم انجام بدم.

    7- چند روزی هست به خاطرِ خروج و نصب منبع های آبِ جدیدِ ساختمونمون، برگشتیم منزل مادرم.

    خدا رو شکر که خونه اش نزدیکمونه.

    خودش انقدر مهربون و منعطفه.

    انقدر به همه مون محبت میکنه.

    مادر مهربانم خدا بهت خیر بده در دنیا و آخرت.

    تازه این روزها دارم بهتر درک میکنم مادرم چقدر زحمت میکشه برای همه مون. به همه مون محبت و رسیدگی میکنه، نه فقط به من و حافظ و همسرم، به بقیه خواهرهامم رسیدگی میکنه.

    خدایا بهش سلامتی، انرژی، توان، حالِ خوش، رزق و روزیِ فراوان و بی انتها بده.

    8- پیاده روی رفتم تو پارکینگ و حیاطِ منزلِ مادر.

    9 دقیقه ی باکیفیت و بهبودگرا.

    حافظ خواب بود، بیدار شد من رفتم بالا.

    تو پیاده روی خلوت دارم با خودم و خدا.

    از اول تا اخر پیاده روی صدام رو ضبط میکنم و صحبت میکنم با خودم و خدا، از حال و احوالم میگم این روزها، احساساتم، شرایطم، سپاس گزاری و توجه به زیبایی ها و …

    9- امروز فایل جدید استاد رو گوش دادم و بعد رسیدم به فایلهای آرامش در پرتو آگاهی…

    هنوزم دارم همونا رو میشنوم و آرامش بخشه برام.

    چقدر این اگاهی ها خوبن و مرهم.

    فایل 9- شادی و غم می آید و می رود، برای چی انقدر عجله میکنی، فقط صبر کن …

    10- از خدا خواستم و میخوام در رابطه با بچه داری یادم بده، بهم اگاهی بده، هوشیاری بده، انرژی بده، شادی بده، صبر و تامل و درایت بده.

    11- خداوند همه چیزِ منه، از کسی توقع و انتظار ندارم.

    خداوند همه چیز میشه برای من، سلامتی میشه، خواب خوب و باکیفیت میشه، هوشیاری میشه، حُسنِ خلق میشه، صبر میشه، شادی میشه…

    12- خیلی خوب شد موهامو کوتاه کردم.

    خدایا، ممنونتم عزیز دلم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: