ارتباط بین درک صحیح خداوند و روان شدن چرخ زندگی - صفحه 20

1144 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Ati گفته:
    مدت عضویت: 1503 روز

    سلام استاد عزیزم

    چندروزه که دائما بهم گفته میشه که بیام و بنویسم توی سایت اما هربار پشت گوش انداختم ولی امروز با دیدن این فایل مصمم شدم که بیام و از حال و هوای این روزهام بگم…

    استادجون اول از همه بگم که توی این دوسه سالی که باشما بیشتر آشنا شدم هربار که اینجا و توی این فضا و این سایت بودم خوشحال بودم و پر از امید و انگیزه و هربار که توی فضای واقعی زندگیم قرار گرفتم خیلی احساسم بد میشد که چرا در واقعیت و افراد پیرامونم اینقدر اختلاف و تفاوت وجود داره ارتباط با آدم ها و خانواده ای که کلا توی یه فضای دیگه هستن و جنس صحبت هاشون فقط شرکه و ناامیدی و بی ایمانی…

    دو سه سال درگیر بودم توی صحت حرف های شما که با تمام وجودم و صد در صد بپذیرم حقیقت همینه و جز این نیست ولی انگاری یه جورایی می ترسیدم زیادی بیام این سمت، جدا شدن از بدنه جامعه و سبک مشترک همه جامعه کار راحتی نیست انرژی زیادی میطلبه که تو توی همین جامعه باشی و مثل بقیه نباشی…

    نتایجم هم به اندازه ای بود که عمل می کردم چون توی این یکی دو سال من واقعیتش بیشتر شنونده بودم و مثل قرص مسکن فقط حالم رو بهتر میکرد ولی درمانم نمی کرد چون ریشه مشکلات شخصیتی و فکری من همچنان پابرجا بود و من کاری نمیکردم برای اصلاح خودم فقط مسکن میخوردم و توی توهم بودم که آره دیگه من دارم چیزایی میشنوم که بقیه نمیشنون و زندگی من قراره تغییر کنه…

    اما الان دو سه ماهی میشه که جنس زندگیم تغییر کرده و من دارم میبینم که چقدر واقعا دارم تغییر میکنم ایمانم به غیب خیلی خیلی بیشتر شده و دارم سعی میکنم رفتارهام هم تغییر کنه…

    شاید رفتارهای من کم تغییر کرده ولی به همین اندازه کم هم دارم تغییرات رو میبینم استاد چند ساله که صدایی میشنوم از یه کار بزرگ که دوست داشتم انجامش بدم با شرایط الان جامعه و با دیدگاهها و باورهای اکثریت جامعه راه اندازی و موفقیت توش برام مثل یه توهم و خوش خیالی به نر میومد اما این صدا ولم نمیکرد استاد نمیدونم اسمش چیه استاد ولی اینقدر توی گوش من زمزمه کرده که من الان شروعش کردم هیچ ایده ی خاصی در حال حاضر برای ادامه ندارم فقط کوچولو کوچولو دلرم به یه مسیری هدایت میشم که قدم بردارم برای این خواسته م و فقط شروع کردم و دارم پیش میرم استاد وقتی هنوز نتایج نیومدن خیلی سخته ایمانت رو حفظ کنی بارها و بارها از شدت ترس و نگرانی و ترس از قضاوت شدن و تحقیرشدن هنوز شروع نکرده خواستم رها کنم چون عادت کردم به زندگی تکراری قبلی به زندگی که هر روز بخوری و بخوابی و دیدبازدید و گردش بری و باز روز بعد دوباره همین…

    این هدف من نبوده استاد من همیشه دنبال کشف معنای زندگیم بودم دلم خواسته بیشتر بفهمم و درک کنم حقیقت زندگیم رو و از این که زندگی روتین بقبه جامعه رو داشته باشم حالم بد میشده این یعنی من توی چرخ دنده جهان جای درست خودم نبودم دیگه…

    یکی از بزرگترین شانس های زندگی من وجود همسری در کنارمه که عاشقمه و همه جوره حمایتم میکنه و از هر ایده ای که داشتم و دارم با عشق حمایتم کرده و در کنارم بوده همسری که دلم گرمه مثل کوه پشتمه و حتی اگه همه جامعه قضاوتم کنن یه تنه نور امید رو توی قلبم میپاشه و همیشه همه ی عشق و محبتش رو از جانب خدایی دیدم که دلره بهم لبخند میزنه خداجونم شکرت به خاطر وجود همچین عزیزدلی کنارم…

    استاد من هنوز اول یه مسیره جدید توی زندگیم هستم که هیچ ایده واضح و روشنی برای چگونگی رسیدن به خواسته قلبیم ندارم فقط یه خواسته ست یه هدفه که با تمام وجود به زندگیم معنا میده و دوست دارم انجامش بدم دو سه ماهی هست که تصمیمم رو گرفتم که برم به سمت هرچیزی که از درونم داره فریاد میزنه و من فقط قدم بردارم براش با وجود ترس هام قدم بردارم با وجود ناشناخته هاش قدم بردارم فقط با یه نور ایمانی که شماتوی قلبم تابوندین که خداوند هدایتت میکنه خداوند مسیر رو برات باز میکنه تو فقط روی خودت کار کن و به هرچی بهت گفته میشه عمل کن…

    استاد شروع کردن این سبک جدید از زندگی برام سختی هایی هم داره اما من فقط میخوام انجام بدم و اصلا به نتیجه گیر ندم ایمان داشته باشم به فرمانروای زمین و آسمانی که وقتی که من آماده بشم از بهترین مسیر من رو به حق الهیم می رسونه و هیچ ظلمی به بندگانش نمیکنه من من فقط من باید رشد کنم خداوند در زمان درستش من رو به خواسته هام میرسونه…

    دلم میخواست یه ردپا از امروزم به جای بزارم تا وقتی نتایجم ظاهرشدن بیام و به خاطر تصمیمات و اقدامات امروزم به خودم افتخار کنم الان اون چیزی که برام پررنگه اینه که من میخوام توی این دنیا مولد باشم و به هرچی بهم گفته بشه فقط عمل میکنم..

    نتایج هم زیاد دارم از عمل به هدایت هام ولی برام پررنگ ترین هدایتی که توی این چندماهه اخیر دریافت کردم پاگذاشتن توی همین مسیری بود که شروعش کردم و دوست داشتم هنوز که نتایج شاید ظاهر نشدن ردپا بزارم از عمل به این هدایت و خدا میدونه شش ماهه دیگه کجا باشم..

    استادم ازتون سپاسگزارم برای سبک جدید نگرشم و امروز ایمان دارم که این نگرش حقیقت محضه…

    در پناه خدا میسپارمتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  2. -
    پوریا گفته:
    مدت عضویت: 2640 روز

    سلام به خانواده عباسمنش سوال من اینه چرا تم حرف ها و سخنرانی ها و نوشته ها به این سمت هست که نتیجه به دست بیاری و به روزی برسی …مثلا آسان شدن برای آسانی مثلا مسیر و چرخ زندگیت هموار بشه؟؟؟؟

    مگه خودتون نمیگفتین تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن …که خواجه خود روش بنده پروری داند ….خب وقتی آسانی رو و نتیجه گرفتن رو اولویت قرار بدیم به جای تسلیم دیگه اون موقع تو داری میگی که بهتر از خدا میدونی و میچسبی در ذهنت که به خواسته هات و نتیجه برسی …یعنی سپاسگزاریت و تسلیم بودنت برای گدایی است …در صورتی که انسانی که گدا نیست رها است از نتیجه و تسلیم هست حتی اگر آسان نشود برای آسانی و مثل یوسف در چاه افتاده باشه ….پس سوال من اینه آیا اگر به نتیجه ثروت و رابطه و سلامتی نرسیدی و مرگت فرا رسید از دیدگاه شما چون نتیجه نداری پس فردی بودی مشرک و یا کافر و به خدا ایمان نداشته؟؟؟؟

    آیا ما فقط به فرکانس دسترسی داریم و در مورد نتایج اگر حرف نزنیم بهتر نیست؟؟؟

    و فقط بگیم هر اتفاقی به نفع تو میشه شاید تجربه فقر و مریضی و تنهایی برای یک فرد باعث بشه ایمان قوی تری نسبت به فرد ثروتمند و سالم و روابط عالی باشه …اونم در جهانی که پایداری وجود نداره و مرگ وجود داره؟؟؟

    مثلا اولویت سخنرانی ها و حرف ها و نوشته ها فقط احساس و فرکانس باشد

    چون به گفته قرآن خدا میداند و تو نمیدانی

    و این که دسترسی ما انسان ها فقط به فرکانس هاست ؟؟؟؟؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    سونیا نوری گفته:
    مدت عضویت: 477 روز

    بنام خدایی هدایتگرم به سمت خواسته هایم به شکل کاملا طبیعی و بدیهی

    سلام به همه

    یک حسی برم دیروز گفت برو که فایل جدید آمده ، البته که باید بگم هدایت شدم چون چند روزه که نجواهای ذهنم بسیار زیاد شده گرچه قلبم همیشه میگه که آرام باش من همراهتم

    اما بازم این ذهن منطقی بدرقم بعضی مواقع درگیرم میکنه

    میگه ببین که چی خرابی ای کردی ، ترک وظیفه کردی که چی شوه اما معاش بخور و نمیر که داشتی هم از دست دادی حالی از کجا شروع خواهد کردی ، چی میکنی .

    اما قلبم میگه نگران نباش من کمکت میکنم فقط تو ناسپاس نباش

    ناشکر نشو

    گله و شکوه نکو

    من هستم همرایت

    بعدا که این گپاره به ذهنم میگم آرام میشه .

    خلاصه یک جنگی بین ذهن و قلبم است .

    خدایا کمکم کن که که قلبم پیروز شود .

    خدایا هدایتم کن .

    خدایا کمکم کن که هدایت هایت را دریافت کنم .

    خدایا کمکم کن که آرام باشم .

    و باور دارم که خداوند کمکم می‌کند  همراهم است تنهایم نمی‌گذارد.

    مثل همیشه دستم را می‌گیرد.

    و این وظیفه ما است که بدانیم که ؛

    خداوند خالق مطلق است .

    خداوند قادر مطلق است.

    خداوند آگاه از من است .

    خداوند عالم بر همه چیز است .

    خداوند هدایتگر من است .

    خداوند منبع رزق ، هدایت و ثروت است .

    خداوند بیشتر از من می‌خواهد که ثروتمند شوم.

    همه دنیا را مدیریت می‌کند.

    زنده گی من که هیچ .

    فقط من باید این باور ها را تکرار کنیم و آن‌موقع در مسیر هدایت قرار میگیرم .

    و بعد

    آسان میشوم برای آسانیها .

    باید حالم را خوب نگهدارم.

    این فایل ارزش این را دارد که هر روز باید شنیده شود تا در مسیری درست باشیم.

    استاد از شما قلبا سپاسگذاریم که اینهمه آگاهی ها را به ما انتقال می‌دهید.

    خدا نگهدارتان.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  4. -
    بهنام خدا گفته:
    مدت عضویت: 1735 روز

    سپاس و سلام به استاد و دوستان عزیزم

    از صحبت های استاد میتوان به این باور رسید

    باور اشتباه[ به مو میرسه اما پاره نمیشود]

    ماباید از شروع کارمون یا قبل حرکت کردنمون خدارا قرار بدهیم یعنی خداوند را اول قرار بدهیم نه اخر

    از اول از خداوند با باور های خوب کمک بخواهیم که هدایتمان کند نه اینکه تلاش کنیم زجر بکشیم و وقتی راهی پیدا نکردیم و درمانده شدیم و بیاییم از خداوند درخواست کمک کنیم و بعدش هم خوشحال باشیم که به مو رسیو ولی پاره نشد

    وقتی قراره اخرش بسپریمش به خداوند خب از همون اول بسپریمش به خداوند زجر نکشیم و اسان لذت بخش برسیم به خواستمون و وقتی اینجوری به هدفمون میرسیم احساس لیاقت سپاسگزاری و نزدیکی بیشتری به خداوند میکنیم چون میبینیم که خداونده که چیدمان میکند و کارهامون را انجام میدهد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  5. -
    محمد چکرائی گفته:
    مدت عضویت: 1526 روز

    بنام الله یکتا

    سلام استاد عزیزم

    چندروز پیش یه کامنتی گذاشتم که فکر میکنم این فایل جواب به همون کامنت منه.

    توی شرایطی بودم که دلم میخواست با خودتون رودرو صحبت کنم و جواب سوالانم رو در مورد زندگیم از خودتون بگیرم و نتیجه هدایتم این شد که با این فایل روبرو شدم.

    استاد من چندساله دارم بااین قوانین کار و زندگی میکنم.اکثر فایلهای دانلودی رو هزاران بار گوش دادم.

    شیوه حل مسائل و ثروت یک رو خریدم و کار کردم.

    توی این چندسال نشانه ها گرفتم ،هدایت ها شدم

    آرامش و پیشرفت رو تجربه کردم.

    ولی چرخ زندگیم روان نیست و خصوصا مسائل تکراری رو تجربه میکنم و بخاطرش روی الگوهای تکراری هم کار کردم .

    اهل صحبت در مورد ناخواسته ها نیستم ولی باید یکم توضیح بدم براتون.

    مثلا من بعد از سالهای زیادی که میخواستم استخری توی باغم بسازم، پارسال قدم اول رو برداشتم.

    طبق صحبتاتون و فایلاتون پیش رفتم.

    اول از همه کل بدهیهام رو تصفیه کردم و بعد با اولین پولی که دستم اومد روانشناسی ثروت1 و شیوه حل مسایل رو خریدم بعد با پولی که دستم اومد شروع به ساخت کردم.

    کارهام پیش میرفت ولی خیلی سخت

    یعنی مسائلی پیش میومد که خودم متعجب میشدم که چرا انقدر سخت پیش میره.

    و این مسایل توی همه ی جنبه ها بود.

    چیزهایی که واقعا باید بصورت طبیعی و راحت پیش میرفت،برای من به مشکلات عجیبی بر میخورد.

    مثلا لوله کش میخواستم ،پیدا نمیشد،وقتی پیدا میشد،میگفت میام و نمیومد،بعد جواب تلفن نمیداد و بعد وسط کار میگفت دیگه نمیام..

    و این نه در مورد لوله کس ،بلکه در مورد همه کارام اتفاق میفتاد.خصوصا این قضیه که با هرکی کار داشتم ،جواب تلفنم رو نمیداد یا کاری برام انجام نمیداد.

    این در حالی بود که من هرروز روی فایلها کار میکردم،هر اتفاقی میفتاد خودم رو نمیباختم و جا نمیزدم و میگفتم حتما خیری در این کاره .

    خدا قراره اتفاق بهتری برام رقم بزنه یا آدم بهتری بفرسته…

    روی فایلها و پیدا کردن ترمزهام کار میکردم.هر نقصی میدیدم روش کار میکردم.

    هر ترمزی پیدا میکردم روش کار میکردم.

    ساعتها مینشستم روی قوانین و ترمزها و الگوهای تکراری جست و جو میکردم و دنبال ایرادام میگشتم و هربار به این نتیجه میرسیدم که یه چیزی جلوی روان بودن چرخ زندگی من رو گرفته .

    چیزی که من هنوز نتونستم پیداش کنم.

    هروز سپاسگذاریهامو مینوشتم و ناشکری نمیکنم و نهایتا تا جای قابل توجهی ساخت استخرو پیش رفتم ولی خیلی سخت.

    و همچنان متعجبم که چرا نباید خیلی راحت تر ازین حرفا پیش بره.

    خیلی برای پیدا کردن جوابم توی قوانین گشتم و هرموردی پیدا کردم روش کار کردم ولی همچنان این موضوع به طرز عجیبی داره اتفاق میفته.

    حتی چندروز پیش یه مشتری که اصلا بهش فکر نمیکردم بهم زنگ زد و ازم شماره کارت گرفت.وقتی تلفنم رو قطع کردم گفتم خدایا شکرت که از راهای غیبت بهم ثروت میرسونی،و دقیقا 5 دقیقه بعد دوباره تماس گرفت و کنسل کرد .

    یعنی من اون موقع به این فکر کردم که خدا ،یا داره با من لجبازی میکنه ،یا میخواد یه چیزی رو بهم بفهمونه.

    و من نمیفهمیدمش.

    چرا واقعا باید یه خیری از جایی که فکرشو نمیکنم بیاد،،،و کنسل بشه؟

    یاد حرف مریم جان افتادم که میگفت،

    مشتری میاد،،،ولی خرید نمیکنه.

    انگار یه چیزی بین من و خواسته هامه.یه چیزی که هر چی تلاش میکنم، پیداش نمیکنم و روند زندگیمو کشیدن گاری توی سنگلاخ کرده.طبق قانون مساله نمیتونه بیرونی باشه و حتما درون منه و این بیشتر فکرمو مشغول میکنه چون نمیتونم پیداش کنم.

    بعضی وقتا به خدا میگفتم خدایا توکه میدونی من توی مسیرم و دارم همه تلاشمو میکنم،چرا کمکم نمیکنی،،

    یا حداقل اگه جایی مشکلی دارم و نمیفهمم،،تو چرا بهم نشونش نمیدی تا درستش کنم؟یا مساله رو برام اندازه ی فهم و درک من کنی؟

    این خودش برام یه نشتی انرژی و ذهنی شده

    الانم فکر میکنم این فایل برای منه و بارها گوشش دادم.

    نمیدونم شاید درکم از خدا درست نیس

    یا شاید قوانین رو زیادی سخت و جدی گرفتم و با حساسیت بیش از حد دارم ارامش خودم رو میگیرم.

    درکم از خدا این بوده که هر یک قدمی که بردارم،هزار قدم برام برمیداره..

    پس چرا باید انقدر سخت پیش بره کارهام؟

    یکسری کارهای دادگاهی داشتم که برای اینکه حالم و آرامشم خوب باشه،اونارو دست وکیل سپردم

    الان یکساله وکیلمم جوابمو نمیده و کاری برام انجام نداده..چرا واقعا؟

    منکه همیشه روی این باور کار کردم که من آسوده روزی هستم ،لایقم و همه ی کارهام به راحتی انجام میشه.

    من همچنان این فایل رو بارها و بارها گوش میدم تا به جواب برسم.میخوام کلمه به کلمشو آویزه ی گوشم کنم چون مطمعنم حرفای شما حقه .دلمم میخواست بعد از اون کامنت بذارم ولی یه حسی بهم گفت احساس درونیتو الان بنویس.

    سپاسگذارم استاد

    خدایا چرخ زندگیهامون رو روان کن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      سمیه نظری گفته:
      مدت عضویت: 1497 روز

      سلام به شما دوست عزیز تو این سایت الهی

      واقعا این سایت به نظر من توسط خداوند اداره میشه چون جنس آگاهی های اینجا با هیچ جای دیگه قابل مقایسه نیست و هیچ جا آگاهی های خالصی مثل اینجا دریافت نخاهیم کرد

      دوست عزیز به نظر من شما بیشتر توجهتونو گذاشتین رو ناخواسته هاتون تا خواسته هاتون

      استاد تو جلسه آخر شیوه حل مسأله یه راهکار بی نظیری میگه برای حل مسأله ای که باهاش درگیریم و اونم اینکه شما بیاید لحظه رسیدن به خواسته یا حل شدن مسالتونو تو ذهنتون بارها و بارها با احساس خوب تجسم کنید انقد به این احساس ادامه بدید تا برسید به این باور که مسلتون حل میشه و این باور با احساس خوب توجه به خواسته تمام مسایل رو حل خواهد کرد من صدها بار از این روش استفاده کردم و نتایج بی نظیر گرفتم شما تمرکزتونو بذارید روی خواستتون نه نا خواسته

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        محمد چکرائی گفته:
        مدت عضویت: 1526 روز

        سلام دوست عزیزم.ممنون از نظر و پیشنهادی که دادی.جواب شمارو هدایتی از خداوند در نظر میگیرم و با اینکه اینکارو انجام دادم،بازهم روی این موضوع کار میکنم چون بنطر خودمم یکی از جاهاییه که احتیاج به تمرین زیاد و مداوم داره.

        ممنون از لطفت دوست عزیز

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      محمد چکرائی گفته:
      مدت عضویت: 1526 روز

      این کامنت رو چند ساعت پیش نوشتم و اولینباره دارم برای کامنت خودم،پاسخ میذارم.

      چون در عرض چند ساعت ،دگرگون شدم.

      همین امروز و بعد از نوشتن اون کامنت،

      با خدای خودم درگیر شدم

      یکم ناشکری کردم و طلبکارانه باهاش حرف زدم .

      حال خوبی نداشتم و کلی ازش گلگی کردم .

      بعد رفتم روی تخت دراز کشیدم و بهش گفتم خدایا خستم

      حرفی هم ندارم

      تنهام

      و هیچ کسم ندارم

      فقط میخوام بغلم کنی

      میخوام توی بغلت گریه کنم

      فقط میخوام توی بغلت بخوابم…

      فقط بغلم کن

      و بعد خوابم برد..

      توی خواب رفتم توی یک خونه ی بزرگ.یه خونه ی خیلی بزرگ که ارتفاء سقفاش خیلی بلند بود.یه چیزی شبیه به قصر.کلی اتاق داشت و هر اتاقی مخصوص یه چیزی بود.یه اتاق پر از اسباب بازی،

      اسباب بازیهایی که از دوران بچگی عاشقشون بودم،

      یه اتاق با لوازم باشگاه ورزشی،

      یه اتاق مهمان و اتاقهای جور واجور که همگی پر از کمدهای تودرتوئی بودند و هرکدوم از کمدها و کشوهاش پر از اشیاء و لوازم قیمتی و با ارزش بود..

      کمدهایی پر از قاشق و چنگالهای طلائی،

      چندین حمام و جکوزی داشت که داخلشون بجای دوش ،چشمه های آب شفاف و نورانی فوران میکرد و از زیر پا رد میشدن،

      آب زلال و گرم،

      فضاهای سر سبز ،پر از گل و زیبائی بی نظیر داشت که اونم لابلای چمنهای سبز و زیباش پر از لوازم استراحتی و زینتی خیلی خوشگل و ارزشمند بود ،

      میز و صندلیهای چوبی زیبا که حس طبیعتی فوق العاده داشت،

      این خونه کنار یه دریای زیبا و شگفت انگیز بود با یه آسمون آبی خوشگل .

      و اون لحظه حس میکردم این خونه رو خریدم و مال منه و با تمام وسائلش خریدم.

      با ذوق خانوادم رو اونجا برده بودم و داشتم بهشون تک به تک این زیباییهارو نشون میدادم..

      خیلی حس شگفت انگیزی بود و نمیتونم با کلمه بیانش کنم

      در همون لحظه و قبل ازینکه بیدار بشم، فهمیدم این یه خوابه..

      به محض فهمیدنش گفتم نهههههههه..

      و به سرعت از اون خونه بیرون اومدم و مثل دوربینی که از توی آسمون داره میبینه و دور میشه،،از اون مکان دور میشدم و بالا و بالاتر میرفتم و همه چی دورتر میشد و دقیقا توی همین لحظه خدارو دیدم..

      دقیق بخوام بگم،چهره یه مردی رو دیدم که جوان ،خیلی مهربون و بشاش بود ، با پوست سبزه، و فقط توی خوابم میدونستم که خداست

      بهم لبخند زد و یه چشمک .

      نمیتونم بگم چه حسی داشت وقتی خدا بهم لبخند زد و یه چشمک.

      همه ی حسهای خوب ،یکجا بود.

      و بعد همونجور که داشتم دور میشدم ،همه ی اینها رفت توی یه جعبه ی جادویی و درش بسته شد و من بیدار شدم.

      نمیتونم واقعا حق مطلب و احساسم رو توی کلمات بیان کنم .فقط میتونم بگم وقتی بیدار شدم چشمامو باز نمیکردم و نمیخواستم از اون بهشت برگردم به جائی که بودم.مثل تجربه ی مرگ های موقتی بود که شنیده بودم به جاهایی رفته بودند و دیگه نمیخواستن برگردن و من واقعا نمیخواستم برگردم.

      یه حس فوقالعاده عجیبی داشتم

      هم ناراحت ازینکه همش خواب بود و هم خوشحال ازینکه تا حالا خدارو از این حد نزدیک ندیده بودم و اون بعد از اون حرفام،به همین سرعت به خوابم اومده بود تا بهم دوباره امید بده و نذاره از راه راستش مایوس بشم یا خسته و درمونده بشم.

      انگار میخواست بهم بگه نا امید نشو ،داری میرسی ،مسیر همینه،،

      من هستم…

      نترس…

      همینه…

      من اینهارو میخوام برات ،،گرچه تو خواسته های خیلی کمتری داری .

      انگار ازم راضی بود

      انگار میگفت ،درسته،همینه،متوقف نشو،بیااا

      واقعا نمیتونم حسسمو بیان کنم.

      این چندساعته دارم لحظه به لحظشو مرور میکنم تا از یادم نره اون حس قشنگو.

      گرچه حسهای مختلفی دارم از شادی و امید تا شرمندگی ازینکه که چرا اونجوری باهاش حرف زدم.

      بعد از اون با اینکه خوابم برام حس مشخصی از امید و شادی داشت،یدفه یاد تعبیر خواب افتادم و توی گوگل سرچ کردم…

      اون خونه ی بزرگ،اتاق اسباب بازی ،کمدهای تودرتو و جعبه ی جادوئی…

      همش تعبیر و نشانه های موفقیت های چشمگیر و ثروت و رسیدن به خواسته ها بود.

      تمام بدنم به وجد میاد الان که مینویسم.

      چقدر سریع جواب داد

      چقدر متفاوت بود از چیزی که تصور میکردم.

      از بچگی خدارو یه پیرمرد با ریشهای سفید بلند تصور میکردم.

      چقدر باهام راحت بود

      چقدر مهربون بود

      و برخلاف چیزی که فکر میکردم،،،

      ازم کاملا راضی بود.

      من باید میومدم و مینوشتم این تجربه رو

      واسه خودم که یادم بمونه

      خدایا تسلیم

      خودت کمکم کن

      ترسهام و نواقصم رو ازم بگیر و بجاش ایمان و قدرت بده تا هر لحظه توی مسیر تو و توی بغلت باشم

      ممنونم که گذاشتی توی بغلت بخوابم.

      و ممنونم استاد عزیزم که چراغ راهنمای زندگیم شدی.

      خدایا شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        سیداحمد میرابوالقاسمی گفته:
        مدت عضویت: 1904 روز

        سلام بر برادر عزیز و هم فرکانسی و هم مداری جناب آقای محمد چکرائی

        خیلی خوشحال و سپاسگزارم بابت این سایت که دوستانی با عشق مثل شما دارم

        امروز روز چهارم است که من کامنتهای این فایل دوستان رو دارم میخونم

        کامنت اولت رو که خوندم دیدم عه اینکه منم همه چیزهایی که نوشته بودی رو منم هستم

        کامنت دوم اولش رو که خوندم گفتی با خدا اونجوری صحبت کردی ، هنوز ادامه کامنت رو نخونده بودم که تو فکرم گفتم احتمالا نتیجه خیلی خوبی گرفتی که اینطوری نوشتی منم برم مثل این آقا با خدا صحبت کنم و ازش بخوام، بعد ادامه کامنتت رو خوندم دیدم به به چقدر عالی خدا رو تو خواب دیدی چقدر خوب و عالی و باز هم دقیقا مثل من …

        حدود 5ماه پیش در تاریخ 1403/3/30 منم خواب خدا رو دیدم… خیلی جزئیات خوابمو یادم نیست

        منم بعد از یک گفتگو با خدا شب خوابیدم و در خوابم دیدم یکی بهم گفت اینو بخون:

        هرگز به شما دیر توصیف نمی‌گردد/ زان طرفه‌ای که خدا به شما تقدیر داشت

        همون لحظه تو خواب متوجه شدم که خدا بهم گفت بخون و منم خوندم و انگار نور امیدی در دلم تازه شد و قیافه یا چیزی نوری یا چیز دیگه یادم نیست فقط یکی بهم گفت بخون و فقط اون لحظه فهمیدم که خداست… از خواب بیدار شدم نصف شب بود فکر کنم حدود ساعت بین 3یا4صبح بود و همون لحظه یاد شهریار افتادم که تو خواب شعر علی ای همای رحمت بهش الهام شده بود.. البته من شاعر نیستم … سریع رفتم سراغ دفتریادداشتم تا شعر یادمه و یادم نرفته یادداشتش کردم و تاریخ هم زدم خیلی خوشحال بودم که خدا رو تو خواب دیدم و خدا باهام حرف زد از معنی شعر متوجه شدم برداشتم این بود که میگه آنچه خدا برای شما مقرر داشته به موقع به شما داده خواهد شد… خیلی خوشحال بودم و اشک شوق داشتم … رفتم تو گوگل سرج کردم که ببینم اصلا این بیت شعر قبلا توسط کسی گفته شده و ادامه داره که هر چی سرج کردم چیزی پیدا نکردم و از ته قبلم خوشحال شدم که این نوید خداست خود خداست که مستقیم بهم گفت و از اون روز به بعد من فعالیتم تو این سایت بینظیر بیشتر شده و میدونم که بالاخره باورهام در مورد خدا ثروت سلامتی عشق مودت روابط خوب همه چیز درست و تقویت میشه و نتایج فوق العاده ای خواهم گرفت بخصوص پول و ثروت که حتما مثل بمب برای من میترکه…

        این خواب شما باعث شد که منم دوباره به خودم تلنگر بزنم حواس خدا بهم هست فقط کافیه که باورهام درست بشن

        دوست عزیز این بیت شعر رو اکثرا بالای کامنتهام مینویسم ولی تا الان داستانش رو برای کسی نگفتم چون کسانی تو این سایت و این مدار نیستن خیلی براشون باور پذیر نیست و خیلی جالب نیست فقط برای همسر جانم گفتم چون هر دو خدا رو شکر هم مدار و هم فرکانس و در سایت استاد فعالیم که برای همسرم چند وقت بعدش تعریف کردم که همسرم هم اشک میریخت و خوشحال وقتی براش داستان خوابم رو گفتم از اون موقع این بیت شعر الهی رو تو برگهای مختلف نوشته و در جاهای مختلف خونه مثل در یخچال آیینه لب تاپ اتاق خواب نصب کرده و هر روز با خوندن این بیت شعر جان تازه ای میگیرم البته از لحاظ ادبیات نمیدونم که اصلا بیت شعر هست ؟ نثر؟ یا چیزه دیگه ای فقط اون الهامش برام مهم بوده که امید داشته باشم و الانم هم برای شما بیان کردم چون خواب شما هم تقریبا شبیه خواب من بود امیدوارم که این تلنگری برای من باشه برای ادامه مسیر با اراده و قدرت و منتظر نتایج شگفت انگیز هستم

        در پناه الله شادباشید و سلامت و ثروتمند و خوشبخت و سعادتمند در دنیا و آخرت

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
        • -
          محمد چکرائی گفته:
          مدت عضویت: 1526 روز

          سلام به سید عزیزم،احمد جان گل..

          اول سپاسگذاری و تشکر از کامنتت که بسیار زیبا بود و نشونه ی امروز من و باعث حال خوب من شد و انرژی دوباره ای برای یکروز دیگم شد .

          هرروز دارم اون خواب قشنگو برای خودم مرور میکنم که اونهمه حس و حال خوب،ازیادم نره و امروز حتی با خوندن هر جمله از کامنت شما،دوباره بدنم میلرزید.

          چه حس خوبیه توی دل خدا خوابیدن،

          فارغ از هر چیز و هرکس و هر مکان.

          من حسسش کردم و از اونجایی شمام تجربش کردی،،،میفهمم‌چی میگین.

          همین دیشب هم خدا باهام حرف زد.

          بذار دقیق توضیح بدم ،چون اوایل هرچی استاد میگفت خدا بهم گفت فلان کارو انجام بدم،،نمیفهمیدم و پیش خودم میگفتم چجوری خدا میگه یا حرف میزنه که ادم بفهمه،،،پس چرا با من حرف نمیزنه؟یا اگه میزنه چرا من نمیفهمم؟

          مثلا دیشب…

          توی حس و حال خاصی بودم و شرایط خاصی داشتم که نمیدونستم چیکار باید بکنم

          یدفه به ذهنم رسید این سوالو باید از خدا بکنم و باهاش حرف بزنم..

          اونموقع توی مغازه یکی از دوستام بودم و برای راحت تر بودنم اومدم از مغازه بیرون و گفتم خدایا چیکار باید بکنم؟

          یدفه توی اونهمه شلوغی خیابون و اونهمه ماشین،،چشمم افتاد به گوشه ی شیشه ی یه ماشین که روش نوشته بود

          In God we trust

          قشنگ نیس؟؟؟

          یه سوال و جواب کوتاه ولی از ته دل

          گفتم چیکار کنم؟

          گفت به من اعتماد کن

          من این جمله رو فقط روی ماشین استاد اونم توی فایلا دیده بودم.

          یعنی کیف کردم همون لحطه

          پاسخ خاصی نبود که مثلا فعلان کارو بکن ولی قلبم یدفه آروم شد.

          و ازین مثالهایی که هرورز داریم و شاید نمیبینیمشون.

          مثلا من هروز از خدا نشونه و معجزه و هدایت میخوام،اما

          بعضی وقتا یادم میره چشمامو باز کنم و دنبالش بگردم و ببینمشون.

          بعضی وقتا روزهامون پر از معجزه ها میشه و نمیبینیمشون.فقط درخواست کردیم و رها کردیم و ازشون براحتی میگذریم و بعد فکر میکنیم خدا جوابمون رو نداده.

          اینو روزهایی حس کردم که صبح ازش میخواستم و مینوشتم و دنبال کار خودم میرفتم و شب که میومدم بنویسم،،،تازه میدیدم که باید فکر کنم ببینم کجاها چه معجزه و نشانه ای اتفاق افتاده که بنویسم ،

          و این یعنی من حواسم نبوده،چشمامو باز نکرده بودم .

          میدونی،،،در واقع باید دنبالشم بگردیم تا ببینیم.

          چون معجزه های خداوند هم مثل کلی چیز که توی روز از جلوی چشمامون میگذره و بهش توجه نمیکنیم ،از جلوی چشمامون میگذره و شاید ما خیلی هاشونو نمیبینیم.

          میدونین چرا؟

          چون ما بعد از درخواستهامون از خدا،،، منتظر میمونیم ببینیم خدا جواب میده یا نه.اونم با شک و تردید.

          در صورتی که خداوند همواره داره به درخواستهای ما جواب میده

          به قول استاد قمشه ای که میگفت..

          اصلا اول خدا لبیک میده ،تا ما بتونیم ازش بخوایم.

          این جمله میتونه خیلی طرز نگاهمون رو به قضیه عوض کنه..

          این شگفت انگیزه

          یعنی کل درخواستهامون اجابت شده هست،،،

          فقط اگه نگرفتیمشون،،اشکال توی دریافت ماست.

          یه جمله و نقل قول دیگم توی کامنتا خوندم که همینو صدق میکنه و اگه اشتباه نکنم از امام صادق بود که میگه …

          جوری از خدا درخواست کنید که انگار خواستتون همین الان پشت دره.

          اینم نشون میده ما اگه به چیزی از سمت خدا نرسیدیم،،مشکل توی دریافتمونه.

          اون برامون فرستادهههه

          اصلا اگه قرار بود نفرسته،خواستش در دلمون ایجاد نمیشد.

          بعضی وقتا به نوشته هام نگاه میکنم و نمیدونم اینا از کجا اومد و من نوشتم.

          اینم فکر میکنم از هدایت های هر لحظشه.

          خیلی از ماها مثل خودم باید دیدگاهمون رو از خدا عوض کنیم که مثل آخرین فایل استاد،درک صحیحی از خدا داشته باشیم تا چرخ زندگیمون روان بشه.

          من خودم از زمان بچگی هنوز از خدا میترسم گرچه خیلی روی این موضوع کار کردم .

          کاش عشق رو بجای ترس بهمون یاد میدادن

          یه عشق دوطرفه با خداوند

          یه اعتماد دوطرفه بین خدا و بندش

          یه ایمان

          دوست عزیزم احمد جان کامنتت اولین چیزی بود که امروز دیدم و تا الان از خونه بیرون نرفتم و توی سایتم و البته خیلی هم خوشحال شدم و به قول استاد وقت گذاشتن روی این قوانین ،مارو سالها از زندگیمون جلو میندازه.

          آرزوی موفقیت هروزی دارم برای خودت خانواده ی گلت .

          و تشکر ویژه از استاد عزیزم و خصوصا بخاطر اخرین فایل درک صحیح از خداوند و روان شدن چرخ زندگی، که از لحطه اول تا الان فقط داره 24ری تو گوشم تکرار میشه و نیاز و هدایت این روزهام بوده

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
          • -
            سیداحمد میرابوالقاسمی گفته:
            مدت عضویت: 1904 روز

            سلام مجدد بر دوست عزیز و گرامی و توحیدی خوبم

            خیلی خیلی سپاسگزارم که کامنت منو خوندید و پاسخ هم دادید پاسخی که خیلی مناسب حال الان و امروز من بود خیلی نکات کلیدی و کاربردی رو نوشتید بسیار ممنون و تشکر و سپاسگزارم عالی بود من الان چند روز که روی همین فایل استادم چندبار نگاه کردم و صوتی هم گوش دادم و دارم کامنتهای دوستان رو میخونم و انرژی میگیرم امروز غروب 1403/8/30 هم به همسرم گفتم نمیدونم این فایل چی داره که الان 5روزه منو همینجا نگه داشته هروقت میام پشت لب تاپم فقط میام کامنتها رو میخونم تا حالا من به هیچ فایلی اینجور گیر نداده بودم، قبل از اینکه این پاسخ کامنت شما رو بخونم، امروز یک چیز عالی عالی برام پیش اومد که خیلی خیلی خیلی خوشحالم داشتم زیر همین فایل استاد کامنتم رو می نوشتم حدود یک ساعت هم وقت گذاشته بودم دیگه آخراش بودم که نمیدونم دستم به چه دکمه ای خورد و یهو اصلا از سایت پرید بیرون…!!! گفتم حتما نشون ای بود که خدا نخواست فعلا این قضیه خودمو بگم نمیدونم بعد داشتم دنبالش میگشتم که دیدم پروفایلم تیک آبی خورده و گفتم یکی از دوستان برام پیغام گذاشته که دیدم پاسخ زیبا و پندآموز و درس آموز شماست بسیار سپاسگزارم برادر عزیزم انشالله موفق و پیروز باشید

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    مریم احدی گفته:
    مدت عضویت: 1002 روز

    بنام خدای مهربان

    سلام استاد عزیزم و دوستان گلم

    کامنت سوم

    گفت آسان گیر کارها کزروی طبع،سخت میگیرد جهان برمردمان سخت کوش

    ازلحظه ای که این فایل رو دیدم توی سرم کلی حرف وسوال هست که میخوام با نوشتنش هم ردپا بزارم هم تجربه مو بگم ،هم ذهنمو خالی کنم

    خداوند قدرت خلق زندگی مو بهم داده

    او درمن چیزی میبینه که خودم قادر نیستم ببینم چون توی جهان دوقطبی زندگی میکنم که ذهنم نجوا میکنه تو خوب نیستی

    اگر من بتونم ذهنمو کنترل کنم صدای خدارو تووجودم خواهم شنید دقیقا مثل استاد که چون تقوا داشته تونسته ازذهن بیرون بیاد وصدای قلبشو بشنوه وآروم بشه بشینه با یه حس خوبی حرف بزنه

    یکی از باگ های بزرگ ذهنی مو پیدا کردم من اغلب عجله دارم برای رسیدن به خواسته هام مدام تکرار میکنم وعجله دارم ومن آگاه نیستم که خدا آگاه ونیازهای همه طبیعت وجهان داره برآورده میکنه

    من لایق دریافت الهامات هستم

    خداوند منبع ارامش وثروت

    ما نیاز داریم باور کنیم که خدا نزدیکه

    مافقط روی افکارمون سپاسگذاری وحس خوبمون کار کنیم

    خداوند لذت میبره ما به خواسته هامون برسیم

    اجازه بده خدا کارهارو انجام بده

    خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت که هستی وداری منو هدایت میکنی

    باید این نکات بارها وبارها مدام بگم بگم بنویسم تا باورام قوی بشه

    من همه اینارو میدونم ولی باز هم فراموش میکنم

    الان که فکر میکنم میبینم من هرگز صددرصد بهش نسپردم همیشه با نگرانی وعجله پشت سر درخپاستهام راه افتادم

    باید هیچ بشم تااون بتونه کارهای لازم انجام بده من تمرین میکنم ازهمین حالا تکاملمو طی میکنم ومیرسم میدونم که میرسم

    این تیکه پازل گمشده من بود من ایمانم توکلم خیلی کمه که تاحالا به نتایج بهتر نرسیدم

    خدایا با من کن وازمن ساز آنچه خود اراده کنی

    ازاسارت نفس رهایم کن تا انجام اراده ات رابهتر بتوانم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  7. -
    mohammadb گفته:
    مدت عضویت: 3996 روز

    به نام خالق اجابت کننده و هدایتگر

    سلام عرض میکنم خدمت استاد و تمامی دوستان

    میخوام یه اتفاقی برای خودم افتاد رو از روان شدن چرخهای زندگی بزنم و اینجا مینویسم تا یاداوری بشه برای خودم.

    من داشتم با ماشین میرفتم به سمت جزیره قشم و تنها هم بودم و طبق معمول داشتم فایل های استاد رو گوش میدادم ( فایل های در مورد حضرت موسی بود که توی دو قسمت جدیدا منتشر شده) .

    دوستان جنوبی معمولا میدونن که اگه بخوای با ماشین بری جزیره باید از طرف اسکله پل ماشینو سوار لندیگراف کنی بری خوب بنده هم رفتم و بلیط رو گرفتم و داشتم میرفتم به سمت سوار شدن لندیگراف اینجا بود که به خدا گفتم خدایا من میخوام خیلی سریع و راحت برم و توی لندیگراف معطل نشم.

    معمولا لندیگراف اگه شما نفرات اولی باشی که یوار میشی طول میکشه تا پر بشه و معطل میشی، تا من رسیدن به ماموری که بلیطا رو میگیره گفت وایسا پرشده لندیگراف من به خودم گفتم بیا اینم شانس ما من باید اولین نفری باشم که سوار لندیگراف بعدی میشم و کلی معطل خواهم شد،

    ولی خیلی سریع اومدم ذهنمو کنترل کردم و گفتم من راضیم به رضای خدا ، من درخواستمو به خدا دادم و این اتفاق پیشم اومده حتما دیر برسم برام بهتره، به دقیق نکشید که مامور گفت سریع برید سوار فلان لندیگراف بشید که عجله داره و میخواد حرکت کنه، ما هم سریع سوار شدیم و لندیگرافی که معمولا 30,40 تا ماشین سوار میکنه با 4 تا ماشین حرکت کرد،

    این اتفاقات براتون نوشته چون مال چند وقت پیشه و خیلی زمان ازش نگذشته و دوما این گفتگوهای من و خدا کاملا برام شفاف بود و اتفاقات هم خیلی سریع رخ داد.

    و من فهمیدم اگه من خدارو هرچه بیشتر باور کنم خداوند بیشتر کارها رو برام انجام میده.

    در پناه خدا باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  8. -
    ثريا حشمتي گفته:
    مدت عضویت: 1773 روز

    سلام و خداروشکر بابت این فایل و بابت تمام هدایتهاش و تمام لحظاتی که اسونمون کرده برای اسونی ها

    استاد واقعا ممنونم که با این سری فایلهای دانلودی و بخصوص فایلهای توحیدی باعث میشید که ما بیشتر سر خط بیاییم

    درسته که بارها شما یه اصل رو بهش میپردازید ولی تکرارش باعث میشه ما همون لحظه با شنیدنش ایمانمون تقویت بشه،اون لحظه کللی از اتفاقاتی که راجب اون فایل بوده برامون تو ذهنمون مرور میشه ،خوندن کامنتای اون فایل باز هم خیییلی از چیزا رو بیادمون میاره و دقیقا این میشه تیون شدن و کنترل ذهن

    پای این فایل کللللی مطلب و حرف دارم که بنویسم

    ولی از یکی از هدایتهای خدا رو که داغ داغ هست رو میخام بنویسم ان شاله تو کامنتای بعدیم بازم مینویسم

    استاد باور میکنید بک گراند فعلی گوشی من این ایه گرافی زیباس با این مضمون که

    “نمیاد روزی که خدا توش ،علی کل شی قدیر نباشه”

    ینی میخاستم این قدرت رب رو هربار با دیدن این ایه به ذهنم یاداور بشم که فک نکنه بن بستی برای مسایلش داره !!

    راجب یه مسله ای خیلی خیلی وقت بود که از خدا هدایت میخاستم و بشدت دنبال جواب بودم و خیلی دوست داشتم تو حل این مسله خدارو توانا بدونم خدارو بزرگ ببینم ولی انگار ته ته ذهنم مقاومت داشت گرچه درکلامم میگفتم خدا میتونه ولی چون اسون نبودم برا اسونی تو این مورد که پاشنه اشیلم بود ،برا همین مطمن بودم که ایمانم خالص نیس

    و خیییلی وقتا گفتم من نمیدونم تسلیمم جوابمو بده خودت هدایتم کن و مدام برا خودم هدایتهایی که برام داشته رو مرور میکردم که ذهنم بدونه تو این مسله هم خدا بلده میتونه تواناس ولی ولی باز هم بصورت مقطعی ارامش داشتم و ذهنم بابتش ازاد بود و در یک کلام تسلیم بودم ولی نه همیشه و کامل رها نبودم

    هفته پیش اخرای شب شروع کردم با خدا حرف زدن

    من با نوشتن میتونم حرفامو بزنم فک کنم تا سه صب فقط نوشتم و نوشتم

    حول نوشته هام این بود که خدایا تو یوسفی که در چاه بود و یونسی که در شکم نهنگ رو هدایت کردی ،خدایا من هم وابسته به هیج راهی نیستم دستت بازه برای هدایتم

    نه سایتی بوده،نه کتابی،نه کامنتی،نه شخص خاصی،نه قرانی،نه علمی،نه مهارت خاصی هییییچ چیز دیگه ای براشون،و تو اون ظلمات فقط وصل شدن به تو و تو هدایتت رو رسوندی براشون

    پس منم ته ته چاهم و به عاجز بودن و نادان بودن خودم واقفم و اعتراف میکنم خودت هدایتم کن

    و به ارامشی رسیدم والبته بدنبال جواب ویا همون هدایت خدا بودم ولی فعلا جوابی نگرفته بودم

    یه هفته گذشت و خودمو بسته بودم به گوش دادن بعضی ازفایلهای دانلودی سایت و خوندن کامنتا بخصوص فایلهای توحیدی

    چهارشنبه بود و کامنتای یکی از فایلای توحیدی رو میخوندم ،من تا صفحه ای که قبلا خوندم رو تو نت گوشیم مینویسم تا بعدا یادم بمونه و از ادامشون بخونم

    خلاصه نوشته بودم که تا صفحه ۶٣ خوندم ،اومدم از ادامه بخونم یهو نمیدونم چی شد از اخرین صفحه که به روزتر بود خوندم و صفحه به صفحه عقب برگشتم

    نزدیکای غروب بود که نمیدونم چه حسی بهم گفت صفحه ۶٢ رو باز کن ،که بااینکه مطمن بودم تا اخر ۶٣ خوندم ولی اون صفه رو باز کردم ولی کامنتاشو نخوندم چون همون لحظه برام کار پیش اومد و بعدش هم شب مهمونی رفتیم و بعداز اینکه از مهمونی برگشتم ،اولین کار این بود که سرزدم به سایت و نمیدونم چجوری بود که یه کامنت که وسطای اون صفحه بود رو شروع کردم به خوندن ،همین که شروع کردم دیدم جمله به جمله اش جواب مسله منه

    بهت زده شده بودم،نه میتونستم خوشالی کنم،نه شکر کنم،نه گریه کنم،نه بدونم اصلا چی به چیه !!!

    فقط میخوندم و میدیم که چه باورهای توحیدی توی کامنت نوشته شده بود که دقیقاااااا هدایتی برای من بود

    اصلااا دیوانه شده بودم ،حتی یه عزیزی ازشون سوال کرده بود ودر جوابش بازم توضیحات بیشتر که منو اگاهترم میکرد

    خدایا واقعا نمیدونستم اصلا چیکار کنم فقط چندین مرتبه خوندم تو نت گوشیم کپی کردم حتی چند تا جمله اش انققققدر دقیق جواب سوالم بود که سلکت کردم ازکل کامنت که بیشتر بهشون توجه کنم

    حتی یه جمله رو تو بک گراند گوشیم کنار اون ایه گرافی که اول کامنتم بهش اشاره کردم نوشتم تا جلو چشمم باشه

    شب حتی از سر بهت زدگی اینکه بعداز مدتها و ماهها جوابم رو گرفتم نتونستم شکر گزایم رو بنویسم انگار بلد نبودم که چجوری باید سپاس بگم

    گرچه این باورها رو خیلی شنیده بودم ولی اینجوری که خدا جوابم رو داد با یقین باور کردم

    اخه چی بشه که اون کامنت وسط صفحه دقیقا بیاد جلو چشمم

    اخه چی بشه من قبلا اون صفحه رو خونده بودم حتی صفحه بعدش رو حتی امتیاز هم داده بودم به کامنتا و اصولا تکراری نمیخونم ولی چی شد که من خودمو مقابل اون کامنت دیدم

    خدایا نمیدونید به چه ارامش رسیدم

    وای خدای من

    ووضعنا عنک وزرک رو من کاملاااا درک کردم

    دیگه نگرانی رفت دیگه عجله رفت از وجودم و به استناد به کلمه به کلمه اون کامنت ،قدرت خدارو باور کردم فهمیدم که نیروی برتری جز خدانیس

    من خیلی زیاد داستان هدایتهای خدارو تو زندگیم لمس کرده بودم

    استاد من چندین دفتر یادداشت دارم که تقریبا توی این سه سال اومدم اون هدایتهای خدارو نوشتم توش،اون وقتایی که رها کردم و جواب اومده رو نوشتم،اون خواسته هایی که برام تیک زده اون ایده های که بهم داده رو نوشتم

    یه جمله که خیلی پرتکرار نوشتم این بوده که

    خدا بفکر اسایش و راحتی منه ،و در ادامه اش اومدم به اون اتفاق و همزمانی که توی اون روز برام افتاده توی چند خط اشاره کردم و نمیدونید چقدر زیاد بوده این مورد و باعث شده من هرروز دقیق بشم به اتفاقات روزم و از توش این باور رو تقویت کنم

    این کامنتم طولانی میشه ولی به لطف خدا مینویسم که هم برا خودم مرور بشه هم سایر دوستان بتونن ایمانشون رو قویتر کنن

    نمیاد روزی که

    خدا توش

    علی کل شی قدیر نباشه

    نمیاااااد

    پس اروم باش پس بهش تکیه کن تا با قدرتش بتونی اسونی رو تجربه کنی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  9. -
    محمد فتحی گفته:
    مدت عضویت: 3814 روز

    به نام خداوند روزی رسانِ بی حساب

    خوشحال و شادو خندانم که دوباره فرصت نوشتن را پیدا کردم، اونم تایپ کنم فایل گوش کنم و آگاهی های ناب امروزم را روزیم را به این شکلم دریافت کنم و بیشتر از همیشه فکر به خودم اعمالم نتایجم و تصمیم بگیرم برای ادامه‌ی ساختن یک آینده ی زیباتر.

    الهی صدهزار مرتبه شکر و شکررر و شکرررر

    عاشقتم من استاد جان، دوستان عزیزم هم خانواده های محترم و شگفت انگیزم شاکرم از خدا به خاطر وجود تک تک ارزشمندتون.

    بریم سراغ این فایل و نوشتن نکات مهم، ببینیم خدا چه جوری هدایت میکنه و در هر صورت البته، لذت بیشتری را با خودش به ارمغان میاره.

    چه اسم زیبایی داره این فایل، «ارتباط بین درک صحیح خداوند و روان شدن چرخ زندگی»

    و نکته ی جالب تو ابتدا تصویر بک گراند صاف و ساده آبی آسمونیه .. راستی ماه را دیدید این شبا چه دلبری میکنه؟ کاملِ کامل … وای خداروشکر، دیشب با کلی دوست خوب یک کمپ ریز زده بودیم دور آتیش تو طبیعت و به قول مرتضی تاریک ترین لحظه شب درست وقتیه که ماه میخواد بره پایین و وقتی که ماه کامل باشه نورش چنان مجذوبت میکنه یک قرص کامل .. خداروشکر برای زیبایی ها که کم نیستند که هیچ! بلکه هر روز و هر روز بیشترن میشن فقط بستگی داره تو با کانون توجه ات به کدومشون توجه میکنی؟ فراوانی یا کمبود – زیبایی یا نازیبایی .

    سوال: چی میشه زندگی بعضی وقتا برای افراد روال و آسون و ساده و روان پیش میره و بعضی وقتا نه سخت ؟

    مربوط میشه به نگاهمون به خداوند.

    در دل این پاسخ این مثال فوق العاده است، «تابش آفتاب را در نظر بگیر، همیشه هست و داره میتابه اما یک نفری که تو غاره دریافتش نمیکنه ولی تابش هست و یک نفر دیگه نه اون بیرون درست زیر نور آفتاب»/ و آیا برای اون شخصی که توی غار آفتابی نیست؟ نه که نیست هست ولی اون شخص تو جای درستش نیست تو فرکانس مناسبش نیست.

    اگر ما به خداوند نگاه های مناسب تری داشته باشیم بیشتر بهره میبریم از این نعمت هااا.

    بررسی موردی چند باور در مورد خداوند یکتای روزی رسانِ بی حسابِ هدایتگر مطلق؛!

    + خداوند قادر مطلق، خداوند عالم مطلق؛ خداوند خالق و قدرت خلق زندگیم را به من داده.

    + به نسبتی که من به خداوند قدرت میدم، و به نسبتی که میدونم خداوند به مسائل من آشناست، خداوند خواسته های من را میدونه، خداوند راه رسیدن به خواسته های من را هم میدونه، و خداوند در هر لحظه داره هدایت میکنه به بی نهایت طریق داره هدایت میکنه.

    = هر چقدر من بیشتر باور کنم این ها را تکرار کنم به همون نسبت من آرام تر خواهم شد. یعنی اگر باور کنم خداوند هدایت کننده منه میخواد نعمت های بیشتری را بهم بده لذت میبره از اینکه من زندگی زیبایی داشته باشم و غرق نعمت و فراوانی باشم عشق میکنه لذت بیشتری میبره، میخواد به قول خودش برای ما میخواد فزونی نعمت را.

    + خداوند همواره در حال هدایت کردن من به مسیر درسته، خداوند همواره به بی نهایت طریق داره مسیر را بهم میگه راه حل ها را میگه هر چقدر که من این باورها را داشته باشم و تکرار کنم و به یاد بیارم نتیجه اش چی میشه؟ نتیجه ی احساسیش در قلب من، نتیجه اش احساس آرامش بیشتر احساس اطمینان بیشتر، احساس اطمینانِ بیشتر و بیشتره. احساس امنیت بیشتر، احساس درک از جهان به شکل بهتری هست.

    + هر وقت که میایم این باورها را تکرار میکنیم و به یاد میاریم انگار که اون آرامشی که در قلب من ایجاد میشه کمک میکنه هم فرکانس بشم با فرکانس خداوند.

    ببینید خداوند داره همواره ما را هدایت میکنه، ولی افرادی هدایت را دریافت میکنند که نزدیک باشن به فرکانس خداوند.

    کی ما نزدیک هستیم به فرکانس خداوند؟ موقعی که ما قلبمان آرام هست، موقعی که حالمون خوب هست وقتی که آرامش ذهنی داریم وقتی که ترس و تردیدها تو ذهنمون کمتره، موقعی که احساس سپاس گزاری، احساس اشتیاق در قلب ما بیشتره.

    وقتی که ما به این شکل هر چقدر بیشتر تو این احساس باشیم نسبت به درک خداوند با ایجاد باور مناسب به خداوند، قدم ها بهمون گفته میشه راحت تر بیشتر، ما هدایت می‌شویم.

    خواسته داری؟ … عجله نکن .. بذار خداوند هدایتت کنه .. عجله کردن برای رخ دادن سریع تر خواسته ات ترس میاره، نگرانی میاره، تو را از احساس خوب دور میکنه.

    خب راستش تو این مورد من عالی عمل نمیکنم خواسته های نزدیکی که داشتم در گذشته و چه حال، گاهی عجله میکنم … تازه دارم آروم آروم بعد از این همه مدت به این موردم میرسم و اون تکامل را سعی میکنم داشته باشم. داستان تکامل واقعا خودش تکاملیه و این تکامل را جلسه ی 14 دوره روانشناسی ثروت 1 بیشترین لول درکم از تکامل بوده.

    چقدررر این فایل خوبه … واقعا .. خداروشکررر .. هر چند وقت یکبار استاد جان میای و طوفانی به پا میکنی، مارو بیدار میکنی. و این توحید چقدر زیباست .. این خدا چقدر قشنگ و قدرتمندترین میتونه باشه، و چقدر اینجا خوبه … چقدر این بچه ها خوبن این خانواده عشقققق پر عشقق و گرممم و صمیمی من.

    در ادامه، خداوند میخواد که نیازهای ما را برطرف کنه چون به این شکل جهان گسترش پیدا میکنه، خداوند میلیاردها سالِ که داره پاسخ میده و جواب میده به نیازهای تمام موجودات در گذشته و حال و آینده … ببین چطور خداوند داره کارشو درست ِ درست انجام میده. … آی قربونت برممم من خدااا خداا عشقییی عشققق نفس عاشقتممم من خداجونم رب .. رفیق ِ .. یار .. همسر .. برادرمی .. خواهرمی .. پدرمی .. مادرمی … شریکمی … همه چی تویی همه چی، تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می جویم.

    + تو این داستانی که همیشه هدایت هست، چی میشه که ما هدایت را دریافت میکنیم؟ موقعی که ما باور داشته باشیم که خداوند داره مارو هدایت میکنه، موقعی که ما توکل کنیم به خداوند.

    کی به خدا توکل میکنیم؟ موقعی که خیالمون راحته و حواسش به من هست اون داره من را هدایت میکنه.

    ما نیاز داریم که این باورها را ایجاد کنیم … خداوند میتونه هر کاری را انجام بده. تا به حال تونسته انجام بده برای کل کیهان .. خداوند همواره داره هدایت میکنه خداوند منبع رزق، منبع رشد، منبع سلامتی، منبع ثروت، خداوند منبع آرامش.

    وقتی که این باورها را گوشزد می کنیم وقتی که باور میکنیم؟ در چه صورت باور میکنیم؟ موقعی که حالمون خوبِ، اگر باورمون واقعی باشه اگر خداوند را منبع هدایت، رزق باور کرده باشیم و باور کرده باشیم که خداوند میخواد من را هدایت کنه و روزی برسونه این بهمون کمک میکنه که آرامش داشته باشیم، و با قلبی مطمئن حرکت کنیم. که این وظیفه ی ماست که از این زاویه خداوند و جهان نگاه کنیم در این صورت که در مسیر هدایت ها قرار میگیریم، مسیرها بهمون گفته میشه به بی نهایت طریق … الله اکبر … آدما .. شرایطی که پیش میاد .. مسیرها قدم به قدم برای رسیدن به خواسته ها بهمون گفته میشه.

    + کل کاری که ما باید انجام بدیم اینه که باید ذهنمون را کنترل کنیم، به قولی تقوا داشته باشیم و اگر این باورها را در مورد خداوند ایجاد کنیم که خداوند آگاه به مسائل ما خداوند به نیازهای ما آگاه خداوند عالمِ خداوند قادرِ مطلق برای اینکه برطرف کنه نیازهای ما را، خداوند بیشتر از ما میخواد که ما خوشبخت باشیم ما سعادتمند باشیم ما سالم و تندرست باشیم و البته که ثروتمند باشیم اگر ما اجازه بدیم، خداوند بیشتر از ما میخواد که مارو هدایت کنه جهان برپایه ی هدایت داره کار میکنه. کل جهان داره اینجوری کار میکنه خداوند همواره داره هدایت میکنه. ما باید در مداری قرار بگیریم که هدایت ها را دریافت کنیم و کل کاری که ما باید انجام بدیم اینه که این باورها را تکرار و تکرار کنیم و بعد میبینیم که خداوند چطوری ما را هدایت میکنه چطوری مسیرها را برامون باز میکنه چطوری قدم ها را برمیداره. اووه این تایپ چه حالی میده … اوووف اصلا میذارم این فایل را سرعت نیم و هر روز صبح تایپ میکنم این باورها را الان دلمه که این کارو هر روز انجام بدم تا کی؟ نمیدونم …

    + آقا جان میشه، شرایط همیشه آسون پیش بره، میشه همه چیز نرم و روان جلو بره، میشه تمرکز به جای روی چیزهای سخت و قوی تر شدنم و never give up َدن در برابر مشکلات میشه جوری زندگی کنی که هدایت بشی به قبل از اینکه مسائل سخت و پیچیده بشه. چرا نمیشه و نشه! چرا نباید اصلا اینجوری فکر نکرد؟!

    برای حضرت مریم … برای پیامبر اسلام .. برای مادر موسی .. میشه همیشه آدمای مناسب بیاد.

    + میشه به جای کار کردن روی میزان مقاومتم در برابر مشکلات کار کنم بیام روی باوری که میتونم به خداوند و قدرت خداوند و به هدایت خداوند داشته باشم بیام روی اون کار کنم. به جای دعوت مسائل و مشکلات برای حل کردنشون، بیام شکل فکر کردنم شکل باورم به خداوند تغییر بدم که خداوند من را هدایت کنه به مسیرهای درست، خداوند من را آسان کنه برای آسانی ها. چرا اینجوری فکر نکنم آی ملت!! خداوند همیشه میخواد شرایط خوب باشه، همیشه داره هدایت میکنه، همیشه وقتی داره اوضاع سخت پیش میره به خاطر ترس هامه، به خاطر حرف هایی که شنیدیم، به خاطر باورهای نامناسبیه که داریم آخ آاخخ دقیقااا این مورد را میدونم میدونم… مسئله منم… من .. من .. نه کسی دیگه نه خانواده )))

    چقدرررر خوشحالممم که نیستم تو شبکه ی اجتماعی مثل اینستاگرام اونم در یک مدت طولانی …

    + خداوند در هر لحظه داره من را هدایت میکنه و من دسترسی دارم به هدایت خداوند، من لایق دریافت الهامات الهی هستم و خداوند میخواهد که من را هدایت کند. خداوند میخواهد که همه ی ما را هدایت کند و وقتی که این نگاه را داشته باشیم نتیجه ی احساسی این نگاه باید بشود آرامش))

    + اگر من مثلا در شرایط سخت مالی هستم اگر نتونم ذهنم را کنترل کنم احساس من هی بدتر و بدتر میشه هی افکار منفی من بیشتر و بیشتر میشه و این فرکانس منفی باعث میشه من آدما و شرایط و موقعیت هایی را جذب خودم که این ها را شدت بیشتری بهشون بده، قوی تر کنه. اگر بتوانم ذهنم را کنترل کنم تقوا داشته باشم و ایمان بیاورم به خداوندی که داره هدایت میکنه و قادر مطلق ایمان بیاورم به رب و توکل کنم، من به آرامش میرسم، وقتی به آرامش برسیم اون وقت که آماده میشیم برای دریافت الهامات.

    + وقتی که ما تو فرکانس خوب هستیم میزان هدایت ها خیلی و خیلی بیشتر میشه، وقتی که ما تو فرکانس نگرانی هستیم عصبانیت هستیم و افسردگی هستیم ما داریم خودمون را از دریافت الهامات و نعمت های خدااا جوووون دور میکنیم نعمت هایی که هستند مثل باران رحمت الهی که همواره و همواره در حال بارش، داره میباره و هر کسی یک سطلی داره یک سری ها دهانه ی بزرگی دارند این سطلشون خب نعمت های که همیشه داره میباره بیشتر دریافت میکنند بعضی هاا هم نه! گنجشک روزی هستند مثال افرادی که دهانه ی سطلشون خیلی کم در حالی که باران رحمت الهی همواره در حال بارش.

    + خداوند منبع سلامتی، منبع آرامش، بیایم تمرکز کنیم روی سپاس گزاری به خاطر نعمت هایی که خداوند بهمون داده به خاطر سلامتی که خودش یک نعمت GREAT و وقتی که میخوای به خاطر سلامتی سپاس گزاری کنی انقدررررررر جزئیات بیشتر و بیشتر میشه که نگو … انقدرر نعمت های خدا زیادن چقدر این آیه خدا را دوست دارم من و شما هم میدونم عاشقشی، – 18 نحل -؛ و و اگر بخواهید که نعمتهای خدا را شماره کنید هرگز نتوانید، که خدا در حق بندگان بسیار آمرزنده و مهربان است.

    ++ الله اکبر از شنیدن این داستان دوست شما استاد .. و این زمان بندی وحشتناک خداوند که اصلا چی میتونی بگی … یک چیز ساده ای یادم اومد چندین روز پیش بازی بود بین فکر کنم اینتر و یک تیم دیگه که مثلا سه ساعت به این بازی مونده بود بعد داشتم فایل ثروت 1 گوش میدادم و خیلی هم دوست داشتم این بازی را ببینم حالم بود، میدونستمم که این بازی را میخواد عادل فردوسی پور گزارش گری کنه توی پلتفرم 360، اقا تو همون حین یک sms اومد که نوشته بود تبلیغاتی بود، این بازی را میتونی ببینی با گزارش گری عادل، همین که پیام را دیدم دقیقاااا 5 ثانیه بعد استاد تو همون فایلی که داشتم میشنیدم، اسم عادل فردوسی پور را آورد!

    + یا در مورد مهاجرت که بعد از سفر استانبولم خیلی خیلی برام جدی شد و نشانه ها اومد و قدم برداشتم براش، دقیقاا آدما .. شرایط .. همه چی قدم به قدم گفته میشه به همون میزانی که من وصلم و باور دارم خداوند هدایت میکنه، نشانه ها را میبینم تایید میکنم و سپاس گزارم از خداوند که چقدر قشنگ با هر کدوم از ما به شکل خاص خودمون صحبت میکنه. و حالا برام جالب تر شده که و ایمانم بیشتر به اینکه چقدر نیازه همیشه متصل باشم و تکرار و تکرار کنیم و بخوایم خدا باشه بهترین دوستمون! تو همین امر مهاجرت به یک کشور دیگه با دوستی صحبت میکنم که تو کشور مدنظرمه، که نشانه هاش هست در مورد داشتن مدارک لازم برای این کار که با هم صحبت میکنیم اون در مورد چیزهایی که میدونه صحبت میکنه در مورد کیس هایی که داشته و من تنها چیزی که میدونم اینه که میشه به ساده ترین شکل انجام بشه و همین را کافیه بدونم .. میشه خداوند به راحتی به راحتی کارها را انجام بده دل اون شخص اون کسی که پرونده ی من دستش میوفته تو بهترین حالش باشه تو بهترین روزش باشه و اصلا بدون نگاه کردن به پرونده فقط با این احساسش که مهر کن بزن بره این شخص باید بیاد اینجا .. به همین راحتی کار انجام بشه. من اینو میدونم .. و نیازی نیست اطلاعاتی که نیاز ندارم که اتفاقا باورهای اشتباه بهم میده و منو دور میکنه از خودم را بشنوم.

    + چقدرر پسر با داستان جورج که اهل کشور گامبیا حال کردم لذت بردم … توجه کردید استاد آدمای مثل خودتون را جذب میکنید. و آره دقیقا چقدر قشنگ خدا هدایت میکنه.

    + چی بشه که ما همواره آسان باشیم برای آسانی ها؟ موقعی که ما نگاهمون را به خداوند تغییر بدیم، همواره خداوند بهمون نزدیک از رگ گردن هم به ما نزدیک تره، همیشه داره گوش میکنه، همیشه داره میبینه، همیشه داره هدایت میکنه، عالم مطلق، قادر مطلق، وهاب، رحمان، رحیم، بخشنده است.

    + اگر باور داشته باشیم جواب ها را دریافت میکنیم، ما اصلا خیلی وقتا باور نداریم که خدا جوابا را میدونه، خودمون را لایق پاسخ خداوند و نعمت هاش نمیدونیم. خداوند همواره داره به ما پاسخ میده، اینو باید بارهاا و بارهاا به خودمون بگیم خداوند همواره داره مارو هدایت میکنه خداوند بیشتر از ما میخواد که ثروتمند و سعادتمند و سلامت باشیم و روابط عالی داشته باشیم فقط ما باید خودمون را آماده کنیم..

    + فرکانس خداوند در هر لحظه داره انتشار پیدا میکنه، مثل فرکانس های رادیویی … تو که این فرکانس ها را نمیبینی. خداوند در قلب ما با ما صحبت میکنه هدایت میکنه آرامش میده، ایده ها را میاره. به قول انیشتین وقتی کارها داره آسان انجام میشه یعنی خداوند داره انجام میده.

    + وقتی خدا داره کارها را انجام میده کارها خیلی روان انجام میشه، وقتی خودمون داریم کارها را انجام میدیم هر بار یک داستانی وسط کار اول کار آخر کار پیش میاد و کلا سخت پیش میره. وقتی مسئله داریم و کارها داره سخت پیش میره بدون که داری از مدار خداوند خارج میشی.

    + ((( آیا خداوند را همواره حاضر میبینی؟ ))

    + آیا یک کاری میکنیم یک اشتباهی میکنیم خودمون را سرزنش میکنیم؟ و یا سریع می پذیریم که خداوند مرا بخشیده؟ و نیازی به سرزنش کردن خودمون نیست و حالمون را خوب میکنیم.

    + آیا اگر یک جایی شرایط سخت پیش میره ما به شدت به هم میریزیم و یا نه میایم میگیم حتما یک خیری توشه و یک مسیر بهتری را خدا میخواد بهم بده. الخیر فی ما وقع را به خودمون تکرار میکنیم.

    + بارهاا و بارهااا خداوند مارو هدایت کرده …

    + ببینیم چه افکاری احساسمون را بد میکنه، تغییرشون بدیم و بدان که در این مسیر خداوند همراه توست.

    + استاد زندگی بعضی ها اینجور نیست! زندگی اکثریت مردم اینجوره که میگن سفت و سخت بشیم برابر مسائل.

    + افتخارمون این باشه که خداوند مسائلمون را حل کرده باشه نه با قوی تر شدنمون برابر مسائل. واقعااا این افتخاریه اصلا … همین که دارم بهش فکر میکنم که میذاری خدای واحد خدایی که همیشه بوده و هست و خواهد بود کارها را انجام بده. چقدر قشنگه این رفتن به پیش فرضی که باهاش به دنیا اومدیم. بزن کف قشنگه رو …. (لبخند)

    + اصلا مهم نیست نگاه دیگران به ما چیه! بقیه‌ای وجود نداره اصلا.

    + خداوند نمیخواد که ما زجر بکشیم و اصلا نیازی هم به زجر ما نداره، ماااا داریممم کارو سخت میکنیم برای خودمون. یادمه یکی از آیه های ابتدایی سوره های قران ذکر شده که نوشته ما نیازی به زجر کشیدن شما نداریم.

    + دور شدن از فرکانس خداوند به معنی آرامش کمتر، کمتر دریافت کردن الهاماتِ خداست.

    + نیازی نیست تا زجر بکشیم لایق بشیم لایق دریافت الهامات خداوند باشیم، این باور را چقدر عالییی توی دوره احساس لیاقت کار کردیم. ما همینجوری که هستیم ارزشمند هستیم همین که به این دنیا خواستیم بیایم لایق هستیم لایق رفاه، آرامش، ثروت، سلامتی و هر چیز خیر دیگه.

    + ما نیازه باورهامون را در مورد خداوند تغییر بدیم، نیازه که بدونیم و باور کنیم که خداوند نزدیکمون و داره پاسخ میده به خواسته هامون و نیازی نیست 100 بار بهش بگی خودش میدونه و راه حل ها خیلی ساده است، هیچ عجله ای نکنیم و بذاریم آرام آرام هدایتمون کنه.

    ما چکار کنیم؟ ما فقط روی آرامش خودمون کار کنیم، روی افکاری کار کنیم که بهمون آرامش میده، ما فقط روی سپاس گزاریمون کار کنیم خودش همه چی را میاره، آدما .. شرایط را …

    خداوند لذت میبره از اینکه خواسته های بیشتری را داشته باشیم.

    !! بچه ها!×! این باور را درست کنید تو ذهنتون که خدا میخواد شما قانع باشیددد!! به یاد دعای سلیمان بیافتید .. به من ملکی اعطا کن که به هیچکسی دیگه ای نمیدی .. بعد از من حتی .. *.

    خداوند به اندازه ی ظرف ما بهمون میده، اگر خواسته های بیشتری داره ظرفتو بزرگ کن، هیچ ایرادی نیست شما همه چیزهای خوب دنیا را بخواید. ولی موقعی دریافتش میکنی که آماده باشید ظرفتون بزرگ باشه، باروون میباره. به اندازه ی ظرفت میتونی دریافتش کنی.

    + میتونید بفهمید از آدمایی که وارد زندگیتون میشه مدارتون چطور داره تغییر میکنه. هر بار که تو ساده تر میشی آدمای با کیفیت تری خواهی دید.

    + بیام هر روز بیشتر بگم خدایا مرا هدایت کن به راه راست به راه کسانی که به آن ها نعمت روز افزون اعطا میکنی هدایت کن و نه راه کسانی که مورد غضب واقع شدند.

    + بیاد بیارم که خداوند همه چیز را مسخر من کرده، هر روز بندگی خدا را بکنم و نه بندگی شیطان را، بیام که بیشتر و بیشتر روی ایمانم کار کنم.

    + ترامپ رئیس جمهور آمریکا شد، آدمی که دوست داره بجنگه تا به خواسته اش برسه، الگویی از مورد که فراوان هستند توی دنیا ادمایی که میخوان سخت بشن در برابر مسائل.

    + کسی که ارتباط قوی تری با خداوند داره نیازی به توجه غیر خداوند نداره. اگر آدم از درون پر باشه نیازی به پرکردنش از بیرون باشه!

    + کسانی این حرفا را میشنون که تو مدارش باشن و عمل کنن، وگرنه تو مدارش نباشی به راحتی میگذری ازش، خیلی خیلی مهمه که ورودهای ذهنیتو کنترل کنی.

    + وقتی تو احساس بدی هر ایده ای میاد شیطانیه، در آرامش بودن توست که میتونی ایده های خداوند را دریافت کنی.

    .

    خداروشکر میکنم برای این فایللل به شدت فوق العاده تحسین برانگیز پر عشق و صفا الهی شکر، ممنونم استاد ممنونم خدای مهربون و بخشنده ام برای این فایل که هر روز و هر لحظه امون را میتونه زیباتر کنه و ساده تر.

    برای من کارها آسان پیش میره تو خیلی چیزها اما میتونه خیلی بیشتر بشه تو همون کارهای سابقم و تو کارهایی که میدونم یکم سخت برام پیش میره ( مثل کارهای اداری)

    تصمیم دارم که این فایل را بارهاا و بارهاا همانجوری که اول نوشته حس کردم هر روز صبح بلند شم و بیام حالا تایپ کنم برای خودم و یا بنویسم توی دفترم و اینجوری در موردش بیشتر و بیشتر صحبت کنم.

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 36 رای:
    • -
      محمد چکرائی گفته:
      مدت عضویت: 1526 روز

      سلام دوست عزیزم چقدر زیبا نوشتی و لذت بردم.

      راستش اومدم از کامنتها نکته برداری کنم و الان کلی وقته که دارم فقط از کامنت شما ،کلی نکته برمیدارم و مینویسم.

      خواستم بدونی خیلی کامنتت برام مفید و جذاب و عالی بود و کلی الهام ازش گرفتم.

      و البته تشکر کنم از کامنت زیبات

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      حسن گرامی گفته:
      مدت عضویت: 1339 روز

      سلام به محمد جان عزیز و نازنین

      چند وقت پیش بود که توی سایت داشتم کامنت های دوستان رو میخوندم و خلاصه همینجوری توی سایت داشتم میچرخیدم ، بعد چشمم افتاد به پروفایل شما

      همون لحظه کلی خوشحال شدم عکس قشنگتو دیدم و البته یه حدس هایی هم زدم که این عکس پروفایلت برای ایران نیست

      از اون روز گذشت تا اینکه امروز صبح توی ستاره قطبیم از خدا درخواست یک نشونه برای مهاجرتم کردم

      دقیقاً همین دو ساعت پیش ، خودِ خدا دقیقاً محمد جان خودِ خدا هدایتم کرد به این کامنت ارزشمند شما که لابلای حرف هایی که نوشته بودی ، دیدم نوشتی که میخوای مهاجرت کنی مخصوصاً از بعد از سفرت به استانبول ترکیه خیلی جدی تر شدی برای مهاجرت و نشونه هاش هم داری میبینی…!

      الان که داشتم ستاره قطبی شب رو مینوشتم، دیدم عه من همین رو از خدا درخواست کرده بودم ، بعد هدایت شدم به کامنت محمد همینو نوشته بود

      می بینی محمد جان

      خدا اینجوری با آدم حرف میزنه این مهاجرتم به زودی قراره اتفاق بیوفته

      ازت ممنونم پسر خوشگل :))

      دقت کردی توی این عکس پروفایلت چقدر خوشگل و جذاب افتادی؟!

      از خدا میخوام به مهاجرتی که دوست داری هدایت بشی و بعدش بیایی برامون از معجزات خدا در مسیر مهاجرتت بنویسی پسرِ توحیدی

      همیشه شاد و ثروتمند باشی مرد بزرگ

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    الهام گفته:
    مدت عضویت: 2784 روز

    بنام خدای بخشنده و مهربان

    خدایا هرآنچه که دارم ازآن توست وتوبه من دادی .

    خدایا هر موفقیتی که دارم وکسب کردم از آن توست و تو به من دادی .

    خدایا هر توانایی که دارم و کسب کردم از آن توست و تو به من دادی .

    خدایا می پذیرم که تو داری کارها را انجام می دهی .

    خدایا من در برابر عظمت تو ناتوان هستم .

    خدایا می پذیرم که من هیچی نمی دانم و تو هستی که همه چیز را می دانی .

    خدایا توهستی که عالمی و علمت بر همه جهان محیط است .

    خدایا توهستی که عظیمی .

    خدایا توهستی که دانا وتوانا هستی .

    خدایا تو هستی که سمیعی .

    خدایا توهستی که بصیری .

    خدایا توهستی که قادر مطلق هستی .

    خدیا توهستی که وهابی .

    خدایا توهستی که رزاقی.

    خدایا توهستی که رحمان ورحیمی .

    خدایا از هر خیری که از تو به من برسد من فقیرم .

    خدایا مرا هدایت کن به بهترین ها .

    خدایا قلبم را در برابر الهامات و ایده هایت وسیع کن .

    خدایا فهمم را در برابر درک قوانین جهان وسیع کن.

    خدایا شهامتی در من قرار ده تا برای من قدم حرکت در مسیر عشق و علاقه ام شود.

    خدایا جسارتی در من قرار ده تا بتوانم پا روی ترسهایم بزارم و عزت نفسم را رشد دهم.

    خدایا ایمانی در من قرار ده تا همیشه روی تو فقط حساب کنم .

    خدایا تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می خواهم .

    خدایا مرا هرایت کن به راه راست راه کسانی که به آنها نعمت داده ای .

    …………………………

    در کامنت قبلی من از یکسری تجربیات خودم نوشتم که چطور خدا همه چیز برای من آسون کرد.

    ولی یادم نبود به این مطلب اشاره کنم که پشت همه ی این شرایط عالی / درخواستهای من به جهان و خداوند بود که داشت کارها را انجام میداد. مثلا در مورد مدرسه ی پسرم وقتی به تضاد برخوردم از خداوند هدایت خواستم و همیشه در تمرینات ستاره قطبی از خدا درخواست میکردم که من و پسرم را به مکان بهتر و انسان های با کیفیت تر هدایت کنه و همیشه باخودم میگفتم چرا ما نباید باهزینه کمتر و حتی رایگان از یک فضای آموزشی بهتر بهرهمند بشیم. یعنی مدام با خودم تکرار میکردم که باید همه چیز ساده تر و کم هزینه تر پیش بره . بعد خداوند منو هدایت کرد به مدرسه دولتی تازه ساز با امکانات عالی و مدیریت عالی و رایگان و نزدیک خوونه ی ما .

    البته دوره قانون آفرینش و دوره احساس لیاقت هم خیلی تاثیر بزرگی روی تغییر شخصیت من داشت .

    باورهایی مثل :

    برای من همیشه جای پارک هست/ همین باور باعث شده برای من همیشه جای پارک باشه . یادمه یکی از روزهای تابستون امسال داشتم میرفتم بیرون کار داشتم و در تمرین ستاره قطبی ازخدا درخواست کردم خدایا امروز جای پارک خوبی برای من قرار بده میخوام ماشین زیر سایه درخت پارک کنم تا آفتاب بهش نخوره . دقیقا همین اتفاق افتاد و دقیقا یه جایی یه جای عالی و سایه دیدم و گفتم خدایاعاشقتم تو این جا را برای من قرار دادی.

    یه مدتی من برای دندانهایم به دندانپزشکی میرفتم قبل از اینکه بخوام دکترم مشخص کنم از خدا هدایت خواستم و گفتم خدایا منو باانسانهای با کیفیت و متخصص و خوش اخلاق هم مدار کن. اتفاقی که افتاد هدایت شدم به یه دکتر خیلی خوب و خوش اخلاق و مثبت و ماهر در کار خودش و یک تیم حرفه ای هم برای این آقای دکتر کار میکنند که همگی عالی هستن حتی منشی این دکتر خانم بسیار مهربان و دلسوزی هست . روز اول رفتم مطب منشی طوری با من برخورد کرد که انگار چند ساله همدیگر میشناسیم . یادمه یه روزی باید من عکس دندون میبرد مطب . تماس گرفتم منشی گفت نیاز نیست این همه راه بیایی تا اینجا تو این هوای گرم تابستون . عکس برای من تو واتساپ بفرست که من برات نوبت بزنم . وقتی هم که داشتم پول حساب میکردم منشی گفت نمیخواد همه را پرداخت کنی . یه بخشی میتونی بعد حساب کنی من گفتم نه نمیشه که من همیشه همه چیز نقد پرداخت میکنم دوست ندارم مبلغی باقی بمونه برای بعد . منشی گفت خودت اذیت نکن من شما را می شناسم مشکلی نیست قسطی بده . من هم که طبق آموزشهای استاد یاد گرفتم که همه چیز باید نقد بخرم و اهل قسط و وام و قرض نیستم و سالهاست که این ویژگی شده شخصیت من. کل هزینه دندانپزشکی را کامل پرداخت کردم.از خانم منشی هم بابت برخورد خوبی که با من داشت تشکر کردم.درواقع من چیزی بابت نحوه پرداخت هزینه ها از منشی نپرسیدم خودش به من پیشنهاد داد که میتونم در چند مرحله پول را پرداخت کنم .

    این باور که برای من همیشه همه چیز عالی پیش میره خدا داره کارها برای من انجام میده .

    چند وقت پیش یکی از دوستان دور همسرم را دیدم . این آقا یه پارکینگ عمومی بزرگ داره بعد از حال واحوال کردن به من گفت بیا بهت یه کارت رایگان پارکینگ بدم هر وقت این سمت اومدی بیا داخل پارکینگ ماشین بزار و با خیال راحت . من کلی خوشحال شدم و به من یه کارت داد و گفت این کارت رایگان مخصوص افراد خاص هست که من به مشتری های خاص خودم میدم . یکی هم برای تو . من بدون اینکه درخواستی داشته باشم خودش به من داد از من خواست هر دفعه میام با نشون دادن این کارت برم جایگاه ویژه ماشین پارک کنم . خدایا شکرت .

    البته که من با استفاده از قوانین دیگه مشکل جای پارک ندارم ولی اینقدر میتونه کارها راحت و آسان پیش بره .

    یادآوری این تجربه های برای خودم داره میگه وقتی باور مناسب داشته باشی چطور نتایج میتونه بهتر پیش برود.

    باورهایی مثل خداوند حامی همیشگی من هست .

    خدا بیشتر از من دوست داره و میخواد که من رشد کنم .

    تمام خواسته های من معنوی هستن .

    اینا داره کار خودش انجام میده و نتیجه هم کاملا مشخصه .

    حالا من اگه بیام بهتر وبیشتر روی این باورها کار کنم قطعا نتیجه از این هم بهتر و راحتتر و آسونتر میشه .

    یه نکته این جا بگم :

    یه وقتهایی من طبق باورهای مخربم میام روی عقل خودم حساب میکنم و اجازه نمیدم خدا من هدایت کنه .

    بعد من میرم دورای خودم میزنم وبعد اینکه خسته میشم و از آنجایی که تحمل سختی هم ندارم سریع تسلیم میشم و میگم خدای من هیچی نمی دونم تو منو هدایت کن . یعنی وقتی می بینم داره یه جای کار سخت میشه ول میکنم دیگه ادامه نمیدم و هدایت میخوام . خدا خودش شاهده وقتی تسلیم میشم در کسری از ثانیه ایده ها و راهکارا میان .چقدر از این موضوعات پیش اومده که خداوند از طریق همین سایت الهی منو هدایت کرده به راه حلها خیلی ساده . من چقدر از کلام استاد که وحی منزل میدونم به راه حل رسیدم . من چقدر از نوشته های زیبای خانم شایسته به درک بهتری رسیدم . من چقدر از کامنت دوستان در این سایت به جواب سوالم رسیدم . من چقدر از طریق بخش عقل کل سایت درسها گرفتم و قانون بهتر درک کردم . اعتبار این همه خوبی و سلامتی و حال خوب و رشد شخصیتی و رشد باور ی و رشد مالی و رشد ایمانی را فقط به خدای یکتا می دهم .

    خدایا همیشه و همه حال کنارم بودی و هستی و خواهی بود. خدایا حواسم هست که توداری همه کارها را برای من انجام میدی چون اگه میخواستم باعقل خودم پیش برم ……و

    همین هدایت من به این سایت الهی هم هدایت الله بود تا با استاد و آموزشهای استاد آشنا بشم تا آماده بشم برای آسانی و راحتی . همیشه من از خدا میخواستم که منو به سعادت برسونه . یعنی همیشه با خدا وقتی حرف میزدم از خدا درخواست میکردم خدایا دوست دارم بهشت تو را تجربه کنم . خدایا دوست دارم بنده ی خوبی باشم . خدایا من سعادت دنیاو آخرت میخوام . نتیجه ی درخواستهای من هم هدایتم به سایت استاد عباس منش است .

    من چطور میتونم قدردان نعمتهایی که خداوند وارد زندگی من کرده باشم .

    خدایا هدایتم کن تا همیشه سپاسگزار توباشم .

    خدایا هدایتم کن تا همیشه بندگی تو را بکنم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای: