در آگاهی های این فایل، استاد عباس منش قانون آسان شدن برای آسانی ها و نشستن روی شانه های خداوند را از جنبه های مختلف و با زبان ساده و کاربردی توضیح می دهد تا متوجه شویم
- چه می شود که در اکثر مواقع مجبور به حل مسائل زیادی هستیم یا در اکثر مواقع درمانده می شویم؛
- و چه می شود که اکثر مواقع زندگی روان پیش می رود و مسائل راحت حل می شود؛
- بین “جنس رابطه ما با خداوند” و “میزان روانی چرخ زندگی” چه ارتباطی وجود دارد؛
همچنین استاد عباس منش در این فایل، باورهای قدرتمند کننده ای را بررسی می کند که باعث تقویت رابطه ما با خداوند می شود به گونه ای که چرخ زندگی روان شود و روی شانه های خداوند بنشینیم. این آگاهی ها ما را به این درک می رساند که:
- منظور از “فرکانس خداوند” چیست؟
- چه زمانی به فرکانس خداوند دسترسی داریم؟
- چه جنسی از توجه، ما را به فرکانس خداوند نزدیک تر می کند؟
- چه جنسی از باور، ما را نسبت به خداوند متوکل می کند؟
- چه جنسی از باور، دسترسی ما به هدایت های خداوند را باز نگه می دارد؟
- چه می شود که همواره آسان می شویم برایم آسانی ها؟
- چه می شود همواره در مدار دریافت نعمت ها قرار می گیرم؟
آگاهی های این فایل را با دقت گوش دهید. از آنها نکته برداری کنید. سپس در هر زمینه یا موضوعی، به ماجراها و تجربه های زندگیتان نگاه کنید و ببینید به صورت کلی:
- چند درصد مسیر زندگی شما هموار است و چند درصد سخت است؟
- چند درصد برای رسیدن به خواسته هایت تقلا می کنی و چند درصد خواسته ها خود به خود وارد زندگی ات می شوند؟
- به مفاهیم این فایل فکر کن و ارتباط بین مفاهیم این فایل و “میزان روانی یا سفتی چرخ زندگی ات” را پیدا کن.
- به این فکر کن که چه نگاهی به خداوند داری؟
- چه باورهایی را درباره رابطه با خداوند پذیرفته ای؟
- این باورها چقدر مسیر زندگی را برایت هموار یا ناهموار کرده است؟
سپس درک خود ز آگاهی های این فایل را با جزئیات در بخش نظرات این فایل بنویس.
منتظر خواندن نظرات تأثیرگذار شما هستیم.
منابع کامل درباره آگاهی های این فایل:
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری ارتباط بین درک صحیح خداوند و روان شدن چرخ زندگی332MB66 دقیقه
- فایل صوتی ارتباط بین درک صحیح خداوند و روان شدن چرخ زندگی64MB66 دقیقه
بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِیمِ
التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاکِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ ۗ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ(112 توبه)
اینان همان از گناه پشیمانان، خداپرستان، حمد و شکر نعمتگزاران، روزهداران، نماز با خضوع گزاران، امر به معروف و نهی از منکر کنندگان، و نگهبانان حدود الهیاند، و مؤمنان را بشارت ده.
=======================================================================================
خدای عزیز و شیرین و دلبرم،آسمون آبیِ دل انگیز،خنکای دلچسب دی ماه،چشم هایی که میبینه،گوش هایی که میشنوه،دستانی که مینویسه،به من،به عقلم،به درکم ببار و کمکم کن تا بتونم با نور و عشق تو بنویسم و این صلات رو مایه ی روشنی قلبم،واضح شدنِ قدم های بعدی و باز شدن های در های پیش رو قرار بده،آمین،یا رب العالمین.
=======================================================================================
سلام به استاد عباسمنش عزیزم.
سلام به استاد شایسته جانم.
سلام به دوستان عزیز و توحیدی من در غار حرا
سلام و سلامتی و نور وعشق و رحمت الله،به جسم و جان و روح توحیدی عزیز و قلب سلیمتون.
مدت زیادی که به یک موضوع جالب توی قرآن برخوردم که در دو سوره ی مختلف،به یک شکل بیان شده و خیلی دوست داشتم برای تمرین و تکرار خودم،این آگاهی رو به شکل کامنت در سایت بنویسم،اما ازونجایی که کامنت نوشتن توی سایت و تحقیق قرآنی،خودش یک مداری که باید واردش بشی،اجازه دادم که زمان مناسبش برسه و خداوند هدایتم کنه این کامنت رو،زیر این فایل بی نظیر توحیدی بنویسم،خب مثل اینکه امروز وقتش رسید،دستور اومد الان وقتشه که برای کنترل آگاهانه ی ذهنت و باز شدن قلبت و دریافت الهامات بهتر و با کیفیت تر،خودت رو مشغول نوشتن این کامنت کنی و منم گفتم چی ازین بهتر ….انشالله خدا کمکم میکنه تمرین خوبی داشته باشم.
استاد جان،درجلسات روانشناسی ثروت،آگاهی من درمورد اینکه باور چیه،و چه جوری میشه ایجادش کرد و کی میفهمیم این باور واقعا ایجاد شده،خیلی بیشتر شد.وقتی شما گفتید،باور ایجاد شده،به معنی یقین قلبیه،حرف زدن و نوشتن و تکرار هم نشون نمیده اون باور تثبیت شده،بلکه وقتی به یقین و آرامش قلبی در اون موضوع خاص میرسید،یعنی اون باور سر جاش نشسته …و بعد نتایج تثبیت اون باور،در زندگی شما وارد میشود.
یک مثال در این باره از خودم بنویسم،که من اصلا در مورد اینکه مدرسه و معلم مدرسه ی نیلا نیکا کجا باشه و چه کسی باشه،هیچ نگرانی نداشتم.البته اولش اینجوری نبود،با تمرین و تکرار این باور که خداوند بهترین ها رو براشون انتخاب میکنه،آروم آروم این باور تثبیت شد،از مهدکودک،پیش دبستانی،کلاس اول ….وهر بار که دیدم خداوند برای انتخاب معلم بچه ها،شاهکار میکنه،دیگه این باور به یقین قلبی تبدیل شد.
این شد که وقتی من شهریور واقعا نمیدونستم چه تصمیمی برای محل زندگیم بگیرم،با دوتا بچه ی کلاس دومی،هیچ نگرانی بابت مدرسه شون نداشتم،عملا ما تا 29/30 شهریور نمیدونستیم میخوایم کجا بمونیم….
ضمن اینکه وقتی درمورد مدرسه ی نیلا نیکا،از قرآن طلب هدایت کردم،با این آیه پاسخ داد:
فَمَا کَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قَالُوا اقْتُلُوهُ أَوْ حَرِّقُوهُ فَأَنْجَاهُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ ۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ
برای همین من بیخیال،با یقین قلبی که خداوند بهترین معلم رو براشون کنار گذاشته،سپردمشون به جریان هدایت.خب چه اتفاقی افتاد؟!
الان که 3 ماه از شروع مدرسه گذشته،به جرئت میتونم بگم من اگر میلیون ها تومن هزینه میکردم نمیتونستم همچین معلم با کیفیتی برای دختر ها پیدا کنم.بدون اینکه من قدم از قدم بردارم،فقط با ایمان و توکل و یقین قلبی،خداوند معلمی به نیلا نیکا عطا کرد که در عین جوانی،سال آخر تدریشه،11 سال داره کلاس دوم درس میده،تو اخلاق و رفتار بی نظیره و یکی از بهترین معلم های سطح استانه …
خب این پاسخ رحمت الله،به باوری بود که تبدیل به یقین قلبی شده بود.اما آیا من در تموم زمینه های زندگیم انقدر یقین قلبی دارم که نگران هیچ چیز نباشم و اجازه بدم خداوند در بهترین زمان و مکان هدایتم کنه؟!مسلما نه …
مثلا همین دیشب،دوباره خالصانه از خدا طلب هدایت کردم بابت یک مسئله ای توی زندگیم و دوباره با همون آیه ی 24 عنکبوت بهم پاسخ داد!
ولی آیا من بعد از دریافت این پاسخ، به همون آرامشی که برای انتخاب مدرسه ی نیلا نیکا داشتم،رسیدم؟!
قطعا خیر،آروم شدم اما نه با یقین قلبی!برای همین دیشب آخرین صدایی که شنیدم،صدای شما تو جلسه ی 5 قدم 8 بود.
حدس و گمان هم نزنید این مسئله چطور میخواد حل بشه،نه تو و نه میلیارد ها نفر دیگه فکرشون رو،روی هم بزارند نمیتونند بفهمند این مسئله چطور میخواد حل بشه،یک سری چیز ها هست که از عقل ما برنمیاد!فقط خدا ازش برمیاد و ما فقط باید توکل کنیم!
همین آرامش قبل خواب،باعث شد امروز خیلی بهتر از دیروز باشم،خیلی آرام تر…خیلی رهاتر…خیلی امیدوارتر…
و درنهایت بهم اجازه داد که بیام توی سایت بنویسم و این برای من خودش یک پاداشه مضاعفه…
در ادامه ی کامنت،به امید الله،از آیات قرآن مینویسم که خداوند چقدر واضح و روشن از یقین و اطمینان قلبی صحبت کرده …
=======================================================================================
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
إِذْ تَسْتَغِیثُونَ رَبَّکُمْ فَاسْتَجَابَ لَکُمْ أَنِّی مُمِدُّکُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلَائِکَهِ مُرْدِفِینَ ﴿٩انفال﴾
[یاد کنید] هنگامی را که ازپروردگارتان یاری خواستید، و او درخواست شما را اجابت کرد که من مسلماً شما را با هزار فرشته که پی در پی نازل می شوند، یاری می دهم.
وَمَا جَعَلَهُ اللَّهُ إِلَّا بُشْرَىٰ وَلِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُکُمْ ۚ وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ﴿١٠انفال﴾
و خدا آن [وعده یاری] را فقط مژده و نویدی برای شما قرار داد و نیز برای آنکه دل هایتان به سبب آن آرامش یابد؛ و گرنه پیروزی فقط از سوی خداست؛ زیرا خدا توانای شکست ناپذیر و حکیم است.
=======================================================================================
إِذْ هَمَّتْ طَائِفَتَانِ مِنْکُمْ أَنْ تَفْشَلَا وَاللَّهُ وَلِیُّهُمَا ۗ وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ ﴿١٢٢آل عمران﴾
[یاد کنید که] در آن هنگام دو گروه از شما بر آن شدند که سستی و ناتوانی نشان دهند [و از جنگ منصرف شده، برگردند]، در حالی که خدا یار و یاورشان بود و مؤمنان باید فقط بر خدا توکل کنند.
وَلَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَأَنْتُمْ أَذِلَّهٌ ۖ فَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ﴿١٢٣ آل عمران﴾
و بی تردید خدا در [جنگِ] بدر شما را یاری داد، در حالی که ناتوان بودید؛ بنابراین از خدا پروا کنید، باشد که سپاس گزاری نمایید.
إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِینَ أَلَنْ یَکْفِیَکُمْ أَنْ یُمِدَّکُمْ رَبُّکُمْ بِثَلَاثَهِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِکَهِ مُنْزَلِینَ ﴿١٢4 آل عمران﴾
آن هنگام که به مؤمنان می گفتی: آیا شما را بس نیست که پروردگارتان به سه هزار فرشته نازل شده شما را یاری دهد؟
بَلَىٰ ۚ إِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا وَیَأْتُوکُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هَٰذَا یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُمْ بِخَمْسَهِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِکَهِ مُسَوِّمِینَ ﴿١٢5﴾
آری، اگر شکیبایی ورزید و پرهیزکاری کنید و دشمنان در همین لحظه، جوشان و خروشان بر شما بتازند، پروردگارتان شما را با پنج هزار فرشته نشان دار یاری می دهد.
وَمَا جَعَلَهُ اللَّهُ إِلَّا بُشْرَىٰ لَکُمْ وَلِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُکُمْ بِهِ ۗ وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ ﴿١٢6آل عمران﴾
و خدا [وعده یاری و پیروزی] را جز بشارتی برای شما و برای آنکه دل هایتان به آن آرامش یابد، قرار نداد؛ و یاری و نصرت جز از سوی خدای توانای شکست ناپذیر و حکیم نیست.
=======================================================================================
برای من این تکرارِ وعده ی کمک از طریق ملائکه،در دو سوره ی متفاوت،خیلی خیلی شیرین و لذت بخش بود،ضمن اینکه خداوند تاکیید میکنه قطعا و حتما پیروزی با اهل ایمان و حزب خداونده،اما برای اینکه به این پیروزی دست پیدا کنید،باید به آرامش و یقین قلبی برسید تا هدایت ها رو دریافت کنید و نتیجه ی مورد نظر حاصل بشه ….
این همون اصل و اساسی که استاد در تموم دوره هاش داره از زوایای مختلف تدریسش میکنه.
رسیدن به آرامش قلبی در عزت نفس(عزت نفس)
رسیدن به آرامش قلبی در خلق ثروت(روانشناسی ثروت)
رسیدن به آرامش قلبی در احساس لیاقت(دوره ی لیاقت)
رسیدن به آرامش قلبی در روابط(عشق و مودت)
رسیدن به آرامش قلبی به صورت طبیعی زندگی کردن(دوازده قدم)
میدونید استاد،هرچقدر بیشتر میگذره،بیشتر به این حرفتون ایمان میارم.
قانون ساده ست.
قرآن ساده ست.
رسیدن به خوشبختی ساده ست.
اگر سخت شده،ما سختش کردیم،اگر پیچیده ست،ما داریم لقمه رو دور سرمون میپیچونیم،اگر گیر کرده،یعنی ما تو مسیر درست نیستیم،همین!
خدایی که این کیهان رو داره مدیریت میکنه،از پس مدیریت زندگی ما برنمیاد!؟
بازم یاد حرف قشنگ شما افتاده م که اینو دیگه نه به در و دیوار اتاقم،چسبوندم به پیشونیم!
بنده ها،به این دلیل زجر میکشند که بی ایمانند!
فقط همین یک جمله نیست که!من تو خواب و تو بیداری دارم حرف های شمارو با خودم تکرار میکنم…همیشه و همیشه.
تا بتونم ذهنی که این همه سال،اشتباه برنامه ریزی شده رو،درست کد نویسی کنم!
انشالله خداوند این سعی من رو در نشون دادن ایمان و توکل بپذیره و به من کمک کنه از مسیر های هموار،به سمت مدارهای بالاتر،رشد کنم.
من!
من باید تغییر کنم!
بعد اون بیرون به بینهایت طریق تغییر میکنه….
وَعْدَ اللَّهِ ۖ لَا یُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ وَلَٰکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ(6 روم)
این وعده خداست که خدا هرگز خلاف وعده نکند، و لیکن اکثر مردم (از این حقیقت) آگاه نیستند.
خداروصدهزارمرتبه شکر برای خلق یک صلات دیگه و فرصت پربرکت نوشتن از قرآن و قانون…
دوستون دارم استاد،از روشنی قلبم.
به امید دیدارتون در بهترین زمان و مکان با بهترین نتایج توحیدی.
در پناه نور میسپارمتون.
سلام شیرین تر از شیرین
مرسی که برام نوشتی،چقدر قشنگ اون صحنه رو توصیف کردی و هدایت وقدرت الله رو برام یاد آوری کردی..
«قدرت مطلق»
دوکلمه ست!
ولی یک دنیا پشتش حرفه!
خدا کمکمون کنه ظرفِ درک و آگاهیمون بیشتر بشه…و به تبع اون نتایج دلخواه بیشتر و بیشتر…
درپناه نور باشی رفیق
سلام ناعمه ی قشنگم
چطوری نور خدا؟!
قبل از هر چیز بگم،امکان نداره جایی کامنتت رو ببینم وقبلش چند ثانیه به عکس پروفایلت نگاه نکنم!
خودت دقت کردی خدا با چه دقت و جذابیتی ترکیب صورتت رو چیده؟!انقدر همه چیز هماهنگ وظریف؟!
وَصَوَّرَکُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ ۖ
خلاصه که مرسی که انقدر دلبری!
ومرسی که همیشه برام نقطه های آبی پربرکت میفرستی.
برات صعود به مدار های بالاتر از مسیر هموار طلب میکنم…بشینی روی دوش خدا و ثروت و نعمت و فراوانی و عشق کرور کرور بیاد توی زندگیت…
دوستت دارم و قلب مهربونت رو میبوسم.
به امید دیدار این دختر جذاب در بهترین زمان و مکان
قلبِ فراوانِ فراوانِ فراوان
فقط میدونم ی کار غیر ممکن اتفاق افتاده
فقط میدونم ی کن فیکون اتفاق افتاده
فقط میدونم ی حس خاص داره مکان
فقط میدونم باید تسلیم باشم
فقط میدونم حسم با خدا تو اون مکان چند برابره
لبیک اللهم لبیک…لبیک لاشریک لک لبیک…
===============================
فیروزه …فیروزه عزیزم …پیغامت در حالی به دستم رسید که مدت کمی که از مراقبه ی آرامگاه …با سوره ی یاسین برگشتم …
و بعد همونجا به سوره ی سجده گوش دادم …کنار یک قبر تازه دفن شده…بهش گفتم اگر تو دستمو نگیری،من با اونیکه اون پائینه هیچ فرقی ندارم…یک چیزی بگو … یک حرفی بزن …یک پیغامی بفرست …
پیغامش رسید فیروزه…پیغامش رسید بازم از دستان نازنین تو…
فیروزه جان،من به کامنت اولت همون موقع پاسخ دادم …اما ندا اومد کامنتت رو حذف کن …الان وقت پاسخ نیست …من چه قدرتی داشتم بهش بگم نه…پاکش کردم …
اما پاسخی که برات نوشتم رو توی نت گوشیم نوشته بودم و هنوز دارمش،کپی میکنم زیر همین کامنتم …
منو ببخش که پراکنده نوشتم و گیجم…
گیج قدرت پروردگار …
ازت ممنونم فیروزه …ازت ممنونم ….
===================
فیروزه،فیروزه ،تو با من چه کردی ؟
فیروزه,فیروزه،تو با قلب ویرانه ی من چه کردی ؟
فیروزه،دستام داره میلرزه ،قلبم توی دهنمه،چشم هام خیسه!
فیروزه قبل اینکه کامنتت بیاد ،هدایتم کرد به توحید عملی١٠،داشتم بهش گوش میکردم،استاد گفت و ما رمیت اذ رمیت یادت نره هیچ وقت یادت نره، فیروزه هدایتم کرد به این کامنتی که الان لینکشو میزارم برات.ااین کامنت برای ولین باری که رفتم توی قبرستون تاریک نشستم و باهاش حرف زدم.
abasmanesh.com
فیروزه ؟!میگیری چی میگم؟!
دقیقا قبل اینکه نقطهی آبی تو برام بیاد ،آوردم سروقت این کامنتم!
بعد کامنت شما اومد !
فیروزه تو با من چی کار کردی دختر ؟!
فیروزه ،به عظمت خودش قسم،اون مارو میبینه،اون مارو میشنوه،اون اول و آخر و ظاهر و باطنه،فیروزه اون میگه به مشرق و مغرب رو کنی منو میبینی….فیروزه همه چیز اونه…هیچ سعیده ای وجود نداره،همه چیز اونه،همه چیز اونه،همه چیز اونه ….به الله ای که میپرستم قسم میخورم ،به قدرتی که بعد از مرگم سرانگشت های منو رو سرهم میکنه قسم میخورم،من هیچی از خودم ندارم،هیچی فیروزه …
من کجا و قرآن کجا ؟!من کجا مراقبه تو قبرستون تاریک کجا؟!من کجا فکر کردن به آیه های قرآن کجا ؟!من کجا و این همه عزت و احترام و عشق کجا ؟!
فیروزه من از فشار جریان هدایت توی کامنتت،چندبار سرم گیج رفت …میدونی چرا ؟!
امروز صبح توی تمرین ستاره قطبیم نوشتم خدایا من یک پیغامی میخوام که بدونم فقط و فقط و فقط میتونه کار خودت باشه …
امشب از مراقبه همیشگیم برمیگشتم …بهش گفتم استاد میگه اگر حضرت موسی باهات حرف زده،پس حرف زدن باهات امکان بپذیره،یک چیزی بگو ،بگو که منو میبینی،یک نشونه ای از خودت بهم بده..
فیروزه ،نور خدارو برام آوردی،خدا تموم زندگیت رو پر از نور کنه ….
دیگه نمیدونم چی بهت بگم،اصلا نمیدونم چی گفتم…فقط در قلبم قدرتی احساس میکنم به وسعت کهکشان ها …که با هیچ چیز عوضش نمیکنم ….هیچ چیز …
خدایا صدامو میشنوی؟!
سرم رو جلوی خودت بیار پایین و پایین و پایین تر ….همین ….
مریم عزیزم سلام
از شما و از قلب مهربون وروشنت سپاسگزارم،فرکانس تحسین دیگران خیلی فرکانس بالاییه،اینکه بتونی ویژگی های مثبت بقیه رو تحسین کنی اصلا کاری نیست که همه ی آدم ها بتونند انجامش بدن و این نشون دهنده ی صلح درون و قلب باز و روشن شماست،بی نهایت ازت سپاسگزارم دوست عزیزم.
چندتا سوال ازم پرسیدی که جواب هر کدومش خیلی گسترده ست و مطمئنا نمیشه توی یک کامنت به طور کامل توضیحش داد ولی امروز خداوند مهربان ازم خواست برای کنترل ذهن و کانون توجهم و جهت دهی آگاهانه به سمت نیروی برتر بیام و این تمرین و تکرار قانون رو آگاهانه انجام بدم و منم لبیک گفتم.
مریم جان قطعا غلبه بر ترس ها،به صورت تکاملی اتفاق میافته،چون اصلا ذهن اینجوری کار نمیکنه که بتونی همون اول با ترس های سنگینت درگیر بشی و بخوای از بین ببریش…
مطمئنا من هم از اول انقدر نترس نبودم،اصلا قبل از آشنایی با توحید و قانون که حتی اگر به اجبار،برای یک مراسم آرامگاه میرفتم،اگر پام روی سنگ قبری میرفت احساس میکردم تموم تنم مور مور میشه …
اما بعد ازینکه مفهوم توحید رو درک کردم و فهمیدم اصلا این دنیا یک لهو و لعب بازیه،مثل یک آسانسور که همه ی ما چند دقیقه ای توش هستیم و هرکدوممون هر لحظه ممکنه توی یکی ازین طبقه پیاده بشیم،خیلی ترسم از مرگ کمتر شد.
ضمن اینکه،مهاجرت توحیدی من،برای من مثل یک مردن،قبل از مردن بود،من روز ها و شب ها،تو خونه ی خودم تنهایی زندگی کردم و همدم و همنشین من خداوند و سوره های قرآن بود و همین.
این مهاجرت،فقط 4 ماه طول کشید ولی به جرئت ده سال به عمر تجربی من اضافه کرد و شخصیت توحیدی من رو رشد داد و باعث شد از خیلی از ترس ها بگذرم و به قول استاد شایسته با پاره کردن زنجیر های مخفی به مدار های بالاتر مهاجرت کنم.
مریم جان،من از استاد یاد گرفتم که بهترین مراقبه برای کنترل ذهن،حفظ روحیه ی خشوع و تواضع در مقابل خداونده،اینکه من برای مراقبه تو دل تاریکی شب میرم تو آرامگاه و با خدا حرف میزنم نه به این دلیل که اینجوری خدا بیشتر دوستم داره یا هوامو داره،نه اصلا،اصلا اینجوری نیست که خدا یک جایی نشسته باشه و مثلا برای من کنتور بندازه که سعیده چندبار رفت آرامگاه ،چقدر به قرآن گوش داده و …بعد به فرشته هاش دستور بده هوای این بنده ی من رو داشته باشید،اصلا اینجوری نیست ،خداوند غنی مطلقه و هیچ احتیاجی به این مراقبه های من نداره،بلکه این منم که بخاطر شرایطی که توش هستم، نیاز دارم برای کنترل ذهنم و کنترل کانون توجهم و درک عظمتِ قدرت خداوند برنامه ی این مراقبه های سنگین رو برای خودم بچینم تا نزارم ذهنم جفتک پراکنی کنه و من رو با ترس های واهی از ادامه دادن مسیر موفقیت ،وا بداره.
درمورد ساخت باور ها گفتی،من باور های توحیدی و قدرتمند کننده م رو از دانشگاه دوازده قدم ساختم و الان بعد از٣ سال ورود به این دانشگاه با اینکه تموم قدم هارو دارم،هنوز نتونستم دوره رو تموم کنم و البته هیچ اتمامی هم در کار نیست،بخاطر ذهن فراموش کاری که ما داریم،هر روز باید به اون آگاهی ها،گوش داده بشه و برای اجرای اون ها در عمل یک تعهد و استمرار و ایمان و پشتکار لازمه ی کاره،همچنین درک من از قرآن هم از همین دانشگاه شروع شد و ادامه داره و به جرئت میتونم بگم من هیچی از قرآن نمیدونم و اگر آگاهی های قرآن رو یک اقیانوس بدونیم من فقط تونستم این اقیانوس رو از یکم نزدیکتر ببینم،همین…برای همین توی برنامه ی هر روزم هست که قرآن رو بخونم ،تو آیه ها تعقل و تامل کنم،به صوتش گوش بدم و همچنین ازش بنویسم…
ازت ممنونم که برام نوشتی،دعا میکنم این تمرین و تکرار قانون برای من،نور هدایتی هم برای شما داشته باشه…
به امید دریافت یک نقطه ی آبی پربرکت دیگه ای ازت،دوستت دارم و در پناه نور میسپارمت.